نمیخواستم این عشق را فاش کنم ناگاه بخود امدم دیدم همه کلمات راز مرا میدانن ... این است که هر چه مینویسم عاشقانه ای برای تو میشود #شهاب_مقربین کافه شعر باافتخار میزبان حضور شما دوستان ادیب میباشد 💚💛💜💜💛💚
شاهد مرگ غمانگیز بهارم چه کنم؟
ابر دلتنگم اگر زار نبارم چه کنم؟
نیست از هیچ طرف راه برونشد ز شبم
زلف افشان تو گردیده حصارم چه کنم؟
از ازل ایل و تبارم همه عاشق بودند
سخت دلبستهٔ این ایل و تبارم چه کنم؟
من کزین فاصله غارت شدهٔ چشم تو ام
چون به دیدار تو افتد سر و کارم چه کنم؟
یکبهیک با مژههایت دل من مشغول است
میلههای قفسم را نشمارم چه کنم؟
#سیدحسین_حسینی
📘 بالهای بایگانی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
بیا در امنِ آغوشم رها کن انزوایت را
که گرمای تنِ من آب میسازد حیایت را
ببین دنیای بیتو بر سرم آوار خواهد شد
کجا دارم پناهی جز تنت جز شانههایت را
دلم را بردهای و حقِ من شاید همین باشد
نباشی مالِ من اما بپردازم بهایت را
اگر صدبار از من دل بریدی، در دلم این است
که با پیراهنِ مِهرم بپوشانم خطایت را
هوادار توأم هرچند حالم را نپرسیدی
خدا هرگز نگیرد از دلم حال و هوایت را
#نازنین_زالی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
.
صبح روشن آمد و پیدا شدے چون آفتاب
بر دل گمگشته ام اے مهرِ بے پایان بتاب
روشنے بخش دلم در این شبِ دیجور باش
تا مبادا گم شود نیلوفرِ من درسراب
مثل مرداب است این صحراے بے نام ونشان
گرچه میافتد در آن گه گاه عڪس ماهتاب
تشنه ے یک جرعه مهرم بوسه اے با طعم عشق
جرعه اے انگور چشمت را بده بهر صواب
درد میپیچد به جانم بسڪه مخمور توام
اے بنازم بر لبت،، اے جامِ لبریز از شراب
وصل تو بر من میسر نیست اے زیباترین
دلخوشم از آنڪه میایے به چشمم وقت خواب
یک غزل نوشیدم از دیوان چشمت،، تا خداست
زار و مجنونم ،بخود پیچیده ام مست وخراب
نڪته نڪته می نگارم از نگاهت متنها
چشمهایم شد به درج چشمهاے تو ڪتاب
هر ڪجا باشم به هرحال از تو بر من میرسد
"غمزه" ای نازآفرینے هاے تو فصل الخطاب
#اڪـرمـ_نورانی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
اگر روزی آمدی و من نبودم
و دلت برای دلبری هایت تنگ شده بود
بیا و به نوشته هایم سر بزن
زیبایی و کرشمه های دلبرانه ات را
در سطر سطر کتاب دلدادگی ام تماشا کن
و ببین که نبودنت
چگونه شرح عاشقی ام را از عمق جانم
واژه واژه با قلم احساسم شعر کرده ست
آنوقت خواهی دید
شیرینی ناز و عشوه های تو در شعر چه دیدنی ست .
اگر آمدی و من نبودم ...
کنار شعرهایم آرام بگیر و ببین که
ضمیر عشق و ضمیر خیال
و هر آنچه در شعر من ست ... تویی ...!!
#پارس
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
کسری زاهدی 🎙
توبه کردم
•━━━━━━━━━●─────• ⇆ㅤㅤ
↻ㅤ ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
ࡅߺ߲ܝߊܨ ࡅߺ߳❟
مهمان دلم باش، دلم جای بدی نیست
این خانه به غیر از تو، سرای احدی نیست
هر لحظه به این ذوق که می آیی و هستی
می مانم و اندوه؛ که عمرم ابدی نیست
هرچند ؛ پر از زخم زمانه است ؛ ولی امن
آرام بیا ؛ در دل من دیو و ددی نیست
من خسته - دلم خسته تر از من
من ساحل متروکه ! مرا جزر و مدی نیست
سرد است زمستان چرا پالتو تنم نیست؟
بگیر دست مرا دوست مرا هیچ مددی نیست
مبادا سوی چشمم برود تا تو بیایی
بیا قاصدک باد بیا تا اجلی نیست
#لاادری
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
✨
با چشمِ خراب و مبتلا ما را کشت
رندانه و مست و بی هوا ما را کشت
هر لحظه دلش هوای یاری میکرد
با نام وفا چه بی وفا ما را کشت
میخانه ی دامنش خمار آلوده
با ساغری از درد و بلا ما راکشت
در جذبه ی گیسوی هوس آیینش
برشانه ی خود کرده رها ما را کشت
بس زخم زد و دوباره زخمی دیگر
مرهم ننهاده بی دوا ما را کشت
با ما رگِ خویشیِ غریبی دارد
بیگانه ترینِ آشنا ما را کشت
این زندگی روانیِ بی منطق
ای مرگ بیا که بی صدا ما را کشت
✍#اکرم_نورانی
🎙#بانو_مریم
🎙#رضا_ماد
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
دلت كه گرفت،
پنجرهی دلت را باز كن!
بگذار هوايش عوض شود.
دستش را بگير و به يک فنجان چای دعوت كن؛
با همان شكلاتی كه دوست دارد.
رنگهای شاد به تنش بپوشان و موسيقی دلنواز برايش بگذار!
دلت كه گرفت، با او مهربانی كن!
او را به آرامش دريا مهمان كن.
با او حرف بزن!
نگذار غمگين باشد.
هوای دلت را داشته باش!
تنها كسیست كه تمام عمرت
همراهت خواهد بود!
#نازیلا_زارع
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
.
گر به رخسار تو ای دوست نظر داشتمی
نظر از روی خوشت بهر چه برداشتمی؟
چون من بیخبر از دوست دهندم خبری
باری از بیخبری کاش خبر داشتمی؟
#عراقی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
نیاز داریم به یک نفر که رفیق باشد ..
نه دوست !
که "دوست" یارِ شادی و آسانیست ..
و "رفیق" شریک غمها و بانیِ لبخندها …
فرق است میان رفیق و دوست ..!
و ما اینروزها دلمان رفیق میخواهد ..
نه دوست ..!
📕کتاب_کوچک_هوگا
✍🏻مایک_وایکینگ
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
آنکه ناید بدلش رحم ز بیماری دل
کی بیاد آیدش از حال گرفتاری دل
بسکه دل بر سر دل ریخته ای دل برهش
که ترا نیست دگر راه ز بسیاری دل
غیر عناب لب و نار رخ و سیب زنخ
نکند هیچ علاج دل و بیماری دل
دل ز بیداد تو خون گشت و بکس عرضه نکرد
آن جفای تو و آن رحم و وفاداری دل
دیده را زانسبب ای دل که بجان دارم دوست
بود آیا که شب هجر کند یاری دل
دل ندیدم مگر اندر سر زلفین نگار
رو بهرجا که نمودم ز طلبکاری دل
وحدتا بسکه کند مویه و زاری دل زار
مردمان را همه زارست دل از زاری دل
#وحدت_کرمانشاهی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
امشب از آن شبهای دیوانهست باور کن
لبریزم از حس تو و حال و هوایی که
دارم برایت واژه واژه شعر میبافم
با تار و پود گریه های بیصدایی که...
سر میکشم تنهایی ام را تلخ و آشفته
دم میکشد وقتی که در فکر تو چایی که...
پیراهنی را که دلت میخواست پوشیدم
حالا بگو حتما به خواب من میآیی که
#سیده_تکتم_حسینی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
بهنام بانی🎙
کجای این شهری
•━━━━━━━━━●─────• ⇆ㅤㅤ
↻ㅤ ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
شدے آرامشِ جانم،نمیدانم که میدانی؟
زلیخاگونه گشتم عاشقت اے ماه کنعانی
به باغ دفترشعرم شکوفدبا نسیمت گُل
و درابیات آن پیچیدگلابِ ناب کاشانی
تمامِ خاطراتم را شبانه زیرو رو ڪردم
ندیدم لحظه اے خوشتر،از آن وقتی که
میمانی
به یڪ گلخنده و غمزه دل از من برده اے آسان
بهارے گشته ام باتودراین فصلِ زمستانی
نگیرازمن تو آغوشِ،پراز مهرو،وفایت را
که دل منهاے تو باشداسیر دردطولانی
شدم درگیر چشمانت ببین رنجور وبیمارم
بیاامشب شفایم دِه کمی بابوسه درمانی
برایت خانه ے دل را مصفا میکنم با مهر
اگر بینم به قلب من شبی اے ماه مهمانی
#مهناز_نجفی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
#ای_نور_قمر
ای نور قمر ، ماهترین ، ماه تمامی ..
پیش تو کمر بسته ، قمر ها به غلامی ،
جانا چه کنم ؟ تا رخ مهتاب تو بینم ؟
در بند توام ، لیک چه محتاج به دامی ؟
چون جامی و ساغر ، چه بگویم ؟ که چه هستی ؟
صد بار نهادم به رهت ، جان گرامی ،
لیلای زمانی و ، به دل مرهم جانی .
ای عشق بگو ، در چه مقامی و کدامی ؟
صد پاره شد هر ، پاره ی نالانِ دل من ...
خاموش چرا ؟، یک سخنی گوی و کلامی ،
تو ناب ترین ناب ترین شعر من هستی ..
گیراتر از ان ساغری و ، باده و ، جامی ،
تا چند روم بیهده اندر صف عشاق ..
مخمور تورا نیست ، حلالی و حرامی ،
بی لطف تو کی ؟ نسترن و غنچه براید ؟
بی تو نبود ، نظم معانی ، به کلامی ،
زاندیشه برون هستی و از عشق فزونی ..
ماندم چه بگویم ؟ چه بخوانم ؟ به چه نامی ؟
#راحم مکن اندیشه ی دل در سفر عشق ...
پیغام تو را نیست ، جوابی و پیامی ،
#راحم_تبریزی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
دوست داشتن، سپیدهای است
که بیداری را به قلبها میبخشد
سرآغاز نسیمی نرم
که رویاها را به پرواز در میآورد
چون آفتابِ صبحگاهی
گرمایش بر دل میتابد
بیهیاهو، بیصدا
اما همیشه حضورش حس میشود
دوست داشتن، دستی است آرام
که خستگی روز را از دوش برمیدارد
چشماندازی است
که در هر نگاه، امید را زنده میکند
و هر واژه از دوست داشتن،
ترنمی است جاودانه
که بیپایان میماند
همچون جریانی از عشق،
در قلبی که میتپد برای بودن
#ثریا_شجاعی_اصل
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
🎈 عنوان ویدیو : گل اومد بهار اومد گروه موسیقی همسرایان مهر
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
هم ز جسم و جان تو خاست این جهان و آن جهان
هم بهشت و دوزخ از کفر تو و ایمان توست
هم خداوندت سرشت و هم ملایک سجده کرد
پس تویی معشوق خاص و چرخ سرگردان
#عطار_نیشابوری
#صبح_بخير
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
میلی کمین گرفته پلنگانه در دلم
تا آهوی تو ، کی به کمین گاه می رسد !
هنگام وصل ماست ، به باغ بزرگ شب
وقتی که سیب نقره یی ماه ، می رسد
#حسین_منزوی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
تو را خدا آفریده برای من
نور چشمانت را
روشنی راهم
آواز لبخندت را
استجابت دعایم
و جرعه ای نوشیدن از لعل دلآویز لبت
آب حیاتم
تو هم نیاز منی
هم نمازم
تو را خدا آفریده برای من
#فریبا_غلامیان
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
تنهـــــا، رفتی وُ بی تـــو
مــوجی ســرگردانم…
دریــایــم، باش!
دنیــا؛ بی تــو بی معنـاست
آخــر، کجـــا ماندی؟
برگردی؛ کــاش!
بی تو؛ دریا، پیشِ چشمانم
مثلِ رودی؛ جا مانده از دریاست…
ای تو؛ تنها آرزویِ من…
وقتی با من باشی؛ دنیا، زیباست…
✍هادی نقدی
🎧سالارعقیلی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
گشود لب به شکر خنده غنچهٔ تصویر
نشد که گل کند از لب، بهارِ خندهٔ تو
در آی از دَرَم ای صبح آرزومندان!
که سوخت شمع من از انتظارِ خندهٔ تو
دهان غنچه، به لب مهر دارد از شبنم
ز بس خجل شده در روزگارِ خندهٔ تو
#صائب_تبریزی
#صـبح_بخیـر
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
دانوش🎙
مال خودمی
•━━━━━━━━━●─────• ⇆ㅤㅤ
↻ㅤ ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
ای بهار، ای میهمان دیرآینده!
کمکَمَک این خانه آماده است
تک درخت خانهی همسایهی ما هم
برگهای تازهای داده ست
گاهگاهی هم
همره پرواز ابری در گذار باد
بوی عطر نارس گلهای کوهی را
در نفس پیچیدهام آزاد
این همه میگویدم هر شب
این همه میگویدم هر روز
باز میآید بهار رفته از خانه
باز میآید بهار زندگی افروز
#سیاوش_کسرایی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
من دیوانه را از عشق نترسون ❤️
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
چون نِکو می نگرم
شمع تو، پروانه تویی…!
حَرم و دِیر تویی
کعبه و بتخانه تویی…!
راز شیرینیِ این
عالَم افسانه تویی…!
لبِ دلدار تویی
طُرّه ی جانانه تویی…!
#عماد_خراسانی
#صبح_بخير
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
.
.#میخواهد_دلم
دیده ی بیدار بی زنهار، میخواهد دلم ...
تا سحر گه غمزه ی دلدار میخواهد دلم ،
رحم کن بر این دل مسکینِ تنها ، عاشقم ..
صحبتی در پرده ی اسرار میخواهد دلم ،
اشتیاق دیدنت دارد دلم از ذوق عشق ..
بوسه ای زان لعل شکّر بار میخواهد دلم ،
می کند تعجیل چشمم تا ببیند روی تو ..
در خزان از روی تو ، گلزار میخواهد دلم ،
از ته دل می نویسم ، وعده ای بر ما بده ..
عاشق دیوانه ام ، دیدار میخواهد دلم ،
روز روشن دود میخیزد ، ز سوز سینه ام ..
باده ی صهبا از ان خَمّار می خواهد دلم ،
توبه ات بر ما حرامست ، ای شراب آتشین ..
ساغر سرشار زان ، دلدار میخواهد دلم ،
نیست ممکن دست بردارم دمی از دامنت ..
گریه ی مستانه و ، گفتار میخواهد دلم ،
دل تهی کردم ز اغیاران ، دل و جانم تویی ..
بر دل گمگشته ام غمخوار میخواهد دلم ،
#راحمم ، صد بار میگویم ز وصفت عاجزم ..
علم ربانی ، ز ان دربار میخواهد دلم ،
#راحم_تبریزی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
.
شنیدم راستی مادر شدی بهبه مبارکهاست
و این را گفت و مرد از لابلای بیکسی رد شد
خیابان را به قصد قربت تنها شدن طی کرد
سپس دیوانه مردی که به خود هرگز نیامد شد
سه سال قبل، یک زن آنور گوشی، کمی پتپت
الو احمد حلالم کن و این را گفت و بعد از آن
غمی تا بینهایت در وجودش خفت و بعد از آن
دگر گلهای شادی بر لبش نشکفت و بعد از آن
سکانس اول بازی، حدود پنج سال قبل
دو تا چشم سیاه از روبهرویش رد شدند و بعد
دو خونخوار قشنگ از خیالآمد شدند و بعد
تمام خواستنها در دلش بیحد شدند و بعد
سکانس بعد ماندن بر سر راهی که میآید
و نقل قول بیمرزی برای دوستش حامد
ندیدی چشمهایش را چنان زیباست انگاری
در او جمعاند ایزد بانوان بابل و آکد
سکانس بعد، بوشهر اولین حرف اولین دیدار
کمی پتپت کمی خسخس ،تو بالشت پرم میشی
و خندید و جنوب از لابلای خندهاش سر رفت
نخن مو خیلی میخوامت عروس مادرم میشی
سکانس بعد دل بستن به ابعاد جنون یعنی
نماز عاشقی خواندن وضو کردن به خون یعنی
به فکر تیشه افتادن به یاد بیستون یعنی
به شوق سرکشی کردن زدن از خود برون یعنی
سکانس بعد با حامد نشستن درد دل کردن
کوکا پولم کمه میترسم از دستش بدُم حیفه
نمیشه دست خالی یا تک و تنها برُم حیفه
به مولا سختمه ای اول کاری بگُم حیفه
سه سال بعد یک نامه به صرف شام و شیرینی
درست اینجا خدا در انتهای قصه هقهق کرد
کبوترهای رو نامه یکی حامد یکی مریم
و راوی هم هجا بعد هجا بعد هجا دق کرد
#احمد_جم
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
من غریبم ، بی نشان ، بی سرزمین
بعد از اخراج فلاکت بارم از خلد برین
قطره ای آبم که اصلا بر نمی گردم هوا
مثل یک فواره دائم می خورم با سر زمین
مادرم گویا ویار سیب قرمز کرده بود
بی خبر از علت افتادن و سقط جنین
روح من گاهی هوای رفتن از تن می کند
همچو اسب وحشی و سرکش،بدون سرنشین
سینه ام می سوزد از فقدان عشقی آتشین
مثل کاغذ زیر نور مستقیم ذره بین
گریه کردم از همان روزی که دنیا آمدم
کودک فهمیده ای که خنده ها کردش غمین
خسته ام ازاینکه باید پر کنم در زندگی
دست خالی، جای خالی ، نقطه چین ...
#علی_قهرمانی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀