شتاب: عصر کشاورزی (۴)
خوراکجویان توانگر
خطوط کلی شرح انقلاب کشاورزی اکنون در دسترس است، هرچند هنوز هم باید جزئیات بسیاری را در موارد خاص آزمود. بیشترین مطالعه درباره خاستگاههای کشاورزی در بینالنهرین و آمریکای میانه انجام شده است. اولین روستاهای کشاورزی در هر دو ناحیه بعد از قرنها بهرهبرداری شدید خوراکجویان از منابع مطلوبشان پدید آمدند، یعنی در دورانی که آنها ابزار و فنون خود را با دقت و بهرهوری فزایندهای با محیط زیست محلی سازگار کردند. این اولین گام بهسوی کشاورزی بود. این فنون وقتی به اندازه کافی پیش میرفتند میتوانستند خوراکجویان سنتی را به «خوراکجویان توانگر» تبدیل کنند. خوراکجویان توانگر به نسبت خوراکجویان سنتی از منطقهای واحد منابع بیشتری استخراج کردند. در نهایت ممکن بود استخراج از منابع به حدی برسد که نیمه یکجانشین شوند و بیشتر سال را در یک مکان بمانند. این اتفاق در نقاطی که منابع طعمه مثل ماهی یا غلات وحشی به صورتی غیرعادی وفور داشتند محتملتر است. ظهور این شکل از جوامع در بسیاری از نقاط جهان در اواخر آخرین عصر یخبندان، ما را وسوسه میکند که این تغییرات را با پدیده گرمایش غیرعادی زمین که حدود هجده تا شانزده هزار سال پیش آغاز شد، مرتبط بدانیم.
هم در مناطق معتدل و هم در مناطق استوایی، اقلیم گرمتر ممکن بود «باغهای عدن» محلی ایجاد کرده باشد؛ مکانهایی با وفور نعمت استثنایی که در آنها گیاهان بسیار مغذی مثل گندمهای وحشی که پیشتر نادر بودند میتوانستند رشد و نمو پیدا کنند. درواقع کشاورزی متمرکز ممکن است که در شرایط سخت آخرین عصر یخبندان غیرممکن بوده باشد؛ اگر اینگونه بوده، پایان عصر یخبندان نهایی یک اتفاق امکانآفرین و گشایشبخش حیاتی بود و کشاورزی را شاید برای اولین بار در صد هزار سال ممکن کرد.
علاوه بر این، پایان آخرین عصر یخبندان با مراحل نهایی مهاجرتهای بزرگ جهانی در عصر خوراکجویی همزمان شد. همانگونه که مارک کوهن، انسانشناس، اشاره کرده است، تقریباً در هنگام پایان گرفتن آخرین عصر یخبندان، کمتر مکانی در جهان خالی از انسان باقی مانده بود و طبق استانداردهای خوراکجویان احتمالاً برخی نقاط هم به نظر دارای جمعیتی زیاد از حد بودند. شاید همزمانی پدید آمدن اقلیمهای گرمتر، مرطوبتر و بارورتر با فشار جمعیتی فزاینده در برخی مناطق، توضیح دهد که چرا برخی جوامع خوراکجو از ده تا یازده هزار سال پیش در چند نقطه جهان شروع به یکجانشینی کردند. مثال کلاسیک این تغییر، جوامع ناتوفی در ارتفاعات حاصلخیز حواشی بینالنهرین در حدود چهارده تا دوازده هزار سال پیش است. جوامع ناتوفی عمدتاً یکجانشین بودند، ولی روش زندگی آنها خوراکجویانه بود و از غلات وحشی و غزال تغذیه میکردند. شاید جوامع مشابهی که ذرت خوشهای وحشی برداشت میکردند حتی پیش از آنها در اتیوپی امروزی در شرق رود نیل میزیستند.
# این جهان گذرا: تاریخچۀ بشریت
# دیوید کریسچن
/channel/kah1331
تو بیا مست در آغوش من و دل خوش دار
مستیات با بغلت هر دو گناهش با من ...
/channel/kah1331
هر که در عشق سر از قله بر آرد هنر است!!
همه تا دامنه کوه تحمل دارند...
/channel/kah1331
🔵 تازه های علمی: استفاده از نخ دندان میتواند خطر سکته مغزی و ریتم نامنظم قلب را کاهش دهد:
✔️ یافتههای اخیر ارائه شده در "کنفرانس بینالمللی سکته مغزی انجمن سکته مغزی آمریکا" American Stroke Association’s International Stroke Conference 2025 در لسآنجلس، نشان میدهد افرادی که حداقل یک بار در هفته از نخ دندان استفاده می کنند، کمتر در معرض خطر سکته مغزی ناشی از لختههای خونی که از قلب می آیند و نیز ریتم نامنظم قلب به نام فیبریلاسیون دهلیزی یا AFib که می تواند منجر به سکته مغزی شود، هستند. این یافتهها تا زمانی که نتایج کامل در یک مجله معتبر منتشر شود، مقدماتی در نظر گرفته میشوند.
/channel/kah1331
📺توضیح تمام موارد مهم و کاربردی کتاب اثر مرکب در ۱۰ دقیقه
Читать полностью…ترجمه کامل حرفهای بسیار شنیدنی این نوازنده :
نام من هاروکی هست. ۹۸ سال دارم و ایشون آمیکو تنها دوست باقیمانده من در این دنیا است. امشب فقط یک موسیقی گوش نمیکنید بلکه یک خاطره هم میشنوید. من فقط ۱۸ سالم بود وقتی آسمان ناپدید شد. در ۶ اوت ۱۹۴۵ ما در هیروشیما دانشجوی موسیقی بودیم. من ویولن میزدم و او پیانو. ما در کلاس با همدیگه مشغول تمرین یک آهنگ در مدرسه بودیم که قرار بود آنروز بعدازظهر در مدرسه اجرا کنیم. یک ملودی ساده که با هم نوشته بودیم. یک ملودی پاک که هیچ ارتباطی با جنگ نداشت. من هفته ها روی پیدا کردن جرئت برای اینکه به او بگم دوستت دارم کار کرده بودم ولی قبل از اینکه بتونم به او بگم آفتاب از آسمان افتاد. هیچ اعلان خطر یا صدائی نبود . فقط یک نور سفید آنقدر زیاد مثل اینکه احساس میکردیم حذف شدیم، زمان دیگه وجود نداشت .
یادم میاد وقتی چشمهایم را باز کردم نمیفهمیدم چی میبینم. فکر کردم مرده ام. همه کسانی را که میشناختم مرده بودند. ساعتها تا بیرون کشیدن در زیر آوار بودم. دستهایم سوخته و چشم چپ من کور شده بود. ویولن من تکه تکه و مثل هیزم شده بود. هیچوقت دوباره آمیکو را ندیدم و یا اینطور فکر کردم. من ۷۰ سال بعد در این باور بودم که او هم همراه دیگران مرده. هیچوقت ازدواج نکردم و دیگه ویولن نزدم. هر نت منو به یاد زندگی از دست رفته ای میانداخت از چیزی که نتونستم اونموقع بگم.
۷ سال قبل نامه ای از سازمان بازماندگان ژاپن رسید که میگفت یک نفر بنام امیکوساتو سئوال کرده که آیا من هنوز زنده هستم ؟ . من سه روز قبل از اینکه بتونم حتی زنگ بزنم گریه کردم. ما در سکوت ملاقات کردیم ، هیچ کلامی وجود نداشت که بتونه بیانگر شدت رنجی باشه که در ما بود.
او هم زنده مانده بود. با سوختگی در ستون فقرات و از دست دادن والدین و برادر خرد سالش. او هم فکر میکرد که من هم مرده ام. روی یک نیمکت نشستیم ، فقط دو پیر شکسته شده توسط تاریخ. من پرسیدم آیا آهنگ را یادت میاد. او لبخند کوچکی زد و گفت هیچوقت فراموش نکردم و ما شروع به نواختن کردیم . دهها سال به وسائل موسیقی خودمون دست نزده بودیم و دستهای ما مثل سابق حرکت نمیکردند ولی آهنگ مثل یک غوغا بعد از خشکسالی رسید.
ما امشب برای تحت تاثیر قرار دادن کسی اینجا نیامدیم. ما وقت زیادی برای ماندن روی زمین نداریم. آنچه را که خواهید شنید آهنگی هست که قرار بود ما ۸۰ سال پیش اجرا کنیم ، آهنگ دو بچه که هرگز نتوانستند خداحافظی کنند ، یک لالایی برای مردگان ، یک دعا برای صلح ، برای آنهائی که نتوانستند از زیر آوار بیرون بیان و برای نمونه های کوچکی از ما هست که هیچوقت نتونستند رشد کنند. از شما که به ما اجازه دادید آخرین آهنگ خودمان را به اشتراک بگذاریم سپاسگزاریم.
روشن کردن لامپ بدون باتری و برق! یه ویدیو جالب از نحوه کار موتور های مغناطیسی دائمی; این نوع موتورها میتونن تقریبا تا زمان بی نهایتی انرژی مغناطیسی رو به الکتریکی تبدیل کنن ،اساس کار بسیار ساده ای هم دارن
Читать полностью…این جهان گذرا: تاریخچۀ بشریت (١٢)
خوراکجویان توانگر
شتابگرفتن تغییرات فناوری موجب پیشرفت دیگری نیز شد، پیشرفتی که نشان از تغییراتی میداد که به عصر کشاورزی انجامید. اغلب فناوریهای خوراکجویی را میتوان با کلمۀ «گسترده» توصیف کرد. اینها به انسان اجازه میدادند که بدون افزایش اندازۀ جوامع منفرد، مناطق وسیعتری را اشغال کنند. اما خوراکجویان گاهی فنون متمرکزتری بهکار میگرفتند؛ یعنی فنونی که امکان برداشت منابع بیشتری را از منطقهای واحد میسر میکرد. این امر باعث میشد بتوانند جوامع بزرگتر و یکجانشینتری داشته باشند. شواهد این تغییرات از بیست تا پانزده هزار سال پیش بیشتر بارز هستند و بهترین نمونههای آنها در گسترۀ میان بینالنهرین (ناحیهای در جنوب غرب آسیا بین رودخانههای دجله و فرات) و درۀ نیل پیدا شده است؛ یعنی همان ناحیهای که آفریقا و اوراسیا را به هم وصل میکند. انسانشناسان از مدتها قبل میدانستند که خوراکجویان مناطقی که پرمحصولی شایانی داشتند، گاهی کمتر کوچ میکردند و زمان بیشتری را در یک یا دو پایگاه اصلی میگذراندند. همچنین، اگر آنها فناوریهایی ایجاد میکردند که به افزایش تولید منابع منطقهای خاص کمک میکرد، ممکن بود یکجانشینتر هم بشوند. انسانشناسان به این نوع خوراکجویان «خوراکجویان توانگر» میگویند.
مثالهایی که خواهم زد مربوط به استرالیاست؛ جایی که روشهای زندگی خوراکجویانه را میتوان با دقت بیشتری بررسی کرد، چراکه تا دوران مدرن دوام آوردهاند. در طول پنج هزار سال اخیر، ابزار سنگی جدیدتر، کوچکتر و دارای ظرافت بیشتری در بسیاری از نقاط استرالیا پیدا شده است، از جمله نوکهای کوچکی که ممکن است نوک نیزه بوده باشد. برخی از این ابزار آنقدر زیبا ساخته شده بودند که تا فواصل چند صد کیلومتری بهعنوان وسایل آیینی مبادله میشدند. فنون جدید به معنی روشهای جدید برای استخراج منابع نیز بود. مردم ایالت ویکتوریا تلههای پیچیدهای برای شکار مارماهی میساختند و برخی کانالها تا سیصد متر طول داشت. مردم در برخی نقاط تور یا تلههای مخروطی با رشتههایی از پوست درخت یا بوریای بافته میساختند تا مارماهیهای گیرافتاده را بردارند. تعداد مارماهیهایی که میشد در این «مزارع مارماهی» نگه داشت، به حدی بود که آبادیهای نسبتاً ثابتی در نزدیکیشان پدیدار شدند که در یکی از آنها تقریباً ۱۵۰ کلبۀ سنگی کوچک وجود داشت. اهالی این آبادیهای کوچک علاوه بر مارماهی، از گونههای محلی جانوران شکاری از امو گرفته تا کانگورو، و از غذاهای گیاهی محلی مثل ریشۀ یم، سرخس و پیچک صحرایی (گیاهان معطر و بوتههایی از خانوادۀ نیلوفرپیچ) تغذیه میکردند.
برخی جوامع شروع کردند به درو و برداشت گیاهانی مثل یم، میوه، غلات و این نشانهای از گامهای اولیه بهسوی کشاورزی بود. یم بهشکلی برداشت میشد (و امروزه هم میشود) که مشوق رشد مجدد آن باشد و مردم از قصد دانههای میوه را در تلهای زباله میکاشتند تا مزارع میوه ایجاد شود. در برخی از مناطق خشکتر استرالیای مرکزی، اولین مسافران اروپایی جوامعی دیدند که ارزن وحشی را با چاقوهای سنگی درو و در پشتههای علف خشک انبار میکردند. باستانشناسان سنگهای آسیابی کشف کردند که در برخی مناطق حتی در پانزده هزار سال پیش برای آرد کردن دانهها استفاده میشد. مردم در بسیاری از مناطق ساحلی استرالیا با استفاده از قلاب صدفی و قایقهای کوچک ماهی میگرفتند و ماهیگیری باعث شد تا بتوانند در جوامع متراکمتر و پرجمعیتتر زندگی کنند. در کل، تراکم جمعیت در مناطق ساحلی بیشتر از مناطق داخلی بود.
ظهور جوامع خوراکجویان توانگر راه را برای رسیدن به گذار اساسی بعدی تاریخ بشر باز کرد؛ ظهور جوامعی که بهشکل سازمانیافته برای استخراج منابع بیشتر از منطقهای واحد در محیط خود دست میبردند. مجموعۀ فناوریهایی که این افراد استفاده میکردند را معمولاً «کشاورزی» میخوانیم و از عصری که کشاورزی مهمترین فناوری بنیادین آن بود، با نام «عصر کشاورزی» یاد میکنیم.
# این جهان گذرا: تاریخچۀ بشریت
# دیوید کریسچن
/channel/kah1331
از پیرمرد کتاب فروش پرسیدند چرا وقتی نیستی در کتاب فروشی را نمیبندی؟
گفت: آنها که کتاب نمیخوانند کتاب نمیدزدند
و آنها که کتاب میخوانند دزدی نمیکنند..
این جهان گذرا: تاریخچۀ بشریت (١١)
تأثیر انسان بر محیطزیست
خلاقیت فناوری که این مهاجرتها را ممکن کرده بود، افزایش پیوستۀ تأثیرگذاری آنها بر محیطزیستشان را تضمین میکرد؛ گرچه این تأثیرگذاری در حالت عادی محدود بود. انقراض گونههای متعددی از حیوانات بزرگ (بزرگزیاگان) و گسترش نوعی زراعت که به آن «کشتزارسوزی» میگویند، دو نمونۀ بارز از تأثیر فزایندۀ انسان بر محیطزیست هستند؛ هرچند در مورد هردو موضوع توافقی وجود ندارد.
انقراض بزرگ زیاگان
در پنجاه هزار سال اخیر کار گونههای متعددی از حیوانات بزرگ به انقراض کشید، بهویژه در مناطقی که انسانها بهتازگی در آنها سکونت گزیده بودند؛ حال چه در استرالیا و سیبری و چه در قارۀ آمریکا. استرالیا و آمریکا شاید هفتاد تا هشتاد درصد از تمام گونههای پستاندار با وزن بیش از ۱۰۰ پوند (حدود چهلوپنج کیلوگرم) را از دست دادند. این گونهها شامل کانگوروهای غولآسا و وامبتها در استرالیا، ماموت و کرگدن پشمالو در سیبری عصر یخبندان و اسب، شتر، تنبلهای غولآسا و ببرهای دندان شمشیری در آمریکا بودند. اروپا شاید چهل درصد از گونههای حیوانات بزرگ را از دست داد، در حالی که در آفریقا که انسانها و پستانداران بزرگ مدت بیشتری همزیستی کرده بودند، فقط حدود چهارده درصد از جانوران بزرگ منقرض شدند. با دقیقتر شدن تاریخ این انقراضها به دست باستانشناسان، به نظر میرسد که انقراضها همزمان با اولین حضور انسانهای مدرن صورت گرفته است و از این رو احتمال اینکه آنها باعث انقراض بوده باشند، افزایش مییابد. انقراضهای مشابه در قرون اخیر مثل انقراض پرندگانی به اندازۀ شترمرغ به نام «موآ» در نیوزیلند، نمونۀ مدرنی است برای اینکه بدانیم هنگامی که انسان ماهر که در فنون شکار هم پیشرفت کرده بود با حیوانات بزرگی مواجه میشد که تجربۀ کمی از همزیستی با انسان داشتند و نرخ زادوولد پایینشان آنها را در خطر انقراض میداد، چه اتفاقی میافتاده است. از میان رفتن گونههای حیوانات بزرگ در استرالیا و آمریکا تاریخ بعدی این مناطق را شکل داد چون فقدان حیوانات بزرگ به این معنی بود که انسانها نمیتوانستند از آنها برای حمل بار و بهعنوان منبع غذا و الیاف استفاده کنند.
کشتزارسوزی
نمونۀ دوم برای تأثیر فزایندۀ خوراکجویان باستانی بر محیطزیست با چیزی مرتبط است که باستانشناس استرالیایی، ریس جونز، «کشتزارسوزی» مینامد. کشتزارسوزی به معنی دقیق آن اصلاً شکلی از کشاورزی نیست اما مثل کشاورزی، روشی است برای دستکاری در محیطزیست برای افزایش بهرهوری گونههای حیوانی و گیاهی که برای انسان مفید هستند. کشاورزان کشتزارسوز زمین را بهشکل ادواری میسوزانند تا از انباشتهشدن مقادیر خطرناکی از سوخت جلوگیری بشود. آتشزدن منظم، بوتهها را نابود میکند و خاکستر بهجا میگذارد و در عمل باعث تسریع در پوسیدگی موجودات مرده میشود و این به رشد نهالهای جدید کمک میکند که چرندگان و حیوانات شکارکنندۀ چرندگان را جلب میکند. شکارچیان بعد از چند روز یا چند هفته میتوانند به جایی که آتش زدهاند برگردند و انتظار دیدن چندین گیاه جدید بهعلاوۀ حیوانات زیادی که از آنها تغذیه میکنند را داشته باشند.
انسانها به صورتی نظاممند زمین را در تمامی قارههای محل سکونتشان آتش میزدند و این کار احتمالاً طی گذشت زمان، منظرههای محلی را تغییر داد و بافت گونههای حیوانات و گیاهان محلی را عوض کرد. مثلاً در استرالیا، کشتزارسوزی طی دهها هزار سال احتمالاً موجب رشد اوکالیپتوس گشت و به ضرر گونههایی تمام شد که با آتش سازگاری کمتری داشتند. این محیط طبیعیای را به وجود آورد که با آنچه اولین انسانهای مهاجر دیده بودند، تفاوت بسیاری داشت.
# این جهان گذرا: تاریخچۀ بشریت
# دیوید کریسچن
/channel/kah1331
ارزش وقایع در مدتشان نیست، در شدتشان است. برای همین برخی لحظات فراموشنشدنی، برخی حوادث توضیحندادنی و برخی انسانها قیاسناپذیرند.
#فرناندو_پسوآ
/channel/kah1331
کتابها بهترین سرگرمی هستند،
مابین آنها تبلیغات پخش نمیشود،
نیاز به باطری ندارند،
و در قبال هر دلار پرداختشده ساعتها سرگرمی برای مخاطبان ایجاد میکنند.
چیزی که من رو متعجب میکنه اینه که چرا آدمها یه کتاب برای پر کردن وقتهای مردهای که در زندگی روزمره غیر قابل اجتناب هستن برنمیدارن...
# استفن کینگ
/channel/kah1331
فوران آتشین خورشید را تماشا کنید
فوران خورشید در ساعت هشت شب ۱۲ و ۱۳ مه که تقریبا یک میلیون کیلومتر - بیش از دو برابر فاصله بین زمین و ماه - امتداد داشت، به همان اندازه که چشمگیر بود، گستردگی نیز داشت.
دادهها نشان میدهند که زمین در مسیر این فوران قرار ندارد.
به نظرم یاد گرفتن این جملات و جرات استفادشون
تو زندگی خیلی با ارزشه :
۱ - بلد نیستم
۲ - اطلاع ندارم
۳ - به من ارتباطی نداره
۴ - نه !
/channel/kah1331
شتاب: عصر کشاورزی (٣)
اولین شواهد کشاورزی
تاریخهای اولین شواهد کشاورزی هنوز هم قطعی نیست و ممکن است بازنگری شود. در حال حاضر، قدیمیترین شواهد در گسترۀ بین درۀ نیل و بینالنهرین که آفریقا و اوراسیا را به هم متصل میکند پیدا شده است. در هلال حاصلخیز (قوسی از ارتفاعات کنار رودهای بزرگ بینالنهرین)، غلات از حدود ۸۰۰۰ سال پیش از میلاد (ده هزار سال پیش) کاشته میشدند. در صحرای آفریقا، در غرب رود نیل و در اراضیای که آن زمان به خشکی امروز نبود، ممکن است جوامع گاو را از ۹۰۰۰ یا ۸۰۰۰ سال پیش از میلاد اهلی کرده باشند و در کمتر از هزار سال بعد از تاریخ مذکور، ممکن است کشت ذرت خوشهای هم در همین ناحیه آغاز شده باشد. کشت یَم احتمالاً حدود ۸۰۰۰ سال پیش از میلاد در غرب آفریقا آغاز شد. مردم چین احتمالاً کاشت برنج در جنوب و غلات دیگر در شمال را حدود ۷۰۰۰ سال پیش از میلاد آغاز کرده باشند. در این زمان به نظر میرسد کشت تارو (یک گیاه استوایی آسیایی با برگهای بزرگ) و یَم در پاپوا گینه نو و مجمعالجزایر مالای انجام میشده است. احتمالاً جوامع بسیاری در مناطق ساحلی استوا شروع به کاشت محصولات ریشهای کرده بودند، هرچند بیشتر آثار این جوامع با بالا آمدن سطح آب دریاها پس از آخرین عصر یخبندان از میان رفته است. در آمریکای میانه (ناحیۀ تشکیلشده از مکزیک و بیشتر شبهجزیره جنوب آن)، احتمالاً مردم از ۷۰۰۰ سال پیش از میلاد کدو را اهلی کرده بودند، ولی آثار مشخصتر کشاورزی سامانیافته تا قبل از ۵۰۰۰ سال پیش از میلاد دیده نشده است. قدیمیترین شواهد کشاورزی در منطقه رشتهکوههای آند بعد از سال ۳۰۰۰ قبل از میلاد پدید آمد. فناوریها و روشهای زندگی کشاورزی در نهایت از این منطقه و شاید چند ناحیه دیگر که کشاورزی در آنها به صورت مستقل از هم ظاهر شد، به اغلب مناطق دیگر جهان توسعه یافت.
وقایع کلیدی در عصر کشاورزی
ما در حال حاضر توضیح کاملاً متقاعدکنندهای برای خاستگاههای کشاورزی نداریم. هر توضیحی باید بتواند این نکته غریب را هم روشن سازد: بعد از ۲۰۰۰۰۰ سال یا بیشتر که همگی انسانها خوراکجو بودند، روشهای زندگی کشاورزی با فاصله فقط چند هزار سال در مناطقی از جهان که تماس قابلذکری باهم نداشتند ظاهر شد. فهمیدن اینکه ظهور کشاورزی در نقاط مختلف جهان به صورت کاملاً مستقل از یکدیگر بوده است، باعث شده دیدگاهی که زمانی رایج بود کنار گذاشته شود؛ دیدگاهی که طبق آن کشاورزی اختراعی درخشان بود که از یک کانون واحد و بلافاصله بعد از اینکه مردم فواید آن را فهمیدند در جهان منتشر شد. این دیدگاه بعد از اینکه محققان متوجه شدند که خوراکجویانی که از کشاورزی مطلع بودند اغلب ترجیح دادند خوراکجو باقی بمانند نیز تضعیف شد. شاید خوراکجویان در برابر تغییر مقاومت میکردند چون سطح سلامت و تغذیه اولین کشاورزان اغلب از خوراکجویان همجوارشان نازلتر و در همین حال سطح تنش عصبی آنها هم بالاتر بود. اگر کشاورزی سطح زندگی را پایین آورده باشد، برای توضیح ریشههای کشاورزی باید بیشتر به عوامل «اجباری» اتکا کرد تا بر عوامل «اختیاری». باید چنین فرض کرد که بسیاری از کشاورزان اولیه بیش از آنکه به میل خود به کشاورزی روی آورده باشند، ناگزیر شدهاند که به آن بپردازند.
# این جهان گذرا: تاریخچۀ بشریت
# دیوید کریسچن
/channel/kah1331
شتاب: عصر کشاورزی (٢)
خاستگاههای کشاورزی
در این متن از کلمۀ کشاورزی برای توصیف مجموعهای در حال تکامل از فناوریها استفاده میشود که انسانها را قادر ساخت تا تولید گونههای گیاهی و حیوانی مطلوب خود را افزایش بدهند. از نظر زیستمحیطی، کشاورزی نسبت به خوراکجویی روش کارآمدتری برای استخراج انرژی و منابعی بود که در محیط طبیعی و در نتیجۀ عمل فتوسنتز ذخیره شده بودند. کشاورزان عامدانهتر از خوراکجویان در محیط دخالت میکردند و همین باعث تشدید تأثیر انسان بر محیط طبیعی و نیز بر فرهنگها و روشهای زندگی خود انسانها شد. کشاورزان چنان در گونههای گیاهی و حیوانی دستکاری کردند که ساختار ژنتیک گونههای طعمه در فرایندی به نام «اهلیسازی» تغییر کرد. کشاورزان با از بین بردن جنگلها، تغییر مسیر رودخانهها، تراسبندی تپهها و شخم زدن زمین، مناظری ایجاد کردند که بیش از پیش ساختۀ بشر بود.
در نهایت، کشاورزان با تغییر روشهای زندگی خود، جوامع جدیدی ایجاد کردند که مقیاس و پیچیدگی آنها تفاوت بسیار زیادی با جوامع عصر خوراکجویی داشت. انسانها نه تنها گونههای دیگر، بلکه خودشان را هم اهلی کردند.
کشاورزی به خودی خود باعث افزایش بهرهوری زیستی زمین نمیشود، درواقع کشاورزان اغلب با حذف گونههای متعدد غیرقابل استفاده، بهرهوری کلی را کاهش میدهند. آنها فقط بهرهوری گیاهان و حیواناتی را افزایش میدهند که بیشتر از بقیه برایشان مفید هستند. حذف گیاهان نامطلوب باعث میشود که مواد مغذی، نور و آب بیشتری برای محصولات اهلی شدهای مثل ذرت، گندم یا برنج باقی بماند و کشتن گرگ و روباه موجب میشود که گاوها، گوسفندها و مرغها در امنیت رشدونمو داشته باشند. انسانها با افزایش بهرهوری گونههای محبوب طعمه میتوانستند مردم بیشتری را از منابع یک منطقۀ خاص تغذیه کنند، تعدادی بیش از آنچه با فناوریهای خوراکجویان ممکن بود.
اگر تغییرات فناوری در عصر خوراکجویی گسترده و متفرق بود (این تغییرات به گونهای بود که به انسانها اجازه میداد با گسترش قلمروی خود تکثیر یابند و زیاد شوند)، ولی تغییرات فناوری در عصر کشاورزی شدید و متمرکز بود (امکان زندگی افراد بیشتری در قلمرویی خاص را فراهم میکرد). در نتیجه، انسان و اهلیشدههایش در جوامع بزرگتر و متراکمتر سکنی گزیدند و حین این کار محیطزیست بومی و اجتماعی خود را دگرگون کردند. نتیجۀ این کار، انقلابی در سرعت و سرشت تغییر تاریخی بود.
# این جهان گذرا: تاریخچۀ بشریت
# دیوید کریسچن
/channel/kah1331
شتاب: عصر کشاورزی (١)
عصر کشاورزی حدود ده تا یازده هزار سال پیش با ظهور اولین جوامع کشاورزی آغاز شد. میتوان عصر کشاورزی را اینگونه تعریف کرد: «عصری از تاریخ بشر که کشاورزی مهمترین فناوری تولید و پایۀ اغلب جوامع بشری بود.» این عصر ۲۵۰ سال قبل با پیشی گرفتن فناوریهای صنعتی مدرن از کشاورزی در بهرهوری و ایجاد تغییر در روش زندگی مردم پایان یافت.
با اینکه عصر کشاورزی فقط ده هزار سال طول کشید و این قدمت نسبت به قدمت ۲۵۰۰۰۰سالۀ عصر خوراکجویی کوتاه است، اما احتمالاً ۷۰ درصد از تمامی انسانها در عصر کشاورزی زندگی کردهاند؛ چراکه فناوری در این عصر بسیار مولّدتر از عصر خوراکجویی بود.
مشخصۀ عصر کشاورزی تنوعی است که گسترۀ آن از هر دو عصر خوراکجویی و مدرن بیشتر بود. این تنوع بهطور متناقضی هم نتیجۀ ابداعات فناوری بود و هم نتیجۀ گندی فناوری؛ چراکه هرچند فناوریهای جدید مثل کشت و زرع و شبانی (پرورش حیوانات اهلی) روشهای جدیدی برای زندگی به وجود میآورد، محدودیتهای فناوریهای ارتباطاتی موجب میشد نواحی مختلف جهان آنقدر از هم جدا بمانند که بتوانند در مسیرهای مستقل رشد کنند. ما میتوانیم چند ناحیۀ جهانی مشخصشناسایی کنیم. اینها مناطق بزرگی بودند که تا قبل از سال ۱۵۰۰ میلادی باهم تماس چندانی نداشتند. این چهار مورد از مهمترین نواحی جهانی عبارتاند از سرزمینهای آفریقا-اوراسیا (که از جنوبیترین نقطۀ آفریقا تا دورترین نقطۀ شمال شرق سیبری گسترده است)، قارۀ آمریکا، استرالیا و جزایر اقیانوس آرام.
در هر ناحیۀ جهانی، شبکههای طولانی و گاه ضعیف تبادلات فرهنگی و مادی، جوامع محلی را به شبکههای بزرگتر مبادلاتی پیوند میداد. در برخی از نواحی جهانی، شبکههای متراکم مبادلات سیاسی، فرهنگی و اقتصادی که به آنها «تمدنهای کشاورزی» گفته میشود پدیدار شدند و با گذشت زمان، این تمدنها با سایر تمدنهای کشاورزی و با مردمی که در مناطق بین نواحی اصلی تمدنهای کشاورزی زندگی میکردند پیوند یافتند. اما ما از برقراری ارتباط قابل توجهی میان نواحی جهانی مختلف تا پیش از سال ۱۴۹۲ خبری نداریم. تنوع زیاد در روشهای زندگی و انزوای نسبی مناطق مختلف سبب شد که در رابطه با عصر کشاورزی تعمیمدادن حکمهایی که در تمام جهان مصداق داشته باشند دشوارتر شود، درحالی که این کار در مورد عصر خوراکجویی و عصر مدرن راحتتر است.
# این جهان گذرا: تاریخچۀ بشریت
# دیوید کریسچن
/channel/kah1331
این جهان گذرا: تاریخچۀ بشریت (١٣)
عصر خوراکجویی در تاریخ بشر
تاریخنگاران اغلب فرض کردهاند که در عصر طولانی خوراکجویی تغییر چندانی رخ نداده است. شاید در قیاس با عصرهای بعدی تاریخ بشر این فرض حقیقت داشته باشد. این هم درست است که تغییرات معمولاً آنقدر کند صورت میگرفت که در عمر یک نفر مشهود نبود؛ پس کمتر فردی در عصر خوراکجویی میتوانست اهمیت درازمدت تغییرات فناوری را دریابد. با وجود این، در قیاس با سرعت تغییرات در عصر ماقبل انسان، سرعت تغییرات فناوری در عصر خوراکجویی قابل ملاحظه بود. بهره بردن از همیاری فناورانه، (قدرت خلاق ناشی از پیوند مردم از طریق زبان) که توان انسان برای داشتن زبان نمادین آن را میسر ساخته بود، به جوامع انسانی اجازه داد بهتدریج بیاموزند که از پس زندگی در طیف گستردهای از محیطهای جدید برآیند. انباشت تدریجی مهارتهای نوین اجازه داد جوامع خوراکجو از طریق مهاجرت در بیشتر مناطق دنیا ساکن شوند، مهاجرتهایی که در میان گونههای نخستی دیگر یا نیاکان انسانریخت ما بیسابقه بود.
سرعت تغییر در طی ۲۵۰۰۰۰ سال بهتدریج شتاب میگرفت. در حدود پنجاه هزار سال آخر، تنوع و دقت فناوریها و تکنیکهای خوراکجویان در سراسر جهان چندین برابر شد و به گروههایی از افراد در برخی مناطق این امکان را داد تا بتوانند از محیط خود استفادۀ متمرکزتری کنند؛ تغییری که نشانۀ اولین گام بهسوی کشاورزی بود.
# این جهان گذرا: تاریخچۀ بشریت
# دیوید کریسچن
/channel/kah1331
پژوهشی تازه نشان میدهد که زندگی در شرایط مشابه زمین به سرعت پدید میآید
در دورانهای اولیه تاریخ زمین، مجموعهای از ترکیبات شیمیایی پیچیده، با کمک یک منبع انرژی، به شکلی رازآلود خود را به سلولهایی تبدیل کردند که توانایی تولید انرژی و تکثیر داشتند. زمان رخدادن این لحظه ویژه در تاریخ زمین، در ورای میلیاردها سال تغییرات پنهان مانده است.
علم تاکنون یافتههایی از وجود زندگی تا ۴.۲ میلیارد سال پیش پیدا کرده است؛ یعنی تنها حدود ۲۵۰ میلیون سال پس از شکلگیری زمین. فسیلهای باستانی از تشکیلات میکروبی موسوم به استروماتولیتها به ۳.۷ میلیارد سال پیش بازمیگردند. همچنین، نشانههای ایزوتوپی از زندگی در سنگهای استرالیا، قدمتی تا ۴.۱ میلیارد سال دارند و ساختارهای رشتهای در سنگهای قدیمی کانادا ممکن است منشأ زیستی داشته و مربوط به ۴.۲۸ میلیارد سال پیش باشند.
گروهی دیگر از دانشمندان از طریق پژوهش ژنتیک به بررسی منشأ زندگی پرداختهاند. آنها از مفهوم «آخرین جد مشترک جهانی» (LUCA) بهره میبرند؛ سلولی فرضی که نیاکان باکتریها، آرکیاها و یوکاریوتها را در بر میگیرد و قدمتی حداقل ۳.۶ میلیارد ساله، و شاید تا ۴.۳ میلیارد ساله دارد.
هرچند هنوز درباره زمان دقیق ظهور زندگی بر روی زمین بحثهای علمی جریان دارد، یک نکته روشنتر شده است: زندگی نسبتاً سریع، نه مدت زیادی پس از شکلگیری زمین، پدید آمده است.
در پزوهشی تازه، اخترشناس آمریکایی دیوید کیپینگ یافتهای مبنی بر شکلگیری سریع زندگی در زمین و سیارات مشابه زمین را تحلیل کرده است. این مقاله با عنوان «یافتهی قوی مبنی بر اینکه پیدایش زندگی در شرایط مشابه زمین سریع است» برای انتشار در نشریه Astrobiology پذیرفته شده است.
کیپینگ مینویسد: «برای نخستین بار، ما یافتهای قویِ رسمی داریم که فرضیه ظهور سریع زندگی در شرایط زمینمانند را تأیید میکند.»
او توضیح میدهد که شروع زودهنگام زندگی، به سادگی این برداشت را ایجاد میکند که پیدایش زندگی فرآیندی سریع است. با توجه به اینکه تحول زیستی برای تولید زندگی هوشمندی مانند ما حدود ۴ میلیارد سال زمان برده و طول عمر زیستی زمین حدود ۵ تا ۶ میلیارد سال است، پیدایش اولیهی زندگی ضرورت پیدا میکند؛ این نکته را میتوان نمونهای از اصل آنتروپیک ضعیف دانست.
اصل آنتروپیک ضعیف بیان میکند که اگر سیارهای برای شکلگیری زندگی هوشمند مناسب نباشد، ناظری برای پرسیدن سؤال درباره آن وجود نخواهد داشت.
اما در این میان، تضادهایی هم دیده میشود: زندگی به سرعت ظاهر شده، اما شکلگیری زندگی هوشمند زمان زیادی برده است. آیا وجود ما باعث شده درکمان از زمانبندی پیدایش زندگی دچار سوگیری شود؟(انسانمحورانه و انسان انگارانه تحلیل کرده ایم؟)
مسئلهی ملموستر این است که: آیا روی دیگر سیارات زمینمانند هم چنین زمانبندیای برقرار است؟ آیا زندگی در آنجا هم به سرعت ریشه میدواند؟
زمین برای همیشه قابل سکونت نخواهد ماند. پژوهشها نشان میدهند که خورشید در حدود ۹۰۰ میلیون سال دیگر با ۱۰٪ درخشندگی بیشتر، زمین را غیرقابل سکونت خواهد کرد. این یعنی اگر بخواهیم به پیدایش زندگی هوشمند برسیم، باید زندگی خیلی زود پس از شکلگیری سیاره آغاز شود....
/channel/kah1331
داستان از یخچالهای پارسی شروع میشه؛ یخ به شکل فالوده و یخدربهشت درمیاد. اعراب به شکل شربات (sorbet) درش میارند. به ایتالیا میره، تخممرغ و شیر بهش اضافه میشه تا بشه جلاتو!
در فرانسه و انگلستان خامه بهش اضافه میشه تا بلاخره «بستنی»به شکل امروزی دربیاد!
گریس مکدانیلز در سال ۱۸۸۸ به دنیا آمد و بعداً به یک بیماری نادر صورت مبتلا شد که او را سوژهای برای شایعات و نگاهها کرد. اما پشت آن چهره، قلبی بزرگتر از آنچه جهان میتوانست ببیند، وجود داشت.
در دهه ۱۹۳۰، در حالی که جامعه درهای خود را به روی کسانی که «متفاوت» به نظر میرسیدند، میبست، گریز به نمایشهای مسافرتی کار پیدا کرد— نه برای شهرت، بلکه برای بقا. او در زمانی که اکثر زنان نمیتوانستند، درآمد ثابتی کسب کرد— بهویژه زنانی مانند او. و هر دلاری که به دست میآورد، برای فرزندانش بود.
او از دیگران ترحم نخواست. فقط عزت نفس خواست.
او خانوادهاش را به آرامی با سختکوشی و عشق بزرگ کرد— هرگز اجازه نداد که بیرحمیهای جهان ارزش او را تعیین کند.
کسانی که او را ملاقات کردند، مهربانیاش را به یاد دارند. قدرت خاموشش. تصمیمش برای بیشتر از یک نمایش بودن.
گریس فقط یک زن با یک بیماری نبود—
او زنی با شجاعت بود.
داستان او یادآوری است: زیبایی واقعی در ظاهر نیست— بلکه در تابآوری، عشق و اراده برای ادامه دادن، حتی وقتی جهان به شما میگوید که این کار را نکنید، قرار دارد.
اما باید یک چیزی بهت بگویم،
اگر میخواهی زندگیات را بسازی مجبوری طاقتت را بیشتر کنی.
# هاروکی موراکامی
/channel/kah1331
٢ زبان ایرانی کاملا از بین رفته است ۵ زبان را دیگر کسی استفاده نمیکند
مطابق گزارش یونسکو ٢۴ زبان در ایران درحال فراموشی و انقراض قرار دارد.
چقدر از این تعریف رابرت فارست نویسنده آمریکایی خوشم آمد و چقدر دقیق میگه که:
نخستین انسانی که به جای پاسخ دادن به توهین، آن را نشنیده گرفت، نخستین پایهگذار فرهنگ و تمدن بشری بود.
/channel/kah1331
ماندگاری یعنی، کت شلوار بعد از صدسال هنوز محبوبترین پوشاک آقایونه،
ماندگاری یعنی آهنگای ۵۰ سال پیش هایده تو ماشینا پخش میشه ولی آهنگ ۵ سال پیش خواننده امروزی نه،
ماندگاری یعنی با وجود کلی نوشیدنی جدید هنوز چای و قهوه محبوترین نوشیدنی هستن.
ماندگار باشید !
/channel/kah1331
تا به کی در عطشی دردآلود
به سر آرم همه شبهایم را
خوب دانم که مرا برده ز یاد
زآنکه شیرین شده از من کامش
# فروغ فرخزاد
/channel/kah1331