kalam_shia | Unsorted

Telegram-канал kalam_shia - |بررسی‌های کلامی|

-

مطالعات شیعی بررسی‌های کلامی| پژوهش‌های اعتقادی میراث کلامی شیعه t.me/kalam_shia ارتباط: mokhtarireza@ut.ac.ir

Subscribe to a channel

|بررسی‌های کلامی|

غزالی، و ادعای ضربه سهمگینی که بر فلسفه زد

مقدمه
‌فلسفه از بدو پیدایشش در اسلام مورد مخالفت علمای شیعه و سنی بود، بطوری که فارابی و ابن‌سینا تا سالیان درازی بعد از مرگشان بعنوان نمادهای کفر و شرک مثال زده می‌شدند، در این بین غزالی که گرایش‌های فلسفی زیادی داشت به تألیف کتاب تهافت الفلاسفه پرداخته و در سه مورد فلاسفه را تکفیر کرد [قدم عالم، انکار علم خدا به جزئیات، ومعاد روحانی]. هرچند مدافعان معاصر فلاسفه اسلامی سعی زیادی در جاانداختن این مطلب که غزالی بزرگترین مخالف فلسفه بود داشتند ولی غزالی چندان مورد پذیرش منتقدان فلسفه واقع نشده و خود وی را به تأثیرپذیری از فلسفه و داشتن افکار فلسفی متهم کردند.
حتی ابن‌رشد که کتاب تهافت التهافت را در رد تهافت الفلاسفه غزالی نگاشت در خاتمه کتاب گوشزد کرد که غزالی با اینکه در مسأله قول به معاد روحانی و انکار معاد جسمانی فلاسفه را تکفیر کرده است، ولی در جای دیگری قول به معاد روحانی را جایز شمرده است.
ابن‌طفیل نیز در رساله "حی بن یقظان" اشاره به کتاب "المضنون به علی غیر اهله" می‌کند که غزالی در آن عقاید خاصی را بیان کرده که مایل نبود در دسترس نااهلان باشد.
ابن‌تیمیه نیز با اشاره به این رساله غزالی بشدت به وی حمله کرده و می‌گوید غزالی همان سخنان صابئین متفلسف را ارائه می‌دهد. ابن‌تیمیه اشاره می‌کند که برخی انتساب این رساله به غزالی را تکذیب کرده‌اند، ولی وی وکسانی که به احوال غزالی آگاهند می‌دانند که این رساله از آن غزالی است. [لازم بذکر است غزالی در برخی آثار خود به این کتاب اشاره کرده، و در این اطمینان داریم که وی چنین کتابی داشته است]

در مجموعه آثار چاپ شده غزالی آنچه تحت این عنوان به طبع رسیده است بقول دکتر دینانی خالی از مطلب رمزآلود و خاص است، دینانی اشاره می‌کند حتی مطالب فلسفی مشکاة الانوار در این رساله "المضنون" وجود ندارد.
به هر ترتیب، هرچند عبدالرحمن بدوی و زرین‌کوب و برخی محققین دیگر در مقابل تشکیک مخالفین به دفاع از انتساب این رساله به غزالی پرداخته‌اند ولی آنچه ابن‌تیمیه و برخی دیگر از قدما، غزالی را به دلیل مطالب موجود در این کتاب به موافقت با فلاسفه و داشتن همان عقاید قدم عالم و انکار عالم بودن خداوند به جزئیات و... متهم می‌کردند در کتاب چاپی وجود ندارد!
مطلب قابل توجه اینکه مالتر در سال ۱۸۹۶م نسخه‌ای عبری از کتاب غزالی را بدست آورده و با ترجمه آلمانی ومقدمه‌ای به چاپ رساند، اما تحقیق عالمانه مالتر نتوانست دیگر محققین را به این باور برساند که صاحب تهافت الفلاسفه، چنین عقایدی داشته باشد!
شاید وجود امثال این نسخه عبری در قرون وسطی بود که غربیان غزالی را به عنوان یکی از فلاسفه برمی‌شمردند.

در سالیان اخیر با تلاش محمدتقی دانش‌پژوه وتحقیق ارزنده نصرالله پورجوادی [که نوشتار حاضر مبتنی بر آن است] در کتابخانه دکتر مهدوی نسخه‌ای کهن ونفیس از مجموعه آثار غزالی متعلق به قرن۶ معرفی شد که دقیقا همان ادعای ابن‌تیمیه را درباره عقاید فلسفی غزالی که از دیگران مخفی می‌کرد و در "المضنون" به آن اشاره کرده است ثابت کرد. پورجوادی مقاله‌ای عالمانه در این باره نوشته و این مجموعه رسائل را تحت عنوان "مجموعه فلسفی مراغه" به چاپ رساند.

پورجوادی اشاره می‌کند که با بدست آمدن این رساله ومشخص شدن عقاید فلسفی غزالی که آن را بجهت تقیه از مردم مخفی می‌کرده، باید در رد انتساب برخی دیگر از آثار وی که صرفا بدلیل داشتن صبغه فلسفی کنار گذاشته شده بود تجدید نظر کرده و از نو تحقیق نمود.
جالب آنکه سیدجلال آشتیانی از قول ملاصدرا یکی از وجوه مخالفت غزالی با فلسفه را تقیه از مردم ذکر می‌کند.
همچنین باید افزود که غزالی در "مقاصد الفلاسفه" بطور مفصل عقاید وسخنان فلاسفه را بیان کرده و بدون انتقاد وصرفا با چند جمله که کل این سخنان مورد تأیید وی نیست ومطالب اشتباه فلاسفه بیشتر از سخنان صوابشان است از کنار آن رد شد. درباره ارزشمندی این کتاب در نوع بیان مطالب، می‌گویند که سالیان درازی بعنوان کتاب آموزشی فلسفه رایج گشت. مدافعان غزالی نیز آن را چنین توجیه می‌کردند که وی این کتاب را صرفا برای اثبات فلسفه‌دانی نوشته است.

در انتها لازم به ذکر است حتی تهافت الفلاسفه غزالی در چند کتاب دیگری که آنها نیز در رد فلاسفه نگاشته شده بودند بعضا مورد اعتراض واقع شده و خود غزالی را به تبعیت از آراء فلاسفه ولفظی بودن نزاعش با فلاسفه متهم کردند.
علاوه بر رساله تهافت الفلاسفه علاءالدین طوسی و تهافت الفلاسفه خواجه‌زاده که هر دو در قرن۹ تألیف شده بودند، اخیرا رساله‌ای در کتابخانه مجلس به شماره ۱۰۲۴۹.۶ در دسترس قرار گرفته که نویسنده ناشناس آن ضمن بیان چهل تهافت از فلاسفه، در برخی موارد از غزالی نیز اظهار تعجب می‌کند.

در مجموع این تصور که غزالی ضربه سهمگینی به فلسفه زده و در منزوی شدن آن سهم بسزایی داشته، ادعایی غیرقابل دفاع است.
@kalam_shia

Читать полностью…

|بررسی‌های کلامی|

نسبت و بی‌نسبتی فلسفه اسلامی با نوافلاطونیان
دکتر سیدحمید طالب‌زاده
استاد فلسفه دانشگاه تهران

هر چند آنچه دکتر طالب‌زاده ارائه دادند متکفل عنوان ثبت شده نبود، و بهتر بود عنوانی از قبیل "وجود از منظر فارابی و ابن‌سینا، و مقایسه آن با ارسطو و نوافلاطونی‌ها" درج می‌شد، اما با صرف نظر از این، چکیده آنچه ارائه دادند این بود که ارسطو چهار معنا از وجود بیان کرده بود، و فارابی سه معنا، و فارابی آن معنایی را که ارسطو نپذیرفته و کنار نهاده بود را مورد پذیرش و تأکید قرار داد. سپس دکتر طالب‌زاده اشاره به نظریه جدید و تأسیسی ابن‌سینا در این باره کرده و به تفاوت اساسی‌اش با آنچه فارابی بیان کرده بود تأکید کردند و اهمیت و جایگاه والای ابن‌سینا را گوشزد نمودند.

حال به فرض اینکه تمام مطالب دکتر طالب‌زاده را تصدیق کنیم _و اشاره‌ای به مطالب فلوطین و پروکلوس در این‌باره نکنیم_ آیا این یعنی بی‌نسبتی معنای وجود در فلسفه اسلامی با فلسفه یونانی و نوافلاطونی؟
اگر چنین است پس باید به همان ملاک، از بی‌نسبتی فلسفه ابن‌سینا با فلسفه فارابی نیز سخن گفت!
و به همین معنا از بی‌نسبتی فلسفه ملاصدرا از فلسفه ابن‌سینا! و نیز از بی‌نسبتی فلسفه ارسطو با افلاطون، و بی‌نسبتی نوافلاطونیان با فلاسفه قدیم یونان، و بی‌نسبتی فلسفه تک تک فلاسفه با یکدیگر!!


مطلب دیگر آنکه:
برخی فلاسفه یونان نزد فلاسفه اسلامی به عنوان حکمای الهی و پیامبر شناخته می‌شدند و سهروردی و ملاصدرا و ملاهادی سبزواری و همین فلاسفه معاصر مانند آقایان طباطبایی و حسن‌زاده آملی، ارسطو و برخی دیگر از فلاسفه یونان را پیامبران الهی می‌دانند!
اما معلوم نیست این جریان جدید که عموما تحت تأثیر آقای مطهری هستند به چه دلیل همّ و تلاش خود را بر این نهاده‌اند که فلسفه اسلامی را جدای از سنت یونانی و نوافلاطونی بدانند!

پرتلاش‌ترین فرد این جریان، دکتر نصرالله حکمت هستند؛ ایشان از طرفی همانند نسل پیشین، مدعی‌اند ارسطو و افلاطون مطالب خود را از فرشته وحی دریافت کرده‌اند [اینجا]، و از سوی دیگر تلاش‌شان این است که ثابت کنند فلاسفه اسلامی مطالب خود را از ارسطو و افلاطون نگرفته‌اند!
و در واقع روی دیگر سخن و تلاش ایشان آن است که ثابت کنند فلاسفه اسلامی سخنان خود را از پیامبران الهی اخذ نکرده‌اند!!!

به نظر می‌رسد این جریان جدید که از آقای مطهری شروع شده _و با این ادعای اثبات نشده رقم خورد که فلسفه اسلامی دویست مسأله موجود در فلسفه یونان را تبدیل به هفتصد مسأله کرد_ باید تکلیف خود را حداقل با ادعای نبوت فلاسفه حل کند، و نمی‌توان در عین داشتن ادعای نبوت برای کسی، ادعای تبعیت نکردن از وی را داشت و فلسفه خود را هم الهی دانست!

مطلب مرتبط دیگر با دکتر طالب‌زاده:
/channel/kalam_shia/802
#تاریخ_فلسفه_اسلامی
@kalam_shia

Читать полностью…

|بررسی‌های کلامی|

انتحال ملاصدرا
وقتی فیلسوفان می‌توانند به عقل فعال رسیده و حقایق را مستقیما دریافت کنند دیگر معنا ندارد بگوییم فلان مطلب از آنِ فلانی است و ارجاع دهیم!!

دکتر مجید احسن عضو هیئت علمی گروه فلسفه دانشگاه امام صادق علیه السلام
"اثولوجیا و سهروردی"
مدرسه پاییزه «نوافلاطونی‌ها و فلسفه اسلامی»
۱۴۰۳/۹/۲۰
اینکه عده‌ای از معاصرین سخن از انتحال در آثار ملاصدرا می‌گویند و بیان می‌کنند چون ملاصدرا در مطالبش استفاده‌های قابل توجهی از دیگران کرده و مطالب آن‌ها را بدون نام بردن در کتاب خود ثبت کرده، پس او سرقت علمی کرده است، چنین سخنی بدون توجه به "مبادی متافیزیکی خاص" است!
زیرا: اولا: وقتی فیلسوفان می‌توانند به عقل فعال رسیده و حقایق را مستقیما دریافت کنند دیگر معنا ندارد بگوییم فلان مطلب از آنِ فلانی است و ارجاع دهیم!!!!!
ثانیا: ارجاع دادن و بیان مصدر یک حرف از زمان دکارت رسم شده است.¹

-------------------------------------
1. یک نمونه از انتحال ملاصدرا، و اعتبارسنجی این توجیه:
/channel/kalam_shia/440


پست مشابه در توجیه انتحال در فلسفه اسلامی:
/channel/kalam_shia/785


◼️اما مطلب عجیب‌تر آنکه:
در این جلسه به بیان اثرپذیری‌های سهروردی از اثولوجیا و فلوطین پرداخته شد و اشاره شد که این الهام‌گیری سهروردی از اثولوجیا عمدتا بدون ذکر کردن اسم اثولوجیا بوده است!
جالب است که استاد محترم در اینجا از مبنای خود در توجیه معضل انتحال ملاصدرا عبور کرده و طبق مبنای خودشان دیگر بیان نکردند که چه بسا سهروردی هم مطالبش را از عقل فعال گرفته است نه از فلوطین!!! و اینکه ارجاع‌دهی از زمان دکارت رسم شد و قبل از آن می‌شد مطالب دیگران را به اسم خود کپی کرد!!
گویا ملاصدرا عزیزتر از سهروردی بیچاره بوده است!

#تاریخ_فلسفه_اسلامی
@kalam_shia

Читать полностью…

|بررسی‌های کلامی|

الحروف فارابی

دکتر سیدحمید طالب‌زاده:
جایی که فلسفه اسلامی به معنای دقیق تأسیس شده است کتاب الحروف است.

✦༅✿༅✦═༅༅═┅──
پی‌نوشت:
بعد از انتشار و تصحیح کتاب الحروف توسط محسن مهدی و نوشتن مقدمه بر آن _که ناشی از روش خاص او در تتبع و اولویت‌های متفاوت او در اغراض و اهداف متفاوتی است که در پژوهش و تتبع دارد، که البته برخاسته از بینشی تاریخی و ایدولوژیک عمیق است_، حداقل در ایران اذهان و عواطف بسیاری از مجتهدان و محققان تحریک شد و کتابی که در سنت فلسفه اسلامی از گذشته تا زمان تصحیح محسن فراموش شده بود، ناگهان به عنوان عظیمترین اثر فارابی مورد توجه قرار گرفت و ترجمه و تحقیقهای متعدد از آن تا کنون صورت گرفته است.
✍ حامد روشنی‌راد
@kalam_shia

Читать полностью…

|بررسی‌های کلامی|

«فارابی و تأسیس فلسفهٔ اسلامی»
دکتر سیدحمید طالب‌زاده

۱۳ آذر ۱۴۰۳
دانشگاه تهران، دانشکده ادبیات و علوم انسانی، تالار اقبال آشتیانی


01:33 شروع بحث
21:22 باید تاریخ اندیشه و فلسفی‌مان را از نو بخوانیم، تا بتوانیم از وضع موجود بیرون بیاییم
26:20 فارابی باید از نو خوانده شود، نه آنگونه که تاکنون خوانده شده است

مشکل اندیشه فلسفی ما
48:11 گسیختگی میان گذشته و آینده، گسیختگی میان حکمت نظری و عملی؛ این گسیختگی با فارابی ایجاد و بنیان گذاشته شد، در ابن‌سینا و فلاسفه دیگر نیز این شکاف نادیده گرفته شد، فقط سهروردی بود که متوجه شد.
این گسیختگی با ملاهادی سبزواری مورد تأکید قرار گرفت، اما تاریخ راه خودش را رفت و با ورود مدرنیته ما بدلیل این گسیختگی، دچار تشتت شدیم
با توجه دوباره به تاریخ آگاهی ایرانی، می‌توانیم درخشش‌هایی را در فکر و اندیشه آثار ایرانی ببینیم و این گسیختگی و شکاف‌ها را از میان ببریم، باید از نو تفکر خود را بخوانیم

یک نفهمی مدافعان فلسفه اسلامی از ابن‌سینا
55:00 هوسرل اندیشه عمیق ابن‌سینا در ماهیت لابشرط را متوجه شد، اما فلاسفه خودمان الی یومنا هذا هنوز نفهمیده‌اند، و هنوز همه فکر می‌کنند منظور از این لابشرط همان کلی طبیعی است و جز هوسرل هیچ کس این اندیشه ابن‌سینا را درک نکرده‌اند

58:52 باید برگردیم و بصورت جدی فلسفه بورزیم وگرنه آینده‌ای نداریم، این مسائل را باید فلاسفه بسازند وگرنه صدها جامعه‌شناس و حقوق‌دان و... نمی‌توانند کاری پیش ببرند.

پست مرتبط و انتقادی:
/channel/kalam_shia/802

Читать полностью…

|بررسی‌های کلامی|

ابن‌عربی ادامه ابن سیناست

دکتر نصرالله حکمت:
تقسیم‌بندی فلسفه - عرفان، یا فلسفه مشا و اشراق و... بی‌اساس است
ابن‌عربی ادامه ابن‌سینا است.

پست مشابه:
/channel/kalam_shia/583

#نصرالله_حکمت | #تاریخ_فلسفه_اسلامی
@kalam_shia

Читать полностью…

|بررسی‌های کلامی|

نسخه‌ای نفیس از رسالۀ
شرح الاشارات والمحاکمات
آقا حسین خوانساری، ۱۰۹۸ق

استنساخ شده در زمان حیات مؤلف
کتابخانه سریزدی، نسخه شماره ۱۴۴


این نوع استنساخ‌های زیبا و متعدد از آثار فیلسوفان عصر صفویه را مقایسه کنید با بی‌توجهی‌های عجیب به آثار ملاصدرا.
بارها بیان شد که برخلاف تبلیغات موجود، این فلاسفه صفوی _نه فقها_ بودند که اهمیتی به ملاصدرا نمی‌داند، و ادعای تبعید وی نیز ادعایی بی‌اساس و ساخته و پرداخته برخی معاصران است.

پست مرتبط:
/channel/kalam_shia/697

Читать полностью…

|بررسی‌های کلامی|


عقل فعال نتیجه کج‌فهمی فارابی از یک متن ارسطویی بود، بنای این کج‌فهمی با اسکندر افرودیسی بود.
فیلسوف مسلمان یک متن بسیار ساده را چنان عجیب و غریب تفسیر می‌کند و می‌برد به عرش که مقدس می‌شود.

@kalam_shia

Читать полностью…

|بررسی‌های کلامی|


البته این بطور ضمنی ادعای عصمت کردن برای فلاسفه است؛ چه اینکه:
اگر عقل فعالِ ادعایی، چیزی است که رسیدن به آن عصمت‌آور است، پس مدعی عصمت برای فلاسفه هستید و دلیل اصلی شباهت سخنان فلاسفه یونان و اسلامی را این می‌دانید [و البته این ادعای عصمت در تعارض با اختلافات شدیدِ موجود بین فلاسفه است، پس اگر برای توجیه شباهت‌ها و انتحال‌ها ادعای عصمت کنید، برای توجیه اختلافات به مشکل خواهید خورد]، و اگر عصمت‌آور نیست پس نمی‌توانید برای فرار از مشابهت سخنان فلاسفه اسلامی با یونان به عقل فعال استناد کنید.

اشکال دوم: به فرض، وصل شدن به عقل فعال کذایی، برای هر دو طایفه [فلاسفه یونان و اسلامی] عصت‌آور باشد، حال که فلاسفه یونان را معصوم می‌دانید چرا این اندازه توان‌تان را برای بری کردن فلسفه خودتان از فلسفه یونان گذاشته‌اید؟!

حقیقتا مشخص نیست چرا مدافعان معاصرِ فلسفه اسلامی از طرفی ارسطو و افلاطون را پیامبر می‌دانند و از طرفی مدام سعی می‌کنند بگویند ما سخنانمان را از این پیامبران نگرفته‌ایم!!

نمونه مشابه:
/channel/kalam_shia/730

این بحث و تلاش برای تبرئه کردن فلسفه اسلامی از فلسفه یونان، ظاهرا از آقای مطهری شروع شده است؛ فلاسفه پیشین نه تنها هیچ‌وقت چنین دغدغه‌ای نداشتند بلکه به اخذ از ارسطو و افلاطون افتخار نیز می‌کردند، تا جایی که حتی مطلب برعکس نیز بود؛ مثلا سهروردی در مکاشفه‌ای ادعا می‌کند ابن‌سینا و فارابی یک هزارم افلاطون نیز نیستند [اینجا]، چه رسد به اینکه بخواهد به آنها عظمتی بدهد و مستقل از یونان بداند.

@kalam_shia

Читать полностью…

|بررسی‌های کلامی|

خواجه نصیرالدین طوسی و از میان بردن تلاش‌های فارابی و ابن‌سینا در جمع میان فلسفه و شرع
خواجه تعادل میان فلسفه و شرع را به نفع شریعت از میان برد

غلامحسین ابراهیمی دینانی:
کتابی تحت عنوان زوال اندیشه سیاسی در ایران، به قلم اندیشمند محترم آقای دکتر سیدجواد طباطبایی اخیرا انتشار یافته و زوال فلسفه سیاسی در آن، بخشی از تاریخ زوال اندیشه فلسفی به شمار آمده است. در این کتاب چنین می‌خوانیم:
مشکل اساسی خواجه نصیرالدین طوسی این بود که برخلاف نخستین فیلسوفان دوره اسلامی از فارابی تا مسکویه و ابن‌سینا که شالوده استواری از تأمل در رابطه عقل و شرع برای اندیشه خود فراهم آورده و با تفسیری عقلی از شریعت توانسته بودند جمعی میان حکمت و شریعت و عقل و نقل ایجاد کنند، تعادل ناپایدار میان حکمت و شریعت و عقل و نقل را به نفع شریعت از میان برد.
ماجرای فکر فلسفی در جهان اسلام، ج۲، ص۳۲۳

✍پی‌نوشت:
البته تعبیر دقیق آن است که بگوییم خواجه عقلی بودن فلسفه، و ادعای موافقت آن با شریعت را نپذیرفت؛ نه آنکه در عین عقلی دانستن آن، جانب شریعت را در امور خلاف عقل گرفت!
#خواجه_نصیر

پست مرتبط و توضیح بیشتر:
/channel/kalam_shia/780

@kalam_shia

Читать полностью…

|بررسی‌های کلامی|

رنگ فلسفی
خواجه نصیر، فیلسوف یا متکلم؟

برخی در برتر نشان دادن فلسفه و کتب فلسفی بر کلام و کتب کلامی از تأثیرپذیری مثل کتاب تجرید و رنگ فلسفی گرفتن مبانی آن، استشهاد می‌کنند به کلامی از آقای مطهری:
"وقتی خواجه نصیر الدین طوسی ظهور کرد و کتاب تجرید الاعتقاد را نوشت، کلام بیش از نود درصد رنگ فلسفی به خود گرفت."
مجموعه آثار، ج۳، ص۸۸
ولکن باید دانست که در عصور متأخره متأسفانه به غلط واژه فلسفه بجای واژه تعقل در السنه معروف و مشهور شده است. یعنی بجای کاربرد بحثهای تعقلی از بحثهای فلسفی استفاده می‌شود لذا باعث مغالطه و گمراهی اذهان می شود.
بعنوان مثال: "در برخی مذاهب مانند اسلام، جهان شناسی در متن مذهب رنگ فلسفی یعنی رنگ استدلالی و تعقلی به خود گرفته است". همان، ۳۵/۳ - ۸۱/۲

بنابراین اگر گفته می‌شود کلام بعد از خواجه بیشتر رنگ فلسفی گرفته است یعنی بیشتر استدلالی شده است نه آنکه مبانی فلسفه در آن مورد پذیرش واقع شده باشد! و الا کتابی که بخواهد بیش از نود درصد مبانی فلسفی را ارائه دهد دیگر کتابی کلامی نیست بلکه فلسفی است و باید از کتب فلسفی شمرده شود، و قبلا گذشت که ایشان می فرماید:
"کتاب تجرید الاعتقاد خواجه یکی از معروفترین کتب کلام است".
مرتضی مطهری، کلیات علوم اسلامی، ص۱۵۶

حمید نصرالله‌زاده

#خواجه_نصیر
@kalam_shia

Читать полностью…

|بررسی‌های کلامی|

الجمع | اثولوجیا | فارابی

اینکه فارابی ظاهرا در هیچ کدام از آثارش _به جز الجمع_ [حسب جست و جو در نرم افزار فارابی] از نسبت دادن اثولوجیا به ارسطو سخنی نگفته است، شاید در نگاه اول می‌تواند مؤید دیگری بر آن باشد که رساله الجمعِ موجود، از فارابی نیست و فارابی در نسبت دادن اثولوجیا به ارسطو در دام حلقه کندی نیفتاده است. [هرچند که بدون نسبت دادن آن به ارسطو، و بدون نام بردن از اثولوجیا از مطالب آن بسیار استفاده کرده است]

البته از نگاه دیگر می‌توان تمامی این شبهات را _حتی اشکالات اساسی مروان راشد را_ پاسخ داد و تمام قد از انتساب الجمع به فارابی دفاع کرد؛ یعنی نگاهی که می‌داند الجمع نه یک اثر علمی، بلکه بیشتر یک نگارش با کارکرد سیاسی است که مخصوص آن زمان بود و دیگر هیچ ارزش علمی برای جامعه امروز ندارد و فارغ از اوضاع دینی_سیاسی آن زمان، حتی برای جامعه علمی بسیار مضر است، و همین مطالبِ واضح البطلانِ علمیِ موجود در الجمع باعث شده است که در سنت فلسفی امروزی هیچ اعتنایی به محتوای آن نشود، بلکه دوست و دشمن از بطلان محتوای آن سخن بگویند.
نگاهی که می‌داند فارابی صرفا بخاطر ترس از تکفیر شدن فلاسفه، به فکر الجمع افتاده است.
چنانکه گوتاس اشاره کرده است، کندی در زمان خود متهم به وارد کردن کفر و الحاد در دین اسلام بود، و نیز چنانکه دکتر محقق و دیگران بیان کرده‌اند فارابی و ابن‌سینا تا مدتها نماد کفر و الحاد شناخته می‌شدند، و فارابی در اشعار برخی شعرا ننگ روزگار به شمار می‌رفت [به دلیل پرداختن به فلسفه]

حال به چند مورد از اشکالات مخالفین انتساب "الجمع بین رأی الحکیمین" به فارابی نگاهی می‌اندازیم
فارابی قائل به قدم عالم است اما در الجمع سعی دارد بگویید ارسطو نیز مانند افلاطون حدوث عالم را می‌پذیرد
فارابی منکر علم خدا به جزئیات عالم است، اما در الجمع از این مطلب دفاع می‌کند
فارابی خود منکر نظریه مثل است، ولی در الجمع با دلایل بسیار سطحی سعی دارد حتی ارسطو را نیز موافق افلاطون در نظریه مثل بداند!
هیچ کدام از این جمع‌هایِ عجیبِ رساله الجمع اکنون خریداری ندارد و همه می‌دانند عقاید ارسطو غیر از آن چیزی است که فارابی در صدد اثباتش می‌باشد.
مجموع این اشکالات به همراه مطالب دیگری، عده‌ای را بر آن داشته تا در انتساب الجمع به فارابی تشکیک کنند.
و برخی نیز فارابی را به فارابی۱ و فارابی۲ تقسیم نمایند.
اما اگر از این نگاه سطحی در تقسیم فارابی عبور کنیم و در نظر داشته باشیم که حتی فارابی۱ آنقدر نسبت به فلسفه ارسطو جاهل نبود که نداند او بشدت منکر حدوث عالم و مثل و..‌. است، می‌توان به این نتیجه رسید که الجمع یک اثر سیاسی برای ساکت کردن منتقدین فلسفه بود.
و به نظر می‌رسد جز با این مدل و نگاه به الجمع فارابی، نتوان درباره آن به نتیجه رسید؛ زیرا هر چند که تقریبا نخستین بار مروان راشد درباره تناقضات موجود در الجمع فارابی با سایر آثار وی بحث کرد اما این مدلِ پیشنهادی که الجمع متعلق به یحیی بن عدی _شاگرد فارابی_ یا شخص دیگری از مکتب عدی باشد درست است که بخشی از تناقضات را حل خواهد کرد ولی هر چند که با تکلف بتوانیم یحیی بن عدی را قائل به عالم بودن خداوند به جزئیات و... بدانیم ولی بخشی از همان سؤالات همچنان باقی خواهد بود که چطور یحیی بن عدی که در تسلط به فلسفه یونان _به دلیل آنکه خود یکی از مترجمین نهضت ترجمه بود_ چه بسا آگاه‌تر از فارابی بوده اعتقاد داشته باشد که ارسطو هم قائل به نظریه مثل و یا قائل به حدوث عالم بود؟!

در مقاله "چرایی تألیف رساله الجمع توسط فارابی؛ یک اشتباه تاریخی یا ایده‌ای بزرگتر؟" درباره اینکه اساسا چرا باید در آن برهه زمانی، فلاسفه جغرافیای اسلام برای الجمع‌نویسی تلاش می‌کردند مقدار بیشتری سخن می‌گوییم ان‌شاءالله.

#تاریخ_فلسفه_اسلامی
@kalam_shia

Читать полностью…

|بررسی‌های کلامی|

ضمن تشکر از آقای روشنی‌راد، ان‌شاءالله اگر در ادامه و بحث‌های آتی مطالب علمی ناظر به سخنان پیشین ما بیان کرده باشند اشاراتی خواهیم کرد؛ در بحث‌های اخیر معمولا در هر پیام بخش زیادی از اشکالات پیشین پاسخ داده نمی‌شد و اشکالات جدیدی وارد می‌شد. طبیعتا این رویه شاید مدام تکرار شود، ما فکر می‌کنیم این میزان از بحث برای داوری مخاطبین کافی باشد [البته در اینگونه بحثهای طولانی یحتمل خوانندگان دقیق پیام‌ها به اندازه تعداد انگشتان دست هم نباشد و عمده مخاطبین نه پیامهای ایشان را می‌خوانند و نه پیامهای ما را!] اما از آنجا که هم ایشان قصد تألیف کتابی در این زمینه را دارند، و نیز شاید ما مطلبی منتشر کنیم لذا بقیه مطالب را مخاطبین ان‌شاءالله در آثار طرفین به داوری بنشینند.
در انتها مجدد از ایشان تشکر می‌کنیم.

Читать полностью…

|بررسی‌های کلامی|

فارابی | ابن‌سینا
ادامه گفتگو با آقای روشنی‌راد
بخش اول
۱۴۰۳/۹/۵
آقای روشنی‌راد به مطلب ما پاسخ کوتاهی داده‌اند و بیان کرده‌اند در آینده مفصل‌تر خواهند نوشت. اجمالا همین پاسخ ایشان را مرور می‌کنیم.

ایشان می‌گویند مطالب ما عمدتا تکراری و توسل به جایگزین کردن نام «اغراض مابعدالطبیعه» با نام «تعلیقه بر کتاب الحروف» بود

گوییم: اصل کلام و محل اشتباهات همین اعتماد کردن‌ها به نام‌گذاری‌های چندین قرن بعد از فارابی است، به چه دلیل نباید به آن توجه کنیم؟ شما نیز باید به همان اشکالی که کردیم پاسخ دهید، وگرنه به چه دلیل ما باید دست از اشکال برداریم و تکرارش نکنیم؟


در مورد قفطی دو مورد را بیان کرده‌اند:
یکی آنکه گفته‌اند نسخه‌های کتاب قفطی در آن مطلب، اختلاف نسخه دارد
دوم آنکه گفته‌اند قفطی منبع قرن هفتمی است و ما باید به منبع کهن‌تر آدرس می‌دادیم

گوییم: اینکه صرفا بگوییم در فلانجا اختلاف نسخه وجود دارد، این اختلاف به خودی خود ارزشی ندارد؛ بلکه ارزش آن را نحوه استدلال ما و چگونگی اختلاف تعیین می‌کند. به طور مثال ما می‌دانیم که رسالة في الخیر یکی از رسائل ثبت شده به نام فارابی است، اما در کتاب چاپی قفطی مصحح گزارش داده است که برخی نسخ خطی نام رساله را رسالة في الجزء آورده‌اند! خب طبیعتا می‌دانیم این اشتباه است و مهم نیست برخی نسخه‌ها چنین اشتباهی کرده باشند. اکنون آقای روشنی‌راد باید دقیقا استدلال کنند که نسخه بدل‌ها چگونه به نفع ایشان و به ضرر ما خواهد بود؟ (لازم به ذکر است آقا بزرگ در الذریعه نیز همان عنوان درج شده در متن را آورده و به نسخه بدل اعتنایی نکرده‌ است)

اما در اینجا دو نکته وجود دارد؛ ما بیان کردیم محسن مهدی باید همان نام تعلیقه بر الحروف را که در تراجم و کتابشناسی‌ها آمده بود روی کتاب درج می‌کرد، نه صرفا "الحروف"
آقای روشنی‌راد به ما اشکال کردند که این حرف بدون سند است! ما هم گفتیم بدون سند نیست به کتاب قفطی بنگرید.
اکنون می‌گویند قفطی قرن هفت است به چیز قدیمی‌تر آدرس بدهید!
اولا در واقع آقای روشنی‌راد بجای پس گرفتم اشکالشان به ما که ادعا کرده بودند ما بدون سند بر نامگذاری کتاب چاپی الحروف اشکال کرده بودیم، اکنون می‌گویند سند قرن هفتی قبول نیست!!
پس مطلب اول این است که حرف ما و اشکال‌مان بر نام‌گذاری محسن مهدی بدون سند نبود، و اشکال آقای روشنی‌راد را دفع کردیم، مطلب دوم: ولو حتی اگر آقای روشنی‌راد بتوانند ثابت کنند نسخه بدل صحیح بوده است باز اشکال ما به قوت خود باقی است، زیرا چه خوانش موجود در متن صحیح باشد و چه خوانش درج شده در پاورقی، باز اشکال ما به نامگذاری محسن مهدی دفع نمی‌شود، اشکال ما این بود که چرا در روی کتاب فقط "الحروف" درج شده است نه همان عنوانی که در تراجم به شکل "تعلیق کتاب الحروف" آمده است، ولی آقای روشنی‌راد در ابتدا به ما اشکال کرده و از محسن مهدی دفاع کردند و بعد که ما مطلب و نامگذاری قفطی را یادآوری کردیم می‌گویند برخی نسخه‌ها عبارت "کتاب تعلیق الحروف" آورده‌اند نه "تعلیق کتاب الحروف". خب، به فرض سلمنا! ما دوباره با خوانش شما به محسن مهدی اشکال می‌کنیم که چرا نام کتاب را "تعلیق کتاب الحروف" نیاوردید؟
اما گویا آقای روشنی‌راد اصل اشکال‌شان به ما را فراموش کرده‌اند! این جواب جدید ایشان باز تأیید سخن ماست نه دفاع از نامگذاری محسن مهدی!
چون طبق هر دو خوانش واضح است که این کتاب مرتبط با کتابی است که نامش الحروف بود و الحروف همان مابعدالطبیعه ارسطو است، و محسن مهدی با حذف قرائن مخاطب را از توجه به مابعدالطبیعه دور کرده است هر چند که خود در مقدمه این توجه را داده است این همان شرح و اغراض مابعدالطبیعه است.


اما مطلب دوم:
درباره اینکه به ما اشکال می‌کنند که باید به متنی قدیمی‌تر از قرن هفت آدرس دهیم

گوییم: خود ایشان در نوشته‌ها و درسگفتارهایشان _چنانچه بعدا خواهیم آورد ان‌شاءالله_ از انتساب رسائلی به فارابی سخن گفته‌اند که هیچ مصدر قدیمی‌تر از کتاب قفطی نداشته است! اما اکنون به ما اشکال می‌کنند که حتما باید به متنی پیش از قرن هفت آدرس دهیم. (لازم به ذکر است ادعای ما این بود که در متون قبل از قرن هفت تفکیکی بین رساله الحروف و اغراض مابعدالطبیعه وجود نداشته است، لذا ایشان از ما اثبات کردن چیزی را طلب می‌کنند که ما خود آن مطلب را منکر هستیم!)

اما مطلب عجیب‌تر آنکه ایشان برای الحروف در حالی از ما سندی قبل از قرن هفت طلب می‌کنند که رساله ادعایی خودشان (اغراض مابعدالطبیعه) هیچ سند قدیمی‌تر از کتاب عیون الأنبا که قرن هفت است ندارد!! یعنی ایشان می‌تواند به کتاب قرن هفتی استناد کند ولی ما نه!!
@kalam_shia
🔻

Читать полностью…

|بررسی‌های کلامی|

چرا ابن سینا مابعدالطبیعه ارسطو را چهل بار خواند و نفهمید؟
بحثی با آقای حامد روشنی‌راد
قسمت چهارم

می‌گویند:

دوم اینکه این ادعای بدون مدرک و سند را طرح کند که نام «الحروف» را محسن مهدی صرفا بر اساس یک نسخه برگزیده که آن هم توسط مستنسخ عنوان الحروف در آن درج شده است؛ اما آشکار است که این ادعا در صورتی می‌تواند قابل اعتنا باشد که در دو نسخهٔ کتابخانهٔ مجلس و مرعشی که در دسترس محسن مهدی نبوده، برای این کتاب فارابی عنوان «اغراض مابعدالطبیعه» درج شده باشد.
گوییم:
این لازمه از کجا بدست می‌آید که باید اسم رساله در دو نسخه دیگر «اغراض مابعدالطبیعه» آمده باشد؟!
و همچنین چه بسا مستنسخ یا فهرستنگار اطلاعی از رساله فارابی نداشته باشد و وظیفه‌اش صرفا کتابت باشد، همینکه در کتب تراجم ذکر شده است که کتاب الحروف فارابی همان تعلیقه بر مابعدالطبیعه بوده کفایت می‌کند و لازم نیست حتما فهرستنگار متوجه باشد که این چه کتابی است! اما از قضا فهرستنگار کتابخانه مرعشی این فطانت و تتبع را داشته و ارجاع به الذریعه داده، همانجا که آقا بزرگ در معرفی این نسخه با استناد به قفطی نام رساله را تعلیقه بر الحروف ذکر می‌کنند.

اشکال ما این است که بهتر بود محسن مهدی به جای درج کردن "الحروف" بر روی کتاب، همان اسمی که در تراجم آمده را ذکر می‌کرد، یعنی تعلیقه بر کتاب الحروف [تعلیقه بر مابعدالطبیعه]، هر چند که البته محسن مهدی این مطلب را در مقدمه متذکر شده بود که این همان رساله‌ای است که ابن‌سینا از آن یاد کرده، ولی کمتر کسی مقدمه را می‎خواند و اگر اسم صحیح روی کتاب درج می‌شد شاید ما این میزان اشتباه را از افراد مختلف شاهد نبودیم.

گویند:
اگر چنین نامی برای کتاب الحروف فارابی در حتی یک نسخهٔ معتبر و قدیمی از نسخ الحروف درج شده باشد البته می‌توان این ادعا را به نحوی معقول مطرح کرد که ابن سینا در اتوبیوگرافی وقتی می‌گوید «اغراض مابعدالطبیعه از ابونصر فارابی» مقصودش نه این رساله چند صفحه‌ای مشهور به این نام در تاریخ فلسفه و منابع و نسخ متاخر، بلکه قصدش کتاب الحروفی بوده است که اکنون تصحیح محسن مهدی از آن را داریم.
گوییم:
لازم نیست حتما کسی چنین نامی را روی نسخه درج بکند تا شما بپذیرید که باید قدری بیشتر دقت کنید! ما با اسامی‌ای که دیگران چندین قرن بعد از فارابی روی کتب او گذاشته‌اند کاری نداریم، و ابن‌سینا هم صرفا به عنوان محتوایی اشاره می‌کند، زیرا کتاب فارابی اسم خاصی نداشته است. و همین مقدار که قفطی و دیگران بیان نموده‌اند که آن تعلیقه بر مابعدالطبیعه است کفایت می‌کند.

گویند:
اما قطعا چنین چیزی در مورد نسخ مرعشی و مجلس وجود ندارد و اگر داشت حتما مختاری به آن استناد می‌کرد و نیازمند اثبات مدعای خود با توسل به نسخهٔ سپهسالار و محتاج این تکلّفات و استنتاج‌های غریب نمی‌شد. نه فقط این دو نسخه مجلس و مرعشی که اساسا هیچ‌یک از نسخ معتبر رساله الحروف فارابی و گزارش‌های مورخان و نحویانی که به نقل کل با بخشهایی از کتاب الحروف فارابی پرداختند، از این کتاب فارابی با عنوان "اغراض" بأی نحو کان (خواه اغراض مابعدالطبیعه خواه اغراض ارسطاطالیس یا هر عنوان دیگری مشتمل بر لفظ غرض و اغراض باشد) یاد نکرده‌اند، و اگر کرده‌اند البینة علی المدعی! استاد مختاری ذکر کنند و ما دانشجویان را از این همه تذبذب و تکلّف برهاند.
گوییم:
باید به چه چیز استناد کنیم و دیگر چه چیزی را باید نشان دهیم؟ از همان قدیم معروف بوده که این کتاب تعلیقه بر الحروف است ولی گویا شما در لفظ گیر کرده‌اید و مدعی هستید باید کسی پیدا بشود تا به جای تعلیقه بر مابعدالطبیعه، این رساله را حتما با لفظِ بیان اغراض مابعدالطبیعه معرفی کند تا قبول کنید آن رساله‌ای که ابن‌سینا اشاره کرده، نمی‌تواند آن رساله ۳صفحه‌ای باشد.

گویند:
اساسا کتاب الحروف فارابی ارتباطی با مفهوم "غرض" ندارد و این مفهوم اصطلاحی فنی در ادبیات فلسفیِ مشائیان است و ترجمهٔ لغت یونانی skopus است که نخست ارسطو در آغاز اخلاق نیکوماخوسی به معنای سیبل و هدفِ تیراندازی یاد می‌کند و میگوید شناخت خیر اعلی (کوریوس آگاتوس) مانند این است که در عمل همچون تیراندازی که با دقت نظر به اسکوپوس دارد، به مقصود و غرض اقصای مورد نظر خود اصابت کنیم.
گوییم:
تاریخ فلسفه‌ها و تراجم نگاشته‌اند که این رساله فارابی تعلیقه بر الحروف [مابعدالطبیعه] است. حال اینکه شما استدلال کنید کلمه الحروف ربطی با مفهوم غرض ندارد، مانند این است که کسی بگوید کتاب قانون ابن‌سینا ربطی به مفهوم پزشکی ندارد! پس من انکار می‌کنم که قانون درباره طب باشد!!!
بماند که کلمه غرض نیز استعمال خود فارابی نیست و این استدلال شما اساسا بی‌ربط است.

@kalam_shia

Читать полностью…

|بررسی‌های کلامی|

اربعون تهافت للفلاسفة
نویسنده: ؟

کتابخانه مجلس، نسخه شماره ۱۰۲۴۹/۶
۲۱برگ [۴۲ص]
/channel/kalam_shia/812

Читать полностью…

|بررسی‌های کلامی|

دوباره
هیچکس نفهمیده، الا من!

اساتید گنده‌گو، و دانشجویان کف و سوت زن!

با دنبال کردن سخنرانی‌ها و جلسات تعداد زیادی از اساتید فلسفه _و دست کم در همین یک هفته اخیر_ ملاحظه می‌شود که هر استادی _حداقل در برخی مباحث_ ادعا می‌کند که فلان مطلب را تاکنون هیچ کس نفهمیده است! [غیر از خود ایشان که فهمیده‌اند و لذا می‌دانند بقیه نفهمیده‌اند]
از سخنرانی دکتر طالب‌زاده بگیرید تا دکتر حسن احسن که در برخی مباحث جلسه "اثولوجیا و سهروردی" بیان کردند فلان مطلب را هیچ‌کدام از سهروردی‌پژوهان متوجه نشده‌اند!
و یا نمونه بارزش دکتر چاوشی، که بصورت فله‌ای عمده فلسفه‌پژوهان معاصر را تجهیل کرده و به نفهمی متهم می‌کنند.

توجه دادن به این ادعاهای عجیب بخاطر دو مطلب است:
- توجه شود که وقتی این افراد، پژوهشگران غربی فلسفه را رد می‌کنند، و یا با طعنه و کنایه از فقها و متکلمین یاد می‌کنند مطلب جدید و با اهمیتی نیست، و یک خصلت روانی است.
- به نقش دانشجویان فلسفه و مستمعین این افراد، در غرّه کردن اساتید توجه داده شود. دانشجویانی که در فضاهای آزاد به فلسفه خواندن خود فخر می‌فروشند ولی ساده‌ترین تناقض‌گویی اساتید را هم متوجه نشده و یا معترض نمی‌شوند و انتهای جلسات بجای اینکه سخنران و استاد را مؤاخذه کرده و تناقضات را تذکر دهند با کف و سوت با وی وداع می‌کنند. نتیجه چنین فضایی، ایجاد احساس امنیت برای سخنران بابت بیان هر ادعایی است.

طُرفه آنکه یکی از سخنرانان همایش برگزار شده به مناسبت روز جهانی فلسفه، در ابتدای سخنرانی خود اعلام کرد برای سخنرانی امروز و موضوعی که برای وی درج شده مطالعه خاصی نکرده و مطلب خاصی هم ندارد و صرفا امتثال امر کرده است!!!
گویی ترسی ندارند بدون مطالعه و بدون داشتن مطلب خاصی وقت مستمعین را بگیرند! و دلیل آن فقط یک چیز است: می‌دانند که قرار نیست در جلسه بابت بیان مطالب مطالعه نشده به چالش کشیده شوند و دانشجویان فلسفه عمدتا سوت و کف‌زن‌های خوبی هستند! و کمتر سخنرانی وجود دارد که تجربه تلخی از سخنرانیِ بدون مطالعه در یک جمعِ متشکل از دانشجویان فلسفه داشته است.

#تاریخ_فلسفه_اسلامی
@kalam_shia

Читать полностью…

|بررسی‌های کلامی|

فلسفه اسلامی از چه زمانی آغاز شد؟

#قوام‌صفری | #تاریخ_فلسفه_اسلامی

@kalam_shia

Читать полностью…

|بررسی‌های کلامی|

مروری بر سخنان عجیب دکتر سیدحمید طالب‌زاده در نشست «فارابی و تأسیس فلسفهٔ اسلامی» در دانشگاه تهران

سخنان دکتر طالب‌زاده در سه محور اصلی بود:

🔹۱. باید تاریخ اندیشه و فلسفی‌مان را از نو بخوانیم تا بتوانیم از وضع موجود بیرون بیاییم، باید فیلسوفان‌مان را از نو بخوانیم نه آنگونه که تاکنون خوانده شده است

🔹۲. مشکل اصلی اندیشه فلسفی ما آن است که بین گذشته و آینده، و نیز بین حکمت نظری و حکمت عملی گسست و شکاف وجود دارد؛ این گسیختگی با فارابی ایجاد شد و متأسفانه در ابن‌سینا و دیگر فلاسفه بعدی نیز این شکاف و گسستگی نادیده گرفته شد و فقط سهروردی بود که متوجه این شکاف شد.
این گسیختگی با ملاهادی سبزواری مورد تأکید قرار گرفت و حتی به این مطلب افتخار نیز می‌کرد که کار فیلسوف فقط پرداختن به امور معقول است و شأن فیلسوف پرداختن به امور دیگر نیست.

🔹۳. ما فلاسفه خودمان را درست فهم نکرده‌ایم؛ برای نمونه احدی از مدافعان فلسفه اسلامی تا به امروز اندیشه عمیق ابن‌سینا در ماهیت لابشرط را متوجه نشده و همه اشتباه می‌کنند، تنها کسی که حرف ابن‌سینا را درست فهمیده است هوسرل است.

🔹مطلب پایانی ایشان نیز این بود که:
باید برگردیم و بصورت جدی فلسفه بورزیم وگرنه آینده‌ای نداریم، این مسائل را باید فلاسفه بسازند وگرنه صدها جامعه‌شناس و حقوق‌دان و... نمی‌توانند کاری پیش ببرند.


✦༅✿༅✦═༅༅═┅──
✍️پی‌نوشت:
اینکه استاد طالب‌زاده می‌فرمایند:

باید اندیشه و فلسفه‌مان را از نو بخوانیم تا بتوانیم از وضع موجود بیرون بیاییم نه آنگونه تاکنون خوانده شده است

گوییم: آنچه تاکنون در نگاه مدافعان فلسفه اسلامی _چه در حوزه و چه در دانشگاه_ غالب بوده همان خوانشی است که آقایان مطهری و طباطبایی و شاگردان ایشان و از جمله شخص خود حضرتعالی داشته‌اید، لذا صرفنظر از اینکه وضع موجود را چه کسی ایجاد کرده است و شما دقیقا از چه کسی گلایه‌مندید، اکنون منظور از خوانش جدید چیست، چه مصداق عینی برای آن دارید؟ این بسیار عجیب است که مدام همایش‌های فلسفی در دانشگاه‌های ما برگزار می‌شود و تنها نتیجه آن این است که خود اساتید فلسفه هر کدام بقیه فلاسفه را به نفهمی متهم می‌کنند! و در انتها نیز دانشجویان برای ایشان کف و سوت زده و جلسه به اتمام می‌رسد!

اینکه می‌فرمایند:
مشکل اصلی ما آن است که بین گذشته و آینده، و نیز بین حکمت نظری و حکمت عملی گسست و شکاف وجود دارد؛ این گسیختگی با فارابی ایجاد شد و متأسفانه در ابن‌سینا و دیگر فلاسفه بعدی نیز این شکاف و گسستگی نادیده گرفته شد

گوییم: پس با این وجود چرا ما را به بازخوانی دوباره فارابی دعوت می‌کنید؟ به فرض ما از شما به عنوان کسی که سالیانی مدیرگروه فلسفه دانشگاه تهران بوده است می‌پذیریم که فارابی چنین مشکلی را برای ما ایجاد کرده است، اکنون راهکاری که می‌دهید چرا دعوت مجدد به فارابی است؟! طبیعتا با این اعتراف باید تا می‌توانیم از فارابی و ابن‌سینا و سبزواری دور شویم!

اینکه می‌فرمایند:
باید برگردیم و بصورت جدی فلسفه بورزیم وگرنه آینده‌ای نداریم، این مسائل را باید فلاسفه بسازند وگرنه صدها جامعه‌شناس و حقوق‌دان و... نمی‌توانند کاری پیش ببرند.

به نظر می‌رسد که این سخن با اعترافات پیش‌گفته همخوانی چندانی نداشته و تجویز اشتباهی است، اگر فلاسفه چنین شکاف و گسستی ایجاد کرده‌اند چرا باید از یک سوراخ دوبار گزیده شد و ادعا کرد آینده ما را فلاسفه می‌سازند! و جامعه‌شناسان و حقوق‌دان‌ها و... نمی‌توانند کاری از پیش ببرند!
خب اکنون همان جامعه‌شناسان و حقوقدان‌ها و... از ما می‌پرسند مگر معترف نیستید که فارابی و ابن‌سینا و سبزواری و... چنین شکافی در زندگی ما ایجاد کرده‌اند، اکنون حسب چه ملاکی آینده ما را به دست فلاسفه می‌سپارید؟! اگر معترفیم که پدر فلسفه اسلامی و مؤسس آن چنین شکافی داشته است آیا این ساده‌انگارانه نیست که آینده‌مان را دست دانشجویان و دانش‌آموزان فلسفه دهیم؟!
آیا حق نمی‌دهید که با این اعترافات، ما حق را به منتقدان فلسفه بدهیم و اساسا آن را توهماتی با مدعای عقلانیت بدانیم؟

صوت سخنرانی دکتر طالب‌زاده:
/channel/kalam_shia/799

#تاریخ_فلسفه_اسلامی
@kalam_shia

Читать полностью…

|بررسی‌های کلامی|

افلاطون في العرب الاسلام
عبدالرحمن بدوی

برخلاف سایر آثار بدوی مانند ارسطو عند العرب، افلوطین عند العرب، الأفلاطونیة المحدثة عند العرب، اما در کتاب فوق بجای العرب، الاسلام استفاده شده است؛ دکتر مهدی محقق بیان می‌کنند که بدوی برای همایشی به ایران آمده بود، نسخه‌های خطی کتابخانه‌های ایران برای وی بسیار جذاب بوده و حسرت می‌خورد که کاش می‌توانسته یکسال در ایران بماند و از نسخه‌ها استفاده کند، و دکتر محقق از آنچه مانع این کار است از وی سؤال می‌کنند و بدوی مشکل را هزینه‌های زندگی در این یکسال عنوان می‌کند.
دکتر محقق از کتاب‌های چاپ نشده و آماده برای چاپ بدوی سؤال می‌کند و وی می‌گوید هنوز کتاب جدیدش افلاطون في العرب را چاپ نکرده است. دکتر محقق می‌گویند اگر چاپ این کتاب را به ایشان بسپارند مؤسسه مطالعات اسلامی مک‌گیل نیز هزینه‌های یکسال زندگی ایشان را تأمین می‌کند. شرط دیگر دکتر محقق آن بود که لفظ العرب، به الاسلام تغییر کند و بدوی نیز می‌پذیرد.

#تاریخ_فلسفه_اسلامی
پست مرتبط:
/channel/kalam_shia/610

Читать полностью…

|بررسی‌های کلامی|

نسخه‌ای از اثولوجیا
استنساخ شده از روی نسخه‌ای که از نسخه میرفندرسکی کتابت شده است.
تا: اواخر رجب ۱۲۰۰ق
کا: ابوالقاسم بن عناية الله تبریزی

کتابخانه مرکز احیاء، نسخه شماره ۴۳۷۲

پست مرتبط:
/channel/kalam_shia/679

Читать полностью…

|بررسی‌های کلامی|

از عجایب فلسفه اسلامی!

#قوام‌صفری | #تاریخ_فلسفه_اسلامی

@kalam_shia

Читать полностью…

|بررسی‌های کلامی|

دکتر مهدی قوام صفری:
نظریه اتحاد عاقل و معقول، توسط ارسطو به عنوان نظریه بدیل در مقابل نظریه مُثل افلاطون مطرح شد، اما از عجایب است که فیلسوف اسلامی هم نظریه مثل را قبول می‌کند و هم اتحاد عاقل و معقول را!
فلاسفه اسلامی هر چه از یونان رسیده را جمع کرده‌اند بدون توجه به اینکه هر قاعده و نظریه‌ای به چه دلیل بیان شده و کارکردش چه بود.
#قوام‌صفری | #تاریخ_فلسفه_اسلامی

@kalam_shia

Читать полностью…

|بررسی‌های کلامی|

«فلسفه اسلامی و نوافلاطونی‌ها؛ استقلال یا انتحال؟»
مدرسه پاییزه «نوافلاطونی‌ها و فلسفه اسلامی»
۱۴۰۳/۹/۷

◼️فرازی از پاسخ‌های مدرس کلاس، آقای آقاجانلو:

▪️چون حقیقت واحد است، شباهت هم وجود دارد!
▪️منبع همه فلاسفه عقل فعال است، و همه از یکجا می‌گیرند لذا مشابهت وجود دارد؛ نه اینکه کسی از کسی گرفته باشد!
▪️فلسفه یعنی بیان عقلانی؛ پس دیگر معنا ندارد کسی از کسی تقلید کند!
▪️اینکه برخی مطالب و استدلال‌ها عینا از جایی کپی شده باشد این نشانه انتحال نیست، چه بسا برای صرفه‌جویی در زمان و جلوگیری از اتلاف وقت است!!!!!

و ایشان در پاسخ به اشکال یکی از مستشکلین که شما با این تعریف و ادعا، انتحال را بلاموضوع کردید! پاسخ دادند بله انتحال بلاموضوع است و ما نمی‌توانیم بگوییم فلان فیلسوف به عقل فعال نرسیده و دروغ می‌گوید و از دیگران کپی کرده است!!

و مستشکل‌ در سؤال دوم خود گفت پس آن استاد دانشگاه تهران را بی‌جهت بخاطر انتحال از ملاصدرا تعلیق کردند! چه بسا او نیز بگوید من خود به عقل فعال رسیده بودم و من و ملاصدرا هر دو از عقل فعال کپی کرده‌ایم، نه من از وی!
و همچنین بگوید: چرا مرا تعلیق می‌کنید، فلسفه اصلا تقلید کردن نیست، فلسفه بحث عقلی است؛ لذا چون فلسفه یعنی بحث عقلی، پس من هم تقلید و انتحالی نکرده‌ام و اگر بخش زیادی از سخنان ملاصدرا را عینا در مقالات خود کپی کرده‌ام برای صرفه‌جویی در وقت بود!!!
در انتها مستشکل این سؤال را مطرح کرد که پس شما هیچ جوابی به مستشرقینی که قائلند فلسفه اسلامی فلسفه نیست و تقلید از فلسفه یونان است نمی‌دهید، و صرفا ادعا می‌کنید چون فلسفه است پس نمی‌تواند تقلیدی باشد!!
ایشان نیز جواب دادند قرار نیست ما بدلیل اعتراضات غربی‌ها دیگر نتوانیم سخن بگوییم، خب او هر چه می‌خواهد ادعا کند [این قسمت را قریب به مضمون نوشتیم و عین عبارات را ان‌شاءالله بعد از پخش صوت جلسات می‌توان دید]

◼️بخش انتهایی کلاس نیز جالب بود؛ ایشان ادعا کردند هر کجای عرفان را نگاه کنید نوافلاطونی است و من نمی‌دانم عرفا چگونه می‌توانند از استقلال خود دفاع کنند!
البته پاسخ عارف نیز مشخص است، همین حرفهای شما درباره فلسفه را تحویل خودتان می‌دهد و می‌گوید: عرفان یعنی رسیدن به خدا، و رسیدن به خدا تقلیدی نیست، اگر می‌بینید بخش زیادی از حرفهای ما در کتاب‌هایمان همان حرفهای نوافلاطونیان است بدلیل صرفه‌جویی در وقت، آنها را کپی کرده‌ایم!! مضافا، مگر شما نفرمودید انتحال بلاموضوع است و ما نمی‌توانیم بفهمیم چه کسی خودش به مطلب رسیده و چه کسی تقلید کرده است، پس اکنون چرا ملاکتان عوض شد؟!

@kalam_shia

Читать полностью…

|بررسی‌های کلامی|

اینکه می‌گویند خواجه نصیر مؤسس کلام فلسفی است، دروغ است

منوچهر صدوقی سها:
اینکه می‌گویند خواجه نصیر مؤسس کلام فلسفی است دروغ است؛ زیرا ام المعارف ما قرآن است. اصلا خود قرآن کریم و احادیث مشتمل بر بسیاری از مسائل فلسفی هستند.


✍پی‌نوشت:
پس چنانکه مشخص است تنها وجه درست این جمله که «خواجه کلام را فلسفی کرد» این خواهد بود که روش و کلام خواجه طبق مبانی عقلی بود.
و البته چون خواجه در شرح تجرید با اکثر قواعد و مبانی فلسفه مخالفت کرده پس وجهی نمی‌ماند که کتاب ایشان را فلسفی بنامیم الا با همان تسامح اشتباه!
#خواجه_نصیر
@kalam_shia

Читать полностью…

|بررسی‌های کلامی|

مطلب جالبی از محسن مهدی¹ درباره اثولوجیا و الجمع فارابی، که هر دو احتمالی که ما درباره تعمد کندی و فارابی برای تحریف فلسفه یونان _مخصوصا اثولوجیا و معتقدات ارسطو_ برای نجات دادن فلاسفه از تکفیرهای آن زمان، و تلاش برای سازگار کردن با عقاید اسلامی را داده بودیم مورد تأیید قرار می‌دهد.

----------------------------------
۱. محسن مهدی، محقق عراقی_ایرانی و استاد دانشگاه هاروارد بود که تعداد زیادی از آثار فارابی را تحقیق و منتشر کرده بود.

#تاریخ_فلسفه_اسلامی
@kalam_shia

Читать полностью…

|بررسی‌های کلامی|

تصحیح
آقای روشنی‌راد درباره این مطلب ما که در هیچ یک از کتب ذکر شده آثار فارابی، بطور همزمان به اغراض مابعدالطبیعه و الحروف اشاره نشده، چند پاسخ درج کردند که ما پاسخ دادیم، از جمله مطلب نقل شده از قفطی که در آن مصحح رساله اغراض هم با ما هم‌نظر بود.

اما آقای روشنی‌راد مطلب از عیون الانبا ذکر کردند که ناقض حرف من بود.
عیون الانبا برخلاف کتب دیگر در نرم افزار حکمت وجود نداشت و من به گزارش کتاب دکتر حکمت اکتفا کرده بودم (زندگی‌نامه و اندیشه حکیم ابونصر فارابی، ص۲۷۳) و البته ایشان نیز جدول آثار را از کتاب الفاربی، احمد شمس الدین آورده بودند.
لذا در این مورد حق با آقای روشنی‌راد بود، تشکر و قدردانی از تذکر و لطفشان.

@kalam_shia

Читать полностью…

|بررسی‌های کلامی|

ادامه:
بخش دوم

آقای روشنی‌راد با اشاره به این مطلب ما که هیچ کتابی برای فارابی همزمان به وجود رساله الحروف و اغراض مابعدالطبیعه اشاره نکرده است، و این خود قرینه‌ای است که نتوان براحتی ادعا کرد فارابی علاوه بر کتاب تعلقه بر الحروف کتاب مستقل دیگری به نام اغراض مابعدالطبیعه داشته است، ابراز تعجب کرده و گفته‌اند که عجیب است ما در همان کتاب قفطی ندیده‌ایم که قفطی همزمان به هر دو اشاره کرده است.

گوییم:
می‌دانیم که فهرست و تراجم‌نگاران این سه عنوان و کتاب مختلف از فارابی را معرفی کرده‌اند:
۱. في أغراض فلسفة أفلاطون و أرسطو طالیس
۲. أغراض کتاب مابعدالطبیعه
۳. في أغراض ارسطو من کتبه

حال بدیهی است که بحث ما در رساله دوم است نه اولی یا سومی، و آقای روشنی‌راد برای اینکه ثابت کنند ما اشتباه کرده‌ایم باید نشان دهند قفطی به رساله دوم اشاره کرده است؛
اما کتابی که قفطی نام می‌برد این است:
في أغراض أرسطو طالیس!!
یعنی آقای روشنی‌راد به راحتی ادعا می‌کنند منظور از این کتاب، نه رساله اولی و سومی، بلکه همان دومی است! اما به چه ملاکی؟!! در واقع آقای روشنی‌راد بجای اینکه ادعایشان را ثابت کنند آن را مسلم می‌گیرند و علیه ما احتجاج می‌کنند.
اما جالب‌تر آنکه مصحح رساله اغراض مابعدالطبیعه نیز دقیقا با ما همنظر بوده و معتقدند هیچ دلیلی نداریم که منظور قفطی از این کتاب، همان رساله اغراض مابعدالطبیعه باشد. پس این اشکال آقای روشنی‌راد هم به دلیل توجه نکردن به رسائل مشابه همنام است.


مطلب آخر:
می‌گویند اینکه ما با استناد به نسخه‌ها و تصحیح‌های مشهور گفته‌ایم ابن‌سینا چهل بار مابعدالطبیعه را خواند، این عدد اغراق است و در نسخ و متون معتبرتر عبارت چهل‌بار وجود ندارد.

گوییم:
اولا: بهتر است آقای روشنی‌راد بجای نقد بر ما، در مرحله اول به خودشان انتقاد کنند، ایشان در نوشته‌ها و گفتار فراوانی خودشان نیز همین ادعا را کرده‌اند و گفته‌اند ابن‌سینا چهل بار مابعدالطبیعه را خواند و نفهمید!! از جمله در دقیقه ششم سخنرانی‌شان که در کانال گروه فلسفه دانشگاه اصفهان و آکادمی لوگوس موجود است [اینجا] و نوشته‌های فراوان دیگرشان.
اما اگر اکنون مدعی هستند که نسخ معتبر و قدیمی‌تر عبارت چهل‌بار را ندارد بهتر است منتشر کنند تا بتوانیم داوری کنیم که آیا قبلا اشتباه می‌کردند یا این ادعای جدیدشان اشتباه است!

@kalam_shia

Читать полностью…

|بررسی‌های کلامی|


تعلیقه بر الحروف [تعلیقه بر مابعدالطبیعه]
بیان اغراض مابعدالطبیعه


توجه به این نکته نیز ضروری است:
ما می‌دانیم فارابی کتاب مستقلی به نام تعلیقه بر مابعدالطبیعه یا همان تعلیقه بر الحروف، یا همان الحروف داشته است. [چون خودش اسم خاصی روی رساله ننهاده است لذا اسامی کتاب مختلف درج شده است]
و این را هم می‌دانیم که هیچکدام از تراجم و تاریخ‌نگارانی که آثار فارابی را ذکر کرده‌اند بطور همزمان برای وی دو کتاب جدا به نام‌های تعلیقه بر الحروف [=مابعدالطبیعه] و شرح اغراض مابعدالطبیعه درج نکرده‌اند. بلکه هر کدام فقط یک عنوان را آورده‌اند. اینکه سر و کله این رساله ۳برگی از کجا پیدا شده اطلاعی نداریم ولی هیچ دلیلی برای اثبات این ادعا که چنین رساله مستقلی وجود داشته و منظور تاریخ‌نگاران از رساله اغراض مابعدالطبیعه، همین رساله ۳برگی است وجود ندارد.
توجه شود که فارابی روی رساله تعلیقه بر الحروف یا همان تعلیقه بر مابعدالطبیعه خود نامی ننهاده بود، و ابن‌سینا نیز می‌گوید رساله فارابی در بیان اغراض مابعدالطبیعه را خواندم
حال یک رساله ۳برگی پیدا شده و کسی نام آن را اغراض مابعدالطبیعه نهاده است، و ادعا می‌شود منظور ابن‌سینا نیز از رساله اغراض مابعدالطبیعه همین رساله بوده!
یعنی این اول نزاع است که باید ثابت شود اصلا چنین رساله ۳برگی مستقلی در زمان ابن‌سینا وجود داشته است! چرا که ما هیچ تاریخ‌نگاری را تا قبل از قرن دهم ندیده‌ایم که ادعا کند فارابی دو رساله درباره مابعدالطبیعه داشته، یکی تعلیقه بر الحروف، و دیگری شرح اغراض! و البته این را مطمئنیم که فارابی رساله کنونی چاپ شده به نام الحروف را مستقلا تألیف کرده است، ولی اینکه آیا چون فارابی روی این رساله اسمی ننهاده بود لذا تراجم‌نگاران حسب عنوانِ محتواییِ منقول از ابن‌سینا، برای این رساله عنوان "بیان اغراض مابعدالطبیعه" را انتخاب کرده‌اند یا منظورشان از رساله اغراض همین رساله ۳برگی بود هیچ اطلاعی نداریم، ولی جای این سؤال باقی است که اگر مقصود برخی تراجم‌نگاران از رساله اغراض، همین رساله ۳برگی بوده، چرا غیر از این رساله، به رساله الحروف بعنوان رساله دیگری از فارابی اشاره نکرده‌اند؟!

@kalam_shia

Читать полностью…

|بررسی‌های کلامی|

چرا ابن سینا مابعدالطبیعه ارسطو را چهل بار خواند و نفهمید؟
بحثی با آقای حامد روشنی‌راد
قسمت سوم


و چنین ادامه داده‌اند:

و سایر نسخه‌هایی که اغلب متعلق به قرن ۱۱ به بعد هستند همگی همین عنوان را دارند و در تصحیح انتقادی لیلا کیانخواه از این رساله جزئیات این نامگذاری آمده و به درستی نام رساله «اغراض مابعدالطبیعه» ضبط شده،
گوییم:
مگر ما گفتیم این عنوان را ندارند؟!

و گفته‌اند:
دوما در همین نسخهٔ سپهسالار هم چنانکه مشاهده می‌شود در ابتدای متن عنوان کتاب: «مقالة الشریفه للحکیم الفیلسوف المعلم الثانی ابی نصر الفارابی... فی اغراض کتاب مابعدالطبیعه للارسطوطالیس و فی اغراض الحکیم فی کل مقالة من الکتاب الموسوم بالحروف...» ضبط شده است و آنچه بولد کردم نام اصلی این کتاب در اکثر منابع و نسخ است که در تصحیح کیانخواه نیز همین عنوان ذکر شده است، زیرا رساله دارای دوبخش است، بخشی دربارهٔ غرض کلیِ ارسطو از مابعدالطبیعه است و بخش دوم دربارهٔ غرض ارسطو از هریک از کتابهای متافیزیک از الف الصغری تا آخر است.
گوییم:
مگر ما این را منکریم؟! باید در اصل محل نزاع بحث کنیم.
حرف ما این است که فارابی دو رساله مرتبط با مابعدالطبیعه دارد: ۱. آنچه به اسم اغراض مابعدالطبیعه معروف است و ۴_۳ص است. ۲. آنچه که قفطی و به تبع وی آقا بزرگ به اسم تعلیقه بر الحروف [تعلیقه بر مابعدالطبیعه] آورده‌اند.
اکنون حرف شما و نقدتان بر ادعای محسن مهدی و حسن انصاری و ویزنوفسکی و... چیست؟ ما نیز می‌دانیم نسخه‌ای که کیانخواه تصحیح کرده است در اغلب نسخ خطی و فهرستها به اسم اغراض مابعدالطبیعه آمده است، شما باید به این ادعا پاسخ دهید چرا منکر این هستید که آن رساله‌ای که ابن‌سینا آن را خواند و مابعدالطبیعه را فهمید همان رساله تعلیقه بر مابعدالطبیعه یا همان تعلیقه بر الحروف نبود، و بلکه یک رساله ۳صفحه‌ای بود که باعث شد ابن‌سینا بعد از چهل بار خواندن مابعدالطبیعه آن را بفهمد!!

و گفته‌اند:
و اینکه در بالای این نسخه درج شده است «رسالة الموسوم بالحروف للفارابی» اشکارا برداشت اشتباه کاتبان از تعبیری است که در عنوان کتاب فارابی آمده و انچه در این عنوان «... من الکتاب الموسوم بالحروف...» آمده را نام کتاب فارابی پنداشته و گفته است "رسالة الموسوم بالحروف للفارابی" و این آشکار است.
گوییم:
متأسفانه به استدلال و سخنان ما هیچ توجهی نداشتند، ما می‌گوییم فارابی اسم خاصی روی این دو نسخه نگداشته است، و نباید استعمال الحروف بجای مابعدالطبیعه ما را گمراه کند و اینجا بحث ما اصلا در لفظ و نام نسخه‌ها نیست و اتفاقا خود ما در همان پست که مورد انتقاد ایشان است تصریح کردیم این نسخه سپهسالار همان رساله اغراض مابعدالطبیعه است نه رساله معروف به الحروف، و خواستیم بگوییم باید از الفاظ و اسامی فراتر رفته و وارد محتوا شویم، ولی متأسفانه چیزی که خود تذکر داده‌ایم را به اسم نقد بر ما منتشر می‌کنند!!

و می‌گویند:
سوماً به فرض که اصلا نسخه‌ها و شواهد متقنی نشان دهند این کتاب فارابی که ابن سینا «اغراض مابعدالطبیعه» نامیده توسط برخی به نام الحروف نیز مشهور بوده است، آیا از این می‌توان نتیجه گرفت نام کتاب الحروف فارابی به تصحیح محسن مهدی نیز «اغراض مابعدالطبیعه» بوده است؟ که ابن سینا چنین از کتاب الحروف و با عنوان اغراض مابعدالطبیعه یاد کند؟ آشکار است مغالطه عکس غیرمنطقی موجبه کلیه در این استنتاج نهفته است و مختاری با دو بیان کوشیده از آن فرار کند، نخست اینکه عنوان میکند اساسا: «... تفکیک خاصی از آن رساله چند صفحه‌ای [یعنی اغراض مابعدالطبیعه] و آن رساله کنونی معروف به الحروف وجود نداشته...»
گوییم:
مگر ما ادعا کردیم آنچه به نام رساله اغراض مابعدالطبیعه موجود است، به الحروف هم مشهور بوده است؟!
مطلب را وارونه متوجه می‌شوند و سپس می‌گویند مختاری با دو بیان از فلان اشکال فرار کرده است!! آنچه را که شما نامش را فرار گذاشتید اصلا مدعای ما نبود. ما ادعا نکردیم نام کتابی که اکنون به اسم الحروف فارابی چاپ شده، بعضا اغراض مابعدالطبیعه نیز یاد شده است، چیزی که ادعا نکرده‌ایم را نشان دهیم؟!
@kalam_shia
🔻

Читать полностью…
Subscribe to a channel