درود.
منظور جناب فولادی اینه که گیو و گودرز و کاوه... ممکنه زاییده ذهن شعرای فارسی زبان باشه و در حد اسطوره های خیالی باشن نه دارای وجود خارجی.
و گیو و گودرز و سایر اساطیر شعرای فارسی زبان پیوندی با پارت ها یا همان اشکانیان ندارن.
(اگه اشتباه نگم)
آخرین پیامم را در این موضوع مینویسم.
موضوع بحث ما عنوان کیانی یا تاریخ روایی و مطالب دیگر شرفنامه یا شاهنامه نیست.آنها موضوعات دیگرند. موضوع اصلی انتساب کلهرها به گودرز بن گیو است که هم در منابع آمده و هم همینان طبق منابع مذکور اشکانی هستند. طرح موارد دیگر کمکی به این مورد نمیکند هیچ، این موضوع را مبهمتر میکند.
موردبهمورد:
«ظاهراً» واژه درستی نیست، یقیناً در آثار باستانی آمده و معتبرتر و استوارتر از چنین آثاری در تاریخ وجود ندارد.
شرفنامه از تبار کلهر روایتی کهن دارد که امروزه مورخین و باستانشناسان همان نیای مورد ذکر شرفنامه را اشکانی میدانند لذا نباید انتظار داشته باشیم شرفنامه بایستی تمام تاریخ را ذکر میکرد.
اینکه کدامیک از اجداد کلهر را شامل میشود جای بحث نیست و اصولاً اهمیتی ندارد. این هم مانند بقیه انتسابها فردا صاحب پیدا میکند و برخی به راست و دروغ میگویند جد اصلی ماست. مهم این است که این تبار به همه کلهر برمیگردد مگر اینکه افرادی دست به جعل و تحریف بزنند در این بازار پررونق جعل.
دوباره میگم: لغت پارت نامی است که دیگران به اشکانیان گفتهاند مانند پرشیا و ایران. در آثار ایرانی و پهلوی اشکانی و پهلویان آمده است. هرچند گفته شده اشکانیان با مادها نزدیک بوده و درآمیختهاند، اما در اینجا و در این بحث ربطی به ماد ندارد. نباید فرض ماد بودن را به چیزهای دیگر ربط دهیم. هر موضوعی باید در چهارچوب خودش بررسی شود.
اشکانیان در دوره هخامنشیان و پیش از آن گفته شده در حدود گرگان و خراسان و سیستان بودهاند. ظاهراً در زمان سلوکیان به سمت غرب ایران میآیند. رفتوآمد و مهاجرت اقوام ایرانی و انیرانی در ایران امری عادی است. اینکه منشأ اشکانیان در شرق بودهاند نه غرب، دلیلی بر حضور آنان در غرب نیست.دهها منبع تاریخی اشاره کردهاند که خاندانهای اشکانی در غرب ایران نیز بودهاند. مگر ما در تاریخ همین منطقه با نام پهلو و پهلویان را نداریم؟
کلهرها سابقه قبل از اشکانیان را ندارند این فقط یک ادعا بدون سند است اما دستکم انتساب کلهرها به پادشاهان اشکانی سند تاریخی دارد حالا صحت و سقم آن مانند تمام روایتها تاریخی بماند.
بحث شرفنامه:
ماد و اشکانی جزو تاریخ اثباتشده است،اما عنوان کیانیان و پیشدادیان جزو تاریخ نیست یلکه اینها برگرفته از آثار روایی و شاهنامه فردوسی هستند که البته برخی بهدنبال ارتباط تاریخی این سلسلههای اساطیری و افسانهای با تاریخ هستند.
باید تاریخ را از افسانه و اساطیر جدا کرد.
یک نفر یونانی ننوشته که گودرز پسر گیو است. این کتیبه است کتیبه در همین کرمانشاه کلهر آنهم پر دو جا. کتیبه مربوط به دوران حیات گودرز است. یکی به خط یونانی و دیگر به پهلوی کتیبهای اشکانی.
اسناد تعلق کلهر به اشکانیان، بیش از اینها که ذکر کردم و دلایل مضاعف دیگری که آوردم نمیتواند باشند مگر گودرز را زنده کنیم و شاهد تمام نسلهایش باشیم.
آقای فولادی شما به این همه دلیل و سند و ارجاع بیاعتنا هستید اما داستانسرایی و افسانههایی پوچ و بیاساس که یک هزارم اینها مستند نیست و رویاپردازی بوده را ذکر میکنید مانند انتساب کلهرها به هخامنشی که البته از هرمز بیگلری نقل کردهاید. من این اصرار و بیاعتنایی و دوگانگی را درک نمیکنم.
به نظرم همینقدر کفایت میکند. شب شما بخیر.
شما در خط فارسی چطور میخوای تفاوت ل و ڵ رو نشون بدی مثلا ؟ خیلی وقتها حتی تفاوت معنایی دارن مثلا معنی کەڵ با کەل ۱۸۰ فرق دارن خب این دوتارو چطور میخوای نشون بدی با رسم الخط فارسی
Читать полностью…بله ظاهراً در این سنگ نگاره این سوار را گودرز پسر گیو نوشته است.
اما بحث شرف نامه به اشکانیان اشاره ندارد و به صراحت به بهمن کیانی اشاره نموده است.
شاید در دوره اشکانی این افراد تکراری باشند .
اما کدام یک اجداد کلهر محسوب میشود. جای بحث است.
اشکانیان پارتی بودند نه مادی ؟!
آنها اهل شرق کشور بودند نه غرب کشور .
کلهر ها سابقه قبل از اشکانیان را در کارنامه تاریخی خود دارند .
بحث شرف نامه مربوط به دوره کیانیان و قبل از ماد است نه اشکانی .
هر چند امکان داشته که چند گودرز پسر گیو وجود داشته باشد . اما در هیچ منبعی ننوشته کلهرها از اشکانیان هستند.
فقط در این جا گودرز فرزند گیو نوشته
آن هم بنا به نوشته یک نفر یونانی .
با تمام تفاسیر هر چند معتقد به شرف نامه هستم . اما اصراری ندارم . باید اسناد تعلق کلهر به اشکانیان ارائه شود.
جناب فولادی بهنظرم تکرار و ادامۀ این مطلب با این روش بهجایی نمیرسد.
مطلب از اینجا آغاز شد که گودرز بن گیو طبق منابعی چون شرفنامه و ذکر راولینسون و نیر روایات شفاهی جد کلهرهاست.
شما فرمودید این تحریف و جعل است. عرض کردم چنین نیست و انتساب کلهرها به هخامنشی و ساسانی و... بدون ذکر هیچ منبعی جعل است. دستکم در این فقره نقل دو منبع داریم.
سپس عرض کردم این گودرز و این گیو شخصیتهای تاریخی دوره اشکانی بودهاند.برای این ادعا هم چند منبع ارائه دادم. غیر از اینکه عرض شد که کسانی مانند نولدکه و خالقی مطلق گیو را شخصیتی تاریخی مربوط به دوران اشکانی میدانند، صفحهای از تاریخ کمبریج را آوردم که صراحتاً گفته گودرز و گیوِ شاهنامه مربوط به دوران اشکانی هستند. (در تاریخ غیر از ارجاع به منابع معتبر دیگر کاری از دست کسی بر نمیآید. قدرت زنده کردن گودرز را هم ندارم)
میفرمایید گودرز پسر گیو در تاریخ اشکانی نداریم. پیشتر اشاره کردم که در تاریخ ما سندی معتبرتر از کتیبهها و سنگنگارهها نداریم (به گمانم این را تایید میکنید). مثلاً سنگنگاره یا کتیبه بیستون و طاقبستان.
دوباره عرض میکنم:
دست کم دو کتیبه و نقشبرجسته اشکانی در کرمانشاه داریم در مورد گودرز پسر گیو. یکی در بیستون، دیگری در همین زهاب. در هر دو متن کتیبه که مربوط به دوره اشکانی است چنین آمده: گودرز پسر گیو.
در این کتیبه اشکانی زهاب چنین آمده:
این پیکر خود گودرز شاه بزرگ، پسر گیو
در کتیبه بیستون هم چنین آمده:
گودرز شاه پسر گیو
(رجوع کنید به منابع باستانشناسی مربوط به اشکانیان.)
حالا با وجود اینها تکرار اینکه ما در دوره اشکانی گودرز پسر گیو نداریم، بهنظرم بیاعتنایی به اصل تاریخ است.
همین آثار باستانی دوره اشکانی با روایت شرفنامه و راولینسون انطباق دارد. بگذریم از بسامد آثار باستانی اشکانی در مناطق کلهرنشین و انتساب فرهاد حکیم (که منابع او را شاهزاده اشکانی دانستهاند و نامش هم اشکانی است)، یا سکونت خاندانهای اشکانی در منطقه، یا نزدیکی زبانی کلهرها با زبان پهلوی اشکانی و بسامد نام گودرز و شاهان مرتبط با وی در میان کلهرها و...
حتی بهنظرم برخی از شخصیتهای اصلی و پهلوانان شاهنامه، شخصیتها و شاهان ایران یا مناطق ایران بودهاند. بهنظرم همینان در اصل اجداد ساکنان منطقه، مانند اجداد کلهر و لک و لر بودهاند که در خداینامکهای دوره ساسانی، هویت اشکانی آنها کمرنگ شدهاست.
در یک منبعی هم دیدهام که ساکنین منطقهای به نام تنگ بهرام چوبین در حدود دره شهر خود را اصالتاً کلهر و از نسل بهرام چوبین دانستهاند. بهرام هم از خاندان مهران اشکانی بود که در زمان ساسانیان پادشاه ایران شد.
این در مورد گودرز وگیو شاهنامه است که آنان را بدون تردید به دوران اشکانی مرتبط میداند.
صریح و روشن است.
بقیه که فرمودید درست است.
جناب فولادی در آن صفحه دو نکته صریح آمده:
۱. یکی اینکه در اثر باستانی مذکور، نام گیو آمده است (که در برخی منابع رومی و... خبری از این نام نیست.)
۲. در بند دوم صفحه، به صراحت گفته که حماسۀ گودرز و گیو در شاهنامه، بدون تردید بخشی از دوران اشکانی را به نمایش میگذارد.
بالاتر هم ارجاع دادم که بارتولد و خالقی هم گیو را شخصیتی تاریخی مربوط به اشکانیان میدانند.
دیگر مرجعی از این صریحتر و معتبرتر سراغ ندارم.
خدا را شکر که این متن کتابی هم صحبت های من را تایید می کند . هیچکدام از شاهان اشکانی بنام گیو نبوده است. اما در میان اشکانیان چند نفر گودرز داریم .
اما به قول ضربالمثل قدیم هر گردی گردو نیست و هر گودرزی ، گودرز دیگر نیست .
خوشبختانه رشته ارشد من تاریخ است و کتاب های تاریخی هم بیشترشان ایران کمبریج بود . مطلبی در مورد اینکه گودرز اشکانی پسر گیو باشد وجود ندارد . در سطر ۹ این صفحه هم بحث سیاوش و دوران پیشدادیان را مثل زده است .
به یقین و به سند کتب تاریخ باستان ، تاربخ ده هزارساله ، تاریخ شرف نامه :
منظور از گودرز اجداد کلهرها همان گودرز و رحام جد گوران ها پسران گیو پهلوان باستانی دوران رستم است که به دوران بهمن کیانی ختم می شود.
کلیپی هم که متضمن نقاشی عکس گودرز شاه اشکانی به عنوان نیای کلهرها بود اشتباه و خالی از حقیقت است.
بدرود
اینم بد نیست ملاحظه بفرمایید.
منبع: تاریخ کمبریج
برخی منابع گودرز را خاندانی فرعی از اشکانی که قدرت را غصب کرده دانستهاند.
بزرگوار اسامی شاهان اشکانی پارتی در کتب تاریخی و حتی جلد اول کتاب تاریخ کلهر مستند کتب پیشین مشخص است و چون همه آنها پدر نسبی و موروثی شاه شده اند. لذا نام گیو در این سلسله وجود ندارد . اگر نویسندگانی که ذکر نمودید چنین مطلبی نوشته اند قطعا اشتباه کرده اند.
از طرفی عرض کردم . کلهر ها خود را از کیانیان می دانند و گیو و گودرز و رحام مستند شرف نامه و کتب باستانی مربوط به دوره کیانی و اوایل ماد بوده و با فاصله هزار سال نسبت به اشکانیان هستند .
««««حفظ مکان، فرهنگ و زبان کلهر»»»»
آرام گیانه کلهره، روح و روانه کلهره
له گاوشان تا شاوران ،زید و مکانه کلهره
میراث صدها سالمان بحث قشنگ مالمان
ئه لهجه ی شیرینه بویش شیرین زوانه کلهره
سروین گُل وَنی وَ سر، شالی بیه دور کمر
ئه سنته حفظه بکن ، رسم زمانه کلهره
شوی وکلنجه کن له ور،سروین بین وَ دور سر
بویشن که دالگ و ژن و دو یتیل خانه کلهره
سازو دُهُل،دویتیل گل،خوشی بکن له تای دل
رسمِ شو قبله عروس ، حنا بنانه کلهره
نه کرد سوران و لرم ، دل خوشی دلم یسه
ذکر و بیان و گویشم ، لفظ روانه کلهره
له کورش و ساسانیان ،شارم بویه کرمانشهان
قبل از فرهاد کوه کنا ، زید و مکانه کلهره
ریشه ی مه کیانیه، اساس مه بنیانیه
فرهاد تراش بیستیون ، نام و نشانه کلهره
او لشکر کشی آتنه ، جنگه شمشیر و آسنه
رومی زبون و خوارله دَس تیر و کمانه کلهره
له چوار دولی تا گاوشان،تا سومار وَنام و نشان
استان گیشته مُلک مِنه ، له ژیر و بانه کلهره
له ناو تاریخ هاتیه لرشاه حسین له بیم گیان
چن سال پناهنده بویه تحت امانه کلهره
هر کس که ظلمه چی له لی پناه هاورد وَ خاکمان
گیشته له سایه قدرت و تاب و توانه کلهره
له جنگ هشت ساله عراق، صدهانفر کردیمه داغ
دشمن محاصره و اسیر اندر فغانه کلهره
وقتی دلیری و ظفر، شیران بیشه ی خطر
ئه رسم روسم گونه مان کشور ستانه کلهره
هلس بِرا یه بار تر شور حماسه تازه که
قطاربه وَس وقت جنگه،بویشن جوانه کلهره
ئه خاکه پر له خوینمه جای چادر و جای سوینمه
میراث اجداده خومه، آرام گیانه کلهره
مه مُرده و ته زنده و تا وَه قیامت هی برا
له مِه وصیت نَه دِزِن شیرین زوانه کلهره
شعر از : ولی فولادی منصوری
درود جناب فولادی.
به نظرم خط سورانی هم خوبه
ولی همون جور که گفتین علمی نیست
مثلا چرا باید رضا رو رهزا بنویسن؟ چرا رهضا ننویسن
...
نکات مثبتی گفتین🙏
تاریخ باستان ایران و امپراطوری ماد و پارس از تحریفات به دور نیست.
زبان شناسان بین المللی، زبان کُردی، زازا، گورانی، بلوچی جزء شاخه زبان های ایرانی و زیر شاخه مادی_پارتی گذاشتن.
کُردها هم از لحاظ زبانی جزء این دو امپراطوری ماد_پارت هستن.
اتنولوگ اسم زبان کلهری رو کردی جنوبی با عمومیت کردی پهلوانی و کردی خوارگ نوشته.
که از این لحاظ اسم کردی فیلی رد میشه.
فیلی رو عربهای عراق به کردها و لرها شیعه میگفتن چون اکثرا شیعه و کارگر بودن و کرد فعله ای میگفتن.
فیلی اسم مناسبی برای این زبان ما نیست.
هر چند جمهوری اسلامی هم به وفور میگه کردهای شیعه(فیلی).
به نظر شخصی بنده کردی پهلوانی بهتره.
فکر کنم. دنبال حرف زدن هستی.
هدف این بود. عرض کنم. در آن مصاحبه حرفی از کرد بودنش نبود. همین.
این دیگر کشششششششششششش دادن ندارد؟!
شما بگو خانم بی نظیر زاده پایتخت کلهر است. قانع شدی.
در شرف نامه در ذکر حکام کلهر آمده :
و ایشان منحصرند به سه شعبه ۱_ حکام پالنگان ۲_حکام درتنگ زهاب۳_ امرای ماهیدشت و نسب خود را به گودرز بن گیو می رسانند و گیو در زمان سلاطین کیانی والی شهر بابل بود که به کوفه اشتهار دارد . و از او رهام نام پسری به وجود آمد که حسب الحکم بهمن کیانی لشکر به شام و و بیت المقدس و مصر کشیده ، خرابی و قتل بسیار نمود.چندان از قوم بنی اسرائیل به قتل آورد که از خون ایشان آسیاب به گردش در آمد . مورخان بخت النصر از او تعبیر کرده اند و آخر بخت النصر قدم بر سریر قدرت نهاد . از آن تاریخ حکومت آن دیار در دست اولاد ایشان است و عشیرت ایشان را گوران می خوانند .
شرف نامه صفحه ۴۱۳
در اینجا به صراحت اجداد کلهرها به گودرز پسر گیو در این زمان می داند که با زمان اشکانیان حدود ۱۰۰۰ سال تفاوت زمانی وجود دارد.
درود.
من همراهم با کامنت تون،
ولی این ڵ بیانگر و معادل کدام حرف از حروف عربی یا فارسی هست!؟ لّ یا لْ؟
با خط سورانی برامون واژه دِیوِل رو مینویسین!؟
دێیوێل یا دێیول یا دێول....!؟
کدام درست ترە؟
ما هیچوقت در زمان شاعرهایی که نام بردی رسم الخطی به اسم کوردی نداشتیم و اگرم کوردی مینوشتن با رسم الخط فارسی بوده این فقط هم مال ما نبوده حتی ترکهای عثمانی هم به خط فارسی مینوشتن ، جدا از اون کوردهای دیگه هم به خط فارسی مینوشتن اما بعدها رسم الخط هایی ساخته شدن و تورکی کلا سیستم خط رو عوض کرد به لاتین الان اسم رضا رو Riza مینویسن یعنی اشتباهه چون اسم عربیه باید عربی بنویسن ؟
این رسم الخط کوردی هم چهل پنجاه سال بیشتر عمر نداره هرچند پاسخگوی کل حروف کلهری نیست اما اگر مشکلش با کلهری ۲۰ درصد باشه ، مشکل رسم الخط فارسی ۵۰ درصده
من اصراری ندارم.
اگر سنگ نگاره و اسنادی باشد هیچ کسی نمی تواند رد کند .
اما آنچه در شرف نامه آمده همان است که با تطبیق تاریخی زمان کیانیان عرض کردم .
شرف نامه در بحث سابقه کلهر به صراحت نوشته : گیو یا گودرز به حکم بهمن کیانی به بابل لشکر کشید .و........... بعد نتیجه می گیرد که گودرز و رحام اجداد کلهرها و گوران ها هستند .
و عشیره ایشان ( بخت نصر پسر رحام ) را گوران می نامند .
این نوشته بریده ای از همان صفحه قبلی است .
بی شک چند نفر از شاهان اشکانی گودرز بوده اند .اما گودرز پسر گیو در سلسله اشکانی وجود ندارد.
وانگهی آن گودرز و رحام فرزندان گیو که در شرف نامه ذکر شده است مربوط به ۱۰۰۰ سال قبل از اشکانیان و اواخر کیانیان و ابتدای مادهای هگمتانه بوده است.
کورش کبیر با گارد جاویدان نواده گیو بنام نابونید که نسبت پسر خاله با هم دارند را در همین سرپل زهاب شکست داد و با لشکر بزرگی دو سال بابل را در محاصره گرفت تا همان کسی که به ایران حمله کرده بود یعنی نابونید را کشت و در آنجا ( بابل) تاجگذاری کرد و استوانه حقوق بشر را نوشت . ا
این زمان حدود چهارصد سال قبل از اشکانیان است .
بله آن مطلب مربوط به دوران سیاوش پیشدادی است .
در بحث دوم هم توضیح داده که با بررسی از شاهان اشکانی شخصی بنام گیو وجود ندارد.
بله، متاسفانه شیخ علی این آثار را ویران کرد. چنانکه فرمودید جکسن هم از آن با عنوان توحش و دیوانگی یاد میکند.
اشکانیها با فارس/پارس دو قوم جداگانه ایرانی هستند.
لفظ پارت، لفظی یونانی و رومی برای اشکانیها است. اشکانیان، طبق برخی نظرات، از زمان مادها، و بهویژه پس از هخامنشیان در غرب ایران ساکن بودهاند و سرزمینشان پهلو نام داشته و قوم و زبانشان را پهلویان گفتهاند. همین قوم پهلویان و همین سرزمین پهلو،با همان ماد قدیم منطبق است. گویا در همان زمان مادها این نزدیکی وجود داشته است و برخی زبان اشکانی را نزدیک و تداوم زبان مادی میدانند.
سلام فدای وجود نازنین حضرتعالی
کتیبه گودرز اشکانی در بیستون که الگویی از کتیبه داریوش کبیر است . متاسفانه توسط کتیبه شیخ علی خان زنگنه نابود شده است.
جکسون این کار شیخ علی خان زنگنه را نوعی دیوانگی نام نهاده است.
ضمنا اشکانیان پارتی بودند و محل زندگی آنها مشهد فعلی بود . آنها کرد نیستند . بلکه فارس بودند و زبان فارسی را آنها رواج دادند .
جناب فولادی اگر مقدور بود از استادان برجسته تاریخ بپرسید که نظر کسی مانند نولدکه چقدر اعتبار دارد. یا از استادان برجسته ادبیات فارسی بپرسید که نظر خالقی مطلق چقدر معتبر است.
فقط همینها نیستند. چندین صاحبنظر دیگر گودرز شاهنامه را شخصیتی تاریخی در زمان اشکانیان دانسته. مبنای داوری شما بر روایت شاهنامه است، در حالی که بخشی از شاهنامه تاریخی است و عناوین و نامها و... در آن به صورتهای اساطیری و حماسی و گاهی تاریخی به هم آمیخته است.
نقش برجسته گودرز در بیستون جزو آثار باستانشناسی است و معتبرتر از این گونه آثار در تاریخ ما نداریم. گویا در همان اثر هم گودرز پسر گیو آمده است.
جناب فولادی گرامی،حتماً بزرگترین شاهنامهشناس معاصر یعنی استاد خالقی مطلق را میشناسید. خالقی مطلق نیز گیو را شخصیتی تاریخی دانسته، و احتمال داده که در عهد اشکانی یک شخصیت تاریخی بودهاست.
فردوسی در شاهنامه به عهد اشکانیان مانند ساسانی نپرداخته، چرا که بر اساس منابع موجود در زمان ساسانیان آثار اشکانی تحریف شدند و از بین رفتند، و چون شاهنامه در اصل برگرفته از خداینامکهای ساسانی بوده، لذا این تحریفها و اضمحلالها در شاهنامه نیز راه یافتهاست.
غیر از خالقی مطلق، یکی از معتبرترین ایرانشناسان به نام نولدکه نیز گیو را پدر گودرز دوم میداند که در زمان اشکانیان با وردان در پادشاهی شریک بودهاست.
صورت لغت دیگر از گیو در تاریخ پیامبران و شاهان حمزه اصفهانی «ویو» است، همچنین در مجملالتواریخ والقصص که ملکالشعرای بهار آنرا تصحیح کردهاست. این منابع که ذکر شد جزو منابع اصلی تاریخ ایران هستند. صورت «بیب» هم در منابع آمده است.
یا اینکه تحقیقات جدید و برخی منابع بهمن را ازدشیر اول هخامنشی و یا برخی کورش میدانند. (اگر لازم بود، بفرمایید تا دلایل و منابعی که به این فقره اشاره کرده را عرض کنم)
به هر حال بشخصه تلاش دارم هیچ مطلبی را بدون پشتیبانی منابع و بدون استدلال منطقی مطرح نکنم. بهنظرم، غیر از اینها، دلایل دیگری نیز مبنی بر اشکانی بودن کلهرها وجود دارد.
زبان فارسی و الفبای فارسی ایرانی پنج هزار سال پیش در کناره های خزر به وجود آمد . ایرانی ها در سومر خط میخی ابداع کردند و آریائیها این حروف الفبا را از مادها ( کردها) گرفته اند.
فارس ها و عرب ها از همین الفبای مادی وام گرفتهاند.
لطفا جهت اطمینان کتاب « تاریخ یکصد ساله آموزش و پرورش اسلام آباد غرب » را مطالعه نمایید. با تشکر
لازم نیست. متن مصاحبه را کلا نقل کنم. بلکه رد نظر شما بود که او را کلهر ذکر کردی.
بس کن. حرف بی مایه را.
وی فرزند یک بازرگان ایرانی و از خاندان کرد جلالی (خراسان) و از یاران سردار علی رحمانی از بزرگان روستا زینگر بود و با ذوالفقار علی بوتو در کراچی آشنا شد و با وی در ۸ مارس ۱۹۵۱ ازدواج کرد. آنها صاحب چهار فرزند شدند بی نظیر ۲۰۰۷–۱۹۵۳، مرتضی ۱۹۹۶–۱۹۵۴، صنم ۱۹۵۷ و شهنواز ۱۹۸۵–۱۹۵۸.
نصرت بوتو بین سالهای ۱۹۷۷–۱۹۷۱ بانوی اول پاکستان بود زمانی که همسرش ذوالفقار علی بوتو به مقام ریاست جمهوری و سپس نخستوزیری پاکستان رسید. پس از کودتای نظامی ۴ آوریل ۱۹۷۹ و اعدام همسرش، نصرت بوتو به ریاست حزب مردم پاکستان رسید قبل از آنکه دخترش بی نظیر به این مقام برسد. سه فرزند از چهار فرزندش در ترورهای سیاسی به قتل رسیدند.
او تحت تأثیر این قتلها کار سیاسی را از اواخر سالهای ۱۹۹۰ کنار گذاشت. او که از بیماری سرطان و الزایمر رنج میبرد سالهای واپسین عمرش را در دبی و منزل دخترش بی نظیر بوتو سپری کرد