#قوم_کلهر
✢کلهرستان✢
دیدگاههای دکتر جواد مفرد کهلان در پیوند با قوم کلهر. (بشخصه این دیدگاهها را تأیید یا رد نمیکنم؛ چنگیز محمدی)
مطابقت نام کوه زَرِذَزَ اوستا با نام ایل کُردی کلهُر
در اوستا نام رشته کوه زاگروس در غرب ایران به صورت زَرِذَزَ ذکر شده است که می توان آن را در اوستایی-سنسکریت به معنی بزکوهی درخشان گرفت که این به وضوح یاد آور نام قوم کلهُر (بُزکوهی درخشان) در سمت کوه زاگروس است. خود نام زاگروس هم می تواند شکل یونانی زاز-روچ (بزکوهی درخشان) بوده باشد.
برروی برخی قالیهای کهن کلهرها، بزان کوهی کنار خورشید درخشان نقش بسته اند.
نام کوه مَنوش اوستا را هم که در بندهش با زَرِذَزَ (زرید، کوه گاو زرین...) یکی دانسته شده است می توان به صورت مَیو-نه-اوشَ به معنی بزکوهی درخشان گرفت. نام کوه منوش از سوی دیگر با کوه کورانگون (منسوب به بزکوهی) در سمت فهلیان نورآباد ممسنی (انشان) که زادگاه کوروش (در معنی بزکوهی درخشان) به شمار می رفته، مطابقت دارد. در روایات ملی منوشچهر (از نژاد منوش) از پشت پشنگ (جنگاور، چیش پیش دوم) و دختر "ایرج" (اریاکو) به شمار رفته است. ایرج (اریاکو) پسر کوروش اول است که به گروگان نزد پادشاه همیران (آشور) فرستاده شده بود.
در کتاب پهلوی بندهش آمده است محل کوه اسپروز بالای چینستان است، منظور از چینستان (در معنی سرزمین بر گزیده) در اینجا همان وَرِنۀ اوستا (سرزمین برگزیده، عیلام) است.
اما در اوستا نام رشته کوه زاگروس در غرب ایران به صورت زَرِذَزَ ذکر شده است که می توان آن را در اوستایی-سنسکریت به معنی بزکوهی درخشان گرفت که این به وضوح یاد آور نام قوم کلهُر (بُزکوهی درخشان) در سمت کوه زاگروس است. خود نام زاگروس هم می تواند شکل یونانی زاز-روچ (بزکوهی درخشان) بوده باشد. برروی برخی قالیهای کهن کلهرها، بزان کوهی کنار خورشید درخشان نقش بسته اند. نام کوه مَنوش اوستا را هم که در بندهش با زَرِذَزَ (زرید، کوه گاو زرین) یکی دانسته شده است می توان به صورت مَیو-نه-اوشَ به معنی بزکوهی درخشان گرفت.
بر این اساس به نظر می رسد در نام اسپروز (دارای سگان درخشان و با شکوه) کلمۀ اسبه= سگ که به جای واژۀ شاک/زاک (بزکوهی) آمده، از مشتبه شدن واژۀ شاک (بزکوهی) با واژۀ سگ عاید شده است. در سمت شمال نام نام مازندرانیها به صورت مازون (مه-سون) و در سمت غرب ایران نام قوم ماسپیان اتحادیه قبایل پارس به معنی دارندگان سگان با شکوه بوده اند.
مطابقت کوههای باستانی کارنئول و زابو با کوه زاگروس و هزار
کوه کورون خبر آمیانوس مارسلینوس بین عیلام و ماد می تواند به معنی منسوب به بزکوهی به همان معنی زاگروس (کوه شکارچی بزکوهی) باشد. سومریها نام آن را به شکل کارنئول (منسوب به جانور شاخدار، بزکوهی) آورده اند و مکان سیمرغ آنزو دانسته اند. نام کوه زاگروس به یونانی یعنی شکارچی که در نقشه های بطلمیوسی در سرزمین ساگارتیان (گورانها) قرار گرفته به وضوح یاد آور نام ایل کُرد کلهُر (شکارچی بزکوهی) در این منطقه است.
کوه دیگری که سومریان در ایران و در سمت آرتته (کرمان) در رابطه با الهه اینانا یاد کرده اند، کوه زابو (مجتمع) است که مطابق کوه هزار است.
🆔@Kalhorstaan
#شعر_کلهری
#زبان_پهلوی_کلهری
#فرهنگستان_کلهری
✢کلهرستان✢
دو شعر کلهری از استاد گودرز بنفشی کلهر
🆔 @Kalhorstaan
#شعر_کلهری
#زبان_کلهری_پهلوی_نو
✢کلهرستان✢
غزلِ کلهری؛ از همایون رحیمیان
(کپو: قاصدک)
کپو زردهخزان هات و ته ناتی
شِنَهی ولنگِ رزان هات و ته ناتی
کپو چیو آگرِ ژیرِ خوَلهکو
کِزهی سوزِ سِقان هات و ته ناتی
خورآوا بیو، دِواره لَی هِنازهو
شوِ حسرت له بان هات و ته ناتی
چنی کانیِ بغضیلم نتوقین
چنی اِرمس روان هات و ته ناتی
چنی روژم پیِ روژان وه سر چی
چنی شو پی شوان هات و ته ناتی
چنی احساسگم گُل کِرد ارای تو
چنی شعرم له گیان هات و ته ناتی
کپو له باخِ احساسِ همایون
خِشی ولنگِ خزان هات و ته ناتی
کپوگیان هایده کو؟! یادِت بِمینی
که وختِ کوچِمان هات و ته ناتی
🆔@Kalhorstaan
#ریشه_شناسی_واژه
#واژه_کلهری
#زبان_کلهری_پارتی_نو
#قوم_کلهر
✢کلهرستان✢
____ چنگیز محمدی
«پَرتَخ» در زبان کلهری بهمعنای ‹به سرانجام رسانیدن کاری› است. معادل آن در زبان فارسی، «پرداختن» بهمعنی ‹ادا کردن، به پایان رسانیدن، از کاری فارغ شدن و ...›، است.
مثلاً میگویند: فلانی کاری «اَو پَرتَخ نیَوَید» یعنی ‹کارش را نمیتواند به فرجام برساند›.
«کارئ ئَو پَرتَخ نیَوَید»
kârē ’aw partax niyawayd
بهنظر میرسد «پرتَخ» با «پرداختن» فارسی همریشه است.
واژهی «پرداختن» و «پرتخ» برگرفته از ایرانیِ باستان «پَرَتاخته» (para-tâxta*) است؛ مرکب از پیشوند (-para) بهاضافهی صفتِ مفعولیِ (-tâxta) است. (-tâxta) گویا از ریشهی (-tak) بهمعنای ‹تاختن و جاریشدن› است. «تاختن» نیز مربوط به همین ریشه است.
برخی ریشهشناسان معنای اصلی «پرداختن» را باتوجه به اشتقاق آن، ‹دور گرداندن و رفع کردن› میدانند. جالب اینجاست که همین معنای احتمالی در زبان کلهری (پارتی/پهلوی نو) بهصورت «تک» (tak) در مثلاً «تک داو دیوا» (tak dâw düâ) بهمعنای ‹عقب کشیدن، دور شدن به سمت عقب و عقبنشینی کردن› کاربرد دارد.
در کاربرد دیگر هنوز ریشهی ایرانی باستان (-tak) در زبان کلهری نیز بهصورت «تکخسن» (takxesen) بهمعنای ‹تاختن› کاربرد دارد.
در زبان فارسی از این ریشه واژهی «پاتک» و ...، را ساختهاند. ترکیبهای این واژه همواره در زبان کلهری زنده بوده است.
🆔 @Kalhorstaan
برخی نیز کردلیها را بخشی از همان کردعلیوندهای بالاگریوه میدانند که مورخین لر، مانند سکندر امانالهی بهاروند، اصالتشان را از تیرۀ کلهر ذکر کردهاند. کردعلیوند و بهاروندهای بالاگریوه لرستان از نسل کرم کلهر یا به روایتی سوزوا کلهرند.
طبق منابع تاریخی در مناطق کرمانشاهان، ایلاتی مانند کلیایی، گوران، قلخانی، کرندی، قلعه زنجیری و بخشی از جاف نیز اصالتاً کلهر هستند.
از طرف دیگر تیرهها و قبایل کلهر در عراق مانند داوودی، خالدی، خانقینی، کلاری و مندلیجی و...، نیز بخش دیگری از قوم بزرگ کلهر است. بر همین اساس نام اصلی و کهن این تیرهها و ایلات کلهر و نام زبانشان کلهریست. ناگفته نماند که طبق متون برجای مانده فرهاد در زمان خسرو پرویز شاهزادهای از قوم کلهر بوده است.
کهنترین اثری که از زبانها یا گویشهای کردی نام برده، شرفنامهی بدلیسی است. در شرفنامه حتی نام اورامی (زازاکیهای مهاجر)، یا لکی و یا سورانی هم نیامده است، چه برسد به ایلامی و فیلی و پهلهای و کردلی و دهها عناوین جعلی و نوظهور دیگر، مانند کردیجنوبی و باشوری و کلیایی و گروسی و... . اینها همه گونههایی مشتق از زبان کلهری هستند. از سوی دیگر از نظر زبانشناختی و ساختار دستوری، تفاوت چندانی در ساختار این گونهها که تمایز زبانشناختی ایجاد کند، با مثلاً کلهریِ گونۀ ایوانی وجود ندارد؛ بنابراین نه از نظر تاریخی، و نه از نظر زبانشناختی این عناوین توجیهی ندارند.
برای روشنتر شدن این موضوع ناچاریم مجدداً به مستندات تاریخی اشارهای گذرا داشته باشیم.
تا پیش از حضور والیان در منطقه، کلهرها تا حدود خرمآباد گسترده بودهاند. امارتهای ماهیدشت (با سلسله امیران و حکامی که اغلب اجداد حاجیزادگان و شیانی و... بودهاند)، و امارت پلنگان کلهر (که توسط اردلان و طوایف مهاجر از خاک کلهر جدا شد)، و امارت حلوان بازماندۀ همان اشراف موروثی و شاهان محلی ملوکالطوایف ایران بودهاند. بنا به گفتۀ نظریهپردازانی مانند یرواند آبراهامیان، سلسله ایلخانان و امیران کلهر ( مانند طوایف حاجیزادگان، خمان، یاوری و عبدالمحمدیهای خالدی) تداوم همان حکام و شاهان موروثی ملوکالطوایف ایران بودهاند. پس از اسلام شاهان و حکام بزرگترین ایلات ایران را امیر یا ایلخان نامیدهاند. از طرف دیگر آثار تاریخی منطقه با نام کلهر نشاندهندۀ گستردگی و جایگاه قوم کلهر در طول تاریخ ایران است. پل ۱٫۱۰۰ سالۀ کلهر در خرمآباد، و قبرستان ۴۵۰ سالۀ کلهرها در درهشهر و گورستان کهن کلهر در هرسین (در روستای چهر) و ذکر کوهها و درهها و سلسلهجبال کلهر در ایلام تا لرستان، حکایت از گستردگی و قدمت کلهرها دارد. ژاک دمُرگان فرانسوی در تحقیقات جغرافیاییاش در حدود ۱۵۰ سال پیش میگوید:
«گذر بین فلات ایران و بينالنهرین جز بوسيلۀ یک راه تنها، یعنی راهِ کرمانشاهان نمیتواند انجام گیرد. بسمت ایران راه بین نهاوند و کرمانشاهان آسان است در حالیکه بسمت بينالنهرین بایستی از "زاگرس، یا کوههای کلهر" عبور کرد.». جبال کلهر در روزگار باستان تا یکصد سال پیش دروازۀ فلات ایران به بینالنهرین بوده است.
عنوان اصلی زبان این مناطق نیز با همین قدمت و جایگاه تاریخی مرتبط است. طبیعی است در طی چند قرن حکومت والیان و اتابکان، کلهرها در سیستم و جغرافیای دیگر، هویتشان را فراموش کردهاند، مانند تغییر هویتی آذریها در آذربایجان به دلیل حضور سلسلههای ترکزبان. بسیاری از ایلات منطقه در روند این دگرگونیها از قوم کلهر جدا شدهاند و نامی مستقل پیدا کردهاند، مانند شوهان و ارکوازی و خزل و مافی و کلیایی و ایلات بالاگریوه و قلخانی و... . بهعنوان نمونه، کسانی مانند بدلیسی، هنری راولینسون، مسیو چریکف و پرویز اذکایی و...، گوران را مشتق از کلهر دانستهاند. منابع دیگری مانند «کردلرِ» ریچ، لکها و زنگنه و سیاهمنصور و چگینی را نیز مشتق از کلهر ذکر کردهاست. در برخی منابع گروسها را کلهر آوردهاند. در میان اسناد، پسوند کلهر در میان چگینیها دیده میشود. در سند دیگری مربوط به دورۀ ناصری پسوند «زنگنۀ کلهر» آمدهاست. در برخی منابع نیز لکها با پسوند قومی کلهر آمدهاند. عبارت «لکهای کلهر» معطوف به کلهری بودن لکهاست.
گفتنیست قومشناسانی مانند آساطوریان نیز از کلهر با عنوان قوم یاد کردهاند.
بنابراین طبق اسناد تاریخی و دلایل زبانشناختی، نام زبان یا گویش ایلامیها و کرمانشاهیها چیزی جز کلهری نیست، همچنانکه نام اصلی قومی آنها کلهر است. لذا بایستی از رواج نامهای جعلی کلهرستیزانه که موجب نفاق میشود، پرهیز کنیم و از رواج این همه تشتت و تکثر عناوینِ نوظهور و جعلی جلوگیری کنیم. هوشیاری در برابر اجرای برنامههای کلهرستیزانه و ایرانستیزانۀ احزاب و افراد وطنفروش نیز وظیفهی فرهنگی و تاریخی هر فرد آگاه است.
آنکس که به شهر آشنایی هست
داند که متاع ما کجایی هست.
🆔 @Kalhorstaan
#فرهنگستان_کلهری
#زبان_کلهری
✢کلهرستان✢
جعل تاریخ و هویت زبانی توسط جاعلان در کلهرستان.
ـــــ چنگیز محمدی
کلهرستان واقعیتی تاریخی است. نام و عنوان کلهرستان در منابع تاریخی و قابلملاحظهای مانند شرفنامۀ بدلیسی به زبان فارسی و تواریخی مانند مراة کائنات عثمانیها آمده است. بر طبق این منابع، جغرافیای کلهرستان از حدود غربی لرستان و همدان تا حدود بغداد، و از مناطقی در استان کردستان تا حدود خوزستان و قبایل عرب امتداد داشته است. به عنوان گواه، در شرفنامۀ بدلیسی یکی از سه امارت کلهر، امیرنشین حلوان بوده است. حلوان یکی از شهرهای باستانی از ادوار دور تا زمان ساسانیان بوده که پس از هجوم اقوام عرب به ایران، رفتهرفته اهمیت و رونقش را از دست داده است. بر اساس جغرافیای مذکور در شرفنامه همین امیرنشین از میان دیگر امارتهای کلهر از حدود دینور تا حدود بغداد گسترده بوده است. در همان منبع، کلهری را با عنوان «زبانِ» بخشی از ساکنین عراق و کردستان، و استانهای کرمانشاه و ایلام کنونی و بخشی از لرستان ذکر کرده است. اجداد کلهرها که ریشه در پادشاهان اشکانی داشتهاند، پس از فروپاشی ایران توسطِ عربها و ترکها، همواره در طول تاریخ مدعی حکومت بر ایران بودهاند. آخرین تلاش قوم کلهر به رهبری یکی از نوادگان امیران حلوان، امیرِ مقتدر کلهر داودخان کلهر در دورۀ قاجار ناکام ماند. با این همه کلهرها همواره جایگاه تاریخی و ملی خود را حفظ کرده بودند. در این میان تجزیۀ ایران که نتیجۀ اختلافات مذهبی اهل تسنن و شیعیان، و تنازع میان قدرتهای منطقهای بود، موجب شد تا کلهرستان دستخوش تجزیه قرار گیرد. ب دنبال آن بخشی از کلهرها در حوزۀ سنیگرایانۀ عثمانی رفتهرفته ازخودبیگانه شدند. یکی از بازوهای اجرای سیاستهای ضد ایرانیِ سنیگرایانه که سبب استحالۀ کلهرستان غربی (خاک کلهر در عراق و اقلیم کنونی) شد، کردهای سنیمذهب بودند. اینان همواره آلت دست عثمانی بر علیه ایران و قوم کلهر بودهاند. همینان هنوز هم ابزاری برای نفاق در منطقه، و تجزیهی ایران هستند. عامل دوم تجزیۀ ایران به معنای اعم، و تجزیۀ کلهر به معنای اخص، حضور استعمارِ غرب پس از فروپاشی عثمانی در منطقه بود. دوباره تاریخ تکرار شد و کردهای سنیمذهب اقلیم، تبدیل به غلامی حلقه به گوش برای اجرای سیاستهای استعماری و ضد ایرانی شدند. نمونۀ این برنامهها، تأسیسِ حزبی خائن به نام ژ.کاف بود که توسطِ استعمار روس، نام دمکرات را برای آن برگزیدند. در نبودِ قدرت داخلی و آشوب، همین حزب مزدور، قسمتی از خاک ایران را جدا کرده و با کمک روس و انگلیس، کشورکی جعلی به نام کردستان درحدود مهاباد به نام جمهوری کردستان ایجاد کردند. قاضی محمد سرکردۀ خودفروش این جماعت، فراری شد و سپس اسیر گشت و بالاخره به دار آویخته شد. چند دهه پس از انقلاب ۵۷، باقیماندۀ مفلوک این جریان، با نوکریِ غرب و اعراب و صهیونیسم، دوباره چهرۀ تروریستی و وطنفروشانۀ خود را عیان کردند. در این میان بسیاری از کلهرها و کردهای شیعه نقش مهمی در سرکوب ایشان داشتند. پس از به سوراخ رفتن این جماعت، و برافتادن حزب بعث در عراق، این جریان با پولهای هنگفت در صدد خریدن خودفروشان در منطقه برآمده و تعدادی مزدور حلقهبهگوش را پرورش دادند تا برنامههایشان را متحقق کنند. پیشرفت برنامههای این جریان وطنفروش، با کلهرستیزی و تجزیه و تقلیل کلهر گره خورده است، همچنانکه سنیگرایی بخشی از کردها ماهیتی کلهرستیزانه و ایرانستیزانه دارد. برای نیل به اهدافشان لازم بود کلهرستان که واقعیتی تاریخی است، به فراموشی سپرده شود، و حتی برای این اهداف از تحریفِ تاریخ ابایی نداشتند. در این میان بایستی زبان کلهری که زبان سرزمینی کهن و برگرفته از زبان پهلوی است، تجزیه و به لهجه تقلیل پیدا میکرد. هدف اصلی کوچک کردن قوم کلهر و زبان کلهری بود، تا آنجا که پس از القای بیهویتی به کلهرها و خودکوچکپنداری کلهرها، زبان و هویتشان را تبدیل به سورانی کنند تا با تجزیۀ ایران و اضمحلال کلهر، زمینههای ساختن ملتی جعلی را فراهم کنند. در این میان ناآگاهان و خودفروشان در منطقه به کمک آنها برآمدند. از این رهگذر برخی از کلهرها در برابر این جریان ایستادگی کردند و با دلایل و مستندات خود، خیانت ایشان را آشکار کردند. در میان کتابها و رسانههای اینان قوم کلهر به ایلی به اندازۀ طوایف نوظهور و مشتق از کلهر در منطقه معرفی شدند، و این چنین قوم کلهر را تنزل دادند و زبان کلهری که شامل زبان چند استان و بخشی از عراق بود را در حد یک لهجه کوچک تقلیل دادند. در اینجا نمونهها و مصادیقی کلهرستیزانه از نویسندگان کُرد را میآوریم.
دکتر قاسملو سرکردۀ حزب دمکرات کلهرها را لر نامید.
دکتر صفیزاده در کتاب تاریخ کردستان با تحریف امارتهای کلهر، نام کلهر را حذف کرده و حتی زبان کلهری را زیرشاخۀ لکی معرفی کرده است. ↓
#واژه_کلهری
#ریشه_شناسی
#وام_واژه
#فرهنگستان_کلهری
✢کلهرستان✢
سنور
مرز
ناومرزان
ناوین
🆔 @Kalhorstaan
#شعر_عامیانه_کلهری
#زبان_کلهری_پهلوی_نو
#قوم_کلهر_کرد
✢کلهرستان✢
پلپلِ داریل، بیوا، بیواران
سونگزو بون وه بانِ سنگ مزاران
▫️
بَـو تا بنیشیم، له ساکی داران
دردد له گیانم، نازار شاران
▫️
دلم دیود کیدنْ چیوْ، اَورِ وهاران
چیو تیریکی اَور، له سر نساران
▫️
دِ دیده دیری، چیو دیدهی ماران
چیو کَوکِ کیوه، و ریو نساران
@Kalhorstaan
#دختر
#دیوهت
#زبانشناسی
#ریشه_شناسی
#زبانهای_هندواروپایی
#زبانهای_ایرانی
#فرهنگستان_کلهری
✢کلهرستان✢
واژهی «دختر» در زبانهای هندواروپایی و زبانهای ایرانی:
گوتی: dauhtar
انگلیسی باستان: dohtor
آلمانی: tochter
روسی: doč'
هیتّی: duttaryata
هندی باستان: duhitár
اَشکونی: zū
اوستای گاهانی: -dugədar
اوستای نو: -duγδar
خوارزمی: δγd
ختنی dutar
آسی: duγd*
پشتو: lur
یزغلامی: δoγd
پارسی باستان: -duxçī*
پهلوی: duxtar, duxt
لاری: dot
انارکی: dut
بیابانکی: dut
اورموری: duka
گزی: dōt
پاپونی: doht
وارانی: deto
کومزاری: ditk
کندازی: duft
خوئینی: deltek
سیوندی: det
خوانساری: dit
لاسگردی: düd
کُردی-کلهُری: düat, jüat, güat
کُردی-کُرمانجی: dūat, dôd, duxt, duht
بلوچی: duxtar, dutuk
سمنانی: duta
ارمنی: dustr
و... .
ریشهشناسان واژهی «دختر» را مربوط به «دوشنده» و «دوشیدن» دانستهاند. و نیز ریشهی آن را اخیرأ مربوط به «فراهمآورندهی خوراک» دانستهاند.
🆔 @Kalhorstaan
#قوم_کلهر
#کردها
✢کلهرستان✢
▫️چنگیز محمدی
برخی لفظ کُرد را بهمعنای نوعی شیوۀ معشیتی میدانند. این افراد معتقدند که لفظ کُرد در منابع کهن تاریخی برابر با کوچرو است، بدین معنی که عنوان کُرد اطلاقی بوده برای اقوام متمایز کوچرو ایرانی. هرچند این اطلاق در برخی منابع آمدهاست، اما در پیوند با چنین مباحثی، بخش مهمی از منابع تاریخی، بهعمد یا بهسهو نادیده گرفته میشود.
در اینجا بهترتیب تاریخی، به گزارشهایی که کردها را به عنوان قوم آورده، و مفاهیم قومی برای لفظ کُرد قائل شدهاند، اشاره میکنم. در گزارشهای منابع گوناگون، تقریباً از قرن دوم قمری بهبعد، ما شاهد مفهوم قومی برای کردها هستیم.
مؤلف نهایةالارب در قرن دوم قمری گزارشی آورده که نشاندهندۀ معنای قومی برای کردهاست. وی از تبار مشترک کردها سخن میگوید.
ابن واضح یعقوبی در حدود ۲۵۰ قمری، به حضور کردها در جمعیت شهرهای کرمانشاه و حلوان و صیمره اشاره میکند. برخلاف نظرات برخی افراد، چندین منبع، کردها را با معنای قومی و آنها را ساکنان شهرها آوردهاند. شهرنشین بودن کردها در اینگونه از گزارشها نشاندهندۀ دلیل موجهی است که لفظ کُرد لزوماً معنای کوچرو نداشته است و در اینگونه گزارشها دلالت قومی دارد. شهرنشینی و یکجانشینی هم با کوچروی منافات دارد.
کتاب اخبار الدوله العباسیه در قرن سوم، کردها را در ردیف نام اقوام دیگر آوردهاست. علی بن حسین مسعودی در آثارش از تبار مشترک کردها سخن گفتهاست. سمعانی به کردهای یکجانشینان اشاره کردهاست. از طرف دیگر کسانی چون کاتب اصفهانی در حدود ۵۷۰ قمری عالمانی را نام برده که دارای القاب قومی «کردی» و «الکردی» بودهاند.
یاقوت حموی به کردهای شهرنشین در اربیل و کردهای یکجانشینان در اطراف اربیل و همچنین روستاهای یکجانشین کردها در هکاری اشاره کردهاست. کسانی مانند ابنخلکان، مغربی، ابوالفدا، نویری، قلقشندی و... کُرد را در ردیف مفاهیم قومی دیگر آوردهاند.
در قرن سوم، مؤلف کتاب اخبار دولت عباسی در اشاره به اصالت قومی ابومسلم خراسانی شنیدههای مختلفی را نقل کرده که حاکی از آن است، بومسلم از اهالی خراسان یا از عربها یا از کردها است. (در تاریخ سیستان «بومسلم کُرد» آمدهاست). در اینجا شاهد مفهومی قومی در چیستی ریشۀ تباری بومسلم هستیم، چراکه در ردیف مفاهیم قومی دیگر، کُرد را نیز بهعنوان تبار ذکر کردهاست.
ابناثیر در الکامل، و دیگران در شرح رخدادهای حدود ۳۵۰ قمری به حاکمی در آذربایجان (در کنار آذربایجانیها) به نام دیسم بن شاذلویه با عنوان «دیسم کُرد» اشاره کردهاست. در اینجا نیز باز هم با گزارشی روبرو هستیم که دلالت بر مفهوم قومی دارد.
در قرن چهارم ابنمسکویه رازی در شرح سپاه عضدالدوله، کردها را در ردیف گیل، دیلم، ترکها و عربها، آوردهاست.
یاقوت حموی قفسهای (کوچها) کرمان را در شیوه معیشت به کردها تشبیه کرده و بر این اساس بهطور ضمنی به هویت جداگانه این دو اشاره دارد. یاقوت از شاعری در اربیل نام میبرد به نام انوشیروان که به هزل لغات کُردی و عربی را به هم آمیختهاست. در منابعی ما شاهد عبارت کردهای عربشدۀ اربیل هستیم که احتمالاً به تغییر زبانی آنها و قومیت تغییر یافته آنها اشاره شدهاست.
مغربی در الغصون الیانه، اربیل را شهر سرزمین کردها (حضارة بلاد الاکراد) آوردهاست.
ابنحوقل اشاره به ساکنان متمایز کرد و عرب در سنجار میکند.
سمعانی در الانساب و یاقوت حموی، به کردهای یکجانشین و کشاورز در سنجار اشاره کردهاند.
در قرن نهم قلقشندی هنگامی که اقسام امم غیرعرب را بر میشمارد، از کردها نیز همانند رومیها و چینیها و فرس و قبطیها و سریانیها و ارمنیها و... یاد کردهاست.
بنابراین ما نمیتوانیم این همه سند تاریخی که از قرن دوم تا نهم و پس از آنرا که مفهومی قومی برای کردها قائل بودهاند، نادیده بگیریم. در ایران تیرههای دیگری داشتهایم که شیوۀ معشیتشان دامداری و کوچروی بوده، اما به آنها کُرد نگفتهاند.
🆔@Kalhorstaan
❇️🔰❇️
زرّهی بانزلفی، سونزهی سروین لار
مهر خرپەی پانال، ئوردی قاچاخ بار
❇️🔰❇️
شون ِ هیوریل کالو بیو له فرهنگستان کلهُری بگرن⤵️⤵️⤵️⤵️
@kalhorstaan
🥐🍞🥖🥟
#نانهای_محلی_کلهرستان
#فرهنگستان_کلهری
💢انواع نانهای محلی درمناطق کلهرستان:
۱- نانفطیره (فطیر) : این نوع نان زمانی پخت میشود که مهمان سرزدهای از راه برسد. خمیر این نوع نان بلافاصله پخت میشود.
۲- نانغُرصه : این نوع نان مخلوطی است از آرد ذرت و آرد گندم که قسمت بیشتر آن آرد ذرت است. معمولاً این نوع نان، برای تنوع و طعم آن تهیه میشود.
۳- نانچِزنَک: نانی است فطیر که نازکتر از نان معمولی است و آن را زمانی که هنوز گرم است با روغن و شیره خرما مصرف میکنند.
۴- نانساجی : این نوع نان که خمیر آن پس از ساعتی ور میآید از نانهای غالب این دیار است؛ پس از پخت هر دو طرف آن بر روی ساج، و در آخر هر دو طرف آن در جلوی آتش زیر ساج (ورتاوه) پخته میشود.
۵- پَپِگ: این نان که معمولا در سفر و کوهنوردی پخت میشود به این صورت که خمیر را با پیاز و زردجوبه مخلوط میکنند، آنرا ورز داده، بهطوریکه خمیرش سفت شود؛ سپس خمیر را در آتش پهن کرده و روی آن را می پوشانندو بعد از پخته شدن آن را با روغن حیوانی مصرف میکنند.
۶- بژیبرساق: برساق نوعی از نان است که خمیر آن را با زردجوبه، رازیانه و زیره ورز داده و در روغن سرخ میکنند. برساق ماندگاری بیشتری دارد و بیشتر برای مسافرت تهیه میشود.
۷ـ نانکِزِگە: ذرت را آسیاب میکنند و آردش را پس از تهیهی خمیر میپزند.
۸ـ نانبریو(بلوط): بلوط را ابتدا خشک کردە، سپس آسیاب میکنند. آرد آنرا خمیرکرده و بهصورت نان میپزند.
۹ـ نانجیووە: نان جو.
۱۰ـ نانگرده: خمیر آمادە شدە با زردچوبه و کمی شیر و رازیانه را بر روی ساج میپزند. بعد از پخت بهآن روغنحیوانی و کمی شکر میزنند؛ آنرا بهخوبی ورز داده و چنگ میزنند. به این نان آمیخته با روغن وشکرِ ورزخورده، چنٓگٓال میگویند.
۱۱- نانگایانە: گایانە شبیە عدس (نژی ) است. آنرا آسیاب میکنند و روی ساج میگذارند.
🥐🍞🥖🥟
👇🏿👇🏿👇🏿👇🏿
@kalhorstaan
#قوم_کلهر
✢کلهرستان✢
جغرافیای تاریخی ایران کهن و مجاور آن
جواد مفرد کهلان
🆔@Kalhorstaan
#قوم_کلهر
✢کلهرستان✢
تحقیقی در باب اصل اشنوناکی کنعانی و قبطی هیکسوسی ابراهیم، یوسف و موسی
جواد مفرد کهلان
🆔@Kalhorstaan
#قوم_کلهر
✢کلهرستان✢
دیدگاههای دکتر جواد مفرد کهلان در پیوند با قوم کلهر. (بشخصه این دیدگاهها را تأیید یا رد نمیکنم؛ چنگیز محمدی)
مطابقت لولوبی ها با کَلهُرها
نام کلهُر به صورت کَل- هَئورَ در زبانهای ایرانی معنی نگهدارندۀ گاومیش معنی می دهد و این معنی آنها را با لولوبی ها (لولوپی ها، پرورش دهندگان گاومیش) پیوند می دهد:
लुलाय m. lulAya buffalo
पयते {पी} verb 1 payate {pi} increase
معضل نام های ستروخاتیان و بودیان و بوسیانِ اتحادیهٔ قبایل ماد
مشخص کردن معنی و نام و نشان این سه قبیله کار ساده ای نیست و معانی لغوی اوستایی و سنسکریتی آنان نتایج متفاوتی را به بار می آورد. از این میان به نظر می رسد منظور از ستروخاتیان (دارندگان کلاهخود بلند یا بلند سخن گویندگان) قبایل سکایی، به ویژه کیمریان نواحی کُرد نشین باشند که هم دارندگان کلاهخود دراز بوده و هم به قول تورات همراه با آواز خود طغیان می کرده اند و منظور از بودیان (به ظاهر یعنی دانایان یا دارندگان سگان) مُرَکب از مردم ساگارتی (استادان کنده کاری، گوران) و کوتی (لَک، کُرد) باشند.
نام بودیان در اساس می تواند به معنی مردم منطقهٔ جنگلی باشد چون نام بودیان مادی را با نام ناحیهٔ بودائوا (محل جنگلی) ربط داده اند که با نام نواحی شهرزور (شیه-رزوره، منطقهٔ جنگلی= حلوان) همخوانی دارد و در اوستا تحت نامهای جنگل آریائیان و جنگل سپید محل نبرد کیخسرو (کیاخسار مادی) و اَئوروَ سارَ (ساراک پادشاه آشور) یاد شده است:
भवति{भू} verb 1 bhavati[bhU] become
दव m. dava forest
و نام بوسیان (در معنی دارندگان توتم گراز) متعلق به کاسیان (منسوبین به گراز) به نظر می آید:
बहुसु m. bahusu hog
kasi: associated with hog
نام قوم باستانی دیگر این مناطق یعنی لولوبی (لولو-پی) در معنی پرورش دهندگان گاومیش مترادف قوم کُرد کَلهُر (کَل-هَئورو) حالیه است:
लुलाय m. lulAya buffalo
पयते {पी} verb 1 payate {pi} increase
به نظر می رسد نام گوتیان (مردم دارندهٔ گاومیش) که با کوتیان (مردم دارندهٔ سگ) مشتبه و یکی گرفته شده است، در اساس متعلق به لولوبیان (نیاکان کلهرها) بوده است:
घोटकारि m. ghoTakAri buffalo
गोता f. gotA cow
आकर adj. Akara excellent
गो f. go cow
महिष m. mahisha buffalo
महिष adj. mahisha great
कलुष m. kalusha buffalo
कल्य adj. kalya strong
ईश adj. isha owning
🆔@Kalhorstaan
#واژه_کلهری
#قوم_کلهر
#زبان_پهلوی_کلهری
#فرهنگستان_کلهری
✢کلهرستان✢
بَرج← اخذ پولی یا مالی که بدون رضایت بر کسی تحمیل شود، باج، ستم؛
بِرجه← درخشش، پاکی و درخشندگی،
≈ (بریجهباج)/(برژه)؛
ورشه← روشنایی، فروغ، درخشش؛
تورانن← رنجاندن؛
تیورانن← تاراندن، فراری دادن.
→ @Kalhorstaan ←
#زبان_پهلوی_کلهری
#زبانزد_کلهری
#قوم_کلهر
✢کلهرستان✢
رچلک درآورتن: از بیخوبن برکندن چیزی، و نیز کنایه از به خاک سیاه نشاندن است.
(رچلک: ریشه، بن، اجداد)
ریهخوزین: به آبِ روشن و خنک چشمهای که بر روی ریگها و سنگها جاریست، میگویند.
برای وصف بعضی میوهها مانند هندوانهی شیرین نیز اطلاق میشود؛
رز گرتنه لی (رز له لی گرتن): بهصورت چندنفری و دستهجمعی، به کسی یورش بردن و او را کتک زدن؛
چپلهریژان: کف زدن دستهجمعی؛
دسریژ: تیراندازی دستهجمعی و همزمان.
🆔 @Kalhorstaan
#موسیقی_کلهری
#شاهنامه_ایرانیان
#شاهنامه_کلهری
#قوم_کلهر
✢کلهرستان✢
📜 خورآوا (غروب خورشید)
🎙️ استاد شهرام ناظری
🎵علیرضا فیض بشیپور
🆔 @Kalhorstaan
دکتر توفیق وهبی، کلهری را جزو لری ذکر کرده است.
محمد خال کلهری را زیرمجموعۀ کرمانجی راست یا لری دانسته است.
زکیبیگ نیز در تاریخش در پی تحریف و فروکاستن تاریخ و زبان کلهری بوده است.
دکتر ضیا گوکلاپ کلهری را لری دانسته است.
دکتر رفیق شوانی در کتابی مربوط به زبان کردی، کلهری را زیرمجموعه کردی جنوب دانسته است.
دکتر رخزادی استاد دانشگاه کردستان در کتاب دستور زبان کردی، کلهری را حذف نموده و حتی آنرا در سطح لهجه ذکر نکرده است.
جمال نبز کلهری را حذف کرده، و اصطلاح جعلی کردی جنوبی را بهجایش آورده است.
دکتر فواد محمد خورشید کلهری را کرمانجی جنوب ذکر کرده است.
دکتر کمال فواد با حذف کلهری، عنوان جعلی کردی جنوبی را آورده است.
و نیز در قاموس زبان کردی زبیحی عنوان گویشهای جنوبی آمده که در آن تقسیمبندیهای کلی، اشارهای به کلهری نشده است. ازین دست آثار کلهرستیزانهی کردهای سنی بسیار است. این در حالی است که کهنترین و قابلملاحظهترین و نخستین تاریخ کردها یعنی شرفنامه بدلیسی در حدود ۴۳۰ سال پیش کلهری را زبانی متمایز با گسترهای از همدان تا بغداد آورده است. در ردهشناسی زبانها، معیار تقسیمبندی، منابع کهن است؛ اما چون این جریان در پی تجزیه و تقلیل قوم کلهر است با تحریف تاریخ، نیل به اهداف شرورانهی خود را در گرو اضمحلال و تجزیۀ کلهرستان و قوم کلهر میداند. در این میان هر کسی که در مقابل جعلیات کلهرستیزانۀ این جریان میایستد، یا باید سکوت کند یا خود را به آنها بفروشد، و یا تخریب میشود. عوام و اهل گله نیز به دنبال شایعات ایشان میروند.
یکی از هدفهای این جریان این است که زبان کلهری به لهجهها و گویشهای جعلی تقسیم شود. گویشهای جعلی نوظهوری را جعل کردهاند که قدمت برخی از آنها از سن نگارندۀ این سطور کمتر است. عناوینی مانند کُردی جنوبی، کُردی باشوری، کردی کرماشانی، کردی ایلامی، کردی گروسی، کردی کلیایی، کردی سنجابی، کردی زنگنهای، کردی گورانی، کردی چاردولی، کردی فیلی، کردی پهلهای یا زرینآبادی، کردی بدرهای، کردی کردلی، کردی خزلی، کردی ملکشاهی، کردی ارکوازی، کردی خوارین، کردی آبدانانی، و... از جعلیات ایشان است. همۀ این عنوانها، طبق منابع تاریخی، لهجهها و گویشهای زبان کلهری یا اصطلاحاً موسوم به کردی کلهری هستند.
ساختار دستوری و واژگان این عناوین نوظهور کلهری است. برای حصول به عنوان اصلی نخست باید به ساکنان تاریخی این منطقه در تاریخ رجوع کنیم.
کسانی که به تیرههای مهم قدیمی این ناحیه پرداختهاند از جمله هنری راولینسون در حدود ۲۰۰ سال پیش است. وی جمعیت صفحۀ کرد (ایلام کنونی) را ۱۲٫۰۰۰ #خانوار، تخمین زده و مهمترین طوایف آنها را شامل «کُرد، دیناروند، کلهر، بدرایی و مکی» دانسته است. در اینجا اثری از عنوانهای کردلی و طوایف دیگر با نامهای نوظهور قارچگونه نیست. (ناگفته نماند راولینسون فقط جمعیت کلهرهای کرمانشاه را حدود ۳۰٫۰۰۰ #خانوار ذکر کردهاست؛ چیزی حدود دو تا سه برابرِ کل ایلام در آن دوره، منهای کلهرهای ذکرشده در ایلام)
بعدها این طوایف و ایلات در حاکمیت والیان از کلهر جدا شده، و رفتهرفته نامهای جدیدی به خود گرفتند. برای تقریب ذهنی، جدایی آذریها را از ایرانیان، میتوان در نظر داشت.
سپستر در گزارشهای زمان قاجار توسط شرقشناسانی مانند لایارد، گروته، رابینو، احتسابیان، خرمآبادی، علی لشگری و...، ساکنین پشتکوه را حدود ۱۰ تا ۳۰ هزار #نفر ذکر کردهاند و طوایفش، را گاهی به دو تقسیمبندی کلی به نام «مهکی» و «کردی» تقسیم کردهاند؛ که مهکی شامل خزل، بولی، میخاص، بدره، پنج ستون، ملکشاهی، ملخطایی و سیفی، خاتمی، ده بالا، عالیبیگی، بنریزی، احمدبیک سوری، کلهرآبادی، حبیبوند و ظهری بوده؛ و کُرد شامل مردم باغسایی، بیات، دهلران، شوهان، دیناروند، بولی، سراده علی، نوکرامرایی، طهماسبخانی، چرداول، زرگوش، داربلوط و میمه بوده است.
(بیشتر این نامها بهویژه خزل، ارکوازی، ریزوند، زرگوش، شوهان، و...، همواره جزو ایلهای اصلی و قدیمی قوم کلهراند و هنوز جزو ساکنین گیلانغرب و ایوانغرب و اسلامآباد و کرمانشاه و خانقین و سرپل زهاب و دیگر مناطق کلهرستان هستند. گفتنیست ایل شیان کلهر با سیفی و ملخطاوی همریشهاند.
ناگفته نماند که صفحه کُرد برگرفته از همین تقسیمبندی دوگانه به کُرد و مهکی است که درواقع صفحه کُرد شامل دهلران، موسیان، مورموری، آبدانان، زرینآباد، میمه و مناطق جنوبی مهران بودهاست، و صفحۀ مهکی نیز شامل ارکوازی، صالحآباد، بدره، ایلام، چوار و مناطق شمالی مهران کنونی بودهاست. (قبرستان چهارصد سالۀ کلهرها در درهشهر و آبدانان حکایت از کلهر بودن اهالی ایشان دارد.) برخی صفحه کرد و کردلی را نیز یکی دانستهاند و عنوان کردلی را از ساکنان و مناطق حکومت علیخان پسر حسنخان والی لر دانستهاند که شرح طوایفش پیشتر ذکر شد. ↓
#دانشمندان_کلهر
#مشاهیر_ایران
#مشاهیر_کلهر
#اقوام_کلهر
✢کلهرستان✢
__ چنگیز محمدی
🔰شرح تشريح الافلاک بهایی در علم هئیت و نجوم توسط دانشمندی از قوم کلهر به نام عباسقلى خان كلهر الكرمانشاهى در حدود ۲۰۰ سال پیش.
تشريح الافلاک یکی از آثار علمی مهم شیخ بهایی در علم هیئت و نجوم است که برخی دانشمندان و منجمان و هیئتشناسان ایران بر آن شرح نوشتهاند. یکی از این دانشمندان عباسقلی خان کلهر کرمانشاهی از مشاهیر خاندان و حکام حاجیزادگان کلهر است که شرح و ترجمهای بر این کتاب دارد. اصل این کتاب به زبان عربی بوده و مشتمل بر يک مقدمه و پنج فصل و يک خاتمه به شرح زير است:
مقدمه: در كيفيت تكوين عالم جسمانى؛ فصل اول: در دواير عظام و صغار؛ فصل دوم: در صور افلاک؛ فصل سوم: در حركات افلاک؛ فصل چهارم: مسائل مربوط به اختلاف اوضاع زمين؛ فصل پنجم: در صبح و شفق؛ خاتمه: در استخراج خط نصف النهار.
در کتاب کتابشناسی شیخ بهایی، نوشتهی محسن ناجی نصرآبادی، به یکی از نسخههای این کتاب که توسط عباسقلیخان کلهر (متوفی ۱۲۷۳ ق) شرحی بر آن نوشته، اشاره شده است. برخی منابع دیگر نیز به این کتاب اشاره کردهاند.
منبع:
کتابشناسی شیخ بهایی، ناجی نصرآبادی، محسن، ج ۱، ص ۱۹۷
🆔 @Kalhorstaan
#واژه_کلهری
#وام_واژه
#فرهنگستان_کلهری
✢کلهرستان✢
◾️ در زبان کلهری (کردی) «قلاول»(دان) معادل مگسک تفنگ، و نگهبانی [دیدبانی] است. این واژه مأخوذ از «قلاوز» ترکی بهمعنای راهنمایی است.
در کلهری «نیوز» یا «دیوز»(؟) افزون بر نشانهگیری، میتواند معادل قلاول و مگسک باشد.
◾️ «قورخ» معادل مرتع است. این واژه مأخوذ از «قرق» ترکی به همین معنی است.
در کلهری «لوَرّ» و «بَون» میتواند معادل مرتع و قورق/قورخ باشد. واژۀ «لور» بهمعنی علف نیز است. «لورانن» نیز بهمعنی چراندن، و «لوریان» بهمعنی چراییدن است.
*«قرق» در ترکی بهمعنای جایی یا زمینی خصوصی است که مانع ورود دیگران به آنجا باشند.
🆔@Kalhorstaan
🆔 @Kalhorstaan
#زبانهای_ایرانی
#زبان_کلهری_پهلوی_نو
#قوم_کلهر
✢کلهرستان✢
پیوند زبانهای ایرانی: از کردستان و کلهرستان تا تاجیکستان
▫️چنگیز محمدی
زبانهای کُردی، فارسی، لری، بلوچی، تالشی، طبری، پامیری، یغنابی، پشتو، آذری و دیگر زبانهای ایرانی شاخههای بزرگ یک درخت تنومند هستند.
کُردی یکی از زبانهای ایرانی است که با دیگر زبانهای ایرانی همخانواده است. در اینجا بهعنوان نمونه، برابرهای واژهی «گوسفند» را در زبانهای ایرانی از پاکستان و افغانستان و تاجیکستان تا زبانهای غربی ایران در کردستان و کلهرستانِ کُرد میآوریم.
(«روشانی»، زبانی ایرانی است در کوههای پامیر و بدخشانِ تاجیکستان.
در زبان روشانی به گوسفند و میش، «میو» و «پُس» میگویند. معادل آن در کلهری «میه» و «پَس» است.)
-معادل واژهی «گوسفند» در برخی زبانهای ایرانی:
زبان بلوچی: پس.
زبان بهدینی یزد: کاور (بره، گوسفند)؛
زبان هرزندی: پس. (بازماندهی آذری باستان در مرند)؛
زبان کلاسوری: پس (بازماندهی آذری باستان در اهر)؛
زبان کردی کرمانجی: پس؛
زبان کردی کلهری: پس، مییه؛
زبان کردی زازا: پس؛
زبان سنگسری: پس (در سمنان).
زبان خوئینی: پس (گویش تاتی، بازماندهی پهلوی)؛
زبان یزغلامی: پُوس (پامیری یا بازماندهی ختنی در تاجیکستان)؛
کرینگانی: پس؛ (از زبانهای ایرانی شمال غربی در ورزقان آذربایجان شرقی)؛
اورموری: میِ (زبانی در آذربایجان)؛
زبان پشتو: میِز، میِگ؛ ( در پاکستان و افغانستان )؛
زبان راشاروی: پَوس (زبانی از یغنابی و پامیری در تاجیکستان)؛
زبان شغنی: پِیس، مهی (تاجیکستان و افغانستان)؛
شاهرودی: پس.
و... .
بنا بر این:
زبانهای ایرانی یکریشه دارند. چنین اشتراکاتی، ریشۀ مشترک ایرانیان را نشان میدهد.
*دادههای زبانی این مطلب برگرفته از فرهنگ تطبیقیـموضوعی زبانها و گویشهای ایرانی نو از دکتر محمد حسندوست، و واژهنامۀ شصت و هفت گویش ایرانی از دکتر صادق کیا است.
@KALHURESTAN
#زبان_کلهری_پهلوی_نو
#قوم_کلهر
✢کلهرستان✢
واتهی «ریخ برای»
(زبانزد و رسم ریخ برادری)
وه ناو کلهریل، له دورهی راسان، ئه دِ کس گیان بی یک نیاشتنه، وله یکا عاد و پیمان ایجوره بسانه ک ریخیگ (یا دِ ریخ) له شان یکترکی نانسه چال. ای ریخه نیشان بِرایِیان بیوه.
هه ویجورسه که ایوشن فلانی و کیکیانی* «ریخ بِرای نانسه چال»، یانی دی لیه ئو دیوا بیونسه برای هاوخیون و راسگانی یکترکی ارای همیوشه.
ریخ: سنگ کوچک، کلوخ
کیکیانی: در کلهری قدیم «کیکیانی» معادل «فلانی» بودهاست.
[در میان کلهران، در دورۀ قدیم (دورۀ راستی و درستی)، چنانچه دو تن جانشان بههم بستگی داشته(دوستی عمیقی داشتهاند)، با هم عهد و پیمان چنین بستهاند: کلوخی (یا دو کلوخ) را چسبیده به هم چال میکردهاند (در زیر خاک میگذاشتهاند). این ریخ، نشاندهندۀ برادریشان و پیمان جاودانهشان بودهاست.
این چنین است که میگویند: فلانی و فلانی «ریخ برادری چال کردهاند»، یعنی از این بهبعد، برای همدیگر و برای همیشه تبدیل شدهاند به همخون واقعی.]
🆔@Kalhorstaan
#قوم_کلهر
✢کلهرستان✢
مطابقت نینوس و سمیرامیس با سه فاتح نینوا و سه ملکه در رابطه با آنها
جواد مفرد کهلان
🆔@Kalhorstaan