-
در راستای خدامحوری و متن های آموزنده ، شناخت گنج درون ، رسیدن به آرامش واقعی https://t.me/joinchat/AAAAAEOdCITMvNdi2sQPPw انتقاد وپیشنهاد با مدیر👇👇👇👇 https://t.me/Abolfazlgolbaz
#نود_روز_نود_راه_انجمن_نیکوتینیهای_گمنام
روز سی و هشتم
ترازنامه ی قدم چهارم هر چند که ممکن است بعضی اوقات درد آور باشد اما، بسیاری از رازهایی که ما را زندانی کرده است را می گشاید و از ما در برابر #اعتیادمان محافظت می کند.
(قدم های دوازده گانه #مصرف کنندگان تنباکو)
مانند بسیاری دیگر مجبور بودم دیگران را برای #اعتیادم مقصر بدانم.مانند: "اگر قطع #مصرف می کردم"و از این قبیل...مسئله اینجا بود که همیشه در زندگی خود را با مسائل حل نشدنی درگیر می کردم. تا زمانی که نپذیرم در برابر مردم، مکان ها و چیزها قدرتی از خود ندارم به آزادی و #رهایی نخواهم رسید.
تا زمانی که به طور جدی و موشکافانه و بی باکانه در قدم چهارم خودم را جستجو و بر روی کاغذ نیاوردم نتوانستم #رهایی را به دست آوردم. به راستی که #رهایی با کار کردن قلبی قدم ها بدست می آید.
من هم مانند دیگران رنجش ها، توهم و چیزهایی داشتم که آروز می کردم کسی یا جایی دیگر باشم. اگر با ایمان این رنج و دردها را به نیروی برترم بسپارم او آنها را از وجودم پاک خواهد کرد. دعا کردن، در صورتیکه آن را باور و طنین احساس که در من به وجود می آورد توجه کنم، میتواند مرا از درد و رنج مشکلاتم #رها کند.
برای امروز، هرچند که برای من به عنوان یک #معتاد بسیار سخت است که دست از سرزنش این و آن بردارم اما، مسئولیت #اعتیادم را به عهده می گیرم.
@hhasanarak 👈👌💥عشق بلاعوض💥
❇️ #کانال_عشق_بلاعوض ❇️
#نود_روز_نود_راه_انجمن_نیکوتینیهای_گمنام
روز سی و هفتم
ما به این باور رسیدیم که یک نیروی برتر می تواند سلامت عقل را به ما باز گرداند.
(قدم اول)
از اینکه چند سال است #سیگار نمیکشم، و از اینکه وقتی خواب #مصرف می بینم و بعد از بیدار شدن متوجه می شوم که فقط یک خواب بوده است، و از اینکه می بینم مثل بعضی اشخاص دیگر با دود #سیگار روز زیبای تابستانی ام را آلوده نمی کنم، بسیار خوشحالم. یکی از ابزارهایم دعا کردن برای شخصی است که می بینم در حال #سیگار کشیدن است. این عمل سبب می شود تا احساس نکنم که از چیزی محروم شده ام. لازم است همیشه به یاد داشته باشم که با خشنودی #سیگار نکشیدن را انتخاب کرده ام. هیچ کس مرا محروم نکرده. #سیگار دشمن من است، هرگز دوست من نیست. #مصرف #نیکوتین همیشه مشکل ساز است، هرگز حل کننده مشکل نیست. سلامتی بسیار گرانبهاست و #مصرف #سیگار برای سلامتی ام زیان آور است.
برای #معتادی مثل من #سیگار نکشیدن یک معجزه است و از نیروی برترم بابت این هدیه سپاسگزارم. اگر چه #نیکوتین #مصرف نمی کنم اما عمیقا با #معتادان #نیکوتین که هنوز در عذابند و آنانی که با #انجمن آشنا شده و هنوز از وسوسه ی #مصرف #رها نشده اند احساس همدردی می کنم.
برای امروز، با خوشحالی #رهایی #از #اعتیاد را انتخاب می کنم.
عشق بلاعوض🚭:
🍃🌸🍃
join☞ ✨ @hhasanarak ✨
❇️ #کانال_عشق_بلاعوض ❇️
#نود_روز_نود_راه_انجمن_نیکوتینیهای_گمنام
روز سی و ششم
به دو طریق می توانی زندگی کنی.یکی اینکه باور داشته باشی معجزه ای وجود ندارد و یکی اینکه باور کنی در این جهان همه چیز معجزه است.
(آلبرت انیشتن)
در دوران #مصرف #نیکوتین باور داشتم که فقط ارتباط با یک نیروی الهی می تواند #اعتیاد #نیکوتین را از من بگیرد. باور داشتم که روز وسوسه ی #نیکوتین از من گرفته و به راحتی قطع #مصرف خواهم کرد.وقتی با #انجمن #نیکوتینیهای_گمنام آشنا شدم یکی از فکرهای اولیه ام این بود که آن نیروی الهی نتوانست کاری برایم بکند اما نیکوتینی های گمنام توانسته است وسوسه ی #نیکوتین را از من بگیرد.
وقتی مدتی #رها #از #نیکوتین زندگی کردم دریافتم این نیروی برتر بود که مرا با #نیکوتینیهای_گمنام آشنا کرد و بنا براین باید خود را به خدا واگذار کنم و اجازه دهم که او کار خودش را انجام دهد.
برای امروز، به حضور نیروی برتر در زندگی ام اعتراف می کنم و با خوشنودی اراده و زندگی ام را به او می سپارم.
عشق بلاعوض🚭:
🍃🌸🍃
join☞ ✨ @hhasanarak ✨
❇️ #کانال_عشق_بلاعوض ❇️
#نود_روز_نود_راه_انجمن_نیکوتینیهای_گمنام
روز سی و پنجم
نسیم بخشش و مروت خداوند همیشه درحال وزیدن است، باید بادبان ها را بر افراشت.
(وی وی کاناندا)
بعد از تقریبا سی سال #مصرف #سیگار عاقبت فهمیدم که سلامت عقل نداشته ام. یک روز صبح ساعت 6:00 وقتی می خواستم اولین #سیگار را روشن کنم به این درک رسیدم. آنروز صبح مثل همیشه ساعت 4:00 با سرفه های شدید به طوری که به سختی نفس می کشیدم از خواب بیدار شده بودم و دو ساعت بعد #سیگارم را روشن کرده بودم.....دیوانگی!!!
یک نیروی الهی مرا به یک مشاور ارتباط داد. به او گفتم که چگونه به نداشتن سلامت عقل پی برده ام و مشاور در جواب نسخه ای از کتا ب پایه #نیکوتینیهای_گمنام را به من داد. فهمیدم که منظور او اینست که به جای حرف زدن عمل کنم. باور کردم که به #نیکوتین #معتاد هستم و هیچ قدرتی از خودم در برابر #اعتیادم ندارم و به همین دلیل اختیار زندگی از دستم خارج شده است.
از بیست و دوم دسامبر تاکنون هیچ نوع #نیکوتینی #مصرف نکرده ام. مردم به من تبریک می گویند و نیروی اراده ام را تحسین می کنند. من اراده ی قدرتمندی نداشتم، قدرت اراده ام سال ها در مبارزه با #نیکوتین شکست خورده بود. فقط زمانی که خود را به نیروی برترم واگذار کردم توانستم از غل و زنجیر های #اعتیادم #رها شوم.
برای امروز خودم را به نیروی برترم می سپارم و آنگونه که او راهنمایی ام می کند عمل می کنم.
عشق بلاعوض🚭:
🍃🌸🍃
join☞ ✨ @hhasanarak ✨
قطع سیگاردر۳روز😳😳
به عنوان مدیرکانال این کانال روبهتون توصیه میکنم🌺🌺🌺🌺🌺🌺
مشکل داری باسیگار نمیتونی قطع مصرف کنی بیااینجا این کانال عالیه👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAAEGvZESDbgCw8fC1AA
❇️ #کانال_عشق_بلاعوض ❇️
بیست و هشتم بهمن:
یک معرفت عقلی است و یک معرفت قلبی.
گاهی اوقات لازم است ابتدا رنجش را از سر بیرون کنم تا از قلبم بیرون رود. اخیرا گروه ما دچار آشفتگی جدی شد که این موضوع منجر به انصراف تعدادی از خدمتگذاران گردید. اولین فکری که به سرم زد این بود که دیگر به آنجا نروم. اما یکی از اعضا به من خاطرنشان کرد که بهتر است این بحران ها را پشت سر بگذارم و به شرکت در جلسات ادامه دهم. اندیشه ای که به ذهنم رسید این بود که اگر آنها بروند من هم دیگر به آن کلیسا نخواهم رفت اما یکی از کشیشان به من کسانی را یادآور شد که باید پشت سر بگذارم سپس بسیاری از آنها که برای من اهمیت داشتند به هر حال آنجا را ترک کردند. من با روش جنگیدن برای رسیدن به خواسته ها موافق نیستم گرچه به حق انتخاب آنها به بیان خشم و رنجششان احترام می گذارم. سرانجام تصمیم گرفتم برای بازگرداندن صلح و آرامش و بهبودی در گروه باقی بمانم. در طی چند سال گذشته به طور روزافزون به حفظ تعادل و آرامش در گروه علاقه مند شده ام. با اتخاذ تصمیماتی در جهت صلح و بهبودی می بایست از گروه حمایت می کردم. این به معنای حفظ آرامش در برابر کسانی است که می خواهند با خشم و زور کارها را به جلو ببرند.
برای امروز، تصمیمات منطقی را بارها و بارها تأیید می کنم تا جایی که قلب و فکر با هم هماهنگ شود.
مراقبه روزانه از کتاب "یکسال معجزه"
🚭عشق بلاعوض🚭
@hhasanarak
❇️ #کانال_عشق_بلاعوض ❇️
#مراقبه_روزانه_ازکتاب_یکسال_معجزه
بیست و ششم بهمن:
هیچ چیز دردناک تر از بازگشت به چیزی که در صدد تغییر آن بوده ای اما همچنان بدون تغییر باقیمانده است نیست.
بابت ورود تازه واردان و قدم های دوازده گانه سپاسگذارم، زیرا به من یادآور می شوند که از کجا آمده و به کجا رسیده ام. در گذشته آدمی کمرو و خجالتی بودم که هر کاری را برای تائید دیگران انجام می دادم. امروز به راحتی در جمع صحبت می کنم. در گذشته خود را کمتر از دیگران می دیدم. امروز آزادم تا در جستجوی نقاط قوت خود و دیگران باشم. در صمیمی شدن با دیگران مشکل داشتم زیرا می ترسیدم نقاط ضعفم را بفهمند. به استعدادهای دیگران حسادت می ورزیدم اما امروز از این افکار به عنوان نشانه هایی جهت پرورش آن استعداد در خود بهره می گیرم. تصور می کردم کسانی که پس از اتمام کار روزانه به سرعت و با عجله از محل کار خارج می شوند دچار کمبود تعهد هستند. اکنون آموخته ام تا با کارمند مسئول بودن، به خود احترام بگذارم. دیروز سعی و تلاش بیش از حد به کار می بردم تا کاری را درست انجام دهم. امروز می دانم که شکست فرصتی است برای امتحان نگرشی متفاوت. این فهرست تا بی نهایت ادامه دارد و این یک معجزه است که تا این حد تغییر کرده و به خود واقعی خود نزدیکتر شده ام.
برای امروز، هوشیارانه انتخاب می کنم و در پی انجام کارهایی هستم که هم اکنون قادر به انجامش نیستم.
@hhasanarak 👈👌💥عشق بلاعوض💥
❇️ #کانال_عشق_بلاعوض ❇️
بیست و پنجم بهمن:
شاید نباید به هرجا می رفتم، اما عاقبت کسی شدم که می خواستم.
شاید باور کردنی نباشد که سال ها قبل از پیوستن به انجمن نیکوتینی های گمنام می دانستم معتاد به نیکوتین هستم و به طور مبهم از دوازده قدم آگاه بودم. از تجربه اولین بار مصرف تا آخرین بار، زندگی من از هر لحاظ غیر قابل اداره شده بود. در دوران مصرف روزی به همراه خواهر کوچکترم برای دیدن خواهر بزرگترمان که صاحب فرزند شده بود به مسافرت رفتیم. دیدار بسیار خوبی بود. او و همسرش یک اتومبیل داشتند که بیشتر اوقات با آن به محل کار خود می رفتند. خواهر کوچکترم در خانه می ماند و از نوزاد نگهداری می کرد. بعد از چند روز شوهر خواهرم از او خواست که قطع مصرف کند و گفت که دیگر برایش سیگار خریداری نمی کند. خانه آن ها تا نزدیکترین فروشگاه سه کیلومتر فاصله داشت. روزی در راه بازگشت از فروشگاه زیر سیگاری اتومبیل پر از فیلتر سیگارهای مصرف شده بود و یکی از فیلترها در حال دود کردن بود. توجهم به خاموش کردن فیلتر بود که از جاده منحرف و قبل از پرت شدن به دره واژگون و متوقف شد. این یکی از شواهد فراوان غیر قابل اداره بودن زندگیم بود که آن را می دیدم اما درک نمی کردم.
برای امروز، با چشمان باز به زندگی می نگرم و شواهد غیر قابل اداره بودن آن را تشخیص خواهم داد.
مراقبه روزانه از کتاب "یکسال معجزه"
❇️ #کانال_عشق_بلاعوض ❇️
Join 🔜 ✨ @hhasanarak ✨🎭
❇️ #کانال_عشق_بلاعوض ❇️
#نود_روز_نود_راه_انجمن_نیکوتینیهای_گمنام
روز سی ام
تنها لازمه ی عضویت در #نیکوتینیهای_گمنام تمایل به قطع #مصرف #نیکوتین است.
(سنت سوم)
وقتی برای اولین بار به #نیکوتینیهای_گمنام آمدم هنوز #سیگار می کشیدم. بعد از مدتی به دلیل ترس از قضاوت گروه قطع #مصرف کردم.این دلیل خوبی برای قطع #مصرفم نبود و بعد از بیست و نه روز لغزش کردم اما همچنان به جلسه می آمدم. بعد از یکسال عاقبت آنروز رسید تصمیم گرفتم اعتیادم را به خدا وگذار کنم.
پانزده ماه طول کشید تا یاد گرفتم از سر راه خدا کنار بروم. سنت سوم به من فرصتی داده بود تا به جلسات بازگردم و به روز موعود برسم.
عاقبت یاد گرفتم به نیروی برترم اعتماد کنم. روز قطع #مصرف فرا رسید. با کمک نیروی برتر تمایل پیدا کردم تا استوار باشم و بر وسوسه پیروز شوم.
من به حضور در جلسات ادامه دادم زیرا"باید به جلسات می آمدم"و #نیکوتینیهای_گمنام وعده داده بود که من هم می توانم قطع #مصرف کنم.
برای امروز، این گفته"مادر ترسا"را به یاد خواهم داشت که می گوید"خداوند ما را به ایمان فرا می خواند،نه موفقیت".
عشق بلاعوض🚭:
🍃🌸🍃
join☞ ✨ @hhasanarak ✨
❇️ #کانال_عشق_بلاعوض ❇️
#نود_روز_نود_راه_انجمن_نیکوتینیهای_گمنام
روز بیست و هشتم
وقتی پشت ترافیک می مانم، اتوبوسی را از دست میدهم...و یا هر چیز کوچک دیگری که باعث ناراحتی ام بشود...به خودم می گویم: این دقیقا همان چیزی است که خداوند برایم مقرر کرده.
(گمنام)
من گرفتار یک نیروی اهریمنی شده ام. نیروی اهریمنی که هیچ اعتنایی به خواسته هایم نداشت. یک نیروی اهریمنی که احساس ارزش را از من ربوده بود و احساس بی ارزشی داده بود.می توانستم هزار دلیل برای #مصرف بیاورم اما نمی توانستم حتی یک دلیل برای متوقف کردن #اعتیادم بیاورم. نمی توانستم هیچ حد و مرزی برای #مصرفم تعیین کنم. چرا هنوز #سیگار قبلی تمام نشده بعدی را روشن می کردم؟
با تسلیم شدن به آرامش رسیدم. وقتی تمایل صادقانه ام با نیروی الهی درهم آمیخت توانستم ترک کنم و نیرو و اشتیاق پویایی در وجودم بیدار شد که توانست مرا از چنگال آن اهریمن #رها سازد.
برای رسیدن به قطع #مصرف نهایی موانع بسیاری سد راهم بود. عصبانیت درمان پذیرم باعث دردسر برای خودم و دیگران شده بود. اما تمایل به ترک و در ترک باقی ماندن قوی تر از احساس تشویش و نگرانی از عدم توانایی برای قطع #مصرف بود.
من از #نیکوتین #رها هستم.در مسیر #بهبودی خودخواهی ها و رفتارهای پرخاشگرانه ام اصلاح می شوند. زندگی ها از #نیکوتین اصلاح کیفیت زندگیست.
برای امروز، از خداوند سپاسگزارم که می توانم بدون #مصرف #نیکوتین با مسائل اجتناب ناپذیر روبرو شوم.
t.me/joinchat/AAAAAEGvZESDbgCw8fC1AA
❇️ #کانال_عشق_بلاعوض ❇️
#نود_روز_نود_راه_انجمن_نیکوتینیهای_گمنام
روز بیست و هفتم
ما می دانستیم که می بایست با مشکلات مرگبارمان در زندگی خاتمه دهیم و صادقانه و با اعتماد آنها را با خداوند و شخص دیگری در میان بگذاریم
(الکلی های گمنام)
با خوابیدن مشکل داشتم و حال عمومی خوبی نداشتم. بیش از پنج ماه با راهنمایم در ارتباط بودم اما اصلا مایل نبودم از احساس واقعی ام با او صحبت کنم. وقتی حال خوبی نداشتم راهنمایم پیشنهاد می کرد که نشریات را مطالعه کنم اما من اصلا تمایلی به مطالعه ی آنها نداشتم.
عاقبت توانستم حرف راهنمایم را که می گفت: "با خدا معامله می کنم"را باور کنم. من می گفتم:خدایا، اگر فلان کار را برایم انجام دهی خودم را به تو واگذار می کنم.
از واگذاری خودم به خدا فرار می کردم و راهنمایم عقیده داشت که آزار دهنده و عذاب آورم.او راست می گفت. عذاب آور و آزار دهنده بودم ام ناامیدانه می خواستم شادمان و رها و خوشحال باشم. راهنمایم دیگر جوابم را نمی داد و هر وقت چیزی می پرسیدم می گفت:جوابت توی کتاب است!
یاد گرفته ام فقط از خدا بخواهم و نه از خودم و هر وقت می بینم برای چیزی که از خدا می خواهم اصرار و پافشاری می کنم،برای آن دعا می کنم. من به آرامش رسیده ام.
برای امروز، خداوند را به خاطر راهنما و آنانی که آئینه ای شدند تا بتوانم خودم را به طور کامل در آنها مشاهده کنم سپاسگزارم.
t.me/joinchat/AAAAAEGvZESDbgCw8fC1AA
❇️ #کانال_عشق_بلاعوض ❇️
#نود_روز_نود_راه_انجمن_نیکوتینیهای_گمنام
روز بیست و ششم
ما دریافته ایم با یک فریب عظیم زندگی می کردیم. ما هیچ چیزی را از دست نداده ایم.
(وعده های #نیکوتینیهای_گمنام)
#نیکوتین مرا محدود کرده بود.#نیکوتین مرا به بردگی خود در آورده بود. من #نیکوتین را به این دلیل #مصرف کردم تا در جمع پذیرفته شوم. پس از سی و پنج سال به عنوان یک #معتاد حرفه ای دیگر در هیچ جمعی پذیرفته نمی شدم. هم #مصرفی هایم قطع #مصرف کرده بودند. احساس می کردم از جمع آنها طرد شده ام. با این ترس زندگی می کردم که زمانی خواهد رسید که دیگر نمی توانم سیگار بکشم. دیگر نمی توانستم با هواپیما مسافرت های طولانی بروم. اکنون پنج سال است که #رها از اجبار #مصرف #نیکوتین زندگی می کنم. آزاد هستم تا به هرجایی که می خواهم بروم و هرچقدر که بخواهم در آنجا اقامت کنم. من آزاد و #رها هستم.
خدایا برای امروز، هدیه زندگی #رها #از #نیکوتین را انتخاب می کنم. خدایا نگذار محدویتهایی که #نیکوتین در زندگی ام به وجود آورده بود را فراموش کنم.
t.me/joinchat/AAAAAEGvZESDbgCw8fC1AA
❇️ #کانال_عشق_بلاعوض ❇️
#نود_روز_نود_راه_انجمن_نیکوتینیهای_گمنام
روز بیست و پنجم
خدا را به خانه ی قلبت دعوت کن. او از تو تشکر خواهد کرد و هدایای فراوانی را به تو ارزانی می دارد.
(لون اسپیگلمن)
دانه های شن هر چقدر هم درشت تر باشد حمل آن آسان تر است. این دانه های ریز زندگیست که از کنترل ما خارج می شود. هر برنامه و تلاش موثر را برای به تعویق انداختن وسوسه ی #مصرف به کار می برم.هر وقت وسوسه ی #مصرف به سراغم می آید با باوری قوی این جمله را در زهنم مرور می کنم"با به تاخیر انداختن #مصرف وسوسه از بین می رود" 7و به این شکل مدت زمانی از فکر روشن کردن #سیگار بیرون می آیم، حتی اگر این زمان فقط پنج دقیقه باشد.با به کار گیری این جمله در هر زمان و هر روز،عاقبت توانستم به طور کامل قطع #مصرف کنم.
برای امروز،تامل میکنم و به یاد می آورم که می توانم آرامش را انتخاب کنم.
t.me/joinchat/AAAAAEGvZESDbgCw8fC1AA
❇️ #کانال_عشق_بلاعوض ❇️
#نود_روز_نود_راه_انجمن_نیکوتینیهای_گمنام
روز بیست و چهارم
اگر شهامت شروع کردن داری، شهامت موفق شدن را هم داری.
(دیوید ویسکوت)
آخرین بار که لغزش کردم تقریبا شصت روز پاکی داشتم. آنروز وسوسه سراغم آمد. کنار میز آشپزخانه نشستم و از وسوسه خواستم که از من دور شود. اما سمج بود و پا فشاری می کرد. با هفت #معتاد #نیکوتین دیگر تماس گرفتم اما وسوسه همچنان آنجا بود. آنچه که در توان داشتم برای از بین بردن این وسوسه ی سر سخت انجام دادم اما فایده ای نداشت و #اعتیاد پیروز شد.
اما به هر حال از این لغزش درس ارزشمندی گرفتم. فهمیدم که هنوز می خواهم #مصرفم را کنترل کنم. فهمیدم بهترین تلاشهایم برای کنترل #مصرف مرا در برابر #اعتیادم عاجز کرده است. صد در صد به کمک یک نیروی آسمانی برای قطع #مصرف نیاز داشتم.
عاقبت با تمام وجود در برابر #اعتیادم تسلیم شدم و عجزم را پذیرفتم و اجازه دادم حضور خدا در وجودم نمایان شود.
اکنون در حال کار کردن قدم هشت ونه با راهنمایم هستم. اجازه می دهم خداوند و راهنمایم مرا در مسیر #رهایی #از #نیکوتین هدایت کنند.اگر انجمن #نیکوتینیهای_گمنام نبود اکنون برده و اسیر #نیکوتین بودم و آنرا می پرستیدم.
برای امروز، #اعتیادم را به خدا واگذار می کنم و از او برای هدایتم در مسیر شادمانی و آرامش سپاسگزارم.
t.me/joinchat/AAAAAEGvZESDbgCw8fC1AA
❇️ #کانال_عشق_بلاعوض ❇️
#نود_روز_نود_راه_انجمن_نیکوتینیهای_گمنام
روز بیست و سوم
بعضی وقت ها در طوفان دگرگونی ها مسیر واقعی خود را پیدا می کنم.
(مک اندرسون)
من نیروی برتر را جایگزین سلطه ی #نیکوتین بر زندگی ام می دانم. تلاش های بی پایان برای قطع #مصرف که از روی تائید طلبی و راضی کردن دیگران و بها دادن به افکار و قضاوت دیگران بود نتیجه ای به غیر از لغزش ها و ناکامی های پی در پی برای من نداشت. عاقبت روزی رسید که فهمیدم تمام تدبیرها و ابتکارهایم فقط باعث ناکامی ام شده اند. خدا را شکر که اعضای برنامه ی بهبودی مان کتاب پایه را نوشتند. در بخشی از کتاب نوشته شده است "لغزش قسمتی از فرایند به آخر خط رسیدن است."
کتاب پایه نمی گوید که به #اعتیادم بها بدهم بلکه می گوید که از لغزش درس ها بگیرم. از لغزش هایم آموختم که اگر بخواهم با نیروی شخصی خودم پاک بمانم، تا آخر عمر در #اعتیاد تلخ خود باقی خواهم ماند. اکنون نیروی برترم تنها مدافع من در برابر این بیماری کشنده است. با تمام وجود در خدمت خدای مهربانم هستم، از او راهنمایی و هرایت می گیرم و آنچه را که در توان دارم به دوستان در عذاب هدیه می کنم.
برای امروز، می دانم که هیچ دفاعی در برابر این بیماری ندارم. خدای من برایم کاری را انجام داده است که خود به تنهایی قادر به انجام آن نبودم.
t.me/joinchat/AAAAAEGvZESDbgCw8fC1AA
❇️ #کانال_عشق_بلاعوض ❇️
دوم اسفند:
ناملایمات را بر خاک و نیکی ها را بر سنگ مرمر بنویس.
گاهی از اینکه می بینم در گذشته احساسات کسی را جریحه دار کرده ام مبهوت می شوم. بسیاری اوقات اتفاق افتاده که کسی فکر کرده چیزی را گفته ام در حالی که هرگز آن را نگفته ام. مثلا چند روز پیش به همسرم گفتم «ندارم» در حالی که او فکر می کرد گفته ام «دارم». این موضوع باعث ایجاد جروبحث میان ما شد تا اینکه او را متقاعد ساختم که گفته ام ندارم. اگر کسی واقعاً چیزی بگوید و یا من در تصوراتم فکر کنم که اینگونه گفته است در هر صورت تأثیری یکسان خواهد داشت. این برنامه فرصتی به من داده تا با خود و دیگران صادق باشم و در جهت برطرف نمودن سوءتفاهم ها با طرف مقابل صحبت کنم. قبل از برداشتن قدم های دوازده گانه در مورد این و آن قضاوت می کردم. وقتی در مورد دیگران قضاوت کنم در نتیجه به آنها اجازه می دهم تا در موردم قضاوت کنند.
برای امروز، در روابط با خود و دیگران صادق خواهم بود و احتمال می دهم دچار سوءتفاهم شوم و یا مورد سوءتفاهم قرار گیرم.
مراقبه روزانه از کتاب "یکسال معجزه"
🚭عشق بلاعوض🚭
@hhasanarak
❇️ #کانال_عشق_بلاعوض ❇️
یکم اسفند:
بهای هر چیز مقدار عمریست که بابت آن سپری می کنی.
بابت هر چیز هزینه ای صرف می شود و هر سرمایه گذاری بازگشت هزینه را طلب می کند. ارزش بهبود من از اعتیاد نیکوتین با هیچ بهایی قابل پرداخت نیست. بهای واقعی آن حضور مرتب در جلسات بدون توجه به هر گونه مشکل است. گاهی اوقات ممکن است برای رفتن به جلسه احساس ناراحتی کنم اما این ناراحتی را با عذابی که گاهی برای بدست آوردن نیکوتین مصرفی می کشیدم مقایسه می کنم. در حال حاضر هرگز مجبور نیستم در نیمه شب های یخ زده زمستانی برای تهیه نیکوتین مصرفی از خانه خارج شوم. مجبور نیستم در محیط کار برای خارج شدن از محل جهت مصرف، به دروغ متوسل شوم. مجبور نیستم پولی را که برای خرید مایحتاج خانه است صرف خرید سیگار کنم. مجبور نیستم به برونشیت مبتلا شوم و در هوای سرد زمستانی برای کشیدن سیگار از خانه خارج شوم. مجبور نیستم مورد شماتت و نصیحت آشنایان قرار گیرم. هر بار که نسبت به جلسه رفتن بی حوصله می شوم به یاد یکی از اعضای برنامه می افتم که بدلیل مصرف نیکوتین شغلش را از دست داده و با خواهرش زندگی می کند و فاصله او تا نزدیکترین جلسه صد کیلومتر است. اما با این وجود هنوز هم به طور مرتب در جلسات شرکت می کند.
برای امروز، به خاطر نعمت گرانبهای بهبودی شکرگزارم.
مراقبه روزانه از کتاب "یکسال معجزه"
🚭عشق بلاعوض🚭
@hhasanarak
❇️ #کانال_عشق_بلاعوض ❇️
سی ام بهمن:
بیست سال عبادت کردم اما پاسخی دریافت نکردم تا که زانو زدم و دعا کردم.
باید بگویم این نقل قول شامل من نمی شود. پیش از اینکه با انجمن نیکوتینی های گمنام آشنا شوم، فکر می کردم سال ها بر روی زانوها عبادت کرده ام. با استفاده از هر روش و هر راهی که هر کس پیشنهاد می کرد سعی در قطع مصرف نیکوتین داشتم و حتی بعضی از پیشنهادات را چندین بار انجام داده بودم اما هرگز موفق به باقی ماندن در قطع مصرف نشدم. اگر بخواهم صادقانه بگویم باید اقرار کنم که هیچ گاه واقعا قطع مصرف نکردم. هر بار به طور مشروط قطع مصرف می کردم و دیر یا زود کسی یا چیزی باعث می شد تا دوباره مصرف کنم. انجمن نیکوتینی های گمنام به من یاد داد تا با خود صادق باشم. هیچ کس یا هیچ چیز نمی تواند مرا وادار به مصرف کند بلکه همه چیز به انتخاب من بستگی دارد. من حق انتخاب دارم که از این برنامه و قدمهای دوازده گانه در جهت بهبود کیفیت زندگی بهره گیرم و یا مصرف نیکوتین را انتخاب کنم.
برای امروز، مایلم تا در مسیر بهبودی باقی بمانم.
مراقبه روزانه از کتاب "یکسال معجزه"
❇️ #کانال_عشق_بلاعوض ❇️
Join 🔜 ✨ @hhasanarak ✨🎭
❇️ #کانال_عشق_بلاعوض ❇️
بیست و نهم بهمن:
بگذار کیش و آیین تو به جای حرف زدن به عمل در آید.
اگر عبارت « بیداری روحانی» را جایگزین « عقاید» کنم با آن بیشتر ارتباط برقرار می کنم. اگر اصول روحانی نهفته در قدم های دوازده گانه را فقط برای مشکل اعتیاد نیکوتین به کار برم نمی توانم رها از نیکوتین باقی بمانم. باید این اصول را در تمام امور زندگی خود به کار بندم. هر زمان احساس آشفتگی می کنم به قدم اول باز می گردم. اقرار می کنم که در برابر آن شخص یا موقعیت عاجزم و نیرویی از خود ندارم و با این موضوع که اختیار زندگی از دستم خارج گردیده ارتباط برقرار می کنم. ممکن است خشمگین شوم. ممکن است مشکل خواب داشته باشم. ممکن است مشکل اضافه وزن داشته باشم و یا ممکن است مسائل پیش پا افتاده باعث رنجشم شود. زمانی قادر به برداشتن قدم دوم خواهم بود که به درستی قدم اول را برداشته باشم. لازم است قدم اول را به درستی و تمام و کمال بردارم و عجله ای برای برداشتن قدم بعدی نکنم.
برای امروز، مایل به برداشتن قدم ها هستم. هر بار یک قدم، اما تمام و کمال.
مراقبه روزانه از کتاب "یکسال معجزه"
@hhasanarak 👈👌💥عشق بلاعوض💥
❇️ #کانال_عشق_بلاعوض ❇️
#نود_روز_نود_راه_انجمن_نیکوتینیهای_گمنام
روز سی وچهارم
تا زمانی که مراقب قطع #مصرف #نیکوتینم هستم نیروی برترم از چیزهای دیگرم مراقبت می کنم.
(عضو #نیکوتینیهای_گمنام )
درابتدا،قطع #مصرف آسان نیست. بنابراین لازم است بگذارم تا نیروی برترم آنچه را که پیش می آید بر عهده گیرد. با گذشت روزها و ضعیف شدن و وسوسه و احساسات نا خوشایند، می توانم در مورد چیزهای دیگر مانند کارکردن قدم ها وعمیق ترکردن ارتباطم با نیروی برتر فکر کنم.
خدایا، برای امروزاز تو سپاسگزارم که مراقبم هستی و برای پیروزی بر #نیکوتین حمایتم می کنی.
عشق بلاعوض🚭:
🍃🌸🍃
join☞ ✨ @hhasanarak ✨
❇️ #کانال_عشق_بلاعوض ❇️
#نود_روز_نود_راه_انجمن_نیکوتینیهای_گمنام
روز سی و دوم
هیچ چیز به غیر از تغییر دائمی نیست.
(هراکلیتز)
من تغییر را دوست نداشتم. به عنوان یک #معتاد، تغییر برایم به معنای ویرانی بود. وقتی تغییری خواسته یا ناخواسته در زندگیم به وجود می آمد احساس می کردم کنترل زندگی را از دست داده ام. وقتی تغییری در زندگیم به وجود نمی آمد احساس بهتری داشتم و وقتی تغییری در حال به وجود آمدن بود احساس خوبی نداشتم.
در زمان های تغییر لازم است دعای آرامش را به یاد بیاورم"خدواندا آرامشی عطا فرما تا بپذیرم آنچه را که نمی توانم تغییر دهم..."حقیقتا برای جهت دادن به مسیر زندگی ام هیچ قدرتی از خودم ندارم، حتی وقتی که تصور می کنم کنترل در دستانم است. اما مهم نیست که مسیر زندگی ام کرام است، نیروی برترم همیشه آماده است تا دستم را بگیرد و هدایتم کند.
"زندگی کردن با قوانین زندگی"شیوه ای بسیار خردمندانه است و این به معنی پذیرفتن این نکته است که: "در هر چیزی که برایم اتفاق می افتد خیری نهفته است"وقتی به جای جنگیدن می پذیرم، مسیرزندگی لذت بخش تر می شود و آرامش می تواند جایی در قلبم پیدا کند. اکنون خوشبختانه تغییر چه خوب و چه بد برایم بخشی از مسیر بهبودی است. مهم نیست که چه احساساتی درمن بوجود می آید، مهم اینست که در حال تغییر به سمت شخصیتی دیگر هستم.
خدایا از تو سپاسگزارم که شهامتی دادی تا با آرامش تغییر کنم.
عشق بلاعوض🚭:
🍃🌸🍃
join☞ ✨ @hhasanarak ✨
❇️ #کانال_عشق_بلاعوض ❇️
#نود_روز_نود_راه_انجمن_نیکوتینیهای_گمنام
روز سی و یکم
من یک رویایی حقیقت گرا هستم....می خواهم تا حد ممکن رویاهایم را به واقعیت مبدل سازم.
(ماهاندس گاندی)
من اسیر و بنده ی #نیکوتین شده بودم. این جمله ممکن است گزاف به نظر برسد. اما #نیکوتین سدی بود در راه شناخت خودم و کارهایی که واقعا دوست داشتم در زندگی انجام دهم. من یک معتاد بودم. چهل سال هر روز یک تا دو پاکت #سیگار می کشیدم.
به توانایی هایم هیچ اطمینانی نداشتم. همیشه به چیزی خارج ا زخودم نیاز داشتم تا احساسم را تغییر دهد. فکر می کردم با مصرف سیگار می توانم بهتر فکر کنم، بهتر بنویسم، بهتر رانندگی کنم و بهتر صحبت کنم.
بیست سال اخر اعتیادم در تشویش و نگرانی از عواقب #مصرف #نیکوتین و همچنین ترس از زندگی بدون #مصرف #نیکوتین سپری شد. در دام افتاده بودم.
امروز از گروه و قدم های دوازده گانه ی #نیکوتینیهای_گمنام کا از من انسان دیگری ساخته است سپاسگزارم. من آزاد هستم. آزاد هستم تا مسیری را در زندگی طی کنم که زمانی آنرا فقط در رویاهایم می دیدم.
به تازگی تولد شش سالگی #رهایی #از #نیکوتینم را در یکی از روستاهای افریقای جنوبی جشن گرفته ام و در آموزش انگلیسی، علوم و ریاضیات کمک می کنم و داوطلبانه در یک موسسه ی صلح و دوستی کار می کنم.
برای امروز، به آنچه انجام می دهم عشق می ورزم و عاشق #رهایی #از #نیکوتین هستم.
عشق بلاعوض🚭:
🍃🌸🍃
join☞ ✨ @hhasanarak ✨
كانالى خاص براى مخاطب خاصى مثل تو ♥️👇
https://t.me/joinchat/AAAAAFIL5jmQvj1dP750OQ
سورپرایز ویژه همگی دعوتید💐😍☝️
❇️ #کانال_عشق_بلاعوض ❇️
بیست و چهارم بهمن:
می دانم خداوند چیزی بیش از حد تحمل به من نخواهد داد. ای کاش تا این اندازه به من اطمینان نداشت.
پس از برداشتن قدم های دوازده گانه متوجه شدم که در زندگی دارای هدف منحصر به فردی هستم که رسیدن به آن فقط به خودم بستگی دارد، هدفی که فقط منحصر به من است و هیچ کس دیگری غیر از خودم مسئول رسیدن به آن نیست. یکی از دوستانم یک جلسه کارگاهی در مورد کشف و راه های رسیدن به اهداف در زندگی شخصی تشکیل داده بود. در آن کارگاه شرکت و فهرستی از اهداف و راه های رسیدن به آن ها را تهیه کردم. انجام فهرست ترسناک به نظر می رسید. لازمه رسیدن به آن اهداف این بود که همه چیز را زمین بگذارم و توجه خود را فقط معطوف به رسیدن به آن ها کنم. در طی مراقبه های روزانه به حقیقت بزرگی رسیدم. اهداف من مربوط به من و مسئولیت رسیدن به آن نیز بر عهده من است. این آگاهی مرا بیدار ساخت تا بدانم آیا کاری که انجام می دهم مرا به هدفم نزدیک و یا از آن دور می کند. حق انتخاب با من است که به هدف نزدیک و یا از آن دور شوم.
برای امروز، مسئولیت پذیری و نظم و ترتیب در انجام امور را انتخاب می کنم.
مراقبه روزانه از کتاب "یکسال معجزه"
@hhasanarak 👈👌💥عشق بلاعوض💥
❇️ #کانال_عشق_بلاعوض ❇️
بیست و دوم بهمن:
دیدگاه ما اندیشه و اعمالمان را مدیریت می کند.
من برای ظاهر اهمیت زیادی قائل بوده و شیوه های گوناگونی را برای خوب به نظر رسیدن امتحان کردم که سیگار کشیدن یکی از بدترین آن ها بود. هر روز صبح زودتر از همه بیدار می شدم تا بتوانم دزدکی از منزل خارج شوم و چند نخ سیگار بکشم. سپس به منزل بر می گشتم و فرزندانم را بیدار و به مدرسه می فرستادم. قبل از رفتن به سر کار دوباره از خانه خارج می شدم و سیگار می کشیدم. وقت ناهار به سرعت به خانه می آمدم لباسهایم عوض می کردم چند عدد سیگار می کشیدم و پس از آن دندانها را مسواک می زدم از نو لباس می پوشیدم و به سر کار بر می گشتم. اگر چه برای پنهان کردن سیگار کشیدن خود بسیار وقت صرف می کردم اما هنوز سعی می کردم بیش از یک پاکت سیگار در روز نکشم. شاید در نظر بعضی این مقدار زیاد نباشد، اما این مقدار یقینا مقدار زیادی از وقت و انرژی مرا هدر می داد و من قادر به قطع مصرف نبودم. عاقبت به انجمن نیکوتینی های گمنام پیوستم. من از این برنامه سپاسگزارم. در این برنامه آموختم تا ظاهر و باطن خود را هماهنگ کنم. اکنون برای رهایی از کارهایی که مایه شرم و خجالتم می شد آمادگی کامل پیدا کرده ام.
برای امروز، از خداوند سپاسگزارم که دیگر مجبور نیستم دزدانه کارهایی انجام دهم که مایه شرم و خجالتم باشد.
مراقبه روزانه از کتاب "یکسال معجزه"
@hhasanarak 👈👌💥عشق بلاعوض💥
❇️ #کانال_عشق_بلاعوض ❇️
بیست و یکم بهمن:
انسان چیزی را می بینند که برای آن آماده است.
مانند بسیاری از مردم در اوضاع اقتصادی پس از یازدهم سپتامبر من نیز دارای شغل کاذب بودم. من شغلی پاره وقت داشتم که پاسخ هزینه های ماهانه مرا به سختی می داد. در یکی از روزهای بسیار سرد درست پیش از سال نو به خواربار فروشی رفتم. لباس شیک پوشیده بودم و ظاهرم پولدار به نظر می رسید. زنی به همراه کودکی در کالسکه به من نزدیک شد و برای خرید خواربار از من درخواست پول کرد. واکنش طبیعی من می توانست این باشد که او را از خود دور کنم و یا اینکه پیشنهاد کنم که به همراه من به داخل فروشگاه بیاید خوار و بار مورد نیاز خود را بردارد و من پول آن را پرداخت کنم. اما در عوض کیف پول خود را بیرون آوردم و هرچه پول در آن وجود داشت یعنی کمتر از بیست دلار به او دادم و به سمت باجه خودپرداز بانک رفتم و پول بیشتری برداشت کردم. در آن لحظه به طرز باشکوهی احساس سعادت می کردم. من توانسته بودم ناخودآگاه تمام پولی را که همراه داشتم ببخشم و پول بیشتری برداشت کنم. من هر روز تلاش بسیاری برای رهایی از نگرانی جهت رسیدن به نیازهای فردا انجام می دادم اما در این تجربه دریافتم که آن چه بدان نیاز دارم فقط مربوط به همین لحظه است.
برای امروز، فقط به لحظه اکنون فکر خواهم کرد.
مراقبه روزانه از کتاب "یکسال معجزه"
@hhasanarak 👈👌💥عشق بلاعوض💥
❇️ #کانال_عشق_بلاعوض ❇️
بیستم بهمن:
ما چیزها را آنگونه که هست نمی بینم بلکه آنطور که می خواهیم باشد می بینیم.
روزی زنی وارد فروشگاهم شد و به دستشویی رفت. سی دقیقه در آنجا ماند بطوری که مشتریان دیگر که در نوبت دستشویی بودند فروشگاه را ترک کردند. کلافه و نگران شده بودم. وقتی از فروشگاه خارج می شد با دید تحقیر و نفرت به او نگاه می کردم خصوصاٌ که هیچ خریدی هم نکرده بود. چند روز بعد که لوله کش را برای باز کردن فاضلاب مغازه کردم توده ای از مو از فاضلاب بیرون کشیده شد. تقریباً یک سال بعد زنی وارد مغازه شد و خواست تا به طور خصوصی با من صحبت کند. تشکر کرد و گفت که در گذشته بی خانمان بوده و روزی از دستشویی فروشگاه برای شستن موهای سر خود برای رفتن به یک مصاحبه شغلی استفاده کرده است. او توانسته بود در استخدام در آن شغل موفق شده و برای خود و فرزندانش خانه ای اجاره کند. روزی که از فروشگاه خارج می شد تصور می کردم او زنی بی فکر و بی ملاحظه است در حالی که او مادری مهربان بود که با نومیدی به دنبال پیدا کردن راهی برای مراقبت از خود و فرزندانش بود. ناگهان هزینه لوله کش در نظرم ناچیز و بی مقدار جلوه کرد.
برای امروز، مشتاق نیکی به انسانها هستم.
مراقبه روزانه از کتاب "یکسال معجزه"
❇️ #کانال_عشق_بلاعوض ❇️
Join 🔜 ✨ @hhasanarak ✨🎭
❇️ #کانال_عشق_بلاعوض ❇️
نوزدهم بهمن:
من متأهل بودن را دوست دارم این خیلی عالی است که آن انسان منحصر به فرد را می یابی تا در باقی عمر خود، او را آزار دهی.
من بیست و پنجمین سالگرد ازدواج والدینم را به یاد دارم. مادرم دوست داشت جشن باشکوهی برگزار کند زیرا فکر می کرد پدرم آنقدر زنده نخواهد ماند که بتواند پنجاه سالگی ازدواجشان را جشن بگیرند. پدرم معتاد به الکل و نیکوتین بود. پدرم در پنجاهمین سالگرد ازدواجشان زنده ماند و زمان آن رسیده بود که میهمانی بزرگ دیگری ترتیب دهیم. مادرم نمی توانست لباس مناسبی بیابد پس برای خود یک دست لباس دوخت، کاری که تا به حال هرگز انجام نداده بود. چند روز قبل از جشن لباس آماده شده بود اما اندازه مادرم نبود. مادرم دوستی داشت که در گذشته خیاط بود اما خیاطی را کنار گذاشته بود. فرصتی برای خرید لباس نبود پس با دوستش تماس گرفت و لباس آماده شد. قبل از شروع جشن، باران شدیدی باریدن گرفت و لباس مادرم خیس و چروک شد. مادرم به آن اهمیتی نداد و توجه خود را بر هدف آن روز متمرکز نمود. آیا چند بار اتفاق افتاده که در زندگی هدفی مشخص کرده ام اما مسائل حاشیه ای مرا از هدف اصلی دور کرده است؟
برای امروز، گاه گاهی تأمل و توجه خود را بر هدف اصلی ام متمرکز می نمایم.
مراقبه روزانه از کتاب "یکسال معجزه"
❇️ #کانال_عشق_بلاعوض ❇️
Join 🔜 ✨ @hhasanarak ✨🎭
❇️ #کانال_عشق_بلاعوض ❇️
مراقبه روزانه"یکسال معجزه"
18 بهمن
هجدهم بهمن ماه :
تجربه مدرسه بسیار با ارزش است، اما انسانهای نادان چیزی از آن نمی آموزند.
در نخستین هفته های شرکت در جلسات، یکی از اعضاء مرا آگاه نمود که بها دادن به اعتیاد مرا به کجا خواهد کشاند. او برایم تعریف کرد که یک بار تصمیم گرفته بود تا با کاهش تعداد سیگارها قطع مصرف کند اما موفق نشد. بار دیگر تصمیم گرفت تا پاکت سیگار خود را در جایی بگذارد که دسترسی به آن بسیار دشوار باشد، اما باز هم موفق نشد. بار دیگر تصمیم گرفته بود سیگار و فندک را در اتومبیل و آن را در مسافتی دور از منزل پارک کند، اما بعد از شش بار رفتن و آمدن مجبور شده بود سیگار و فندک را با خود به منزل بیاورد.
برای امروز، از دیوانگی تلاش برای کنترل مصرف رها هستم.
❇️ #کانال_عشق_بلاعوض ❇️
Join 🔜 ✨ @hhasanarak ✨🎭
❇️ #کانال_عشق_بلاعوض ❇️
هفدهم بهمن:
هرچیز را می توان معین کرد مگر چگونه زیستن را!
زمانی که با برنامه آشنا شدم تصمیم گرفتم شرکت مرتب در جلسات را در اولویت قرار دهم. این موضوع را با کارفرمای خود در میان گذاشتم و از او درخواست کردم تا اجازه دهد روزهایی را که قرار است در جلسه شرکت کنم تا دیر وقت در شرکت نمانم. او که مایل بود قطع مصرف کنم با درخواستم موافقت کرد. پس از قطع مصرف در قدم اول به این باور رسیدم که اختیار زندگی از دستم خارج است. قادر نبودم طبق برنامه ریزی زندگی کنم و زندگیم باری به هر جهت بود. کارفرمایم آدمی منظم بود و همیشه از کارکنان می خواست تا کارهای شرکت به موقع و درست انجام شود و به همین دلیل کارکنان دل خوشی از او نداشتند. پس از چند ماهی که به شرکت در جلسات ادامه دادم او از من خواست تا جهت انجام کارهای شرکت تا دیر وقت در شرکت بمانم،امّا من برنامه های دیگری هم برای زندگی داشتم. روزی کارفرمایم درست در لحظه پایان کار اداری با پروژه ای اضطراری نزدم آمد. او بدلیل کارهایی که برای زندگی شخصی خود برنامه ریزی کرده بود نمی توانست در شرکت بماند. از من خواست که در شرکت بمانم. درخواست او را رد کردم زیرا خواهرم از شهری دور به ملاقاتم آمده بود. به مرور دریافتم من نیز مانند دیگران لازم است در زندگی برنامه ریزی داشته باشم و بر اساس آن عمل کنم.
برای امروز، حد و مرز خود را معین و در برابر نیازها و تمایلات خود انعطاف پذیر خواهم بود.
مراقبه روزانه از کتاب "یکسال معجزه"
❇️ #کانال_عشق_بلاعوض ❇️
Join 🔜 ✨ @hhasanarak ✨🎭
