kazemi_hojjat | Unsorted

Telegram-канал kazemi_hojjat - حجت کاظمی

-

استادیار علوم سیاسی در دانشگاه تهران، اینجا محلی برای انتشار یادداشتها و مقالات من است.

Subscribe to a channel

حجت کاظمی

📹 توسعه؛ پروسه یا پروژه؟

نسخه صوتی

▫️توسعه در ایران با دولت گرایی همزاد است اما اشتباه نکنید این دولت گرایی ارتباط چندانی با ادبیات چپ و مارکسیستی ندارد بلکه این نخبگان لیبرال ابتدای دهه 1300 شمسی در ایران بودند که به چنین دولت گرایی دامن زدند.

▫️حجت کاظمی استادعلوم سیاسی دانشگاه تهران در گفت و گو با اکو ایران علت اتخاذ چنین رویکردی را به لحاظ رمینه های سیاسی و اجتماعی مورد بررسی قرار داد.از نگاه او تز توسعه در ایران را نمی توان از زمینه و متنی که در آن متولد شد،جدا کرد.

▫️او به همین دلیل هم به تحولات بین المللی در دوران جنگ جهانی اول اشاره می کند وهم به وضعیت آشفته ایران در آن سال ها.با این حال دولت گرایی لیبرال ها توسعه را در ایران ناکام گذاشت و به پدیده ای تحت عنوان سرمایه داران ترسو دامن زد که بدلیل قدرت ریسک پایین همیشه چشم به دولت دوخته اند.

▫️با دکتر کاظمی به بحث درباره نسبت دولت و توسعه در ایران پرداخته ایم.

#توسعه

📺 @ecoiran_webtv

Читать полностью…

حجت کاظمی

دکتر حجت کاظمی، استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران متن زیر را برایمان ارسال کردند:

#جشنواره_کتاب_سال
@Nedaye_siyasat

Читать полностью…

حجت کاظمی

جهانگیری قبایلی و تاسیس دولت سنتی

من به اقتضای علایقم از سالها قبل موضوع دولت در ایران را به عنوان دغدغه پژوهشی خودم انتخاب کرده‌‌ام. دلیل این انتخاب نیز آن است که دولت از جهت کمیت و کیفیت تاثیر اصلی‌ترین نهاد اجتماعی است و سرنوشت هر جامعه‌ای در نهایت تابعی از سرشت و عملکرد دولت است. هر کوششی برای درک دولت در جامعه‌ای خاص پای تاریخ را به میان می‌آورد؛ چراکه گذشته در اکنون حضور دارد و به صورت آشکار و پنهان وضعیت کنونی را شکل می‌دهد.

ایران کشوری تاریخی است و دولت در آن سابقه کهنی دارد. میراث نظری و نهادی دولت در تاریخ معاصر ما تداوم قابل توجهی داشته است. به همین خاطر بدون درک سرشت دولت سنتی ایرانی، ساختار و عملکرد دولت در ایران معاصر قابل درک نخواهد بود.

در مطالعه پیرامون دولت سنتی ایرانی مثل همه کسانی که در نسل من وارد عرصه علوم سیاسی شدند علاقمند به نظریه استبداد شرقی به روایت همایون کاتوزیان بودم. انسجام درونی و پاسخ‌های سرراست به پرسش‌های پیچیده دلیل جذابیت این دیدگاه برای من و بسیاری دیگر بود. به مانند همه نظریه‌ها که هویت خود را در تقابل با دیدگاهی تعریف می‌کنند؛ نظریه استبداد شرقی هم نگرش و تحلیل خود را مقابل مورخان علاقمند به مارکسیسم ارتدکس مطرح می‌کند. لذا خواندن آثار کاتوزیان و دیگر علاقمندان به نظریه استبداد شرقی من را به سوی خواندن آثار مارکسیستی پیرامون تاریخ ایران سوق داد. نگرشی که حداقل برای چهار دهه(1320-1360) بر فضای جامعه فکری ایران مسلط بود. با گذشت زمان هر دو چارچوب نظری را برای درکی درست از سرشت دولت سنتی ایرانی نابسنده و سترون یافتم. دلیل عمده این رویگردانی هم آشنایی بیشتر با منابع دست اول تاریخی بود.

در دو مقاله جداگانه کوشیدم تا تصویری از نظریه‌های دوگانه و چشم انداز آنان به سرشت دولت و جامعه ایرانی را ارائه کنم. این مقاله‌ها در همین کانال معرفی شده‌اند. اما روایت آن دیدگاه‌ها مقدمه‌ای برای مشارکت در بحث سرشت جامعه و دولت سنتی ایرانی از زوایه علوم اجتماعی جدید بود. علاقه داشتم به این سوال پاسخ بدهم که آیا امکان درکی دیگر از سرشت دولت سنتی وجود دارد؟ در مقاله جدید خودم تلاش کرده‌ام بخشی از پاسخم را به این سوال ارائه کنم. در لینک زیر می‌توانید مقاله را ببیند.
https://tssq.atu.ac.ir/article_14788.html

زوایه تحلیل من در مقاله بیش از هر کسی وامدار عبدالرحمن ابن‌خلدون و بینش تاریخی سترگ وی است. در حالی که نظریات مارکسیستی منطق تاسیس دولت سنتی ایرانی را تابعی از ستیزه‌های طبقاتی در جامعه فئودالی می‌دانند؛ نظریات استبداد شرقی منطق تاسیس دولت را ذیل ضرورت تنظیم مناسبات آبی و مالکیت دولتی زمین مطرح می‌کنند. چنین نگرشی ستیزه بنیادین تاریخ ایران را تضاد «دولت-ملت» می‌داند. من با هر دو دیدگاه مخالفم. در مقاله عنوان کرده‌ام که درک منطق تاسیس دولت سنتی ایرانی پس از سلجوقیان زمانی ممکن خواهد شد که فرایند تاسیس دولت در متن ستیزه بنیادین تاریخ ایران میان جوامع کوچ‌نشین و یکجانشینان قرار داده شود. نتیجه چنین موضعی برجسته شدن نقش ایلات و عشایر در تحولات تاریخی و‌ فرایند تاسیس دولت در فاصله ورود ترکان به تاریخ ایران تا آستانه عصر جدید است.

سوال بعدی آن است که چرا و به چه دلیل تنها برخی ایلات(اغلب ایلات ترک-مغول) در مقام نیروی دولت‌ساز قرار گرفتند؟ در اینجا هم من به تاسی از بحث ابن‌خلدون( و ماکس وبر) عامل محوری را ظهور رهبرانی فرهمند یافته‌ام که قادر بودند به مدد توانایی‌هایی شخصی و شرایط مساعد، تنازع و درگیری درونی سرشته با زندگی قبایلی را برای مدتی کوتاه از میان بردارند، جنگاوران قبایلی را از چپاول‌گری قبایلی فراتر ببرند و توان آنان را معطوف به فتح سرزمین‌های دارای تمدن کنند. این همان لحظه تاریخی است که به قول ابن‌خلدون «نطفه پادشاهی» در آن بسته می‌شود. فرجام این تحول تاسیس شکلی از دولت قبایلی است که به رغم گستردگی سرزمینی، سرشتی ناپایدار و پراکنده دارد.

استقرار و پایداری دولت نیازمند گام دومی است که من آن را گذار از «جهانگیری» به«جهانداری» می‌نامم. مرحله‌ای که کوچ‌نشینان فاتح و یکجانشین مغلوب با عبور از ستیزه وارد بده و بستانی می‌شدند که بنیان امپراتوری‌های بزرگ را شکل می‌داد. توضیح چنین گذاری موضوع مقاله بعدی من خواهد بود.

ایده‌های مقاله در مدت زمانی طولانی پرورش یافته و در کلاس‌های من به بحث گذاشته شده‌اند. امیدوارم مقاله برای خوانندگان مفید باشد.
@kazemi_hojjat

Читать полностью…

حجت کاظمی

حل مسائل به سبک روسی(بخش دوم)

5-ماجرای اوکراین یکبار دیگر ثابت کرد که ما در جهانی رسانه‌ای شده زندگی می‌کنیم. انسان امروز بیش از هر دورانی پدیده‌ها و مسائل را از دریچه رسانه می‌بیند و تحلیل می‌کند. به همین دلیل بخشی مهمی از پیروزی و شکست بازیگران در رسانه‌ها و از طریق رسانه‌ها تحقق می‌یابد. طالبان این را فهمیده و به همین دلیل دیگر جلوی دوربین کسی را نمی‌کشد. اما گویا روسها همچنان شیفته حل مسائل به سبک و سیاق خود هستند و توجه زیادی به ملاحظات رسانه‌ای ندارند. با تانک روی ماشین‌های در حال حرکت می‌روند و با بمب‌های خلاء به شهرها حمله می‌کنند گویی توجه ندارند موبایل‌ها حاضرند تا از این خشونت تصویر بگیرند و در شبکه‌های اجتماعی منتشر کنند و جهان را علیه آنها برانگیزند. اوکراینی‌ها که یک پنجم قدرت نظامی روسیه را دارند از رسانه نهایت استفاده را می‌برند. تصاویر زلنسکی با تی‌شرت و چهره خسته به صورت مداوم منتشر می‌شود، شهروندان اوکراینی در صحنه درگیری ازدواج می‌کنند و صحنه‌های بمباران شهرها و تاخت و تاز تانک‌های روسی در شهرها مخابره می‌شود. اگر روسها در پی دیکته کردن حرف خود را از طریق بمب و موشک هستند اوکراین( و غرب) در مواجهه چند وجهی خود جای ویژه‌ای برای رسانه اختصاص داده‌اند و تا اینجای کار موفق بوده‌اند. بی‌دلیل نیست مترجمان غربی در ترجمه صحبت‌های زلنسکی گریه می‌کنند، کسی در غرب به ورود مهاجران اعتراض نمی‌کند و افکار عمومی غرب آماده است تا افزایش قیمت بنزین و گاز در اثر تحریم روسیه را بپذیرد.


6-پایان ماجرا به این آسانی‌ها نخواهد بود. فعلا که روسها طوری رفتار می‌کنند گویی ابایی از هزینه دادن ندارند. غرب هم گرچه از میدان نبرد دوری کرده، ولی از جهت اقتصادی و رسانه‌ای کار را بر روسها تنگ کرده است. هر چه جنگ طولانی‌تر ‌شود جبهه اقدام علیه روسیه موثرتر خواهد شد و جنبه‌های تحقیرآمیز بیشتری به خود خواهد گرفت. پوتین در تله غرور و آبروی خود گرفتار شده است و اگر غرب برای او راه فراری نگذارد چه بسا کار به جاهای باریک‌تر بکشد. گفته می‌شود کلید میانجی‌گری و حل مسئله در دستان چین و تا حدودی اسرائیل است که می‌توانند روسها راضی کنند از خر شیطان پائین بیایند. گویا اوکراینی‌ها هم در مورد نواحی شرقی و پیوستن به ناتو و اتحادیه اروپا آماده نرمش هستند.

7-حتی اگر روسیه تمام خواست‌های خود را به اوکراین دیکته کند؛ بازنده خواهد بود. قدرتی بزرگ برخلاف تمام قواعد بین‌المللی کشوری را تحت تهاجم قرار داده، موجودیت سیاسی و استقلال آن را منکر شده و با زور اراده خود را بر آن تحمیل کرده است. این تصویر خوشایندی از یک قدرت بزرگ نیست. هزینه این اقدام از دست دادن اعتبار بین‌المللی، برانگیختن غرب در مقام جبهه‌ای واحد، تبدیل شدن به کشوری حذف شده از مبادلات بین‌المللی و نهایتا کنار گذاشته شدن از بازار انرژی خواهد بود. این یعنی از دست دادن بخش عمده‌ای از آینده.

8-در ادامه سلسله بدشانسی‌های تاریخی ایران داستان طولانی و فرسایشی احیای برجام در آخرین لحظات به بزرگترین رویارویی روسیه و غرب طی 3 دهه گذشته گره خورد. طبق یک قاعده آزموده شده تاریخی دعوای قدرتهای بزرگ اغلب منجر به وجه المصالحه شدن دیگر کشورها و منافع آنها می‌شود. بعید است روسها که در کمتر از پانزده روز گوی سبقت را در تعداد تحریم‌ها از ایران ربوده‌اند؛ فرصت پیش‌آمده ناشی از عجله غرب برای توافق با ایران را به آسانی از دست بدهند. بعید نیست که در پایان ماجرا غرب، روسیه و اوکراین با میانجی‌‌گری نخست وزیر همیشه خشمناک اسرائیل با یکدیگر رفاقت پیشه کنند، در بیانیه‌ای مشترک ایران را مسئول همه سوء‌تفاهمات پیش آمده معرفی کنند و به خاطر مشترک بودن حرف«ن» در آخر دو کلمه «ایران» و«اوکراین» تحریم‌های جدیدی علیه ایران اعمال کنند!!!

@kazemi_hojjat

Читать полностью…

حجت کاظمی

در جستجوی لویاتان

میزگردی به همراه دوست عزیز آقای دکتر سعید عطار پیرامون مطالعات توسعه در جهان و ایران که در مجله تجارت فردا منتشر شده است. محور گفتگوی ما طرح بحثی پیرامون ادبیات توسعه از منظر علوم سیاسی بوده است. در بخش پایانی به آسیب‌شناسی مطالعات توسعه در علوم سیاسی پرداخته شده است.

https://www.tejaratefarda.com/%D8%A8%D8%AE%D8%B4-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D8%A7%D9%82%D8%AA%D8%B5%D8%A7%D8%AF-41/40270-%D8%AF%D8%B1-%D8%AC%D8%B3%D8%AA-%D9%88%D8%AC%D9%88%DB%8C-%D9%84%D9%88%DB%8C%D8%A7%D8%AA%D8%A7%D9%86

@kazemi_hojjat

Читать полностью…

حجت کاظمی

توسعه چینی و معمای رفتار طبقه متوسط نوخاسته

الگوی رفتاری طبقه متوسط روبه رشد چینی طی سه دهه توسعه شتابان همچون معمایی چالش‌برانگیز باقی مانده است. ناظران تحولات چین می‌پرسند چرا علیرغم گسترش کمی و کیفی طبقه متوسط، این کشور شاهد شکل‌گیری جنبش‌های اعتراضی و دموکراسی‌خواهانه نبوده است؟. در این مقاله، از چشم‌اندازی تاریخی، پاسخی به این سوال داده‌ام. فیلم سخنرانی ارائه شده در این مورد در دومین کنفرانس بین‌المللی مطالعات چین را هم می‌توانید در پست بعدی ببیند.

@kazemi_hojjat

Читать полностью…

حجت کاظمی

🔔کمیته سیاستگذاری عمومی انجمن علوم سیاسی ایران و مرکز مطالعات سیاست‌گذاری عمومی دانشگاه تهران برگزار می‌کنند

❇️معمای منابع مشاع: تأملی بر آراء گَرِت هاردین و اِلینر آسترُم

با حضور:

دکتر حجت کاظمی
عضو هیأت علمی گروه علوم سیاسی دانشگاه تهران


دبیر نشست:

دکتر بهزاد عطارزاده، پژوهشگر ارشد مرکز مطالعات سیاستگذاری عمومی دانشگاه تهران
 
📢زمان برگزاری:
چهارشنبه 26 آبان 1400
🕗 ساعت 19

🎥پخش زنده در:
تاربرگِ اینستاگرام «سیاست عمومی» به نشانی:
Instagram.com/PUBLICPOLICYPERSIAN

حضور برای عموم علاقمندان رایگان است.

@Cppstehran

Читать полностью…

حجت کاظمی

دو فیلم استثنایی از سال اول انقلاب

در میان فیلم‌ها و تصاویر برجای مانده از سال‌های اول پس از پیروزی انقلاب اسلامی دو اثر اهمیتی اسثتثنایی دارند و دیدن آنها برای هر علاقمند به تحولات تاریخ معاصر ایران واجب است. اثر اول فیلم«قضیه شکل اول، شکل دوم» ساخته عباس کیارستمی واثر دوم مستند«تازه نفس‌ها»ساخته کیانوش عیاری است. هر دو اثر محصول سال 1358 هستند و هر یک از زاویه‌ای خاص، ایران در نخستین ماه‌های پس از انقلاب را به تصویر می‌کشند.

کیارستمی فیلم»قضیه شکل اول، شکل دوم» را به مانند فیلم‌های اول خود در زیر مجموعه فعالیت‌های کانون پرورش فکری و در سالهای قبل از انقلاب شروع کرد؛ ولی اتمام فیلم به رویداد انقلاب برخورد کرد. او موقعیت پیش‌آمده را به فرصتی یگانه بدل کرد. مبنای فیلم داستانی است که مضمون اصلی آن ترسیم یک مخصمه اخلاقی است. به دنبال سر و صدای یک دانش‌آموز در کلاس درس، معلم چند دانش آموز را از کلاس اخراج و بازگشت آنها را منوط به معرفی عامل اخلال می‌کند. اخراجی‌ها در مخصمه وفاداری به یک دوست و حفظ همبستگی یا پیگیری مصلحت شخصی گیر افتاده‌اند. فیلم در دو اپیزود دو واکنش احتمالی دانش‌آموزان اخراج شده را تصویر می‌کند. در شکل اول یکی از آنها عامل اخلال را معرفی و به کلاس برمی‌گردد. در شکل دوم آنها همبستگی خود را حفظ و یک هفته از کلاس محروم می‌شوند. مخاطب چنین فیلم‌هایی دائم از خود می‌پرسد اگر خودش به جای افراد درگیر بود چگونه رفتار می‌کرد؟

اما آنچه فیلم را به اثری ماندگار و تاریخی بدل می‌کند بخش غیرداستانی آن است. در پایان یا لابلای هر اپیزود فیلم از حالت داستانی خارج می‌شود، کیارستمی مخاطبان را به داخل فیلم می‌آورد و از آنها می‌خواهد در مورد رفتار معلم و دانش‌آموزان سخن بگویند. مخاطبانی که در قاب دوربین قرار می‌گیرند برخی از مهم‌ترین چهره‌های سیاسی و غیرسیاسی سال اول انقلاب هستند. از صادق خلخالی، ابراهیم یزدی، صادق قطب‌زاده، نورالدین کیانوری و کمال خرازی تا نادر ابراهیمی، علی موسوی گرمارودی، محمود عنایت و تعدادی چهره دیگر در فیلم حضور دارند. اهمیت فیلم برای بیینده امروز ایجاد فرصتی برای مواجهه با برخی از چهره‌های نسلی تاریخی و نقب زدن به جهان‌بینی، ارزشها و نگرش‌های آنها در بزنگاهی تاریخی است.

اما اثر دوم یعنی مستند«تازه نفس‌ها» به نظرم جالب توجه‌تر است چراکه نگاهی از»پائین به بالا»دارد و نقطه تمرکز آن مردمان عادی است. کیانوش عیاری از سینمای تجربی جنوب برخاسته و دارای سبکی خاص در به تصویر کشیدن زندگی مردمان معمولی؛ رویدادها، رنج‌ها و تنش‌های جاری در زندگی روزمره‌آنهاست. او در نخستین اثر خود، در تابستان 58 دوربین به دست گرفته و به گوشه‌های مختلف تهران پسا انقلابی رفته تا تصویر تهران و مردمان آن را در آن بزنگاه تاریخی ثبت کند. در مستند عیاری وجوه جاری زندگی مثل کار، خرید، تفریح با زیست انقلابی درهم تنیده است. جوانانی که در حال تنبک زدن و رقص با ریتم جنوبی «مرگ بر شاه» می‌گویند؛ خیابان‌هایی پر از دستفروش که در آن مردم پیرامون وضعیت اقتصادی خود بعد از انقلاب حرف می‌زنند؛ مردمی که با لباس عربی، ریش بلند و چفیه فلسطینی با یاسر عرفات«عکس تاریخی»می‌گیرند؛ حلبی‌آبادهایی که ساکنان آن زندگی جهنمی دارند؛ معتادان قطار شده در گوشه خیابان که در حال تزریق هستند.کتابفروشان روبروی دانشگاه؛ گعد‌های خیابانی؛ نطق‌های انقلابی روبروی سردر اصلی دانشگاه تهران از جمله نطق مشهور زهرا خانم؛ خیابان‌های پر از عکس چه‌گوارا و صمد بهرنگی؛ تئاترهای انقلابی در لاله‌زار؛ فروش نوار کاست سخنرانی‌های فخرالدین حجازی؛ پخش اعلامیه، نشریه، دیوارنویسی و نطق به نفع تشکل‌ها توسط هواداران؛ تمسخر نطق‌های شاه، نمایندگان مجلس و برنامه‌های تلویزیونی دوره سلطنتی در نمایش‌های خیابانی و... همه در مستند وجود دارد.

شخصیت‌ها و نهادهای انقلابی رسمی در فیلم هیچ حضور مستقیمی ندارند. حتی وقتی اولین نمازجمعه تهران نمایش داده می‌شود، تنها صدای ناطق(آیت الله طالقانی)را می‌شنویم و تصویر متعلق به نمازگزاران است. مستند عیاری در معنای واقعی کلمه زیبا و دیدنی است؛ از لابلای لحظات ثبت شده، حرفها و رفتارها می‌توان به زندگی روزمره در تهران انقلابی، رفتار و ذهنیت ساکنان آن تنها چند ماه بعد از آن رویداد بزرگ پی برد. حسرتی که در دل ببینده می‌ماند کوتاه بودن زمان فیلم است.
تا یک دهه قبل هر دو اثر محصولاتی فراموش شده بودند.اکنون که به لطف اینترنت دسترسی به آنها ممکن شده.توصیه می‌کنم آنها را تماشا کنید.
@kazemi_hojjat

Читать полностью…

حجت کاظمی

..آنلاین..
موسسه فرهنگی-هنری خوانش برگزار می‌کند
پرسش‌گری در مرزهای مشروطه، تلاشی برای فهم وضعیت کنونی
دوره‌ی اول: «تجدد درباری»

"تجدد درباری؛ابعاد و سويه‌های نوسازی از بالا در ايران قاجاری"
با دکتر حجت کاظمی،
عضو گروه علوم سیاسی دانشگاه تهران.

زمان:سه‌شنبه، ۶ مهر
ساعت ۱۸ تا ۲۰

❌برای ثبت نام و اطلاع از جزئیات دیگر، فقط به واتس‌اپ موسسه فرهنگی-هنری خوانش پیام بدهید.

شماره‌ی واتس‌اپ: ۰۹۰۲۶۰۵۶۴۶۷
شماره‌ی تلفن: ۸۸۸۳۳۰۹۲

پاسخ‌گویی: شنبه تا چهارشنبه، از ساعت ۱۴ تا ۲۰
@kazemi_hojjat

Читать полностью…

حجت کاظمی

عبدالحسین سپنتا:روشنفکر در مقام سینماگر

دوربین به عنوان یکی از مظاهر تجدد،از همان ابتدا برای ایرانی جذاب بود و مظفرالدین شاه خیره به دوربین فیلمبرداری شاهدی بر این شیفتگی است.پدرش دلباخته دوربین عکاسی بود و خودش دوربین فیلمبرداری را به ایران آورد و تا در مرات‌الوقایع مظفری به عنوان یکی از دستاوردهای پادشاهی او ذکر شود.از آن پس،به قول عباس کیارستمی،شیفتگی به دوربین از خصوصیات ایرانیان شد.پس از مشروطه اندک اندک سالن‌های سینما در تهران و برخی شهرستانها تاسیس و تبدیل به دریچه‌ای به«شهر فرنگ»برای نگاه خیره ایرانی شدند.

شکل گیری سینمای ایرانی پدیده‌ای متعلق به دوره پهلوی اول است.ذبیح بهروز نخستین فیلمنامه ایرانی را نوشت و مثل بسیاری از هنرها که ارمنی‌های ایران در آن پیشرو بودند، اوانس اوهانیانس،نخستین فیلم ایرانی را ساخت(1309).اما نخستین فیلم ناطق سینمای ایران یعنی«دختر لر» با نام عبدالحسین سپنتا گره خورده است و صدای معصوم گلنار که به جعفر می‌گوید«تهرون!،تهرون که می‌گن جای قشنگیه اما مردمش بدن»اکنون یادآور قدمت سینمای ایران است؛سینمایی باشکوه که به حق باید مهم‌ترین فرآورده فرهنگی معاصر ایرانیان تلقی شود.

عبدالحسین سپنتا از جمله جوانانی بود که تحصیلات خود را در سالهای پس از مشروطه و در مدارس نوین ایران آغاز کردند.سرخوردگی ناشی از ناکامی مشروطه و بحران برخاسته از آن را درونی کردند و همسو با جهت‌گیری کلی روشنفکری ایرانی به سوی ایده تحقق تجدد از طریق دولت قدرتمند گراییدند.ملی‌گرایی‌ شورمند با رگه‌های قدرتمندی از باستان‌گرایی محرک اندیشه و عمل این نسل بود و افتخار به گذشته به عنوان راهی برای حفظ بقای ملی و تحقق تجدد در میان بخشی از این نسل رونق یافته بود.

سپنتا از بسیاری جهات نمونه ایده‌ال روشنفکرانی با این جهت‌گیری بود.در نوجوانی گرایش‌های ملی‌گرایانه قوی پیدا کرد،وقتی در جوانی برای تحصیل به هندوستان رفت،با انجمن زرتشتیان ایرانی در بمبئی و شخص دینشاه ایرانی و تعدادی دیگر از چهره‌های برجسته پارسی مانند دکتر دستور دالا،دکتر کیقباد اردباد نوشیروان و بهرام گور انکلساریا مرتبط شد که در پی احیای میراث زرتشتی و پیوند دادن دوباره پارسیان هند با سرزمین اجدادی بودند. سپنتا در طی11 سال اقامت خود در فعالیت‌های مطبوعاتی(2 مجله)،ترجمه‌ها و نوشته‌های خود(حدود 10 کتاب)،به ترویج میراث باستانی و بسط رویکردی پرداخت که از بسیاری جهات با ملی‌گرایی دوره رضاشاهی همسو و هم جهت بود.

دوران چندساله فعالیت سینمایی سپنتا(1311-1316)،مقطعی است که او کوشید از رسانه سینما برای طرح اندیشه‌های خود بهره‌برداری کند.از زمان راهیابی انواع قالبهای هنری نو مانند رمان،نمایشنامه،تئاتر و سینما به ایران این باور در میان نوگرایان وجود داشت که فرم‌های هنری ابزارهایی برای تربیت ملی هستند و باید برای طرح مفاهیم اخلاقی،ملی و مدنی در میان توده مورد استفاده قرار گیرد.

با چنین رویکردی،سپنتا در ارتباط با برخی استودیوهای فیلمسازی هند مانند کمپانی فیلم ناطق ایست اندیا و تهیه کننده زرتشتی اردشیر ایرانی به ساخت فیلم‌هایی چون دختر لر یا ایران دیروز و امروز(1312)، فردوسی(1313)، شیرین و فرهاد(1314)،چشمهای سیاه یا فتح لاهور توسط نادرشاه(1315)، لیلی و مجنون(1316) پرداخت و در همه آنها به عنوان نویسنده،کارگران و بازیگر ایفای نقش کرد.در دیوان شعر سپنتا شعری مربوط به این دوره در ستایش سینما وجود دارد که حس و حال او را نشان می دهد.فیلم فردوسی که اخیرا بخش‌هایی از آن یافته شده است،اثری است که همزمان با جشن هزاره فردوسی و با حمایت دولت ایران ساخته شد.

اگر از جهت فرم سینمایی،این فیلم‌ها تقلیدی از فیلمسازی هندوستان مابین دو جنگ هستند،از جهات مضمونی این آثار دربردارنده بسیاری از مضامین موردنظر نسل دوم روشنفکری ایرانی هستند.ستایش گذشته باستانی،تکریم بزرگان فرهنگی ایران،نکوهش ناامنی و تاکید بر لزوم دولت قدرتمند،نقد وضعیت زنان و البته همسویی با الگوی تبلیغات دولت پهلوی.

فعالیت سینمایی سپنتا کوتاه بود.ظاهرا پخش‌ فیلم‌های او در ایران با اشکال‌تراشی‌هایی همراه بود که باعث سرخوردگی او و استودیوهای هندی شد.با مرگ دینشاه پیوند او با هند گسست،به ایران بازگشت و در اصفهان ساکن شد.گرچه در اوایل بازگشت به ایران دنبال تاسیس شرکت فیلم سازی بود ولی ناکام ماند و تا دهه چهل که فوت کرد دیگر سراغ سینما نرفت.

@kazemi_hojjat

Читать полностью…

حجت کاظمی

محمود حسابی و دانشگاه آمریکایی بیروت

داستان دکتر محمود حسابی شناخته شده است.استاد دانشگاه،سناتور و چهره موسسی که بانی خدمات بعضا مهمی بود.بعد از فوتش،فرزندش ذیل نام نیک او ماجرایی به راه انداخت.در قصه‌هایی که معمولا با دو کلمه «مرحوم پدر» آغاز می‌شد کار به جاهای باریکی کشید.صدای شاگردان و آگاهان درآمد،فرزند قصه‌گو عقب نشست.گویا دیگر به جایی دعوت نمی‌شود.

اما فارغ از همه اینها حسابی مردی بزرگ، وطن دوست و خدمتگزار ایران و ایرانیان بود و شایسته است نام او به نیکی و بزرگی برده شود.چند وقت پیش هنگام جستجویی در لابلای کتاب‌های نفیس دانشگاه تهران،ترجمه‌ای از او در معرفی دانشگاه آمریکایی بیروت دیدم که در فهرست آثار کم تعداد او به آن اشاره نشده است.این ترجمه در سال 1303 و بعد از اتمام تحصیل حسابی در دوره لیسانس همین دانشگاه صورت گرفته و نخستین کار اوست که به احتمال زیاد در ازای دریافت حق الزحمه انجام شده است.

بیروت در مقطع جنگ اول جهانی و بعد از آن به عنوان محل مناسبی برای تحصیلات عالیه مورد توجه ایرانیان قرار گرفت.برخی خانواده‌های برجسته ترجیح می‌دادند فرزندان خود را به جای اروپا،به این شهر بفرستند.سعید نفیسی گفته است علاوه بر هزینه‌های کمتر، خانواده‌ها تحصیل در کشوری اسلامی را کم خطرتر تلقی می‌کردند.بیروت این مزیت را داشت که در عین اسلامی بودن،به اندازه کافی اروپایی بود و مراکز و کالج‌های آن از شهرت خوبی برخوردار بودند.به همین خاطر بود که چهره‌هایی چون ابراهیم پورداود،فیروز فرمانفرما،نورالهدی منگنه(از اعضای بعدی انجمن نسوان وطنخواه) و برخی دیگر برای تحصیل به بیروت فرستاده شدند.البته دو نفر نخست در بیروت ماندگار نشدند و به پاریس رفتند.

شهرت بیروت با تاسیس دانشگاه آمریکایی بیروت افزایش یافت.این دانشگاه در سال 1866، با نام «کالج پروتستان سوریه» در بیروت تاسیس شد.بعد از پایان جنگ اول جهانی و خیز آمریکایی‌ها برای گسترش نفوذ جهانی خود،این کالج در سال 1920 نام خود را به «دانشگاه آمریکایی بیروت» تغییر داد و در پی جلب دانشجوی بیشتر از جوامع اسلامی برآمد .ایران نیز از جمله کشورهای هدف بود.ترجمه حسابی از«بیان‌نامه» این دانشگاه با قصد توزیع در ایران به منظور جذب دانشجویان ایرانی صورت گرفته است.در سالهای بعد هم تعدادی وارد این دانشگاه شدند.از جمله آنها میرزا غلام حسین خان نراقی فرخزاد بود که در این دانشگاه علوم سیاسی خواند و کتابی دو جلدی تحت عنوان«مردان نامی شرق در دو قرن اخیر»(1929) نوشت که در بیروت چاپ شد.
@kazemi_hojjat

Читать полностью…

حجت کاظمی

طب سنتی،نسبی‌گرایی و باقی قضایا

دعوا بر سر طب سنتی در ایران به جاهای باریکی کشیده است.«استادان»طب سنتی،قافیه را بر پزشکان تنگ کرده‌اند،بازاری پرمشتری دارند و اقتصاد بزرگی پشت این ماجرا شکل گرفته است.چند دقیقه پیش به کانال یک«علامه» طب سنتی مراجعه کردم تا اوضاع را رصد کنم،بیش از 120هزار عضو دارد و روزی حداقل 50 پست منتشر می‌کند که درمان دردهایی از نوک پا تا فرق سر را شامل می‌شود. بعید می‌دانم نوبلیست‌های پزشکی این حجم از مخاطب و البته مدعیات درمانی علامه را داشته باشند.

طب سنتی اکنون متقاضیانی پای‌کار و ذی‌نفعانی قدرتمند داردکه قدم جلو گذاشته و در پی یافتن جای پایی در نظام درمان رسمی کشور هستند.پزشکان که پیشتر«دکتر علفی»ها را تمسخر می‌کردند،امروز می‌بییند که خود توسط آنها تمسخر می‌شوند و کم‌کم باید آنها را به عنوان همکار بپذیرند.کار به دعوا و قهر و استعفا کشیده است.

در جهانی که هر روز در کشوری،خرید و فروش و مصرف مواد مخدر در حال قانونی شدن است،طبعا این مخالفت‌ها کاری از پیش نخواهد برد.مخالفان می‌گویند حداقل»حکیم»ها رضایت بدهند که تجویزهای آنها مورد آزمون بالینی قرار گیرد تا مشخص شود حداقل مصرف آویشن و عنبر نسارا زیانی برای خلق‌الله ندارد.

اما مثل همیشه مسئله به این سادگی‌ها نیست و ماجرا بعدی «عمیق» و فلسفی نیز دارد.حامیان طب سنتی می‌گویند دانش آنها بر«پارادایم» متفاوتی از درمان استوار است که در مقابل و حتی مخالف پارادایم علم مدرن است.می‌گویند پارادایم پزشکی مدرن بر رویکردی تهاجمی-تدافعی در مقابل عوامل بیماری‌زا استوار است و پارادایم طب سنتی بر همزیستی و صلح میان موجودات میکروسکوپی و ماکروسکوپی.
وقتی پای«پارادایم»به میان بیاید پله بعدی استدلال این است که اگر شاهد دو پاردایم متفاوت هستیم، اساسا حکمای طب سنتی چرا باید بپذیرند تجویز آنها با معیارهای علم مدرن(آزمایشگاه،ارزیابی بالینی و نمونه‌گیری و...پزشکان پرمدعا و «مافیای دارو و درمان»مورد قضاوت قرار گیرد.

پل فایرابند مرحوم که به ضدیت با علم شهره است و می‌خواست« از جامعه در مقابل علم دفاع» کند،بارها تاکید کرد مخالف علم نیست،بلکه مخالف«استبداد علم» است.می‌گفت علم و روش‌شناسی علمی(اگر هم چنین چیزی اساسا وجود داشته باشد) تنها یکی از روشهای دیدن و شناخت جهان است.پس باید مقداری دست و پای خود را جمع کند تا جا برای صورت‌های دیگر شناخت و حل مسئله مانند طب سنتی،جادوگری،ذن،درمان سرخپوستی و امثالهم باز شود.می‌گفت انحصار شناخت در علم،قافیه را بر دیگر قالب‌های تجربه انسانی و دانش تنگ کرده است.

حرف تا اینجای کار ظاهرا مشکلی ندارد و چهره زیبای کثرت‌گرایی نسبی‌گرایانه به ما لبخند می‌زند.اما قصه نسبی‌گرایی،همیشه روی تاریکی نیز دارد.اگر هر کسی حرفی دارد و باید همه حرفها و روایت‌ها ازجمله در عرصه درمان را شنید،سوال این است که سیستم بهداشتی و درمانی باید طبق چه قواعدی سازماندهی شود؟

طبیعی است که کسی با اینکه طب سنتی بعد از گذراندن ارزیابی‌های آزمایشگاهی وارد بازار درمان شود مخالفتی ندارد؛ولی اگر حکمای طب سنتی بگویند چون پارادایم‌ها«قیاس ناپذیرند» و نمی‌توان بر اساس معیارهای علم مدرن در مورد اثر درمانی تخم شنبلیله و مدفوع الاغ قضاوت کرد،ماجرا به کجا ختم خواهد شد؟

یک باور،هرچند جنون‌آمیز، تا زمانی که در محدوده فردی باقی بماند طبعا فقط به فرد باورمند زیان وارد می‌کند ولی داستان وقتی عمومی شود ماجرا پیچیده‌ می‌شود.هم‌اکنون میلیونها نفر در جهان به این عقیده روی آورده‌اند که واکسن‌های پنج‌گانه‌ ای که به کودکان تزریق می‌شود،نه تنها سودی ندارد بلکه عامل اوتیسم و بیماریهای ناشناخته دیگر است.مدعیان می‌گویند«محافل مخفی» و شرکت‌های دارویی نتایج مضر این داروها را پنهان کرده‌اند.هر چقدر هم از آنها مستندات آزمایشگاهی خواسته می‌شود،آسمان و ریسمان را به هم می‌بافند و حرف خود را تکرار می‌کنند.میلیونها نفر هم این حرف ها را باور کرده‌اند و به کودکان خود واکسن نمی‌زنند.نتیجه آنکه در انگلیس فلج اطفال بعد از دهه‌ها ریشه‌کنی بازگشته است.

چندی قبل با یکی از مشاهیر طب سنتی صحبت می‌کردم که پیروان پروپاقرصی دارد.کرونا را ساخته محافل شیطانی می‌دانست،مطلقا به رعایت پروتکل‌های بهداشتی باور نداشت و تاکید می‌کرد که زدن واکسن کرونا پایان جهان خواهد بود.بعد از مکالمه‌ای چند دقیقه‌ای متوجه شدم بحث نتیجه‌ای ندارد.گفتم عقیده شما محترم است.اما در حالی که به افق خیره شده بودم به این فکر می‌کردم اگر انبوهی از آدم‌ها این دیدگاه را بپذیرند چه خواهد شد!!!

@kazemi_hojjat

Читать полностью…

حجت کاظمی

سفری به مسکو.نوشته محمود تفضلی
@kazemi_hojjat

Читать полностью…

حجت کاظمی

برداشت‌هایی از تجربه ترامپ
(بخش دوم)

6-اشخاص کلیدی در تعیین مسیر آینده کشورها مهم هستند.گفته‌اند در آمریکا سیستم جهت اصلی سیاست‌ها را تعیین می‌کند و افراد اهمیت زیادی ندارند.شکست ال گور از بوش در سال 2000 تنها با اختلافی در حدود 500 رای روی داد.اما همین تفاوتی بزرگ برای جهان قرن بیست و یکم در‌پی داشت و حداقل خاورمیانه را در مسیری یکسره متفاوت انداخت.ظهور اتفاقی و یکباره ترامپ نیز عناصری را وارد سیاست داخلی و خارجی آمریکا کرد که به آسانی بازگشت‌پذیر نیستند.

7-برای بسیاری از مردم رذایل اخلاقی سیاستمداران مهم نیست.ترامپ مجسمه رذالت است.واشنگتن پست اعلام کرده که طی چهارسال گذشته ترامپ ۲۲ هزار و ۲۴۷ دروغ یا ادعای گمراه‌کننده داشته است.نحوه رفتار او با زنان ،نژادپرستی،پرهیز از پرداخت مالیات،خودشیفتگی و بی‌شعوری زننده در برخورد با دیگران،کاسب‌کاری،بی‌توجهی به رنج انسانها و....تنها چند نمونه از رذایل اخلاقی اوست.سوال مهم این است چرا برای بیش از 70 میلیون نفری که به او رای دادند،این همه هیچ اهمیتی نداشت؟چرا مردمان عادی،بازی یک میلیادر در نقش ناجی خود را پذیرفتند؟گویی محکوم هستیم که همیشه توسط انسانها شگفت زده شویم.

8-شبکه‌های اجتماعی،سیاست را تخریب می کنند.برای سالها،رسانه های بزرگ به واسطه خصلت یک طرفه،سلسله مراتبی و وابستگی به صاحبان سرمایه مورد حمله بودند.پیدایی شبکه های اجتماعی،اکسیر رهایی‌بخش این وضعیت دانسته می‌شد.ترامپ به عنوان محصول عصر شبکه‌های اجتماعی،وجه تاریک این رسانه‌ها را آشکار کرد.زمانه‌ای که صدق و کذب خبر اهمیتی ندارد،شارلاتان‌ها جولان می‌دهند و ابتذال می‌فروشند،مراجع علمی و رسانه‌ای معتبر بیش از هر دورانی مرجعیت خود را از دست داده‌اند،مستعد ظهور و صحنه‌گردانی یک شارلاتان کاخ سفید‌نشین است که روز خود را با توهین و دروغ آغاز می‌کند و بعد از ظهر از «درنده‌»بودن سگ‌های محافظان خود و «سلاح‌های زیبا»ی ارتش آمریکا تعریف می‌کند.

9-قلدری در سیاست جواب می‌دهد.احساسات ما اجازه نمی‌دهند بپذیریم قلدرها در سیاست کار خود را پیش می‌برند.حقیقت آن است که آنها کار خود را پیش می‌برند البته به شرطی که به اندازه کافی زور و قدرت داشته باشند.بسیاری که در جهان به عادات و رویه‌های مرسوم سیاست ورزی عادت داشتند،زمانی که ترامپ از ساختن دیوار در مرز،خروج از معاهدات بین‌المللی،درگیری با چین و.... سخن می‌گفت،این حرفها را نشانه خامی سیاستمداری نورسیده می‌دانستند.اما ترامپ آمد،این کارها را کرد و کسی نتوانست جلوی او را بگیرد.ترامپ نشان داد قلدری جواب می‌دهد. به همین خاطر است که عده‌ای در اطراف و اکناف در حال الگوگیری از او هستند.نمونه آنها اردوغان بیخ گوش ما.
@kazemi_hojjat

Читать полностью…

حجت کاظمی

جمال‌الدین عبدالرزاق سروده است که «ابر نوروز زغم روی جهان می‌شوید». در آستانه سال جدید به سهم خود امیدوارم فرارسیدن نوروز و آمدن بهار غم دل‌ها بشوید و مایه خوشی ایرانیان باشد.
طی سال گذشته چند کتاب توجهم را جلب کردند که مطالعه آن‌ها را به دوستان گرامی پیشنهاد می‌کنم.
-باربارا تاکمن. آینه‌ای در دوردست:قرن مصیبت‌بار چهاردهم. ترجمه حسن افشار.تهران. ماهی.
-کارلو گینزبورک. پنیر و کرم‌ها: جهان یک آسیابان قرن شانزدهمی. ترجمه ابوذر فتاحی زاده و محمد جواد عبداللهی. تهران. نشر نو
-غلامحسین یوسفی. دیداری با اهل قلم. تهران. علمی
-شاهرخ مسکوب. ارمغان مور: جستاری در شاهنامه. تهران. نی
- محمد بن عبدالله بخاری. داستان‌های بیدپای. تصحیح پرویز ناتل خانلری و محمد روشن. تهران. خوارزمی
-نوربرت الیاس. در باب فرایند تمدن. ترجمه غلامرضا خدیوی.تهران. جامعه‌شناسان
-تد رابرت گر. شورش سیاسی: علل، نتایج و بدیل‌ها. ترجمه سعید صادقی جقه. پژوهشکده مطالعات راهبردی
-دانیل تودور و جیمز پی‌یرسون. علیه توسعه: زیرپوست پیونگ یانگ چه می‌گذرد؟ ترجمه محمد حسین باقی. تهران. اتاق بازرگانی
- ست استیونز دیویدویتس. همه دروغ می‌گویند: اینترنت چه چیزهایی درباره‌ی خود واقعی‌مان به ما می‌گوید؟. ترجمه ریحانه عبدی. تهران. گمان
-پیتریم سوروکین. انسان و جامعه در فاجعه. ترجمه امیر سلطانی‌نژاد. تهران.
جامعه‌شناسان

#جشنواره_کتاب_سال
@Nedaye_siyasat

Читать полностью…

حجت کاظمی

☑️سیدجواد طباطبایی، فیلسوف ایرانی درگذشت

سیدجواد طباطبایی، فیلسوف و نویسنده ایرانی، دیشب در سن ۷۷ سالگی در بیمارستانی در لس‌آنجلس درگذشت. طباطبایی، استاد دانشگاه و پژوهشگر ایرانی در زمینهٔ فلسفه، تاریخ و سیاست است. او عضو پیشین هیات علمی و معاون پژوهشی دانشکدهٔ حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران است.

@politics_law

Читать полностью…

حجت کاظمی

رهبران فرهمند، ائتلاف قبایلی و شکل گیری دولت؛ جامعه‌شناسی تاریخی تاسیس دولت در ایران پیشامدرن
حجت کاظمی
فصلنامه دولت‌پژوهی
@kazemi_hojjat

Читать полностью…

حجت کاظمی

حل مسائل به سبک روسی(بخش اول)

من هم مثل بسیاری از ایرانیان که با ربط و بی‌ربط پیگیر اخبار تحولات همه کشورهای جهان هستند؛ جنگ اوکراین را دنبال می‌کنم. در این مورد چند نکته پراکنده به ذهنم می‌رسد که شاید بیان آنها خالی از فایده نباشد.

1-مدتی قبل از حمله روسیه دوستی عاشق خبر وتحلیل زنگ زد و تحلیل من را خواست. گفتم جنگ نمی‌شود. تصورم این بود که پوتین شمشیر را بالا برده تا امتیاز بگیرد ولی هرگز جنگ نخواهد کرد. در کلاس«اصول و روش تحلیل سیاسی» به دانشجویان می‌گویم از جمله دلایلی که ما را به تحلیل و پیش‌بینی غلط در موضوعات سیاسی می‌رساند؛ مفروضات پایه‌ای غلط و نادیده گرفتن یا حداقل دست کم گرفتن برخی متغیرهای موثر بر رویدادها است. الان که به تحلیل خودم نگاه می‌کنم فکر می‌کنم آنچه وزن زیادی به آن داده بودم فرض عاقل بودن پوتین و آنچه دست کم گرفته بودم حماقت ادامه‌دار برخی رهبران سیاسی است که در طول تاریخ آنها و کشورهایشان را به ترکستان کشانده است. پوتین که برای دو دهه در قامت رهبری برجسته اعتباری برای خود دست و پا کرده بود در ماجرای اوکراین مشت خود را باز کرد و امروزه حرف و حدیث در مورد سلامت روانی او کم نیست.

2-چند روز قبل از آغاز حمله مکرون به روسیه رفت و دور آن میز معروف نشست تا مانع از جنگ شود. پوتین در کنفرانس خبری در لابلای سخنان خود با تکرار یک آهنگ موهن قدیمی به اوکراینی‌ها گفت که چه بخواهند و چه نخواهند باید برای بلعیده شدن آماده شوند. نقل آن ترانه نشان داد در ماجرای اوکراین آنچه بر ذهن پوتین فرمان می‌راند غرایز و ناخوادگاه مردی است که از تحقیر شدن از سوی غرب ونادیده گرفته شدن توسط اوکراینی‌ها به شدت ناراحت است. آدمهای مشنگ و پرتی مثل الکساندر دوگین هم او را به این توهم انداخته‌اند که تزار نوخاسته‌ای است که می‌تواند با شیوه‌ قرن نوزدهم آرمان «روسیه بزرگ» را عملی کند و سران اقوام پیرامونی مثل لوکاشنکو هر چند وقت یک بار برای دست‌بوسی به مسکو و سوچی بروند.

3-رئالیست‌های روابط بین‌الملل به درستی می‌گویند یک دلیل تهاجم روسیه به اوکراین بی‌توجهی غرب و رهبران اوکراین به واقعیت‌های ژئوپلتیکی و دغدغه‌های روسیه در مورد گسترش ناتو بوده است. ولی آنها نمی‌گویند که موثرترین نیرو در گرایش اوکراین به غرب جاذبه اغوا کننده اتحادیه اروپا برای بخش موثری از جامعه اوکراین بود. همان جاذبه‌ای که باعث می‌شد تا شهروندان آلمان شرقی با استفاده از بالن به آلمان غربی فرار کنند بعدها باعث موج گرایش کشورهای اروپای شرقی به اتحادیه اروپا شد. اوکراینی‌ها برای سه دهه با حسرت نظاره‌گر همسایگانی بودند که به اتحادیه اروپا می‌پیوستند و سر آنها به خاطر همسایگی با روسیه بی‌کلاه می‌ماند. آن هم در شرایطی که روسیه به عنوان یک غول نظامی- امنیتی از جهت اقتصادی چیزی برای عرضه به اوکراینی‌ها نداشت. عطش تند اوکراینی‌ها برای پیوستن به قافله باعث شد تمام ملاحظات و احتیاطی که لازمه زندگی «در همسایگی خرس» بود را فراموش کنند، به روسیه پشت کنند و خشم آن کشور را متوجه خودشان کنند. به مانند همه بزن بهادرهای خالی‌الذهن و خالی‌الجیب روسیه تحقیر شده هم با مشت و لگد به سراغ آنها رفت.

4-اگر درسی مثل «سبک مدیریتی»خاص کشورها وجود داشته باشد؛ یک سرفصل باید به «سبک روسی» مواجهه با مسائل اختصاص داده شود. از زمان ایوان مخوف تا عصر لنین و استالین و نهایتا روزگار پوتین رهبران روس شیفته حل مسائل به خشن‌ترین و زمخت‌ترین شیوه‌ها بوده‌اند. اگر «بایار»ها خشم امپراتور را برانگیزند هست و نیست‌شان باید نابود شود. تحقق کمونیسم باید به شیوه«جنگی» صورت گیرد. یعنی اگر طبقه‌ای مانع تحقق آرمان سوسیالیستی است در اردوگاه‌ها آنقدر جان می‌کند تا مرگ را آرزو کند. کشاورزان آنقدر گرسنگی می‌کشند تا دیگر نایی برای مخالفت با اشتراکی‌سازی نداشته باشند. اگر هم ملتی با خواست‌های مسکو مخالفت کند باید تنبیه شود. استالین برای نابودی ملی‌گرایی اوکراینی و پیشبرد اشتراکی‌سازی چنان قحطی‌ای در آن دیار راه انداخت که 2 تا 10 میلیون نفر مردند و تعداد زیادی به آدم‌خواری افتادند. خاطره آن رویداد خوفناک که به«هولودومور» مشهور است هنوز در اوکراین زنده است. در این روزگار نیز پوتین آشکارا می‌گوید اگر اوکراینی‌ها آنقدر گستاخ شده‌اند که به مسکو پشت کنند باید چنان تاوانی بدهند که هوس پیوستن به غرب در آنان بمیرد.
@kazemi_hojjat

Читать полностью…

حجت کاظمی

سخنرانی با عنوان: توسعه چینی و معمای رفتار طبقه متوسط نوخاسته
ارائه شده در دومین کنفرانس بین‌المللی مطالعات چین. شهریور 1400

@kazemi_hojjat

Читать полностью…

حجت کاظمی

پیرامون تشبیه ایران به «دل زمین»

همگی شعر زیبای نظامی گنجوی را شنیده‌ایم که در«هفت پیکر» سروده است:
همه عالم تن است و ایران دل
نیست گوینده زین قیاس خجل
چون که ایران دل زمین باشد
دل ز تن به بود یقین باشد.

تشبیهی شاعرانه و زیباست و نشان می‌دهد که سراینده زیباترین داستان‌های عاشقانه در زبان فارسی در ناحیه اران و قرن پنجم موجودیتی تاریخی و جغرافیایی به نام«ایران» را می‌شناخته و تعلق خود و دیارش بدان را مایه فخر و مباهات می‌دانسته است. این تشبیه دارای سابقه‌ای تاریخی است و شاعر باور کهن ایرانیان به مرکزیت سرزمین خود در کره زمین را در ذهن داشته و بر پایه آن شعر خود را ساخته است.

باور ایرانیان به چنین عقیده‌ای در آثار بسیاری از جغرافیدانان و مورخان مسلمان بازتاب یافته است. این دانشوران ضمن اشاره به اقلیم‌های هفت‌گانه زمین، محل استقرار ایران را در قلب اقلیم چهارم و مرکز جهان دانسته‌اند. از جمله ابوالحسن مسعودی مورخ قرن سوم در ذکر«اقلیم چهارم» آن را ناحیه‌ای« در مجاورت سرزمین هند، دیبل و در مجاورت حجاز، ناحیه ثعلبیه و در مجاورت خراسان نهر بلخ» ذکر می‌کند. وی با اشاره به اینکه« این اقلیم شریف... از دیگر اقلیم‌ها برتر» و در « وسط جهان» قرار دارد، تاکید می‌کند این همان منطقه‌ای است که« همه طبقات ایرانیان»آن را«خُنیرث» می‌خوانند و«ملوک ایران» در آن مستقر بوده‌اند.« ایرانیان این ناحیه را به انتساب ایرج پسر فریدون ایرانشهر می‌نامیدند»که معنای آن«شهر نیکان» است. (مسعودی.التنبیه و الاشراف.1349 : 34-39)

در اقلیم‌شناسی اسطوره‌ای ایرانی، قرار داشتن در مرکز جغرافیایی جهان به صورت طبیعی به معنای مرکزیت معنوی، فرهنگی و سیاسی نیز بود. در این تصور ارگانیک از جهان، عالم همچون تنی است که اقلیم‌ها ارکان و کشورها اندام‌های آن را تشکیل می دهند. ایرانشهر به اقتضای مرکزیت جغرافیایی، در قلب این تن قرار دارد. به همین ترتیب مرکز ایران یعنی ناحیه بین‌النهرین(سواد) که در دوره اسلامی«عراق عرب»خوانده شد،«دل ایرانشهر» تلقی می‌شد. ابن‌ رسته جغرافیدان ایرانی قرن سوم و چهارم عنوان می‌کند« ایرانشهر به چندین ناحیت تقسیم می‌شود». او خراسان،خُربران(خوربران یا غروبگاه خورشید) و نیمروز را سه بخش اول ایرانشهر می‌داند و در مورد بخش چهارم نیز می‌گوید: « و قسمتی از ایرانشهر نیز در وسط بخشهای مذکور قرار گرفته که سُورِستان یا سواد نام دارد.بنابراین قسمتی که ایرانشهر نامیده شده نسبت به سایر قسمت‌های این سرزمین همانند سینه است در کالبد انسان، و آن قسمتی که سُورِستان خوانده می‌شود، نسبت به سایر اقسام ایرانشهر مانند قلب در سینه می‌باشد.در زمانهای پیشین سرزمین سورستان را که همان سواد باشد،«دل ایرانشهر»می‌خواند یعنی قلب ایرانشهر» ( ابن رسته. الاعلاق النفیسیه.1365: 119-121).

یاقوت حموی، جغرافیدان اوایل قرن هفتم، ذیل کلیدواژه«ایرانشهر»نکته‌ای مشابه را آورده است: «سواد(بین‌النهرین) را به دل تشبیه کردند و جهان تن،پس آن را«دل ایرانشهر»گویند و ایرانشهر کشوری است میان جهان. حمزه از اصَمعَی روایت کند که سرزمین عراق «دل ایرانشهر»نامیده می‌شد،که مرکز کشور فارسیان بود.پس عربها آن را عراق گفتند.فارسیان گویند: طهمورث شاه...جهان را در میان بزرگان دولت خویش بخش نمود، او به فرزندان ایران پسر اسود پسر سام پسر نوح(ع) که ده تن بودند، خراسان، سگستان، کرمان، مکران، اصفهان، گیلان، سبدان، گرگان، آذربایجان، ارمنان را واگذاشت و سرزمین هر یک را به نام او نامید. پس همه اینها ایرانشهر نامیده شدند.» (یاقوت حموی. معجم اللبلدان. ج 1. 1371 : 369-370)

تلقی ارگانیک از جهان و تصور‌ اقلیم‌ها همچون اندام و تصور مرکز آن یعنی ایران به قلب جهان تا آستانه عصر جدید برقرار بود؛ چنانکه محمد مستوفی بافقی،جغرافیدان عصر صفوی، به سان جغرافیدانان پیش و پس از اسلام، «ایران زمین» را «وسط معموره ربع مسکون»عنوان کرد که از ولایات مختلف تشکیل شده و بر هر ولایت خاندانی حکومت می‌کند. مستوفی محدوده«ایران شهر» را اینگونه ترسیم کرد« ایران شهر عبارت از کنار آب و فرات است تا شط جیحون و وسط معموره و خوشترین و بهترین مواضع...شرقی ایران ولایت سند و کابل و ماورالنهر و خوارزم تا سقسین و بلغار و غربی ولایت روم و تکفور و سیس و شام و شمالی ولایات ارس و آس و تکس و چرکس و فرطاس و دشت خورک مشهور به دشت قبچاق و الان که فرنگستان گویند و فرق میان ایران زمین قلعچعه اسکندر و بحر خزر است که دریای گیلان و مازندران نامند و جنوبی بیابان نجد»( مستوفی بافقی.مختصر مفید. 1390: 18-21)

@kazemi_hojjat

Читать полностью…

حجت کاظمی

بُسحق اَطعمه شیرازی، شاعر طنزپرداز قرن هشتم و نهم، از برخی جهات در شعر فارسی یگانه است. مضمون شعر او تماماً ستایش غذاها و خوردنی‌هاست. شیوه او در این کار «استقبال» از شعر شاعران بزرگ و «نقیضه‌پردازی» است؛ به این صورت که مفاهیم و واژگان عرفانی در شعر او جای خود را به غذاها و خوردنی‌ها می‌دهد. نقیضه‌های او بر اشعار حافظ بسیار جالب است. مجموعه آثار بسحق توسط منصور رستگار فسایی منتشر شده است. خواندن آن را توصیه می‌کنم.
@Kazemi_hojjat

Читать полностью…

حجت کاظمی

..آنلاین..
موسسه فرهنگی-هنری خوانش برگزار می‌کند
پرسش‌گری در مرزهای مشروطه، تلاشی برای فهم وضعیت کنونی
دوره‌ی اول: «تجدد درباری»

"تجدد درباری؛ابعاد و سويه‌های نوسازی از بالا در ايران قاجاری"
با دکتر حجت کاظمی،
عضو گروه علوم سیاسی دانشگاه تهران.

مدرنیته اروپایی در بخش مهمی از آن از دربارها آغازید. پادشاهان و رجال دولتی بنا بر مقتضیات دولت‌داری و حکمرانی،به عنوان نیروی پیشران در تحقق تجدد و نوسازی ایفای نقش کردند. متحدان آنها در این مسیر تعدادی از مهم‌ترین فلاسفه و روشنفکران مدرنیته اولیه بودند که معتقد به اندیشه«استبداد روشن‌اندیش» و محوریت دولت در فرایند پیشرفت بودند.همه اینها در حالی است که محوریت تاریخی دولت و دربارها در فرایند تجدد تحت سیطره روایت‌های برآمده از جامعه‌شناسی و اقتصاد، اغلب به فراموشی سپرده شده است.

نقش دربارها و نخبگان دولتی در ورود امپراطوری‌های کهنسال غیراروپایی به فرایند تجدد آشکارتر بود.بعد از شکست‌های حقارت‌بار و زایش اندیشه تغییر برای بقا، دربار امپراطوری‌های سنتی در چین،ژاپن، عثمانی و مصر بدل به نیروی اصلی گونه‌ای از نوسازی و تجدد گردیدند که می‌توان آن را «نوسازی تدافعی» خواند. وجه مهم نوسازی تدافعی،محوریت دولت و نخبگان دولتی در مسیر دگرگونی بوده است.

در ایران نیز تکانه برآمده از«وهن بزرگ»(شکست از روسیه) و ضرورت حفظ بقای دولت و کشور در مهلکه جهان جدید،پادشاهان قاجاری و رجال درباری را در تکاپوی نوسازی«از بالا» قرار داد.گسستی بزرگ در آیین حکمرانی روی داد و کوششی آغاز شد که هدف از آن وارد ساختن کشور به دنیای جدید بود.در اندیشه پیشروان این طرح‌ها،برنامه نوسازی و اصلاح گرچه ابعاد مختلفی داشت،ولی بعد اصلی آن اصلاح ساختار دولت،غلبه بر تزلزل دولت سنتی و تحقق دولتی توانمند بود که کارگزار پیشبرد پروژه نوسازی باشد.آنان در این کوشش بیش از آنکه چشم به سوی تجربه‌های دموکراتیک اروپایی داشته باشند،به الگوی«استبداد منور»رو چهره‌هایی چون لویی چهاردهم،پطر کبیر،فردریک کبیر،ناپلئون بناپارت،لویی ناپلئون و در این اواخر بیسمارک توجه داشتند.

چهره‌های محوری این تکاپو برای توسعه و نوسازی،گروه کوچکی از نخبگان درباری شامل پادشاهان،دارندگان منصب ولایتعهدی و چند رجل درباری دارای منصب صدارت و وزارت بودند که کوشیدند تا از درون«بساط کهنه»،«طرح نو»افکنده؛ در مقام راهنمای دولت و جامعه به سوی دوران جدید ایفای نقش کنند.عباس میرزای ولیعهد،ناصرالدین شاه ،میرزا ابوالقاسم قائم مقام فراهانی،میرزا تقی خان امیرکبیر،میرزاحسین خان سپهسالار،میرزا علی خان امین الدوله عمده‌ترین چهره‌های پدیده‌‌ای بودند که می‌توان آن را«تجدد درباری»نامید.بخش مهمی از روشنفکرانی که آنها را به عنوان«روشنفکری مشروطه‌خواه»می‌شناسیم،نخستین گام‌های اندیشه‌ورزی خود را در خدمت این چهره‌های درباری و دیوانی آغازیدند و نظریه‌پردازان«استبداد منور» بودند،به آن امید که دربار دولتی را به کانون نوسازی ایران بدل کنند.

فرجام این شکل از تجدد به مانند اغلب تجربه‌های نوسازی از بالا در امپراتوری‌های سنتی، چیزی جز شکست نبود. ترکیبی از عوامل داخلی و خارجی،کوشش بازیگران تجدد درباری را به ناکامی کشاند.با شکست تجربه تجدد دولتی،از آن پس دربار نه به چشم امید نوسازی که به عنوان مانع اصلی در این مسیر نگریسته شد.این دگرگونی زمینه ظهور اندیشه و عمل مشروطه‌خواهانه بود.

زمان:سه‌شنبه، ۶ مهر
ساعت ۱۸ تا ۲۰

❌برای ثبت نام و اطلاع از جزئیات دیگر، فقط به واتس‌اپ موسسه فرهنگی-هنری خوانش پیام بدهید.

شماره‌ی واتس‌اپ: ۰۹۰۲۶۰۵۶۴۶۷
شماره‌ی تلفن: ۸۸۸۳۳۰۹۲

پاسخ‌گویی: شنبه تا چهارشنبه، از ساعت ۱۴ تا ۲۰
@kazemi_hojjat

Читать полностью…

حجت کاظمی

بلوچستان ناشناخته و یک اقدام فرهنگی ارزشمند

ایران سرزمین ناشناخته‌هاست. در مورد آن بسیار گفته شده ولی همچنان ناکاویده‌های فراوان و گفتنی‌های بسیار در مورد سرزمین ما باقیست.وسعت سرزمینی،چندگانگی اقلیمی و جغرافیایی،پیچیدگی ساختار اجتماعی،تنوع فرهنگی و قدمت تاریخی به این سرزمین غنایی شگرف داده است که هرگز تن به نگاههای مروری و عبوری و تقلیل‌گرایی ناشی از قافیه تنگ تئوری را نمی‌دهد.

یکی از وجوه ناشناخته این سرزمین،نواحی مختلف آن است. در درون داستان کلی ایران، هر ناحیه کشور داستانی خاص خود را دارد که بخش مهمی از آن تاکنون روایت نشده است. دلیل اصلی چنین فقدانی بیش از هر چیز نبود پژوهشگرانی است که با دغدغه علمی به تحقیق در وجوه گوناگون حیات نواحی ایران بپردازند و یافته‌های خود را به خواننده امروزی ارائه کنند.یک دلیل مهم عدم اهتمام پژوهشگران جدی به چنین کاری نیز همان مشکل همیشگی فقدان نهادها و موسسات حامی چنین فعالیت‌هایی است.

با این حال بوده‌اند و هستند کسانی که کوشیده‌اند تا تاریخ محلی نواحی ایران را به گونه‌ای نو به خواننده ارائه کنند. احمدکسروی از آغازگران در این حوزه بود. در کتاب«فرمانروایان گمنام»بر اهمیت روایت تاریخ نواحی مختلف ایران تاکید و خود نیز کارهای مهمی پیرامون تاریخ آذربایجان و خوزستان انجام داد.پس از او چهره‌هایی چون محمد ابراهیم باستانی پاریزی(کرمان)، محمد علی سلطانی(کرمانشاه)، حسن زنگنه(جنوب ایران)،پرویز اذکایی(همدان)،رحیم رئیس‌نیا(آذربایجان)،ایرج افشار(یزد)و منصور رستگارفسایی(فارس) هر یک به نحوی این مسیر را ادامه داده‌اند. اما پرکارترین چهره در این عرصه کاوه بیات است. بیات سالهاست بدون هیاهو به کار انتشار اسناد و خاطرات و نیز ترجمه و تالیف آثاری ارزشمند پیرامون نواحی مختلف ایران به خصوص ناحیه شمال غربی ایران و تحولات پیرامون این ناحیه یعنی قفقاز،آسیای مرکزی و ترکیه می‌پردازد و از این جهت حق بزرگی به گردن ایرانیان دارد.

اما اگر در مورد نواحی دیگر ایران کم و بیش کارهایی صورت گرفته است،یکی از ناشناخته‌ترین نواحی،اقلیم پر رمز و راز بلوچستان است که جز گزارشهایی پراکنده از آن چیزی در اختیار نداریم.سالها قبل محمود زند مقدم در تک‌نگاری چند جلدی «حکایت بلوچ» که لحن غریبی دارد،دانشوران ایرانی را با این اقلیم و شگفتی‌های آن آشنا کرد.گزارش تحسین‌آمیز شاهرخ مسکوب از دو جلد نخست آن کتاب بر اعتبار کتاب افزود و آن را به اثری ماندگار بدل کرد.پس از او کاری جدی در این حوزه صورت نگرفته است.

چندسالی است که بلوچستان به دلایلی متعدد(از جمله تحولات سیاسی و اقتصادی در جنوب شرق کشور) از فراموشی همیشگی خارج شده و رویدادهای آن سامان از سوی ایرانیان صاحب دغدغه دنبال می‌شود. گرایشی که می‌تواند باعث روی‌آوری پژوهشگران و محققان برای شناخت دقیق‌تر آن سامان شود.ورود به عرصه بلوچستان پژوهی نیازمند تمهیداتی است که مهم‌ترین آنها شکل‌گیری نهادها و موسسات حامی فعالیت پژوهشی در این حوزه است.این همان کاری است که »موسسه آبی پارس» و انتشارات«پل فیروزه» به پشتیبانی مالی«سازمان منطقه آزاد چابهار» به آن اقدام کرده‌اند نتیجه اهتمام این نهادها، شکل‌گیری مجموعه‌ای 20 جلدی شامل اسناد و سفرنامه‌های ایرانی و غربی برجای مانده از دو قرن نوزدهم و بیستم،بریده جراید،گزارش‌ هیات‌های باستانشناسی از کاوش‌ها در منطقه و نوشته‌های پژوهشی متاخر محققان خارجی و ایرانی است که بدون تردید در نوع خود بی‌نظیر است. این مجموعه زیرنظر محسن شهرنازدار گردآوری،ترجمه،تالیف و تدوین شده‌ که با دقت بسیار به این کار بزرگ اقدام کرده است.

بخش مهمی از این مجموعه به ترجمه سفرنامه‌های مهمی اختصاص دارد که کارگزاران نظامی-امنیتی انگلیسی‌ قرن نوزدهمی چون مک‌گرگور، فلویر،لویمر،سایکس و گرانت به منظور شناخت و گزارش اوضاع منطقه سرحدی ایران و شبه قاره تهیه کرده‌اند.افزون بر این برخی نوشته‌ها و گزارشهای نویسندگان ایرانی طی دو قرن گذشته نیز گردآوری شده‌اند که بسیار به کار پژوهشگران می‌آید.

نواحی مختلف ایران پاره‌های تن این سرزمین کهن هستند و کوشش در راستای معرفی عالمانه آنها،ضمن حفظ و پاسداشت میراث محلی،حرکتی است در راستای شناخت ایران و تکریم غنای آن. بر این اعتقادم که آگاهی دقیق‌تر از تاریخ‌های محلی منجر به تجدیدنظرهای مهمی پیرامون تحلیل حیات سیاسی و اجتماعی جامعه ایرانی خواهد شد.یک ارزش و اهمیت دیگر چنین فعالیت‌هایی جلوگیری از قبضه کردن روایت تاریخ محلی توسط قوم‌گرایانی است که می‌کوشند تاریخ‌سازی را به ابزاری برای تشدید واگرایی ملی بدل کنند.امید است که در نسل جدید محققان ایرانی افرادی چون کاوه بیات و محسن شهرنازدار تکثیر شوند و راهگشای شناخت عالمانه گوشه‌ای از این کشور شوند.
@kazemi_hojjat

Читать полностью…

حجت کاظمی

آیا زمان هوشیاری نرسیده است؟!

اردوغان در باکو به سبک همیشگی پان‌ترکیست‌ها شعری ایران دوستانه را به نفع خود مصادره کرد تا با صدای بلند اعلام کند چه سودایی در سر دارد.در این باره گفتنی‌ بسیار است.به چند نکته اشاره می‌کنم:

1-جغرافیا سرنوشت است و تقدیر جغرافیایی ایران این بوده که همواره در طول تاریخ از سوی پیرامون خود مورد طمع و تهاجم باشد.ناحیه شمال غربی نقطه ثقل تهدیدات حیاتی علیه ایران طی 400 سال گذشته بوده است،بارها از این ناحیه توسط عثمانی‌ها و روس‌ها مورد تهاجم قرار گرفته‌ایم.بخش‌های مهمی از خاک خود را از دست داده‌ایم و چندین بار نیز با نبردهای خونین، پایمردی آذربایجانیان،خوش اقبالی و البته همراهی سیاست بین‌المللی شهرهای اشغال شده آذربایجان را از دهان اژدها بیرون کشیده‌ایم.

2-درست یکصدسال پیش ترکان جوان ملغمه‌ای از پان اسلامیسم و پان تورانیسم را ابزار احیای امپراتوری در حال زوال عثمانی قرار دادند.در اوضاع آشفته قفقاز پس از انقلاب اکتبر،سپاه ترکان جوان به رهبری نوری پاشا به حمایت حزب مساوات در باکو آمد و دولتی تاسیس شد که به اصرار پان ترکیست‌ها نام«آذربایجان« برآن گذاشته شد تا سنگ بنای دور جدیدی از تهدید تمامیت ارضی ایران به نام اشتراک قومی و زبانی دو سوی ارس گذاشته شود.

3-یکصدسال پس از فروپاشی رویای پان‌ترکیستی،تاریخ تکرار شده است.آنچه طی سه دهه گذشته در خفا و آشکار در ترکیه و جمهوری آذربایجان پیگیری می‌شد توسط اردوغان در صریح‌ترین شکل بر آفتاب افکنده شد.دلیل بیان صریح این تمایلات در این موقعیت زمانی چیزی غیر از این نیست که رهبران ترکیه تصور می‌کنند ایران به دلیل درگیری در جبهه‌های گوناگون امکان واکنشی درخور به تهدید آشکار تمامیت ارضی‌اش را ندارد.

4-سالهاست که دانشوران علم سیاست نسبت به تهدید حیاتی برخاسته از مرزهای شمال غربی هشدار می‌دهند و خواهان آن هستند که نظام سیاسی ما توجهی همسنگ تهدید به این ناحیه داشته باشد.سنخ تهدید موجود ماهیتی پیچیده،مبتنی بر تاثیرگذاری بر ذهنیت‌ها،فعال‌سازی شکاف‌ها و ایجاد شبکه‌ای از کنش‌گران قوم‌گرا در داخل ایران دارد.حقیقت تلخ این است که در کنار اکثریت قاطع ایرانیان ترک‌زبان که میهن خود را با تمام دشواری‌ها دوست دارند،به واسطه غفلت‌های صورت گرفته اقلیتی پرسر و صدا از فعالان قوم‌گرا و تجزیه‌طلب شکل گرفته است که در عرصه‌های مختلف جامعه ما جولان می‌دهند.این تهدید گرچه نظیر تحریم،ترور و فعالیت‌های جاسوسی فوریت و اضطرار ندارد،در عوض پایدار است و پیامدهای مرگباری برای امنیت ملی خواهد داشت.

5-خطر بزرگ آن است که واکنش به تهدید آشکار تمامیت ارضی کشور به توییت‌های تند و تیز،شعارهای وطنی و تکرار بحث‌های تاریخی در مورد پیوند ایران و قفقاز و چند روز تنش دیپلماتیک محدود شود،تصمیم‌گیران موضوع را تمام شده تلقی کنند و با توجه به مشکلات عدیده کشور به الگوی همیشگی خود در مواجهه با مسائل این ناحیه بازگردند.سخنان اردوغان یک لغزش زبانی نیست،تهدیدی حیاتی است که اگر به آن توجهی درخور نشود، نتایج آن روزی بر سر ایران آوار خواهد شد.جهان با ترکیه‌ای تهاجمی روبروست که پیرامون خود را به شیوه‌های گوناگون تهدید می‌کند.شاخک‌های دنیای عرب و اروپا علیه این رویکرد تهاجمی حساس شده است.آیا زمان هوشیاری ما نرسیده است؟

6-شعرخوانی اردوغان،هرچقدر هم گزنده و تلخ،دربردارنده فرصتی برای ماست تا هوشیار شویم.غرض این نیست که ایران باید روابطی تخاصمی با ترکیه یا آذربایجان داشته باشد.این دو کشور همسایه ما هستند و رابطه خوب با آنان به نفع کشور است.تاکید آن است که غفلت‌ها را کنار بگذاریم و به تهدید موجود توجه بیشتری داشته باشیم.بینش تاریخی و درک شیوه عمل اردوغان می‌گوید تحرکات و برنامه‌های تجزیه‌طلبانه در سالهای آینده تشدید خواهد شد.اگر از تلنگر امروز به مانند هشدارهای گذشته بیدار نشویم بعید نیست روزی را ببینیم که اردوغان مدعی حمایت از ترکهای ایران در مقابل«فارس»ها شود.چنانکه در عراق مدعی دفاع از ترکمن‌ها در مقابل کردها و عربها شد و حضور نظامی خود را در شمال عراق به این بهانه توجیه کرد.این تلنگر می‌تواند مقدمه‌ای برای تحلیلی واقع‌بینانه از تهدیدات موجود در مرزهای شمال غربی و تغییری واقعی متناسب با تهدید در سیاست‌های امنیتی و خارجی‌مان باشد.
@kazemi_hojjat

Читать полностью…

حجت کاظمی

محمود حسابی و دانشگاه آمریکایی بیروت
@kazemi_hojjat

Читать полностью…

حجت کاظمی

حیرت‌نامه‌ای درباره‌ شوروی

داستان حیرت‌نامه‌های قاجاری برای همگان شناخته شده است.نوشته‌هایی برآمده از نخستین مواجهه‌های ایرانیان با تمدن غربی که البته با نوعی سطحی‌نگری و خوش‌بینی نیز آمیخته است.اما این نوع نوشته‌ها صرفا محدود به دوره قاجاری نیست و در نسل‌های بعدی روشنفکری ادامه یافته است.شکلی از حیرت‌نامه‌نویسی را می‌توان در نزد روشنفکران چپ ایرانی و در مقطع بعد از شهریور 20 یافت.جایی ندیده‌ام به حیرت‌نامه‌های سوسیالیستی ایرانیان پرداخته باشند.

در روزگار ما رسوایی تجربه شوروی و وحشت استالینی امری بدیهی به نظر می‌رسد.اما روزگاری بود که بزرگترین روشنفکران جهان مبلغان سینه‌چاک شوروی بودند و احزاب کمونیستی به دستور گرفتن از شوروی افتخار می کردند،آن‌هم درست زمانی که استالین در حال کوبیدن سر رفقا،قتل میلیونها نفر و اعزام میلیونها نفردیگر به اردوگاه‌ها بود.

در ایران نیز استالین را«دایی یوسف»خطاب می‌کردند و حزب توده اعطای نفت شمال به روسها را حق طبیعی شوروی می دانست.البته ستایش شوروی تنها محدود به توده‌ای‌ها نبود.چند حیرت‌نامه غیرکمونیستی هم در آن دوره چاپ شد و تاثیر زیادی در پروبال دادن به تخیل ایرانی پیرامون«بهشت سوسیالیستی» داشت.

چند روز پیش به یکی از این حیرت‌نامه‌ها برخوردم:«سفری به مسکو» نوشته محمود تفضلی روزنامه‌نگار،دیپلمات،مترجم و هندشناس مشهور.تفضلی را عمدتا به ترجمه‌های او از آثار نهرو می‌شناسیم.بعد از آنکه در سال 1952(1331)از سفری 21 روزه به مسکو بازگشت،گزارش‌های خود را در قالب کتابی منتشر کرد که بسیار مورد استقبال قرار گرفت.

کتاب گرچه از اطلاعات مفید خالی نیست ولی اهمیت آن بیشتر به خاطر این است که به ما کمک می‌کند تا به ذهنیت نسلی که در جهان و ایران شیفته شوروی شدند نزدیک شویم.
تفضلی با اشاره به اینکه«ما حقایق زندگی شوروی را دیدیم»، ابعاد مختلف زندگی شوروی را با ستایشی عمیق روایت می‌کند.«آنچه مسلم است این است که شوروی یک کشور جدید و یک دنیای جدید است.دنیای جدیدی است که در مقابل دنیای کهنه ساخته می‌شود و هر روز عظمت و جلوه خود را بیشتر نشان می‌دهد...شوروی را می‌توان کشور ساختمان نامید...این ساختمان مادی و معنوی مستلزم تغییر و تکامل دائمی است»(31-32). او اقتصاد شوروی را«یک اقتصاد سالم و منظم»تعریف می‌کند که«آنجا وقتی زندگی بهتر می‌شود برای عموم مردم است و نه برای یک طبقه پولدار و متمکن»،در نتیجه«هر خارجی بی‌نظر را بی‌اختیار به تحسین حکومت شوروی وادار می‌سازد»(133)

او با نقد افرادی که سوسیالیسم را مساوی«فقر و محرومیت عمومی»می‌دانند می‌گوید«سوسیالیزم یعنی ریشه‌کن ساختن فقر و محرومیت و نابود کردن گرسنگی و احتیاج و ایجاد یک جامعه متمدن»(55). تفضلی با اشاره به برنامه‌های شوروی برای توسعه ترکمنستان می‌گوید«زندگانی ترکمستان در ظرف مدت کوتاهی تغییر و تحولات عظیمی پیدا خواهد کرد که به آسانی در تصور نمی‌گنجد»(147-148)

اما بیشترین ستایش نثار دولت شوروی و رهبران آن است.«تمام درخشندگی که هر روز بیشتر از پیش افق آینده مردم شوروی جلوه می‌کند همه در سایه رژیم حکومت شوروی است که واقعا حکومت مردم به خاطر مردم است و در آن تناقضات طبقاتی و دردهای سرمایه داری برای همیشه از میان رفته است»( 347) او استالین را«پیشوای بزرگ» و«رهبر خردمند» و«تئوریسین دانا» می‌نامد.(59)

اما ماجرای سرکوب و ترور و پلیس سیاسی شوروی استالینی چه می‌شود؟تفضلی می‌گوید که حکومت شوروی با دشمنی‌های داخلی و«انواع تحریکات و جاسوسی‌ها» از سوی «جهان به اصطلاح آزاد» روبرو بوده و هوشمندانه«کودک انقلاب را به هر قیمت که بود محفوظ داشت».نویسنده البته بخش عمده اخبار پیرامون«حکومت پلیسی و نظایر آن« را«توهمات و خیالات»می‌داند که« نتایج تبلیغات مداوم ضد شوروی است ...اما حقیقت این است که نه چنین دیوارهایی وجود دارد و نه اصولا هیچ نوع پرده آهنین»(350-351)

فرجام متن نیز توصیه نویسنده است به دولت ایران برای رویگردانی از غرب و نزدیکی به شرق.تفضلی می‌گوید دولت ایران «به جای اینکه...از آنچه در کشور عظیم شوروی می‌گذرد اطلاع یابد و بخواهد که با اتخاذ یک سیاست صحیح و سالم و وطن پرستانه از این تجارب بزرگ استفاده برد....در کمال حماقت تمام هوش و حواس خود را به ماورای بحار و به کشورهای دوردست نظیر آمریکا می‌دوزد»(154)

نوشته تفضلی مشتی است نمونه خروار که بعد از شهریور 20 تخیل ایرانی را پیرامون شوروی شکل دادند.نتیجه آن بود که صادق هدایت در نامه‌ای به حسن شهید نورایی نوشت شوروی شریف‌تر از آن است که بخواهد آذربایجان را از ایران جدا کند و عطا صفوی چنان شیفته «خانه دایی یوسف» بود که با پای پیاده به مرز شوروی رفت ولی دستگیر و به سیبری فرستاده شد.

@kazemi_hojjat

Читать полностью…

حجت کاظمی

https://www.asriran.com/fa/news/757446/%D8%AF%D8%B1-%D8%AF%D8%A7%D9%85-%D9%82%D9%88%D9%85%E2%80%8C%DA%AF%D8%B1%D8%A7%DB%8C%D8%A7%D9%86-%D9%86%DB%8C%D9%81%D8%AA%DB%8C%D9%85

@kazemi_hojjat

Читать полностью…

حجت کاظمی

برداشت‌هایی از تجربه ترامپ
بخش اول

ظاهرا کار ترامپ در کاخ سفید تمام است.در مورد ظهور یکباره و میراث او بسیار نوشته شده و همچنان نوشته خواهد شد تا اینکه به تدریج یاد و خاطره و تجربه او در تاریخ محو شود.به احتمال زیاد از او به عنوان یکی از بدترین روسای جمهور آمریکا یاد خواهد شد که جز در حوزه اقتصادی،دستاوردی ویژه نداشت و چهره برجسته دورانی بود که راست پوپولیستی،پس از سالها حاشیه‌نشینی،در سایه آشفتگی‌های قرن بیست و یکمی دوباره قدرت‌نمایی کرد.برای من به عنوان یک تحلیل‌گر سیاسی،تجربه ترامپ حاوی چند نکته است:

1-سیاست می‌تواند به سرگرمی یک شارلاتان بدل شود.برای ترامپ که زمانی مرغ کنتاکی تبلیغ و مسابقات زیبایی برگزار می‌کرد،کاندیداتوری در انتخابات 2016 و بازی در نقش ناجی آمریکا،چیزی بیش از یک ماجراجویی تازه نبود.مرد بدون اصول و آرمان،خسته از سرگرمی‌های دیگر در جستجوی یک هیجان تازه،وارد میدان شد،کارکشته‌ها را مات کرد و برنده شد.گفته‌اند ابتدا خودش هم چنین موفقیتی را باور نداشت.در سالهای کاخ سفید از تحقیر و اخراج کارکشته‌های جمهوریخواه،بازی و موش و گربه با نانسی پلوسی،مسخره کردن دانشمندان و کارشناسان،رئیس‌بازی و قرارداشتن در مرکز اخبار لذت برد.اما از سرحادثه،سرگرمی هیجان‌انگیز زود با پایان رسید.

2-بخت و شانس نقش مهمی در موفقیت و شکست در سیاست دارند.ماکیاولی از نیروی بخت به عنوان نیرویی هم‌وزن تلاش،برنامه‌ریزی و فضیلت فردی برای موفقیت در سیاست سخن گفته است.بهترین‌ها لزوما در نبردها پیروز نمی‌شوند، پیروزی می‌تواند صرفا نتیجه حضور اتفاقی در زمان و مکان مناسبی باشد.ترامپ در لحظه مناسبی در سیاست آمریکا پدیدار شد:سرخوردگی مردمان عادی از سیطره نخبگان مغرور،رویگردانی از کثرت‌گرایی فرهنگی،پدیدارشدن آسیب‌های اقتصاد جهانی‌شده در حالی بود که جمهوریخواهان توجهی به این صداها نداشتند وکلینتون منفور تبلور چنین گرایشهایی در آمریکا تلقی می‌شد.فایده اینها در سبد ترامپ ریخته شد.جالب‌تر آنکه درست زمانی که احساس می‌کرد با رونق اقتصادی گسترده،پیروزی آسانی پیش‌رو دارد،بخت از او روی گرداند،کرونا به میدان آمد و او را از پای درآورد.

3- ضعف‌های یک سیاستمدار می‌تواند به نقطه قوت او بدل شوند:خودشیفتگی،بی‌تجربگی،فاقد سابقه بودن،رفتار بی‌پروا،عامیانه حرف زدن و برنامه‌های تخیلی- رادیکال زمانی نقطه ضعف ترامپ تلقی می‌شدند.همین موارد در سال 2016 به نقطه قوت و پیروزی او بدل شدند ودر سالهای ریاست جمهوری هوادارانی سرسخت برای او در جامعه آمریکایی دست و پا کرد.او امروز بیش از دور اول رای آورده و اگر بخواهد می‌تواند صحنه سیاست آمریکا را برای نخستین بار تغییر دهد.


4- «دموکراسی‌های تثبیت شده»آنچنان هم تثبیت‌شده نیستند.سالها خوانده‌ایم که دموکراسی‌های تثبیت‌شده به واسطه جامعه مدنی،تکثر رسانه‌ای،ساختار حزبی مستحکم و....در مقابل پوپولیسم و ماجراجویی، آسیب پذیری کمتری دارند.تجربه ترامپ نشان داد که در پس این نهادها و مناسبات،همواره پوپولیسم،نفرت،هیجان مردمان عادی،قطبیت سیاسی و.... لانه کرده و تنها در جستجوی فرصتی برای به هم ریختن بازی است.

5-نفرت نقشی مهم‌تر از علاقه در رفتار سیاسی شهروندان دارد.انتخاب ترامپ به ریاست جمهوری بیش از آنکه ناشی از علاقه به وی باشد،ناشی از نفرت از هیلاری کلینتون بود.در شرایط فعلی هم رای به «جو خوابالو»ی سالخورده و متزلزل بیشتر از آنکه به واسطه باور به توانایی و علاقه به برنامه‌های او باشد،به خاطر فوران نفرت از ترامپ بود.(ادامه در پست بعدی....)
@kazemi_hojjat

Читать полностью…
Subscribe to a channel