kazemiandehkordi | Unsorted

Telegram-канал kazemiandehkordi - شعرهای وسعت الله کاظمیان دهکردی

56

Subscribe to a channel

شعرهای وسعت الله کاظمیان دهکردی

پاره ی یکم

کنکاشی در پیشینه ی «یلدا» ، چیستی و گشتگی ی آن

وسعت اله کاظمیان دهکردی


پیش از آن که به پیشینه ی واژه ی یلدا در ادبیات و تاریخ بپردازیم لزوم پرداخت به آیین میترائیسم برای تبین مفهوم مورد مرادما،واجب است.
میترائیسم از الهه های هند و ایرانی ست
شاکله ی آیین میترائیسم بر گرامی داشت ایزد مهر که نماد وفاداری،پیمان ،محبت و راستگویی است،بنا شده است.

این آیین از حدود چهار هزار سال پیش از ظهور زرتشت در ایران بزرگ، تا سده دوم و سوم میلادی از هند تا انگلیس،اسپانیا،ایتالیا،وجود داشته و از بزرگترین آیین های دینی ست که اکثر اروپا و آسیا را درنوردیده است
پس از ظهور زرتشت،این آیین از بین نرفت بلکه به شکل الهه ی اهورایی ی مهر،در دین زرتشتی،ادامه یافت چنان که بخشی از اوستا به ایزد مهر یشت،اختصاص یافته و یکی از سه ایزد حسابرس بر اعمال مردگان پس از عبور از پل چینوت،به عهده ایزد مهر در کنار ایزدان رشن وسروش است.

اما واژه ی یلدا در هم‌جواری ی شب،،واژه ای سریانی واز شاخه ی زبان آرامی ست که این زبان ،در حوزه ی بین النهرین ( بخش هایی از ترکیه،سوریه ،عراق و ایران) از سده ی نخست میلادی تا سه دهه پس از آن، زبان علمی و ادبی ی ایران بوده است
هنوز آشوریان و کلدانیان سوریه ، عراق ،ترکیه و ایران به همین زبان،سخن می گویند.
خط کوفی شاخه ای از خط اسطرنجیلی برگرفته از زبان سریانی ست.
نیز مانی شش کتاب خود را به همین زبان که در غرب ایران،کاربرد و رواج داشت،نوشته است
پس یلدا واژه ای سریانی به معنی تولد و به دنیا آمدن است که به زبان هم جوار خود یعنی تازی رسوخ کرده و به شکل های مختلف،در آمده است.
میترائیسم،اول دی را که آغاز زمستان و نیز تولد خورشیدبود گرامی می داشت و معتقد بود میترا،نماد اهورایی بر نماد اهریمنی و تاریکی یعنی زمستان،پبروز می شود.
چنان چه در مهر یشت اوستا آمده:
«مهر از آسمان با هزاران چشم بر مردم ایران می نگرد تا دروغ نگویند...»
در واقع آخرین شب ماه آذر،بلند ترین شب سال است و دیو تاریکی از تابش نخستین اشعه ی خورشید به سمت نابودی،حرکت می کند.
سال نو مسیحی , توسط امپراتور روم باستان،کنستاتین اول، بنا گذاشته شد وی برای دوری از چندگانگی مردم در انتساب روز تولد حضرت مسیح (ع) دستور داد میلاد میترا را تولد حضرت مسیح (ع) بدانند.
تولد حضرت عیسا،برابر با ۲۲ دسامبر بود اما بعدها به دلیل اختلاف در محاسبات کبیسه به ۲۵ دسامبر تغییر یافت.
کاربرد ادبی ی واژه ی یلدا در ایران به قرن پنجم هجری با لامعی ی گرگانی و قرن ششم با عطار تا سعدی و حافظ و...به بعد بر می گردد .
حتا فردوسی علیرغم یاد کرد آیین میترائیسم،مثل پروراند ن فریدون به وسیله‌ی گاو (سمبل آفرینش زمین در آیین مهر) به هیچ عنوان از جشن یلدا و دیگان،سخنی به میان نیاورده است
چنان چه مولانا نیز فقط به نقش خورشیدِ در این آیین،اشاره کرده است:
نه شبم نه شب پرستم که حدیث خواب گویم
چو غلام آفتابم،هم از آفتاب گویم

و بسامد چنین نگرشی به تأثیر تاریخی و اسطوره ای ی میترائیسم، درذهن شاعران و نویسندگان،باز تاب دارد
یکی دیگر از چیستی ی توجه ممتد ادبیات ما به ستایشگر ی خورشید ، ناشی از قرار گرفتن ما در نیمکره شمالی و زمستان های سخت و طولانی ازمنه گذشته بوده است چنان چه کوچ بزرگ ایرانیان از سرزمین موسوم به ایران ویچ به واسطه ی یخ بندان آن سرزمین و مهاجرت برای رسیدن به آفتاب و گریز از اهریمن تاریکی و سیاهی و سرما بوده است.
وجه تسمیه «سال »در زبان اوستایی و پهلوی از «سرد» دلیلی بر نو شدن سال در دیگان است ‌.
پس در می یابیم که یلدا ،به حداقل هفت هزار سال پیش برمی گردد که در آیین میترائیسم،به عنوان تولد خورشید و پیروزی ی روشنی بر تاریکی ست.
اما در ایران پس از اسلام آخرین شب آذر و دیگان یا روز نخست دی، آیینی دینی به شمار نمی رفته از همین روی یلدا در نگره ی عامه به چله تغییر یافته و از جشنی درباری،دینی به جشنی مردمی،نمود گرفته است.
در شب چله،دهقانان و کشت ورزان، آخرین شب آذر را ،پایان کشاورزی و دامداری در سال می دانستند و به جشن و سرور بر می خاستند.
در واقع شب چله،شب پایان کار کاشت،داشت ،برداشت و ذخیره سازی بوده است.
شب چله، گهنباری مردمی و خانوادگی بوده که به مرور زمان به صورت یکپارچه در سراسر ایران،تسری یافته است و به هیچ عنوان صبقه ی دینی و درباری ندارد.اما از تقسیم بندی زمانی با چله بزرگ و چله کوچک،نیز بی ارتباط نیست
زیرا تقسیم بندی زمانی به نوعی تاثیر روانی ی خوشایندی را جهت کوتاه شمردن زمستان سرد،ایجاد می کرده است.
نکته ی دیگر ی که نگارنده بر آن متفق است به نظر می‌رسد جشن شب چله که جشنی مردمی بود در تقابل با جشن سده (در آخرین روز چله بزرگ،)بوجود آمده باشد.
مضافن نقش مندی ی تاریخی ی میترائیسم را نباید از نظر دور ساخت

Читать полностью…

شعرهای وسعت الله کاظمیان دهکردی

چون پرندگان که می لمند
به برگان نو
خیس و گرسنه وترسان

از کوه و رود و توفان ،خلیده
به سوی لانه های کهن
عشق می دوزند
تو
تو
تو
آن گونه به من برس
#وسعت_الله_کاظمیان_دهکردی

Читать полностью…

شعرهای وسعت الله کاظمیان دهکردی

برگرفته از کانال دکتر مولا خواه

Читать полностью…

شعرهای وسعت الله کاظمیان دهکردی

"کسی برای عشق می تواند بمیرد" ....
آهنگ بسیار زیبا و رمانتیک از "انیو موریکونه" ایتالیایی

Читать полностью…

شعرهای وسعت الله کاظمیان دهکردی

متن وترجمه فارسی ترانه:

لبیروت

به بیروت

لبيروت من قلبي سلامٌ
لبيروت و قُبلٌ للبحر و البيوت
لصخرةٍ كأنها وجه بحارٍ قديمِ

سلامی از دلم به بیروت
و بوسه‌هایی به دریا  و خانه‌ها
به صخره‌ای که صورت دریانوردی قدیمی در آن نمود دارد

هي من روحِ الشعب خمرٌ
هي من عرقِهِ خبزٌ و ياسمين
فكيف صار طعمها طعم نارٍ و دخانِ
لبيروت مجدٌ من رمادٍ
لبيروت من دمٍ لولدٍ حُملَ فوق يدها
أطفأت مدينتي قنديلها
أغلقت بابها أصبحت في السماء وحدها ... وحدها و ليلُ

(بیروت) باده‌ای از روح ملت است
نانی از عرق آن‌ها  و گل یاس
چگونه شد که مزه‌ی آتش و دود گرفته است
برای بیروت پیروزی‌ست  از خاکستر
برای بیروت از خون فرزندی که بروی دست‌هایش حمل شد
شهر من چراغ خود را خاموش کرد
دروازه‌های خود را بست
پس از غروب خورشید تنها شد
تنها در شب

أنتِ لي أنتِ لي أه عانقيني
أنتِ لي رايتي و حجرُ الغدِ
و موج سفرٍ
أزهرت جراح شعبي أزهرت.. 
دمعة الأمهات .. أنتِ بيروت لي أنتِ لي أه عانقيني

تو برای منی  تو برای منی
آه ! مرا در آغوش بکش
تو برای منی
پرچم منی
و سنگ فردا و موج سفر
زخم‌های ملتم شکوفه کرد
«اشک‌های مادران» گل داد
تو،
بیروت من
تو برای منی
آه ! مرا در آغوش بکش

Читать полностью…

شعرهای وسعت الله کاظمیان دهکردی

مرا بیاور وقت نابالغ
که پوست این قفس
دارد می ترکد
که ماشه ی تفنگی در گلو دارم
مرا بیاور وقت جوان
به زمان رسیده
به نام و خطاب رسیده
که پنجره ای بی جهت
پلک می زند
و آدم خسته می شود
و باد از هر چه بایستد
خوشش نمی آید
مرا بیاور
جایی رسیده
دخمه و گودال و اردیبهشتی در مزرعه
فرقی نمی کند
نمی خواهم، بلند شوم
دنبال مهلت از جهانی باشم
که نمی خواهم
(وسعت_اله_کاظمیان_دهکردی/کز کردن درخت در چوب بری/نشر هرمز ۱۳۹۷/ ص ۳۹)

Читать полностью…

شعرهای وسعت الله کاظمیان دهکردی

وسعت اله کاظمیان دهکردی
(دچار شدگی ی زمان و نظریه های معیوب)
آدم وقتی پیر تر می شود طبایع اش هم دگرگون می شود
اگر أهل ادبیات و هنر هم باشد ونامدار ،مشاعر، قابلیت توهم بینی و هذیان چینی پیدا می کند و زمانی دست از توهم سرایی می کشد که شاکله ی هنر و ادبیات را،ساییده است.!
بیشتر به نظر می‌رسد تاریخ هنر و ادبیات،به طور اتوماتیک،نطریه های معیوب را،پاک می کند و برهان آن را بر حرف هایی از سر پیر تری شدن و مضرات ناگزیر آن می گذارد.ازهمین نگاه
کیومرث منشی زاده، شاعر ومبدع ژانر که خود استاد کرسی ی هنر شناسی ی مونبولیه فرانسه بود و تلفیق گر درست یا نادرست شعر و فلسفه و فیزیک و ریاضی و به شکلی آوانگارد یست بود خاصه در منظومه‌ی بلند «سفرنامه مرد مالیخولیایی رنگ پریده»:
اقیانوسی از زرد چوبه زار ز نگاری/رودخانه پیچاپبچ شیر/.... نردبانی از آتش/شعری نوشته شده/بر کاغذ سفید آسمان....»
و عمری در راه آموزش و پرورش استعدادهای جوان شعری،راه نوردید
چند مجموعه شعر تولید کرد سال هابر کرسی هنر شناسی و ادبیات ،جلوس کرد
اما دم دمای بانگ رحیل،هنرمند و شاعر و هر چه تبعیت از این آبشخور را دارد بیمار روانی خواند و خودش را هم!
نظم خواندن بوستان سعدی و حماسه شعر فردوسی را در بوق کرد بدون آن که بفهمد هر گونه قالب شعر و هر گونه مظروف در ظرف زمانی و درکی ی آن ریخته می شود.
غزل سعدی شعر است اما بوستان نظم! منشی زاده،این را متوجه نبود که پند و اندرز و وعظ و حکایات تمثیلی را باید با زبان شعری ساده گفت یا حماسه سرایی،ذاتی کوبشی،خطابه ای و تهییج برای جنگاوری دارد و هرگز نمی تواند با سایر قالب ها در یک کپه ی ترازو قرار گیرد
چنان چه ادبیات نمایشی در یونان دقیقن به خاطر جنگ های ایرانیان و رومیان،شکل گرفت و کاراکتر های نمایش با تکان دادن شدید دست و صورت،کلمات عامه فهم را که جنبه ی برانگیختگی داشت،ادا می کردند.
چندین سال پیش هم،چنین اتفاقی برای نوشتن تند من،زاده شد و مطلبی بر دو گفتار و نوشتار دکتر کدکنی نگاشتم.
در گفتاری این شخصیت کم نظیر ادبیات معاصر،شعرو اندیشه ی نیمایوشیج را به دکتر خانلری،منتسب کرده بود.
نگره و شعر نیما را مگر می شود به دکتر خانلری،نسبت داد شاعر ضعیفی که کاملن درگیر و وابسته ی شعر سنتی بود «تحول غزل در شعر فارسی»«تحقیق انتقادی در عروض و قافیه.....»وانتشار مجله سخن با آن دیدگاه های تند سنتی،چطور می توانست نام نیما را تصاحب کند،!
نیز در یادداشتی در مجله بخارا تحت عنوان،«نقش تاریخی و خلاقیت فردی» بحثی را با این مضمون،شروع کرده است که بسیاری از شاعران،تصور می کنند می توانند بسیار بهتر از ابوحفص سغدی شعر « آهوی کوهی در دشت چگونه دودا», را بسرایند که این مثال مربوط به عنوان یاد داشت ایشان است اما آیا لزومی بود موضوع بدیهی را مطرح کند نکته ای که همگان به آن اشراف ذاتی دارند!؟ و آن قدر همین مثال اصلی را به انحا گونه گون،تکرار کرده اند که ملال آور است!بعد دکتر شفیعی کدکنی، مقوله متفاوت با عنوان مقالت خود را،می گشاید که «, از حبیب یغمایی شنیدم او شاید هم از شخص دیگری اما از نسل او و از همان ادیبان نامدار عصر پهلوی اول که می گفت :وقتی مقرر شد که به جمع آوری ترانه های روستایی ایران بپردازد،از طرف دولت ،قراردادی با مرحوم حسین کوهی کرمانی بسته شد که وی متصدی جمع آوری این ترانه ها شود و در برابر هر دوبینی،مبلغ ناچیز ی (شاید پنج ریال یا کمتر) به او بدهند به طوری که راوی (مرحوم یغمایی یا دیگری که از یاد برده ام)می گفت،مرحوم کوهی در اندک زمانی مقدار زیادی دوبیتی آورد و بعد از تحقیق معلوم شد که هم برای گرفتن پول بیشتر و هم برای راحتی خودش نشسته است و در کنار دو بیتی های روستایی،مقدار زیادی از خودش به سبک و سیاق آن ترانه ها،سروده است....‌»
و طبق نوشته ی دکتر شفیعی کدکنی،معلوم شده که مقداری از خود سروده و اضافه کرده و قسمش داده اند و الباقی ی قضایا!
دکتر شفیعی کدکنی در فرایند نظریه ی بدیهی ی نقش تاریخی و خلاقیت فردی،می نویسد که ترانه های به فرض بر ساخته،قابلیت ماندگاری و دوام را ندارند اما از این موضوع،غافل است که ترانه های روستایی ی ایران،دایره ی گسترده و شلوغی دارد نیز نوع گویش ها متفاوت است و وقتی کتابی تحت عنوان «, ترانه های روستایی ی ایران»,چاپ شود هرگز بررسی ی درستی و نادرستی آن ها به واسطه ی فرا گیری ی کلی،امکان پذیر نیست اما نمونه سازی مثلن شعر ابوحفص سغدی « آهو ی کوهی در دشت،چگونه دوذا....» بواسطه ی وحدت شعر و ضبط تاریخی،امکان پذیر نیست و از دایره ی شمول عنوان مقاله،خارج می شود!
ثانین نثر خودمانی ،نقل قول پر از تردید از فلان مرحوم و بهمان مرحوم و در یاد نداشتن عقبه ی نقل قول موهوم برای یک استاد کم بدیل ادبیات،درست نیست!
و ناچار بابرگشت به دچار شدگی ی زمان،ما را با این حقیقت روبرو می کند که انسان در معرض نسیان ناشی از دچار شدگی ی معمول زمان است .

Читать полностью…

شعرهای وسعت الله کاظمیان دهکردی

به خط شریف استاد فاطمه حق نژاد

Читать полностью…

شعرهای وسعت الله کاظمیان دهکردی

ایستادنی داشتم
طرح اشیا فرسوده که مادر حبس می کند
طرح چوب هایی که درخت نشدند
در من چیزی مثل حس علف کنده‌ شده ،اذیتم می کرد
انگار زیر فواره ی گریه خوابیده باشم
از نفس هایم ،بوی مشمئزی خارج می شد
من رو به روستاهای خسته
دویدن سنگ هایی بودم که
جاده را می بست
جنون تکان هایی که
میوه‌های کال را می‌ریخت
و دلهره ی بی ملاحظه ای که
به جهان کلمات من فشار می آورد
تمام عصر
آرزویی بودم
در نی چوپانان که
در دره های گل های ختمی
شنا می کرد
من سمت بادهای خیس
سرگردانی ی عندالمطالبه ای بودم
که تو خواسته بودی
( وسعت اله کاظمیان دهکردی/آواز مچاله ی ماهی و موج/ /دو زبانه ،انگلیسی ، فارسی ص ۲۶)

Читать полностью…

شعرهای وسعت الله کاظمیان دهکردی

(دو)
یا این شعر که «بچگی،»نام دارد و ذهن شاعر را به همان وضعیت دل نشین و نابرگشت کودکی می برد با تیله بازی،نوشابه های سیاه،دمپایی،مشق ، که تجربه ی هم سان بچگی های ماست اما در واقع آن ها نیستند فضا ها،همان اند اما با ساختی تازه،مهندسی شده و نوین ظاهر می شوند که در پیشینه ی ذهنی و نویسشی ی هیچ شاعری،ننشسته است و کارکرد و رفتار واژه گان در جای نشینی ی هم،فوق العاده است:
«چیزی شبیه مچاله تفاله بودیم/در حضانت کوچه ها/, قبیله تیله ای با دستان برفکی/ما دامن های گل گلی/تا ظهر خسته نیسان های کلنگی/, کوچه ها را وجب می کردیم/,با نوشابه‌های سیاه/و از پاشنه ها مان،ترک روی دم پایی ها/, مشق می نوشت.....»
(ص بیست و نه)

تفاوت ذهن شهودی با ذهن وحدتی در این جا بارز می شود که «شفیلد»شاعر و ذنیزم ،هوسرل،و حتا مکتب اصالت وجود اگزیستانسیالییزم، به درک پدیده ها بی واسطه ی کسبی و آننی معتقدند و من در مجموعه ی «,بر بال رویا»دکتر رویا مولاخواه،ادببات رابه منزله ی سازه ای بینامتنی یا باز تابنده ی خود،قبول ندارم و اگر به پیش زمینه های شکلی ی نرم حجم نیز،حرکت کنیم گذار از کسبیات متعارف پیشا متن ها را به سوی نگره های شهودی و اشراقی ی آنی می بینیم که تافته ی وضعیت ناب اکنونی ست و در شعر و اندیشه ی مولا خواه بخوبی بازتاب دارد:
«ازبهار که حرف می زنم/قناری ام می گیرد،بی قفس زدگی/سرم که بچرخد/آن حدود های لاجورد/کودکی ام در چاشت/دو قورت و نیم،کوچک تر بر می گردد...»

(ص سی و چهار)
در اندیشه ی مولا خواه،تببن پیشین مثل همه ی خاطرات ما،مصداق دارد اما ایجاد بستر دیگر گونه و بدیعی در فرو نشینی ی کلمه که سا حتی کاملن نو بدون انگاره های پیشین دارد،برجسته است نه آن ذهنیت انتزاعی که لوی استرو س در باره ی انسان اولیه،مدعی آن است

مولا خواه،بی ترس از آور دن کلمات غیر معیار ،،نا معمول ،کم کاربرد یا آشنایی زدایی ی نحوی و نویسشی ،با مخاطب خود حرف می زند مثل «,ما تملکیم»بجای ما در تملکیم،دندان لق،وسط دو ابژه،بند پای کنه گیان جلگه ایم...
از منظر ضعیف و کم اعتنا،من به قطع و طرح کتاب وعدم رعایت محسوس سجاوندی و نشست نا مربوط علامت/در بسیاری از سطر های متصل،خرده دارم و انتظار دارم در چاپ های پسین،کاستی ها را برطرف نمایند
ولی من شعر دکتر رویا مولا خواه را دوست دارم و همان طور که پیشتر آمد،تازه نویسی بی واسطه او را بدون اکتساب معنا و فضا در بینامتن،پسندیدم و معتقد م «باد اتفاقی است که پوشال می برد/خانه ما ابری نیست»
(از همین مجموعه،ص نود و دو)

Читать полностью…

شعرهای وسعت الله کاظمیان دهکردی

نقد و خوانش کتاب بر بال رویا _رویامولاخواه
از دکتر وسعت الله کاظمیان دهکردی



http://www.rmolakhah.ir/1398/12/11/%d9%86%da%af%d8%a7%d9%87%db%8c-%d8%a8%d9%87-%da%a9%d8%aa%d8%a7%d8%a8-%d8%a8%d8%b1%d8%a8%d8%a7%d9%84-%d8%b1%d9%88%db%8c%d8%a7_-%d9%81%d8%b1%d9%88-%d9%be%d8%a7%d8%b4%db%8c-%d9%90%d8%b9%d8%a7%d8%af%d8%a7/

Читать полностью…

شعرهای وسعت الله کاظمیان دهکردی

ﺩﺭ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺍﯼ ﮐﻪ ﻣﺮﺩﻡ ﺍﺯ ﻧﻌﻤﺖ ﺁﺯﺍﺩﯼ ﻣﺤﺮﻭﻡ ﻫﺴﺘﻨﺪ ، " ﻋﺸﻖ "
ﻓﺮﺻﺘﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﺠﺮﺑﻪ ﮐﺮﺩﻥ ﺁﺯﺍﺩﯼ ﺍﺳﺖ ...


ﻫﻨﺮ ﺭﻣﺎﻥ | ﻣﯿﻼﻥ ﮐﻮﻧﺪﺭﺍ

Читать полностью…

شعرهای وسعت الله کاظمیان دهکردی

نوشته ی :وسعت اله کاظمیان دهکردی

وجیزه ای برافترا ق و اشتراک قاعده ی زبانی

در  جمع مونث سالم در عربی،قاعده بر ه تانیث است مثل طالبه،مطالعه،مصاحبه
که طالبات،مطالعات و مصاحبات و...می شود اما در زبان مقصد مثل ما(فارسی) می توانیم با توجه به حفظ موسیقی و شنیداری مطلوب و تلفظ زبانی فارسی با ها هم جمع ببندیم  دکتر شفیعی کدکنی، شعر خوب را در وهله‌ی نخست باگوش نوازی و موسیقی  بررسی می کند و با برجسته کردن « ایقاع» می گوید:
«
▪️هر جا که هندسهٔ زبان وارد یک نظامِ ایقاعی و ریتمیک بشود، به نظر من شعرِ واقعی همان‌جا تحقّق می‌یابد. معنی و مضمون و این‌ها، امور ثانوی هستند؛ هرکی هرچه می‌خواهد بگوید. اصل، درکِ جمال‌شناسانه از کلام است؛ از کلمه است. معانی و این‌ها فرع است»
( البته سخنی جامع و مانع نیست!)
از همین منظردر زبان فارسی ،طالبه را با ها جمع
  نمی بندیم زیرا تلفظ آن سنگین و از بار موسیقی می کاهد پس زبان مقصد می تواند طبق اصول زبانی ی خود در تغییر کلمه،دخالت کند همان گونه که تازیان با بسیار بسیار واژگان فارسی،طبق قاعده مندی زبان خود،تغییر بوجود آوردند و کاربردی کردند
اما در باره ی واژه ی «طناب» عربی بگویم عرب ها این اسم مفرد را به جمع مکسر می برند و« اطناب» می نویسند و می خوانند که اطناب با مکسور خوانی الف آن به دراز گویی و دراز نویسی،معنا می شود و در زبان گفتاری و نوشتاری ی ما،بسامددارد
بنابراین نمی توان،طبق هیچ قاعده ی نحوی و دستوری ی تازی،طناب را با علامت جمع مونث سالم عربی با ات جمع بست و «طنابات» نوشت و خواند
در باره ی واژه ی «کباب» هم باید گفت: اگر چه به نظر می‌رسد
کباب،واژه ای در اصل ترکی باشد که در زبان تازی هم رخنه کرده است اما  از گذشته های دور وارد زبان فارسی شده  و ذاتن نباید عربی باشد .
کباب در عربی  حتا به باب مجهول مفعل بر وزن محمد برده شده ومکبب را از آن ساخته اند زیرا کباب در این زبان به بربانی شدن گلوله های ریز گوشت،اطلاق می گردد نیز کبه مونث بر وزن وسعت و کبیبت بر وزن مصیبت هم از نوع قاعده مندی این زبان است  اما ما فارسی زبانان، آن را با ها،جمع می بندیم و کباب ها،می نویسیم که ایقاع و موسیقی ی آوایی در زبان فارسی،ایجاب می کند.
پس جمع کبابات،کاملن غلط است.
یک نکته در افزونی ی اختیار ات زبان مقصد (فارسی) بگویم که گوش نوازی و تلفظ زبانی ،سبب قاعده در زبان فارسی می شود چنان چه می تواند کوکب عربی را با ان و ها فارسی،جمع ببندد.
در زبان فارسی ی پیشین ما در زبان پهلوی،جمع با ان هم وجود دارد که بحثی دیگر را می طلبد.
از «, اختیارات»نوشتم که بدون قاعده ی اصلی ی زبان تازی از اسم مصدر اختیار،به جمع مونث سالم برده شده و اختیارات شده است این نمونه و نمونه های دیگری مثل جمادات،نفرات و...بر اساس نوع گوش نوازی و نوع تلفظ اعراب،در چرخه ی رسمی ی زبان عربی،جربان دارد.

زبان مقصد با توجه به قاعده های نحوی خود،می تواند واژگان وارده را با همان قابلیت های زبانی ی خود،تغییر دهد چنان چه تازیان بسیار ی از واژگان فارسی را گرفتند و به شیوه زبانی خود تغییر داده و کاربردی کردند و در واقع معرب کردند مثل اندازه که هندسه شدگوهر،جوهر شد به باب ثلاثی مزید بردند و جواهر شد یا پردیس (بهشت)را فردوس کردند و بی شمار واژه را.
زبان فارسی هم حق دارد با معیار های زبان خود،واژگان تازی یا غیره را گرفته،تغییردهد مثل همبن کوکب که با ان علامت جمع فارسی یا ها،جمع بسته شود و کوکبان گردد و کاملن هم درست است مثال دیگر شاهد تازی ست که در زبان فارسی با علامت جمع فارسی،جمع بسته می شود و شاهدان،می شود
نمونه شعر از شاعران بزرگ هم گواهی بر درستی ی این جمع است

ما تیره کوکبان همه زاغان ماتمیم
پرواز کرده،بلبل عیش از میان ما
طالب آملی
رفتی تو شاد و بر دل ما تیره کوکبان
یک دل رها نکردی و صد غم گذاشتی
حزین لاهیجی

کوکبان سرگشته و خورشید و ماه
جمله حیران گشته بر صنع اله
عطار نیشابوری
و......

Читать полностью…

شعرهای وسعت الله کاظمیان دهکردی

به من، نگاه کن ای
راز بین بود و نبود
فصل از سرم، گذشته و
خون در شقیقه ام
دلمه بسته است
و ببین  در هیچ کتاب شفایی
نام مرا
ثبت نکرده اند ای
روزی از یاد من، نچکیده
بنشین بی شعله ای در دهان
بنشین با سنجاقکی بر لب
که هنوز آن  کلمه
ماهی طلایی ی برکه ی توست...

#وسعت_اله_کاظمیان_دهکردی

Читать полностью…

شعرهای وسعت الله کاظمیان دهکردی

من از دره ها برخاستم
برای تو
در آفتابی مایوس
جایی که گیاهی هزار ساله
در آینه ای گریزنده
خود را آتش می زد
من برای تو برخاستم
برای سعی کلماتی که 
پرندگانی با بال های جذامی بودند
تا بالا بتپم
مرهم و  شعر بیاور م
به جستجوی تویی  با
نیم تنه ی گیاهی
دو زانو، کرنش کنم
که فقط ریواسی بودم
بی پوست و لب و صدا
و برای تو برخاستم
به روز  جاری
که خواب بودم  پیشتر از تو
آن گاه که نظر کرده ی خدایان بودی
#وسعت_اله_کاظمیان_دهکردی

Читать полностью…

شعرهای وسعت الله کاظمیان دهکردی


در یک آغوش می‌توانید
همه چیز را انجام دهید
لبخند بزنید و گریه کنید
دوباره متولد شوید و بمیرید
یا آرام بمانید و در درون خود بلرزید
انگار که آخرین است...


#چارلز_بوکوفسکی

Читать полностью…

شعرهای وسعت الله کاظمیان دهکردی

‏فیلم از طرف vosat kd

Читать полностью…

شعرهای وسعت الله کاظمیان دهکردی

خواب زده از عطر تو برخاستن دارد
به بارانی ریز
روی نرده نیم نشسته از
آواز رودخانه،پر شدن
چشم کشیدن به بهت اطراف
به شکوفه های پنهان سیب
به  کلمات نوزا در سر و

با  چشم تو از ایوان های نیمه شب
به دور های پر نغمه
پرواز کردن

#وسعت_اله_کاظمیان_دهکردی

Читать полностью…

شعرهای وسعت الله کاظمیان دهکردی

وقتی دو انسان پخته و معنوی به هم دل می بازند، یکی از بزرگترین پارادوکس های زندگی اتفاق می افتد،
یکی از زیباترین پدیده های جهان هستی رخ می دهد:
آنها با هم هستند و در عین حال به شدت مستقل و تنها هستند!
آنقدر به هم نزدیک اند که انگار هر دو آنها یک نفرند، اما در عین حال، به هم بودنشان، فردیت شان را نابود نمی کند با هم هستند و تنها هستند،
با هم بودن شان کمک می کند که تنها باشند، دو انسان پخته و معنوی اگر عاشق هم شوند، بدون حس مالکیت، بدون سیاست، بدون ریاکاری، به هم  کمک می کنند که آزاد باشند.

📚 مردن از عشق
# فرانک پورسل

Читать полностью…

شعرهای وسعت الله کاظمیان دهکردی

وقتی از بخارای رودکی چند
هزار سال می شود میان این بهار خواب و آن دریا
دست‌های تو ،کم است
من که در تقدیر جهان می بینمت
شعله گی ی این خواهش را کور نکن که
گنجشکک دست های من
در لانه ی گیسوان تو
ساکن شدنی ست
ای بوده تر از سنگ های کف مریخ
ای آرزوی تلسکوپ های سر بالا
ای زیر انگشتان ات ،زمین تازه آبستن
جغرافیای تازه را باز کنم
آدم های تازه را ،راه ده
روی این فرش غلت بخورند
گیاهان ساکت را تو بالا بکش
آتشفشان های خفته را
تو کبریت بزن
و به شهرکرد اندام من
هاوایی ی چشمانت را ضمیمه کن
ای خوشی ی کشیده در من

ای کیف تر از تراک تراک عضلات دشت
در هماغوشی ی فرپردین
بصدام که آب نبندد این وقت خوش ظهر
از طالع من
جبرییل نفس های تو می گذرد
( وسعت اله کاظمیان دهکردی/ آواز مچاله ی ماهی و موج/ صص ۵ و ۷)

Читать полностью…

شعرهای وسعت الله کاظمیان دهکردی

.
هر ثانیه می‌گذرد
چیزی از تو را با خود می‌برد
زمان غارتگر غریبی است
همه چیز را بی‌اجازه می‌برد
و تنها یک چیز را
همیشه فراموش می‌کند
حس دوست داشتن ِتو را

#آنتوان_دوسنت_اگزوپری
ترجمه: #چیستا_یثربی
.

Читать полностью…

شعرهای وسعت الله کاظمیان دهکردی

به خط شریف استاد فاطمه حق نژاد

Читать полностью…

شعرهای وسعت الله کاظمیان دهکردی

تا سفر گیاهی به
ریختن شانه هایش
تا خوابیدن ماری بر
صخره ی برفی
تا شخم زدن گرازها به
جنگل بلوط
به من بیندیش از
یک شب ابدی
وقتی صدا به کلمه
بوسه نمی دهد و از
جامه درانی ی ظلمات
قرن ها گذشته است...

#وسعت_الله_کاظمیان_دهکردی

Читать полностью…

شعرهای وسعت الله کاظمیان دهکردی


کاش می‌شد فکرم را برایت بفرستم که یک روزِ تمام پر از تو بوده است.

👤 #آلبر_کامو

Читать полностью…

شعرهای وسعت الله کاظمیان دهکردی

(یک)

دکتر وسعت اله کاظمیان دهکردی

فرو پاشی ی  عادات پیش از کلمه



مقدمه بر مجموعه ی شعر « بر بال رویا»از بانو دکتر رویا مولا خواه

آن گاه که پیشا متن ها و بینا متن ها،رفتار  کلمه را در جای نشینی،دچار خودکار شدگی می کنند،سایش کلمه را نیز در بستر هم نوع خویش و به عبارتی سهل تر،دست مالی و ذهن مالی ی کلمه را در صفحه صفحه ی ادبیات در گذار شکل گیری ی شعر تا تکوین و استمرار آن بارز می کنند.
نگره بر شعر ایستا ی فکر آور،بر دو وجه قابل تبیین است یکی به سخت نویسی ی   مبهم گارد گرفته بر مخاطب   و دیگری به سخت نویسی ی آشنا زدا والبته پذیرا و شیرین بر می گردد
در شکل نخست،سعی در ارتباط بواسطه ی ذهن  مشوش و دمدهه ی فرآورده های مولف،ناکام می ماند اما شاکله ی دوم،شاکله ای قایم به ذات خود است و پیشا متی ندارد از این رو ست که ارزش این کالا در بازار ادبیات،بسیار بالا ست که ساحت ساخت پیشینی برای آن متصور نیستیم.
تورق مجموعه شعر سپید دکتر  رویا مولا خواه با نام «بربال  رویا» برای من همان حقیقت ثانویه ی ناسایشی کلمه در گذا ر ذهن ها و کتاب ها را ترسیم کرد.
تبین مبانی ی فنو منو لوژی یا همان مکتب پدیدار شناسی،ویژگی ی برازنده بیشتر شعر های این دفتر است
که برای من قابل توجه است و مرا بر آن داشت که اشتیاق و دستور را در هم آکنده کنم و با لذت مجموعه ی شعر های دفتر بانو مولا خواه را،پی بگیرم

«هیچ چیزی از آینه کمتر ندا ری تو/مگر صدای نقره ها/ته لهجه ضامن دار/از گلوی چاقو می نویسی زنجان...»
(شعر زن،ص۲۳)
زنانه نویسی،مد مولا خواه است با آن به کوچه و خیابان و جمع می آید تا دو صورت زن معاصر را،نشان بدهد او نشانه ها را،بهم می ریزد جای دال و مدلول را عوض می کند تا به فول بارت به لذت متن برسد و کاری به کارستان دیگر شاعران ندارد
ابایی از هنجار شکنی و شکست نحو ، زبان  تعلیق معنا ندارد. این گونه است که پرچم دیگری از شعری دیگر را به کول کلمات می دهد
«کجای شهر می توان برای دست های جارو/النگو بافید؟؟/تا آینه/پشت صدایش از نقره ها/برای هر زنی بی ضامن/لبخند بکشد،»
(همان،ص۲۷،)
در مند ی زن جهان روبرو ،بی پاداش رنج اش را چه کسی،النگو می بافد؟!

Читать полностью…

شعرهای وسعت الله کاظمیان دهکردی

من از سیلی باد ها
به اسم تو پناه بردم
که  میوه ای نورس
به درخت تو بودم
که شبیخون گریه
طناب سرگردانی و
ناگزیر ی من بود به
دمدمه ی آفتاب
وقتی پرندگان گرسنه
چینه دان های شان را
صیقل می دادند
وازتو خبری نبود
#وسعت_اله_کاظمیان_دهکردی

Читать полностью…

شعرهای وسعت الله کاظمیان دهکردی

ما را در گردنه ی باد ها
پیداکردند
وقتی  کلمه  از ظلمات خود
می گریخت
و شعر از نوازش لب ما
پرنده می شد..
تخم می گذاشت و
جرات انسان شدن داشت...
#وسعت_اله_کاظمیان_دهکردی

Читать полностью…

شعرهای وسعت الله کاظمیان دهکردی

شێعرم
شێرپەنجەیە
گوللە و نەخۆشی
پەلە قاژەی
ناو قووڵکی لیتەیە
خەوتنە
لە سەر تیغەی چەقۆ
ئەگەر نەیخوێنێوە تۆ..!

#دکتر_وسعت_اله_کاظمیان_دهکردی

#وە_نادرمستەفازادە

ـــــ ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️

شعر من
سرطان است
گلوله و خناق است
دست و پا زدن
در گودال لجن وخوابیدن
بر تراشه ی  آهن است
اگر تو آن را نخوانی...


#دکتر_وسعت_اله_کاظمیان_دهکردی

کاناڵی ژیان جوانە،گەر چاوەکان جوانی ببینن...

👇👇👇🌿🌱❤️
http://telegram.me/Mostafazadeh2

Читать полностью…

شعرهای وسعت الله کاظمیان دهکردی

من از دره ها برخاسم
تو را می خواستم
بره ای سیاه
زیر سایه ی ابری سپید

پریدم
بسمت ماه
مثل پلنگی زخمی
آاااااااااااه
افتاده ام
در دره ای دلتنگ

من از دره ها بر خاستم
افتان و خیزان
عقابی قهوه ای
شاهینی خالدار
با شهپرهای فروهر
پرگشودم
تا قله های پر برف  مه آلود
فراتر از ابرها
برای زیارت آفتاب آرزو

خورشید
از افق چشمانم
طلوع می کند
در آستانه ی صبح
بر کوهستان اشکور ۱

من از گل رویا برخاستم
برای تو
از خوابهای خوش  شیرین
پروانه ای رنگین
در دشت پر گل  یاسمین
پشت همین پنجره
پشت همین پرده
پشت همین پلک و پلکان
پیش همین پونه ها و پلیکان
پیش همین رنگین کمان
عطر پیراهنت را می بویم
عطر تن تنهایی ات را

من برای تو برخاستم از خاک
به احترامت ایستادم
مثل درخت تنومند بلوط
در جنگل جادویی گیسوم ۲
که سر به آسمان کشید
و بر شاخه های بلندش
شعر سپید خیال انگیزم
شکوفه داد

من برای تو برخاستم
بر سر سنگ و صخره ای خزه بسته
سالها نشستم
بر ساحل سبزابی رامسر

بخاطر تو
تپ تپ می زنم
مثل ماهی افتاده بر خاک
در کنار صدفی خالی

دریا کنار
موج آرام و نسیم نرم می وزد
بیا
بیا

بیا
بنشین
کنار من
نگاه کن
چشمانم را ببین
شعری بنوش
با چای سبز
شرابی بریز
غزلی بخوان
در این آذر پائیز
مرا در آغوشت بفشار
ای عزیز
در این خزان زخمی وطن
ای یگانه ترین یار
ژیباتر از هزاران بهار


۱,,,,اشکور ،، ارتفاعات و کوهستان اشکورات بالای رودسر و رحیم آباد گیلان

۲,,,, جنگل سرسبز گیسوم در مسیر سیاهکل و‌دیلمان لاهیجان



بداهه


تقدیم به دوست و شاعر پر احساس جناب دکتر وسعت اله کاظمیان دهکردی عزیر و بزرگوارم


براتون ارزوی سلامتی و سرافرازی دارم

مانا باشید 🙏🍀🍀🍀🍀❤️❤️🍀🍀🙏



#فرهاد_شکوهی


۱۴۰۳/۹/۳

Читать полностью…

شعرهای وسعت الله کاظمیان دهکردی

پلی لیست بهترین های انیو موریکونه (Ennio Morricone) - سانگ سرا
https://songsara.net/70061/

Читать полностью…
Subscribe to a channel