kazemiandehkordi | Unsorted

Telegram-канал kazemiandehkordi - شعرهای وسعت الله کاظمیان دهکردی

56

Subscribe to a channel

شعرهای وسعت الله کاظمیان دهکردی

صدا ی تو
پرده ی باد ها را
از ابرها آویخت  و
عطر ی نشنیده
گلایول تاریک را
تکان داد
جایی که بیا بان  ها،
حکومت می کردند
باران و علف بارید
#وسعت_اله_کاظمیان_دهکردی

Читать полностью…

شعرهای وسعت الله کاظمیان دهکردی

❤️‍🔥


شب تار است و
گرگان میزنند میش ...
دو زلفانت حمایل کن بوره پیش ...

از آن کنج لبت بوسی بمو ده ..
بگو راه خدا دادُم به درویش ..!


#بابا_طاهر

Читать полностью…

شعرهای وسعت الله کاظمیان دهکردی

#موزیک_ویدیو

اجرای همزمان فارسی_انگلیسی
گروه # آرین و # #کریس_دی_برگ


☀️

Читать полностью…

شعرهای وسعت الله کاظمیان دهکردی

موسیقی
Lana Del Rey-Old Money

Читать полностью…

شعرهای وسعت الله کاظمیان دهکردی

نگره ای کوتاه بر گشتگی ی زبانی در شعر فارسی( پاره ی دوم)

نوشته ی وسعت اله کاظمیان دهکردی


نیما،شاعران بزرگی چون اخوان ثالث،فریدون مشیری ،به این نرم بالندگی و قدرت پرواز دادند.
اما شعر سپید،کاملن در برابر نیمایی و اصولن شعر سنتی،قد علم کرد و چونان شعر نیمایی  متاثر از شعر ترجمه شده ی اروپا و آمریکایی ست که شاملو،بدعت گذار این نرم در ایران می باشد.
شعر سپید اگر چه در گاه پیدایش هنوز متأثر از بعض المان های نیمایی و سنتی چون توازن نوعی هارمونی مثل ضرورت قوافی بود اما بعدها،به هیات اکنونی ی خود دست یازید و قیود بازمانده ی نیمه سنتی را گسست.
مهمترین وجه شعر سپید ،موسیقی ی آن است که باز شناخت آن به نوع زبان،نوع لحن خطابی ی شاعر،دایره وسیع واژگانی ،برمی گردد چنان چه در یک شعر واقعی ی سپید،جابجایی ی یک کلمه می تواند موسیقی ی آن را مخدوش کند.

به خاطرِ یک سرود
به خاطرِ یک قصه در سردترینِ شب‌ها تاریک‌ترینِ شب‌ها
به خاطرِ عروسک‌های تو، نه به خاطرِ انسان‌های بزرگ
به خاطرِ سنگفرشی که مرا به تو می‌رساند، نه به خاطرِ شاهراه‌های دوردست

به خاطرِ ناودان، هنگامی که می‌بارد
به خاطرِ کندوها و زنبورهای کوچک
به خاطرِ جارِ سپیدِ ابر در آسمانِ بزرگِ

(هوای تازه،احمد شاملو)
هم زمان با شاملو و پسا شاملو ، جریان های   درست و نادرست شعری هم، بوجود آمد. جریان موج نو، با رویایی، سپهری، احمد رضا احمدی و... حرکت تازه ای بر خلاف زبان فخیم شاملو یی بود اما در ادامه‌ی شعر سپید،بوجود آمد.
در واقع « موج نو» یک جریان و حرکت یک پارچه در زبان نیست و ما نباید آن را یک ژانر شعری بدانیم زیرا از وضعیت زبانی ی واحد شعری پیروی نمی کند اما یک جریان نو اندیشه گر در جهات مختلف شعری ست
بدیهی ست شاعرانی که در این حلقه ی مجازی،وارد شدند با بدعت در شعر و به شکل زمان خود ،حاوی زبانی آوانگارد بودند که با زبان پیشا زمان خود ،گشتگی های بارزی را بوجود آورده اند.

نوع زبان. نوع رفتار کلمه، نوع تخیل، دگرگون شد در ژانر های پایا و مانا چون شعر حجم، گفتار و پس از آن در شعر ناب و شعر دیگر هوشنگ چالنگی و شعر دهه هفتاد (با حرف هایی در آسیب شناسی ی آن)  ادامه یافت. این نُرم ها، بواسطه قدرت و پتانسیل و حرکت دینامیکی ی خود در جامعه، پذیرفته شدند اما جریانی مثل شعر هوشنگ ایرانی (که متاسفانه در بحبوحه ی جریان های بزرگ گم شد) و شعر پلاستیک، جای پایی بواسطه نازکی قالب وزبان وعوامل دیگر باز نکردند.
امروزه جریان های ناپایدار و ضعیفی مثل سپکو و.... در ایران، آمده اند که در واقع بدون پشتوانه ی اندیشه و ایدئولوژی و مانیفست محکم هستند ما در این گونه جریان ها، نه تنها با تازگی برخورد نمی کنیم بلکه با شعرانگی و التذاذ هم روبرو نیستیم.
شعر سپید، هنوز بر خلاف نیمایی، بسیار بسیار جای باز شدن در گستره ی شعر فارسی را دارد زیرا فرم ندارد و فرم در تمام شدن شعر، حادث می شود همراه با آن موسیقی ی نا شنیده دارد و خیلی مباحث دیگر زیبا شناسیک، اما پیدایش شکل های تازه در شعر پسا سپید را نباید و نمی توان، محلی از اعراب و توجه قرار داد و این عدم توجه، دقیقن ناشی از نا کارآمدی، ناتوانی،و  بی جنبشی ی اذهان آنان است.
ذکر این نکته هم بکنم که ما هنوز در دایره ی وسیع، زیبا و هیجان انگیز شعر سپید، نفس می کشیم و سیر انفس و آفاق می کنیم،  گاهی صحبت از جریان فرا سپید! می شود مگر می توان،  ازبی نهایت  شعر سپید،فرا روی  کرد تا  بواسطه ی آن، فرا سپید را، دریافت. ما هنوز در شعر سپید، حل نشده ایم چگونه می توانیم به فرا سپید! پرتاب شویم!؟
و مخلص کلام این که هنوز شعر سپید، جوشان، خروشان و ستیهنده، به راه خودش، ادامه می‌دهد

Читать полностью…

شعرهای وسعت الله کاظمیان دهکردی

با کسی حرف زدم که
هجوم نفس اش ،صبح بود و ایستادن اش
درختی چسبیده به
تن توفان .
روی صدایش ،باغی انار ترکیده
روی پیراهن اش
ده ها گل آویزان می رفتند
با کسی حرف زدم که
بلد من بود
بلد بودن را نفس می زد و
مرا با نوباوگی ی کوچه های از
رویا رفته،می بافت
و من با هر کوک او
از رفتن ،برمی گشتم
#وسعت_الله_کاظمیان_دهکردی

Читать полностью…

شعرهای وسعت الله کاظمیان دهکردی

ز خاک من اگر گندم برآید ..
از آن گر نان پزی ..
مستی فزاید ...!

خمیر و نانوا دیوانه گردد ..
تنورش بیت مستانه سراید ..!


#مولانا🍃


" گندم "
#استاد_شهرام_ناظری🍃

☀️
@Avaayemehr7♥️

Читать полностью…

شعرهای وسعت الله کاظمیان دهکردی

"أشرعُ كفّي اللتين لم تعرفا، منذ تركتك، غير الظمأ وأقول: تعالي.

کف دستانم را که از وقتی ترکت کردم چیزی جز تشنگی نمی‌شناسند، باز می‌کنم و می‌گویم: بیا."

‏ - غسان كنفاني به غادة السمان
ترجمهٔ محمد حمادی

Читать полностью…

شعرهای وسعت الله کاظمیان دهکردی

به این شب بی شعر
چراغ کشیدی و مرگ
به روزنه ی نام های بر سنگ چکید
من از کهکشانی نا صدا و بی خیر بر آمدم
که شعر خوانی ی لب تو
محشر بود ای انگشت تو در
دوات سیاه چاله ها
به عشق نویسی
به داد درختی در دخان درد رسیدی که
پرندگان اش را می کشت و
در تنه اش
خودش را زجر می داد
به این شب بی صبح
سوگند می خورم که
وصیت این درخت،هرگز
آتشیدن نبود وقتی به
عبور هیچ خنکایی
مومن نمی شد....

#وسعت_الله_کاظمیان_دهکردی

Читать полностью…

شعرهای وسعت الله کاظمیان دهکردی

مفهوم دلهره

مفهوم دلهره در همه‌ی نوشته‌های اگزیستانسیالیست‌ها یافت می‌شود. اما این مفهوم نزد کی‌یرکگارد یک زمینه‌ی مذهبی دارد. و در مفهوم دلهره( Dread)(آلمانیان از Angst سخن می‌گویند و فرانسویان از Angoisse. برخی از نویسندگان انگلیسی anguish یا حتا anxiety  را هم برای این مفهوم برگزیده‌‌اند)ایده‌ی گناه همعنان است. دلهره حالتی است که پیش از یک جهش کیفیتی از یک مرحله‌ی زندگی به مرحله‌ی دیگر دست می‌دهد. کی‌یرکگارد دلهره را ( نفرت مهرآمیز و مهر نفرت آمیز) تعریف می‌کند. پسرکی را مثال می‌آورد که دلش برای ماجراجویی غنج می‌زند و تشنه‌ی چیز‌های شگفت و رازناک است. کودک هم به‌سوی ناشناخته‌ کشیده می‌شود و هم، همچون تهدیدی برای امنیت خویش، از آن می‌گریزد. این حالت با ترس فرق دارد. زیرا ترس با چیزی کاملا معین سروکار دارد، خواه واقعی یا خیالی، مانند مار در رخت خواب یا زنبوری که بخواهد آدمی را نیش بزند، حال آنکه سروکار دلهره با چیزی است هنوز ناشناخته‌ و نامعین. وآنچه کودک را هم به خود می‌خواند و هم از خود می‌راند همانا چیز ناشناخته‌ و رازناک است. * کی‌یرکگارد این ایده را در مورد گناه به کار می‌برد. به گفته‌ی وی، روح در حالت بی‌گناهی در حالت خوابناکی است و از خود جدا نشده است و هنوز هم گناه را نمی‌شناسد. دلهره همان امکان آزادی است. هنگامی که به آدم در حالت بی‌گناهی گفتند که اگر دردمرگ نیز به جان او افتد از میوه‌ی درخت دانش نیک و بد نخورد، او نه می‌دانست که بد چیست و نه مرگ چیست. زیرا تنها با سرپیچی از این بازداشت بود که این دانش به دست می‌آمد. اما همین بازداشت در آدم ( امکان آزادی... امکان هشدار‌دهنده‌ی توانستن) را بیدار کرد. در رابطه با خیر نیز دلهره هست. برای مثال، انسانی غرقه در گناه را فرض کنیم. او چه بسا از امکان بيرون آمدن از این حالت آگاه باشد و همچنین آن حالت کششی برای او داشته باشد. اما در عین حال چه بسا همان اندازه که حالت گناه آلودگی را دوست دارد، از آینده‌ی آن نیز بیمناک باشد. در این وضع او را دلهره‌ی خیر فرو می‌گیرد. * این براستی دلهره‌ی آزادی است. *ضد گناه فضیلت نیست بلکه ایمان است( بیماری منتهی به مرگ) وضع کسی که از گناه خود آگاه شده باشد کمابیش همچون وضع کسی است که بر لبه‌ی پرتگاه ایستاده باشد و از امکان پرتاب کردن خویش آگاه باشد و هم احساس کشش به پرتاب کردن خویش داشته باشد و هم احساس وازنش. ** جهش ایمانی به معنای رستگاری است نه نابودی. دلهره‌ امکان او را در چنگال خود نگاه می‌دارد تا زمانی که او را نجات بافته به دست ایمان بسپارد. او در هیچ جای دیگر روی آسایش نخواهید دید

Читать полностью…

شعرهای وسعت الله کاظمیان دهکردی

#New_age
#Modern_Classical

در عشق حقیقی روح است که
تن را در آغوش می‌گیرد.

نیچه

Читать полностью…

شعرهای وسعت الله کاظمیان دهکردی

وسعت اله کاظمیان دهکردی


وقتی ابژه،سوژه را می خورد....

نقدی بر شعری از سیمین بابایی( چاپ در ماهنامه ی ادبی ی توتم)

.

" عرق خشکیده بر بیرق ماه "


چیست در پس این شب برهنه
در تلذذ این بستر نحس
که می آفریند
درد
که می زاید رنج
رنج ...
رن ج....
و  رنجآب/
این شیرابه ی سکوت
که شعله در می کشد
از سریره ی/ معوج آفاق
چون عطر صندل سلاطین
برخاسته/ ازخطوط سوخته ی شرق
زبانه های سرخ
در حصار وحشی تبر

شتک زده/ بر جمجمه ی ترد درخت
نعلین گناه/
گن ااااه
آهِ منجمد
در پوستین اغیار
تاخته/ در حنجره ی تاریک اشباح
بسان شیوع سقوط ..
در لیقه ی بی تکلف نکاح

چند متر آفتاب
ببند به بازوان متعفن قوانین

از انبوهِ عبور
به خالی ترین گدار تن
تا عرق خشکیده بر بیرق ماه
پیراهن شب/ به لکنت افتاد
به یمن زهرخند مذاب

وسعت بی درنگ هیچ/ ادله می بارد
بر زخمی کهنسال/ در اندیشه ی مرگ

ای نجابت مهجور..
ای گسسته..
در حلقوم کلمات

من از دروازه های خواب
به رخت صدات/ پل می شوم بر تن واژه ها

می گریزم/ به استقبال انزوای مرکب
در توازن معلق زفاف

منی که در خویش ساکن است
فصل الخطاب آینه هاست


#سیمین_بابائی


پیشا رنجی از سطر « چیست در پس این شب برهنه..»شعله کشان،سطر های پسین تا واپسین را می سوزاند.
اندوهی فراهم از هجمه ی شکل های نا روا که سرتاسر زیست ویران آدمی را در می نورد.
شکل این معنا،از پیشا متنیت شعر،حرکتی دایره وار در تمامیت تاریخ محذوف زن دارد.
چیستی ی این نگره در آموزه های ناروای  زمان به مفهوم تام و ژرف آن بر موجود ی به نام «زن» به چشم می‌خورد.
انگاری شمایل«ژرژ تابای» ظهور می کند که ابژه ای به نام زن  درسوژه ای به نام مرد،مثله می شود
«... چیست در پس این شب برهنه/در تلذذ این بستر نحس/که می آفریند درد/ که می زاید رنج/ رنج.../ رن ج.....»
برآیند عصبیت لحن شاعر را می توان در تکرار بجای رنج با امتداد مستمر آن با قید  سه نقطه و مثله کردن رنج که هم ذات پنداری ی من در شعر را واگویه می کند.
لذت درد ،پاردکسیکال این شعر است که مدام در نوزایی و رستن است.
بابایی به لحن رنجاب  سکوت،حرف می زند که‌از سریر تاریخ در عطر صندل و خطوط سوخته ی مشرقیان هماره تاریک،چون تیری از چله تنهایی ی عظیم ما،به ما باز خورد دارد.
حرکت سوژه ی شعر با گسست هایی ناهموار از:
«... از سریره (سریر, درست است) معوج آفاق/ چون عطر صندل سلاطین...»
تا« در حنجره ی تاریک اشباح..» به همواری ی «بسان شیوع سقوط....» تا آخر می رسد
مهجوری ، تعلیق و تعقید عبارات در این تکه ی منفک از سوژه را باید در ذهن سانسور گر شاعر، جستجو کنیم زیرا  شعر در سایر قسم ها از سلاست و روانی ی نسبی،بهره مند است.

توالی ی سوژه در حتا ناهمگونی ی متغیر اشیا هم،یک سوست تا آن جا که در کنار بهره مندی از بار موسیقایی و استعاره های کم ساخته، درخشان است.

«...می گریزم به استقبال انزوای مرکب/در توازن معلق زفاف/ منی که در خویش ،ساکن است/فصل الخطاب آینه هاست.»
در شعر سیمین بابایی ،ناهمگونی هایی در اشیا، رخ می دهد که می تواند محل دال ها و مدلول ها را کور کند این وضعیت را می توان در « لیقه ی بی تکلف نکاح» یا «نعلین‌گناه» پیدا کرد.

گسست های خوانشی ،بین «...از خطوط سوخته ی شرق»و«زبانه های سرخ/ در حصار وحشی تبر...» التذاذ فضا های ی پیشین را می کاهد و ایستایی ی چند لحظه،پیامد نبود فضا ی بینا بین است.

«..چند متر آفتاب ببند/ به بازوان متعفن قوانین/ از انبوه عبور/ به خالی ترین گدار تن / تا عرق خشکیده بر بیرق ماه...»
از بسیاری ی سطر های ‌اتمیک ،دل چسب شعر بابایی  اند که ژرف ناکی ی اندیشه ی او را بر می تاباند
یا «...وسعت بی درنگ هیچ/ ادله می بارد بر/ زخمی کهنسال/ در اندیشه ی مرگ...»
یا در تکه از شعر که بسامد حرف ندا «ای» فرایند توالی ی خوشایند سوژه را
  مستمر کرده و به آن زیبایی ی دانستن،عطا کرده است:
«ای نجابت مهجور/ای گسسته در حلقوم کلمات/ من از دروازه های خواب/ به رخت صدات،پل می شوم...»
البته می تواند سطر بعد «بر تن واژه ها» نباشد زیرا رخت می تواند کلمه باشد برای مرجع صدا.

از منظری دیگر «ایگو»   فروید ی از این جهت،در  شعر ،بارز است که من در شعر،رخ تابی فمنیستی به خود می گیرد
اما می توان گفت،سیمین بابایی در القای اندیشه و ساخت زیبا شناسیک  شعر،موفق بوده است.

Читать полностью…

شعرهای وسعت الله کاظمیان دهکردی

چرا نگاه نکردم؟
تمام لحظه‌های سعادت می‌دانستند
که دستهای تو ویران خواهد شد
و من نگاه نکردم
تا آن زمان که پنجرهٔ ساعت
گشوده شد و آن قناری غمگین چهار بار نواخت
چهار بار نواخت
و من به آن زن کوچک بر خوردم
که چشمهایش، مانند لانه‌های خالی سیمرغان بودند
فروغ

Читать полностью…

شعرهای وسعت الله کاظمیان دهکردی

تنهایی ام را ورز می دهد
لب خوانی ی آوازی مهجور
راهی به قصد شعر کندن از
گلوگاه
و پخشیدن جوهری قرمز
در هوای نا معلوم

وسعت اله کاظمیان دهکردی

Читать полностью…

شعرهای وسعت الله کاظمیان دهکردی

من تمام پلّه‌ها را آبی رفتم
آسمانِ خانه‌ یِ ما
آسمانِ خانه‌ یِ همسایه نبود
من تمام پلّه‌ها را که به عمقِ گندم می‌ رفت
گرسنه رفتم
من به دنبالِ سفیدی اسب
در تمام گندم‌ زار فقط یک جاده را می‌دیدم
که پدرم با موهایِ سفید از آن می‌گذشت
من تمام گندم‌ زارها را تنها آمده بودم
پدرم را دیده بودم
گندم را دیده بودم
و هنوز نمی‌ توانستم بگویم: اسب من
من فقط سفیدیِ اسب را گریستم
اسب مرا درو کردند

« احمد رضا احمدی»

Читать полностью…

شعرهای وسعت الله کاظمیان دهکردی

"رقص نوستالژیک" ...
اثری دلنشین ، زیبا و پر احساس
از خانم هنرمند پیانیست و آهنگساز روسیه "داریا شاخووا"
لذت ببرید

Читать полностью…

شعرهای وسعت الله کاظمیان دهکردی

#موزیک_ویدیو

اجرای همزمان فارسی_انگلیسی
گروه # آرین و # #کریس_دی_برگ


☀️

Читать полностью…

شعرهای وسعت الله کاظمیان دهکردی

جادوی دست ها
شاعر فیلم ساز ،،:
آندره تارکوفسکی

Читать полностью…

شعرهای وسعت الله کاظمیان دهکردی

از برهوت تنت
هزار جنگل ندیده
هزار علف ماده
آب می خورند
چنان ریگی طلا
جهان مرا
با رویا و ستیز
گرم می کنی

که اسب های اساطیر
با من تا اولین صبح زمین
عقب خواهند تاخت...
#وسعت_اله_کاظمیان_دهکردی.

Читать полностью…

شعرهای وسعت الله کاظمیان دهکردی

نگره ای کوتاه بر گشتگی ی زبانی در شعر فارسی( پاره ی یکم)
نوشته ی وسعت اله کاظمیان دهکردی

من در کتاب ام به نام "آشنایی زدایی در شعر سپید "مفصلن به پیدایش شعر و روند تطور و گشتگی ی آن که ضرورت تاثیر زمان بر زبان است، حرف زده ام.
زبان، ناگزیر از تغییر است. زبان ها، خاصه زبان فارسی، از ریشه های خود سنسکریت، اوستایی، پارسی باستان، پارسی میانه، دری تا امروز به سمت ساده نویسی حرکت کرده است مطابق با آن شعر از هجایی گا ثا ها تا شعر سپید، دایمن در حال پوست اندازی و تغییر بوده است. سبک ها، به زمان بر زبان، شکل تازه گرفتند
گذار از شعر سنتی که تابع وزن مدون عروضی ست بی پیدایی ی بینا سبک های فارسی مثل مکتب وقوع ممکن نمی بود اگر شکل قالب های نخستین شعر فارسی را در پهلوی ها و به تبع آن دوبیتی ورباعی و غزل و قصیده بگیریم گشتگی های نو اندیشه ای شاعران بدعت ساز چون منوچهری دامغانی در پیدایش مسمط و بعدها ترجیع بند و ترکیب بند و قطعه و چهار پاره،به سمت وسوی تغییرات ثانویه  ی نوین چه در فرم و چه در محتوا مثل سبک هندی بوده است
حرکت تکوینی ی زبان و آمیختگی ،هم جواری و برگردانی شعر فرا ایرانی،باعث شکل گیری ی قالب نویی به نام نیمایی شد که با شکست افاعیل عروضی ظهور کرد و چندین دهه ،شعر فارسی را دگرگون کرد
تو را من چشم در راهم/شباهنگام که می گیرند در شاخ تلاجن/سایه ها رنگ سیاهی.......

(نیما یوشیج)
مفاعیلن مفاعیلن....الخ
هر چند پرچم اربابی ی سبک و ژانر را فرد یا گروهی مشخص،بر دوش می گیرند اما همیشه،کسانی  هوشمند بوده اندکه سعی در برافراشتن چنین پرچم هایی کرده اند اما به هر دلیل،نتوانستند.
شعر نو در ادبیات ما،جریان نیماییزم است که پس از

Читать полностью…

شعرهای وسعت الله کاظمیان دهکردی

تاریخ چیزی نبود
جز لوحی رنگ‌باخته
که آن را پاک می‌کردند
و هر بار به گونه‌ای که صلاح می‌دانستند بازنویسی می‌کردند...

👤 جورج اورول | ۱۹۸۴

Читать полностью…

شعرهای وسعت الله کاظمیان دهکردی

این سبک ملودی به اسکاتلند و ایرلند
اختصاص داره و سلتیک نامیده شده
بسیار رویایی و گیراست...

"پاسخ ..
عشق است"


#موسیقی_بیکلام
#بشنویم ..🎧😌

Читать полностью…

شعرهای وسعت الله کاظمیان دهکردی

.




شاعر:#وسعت_اله_کاظمیان_دهکردی
مترجم:#آلا_شریفیان (#آناهیدا)



با رویا و شعر
با چشمان هنوز خیس
ودستی که از گیسوان تو، گرم است
آموخته ام
پرنده ی تو باشم
با چرخیدن اتاق
روی نوار زرد بام
در حرکات سفید دود ها
صدای تو را
تشخیص دهم
و به بارانی که
در ابر هاست، بگویم
من هنوز زنده ام...



With dreams and poetry
With eyes, still wet
And the hands that are warm from your hair
I've learned
To be your bird
The revolving room
On yellow ribbon of the roof
In white smoke movements,
Your voice,
I can distinguish
And to the rain
That is in the cloud, I can say
That I am still alive...



Poet:#Vosaatollah_Kazemian_Dehkordi

Translator:#Alla_Sharifian
(#Anahida)




/channel/nousnous

Читать полностью…

شعرهای وسعت الله کاظمیان دهکردی

انسان باید هر روز
کمی موسیقی گوش کند،
کمی شعر بخواند
و روزی یک تصویر زیبا ببیند

تا علایق دنیوی نتواند حس زیبا‌شناسی را که خداوند در روح او قرار داده است، از بین ببرد.

گوته

Читать полностью…

شعرهای وسعت الله کاظمیان دهکردی

«شام آخر»
اجرای مجدد
نسخه‌ی بی‌کلام

آهنگ و تنظیم: واروژان
ترانه‌سرای نسخه‌ی اصلی: شهیار قنبری
خواننده‌ی نسخه‌ی اصلی: ستار

سولوی فلوت اجرای مجدد: مهران سراجیان
اجرای اصلی: ۱۳۵۵ استودیوپاپ
اجرای مجدد: ۱۳۹۷ ارکستر جز فیلارمونیک ارمنستان
به رهبری یرواند یرزنکیان
صدابرداری و‌ میکس: ویگن داوودی

@LyricsNotes
@VigenDavoodi

Читать полностью…

شعرهای وسعت الله کاظمیان دهکردی

آنچنان شجاع و ساکتی،
که فراموشم شد رنج می‌کشی ...

✍🏼ارنست همینگوی
-

Читать полностью…

شعرهای وسعت الله کاظمیان دهکردی


بعد تو داغترین سوژه ی مردم بودم !


قل هوالله احد... رکعت چندم بودم ؟

#علی_رمضانیان_لنگرودی

Читать полностью…

شعرهای وسعت الله کاظمیان دهکردی

" عاشقانه "
#معین
شعر: #فروغ_فرخزاد
☀️
@Avaayemehr7♥️

Читать полностью…

شعرهای وسعت الله کاظمیان دهکردی

‍ از چشمانت
رد شب را بیرون کن
امروز صبح دیگری ست
به لبهایت گلهای سرخ بزن
گردنبندی از مرواریدهای دریا
ناخن هایت را به رنگ دلم رنگ کن
امروز صبح دیگری ست
مطمئن باش
من عاشق تو خواهم ماند
تا باز شب بیاید و
کهکشان راه شیری درون وجودت حلول کند

نزار قبانی

Читать полностью…

شعرهای وسعت الله کاظمیان دهکردی

من از سرانجام آن بوسه
به نوشته ای بر سنگ
بدل شدم
که خزندگان از جستن
وباران ها از شستنم
عاجز اند
کوبیده بر ذهنی معیوبم
با ماری در شقیقه
که ارث در ارث
زاده می شوم
چنگ می کشم به گرده و موهایم

و زمان انگار
پراکنده فراموشی ی مرا
در جا جای جهان سنگ شده...
#وسعت_الله_کاظمیان_دهکردی

Читать полностью…
Subscribe to a channel