ketabriz | Unsorted

Telegram-канал ketabriz - Ketabriz كتابريز

-

كتابريز، كتابخانه مجازي كتاب هاى ممنوعه و ناياب اين كانال به منظور ترويج كتاب و كتابخوانى داير شده است. اينجا هيچ كتابى ممنوع نيست. در خواست كتاب و تماس با آدمين @berizzzz

Subscribe to a channel

Ketabriz كتابريز

این کتاب‌ چه چیز شگفت‌آوریه، یک شی مصطح که از چوب درخت ساخته شده، با بخش‌های قابل انعطاف که روشون یکسری خطوط سیاه جالب نقش بسته. ولی وقتی بهشون نگاه میکنی وارد ذهن یک شخصی میشید که شاید هزاران سال پیش از جهان رفته باشه. از پشت هزاره‌ها، یک نویسنده آشکارا و بی‌صدا توی ذهن شما مستقیم با شما صحبت می‌کنه.
خط شاید یکی از بزرگترین اختراعات بشر باشه، آدمهایی رو بهم پیوند میده که هرگز همدیگه رو نمیشناسن، مردمانی از روزگاران دور. کتابها قیدوبند زمان رو میشکنن، کتابها گواه این هستن که آدمها توان اینو دارن که جادوگری کنن.
#کارل_ساگان
بمناسبت زادروز #کارل_ساگان نویسنده، کیهان‌شناس، اخترشیمیدان آمریکایی 9 نوامبر 1934 - 20 دسامبر 1996
@ketabriz

Читать полностью…

Ketabriz كتابريز

"هرچه داناتر شوی، تنهاتر می‌شوی”

‏ در “جوهر مسیحیت” نوشت که اگر هدف دین استقرار عدالت و ترویج اخلاق میان انسان‌هاست؛ بی‌شک ادیان، بازندگان مطلق و خداوند شکست‌ خورده‌ای بزرگ است.

#لودویگ_فویرباخ
@ketabriz

Читать полностью…

Ketabriz كتابريز

#جورج_اورول
كتاب: ١٩٨٤
#كتاب_صوتى
@ketabrizMP3

Читать полностью…

Ketabriz كتابريز

عنوان کتاب: سفرنامه ناصر خسرو قبادیانی
#ناصرخسرو_قبادیانی

@ketabriz

Читать полностью…

Ketabriz كتابريز

از آن‌جایی که حاکمان توتالیتر خواهان کنترل کامل هستند تمایل دارند بر بروکراسی‌های شدیدا از کارافتاده ریاست کنند زیرا برای آنان وفاداری مهم‌ است نه عملکرد یا کارایی ... توتالیتاریسم در راس قدرت همۀ استعدادهای ناب را بدون هیچ اعتنایی از سرکار بر میدارد و بجای آنها عقل‌باختگان، جاهلان، و بی‌خردانی را می‌نشاند که همان بی‌عقلی بهترین تضمین وفاداری ابدی‌شان است. این افراد در راستای نیازها و خواسته‌های حاکم اقدام به دروغگویی در هر حوزه‌ای میکنند و حتی می‌توانند واقعیاتی را که بدیهی می‌نماید وارونه جلوه دهند و نام حقیقت برآن بگذارند زیرا این اتفاق نشأت گرفته از قدرت ماورایی رهبر در پیش‌بینی و پیشگویی بحران‌هاست. رهبرانی که مشتاقند باور کنند می‌توان شکست‌ها را انکار یا پاک کرد و چنان با پشتوانۀ دستگاه‌های عظیم تبلیغاتی که در اختیارشان است به تبیین دروغ‌ها می‌پردازند که گویی هیچ حقیقتی وجود نداشته مگر اینکه از سوی آنان عنوان شده باشد و پیروان متعصب‌ که از آمیزه‌ای از ساده‌لوحی و بدبیینی رنج می‌برند همین دروغ‌ها را باور می‌کنند زیرا آنها از این‌که فریب بخورند، شاکی نمی‌شوند ...
#هانا_آرنت
ریشه‌های توتالیتاریسم
@ketabriz

Читать полностью…

Ketabriz كتابريز

راستی و یکرویی موهبتی است که به اندازه هوش و زیبایی نادر است. بی انصافی است که انسان از هرکسی انتظار آن را داشته باشد.
#رومن_رولان
تمبر روسی سال 1966بمناسبت صدمین سالگرد تولد رومن رولان.
@ketabriz

Читать полностью…

Ketabriz كتابريز

زندگی بتهوون
جلد چهارم۴ پایانی
نوشته: #رومن_رولان
@ketabriz

Читать полностью…

Ketabriz كتابريز

زندگی بتهوون
جلد دوم۲
نوشته: #رومن_رولان
@ketabriz

Читать полностью…

Ketabriz كتابريز

مکاتبات وخاطرات
رومن رولان ـ گاندی
#رومن_رولان
@ketabriz

Читать полностью…

Ketabriz كتابريز

بازی عشق و مرگ
نوشته: #رومن_رولان
@ketabriz

Читать полностью…

Ketabriz كتابريز

جرات کنید راست و حقیقی باشید.
‏جرات کنید زشت باشید!
‏اگر موسیقی بد را دوست دارید، رک و راست بگویید.
‏خود را همان که هستید نشان بدهید.
‏این بزک تهوع‌آور دورویی و دوپهلویی را از چهره روح خود بزدایید و با آب فراوان بشویید...
‏⁧#رومن_رولان⁩
@ketabriz

Читать полностью…

Ketabriz كتابريز

جزیره‌ای در طوفان
نوشته: #رومن_رولان
@ketabriz

Читать полностью…

Ketabriz كتابريز

به گریز فکر کردم. نه این که با دویدن بگریزم، بلکه با خواندن ...
‏... کلمه‌ها زنده هستند و ادبیات یک گریز است؛ گریز نه از زندگی که به سوی آن! می‌خواستم این گونه از کتاب ها استفاده کنم، به عنوان راه گریز برای برگشت به زندگی...

‏تولستوی و مبل بنفش
نینا سنکوویچ
@ketabriz

Читать полностью…

Ketabriz كتابريز

یادداشتهای‌ایام‌جنگ
نوشته: #رومن_رولان
@ketabriz

Читать полностью…

Ketabriz كتابريز

چه خوب بود که آدمی می‌توانست وقتی درد و مصیبتی دارد، ماه‌ها بخوابد و چندین ماه بعد، آسوده و تازه نفس از خواب برخیزد؛

‏اما هیچ‌کس نمی‌تواند چنین کاری بکند؛
‏باید بیدار ماند
‏و درد کشید
‏و با دردهای خود کنار آمد.

‏ ⁧ژان کریستف⁩
‏ ⁧#رومن_رولان
@ketabriz

Читать полностью…

Ketabriz كتابريز

نیچه: رمه
به رمه ای که در پیش روی شما می چرد، بیندیشید. این حیوانات  هیچ درکی از امروز و فردا ندارند  جز آن که  به این سو و آن سو می جهند ، می خورند می آسایند، هضم می کنند.  و دوباره می جهند و از بام  تا شام از روزی به روز دگر به همین نحو  ادامه می دهند. خوشی و ناخوشی شان چندان معلوم نیست. سرمست لحظه اند و به همین دلیل نه غمگنند و نه افسرده.  برای یک انسان دیدن چنین منظره ای آسان نیست، زیرا او به این که انسان است و حیوان نیست می نازد. با وجود این، خوشیِ حیوان را با حسرت می نگرد زیرا او چیزی جز زندگی بسان حیوان که فارغ از درد و الم است نمی خواهد. مع هذا این خواست او عبث است، زیرا او نمی خواهد  واقعا  حیوان باشد. انسان جای آن دارد که از حیوان بپرسد: چرا از خوشبختی خود سخنی نمی گویی و بی تفاوت به من می نگری؟ حیوان به نوبه خود می خواهد پاسخ دهد و بگوید : زیرا من همیشه پیش از آن که سخنی بگویم فراموش می کنم چه می خواستم بگویم- لکن آنگاه حیوان همین پاسخ را هم بلافاصله فراموش کرد و ساکت ماند: به این ترتیب انسان فقط متحیر ماند.

#فردریش_نیچه
سودمندی و ناسودمندی تاریخ برای زندگی. ترجمه عباس کاشف و ابوتراب سهراب. نشر فرزان روز. ص ۱۴

@ketabriz

Читать полностью…

Ketabriz كتابريز

👆براي دانلود كتاب صوتى
روى لينك كتابريز صوتى بالاي تصوير كليك كنيد.
@ketabrizMP3
@ketabriz

Читать полностью…

Ketabriz كتابريز

ناصر خسرو قبادیانی وارد نیشابور شد ناشناس، به دکان پینه دوزی رفت تا وصله ای بر پای افزارش زند. ناگهان سروصدایی از گوشه ای از بازار برخاست.
پینه دوز کارش را رها کرد و ناصر خسرو را به انتظار گذاشت و به تماشای غوغا رفت، ساعتی بعد که برگشت لختی گوشت خونین بر سر درفش پینه دوزیش بود.
ناصر خسرو پرسید چه خبر بود؟
پینه دوز گفت: در انتهای بازار ملحدی پیدا شده و به شعری از ناصر خسرو فلان فلان شده استناد کرده بود که علما فتوای قتلش را دادند و خلایق تکه تکه اش کردند، هرکس به نیت ثواب زخمی زد و پاره ای از تنش جدا کرد، دریغا که نصیب من همین قدر شد.
@ketabriz
ناصر خسرو چون این شنید کفشش را از دست پینه دوز قاپید و گفت:
برادر کفشم را بده، من حاضر نیستم در شهری که نام ناصر خسرو ملعون برده می شود لحظه ای درنگ کنم .... این بگفت و به راه افتاد ...

@ketabriz
از كتاب: ضحاك ماردوش
#سعیدی_سیرجانی

Читать полностью…

Ketabriz كتابريز

من نه سوسمار توانستم خورد و نه شیر شتر..!
.
در روزگاران گذشته تا همین سده پیش مردم برای رفتن از شهری به شهری‌ دیگر ناگزیر پای پیاده و بااسب و قاطر و شتر و بعضاً الاغ در هیئت کاروان سفر می‌کردند.
ناصر خسرو قبادیانی شاعر پارسی گوی نیز همچون سایر مسلمانان پیاده و با کاروان‌ سفر کرده و به‌ زیارت خانۀ خدا رفته‌است. ناصر خسرو در سفرنامه خود دشواری سفر حج و اوضاع عربستان در آن زمان را اینگونه شرح می‌دهد:

«پانزده روز آن‌جا بماندم (در طائف) خفیر* نبود که ما را بگذراند؛ و عرب آن موضع هر قومی را حدی باشد که علف‌خوار ایشان بود و کسی بیگانه در آنجا نتواند شدن که هر‌که را که بی‌خفیر یابند، بگیرند و برهنه کنند. پس از هر قومی خفیری باشد تا از آن حد بتوان گذشت. اتفاقاً سرور آن اعراب که در راه با ما بودند و او را ابوغانم بن‌العبیر می‌گفتند با او برفتیم. قومی روی ما نهادند، پنداشتند صیدی یافتند، چه‌ایشان هر بیگانه را که بینند صید خوانند. چون رئیس ایشان با ما بود چیزی نگفتند و گر نه آن مرد بودی، ما را هلاک کردندی. فی الجمله در میان ایشان یک چندی بماندم که خفیر نبود که ما را بگذراند و از‌آنجا خفیری دو بگرفتیم، هر یک به ده دینار، تا ما را به میان قومی دیگر برد. ...
قومی عرب بودند که پیران هفتاد ساله مرا حکایت کردند که در عمر خویش بجز شیر شتر چیزی نخورده بودند چه در این بادیه‌ها چیزی نیست الا علف شور که شتر می‌خورد. ایشان خود گمان می‌بردند که همۀ عالم چنان باشد. من قومی به قومی نقل و تحویل می‌کردم و همه جا مخاطره و بیم بود. الا آنکه خدای تبارک و تعالی خواسته بود که ما به ‌سلامت از آنجا بیرون آئیم.
به جائی رسیدیم در میان شکستگی که آن را «سربا» می گفتند. کوه‌ها بود هریک چون گنبدی که من در هیچ ولایتی مثل آن ندیدم. بلندی چندان که تیر به‌آنجا نرسد و چون تخم مرغ املس و صلب که هیچ شقی و نا همواری بر آن نمی نمود. و از آن جا بگذشتیم چون همراهان سوسمار می‌دیدند می‌کشتند و می‌خوردند و هرکجا عرب بود شیر‌شتر می‌دوشیدند. من «نه سوسمار توانستم خورد و نه شیر شتر » و در راه هر جا درختی بود که باری داشت مقداری که دانۀ ماشی باشد، از آن چند دانه حاصل می کردم و بدان قناعت می نمودم. و بعد از مشقت بسیار و چیزها که دیدیم و رنج‌ها که کشیدیم به «فلج» رسیدیم. بیست و سیوم صفر. از مکّه تا آنجا صد و هشتاد فرسنگ بود. این فلج در میان بادیه است، ناحیتی بزرگ بوده است و لیکن به تعصّب خراب شده‌است. آنچه در آن وقت که ما به آنجا رسیدیم آبادان بود، مقدار نیم فرسنگ در یک میل‌ عرض بود و در این مقدار چهارده حصار بود و مردمکانی دزد و مفسد و جاهل. و این چهارده حصن به دو گروه بودند و مدام میان ایشان خصومت و عداوت بود... و من بدین فلج چهار ماه بماندم و به حالتی که از آن صعب تر نباشد و هیچ چیز از دنیا با من نبود الا دو سلّه ( زنبیل) کتاب. و ایشان مردمی گرسنه و برهنه و جاهل بودند. هر که به نماز می آمد البته با سپر و شمشیر بود و کتاب نمی خرید»..
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
*خفیر = نگهبان (به شکل امروزی تفنگچی) راه‌بلد، محافظت از کاروان در برابر دزدان و راهزنان
#ناصرخسرو_قبادیانی
@ketabriz

Читать полностью…

Ketabriz كتابريز

به التماس از شما می خواهیم،
در برابر حوادث هر روزه نگوئید؛ طبیعی است..
در عصری که آشفتگی، فرمانروا و
خون روان است
در عصری که امر به آشوب می کنند
در عصری که خودکامگی قدرت قانون به خود می گیرد
در عصری که انسانیت ترک مردمی می گوید...
هرگز نگویید: "طبیعی است..
تا هیچ چیز تغییر ناپذیر شمرده نشود..

#استثنا_و_قاعده
#برتولت_برشت
@ketabriz

Читать полностью…

Ketabriz كتابريز

کولابرونیون
نوشته: #رومن_رولان
@ketabriz

Читать полностью…

Ketabriz كتابريز

زندگی بتهوون
جلد سوم۳
نوشته: #رومن_رولان
@ketabriz

Читать полностью…

Ketabriz كتابريز

زندگی بتهوون
جلد یکم۱
نوشته: #رومن_رولان
@ketabriz

Читать полностью…

Ketabriz كتابريز

“همه ما در عمق وجود خود، گورستانی کوچک داریم که محل دفن کسانی‌ست که روزی عاشقانه دوست‌شان داشتیم”

‏#رومن_رولان
@ketabriz

Читать полностью…

Ketabriz كتابريز

آن زمان فرا خواهد رسید
نوشته: #رومن_رولان
@ketabriz

Читать полностью…

Ketabriz كتابريز

سه آهنگساز
واگنر، موزار، برلیوز
نوشته: #رومن_رولان
@ketabriz

Читать полностью…

Ketabriz كتابريز

ربسپییر
نوشته: #رومن_رولان
@ketabriz

Читать полностью…

Ketabriz كتابريز

زندگی تولستوی
نوشته: #رومن_رولان
@ketabriz

Читать полностью…

Ketabriz كتابريز

تراژدی‌های ایمان
نوشته: #رومن_رولان
@ketabriz

Читать полностью…

Ketabriz كتابريز

ژان کریستف
جلد چهارم ۴
نوشته: #رومن_رولان
برنده جایزه نوبل
@ketabriz

Читать полностью…
Subscribe to a channel