گذشته را تنها میتوان مانند يك فيلم تماشا كرد. میتوان به عقب برگشت و صحنهاى را بارها ديد، اما نمیتوان آن را تغيير داد، حتى امكانش نيست كه مكالمهى كوتاهى را حذف يا اضافه كرد. پس فايدهى حسرت خوردن چيست؟
#سلام ، صبح بخیر و شادی
کتابخانه سیب 🍎📚
@ketabsib
سید علیرضا بهشتی شیرازی
[نشست های گفتار و اندیشه، جلسه ۴۵
معرفی و بررسی کتاب "راه باریک آزادی"
آبان ماه ۱۳۹۹
کتابخانه سیب 🍎📚
@ketabsib
🔹دشوار بتوان آزادی را نظم «طبیعی» جوامع دانست. در بسیاری از دورهها و جوامع، قوی بر ضعیف سیطره داشته و آزادی انسان با سلطه یا از طریق رسوم و هنجارها سرکوب شده است. حکومتها یا بیش از اندازه ضعیف بودند که بتوانند از اشخاص در مقابل تهدیدات حفاظت کنند، و یا بیش از اندازه قدرت داشتند، به صورتی که مردم قادر به حافظت از خویش در مقابل استبداد نبودند. آزادی تنها زمانی پدیدار میشود که جامعه بسیج شده و به صورت فعال در سیاست مشارکت کند و در رقابت با حکومت و فرادستان جایگاه خویش را نگاه دارد.
🔹افسانهای غربی هست که آزادی سیاسی را یک برساخت بادوام معرفی میکند، یک وضعیت باثبات، که در فرآیند «روشنگری» حاصل شد.
به گفته نویسندگان کتاب این دیدگاه رویاپردازانه است. بلکه مسیر آزادی دالانی است باریک که تنها با چالش بنیادین و مداوم میان حکومت و جامعه باز باقی میماند.
🔹در یک جامعه آزاد قدرت نهادهای حکومتی و فرادستانی که آنها را تحت استیلای خویش دارند پیوسته به مبارزه کشیده میشود. در واقع ظرفیت رقابت با آنها برای آزادی بنیادین است. با متحول شدن ماهیت منازعات و نیازهای جامعه نهادهای حکومتی باید مستمرا تکامل یابند و بدین ترتیب توانائی جامعه برای حسابکشی از حکومت و حاکمان باید هماهنگ با ظرفیتهای توسعه یافته دولت بیشتر شود.
🔹این دست و پنجه نرم کردن میان حکومت و جامعه خود را تقویت میکند، و موجب میگردد هر به دو طیفی غنیتر از توانائیها برسند تا به حرکت در امتداد دالان ادامه دهند.
با این همه چنین تقلایی همچنین ماهیت شکننده آزادی را به نمایش میگذارد. آزادی مبتنی بر توازن متزلزل میان حکومت و جامعه، میان فرادستان اقتصادی، سیاسی، و اجتماعی و شهروندان عادی، میان نهادها و هنجارهاست. همان گونه که غالبا در تاریخ روی میدهد همین که یک سمت توازن بیش از اندازه نیرومند شود آزادی رنگ میبازد. آزادی نیاز به بسیج هشیارانه جامعه دارد. اما همچنین محتاج آن است که نهادهای حکومتی پیوسته خود را از نو ابداع کنند تا به چالشهایی بپردازند که میتوانند زمینه آزادی را از بین ببرند.
🔹امروزه ما در بحبوحه عصری از بیثباتیهای ناگهانی زندگی میکنیم. ما بیش از همیشه به آزادی نیاز داریم، و در عین حال دالان آزادی باریکتر و پرمخاطرهتر میشود. از دست رفتن آزادی سیاسی ما، هر قدر که مهیب، «تنها» خطر آرمیده در افق نیست، بلکه اضمحلال بهروزی و امنیتی که آزادی بدان وابسته است نیز تهدیدی جدی است. در آن سوی دالان آزادی جاده ویرانی کشیده شده است.
نکوداشت کتاب راه باریک آزادی
«”راه باریک آزادی” ما را به سفری جذاب از میان قارهها و در دل تاریخ بشر میبرد تا عناصر شکلدهنده به آزادی را کشف کنیم. در این زمانه تحقیقی مهمتر از این نمیتواند وجود داشته باشد، و نه کتابی مهمتر از این کتاب.»
جورج آکرلوف
برنده جایزه نوبل اقتصاد ۲۰۰۱
🌱🌱🌱
«عجماوغلو و رابینسون با ارائه مثالهای تفکربرانگیز از تمدنهایی که موفق شدند یا شکست خوردند یک تحلیل نفسگیر از توازن تعیینکننده و ضروری میان حکومت و جامعه ارائه میدهند. کتاب “راه باریک آزادی” سرنوشتش آن است که در نقشههای بعدی هر سیاستگذار، دانشور، یا شهروند اثری ماندگار و مهم باشد».
اریک برینجولفسون
نویسنده همکار کتاب عصر دوم ماشین
🌱🌱🌱
«دو نفر از بهترین دانشمندان علوم اجتماعی جهان کتابی جلیل با بینشها و آموزههایی متراکم نوشتهاند، یک دستاورد راستین. این کتاب از مطالعه تاریخی غنی خود روی توازن ظریف میان حکومت و جامعه استنتاجی تکاندهنده به دست میدهد که هر فرد اندیشمند باید از آن آگاه باشد: آزادی پدیدهای کمیاب و شکننده است که به دشواری در شکاف میان جباریت و آشوب پدیدار میشود.»
جوئل موکیر
نویسنده کتاب فرهنگ رشد
🌱🌱🌱
«ما باید چه نگاهی نسبت به چالشهای پیشروی دموکراسیهایمان داشته باشیم؟ این کتاب درخشان و به موقع چارچوبی ساده و قدرتمند برای ارزیابی اشکال جایگزین حکومت اجتماعی ارائه میکند. این تحلیل به یاد ما میآورد که برای حفظ توازن مناسب میان حکومت و جامعه برای باقی ماندن در “دالان باریک” و اجتناب از سقوط به بیحکومتی یا دیکتاتوری باید هشیار بود.»
بِینت هولمِستروم
برنده جایزه نوبل اقتصاد ۲۰۱۶
🌱🌱🌱
«آزادی آسان به دست نمیآید. بسیاری از ملتها از ناکارآمدی دولتهایشان رنج میبرند و در قفس هنجارها و سنن گرفتارند. دیگران محکوم به لویاتانهای مستبدند. دارون عجماوغلو و جیمز رابینسون در این تصویرسازی بسیار اصیل و سیرابکننده به سیاحت از میان تمدنها در طول اعصار و امصار میپردازند؛ دستاوردی چشمگیر که فقط آنان از پسش برمیآیند و به نظر میرسد قرار است کارنامه درخشان کتاب چرا ملتها شکست میخورند را تکرار کند.»
جین تیرول
برنده جایزه نوبل اقتصاد ۲۰۱۴
کارها را هم به سرانجام میرسانند اما این تواناییشان را نه برای ترویج آزادی که برای سرکوب و سلطه استفاده میکنند.
🔹لویاتان دوم، لویاتان مقید نام دارد.
مثال معروف این دست حکومتها ایالات متحده است. حکومتی دارای دیوانسالاری بزرگ و توانمند، نظام اطلاعاتی عظیم، ارتش قوی و قدرت امنیتی وسیعی که البته از آن در بیشتر موارد علیه مردم و در جهت سرکوب جامعه استفاده نمیشود. این نوع حکومتها به خواستههای مردم واکنش نشان میدهند و مداوما تلاش میکنند تا بستری را فراهم کنند که هنجارها و سنتهایی که خود میتوانند نوعی قفس بسازند سست شوند و در نهایت آزادی را برای مردمان فراهم میآورند. این لویاتان قدرتمند است اما خودش هم همزمان در زنجیر مردمان است.
لویاتانهای مقید در دالان باریک آزادی رشد میکنند، این حکومتها در تقسیم قدرت با مردم در توازن هستند. نویسندگان با رجوع به تاریخ آمریکا به خصوص افرادی که قانون اساسی این کشور را نوشتند به این امر اشاره و وضعیت کنونی را حاصل ضعیف نگه داشتن قدرت دولت در آمریکا و استقلال ایالتها میدانند.
🔹رابینسون و عجم اوغلو با الهامگیری از شخصیت ملکه سرخ در کتاب «آلیس در سرزمین عجایب» از اصلی به نام اصل ملکه سرخ صحبت میکنند. آنها استدلال میکنند که حکومت و جامعه باید مداوما پا به پای یکدیگر بدوند و هرکدام از طریق ابزارهای به اختیارات یکدیگر مهار بزنند. مردم در چنین شرایطی از قدرتمند شدن حکومتها نخواهند ترسید چراکه اطمینان دارند میتوانند حکومت را در بند نگه دارند.
🔹این در بند نگه داشتن حکومتها عموما نیازمند به دو ستون است:
اول حکومتسازانی که این ایده را مد نظر داشته باشند (مثلا جفرسون و نقش او در تدوین قانون اساسی آمریکا)
دوم بسیج اجتماعی مردم که شامل دخالت آنها در امور سیاسی به شکل فعال میگردد.
🔹 نوع سوم لویاتانها نیز لویاتانهای غایب هستند شرایطی که حکومت اساسا وجود ندارد و کشور غرق در هرج و مرج است.
🔹اما نوع چهارمی از لویاتانها نیز وجود دارد که به آن لویاتان کاغذی گفته میشود این نوع حکومتها ترکیبی از سه لویاتان دیگرند و همزمان برخی خصوصیات آنها را نیز ندارند. نمیتوان از این حکومتها حسابکشی کرد، آنها تحت نظارت جامعه قرار ندارند و توان ارائه خدمات به مردم را نیز ندارند. در چنین حکومتهایی هم مردم و هم سیستم سیاسی هر دو ضعیف هستند و دولت تعمدا تلاش نمیکند تا مردم را از قفس هنجارها و سنتها و مشکلات برهاند چراکه چنین امری ممکن است به شکلگیری بسیج اجتماعی، مطالبهگری و در نتیجه جلوگیری از غارت کشور توسط حکومت بینجامد.
آزادی چیست و چگونه به دست میآید؟
🔹 کتاب راه باریک آزادی، سومین کتاب از سهگانه مهم دارون عجماوغلو و جیمز رابینسون (بعد از ریشه های اقتصادی دیکتاتوری و دموکراسی و چرا ملت ها شکست می خورند؟) به همین سؤال پاسخ میدهد.
این کتاب نیز مانند دو اثر دیگر ترکیبی از نظریه و تاریخ است. نویسندگان در این اثر نیز ابتدا نظریهای ارائه میدهند و سپس در فصول متعدد میکوشند آن را در موردهای تاریخی خاص آزمایش کنند.
🔹جورج آکرلف برنده جایزه نوبل اقتصاد درباره آن گفته است «راه باریک آزادی ما را به سفری جذاب از میان قارهها و در دل تاریخ بشر میبرد تا عناصر آزادی را کشف کنیم. در این زمانه تحقیقی مهمتر از این نمیتواند وجود داشته باشد - و نه کتابی مهمتر از این کتاب».
🔹نویسندگان کتاب به معنایی از آزادی که در اندیشه جان لاک فیلسوف انگلیسی بیان شده است، نظر دارند. لاک معتقد بود افراد هنگامی آزادند که «اختیار کامل نظمبخشیدن به کنشهایشان را داشته باشند و جان و مالشان را هرگونه که مناسب میدانند ... بدون استیجازه یا وابستگی به اراده هر شخص دیگری، در خدمت بگیرند» (ص. ۷)
🔹 لاک همچنین باور داشت «آزادی در بنیادیترین سطح باید با به سر بردن در وضعیت عاری از خشونت، ارعاب و سایر اقدامات تحقیرآمیز آغاز شود».
عجماوغلو و رابینسون همچنین به این نظر فیلیپ پتی باور دارند که «شالوده اساسی یک زندگی شایسته و رضایتبخش بر عدم سلطه استوار است - آزادی از سلطه، ترس و ناامنی شدید» (ص. ۲۱).
🔹عجماوغلو و رابینسون به مفهوم سلطه نزد فیلیپ پتی نیز نظر دارند. تحت سلطه بودن «به معنای زندگی در سایه حضور دیگری ... نیازمند پاییدن حالات خلقی دیگری... ملزم به سر به زیر انداختن و اظهار چاکری یا چاپلوسی در تلاش برای مورد لطف و توجه قرارگرفتن است» (ص. ۴۱).
🔹آنها با پالایش اندیشه جان لاک «آزادی را غیبت سلطه» (ص. ۲۲) تعریف میکنند و به این بیان فیلیپ پتی معتقدند که آزادی «رهایی از هرگونه فرمانبرداری و آزادشدن از بند هرگونه وابستگی است. آزادی مستلزم قرارداشتن در شرایطی برابر با شهروندانی مثل خودتان است، آن هم با آگاهی مشترک نسبت به اینکه هیچکدام از شما قدرت دخالت دلبخواهی در امور دیگری را ندارید» (ص. ۲۲).
#معرفی_کتاب
#راه_باریک_آزادی
نویسنده :
دارون #عجم_اوغلو ، جیمز ای رابینسون
مترجمان:
علیرضا بهشتی و جعفر خیرخواهان،
ناشر : روزنه
کتاب "راه باریک آزادی " نوشته نویسندگان کتاب " چرا ملت ها شکست میخورند؟" ،میباشد.
"دارون عجم اوغلو" و جیمز رابینسون " بر اساس دهها سال تحقیق،به توضیح موضوعی بسیار مهم می پردازند که چرا برخی کشور ها به سمت پیشرفت و آزادی حرکت می کنند،در حالی که برخی کشور ها با استبداد و هنجار های غلط به مسیری دیگر پا می گذارند.
در کتاب "راه باریک آزادی" توضیح می دهند که معمولا ایالت های برای محافظت از شهروندان خود در برابر قدرتمندان نیاز به یک وضعیت پایدار دارند.که ازین وضعیت پایدار تحت عنوان روشنگری یاد می کنند که منجر به برقراری تعادل میان دولت و مردم همچنین نخبگان و شهروندان می شود.این تعادل دولت و مردم را وادار می کند که از ظرفیت های غنی جامعه استفاده کنند که منجر به رشد و شکوفایی نیز می شود.
دارون عجم اوغلو" و جیمز رابینسون " توضیح این مفهوم جدید را بواسطه داستانهای مختلف از سراسر جهان در طول تاریخ این در فهم آن به ما کمک می کنند تا گذشته و حال را بفهمیم و آینده را تحلیل کنیم.
شادی کوچکی میخواهم
آنقدر کوچک
که هیچ کس نخواهد آن را از من بگیرد.
#سلام ، صبح بخیر و شادی
کتابخانه سیب 🍎📚
@ketabsib
#شعر_معاصر_ایران_21
پادکست #ریرا، قسمت بیست و یکم
غزل ۲۳۵ ، #حسین_منزوی
کتابخانه سیب 🍎📚
@ketabsib
از قوانین مصوب پارلمان گرفته تا نظارت بر تربیت فرزندان. پدرش «مبارزهی فردی» خودش را فراتر برد و دست به انواع قانونشکنیها و دزدیهای کوچک زد: از عبور بیاجازه از حیاط شخصی دیگران گرفته تا پرداخت نکردن قبض پارکینگ و … مادرش رادیکالتر بود، عضو حزب کمونیست بریتانیا شد و جایی تصمیم گرفت که بچهها اصلاً نیازی به مراقبت والدین و تربیت آنها ندارند. دیگر نه برای بچهها غذایی پخت، نه به درس و مشق و رفتوآمدشان نظارتی کرد، نه به بهداشت و درمان. میکیتا و دو برادرش درست مثل «علف خودرو» رشد کردند.
برادرهایش قبل از ۱۶ سالگی خانه را ترک کردند، مدام حشیش میکشیدند و در خانهی این و آن موقتی چند روزی بساط خود را پهن میکردند. برادر کوچکتر، به هروئین معتاد شد و مدتی به زندان افتاد. مادرش اتاقهای خالی برادران را به پناهگاه موقتی معتادان، مجرمان، آنها که از خانه فرار کردند و … تبدیل کرد. روزی که مادرش یک پدوفیل را به خانه آورد تا موقت پناه دهد، میکیتا تصمیم خودش را گرفت: دیگر به طبقه پایین نمیرود و باید این خانه و خانواده و وضعیت را ترک کند. به درس خواندن و انضباط پناه برد و راه خود را از خانواده جدا کرد.
بروتمن استاد دانشگاه شد، برای تدریس به آمریکا مهاجرت کرد و روزی که تصمیم گرفت برای مدت یک سال از دانشگاه مرخصی بگیرد تا کمی به احوالات زندگی شخصی و نوشتهها و خواندههای عقبافتاده برسد، فکری به سرش زد: با مسئولان زندان جِسِپ تماس بگیرد و پیشنهاد کند که یک «گروه کتابخوانی» برای مردان زندانی راه بیاندازد. وقتی بالاخره با پیشنهاد او موافقت شد، بروتمن به مدت ۲ سال، هر هفته مشتاقانه راهی زندان میشد تا با مردان زندانی اعضای گروه کتابخوانی ملاقات کند. کتاب باشگاه کتابخوانی در زندان فوقامنیتی روایت جلسات این گروه کتابخوانی و این تجربه است.
نُه مرد زندانی عضو گروه کتابخوانی بودند. بروتمن اجازه نداشت انتخاب کند چه کسی میتواند به گروه بپیوندد، قواعد سفت و سخت زندان هم اجازه نمیداد درهای گروه کتابخوانی به روی هر مشتاقی باز باشد. همهی اعضا را یکی از زندانیان دیرینهی زندان به اسم وینسنت انتخاب کرد که خود اولین عضو گروه کتابخوانی بود. وینسنت، زندانی خوشرفتاری بود که مورد اعتماد مسئولان زندان بود. او هشت عضو دیگر را برمبنای سواد و سابقهی رفتاریشان در زندان انتخاب کرد. در همین اولین قدم، گروه کتابخوانی تبدیل به گروهی شد که در دسترس همهی مشتاقان نبود و برای «زندانی بدسابقه» جایی نداشت.
میکیتا بروتمن ۱۰ اثر کلاسیک معروف را انتخاب کرد تا در گروه کتابخوانی بخوانند: دل تاریکی جوزف کنراد، دکتر جکیل و آقای هاید رابرت لویی استیونسن، گربه سیاه ادگار آلن پو، لولیتا ولادیمیر ناباکوف و ساندویچ ژامبون چارلز بوکوفسکی بعضی از این کتابها بود.
بروتمن خیلی زود متوجه شد که مردان زندانیِ عضو گروه کتابخوانی، چندان از خواندن این کتابها لذت نمیبرند. اما او با سماجت به خواندن همین آثار کلاسیک پافشاری کرد و در کتاب خود، توضیح درستی نمیدهد که دلیل این پافشاری چه بود؛ چرا نباید کتابها را تغییر داد و عناوین دیگری را به برنامه اضافه کرد که بیشتر باب میل آنها باشد.
در طول جلسات کتابخوانی، مردان زندانی کمکم گارد خود را کنار میگذارند، اندک اندک به بروتمن اعتماد میکنند، گاه لابلای کتابها و شخصیتهای داستانیشان، دنبال ردپایی از واقعیت تلخ زندگی خود میگردند و به دنبال این هستند که نمایی از خود را در صفحات کتابها و وقایع و شخصیتها پیدا کنند. بروتمن، در ابتدا آن «موضع روشنفکرانهی رایج» را دارد که این جستجو را بیدلیل میداند. نگاهی از جنس همان گفتهی مشهور ویرجینیا وولف که «ادبیات، نسخهی دومی از زندگی نیست. از آن کثافت، همان یکی بس است.»
بروتمن اما کمکم عمیقتر فهمید که وقتی روزهایت در سلولهای تنگ، تدابیر امنیتی شدید، خشونت مدام چه از سوی دیگر زندانیان و چه زندانبانها، به دور از اجتماع و در ناامیدی به شب میرسد، این «نگاه دانشگاهی و روشنفکری» به ادبیات، جایی ندارد.
مردان گروهِ کتابخوانی کمکم از زندگی شخصیشان گفتند: از حسرتها، اشتباههای کوچکی که به اشتباههای بزرگ رسید، عذاب وجدانها، آرزوهایی که پشت دیوارهای بلند این زندان امنیتی رنگ میبازد و دود میشود.
فراز مهمی از این تجربهی گروهیِ کتابخوانی به وقتِ خواندنِ لولیتا، اثر معروف ولادیمیر ناباکوف رخ میدهد. تمام مردان گروه کتابخوانی از شخصیت هامبرت هامبرت، مرد راوی داستان لولیتا که با دخترخواندهی ۱۲ سالهی خود رابطه دارد، ابراز انزجار میکنند و تمام مدت او را «یک پدوفیل عوضی» خطاب میکنند.
مقالهای پیرامون کتاب "لولیتا خوانی در تهران"
https://telegra.ph/Reading-Lolita-in-Tehran-10-24
#معرفی_کتاب
#لولیتا
#ولادیمیر_ناباکوف
داستان عشق وسواسه گونه و شوم هامبرت سن و سال دار به دلورس(لولیتا) است و چون پدرخوانده او میشود با او وارد رابطه عاشقانه میشود.
لولیتا یکی از صد زمان برتر دنیاست به بیش از سی زبان دنیا ترجمه شده است.
و همیشه
در کیفت عکسی داشته باش
از لبخندِ خودت!
برای روزهایی که
همه چیز یادت می آید
جز منحنیِ لب هایِ خاموشت ...
معصومه صابر
#سلام ، صبح بخیر و شادی
کتابخانه سیب 🍎📚
@ketabsib
برنامه رادیویی #در_انتهای_شب_35
تلفیق شعر و موسیقی
موضوع :« روند رشد و تحول شعر رباعی »
این برنامه از مجموعه برنامه های #رادیویی ایران است که با رویکرد #فرهنگی_ادبی_هنری در بیان ومعرفی فرهنگ و ادب و هنر ایران اعم از نظم و نثر و هنرمندان سایر رشته های فرهنگی هنری ایران و جهان فعالیت داشته و شنوندگان را با هنرمندان و اثارشان اشنا میسازد .
گویندگان:
پریچهر بهروان
رضا معینی
کتابخانه سیب 🍎📚
@ketabsib
«به صراحت بگویم که با وجود وحشتم از نشریات دوست دارم که هر دهسال یکبار از قبرم برخیزم و مقداری روزنامه بخرم. این آخرین آرزوی من است: روزنامهها را زیر بغل میزنم، بعد کورمال کورمال به قبرستان برمیگردم و از فجایع این جهان با خبر میشوم؛ سپس با خاطری آسوده در بستر امن گور خود بهخواب میروم.»
#لوئیس_بونوئل
#سالمرگ
🔹نویسندگان کتاب معتقدند دو مانع اساسی پیشروی آزادی وجود دارد: اول: قدرت و اقتدار حکومت، و دوم: قفس هنجارها. حضور حکومت مولد نظم و ممانعت از جنگ همه علیه همه است و فقدان آن وضعیتی شبیه به جنگ همه علیه همه راه میاندازد؛ اما مسئله این است که حکومت قادر است از اختیار و قدرتش به نفع دارندگان قدرت سوءاستفاده کرده و آزادی را تحدید و تهدید کند.
مسئله آزادی درواقع مسئله «مهارکردن اختیار و اقتدار حکومت، بهصورتیکه فوایدش و نه مضارش عاید شهروندان شود» (ص. ۱۱)؛
یعنی پرداختن به اینکه «ما نیاز به حکومتی داریم که ظرفیت اجرای قانون، مهار خشونت، حلوفصل مرافعات و ارائه خدمات عمومی را داشته باشد، و درعینحال توسط جامعهای جسور، مطالبهگر و کاملا سازمانیافته لجام زده شود» (ص. ۴۴).
🔹عجماوغلو و رابینسون معتقدند و با اتکا به شواهد تاریخی نشان میدهند چنین حکومتی محصول حرکت جوامع و تحولشان در دل راه یا دالان باریکی است که اگر جوامع در مسیر تاریخ در درون آن حرکت کنند، به آزادی دست مییابند و در صورت خروج از این دالان باریک، اقتدارگرایی یا هرجومرج در انتظار ایشان است.
🔹توماس هابز فیلسوف انگلیسی حکومت را به لویاتان - موجود افسانهای - تشبیه میکرد. لویاتان در اساطیر توراتی، موجود افسانهای قدرتمند و دریایی است «نهنگ بزرگی که در داستان ایوب از عهد عتیق توصیف شده است... بر روی زمین هیچ قدرتی وجود ندارد که با او برابری کند» (ص. ۲۶).
🔹نسبت لویاتان حکومت و جامعه به روایت عجماوغلو و رابینسون عمدتا در سه شکل بنیادین تعریف میشود (صص. ۵۳-۴۸).
🔺حالت اول، فقدان قدرت حکومت است که سر به آشوب میزند و به قول هابز وضعیتی است که انسان گرگ انسان میشود. این همان حالتی است که عجماوغلو و رابینسون «لویاتان غایب» مینامند.
🔺 حالت دوم وقتی است که لویاتان پدید میآید و بر خشونت بیمهار غلبه میکند؛ اما خودش«مستبد»میشود.
🔺حالت سومی هم متصور است که حکومت توانمند است تا خشونت را مهار کند، قانون را پایدار سازد، جنگ را متوقف سازد و به تولید منفعت مشترک یاری رساند؛ و همزمان جامعه قدرت آن را مهار کرده است.
این حالت «لویاتان مقید» است، لویاتانی که توانمند اما در مهار جامعه است. دالان باریک جایی است که قدرت جامعه و قدرت حکومت به توازن میرسند. «قدرت یک جامعه به لحاظ هنجارها، رویهها و نهادها و بهویژه امکانات لازم برای اقدام دستهجمعی، هماهنگساختن اعمال خویش و قیدزدن بر سلسله مراتب سیاسی است» (ص. ۹۲).
🔹ظرفیت حکومت نیز «به معنای توانایی آن در رسیدن به اهدافش است.
این اهداف اغلب شامل اجرای قوانین، حلوفصل مرافعات، تنظیم فعالیتهای اقتصادی و مالیاتستانی از آنها و تأمین زیرساختها یا سایر خدمات عمومی است. به راه انداختن جنگ نیز میتواند جزء آنها باشد. ظرفیت حکومت تا حدودی به نحوه سازماندهی نهادها بلکه حتی به صورتی تعیینکنندهتر، دستگاه اداری بستگی دارد» (ص. ۲۹).
ظرفیت حکومت است که نهفقط ارائه خدمات عمومی و منتفعشدن مردم از آنها را ممکن میکند؛ بلکه فرصتهای وسیعی هم پیشروی شهروندان قرار میدهد. افزایش قدرت حکومت بدون افزایش قدرت جامعه، مسبب پیدایش لویاتان مستبد است.
🔹افزایش قدرت جامعه بدون ظرفیت حکومت، عامل پیدایش لویاتان غایب است. لویاتان مقید در توسعه همزمان قدرت جامعه و ظرفیت حکومت پدیدار میشود. راه باریک آزادی، شرحی تاریخی همراه با غنای نظری درباره چگونگی سطوح و ترکیبهای گوناگون قدرت جامعه و ظرفیت حکومت در طول تاریخ برای پیدایش لویاتان غایب، لویاتان مستبد و لویاتان مقید است.
🔹کتاب ضمن تبیین مسیر پیدایش آزادی، به لحاظ عملی، حاوی پیام مهمی برای شکستن توهمها درباره راههای آسان دستیابی به آزادی است. قدرت جامعه و ظرفیت حکومت هرکدام بهتنهایی نیز بهسختی حاصل میشوند؛ آزادی بهمثابه محصول ترکیب متوازن این دو گوهر گرانبهای جامعه انسانی، جواهری است که در معدود جوامعی به دست آمده است.
معرفی کوتاه کتاب راه باریک آزادی
"دارون عجم اوغلو" و جیمز رابینسون " بر اساس دهها سال تحقیق،به توضیح موضوعی بسیار مهم می پردازند که چرا برخی کشور ها به سمت پیشرفت و آزادی حرکت می کنند،در حالی که برخی کشور ها با استبداد و هنجار های غلط به مسیری دیگر پا می گذارند.
قسمت هایی از کتاب راه باریک آزادی (لذت متن)
🔸رای بسیاری از ما که در امنیت و آسایش به سر می بریم لاگوس دههٔ ۱۹۹۰ شاید یک استثنا به نظر بیاید. اما این طور نیست. در بخش اعظم تاریخ بشر ناامنی و سلطه، واقعیات زندگی بوده اند. در بخش اعظم تاریخ، حتی پس از پیدایش کشاورزی و زندگی یکجانشینی درحدود ده هزار سال پیش، انسان ها در جوامع «بی حکومت» به سر می بردند. برخی از این جوامع به معدود گروه های شکارچی-خوشه چین به جا مانده در مناطق دورافتادهٔ آمازون و آفریقا که گاه «جوامع کوچک مقیاس» نیز نامیده می شوند شباهت داشتند. اما دیگران بسیار بزرگترند. ازجملهٔ آنها پشتون ها هستند، یک گروه قومی حدودا ۵۰ میلیون نفرهٔ عمدتا ساکن در مناطق جنوب و شرق افغانستان و شمال غربی پاکستان، که به کشاورزی و گله داری اشتغال دارند. شواهد باستان شناسی و مردم شناسی حکایت از آن می کنند که بسیاری از این جوامع گرفتار وضعیتی حتی دلخراش تر از حال و روز ساکنان لاگوس در دههٔ ۱۹۹۰ بوده اند.
نگاهی به کتاب راه باریک آزادی
🔹چرا برخی حکومتها آزادیهای شهروندان خود را تامین میکنند، کارآمد هستند و در مواجهه با بحرانها مردم به آنها اطمینان دارند؟
🔹چرا برخی کشورها علیرغم دارا بودن سوابق تاریخی مشترک یا دارا بودن شباهتهایی میانشان راههای متفاوتی را طی میکنند؟
🔹چرا در برخی جوامع مردم میتوانند به حکومتها نظارت کنند و در برخی دیگر چنین توانی ندارند؟
🔹چه نوع حکومتی از همه مناسبتر است؟
🔹این پرسشها در میان علاقهمندان به مسائل علوم سیاسی جز قدیمیترین دغدغهها و سوالات است. اینکه اساسا چه نوع حکومتی مناسبترین نوع حکومت است سوالی بود که از یونان باستان تاکنون ذهن فلاسفه را به خود مشغول کرده است. «راه باریک آزادی»، روایت دو نویسندهای است که با کتاب پیشین خود تحت عنوان "چرا ملت ها شکست می خورند؟" به شهرتی جهانی دست پیدا کردند. نویسندگان به نوعی همان راه را در اثر جدید خود نیز ادامه دادهاند و پیشفرضها و ایدههای خود را در پانزده فصل بسط دادهاند.
🔹 ایده اصلی کتاب سوار شدن بر روی مفهوم آزادی از نظر جان لاک فیلسوف انگلیسی کلاسیک است.
نویسندگان معتقدند که آزادی از نظر لاک یعنی نبود هیچ نوع سلطه خارجی بر آدمیان و هر نوع سلطهای که بر مردمان توسط حکومتها یا چیزهایی دیگر همچون هنجارها اعمال شود عملا آزادی مردمان را به خطر میاندازد یا آن را سلب مینماید.
🔹کل بحث کتاب حول این موضوع است که چگونه میتوان به آزادی دست پیدا کرد و چرا برخی در مسیر رسیدن به آزادی شکست میخورند؟
🔹استدلال اصلی کتاب این است که حکومت نیازمند به یک سیستم نظارتی و برقراری یک سیستم موازنه قوی میان خود و مردم است. در حقیقت آزادی اگرچه مولود یک قانون اساسی یا متون حقوقی است اما هرگز توسط دولتها و یا فرادستان عرضه نمیشود بلکه این خود مردماند که باید به شیوههای مختلف به حکومت لجام بزند و آزادی را به دست بیاورند.
🔹بنابراین شکلگیری آزادی نیازمند وجود دو عنصر به شکل همزمان است: اول حکومت قوی و دوم جامعهای قوی.
حکومت قوی با مهار خشونت، اجرای قوانین و ارائه خدمات عمومی نقش خود را انجام میدهد و مردم نیز با منقادسازی حکومت به طور مداوم و هوشیارانه بر حکومت نظارت میکنند.
🔹 «دالان باریک آزادی» در همینجا نهفته است. از یک سو مردمان بدون حکومتها در خشونت و بیقانونی و به قول هابز جنگ همه علیه همه گرفتار خواهند شد و از سوی دیگر اگر حکومتها قدرت فراوانی داشته باشند این ترس و سرکوب است که مردمان را خود فرو میبلعد. بنابراین راه توازنی میان این دو است، راهی باریک که آزادی تنها در آن مقدور میگردد.
🔹رابینسون و عجم اوغلو از کتاب معروف تامس هابز یعنی لویاتان نیز وام گرفتهاند و نظامهای حکومتی در جهان را به چند گروه مختلف تقسیم میکنند:
🔹لویاتان نوع اول نامش لویاتان مستبد است، در این حالت حکومتها دارای یک دستگاه بوروکراسی عظیم و قوی هستند.
آلمان نازی یا چین دهه ۱۹۵۰ از مثالهای مورد اشاره نویسندگان است. این حکومتها کارزاری را علیه مردم خودشان تشکیل میدهند. در حقیقت اگرچه ما در این حالت با نبود حکومتها روبهرو نیستیم – که نبودشان موجب هرج و مرج میشود - اما همه جنایتها عملا توسط خود لویاتانی برنامهریزی میشود که قرار بود جلوی جنگ همه علیه را بگیرد. این دست حکومتها اتفاقا ظرفیت حل مرافعات را دارند،
«غزل ۲۳۵»
سرودهی حسین منزوی
از کتاب «با عشق در حوالی فاجعه»
خيال خام پلنگ من به سوی ماه پريدن بود
و ماه را ز بلندايش به روی خاک كشيدن بود
پلنگ من دل مغرورم پريد و پنجه به خالی زد
كه عشق ماه بلند من ورای دست رسيدن بود
□
من و تو آن دو خطيم آری موازيان بهناچاری
كه هر دو باورمان ز آغاز به يكدگر نرسيدن بود
گل شكفته خداحافظ اگرچه لحظهی ديدارت
شروع وسوسهای در من به نام ديدن و چيدن بود
شراب خواستم و عمرم شرنگ ريخت به كام من
فريبكار دغلپيشه بهانهاش نشنيدن بود
اگر چه هيچ گل مرده دوباره زنده نشد اما
بهار در گل شيپوری مدام گرم دميدن بود
□
چه سرنوشت غمانگيزی كه كرم كوچک ابريشم
تمام عمر قفس میبافت ولی به فكر پريدن بود
کتابخانه سیب 🍎📚
@ketabsib
بروتمن از موضع بالا و «معلمگونه» مدام میخواهد به مردان بقبولاند که داستان را از زاویهی اشتباهی میبینند و به این نکتهی بهزعم او مهمِ داستانِ «لولیتا» توجه نمیکنند که «آنچه در حقوق بهعنوان آزارجنسی شناخته میشود، شاید از زاویهی دیگر یک روایت عاشقانه باشد.»
چارلز، یکی از مردان زندانی گروه، جواب کوتاه و قاطعی میدهد: «این یک داستان عاشقانه نیست سرکار خانم! این ادبیات شیک و پیک و کلمات و جملههای قشنگ کتاب را که بذاری کنار، ماجرا را بدون بزکودوزک ببینی، این هیچی نیست جز یک مرد بالغ که به یک دختر بچهی کوچک تجاوز میکند...»
بروتمن مینویسد که در راه خانه، انگار ناگهان پردهای از کنار چشمهایش کنار رفت. ناگهان حس کرد سالهاست که در «تلهی ادبیات فاخر ناباکوف» افتاده و هامبرت هامبرت را آنجوری دیده که ناباکوف میخواهد. از زاویهای که ناباکوف با زیرکی، خواننده را به آن سمت و سو کشانده است. سالها انگار یک «واقعیت عیان» را ندیده است. واقعیت عیانی که مردان زندانی که سواد چندان و ادعایی هم ندارند، به سرعت و بهتر از خیلی از ادبیاتخواندهها دیدند.
در ژانویهی ۲۰۱۶ یکی از زندانیها همسلولی خود را به قتل میرساند. چندی بعد یک دسته زندانی، زندانیِ دیگری را با چاقو سلاخی میکنند. بعد از این دومین واقعه، نیکیتا بروتمن روزی از مسئول برنامههای داوطلبانهی زندان ایمیلی دریافت میکند که بدون هیچ توضیحی به او اطلاع میدهد «به دلیل نقض قواعد فعالیت داوطلبانه» دیگر نمیتواند برای جلسات کتابخوانی به زندان آید. این مقام هیچ توضیح بیشتری نداده که بروتمن چه قاعدهای را زیر پا گذاشته یا رعایت نکرده است. تمام تلاشهای او برای اینکه به او جوابی دهند، بینتیجه بود.
کتاب باشگاه کتابخوانی در زندان فوقامنیتی به مثابه دفتر خاطرات هر جلسهی این گروه کتابخوانی در یکی از مخوفترین زندانهای آمریکا است و روایت گام به گام استاد دانشگاهی که کمکم یاد میگیرد، گروه کتابخوانی در زندان شباهتی به کلاس درس ادبیات دانشگاهی ندارد. یاد میگیرد که نمیشود با آن موضع و نگاه و ادبیات در جلسات کتابخوانی حضور پیدا کرد و توقع و انتظار داشت؛ و مهمتر از همه یاد میگیرد که آن «موضع روشنفکری ناشی از تسلط بر موضوع»، لزوماً «تنها موضع معتبر» و گاه حتی «موضع درستی» نیست.
لولیتا خوانی در زندان
باشگاه کتابخوانی در زندان فوقامنیتی: مطالعهی آثار ادبی در زندان مردان، نوشتهیمیکیتا بروتمن، انتشارات هارپر، 2016
زندان جِسِپ (Jessup)، زندانی است در ۲۵ کیلومتری شهر بالتیمور واقع در ایالت مریلند آمریکا. زندانی که ویژهی نگهداری مجرمانی با «جرایم خطرناک» است و تحت تدابیر امنیتی شدید اداره میشود. زندانی که به «بدترین زندان ایالت مریلند» معروف است. زندانیان این زندان اغلب به دلیل ارتکاب قتل، قاچاق مواد مخدر در گروههای سازمانیافته، یا سرقتهای مسلحانهی منجر به خشونت در این زندان نگهداری میشوند.
میکیتا بروتمن، استاد دانشگاه است و در دانشگاه هنر در بالتیمور، ادبیات انگلیسی تدریس میکند. بریتانیایی است و فارغالتحصیل دانشگاه آکسفورد و در کنار ادبیات، در رشتهی روانکاوی نیز تحصیل کرده است. در راه رفتوآمد میان دانشگاه و خانه، بارها از اتوبانی رد میشد که ساختمانهای زندان مخوف جِسِپ با دیوارهای بلند و سیمهای خاردار را از دور میدید.
بروتمن در خانوادهای «هیپیمسلک» به دنیا آمد و بزرگ شد. والدینش «علیه» همه چیز سیستم بودند. از جنگ گرفته تا آموزش رسمی در مدارس،
پیشنهاد فیلم
لولیتا
لولیتا؛ فیلم شرح سوزناک دلدادگی نافرجام یک نویسنده میانسال (هامبرت) به یک دختر نوجوانِ (۱۲ تا ۱۵ ساله) بسیار زیبا (لولیتا) است. فیلم با یک آیندهنمایی (فلشفوروارد) شروع میشود. زمانی که هامبرت یک هنرمند نمایشنامهنویس به اسم کِلِر را به قتل میرسانَد...
⛔️ نامناسب برای کودکان و نوجوانان 🔞
#رمان
📌لولیتا رمانی است از ولادیمیر ناباکوف که به زبان انگلیسی نخستین بار در سال ۱۹۵۵ در پاریس منتشر شد. ناباکوف بعداً خودش آن را به زبان مادریش روسی ترجمه کرد. لولیتا مضمون بسیار بحثبرانگیزی دارد. راوی داستان یک استاد ادبیات روانپریش به نام هامبرت هامبرت است که عشقی بیمارگونه به دختری ۱۲ ساله به نام دلورس هیز (ملقب به لولیتا) دارد و چون پدرخوانده او میشود با او وارد رابطه جنسی میشود.
📌لولیتا از آثار کلاسیک و شاهکارهای ادبیات داستانی قرن بیستم محسوب میشود و در رتبه چهارم بهترین رمان انگلیسی زبان کتابخانه مدرن قرار گرفته است. شهرت داستان در فرهنگ عمومی موجب شده تا نام «لولیتا» به لقبی برای دختران زودبالغ و سکسی تبدیل شود.
📌این کتاب برای اولین بار در سال ۱۹۵۵ در پاریس توسط «Olympia Press» به چاپ رسید. استنلی کوبریک، در سال ۱۹۶۲، و آدریان لین در سال ۱۹۹۷، دو فیلم با اقتباس از این رمان ساختند. لولیتا را در سال ۱۳۹۳ به ترجمه فارسی اکرم پدرامنیا توسط نشر زریاب در کابل منتشر شد.
📌لولیتا در جهان
کتاب در ابتدا در پاریس موهن تشخیص داده شد و فروش آن ممنوع شد. کمی بعد در انگلیس، آرژانتین، نیوزیلند و آفریقای جنوبی نیز این کتاب اجازه فروش پیدا نکرد. در طول سالهای اخیر به دختران جوانی که از سنین پایین درگیر مسائل جنسی میشوند به اصطلاح لولیتا میگویند.
📌لولیتا در ایران
نخستین بار پیش از انقلاب کتاب لولیتا در ایران با ترجمه ذبیح اله منصوری به چاپ رسید. اما کتاب دارای دخل و تصرف های فراوانی بود. در سال ۱۳۹۳ اکرم پدرام نیا مترجم ایرانی تصمیم گرفت کتاب را بدون سانسور در اختیار مردم بگذارد. ابتدا کتاب به صورت پارهپاره در سایت ادبی دوشنبه و هفته نامه شهروند چاپ شد. بعدها نشر زریاب افغانستان آن را به صورت کتاب منتشر و سپس اثر به بازار ایران رسوخ کرد. گفته میشود بیش از ۵۰ هزار جلد از آن در ایران بطور زیرزمینی به فروش رفته. بعدها وزارت ارشاد ایران این اثر را غیرقانونی دانست و دستور جمعآوری آن را داد.
هر روز، روز واقعه تکرار می شود
ما حالمان همیشه به رنگ محرم است
#روضه
کتابخانه سیب 🍎📚
@ketabsib
من از این سرزمین دل برنگیرم
بغیر از مهر در آئین من نیست
#وطن
کتابخانه سیب 🍎📚
@ketabsib