فهرست
1. سردادنِ زوزه: احیای زن وحشی
ماده گرگ/چهار خاخام
2. تعقیب متجاوز: آغاز خودآگاهی
ریشآبی/غارتگر ذاتی روح/زنان سادهلوح بهمثابۀ قربانی/کلید کسب معرفت: اهمیت بو کشیدن/مرد حیوانی/بوی خون/جنگ و گریز و غافلگیری/فریاد سردادن/گناهخوارها/مرد تبهکار در رویاهای زنان
3. بوکشیدن حقایق: اعادۀ شهود بهمثابۀ کسب خودآگاهی
دخترک عروسک در جیب: واسالیسای عاقل
وظیفۀ اول: دادن این اجازه که مادرِ زیادی/خوب بمیرد/وظیفۀ دوم: افشای سایۀ ناپاک/وظیفۀ سوم: راهپیمایی در تاریکی/وظیفۀ چهارم: برخورد با عجوزۀ وحشی/وظیفۀ پنجم: در خدمت امور غیرعقلانی/وظیفۀ ششم: جداسازیِ این از آن/وظیفۀ هفتم: پرسیدن اسرار/وظیفۀ هشتم: ایستادن روی چهار پا/وظیفۀ نهم: طرحی نو برای دفع پلیدی
4. یافتن جفت: وحدت با دیگری
ماناوی: سرود ستایش مرد وحشی
ماناوی/طبیعت دوگانۀ زنان/قدرتِ دوتا بودن
قدرتِ نام/طبیعتِ سگیِ سمج/اشتهای وسوسهانگیز/پرزور شدن/زنِ درون
5. شکار: زمانی که قلب، شکارچیای تنهاست
زن اسکلتی: رویارویی با طبیعت زندگی / مرگ / زندگیِ عشق/مرگ در خانۀ عشق/اولین مراحل عشق/تعقیب و گریز
بازکردن گرههای زن اسکلتی/خواب ناشی از اعتماد/اشک ریختن/مراحل بعدی عشق
قلب بهمثابۀ طبل، و خواندنِ آواز بهصدای بلند/رقص جسم و روح
6. یافتن خانوادۀ خود: تعلّق بهمثابۀ تبرک
جوجه اردک زشت/تبعید کودک ناهمگون/انواع مادران/مادر متزلزل/مادر شکست خورده/مادر خردسال یا مادر مادریندیده/مادر قوی، کودک قوی/شریک بد/ناجور بهنظرآمدن/احساسات منجمد، خلاقیت منجمد/غریبۀ رهگذر/تبعید بهمثابۀ موهبت/گربههای ژولیده و مرغهای لوچ دنیا/بهیاد داشتن و ادامهدادن بههر قیمت ممکن/عشق به روح/زیگوت اشتباهی
7. جسم سرخوش: بدن وحشی
کلام جسم/جسم در قصههای کودکان/قدرت کفلها/زن پروانهای
8. حفاظت از خویشتن: تشخیص تلهها، دامها، و طعمههای سمّی
زنِ نااهل/کفشهای قرمز/خسران ظالمانه در قصههای کودکان/کفشهای قرمزِ دستدوز
دامها
دام شمارۀ 1: کالسکۀ طلایی، زندگیِ بیمقدار
دام شمارۀ 2: پیرزن خشک، نیروی فرسوده
دام شمارۀ 3: سوزاندن گنج، قحطیزدگی روح
دام شمارۀ 4: آسیب غریزۀ ابتدایی، عواقب اسارت
دام شمارۀ 5: سعی در ایجاد زندگی مخفی، دوپاره شدن
دام شمارۀ 6: کرنش در برابر جمع، طغیانِ در نهان
دام شمارۀ 7: تظاهرکردن، سعی در خوب بودن، عادیسازیِ امر غیرعادی
دام شمارۀ 8: رقصیدنِ خارج از اختیار، وسواس و اعتیاد/اعتیاد/در خانۀ جلاد/بازگشت به زندگیِ خودساخته، شفای غرایز/آسیبدیده
داستان به مثابه درمان
کلاریسا به داستانها به عنوان نردبانی مینگرد که تبار گذشته و تجربیات زنان نسلهای قبل را به نسلهای بعد انتقال میدهد، به عبارتی هر نسل بر روی شانههای نسل پیش از خود ایستاده است. قدمت قصه بسیار فراتر از قدمت هنر و علم روانشناسی است. داستانها میتوانند به مثابه ویتامین روح استفاده شوند و مانند راهنمایانی باشند که در سراسر مسیر جنگل ما را به سوی آشتی با طبیعت وحشی درون خود راهنمایی میکنند. قصهها حیات درونی ما را به به جنب و جوش وامیدارند و برای مشکلات ما راه حل ارائه میدهند. قصهها به مثابه دارو و به وجودآورندهی هیجان، غم، پرسش، آرزوها و ادراکاتی هستند که انواع تمثیلها از جمله «زن وحشی» را دوباره به سطح میآورند. گرچه لایههای فرهنگی گاه همچون لفاف و روکشی استخوانبندی قصههای کهن را به هم ریختهاند و به وسیلهی سانسور افسانههایی که اسرار زنان باستان را نقل میکردند سرپوش گذاشتهاند اما آنها برای همیشه از بین نرفتهاند و با استفاده از شواهد باستانشناسی، انسانشناسی، روانشناسی، و آثاری همچون مجسمهها و نقابها و آیین سفالگری قابل بازیابی هستند؛ چنانکه کلاریسا طی بیست و پنج سال پژوهش خود در این زمینه اکنون به دانش وسیعی در این زمینه رسیده است.
🌱🌱🌱
به طور مثال در قصهی «ریش آبی» به ما نشان میدهند که زنان با زخمهایی که خونریزیشان قطع نمیشود چه باید بکنند. قصههایی چون «زن اسکلتی» قدرت اسرارآمیز رابطهها را نشان میدهد و اینکه احساسات مرده چگونه میتواند زنده شود و از نو به عشقی عمیق مبدل گردد. موهبتهای مادربزرگ پیر را میتوان در شخصیت بابا یاگا یا عجوزهی وحشی یافت. در قصهی «واسالیسای عاقل» میبینیم وقتی همهچیز ظاهرا از دست رفته، عروسکی کوچک راه را نشان میدهد و هنرهای از دسترفتهی زنانه و غریزی را بار دیگر زنده میکند. قصههایی چون «ماده گرگ»،یا زنی استخوانی در کنار بیابان کارکرد متحولکنندهی روح را به ما میآموزند و قصهی «دختر بیدست» مراحل از دست رفتهی آداب کهن کسبِ خودآگاهی را از اعصار بسیار دور احیا میکند، و راهنمایی بیزمان و مادامالعمر را برای تمام سالهای زندگی یک زن فراهم میآورد.
در قصهی واسالیسا، یک دختر جوان بدون سرنخ و راهنما و دانش روندی را برای بازیابی شهود خود آغاز میکند، این همان کاری است که ما باید انجام دهیم، ما باید به ناشناخته برویم و با آنچه در آنجا پنهان شده روبرو شویم. در لحظات دشوار، صدای خرد درونی را واضحتر از همیشه خواهیم شنید. رفتن به جنگل برای گرفتن آتش از ساقه قدیمی ممکن است برای هر یک از افراد به شکلی متفاوت باشد – یک سفر انفرادی، یک پروژه خلاقانه، یک کار شخصی تنها برای خود شما و …به دانستههای خود گوش دهید و اجازه دهید آنها شما را راهنمایی کنند.
#معرفی_کتاب
#زنانی_که_با_گرگها_میدوند
نویسنده : #کلاریسا_پینکولا_استس
مترجم: سیمین موحد
ناشر: پیکان
کتاب زنانی که با گرگ ها می دوند، اثری است که اولین بار در سال 1992 چاپ شد. «در درون هر زنی یک زن وحشی زندگی می کند. همان نیروی قدرتمندی که آکنده از بصیرت، شور، خلاقیت و دانش بی زمان است. زن وحشی، طبیعت غریزی زنان را نشان می دهد که امروزه در حال انقراض است.» دکتر استس، تحلیلگر پیرو کارل یونگ و داستان سرای اسطوره پرداز، در این کتاب ارزشمند نشان می دهد که چگونه می توان سرزندگی بانوان را دوباره از طریق راه و روشی به دست آورد که او نامش را «حفاری های باستان شناسانه ی ذهنی در ویرانه های ناخودآگاه جنس مونث» می گذارد. دکتر استس با استفاده از اسطوره ها، قصه های پریان و داستان های بومی فرهنگ های مختلف، به زنان کمک می کند که ذهن خود را دوباره به ویژگی های جسمانی و ذهنی کهن الگوی «زن وحشی» پیوند بزنند. کلاریسا پینکولا استس در این کتاب، فرهنگ جدیدی را برای توصیف روان بانوان خلق می کند. کتاب زنانی که با گرگ ها می دوند، اثری مفید و زندگی بخش است و به حقیقی ترین معنای کلمه، به کاوش در ذهن زنان می پردازد.
#بریده_کتاب
هرچه قدر هم که با نام هایی چون: فرهنگ، شخصیت روان یا چیزهای دیگر، از زنها خواسته شود که این طور یا آن طور لباس بپوشند و رفتار کنند هر چه قدر هم که دیگران بخواهند به کمک چندین مراقب و نگهبان نادان تمام زنها را، فارغ از بعد تمام انسانی آنها، چون یک گله نگه دارند صرف نظر از این که برای سرکوبِ زندگیِ پر روح این جنس لطیف از چه فشارهایی استفاده میشود.
هیچ یک از اینها نمیتواند این حقیقت را تغییر دهد که زن همانی است که هست. لطیف، ولی در عین حال پرقدرت! آن قدر پر قدرت که هیچ اجباری را نپذیرد.
📗زنانی که با گرگها میدوند
✍️کلاریسا پینکولا استس
کتابخانه سیب 🍎📚
@ketabsib
هرگاه شاگرد آماده باشد
استاد از راه میرسد.
زنانی که با گرگها میدوند
کلاریسا پینکولا استس
#سلام ، صبح بخیر و شادی
کتابخانه سیب 🍎📚
@ketabsib
🌹
بــه آنها كـه در خاك
حل شـدنـد
تا طعـمِ سـرزمينـم را
زنـده نگـه دارنــد ...❤️
#جنگ
کتابخانه سیب 🍎📚
@ketabsib
📚📙
ژرف ترین چیزی که در رابطه میان حقیقت و انسانیت گفته شده درجمله یی از لسینگ گفته شده ، جمله یی که گویا سخن نهایی بیرون کشیده شده از آثار اوست:
بگذار هرانسانی بگوید آنچه را حقیقت می انگارد ،
و بگذار حقیقت، خود، خدا را حمد خواند !
انسان ها در عصر ظلمت
ص ۷۹
#پیشنهادعکس
ژست سادگی در مقابل
دوربينی كه هيچ وقت
عكس نگرفت!
کتابخانه سیب 🍎📚
@ketabsib
گرگ سرکش و عصیانگر درون
نویسنده معتقد است با گذشت زمان، طبیعت غریزی زنانه غارت و به عقب رانده شده است. اما با حفاریهای گسترده روانشناختی- باستانشناسی در ویرانههای جهان زیرین زن، میتوان سرزندگی و شور حیات را در زنان بازیابی کرد. در آنجاست که ما می توانیم عمیق ترین طبیعت زنان را آشکار کنیم و به قدرتی خلاقه دسترسی پیدا کنیم. کلاریسا با بررسی زندگی گرگها به این نتیجه رسید که زندگی آنان شباهت زیادی به زندگی زنان دارد. گرگهای سالم و زنهای سالم ویژگیهای مشابهی از قبیل سرزندگی، هشیاری و تحمل و قدرت بالا دارند و هر دو در معرض مزاحمت و تعقیب قرار گرفته، مرعوب شده و به غلط متصف به خونخواری شدهاند. او که خود متعلق به نسل بعد از جنگ جهانی دوم است که در آن با زنان مثل کودکان رفتار میشد میگوید زنان با وجود تمام ممنوعیتها و محدودیتها از هر ابزار و فضای موجودی از درختان گرفته تا غارها و جنگلها برای آفرینش استفاده میکردند. اما زنان در حین پروسهی اجتماعی شدن ارتباط خود را با کهن الگوی زن وحشی و انسجام درونی خود را از دست میدهند.
🌱🌱🌱
وقتی تماس خود را با روح غریزیمان از دست میدهیم، حالتی نیمه ویران پیدا میکنیم و قدرتهایی که وجودشان برای زنانگی طبیعی است، اجازهی رشد و تکامل نمییابند. زن وحشی به معنای سلامت همهی زنان است. بدون او روانشناسی زنان هیچ معنایی ندارد. برخی از نشانههای احساسی اختلال در رابطهی زنان به نیروی وحشی روحی احساس خستگی فوقالعاده، شکنندگی، افسردگی، گیجی، خفگی، فقدان حس نشاط و… است. کلاریسا میگوید زن سالم شباهت زیادی با گرگ دارد و برای بررسی این موضوع گاه متوسل به برشمردن صفاتی در زنان میشود که از دیدگاه فمینیسم و مطالعات جنس و جنسیت امروز، صفاتی هستند که باید کلیشهزدایی شوند. با توجه به زمان نگارش کتاب و هدف آن که تمرین جراتورزی و القای حس قدرتمندی به زنان است از کتابهای بسیار مفید در دورهی خود برای کمک به توانمندسازی زنان و شکستن کلیشهها محسوب میشود، تا زنان از قالب رایج کلیشههای ساکت و محجوب و سربهزیر بودن فراروی کنند؛ اما با دیدگاهی امروزی میتوان برخی از بخشهای آن را از دیدگاه فمینستی مود نقد و بررسی قرار داد.
🌱🌱🌱
رقص و شعر و آواز دست در دستِ زن وحشی
کهن الگوی زن وحشی و هرچه که در پی آن است حامی تمام نقاشان، نویسندگان، مجسمهسازان، رقصندگان، متفکران، جویندگان و یابندگان است. چرا که همهی آنها به نوآوری اشتغال دارند، و این مشغلهی اصلی طبیعت غریزی است. او نیروی مرگ و زندگی است، نماد باروری و دارای درک و شم قوی. نیروی غریزی همان کسی است که بر علیه بیعدالتی میخروشد و آزادی را طلب میکند، میسراید، بر زمین پای میکوبد، در باد هلهله میکند، دستافشان کار میکند، و نیروی زندگی را در رگهای خشکیدهی زمین به جریان میاندازد. ما باید بر فراز استخوانهای او گرد هم آییم و با دم زدن از حقیقت قدرت خود و نیازهای خود او را دوباره احیا کنیم. شواهد حضور این کهن الگو را در تصاویر ذهنی، نمادهای موجود در قصهها، ادبیات، شعر، نقاشی و مذهب میتوان یافت. پرتو او، آوای او، و عطر او باید ما را برانگیزد تا از فکر کردن به مسائل سطحی و بی ارزش دست برداریم و گهگاه همسفر ستارگان شویم.
🌱🌱🌱
پیشگفتار دکتر کلاریسا پینکولا اِستِس
همۀ ما از تمنای وحش لبریزیم. اما برای مقابله با این تمنا پادزهرهایی فرهنگی وجود دارد. به ما آموختند که از این میل و آرزو احساس شرم کنیم. ما موهایمان را بلند کردیم و با آن احساساتمان را پوشاندیم. اما هنوز هم طی روزها و شبهای زندگیمان سایه ی زن وحشی از پشت سر اغوامان میکند. هرکجا که باشیم سایهای که در پس ما گام برمیدارد قطعا چهار پا دارد.
نکوداشت های کتاب زنانی که با گرگ ها می دوند
Mesmerizing.
مسحورکننده.
Newsweek
A deeply spiritual book.
کتابی عمیقا معنوی.
Washington Post
A gift of profound insight, wisdom.
هدیه ای با بینش و خردی ژرف.
Alice Walker
🌱🌱🌱
قسمت هایی از کتاب زنانی که با گرگ ها می دوند (لذت متن)
🔺 هر کسی که به زنی نزدیک می شود، در حضور دو زن قرار دارد. یک موجود بیرونی و یک مخلوق درونی. موجود بیرونی در روشنایی روز زندگی می کند و به راحتی قابل مشاهده است. اغلب با فرهنگ ملموس انسانی مطابق است اما مخلوق درونی، اغلب ناگهان ظاهر می شود و به سرعت ناپدید می گردد و پشت سر خود احساسی عجیب و اعجاب آور به جا می گذارد، انگار دارای یک روح وحشی طبیعی است. این طبیعت دو گانه به صورتی است که یکی با ثبات تر و سرزنده تر و دیگری بی اعتناتر و سردتر است. خویشتن متمدن، موجودی خوب است ولی کمی تنهاست. خویشتن وحشی هم به خودی خود خوب است اما آرزومند رابطه با دیگری است. از دست رفتن قدرت های روحی و عاطفی زنان ناشی از جدایی این دو طبیعت از یکدیگر و وانمود کردن به این است که دیگری وجود ندارد.
🔺همه ی ما از تمنای وحش لبریزیم اما برای مقابله با این تمنا پادزهرهایی فرهنگی وجود دارد. به ما آموخته اند که از این میل و آرزو احساس شرم کنیم. ما موهایمان را بلند کردیم و با آن احساساتمان را پوشاندیم اما هنوز هم طی روزها و شب های زندگی مان، سایه زن وحشی از پشت سر اغوایمان می کند. ما در گذر ایام شاهد بوده ایم که طبیعت غریزی زنانه به تاراج رفته، واپس زده شده و از نو بنا گشته است. مدت های مدید این طبیعت نیز همانند حیات وحش و سرزمین های بکر مورد سوءاستفاده قرار گرفته است. هزاران سال است که به هر جا نگاه می کنیم، می بینیم که طبیعت غریزی زنانه به محروم ترین قلمرو روح واپس رانده شده است.
🔺کار ما این است، که به جای نابود کردن زیبایی طبیعی زنان، برای همه ی این موجودات، محیط وحشی بسازیم که در آن هنرمندان خلق کنند، عشاق عشق بورزند و شفاگران التیام ببخشند.
مروری بر کتاب زنانی که با گرگها می دوند
زنانی که با گرگها میدوند حکایت یکی شدن با ذرهذره طبیعت است، حکایت به حرکت در آوردن نیروی خلاقه در راستای احیای رابطهی دیرینهی انسان با طبیعت وحش. حکایتِ از هم گسستنِ خمودگیهایی که جدایی از این طبیعت و این گرگ هوشیار و سرزندهی درون، به انسان و علیالخصوص زنان تحمیل کرده است. کلاریسا پینکلولا استس میگوید ما باید دوباره به زمین گوش بسپاریم، باید استخوانهای پوسیده در زیر خروارها خاک را گردآوریم و انسانی دوباره بیافرینیم. از دیرباز بنا به عادت معمول مادران و مادربزرگهایمان داستانها و حکایاتی را نقل میکردند که به مثابه ادبیات شفاهی سینهبهسینه میگشت و به نسلهای آینده میرسید، حکایاتی که در عین سادگی با خود حامل ارجاعاتی اساطیری و اشاره به مسائلی مهم و پایهای هستند. کلاریسا پینکولا استس که خود دارای مدرک دکترا در زمینهی روانشناسی قومی-بالینی است در این کتاب قومشناسی و روانشناسی را با یکدیگر ترکیب میکند و با مدد از روانشناسی تحلیلی بر اساس مکتب یونگ از قصههای کهن برای درمان بیمارانش استفاده میکند. او در اتاق مشاوره به زنان بیمار کمک میکند تا با استفاده از قصهها به طبیعت وحشیشان بازگردند.
🌱🌱🌱
نویسنده این کتاب در کودکی این بخت را داشته است که میان کسانی بزرگ شود که اهل کشورهای کهن قارهی اروپا و مکزیک بودند. کسانی که عمدتا مهاجر بودند و علیرغم نداشتن تحصیلات دانشگاهی حاملان سنت شفاهی ارزشمند و تقریبا نابی بودند. همچنین زندگی و سفر در طبیعت و سراسر ایالات متحده این فرصت را به او داده تا در کنار دانش آکادمیک خود تجربهی زیسته و تاریختبار و سرزمینش را در روند درمان بیمارانش دخیل کند، و به مطالعهی دقیقتر کهن الگوی «زن وحشی» بپردازد. در حالی که کارل یونگ مطالعات بسیار زیادی را در زمینه کهن الگوها و زنان انجام داد، اما به دلیل محدودیت زمان و جنسیت خود، قادر به کار بر روی کهن الگوهای زنانه نبود. به همین دلیل، کلاریسا چیزی مورد نیاز یا حداقل مفید را به زنان زمانهی خود هدیه میدهد. این کتاب در زمان انتشار خود به عنوان تلافی برای کتاب «آهنین جان: کتابی دربارهی مردان» ، نوشته شده توسط رابرت بلای، که به مردان دستور می داد از «انرژی زئوس» خود استفاده کنند ، نوشته شد. کتاب «زنانی که با گرگها میدوند» در آمریکا برای نخستین بار در سال 1992 منتشر شد، سپس در سال 1383 در ایران توسط سیمین موحد ترجمه و به همت نشر پیکان به چاپ رسید.
بریده کتاب
فرق بین تسلی و حمایت این است: اگر گلدان گیاهی داشته باشید که به خاطر نگه داشته شدن در کمد تاریک زرد شده باشد، و بعد کلمات نرم و ملایمی به آن بگویید، این یعنی تسلی.
اما اگر گلدان را بیرون بیاورید و زیر نور خورشید بگذارید، به آن آب بدهید و با آن صحبت کنید، این یعنی حمایت.
✍کلاریسا پینکولا استس
📚زنانی که با گرگها میدوند
#مستند کوتاه حیات، تقدیر یا شانس؟!(قسمت یکم)
🔅در این قسمت با یافتههای دانشمندان در خصوص اجزای تشکیلدهنده منظومه شمسی آشنا خواهید شد.
🔅منظومه شمسی شامل ۸ سیاره به دور خورشید است که زمین سـومین سیاره آن، بهترین بافت حیاتی را دارد؛ امـا نقطه آغـاز و روند شکلگیری پیچیده حیات بر روی این سیاره خاکی چگونه بوده است؟
🔅با ما همراه باشید تا به حقایق پیدایش حیات در زمین پی ببرید.
#جیمز_وب
#علمی
کتابخانه سیب 🍎📚
@ketabsib
بانوی آتشنشین
آریانا سعید
اجرا در پارلمان اتحادیهی اروپا
***
زنان اگر مجبور شوند، روی دیوارهای زندان،
آسمان آبی را نقاشی خواهند کرد.
اگر خرمنها نابود شوند،
بذرهای بیشتری خواهند پاشید.
آنجا که دری نیست، زنان در خواهند ساخت
و آن را باز خواهند کرد؛
از آن عبور خواهند کرد و به راههای جدید
و زندگیهای جدید گام خواهند نهاد.
زنانی که با گرگها میدوند
کلاریسا پینکولا استس
کتابخانه سیب 🍎📚
@ketabsib
#رادیوراه_34
#کتاب_باز با دکتر مجتبی شکوری
فصل سوم
قسمت چهاردهم : #خطا_های_شناختی
منابع مکتوب:
زندگی در باتلاق فریب اثر دنیل گلمن - ترجمه رامین بختیاری - نشر نسل نواندیش
کتابخانه سیب 🍎📚
@ketabsib
گاهی اوقات عکسها از خودشان فراتر میروند و طرحی متفاوت از آنچه گفتمان غالب و رسمی همواره ادعا کردهاند را به ما نشان میدهند. و در آن هنگام، جایی که نگاههای درون عکس شروع به سخن گفتن میکنند، برخلاف شعارهای تکراریِ هر روزه، به ما یادآوری میکنند که جنگ تلخ است.
جنگ یعنی مادری که حاصل عمر خود را در آغوش گرفته و با نگاهی بهتزده، ذره ذرهی چهره فرزند را نظاره که نه، میبلعد.
جنگ یعنی نگاه ملتمسانه مادر در بدرقه جگرگوشه دلبنداش، نگاهی که گفتمان غالب به آن اجازه بیان نمیدهد. آن گفتمان، شیرزنی میخواهد که از دامنش مرد به معراج رود نه مادری که احساساتش را بیرون بریزد. پس این تصور به گوشه قاب پس زده میشود غافل از آن که، هیچ تصویری در گوشه نمیماند.
تمام پهنای صورت مادر سخن از نرفتن است و تمام فضا، فرزندش را میبَرد. و برای تمام آن مادران و حس مادرانهشان باید همان ذکر خرقانی را گفت که "اگر از آنچه در دل من است قطرهای بیرون آید جهان چنان شود که در عهد نوح علیه السلام"
#جنگ #عکس
کتابخانه سیب 🍎📚
@ketabsib
📙📚
ما شاهد بوده ایم که درعصر ظلمت ، انسان ها چه نیاز مبرمی دارند به نزدیک تر شدن به یکدیگر ، به اینکه در گرمای رابطه یی صمیمانه ، در پی جایگزینی برای آن روشنایی گردند که تنها قلمرو عمومی می تواند بتاباند.
ولی بسنده کردن به رابطه صمیمانه بدان معناست که از بحث می پرهیزند و میکوشند تا جای ممکن تنها با مردمی بیامیزند که با آنها درگیر نمی شوند.
انسان ها در عصر ظلمت
هانا آرنت
ص ۷۸
ماهی کنار رود
#محسن_چاوشی
#ترانه #موسیقی
رسم وبهم زدی ...
با من قدم زدی ...
از عشق دم زدی...
تا روزگارمو بعدا سیاه کنی
کتابخانه سیب 🍎📚
@ketabsib
افق تاریک
دنیا تنگ
نومیدی توانفرساست
میدانم
ولیکن ره سپردن در سیاهی
رو به سوی روشنی زیباست
میدانی؟
به شوق نور در ظلمت قدم بردار
به این غمهای جان آزار دل مسپار
#فریدون_مشیری
☀️به مناسبت ۳۰ شهريور زادروز شاعر عاشقانهها
کتابخانه سیب 🍎📚
@ketabsib
#نوستالژی
#خاطره
#کودکی
خاطرات خوش کودکی، مسکن روانی
نتایج تحقیقات جدید نشان می دهند که تأمل در خاطرات خوش کودکی، چیزی بسیار فراتر از صرفا ایجاد احساس نوعی گرمای مطبوع و مبهم است. بر اساس این نتایج، چنین خاطرات نوستالژیکی می توانند درک از درد را کاهش دهند.
بر اساس نتایج یک تحقیق که اخیراً در نشریه بسیار معتبر The Journal of Neuroscience منتشر شده اند، نوستالژی و یادآوری خاطرات دوران کودکی، می تواند فعالیت در برخی از نواحی مغز که با درد مرتبط هستند را کاهش داده و رتبه بندی ذهنی درد یا اصطلاحا درک از درد را پایین بیاورند.
در این پژوهش، محققان آکادمی علوم چین فعالیت مغز بزرگسالان را با دستگاه MRI کارکردی یا اصطلاحا fMRI اندازهگیری کردند. آن ها این کار را در حالی انجام دادند که شرکتکنندگان مشغول ارزیابی سطوح نوستالژی برخی تصاویر بوده و ضمنا، درد ناشی از یک سری محرکهای حرارتی را نمره گذاری می کردند.
تصاویر نوستالژیکی که در این تحقیق به شرکت کنندگان نشان داده می شد، شامل آیتمها و صحنه هایی از دوران کودکی آن ها بود برای مثال تصویر نوعی آب نبات محبوب مربوط به آن زمان ها، برنامه تلویزیونی کارتونی و یا بازی های حیاط مدرسه.
بررسی های مجریان این پژوهش نشان داد که مشاهده چنین تصاویر نوستالژیکی باعث می شود که شرکت کنندگان، رتبه درد پایین تری را در مقایسه با گروه شاهد گزارش نمایند.
بر اساس یافته های این تحقیق، مشاهده تصاویر نوستالژیک همچنین باعث کاهش فعالیت در بخش زبانی چپ و بخش پاراهیپوکامپ، یعنی دو ناحیه مغزی که در درک درد نقش دارند، میشود. علاوه بر این ها، فعالیت در تالاموس یعنی ناحیه ای از مغز که در انتقال اطلاعات بین بدن و قشر مغز نقش دارد، هم با نوستالژی و هم با درجه درد مرتبط بود. این بخش از مغز ممکن است اطلاعات نوستالژی را ادغام کند و آن را به مسیرهای درد منتقل کند.
طبق این یافته های عجیب و جالب توجه، محققان اظهار داشته اند که نوستالژی را شاید بتوان به عنوان یک راه و روش آسان و بدون دارو برای کاهش سطوح دردهای معمولی مانند سردرد یا درد بالینی در نظر گرفت/سایک نیوز
#روانشناسی
#اجتماعی
کتابخانه سیب 🍎📚
@ketabsib
#نوستالژی
این روزهایِ پایانیِ شهریور، دلهرهی عجیبی دارد!
دلهرهای از جنسِ حال و هوایِ نابِ کودکی
با عطرِ دلبرانهی کتابهایِ نو و طعمِ گسِ خرمالو
ما دیگر آن کودکِ بی غم و خندانِ سالهایِ دور نیستیم، اما این دلهره، یادگارِ خوبِ همان روزهاست،
روزهایِ خوبی که نگرانیِمان، به خاطرِ معلمِ تازهای بود که نمیشناختیم،
و تمامِ ترسمان،برای درس هایی که قرار بود سختتر از سالهایِ قبل باشد.
چه حال و هوایِ بینظیری بود!
هنوز هم که هنوز است پاییز دلنشینتر از تمامِ فصلهاست
قدم زدن در خیابانهایِ نارنجی و خِش خشِ جانانهی برگ ها، تسکینِ خوبیست...
اما کاش برایِ یک روز هم که شده به روزهایِ خوبِ #کودکی بر می گشتیم،
مثلا اوایلِ مهر باشد و حیاطی شلوغ و بچههایی شاد و خندان، که با اشتیاقی بیوصف، لباس و کفشهایِ جدیدشان را به هم نشان می دهند،
مثلا پاییز باشد و کودکی که بی غم و آسوده، کوله پشتیاش را روی دوشش گرفته و سرخوش و لی لی کنان به سمتِ خانه می دود،
و چه موسیقیِ دلنوازیست، خش خشِ برگهایِ پاییزی؛
وقتی دلت کودکانه می تپد،
وقتی نگرانِ هیچ چیز نیستی.
نرگس صرافیان
#سلام ، صبح بخیر و شادی
کتابخانه سیب 🍎📚
@ketabsib