دوستان عزیز! در این جا می توانید طنزها و شعرهای مرا بشنوید و بخوانید، همراهی شما مایه مباهات است ـ
💠 دیدار نوروزی اعضای انجمن نویسندگان کودک و نوجوان برگزار شد
🔹 عصر روز پنجشنبه، ۲۱ فروردین ماه ۱۴۰۴، دیدار نوروزی اعضای انجمن نویسندگان کودک و نوجوان، با حضور بیش از صد نفر از اعضای این تشکل غیر دولتی در فضایی صمیمانه در ساختمان این انجمن برگزار شد.
🔸 به گزارش روابط عمومی انجمن نویسندگان کودک و نوجوان، در این دیدار صمیمی، ابتدا مناف یحیی پور، نایب رئیس انجمن، ضمن ابلاغ سلام و پیام تبریک فریدون عموزاده خلیلی، رئیس هیئت مدیره، سال نو را به اعضای انجمن تبریک گفت و از تعدادی از اعضای انجمن که در سال گذشته در برگزاری برنامهها مشارکت و همکاری داشتند، تقدیر و تشکر کرد؛ از زحمات سولماز خواجهوند برای مسئولیت دبیری، مهناز باقری برای مسئولیت دبیرخانه، نیلوفر نیکبنیاد برای اطلاعرسانی و روابط عمومی انجمن قدردانی کرد. یحییپور همچنین از زحمات سمیرا قیومی برای کمیتهی آموزش، مجید راستی برای برگزاری و ادارهی جلسههای داستان، دکتر مرجان فولادوند برای برگزاری نشستهای علمی، سید علی کاشفی برای برگزاری و ادارهی جلسههای نقد و علیاصغر سیدآبادی برای جلسههای یادگیری تشکر و در ادامه از زهرا سعادت و همسر ایشان آقای سعادت که نقش مهمی در فراهم کردن شرایط حمایت مالی از انجمن داشتند سپاسگزاری کرد.
🔹 در بخش بعدی برنامه، طاهره ایبد از نویسندگان پیشکسوت کودک و نوجوان، پیام نوروزی خود را که به مناسبت فرارسیدن سال نو و روز جهانی کتاب کودک نوشته بود، قرائت کرد. در بخشی از این پیام آمده است:
واژههای کتابهای کودک، فقط واژه نیستند؛ کلیدهاییاند که قفل پناهگاه تخیل را باز میکنند تا کودکان، در جهانی موازی، زندگی دیگری را تجربه کنند، لذت ببرند و به درک عمیقتر و گستردهتر از زندگی برسند. جهانی که بذر لطیف دوست داشتن خود، دوست داشتن دیگری و تمام موجودات هستی در آن کاشته میشود. جهانی که بچهها در آن، صدا دارند و صدایشان شنیده میشود و زندگی شاد، در آن ممکن است.
🔸 بخش بعدی این مراسم که سعیده موسویزاده برنامهریزی و اجرای آن را بر عهده داشت، قرائت شعرهای بهاری توسط شاعران حاضر در مراسم بود. ناصر کشاورز، اسدالله شعبانی، حسین تولایی، پیوند فرهادی، انسیه موسویان و اکرم الفخانی از جمله شاعرانی بودند که اشعار بهاری خود را برای حاضران خواندند.
🔹 همچنین در بخش دیگری از مراسم، بر اساس یکی از سنتهای دیرینهی نوروزی که تفأل به دیوان حافظ است، انسیه موسویان غزلی از خواجه حافظ شیرازی را برای میهمانان قرائت کرد.
🔸 ادامهی دیدار نوروزی، به اجرای موسیقی سنتی اختصاص داشت. در این بخش مجيد آبرون، خواننده، مرتضى نيکآبادی، نوازندهی كمانچه و مسعود جلولی، نوازنده تنبک به اجرای چند تصنیف با مضمون بهار و نوروز پرداختند. همخوانی حاضران با گروه موسیقی در اجرای تصنیف «بهار دلنشین» و «بهار دلکش» از بخشهای جذاب و به یادماندنی مراسم بود.
پایانبخش این شب به یادماندنی، پذیرایی از حاضران و گرفتن عکس های یادگاری بود.
🔰 کانال انجمن نویسندگان کودک و نوجوان
@nevisak
دنیا به زیباییاش تکیه کرده
میآفریند و میمیراند
باور ما هر چه باشد
این دو درخت پیر بلوط
گاو در سایه
پسرک تازه بالغ پرچانه
که پای راستش را از پشت به دیوار زده
و دخترک خجالتی
با میوهی نورَس بلوط
ادامه میدهند
#سعیده_موسوی_زاده
بهار آمده
به صورت گل من
دو قطره آب زده
به بال کوچک گنجشک
دو چکه نور درخشان آفتاب زده
ترانه خوانده
جوانه سبز کند
برای زنده شدن
بهانه سبز کند
بهار آمده...
بهار آمده اما
درخت پیر خودش را
چرا به خواب زده
#شعر_فارسی
#سعیده_موسوی_زاده
یکی از دوستان این مطلب را فرستاد. به اشتراک میگذارم شما هم اگر خاطرهای دارید زنده شود.
برای بچه مشهدیها:
فتو مریخ: عکاسیی که متعلق به خانواده ای بهایی بود و بیشتر بچه های مشهدی آنجا لااقل یک عکس شش در چهار برای کارنامه مدرسه شان گرفته اند
دکتر بادالیان: پزشک ارمنی اطفال شهر که به خوش خلقی و خوش رویی زبانزد همه بود
پوست دوزی امپریال: مهاجری روس و آذری زبان که برا ی خانم های شهر پالتو وکلاه خزو یقه خرگوش و روباه وکلاه مد روز میساخت
باغ وحش کوهسنگی: تمام بچه های هم دوره ما بوزینه و خرس و طاووس و شیر و گورخرو فیل را اول بار آنجا دیدند و شاهد پیر شدن و مرگ آنها بودند
باشگاه افسران : سالنی جنب هتل باختر که میهمانی ثروتمندها و اشراف و مجالس عروسی اعیان در آنجا برگزار میشد
سبزواری آمپول زن: مرد درشت هیکلی که تخصصش در آمپول زدن به بچه های تب و لرزی بود و در خانه برای ادب و ایجاد رعب نامش ذکر میشد .
مریضخانه منتصریه: از قدیمی ترین بیمارستان های مشهد در محله جنت که وقف شازده خانم منتصری بود
هرانت مانگاساریان: از سینمادارهای سرشناس که سالن های مدرن را افتتاح کرد
آرایشگاه آراسته : مرکز آرایش خانم های آلامد و آرایش صورت و موی عروس ؛ سر نبش چارطبقه که روی تابلوی سر درش نوشته بود
میزانپلی فرو توالت عروس 100 تومان * و همین باعث غلط خوانی و داستان ها ی فکاهه مابین مردم شده بود *
کوچه سیاوون : محله قرشمال ها و خون گیرها ؛غربتی ها ؛آهنگرهایی که انبر و قیچی و سیخ کباب و فرفره میساختند و بازیگران تئاتر روحوضی که صورتشان را سیاه میکردند و ساکن همین محله بودند
حاج حسین آقای ملک: از مهاجران آذری پسر حاج کاظم ملک التجار که نیمی از محلات شهر بعد از میدان ملک آباد و ییلاق وکیل اباد متعلق به او بود که بخش اعظم آنها را به کارمندان دولت هدیه و وقف کرد. شاعر مسلک و اهل سیاست و علم و صاحب قدیمیترین نسخ نایاب در کتابخانه شخصی اش بود
سینما هما : فیلم سنگام و گنج قارون را آورد بعد هاسینما متروپل قیصر را و سینما سعدی دایره سرخ ژان پیر ملویل و سینما دیاموند آرواره های کوسه
دبیرستان شاهدخت : از قدیمی ترین دبیرستان های مشهد که خاص دختران اعیان و بالای شهر بود و مدیره آن خانم یوسفی ؛ خواهر دکتر غلامحسین یوسفی و محبوب همه بود
سقاخانه اسمال طلایی : که به فرمان اسماعیل خان نامی در دوره نادر ساخته شده بود و هزار افسانه رنگ و وارنگ درباره اش بر سر زبان بود
ساندویچ فضل الله: نوعی کتلت دست ساز به همراه مخلفات سس تندو نان مخصوص که اختراع فضل الله خان بود که دکه ای نیم متری روبروی سینما دیاموندداشت (جالبه این بنده خدا پدر شهید و در مراسم حرم حضرت امام رضا ع گلاب پخش میکند)
صفحه فروشی چنگ: که همیشه جدیدترین ترانه های روز را به صورت صفحه گرامافون برای معرفی و فروش میآورد و با صدای بلند در خیابان خسروی پخش میکرد و با شیوع نوار کاست بازارش کساد شد
چلوکبابی شمشیری": از چلوکبابی های معروف شهر و آدرسش میدان مجمسمه ؛ بغل داروخانه آفتاب جنب محضر
افتخاری شکسته بند : یک شکسته بند با روش طب سنتی که همه مشهدی ها برای هر نوع شکستگی ضرب خوردگی مویه کردن و رگ به رگ شدگی و گچ گیری و جا انداختن به او مراجعه میکردند
شیخ دروغگو: یک دعانویس ؛ آینه بین و غیب گو که در خیابان خواجه ربیع بروبیایی داشت و بسیار معروف بود
ممدقصاب: جن گیری که رمل و نوشتن اوراد و ادعیه میدانست ؛ و خبره بود در جنبل و جادو ؛ گشایش بخت و دفع امراض با دوا ودرمان هایی که خودش میساخت
کریم شیشلیکی : کریم صاحب یک کافه در ییلاق کوکا کولا بود ؛ جایی پرت و دنج ِ عرق خورها .او نوعی کباب مخصوص برای مزه همراه با عرق شاد قوچان ابداع کرده بود که بعدها مایه افتخار آفاق و وارد حوزه زبانشناسی و فرهنگ شد
صادق بستنی : کاروانسراداری به نام حاج صادق که نرسیده به حرم به زوار نوعی بستنی زعفرانی با مغر پسته و گلاب و نان مخصوص میفروخت وکارش سکه بود .معلوم نیست چرا محصول او بعدها به عللی نامکشوف با نام عجیب بستنی طلاب! شهرت یافت
دکتر شیخ: دکتری حاذق و افسانه ای که به خاطر تشخیص و درمان درطبابت و بخشندگی به تهیدستان زبانزد بود
هیئت حوض چل پایه: یکی از دسته های سرشناس ِسینه زنی در پایین خیابان که در روز عاشورا علم بر میداشتند و نذری پزان شله در محله داشتند
قنادی شکست ناپذیرو لاله زار نو :اولین کیک های عروسی و تولد را در مشهد باب کردند
کودکستان مستوفی : از اولین کودکستان هادر مشهد که به سبک اروپایی اداره میشد و ساختمانی به سیاق کودکستان های آلمانی و سوئدی داشت.
روز را در روز روشن، خوب حاشا میکند
باز با جعل خبر آشوب و بلوا میکند
در فضاهای مجازی صفحهها دارد ولی
با فضاهای مجازی بحث برپا میکند
توی جیب کوچکش اسناد دارد از همه
وقت وقتش هر چه را میداند افشا میکند
هر که قبل از او مدیر رانت خواری بوده است
میزند توئیت و او را خوب رسوا میکند
بر سر هر چیز کوچک میرود تا خارجه
با تمام اهل دنیا خوب دعوا میکند
با برادرهای چینی دوستی دارد ولی
گاه، چوب لای چرخند و مدارا میکند
از برادرهای روسی هم نمیگوید درست
با برادرهای روسیمان چه کارا میکند
کارهای ساده را با دوستانش میکند
کارهای سخت را همواره تنها میکند
چیزهای غیر ممکن هم برایش ساده است
یک تنه دیوار چین را سر به سر تا میکند
ماه را میآورد روی زمین، با سنگ آن
خانههای مفت در مریخ برپا میکند
پولهای تازه خواهد ساخت از برگ درخت
عَرضه را با عُرضهاش قدر تقاضا میکند
او تمام بودجه را میکند نابودجه
ثروت بیعلم را موضوع انشا میکند
آدم زحمتکش و بی غل و غش و سادهایست
پای هر چیز بدی را نیز امضا میکند
ترکمانچای و گلستان مال عهد ماضی است
او ولی در حال حاضر کار بیجا میکند
گرچه یادش رفته آن قولی که داده، بیخیال
بر سر خرمن دوباره وعده احیا میکند
مشکل مردم کمی پیچیده است و مغز او
در نهایت کار پیچ چرخ سایپا میکند
گر معماهای سخت زندگیتان حل نشد
مشکل او نیست، او طرح معما میکند
#سعیده_موسوی_زاده
#طنز
چرا کودک نمیشوی
کوچک نمیشوی
کوچکتر و کوچکتر
تا به من برگردی
من به مادرم
و
مادرم به مادرش...
تا رنج نسلمان گورش را گم کند
#سعیده_موسوی_زاده
#شعر_سپید
طنزنامهی خواندنی استاد
#ابوالفضل_زرویی_نصرآباد
برای دوست عزیزم سیّدابراهیم نبوی -حفظه الله فی الدارین-
خدمت مستطاب ذوالتکریم
حضرت شیخ، سیّد ابراهیم
به تو از جانب تمامی خلق
یک «سلام علیکم» از ته حلق
یک «سلام علیک» طولانی
سرش اینجا، تهش بریتانی
یک «سلام» قرین به سوز جگر
چون سلام شیوخ بر منبر
بعد اظهار دوستی و سلام
دارد این بنده چار پنج کلام
تو که در طنز صاحب نظری
مگر از کار ملک بیخبری؟
طنز، گفتند پایه میخواهد
نقد پرمایه ...یه میخواهد
در جهانی که مایهاش سختیست
...یه هم از ادات بدبختیست
شد بسی آدم گرانمایه
کلّهپا با هزار من ...یه
[صحبت از ...یه است و شیرین است
شعر ...ی که گفتهاند این است!]
تو در این روزگار وانفسا
داخل باغ نیستی چه بسا
شده در خطبههای آدینه
هتک اهل قلم نهادینه
فیالمثل شخص «اکبر گنجی»
-گرچه از حرف بنده میرنجی-
میشود عاقبت هدر خونش
میگذارند دستکم کو...
اکبر گنجی آشنای من است
یار دیرین و باوفای من است
میکنم کیف از نوشتهی او
صحبت تازه و برشتهی او
مینویسند، حیف، بعد عدم
روی گورش «شهید راه قلم»!-
آنچنان مرگ و اینچنین مرده
هرکه گفته شهید ... خورده!
*
تو که در نقد و طنز استادی
نه که از هفت دولت آزادی
مینویسی در آریا و نشاط
تند و بیاحتیاط و با افراط
به خیالت که توی سوئیسی
که خودت دلبخواه بنویسی
تو که یکدفعه پنج-شش هفته
چوب در پاچهات فرو رفته
تو که زندان کشیدهای اخوی
طعم آن را چشیدهای اخوی
میرسد ناگهان یکی الکی
از همین بچّههای «دهنمکی»
مینماید تو را میان گذر
امر معروف و نهی از منکر
آلت فعل او زبان خوش است
رویش البته یککمی ترش است
میشود بیخت از زمین کنده
میروی لای دست «پوینده»
*
بود رانندهای زمان قدیم
شوفر خطّ شوش-شابدولعظیم
در وصيّت نوشت با فرزند
که بیا بشنو از پدر این پند
گر مسافر تو را کند تحسین
که: «برو تندتر» نکن تمکین
میل دارد هر آدمی لابد
که رسد زودتر به مقصد خود
تو به گفتار خلق گوش نده
برو آهسته، گاز توش نده
اسب شد مبتلا به جفتک و گو...
اشتر آهسته میرود شب و روز
رفتم آهسته بنده تا مادرید
تند رفت آن یکی به قم نرسید
*
خانمی دوستدار شعر و سرود
از قضا پیش بنده آمده بود
گفتمش «بحث شعر شیرین است
ویژگیهای شعر خوب این است:
محکم و آبدار و پابرجا
گرم و احساسی و بلند و رسا»
خانم از گفتههای من رنجید
سرخ شد، بعد ازآنکه لب ورچید،
گفت: ای بیحیا، چه پررویی
وصف ... است این که میگویی!
هر کسی حرف را -غنی و فقیر-
میکند طبق میل خود تفسیر
بالاخص طنز را که هست مدام
پر از ایهام و نکته و ابهام
گر نویسی ز کفش و دمپایی
باز برمیخورد به یک جایی
شب، نویسی ز آدمی مرده
صبح، بینی به «زنده» برخورده
در مذمّت اهل زمانه گوید -لعنهم الله-
نشوی شادمان اگر گهگه
خلق گویند بهبه و چهچه
این جماعت که شاد و خندانند
داخل آدمت نمیدانند
آنکه میگفت: «آفرین پسرک»
گوید ار مبتلا شوی «بهدرک»!
آنکه گوید: «دم فلانی گرم»
گوید آن روز «باشه، دندش نرم»!
باشد اکنون به نرخ زر ورقت
توی زندان «قصر» ... لقت
در حکایت شمسالواعظین، کی جان به در برد و رجوع به حکایت شیرین ...
گفته بودی جناب «شمسالوا»
که «عظین»ش نشد در آنجا جا-
چرت و پرت مرا پسندیده
به افاضات بنده خندیده
خود ایشان کنار دفتر توس
متّهم شد به خائن و جاسوس
حضرتش، وقت آمدن سر کار
شد مواجه به لشکر «انصار»
اندر آن تنگنای بیم و امید
ریش او هم به داد او نرسید
آن یکی یا یکی از افرادش
سر پایی نمود ارشادش
زان وقایع اگر چه جان در برد
لیکن البته چند مشتی خورد
آن برادر اگر چه مشت زدش
کرد مردی، نزد به جای بدش!
لطمه اصلاً به پایهاش نزدند
هیچ مشتی به ...اش نزدند
مانده آن مشت هم به طالع سعد
مطمئناً برای دفعهی بعد!
به چه دردی، بگو که فیالغایه
میخورد سردبیر بی...!؟
در فواید ... و لزوم محافظت از آن فرماید:
مردمان را در این جهان، فرزند!
نیست چون ... چیزی ارزشمند
مرد را در جهان ز خشک و ز تر
نیست چیزی ز ...ـایه واجبتر
ران مرغ آیت لوندی اوست
«تخم» او رمز سربلندی اوست
پیش فرزانگان ز عصر حجر
دنبلان بوده از جگر بهتر
گر کنی همنشین با نخودش
تره هم میرود به تخم خودش
هی به تخمت حواله دادی مفت
تخم اگر بشکند چه خواهی گفت؟
گر نخواهی رسد به ... خراش
حافظ بیضهی حکومت باش!
در اعتذار و ختم کلام فرماید:
الغرض، بنده خیرخواه توأم
مخلص لطف گاهگاه توأم
«سین، الف، نونِ» مهربان منی
نور چشمی، عزیز جان منی
یککمی تند میروی گاهی
ورنه خوبی، گلی، ملی، ماهی
شعر ما باعث مرارت شد
عذر میخواهم ار جسارت شد
بهر تعظیم میشود دولّا
دوستدار صمیمیات «مُلّا»
استاد #ابوالفضل_زرویی_نصرآباد 🌿🌿
(پانزدهم اردیبهشت ۱۳۴۸ - دهم آذر ۱۳۹۷)
@tanz20 👈
شعری از کتاب شبانههای سرگردان که استاد ارجمندم جناب محمدکاظم کاظمی در نشست رونمایی خوانده بودند.
#محمدکاظم_کاظمی
#زینب_بیات
#شبانههای_سرگردان
#سعیده_موسوی_زاده
از زمزمه دلتنگیم از همهمه بیزاریم
نه طاقت خاموشی، نه تاب سخن داریم
آوار ِ پریشانیست، رو سوی چه بگریزیم ؟
هنگامهی حیرانیست، خود را به که بسپاریم ؟
تشویش ِ هزار «آیا» ، وسواس ِ هزار «امّا»
کوریم و نمیبینیم ورنه همه بیماریم
دوران شکوه باغ از خاطرمان رفته.ست
امروز که صف در صف، خشکیده و بی باریم
دردا که هدر دادیم آن ذات ِ گرامی را
تیغیم و نمی.بّریم ، ابریم و نمی.باریم
ما خویش ندانستیم ، بیداریمان از خواب
گفتند که بیدارید ، گفتیم که بیداریم!
من راه تو را بسته، تو راه مرا بسته
امیّد ِ رهایی نیست وقتی همه دیواریم
#حسین_منزوی
دیشب به بهانهی زادروز دکتر اسماعیل امینی، گرد هم آمدیم.
من از ایشان بسیار آموختهام هم ادب هم ادبیات را.
"۲۰۲۵" | اثر انجل بولیگان
بیشتر ببینید:
@karimzadehstudio
بالاخره این مجموعه کتاب رو یافتم.
نویسنده هم از فرزندان جد بزرگ ما سید نعمتالله بوده.
این همون کتابیه که برای مادرم میخوندم و در ذهنم ماندگار شد.
در این روزگار که جوانها از مهارتهای زندگی دربارهی خورد و خوراک و مزاجها غافلند، پزشکان طب سنتی دارند تلاش میکنند پیوند درست و علمی بین طب نوین و طب سنتی برقرار کنند.
تلاش کوچک ما هم مجموعههای «همیشهبهار» در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان است.
آشنایی کودکان با خواص گیاهان و خوراکیها.
رونمایی کتاب شعرهای طنزم «دیزی در پنتهاوس »
با سپاس فراوان از دفتر طنز حوزه هنری تهران
و اجرای خوب دوست ارجمندم آقای مهدی فرجاللهی
#دفتر_طنز_حوزه_هنری_تهران
#در_حلقه_رندان
بخش کوتاهی از شب شعر طنز در حلقه رندان
یک صد و هشتاد و هفتمین شب شعر طنز در حلقه رندان روز دوشنبه ۲۶ آذرماه ۱۴۰۳ برگزار شد و میزبان طنزپردازان و شاعران و علاقهمندان به شعر و طنز بود.
در حلقه رندان هفته آخر هر ماه در حوزه هنری برگزار میشود و ورود به آن برای همه آزاد و رایگان است.
🟡 دفتر طنز را در فضای مجازی دنبال کنید:
سایت | اینستاگرام | روبیکا | ایتا | تلگرام
مژههای جنگل
بر پلک کوه
دلبرانه ابرها را مینوازد
شکوفه
زیبایی میپراکند
و هراسی ندارد
از فرمانروایان
و برای شاهین
فرقی ندارد که در قلمرو کیست
#سعیده_موسوی_زاده
آب از جویبار میگذشت؟
یا جویبار از آب؟
من ایستاده زمان را مینگریستم
و سنگ
غلتان و زخمی، هیچ نمیگفتم
و به دره میگریستم
گرچه آب
آبشارش مینامید
#سعیده_موسوی_زاده
...
مادرم سیزدهم دیماه دنیا را رها کرد، پدرم دهم فروردین.
شبی که مامان رفت تا بامداد برف آمد...
این چارپاره را برای سنگ مزارش نوشتم:
این گل که مشام خاک او را بویید
با گریه چرا نشان از او میجویید
هر چند زمستان شد و او رفت به خواب
در فصل بهار باز خواهد رویید
#سعیده_موسوی_زاده
ـ تصویر من و برادرم در سالهای دور که زندگی هنوز این همه نامهربان نبود.
ـ به گفتهی عمران صلاحی:
مادر چه چیز خوبیست
ناتوانیم
از نوازش یکدیگر
بوسیدن
در آغوش کشیدن
و اشارات نگاه
نامهربان نیستند
انگشتها، لبها، بازوها، چشمها
بیخاصیتند
این همه اشتیاق به دوست داشته شدن را
به گور میبرند
#سعیده_موسوی_زاده
نشست عصر طنز در مشهد با موضوع « طنز لهجهدار»
با سپاس از دوستان خوبم و مکتب رضوان
شعری از کتاب شبانههای سرگردان که استاد ارجمندم جناب محمدکاظم کاظمی در نشست رونمایی خوانده بودند.
#محمدکاظم_کاظمی
#زینب_بیات
#شبانههای_سرگردان
#سعیده_موسوی_زاده
کمر خیلی اگر باریک باشد، درد سر دارد
به ویژه صاحب تکنیک باشد، درد سر دارد
مبادا بادِ بی وقتی بیاید، شاخ تر باشد
اگر یک شاخ سمپاتیک باشد درد سر دارد
چرا غنچه لباسش تنگ و چسبان است و مورد دار
نباید این قدر کوچیک باشد، درد سر دارد
شکفتن مثل گل در باغ هم تشویش اذهان است
لب غنچه پر از ماتیک باشد، درد سر دارد
چرا بلبل که بر شاخی نشسته، مست و بی پروا
به یک گل این همه نزدیک باشد؟ درد سر دارد
به مژگان سیه کرده هزاران رخنه در دینش
ببین مژگان اگر لاییک باشد، درد سر دارد
و یا سنجاقکی با آن لباس توری نازک
به این اندازه فانتستیک باشد، درد سر دارد
حضور شانه ای بر کاکل هدهد خطرناک است
نسیمی باعث تحریک باشد، درد سر دارد
چرا جوراب در ساق سفید مرغ هامان نیست
شتر هم بر تنش تونیک باشد، درد سر دارد
در این اوضاع هردمبیل و انواع قر و اطوار
نخور جم، جم که با موزیک باشد، درد سر دارد
اگر حتی کمی مشغول قر دادن شود فیلی
ولو در خانه ای تاریک باشد، درد سر دارد
#شعر_طنز
#سعیده_موسوی_زاده
این حکایت:
آدانس
#سعیده_موسوی_زاده
#طنز_مشهدی
#تاجالملوک
"بدون شرح" | اثر ماورو تالاریکو
بیشتر ببینید:
@karimzadehstudio
دیدار با دوستان عزیزم در شب چله
به غنیمت شمر ای دوست دم عیسی صبح
تا دل مرده مگر زنده کنی کاین دم ازوست
#انجمن_نویسندگان_کودک_و_نوجوان
#در_حلقه_رندان
گزارش صداوسیما از در حلقه رندان ۱۸۷
بخش خبری ساعت ۲۲ شبکه سه
🔻 یکصد و هشتاد و هفتمین شب شعر طنز در حلقه رندان روز دوشنبه ۲۶ آذر ماه ۱۴۰۳ در تالار اندیشه حوزه هنری برگزار شد و میزبان شاعران و طنزپردازن و علاقهمندان به شعر و طنز بود.
🔻 در حلقه رندان، هفته آخر هر ماه در حوزه هنری برگزار میشود و ورود به آن برای همه آزاد و رایگان است!
🟡 دفتر طنز را در فضای مجازی دنبال کنید:
سایت | اینستاگرام | روبیکا | ایتا | تلگرام