khaneheketab | Unsorted

Telegram-канал khaneheketab - خانه کتاب ـ وین

176

مرکز فرهنگی خانه کتاب ـ وین

Subscribe to a channel

خانه کتاب ـ وین

اطلاعیه
احضار و بازجویی دو تن از اعضای هیئت دبیران کانون نویسندگان ایران

روز یازدهم دی‌ماه، نهادهای امنیتی با دو تن از اعضای هیئت دبیران کانون نویسندگان ایران، اکبر معصوم‌بیگی و قارن سوادکوهی، تماس گرفتند و آنان را به یکی از ساختمان‌های وزارت اطلاعات احضار کردند. این دو عضو هیئت دبیران صبح روز دوشنبه دوازدهم دی‌ماه به نشانی اعلام‌شده رفتند و ساعت‌ها درباره‌ی مطالب منتشرشده در صفحات مجازی کانون بازجویی شدند. این بار نیز، هم‌چون گذشته، بازجویی‌ها با تهدید و خط‌ونشان کشیدن برای دبیران کانون همراه بوده است. با‌ این‌ همه، کانون نویسندگان ایران بر اساس منشور و اساسنامه‌ی خود بنا ندارد از وظایف‌اش در مبارزه با سانسور و دفاع از آزادی بیان غفلت کند.


@khaneheketab

Читать полностью…

خانه کتاب ـ وین

https://www.another-screen.com/films-from-iran-for-iran

Читать полностью…

خانه کتاب ـ وین

ایزابل آلنده، نویسنده‌ی مشهور شیلیایی
از جنبش اجتماعی ایران پشتیبانی کرد.

ایزابل آلنده، فرزند "توماس آلنده"، توماس نیز پسر عموی "سالوادور آلنده"، رئیس‌جمهور دولت ملی شیلی بود. با سقوط دولت سالوادور آلنده توسط دیکتاتور پینوشه، نام ایزابل آلنده نیز در فهرست تحت تعقیب قرار گرفت! بنابراین او ناچار شد به کشور ونزوئلا مهاجرت کند، وی به مدت ۱۳ سال در کشور ونزوئلا به عنوان یک پناهنده زندگی کرد...! ایزابل آلنده در سال ۲۰۰۳ توانست به آمریکا مهاجرت کند و به تابعیت آمریکا درآید؛ او اکنون در کالیفرنیا زندگی می‌کند.
اهالی ادبیات در جهان، ایزابل آلنده را "پدیده‌ی ادبیات آمریکای لاتین" می‌نامند؛ تا کنون نزدیک به ۵۷ میلیون نسخه از ۱۹ جلد کتاب‌های ایزابل آلنده به فروش رفته و آثارش به ۳۵ زبان ترجمه شده است، دو فیلم نیز از کتاب‌هایش تهیه شده‌ است.

@khaneheketab

Читать полностью…

خانه کتاب ـ وین

🔻یلدا معیری عکاس مطبوعاتی که بعد از سه ماه بازداشت به قید وثیقه آزاد شد، در آخرین پست اینستاگرامی‌اش نوشته که «جسمم از زندان قرچک ورامین آزاد شد، روحم را اما لحظه آخر در آغوش روژین و شهرزاد و مهتاب و مهناز و نگار و آیدا و عسل و نازیلا و مژگان و دیگران جا گذاشتم.»

🔹او این پست را همراه با یک نقاشی منتشر کرده است که در انتهای این پست درباره این نقاشی نوشته: نقاشی را فاضله عزیزم در زندان از من روی تختم کشیده است.

یلدا معیری در ادامه نوشته: «وقتی آزاد شدم، در لحظه آزادی، من غمگین‌ترین آدم کره زمین بودم. وقتی در زندان را پشت سرم بستند هنوز گردنم از اشک‌های بچه‌ها خیس بود، هنوز صدای سرودهایشان می‌آمد، هنوز لباسم بوی قرچک می‌داد، هنوز نفسم بوی سیگار آزادی می‌داد…»

در این پست آمده که در آستانه شب یلدا بعد از نود روز «در خانه‌ام را باز کردم، خانه‌ای که مثل خودم خاموش و خاک گرفته بود. گیاهان خشک شده بودند و آفتاب مخمل پرده را از رنگ و رو انداخته بود».

@khaneheketab

Читать полностью…

خانه کتاب ـ وین

@khaneheketab

Читать полностью…

خانه کتاب ـ وین

یکی دیگر از چیزهایی که به نظرم بسیار جالب است، این است که علی‌رغم اینکه حکومت واقعاً کوشش می‌کند در مناطقی فشار و سرکوب بیشتری اعمال کند و به مردم ایران بباوراند که بیشتر مردم مرزنشین (کرد، ترک، عرب، بلوچ و ترکمن) تجزیه‌طلب هستند و در همین زمینه، مرتب از جدایی آذریابجان و کردستان و بلوچستان داد سخن می‌دهد، نه تنها مردم دیگر به یاوه‌سرایی‌هایش وقعی نمی‌گذارند، بلکه بیش از هر زمان، همدلانه به حمایت آن‌ها برخاسته‌اند. بازی تفرقه‌انداز و حکومت کن، دیگر کارساز نیست.

مهاجر: آقای مومنی، آیا نکته‌ای دیگری هست درباره‌ی این جنبش که مایل باشید به آن بپردازید؟

مؤمنی: یکی از مشکلاتی که نبود رهبری می‌تواند ایجاد کند این است که مبادا کسانی مانند رضا پهلوی و هم‌پالکی‌های او از فرصت استفاده کنند و به عنوان مخالفت با جمهوری اسلامی به میدان بیایند و کوشش کنند جنبش انقلابی را به مصادره‌ی خود درآورند. به نظر من، راه حل این است که تاریخچه‌ی حکومت پهلوی را درست به این جوانان شناساند. عده‌ای، به کلی رژیم پهلوی را تبرئه می‌کنند. باید به آن‌ها نشان داد که آن رژیم با ایران چه کرد و در زمینه‌هایی چه جنایت‌هایی بدتر از رژیم جمهوری اسلامی نسبت به مردم ما اعمال کرد؛ نه تنها نسبت به مردم ما، بلکه نسبت به همسایگان‌مان . حکومتی که همه‌ی احزاب کشور را از بین برد و تنها به دو حزب خودساخته میدان عمل داد، و حتا آن را هم تاب نیاورد و پس از مدتی کشور را به سبک و سیاق فاشیستی، یک حزبی کرد: حزب رستاخیز. بدتر از آن، کارت عضویت حزب رستاخیز را به عنوان شناسنامه‌ی ایرانی اعلام کرد. این هم یکی از دیوانگی‌های احمقانه آن شاه بود. به نظرم کسانی که دست به قلم دارند، باید این جنبه‌های رژیم گذشته را برای مردم روشن کنند. حتا در اجتماعات بگویند که رژیم گذشته چه بود و چه کرد. متأسفانه نسلی که اکنون در میدان است، از این مسائل آگاهی چندانی ندارد. افرادی از نسل شما ـ از نسل من که کسی نمانده است ـ باید از فرصت استفاده کنند و این مسائل را مطرح کنند.

۲۷ نوامبر ۲۰۲۲/ ۶ آذر ۱۴۰۱
به نقل از "آوای تبعید" شماره ۳۰

@khaneheketab

Читать полностью…

خانه کتاب ـ وین

اما تا این لحظه، شاهد چنین رویکردی نیستیم. به نظر من این ناشی از یک نوع آگاهی و یا شکلی از رهبری در میان مردم است. نشان می‌دهد آگاهند که جامعه هنوز آمادگی مبارزه‌ی مسلحانه را ندارد و اگر دست به اسلحه ببرند بلافاصله با شدت بیشتری از سوی حکومت سرکوب خواهند شد. در نتیجه به هیچ وجه تا کنون این کار را نکرده‌اند. این درحالی‌ست که جمهوری اسلامی، دولت و حکومت مرتب و مخصوصاً مردم را به این سو تحریک می‌کند.

مهاجر: با شما هم‌عقیده هستم. نمی‌دانم این یک آگاهی‌ست و یا یک گونه‌ای هشیاری و حواس جمعی. درباره‌ی آگاهی اما جز این است که جنبش درباره‌ی آزادی آگاهی بالایی‌ از خود نشان داده است؟

مؤمنی: یکی دیگر از خصوصیات این جنبش که بازده‌ی ۴۳ سال حکومت مذهبی‌ست، ضربه‌ی سختی‌ست که به مذهب و اسلام زده است. من همیشه می‌گویم که هیچ نیروی ضد اسلامی نمی‌توانست مثل رژیم جمهوری اسلامی، پایه‌های باور مردم مسلمان ایران را به اسلام، تا این اندازه تضعیف کند. در بعضی از مقاله‌هایی که روحانیون و نویسندگان مذهبی می‌نویسند، می‌بینیم که به این نکته اشاره دارند و اذعان می‌کنند که جمهوری اسلامی در واقع بزرگ‌ترین ضربه را به اسلام زده است. و بسیاری از همین روحانیون سطح بالا نگرانند که در جامعه‌ی ایران، اسلام به کلی از بین برود. یکی از نشانه‌های آن را می‌توانیم در همین «عمامه پرانی» مشاهده کنیم. معلوم نیست در فردای پیروزی انقلاب، مردم آخوند جماعت را قتل عام نکنند. این جنبش نشان داده است که نه تنها مسائل و باورهای مذهبی، دیگر برای مردم مطرح نیست، بلکه تأکید حکومت بر باورهای مذهبی را سوء استفاده برای حفظ قدرت می‌داند.عده‌ای حتا معتقدند این حکومت صرفاً به این دلیل که مذهبی‌‌‌‌ست، دروغگو و فاسد و جنایتکار است.

مهاجر: این جنبش نشان داده است که ضد روحانیت (anti- clerical) است، با حکومتی دینی سرسازگاری ندارد، جدایی دین از دولت را می‌خواهد و سکولاریزه شدن جامعه را. به حتم دقت کرده‌اید که در مراسم خاکسپاری، سوم هفتم و چهلم جان‌باختگان جنبش، نشانی از آئین‌های اسلامی دیده نمی‌شود. در مراسم خاکسپاری کیان پیرفلک در ۲۷ آبان ماه، شنیدیم که مردم شعار می‌دادند: «بختیاری رسم نماز ندارد»، و یا مادران رقصان به سوگ فرزندان می‌نشینند و برمزار دلبندان‌شان موسیقی پخش می‌شود. یک بار هم قرآن خوانی و... در این دوره ندیدیم. همین نشان دوری‌جویی مردم از فرهنگِ اسلام حکومتی ست که ۴۳ سال آزگار زندگی جامعه را سمت و سو داده است.

بگذارید درباره‌ی یک موضوع دیگر صحبت کنیم. آقای مؤمنی شما آینده‌ی این جنبش را چگونه می‌بینید؟

مؤمنی: من فکر می‌کنم، روز به روز، این جنبش از آن چیزی که هست بیشتر رشد پیدا خواهد کرد و عمیق‌تر خواهد شد. اگر در جریان کار، یک نوع رهبری به وجود بیاید - که معتقدم ضرورتاً به‌وجود خواهد آمد - به سرنگونی حکومت اسلامی خواهد انجامید.

مهاجر: به سرعت یا در بازه‌ی زمانی طولانی؟

مؤمنی: به سرعت نه. حداقل یک سال و یا بیشتر طول خواهد کشید.
مهاجر: و این جنبش فراز و فرود خواهد داشت؟

مؤمنی: نه. فراز و فرود نخواهد داشت. جنبش همین‌طور پیش می‌رود. می‌بینیم که در حال رشد است. علی‌رغم تمام سرکوب‌هایی که تاکنون انجام گرفته، هنوز پیش می‌رود و در فراز است.

مهاجر: فراز و فرود به معنای اینکه هراز گاه و به ویژه در برابر موج‌های سهمگین سرکوب و از دست دادن شماری از نیروهایش، ناچار است به واپس‌نشینی‌های مقطعی دست زند تا خودش را بازبسازد و با وضعیت‌های تازه سازگارکند، تاکتیک‌های مناسب اختیار کند، تا بتواند دوباره به پیش رود.

مؤمنی: آیا شما در حال حاضر نشانه‌ای از فرود می‌بینید؟ فرودی اصلاً دیده می‌شود؟ اتفاقاً برعکس، پس از هر سرکوب جمعیت بیشتری به این جنبش می‌پیوندد، استحکام این جنبش روز به روز بیشتر می‌شود.

مهاجر: یعنی شما در این جنبش هیچ فرودی نمی‌بینید‌؟
مؤمنی: فرود به آن معنا که معترضین بروند و مدتی صدای‌شان شنیده نشود و یا خاموش شوند و جنبشی نباشد، نه! جنبش هست و در حال گسترش و پیشروی هم هست، اما لحظاتی می‌تواند مظاهر بیرونی آن کم رنگ‌تر شود.

مهاجر: یعنی شدت و حدت آن تغییر می‌کند.

مؤمنی: من مسئله را به این صورت نمی‌بینم. در واقع به نظرم جنبش در حال رشد است.

مهاجر: شما که انقلاب ۱۳۵۷ را زندگی کرده‌اید، در جنبش سال‌های ۱۳۴۲- ۱۳۳۹ مشارکت داشتید، در پیکار دموکرتیک سال‌های ۱۳۲۰ تا ۱۳۳۲ هم از کنشگران حزب توده بودید، انقلاب مشروطیت ایران را هم خوب بررسیده‌اید، چه تفاوتی میان جنبش جاری و جنبش‌های پیشین می‌بینید؟ ویژگی جنبش زن، زندگی، آزادی در چیست؟

Читать полностью…

خانه کتاب ـ وین

فیلم اعترافاتش را دیدم تازه متوجه شدم محسن عجب فهمیده، زیرک و نترسی بوده توی این شوی تلویزیونی نشون میده اصلا" از مردن نمی ترسیده در ضمن با اسم گذاشتن روی یه چاقو کلی پیام داده. محسن چاقو رو میگه کارد قصابی ولی توی بازجویی با زرنگی اسم دانته رو روی اون میذاره، محسن اگر یه آدم زیرکی نبود نیازی نداشت اسم روی چاقو بذاره و اگرهم عشق بازی داشت اسامی دیگه ای مثل تیزی، دسته کوتاه، قشنگ و... میذاشت نه دانته اینجا بود که من یاد حرف آخرش افتادم" دشمن انسان نابودیت هدفمه" و وقتی دقت کردم دیدم مخفف این جمله میشه دانته. من تا دیروز آدم محافظه کاری بودم اما از امروز منهم کنار مردم برای انتقام خون محسن در تظاهرات ها شرکت می کنم. 

#محسن_شکاری
#جمهوری_اسلامی_اعدام_و_شکنجه
#نه_می‌بخشیم_نه_فراموش_می‌کنیم
#زندانی_سیاسی_آزاد_باید_گردد 
#سرنگون_باد_جمهوری_اسلامی
#انقلاب_ادامه_دارد
#قیام_علیه_اعدام
#نه_به_اعدام
#صدای_زندانیان_باشیم

از فیس بوک محمود خلیلی

@khaneheketab

Читать полностью…

خانه کتاب ـ وین

❗️ترانه‌ی «بلا چاو»
▪️شعر و صدا: شمس لنگرودی
▫️همخوان: خاطره حکیمی


@khaneheketab

Читать полностью…

خانه کتاب ـ وین

🔸🔹کارتونیست آذربایجانی: گوندوز آقایوف

#مهسا_امینی #انقلاب۱۴۰۱ #اعتصابات_سراسری

@khaneheketab

Читать полностью…

خانه کتاب ـ وین

اعلامیهٔ کانون نویسندگان ایران «در تبعید» در باره قتل هول انگیز محسن شکاری

خبر دردناک از جنایتی هول انگیز را که همراه بود با اعتراف های اجباری، شنیدیم. از هفتهٔ گذشته نام چند نفر از معترضان جنبش انقلابی «زن، زندگی، آزادی» در فهرست اعدام های علی خامنه ای قرار داشت. علی خامنه ای و فرزند جنایتکارش مجتبی خامنه ای، امروز، محسن شکاری را اعدام کردند و در حال بررسی واکنش مردم به این جنایت هستند تا سامان صیدی، سهند نورمحمدزاده، فهیمه کریمی، مهسا محمدی و محمد بروغنی و بسیارانی دیگر را نیز از میان بردارند. ناانسان خامنه ای، تصمیم گرفته است که ملتی را بنا به سنت پیغمبر اسلام با عنوان «مرهم» داغ کند، تا از اعتراض و مبارزه برای سرنگونی این رژیمِ خون، جنایت، جهل و جنون دست کشیده و ناامید و مأیوس به کنج انزوا و تنهایی و اندوه پناه ببرد.
محسن شکاری، نخستین اعدامیِ انقلاب نوین مردم ایران است. اعدام از پیش برنامه ریزی شدهٔ محسن شکاری، که ناانسان خامنه ای، توجیه دینی آنرا نیز اعلام کرده است، جنبش دختران و مردان جوان این سرزمین را به مرحلهٔ بالاتری در رویارویی با این رژیم نابهنگام، پیشاتاریخی و اسلامی فرامی رویاند. در پی این قتل اسلامی، مردم سراسر کشور بپاخاسته اند و در خارج از کشور نیز، ایرانیانِ بپاخاسته، همهٔ مرکزهای حکومت اسلامی را به محاصرهٔ خود درآورده اند. دولت های جهانِ «آزاد» به سرعت علیه این جنایتِ دولتِ اسلامی، اعلام موضع کرده اند. از سوی دیگر، مردم ایران، به ویژه دختران و مردان جوان دریافته اند که برای رهایی، نه تنها باید نقطهٔ پایانی بگذارند برای حکمروایی حکومت اسلامی، بلکه باید فقه و ایدئولوژی اسلامیِ آنرا نیز که بزرگترین ابزارِ سلبِ هویت از انسان ایرانی ست، نابود کرده و رهسپار گورستان تاریخ کنند.
فقه اسلامی، برای هر جنایتی، توجیه دینی دارد. نمی توان مسلمان بود و در همهٔ بُعدها، به نبرد با حکومت اسلامی پرداخت؛ بنا به گفتهٔ مشهور: «چاقو، دستهٔ خود را نمی بُرد». همگان باید به این باور برسند که همچون مادر کیان پیرفلک فریاد بزنند و باور داشته باشند که «فرزندم از قران بیزار بود».
جنبش زنان و پسران جوان ایران، راه را برای برداشتن گام های بزرگ در تاریخ این کشور، آماده کرده است. محسن شکاری، نخستین اعدامیِ این باور بزرگ در این جبنش است. به خود و به دختران و پسران این سرزمین باور داشته باشیم و در کلام و عمل، بیشتر از این بکوشیم که در مصاف با حکومت اسلامی، ریشهٔ دینی این ناانسانان را بخشکانیم.
چنین بادا!
۸ دسامبر ۲۰۲۲

کانون نویسندگان ایران «در تبعید»

@khaneheketab

Читать полностью…

خانه کتاب ـ وین

یاد

دوازدهم آذر ماه سالروز قتل سیاسیِ محمد مختاری به دست عوامل وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی است. شاعر، نویسنده، جستارنویس و مترجمی که لحظه لحظه‌ی زندگی پُربارش، عرصه‌ی مبارزه با سانسور، استبداد و تک‌صدایی بود و سرانجام در مسیر تحقق آزادی، جان بر سر آرمان نهاد. مختاری در مقام نویسنده‌ای معتقد به هنر و ادبیات متعهد به آزادی و ناوابستگی به قدرت، در جستارهای ادبی خویش همواره میان شبه‌هنرمندان وابسته به قدرت، مصلحت‌اندیشان و محافظه‌کاران در یک‌سو و هنرمندان مستقل و آزادی‌خواه در سویی دیگر، مرزی روشن رسم می‌کند. او با تلاش‌های خستگی‌ناپذیرش از چهره‌های تأثيرگذار در احیای دوباره‌ی کانون نویسندگان ایران در سال‌های ابتدایی دهه‌ی ۷۰ است و تأکیدش بر وجود تنوع، تفاوت، تکثر، تضارب آراء و پایبندی به اصول دموکراتیسم در ساحت اندیشه و بیان، و اعتقاد خلل‌ناپذیرش به آزادی اندیشه، بیان و نشر بی‌هیچ حصر و استثنا برای همگان، دشمنان آزادی را بر آن داشت تا از سایه به درآیند و با بی‌رحمانه‌ترین ابزار سانسور یعنی «قتل نویسنده» جان از پیکر محمد مختاری بستانند. اما پس از مرگ مختاری آثار او چون «انسان در شعر معاصر»، «تمرین مدارا»، «چشم مرکب»، «وزن دنیا» و مجموعه‌شعرهای او بارها به چاپ رسید و اندیشه و تفکرش بیش از پیش هستی یافت و در میان جامعه تکثیر شد. چنان‌‌که امروز در عرصه‌ی آزادی‌خواهی و مبارزات مردم ایران، شکوفایی اندیشه‌های آزادی‌خواهانه و پیشرو محمد مختاری را شاهد هستیم.
آنچه مختاری در مبارزه با سانسور و تک‌صدایی، در تدوین منشور کانون نویسندگان ایران در سال ۱۳۷۵ به جستجوی آن بود و آن فریاد آزادی‌خواهی که در نامه‌ی «ما نویسنده‌ایم» در سال ۱۳۷۳ تبلور یافت، امروز به شکلی دیگر از حنجره‌ی خونین جوانان معترضی فریاد می‌شود که خواهان آزادی‌اند، توفانی تازنده که آن را سر بازایستادن نیست و رو به سوی فردایی شاد و آزاد، جریان ناگزیر تاریخ را رقم خواهد زد. نام مختاری با پیکار در راه آزادی و ستیز بی‌امان با سانسور گره خورده است و تاریخ و مردم آزادی‌خواه هرگز او را از یاد نخواهند برد.

یاد محمد مختاری گرامی باد.


از فیس بوک کانون نویسندگان ایران

@khaneheketab

Читать полностью…

خانه کتاب ـ وین

زن زندگی آزادی
‎#اعتصابات_سراسری
‎#مهسا_امینی
‎#توماج_صالحی


طرحی از مانا نیستانی

@khaneheketab

Читать полностью…

خانه کتاب ـ وین

" پرویز ثابتی، رئیس امنیت داخلی ساواک، در کتاب خاطرات خود، درباره روشنفکران و نویسندگان دوران پهلوی می‌نویسد. خاطراتی که اکثرا غیر واقعی و بیشتر بازتابنده‌ی ذهن آشفته دستگاه سرکوب‌ است. ثابتی از گلستان می‌نویسد و در انتها نبوغ او را می‌ستاید. احمدرضا احمدی را نویسنده‌ای بی‌خطر و بی‌آزار می‌خواند. تقریبا هر کس را که نقد می‌کند همچون بازجویی با انصاف در چند عبارت ضمنی او را ستایش هم می‌کند. به جز یک نفر: غلامحسین ساعدی. به او که می‌رسد دیوانه می‌شود:"...... غلامحسين ساعدي (گوهر م...راد) بود كه فردي آنارشيست و بي‌بند و بار و بي‌پرنسيب بود. نوشته‌هاي او پر از تنفيذ از اوضاع و در جهت بدبين كردن مردم و جوانان نسبت به رژيم بود. ". ثابتی، ناخواسته، بهترین توصیفات را برای ساعدی به کار می‌برد. غلامحسین ساعدی. استخوانی دردناک توی گلوی ادبیات ایران. نویسنده‌ی ازکوره‌در‌رفته‌ای که یک پروانه‌ در جوانی او را از خودکشی نجات می‌دهد تا شاهد روزگاران رنج باشد و سپس در آن "اتاق یک متری" توی پاریس بمیرد. یک چمدان مشکی توی دست پر از نامه‌های بی‌برگشت به طاهره. یک مطب کوچک توی خیابان دلگشا با ویزیت‌های رایگان. حمید نفیسی درباره او می‌نویسد که ساعدی، آواره‌ترین فیگور هنرمند تاریخ مغاصر ایران‌ست، حتی آواره‌تر از شهید‌ثالث. نویسنده‌ای که همیشه در تبعید زندگی کرد. وقتی به فارسی می‌نوشت از فشار زبان آذری به گلویش گله می‌کرد و وقتی به فرانسه تبعید شد، از درد زبان فارسی توی استخوان‌هایش می‌نالید. از سرطان بزرگ. در مصاحبه‌ای در پاریس از او می‌پرسند چرا به زبان فرانسه نمی‌نویسد. ساعدی یک‌باره از کوره در می‌رود و با عصبانیت فریاد می‌کشد که از چه حرف می‌زنی؟ من دیگر حتی حرف زدن را فراموش کرده‌ام. پاریس بزرگ، آن شهر رویایی نویسندگان مدرن، برایش چیزی نیست جز یک کارت‌پستال. "این‌جا از دو چیز می‌ترسم: خوابیدن و بیدار شدن". او یک بی‌خواب ابدی‌ست. همچون شخصیت‌های آلن رنه، مسافری از دنیای مردگان. نویسنده‌‌ی گورستان." مرگِ آواره، مرگ هم نیست. مرگ آواره، آوارگی مرگ است". در جوانی عادت داشت که هر بار از زندان آزاد می‌شد به گورستان برود. از یک لامکان به لامکان دیگر. یک‌بار که میان گورها قدم می‌زند، می‌نشیند و خاک روی یک سنگ گور را پاک می‌کند. به گمانش که قبر مرده‌ای‌ست که زندگان فراموشش کرده باشند. خاک را کنار می‌زند. روی سنگ نوشته :"گوهر دختر مراد". از آن پس حس می‌کند که به گوهرمراد تبدیل شده. احضار ارواح. جادوگری نوشتار. یک شبح در ادبیات فارسی. نویسنده‌ای که تنها دلیل زنده ماندنش را اضطرار نوشتن می‌دانست. اضطرار زندان و تبعید. یکی از دفعاتی که شکنجه می‌شود، دستش را با سیگار می‌سوزانند. همان دستی که با آن می‌نوشت. بیرون که می‌آید ناچار می‌شود با دست دیگرش بنویسد. درست همچون کافکا که با یک دست می‌نوشت و دست دیگرش را از هراس روی چشمانش می‌گذاشت. دستانی سبک،زخمی و همیشه لرزان. همان دستانی که شاملو روزی به قرض می‌گیرد تا شعری برای ساعدی بنویسد:" به نو کردن ماه/بر بام شدم". آسمان همچنان ظلمات است و آن ماه نو هنوز بر بالای بام، درخشان. امروز سیزدهم دی است . تولدت مبارک جناب دکتر.‌ای آرامش همیشگی در حضور دیگران." / " حسام امیری " Hesam Amiri

@khaneheketab

Читать полностью…

خانه کتاب ـ وین

links: Maryam Haidari, Frauen Spuren, 2021, Malerei © der Künstlerin, rechts: Elisabeth Kapeller, Gemälde der Verborgenheit, 2022, Malerei © der Künstlerin

Читать полностью…

خانه کتاب ـ وین

.استاد سخن محمدعلی بهمنی و پرواز همای هستند، همین امروز، خم شده تا کمر در برابر تیر و طایفه‌ی سردار قاتل در روز بزرگداشتش. هیچ‌چیز بدتر از حقارت کاسه‌لیسی قدرت نیست، آن‌هم کاسه‌لیسی جانیانی که در این روزها جان عزیزترین فرزندان این مملکت را در خیابان و زندان‌ها می‌گیرند.
شاعر و آوازخوانی که حتا در این روزهای انقلاب نفهمند که کجا باید باشند و بایستند، بی‌شک هم‌دست این کثافت منتشری هستند که به زودی بساطش جمع خواهد شد.
به قول همین استاد خمیده‌ی بالا:

به شب نشینی خرچنگ‌های مردابی
چگونه رقص کند ماهی زلال‌پرست
رسیده‌ها چه غریب و نچیده می‌افتند
به پای هرزه علف‌های باغ کال‌پرست

پویان مقدسی
@khaneheketab

Читать полностью…

خانه کتاب ـ وین

...و سرگذشتِ آزادی اینگونه رقم خورد .

با آرزوی تحقق رویای آزادی به واقعیت در سال جدید میلادی !
زن - زندگی - آزادی

@khaneheketab

Читать полностью…

خانه کتاب ـ وین

این تصویر شهرکتاب در شهر بابل است.
صاحبش در اعتصابات سه روزه‌ آبان
به معترضانی که در معرض تیر جنگی بودند پناه داد و حاضر نشد کسانی که پناه گرفته بودند را تحویل ماموران بدهد.

فردای آن روز شهر کتاب برای یک هفته پلمپ شد.

دیشب این دشمنان فکر و اندیشه
آنجا را به آتش کشیدند.

۱ دی


@khaneheketab

Читать полностью…

خانه کتاب ـ وین

کتابفروشی نشرچشمه کریم‌خان تعطیل شد
.
.

#کتابفروشی
#نشرچشمه
#نشر
#کتاب


@khaneheketab

Читать полностью…

خانه کتاب ـ وین

بکتاش آبتین (۱۴۰۰ _ ۱۳۵۳)
شاعر، فیلمساز و عضو کانون نویسندگان ایران

« زادروزت خجسته، جان‌باخته‌ی راه آزادیِ بیان و پیکار بی امان با سانسور»

@khaneheketab

Читать полностью…

خانه کتاب ـ وین

مؤمنی: حافظه‌ی من به دلیل کهولت سن، مرا یاری نمی‌کند تا بتوانم دقیقاً و یک به یک مشخصات هرکدام از این جنبش‌های انقلابی و مبارزات را برشمارم. اما من مشابهتی میان جنبش‌های انقلابی پیشین با این جنبش نمی‌بینم. درست است خصوصیات مشترک همه‌ی انقلاب‌ها این است که توده‌ی مردم کم کم به حرکت درمی‌آیند، جسارت پیدا می‌کنند، ترس‌ می‌ریزد، سرکوب‌‌ها را به عقب می‌راند و جنبش را رشد می‌دهند. به نظر من این خصوصیاتی‌ست که در تمام جنبش‌های انقلابی وجود دارد. در جنبش مشروطیت شدیداً وجود داشت و در انقلاب ۱۳۵۷ هم خود را نشان داد؛ طوری که بالاخره اعلیحضرت همایونی هم با همه‌ی قلدرمنشی و آدم‌کشی‌هایش، صدای انقلاب را شنید. صرف نظر از اینکه علاقمند بود و بسیار هم معتقد بود که آن جنبش انقلابی را می‌تواند سرکوب کند؛ اما در نهایت این حرکت انقلابی آنقدر رشد کرد که شاه از ایران فرار کرد.
اما در مورد تفاوت‌های این جنبش انقلابی با دیگر جنبش‌های ایران که شاید بتوان گفت تاریخی است، حضور عظیم زنان است. اگر نگویم زنان این جنبش انقلابی را به وجود آوردند، باید بگوییم که آن‌ها پیشتاز انقلابی هستند. همان طور که می‌بینیم همچنان جلودارند و مردم ایران هم این را پذیرفته‌اند. حتا تمام دنیا این پیشتازی زنان را در جنبش ما قبول کرده است. این اتفاقی تاریخی‌ست. دیگر اینکه جوانان به طور روزمره به میدان آمده‌اند و نقش برجسته‌ای در جنبش ایفا کرده‌اند. طبق آمار منتشر شده، حدود ۷۰٪ از کشته‌شدگان، جوانان زیر ۱۸ سال بوده‌اند. از خصوصیات این نسل جوان این است که به کلی و مطلقاً هیچ چیزی را قبول ندارد. حتا اگر فرض کنیم که رژیم بتواند این جنبش انقلابی را به نوعی تضعیف کند، غافل از این است که همین جوان‌ها دوباره به میدان می‌آیند. بنابراین، جنبش به هیچ‌وجه سرکوب نخواهد شد؛ بلکه عقب‌نشینی هم در کار آن نیست. فقط پیشرفت و ‌پیشروی‌ست. همان طور که گفتم اگر عده‌ی زیادتری هم کشته شوند، تا وقتی که جوانان زیر ۱۸ سال مرتب به این جنبش می‌پیوندند، جنبش بازتولید می‌شود. در هیچ جنبشی در جهان - تا آنجایی که من اطلاع دارم - نمی‌بینیم که زنان و جوانان به این شکل پیشتاز بوده باشند.

مهاجر: درباره‌ی همبستگی که میان اقوام و ملیت‌های مختلف، در جنبش زن، ‌زندگی، آزادی می‌بینیم، چه می‌گوئید؟ ما در هیچ یک از جنبش‌های یک سده‌ی گذشته ایران، چنین همبستگی و میل هم‌باشی، در میان ملیت‌ها و اقوام مختلف ایرانی ندیده بودیم. حمایتِ سرتاسری دانشجویان ایران را، پس از رویداد‌های خونین زاهدان و کردستان با این دو «چشم و چراغ ایران»، ندیده بودیم. این همبستگی بی‌مانند بوده است.

مؤمنی: این ناشی از همان نارضایتی عمومی است از جمهوری اسلامی. این هم یکی دیگر از نکته‌های بی‌نهایت جالب این جنبش انقلابی است. اما توجه داشته باشید که خود حکومت بوده که با رفتارهای تبعیض‌آمیزش نسبت به نقاط مختلف ایران، باعث همدلی بیشتر مردم با هم شده است. صرف‌نظر از اینکه با اعمالی که در ۴۳ سال حکومت‌شان بر مردم سراسر ایران روا داشته‌اند، کوشش می‌کنند در حال حاضر هم با دروغ و ریا، به سرکوب اهل تسنن بپردازند. می‌بینیم که مرکز سرکوب را نه تنها در کردستان قرار داده‌اند، بلکه به مناطق دیگری هم که سنی مذهب هستند، فشار می‌آورند. انگار می‌خواهند از این فرصت هم استفاده کنند و مذهب سنی را از بین ببرند؛ که فکر بسیار احمقانه‌ای‌ست. اینکه مردم مناطق دیگر در حمایت از کردستان و بلوچستان شعار می‌دهند، برای این است که می‌بینند این مناطق بیشتر مورد ستم قرار گرفته‌اند و در حال حاضر هر کجا که بیشتر مورد ستم باشد، در چشم مردم مقبول‌تر می‌افتد و از آن‌ها بیشتر حمایت می‌شود.

مهاجر: در ادامه‌ی صحبت شما، شایان یادآوری‌ست که به محض آنکه بزرگان سنی، دست حکومت را خواندند، بیانیه‌ای دادند و همبستگی خودشان را با همه‌ی مردم ایران اعلام داشتند و گفتند که ما بخشی از مردم ایران هستیم، شیعه و سنی نداریم. همه ایرانی هستیم. پس از آن نیز از جنایت‌هایی گفتند که رژیم در این دو ماه گذشته در زندان‌ها کرده است،.

مؤمنی: یکی از چیزهایی که مانع می‌شود تا حکومت نتواند جلوی این جنبش را بگیرد، همین همبستگی است. با اینکه تمام کوشش خود را کرده تا بین شیعه و سنی اختلاف بیندازد، موفق نشده است و سنی‌ها از تمام مناطق شیعه‌نشین حمایت می‌کنند. مردم هم از مناطق مرزی و حاشیه‌ای که بیشتر در معرض سرکوب و کشتار جمهوری اسلامی قرار دارد، بیشتر حمایت می‌کنند. این هم یکی دیگر از جنبه‌های مثبت این جنبش است. حکومت می‌خواهد از قتل عام یک جریان مذهبی در ایران بهره‌برداری کند، اما می‌بینیم که درست برعکس، با این کارهایش مردم را متحد‌تر کرده و درست برخلاف سابق که میان شیعه و سنی رابطه‌ی خاصی وجود نداشت، اکنون رابطه‌ی همدلانه و محبت آمیزی میان این دو به وجود آمده است. در واقع می‌شود گفت که تمام ایران، یکپارچه شده است.

Читать полностью…

خانه کتاب ـ وین

خانه کتاب ـ وین:
گفتگوی ناصر مهاجر با باقر مؤمنی(۱)
عنصر آگاهی در جنبش زن، زندگی، آزادی

ناصر مهاجر: شما خیزش سرتاسری مردم ایران را که یک روز پس از کشته شدن مهسا (ژینا امینی) در ۲۵ شهریور امسال پاگرفت، انقلاب می‌نامید؟ چرا واژه‌ی انقلاب را به کار می‌بندید؟

باقر مؤمنی: بله، من چند روز پس از کشته شدن دختر جوان کُرد ژینا امینی، با دیدن حرکت‌هایی که انجام می‌شد و اجتماعاتی که شکل گرفت، به این نتیجه رسیدم که این حرکت‌ها انقلابی‌ست و یک جنبش انقلابی در ایران شروع شده. کمی بعد هم دیدم چند محقق و سیاستمدار معتبر و مسلط خارجی به مسائل ایران، به خصوص دو امریکایی هم، پیش‌بینی کرده‌اند که این نطفه‌ی یک انقلاب است که بسته می‌شود. پس از خواندن این اظهارنظرها به من ثابت شد که این شروع یک انقلاب است. همان طور که می‌بینید، از نظر کیفیت هم با حرکت‌های قبل بسیار تفاوت دارد. تفاوتِ عمده در این است که در حرکت‌های قبل، به محض اینکه سرکوب می‌کردند، قضیه پایان می‌‌گرفت و اعتراضات خاموش می‌شد. اما این بار هرچه بیشتر سرکوب می‌کنند، جمعیت بیشتری بیرون می‌آید؛ هم در شهرستان‌ها و هم در تهران. و این خودش نشان‌دهنده‌ی این است که سرکوب نمی‌تواند این جنبش را خاموش کند؛ بلکه آن را تقویت می‌کند. این در واقع انقلاب است.

مهاجر: انقلاب که هنوز نه. این یک خیزش انقلابی‌ست که می‌تواند به انقلاب بیانجامد یا نینجامد.

مؤمنی: هر اسمی می‌خواهید رویش بگذارید؛ اما دوره‌ی انقلابی‌ست.

مهاجر: دوره‌ی انقلابی را می‌فهمم. اما دوره‌ی انقلابی با انقلاب متفاوت است و خود شما بهتر از من تفاوت این دو را می‌دانید.

مؤمنی: به هر حال این حرکت به سوی انقلاب است. همان طور که گفتم با جنبش‌های قبلی بسیار متفاوت است. تنها مشکل این است که به دلیل سرکوب‌ِ جنبش‌های قبل، هنوز یک رهبری در این جنبش شکل نگرفته است؛ چه رهبری یک فرد و یا رهبری گروهی. سازمان‌ها و گروه‌های سیاسی در اثر سرکوب‌های این ۴۳ سال، یا از هم پاشیده شدند و یا رهبران آن کشته شدند. آن‌هایی هم که زنده ماندند، ناچار به تبعید آمدند و به صورت احزاب و سازمان‌های تکه پاره در خارج فعالیت می‌کنند. ظاهراً از این گروه‌ها چیزی درنمی‌آید و تا جایی که من اطلاع دارم، بقایای این احزاب و سازمان‌ها هم ادعایی ندارند و واقعاً هم نمی‌توانند ادعایی داشته باشند. اما بعضی از افرادی که خودشان را اصلاح‌طلب می‌دانند و سال‌هاست که خودشان را به عنوان اصلاح طلب معرفی کرده‌اند، ظاهراً خود را آماده کرده‌اند برای به دست گرفتن رهبری انقلاب. با خواندن بعضی از مقاله‌ها که می‌نویسند و یا موضع‌گیری‌هایی که می‌کنند، می‌شود نشانه‌هایی از کوشش‌های آن‌ها را در این زمینه دید. اما اینکه مردم چقدر این افراد را می‌شناسند و چقدر این افراد مورد قبول معترضین داخل خیابان هستند، مشخص نیست. من فکر نمی‌کنم در میان مردم اقبالی داشته باشند. به هر حال، اینکه در جریان مبارزه، رهبری چطور به وجود می‌آید ـ که حتماً هم به وجود خواهد آمد ـ من نمی‌دانم چگونه به وجود می‌آید! من شخصاً کسی یا کسان و یا سازمانی را نمی‌شناسم که حتا به صورت نطفه‌ای بشود گفت که می‌تواند رهبر این حرکت باشد. مشکل اینجاست. اما مطمئناً در جریان انقلاب، رهبری به وجود خواهد آمد و این اجتناب‌ناپذیر است. ضرورت وجود رهبری فردی و یا گروهی در جریان حرکت‌های انقلابی پدید می‌آید.

مهاجر: شما نقطه‌ی ضعف این جنبش انقلابی را نبود رهبری می‌دانید. نقاط قدرت این جنبش، به نظر شما چیست؟

مؤمنی: مردمی که هر روز با وسعت بیشتری به میدان می‌آیند، نشانه‌ی آن است که توده‌ی مردم برای حرکت‌های انقلابی کاملاً آمادگی دارند. در برابر سرکوب رژیم نه تنها مأیوس نشده‌اند، بلکه برعکس اعتراضات بیشتر و وسیع‌تر شده است. و همین قدرتِ این جنبش انقلابی‌ست. همان طور که گفتم اگر این قدرت بدون رهبری بخواهد ادامه پیدا کند، بالاخره روزی از بین خواهد رفت. اما من فکر می‌کنم نمی‌توانیم صد در صد بگوییم که در این جنبش انقلابی رهبری وجود ندارد. یک نوع تفکر هوشمندانه‌ای در حرکت‌ها دیده می‌شود. آیا این یک تفکر توده‌ای‌ست یا که از جاهایی سرچشمه می‌گیرد، مشخص نیست و ما از چند و چون آن باخبر نیستیم. ولی به نظر می‌آید که فکر شده و با آگاهی و هشیاری قدم‌ها برداشته می‌شود؛ یعنی عنصر آگاهی در این جنبش وجود دارد. یکی از نکاتی که به نظرم بسیار جالب است و به عنوان نمونه‌ای از آگاهی جنبش می‌توانم به آن اشاره کنم، تلاش حکومت برای سرکوب اهل سنت است؛ به طور عمده در کردستان و بلوچستان. با لشکرکشی نظامی و هدف گرفتن مردم با سلاح جنگی ده‌ها نفر را کشته‌اند. اما مردم تحریک نشدند که دست به اسلحه ببرند و مقابله به مثل کنند. به طور طبیعی، ساده‌ترین روش در چنین مواردی ـ به خصوص در کردستان و بلوچستان ـ دست بردن مردم به اسلحه است.

در این مناطق امکان تهیه‌ی اسلحه وجود دارد.

Читать полностью…

خانه کتاب ـ وین

مطلب ارسالی از ایران برای شبنامه

دانته و محسن شکاری

هرشب که هوس کافه می کردم سری به هفت حوض می زدم (نزدیک محل کارم بود)هم فال بود و هم تماشا بویژه از وقتی با محسن آشنا شده بودم. عصر یکشنبه... مردادماه بود کتاب کمدی الهی دانته تو دستم بود که وارد کافی شاپ شدم هنوز بازار عصر راه نیفتاده بود و کافه تقریبا" خلوت بود. طبق معمول میز دونفره کنار پنجره را انتخاب کردم. محسن با لبی خندان نزدیک شد و بعد از سلام و احوالپرسی گفت: مثل همیشه قهوه قجربا یه پای سیب( نمی دونم چرا به اسپرسو می گفت قهوه قجر!!!)؟ گفتم طبق معمول دستت درد نکنه،کتاب را روی میز گذاشته بودم و خیابون را نگاه می کردم که اسپرسو و پای سیب را روی میز گذاشت و گفت: امر دیگه؟ گفتم ممنون . محسن در حالی که کتاب را از روی میز بر می داشت گفت با اجازه وشروع به رج زدن کتاب کرد، گفتم وقتی خوندی تموم شد اجازه بگیر و به سبک و سیاق خودش به شوخی گفتم برای تو همه چیز مجازه. پرسیدم مگه تو با کتاب هم رابطه داری؟ گفت نه زیاد ولی بعضی وقتها تک می زنم. گفتم تک می زنی یا نوک می زنی؟ با لبخند گفت هر کدومش که باب میل تو است. پرسید حالا توش چی نوشته، کتاب کمدیه؟ گفتم نه این کتاب یکی از ارزشمندترین کتابهای ادبی دنیاست و توضیح مختصری دادم. یه مشتری وارد کافه شد و محسن کتاب را رو میز گذاشت و برای پذیرایی به سمت مشتری رفت. کم کم می خواستم بلند شم که دوباره اومد و گفت هر وقت خوندی و تموم شد اگر مشتری نداشت اونو به من بده شاید خوندمش. با لبخند گفتم از همین الان مشتریش خودتی و کتاب را به او دادم و بعد از پرداخت پول کافه از او خداحافظی کردم و رفتم. با شروع اعتراضات کمتر از خونه بیرون می اومدم. نمی دونم چندم مهر بود که محسن را جلو مسجد ابوالفضل تو ستارخان دیدم تنها بود ولی چشم می دوند دنبال کسی به من گفت اومدی تظاهرات گفتم نه دنبال یه دارو می گشتم چند تا دارو خونه رو گشتم تا پیدا کردم گفت راستی کتابت رو نگاه کردم ما دوزخ و رد کردیم الان برزخیم مطمئن باش به بهشت هم می رسیم و با خدای آزادی حرف می زنیم با لبخند بهش گفتم نه بابا مثل اینکه همه کتاب رو خوندی با خنده گفت ای، همش که نمیشه شما بخونید ما هم بلدیم اما الان وقت تماشا کردن و خوندن نیست الان وقت عمله گفتم من عجله دارم باید برم گفت برو تا داروهات سرد نشده راستی می دونی دانته یعنی چی؟ با تعجب نگاش کردم و گفتم یه اسمه گفت نه یعنی" دشمن انسان نابودیت تنها هدفمه" در حالی که برو بر نگاش می کردم ازش خداحافظی کردم و رفتم. تا 17 آذر که شنیدم اعدام شده شوکه شدم پیگیر اخبار بیشتر شدم، فیلم اعترافاتش را دیدم تازه متوجه شدم محسن عجب فهمیده، زیرک و نترسی بوده توی این شوی تلویزیونی نشون میده اصلا" از مردن نمی ترسیده در ضمن با اسم گذاشتن روی یه چاقو کلی پیام داده. محسن چاقو رو میگه کارد قصابی ولی توی بازجویی با زرنگی اسم دانته رو روی اون میذاره، محسن اگر یه آدم زیرکی نبود نیازی نداشت اسم روی چاقو بذاره و اگرهم عشق بازی داشت اسامی دیگه ای مثل تیزی، دسته کوتاه، قشنگ و... میذاشت نه دانته اینجا بود که من یاد حرف آخرش افتادم" دشمن انسان نابودیت هدفمه" و وقتی دقت کردم دیدم مخفف این جمله میشه دانته. من تا دیروز آدم محافظه کاری بودم اما از امروز منهم کنار مردم برای انتقام خون محسن در تظاهرات ها شرکت می کنم.

#محسن_شکاری
#جمهوری_اسلامی_اعدام_و_شکنجه
#نه_می‌بخشیم_نه_فراموش_می‌کنیم
#زندانی_سیاسی_آزاد_باید_گردد
#سرنگون_باد_جمهوری_اسلامی
#انقلاب_ادامه_دارد
#قیام_علیه_اعدام
#نه_به_اعدام
#صدای_زندانیان_باشیم

از فیس بوک محمود خلیلی

@khaneheketab

Читать полностью…

خانه کتاب ـ وین

خبر

گورستان در اشغال نیروهای سرکوبگر

امروز جمعه ۱۸ آذر بنابر اعلام قبلی کانون نویسندگان ایران عده‌ای از مردم و اعضای کانون نویسندگان ایران مطابق معمول هر‌ساله برای ادای احترام، تجدید پیمان و بزرگداشت یاد بلند ستم کشتگان راه آزادی بیان، محمد مختاری و محمد جعفر پوینده، به گورستان امام‌زاده‌ طاهر واقع در مهرشهر کرج رفتند اما به محض ورود با تجمعی از نیروهای ضدشورش، گارد ویژه، ماموران امنیتی و دوربین به دست‌ها مواجه شدند. نیروهای امنیتی از همان دقایق نخست مانع برگزاری هرگونه مراسم بر مزار مختاری و پوینده شدند و ضمن حمله به افراد با تهدید و پرخاش و ارعاب از مردم می‌خواستند که تجمع نکنند و محیط گورستان را هر چه زودتر ترک کنند. با این همه، حاضران در گورستان موفق شدند بر مزار کشتگان راه آزادی حضور یابند و مزار آن ها را غرق گل کنند.
حکومت آزادی‌ستیز و مردم‌گریز در تنگنای هر دم افزون جنبش آزادی خواهی مردم به جان آمده‌ حتی از اشغال و بستن گورستان هم گریزان نیست و از حاضر شدن مردم بر مزار ستم کشتگانی که خود به صراحت به قتل آن ها اعتراف کرده است سخت در هراس است. اما همه چیز گواه بر آن است که دیر نیست روزی که قاتلان پاسخگوی جنایت خود باشند.

از فیس بوک کانون نویسندگان ایران

@khaneheketab

Читать полностью…

خانه کتاب ـ وین

*صدای همه زندانیان سیاسی باشیم!
خانم وجیهه پری‌زنگنه هنرمند نقاش به ۱۵ سال حبس محکوم شد.

@khaneheketab

Читать полностью…

خانه کتاب ـ وین

بازداشت دو عضو هیات دبیران کانون نویسندگان ایران

روزبه سوهانی، شاعر و عضو هئیت دبیران کانون نویسندگان ایران و آیدا عمیدی شاعر و عضو هیئت دبیران کانون نویسندگان ایران امروز ۱۴ آذر ۱۴۰۱ بازداشت شدند.
امروز صبح ابتدا روزبه سوهانی شاعر و عضو هیئت دبیران کانون نویسندگان ایران با حمله نیروهای امنیتی به منزل مسکونی‌اش و شکستن در خانه بازداشت شد.
ساعاتی بعد آیدا عمیدی شاعر و عضو دیگر هیئت دبیران کانون نویسندگان ایران به همان سیاق با شکستن در آپارتمان‌اش بازداشت شد.

@khaneheketab

Читать полностью…

خانه کتاب ـ وین

‎آذر ۱۲ تولدمِ!! 🫶🏼 سراسر دنیا شنبه بوی مطالبات #پسرآزادی خواهد گرفت! لطفن از این پس از
«کیو آر کد» مربوط به پتیشن »استفاده کنید این امکان، امضا پتیشن برای همه دوستداران و حامیان آزادی بلافاصله و بی قید و شرط # توماج_صالحی را در دنیا را میسر شود.
#ما_بیشماریم #توماج_صالحی_تنها_نیست #کمپین_بین_المللی_برای_آزادی_توماج_صالحی #انقلاب۱۴۰۱ #آذر۱۴۰۱ #زن_زندگی_آزادی #مهسا_امینی #۱۲آذر
#opiran #woman_life_freedom #MahsaAmini #iranrevolution2022 #ToomajSalehi #FreeToomajSalehi

Читать полностью…

خانه کتاب ـ وین

بیانیه
سرکوب خونین و مقاومت مردم کرد

مناطق کردنشین ایران که در روزهای اخیر یکی از پرشورترین صحنه‌های مقاومت مردمی را در جنبش آزادیخواهی رقم زده بودند، اکنون به عرصه‌ی فجیع‌ترین سرکوب‌های حکومتی بدل شده‌اند. تصاویر منتشر شده از این شهرها، یادآور حملات جنگی به شهرهای بی‌دفاع است. کشتار مردم در خیابان‌‎ها، هجوم به خانه‌ها، ربودن زخمی‌ها، مسدود کردن مسیرهای منتهی به شهر و استفاده از سلاح جنگی علیه معترضان بخشی از اخباری است که با وجود قطع اینترنت از سد سانسور حکومتی گذشته است.
قتل مهسا (ژینا) امینی، تجمع اعتراضی مردم مقابل بیمارستان کسرای تهران، شعار «زن، زندگی، آزادی» (ژن، ژیان، ئازادی) به هنگام خاکسپاری او در زادگاهش سقز و در پی آن سنندج، جرقەی جنبش آزادی‌خواهی بزرگی را زد کە بە سرعت سراسر ایران را در برگرفت؛ جنبشی به پیشگامی زنان که تا کنون لحظه‌ای از سرکوب حکومت در امان نبوده است؛ جنبشی که بخشی از پیشروترین صحنه‌های آن را مقاومت مردمی شهرهای کردنشین خلق کرده است.
آنچه امروز بر مردم کرد می‌گذرد ادامه‌ی سال‌ها سرکوب و شکنجه‌ی سیستماتیک حاکمیتی چهل و چند ساله است که با اقلیت‌ستیزی و ایجاد ناامنی و دستگیری و اعدام مخالفان، سعی در یکپارچه‌سازی زبان و باورهای مذهبی و آئینی دارد و در این راه برای خفه کردن فریاد همدلی، هم‌نفسی، هم‌صدایی و آزادی‌خواهی مردمان از به‌کارگیری هیچ وسیله‌ای روی‌گردان نیست: از تفرقه‌افکنی، عوام‌فریبی و اتهام بی‌اساس و نخ‌نمای «تجزیه‌طلبی» تا بازداشت و کشتار مردم بی‌دفاع. همچنان که در این دو ماه مردم آزادی‌خواه بلوچستان را نیز با همین حربه‌ها سرکوب کرده و به خاک و خون کشیده است.
اکنون شدیدترین شیوه‌های کشتار و سرکوب معترضان و مردم بی‌دفاع در جوانرود، مهاباد، سنندج، بوکان، کامیاران، پیرانشهر، پاوه، سقز، دیواندره، بانه، دهگلان، قروه و ... در جریان است. خبرها حاکی از کمبود شدید دارو و لوازم بهداشتی است و به گفته‌ی مردم در برخی شهرها عملا حکومت نظامی برقرار است.
کانون نویسندگان ایران ضمن محکوم کردن سرکوب سازمان‌یافته‌ی مردم بی‌دفاع شهرهای کردنشین و دیگر شهرهای ایران، با تاکید بر حق بی چون و چرای بیان آزادنه‌ی اعتراض، بار دیگر همبستگی خود را با جنبش آزادیخواهی مردم ایران اعلام می‌کند و از آزادی‌خواهان ایران و سراسر جهان می‌خواهد در برابر این کشتار سکوت نکنند و صدای معترضان را به گوش جهانیان برسانند.

کانون نویسندگان ایران
۲ آذر ۱۴۰۱

Читать полностью…

خانه کتاب ـ وین

بیانیهٔ گروهی از مترجمان ایران [گاما]
در همراهی با جنبش «زن، زندگی، آزادی»

ما مترجمان همیشه متن‌ها را پس از اتمامشان ترجمه کرده‌ایم. متنی که اکنون در ایران نوشته می‌شود هزاران نویسنده دارد و همزمان با نوشته‌شدنش به یک زبان ترجمه می‌شود. در این ترجمه اما تنها باید دستور زبان این جنبش را دانست. هر شهروند اکنون مترجم صدای خودش و دیگران است. ما مترجمان همانند دیگر شهروندان ایران و جهان نام رمزگونهٔ ژینا (مهسا) امینی، و دیگر زنان و مردان و کودکانِ به‌خون‌خفته و زندانی این جنبش را، در سرتاسر کشور، بارها با خود و با دیگران تکرار کرده‌ایم؛ شعار جهان‌گیر و دوران‌ساز «زن، زندگی، آزادی» را که طلیعهٔ آیندهٔ این سرزمین است شنیده‌ایم، گفته‌ایم، و به هر زبانی که می‌دانیم تکرار کرده‌ایم.

ما مترجمان در کنار میلیون‌ها شهروند در برابرِ همهٔ مظاهر سلطه که همگان را، خصوصاً زنان را، به انواع انقیادها زنجیر کرده است می‌ایستیم، در برابر همهٔ تبعیض‌ها و ممنوعیت‌هایی که زندگی را در این کشور به بقای صِرف در اردوگاه‌های کار اجباری شبیه کرده است می‌ایستیم، ما در برابر فساد گسترده و دم‌افزونی که فقر افسارگسیخته و استیصالی بی‌سابقه را بر اکثر شهروندان تحمیل کرده است می‌ایستیم، ما در برابر یکایک قوانین و اقدامات موحشی که زندگی عمومی و خصوصی شهروندان را با رعب و وحشت دائمی عجین کرده است می‌ایستیم. ما در برابر دروغ‌های موهن و نفرت‌انگیز و بی‌پایان می‌ایستیم. پرسشی اگر همچنان باقی مانده باشد این است که در برابر این میزان از استبداد و فقر و فساد و تبعیض و ویرانی زیست‌محیطی چه کاری جز ایستادن در کنار این جوانان آزادی‌خواه می‌توان کرد، جوانانی که جانشان را بر سر دست گرفته‌اند و به مدنی‌ترین صورت ممکن برای احقاق حقوق بنیادین خود به پا خاسته‌اند و در خون خویش غلتیده‌اند؟ ما را هیچ‌چیز از ایشان جدا نخواهد کرد.

ما مترجمان طی ده‌ها سال کوشیده‌ایم تجربه‌ها و آثار ادبی و فکری جهان را به دست شهروندان ایران برسانیم. در این راه، همان سدهایی که اکنون در برابر صدای این جنبش قد علم کرده در برابر ما بوده است. همان سدهایی که کارشان قطع ارتباط شهروندان ایران با یکدیگر و با جهان بوده است، سال‌ها بین متن‌ها و شهروندان قرار داشته. این سدها نتوانست مانع رسیدن متن‌ها به شهروندان ایران شود و اکنون نیز نخواهد توانست مانع رسیدن صدای آزادی‌خواهیِ ایشان ـــ این نویسندگان آزادی‌خواه ـــ به جهان شود، که هیچ‌کجا هیچ‌زمان فریاد زندگی، آزادی، و زن بی‌جواب نمانده است.

ما مترجمان، ما شهروندان ایران، همچنان که این جنبش بزرگ به ما می‌آموزد، به عقب بازنخواهیم گشت و کوششمان را برای رسیدن به آزادی دوچندان می‌کنیم و به ایجاد روزنه‌های نو برای درهم‌شکستن سدهای سانسور برخواهیم خاست. ما از امروز کتاب‌هایی را که این سدها سال‌ها مانع رسیدنشان به شهروندان شده‌اند از هر راهی که بتوانیم بدون سانسور منتشر خواهیم کرد، گرچه واقفیم که این شعاعی از آفتاب درخشان این جنبش و جوانانش نیز نخواهد بود. هم‌صدا با میلیون‌ها شهروندِ ایران آزادی فوری و بی‌قیدوشرط همهٔ زندانیان سیاسی ـــ‌جوانانِ جنبش، دانشجویان، نویسندگان، کارگران، کارگردانان، وکلا، ورزشکاران، پزشکان، معلمان، دانش‌آموزان و دیگر گروه‌های جامعه‌ـــ را حقی می‌دانیم که اگر احقاق نشود، بی‌تردید به هر قیمتی ستانده خواهد شد؛ همچنان که حق آزادی اندیشه و بیان، حق آزادی تجمع، و حق آزادی انتخاب حکومت دموکراتیک برای ایران.

✍️ کلیک کنید: متن کامل و فهرست ۲۵۰ نفرهٔ امضاکنندگان
https://telegra.ph/%D8%A8%DB%8C%D8%A7%D9%86%DB%8C%D9%87-%DA%AF%D8%B1%D9%88%D9%87%DB%8C-%D8%A7%D8%B2-%D9%85%D8%AA%D8%B1%D8%AC%D9%85%D8%A7%D9%86-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86-11-20

Читать полностью…

خانه کتاب ـ وین

AZADI FREIHEIT آزادی

Malereien von Maryam Haidari und Elisabeth Kapeller zu den 16 Tagen gegen Gewalt an Frauen*
26.11.2022 – 10.12.2022

Eröffnung mit Kulinarik und Gesang von Sarah Vauti:
Samstag, 26.11.2022, 17 Uhr

Finissage: Samstag, 10.12.2022, 19 Uhr

Iranisches Kulturhaus Haus des Buches
WUK Währinger Straße 59, Stiege 2, Stock 2, Raum 1409, 1090 Wien
Mo, Mi, Sa: 18:30 – 21:00 h


Das Iranische Kulturhaus, Haus des Buches lädt ein zur Ausstellung AZADI FREIHEIT آزادی, einer feministischen Begegnung, die ein Abweichen von Gewalt und Unterdrückung an Frauen* sucht und postuliert.
Im Öffentlichen wie auch im Privaten kommt es für Frauen* zu Benachteiligung und Unterdrückung durch strukturelle Gewalt. Zwänge die in der Gesellschaft zur Norm werden, verurteilen die beiden Künstlerinnen*. In ihren Werken thematisiert Maryam Haidari ihre Auseinandersetzung mit dem Leben im Iran und den Kampf um Gleichheit in der Familie und in der Gesellschaft. Die Arbeiten von Elisabeth Kapeller entstanden in der Aufarbeitung von Begegnungen mit Frauen* aus Afghanistan, die in Gewaltsituationen waren. Sie begleitete diese Frauen* auf ihrem Weg zur Selbstermächtigung.
Die Ausstellung bringt die Werke dieser Künstlerinnen* zusammen, welche struktureller Gewalt unterschiedlich be - und entgegnen. Mit Solidarität wollen beide Künstlerinnen* dem patriarchalen System, dem Frauen* in jedem Land ausgesetzt sind, entgegentreten.
Gewaltfreiheit steht im Kern der Überlegungen. Kunst befreit und eröffnet neue Wege. Die Ausstellung nimmt Bezug auf die 16 Tagen gegen Gewalt und verweist auf den Freiheitskampf von Frauen* in Afghanistan, sowie auf die Freiheitsbewegung und Proteste „Frau, Leben, Freiheit!“ im Iran.

Maryam Haidari geboren in Afghanistan, ist eine sehr aktive Frauen*-, Friedens- und Freiheitsaktivistin, die schon vor ihrer Flucht für die Unterstützung von Frauen* und marginalisierter Gruppen kämpfte.
Ihr politisches Engagement setzt sie durch unzählige Reden bei Demonstrationen und Aktionen in Wien fort, wo sie lebt und auch aktiv ist.
Die künstlerische Auseinandersetzung von Maryam Haidari wurde immer von der Frauen*- und Friedensarbeit bewegt. Maryam äußert sich durch ihre darstellende Kunst zu ihren Erfahrungen um den Kampf, um die Macht und um die Freiheit in der Gesellschaft und der Familie für sich und Frauen* aus Afghanistan und aus dem Iran.

Elisabeth Kapeller *1989 Klagenfurt / Österreich, betreibt seit der Mitbegründung der Sektion WILPF Austria des ältesten internationalen Frauen* und Friedensverein im Jahr 2021 Lobbying gegen die Militarisierung und für den weltweiten Atomwaffenausstieg.
Elisabeth Kapeller unterstützt mit ihrem künstlerischen Knowhow Frauen* aus Afghanistan und motiviert diese im künstlerischen Feld aktiv zu werden, um öffentlich sichtbar zu sein. Sie bot Malprojekte an und förderte ein Reflektieren über Fluchterfahrung und Mehrfachdiskriminierung. Das bedeutete für die Frauen* einen gelungenen Schritt zur Selbstverwirklichung und die Erfahrungen flossen in das künstlerische Werk von Elisabeth Kapeller ein. Ihr inneres Empfinden ist durch die Verbundenheit mit der afghanischen Diaspora verknüpft. Darum ersteht auf eigene Weise ein abstraktes Bild, das keinerlei Schauderhaftes reproduziert. Denn Elisabeth Kapeller will zeigen, was in der Blüte ihres Schaffens wirkt und handfest ist. Das Schöne, die Liebe und die Leidenschaft zu ihrer Arbeit als Aktivistin*, ist, was sich in ihr und in ihrer Kunst entdecken und spüren lässt.

Читать полностью…
Subscribe to a channel