مرکز فرهنگی خانه کتاب ـ وین
🔹 نسخه رایگان کتاب «سرمای استخوانسوز»
انتشارات روناک در راستای حمایت از حق آزادی بیان و مخالفت با صدور احکام ناعادلانه علیه نویسندگان و فعالان مدنی، کتاب «سرمای استخوانسوز» نوشته مهدی بهمن را به صورت رایگان در اختیار عموم قرار میدهد تا علاقهمندان با قلم و آثار این نویسنده و هنرمند نگارگر ایرانی که این روزها به دلیل فعالیتهای انساندوستانه به اعدام محکوم شده است، بیشتر آشنا شوند.
🆔 @Roonak_Publication
(سعید یوسف)
کاش، این بار، بر خطا نرویم
به هوای نخود سیاه نرویم
دارد این بیشه مار و افعی و گرگ
لای آن بوته موته ها نرویم
آمدیم تا به جنگِ خصم رویم
کاش با زخمِ آشنا نرویم
معنیِ هر شعار، خوب بفهمیم
که به دنبالِ هر صدا نرویم
رفت اگر پیش ازین کسی به خطا
ما از آن گونه، بی هوا، نرویم
همه با هم اگر خمینی گفت
ما به آن راهِ پُر ریا نرویم
مثلِ آن بار، حل شده در جمع
سخت بی شکل و محتوا، نرویم
بر حذر از فریبِ دشمنان باشیم
با دو احسنت و مرحبا نرویم
در فرار از جهنمِ آخوند
راست در کامِ اژدها نرویم
از صفِ لشکرِ عبا پوشان
سوی اوباشِ آریا نرویم
نخزیده برون ز زیرِ عبا
زیرِ آن پرچم و لوا نرویم
از یکی تنگنا نجسته برون
طرفِ آن یکی بلا نرویم
@khaneheketab
کاریکاتورهایی که در مسابقه نشریه طنز شارلی ابدو با موضوع " رهبر جمهوری اسلامی" شرکت کردند.
@khaneheketab
اطلاعیه
احضار و بازجویی دو تن از اعضای هیئت دبیران کانون نویسندگان ایران
روز یازدهم دیماه، نهادهای امنیتی با دو تن از اعضای هیئت دبیران کانون نویسندگان ایران، اکبر معصومبیگی و قارن سوادکوهی، تماس گرفتند و آنان را به یکی از ساختمانهای وزارت اطلاعات احضار کردند. این دو عضو هیئت دبیران صبح روز دوشنبه دوازدهم دیماه به نشانی اعلامشده رفتند و ساعتها دربارهی مطالب منتشرشده در صفحات مجازی کانون بازجویی شدند. این بار نیز، همچون گذشته، بازجوییها با تهدید و خطونشان کشیدن برای دبیران کانون همراه بوده است. با این همه، کانون نویسندگان ایران بر اساس منشور و اساسنامهی خود بنا ندارد از وظایفاش در مبارزه با سانسور و دفاع از آزادی بیان غفلت کند.
@khaneheketab
https://www.another-screen.com/films-from-iran-for-iran
Читать полностью…ایزابل آلنده، نویسندهی مشهور شیلیایی
از جنبش اجتماعی ایران پشتیبانی کرد.
ایزابل آلنده، فرزند "توماس آلنده"، توماس نیز پسر عموی "سالوادور آلنده"، رئیسجمهور دولت ملی شیلی بود. با سقوط دولت سالوادور آلنده توسط دیکتاتور پینوشه، نام ایزابل آلنده نیز در فهرست تحت تعقیب قرار گرفت! بنابراین او ناچار شد به کشور ونزوئلا مهاجرت کند، وی به مدت ۱۳ سال در کشور ونزوئلا به عنوان یک پناهنده زندگی کرد...! ایزابل آلنده در سال ۲۰۰۳ توانست به آمریکا مهاجرت کند و به تابعیت آمریکا درآید؛ او اکنون در کالیفرنیا زندگی میکند.
اهالی ادبیات در جهان، ایزابل آلنده را "پدیدهی ادبیات آمریکای لاتین" مینامند؛ تا کنون نزدیک به ۵۷ میلیون نسخه از ۱۹ جلد کتابهای ایزابل آلنده به فروش رفته و آثارش به ۳۵ زبان ترجمه شده است، دو فیلم نیز از کتابهایش تهیه شده است.
@khaneheketab
🔻یلدا معیری عکاس مطبوعاتی که بعد از سه ماه بازداشت به قید وثیقه آزاد شد، در آخرین پست اینستاگرامیاش نوشته که «جسمم از زندان قرچک ورامین آزاد شد، روحم را اما لحظه آخر در آغوش روژین و شهرزاد و مهتاب و مهناز و نگار و آیدا و عسل و نازیلا و مژگان و دیگران جا گذاشتم.»
🔹او این پست را همراه با یک نقاشی منتشر کرده است که در انتهای این پست درباره این نقاشی نوشته: نقاشی را فاضله عزیزم در زندان از من روی تختم کشیده است.
یلدا معیری در ادامه نوشته: «وقتی آزاد شدم، در لحظه آزادی، من غمگینترین آدم کره زمین بودم. وقتی در زندان را پشت سرم بستند هنوز گردنم از اشکهای بچهها خیس بود، هنوز صدای سرودهایشان میآمد، هنوز لباسم بوی قرچک میداد، هنوز نفسم بوی سیگار آزادی میداد…»
در این پست آمده که در آستانه شب یلدا بعد از نود روز «در خانهام را باز کردم، خانهای که مثل خودم خاموش و خاک گرفته بود. گیاهان خشک شده بودند و آفتاب مخمل پرده را از رنگ و رو انداخته بود».
@khaneheketab
یکی دیگر از چیزهایی که به نظرم بسیار جالب است، این است که علیرغم اینکه حکومت واقعاً کوشش میکند در مناطقی فشار و سرکوب بیشتری اعمال کند و به مردم ایران بباوراند که بیشتر مردم مرزنشین (کرد، ترک، عرب، بلوچ و ترکمن) تجزیهطلب هستند و در همین زمینه، مرتب از جدایی آذریابجان و کردستان و بلوچستان داد سخن میدهد، نه تنها مردم دیگر به یاوهسراییهایش وقعی نمیگذارند، بلکه بیش از هر زمان، همدلانه به حمایت آنها برخاستهاند. بازی تفرقهانداز و حکومت کن، دیگر کارساز نیست.
مهاجر: آقای مومنی، آیا نکتهای دیگری هست دربارهی این جنبش که مایل باشید به آن بپردازید؟
مؤمنی: یکی از مشکلاتی که نبود رهبری میتواند ایجاد کند این است که مبادا کسانی مانند رضا پهلوی و همپالکیهای او از فرصت استفاده کنند و به عنوان مخالفت با جمهوری اسلامی به میدان بیایند و کوشش کنند جنبش انقلابی را به مصادرهی خود درآورند. به نظر من، راه حل این است که تاریخچهی حکومت پهلوی را درست به این جوانان شناساند. عدهای، به کلی رژیم پهلوی را تبرئه میکنند. باید به آنها نشان داد که آن رژیم با ایران چه کرد و در زمینههایی چه جنایتهایی بدتر از رژیم جمهوری اسلامی نسبت به مردم ما اعمال کرد؛ نه تنها نسبت به مردم ما، بلکه نسبت به همسایگانمان . حکومتی که همهی احزاب کشور را از بین برد و تنها به دو حزب خودساخته میدان عمل داد، و حتا آن را هم تاب نیاورد و پس از مدتی کشور را به سبک و سیاق فاشیستی، یک حزبی کرد: حزب رستاخیز. بدتر از آن، کارت عضویت حزب رستاخیز را به عنوان شناسنامهی ایرانی اعلام کرد. این هم یکی از دیوانگیهای احمقانه آن شاه بود. به نظرم کسانی که دست به قلم دارند، باید این جنبههای رژیم گذشته را برای مردم روشن کنند. حتا در اجتماعات بگویند که رژیم گذشته چه بود و چه کرد. متأسفانه نسلی که اکنون در میدان است، از این مسائل آگاهی چندانی ندارد. افرادی از نسل شما ـ از نسل من که کسی نمانده است ـ باید از فرصت استفاده کنند و این مسائل را مطرح کنند.
۲۷ نوامبر ۲۰۲۲/ ۶ آذر ۱۴۰۱
به نقل از "آوای تبعید" شماره ۳۰
@khaneheketab
اما تا این لحظه، شاهد چنین رویکردی نیستیم. به نظر من این ناشی از یک نوع آگاهی و یا شکلی از رهبری در میان مردم است. نشان میدهد آگاهند که جامعه هنوز آمادگی مبارزهی مسلحانه را ندارد و اگر دست به اسلحه ببرند بلافاصله با شدت بیشتری از سوی حکومت سرکوب خواهند شد. در نتیجه به هیچ وجه تا کنون این کار را نکردهاند. این درحالیست که جمهوری اسلامی، دولت و حکومت مرتب و مخصوصاً مردم را به این سو تحریک میکند.
مهاجر: با شما همعقیده هستم. نمیدانم این یک آگاهیست و یا یک گونهای هشیاری و حواس جمعی. دربارهی آگاهی اما جز این است که جنبش دربارهی آزادی آگاهی بالایی از خود نشان داده است؟
مؤمنی: یکی دیگر از خصوصیات این جنبش که بازدهی ۴۳ سال حکومت مذهبیست، ضربهی سختیست که به مذهب و اسلام زده است. من همیشه میگویم که هیچ نیروی ضد اسلامی نمیتوانست مثل رژیم جمهوری اسلامی، پایههای باور مردم مسلمان ایران را به اسلام، تا این اندازه تضعیف کند. در بعضی از مقالههایی که روحانیون و نویسندگان مذهبی مینویسند، میبینیم که به این نکته اشاره دارند و اذعان میکنند که جمهوری اسلامی در واقع بزرگترین ضربه را به اسلام زده است. و بسیاری از همین روحانیون سطح بالا نگرانند که در جامعهی ایران، اسلام به کلی از بین برود. یکی از نشانههای آن را میتوانیم در همین «عمامه پرانی» مشاهده کنیم. معلوم نیست در فردای پیروزی انقلاب، مردم آخوند جماعت را قتل عام نکنند. این جنبش نشان داده است که نه تنها مسائل و باورهای مذهبی، دیگر برای مردم مطرح نیست، بلکه تأکید حکومت بر باورهای مذهبی را سوء استفاده برای حفظ قدرت میداند.عدهای حتا معتقدند این حکومت صرفاً به این دلیل که مذهبیست، دروغگو و فاسد و جنایتکار است.
مهاجر: این جنبش نشان داده است که ضد روحانیت (anti- clerical) است، با حکومتی دینی سرسازگاری ندارد، جدایی دین از دولت را میخواهد و سکولاریزه شدن جامعه را. به حتم دقت کردهاید که در مراسم خاکسپاری، سوم هفتم و چهلم جانباختگان جنبش، نشانی از آئینهای اسلامی دیده نمیشود. در مراسم خاکسپاری کیان پیرفلک در ۲۷ آبان ماه، شنیدیم که مردم شعار میدادند: «بختیاری رسم نماز ندارد»، و یا مادران رقصان به سوگ فرزندان مینشینند و برمزار دلبندانشان موسیقی پخش میشود. یک بار هم قرآن خوانی و... در این دوره ندیدیم. همین نشان دوریجویی مردم از فرهنگِ اسلام حکومتی ست که ۴۳ سال آزگار زندگی جامعه را سمت و سو داده است.
بگذارید دربارهی یک موضوع دیگر صحبت کنیم. آقای مؤمنی شما آیندهی این جنبش را چگونه میبینید؟
مؤمنی: من فکر میکنم، روز به روز، این جنبش از آن چیزی که هست بیشتر رشد پیدا خواهد کرد و عمیقتر خواهد شد. اگر در جریان کار، یک نوع رهبری به وجود بیاید - که معتقدم ضرورتاً بهوجود خواهد آمد - به سرنگونی حکومت اسلامی خواهد انجامید.
مهاجر: به سرعت یا در بازهی زمانی طولانی؟
مؤمنی: به سرعت نه. حداقل یک سال و یا بیشتر طول خواهد کشید.
مهاجر: و این جنبش فراز و فرود خواهد داشت؟
مؤمنی: نه. فراز و فرود نخواهد داشت. جنبش همینطور پیش میرود. میبینیم که در حال رشد است. علیرغم تمام سرکوبهایی که تاکنون انجام گرفته، هنوز پیش میرود و در فراز است.
مهاجر: فراز و فرود به معنای اینکه هراز گاه و به ویژه در برابر موجهای سهمگین سرکوب و از دست دادن شماری از نیروهایش، ناچار است به واپسنشینیهای مقطعی دست زند تا خودش را بازبسازد و با وضعیتهای تازه سازگارکند، تاکتیکهای مناسب اختیار کند، تا بتواند دوباره به پیش رود.
مؤمنی: آیا شما در حال حاضر نشانهای از فرود میبینید؟ فرودی اصلاً دیده میشود؟ اتفاقاً برعکس، پس از هر سرکوب جمعیت بیشتری به این جنبش میپیوندد، استحکام این جنبش روز به روز بیشتر میشود.
مهاجر: یعنی شما در این جنبش هیچ فرودی نمیبینید؟
مؤمنی: فرود به آن معنا که معترضین بروند و مدتی صدایشان شنیده نشود و یا خاموش شوند و جنبشی نباشد، نه! جنبش هست و در حال گسترش و پیشروی هم هست، اما لحظاتی میتواند مظاهر بیرونی آن کم رنگتر شود.
مهاجر: یعنی شدت و حدت آن تغییر میکند.
مؤمنی: من مسئله را به این صورت نمیبینم. در واقع به نظرم جنبش در حال رشد است.
مهاجر: شما که انقلاب ۱۳۵۷ را زندگی کردهاید، در جنبش سالهای ۱۳۴۲- ۱۳۳۹ مشارکت داشتید، در پیکار دموکرتیک سالهای ۱۳۲۰ تا ۱۳۳۲ هم از کنشگران حزب توده بودید، انقلاب مشروطیت ایران را هم خوب بررسیدهاید، چه تفاوتی میان جنبش جاری و جنبشهای پیشین میبینید؟ ویژگی جنبش زن، زندگی، آزادی در چیست؟
فیلم اعترافاتش را دیدم تازه متوجه شدم محسن عجب فهمیده، زیرک و نترسی بوده توی این شوی تلویزیونی نشون میده اصلا" از مردن نمی ترسیده در ضمن با اسم گذاشتن روی یه چاقو کلی پیام داده. محسن چاقو رو میگه کارد قصابی ولی توی بازجویی با زرنگی اسم دانته رو روی اون میذاره، محسن اگر یه آدم زیرکی نبود نیازی نداشت اسم روی چاقو بذاره و اگرهم عشق بازی داشت اسامی دیگه ای مثل تیزی، دسته کوتاه، قشنگ و... میذاشت نه دانته اینجا بود که من یاد حرف آخرش افتادم" دشمن انسان نابودیت هدفمه" و وقتی دقت کردم دیدم مخفف این جمله میشه دانته. من تا دیروز آدم محافظه کاری بودم اما از امروز منهم کنار مردم برای انتقام خون محسن در تظاهرات ها شرکت می کنم.
#محسن_شکاری
#جمهوری_اسلامی_اعدام_و_شکنجه
#نه_میبخشیم_نه_فراموش_میکنیم
#زندانی_سیاسی_آزاد_باید_گردد
#سرنگون_باد_جمهوری_اسلامی
#انقلاب_ادامه_دارد
#قیام_علیه_اعدام
#نه_به_اعدام
#صدای_زندانیان_باشیم
از فیس بوک محمود خلیلی
@khaneheketab
❗️ترانهی «بلا چاو»
▪️شعر و صدا: شمس لنگرودی
▫️همخوان: خاطره حکیمی
@khaneheketab
🔸🔹کارتونیست آذربایجانی: گوندوز آقایوف
#مهسا_امینی #انقلاب۱۴۰۱ #اعتصابات_سراسری
@khaneheketab
اعلامیهٔ کانون نویسندگان ایران «در تبعید» در باره قتل هول انگیز محسن شکاری
خبر دردناک از جنایتی هول انگیز را که همراه بود با اعتراف های اجباری، شنیدیم. از هفتهٔ گذشته نام چند نفر از معترضان جنبش انقلابی «زن، زندگی، آزادی» در فهرست اعدام های علی خامنه ای قرار داشت. علی خامنه ای و فرزند جنایتکارش مجتبی خامنه ای، امروز، محسن شکاری را اعدام کردند و در حال بررسی واکنش مردم به این جنایت هستند تا سامان صیدی، سهند نورمحمدزاده، فهیمه کریمی، مهسا محمدی و محمد بروغنی و بسیارانی دیگر را نیز از میان بردارند. ناانسان خامنه ای، تصمیم گرفته است که ملتی را بنا به سنت پیغمبر اسلام با عنوان «مرهم» داغ کند، تا از اعتراض و مبارزه برای سرنگونی این رژیمِ خون، جنایت، جهل و جنون دست کشیده و ناامید و مأیوس به کنج انزوا و تنهایی و اندوه پناه ببرد.
محسن شکاری، نخستین اعدامیِ انقلاب نوین مردم ایران است. اعدام از پیش برنامه ریزی شدهٔ محسن شکاری، که ناانسان خامنه ای، توجیه دینی آنرا نیز اعلام کرده است، جنبش دختران و مردان جوان این سرزمین را به مرحلهٔ بالاتری در رویارویی با این رژیم نابهنگام، پیشاتاریخی و اسلامی فرامی رویاند. در پی این قتل اسلامی، مردم سراسر کشور بپاخاسته اند و در خارج از کشور نیز، ایرانیانِ بپاخاسته، همهٔ مرکزهای حکومت اسلامی را به محاصرهٔ خود درآورده اند. دولت های جهانِ «آزاد» به سرعت علیه این جنایتِ دولتِ اسلامی، اعلام موضع کرده اند. از سوی دیگر، مردم ایران، به ویژه دختران و مردان جوان دریافته اند که برای رهایی، نه تنها باید نقطهٔ پایانی بگذارند برای حکمروایی حکومت اسلامی، بلکه باید فقه و ایدئولوژی اسلامیِ آنرا نیز که بزرگترین ابزارِ سلبِ هویت از انسان ایرانی ست، نابود کرده و رهسپار گورستان تاریخ کنند.
فقه اسلامی، برای هر جنایتی، توجیه دینی دارد. نمی توان مسلمان بود و در همهٔ بُعدها، به نبرد با حکومت اسلامی پرداخت؛ بنا به گفتهٔ مشهور: «چاقو، دستهٔ خود را نمی بُرد». همگان باید به این باور برسند که همچون مادر کیان پیرفلک فریاد بزنند و باور داشته باشند که «فرزندم از قران بیزار بود».
جنبش زنان و پسران جوان ایران، راه را برای برداشتن گام های بزرگ در تاریخ این کشور، آماده کرده است. محسن شکاری، نخستین اعدامیِ این باور بزرگ در این جبنش است. به خود و به دختران و پسران این سرزمین باور داشته باشیم و در کلام و عمل، بیشتر از این بکوشیم که در مصاف با حکومت اسلامی، ریشهٔ دینی این ناانسانان را بخشکانیم.
چنین بادا!
۸ دسامبر ۲۰۲۲
کانون نویسندگان ایران «در تبعید»
@khaneheketab
در نخستین سالگرد ستمکشتهی راه آزادی بکتاش آبتین یاد او را گرامی میداریم
#بکتاش_آبتین از اعماق برآمد، با اعماق زیست، هرگز به اعماق پشت نکرد و سرانجام به اعماق پیوست. خود را یکی از میان تودهی مردم میدانست و تا واپسین دَم حیات به مردم کوچه و خیابان، نه برگزیدگان قدرت و ثروت، وفادار ماند. با همهی تنگناها، شاد و جوان زیست و جوان رفت، چنانکه آرزوی او بود. هم از آغاز آشکار بود که سرِ سالم به گور نخواهد برد که دلیر بود و سر برخط هیچ قدرتی نمینهاد. هرکجا ستمی میرفت، هرکجا حقی پایمال میشد، هرکجا قدرت حاکم با همه سطوت و صولت خود هنرنمایی میکرد او در گرانیگاه حادثه حضوری قاطع داشت. صدها کیلومتر از تهران دور بود، اما نیروی سرکوبگر در سالگرد قتل تبهکارانهی محمد مختاری و محمدجعفر پوینده در بیسیمهای خود با نگرانی مخابره میکرد که «بکتاش دیده شده! بکتاش آبتین را خودم دیدم! بکتاش هم هست...» تبلرزهی هول در دل ستمکاران میانداخت. با ستم سرِ سازگاری نداشت. چون از دست او به جان آمدند، با حکمی ظالمانه در «دیوان بلخ» به «جرم» فعالیت در کانون نویسندگان ایران، دفاع بیچون و چرا از منشور آزادیخواهی آن به زندانش افکندند. در زندان بیکار ننشست که جانی پویا و پرتکاپو داشت: هرگاه زندانی بیپناهی را به باد کتک میگرفتند نخستین کسی بود که در برابر زندانبانان سینه سپر میکرد، هرگاه زندانی سیاسی معترضی را محض انتقامگیری تبعید میکردند نخستین کسی بود که صلای اعتصاب غذا سرمیداد، هرگاه زندانی بیماری را درمان نمیکردند صدای اعتراض بکتاش بلند بود و سرانجام چون از دست او به ستوه آمدند، در عین استیصال، فرصت را مغتنم شمردند و در بحبوحهی بُکش بُکشِ همهگیری بیماری «کرونا»، با قصد قبلی، در درمان او اهمال کردند، به درخواستهای مکرّر او و همبندیها اعتنایی نکردند و گذاشتند تا آن جان پاک، آن شاد، آن جوان، آن گردنفراز و دلباختهی آزادی و انسان و هرچه انسانی است، قطره قطره بکاهد و در سکوت رخت از جهان بربندد.
اما بکتاش آبتین زنده است، هر کجا ستمی بر انسانی برود، بکتاش آنجاست، هر کجا آزادی و آزادی بیان کسی پایمال قدرت حاکم شود، بکتاش آنجاست، هر کجا برای شکم گرسنهی مردم جنبشی به راه بیفتد، او آنجاست، هر کجا پلیس و نیروی سرکوب بخواهد کسی را با چماق نقش زمین کند، او آنجاست. بکتاش آبتین نمرده است.
در نخستین سالگرد قتل بکتاش آبتین ضمن گرامیداشت یاد این عضو سربلند، بار دیگر بر خواست مبرم آزادی بیان بی هیچ حصر و استثنا برای همگان پا میفشاریم.
#کانون_نویسندگان_ایران
۱۵ دی ۱۴۰۱
(سعید یوسف)
کاش، این بار، بر خطا نرویم
به هوای نخود سیاه نرویم
دارد این بیشه مار و افعی و گرگ
لای آن بوته موته ها نرویم
آمدیم تا به جنگِ خصم رویم
کاش با زخمِ آشنا نرویم
معنیِ هر شعار، خوب بفهمیم
که به دنبالِ هر صدا نرویم
رفت اگر پیش ازین کسی به خطا
ما از آن گونه، بی هوا، نرویم
همه با هم اگر خمینی گفت
ما به آن راهِ پُر ریا نرویم
مثلِ آن بار، حل شده در جمع
سخت بی شکل و محتوا، نرویم
بر حذر از فریبِ دشمنان باشیم
با دو احسنت و مرحبا نرویم
در فرار از جهنمِ آخوند
راست در کامِ اژدها نرویم
از صفِ لشکرِ عبا پوشان
سوی اوباشِ آریا نرویم
نخزیده برون ز زیرِ عبا
زیرِ آن پرچم و لوا نرویم
از یکی تنگنا نجسته برون
طرفِ آن یکی بلا نرویم
@khaneheketab
آتش شاهکرمی ، خاله نیکا :
بالاخره پیدای شان کردم.
همه اش فکر می کردم در میانه ی آن آشوب اولیه گم شان کرده ام.
آدم نمی داند ممکن است عکسی که برمیدارد آخرین عکس، یا هدیه ای که میگیرد آخرین هدیه باشد، و این آخرین هدیه نیکا به من بود که آخرین اش با مرگ اش ناتمام ماند.
قرار بود برای تولدم کامل اش کند که جنگ و مرگ مهلت نداد. و جوجو با قمقمه و حوله ی کوچک اش رفت و دیگر برنگشت.
چهار طراحی از دست هایم.
که آخرین طراحی های نیکا و آخرین هدیه ی او بودند به خاله آتش.
در طراحی جنون ِ خط و ظرافت داشت و علارغم تفاوت هایش در اجرا و استقلال اش از من این خصلت اش هم به خودم نزدیک بود.
همه اش به دست هایش نگاه میکرد و می گفت دوست دارم زودتر دست هایم استخوانی و پر رگ و پی شوند و من هربار به این اصرار اش میخندیدم و سربسرش میگذاشتم.....
این اواخر هربار بهش نگاه می کردم پیش خودم میگفتم چقدر هر روز بزرگتر و زیباتر و عاقلتر می شود.....و مستقل تر.....
داشت به جوانی پا میگذاشت، نگذاشته جوانمرگ شد.
.
باید برای نیکا کِل می کشیدند!
.
#زن_زندگی_آزادی
#نیکا_شاکرمی
#یادداشتهای_سوگ
#سوگ_سرخ
#علیه_فراموشی
.@khaneheketab
قول بده...!
خانم مریم سلیمیان هنرمند نقاش و گرافیست و از کنشگران جنبش زن زندگی آزادی که بدلیل نشر محتوای انقلابی در صفحه اینستاگرام خود بارها مورد تهدید مزدوران اطلاعاتی قرار گرفته بود، پس از اخذ ویزای تحصیلی اتریش در فرودگاه متوجه شد که ممنوعالخروج شده است. او در نتیجهی فشارهای روحی متاسفانه با خودکشی به زندگی خود پایان داد.
@khaneheketab
.استاد سخن محمدعلی بهمنی و پرواز همای هستند، همین امروز، خم شده تا کمر در برابر تیر و طایفهی سردار قاتل در روز بزرگداشتش. هیچچیز بدتر از حقارت کاسهلیسی قدرت نیست، آنهم کاسهلیسی جانیانی که در این روزها جان عزیزترین فرزندان این مملکت را در خیابان و زندانها میگیرند.
شاعر و آوازخوانی که حتا در این روزهای انقلاب نفهمند که کجا باید باشند و بایستند، بیشک همدست این کثافت منتشری هستند که به زودی بساطش جمع خواهد شد.
به قول همین استاد خمیدهی بالا:
به شب نشینی خرچنگهای مردابی
چگونه رقص کند ماهی زلالپرست
رسیدهها چه غریب و نچیده میافتند
به پای هرزه علفهای باغ کالپرست
پویان مقدسی
@khaneheketab
...و سرگذشتِ آزادی اینگونه رقم خورد .
با آرزوی تحقق رویای آزادی به واقعیت در سال جدید میلادی !
زن - زندگی - آزادی
@khaneheketab
این تصویر شهرکتاب در شهر بابل است.
صاحبش در اعتصابات سه روزه آبان
به معترضانی که در معرض تیر جنگی بودند پناه داد و حاضر نشد کسانی که پناه گرفته بودند را تحویل ماموران بدهد.
فردای آن روز شهر کتاب برای یک هفته پلمپ شد.
دیشب این دشمنان فکر و اندیشه
آنجا را به آتش کشیدند.
۱ دی
@khaneheketab
کتابفروشی نشرچشمه کریمخان تعطیل شد
.
.
#کتابفروشی
#نشرچشمه
#نشر
#کتاب
@khaneheketab
بکتاش آبتین (۱۴۰۰ _ ۱۳۵۳)
شاعر، فیلمساز و عضو کانون نویسندگان ایران
« زادروزت خجسته، جانباختهی راه آزادیِ بیان و پیکار بی امان با سانسور»
@khaneheketab
مؤمنی: حافظهی من به دلیل کهولت سن، مرا یاری نمیکند تا بتوانم دقیقاً و یک به یک مشخصات هرکدام از این جنبشهای انقلابی و مبارزات را برشمارم. اما من مشابهتی میان جنبشهای انقلابی پیشین با این جنبش نمیبینم. درست است خصوصیات مشترک همهی انقلابها این است که تودهی مردم کم کم به حرکت درمیآیند، جسارت پیدا میکنند، ترس میریزد، سرکوبها را به عقب میراند و جنبش را رشد میدهند. به نظر من این خصوصیاتیست که در تمام جنبشهای انقلابی وجود دارد. در جنبش مشروطیت شدیداً وجود داشت و در انقلاب ۱۳۵۷ هم خود را نشان داد؛ طوری که بالاخره اعلیحضرت همایونی هم با همهی قلدرمنشی و آدمکشیهایش، صدای انقلاب را شنید. صرف نظر از اینکه علاقمند بود و بسیار هم معتقد بود که آن جنبش انقلابی را میتواند سرکوب کند؛ اما در نهایت این حرکت انقلابی آنقدر رشد کرد که شاه از ایران فرار کرد.
اما در مورد تفاوتهای این جنبش انقلابی با دیگر جنبشهای ایران که شاید بتوان گفت تاریخی است، حضور عظیم زنان است. اگر نگویم زنان این جنبش انقلابی را به وجود آوردند، باید بگوییم که آنها پیشتاز انقلابی هستند. همان طور که میبینیم همچنان جلودارند و مردم ایران هم این را پذیرفتهاند. حتا تمام دنیا این پیشتازی زنان را در جنبش ما قبول کرده است. این اتفاقی تاریخیست. دیگر اینکه جوانان به طور روزمره به میدان آمدهاند و نقش برجستهای در جنبش ایفا کردهاند. طبق آمار منتشر شده، حدود ۷۰٪ از کشتهشدگان، جوانان زیر ۱۸ سال بودهاند. از خصوصیات این نسل جوان این است که به کلی و مطلقاً هیچ چیزی را قبول ندارد. حتا اگر فرض کنیم که رژیم بتواند این جنبش انقلابی را به نوعی تضعیف کند، غافل از این است که همین جوانها دوباره به میدان میآیند. بنابراین، جنبش به هیچوجه سرکوب نخواهد شد؛ بلکه عقبنشینی هم در کار آن نیست. فقط پیشرفت و پیشرویست. همان طور که گفتم اگر عدهی زیادتری هم کشته شوند، تا وقتی که جوانان زیر ۱۸ سال مرتب به این جنبش میپیوندند، جنبش بازتولید میشود. در هیچ جنبشی در جهان - تا آنجایی که من اطلاع دارم - نمیبینیم که زنان و جوانان به این شکل پیشتاز بوده باشند.
مهاجر: دربارهی همبستگی که میان اقوام و ملیتهای مختلف، در جنبش زن، زندگی، آزادی میبینیم، چه میگوئید؟ ما در هیچ یک از جنبشهای یک سدهی گذشته ایران، چنین همبستگی و میل همباشی، در میان ملیتها و اقوام مختلف ایرانی ندیده بودیم. حمایتِ سرتاسری دانشجویان ایران را، پس از رویدادهای خونین زاهدان و کردستان با این دو «چشم و چراغ ایران»، ندیده بودیم. این همبستگی بیمانند بوده است.
مؤمنی: این ناشی از همان نارضایتی عمومی است از جمهوری اسلامی. این هم یکی دیگر از نکتههای بینهایت جالب این جنبش انقلابی است. اما توجه داشته باشید که خود حکومت بوده که با رفتارهای تبعیضآمیزش نسبت به نقاط مختلف ایران، باعث همدلی بیشتر مردم با هم شده است. صرفنظر از اینکه با اعمالی که در ۴۳ سال حکومتشان بر مردم سراسر ایران روا داشتهاند، کوشش میکنند در حال حاضر هم با دروغ و ریا، به سرکوب اهل تسنن بپردازند. میبینیم که مرکز سرکوب را نه تنها در کردستان قرار دادهاند، بلکه به مناطق دیگری هم که سنی مذهب هستند، فشار میآورند. انگار میخواهند از این فرصت هم استفاده کنند و مذهب سنی را از بین ببرند؛ که فکر بسیار احمقانهایست. اینکه مردم مناطق دیگر در حمایت از کردستان و بلوچستان شعار میدهند، برای این است که میبینند این مناطق بیشتر مورد ستم قرار گرفتهاند و در حال حاضر هر کجا که بیشتر مورد ستم باشد، در چشم مردم مقبولتر میافتد و از آنها بیشتر حمایت میشود.
مهاجر: در ادامهی صحبت شما، شایان یادآوریست که به محض آنکه بزرگان سنی، دست حکومت را خواندند، بیانیهای دادند و همبستگی خودشان را با همهی مردم ایران اعلام داشتند و گفتند که ما بخشی از مردم ایران هستیم، شیعه و سنی نداریم. همه ایرانی هستیم. پس از آن نیز از جنایتهایی گفتند که رژیم در این دو ماه گذشته در زندانها کرده است،.
مؤمنی: یکی از چیزهایی که مانع میشود تا حکومت نتواند جلوی این جنبش را بگیرد، همین همبستگی است. با اینکه تمام کوشش خود را کرده تا بین شیعه و سنی اختلاف بیندازد، موفق نشده است و سنیها از تمام مناطق شیعهنشین حمایت میکنند. مردم هم از مناطق مرزی و حاشیهای که بیشتر در معرض سرکوب و کشتار جمهوری اسلامی قرار دارد، بیشتر حمایت میکنند. این هم یکی دیگر از جنبههای مثبت این جنبش است. حکومت میخواهد از قتل عام یک جریان مذهبی در ایران بهرهبرداری کند، اما میبینیم که درست برعکس، با این کارهایش مردم را متحدتر کرده و درست برخلاف سابق که میان شیعه و سنی رابطهی خاصی وجود نداشت، اکنون رابطهی همدلانه و محبت آمیزی میان این دو به وجود آمده است. در واقع میشود گفت که تمام ایران، یکپارچه شده است.
خانه کتاب ـ وین:
گفتگوی ناصر مهاجر با باقر مؤمنی(۱)
عنصر آگاهی در جنبش زن، زندگی، آزادی
ناصر مهاجر: شما خیزش سرتاسری مردم ایران را که یک روز پس از کشته شدن مهسا (ژینا امینی) در ۲۵ شهریور امسال پاگرفت، انقلاب مینامید؟ چرا واژهی انقلاب را به کار میبندید؟
باقر مؤمنی: بله، من چند روز پس از کشته شدن دختر جوان کُرد ژینا امینی، با دیدن حرکتهایی که انجام میشد و اجتماعاتی که شکل گرفت، به این نتیجه رسیدم که این حرکتها انقلابیست و یک جنبش انقلابی در ایران شروع شده. کمی بعد هم دیدم چند محقق و سیاستمدار معتبر و مسلط خارجی به مسائل ایران، به خصوص دو امریکایی هم، پیشبینی کردهاند که این نطفهی یک انقلاب است که بسته میشود. پس از خواندن این اظهارنظرها به من ثابت شد که این شروع یک انقلاب است. همان طور که میبینید، از نظر کیفیت هم با حرکتهای قبل بسیار تفاوت دارد. تفاوتِ عمده در این است که در حرکتهای قبل، به محض اینکه سرکوب میکردند، قضیه پایان میگرفت و اعتراضات خاموش میشد. اما این بار هرچه بیشتر سرکوب میکنند، جمعیت بیشتری بیرون میآید؛ هم در شهرستانها و هم در تهران. و این خودش نشاندهندهی این است که سرکوب نمیتواند این جنبش را خاموش کند؛ بلکه آن را تقویت میکند. این در واقع انقلاب است.
مهاجر: انقلاب که هنوز نه. این یک خیزش انقلابیست که میتواند به انقلاب بیانجامد یا نینجامد.
مؤمنی: هر اسمی میخواهید رویش بگذارید؛ اما دورهی انقلابیست.
مهاجر: دورهی انقلابی را میفهمم. اما دورهی انقلابی با انقلاب متفاوت است و خود شما بهتر از من تفاوت این دو را میدانید.
مؤمنی: به هر حال این حرکت به سوی انقلاب است. همان طور که گفتم با جنبشهای قبلی بسیار متفاوت است. تنها مشکل این است که به دلیل سرکوبِ جنبشهای قبل، هنوز یک رهبری در این جنبش شکل نگرفته است؛ چه رهبری یک فرد و یا رهبری گروهی. سازمانها و گروههای سیاسی در اثر سرکوبهای این ۴۳ سال، یا از هم پاشیده شدند و یا رهبران آن کشته شدند. آنهایی هم که زنده ماندند، ناچار به تبعید آمدند و به صورت احزاب و سازمانهای تکه پاره در خارج فعالیت میکنند. ظاهراً از این گروهها چیزی درنمیآید و تا جایی که من اطلاع دارم، بقایای این احزاب و سازمانها هم ادعایی ندارند و واقعاً هم نمیتوانند ادعایی داشته باشند. اما بعضی از افرادی که خودشان را اصلاحطلب میدانند و سالهاست که خودشان را به عنوان اصلاح طلب معرفی کردهاند، ظاهراً خود را آماده کردهاند برای به دست گرفتن رهبری انقلاب. با خواندن بعضی از مقالهها که مینویسند و یا موضعگیریهایی که میکنند، میشود نشانههایی از کوششهای آنها را در این زمینه دید. اما اینکه مردم چقدر این افراد را میشناسند و چقدر این افراد مورد قبول معترضین داخل خیابان هستند، مشخص نیست. من فکر نمیکنم در میان مردم اقبالی داشته باشند. به هر حال، اینکه در جریان مبارزه، رهبری چطور به وجود میآید ـ که حتماً هم به وجود خواهد آمد ـ من نمیدانم چگونه به وجود میآید! من شخصاً کسی یا کسان و یا سازمانی را نمیشناسم که حتا به صورت نطفهای بشود گفت که میتواند رهبر این حرکت باشد. مشکل اینجاست. اما مطمئناً در جریان انقلاب، رهبری به وجود خواهد آمد و این اجتنابناپذیر است. ضرورت وجود رهبری فردی و یا گروهی در جریان حرکتهای انقلابی پدید میآید.
مهاجر: شما نقطهی ضعف این جنبش انقلابی را نبود رهبری میدانید. نقاط قدرت این جنبش، به نظر شما چیست؟
مؤمنی: مردمی که هر روز با وسعت بیشتری به میدان میآیند، نشانهی آن است که تودهی مردم برای حرکتهای انقلابی کاملاً آمادگی دارند. در برابر سرکوب رژیم نه تنها مأیوس نشدهاند، بلکه برعکس اعتراضات بیشتر و وسیعتر شده است. و همین قدرتِ این جنبش انقلابیست. همان طور که گفتم اگر این قدرت بدون رهبری بخواهد ادامه پیدا کند، بالاخره روزی از بین خواهد رفت. اما من فکر میکنم نمیتوانیم صد در صد بگوییم که در این جنبش انقلابی رهبری وجود ندارد. یک نوع تفکر هوشمندانهای در حرکتها دیده میشود. آیا این یک تفکر تودهایست یا که از جاهایی سرچشمه میگیرد، مشخص نیست و ما از چند و چون آن باخبر نیستیم. ولی به نظر میآید که فکر شده و با آگاهی و هشیاری قدمها برداشته میشود؛ یعنی عنصر آگاهی در این جنبش وجود دارد. یکی از نکاتی که به نظرم بسیار جالب است و به عنوان نمونهای از آگاهی جنبش میتوانم به آن اشاره کنم، تلاش حکومت برای سرکوب اهل سنت است؛ به طور عمده در کردستان و بلوچستان. با لشکرکشی نظامی و هدف گرفتن مردم با سلاح جنگی دهها نفر را کشتهاند. اما مردم تحریک نشدند که دست به اسلحه ببرند و مقابله به مثل کنند. به طور طبیعی، سادهترین روش در چنین مواردی ـ به خصوص در کردستان و بلوچستان ـ دست بردن مردم به اسلحه است.
در این مناطق امکان تهیهی اسلحه وجود دارد.
مطلب ارسالی از ایران برای شبنامه
دانته و محسن شکاری
هرشب که هوس کافه می کردم سری به هفت حوض می زدم (نزدیک محل کارم بود)هم فال بود و هم تماشا بویژه از وقتی با محسن آشنا شده بودم. عصر یکشنبه... مردادماه بود کتاب کمدی الهی دانته تو دستم بود که وارد کافی شاپ شدم هنوز بازار عصر راه نیفتاده بود و کافه تقریبا" خلوت بود. طبق معمول میز دونفره کنار پنجره را انتخاب کردم. محسن با لبی خندان نزدیک شد و بعد از سلام و احوالپرسی گفت: مثل همیشه قهوه قجربا یه پای سیب( نمی دونم چرا به اسپرسو می گفت قهوه قجر!!!)؟ گفتم طبق معمول دستت درد نکنه،کتاب را روی میز گذاشته بودم و خیابون را نگاه می کردم که اسپرسو و پای سیب را روی میز گذاشت و گفت: امر دیگه؟ گفتم ممنون . محسن در حالی که کتاب را از روی میز بر می داشت گفت با اجازه وشروع به رج زدن کتاب کرد، گفتم وقتی خوندی تموم شد اجازه بگیر و به سبک و سیاق خودش به شوخی گفتم برای تو همه چیز مجازه. پرسیدم مگه تو با کتاب هم رابطه داری؟ گفت نه زیاد ولی بعضی وقتها تک می زنم. گفتم تک می زنی یا نوک می زنی؟ با لبخند گفت هر کدومش که باب میل تو است. پرسید حالا توش چی نوشته، کتاب کمدیه؟ گفتم نه این کتاب یکی از ارزشمندترین کتابهای ادبی دنیاست و توضیح مختصری دادم. یه مشتری وارد کافه شد و محسن کتاب را رو میز گذاشت و برای پذیرایی به سمت مشتری رفت. کم کم می خواستم بلند شم که دوباره اومد و گفت هر وقت خوندی و تموم شد اگر مشتری نداشت اونو به من بده شاید خوندمش. با لبخند گفتم از همین الان مشتریش خودتی و کتاب را به او دادم و بعد از پرداخت پول کافه از او خداحافظی کردم و رفتم. با شروع اعتراضات کمتر از خونه بیرون می اومدم. نمی دونم چندم مهر بود که محسن را جلو مسجد ابوالفضل تو ستارخان دیدم تنها بود ولی چشم می دوند دنبال کسی به من گفت اومدی تظاهرات گفتم نه دنبال یه دارو می گشتم چند تا دارو خونه رو گشتم تا پیدا کردم گفت راستی کتابت رو نگاه کردم ما دوزخ و رد کردیم الان برزخیم مطمئن باش به بهشت هم می رسیم و با خدای آزادی حرف می زنیم با لبخند بهش گفتم نه بابا مثل اینکه همه کتاب رو خوندی با خنده گفت ای، همش که نمیشه شما بخونید ما هم بلدیم اما الان وقت تماشا کردن و خوندن نیست الان وقت عمله گفتم من عجله دارم باید برم گفت برو تا داروهات سرد نشده راستی می دونی دانته یعنی چی؟ با تعجب نگاش کردم و گفتم یه اسمه گفت نه یعنی" دشمن انسان نابودیت تنها هدفمه" در حالی که برو بر نگاش می کردم ازش خداحافظی کردم و رفتم. تا 17 آذر که شنیدم اعدام شده شوکه شدم پیگیر اخبار بیشتر شدم، فیلم اعترافاتش را دیدم تازه متوجه شدم محسن عجب فهمیده، زیرک و نترسی بوده توی این شوی تلویزیونی نشون میده اصلا" از مردن نمی ترسیده در ضمن با اسم گذاشتن روی یه چاقو کلی پیام داده. محسن چاقو رو میگه کارد قصابی ولی توی بازجویی با زرنگی اسم دانته رو روی اون میذاره، محسن اگر یه آدم زیرکی نبود نیازی نداشت اسم روی چاقو بذاره و اگرهم عشق بازی داشت اسامی دیگه ای مثل تیزی، دسته کوتاه، قشنگ و... میذاشت نه دانته اینجا بود که من یاد حرف آخرش افتادم" دشمن انسان نابودیت هدفمه" و وقتی دقت کردم دیدم مخفف این جمله میشه دانته. من تا دیروز آدم محافظه کاری بودم اما از امروز منهم کنار مردم برای انتقام خون محسن در تظاهرات ها شرکت می کنم.
#محسن_شکاری
#جمهوری_اسلامی_اعدام_و_شکنجه
#نه_میبخشیم_نه_فراموش_میکنیم
#زندانی_سیاسی_آزاد_باید_گردد
#سرنگون_باد_جمهوری_اسلامی
#انقلاب_ادامه_دارد
#قیام_علیه_اعدام
#نه_به_اعدام
#صدای_زندانیان_باشیم
از فیس بوک محمود خلیلی
@khaneheketab
خبر
گورستان در اشغال نیروهای سرکوبگر
امروز جمعه ۱۸ آذر بنابر اعلام قبلی کانون نویسندگان ایران عدهای از مردم و اعضای کانون نویسندگان ایران مطابق معمول هرساله برای ادای احترام، تجدید پیمان و بزرگداشت یاد بلند ستم کشتگان راه آزادی بیان، محمد مختاری و محمد جعفر پوینده، به گورستان امامزاده طاهر واقع در مهرشهر کرج رفتند اما به محض ورود با تجمعی از نیروهای ضدشورش، گارد ویژه، ماموران امنیتی و دوربین به دستها مواجه شدند. نیروهای امنیتی از همان دقایق نخست مانع برگزاری هرگونه مراسم بر مزار مختاری و پوینده شدند و ضمن حمله به افراد با تهدید و پرخاش و ارعاب از مردم میخواستند که تجمع نکنند و محیط گورستان را هر چه زودتر ترک کنند. با این همه، حاضران در گورستان موفق شدند بر مزار کشتگان راه آزادی حضور یابند و مزار آن ها را غرق گل کنند.
حکومت آزادیستیز و مردمگریز در تنگنای هر دم افزون جنبش آزادی خواهی مردم به جان آمده حتی از اشغال و بستن گورستان هم گریزان نیست و از حاضر شدن مردم بر مزار ستم کشتگانی که خود به صراحت به قتل آن ها اعتراف کرده است سخت در هراس است. اما همه چیز گواه بر آن است که دیر نیست روزی که قاتلان پاسخگوی جنایت خود باشند.
از فیس بوک کانون نویسندگان ایران
@khaneheketab
*صدای همه زندانیان سیاسی باشیم!
خانم وجیهه پریزنگنه هنرمند نقاش به ۱۵ سال حبس محکوم شد.
@khaneheketab
بازداشت دو عضو هیات دبیران کانون نویسندگان ایران
روزبه سوهانی، شاعر و عضو هئیت دبیران کانون نویسندگان ایران و آیدا عمیدی شاعر و عضو هیئت دبیران کانون نویسندگان ایران امروز ۱۴ آذر ۱۴۰۱ بازداشت شدند.
امروز صبح ابتدا روزبه سوهانی شاعر و عضو هیئت دبیران کانون نویسندگان ایران با حمله نیروهای امنیتی به منزل مسکونیاش و شکستن در خانه بازداشت شد.
ساعاتی بعد آیدا عمیدی شاعر و عضو دیگر هیئت دبیران کانون نویسندگان ایران به همان سیاق با شکستن در آپارتماناش بازداشت شد.
@khaneheketab