khaneheketab | Unsorted

Telegram-канал khaneheketab - خانه کتاب ـ وین

176

مرکز فرهنگی خانه کتاب ـ وین

Subscribe to a channel

خانه کتاب ـ وین

Feiern Sie mit uns am 8. März, ab 18:00 den internationalen Weltfrauentag im WUK- Währinger Straße 59.
Veranstalter: Der Verein Iranisches Kulturhaus- Haus des Buches.
Statt Eintritt wird um freie Spende gebeten.

Ab 18:00 wartet ein großartiges dreisprachiges Programm auf Sie: Deutsch, Englisch und Farsi
Music und Performance, Videoinstallation, Theater, Short Film Animation, Tanzperformance,
Live Musik mittoller Sängerin.
Mit Ansprachen der Vertreterin:
Bezirksvorstehung 9. Bezirk,
Amnesty International Österreich,
WUK

@khaneheketab

Читать полностью…

خانه کتاب ـ وین

کبوترهای زندان دستگرد؛ دست‌نوشته‌های توماج صالحی

حساب کاربری توماج صالحی در شبکه اجتماعی ایکس با انتشار دست‌نوشته‌ای از این هنرمند آزادیخواه که روایت نحوه برخورد بازجویان اطلاعات با اوست، نوشته است:

‏- چشم بندش رو بردار. توی دوربین نگاه کن.
حالا که کسی نزدت، ها؟
- با خونسردی دستِ دستبند شده‌ام را کشیدم کنار چشم چپم، به دستم نگاه کردم. دوباره بهش زل زدم و با نیشخند پرسیدم پس این خون از کجا اومده؟
- حاجی نگاه کن خبرش پخش شد، هنوز سه دقیقه نشده!
- کی خبر رو پخش کرد؟
- نمی‌دونم.
- کی همراهت بود؟
- نمی‌دونم.
- نمی‌دونم حالیِ ما نمی‌شه. درست جواب بده. اشکان کجاست؟
- نمی‌دونم.
- مگه با اشکان نیومده بودی؟ جواب بده، اشکان کجاست؟ نمیگی نه؟
- نه
- حالا می‌بینیم میگی یا نه.
- حاجی محل اختفاشون...
- من رو جلوی رستوران گرفتید. محل اختفا چیه دیگه؟
- دیشب کجا بودی؟
- خونه.
- خونه کجاست؟
- نمی‌دونم.
- ببین رو اعصاب من میری. تو بچه خونگی هستی.
- خونواده‌ام رو شکر که توی طویله بزرگ نشدم.
- منظورت چیه؟
- اگر لزومی می‌دیدم توضیح می‌دادم.
- چرا گفتی ما شکنجه‌ات کردیم؟
- شما؟! همکاراتون رو گفتم. شما رو نمی‌شناسم من.
- رمز گوشیت چیه؟
- نمی‌دونم.
- نه، تو نمی‌خوای همکاری کنی.
- نه.
- لباست چه رنگیه؟
- نمی‌دونم.
- حاجی ولش کن بذار برسیم مقر.
- نگران نباش حالا کار داریم باهات.
- نگران نیستم.
نگران نبودم متعجب بودم. یعنی قراره هر وقت دلشون خواست گله‌ای بریزن سر من و هیچ کسی هم نیست جلوشون رو بگیره. فقط ۱۲ روز بود که آزاد شده بودم. تازه لباس خریده بودم. تازه می‌خواستم خونه اجاره کنم. تازه داشتم تکست جدید می‌نوشتم. تازه داشتم... آخ سه روز دیگه نوبت جراحی داشتم. لعنت بهتون...
- حاج آقا امکان داره دستور بدید درب خونه‌ای که محل اختفاشون بوده رو بشکنیم برای تفتیش؟ یا باید صبر کنیم قفل ساز بیاد؟


@khaneheketab

Читать полностью…

خانه کتاب ـ وین

.
Das Fest zum Interanationalen Frauentag 2023

Mit dem internationalen Frauentag am 8. März erinnern wir uns heuer an Frauen, die wir verehren und von denen wir erfahren durften, was es bedeutet, eine mutige Frau zu sein und nach vorne zu blicken. Sie lehren uns, unermüdlich für die Gleichstellung von Frauen zu kämpfen.
Wir bewundern mutige Frauen auf der ganzen Welt, allen voran all die tapferen Frauen, die im Iran ihr Leben im Kampf um die Freiheit riskieren.
In diesem Jahr wird unsere Veranstaltung in Solidarität mit den iranischen Frauen, vor allem mit der neuen Generation, unter dem Motto „Zihen Ziyan Azadi“ auf Deutsch „Frau Leben Freiheit“ und auf Farsi, „Zan Zendegi Azadi“ stehen.
Heuer gehören die meisten Künstler*innen der neuen Generation an, die in unterschiedlichen Kultur-Bereichen, wie Musik, Theater, Performance, Film etc. tätig sind.

Das Fest findet bei freiem Eintritt am 8. März 23 von 18:00 – 21:30 Uhr im großen Saal des WUK statt.
Die Veranstaltung wird dreisprachig in Farsi und Deutsch und Englisch abgehalten.

@khaneheketab

Читать полностью…

خانه کتاب ـ وین

روز جهانی زبان مادری را گرامی می‌داریم

«کانون رشد و شکوفایی زبان‌های متنوع کشور را از ارکان اعتلای فرهنگی و پیوند مردم ایران می‌داند و با هر گونه تبعیض و حذف در عرصه‌ی چاپ و نشر و پخش آثار به همه‌ی زبان‌های موجود مخالف است»
اصل سوم منشور کانون نویسندگان ایران

زبان مادری گهواره‌ی فرهنگی هر فرد است و پاسداشت آن از نشانه‌های پویایی اجتماعی و سلامت فرهنگی هر جامعه‌ای به شمار می‌آید.
دریغا! زبان‌های مادری گوناگون که در سراسر تاریخ کهن این دیار رنگین‌کمانی دلپذیر بر آسمان فرهنگ آن نقش‌ می‌زده‌اند هرگز از گزند یورش‌ حکومت‌های استبدادی در امان نمانده‌اند و گواه روشن آن کوچ‌های اجباری اقوام و تحمیل زبان معیار است.
امروز نیز تنگ‌کردن دایره‌ی کاربرد زبان مادری و حصر و حبس کنش‌گران این حوزه نشان از همان سیاست حذف‌ و حصر تاریخی دارد. حاکمیت استبدادی پیش و پس از انقلاب 57، به بهانه‌های پوچ و واهیِ یکپارچه‌سازی فرهنگی، تقویت زبان رسمی یا مبارزه با «تجزیه طلبی»، آشکار و پنهان به دشمنی با این میراث بشری برخاسته است.
همان‌گونه ‌که در بند سوم منشور کانون نویسندگان ایران آمده: «کانون رشد و شکوفایی زبان‌های متنوع کشور را از ارکان اعتلای فرهنگی و پیوند مردم ایران می‌داند و با هر گونه تبعیض و حذف در عرصه‌ی چاپ و نشر و پخش آثار به همه‌ی زبان‌های موجود مخالف است».
زبان هویت هر انسان است، و بی‌گمان دست‌یابی به هویت، بدیهی‌ترین حق هر انسان آزاد است. پس حفظ و یادگیری و آموزش زبان مادری از مهم‌ترین نشانه‌های شکوفایی فرهنگی جامعه‌ای آزاد، فارغ از دیکتاتوری، امیدوار و بالنده به شمار می‌آید و هیچ حکومت و دستگاه و قدرتی به هیچ بهانه‌ای حق انکار و سرکوب آن را ندارد.

کانون نویسندگان ایران
۱۴۰۱/۱۲/۲

@khaneheketab

Читать полностью…

خانه کتاب ـ وین

روایت غلامحسین ساعدی از بازداشت، شکنجه و مصاحبه تلوزیونی اجباری

س- شکنجه برای چی شما را می‌دادند؟ چه از شما می‌خواستند که شکنجه می‌دادند؟

ج- والله مرا گرفتند. گرفتن را باید دیگر بگویم. [... کار من در] لاسجرد بود نزدیک سمنان. و توی لاسجرد کارمان را که تمام می‌کردیم شب‌ها می‌رفتیم توی هتل مهمانخانه‌ی سمنان می‌خوابیدیم که شب در واقع آنجا مرا دزدیدند و فقط می‌گفتند باید بگویی. هر کار می‌کردم می‌گفتم آخر چی‌چی را بگویم من؟ می‌گفتند نه باید بگویی.

س- شما را دزدیدند کجا بردند؟

ج- یعنی [این طور که] آمدند و به من گفتند که مادرت در حال مرگ است و مرا پایین آوردند و تلفن را برداشتم. گفتند که اوا تلفن قطع است و تو با این دوست ما می‌توانی بروی. یک بابایی را نشان دادند، آن بابا مرا با تاکسی و یکی دو نفر هم سوار شدند و یک دفعه سر از سازمان امنیت سمنان درآوردیم. آنجا بازرسی فوق‌العاده شدید [کردند] و یک جیپ ساعت ۱۲:۳۰ از تهران آمد و آنها مرا سوار کردند و با سرعت وحشتناکی مرا به طرف تهران آوردند.

س- در راه رفتارشان با شما چگونه بود؟

ج- دست‌ها و پاهای مرا به ماشین بسته بودند و گاه‌گداری مثلاً اسلحه می‌کشیدند که «چطور است که همین‌جا توی همین دره کارش را بسازیم؟» از آنجا مرا مستقیم به اوین آوردند. و می‌گفتند که «باید بگویی» و من نمی‌دانستم که چه را باید بگویم. آنقدر شکنجه می‌دادند که هنوز بعد از گذشت بیشتر از ده سال،‌ همین‌طور هست.

س- شکنجه‌ها چه نوع بود آقا؟

ج- شکنجه‌ها خیلی زیاد بود. مثلاً از شلاق گرفته تا آویزان کردن از سقف و بعد شوک الکتریکی و تکه‌پاره کردن با میخ. اصلاً یارو میخ را برداشت و شکم مرا جر داد.

س- بله الان آثارش را می‌بینم.

ج- بعد تمام سر و صورت و اینها را...

س- بله روی صورتتان هم آثارش هست.

ج- هنوز هم این لب پایینم دوخته است حتی. هیچی. می‌خواستند آدم را به خوف بکشند. مثلاً بگویند که تو باید موافق ما باشی و پدر درمی‌آوردند. یک جور آدم را بی‌آبرو بکنند و بعد پیله کردن به اینکه تنها راه نجات تو [همکاری با ما است]، من اعتصاب غذا می‌کردم و می‌گفتم باید به دادگاه بروم. آنها می‌گفتند نه باید مصاحبه بکنی. مصاحبه چی‌چی بکنم؟ چه مصاحبه‌ای بکنم؟ و به زور مرا به تلویزیون می‌کشیدند. آخرین بار که اینها پیله کرده بودند که «باید به تلویزیون بیایی»، ‌به زور مرا به تلویزیون کشیدند.

س- شما تلویزیون رفتید؟

ج- بله. رفتم تلویزیون. آقای پرویز نیکخواه مسئول این قضایا بود. و [...] و چهارپنج‌تا هم مأمور. اصلاً درست مثل چیز ما را بردند و نشاندند و یک بابایی هم آمد و آن گوشه نشست،‌ یک جوان خوشگلی بود، و در واقع کارگردان پرویز نیکخواه بود. بعد گفت اگر شروع بشود... آخر سؤالات را از قبل چندین بار برای من گفته بودند و جواب‌هایی که خواهی داد باید اینها را بگویی...

س- جواب‌ها را خودشان به شما داده بودند؟

ج- بله، «باید این‌طوری جواب بدهی». بعد خیلی خوب، مرا آنجا بردند و یارو شروع کرد به صحبت کردن که «خیلی خوشحالیم که بالاخره بینندگان در این برنامه شما را خواهند دید و اله و بله ...»

س- پس مصاحبه‌کننده خود شخص نیکخواه نبود، اینها را نوشته بود.

ج- نخیر، او کارگردان بود، او از آن دور کنترل می‌کرد که یک جا بگوید که «کات» و فلان. حالا آن بدبخت [= نیکخواه] را هم کشتند. ولی این واقعیتی است که من می‌گویم. به عنوان یک سند به نظر من چیزی را که آدم با چشم خودش ببیند و لمس بکند خیلی مهم است. آن وقت تا آن سئوال را کرد و من خیلی راحت گفتم که «بله ای کاش من در بهشت زهرا بودم و اینجا نبود.» بعد نیکخواه گفت «کات» گفت «بفرمایید.» مرا آوردند و دوباره بردند به زدن.

آن وقت بعد از اینکه من از زندان درآمدم، تقریباً دو ماه نمی‌توانستم تکان بخورم و حال خیلی بدی داشتم، یکی از دوستان به زور مرا کشید به شمال. من خیلی افسرده بودم به من گفت که آره تو می‌خواهی اینجا بمان. من ماندم.

[...] هفته‌ی دیگر دیدم یک مصاحبه‌ای در کیهان چاپ کردند و یک عکس گنده هم از من زدند آنجا، بعد تمام آن چیزهایی که خودشان ترتیب داده‌ بودند و از پرونده کشیده بودند بیرون، یعنی از پرونده‌ی بازجویی. [...] او مثلاً سئوال می‌کرد جوابی که من می‌دادم یک چیز دیگر بود. و بعد مصاحبه را از روی آن تنظیم کرده بودند که تکه‌هایی را قاطی کرده بودند.

ج- از همان برنامه تلویزیونی؟

س- نه، همان که ترتیب داده بودند که در تلویزیون اجرا بشود و اجرا نشده بود و دیده بودند چون اجرا نشد و من حاضر نشدم آنها چاپ کردند و مقداری هم به آن اضافه کردند و یک مقداری فلان کردند... من تقریباً کارم به جنون کشید واقعاً.

بخشی از مصاحبه غلامحسین ساعدی (۱۳۱۴-۱۳۶۴) با پروژه تاریخ شفاهی ایران در دانشگاه هاروارد، نوار دوم

تاریخ مصاحبه: ۱۶ فروردین ۱۳۶۳
مصاحبه کننده: ضیاء صدقی
#تکه_مصاحبه

/channel/tarikh_shafahi_iran_project

Читать полностью…

خانه کتاب ـ وین

نظر بر خبر

در زندگی بشر سوانح طبیعی و ویرانی برخاسته از حوادث طبیعی کم نبوده‌اند و بسیاری سیل‌ها، زمین لرزه‌ها، صاعقه‌ها، گردبادها و سونامی‌ها انسان بی‌دفاع را قرن‌ها به ورطه‌ی هلاک و نیستی افکنده‌اند. و انسان درمانده در برابر فاجعه‌های طبیعی به نیروهایی متوسل می‌شد که اگر بر درد او نمی‌افزودند، از آلام او هم کم نمی‌کردند. اما اکنون یکی دو قرن است که انسان از پس انقلاب‌های صنعتی بزرگ، به تکنولوژی پیشرفته‌ای دست یافته که می‌تواند، اگر دست غارت‌گران و سرمایه‌داران و کلاشان و دزدان بگذارد، از عهده‌ی بسیاری از این مصایب برآید. در همین دنیای آکنده از ستم و نابرابری، نمونه‌ها کم نیست. اگر زندگی و جان انسان معیار ساخت‌وساز باشد، نه سود سرشار و یامفتِ سارقانِ جان مردم، آن‌گاه می‌توان به مقابله با بسیاری از سوانح طبیعی رفت و پیروز میدان بیرون آمد.
در یک ماهه‌ی اخیر زلزله بخش‌های وسیعی از خوی و مناطق اطراف آن را لرزاند و بسیاری از هم‌وطنان بی‌دفاع ما را به کام مرگ کشید و بسیارانی را گرفتار سیاه‌سرمای طاقت‌سوز دی و بهمن کرد. چندی نگذشت که زلزله‌ای مهیب و بس گسترده‌، آن‌سوی خوی، مناطق وسیعی از دو کشور ترکیه (غازی عینتاب، دیاربکر، آدیامان) و سوریه (حلب، لاذقیه، حماه و طرطوس) را لرزاند و جان هزاران انسان بلازده را گرفت و هزاران هزار تن دیگر را راهی بیمارستان کرد. خانواده‌های بسیاری یک‌شبه از روی زمین محو شدند. زلزله‌های پیاپی این چند روز نشان از آن دارد که موج ویرانی و مرگ را به این آسانی‌ها سرباز ایستادن نیست.
در هم‌بستگی بشری مرزهای برساخته‌ی قدرت‌ها و دولت‌ها هیچ اعتباری ندارند. از یاد نمی‌بریم که مردمان خوی و ترکیه و سوریه و هر جای دیگر در این کره‌ی خاکی از یک تبارند، تبار انسان. شایسته است فارغ از دولت‌ها، با کمک‌های مردمی کاملاً مستقل در یاری مردمی درنگ نکنیم که به کمک ما نیازی حیاتی دارند. هیچ‌یک از ما از این حوادث در امان نیست.
با کمک‌های مردمی و مستقل به یاری زلزله‌زدگان خوی، ترکیه و سوریه بشتابیم.

کانون نویسندگان ایران
۲۰ بهمن ۱۴۰۱

@khaneheketab

Читать полностью…

خانه کتاب ـ وین

برای فرهاد میثمی که تصاویر بدن نحیفش سندی بر محکومیت جمهوری اسلامیست.
او پنج ماه است که در اعتراض به حجاب اجباری، به اعدام ها و برای آزادی زندانیان سیاسی اعتصاب غذا کرده است .
زن، زندگی، آزادی

@khaneheketab

Читать полностью…

خانه کتاب ـ وین

معرفی شاعر مبارز افغانستانی ,دوست محترم آقای عبد الله صلاحی

وقتی که "بابا نان داد" را یادم دادند، نوشتن را به نان گره زدند.
ادبیات، نان ندارد اما؛ نان ادبیات دارد. حال، ناگزیرم به ادبیات. کار می¬کنم که بنویسم. زیرا بی¬کاری خرافه بار می¬آورد و حس پوچی¬ای که سرشار از ناتوانی¬ست. کار می¬کنید تا زندگی¬کنید، اما؛ زندگی می¬کنید که چه کنید؟
هر دلیلی می¬توان داشت. دلیل من نوشتن است.
دلیل نوشتن فقط یک بار است. آن هم زمانی که نوشتن به پایان رسید تمام می¬شود، پس می¬نویسم که دلیلی برای خودم داشته باشم. نوشتن دلیل است.
با این حال، چرا باید به دلیل خود نان بدهم و به نان خود دلیل؟ آیا همین که هستم، صاحب حق نمی¬شوم؟
دربار، زیربنای ادبیات روز است. زیرا دربار، اهل تجمل است و بالا دست. اما؛ من شب¬ها می¬نویسم. زمانی که روز را در خودم ته¬نشین کرده¬ام. شیره روز را می¬نویسم که غلیظ و سیاه شده.
نویسنده¬ای که نان خان را خورده¬ای!
که می¬نویسی تا کار کنی
ادبیات نان ندارد؟!

--------------------------
من صدا!
از سیاهی سوراخی می‌آیم
که جای میخی روی دیوار بود
تکیه‌ای برای قاب!
حشره بودم
که وز-وزکنان بال گشودم
هنگام متروکه‌شدن
آن‌جا
در سیاهی سوراخ آمدم
مدتی‌ست به آن‌عکس فکر می‌کنم که پشت به دیوار
دهلیزی را تماشا می‌کرد
و انگار وابسته‌گانش
او را ناظر خود می‌دانستند
اکنون میان اشیایی در صندوق افتاده‌است؛ میان خویشان واقعی خود
مثل من در تاریکی‌ست
من اینجا
در خلائی از دیوارم
خلایی که خروجی.اش را لایه‌ی نازکی از گچ گرفته‌اند
لایه‌ای که شاید بشکافم
درک یک بی‌جان
درک سختی است
اکنون در جایی هستم که میخی خلیده بود
اکنون حشره نیستم
صدایی‌ام خف
دیواری‌ام که شاید حصه‌ای از هزارُم آن زنده است


به نقل از داروگ باران

@khaneheketab

Читать полностью…

خانه کتاب ـ وین

تمامی‌ الفاظ جهان را در اختیار داشتیم و
آن نگفتیم
که به کار آید
چرا که تنها یک سخن
یک سخن در میانه نبود:
آزادی!
ما نگفتیم
تو تصویرش کن!
.
~ شاملو
.
🔶کار هنری: موزاییک, اثر رزگار (صابر)علیپناه
#مهسا_امینی
#زن_زندگی_آزادی
#خدانور_لجعی
.

@khaneheketab

Читать полностью…

خانه کتاب ـ وین

نبرد زن زندگی آزادی

@khaneheketab

Читать полностью…

خانه کتاب ـ وین

خبر

در سالگشت قتل یار سربلند کانون نویسندگان ایران بکتاش آبتین در محافل، جرگه‌ها و انجمن‌هایی یاد این ستم‌کشته‌ی عزیز را گرامی داشتند و بار دیگر بر ادامه‌ی راه پرفروغ آزادی‌خواهی او پای فشردند، از جمله‌ی این مراسم بزرگداشت بکتاش آبتین در زندان رجایی‌شهر در میان یاران هم‌زنجیر او طی دوره‌ای که بکتاش به «جرم» آزادی‌خواهی در زندان به سر می‌برد، مشروح خبر تا جایی که به دست ما رسیده به قرار زیر است:

بزرگداشت یاد بکتاش آبتین در بند سیاسی زندان رجایی‌شهر
گروهی از زندانیان سیاسی زندان رجایی‌شهر یاد بکتاش آبتین را گرامی داشتند

روز گذشته ۱۸ دی ماه به مناسبت سالروز قتل بکتاش آبتین، شاعر، مستندساز و عضو کانون نویسندگان ایران، جمعی از زندانیان سیاسی زندان رجایی‌شهر یاد او را گرامی داشتند. در این مراسم ابتدا به یاد بکتاش آبتین و دیگر جانباختگان راه آزادی یک دقیقه سکوت اعلام شد و سپس برخی حاضران از جمله رضا خندان(مهابادی)، آرش گنجی، سعید ماسوری و پیمان پورداد، پیرامون زندگی، مرگ و آثار ادبی و هنری بکتاش آبتین سخن گفتند.

@khaneheketab

Читать полностью…

خانه کتاب ـ وین

@khaneheketab

Читать полностью…

خانه کتاب ـ وین

🔹 نسخه رایگان کتاب «سرمای استخوان‌سوز»

انتشارات روناک در راستای حمایت از حق آزادی بیان و مخالفت با صدور احکام ناعادلانه علیه نویسندگان و فعالان مدنی، کتاب «سرمای استخوان‌سوز» نوشته مهدی بهمن را به صورت رایگان در اختیار عموم قرار می‌دهد تا علاقه‌مندان با قلم و آثار این نویسنده و هنرمند نگارگر ایرانی که این روزها به دلیل فعالیت‌های انسان‌دوستانه به اعدام محکوم شده است، بیشتر آشنا شوند.


🆔 @Roonak_Publication

Читать полностью…

خانه کتاب ـ وین

(سعید یوسف)
کاش، این بار، بر خطا نرویم
به هوای نخود سیاه نرویم
دارد این بیشه مار و افعی و گرگ
لای آن بوته موته ها نرویم
آمدیم تا به جنگِ خصم رویم
کاش با زخمِ آشنا نرویم
معنیِ هر شعار، خوب بفهمیم
که به دنبالِ هر صدا نرویم
رفت اگر پیش ازین کسی به خطا
ما از آن گونه، بی هوا، نرویم
همه با هم اگر خمینی گفت
ما به آن راهِ پُر ریا نرویم
مثلِ آن بار، حل شده در جمع
سخت بی شکل و محتوا، نرویم
بر حذر از فریبِ دشمنان باشیم
با دو احسنت و مرحبا نرویم
در فرار از جهنمِ آخوند
راست در کامِ اژدها نرویم
از صفِ لشکرِ عبا پوشان
سوی اوباشِ آریا نرویم
نخزیده برون ز زیرِ عبا
زیرِ آن پرچم و لوا نرویم
از یکی تنگنا نجسته برون
طرفِ آن یکی بلا نرویم

@khaneheketab

Читать полностью…

خانه کتاب ـ وین

کاریکاتورهایی که در مسابقه نشریه طنز شارلی ابدو با موضوع " رهبر جمهوری اسلامی" شرکت کردند.

@khaneheketab

Читать полностью…

خانه کتاب ـ وین

🔸آرزوی بهار 🔸کاری از گروه کاپوبند 🔸شعر از سیاوش کسرایی

@khaneheketab

Читать полностью…

خانه کتاب ـ وین

خبر

پلمپ کتابفروشی خوارزمی مصداق بارز نقض آزادی بیان

کتابفروشی خوارزمی در خیابان انقلاب تهران با بیش از نیم قرن فعالیت فرهنگی روز سه‌شنبه دوم اسفند ۱۴۰۱ به دستور محاکم قضایی پلمپ گردید و کارکنان این مجموعه‌ی فرهنگی در آستانه‌ی سال نو بیکار شدند.
پلمپ کتابفروشی خوارزمی یادآور مصادره(غارت) و غصب انتشارات امیر کبیر است که درسال ۱۳۵۸ به دستور دادگاه انقلاب اسلامی مصادره و به سازمان تبلیغات اسلامی واگذار شد.‌
پلمپ و بستن مراکز فرهنگی، فارغ از هر عذر و بهانه مصداق بارز حمله به‌ فرهنگ و نشر آثار پیشرو و میدان دادن به فرهنگ‌ستیزان واپسگرا است.
ما خواهان برداشتن بی‌قیدوشرط پلمپ از کتابفروشی خوارزمی و بازگرداندن کارکنان زحمتکش این مجموعه به محل کارشان هستیم.
کانون نویسندگان ایران

@khaneheketab

Читать полностью…

خانه کتاب ـ وین

خبر
توقیف روزنامه‌ی سازندگی

روز دوشنبه اول اسفندماه هیئت نظارت بر مطبوعات، روزنامه‌ی «سازندگی» را توقیف کرد. دلایل توقیف این روزنامه مطابق معمول همه‌ی این سالیان «اصرار بر تخلف در درج محتوای خلاف واقع و تشویش اذهان عمومی طی ماه‌های گذشته» اعلام شده است.
کانون نویسندگان ایران به حکم منشور آزادی‌خواهی خود فارغ از مواضع سیاسی، اجتماعی و فرهنگی روزنامه‌ی «سازندگی»، توقیف آن را محکوم می‌کند و خواهان رفع کامل و فوری حکم توقیف این روزنامه است.

از فیس بوک کانون نویسندگان ایران

@khaneheketab

Читать полностью…

خانه کتاب ـ وین

یاد

ثقل زمین کجاست
من در کجای جهان ایستاده‌ام؟
با باری از فریادهای خفته و خونین
ای سرزمین من!
من در کجای جهان ایستاده‌ام...؟

چهل‌ونُه سال پیش در سحرگاه ۲۹ بهمن ۱۳۵۲ خسرو گلسرخی، شاعر و نویسنده و روزنامه‌نگار انقلابی، به همراه هم‌فکرش کرامت دانشیان به جوخه‌ی اعدام سپرده شدند.
گلسرخی ۲ بهمن ۱۳۲۲ در رشت زاده شد و از آغاز جوانی در روزنامه‌های اطلاعات و آیندگان و کیهان به نوشتن مقاله و نقدهایی درباره‌ی ادبیات و هنر پرداخت. در بسیاری از نوشته‌های او دغدغه‌ی عدالت‌خواهی و رهایی توده‌ها از رنجِ زنجیرهای پیدا و ناپیدای استبداد هویداست. گلسرخی که به ادبیاتی متعهد به رهاییِ مردم از قید ستم و بردگی اعتقاد داشت و قلم را سلاح مبارزه‌‌ی نویسنده با ستم‌ورزان می‌دانست، در عمر کوتاه اما پرثمرش کتاب‌هایی چون «سیاست هنر، سیاست شعر»، «نوگرایی و حقیقت خاکی» و «ادبیات توده» را به رشته‌ی تحریر درآورد و «واپسین دمِ استعمار» به‌قلم فرانتس فانون، متفکر مارتینیکی‌‌تبارِ فرانسوی، را به فارسی برگرداند. مجموعه‌شعرهای گلسرخی، که پس از مرگش به چاپ رسیدند، شعر او را محتوامحور و سرشار از مضامین انقلابی‌ نشان می‌دهند و از این رو در جریان شعر چریکی ایران در اواخر دهه‌ی ۴۰ و اوایل دهه‌ی ۵۰ می‌گنجند.
گلسرخی در اوایل سال ۵۲ به همراه ۱۱ تن دیگر دستگیر و با توطئه‌ی ساواک در قالب تشکیلاتی جعلی گنجانده شد تا قدرت ساواک را در مقابله با مخالفان به رخ مردم بکشند. اما او در بیدادگاه رژیم پهلوی، دفاعیات پرشور خود را صرف بیانِ فقر و فاقه و حرمان توده‌های فرودست جامعه کرد و با انتقاد از سیاست‌های جاه‌طلبانه‌ی شبه‌امپریالیستی شاه، به خفقان موجود و نظام سیاسی و اقتصادی حاکم تاخت. گلسرخی در بخشی از سخنان خود، که در تلویزیون سراسری پخش شد، بی‌باکانه از لزوم مبارزه برای رسیدن به آزادی و برابری سخن گفت و، برخلاف انتظار ساواک و حاکمیت، در دل جامعه شوری انقلابی برانگیخت و ادامه‌دهنده‌ی مبارزاتی شد که از خیزش سیاهکل آغاز شده بود. او و هم‌رزمش دانشیان دادگاه را عرصه‌ی نبرد با دیکتاتوری کردند و با تقدیم خون خود جان بر سر آرمان آزادی نهادند. گلسرخی هیچ‌گاه عضو هیچ گروه یا حزب سیاسی نبود اما وصیت‌نامه‌ی خود را چنین آغاز می‌کند: «من یک فدایی خلق ایران هستم و شناسنامه‌ی من جز عشق مردم چیزی دیگر نیست. من خونم را به توده‌های گرسنه و پابرهنه‌ی ایران تقدیم می‌کنم.»
در دورانی که خفقان و سانسورِ همه‌گیر چاپ آثار نویسندگان را دشوار ساخته بود و برخی نیز ممنوع‌القلم یا راهی زندان شده بودند، خسرو گلسرخی با جان‌فشانی خود به نمادی از آزادی‌خواهی مردم بدل شد.
کرامت دانشیان در دهم مهرماه ۱۳۲۵ در شیراز چشم به جهان گشود. او فیلم‌سازی با اندیشه‌های انقلابی و آزادی‌خواهانه بود که مدتی نیز، در مقام آموزگار، با تلخی‌ها و دشواری‌های زندگی مردمان فرودست آشنا شد و به فکر مبارزه افتاد. اما آن‌چه نام دانشیان را در تاریخ سیاسی معاصر ماندگار کرده دفاعیه‌ی او در دادگاه شاه است که آن را با این جمله آغاز می‌کند: «به نام خلق محروم و ستم‌کش ایران»، و در ادامه از رهایی مردم از تبعیض و سرکوب سخن می‌گوید و طبقه‌ حاکم را عامل محرومیت و بی‌عدالتی‌ها می‌داند. رئیس دادگاه در جریان دادرسی بارها سخنان او را قطع کرد و سرانجام اشد مجازات را برای او رقم زد. دانشیان در صبحگاهی خونین همراه گلسرخی به جوخه‌ی اعدام سپرده شد.
نام‌شان نامیرا و آرمان‌شان برقرار باد!

از فیس بوک کانون نویسندگان ایران

@khaneheketab

Читать полностью…

خانه کتاب ـ وین

.
خانه کتاب - وین مفتخر است اعلام دارد که بار دیگر برگزارکننده‌ی جشن بزرگ گرامی‌داشت «روز جهانی زن»  در شهر وین می باشد .
امسال و در گرماگرم انقلاب «زن، زندگی، آزادی» می‌کوشیم تا در برنامه‌ای ویژه، با همراهی بی‌دریغ و مهربانانه‌ی تعداد زیادی از هنرمندان توانمند در عرصه‌های مختلف، انعکاس صدای این انقلاب باشکوه و پیشرو باشیم، ‌ادامه‌ی صدای زنان و جوانانی که با شهامتی مثال‌زدنی در خیابان‌های ایران و در برابر گلوله و سرکوب و تحجر ایستاده‌اند تا خود را از قعر چاه سیاه جمهوری اسلامی برکشیده و به پیش‌واز فردای آزادی و برابری و عدالت بروند.
وعده ما هشتم مارچ، مرکز فرهنگی هنری ووک در وین

منتظر خبرهای تکمیلی باشید!

طراح پوستر رضا زواری

#مهسا_امینی
#زن_زندگی_آزادی
#انقلاب_ایران
#روز_جهانی_زن
#خانه_کتاب_وین

@khaneheketab

Читать полностью…

خانه کتاب ـ وین

جایزه سه میلیون دلاری فتوای قتل سلمان رشدی کماکان معتبر است، سلمان رشدی اما پس از گذشت ۳۴ سال از صدور فتوای قتل توسط خمینی و جان بدر بردن از چندین سوءقصد کماکان آینده رابه نگارش در می آورد.
آخرین رمان او " شهر پیروزی " اخیرا رونمایی شد.
براستی چه تفاوت فاحشی بین یک نویسنده و یک وزیر سابق "فرهنگ" حکومت اسلامی ایران (عطالله مهاجرانی ) که از فتوای قتل استقبال می کند و از قضا هر دو هم در یک کشور ساکن میباشند وجود دارد .
اولی مصلحت را فدای آزادی بیان می کند و دومی آزادی بیان را فدای تحجر !

@khaneheketab

Читать полностью…

خانه کتاب ـ وین

کارگردان سرشناس جعفر پناهی، که در حال حاضر در زندان جمهوری اسلامی جنایتکار بسر می برد، دست به اعتصاب غذای خشک زده.
#زندانی_سیاسی_آزاد_باید_گردد

@khaneheketab

Читать полностью…

خانه کتاب ـ وین

@khaneheketab

Читать полностью…

خانه کتاب ـ وین

برشی از فیلم اشباح گویا Goya’s Ghost
به کارگردانی میلوش فورمن

کشیش خبر دستگیری دختری جوان  به دستور کلیسا را ، برای خانواده‌‌ی دختر آورده و اعلام می‌کند که او اعتراف کرده است به گناه بزرگی و آن اینکه گرایش به دین یهودی دارد.

پدر خانواده واکنش‌شایسته ‌ای در باب این اعتراف به کشیش می‌دهد که دیدنی و آموزنده است .

برشی از فیلم اشباح گویا Goya’s Ghost
به کارگردانی میلوش فورمن

کشیش خبر دستگیری دختری جوان  به دستور کلیسا را ، برای خانواده‌‌ی دختر آورده و اعلام می‌کند که او اعتراف کرده است به گناه بزرگی و آن اینکه گرایش به دین یهودی دارد.

پدر خانواده واکنش‌شایسته ‌ای در باب این اعتراف به کشیش می‌دهد که دیدنی و آموزنده است .

@khaneheketab

Читать полностью…

خانه کتاب ـ وین

قابل توجه اعضاء محترم و دوستان عزیز

در راستای پروژه نوسازی اساسی  تاسیسات و ایجاد آسانسور در ساختمانی که خانه کتاب - وین در آن وجود دارد (بلوک ۲)،  این بخش و هم چنین خانه کتاب از اوایل ماه مارس سال جاری تا آخر دسامبر تعطیل می باشد.
برای تسهیل خدمات به علاقمندان تا پیش از تعطیل خانه کتاب، کلیه کتابهای این مرکز از هم اکنون تا اول ماه مارس با تخفیف  ۳۰٪ تا ۷۰ ٪ به فروش می رسد.

سال آینده میلادی با تسهیلاتی بیشتر در خدمت شما مراجعین عزیز خواهیم بود!

ساعات کار خانه کتاب کماکان
دوشنبه ها، چهارشنبه ها و شنبه ها از ساعت ۱۸:۳۰ تا ۲۱
می باشد !

@khaneheketab

Читать полностью…

خانه کتاب ـ وین

آزادی را تنفس می کنم
جولیا پطرس
۲۰۱۶

@khaneheketab

Читать полностью…

خانه کتاب ـ وین

@khaneheketab

Читать полностью…

خانه کتاب ـ وین

در نخستین سالگرد ستم‌کشته‌ی راه آزادی بکتاش آبتین یاد او را گرامی می‌داریم

#بکتاش_آبتین از اعماق برآمد، با اعماق زیست، هرگز به اعماق پشت نکرد و سرانجام به اعماق پیوست. خود را یکی از میان توده‌ی مردم می‌دانست و تا واپسین دَم حیات به مردم کوچه و خیابان، نه برگزیدگان قدرت و ثروت، وفادار ماند. با همه‌ی تنگناها، شاد و جوان زیست و جوان رفت، چنانکه آرزوی او بود. هم از آغاز آشکار بود که سرِ سالم به گور نخواهد برد که دلیر بود و سر برخط هیچ قدرتی نمی‌نهاد. هرکجا ستمی می‌رفت، هرکجا حقی پایمال می‌شد، هرکجا قدرت حاکم با همه سطوت و صولت خود هنرنمایی می‌کرد او در گرانیگاه حادثه حضوری قاطع داشت. صدها کیلومتر از تهران دور بود، اما نیروی سرکوبگر در سالگرد قتل تبهکارانه‌ی محمد مختاری و محمدجعفر پوینده در بیسیم‌های خود با نگرانی مخابره می‌کرد که «بکتاش دیده شده! بکتاش آبتین را خودم دیدم! بکتاش هم هست...» تب‌لرزه‌ی هول در دل ستمکاران می‌انداخت. با ستم سرِ سازگاری نداشت. چون از دست او به جان آمدند، با حکمی ظالمانه در «دیوان بلخ» به «جرم» فعالیت در کانون نویسندگان ایران، دفاع بی‌چون و چرا از منشور آزادی‌خواهی آن به زندانش افکندند. در زندان بیکار ننشست که جانی پویا و پرتکاپو داشت: هرگاه زندانی بی‌پناهی را به باد کتک می‌گرفتند نخستین کسی بود که در برابر زندانبانان سینه سپر می‌کرد، هرگاه زندانی سیاسی معترضی را محض انتقام‌گیری تبعید می‌کردند نخستین کسی بود که صلای اعتصاب غذا سرمی‌داد، هرگاه زندانی بیماری را درمان نمی‌کردند صدای اعتراض بکتاش بلند بود و سرانجام چون از دست او به ستوه آمدند، در عین استیصال، فرصت را مغتنم شمردند و در بحبوحه‌ی بُکش بُکشِ همه‌گیری بیماری «کرونا»، با قصد قبلی، در درمان او اهمال کردند، به درخواست‌های مکرّر او و هم‌بندی‌ها اعتنایی نکردند و گذاشتند تا آن جان پاک، آن شاد، آن جوان، آن گردن‌فراز و دلباخته‌ی آزادی و انسان و هرچه انسانی است، قطره قطره بکاهد و در سکوت رخت از جهان بربندد.
اما بکتاش آبتین زنده است، هر کجا ستمی بر انسانی برود، بکتاش آنجاست، هر کجا آزادی و آزادی بیان کسی پایمال قدرت حاکم شود، بکتاش آنجاست، هر کجا برای شکم گرسنه‌ی مردم جنبشی به راه بیفتد، او آنجاست، هر کجا پلیس و نیروی سرکوب بخواهد کسی را با چماق نقش زمین کند، او آنجاست. بکتاش آبتین نمرده است.
در نخستین سالگرد قتل بکتاش آبتین ضمن گرامیداشت یاد این عضو سربلند، بار دیگر بر خواست مبرم آزادی بیان بی هیچ حصر و استثنا برای همگان پا می‌فشاریم.

#کانون_نویسندگان_ایران
۱۵ دی ۱۴۰۱


(سعید یوسف)
کاش، این بار، بر خطا نرویم
به هوای نخود سیاه نرویم
دارد این بیشه مار و افعی و گرگ
لای آن بوته موته ها نرویم
آمدیم تا به جنگِ خصم رویم
کاش با زخمِ آشنا نرویم
معنیِ هر شعار، خوب بفهمیم
که به دنبالِ هر صدا نرویم
رفت اگر پیش ازین کسی به خطا
ما از آن گونه، بی هوا، نرویم
همه با هم اگر خمینی گفت
ما به آن راهِ پُر ریا نرویم
مثلِ آن بار، حل شده در جمع
سخت بی شکل و محتوا، نرویم
بر حذر از فریبِ دشمنان باشیم
با دو احسنت و مرحبا نرویم
در فرار از جهنمِ آخوند
راست در کامِ اژدها نرویم
از صفِ لشکرِ عبا پوشان
سوی اوباشِ آریا نرویم
نخزیده برون ز زیرِ عبا
زیرِ آن پرچم و لوا نرویم
از یکی تنگنا نجسته برون
طرفِ آن یکی بلا نرویم

@khaneheketab

Читать полностью…

خانه کتاب ـ وین

آتش شاهکرمی ، خاله نیکا :

بالاخره پیدای شان کردم.
همه اش فکر می کردم در میانه ی آن آشوب اولیه گم شان کرده ام.

آدم نمی داند ممکن است عکسی که برمیدارد آخرین عکس، یا هدیه ای که میگیرد آخرین هدیه باشد، و این آخرین هدیه نیکا به من بود که آخرین اش با مرگ اش ناتمام ماند.

قرار بود برای تولدم کامل اش کند که جنگ و مرگ مهلت نداد. و جوجو با قمقمه و حوله ی کوچک اش رفت و دیگر برنگشت.

چهار طراحی از دست هایم.
که آخرین طراحی های نیکا و آخرین هدیه ی او بودند به خاله آتش.

در طراحی جنون ِ خط و ظرافت داشت و علارغم تفاوت هایش در اجرا و استقلال اش از من این خصلت اش هم به خودم نزدیک بود.

همه اش به دست هایش نگاه میکرد و می گفت دوست دارم زودتر دست هایم استخوانی و پر رگ و پی شوند و من هربار به این اصرار اش میخندیدم و سربسرش میگذاشتم.....

این اواخر هربار بهش نگاه می کردم پیش خودم میگفتم چقدر هر روز بزرگتر و زیباتر و عاقلتر می شود.....و مستقل تر.....

داشت به جوانی پا میگذاشت، نگذاشته جوانمرگ شد.
.
باید برای نیکا کِل می کشیدند!
.
#زن_زندگی_آزادی
#نیکا_شاکرمی
#یادداشتهای_سوگ
#سوگ_سرخ
#علیه_فراموشی
.@khaneheketab

Читать полностью…

خانه کتاب ـ وین

قول بده...!

خانم مریم سلیمیان هنرمند نقاش و گرافیست و از کنشگران جنبش زن زندگی آزادی که بدلیل نشر محتوای انقلابی در صفحه اینستاگرام خود بارها مورد تهدید مزدوران اطلاعاتی قرار گرفته بود، پس از اخذ ویزای تحصیلی اتریش در فرودگاه متوجه شد که ممنوع‌الخروج شده است‎. او در نتیجه‌ی فشارهای روحی متاسفانه با خودکشی به زندگی خود پایان داد.

@khaneheketab

Читать полностью…
Subscribe to a channel