[ Burn The Witch ]
The flames lick at my feet
شعله های آتش به پاهام زبانه میکشن
Their hearts full of hate
قلبشون پر شده از نفرت
What they don't understand, they condemn
چیزی رو که درک نمیکنن، محکوم میکنن
What they can't comprehend must meet its end
چیزی که براشون غیر قابل فهمه، باید خاتمه بیابد
But I won't scream, won't give them that satisfaction
ولی من فریاد نمیزنم، اون حس رضایتو بهشون نمیدم
No I won't confess my false interaction
نه، به کارای اشتباهم اعتراف نمیکنم
As I breathe deep and prepare for my passing
در حالیکه نفس عمیق میکشم و برای مرگم آماده میشم
I hear them chant, burn the witch
میشنوم که اونا شعار میدن، جادوگر رو بسوزانید
I stand accused of bein' in league with Satan
منو متهم به همدستی با شیطان کردن
No proof for the false accusation
هیچ مدرکی برای اتهام غلطشون وجود نداره
Tied to the stake, no hope of escape
بسته شدم به چوب، امیدی برای فرارم نیست
I stand alone and embrace my fiery fate
من تنها می ایستم و سرنوشت آتشین خودمو در آغوش میگیرم
But I won't scream, won't give them that satisfaction
ولی فریاد نمیزم، بهشون اون حس رضایتو نمیدم
No I won't confess my false interaction
نه، به کارای اشتباهم اعتراف نمیکنم
As I breathe deep and prepare for my passing
در حالیکه نفس عمیق میکشم و برای مرگم آماده میشم
I hear them chant, burn the witch
میشنوم که اونا شعار میدن، جادوگر رو بسوزانید
Oh I won't scream, won't give them that satisfaction
ولی من فریاد نمیزنم، اون حس رضایتو بهشون نمیدم
I won't confess my false interaction
نه، به کارای اشتباهم اعتراف نمیکنم
Now as I breathe deep and prepare for my passin
در حالیکه نفس عمیق میکشم و برای مرگم آماده میشم
I hear them chant, burn the witch
میشنوم که اونا شعار میدن، جادوگر رو بسوزانید
Burn the witch
Burn the witch
Burn the witch
Burn the witch
جادوگر رو بسوزانید (x4)
الکساندر پوشکین، نویسندهی روس، زنشو میبینه که با یه مرد خوابیده...
پوشکین اون مرد رو به دوئل با تپانچه دعوت میکنه و توی اون دوئل کشته میشه
میخائیل که عاشق پوشکین بوده یه ترانه به “اسم مرگ” شاعر واسش مینویسه و به خاطرش به یه روستا به اسم کوسک تبعید میشه.
زنان روستایی کوسک لالاییای میخوندن، روش یه آهنگ میذاره و میده به دوستش که اونو ببره سن پترزبورگ، از اونجا میرسه به مسکو و میشه یکی از معروفترین آهنگ های روسی!
هیچکی از رفتن من غصه نخورد
No one grieved for me leaving
هیچکی با موندن من شاد نشد
No one rejoiced for me staying
وقتی رفتم کسی قلبش نگرفت
When I left no one's heart felt pain
بغض هیچ آدمی فریاد نشد
The lump in their throat didn’t turn into scream
وقتی رفتم کسی غصش نگرفت
When I left no one became sorrowful
وقتی رفتم کسی بدرقم نکرد
When I left no one saw me off
دل من میخواست تلافی بکنه
My heart sought revenge
پس چشم هیچ کسی عاشقم نکرد
So nobody’s eye made me fall in love
پس چشم هیچ کسی عاشقم نکرد
So nobody’s eye made me fall in love
وقتی رفتم نه که بارون نگرفت
When I left it did not rain
هوا صاف و خیلی هم آفتابی بود
Even the weather was clear and sunny
اگه شب میرفتم و خورشید نبود
If i had left at night and there was no sun
آسمون خوب میدونم مهتابی بود
I would have noticed the moonlit sky
دم رفتن کسی گفت سفر بخیر
Right before I leave, someone wished me a good trip
که واسم غریب و نا شناخته بود
Who seemed stranger to me
اما اون وقتی رسید که قلب من
But he arrived when my heart
همه آرزوهاشو باخته بود
Had lost all of its hopes and dreams
چهره هیچ کسی پژمرده نبود
Nobody’s face was withered (gloomy face)
گلا اما همه پژمرده بودن
The flowers, however, were all withered
کسائیکه واسشون مهم بودم
People who cared for me
همه شاید یه جوری مرده بودن
Probably have died somehow
وقتی رفتم کسی غصش نگرفت
When I left no one became sorrowful
وقتی رفتم کسی بدرقم نکرد
When I left no one saw me off
دل من میخواست تلافی بکنه
My heart sought revenge
پس چشم هیچ کسی عاشقم نکرد
So nobody’s eye made me fall in love
پس چشم هیچ کسی عاشقم نکرد
So nobody’s eye made me fall in love
وقتی رفتم نه که بارون نگرفت
When I left it did not rain
هوا صاف و خیلی هم آفتابی بود
Even the weather was clear and sunny
اگه شب میرفتم و خورشید نبود
If i had left at night and there was no sun
آسمون خوب میدونم مهتابی بود
I would have noticed the moonlit sky
دم رفتن کسی گفت سفر بخیر
Right before I leave, someone wished me a good trip
که واسم غریب و نا شناخته بود
Who seemed stranger to me
اما اون وقتی رسید که قلب من
But he arrived when my heart
همه آرزوهاشو باخته بود
Had lost all of its hopes and dreams
اما اون وقتی رسید که قلب من
But he arrived when my heart
همه آرزوهاشو باخته بود
Had lost all of its hopes and dreams
از خود صبح دنبال این اهنگم.هی تو مغزم ملودیش پلی میشه بدون این که لیریکسش یادم بیاد.
بالاخره پیداش کردم