گفت: خواب بدی دیدم؛
دیدم خلایق به هیئت گاوان و گوسپندان
جملگی سر در آخوری فروبرده
به چریدن مشغولند
پرسیدم: تو چه میکردی؟
گفت: من نیز چون خلایق
پرسیدم: پس چه فرق میان تو و ایشان؟
گفت: آنها میخوردند و میخندیدند،
من میخوردم و میگریستم ...
#تذکرة_الاولیا
ذکر احمد خضرویه
@khordak_sharar
مردی که کار میکند،
فقر،
آیندهای که رفته رفته
هرگونه امیدی از آن سلب میشود،
سکوتی که شبها بر دور میز حکمفرماست ...
در چنین دنیایی
دیگر جایی برای عشق باقی نمیماند!
#آلبر_کامو #طاعون
.....
می دانستم که برای معشوقه
باید گل خرید
اما ما گرسنه بودیم
پولی را که برای خرید گل کنار گذاشته بودیم
خوردیم!
#ییلماز_گونی
@khordak_sharar
دیو و دد بر عصر ما چنان حاکماند
که بزودی ناچار خواهیم شد
نیکی و عدالتخواهی را،
همچون جرم و جنایت،
در خفای محض صورت بخشیم!
#کافکا
@khordak_sharar
وی را گفتند: از کجا می آیی؟
گفت: از آن جهان
گفتند: به کجا خواهی رفت؟
گفت: بدان جهان
گفتند: بدین جهان چه میکنی؟
گفت: افسوس می دارم.
#عطار #تذکرة_الاولیا
ذکر رابعه عدویه
....
تفسیر متن زیستن اینک به یک نگاه:
بودن کشاکشیست برای دو هیچ و پوچ
انسان ندامتیست میان دو اشتباه...
#علی_اکبر_یاغی_تبار
@khordak_sharar
کجایی که دنیات روی سرم داره آوار میشه...
#علی_اکبر_یاغی_تبار
دکلمه: #ماهور_ابراهیمی
@khordak_sharar
می بینی ام وقتی به مویم برف غم باشد
روزی که پشتم مثل پشت کوه خم باشد
با تو شبی از حسرت امروز خواهم گفت
وقتی که حرفم محض پیری محترم باشد
می گویم از روزی که خوردم حرفهایم را
ترجیح میدادم که نانم در قلم باشد
روزی که گریان از خیابان آمدی گفتی
نفرین به شهری که سگی در هر قدم باشد
یادت می آرم گفتی امید بهاری نیست
وقتی زمستان و زمستان پشت هم باشد
آن روز وقتی سروهای سبز را دیدیم
شکرخدا شب رفته باید صبحدم باشد
چای از دهان افتاد ول کن شاید آن فرصت
روزی برای کودکانت مغتنم باشد
می خواستم از بوسه بنویسم هراسیدم
توی کتابم بیتی از این شعر کم باشد
#مهدی_فرجی
@khordak_sharar
و گفت:
غریب آن بود که در هفت آسمان و زمین
کس با وی به یک تار موی موافق نبود؛
من نگویم غریبم،
من آنم که با زمانه نسازم و
زمانه با من نسازد...
#تذکرة_الاولیا #عطار
ذکر شیخ ابوالحسن خرقانی
.........
من به دنیا آمدم، دنیا نمی آید به من!
#عبدالحمید_ضیایی
@khordak_sharar
شاعر! تو را زین خیل بیدردان، کسی نشناخت
تو مشکلی و هرگزت آسان، کسی نشناخت
کُنج خرابت را بسی تَسخَر زدند اما
گنج تو را، ای خانۀ ویران کسی نشناخت
جسم تو را، تشریح کردند از برای هم
اما تو را ای روح سرگردان! کسی نشناخت
آری تو را، ای گریۀ پوشیده در خنده!
وآرامشِ آبستنِ توفان! کسی نشناخت
زین عشقورزانِ نسیم و گلشنت، نَشْگِفت
کای گردباد بیسر و سامان! کسی نشناخت
وز دوستداران بزرگِ کفر و دینت نیز
ای خودْ تو هم یزدان و هم شیطان، کسی نشناخت
گفتند: این دون است و آن والا، تو را اما
ای لحظۀ دیدار جسم و جان! کسی نشناخت (1)
با حکم مرگت روی سینه، سالهای سال
آنجا، تو را در گوشۀ یمگان، کسی نشناخت (2)
فریاد «نای»ات را و بانگ شکوههایت را
ای طالع و نام تو ناهمخوان! کسی نشناخت (3)
بیشک تو را در روزِ قتل عام نیشابور
با آن دریدهسینۀ عرفان، کسی نشناخت (4)
با جوهر شعر تو، چون نام تو بُرّنده!
ذات تو را ای جوهر بُرّان، کسی نشناخت (5)
روزی که میخواندی: «مخور می! محتسب تیز است!»
لحن و نوایت را در آن سامان، کسی نشناخت (6)
وقتی که می کندند از تن، پوستت را نیز
گویا تو را زآن پوستینپوشان، کسی نشناخت (7)
چون میشدی مخنوق از آن مستان، تو را ای تو
خاتونِ شعر و بانویِ ایمان! کسی نشناخت (8)
آن دم که گفتی: «باز گرد ای عید! از زندان»
خشم و خروشت را در آن زندان، کسی نشناخت (9)
چون راز دل با غار میگفتی تو را هم نیز
ای شهریارِ شهرِ سنگستان، کسی نشناخت (10)
حتی تو را در پیشِ روی جوخۀ اعدام
جز صبحگاهِ خونیِ میدان، کسی نشناخت (11)
هرکس رسید از عشقورزیدن به انسان گفت
امّا تو را ای عاشق انسان! کسی نشناخت (12)
#حسین_منزوی
پینوشتها
1. سنایی:
مکن در جسم و جانْ منزل که این دون است و آن والا
قدم زین هر دو بیرون نِه، نه اینجا باش نه آنجا
2. ناصر خسرو قبادیانی
3. مسعود سعد سلمان
4. عطار نیشابوری
5. سیف فرغانی
6. حافظ:
اگر چه باده فرحبخش و باد گلبیز است
به بانگ چنگ مخور می که محتسب تیز است
7. عمادالدین نسیمی از پیروان نهضت حروفیه که به دستور یکی از اعقاب تیمور ظاهراً پوست از تنش، زنده زنده کندند.
8. طاهره قرةالعین (در اوایل دوره قاجار اعدام شد).
9. فرخی یزدی:
سوگواران را مجال بازدید و دید نیست
بازگرد ای عید از زندان که ما را عید نیست
10. م. امید (اخوان ثالث) و شعر قصۀ شهر سنگستان:
سخن می گفت سر در غار کرده
شهریار شهر سنگستان...
11. خسرو گلسرخی
12. ما عشق را رعایت کردیم... ما انسان را رعایت کردیم (شاملو).
@ghazalshermahdishabani
می پنداشتم که بر بالای کوهی ایستاده ام
و مسیح وار
روز را می نگریستم
و نگاه من بندگان خوب خدا را جستجو میکرد
و چون کسی را نیافتم
بازپس نگریستم
و سایه ی تیره ی خود را دیدم!
#بیژن_جلالی
@khordak_sharar
هر دمی چون نی
از دل نالان
شکوه ها دارم...
#محمدرضا_شجریان
#داریوش_پیرنیاکان
#جواد_آذر
ریمیکس: #ماهان_فرزاد
@khordak_sharar
نه او با من،
نه من با او!
نه او با من نهاد عهدی،
نه من با او...
نه ماه از روزن ابری به روی برکه ای تابید
نه مار بازویش بر پیکرم پیچید!
شبی غمگین، دلی تنها، لبی خامُش
نه شعری بر لبانم بود،
نه نامی بر زبانم بود،
دو چشمم خیره بر ره، سینه پر اندوه،
به امیدی که نومیدیش پایان بود!
سیاهی های ره را بر نگاه خویش می بستم
و از بیراهه ها راه نجات خویش می جستم
نه کس با من،
نه من با کس
سر یاری
نه مهتابی
نه دلداری
و من تنهای تنها، دور از هر آشنا بودم
سرودی تلخ را بر سنگ لب ها سخت می سودم،
نوای ناشناسی نام من را زیر دندان های خود بشکست!
و شعر ناتمامی خواند:
«بیا با من!»
از آن شب در تمام شهر می گویند:
«او با تو؟»
ولی من خوب می دانم
نه او با من!
نه من با او!
#نصرت_رحمانی
@khordak_sharar
به این اتاق مبادا
بهارسر زده باشد
بهار سر زد و سر شد
خروس خوان سحرشد
ستاره های من آیا
خیال خواب ندارید؟
#حسین_صفا
بر آتش تو نشستیم و دود شوق برآمد
تو ساعتی نَنِشستی...
که آتشی بنشانی...
#سعدی
@khordak_sharar
اما چه خوشست
که روبرو بنشینیم
شب های زمستون و روزهای بهار...
#محمدرضا_اسحاقی
@khordak_sharar
منو صد سال تنهایی تو این دنیای پوشالی
یه کولی مرده توو نقاشیای سالوادور دالی
توی تلفیق ریل گمشده تو مه، گرفتارم
هوا سرده، نفس ابره، دارم بیحرف میبارم
مث انگشت پطروس خسته از کم خونی مزمن
کرختن، یخ زدن دستام ازین تغییر ناممکن
دلم تنهایی رنگ سفید بستهی ماژیک
خودم موسیقی دلگیر فیلمای دراماتیک
یه سوزنبان شدم رو صفحهی گردِ گرامافون
سرم گرم تو باشه اوج میگیرم مث بالون
تو این گوشم قمر میناله داغم تازهتر میشه
صدای جیغ ساکسیفون توی دستگاه ماهوره
کوئن هم توی اون گوشم که:
"Dance me to the end of love"
برات لالایی میخونم بخواب عمرم ، بلا دوره
ببین اشکای ساکسیفون توی چشمای ماهوره
بخواب عمرم ، بلاگردون چشماتم، بلا دوره
#پدرام_پاریزی
@khordak_sharar
شرح سوختن درون آب
شرح حل شدن درون خواب
شرح یخ زدن در آفتاب
شرح کیف کردن از عذاب
شرحِ شرحه شرحه بودن است
آنچه بر بشر گذشته است...
#حسین_صفا
@khordak_sharar
و گفت
اگر به ترکستان تا به در شام
کسی را خاری در انگشت شود
آن از آن من است.
همچنین از ترک تا شام
کسی را قدم در سنگ آید
زیان آن مراست.
و اگر اندوهی در دلیست
آن دل از آن من است...
#تذکرة_الاولیا #عطار
ذکر شیخ ابوالحسن خرقانی
@khordak_sharar
پرونده بسته شد
و قایق عشق
بر صخره ی زندگی روزمره شکست
با زندگی بی حساب شدم ...
#ولادیمیر_مایاکوفسکی
@khordak_sharar
استاندال بهترین لطیفه ای را که من می توانستم بیان کنم از من ربوده است:
«تنها عذر خدا این است که اصلا وجود نداشته باشد...»
من خود نیز در جایی گفته ام
بزرگ ترین ایراد هستی تا کنون چه بوده است؟
خدا...
#نیچه
@khordak_sharar
و گفت
اگر مردم گرد آیند
تا مرا خوار گردانند
چنان که من خویش را خوار گردانیدهام، نتوانند!
#عطار #تذکرة_الاولیا
ذکر ابوسلیمان دارایی
@khordak_sharar
#کیهان_کلهر #علی_اکبر_مرادی #میم_رسولی
......
صبح است ساقیا، قدحی پرشراب کن
دور فلک درنگ ندارد، شتاب کن
زان پیشتر که عالم فانی شود خراب
ما را ز جام باده ی گلگون خراب کن!
#حافظ
@khordak_sharar
بويزيد بسطامی در راهی می رفت،
آواز جمعی به گوش وی رسيد.
خواست آن حال بازداند؛ فراز رسيد.
كودكی ديد در لژن سياه افتاده و
خلقی به نظاره ايستاده؛
همی ناگاه مادر آن كودك از گوشه ای در دويد و
خود را در ميان لژن افكند و
آن كودك را برگرفت و برفت.
بويزيد چون آن بديد وقتش خوش گشت.
نعره ای بزد ايستاده و می گفت:
شفقت بيامد، آلايش ببُرد!
محبت بيامد، معصيت ببُرد!
عنايت بيامد، جنايت ببُرد...
#رشيد_الدين_ميبدی #کشف_الاسرار
@khordak_sharar
ز بعد ما
نه غزل
نی قصیده می ماند!
#بیدل_دهلوی
دکلمه: #ماهور_ابراهیمی
موسیقی: بین من و بهشت #کیهان_کلهر
@khordak_sharar
درخواستم از حق تعالی که مرا به من نمایی
چنان که هستم!
مرا به من نمود با پلاسی شوخگن!
و من همی در نگرستم و گفتم: «من اینم؟»
ندا آمد: «آری!»
گفتم: «آن همه ارادات و خلق و شوق و تضرع و زاری چیست؟»
ندا آمد: «آن همه ماییم، ...تو اینی!»
#عطار #تذکرة_الاولیا
ذکر شیخ ابوالحسن خرقانی
@khordak_sharar
عالم هر بامداد برخیزد،
طلب زیادتی علم کند
و زاهد طلب زیادتی زهد کند
و ابوالحسن در بند آن بود
که سُروری به دل برادری رساند.
#عطار #تذکرة_الاولیا
ذکر شیخ ابوالحسن خرقانی
........
بهترین روش برای نیک آغازیدن یک روز اینست:
به هنگام بیدار شدن بیندیشیم
که امروز چگونه می توانیم
دست کم یک نفر را شاد کنیم.
#نیچه
@khordak_sharar
آی چرخ و فلک، مرا به چرخ آوردی
آی کولابی بودم، مرا به بلخ آوردی...
آی کولابی بودم، آب شیرین می خوردم
آی سرگشته مرا به آب تلخ آوردی!
آی لعنت بر کسی که از وطن کنده شود...
آی افتد بر فریب او به کس بنده شود
آهنگساز: #حسین_علیزاده
آواز تاجیکی: #راحله_برزگری
@khordak_sharar