زندگی؟!
انگار تو گرمای تیر، تو تاکسی، پشت چراغ، شیشه پایین، بغل اگزوز یکی از این خاورا گیر افتادم که هی پشت سر هم گاز میده.
میگم الان تموم میشه...الان تموم میشه...الان تموم میشه...الان تموم میشه...
از دنیای شما فقط سه چیز میخواهم:
۱- پاریس
۲- آپارتمانی در پاریس
۳- او در آپارتمانی در پاریس
از فکر کردن به راه رفتن پناه بردم، الان راه میرم فکر میکنم، راه میرم فکر میکنم، راه میرم فکر میکنم...
@kofebor مهموم
گفت:
خانه ها در غیاب ساکنانشان خواهند مرد؛
و سپس به قلبش اشاره کرد
@kofebor محمود درویش
یه ایده جالب در مورد وصیتنامه به ذهنم رسید. روی پاکت نامه بنویسم 39 روز بعد از مرگ ساعت 2 و 37 دقیقه صبح باز شود. بعد داخلش بنویسم: "دیروقته منم دیگه زنده نمیشم. بگیرین بخوابین برا چهلم سر حال باشین" البته چون میدونم بی جنبه این و تا اون موقع صبر نمیکنین و فوری بازش میکنین نمینویسم اصلا. بی جنبه ها
یادتونه قبلا یه شبکه بود به اسم پرشین تون که توی ۱۳ روز عید یه عالمه انیمیشنهای خفن میزاشت؟ :))) ولی یهو قطع شد اما این چنل تمام انیمیشنهای پرشین تون فول گذاشته براتون:🥹🤍
- 𝗣𝗘𝗥𝗦𝗜𝗔𝗡 𝗧𝗢𝗢𝗡
زنبوری به اشتباه روی گلم نشست، کندویی عسل اشتباه تولید کرد، خرسی عسل اشتباه را خورد؛ سر راه عاشق شکارچی شد، شکارچی او را کشت
پوستش را برای فروش آورد، من پوستش را خریدم، اشتباه بود؛ رنگش به من نمی آمد.
فردا باید دوباره برای زنبورها گل ببرم.
@kofebor بیدال
تا بداند که شب ما به چه سان میگذرد،
غم عشقش ده و عشقش ده و بسیارش ده.
@kofebor مولانا
آری عشق کورم کرده بود
ولی لبهای من میدید. لبهای من میدید، میبویید، میشنید و در حسرت بوسیدنش میسوخت و میگریست!
صدای تق تق پاشنه های کفشت هنگام رفتنم هنوز در گوشم است. من رفتم، چرا پاشنه تو صدا داد؟
@kofebor Travis
امروز گوشی دوستم زنگ خورد یکی به اسم "oxymoron" بود بهش گفتممزاحم تلفنیه اینجوری سیو کردیش خندید گفت نه؛این جز اسامی و اصطلاحات بینالمللی که معادل فارسی ندارن و از این چنل برداشتم:
🏮@takoj
من یک مهمانی بزرگ را به خاطر اینکه بتوانم راس ساعت دوازده شب در تاریکی روی مبل بنشینم و سیگار بکشم به هم زدم
همیشه وقتی ناراحت میشم میرم یه گوشه کز میکنم و کلی با خودم حرف میزنم. تهشم به این نتیجه میرسم که این کار هیچ فایده ای نداره. نکته جالبش اینجاست که وقتی از اون گوشه میام بیرون میبینیم ۳ ماه گذشته!
او غمگین است، آدمها را در منطقش میکشد، روحش برای کشتارها میگِریَد و از درد گلویش را آویزِ آسمانِ اتاق میکند
@kofebor bitter dream
کاش یکی از این آدمای تو GTA که نقش مردم رو دارن بودم، بیهدف و بیدغدغه تو شهر راه میرفتم، سوار ماشینم میشدم، هر پنج متر یه بار پشت چراغقرمز وایمیسادم، یه روانی ماشینم رو میدزدید و با موشک منفجرم میکرد