زیر امضای تمام شعرهایم مینویسم" دل❤" نوشت تابدانند " عشق را باید فقط با "دل ❤" نوشت @kolbeh_sher_delaviz
══ 🔻 ══ ❥
♦️ خودشنـاســی/معـمـاری درون
◉ Gognus•Kimia@gar
♦️ شــور عــرفــان
◐ ShahrAshoob•121
🔺🔺
دلا اگر نفسی می زنی به صدق و صفا
به جان بکوش که باشی غلام اهل وفا
به هر قبیله چه گردی اگر تو مجنونی
بیا و قبله گزین از قبیله ی لیلا
#حسین_خوارزمی
دارم عجب از غنچه ی دل تنگ، که چوُن؛
از دل، رخِ نازنینِ گل، کرد برون
در خون دل غنچه، اگر نیست، چراست؟
گل را، همه پرّههای دامن، پر خون
#سلمان_ساوجی
بتم باز قصد جفا میکند
به یک بار ما را رها میکند
مرو ای طبیب دل دردمند
که دردت دلم را دوا میکند
#جلالالدین_عضد_یزدی
چو دانستی که بخت از من رمیده است
تو هم – ای جان شیرین ! رو نهفتی
نگفتی از من بیدل چه دیدی
نگفتی – جان شیرینم ! نگفتی!
#ایرج_دهقان
گویی مرا شبت خوش خوش کی به دست آتش
آتــش بود فـراقـت حـقا و زان زیـادت
عاشق به شب بمردی والله که جان نبردی
الا خــیال خـوبـت شـب مـیکـند عــیادت
#مولانا
فواره ای از گلاب، تقدیمت باد
آرامـش شعر ناب، تقدیمت باد
ای ماه کنار پنجره! صبح بخیر
گلبـــوسه آفتــاب تقدیمت باد
#شهراد_میدری
ای عشقِ تو عین عالـم حیرانی
سرمایهٔ سودای تو سرگردانی
حال منِ دلسوخته تـا کی پرسی
چون میدانم کـه بـِه ز مـن میدانی...
#مولانا
ای دوست دم از وفای دشمن درکش
با دوست نشین و باده روشن درکش
آمیختن آفتی ست در گوشه نشین
وز نا اهلان تمام دامن درکش
#خیالی_بخارایی
بیا که شاهد بستان ز رخ نقاب انداخت
نسیم در سر زلف بنفشه تاب انداخت
صبا شمیم گل و بوی یار گلرخ داد
مرا و مرغ چمن را در اضطراب انداخت
#جامی
میشود بیگانگان را دوری ظاهر حجاب
آشنایان را نمیسازد ز هم هجران جدا
زود میپاشد ز هم جمعیت بی نسبتان
دانه را از کاه در خرمن کند دهقان جدا
#صائب_تبریزی
ای اشک روان بگو دلافزای مرا
آن باغ و بهار و آن تماشای مرا
چون یاد کنی شبی تو شبهای مرا
اندیشه مکن بیادبیهای مرا
#مولانا
چو غواصی که از صید صدف مایوس برگردد
نفس تاکی رود پایین و با افسوس برگردد
به آب دلو تا کی میتوانی زندهاش داری
نهنگ مرده نتواند به اقیانوس برگردد
#حسین_جنتی
گفتمت دم مزن از عشق دلا نشنیدی
این زمان خاطر خرم نه تو داری و نه من
ای دل از درد تو بیتابی و من بیطاقت
چاره صبرست که آن هم نه تو داری و نه من
#شجاع_کاشانی
سرمایۀ عیش، صحبت یاران است
دشواری مرگ، دوری ایشان است
چون در دل خاک نیز یاران جمعند
پس زندگی و مرگ به ما یکسان است
#خلیل_الله_خلیلی
ور نمیدانی که خود جانان چه باشد در صفا
هر چه آن را از تو بیرون برد آن را آن شمر
چشمهٔ حیوان چه جویی قطرهای آب از نیاز
در کنار افشان ز چشم و چشمهٔ حیوان شمر
#سنایی_غزنوی
به شِکَرخنده بُتا نِرخِ شِکَر میشِکَنی
چه زَنَد پیشِ عَقیقِ تو، عَقیقِ یَمَنی؟
گُل رُخا سویِ گُلِستان دو سه هفته بِمَرو
تا زِ شَرمِ تو نَریزد، گُلِ سُرخِ چَمَنی
#مولانا
تا در نرسد وعده ی هر کار که هست
سودی ندهد یاریِ هر یار، که هست
تا زحمت سرمای زمستان نکشد
پُر گل نشود دامن هر خار که هست
#ابوسعید_ابوالخیر
روان گشتند جانها سوی عشقت
که با عشقت روانها برنتابد
درون دل نهان نقشیست از تو
که لطفش را نهانها برنتابد
#مولانا
با یار جفا جوی پس از هجر دراز
کردم به تلطف سخن وصل آغاز
از هر بن موییش بر آمد آواز
کای برده دلت عشق من آوردی باز
#مجیرالدین_بیلقانی
ای گشته من از غمِ فراوان تو پست
شد قامت من ز درد هجران تو شَست
ای شُسته من از فریب و دستان تو دست
خود هیچکسی به سیرت و سانِ تو هست؟!
#ابوشکور_بلخی
از مشک نگر که لاله بنگاه گرفت
زو طبع، غمی دراز و کوتاه گرفت
بر ماه به شست زلفکان راه گرفت
گیرند به شست ماهی او ماه گرفت
#عنصری_بلخی
سخنی که با تو دارم به نسیم صبح گفتم
دگری نمی شناسم تو ببر که آشنایی
من از آن گذشتم ای یار که بشنوم نصیحت
برو ای فقیه و با ما مفروش پارسایی
#سعدی
من زخمي از قصورِ زمينم که تیر غیب
از هر کمان رها شده خوردهست بر تنم
فرداي من تصور دنیای بهتری ست
امروز اگر به دورِ خودم پيله ميتنم
#پوریا_شیرانی
مژگان به هم بزن که بپاشی جهان من
کو بی زمین من به سر آسمان من
درمان نخواستم ز تو من درد خواستم
یک درد ماندگار ! بلایت به جان من
#حسین_منزوی
بویی از خاک رهت، همره باد سحری است
رنگی از حسن رخت، مایه گلبرگ طری، است
دم ز زلف تو زنم، زان دم من مشکین است
سخن از لعل تو گویم، سخنم، زان شکری است
#سلمان_ساوجی
جان بر لب و ز یار هزار آرزو مرا
بگذار ای طبیب زمانی به او مرا
زین تب چنان ره نفسم تنگ شد که هیچ
جز آب تیغ او نرود در گلو مرا
#محتشم_کاشانی
ای کرده غمت با دل من، روی به روی
زُلف تو کند حال دلم، موی به موی
اندر طلبت، چو لولیان میگردم
دور از در تو، دربدر و کوی به کوی
#عراقی
برخیز که رهروان به راهند، همه
پیوسته به سوی جایگاهند، همه
آنجا که به جز دوست، ز کس یادی نیست
افسرده دلان روی سیاهند، همه
#امام_خمینی
رخسار ترا لاله و گل بار که داد
وان سنبل نو رسته بگلنار که داد
و انروز بدست آن شب تار که داد
وان یار سزا را بسزاوار که داد
#عنصری_بلخی