روزها می آیند و ....
خورشید برای همه یکسان می تابد
یادم باشد
آنچه زیباترش میکند ، منم
و به انتظار کسی نخواهم نشست
✍ #امیرملیحی
🆔@Kooh_O_Vaje
امروز ...
برای هزار و یکمین بار
فراموشت خواهم کرد
آه ازین تناقض پرتکرار ...
✍ #امیرملیحی
🆔@Kooh_O_Vaje
میان خوابم و یکدم تو را بر قله میبینم
بساط عیش و نوشم را به روی قله میچینم
بدین مستی چه آزادم سبکبالم به هر یالی
به پرواز آیم و بالی ز پشت قله برگیرم
ز هر سویی که میچرخد نگاه گرم و تابانت
چو خورشید دَم ظـُهرت ورای قله دَر گیرم
بسوزم تا که دریابم حریق عشق مجنونان
ز این عشق جنون آور به روی قله زنجیرم
بچرخا و برقصا ای دوای درد بیماران
ز این درمان طنّازی دوا از قله میگیرم
سرافرازم چو شیر اوژن مرا بر اوج پیدا کن
میان خواب خود دیدم به روی قله چون شیرم
مرا راهی نـَبـُد یکدم تو را گم کردَمی در خواب
به ناگه فکر آن آمد به سوی قله رَه گیرم
✍ #امیرملیحی
#کوه_و_واژه
برای زنده یاد فقید ، فرهاد احمدپور
پیشکش به یار همیشگی اش مجید قیدی نژاد و خانواده آن بزرگمرد فقید
🆔@Kooh_O_Vaje
👈🏿 "غول سبز "
داستانی واقعی
در ماه می سال 2014 ، جوان انگلیسی (گری سایزر) اهل نیوکاسل ، در اقدامی جسورانه تصمیم گرفت به تنهائی بیش از 2000 مایل برابر (3200 کیلومتر) را بپیماید
این پیمایش ۵ ماه طول کشید ، وی از ارتفاعات ایالت جورجیا ماجراجوئی خود را آغاز ، و پس از ۱۵۳ روز ، بر قله کوه ماینیز ، با تحمل سختی های بسیار به پایان رساند .
گری قبل و بعد از اقدام به اجرای این برنامه تصاویری از خود تهیه کرد که اثرات این پیمایش پرفشار و سنگین ، در مقایسۂ دو عکس وی کاملأ پیداست .
میلیونها نفر برنامۂ او را دنبال ، و پس از پایان این ماجراجوئی لقب "غول سبز" را به وی دادند .
گری سایزر ، دیگر به محل کار قبلی خود بازنگشت و با نوشتن کتابی از شرح ماجراجوئی اش ، بنام " پناهگاه بعدی کجاست ؟" مسیر زندگی اش دچار تغییر شد و هم اکنون در حال آموزش به کسانی ست که علاقمند به ماجراجوئی های اینچنین هستند.
پژوهش و ترجمه :
✍ #امیرملیحی
#کوه_و_واژه
🆔@Kooh_O_Vaje
یک قلم ، از مژه ات وام بگیر
و کتابے بنویس
پای قلّه ، لب دیوارۂ ذوق
و مرا جاے بده
تا به هر فصلِ همین قصّۂ موّاج بلـــند
قهرمان لب پرچین نگاهت باشم
✍ #امیرملیحی
#کوه_و_واژه
🆔@Kooh_O_Vaje
یک بداهه ویژه
به افتخار مهمان های تازۂ کانال
تو اگر آمده ای
پای بر قلبم نِه
من و این خط و قلم
همه در عرش توئیم
تو اگر می مانی
پای بر چشمم نِه
من و این جان و تنم
همگی فرش توئیم
#امیرملیحی
کوه رفتم تا ببویم بوی دوست
دره ها را در پی مه روی دوست
گیس او زیباتر از گیسوی یار
شانه ام بر صخره ها چون موی دوست
بند پاکوبش شوم در عمق کوه
چو زلیخا عاشقم بر روی دوست
گم نگردم چون به دل خواهم پرید
قله باشد رهنمای کوی دوست
درّه را دیدم تیام چشمه ای
تا بنوشم قطرهای از جوی دوست
کوله بستم تا رهی یابم به او
لاجرم باید شوم رهپوی دوست
روزها در کوله ام یک دم همی
می تراود عِطر آن شب بوی دوست
فخر قلّه چون کند شادان مرا
گر نباشم یک دمی پهلوی دوست
✍ #امیرملیحی
#کوه_و_واژه ، کانون فرهیختگان کوهستان
🆔@Kooh_O_Vaje
"چالش پند "
👈🏻 چهارمین مشارکت از سوی همراهان کانال
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
پشت من یک کوله است
مندَرِس اما شکوفا و قشنگ
پای من خسته ، ولی...
دل پر از امّید و پیمان الَست
کفشهایم برگ سبز
چون نفس های درختان بر فراز
کوله ام سرشار ذوق
چای هم دم کردهام ، از بوی دوست ...
همنوردی آمد و پیشم نشست
چشمهایش سروِ شاد
سرخ گون و پر تپش
می شود صد قصّه از چشمان زیبایش نوشت
نکته ها گفتیم و عشق کوه هم آمد میان
ذکر رفتن در میان ما رواج تازه یافت...
یک وجب نه ... صد جریب
صدهزاران گام با یاد حبیب
با خودم گفتم بگیرم پندی از قندان او
سر به زیر و ممتنع
گفتا : ...................
این عشق بین ما هست مشترک
حرف ها داریم از زیبایی هر لحظه اش
هرکدام آییم سوی معشوق از برزنی
تا بگیریم بوسه ای از فراز قله اش
تا زمانی اینچنین دلبری در قلب ماست
راهمان با هم یکیست در حفظ چهره اش
فراوان بهره ها میبریم از جانب یار
عهدمان اینست صیانت از پیکره اش
همنوردم ای دلداده به این عشق جاودان
کوشا باش در نگهداری از جامه اش
#شایسته
🆔@Kooh_O_Vaje
👈🏻 سوّمین مشارکت از سوی همراهان کانال
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
پشت من یک کوله است
مندَرِس اما شکوفا و قشنگ
پای من خسته ، ولی...
دل پر از امّید و پیمان الَست
کفشهایم برگ سبز
چون نفس های درختان بر فراز
کوله ام سرشار ذوق
چای هم دم کردهام ، از بوی دوست ...
همنوردی آمد و پیشم نشست
چشمهایش سروِ شاد
سرخ گون و پر تپش
می شود صد قصّه از چشمان زیبایش نوشت
نکته ها گفتیم و عشق کوه هم آمد میان
ذکر رفتن در میان ما رواج تازه یافت...
یک وجب نه ... صد جریب
صدهزاران گام با یاد حبیب
با خودم گفتم بگیرم پندی از قندان او
سر به زیر و ممتنع
گفتا : ...................
گر بدیدی همنوردی را درحال نیاز
حتما بگیری دست او ...
#الهام
🆔 @Kooh_O_Vaje
👈🏻اولین مشارکت جدی از سوی همراهان کانال
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
پشت من یک کوله است
مندَرِس اما شکوفا و قشنگ
پای من خسته ، ولی...
دل پر از امّید و پیمان الَست
کفشهایم برگ سبز
چون نفس های درختان بر فراز
کوله ام سرشار ذوق
چای هم دم کردهام ، از بوی دوست ...
همنوردی آمد و پیشم نشست
چشمهایش سروِ شاد
سرخ گون و پر تپش
می شود صد قصّه از چشمان زیبایش نوشت
نکته ها گفتیم و عشق کوه هم آمد میان
ذکر رفتن در میان ما رواج تازه یافت...
یک وجب نه ... صد جریب
صدهزاران گام با یاد حبیب
با خودم گفتم بگیرم پندی از قندان او
سر به زیر و ممتنع
گفتا : ...................
تا ندانی قدر خاک و قدر اب و اسمان
تا نیابی دل بزرگی در نهان
تا نفهمی سجده بر انوار پر رمز هلال
تا نرقصی کف به کف،پهلو به پهلو با ظلال
پا منه ای همنورد بر فرق کوهستان یار
کین نصیحت را رفیق چون بیرقی بر دوش دار
#دکتر_مریم_موسوی
🆔@Kooh_O_Vaje
برای روز جهانی کوهستان
"بازمانده"
کوله هائی مست مست
کفشهائی تشنه در پاکوب های بی رومق
لاشۂ یک درّه از افکار تبدار هوس
مرگ اندیشه به فتوای صعود
ابرهای گیج و دور ...
در فراسوی نگاه چشمه پیر و خمود
ملتقای خاک و دود
چون تپش های هراسانگیز مُردن ...
اندکی با طعم گس
این همان چیزی است کز من مانده است !
در تکاپوی رسیدن از سراشیب ازل
قصه ام در دل نهفتم
زان گون های عقیم
در شگفتم !!
شال نرم نسترن را ، خار از یادم ببرد !
در حصارم بر وراء
همچنان تاک شکسته ، مرده ای اندر قفس
این همان چیزی است کز من مانده است !؟
✍ #امیرملیحی
#کوه_و_واژه
🆔@Kooh_O_Vaje
یک اتفاق شیرین بین من و تو افتاد
زان پا به پای فرهاد تا بیستون دویدن
✍ #امیرملیحی
🆔 @Kooh_O_Vaje
#آموزشی
روشی ساده برای پناهگاهها
ریخت و پاش و لگدمال شدن کفشهای چند میلیونی رو میشه با این روش از بین برد .
🆔@Kooh_O_Vaje
سفیدم
سبزم و قرمز
عبورت را نمیبینم
هزاران واژه فریادم . ... .
سکوتت را نمی فهمم !!
✍🏼 #امیرملیحی
هرچه نزدیکتر می شــوی
می آشـــوبم ... می ترســـم
تو همـــان قلّٔه ای
که تمــام بیتابی ام ، از حضور توست
می دانی ... ؟
وسوسهٔ آغــوشت رهـــایم نمی کند
ناچارم ...
✍🏼 #امیرملیحی
🆔@Kooh_O_Vaje
امشب سرودۂ تازه ای که نوشتم رو برای شما گرامیان منتشر می کنم .
امشب ساعت 0⃣0⃣ : 0⃣0⃣
با ما بمونین
🆔@Kooh_O_Vaje
👈🏻 دوّمین مشارکت از سوی همراهان کانال
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
پشت من یک کوله است
مندَرِس اما شکوفا و قشنگ
پای من خسته ، ولی...
دل پر از امّید و پیمان الَست
کفشهایم برگ سبز
چون نفس های درختان بر فراز
کوله ام سرشار ذوق
چای هم دم کردهام ، از بوی دوست ...
همنوردی آمد و پیشم نشست
چشمهایش سروِ شاد
سرخ گون و پر تپش
می شود صد قصّه از چشمان زیبایش نوشت
نکته ها گفتیم و عشق کوه هم آمد میان
ذکر رفتن در میان ما رواج تازه یافت...
یک وجب نه ... صد جریب
صدهزاران گام با یاد حبیب
با خودم گفتم بگیرم پندی از قندان او
سر به زیر و ممتنع
گفتا : .............
می روم اما دلم را جا نهم ...
#فرشته_احمدیانفر
🆔@Kooh_O_Vaje
👈🏻 ... رهائی
گاهی بی اونکه به عاقبتش فکر کنم و برام اهمیت داشته باشه می خوام کوله پشتیمو روی قله رها کنم و برگردم ...!
شاید این ایده ی ناگهانی رو شما هم داشته باشین ، اینکه همه چیزایی که توی کوله تون دارین رو فراموش کنین ... حتی خود کوله رو .
اینکه تا حالا چقدر لباسهای رنگارنگ پوشیدم و چه اسکارفهایی به صورتم زدم ، یا چند تا فلاسک چائی رو پر و خالی کردم ، اینکه آیا این همه جابجایی و تغییر تونسته بخشی از روحمو از تنم جدا کنه و احوالاتمو به جائی دیگه ببره ، به جائی فرامکانی ، فرازمانی .
زمان ، کنجکاوی ، اشتیاق ، جنون ، مثل یک نخ نامرئی همه ابعاد ذهن از هم پاشیده دوران میانسالیمو به آینده ای پر از ابهام هل میدن !! نخی که دیده نمیشه اما اونقدر محکمه که دیگه نمیشه اسمشو نخ گذاشت.
یه وابستگی مفرط به همه چیزهایی که منو به جلو میکشونه ، گاهی فکر اینکه این همه خاطرات شعلهور و گنگ ، مثل زمانی که توی کوه همه جا رو مه بگیره و تو ندونی کجای این ارتفاع مبهم هستی ، ولی اشتیاق رفتن تو رو به جاهائی میبره که بی عاقبت ترین فرجام ها رو برات رقم میزنه ، مثل وقتی که از مادر متولد میشی و میزنی زیر گریه ، یه گریۂ عمیق ، یه اعتراض خام ... اما لاجرم ، تبعیت از اومدن و ادامه دادن ، به چی !!؟
کاش می شد بالاخره به این وسوسۂ انجام نشده لباس واقعیت بپوشونم و همه وابستگیهای نامأنوس نرفتن ها ، نموندن ها ، عاشق نشدن ها و هزاران نشده های نشدۂ نشده رو بزارم و بیام پایین .
شاید از نگاه آدمای دیگه ، این یه جور خودزنی باشه ، اما فکر میکنم که شروع دوباره اس ...
کاش میشد همه این لباس ها و کلاه ها و اسکارفها رو گذاشت و برگشت ، بدون ماسک ، بدون رنگ ، بدون ترس از قضاوت آدمایی که دارن منو به نگاه یک آدم احمق میبینن ، دستامو مثل بال یه عقاب باز کنم و با اندیشه یه قاصدک سبکبال ، به عمق چیزهایی که برای اولین بار قراره تجربه شون کنم شیرجه بزنم .
کاش میشد ...
✍ #امیرملیحی
#کوه_و_واژه
🆔@Kooh_O_Vaje
"چالش پند "بمناسبت روز جهانی کوهستان
دوستان گرامی و همراهان عزیز پس از خواندن این شعر ، لطفاً در ادامۂ آن نظر خودتان را به عنوان پندی که قرار است به یک همنورد بدهید ، بنویسید تا شعر کامل شود . بهترین نوشتار با نام خودتان منتشر خواهد شد . بسیار سپاسگزارم
#امیرملیحی
پشت من یک کوله است
مندَرِس اما شکوفا و قشنگ
پای من خسته ، ولی...
دل پر از امّید و پیمان الَست
کفشهایم برگ سبز
چون نفس های درختان بر فراز
کوله ام سرشار ذوق
چای هم دم کردهام ، از بوی دوست ...
همنوردی آمد و پیشم نشست
چشمهایش سروِ شاد
سرخ گون و پر تپش
می شود صد قصّه از چشمان زیبایش نوشت
نکته ها گفتیم و عشق کوه هم آمد میان
ذکر رفتن در میان ما رواج تازه یافت...
یک وجب نه ... صد جریب
صدهزاران گام با یاد حبیب
با خودم گفتم بگیرم پندی از قندان او
سر به زیر و ممتنع
گفتا : ...................
🆔@Kooh_O_Vaje
👈🏼 "کوه خوشانه"
چه دلخوشی از این قشنگتر که تمام هفته رو کنار کوله ات بخوابی و براش قصه های رویایی بگی ، دستی به سر و روش بکشی و نازش کنی ؛ واسش شعرای قشنگ بخونی و بهشت وعده بدی که آخر هفته میبریش مهمونی ، به جاهایی تازه ....قریب یا دور ...
گاهی هم بهش چیزی نمیگی ، که یهوئی سوپرایزش کنی ، مثلا بگی :میریم همین کوه بغلی ، به جاش ببریش سبلان ...!!
اونجا کنار دریاچه ، صدای جیغاشو بشماری و به صد تا که رسید بگی : بسه دیگه دیوونۂ ندید پدید !!؟ آبرومونو نبر ، پاشو باید برگردیم .
چه دلخوشی از این زیباتر که توی پاکوب همون کوهِ نرفته ، یکی رو ببینی که سالها ندیده بودیش ، ذوق کنی و خودتو بندازی تو بغلش و یواشکی بگی چقدر دوست دارم ، چقدر دلتنگت بودم و .... همونجا بساط یه چای تازه دمو به یاد سالهای غربت به پا کنین و پَر بدین همه قصه های نبودنا و ندیدنا رو ...
آخ چقدر مزّه میده چای بی توقع ...بوسه بی حاجت ... اشک های بی وقفه و ....شونه های خیس مرموز .
✍ #امیرملیحی
#کوه_و_واژه
🆔@Kooh_O_Vaje