+ وقتی چشمات بستست قشنگتره. اون حسی که نمیدونی چندثانیهبعد، دستای من روی کدوم قسمت بدنت میلغزه و تو رو به آتیش میکشونه. وقتی نمیدونی مقصود لبای من روی گردنته یا لبته، روی پوست حساس شکمته یا گودی کمرت، چهرت توهم میره و دهنت نیمهباز میمونه. نیازمند میشی و این همون چیزیه که من میخوام!
_________________
جیمین فقط یه پسر نقاش و موبلوند بود که عاشق پاپیش بود. تا اینکه هماتاقی جدیدش، مجبورش کرد بعد شیشسال، دوباره وقتی میخواد بخوابه،خودش رو زیر اون تصور کنه؛ توی اتاق رویاهاش ببوستش و باهاش معاشقه کنه. اون هماتاقی عجیب و آروم با معاشقههای گاهوبیگاه، جیمین رو آشفته کرده بود.
_جونگ کوکاا..
کمرشو به #سینه ی سفت جونگ کوک فشار داد و سرمست از اون حس خوب #ناله کرد.
+بیبی من حتی #سوراخت روهم آماده نکردم... برای ارضا شدن زود نیست ⁉️
روی گردنش زمزمه کرد و #بوسه ی دیگه ای به #شاهرگش زد که جیمین نالید: خواهش میکنم کوک... 💦
جونگ کوک با خباثت لاله ی گوششو گاز گرفت:
+ این ظالمانه نیست وقتی حتی #شورت خودمم درنیوردم، #ارضا بشی جیمینی؟ 🔞
همونطور که در حال #لیسیدن و #مکیدن لب های هم بودن، دست هاشون برای #لمس سر و #تن همدیگه به حرکت افتاد. جونگ کوک هم بغلش کرد و غلت زد. جیمین این بار به پشت روی #تخت افتاد و هیکل جذاب جونگ کوک تنش رو زیر گرفت.
_ جیمین....
جونگ کوک #دهنش رو به گوشش رسوند و پچ پچ کرد: چیکار داریم میکنیم؟
_ نمیدونم!
سینه ی جیمین زیر فشار #سنگینی سینه ی جونگ کوک سخت حرکت میکرد:
_ولی #لطفا... ادامه بدیم....
وقتی #جیمین قلبشو به #جونگکوک باخت هیچ وقت فکرشم نمیکرد یه روز بعنوان #قاتلش پشت میله های زندان منتظر روز اعدامش باشه.. 🥀
هیچ شاهدی درکار نبود تا بیگناهیشو ثابت کنه و هیچ #مدرکی نبود که بتونه نجاتش بده اما کسی که سال ها فقط از دور نگاهش میکرد، دست به کار شد و زندگی رو برای جیمین #تلختر از گذشته کرد:
_ " چرا نمیتونی منم اندازه ی اون #لعنتی دوست داشته باشی؟ اون #مرده میفهمی⁉️"
✨ Wish ✨
دنبال فیکای خفن و جذاب از #کوکمینی و هنوز نتونستی پیدا کنی؟ 😬
دلت فیکای متنوع با #ژانرای متفاوت میخواد؟ 🤤
میخوای هر روزت از جیکوک پر باشه؟ 🤩
یه چنل از کوکمین با هر نوع نوشته ای (مولتی شات، وانشات، سناریو، فیک چت، ایمجن و ... ) میخوای؟ 😈
پس فیکای #درحال_آپ، #بازگردانی و #فول های چنل مارو از دست نده 🔥
چنلی مختص #کوکمین شیپرایی که فیکای خفن و جذاب میخونن 😎
میخوای هر روزت از فیکای این کاپل #هات پر باشه؟؟ کلی فیک #فول شده درحال آپ سناریو وانشات استوری و فیک چت تو هر #ژانری که دلت بخواد این چنلو پر کرده 🤤🔥
#امگاورس #انگست #اسمات #سوپرنچرال #ومپایر #سداند #روانشناختی #رومنس #امپرگ #هارش #جنایی
فقط کافیه جوین شی و ببینی 😉
+ "زودباش پارک! بیا باهم یه #بازی کنیم..." 📛
فکر خوبی بود! یه فرصت دست نیافتنی...!
چند ثانیه به #لبام خیره موند و بعد ادامه داد:
+ " #بازنده باید #هرکاری ازش خواسته شد رو انجام بده." 💦 🔞
با وجود فهمیدن چیزی که گفت، لبمو گاز گرفتم.
نمیدونستم تا چه حد #قرمز شدن اما مطمئنا خیلی جلب توجه میکردن❗️
وگرنه، نمیتونستم به این سوال که چرا بعد از حرفایی که زدیم، #جونگکوک هنوزم مدام به لبام نگاه میکرد تا جواب بدم. ♨️
+ "یا اینکه... #گاییدم بازی رو❗️"
#جونگکوک با لبایی که به #لبام کوبید، جواب سوالو داد.🔥
♨️ #کوکمین دوست داری و فیک میخوای؟😎
ژانر #اسمات دوست داری؟ 💦
#امگاورس ؟ 🐺
#سوپرنچرال ؟ 🔮
#فلاف ؟
#انگست ؟
#رومانتیک ؟ 🥀
اصلا ژانرای متفاوت؟ 💯
بهرحال میتونی تو این کانال همه شو پیدا کنی🤤
♨️"پدرت یه #امگا رو برای #تعلیم اورده خونه"
#جونگکوک نگاهی به صورت ناراحت یا شایدم عصبانی مادرش انداخت.
-"چیز عجیبیه!برای استخدام خدمتکارا این کارو نمیکرد!"‼️
"اون امگا قرار نیست یه خدمتکار باشه کوک...قراره یه #برده #جنسی باشه" 🔞
با حرفی که زد حالا نوبت جونگکوک بود که تعجب کنه.
"برای خودش؟؟"
"نه برای #شماها" 📛
#Bitch 💦 #کوکمین 🔥
💯 #جونگکوک دلش نمیخواست وقتی اتاق بوی #امگاش رو میداد آلفای دیگه ای اونجا حضور داشته باشه و نمیخواست الان هیچ #آلفایی نزدیک #جیمین باشه ‼️
جو با قوی تر شدن رایحه ی جونگکوک و #فرومون هایی که آلفاش برای به #چالش کشیدن اون آلفا آزاد میکرد، تغییر کرد. نمیذاشت اون #نزدیک جیمین شه، نمیذاشت به جیمین #نگاه کنه. ♨️
🔥 Hotter than hell 🔥 #HTH🔥
♨️ #جونگکوک همونطور که میبوسیدش روی #لباش بی صدا خندید #گاز محکمی از لب پایینش گرفت و با صدا ازش جدا شد:" فقط خودتو کنترل کن تا #ناله نکنی." 🔞
#جیمین با هیجان سرشو تکون داد. #الکلی که ساعت پیش خورده بود بیشتر هیجان زدش کرده بود. 💯
جونگ کوک آروم #سینه ی جیمین روفشار داد تا روی #میز دراز بکشه. 💦
This is not real
♨️دستش رو زیر #چونه ام گذاشت و #سرمو بالا اورد فهمیده بودم رو #چشمام نقطه ضعف داره. 🔥
-"قصدت از این کارا چیه؟" ‼️
#زانوش رو از بین #پاهام به میز تکیه داد 💦 و #کمرمو توی دستاش گرفت و شمرده شمرده گفت:"سعی نکن منو #عاشق خودت کنی.من از اون تیپ ادما نیستم...این مزخرفات اینجا ممنوعه". 📛 #فاصله رو کمتر کرد و جلوی #لبام با لحن سردی گفت:"هرکس به من نارو بزنه میمیره ولی اگه #عاشقش باشم...زجرکشش میکنم " ⛔️💦
#INL ⏳ IT'S NEVER LATE ⏳ #INL
💯 #جونگکوک دلش نمیخواست وقتی اتاق بوی #امگاش رو میداد آلفای دیگه ای اونجا حضور داشته باشه و نمیخواست الان هیچ #آلفایی نزدیک #جیمین باشه ‼️
جو با قوی تر شدن رایحه ی جونگکوک و #فرومون هایی که آلفاش برای به #چالش کشیدن اون آلفا آزاد میکرد، تغییر کرد. نمیذاشت اون #نزدیک جیمین شه، نمیذاشت به جیمین #نگاه کنه. ♨️
🔥 Hotter than hell 🔥 #HTH🔥
-"تو خیلی #خیس شدی" 💦
"برای تو شدم"
-"آره؟ همیشه همینقدر خیسی #جیمین؟"📛
جیمین #هقی زد و سرشو تو #ملافه فرو کرد.
-"بهم جواب بده جیمین"
"نه، فقط برای #تو" ♨️
♨️ مغز اون الان فقط یه چیز رو درک میکنه " درخواست #بوسه اش رد شده" 📛
#جونگکوک خیلی عصبانیه و #جیمین باید اعتراف کنه که الان کمی #ترسیده.
قبل از اینکه پاشو از در اتاق بیرون بذاره، #دستاش از پشت کشیده میشن و #وحشیانه به دیوار پشتش #کوبیده میشه. . .❗️‼️❗️
ناله ی بلندی از درد میکنه و میخواد اعتراض کنه اما وقتی #لب های پسر به لباش کوبیده میشه، خفه میشه. 🔞 💦
Your love is mine 🧬
_میخوامت!
جونگکوک بوسه ای به گردنش زد: نه #جیمین تو منو نمیخوای❕
جیمین سرشو به طرف دیگه ی گردن #معشوقش چرخوند: میخوام #روحمو از #عذابی که داره غرقش میکنه بکشم بیرون! 🚬
جونگ کوک به نرمی دستشو روی کمر جیمین بالا و پایین کرد: ولی این #راهش نیست!
+ پس حتما راه حلش خوردن اون #قرصای لعنتیه!؟ 💊
#اشکاش از گونش سر خورد و روی لب جونگ کوک چکید. زیر لب "لعنتی" ای گفت، خم شد و با بوسه ی نرمش، رد اشکشو پاک کرد. حتی #حس میکرد اشکش هم #آلودس! لعنت به این حس... 🥀
This is not real
#محکم بازوشو گرفت، به دیوار آشپزخونه #کوبیدش و دستاشو دو طرف دیوار گذاشت:
_ بیا جونگ کوکِ #حرومزاده رو باهم ببینیم❗️
دستشو پایین لباس جیمین برد و یه ضرب و محکم بالا کشید. جیمین دستای #جونگکوک رو گرفت و #ترسیده گفت:
+ چیکار داری میکنی...؟؟
جونگ کوک #پوزخندی زد:
_ فقط دارم توصیفتو به واقعیت تبدیل میکنم! ♨️
بلافاصله #لبشو روی گردن #جیمین گذاشت و محکم جاهایی که بعد از بیدارشدن، نشونه گذاری کرده بود، با قدرت #مهر زد.
جونگ کوک دست به کمربند #شلوارش منتظر ماند:
_ اگه کمک خواستی میتونی روم #حساب کنی.
جیمین یک بلوز سفید #مردانه که در دو طرف دکمه ها، نوار سیاه داشت را از بقیه جدا کرد و روی ساق دستش انداخت:
_ چطور؟ رفیق #خوناشام داری؟
_خوناشام؟!
جونگ کوک نیمه لخت و دست به #کمر به سمت او چرخید. قلبش با #هیجان از شنیدن چنین چیزی به #تپش شدیدی افتاده بود:
_ منو... مسخره کردی؟
_ به هرحال پاکش میکنم!
نزدیکتر شد و خودش دست به #کمربند جونگ کوک برد...
هر دو دستشو پشت گردن جونگکوک به هم قفل کرد و بی طاقتیشو با #قوس دادن به کمرش نشون داد:
_ "کوک...بهت #نیاز دارم" ♨️
جونگکوک برای عزیزترین فرد زندگیش میتونست تبدیل به شیطان هم بشه ، پوزخندی زد و صدای بم شده اشو به گوش جیمین رسوند:
_" درست میبینم؟! این فرشته ی #باکره بخاطر #دیک منه که چشماش از التماس پر شدن؟!" 💦
جیمین کلماتی رو که شنیده بود نمیتونست باور کنه اما در کمال ناباوری #پریکام بیشتری رو درست روی خصوصی ترین اندامش احساس کرد و این یعنی جونگکوک اونو حتی بهتر از خودش میشناسه، لعنتی...به پر شدن #سوراخ نبض دارش نیاز داشت همین حالا‼️
_"جونگکوک...لطفا...لطفا منو #بکن" 🔞
✨ Wish ✨
+ منو #میخوای مگه نه؟ 🔥
جیمین گفت درحالی که تمام تمرکزشو روی #لبای جونگکوک که چطور گردنشو میمکید و بوسه میزد، گذاشته بود. جونگکوک با صدایی که بخاطر #تحریک شدنش، #کلفت تر از قبل شده بود جواب داد: ♨️
- #میخوام... خیلی زیاد❗️
جیمین لبخند زد. چقدر این لحظاتو دوست داشت. هنوزم باورش نمیشد قراره با جونگکوک #عشقبازی کنه! 🔞
+ منم میخوامت جونگکوک. خیلی میخوامت! میدونی مگه نه؟! آااهههه... 💦
#جونگکوک با شنیدن جملات از ته دل جیمین، دوباره #مارک #گردنش رو گاز گرفت و ناله ی جیمینو درآورد. و بعد با غرور از اینکه #جیمین رو به این #حال درآورده لب زد:
- میدونم... 📛♨️‼️
➖"تو عمق وجود همهی ما #هیولایی پنهونه که منتظر زمان مناسب برای نمایان شدن و به بار آوردن #ویرونیه. " 💣
نگاهش رو از چشم های کشیده ی #جیمین به #گردنش داد و بی حال پلکی زد.
➖"و نمیدونی چقد مشتاقم #هرشخصی که حتی از کنارم رد میشه رو وادار به هیولا بودن کنم..." 🔪
صحنه ی حمله کردن دفعه ی پیش و به #زنجیر کشیده شدنش، به طرز عجیبی تداعی میشد. ⛓
➖"اینطوری مردم از #کسالت بار بودن درمیان...درست نمیگم #دکتر؟" 💉
فقط وجود #جیمین کافی بود تا احساس خطر کنه. ⛔️
تقابل یک #مافیای دیوونه با یه #دکتر که عاشق #هیجانه 💯
S A V A G E S T R A N G E R 🩸⛓
#SS
فیک های ترجمه ای، در حال آپ، تبادلی، هات و خفن از کوکمین ♨️💯💦
فیک های ترجمه ای، در حال آپ، تبادلی، هات و خفن از کوکمین ♨️💯💦
فیک های ترجمه ای، در حال آپ، تبادلی، هات و خفن از کوکمین ♨️💯💦
فیک های ترجمه ای، در حال آپ، تبادلی، هات و خفن از کوکمین ♨️💯💦
فیک های ترجمه ای، در حال آپ، تبادلی، هات و خفن از کوکمین ♨️💯💦
فیک های ترجمه ای، در حال آپ، تبادلی، هات و خفن از کوکمین ♨️💯💦
فیک های ترجمه ای، در حال آپ، تبادلی، هات و خفن از کوکمین ♨️💯💦
فیک های ترجمه ای، در حال آپ، تبادلی، هات و خفن از کوکمین ♨️💯💦
فیک های ترجمه ای، در حال آپ، تبادلی، هات و خفن از کوکمین ♨️💯💦
فیک های ترجمه ای، در حال آپ، تبادلی، هات و خفن از کوکمین ♨️💯💦
فیک های ترجمه ای، در حال آپ، تبادلی، هات و خفن از کوکمین ♨️💯💦
فیک های ترجمه ای، در حال آپ، تبادلی، هات و خفن از کوکمین ♨️💯💦
#کوکمین شیپ میکنی و تمام #فیک ها رو خوندی و دنبال فیک #جدیدی ؟
فقط یه سر به این #کانال بزنی متوجه میشی که هنوز کلی فیک #فول شده و #درحالآپ نخوندی😎👇🏼
♨️تو همه ی ژانرا ♨️
♨️ - #کوک...
حرف #جیمین با پرت شدنش سمت دیوار و برخورد کمرش به دیوار، نصفه موند. جانگ کوک فورا سمت جیمین رفت و #مچ دو دستش رو گرفت و بالای #سرش #قفل کرد.
جیمین با حرکات جانگ کوک شکه شد و با #چشمای گشاد شده بهش زل زد. ⛔️
جانگ کوک نزدیک گوشش زمزمه کرد :
+ جیمین فکر میکنی #بازی کردن با من کار باحالیه ⁉️‼️
#Mmbf 🔥 با کاپل کوکمین 🔥
#جونگکوک نفس راحتی کشید:"فردا شب ساعت هشت آماده باش!"
#جيمين با هیجان #نفس عمیقی کشید:" #فقط ما دوتا❔⁉️"
جونگ کوک جلوتر رفت و با بیخیالی دست بلند کرد:"فقط ما #دوتا ❗️"
.
.
پسره #وحشی!
هر کارى میکنم ازت دور بایستم باز منو به سمت #خودت میکشی. ♨️♨️♨️
❄️ #Sinner ❄️ #Sinner ❄️ #Sinner ❄️
دستش زیر #لباسم ميخزه و به شکمم چنگ میزنه ... شوکه میشم و ناخودآگاه می لرزم ...♨️
همین جرقه کوچيک کافی بود تا به بدنم یاد آوری شه به پسر #گستاخ پشت سرم #حساسم ...💢
#لب هاش که به لاله گوشم ميچسبه با همون #صدای آروم و خواستني ادامه میده :
وقتی بهم #محتاجي ، دروغ نگو..!🔞
Keep my secret 🤫
♨️-" میدونی چقدر منتظر بودم که تو رو #مال خودم بکنم؟"
+ "پس چرا انجامش نمیدی ؟" #دست های کوچیک #جیمین زیر شلوار #جونگکوک تکون خوردن"این هم، خیلی منو #میخواد" 📛
-"خیلی میخوادت ، هم خودش هم #صاحبش ❗️❗️"
جونگ کوک #دیکشو از زیر #باکسر روی دست جیمین کشید" #پاهاتو باز کن پسر خوب" اولین ضربه ی دستش رو روی #باسن پر پسر رقاص، فرود اومد." اگه میخوای خوب به #ارگاسم برسونمت، پس اینا رو بشمار"🔞💦💦
Your love is mine 🧬
سرمو نزدیکتر بردم و خیلی آروم صداش زدم...
" #استاد؟" نزدیک تر شدم...📛
"آقای #جئون؟" نزدیک تر...
" #جونگکوک شی؟" صورتم فقط چند اینچ با #صورتش فاصله داشت و نفسام به صورتش میخورد...💦
"جونگکوک؟" دیگه هیچ راه برگشتی نبود، دستمو که کنار دستش روی تخت تکیه داده بودم نزدیکتر بردم و #انگشتامو بین انگشتاش قفل کردم و #لبامو.... 🔞
《Feel it ✨》
♨️ "بیبی تو اومدی ولی #ددی هنوز کارش تموم نشده"
بعد #کمر جیمین رو گرفت و جاشونو عوض کرد. حالا #جونگکوک روی تخت به پشت دراز کشیده بود و #جیمین روش نشسته بود. 💦
-"زود باش، به ددی نشون بده #سواری کردن بلدی"
جیمین #نفسش با شنیدن اون حرف تو گلوش گرفت. ‼️📛
جونگکوک با دستش فشاری به #پهلوهاش وارد کرد.🔞
《Hello doll!👅》
♨️ نفس عمیق ترى کشید ودستش به #شلوارش رسید.
#جیمین دستش رو از کمربند شلوارش داخل فرو کرد و #ناله کوتاهی کشید:"آآآه ... #دکتر " 🔞
کل تن #جونگکوک به یکباره #داغ کرد.این موجود زیبا میخواست روى تخت اون خودش رو #ارضا کنه؟! ❗️❓
جیمین چشماش رو بست و #لبش رو گاز گرفت.دستش به حرکت افتاد.
"میخوامت آقاى #جئون... لطفا..." 💦