#فتح_القریب
در فقه امام شافعی
تألیف:
قاضی ابوشجاع احمد بن حسین بن احمد اصفهانی
#کتاب_نکاح_وآنچه_مربوط_به_آن_است
فصل: «وإذا رمي الرجل زوجته بالزئا فعليه حد القذف إلا أن يقيم البينة او یلاعن فيقول عند الحاكم في الجامع على المنبر في جماعة من الناس اشهد بالله إنني لمن الصادقين فيما رميت به زوجتي فلانة من الزنا وان هذا الولد من الزنا وليس منی اربع مرات ويقول في المرة الخامسة بعد ان يعظة الحاكم وعلى لعنة الله إن كنت من الكاذبين وتتعلق بلعانه خمسة احکام سقوط الحدعنة ووجوب الحد عليها وزوال الفراش ونفی الولد والتحريم على الأبد ويسقط الحد عنها بان تلتعن فتقول أشهد بالله إن فلانا هذا لمن الكاذبين فيما رمانی به من الزئا اربع مرات وتقول في المرة الخامسة بعد أن يعظها الحاكم وعلی غضب الله إن كان من الصادقين».
در احکام قذف و لعان:
در لغت به معنی «تهمت دادن به زنا و نفرین کردن و در اصطلاح شرع کلمه هائی است مخصوص بکسی که برای مرتکب شدن زنش به عمل زنا نتواند گواه بیاورد و به آوردن این کلمات مجبور می شود برای تهمت دادن به کسی که فراش او را آلوده کرده و سبب بدنامی او گشته است ».
«هرگاه مرد تهمت زنا به زن خود بدهد بر مرد واجب میشود زین تازیانه هائی جهت این تهمت مگر اینکه گواه بیاورد یا نفرین کند و برای این عمل باید به مسجد جمعه برود و بر منبر مسجد بایستد و در حضور حاکم و مردم بگوید:
خدا را شاهد و گواه میگیرم در تهمتی که به فلانه زوجه خودم وارد نموده ام راست می گویم و این فرزند، ولد زناست و از من نیست و باید این گفته را چهار مرتبه تکرار کند و در
مرتبه پنجم بگوید «بعد از اینکه حاکم او را پند دهد» نفرین خدا بر من باد اگر دروغ گفته باشم.
پس پنج حکم به این لعان می پیوندد :
1- سقوط تازیانه از وی.
2- وجوب تازیانه بر زوجه.
3- زوال فراش«جدائی».
4 نفي آن بچه از وی.
5- حرمت همیشگی.
زوجه هم می تواند حد را از خود ساقط کند هرگاه بگويد:
خدا را گواه و شاهد فلان کس شوهرم در تهمتی که به من وارد نموده است دروغ می گوید و چهار مرتبه این
عبارت را تکرار میکند و در مرتبه پنجم میگوید «بعد از پند حاكم» خشم خدا بر من باد اگر شوهر من راست بگوید».
@kotob_altrighate_alkasnzanie
#فتح_القریب
در فقه امام شافعی
تألیف:
قاضی ابوشجاع احمد بن حسین بن احمد اصفهانی
#کتاب_نکاح_وآنچه_مربوط_به_آن_است
فصل: «وإذا حلف آن لأيطا زوجته مطلقا أو مدة تزيد على اربعة اشهر فهو مؤل ويؤجل له إن سألت ذلك أربعة أشهر ثم يخير بين الفيئة والتكفير والطلاق فإن امتنع طلق عليه الحاكم».
در احکام ایلاء:
ایلاء در لغت به معنی سوگند خوردن است و شرعا سوگند خوردن شوهری است که سوگندش روا باشد بر مجامعه نکردن زن بطور کلی یا مدتی که از چهار ماه بیشتر باشد.
«هرگاه سوگند بخورد که بطور کلی یا مدتی که بیشتر از چهار ماه باشد با زنش مجامعه نکند او را مولی گويند «سوگند خورنده» خواه سوگند به خدا یا به یکی از صفت های خدا یا بلفظ طلاق یا عتق «آزاد کردن برده» مثل اینکه بگوید اگر با تو مجامعه کردم طلاقت افتاده باشد یا برده من آزاد باشد در این صورت اگر مجامعه کند با وی طلاقش واقع میشود و بنده آزاد می گردد و همچنان اگر بگوید اگر مجامعه کردم با تو بر من باشد برای خدا نماز یا روزه یا حج یا آزاد کردن برده همانطور است.
در این صورت اگر زن خواهش کند چهار ماه به شوهر مهلت داده میشود و بعد از چهار ماه به شوهر اختیار داده میشود در بین برگشت و مجامعه کردن با زن و پرداخت کفاره اگر سوگند به خدا یا به صفات او خورده باشد بر جماع نکردن با زن و یا او طلاق میدهد و اگر شوهر از انجام دادن امور بالا خودداری کند حاکم یک طلاق رجعيه او را واقع می کند «اگر بیشتر از یک طلاق باشد واقع نمیشود» و اگر بالاخره پشیمان نشد باید حاکم او را به طلاق مجبور نماید».
@kotob_altrighate_alkasnzanie
#فتح_القریب
در فقه امام شافعی
تألیف:
قاضی ابوشجاع احمد بن حسین بن احمد اصفهانی
#کتاب_نکاح_وآنچه_مربوط_به_آن_است
فصل: «ويملك الحر ثلاث تطليقات والعبد تطليقتين ويصح الإستثناء في الطلاق إذا وصله به ويصح تغليقة بالصفة والشرط ولا يقع الطلاق قبل النكاح واربع لأيقة طلاقهم الصبي والمجنون والنائم والمكره».
« مرد آزاد دارای سه طلاق است و برده دارای دو طلاق خواه زن او آزاد باشد یا جاریه مبعض باشد یا مُکاتب.
استثناء در طلاق رواست هرگاه شوهر لفظ مستثنی را با مستثنى منه وصل نماید به طوری که عاده مستثنی و مستثنى منه یک گفتار محسوب شود و مشروط است قبل از تمام کردن سوگند نیت استثناء را آورده باشد و تلفظ بدون نیت استثناء کافی نیست، و مشروط است که مستثنی تمام مستثنی منه را فرا نگرفته باشد، اگر بگوید «أنت طالق ثلاثاً إلا ثلاثأ». تو سه طلاقت افتاده باشد مگر سه «به جز سه» این استثناء باطل و سه طلاق واقع میشود.
ورواست بستن طلاق به صفت و شرط «اگر به داخل این خانه رفتی طلاقت افتاده باشد. هرگاه زن داخل شود طلاق وی واقع میگردد» طلاق قبل از نکاح واقع نمیشود «اگر بگوید هرگاه ترا نکاح کردم طلاقت افتاده باشد و اگر فلان زن را نکاح کردم طلاقش افتاده باشد این الفاظ و امثال آن قبل از نکاح تأثیری ندارند».
طلاق چهار صنف واقع نمیگردد:
1- کودک،
2- دیوانه،
3- خوابیده،
4- مُکَره «مجبور».
@kotob_altrighate_alkasnzanie
#فتح_القریب
در فقه امام شافعی
تألیف:
قاضی ابوشجاع احمد بن حسین بن احمد اصفهانی
#کتاب_نکاح_و_آنچه_مربوط_به_آن_است
فصل:«والخلع جائز على عوض معلوم وتملك به المرأة نفسها ولارجعة له عليها إلا بنگاح جديد ويجوز الخلع في الطهر وفي الحيض و لايلحق المختلعةالطلاق».
در احکام خلع:
خلع در لغت به معنی کندن
و در اصطلاح شرع جدائی است بوسیله عوض مقصود از طرف زن و خلع بر عوض معلوم رواست و بوسیله پرداخت آن زن مالک نفس خود می شود و مرد نمیتواند او را رجعت دهد مگر به نکاح تازه، در
طُهر و همچنان در حیض خلع جائز است خلع عدد طلاق را نمی کاهد زیرا خلع فسخ است نه طلاق به خلاف طلاق رجعیه که از عدد طلاق می کاهد».
@kotob_altrighate_alkasnzanie
#فتح_القریب
در فقه امام شافعی
تألیف:
قاضی ابوشجاع احمد بن حسین بن احمد اصفهانی
#کتاب_نکاح_و_آنچه_مربوط_به_آن_است
فصل: «والوليمة على الغرس مستحبة والإجابة إليها واجبة إلا من عذر».
«وليمه «طعام» عروسی مستحب است و در صورت دعوت کردن اجابت آن واجب است مگر عذری باشد».
@kotob_altrighate_alkasnzanie
#فتح_القریب
در فقه امام شافعی
تألیف:
قاضی ابوشجاع احمد بن حسین بن احمد اصفهانی
#کتاب_نکاح_و_آنچه_مربوط_به_آن_است
فصل: «والمحرمات بالنص أربع عشرة سبع بالنسب وهن الأم وإن علت والبنت وإن سفلت والأخت والخاله والعمة وبنت الأخ وبنت الأخت والثنتان بالرضاع الأم المرضعة والأخت من الرضاع واربع بالفصاهرة ام الزوجة والربيبة إذا دخل بالأم وزوجة الأب وزوجة الابن وواحدة من جهة الجمع وهي اخت الزوجة ولا يجمع بين المراة وعمتها ولا بين المراة وخالتها ويحرم من النسب وترد المراة بخمسة عيوب بالجنون والجذام والبرص والرتق والقرن ويرد الرجل بخمسة عيوب بالجنون والجذام والبرص والجب والغنة».
(زنانی که به نص آیه قرآن نکاح آنها حرام است به قرار زیر است:
1- مادر گرچه دور باشد،
2- دختر گرچه دور باشد،
3- خواهر،
4- خاله «خواهر مادر»،
5- عمه «خواهر پدر»،
6- دختر برابر،
7- دختر خواهر،
این هفت بوسیله حرمت نسبی است.
8- مادر شیر دهنده،
9- خواهر شیری.
این دو بوسیله شیر است،
10- مادر زن،
11- دختر زن هرگاه به مادرش دخول شده باشد،
12- زن پدر،
13_ازن پسر.
این چهار بوسیله زناشوئی است،
14- خواهر زن و این از لحاظ جمع است و حرمت آن موقت است.
جمع کردن در بین زن و عمه اش روا نیست و همچنان در بین زن و خاله اش جمع روا نیست. هرچه به سبب نسب حرام باشد بوسیله شیر دادن هم حرام است.
پنج عیب سبب پس دادن زن است:
1- دیوانگی،
2- جذام،
3- برص،
4- رتق «بسته شدن محل جماع بوسیله گوشت»
5- قرن «بسته شدن محل جماع بوسیله استخوان».
پنج عیب سبب رد شدن مرد است:
1- دیوانگی،
2- جذام،
3- برص،
4- جُبّ «قطع ذکر یا قسمتی از آن».
5- عُنَّه« قادر نبودن بر جماع».
@kotob_altrighate_alkasnzanie
#فتح_القریب
در فقه امام شافعی
تألیف:
قاضی ابوشجاع احمد بن حسین بن احمد اصفهانی
#کتاب_نکاح_و_آنچه_مربوط_به_آن_است
كتاب النكاح وما يتعلق به من الأحكام والقضايا
« النکا ح مستحب لمن يحتاج إليه ويجوز للحر أن يجمع بين أربع حرائر وللعبد بين اثنتين ولاينكح الحر أمة إلا بشرطين عدم صداق الحرة وخوف العنت ونظر الرجل إلى المرأة على سبعة أضرب أحدها نظرة إلى اجنبية لغير حاجة فغير جائز والثاني نظرة إلى زوجته او امته فيجوز أن ينظر إلى ما عدا الفرج منهما والثالث نظرة إلى ذوات محارمه أو أمته الممزوجة فيجوز فيما عدا ما بين السرة والركبة والرابع النظر لأجل النكاح فيجوز إلى الوجه والكفين والخامس النظر إلمداواة فيجوز إلى المواضع التي يحتاج إليها والسادس النظر للشهادة أو للمعاملة فيجوز النظر إلى الوجه خاصئة والسابع النظر إلى الأمة عند ابتياعها فيجوز إلى المواضع التي يحتاج إلى تقليبها».
« نکاح مستحب است برای کسی که بدان محتاج است. مرد آزاد می تواند در یک نکاح دارای چهار زن آزاد باشد و برده می تواند در یک نکاح دو زن بگیرد.
مرد آزاد نمی تواند کنیز دیگر را برای خود نکاح کند مگر به دو شرط:
1- قدرت نداشتن بر مهریه زن آزاد.
2- ترس زنا.
نگاه کردن مرد به زن هفت نوع است:
1- نگاه کردن به زن بیگانه بدون دلیل جائز نیست،
2- نگاه کردن به زن خودش یا کنیز خودش که جائز است به تمام بدن آنها نگاه کند جز فرج،
3- نگاه کردن به محرم های خودش یا جاریه خودش که او را به شوهر داده است آن هم جائز است جز بين ناف و زانو.
4- برای نکاح جائز است نگاه صورت و دو کف دست،
5- نگاه کردن جاهائیکه مورد لزوم است برای معالجه جائز است و نگاه کردن برای گواهی یا معامله فقط نگاه کردن رخسار جائز است،
6- نگاه به کنیز در موقع خرید آن جائز است به شرطی که فقط به جاهایی نگاه کند که در خرید مهم است».
@kotob_altrighate_alkasnzanie
#فتح_القریب
در فقه امام شافعی
تألیف:
قاضی ابوشجاع احمد بن حسین بن احمد اصفهانی
#کتاب_فرائض_و_وصیت_ها
فصل: «والفروض المذكورة في كتاب الله تعالى سيئة النصف والربع والثمن والثلثان والثلث والسدس فالنصف فرض خمسة البنت وبنت الإبن والأخت من الأب والأم والأخت من الأب والزوج إذا لم يكن معه ولد والربع فرض الثنین الزوج مع الولد او ولد الإبن وهو فرض الزوجة والزوجات مع عدم الولد او ولد الابن والثمن فرض الزوجة والزوجات مع الولد او ولد الإبن والثلثان فرض اربعة البنتين وبنتی الإبن والأختين من الأب والأم والأختين من الأب والثلث فرض الثنتين الأم إذا لم تحجب وهو للإتنین فصاعدا من الإخوة والأخوات من ولد الأم والسدس فرض سبعة الأم مع الولد أو ولد الإبن أو اثنين فصاعدا من الإخوة والأخوات وهو اللجدة عند عدم الأم ولبنت الإبن مع بنت الصلب وهو للأخت
من الأب مع الأخت من الأب والأم وهو فرض الأب مع الولد او ولد الإبن وفرض الجد عند عدم الأب * وفؤ فرض الواحد من ولد الأم وتسقط الجدات بالأم والأجداد بالأب ویسقط ولد الأم مع اربعة الؤلد وولد الإبن والاب والجد ويسقط بالأخ للأب والأم مع ثلاثة الإبن وابن الإبن والأب ويسقط ولد الأب بهؤلاء الثلاثة
وبالأخ للأب والأم واربعة يعصبون اخواتهم الإبن وابن الإبن والأخ من الأب والأم والأخ من الأب واربعة یرئون دون أخواتهم وهم الأعنام وبنؤ الأعمام وبنو الأخ و عصبات المولى المعتق».
«فرضهای که در قرآن ذکر شده است شش میباشند:
1/2
1/4
1/8
2/3
1/3
1/6
(یک دوم) نصف استحقاق پنج نفر است:
1- دختر،
2- دختر پسر،
3- خواهر پدری و مادری،
4- خواهر پدری،
5- شوهر هرگاه ميت اولاد نداشته باشد «پسر یا دختر یا اولاد پسر».
(یک چهارم) استحقاق دو نفر است:
1- شوهری که زن مرده اش اولاد داشته باشد.
2- استحقاق یک زن با چند زن است با نبودن اولاد یا اولاد پسر.
(یک هشتم) یا ثمن استحقاق یک زن یا چند زن است با اولاد یا اولاد پسر از شخص میت.
(دو سوم) یا دو ثلث استحقاق چهار صنف است:
1- دو دختر،
2- دو دختر پسر،
3- دو خواهر پدری و مادری،
4- دو خواهر پدری.
(یک سوم) یا ثلث استحقاق دو صنف است:
1- مادری که محروم نشده باشد.
2- برای دو نفر یا بیشتر از برادران و خواهران مادری.
(یک ششم) یا سدم استحقاق هفت نفر است:
1- مادر با اولاد یا اولاد پسر یا برای دو نفر یا بیشتر از خواهران با برادران.
2مادر بزرگ با نبودن مادر .
3- برای دختر پسر هرگاه با دختر صلبی باشد.
4- برای خواهر پدری هرگاه با خواهر پدر و مادری باشد.
5- پدر هرگاه با فرزند یا فرزند پسر باشد.
6- پدر بزرگ با نبودن پدر.
7- فرزند مادر اگر تنها باشد. با بودن مادر مادران بزرگ ساقط میشوند، همچنان پدران بزرگ با وجود پدر ساقط میباشند.
فرزند مادر با چهار نفر ساقط است:
1- فرزند،
2- فرزند پسر،
3- پدر،
4 پدر بزرگ .
و برادر پدر و مادری با سه نفر ساقط است:
1- پسر،
2- پسر پسر،
3- پدر و با این سه نفر و برادر پدر و مادری فرزند پدر ساقط می شود.
چهار نفر خواهران خود را عصبه میکنند: «یعنی اگر آنان نباشند خواهران ارث نمی برند».
1- پسر،
2- پسر پسر،
3- برادر پدر و مادری،
4- برادر پدری.
چهار نفر خودشان ارث میبرند و خواهرانشان محرومند:
1- عمو ها،
2- پسرانشان،
3- پسران برادر،
4- عصبه های آقای آزاد کننده.
«علت ارث نبردن این است که اینان عصبه وارث میباشند و خواهرانشان از ذوی الارحام می باشند».
@kotob_altrighate_alkasnzanie
#فتح_القریب
در فقه امام شافعی
تألیف:
قاضی ابوشجاع احمد بن حسین بن احمد اصفهانی
#کتاب_فرائض_و_وصیت_ها
فصل: «ومن لأيسقط بحال خمسة الزوجان والأبوان وولد الصلب ومن لأيرث بحال سبعة العبد والمدبر وام الولد والمكاتب والقاتل والمرتد وأهل ملتين واقرب العصبات الابن ثم ابنة ثم الأب ثم ابوه ثم الأخ للأب والأم ثم الأخ للأب ثم ابن الأخ للأب والأم ثم ابن الأخ للأب ثم العم على هذا الترتيب لم ابنة فإن عدمت العصبات فالمولى المعتق».
اشخاصی که همیشه وارث اند پنج است:
1- زن،
2- شوهر،
3- پدر،
4- مادر،
5- فرزند پدر و مادری.
اشخاصی که هرگز ارث نمیبرند هفت اند:
1- برده.
2۔ مدبر «بنده ای که پس از فوت آقا آزاد شود».
3- أم الولد «کنیزی که از آقای خود اولاد داشته باشد».
4 مكاتب «برده ای که آزادی او بسته به پرداخت ابول معینی است».
5- قال «کسی که یکی از خویشاوندان را بکشد تا به ارث وی نائل گرید».
6- مُرتّد «از دین اسلام برگشته».
7- اهل دو ملت« مسلمان از کافر و کافر از مسلمان ارث نمیبرد» .
نزدیکترین عصبه ها :
عصبه خويشاوند مذکری که به مذكر پیوستگی داشته باشد ولی در قرآن نصیبی معلوم نداشته باشد.
1- پسر،
2- پسر پسر،
3- پدر،
4- پدر پدر،
5- برادر پدر و مادری،
6- برادر پوری،
7- پسر برادر پدر و مادری،
8- پسر برادر پدری،
9- عمو همجنان،
10پسر عمو، اگر عصبه ها نباشند آقای آزاد کننده وارث است» .
@kotob_altrighate_alkasnzanie
#فتح_القریب
در فقه امام شافعی
تألیف:
قاضی ابوشجاع احمد بن حسین بن احمد اصفهانی
#کتاب_خرید_و_فروش_و_معاملات
فصل: «والوديعة أمانة ويستحب قبولها لمن قام بالأمانة فيها ولا يضمن إلأ بالتعدي وقول المودع مقبول في ردها على المودع وعليه أن يحفظها في حرز مثلها وإذا طولب بها فلم يخرجها مع القدرة عليها حتى تلفت ضمن».
در احکام ودیعه :
(سپرده) ودیعه امانت است و کسی که امین باشد مستحب است آن را قبول کند اگر غیر وی در آن محل باشد و اگر کسی نباشد قبول آن واجب و در صورت تلف شدن ضامن آن نیست مگر تقصیر وی ثابت گردد.
و اگر «مودع» بگوید آن را بر «مودع» برگردانده ام گفتار وی قبول می شود، و بر مودع واجب است آن را نگهدارد و در جایی که شایسته آن است بگذارد، و هرگاه صاحبش آن را از مودع بخواهد و با وجود قدرت آن را به وی تسلیم ننماید در صورت تلف شدن ضامن است.
@kotob_altrighate_alkasnzanie
#فتح_القریب
در فقه امام شافعی
تألیف:
قاضی ابوشجاع احمد بن حسین بن احمد اصفهانی
#کتاب_خرید_و_فروش_و_معاملات
فصل: «وإذا وجد لقطة في مؤات او طريق فله أخذها وتركها واخذها اولی من تركها إن كان على ثقة من القيام بها وإذا أخذها وجب عليه أن يعرف سيتة اشياء وعاءها و عفاصها ووكاء ها وجنسها وعددها ووزنها ويحفظها في حرز مثلهاثم إذا اراد تملكها عرفها سنة على أبواب المساجد وفي الموضع الذي وجدها فيه فإن لم يجد صاحبها كان له أن يتملكها بشرط الضمان واللقطة على اربعة أضرب أحذها مايبقى على الدوام فهذا حكمة والثاني مالا يبقى كالطعام الرطب فهو مخير بين أكله وغرمه از بيعه وحفظ ثمنه والثالث مایبقی بعلاج کالرطب فيفعل ما فيه المصلحة من بيعه وحفظ ثمنه أو نجفيفه وحفظه والرابع مايحتاج إلى نفقة کالحيوان وهو ضربان حيوان لايمتنع بنفسه فهو مخير بين اكله وغرم ثمنه أو تركه والتطوع بالإنفاق عليه او بيعه وحفظ ثمنه وحيوان يمتنع بنفسيه فإن وجده في الصحراء تركه وإن وجدة في الحضر فهو مخير بين الأشياء الثلاثة فیه».
در احکام لقطه:
لقطه در لغت اسم است برای چیزی برداشته شده و شرعا مالی است که در اثر غفلت افتاده یا گم شده است، هرگاه کسی در بیابان یا در راه چیزی را بیابد می تواند آن را بردارد و می تواند از برداشتن آن صرف نظر کند ولی برداشتن آن بهتر است اگر يقين داشته باشد که می تواند آن را نگهداری کند و هرگاه آن را بردارد باید به شش چیز آشنا شود:
1- وعاء «ظرف» پوست است یا پارچه.
2- عفاص آن «سرپوش» چه نوع است «پوست است یا پارچه».
3- وكاء آن «به چه چیزی بسته شده است».
4- جنس أن «طلا است یا نقره».
5- عدد آن.
6- وزن آن و باید آن را در جای مناسب بحال آن نگهداری نماید تا صاحبش پیدا شود و هرگاه بخواهد آن را ملک خود نماید باید یک سال کامل بر در مسجدها و در محلی که آن را پیدا کرده تحقیق کند و به پرسد و آن را تعریف کند و اگر بعد از یک سال صاحب آن پیدا نشد می تواند نیت تملیک آن را بیاورد به شرط ضمانت و تا تلفظ بلفظ تملیک و امثال آن نکند مالک آن نمی شود، و اگر بعدأ صاحب آن پیدا شد باید عین آن با قیمت آن را به صاحبش بدهد.
لقطه بر چهار قسم است:
1- چیزی باشد که همیشه بماند مانند طلا یا نقره «گفته شد که یک سال باید تحقيق کند»
2- چیزی باشد که نماند مانند طعام تر. مختار است که آن را بخورد و غرامتش بدهد و یا آن را بفروشد و پولش را نگه دارد.
3- بوسیله معالجه باقی بماند «مانند خرمای تر یا بفروشد و پول آن را نگهداری یا بخورد «یا خشک کند و نگهدارد».
4- نیازمند نفقه باشد مانند حیوان.
حیوان هم بر دو قسم است:
1- در مقابل درندگان نمیتواند دفاع کند مختار است در بین خوردن آن و پرداخت غرامت و یا رایگان علف آن را بدهد و یا آن را بفروشد و بهای آن را نگهدارد.
2- می تواند از خود دفاع کند مانند اسب و شتر، اگر در صحرا آن را یافته است آن را ترک کند و اگر در شهر است در بین یکی از امور سه گانه بالا مختار است.
@kotob_altrighate_alkasnzanie
#فتح_القریب
در فقه امام شافعی
تألیف:
قاضی ابوشجاع احمد بن حسین بن احمد اصفهانی
#کتاب_خرید_و_فروش_و_معاملات
فصل: «والوقف جائز بثلاثة شرائط ان يكون مما ينتفع به مع بقاء عينه وان يكون على أصل مؤجود وفرع لأینقطع وان يكون في محظور وهو على ما شرط الواقف من تقديم او تاخير أو تسوية أو تفضيل».
در احکام وقف:
وقف در لغت به معنی حبس کردن و شرعاً حبس نمودن مالی است معلوم و قابل نقل و سود بردن از آن با باقی ماندن عین ممکن و تصرف در آن باید فقط برای جهت خیریه و نزدیکی به خدا باشد.
و در واقف باید دو شرط تحقق کند :
1- صحت عبادت،
2۔ شایستگی تبرع و احسان.
وقف به سه شرط است:
1- چیزی باشد مورد انتفاع یا باقیماندن عین،
2- وقف بر اصل موجود و فرع ناگسيختگی باشد «پس وقف بر فرزندان آینده واقف و پس از آن بر فقرا جایز نیست».
3- وقف برای عمل حرام نباشد، در وقف باید طوری تصرف شود که در آن غرض وقف کننده به عمل آمده باشد، پس باید تقديم، تاخیر، تسویه و تفضيل مراعات شود
اگر واقف گفته باشد فلان محل را بر فرزندان پارساترم پا بگوید وقف نمودم بر اولادم و هرگاه منقرض شدند بر فرزندان آنان یا وقف کردم بر فرزندانم بطور مساوی در بین مذكر و مؤنث یا وقف نمودم بر فرزندانم مذكر دو برابر مؤنث ببرد باید همانطور که گفته مراعات شود.
@kotob_altrighate_alkasnzanie
#فتح_القریب
در فقه امام شافعی
تألیف:
قاضی ابوشجاع احمد بن حسین بن احمد اصفهانی
#کتاب_خرید_و_فروش_و_معاملات
فصل: «وإذا دفع إلى رجل أرضا ليزرعها وشرط له جزءأ معلوما من ريعها لم يجز وإن اکراة إياها بذهب او شرط له طعاما معلوما في ذمته جاز».
در احکام مخابره و مزارعه و کرایه دادن زمین:
مزارعه يعنی واگذار کردن زمین به شخصی که آن را بکارد، در مقابل مقداری از محصولات آن و بذر به عهده مالک است.
«مخابره نیز مانند مزارعه است با این فرق که باید به عهده کارگر باشد هرگاه مالکی زمینی را به کسی واگذار کند که در مقابل مقداری از محصولات آن را بکارد جایز نیست ولی آن را در مقابل مبلغی از طلا یا نقره بوی واگذار نماید و با مقداری معلومی از طعام جایز است».
@kotob_altrighate_alkasnzanie
#فتح_القریب
در فقه امام شافعی
تألیف:
قاضی ابوشجاع احمد بن حسین بن احمد اصفهانی
#کتاب_خرید_و_فروش_و_معاملات
فصل: «وكل ما امكن الإنتفاع به مع بقاء عينه صنځث إجارتة إذا قدرٹ منفعتة بأحد امرين بمدة او عمل وإطلاقها يقتضي تعديل الأجرة إلا أن يشترط التأجيل ولا تبطل الإجارة بموت أحد المتعاقدين وتبطل بتلف العين المستاجرة ولا ضمان على الأجير إلا بعدوان».
در احکام اجاره:
اجاره به کسر همزه و ضم آن در لغت به معنی گرفتن یا مزد دادن است و در اصطلاح شرع عقدی است بر منفعت معلوم باشد.
شرط اجاره دهنده و اجاره کننده «موجر و مستاجر» رشد و اختیار است در تعریف بالا قید معلوم جعاله و قید مقصود اجاره یک دانه سیب برای بوئیدن و قید قابل بخشش بضع زن «فرج» خارج می شود که عقد بر آنها اجاره نامیده نمی شود، و همچنان قيد أباحه اجاره کنیزها برای وطء و قید عوض عاریه و قید معلوم عوض آبیاری خارج میشود.
« هر چیز ممکن باشد از آن سود بردن با باقیماندن عین آن اجاره آن رواست به شرط رعایت دو شرط:
1- مدت «این خانه را بتو دادم به عنوان اجاره به مدت دو سال».
2- عمل«تو را اجیر نمودم برای دوختن این پیراهن» نام بردن اجاره بطور مطلق حمل بر پرداختن اجرت فوری می کند مگر اینکه تاخير آن را مشروط کرده باشد. اجاره به مردن یکی از دو طرف معامله باطل نمی شود ،بلکه تا سپری شدن مدت باقی می ماند و وارثین آنان جانشین میت می باشند؛ اجاره با تلف شدن چیز اجاره داده شده باطل می گردد و در تلف آن مستأجر مسئولیتی ندارد مگر تقصير و تعدي او ظاهر شود».
@kotob_altrighate_alkasnzanie
#فتح_القریب
در فقه امام شافعی
تألیف:
قاضی ابوشجاع احمد بن حسین بن احمد اصفهانی
#کتاب_خرید_و_فروش_و_معاملات
فصل: «وللقراض أربعة شرائط أن يكون على ناض من الدروالدنانیر وان یاذن رب المال للعامل في التصرف مطلقا أو فيما لا ينقطع وجوده غالبا وأن يشترطلهُ
جزءامعلومامن الربح وان لايقدر بمدة ولا ضمان على العامل إلا بعدوان وإذا حصل ربح وخسران جبر الخسران بالربح».
در احکام قراض:
قراض در لغت به معنی قطع است و در اصطلاح شرع این است که مالک مالی را به کارگری واگذارد که در آن کار کند و سود آن در بین هر دو تقسیم شود.
قراض دارای چهار شرط است:
1- پول خالص و نقد باشد.
2- مالک اختيار تام به کارگر بدهد که به اراده ی خود در آن تصرف نماید یا اینکه در چیزی که غالبا و همیشه وجود دارد اختیار تام بدهد.
3- مالک متعهد شود که مقدار معلوم از سود آن به کارگر دهد مانند «یک دوم و یا یک سوم و غيره».
4- مدت آن تعیین نشود مانند یکسال و امثال آن»
در اینصورت اگر مال القراض تلف شود کارگر ضامن نمی شود مگر تقصیر وی ثابت گردد و هرگاه در مال القراض سود یا زیان حاصل شود باید سود آن زیان را جبران کند».
@kotob_altrighate_alkasnzanie
#فتح_القریب
در فقه امام شافعی
تألیف:
قاضی ابوشجاع احمد بن حسین بن احمد اصفهانی
#کتاب_نکاح_وآنچه_مربوط_به_آن_است
فصل : «والظهار ان یقول الرجل لزوجته انت علی کظهر امی فاذاقال لهاذلک ولم یتبعه بالطلاق صار عائدا ولزمته الكفارة والكفارة عتق رقبة مؤمنة سليمة من العيوب المضرة بالعمل والکسب فإن لم يجد فصيام شهرين متتابعين فإن لم يستطع فإطعام ستین مسكینا کل مسکین مد ولایحل للمضاهروطوها حتی یکفر».
در احکام ظهار :
در لغت به معنی پشت و در اصطلاح شرع تشبیه کردن شوهر است زن خود را بیکی از محارم خویش مانند مادر و خواهر .
ظهار آن است که مرد بگوید به زنش تو مانند پشت مادر منی و هرگاه این لفظ را به زن خود گفت و بدنبال این لفظ زن را طلاق ندان «یعنی مدتیکه در آن جدائی ممکن است و در این مدت وی را نگهداری کرد و طلاقش نداد » دليل بر پشیمانی مرد است « چون تشبیه کردن زن مقتضی است که او را نگهداری نکند . و نگهداری وی دلیل بر پشیمانی است» در این صورت بایدکفارت بدهد و کفارت عبارت است از آزاد کردن برده مسلمان سالم از عیب های مضر بکار و کسب و اگر برده نباشد باید دو ماه پشت سر هم روزه بگیرد . و اگر نتوانست باید شصت مسکین اطعام كند و طعام هر مسکینی یک مد است از جنس دانه ای که زكات فطر راپرداخته است،مجامعت زن روا نیست مگر پس از پرداخت کفارت.
@kotob_altrighate_alkasnzanie
#فتح_القریب
در فقه امام شافعی
تألیف:
قاضی ابوشجاع احمد بن حسین بن احمد اصفهانی
#کتاب_نکاح_وآنچه_مربوط_به_آن_است
فصل: «وإذا طلق إمراته واحدة أو اثنتين فله مراجعتها مالم تنقض عدتها فإن انقضت عدتها حل له نکاحها بعقد جديد وتكون معه على مابقي من الطلاق فإن طلقها ثلاثا لم تحل له إلا بعد وجودخمس شرائط انقضاء عدتها منه وتزويجها بغيره ودخوله بها وإصابتها وبينونتها منه وانقضاء عدتها منه».
در احکام رجعت:
رجعت در لغت به معنی برگشت و در اصطلاح شرع باز آوردن شوهر است زن خود را تحت نکاح خود در عده طلاقی که بائن نشده باشد «عده طلاق وی سپرده نشده باشد و یا سه طلاق نباشد».
«هرگاه شخص زن خود را طلاق دهد می تواند وی را به نکاح خود برگرداند، به شرطی که او را یک طلاق یا دو طلاق داده باشد و عده طلاق سپری نشده باشد. اگر عده طلاق منقضی شده باشد و کمتر از سه طلاق باشد مرد میتواند او را از نو به نکاح خود درآورد با آن طلاقی که مانده است، مثلا اگر وی را یک طلاق داده باشد دو طلاق می ماند و اگر وی را دو طلاق داده باشد یک طلاق می ماند، در این عقد جدید در صورت اول دارای دو طلاق و در صورت دوم دارای یک طلاق می باشد.
ولی اگر او را سه طلاق داده باشد برای او حلال نیست مگر به پنج شرط:
1- منقضی شدن عده،
2- شوهر کردن به شخص دیگر،
3- دخول آن دیگری به زن «دخول حقیقی».
4- اصابت وی به زن «فرو بردن حشفه» اگر حشفه وى مقطوع باشد باید مقدار حشفه از مقطوع به قبل زن فرو رود و باید جماع فرو برنده ممکن باشد
«بچه نباشد».
5- طلاق دادن شوهر دوم زن را، وتمام شدن عده وی».
@kotob_altrighate_alkasnzanie
#فتح_القریب
در فقه امام شافعی
تألیف:
قاضی ابوشجاع احمد بن حسین بن احمد اصفهانی
#کتاب_نکاح_وآنچه_مربوط_به_آن_است
فصل: «والطلاق ضربان صريح وكناية فالصريح ثلاثة الفاظ الطلاق والفراق والسراځ ولا يفتقرصريح الطلاق إلى النیه والكناية كل لفظ احتمل الطلاق وغيرة ويفتقر إلى النية والنساء فيه ضربان ضزب في طلاقهن سنة وبدعة وهن ذوات الحيض فاسنه أن يوقع الطلاق في طهر غير مجامع فيه والبدعة أن يوقع الطلاق في الحيض أو في طهر جامعها فيه وضرب لیس في طلاقهن ستة ولا بدعة وهن اربع الصغيرة والأيسه والحامل والمختلعة التي لم يدخل بها».
طلاق دو نوع است:
1- صريح،
2- کنایه ،
طلاق صريح سه لفظ است:
1- لفظ طلاق،
2- فراق «جدائی»،
3- سراح «رها کردن».
طلاق صريح احتياج به نیّت ندارد کنایه لفظی است که احتمال طلاق وغیر طلاق را دارد و نیازمند نیت است.
و زنان در طلاق دو نوعند:
1- در طلاق آنان سنت و بدعت است و آنان زن هائی هستند که در حيض باشند و سنت آن است که زن در طهر باشد و در آن طهر جماعی واقع نشده باشد، و در این صورت طلاق مانعی ندارد و طلاق بدعت آن است که زن در حيض باشد و یا در طهری باشد که در جماع واقع شده باشد.
2- طلاق نه سنت و نه بدعت است و آنان چهار صنفند:
1- زوجه صغيره،
2- آیسه که از حيض منقطع گشته است به سبب پیری،
3حامل،
4- زوجه ای که آن را خلع نموده و به او دخول نکرده باشد».
@kotob_altrighate_alkasnzanie
#فتح_القریب
در فقه امام شافعی
تألیف:
قاضی ابوشجاع احمد بن حسین بن احمد اصفهانی
#کتاب_نکاح_و_آنچه_مربوط_به_آن_است
فصل: «والتثوية في القسم بين الزوجات واجبة ولا يدخل على غير المقسوم لها لغير حاجه وإذا أراد السفر اقرع بینهن وخرج بالتي تخرج لها القرعة وإذا تزوج جديدةخصها بسبع ليال ان کانت بکرا وبثلاث إن كانت ثيبا وإذا خافت نشوز المراة وعظها فإن أبت إلا النشوز هجرها فإن أقامت عليه هجرها وضربها ويسقط بالنشوز قسمها ونفقتها».
مساوات:
مساوات در نوبت زنان واجب است و در نوبت یکی از آنان نباید به منزل دیگری برود مگر ضرورتی باشد. و هرگاه زنی تازه را بیاورد اگر بکر باشد هفت روز و اگر بیوه باشد سه روز را به وی اختصاص دهد. هرگاه به مسافرت برود باید در بین زنانش قرعه بکشد و به اسم هر کدام باشد آن را با خود ببرد. هرگاه مرد از نشوز و اطاعت نکردن زن بترسد اول باید وی را پند دهد و در صورت عدم
اطاعت مضاجعت 《همخوابی》اوراترک کندواگربازعدم اطاعت را نشان داداورا بزندنشوز سبب سقوط نوبت نفقه
می باشد».
@kotob_altrighate_alkasnzanie
#فتح_القریب
در فقه امام شافعی
تألیف:
قاضی ابوشجاع احمد بن حسین بن احمد اصفهانی
#کتاب_نکاح_و_آنچه_مربوط_به_آن_است
فصل: «ويستحب تسمية المهر في النكاح فإن لم يسم صح العقدووجب المهر بثلاثة أشياء أن يقرضه الزوج على نفسة أو يفرضه الحاكم أو يدخل بها فيجب مهر المثل وليس لأقل الصداق ولا لأكثره حدّ ويجوز أن يتزوجها على منفعة معلومة ويسقط بالطلاق قبل الدخول نسف المهر».
«مستحب است نامیدن مهریه در عقد نکاح و اگر نامیده نشود عقد جائز است و بوسیله سه چیز پرداخت مهریه واجب می شود:
1- خود شوهر آن را معلوم کرده باشد با رضایت زن،
2- حاكم آن را معلوم کرده باشد،
3- دخول، دخول مهر المثل را واجب میکند، برای حداقل و حداکثر مهريه حذی نیست. نکاح کردن زن بر سود معلوم رواست، و طلاق قبل از دخول نصف مهریه را ساقط میکند».
@kotob_altrighate_alkasnzanie
#فتح_القریب
در فقه امام شافعی
تألیف:
قاضی ابوشجاع احمد بن حسین بن احمد اصفهانی
#کتاب_نکاح_و_آنچه_مربوط_به_آن_است
فصل: «ولا يصځ عقد النكاح إلا بولي وشاهدي عدرل ويفتقر الولئ والشاهدان إلى ستة شرايط الإسلام والبلوغ والعقل والحرية والذكورة والعدالة إلا أنه لايفتقر نکاځ الذمية إلى إسلام الولى ولا نکاح الأمة إلى عدالة السيد وأولى الولاة الأب ثم الجد ابو الأب ثم الأخ للأب والأم ثم الأخ للأب ثم ابن الأخ للأب والأم ثم ابن الأخ للأب ثم العم ثم ابنه على هذا الترتيب فإذا عدمت العصبات فالمؤلى المعتق ثم عصباته ثم الحاكم ولا
يجوز أن یصرح بخطبة معتدة ويجوز أن یعرض لها وينكحها بعد انقضاء عدتها والنساء على ضربين تينات وابکار قالبکر یجوز للأب والجد إجبارها على النكاح والثيب لا يجوز تزويجها الأبعد بلوغها وإذنها».
روا نيست بستن نکاح مگر بوسیله ولى و دو گواه عادل.
ولی و گواه نیازمند شش چیزاند:
1- اسلام،
2- بلوغ،
3- عقل،
4 آزادی،
5- ذکوریت «مذکر بودن»،
6- عدالت.
اما نکاح زن ذمی نیازمند مسلمان بودن ولی نیست، و نكاح كنيز احتياج به عدالت آقا ندارد.
شایسته ترین وليها برای شوهر دادن دختر:
1- پدر،
2- پدر بزرگ،
3- برادر پدر و مادری،
4 برادر پدری،
5- پسر برادر پدری و مادری
6 پسر برادر پدری،
7- عمو،
8- پسر عمو.
به این ترتیب هرگاه عصبه ها نباشند آقای آزاد کننده. سپس عصبه های او سپس حاکم .و زنی که در عده طلاق یا وفات باشد جایز نیست صراحة او را خواستگاری نمود اما به کنایه و گوشه زدن رواست و پس از سپری شدن عده می تواند او را نکاح کند.
(زنان بر دو قسمند):
1- بیوه ها
2- بكرها.
پدر و پدربزرگ می توانند بکر را مجبور به نکاح کنند. تزويج بيوه روا نیست مگر بعد از بلوغ وكسب اجازه ازوی».
@kotob_altrighate_alkasnzanie
#فتح_القریب
در فقه امام شافعی
تألیف:
قاضی ابوشجاع احمد بن حسین بن احمد اصفهانی
#کتاب_فرائض_و_وصیت_ها
فصل: «وتجوز الوصية بالمعلوم والمجهول والموجود والمعدوم وهي من الثلث فإن زاد وقف على إجازة الوزثة ولاتجوز الوصية لوارث إلا أن يجيزها باقي الوزثة وثصح الوصية من كل بالغ عاقل لكل متملك وفي سبيل الله تعالى وتصح الوصية إلى من اجتمعت فيه خمس خصال الإسلام والبلوغ والعقل والحرية والأمانه».
در احکام وصیت:
وصیت به چیز معلوم و مجهول رواست مانند شیر در پستان یا بگوید وصیت می کنم که یکی از بردگان برای زید باشد،
یا فلان مال غائب من برای او باشد، و همچنان به چیز معدوم و موجود رواست 《مانند وصيت به ثمر این درخت قبل از ظهور ثمر》 و وصيت تا یک سوم مال پذیرفته میشود و اگر از آن بیشتر باشد صحت آن بسته به اجازه ورثه می باشد وصیت برای وارث روا نيست مگر اینکه وارثان دیگر اجازه داشته باشند از هر شخص عاقل و بالغی برای هر کسی که امکان مالکیت داشته باشد وصيت رواست «کوچک، بزرگ، عاقل، دیوانه» و همچنین وصیت در راه خدا رو است «و برای جهادکنندگان صرف می شود».
کسی که در او پنج خصلت باشد رواست او را وصی قرار داد:
1_اسلام
2_بلوغ
3_عقل
4_آزادی
5_امانت.
@kotob_altrighate_alkasnzanie
نرم افزار؛فتح القریب در فقه امام شافعی
(زبان فارسی)
نسخه اندروید...
@kotob_altrighate_alkasnzanie
#فتح_القریب
در فقه امام شافعی
تألیف:
قاضی ابوشجاع احمد بن حسین بن احمد اصفهانی
#کتاب_فرائض_و_وصیت_ها
«والوارثون من الرجال عشرة الإبن وابن الإبن وإن سفل والأب والجد وان علا و الأخ و ابن الاخ وإن تراخي والعم وان تباعدا والزوج والمولي المعتق والوارثات من النساء سبع البنت وبنت لإبن والأم والجد والأخت والزوجة والمؤلاة المغتقة».
(فرائض جمع فرضیه به معنی مفروضه به معنی مقدر است و شرعا فريضه اسم است برای نصیب مقر شده «فرض شده» برای مستحقان.
(وصایا جمع وصیت است و آن دراصطلاح شرع احسانی است موکول شده به بعد از مرگ).
مردان وارث ده نفرند:
1- پسر،
2- پسر پسر گر چه دور باشد،
3- پدر،
4- پدر بزرگ گر چه دور باشد،
5- برادر،
6- پسر برادر گرچه دور باشد،
7- عمو،
8- پسر عمو گرچه دور باشد،
9- شوهر،
10- آقای آزاد کننده.
زنان وارث هفت نفرند:
1- دختر،
2- دختر پسر،
3- مادر،
4- مادر بزرگ،
5- خواهر،
6_ زن،
7_بانوی آزاد کننده.
@kotob_altrighate_alkasnzanie
#فتح_القریب
در فقه امام شافعی
تألیف:
قاضی ابوشجاع احمد بن حسین بن احمد اصفهانی
#کتاب_خرید_و_فروش_و_معاملات
فصل: «وإذا وجد لقيط بقارعة الطريق فأخذه وتربيتة وكفالتة واجبة على الكفاية ولا يقر إلا في يد امين فإن وجد معه ما انفق عليه الحاكم منه وإن لم يوجد معه ما فنفقته في بيت المال».
در احکام لقيط:
(و آن بچه ایست پرت شده و بلا كفيل «پدر بزرگ، پدر و امثال آنها ندارد» دیوانه بالغ نیز حکم بچه را دارد) .
«هر کسی در راه عبور و مرور بچه ای بلا صاحب بیابد تربیت و کفالت آن فرض كفايه است و باید به شخص امین واگذار شود، اگر با او مالی باشد باید حاکم آن را بر او صرف نماید و اگر دارای چیزی نباشد نفقه وی بر بیت المال است».
@kotob_altrighate_alkasnzanie
#فتح_القریب
در فقه امام شافعی
تألیف:
قاضی ابوشجاع احمد بن حسین بن احمد اصفهانی
#کتاب_خرید_و_فروش_و_معاملات
فصل: «وكل ماجاز بيعه جازهبته ولا تلزم الهبة إلا بالقبض وإذا قبضها الموهوب له لم يكن للواهب أن يزجع فيها إلا أن يكون والداً وإذا اعمر شيئا او ازقبه كان للمعمر أو للمرقب ولورثته من بعده».
در احکام هبه:
هرچه فروختنش روا باشد بخشودنش رو است. هبه واجب نمی شود مگر با دریافت آن با اجازه بخشنده و هرگاه موهوب له «کسی که هبه را دریافت می دارد» هبه را دریافت کند بخشنده نمی تواند آن را پس بگیرد مگر اینکه واهب
بخشنده» پدر باشد. هرگاه شخصی چیزی را به لفظ «آعمرتُك يا أرقبتك» «تا عمر داری یا تا گردن تو زنده است فلان چیز را بتو دادم» به دیگری ببخشد آن چیز ملک معمر یا مرقب میشود و بعد از وفات وی ملک ورثه او می باشد و شرط واهب لغو و اعتباری ندارد.
@kotob_altrighate_alkasnzanie
#فتح_القریب
در فقه امام شافعی
تألیف:
قاضی ابوشجاع احمد بن حسین بن احمد اصفهانی
#کتاب_خرید_و_فروش_و_معاملات
فصل: «وإحياء الموات جائز بشرطين أن يكون المحيى مسيما وان تكون الأزض حرة لم يجر عليها ملك لمسلم وصفة الإحیاء ماكان في العادة عمارة للمخيا ويجب بدل الماء بثلاثة شرایط آن يفضل عن حاجته وان يحتاج إليه غیرة لنفسة أو لبهيمته وان يكون مما يستخلف في بنر أو عين».
در احکام زنده کردن زمين مرده :و آن عبارت است از زمینی که مالک نداشته باشد و کسی از آن استفاده نکند.
زنده کردن زمين مرده به دو شرط رواست:
1- زنده کننده مسلمان باشد،
2- زمین آزاد و دارای مالک نباشد.
شرط زنده کردن زمین که انسان بوسیله آن مالک شود این است که عادةً بر آن اسم زنده شده اطلاق شود و طرز أباد کردن به حسب غرض و مقصد اختلاف پیدا می کند قاعده کلی برای دانستن آن این است که زمین را برای چیزی که میخواهد آماده نماید پس اگر بخواهد که محل سکونت را در آن ایجاد نماید برای این کار کشیدن چهار دیوار بوسیله أجر یا خشت یا گل یا نصف کردن تیرها و نصب کردن در لازم است.
و همچنان برای بعضی از آن سقف هم لازم است تا آماده باشد برای سکونت و اگر بخواهد برای حیوان های خود آغل درست کند و یا انباری را جهت غله و ثمره ها ایجاد نماید باید چهار دیوار را ایجاد کرد و احتیاج به سقف ندارد و اگر بخواهد مزرعه ای را ایجاد کند باید وسائل زیر را دران جمع کند:
1- خاک،
2- ني،
3- در اطراف آن جمع کردن خاک تا زمین زنده از مرده جدا شود،
4- هموار کردن آن بطوریکه اگر پست است آن را بلند کند و اگر بلند است آن را با سطح مساوی کند و چاه بزند و یا جوی آب يا قنات را ایجاد کند و اگر باران عادی کفایت کند احتیاج به آنها ندارد و اگر بخواهد باغ و بستان درست کند اگر دیوار عادت باشد باید در آن محل دیوار بکشد و در دوران زمین خاک را جمع آوری کند و درخت را غرس نماید، و آبیکه اختصاص به شخص داشته باشد واجب نیست آن را برای حیوان دیگران صرف کند.
بخشیدن آب به سه شرط واجب است:
1- از مصرف شخصی زیادتر باشد،
2- دیگران برای خودشان با حيوانشان به آن آب نیازمند باشند،
3- آب در محل خودش باشد «در چاه یا چشمه» و هرگاه در سطل یا کوزه یا در ظرف دیگر باشد بخشیدن آن واجب نیست، و هرگاه بخشیدن آن واجب باشد به این معنی که حیوان ها بتوانند بر آن چاه حاضر شوند و زیان به زراعت و باغ و محصولات نرسانند، چه در صورت رساندن زیان باید جلوگیری شوند و باید خود چوپان ها آب از چاه بکشند و برای آنها ببرند» اخذ عوض ممتنع و نارواست.
@kotob_altrighate_alkasnzanie
#فتح_القریب
در فقه امام شافعی
تألیف:
قاضی ابوشجاع احمد بن حسین بن احمد اصفهانی
#کتاب_خرید_و_فروش_و_معاملات
فصل: «والجعاله جائزة وهو أن يشترط في ردّ ضالته عوضا معلوماًفإذا ردّها استحق ذلك العوض المشروط» .
در احکام جعاله:
جعاله به تثلیت جیم در لغت قرار دادن چیزی است برای شخص در مقابل عمل انجام شده و در اصطلاح شرع تعهد کردن شخص عاقل و بالغ و مختار است که در مقابل عمل معلوم یا مجهول مالی را به کسی بدهد.
«جعاله از طرفین «جاعل - مجعول له» جایز است و آن عبارتست از تعهد کردن جاعل برای کسی که گم شده او را پیدا کند و در مقابل آن مقدار معلومی را دریافت نماید».
@kotob_altrighate_alkasnzanie
#فتح_القریب
در فقه امام شافعی
تألیف:
قاضی ابوشجاع احمد بن حسین بن احمد اصفهانی
#کتاب_خرید_و_فروش_و_معاملات
فصل: « والمساقاة جائزة على النخل والكرم ولها شرطان احدهماان یقدرها بمده معلومه والثانی ان یعین للعامل من الثمره ثم العمل فیها علی ضربین عمل یعودنفعه إلى الثمرة فهو على العامل وعمل یعود نفعه الی الارض فهو علی رب المال».
در احکام مساقاة :
مساقات در لغت به معنی آبیاری ودراصطلاح شرع واگذاردن درخت خرما و انگور است به شخصی که آنها را آبیاری و ترتیب کند وبه عمل آورد، در مقابل مقدار معلوم از ثمر آنها.
در دو چیز مساقات جائز است:
1- خرما،
2- درخت انگور به دو شرط:
1- معلوم کردن مدت یکسال هلالی مثلا».
2- معلوم کردن مقدار معین از ثمر و أنها « نصف یا ثلث وغيره».
پس کار کردن در آنها دو نوع است:
1_کاری است که سودمانند آبیاری، تلقیح یعنی پاشیدن مقداری از بذر نربر ماده» و این وظیفه کارگر است.
2- عملی که نفع آن عاند زمین است مانند نصب چرخها، کندن چاهها،و این وظیفه صاحب آنها است.
@kotob_altrighate_alkasnzanie
#فتح_القریب
در فقه امام شافعی
تألیف:
قاضی ابوشجاع احمد بن حسین بن احمد اصفهانی
#کتاب_خرید_و_فروش_و_معاملات
فصل: والشفعة واجبة بالخلطة دون الجوار فيما ينقسم وفي كل ما لا ينقل من الأرض كالعقار و غیره بالثمن الذي وقع عليه البیع وهي على الفور فإن أخرها مع القدرة عليها بطلت وإذا تزوج امرأة على شقص أخذه الشفيع بمهر المثل وإن كان الشفعاء جماعة استحقوها على قدر الأملاك .
دراحکام شفعه:
شفعه در لغت به معنی پیوستن است.
و در اصطلاح شرع حق تملک قهری است که برای مالک قدیم ثابت می شود بسبب شرکت به همان قیمتی که مالک آن شده است و مالک جدید از آن حق محروم میشود.
《 شفعه بوسیله آمیزش شیوع برای شریک ثابت می شود نه بوسيله همسایگی پس شفعه برای همسایه خانه ثابت نمی شود خواه به هم چسبیده باشند یا نه، شُفعَه در چیزی ثابت می شود که قابل تقسيم باشد، در چیزی که قابل تقسیم نباشد روا نیست.
«مانند حمام کوچک در آن شفعه نیست»
و در هر چیزی که ممکن نباشد نقل کردنش مانند باغ و زمین و غیره شفعه ثابت می شود.
«ساختمان و درخت هم به تبعیت زمین شفعه را ثابت می کند»
به قیمتی که برای آن تعیین شده است. طلب شفعه باید فوری باشد، تاخیر کردن آن با وجود قدرت شفعه را ساقط میکند.
هرگاه مردی زنی را نکاح و مقداری از زمین مشترک را برای مهریه وی تعیین نماید شفيع وی می تواند آن زمین را به شفعه برای خود قبول کند و پول آن را مهریه زن قرار دهد و هرگاه شفيع ها بسیار باشند و یکی از آنان ملک خود را به فروشد شفعای دیگر هر یک نسبت به سهمیه ای که دارند آن را در بین خودشان باید تقسیم کنند «مثلا اگر یکی از آنان مالک نصف باغ و زمینی باشد و دیگری مالک ثلث آن و دیگری مالک یک ششم آن باشد
و صاحب نصف اگر جصه خود را به فروشد دو شفيع دیگر باید آن را در بین خودقسمت کنند آنکه ثلث داشته است دو سوم و آن که یک ششم داشته است یک سوم خواهد گرفت».
@kotob_altrighate_alkasnzanie