📚رویکردهای سازنده در هنگام تعارضات زوجها
در پست های قبلی اشاره شد که تعارضات زناشویی در میان زندگی تمام افراد جاری است و تفاوت زوج و خانواده های موفق و خوشبخت با زوج های ناموفق در نحوه به کارگیری رویکردها و نگرشها به تعارضات و نحوه حل مسأله می باشد.
✅زوجهای موفق از رویکردهای سازنده در مقابل تعارضات استفاده می کنند اما زوج های ناموفق و دل مرده و متعارض بیشتر از رویکردهای مخرب استفاده می کنند.
رویکردها به شرح زیر است👇
1️⃣در مورد حل مشکل:
رویکرد سازنده👈 مشکل جاری را به صورت شفاف بیان می کند
رویکرد مخرب👈مشکلات قدیمی را مطرح می کنند
2️⃣در مورد احساسات
رویکرد سازنده👈 احساسات مثبت و منفی خود را به همسر خود بیان می کند و بنا به تحقیقات گاتمن زوج های موفق نسبت طلایی ۵به ۱ را همیشه رعایت میکنند(۵ویژگی مثبت بیان شود و یک ویژگی منفی)
رویکرد مخرب👈همیشه یا اکثر اوقات بر ویژگی های منفی تاکید دارند
3️⃣تمرکز
رویکرد سازنده👈 تمرکز روی رفتار اشتباه است
رویکرد مخرب👈تمرکز روی شخص است و به او برچسب های کلی زده می شود ( ساده لوح، ناتوان، ضعیف و...)
4️⃣برداشت ها
رویکرد سازنده👈 تمرکز بیشتر بر شباهت هاست و کمتر تفاوت های مد نظر قرار میگیرد
رویکرد مخرب👈 تمرکز روی تفاوت ها و اختلافات بیشتر است
5️⃣اختلافات
رویکرد سازنده👈 سعی بر حل مشکل دارند تا صمیمیت و رابطه افزایش یابد
رویکرد مخرب👈سعی بر افزایش تنش ها و تضادهایت و صمیمیت روز به روز کاهش می یابد.
6️⃣اعتماد
رویکرد سازنده👈 به همسر خود اعتماد دارند
رویکرد مخرب👈 به همسر خود سوظن دارند
7️⃣اطلاعات
رویکرد سازنده👈 اطلاعات را به طور کامل و شفاف بیان می کنند
رویکرد مخرب👈اطلاعاتی که با نگرش خود هماهنگ است یا اطلاعاتی که شامل سو برداشت های خودشان باشد بیان می شود.
🌺زندگی را زیباتر کنیم و صمیمیت و ارتباط خوب را در خانواده ها و اطرافیان افزایش دهیم🌺
✍ جواد درودی
/channel/kurdokurdistan
▪️زۆربەداخەوە ئەمڕۆ ڕابیعە سەرئەنجام
(ڕابەخانم) هاوسەری هونەرمەند نەمر مامۆستا حسن زیرەک لەتەمەنی 78ساڵیدا لەشاری سەقز کۆچی دووای کرد.
/channel/kurdokurdistan
🔹ایران کشوری با دیدنی های زیبای باستانی و فرهنگ غنی تفاوت ها
🔸نگاهی کوتاه به جنوب ایران
✍ ایرج عبادی
👈بخش اول
از سنندج که راه می افتی از مسیر قروه و همدان به جاده ساوه می پیچی تا برسی به شهر دلخواهت در ابتدای سفر یعنی یزد، مسیر کوتاهی نیست.
می شود از جاده ساوه هم نقبی به جاده قم بزنی و راه را پی بگیری.
کیلومترهای راه شمار فقط عدد هستند اما حس سفر و دیدنی هایش شوری دیگر در آدمی می آفریند.
جاهایی که سال ها در انتطار دیدنشان بوده ای هم در خیال و هم در کتاب ها و سفرنامه ها و اگر شد هم در دیداری میدانی.
جاده ها با پیچ و خم های گاه خشک و گاه سبز از روستاها و شهرک ها و شهرهای بین راه میگذرد.
کاشان را به اصفهان نرسیده رها نمیکنی، قصد توقف طولانی در دیاران غریب را نداری. کاشان را با باغ ها و حمام فینش مربوط به دوران صفویه، بافت باستانی دیدنی خانه هایش ( بروجردی، طباطبایی و احسانی و منوچهری و... ) در دوران افشاریه و زندیه، تیمچه امین الدوله، صنایع دستی دیدنی و شیرینی های لذید و بکرش و سرای های متفاوت و بسیارش .... قتلگاه امیر کبیرش و گلستانه سهراب سپهریش.
َشهری که جایگاه تنی چند از شاهزادگان دیر و دور کشورمان در سلسله های ذکر شده بالا بوده است. شهر گل و گلاب قمصرش و پایتخت فرش جهان هم، آتشکده های زردشتیان دوران ساسانیانش در نیاسر را جا می گذاری و بازاری قدیمی و مزار فیروز ایرانی، گویا قاتل حضرت عمر دومین خلیفه انتخابی صدر اسلام که اکنون زیارتگاه متفاوت مسافران و مردم کاشان شده است. با تعابیر دیگرگونشان از این قتل و اردستان را با مناره ها، بادگیرها، کاروانسرها، مقبره ها چشمه سارها و باغ های فراوان و جاذبه تاریخی مسجد جامعش در تاملی کوتاه می بینی و جا می گذاری....
نایین که شهر هزاره های تاریخی نام گرفته است، که در دل موزه با ارزشش فرهنگ، زبان و تاریخ یکی از بزرگترین شهرهای استان اصفهان جا گرفته است که با معماری دوران های مختلف و آثار تاریخیش و تلفیق بافت قدیمی و جدیدش و قلعه های تاریخیش که قرن ها پناهگاه کاروان های بسیاری از نقاط مختلف کشور و جهان بوده است. کوتاه به تماشا می نشینی. تا به یزد می رسی. جایی که مدت ها هوایش را کرده بودی و سرانجام گویا به وصل یار رسیده ایی.
یزد به عنوان نخستین شهر خشت خام جهان و نخستین شهر تاریخی ایران و به عنوان بیست و دومین اثر تاریخی کشور در فهرست میراث جهانی یونسکو ثبت شده است.
این شهر به( شهر بادگیرها )، ( عروس کویر ) و ( دار العلم ) و (شهر دوچرخه ها) نیز اشتهار دارد.
شهری زیبا، مشجر در دل کویر که به تعجب وادارت می کند. شهری این چنین آباد در دل کویر، با خانه هایی تقریباً غیر آپارتمانی با مردمانی ایران دوست و کوشا که دل در گرو فرهنگ و زبان ملی کشورشان بسته اند با هم خوانی و همزیستی شگرفی با اقلیت زردشتیان خیر و وطن پرست آن دیار و حس سرشار آبادانی و شهروندانی در تحولات معماری و اقتصادی و زیبایی عمرانی شهر خویش.
جاهای دیدنی و تاریخی یزد
از موزه نور و روشنایی آغاز میکنی. اولین موزه تاریخی چراغ ها و چلچراغ ها و آیینه و آنچه که در تاریخ کشور ما در حد توان گردآوران ارزشمند وسایل این موزه مانند: پیه سوز، نفت سوز و آسیای برقی و آبی مربوط به روشنایی و نور از دوران باستان تا کنون بوده است.
اشیا موزه از جنس سفال و شیشه، مس و برنز است. این موزه کوشکی در میان باغ است. که در زمان پهلوی اول ساخته شده است. موسس این موزه که قبلاً دارا ی کارخانه ی نساجی جنوب در شهر یزد بوده، زنده یاد آقای صراف زاده است که ملک و باغ و تاسسیات خود را به رایگان در اختیار میراث فرهنگی یزد برای برپا داشتن و گسترش این موزه قراد داد. با کارمندانی مودب و دوست داشتنی از جنس فرهنگ ایرانی و کارشناسانی مطلع و دلسوز، بافت سالن ها دیدنی و سرشار نور و روشنایی ست. با آیینه کاری های و تابلو ها میناتوری و چراغ ها و تابلو زردشت بزرگ با اشاره به اهورا مزدا پروردگار نور و روشنی و پاکی و تمامی آنچه که در دوران باستان کشورمان از طریق صنعت کاران و آفرینندگان این آثار با ارزش باستانی و ارزشمند خلق کرده اند تا میراث فرهنگ و هنر و آثار صنایع دستی روشنایی در کشورمان باشد.
مناره جنبان خرانق
تنها مناره جنبان خشتی جهان را می توانید در یزد ببینید که از مناره جنبان اصفهان بسیار قدیمی تر است.
آرمگاه سید رکن الدین که به نام مدرسەی رکینه شناخته شده است. شامل مدرسه، رصد خانه، کتابخانه و مسجد بوده است و امروز به نام آرامگاه رکن دین در خیابان مسجد جامع یزد قرار دارد.
/channel/kurdokurdistan
📚ازدواج موفق
(بخش اول )
ازدواج موفق به معنی ازدواج های بدون مشکل نمی باشد بلکه منظور ازدواج هایی هست که زوج ها مانع ها و مشکلات زندگی را حل می کنند و پشت سر می گذارند.
👈زوج های موفق زوج های هستند که در برابر مشکلات مقاومت نمی کنند بلکه مشکلات و استرس های زندگی را حتی با فشار زیاد می پذیرند و با مهارت های خود با آن ها مقابله کرده و از بین می برند یا تاثیر آن را در زندگی کاهش می دهند.
👈زوج های موفق می دانند که بعضی اوقات مانع ها و مشکلات زندگی بسیار قوی و سخت و طاقت فرسا هستند و در این راه به کمک والدین و مشورت اطرافیان دلسوز نیاز دارند لذا آنها در این راه اهل مشاوره گرفتن هستند.
👌 آنها می دانند که زندگی فرایندی است شبیه رودخانه ای جاری که مانع ها را یا باخود می برد یا از کنار این مانع ها رد می شود.
ازدواج موفق به معنی زندگی کردن دو نفر کنار هم و عدم طلاق آنها نیست (چون بسیاری از زوج ها با هم زندگی می کنند اما یکی از آنها اصلا از زندگی رضایت ندارد یا گاهی هردوی آنها میزان رضایت بسیار پایینی دارند )
بلکه ازدواج موفق یعنی ازدواجی که در آن #هردونفر احساس رضایت کنند و احساس رضایت از زندگی آنها باید #بیشتر از حد متوسط باشد.
✍ جواد درودی
/channel/kurdokurdistan
الله ترا عزیز میدانم و بس
با عزت آنکه نیست مانند تو کس
الله درین واقعه دستم گیری
الله همین زمان بفریادم رس
(عبدالحمید)
👈 شعر و دستخط سلطان عبدالحمید دوم عثمانی، بعد از خلع از سلطنت در ۱۹۰۹م
/channel/kurdokurdistan
#کریم_خان_زند
👈پارت20
جانشینان کریم خان (#لطفعلی_خان_زند)
آقامحمدخان قاجار آن قدر بر سر لطفعلی خان مجروح و ناتوان فشار آورد تا این که او را بر زمین انداخت و سرش را به خاک مالید. صدای آقامحمد خان قاجار ریز بود و هرگز فریاد نمی زد، اما در آن هنگام که دشمن را مقابل خود دید. صدا را بلند کرد و گفت:
" ای لطفعلی می بینم که هنوز نخوّت داری و غرور تو از بین نرفته است؟ کاری می کنم که دیگر تو نتوانی سرت را بلند نمایی. "
خواجەی قاجار فرمان ننگین و بی شرمانەای داد. او چون خواجه بود، عقده دائمی داشت و اطرافیانش خوب از آن موضوع آگاه بودند و هر موقع که صحبت از زن به میان می آمد. طوری صحبت می کردند، که گویی خواجەی قاجار یک مرد عادی است.
عقده دائمی خواجه قاجار، بر اثر مشاهده جوانی و زیبایی لطفعلی خان زند، منفجر شد و آن دستور ننگین را صادر کرد.
در آن روز خان زند، آن قدر ناتوان بود که بدون زنجیر و پالهنگ قدرت راه رفتن نداشت تا چه رسد به این که او را مقید به زنجیر نمایند و پالهنگ بر گردنش ببندند و دو شانەاش به شدت مجروح بود. نمی توانست دست های خود را تکان بدهد.
لطفعلی خان زند نشان داده بود که مردی دلیر است و در آن روز، دلیری خود را به یک تعبیر مسجل کرد. زیرا با این که مجروح و خسته و ناتوان بود و او را مقید به زنجیر و پالهنگ کرده بودند و می دانست که هر گاه ابراز شهامت نماید. دچار شکنجه های هولناک خواهد شد. دلیری خود را نشان داد و حاضر نشد. مقابل خواجه قاجار به خاک بیفتد و گفت: که من جز در مقابل خداوند سجده نمی کنم.
دستوری که خان قاجار صادر کرد، آن قدر قبیح بود که وجدان یک مورخ اروپائی نمی تواند آن را بپذیرد و به خود می گوید که این اتهام است و دشمنان آقامحمدخان این تهمت را بر او زدەاند، ولی متأسفانه مورخین مغرب زمین، در کتاب های خود با اشاره، این موضوع را نوشته اند.
لطف علی خان زند که دیگر مشرق زمین شمشیر زنی چون او به وجود نخواهد آورد و خلق و خوی و لیاقت زمامداری اش او را محبوب هم کرده بود. نامی درخشان از خود در تاریخ شرق باقی گذاشت. ولی فجایعی که آقامحمدخان در مورد او مرتکب شد، مرتبه اش را در تاریخ شرق حتی تا مرتبەی یک شهید بالا برد.
لطف علی خان زند را در اصطبل جا دادند بدون این که زنجیر از دست و پاهایش بگشایند و پالهنگ از گردنش بردارند. خان زند در آتش تب می سوخت وگاهی ناله بر می آورد و اظهار تشنگی می کرد.
ولی کارکنان اصطبل از بیم آقا محمدخان نمی توانستند، آب به او بدهند و اسیر مریض که مقید به زنجیر و پالهنگ بود، تا بامداد آن روز نالید. روز بعد آقامحمد خان قاجار دستور داد که لطف علی خان زند را به حضورش بیاورند. خان زند قدرت راه رفتن نداشت و دو نفر از دو طرف بازوهایش را گرفتند و او را مجبور می کردند که قدم بردارد و همین که رهایش می نمودند، بر زمین می افتاد. عاقبت او را نزدیک آقامحمد خان قاجار بردند.
خواجه قاجار گفت لطف علی، بگو بدانم آیا هنوز هم غرور داری یا نه؟
سر لطفعلی خان زند، بر اثر ضعف و تب روی پالهنگ خم شده بود و نمی توانست پلک دیدگان را باز کند. ولی بعد از این که آن را شنید سر را بلند کرد و پلک دیدگان را گشود و آب دهان را به طرف صورت او پرتاب کرد و گفت:
" ای اخته ی فرومایه من از تو نمی ترسم. "
خان زند، بزرگترین ناسزایی را که ممکن بود به آقا محمدخان قاجار بگویند به او گفت. چون خواجەی قاجار از خواجگی خود رنج می برد و آن ناسزا با حضور تمام سرداران و بردگان به آقا محمدخان قاجار گفته شد.
آقا محمد خان لحظه ای سکوت کرد و بعد جلاد را احضار نمود و به او گفت: دو تخم چشم لطفعلی بیرون بیاورد. جلاد خان زند را به زمین انداخت و دست و پاهایش را که در زنجیر بود طوری با طناب بست که نتواند آن ها را تکان بدهد و بعد سه انگشت را زیر پلک چشم راستش قرار داد و تا آن جا که در بازوی خود زور داشت فشار آورد. چشمی که روزی در زیبایی در بین چشمهای جوانان ایرانی نظیر نداشت از کاسه بیرون آمد و جلاد آن قدر فشار داد تا این که تخم چشم بەکلی از کاسه خارج گردید.
همین که جلاد خواست شروع به کار بکند. آقا محمد خان از جا برخاست و به محکوم نزدیک گردید که با دو چشم خود، خروج تخم های چشم خان زند را از کاسه ها ببیند و شاید بەهمین مناسبت است که بعضی نوشتەاند که او با دو دست خویش تخم چشم های خان زند را از کاسه بیرون آورد.
/channel/kurdokurdistan
#کریم_خان_زند
👈 پارت19
جانشینان کریم خان ( #لطفعلی_خان_زند)
جنگ های لطف علی خان با آقا محمدخان قاجار مانع از آن شد که آن جوان روشنفکر، بتواند کارهای مهم را انجام دهد. اما نیت او نشان داد که استعداد زمامداری وی خیلی بیشتر از معاصرینش می باشد و از لحاظ داشتن لیاقت برای زمام داری با وجود جوانی، از معاصرینش برتری داشت و سد سازی برای آبادی کشور و … از فرمول های امروزی است نه ۲۰۰ سال قبل در ایران. او با این که جوانی دلیرو سلحشور بود، ذوق ادبی داشت و شعر می گفت و چند شعر که از وی باقی مانده نشان می دهد که یک شاعر با استعداد و خوب بوده است.
وی علاوه بر اقدامات عمرانی در اولین سال سلطنت خود یک کار ادبی هم کرد و عدەای از شعرا و فضلای شیراز را مأمور نمود که با همکاری هم، اشعار حافظ را مورد مطالعه قرار دهند و آن قسمت از اشعار وی را که به طور حتم از او نبود را جدا نمایند.
در ابتدا ممکن است که این کار ساده جلوه کند و به نظر رسد که لطفعلی خان کاری جالب توجه نکرده است. ولی از نظر معنوی دارای اهمیت می باشد و نشان می دهد که لطفعلی خان زند، بیش از تناسب سن خود دارای ذوق و اطلاع ادبی بوده است.
تصور می شد که بیشتر دشمنی آقا محمدخان به لطفعلی خان به خاطر زیبایی او بوده است.
هنگامی که حاج ابراهیم کلانتر به او خیانت کرد. در حالی که لطفعلی به او اطمینان داشت و دروازه های شیراز را به رویش بست و او را در مقابل دشمن تنها گذاشت. لطف علی عصبانی نشد و شکیبایی خود را از دست نداد. بلکه لبخند زد و بیتی از حافظ را خواند.
" پیر پیمانه شکن من که روانش خوش باد گفت پرهیز کن از محبت پیمانه شکن."
لطف علی خان زند مردی بود راستگو، جوانمرد و صریح الهجه و دارای اراده ی قوی، همانند کریم خان زند خوش خلق و دادگستر و سخی و نیک فطرت و با ترحم و نوع پرور بود و می گفت نمی توانم یک قیافەی اندوهگین را ببینم و نمی توانم تحمل کنم که من سیر باشم و هم نوعم گرسنه و هنگامی که در شیراز بود. بعضی از شب ها لباس مبدل می پوشید تا این که بتواند به طور ناشناس به کسانی که فکر می کرد نیازمند هستند کمک نماید.
شاید در مشرق زمین ولین کسی بود که به فکر تأسیس #بیمەی_اجتماعی افتاد و اگر عمرش کفاف می داد و آن را به وجود می آورد.
هنگامی که او را به پیش آقا محمدخان قاجار می بردند پالهنگ بر گردنش بستند و یک زنجیربه وزن ۱۵ کیلو دارای دو قفل که یکی به دست ها و دیگری به پاها قفل می شد به دست ها و پاهایش بستند. زنجیری که به دو پای او بسته بودند، مانع از گام برداشتن نمی شد. ولی اسیر نمی توانست با سرعت گام بردارد.
وقتی که پیش آقامحمدخان قاجار رسید به او گفت: که به خاک بیفت و سجده کن!
خان زند جواب داد: من فقط مقابل خداوند سجده می کنم.
بر سرش زد و بەاو گفت: بتو می گویم به خاک بیفت.
لطفعلی خان گفت: اگر من دست داشتم تو جرات نمی کردی بر سرم بزنی و بتو گفتم که من فقط مقابل خداوند سجده می کنم.
/channel/kurdokurdistan
#کریم_خان_زند
👈پارت17
جانشینان کریم (#لطفعلی_خان_زند)
لطفعلی خان در سال (۱۱۴۸ش) در شیراز متولد شد. وی پسر جعفر خان زند و نوه صادق، برادر کریم خان میباشد.
لطفعلی خان علاوه بر زیبایی، بسیار پر قدرت، راستگو، درستکار و شجاع بود. بسیاری او را بهترین شمشیر زن روزگار شرق می نامند. لطفعلی خان زند بسیار خدا دوست بود و هنگامی که که آغا محمدخان قاجار به او گفت بر او سجده کند پاسخ داد: من تنها به خدا سجده می کنم.
🔹برخی اقدامات لطفعلی خان
۱- جاده سوشه
این جاده بین شیراز، سوشه، بندر عباس، شیاز و بندر لنگه احداث شد که در آن موقع بهترین معماری بود اما به دلیل حمله آقامحمدخان طرح نیمه کاره ماند. احداث این راه احتمالا بهترین کار برای رونق جنوب ایران بود.
۲- تنگاب
سد تنگاب که ابتدا در دوره ساسانیان درست شده بود. آب آن از کوه فیروزآباد به خلیج فارس ریخته می شد.
🔸ایستادگی لطفعلی خان در برابر خان قاجار
لطفعلی خان را در حالی که در نبرد با دشمنان زخمهای سختی بر بازو و پیشانی برداشته بود به کرمان نزد خان قاجار بردند. او که خون بسیاری را از دست داده بود، با همان حال نزار در برابر آقامحمد خان ایستاد، به او سلام نداد و تعظیم نکرد. آقامحمد خان نیز دستور داد که اصطبل وی را مورد تجاوز قرار دهند.
فردای آن روز وی را دوباره پیش خان قاجار آوردند، در حالی که نه هوشی در تن نداشت، آب بدو نداده بودند و وی را بر روی زمین میکشیدند. خان قاجار با نیشخند گفت: «هان لطفعلی خان! هنوز هم غرور داری؟»
واپسین شاه زند که دیگر توان سخن گفتن نداشت. سرش را بالا برد
و گفت: «من از تو نمیترسم ای اخته فرومایه».
این ایستادگی خان قاجار را به خشم آورد و دستور نابینا کردن او را داد.
▫️رفتار آقامحمدخان با بازماندگان زند
هنگامی که لطفعلی خان از فارس دور شد. آقامحمد خان در (ذیحجه ۱۲۰۸ق) در شیراز بر تخت نشست و نخستین دستوری که داد ویران کردن برج و باروی شیراز بود که یادگار کریم خان بود. فتحعلیخان صبا شاعر دوره زندیان و قاجار در اندوه ویران کردن این باروی شکوهمند چنین سرود:
" گردون به زمانه خاک غم ریخت، دریغ با شهد طرب زهر غم آمیخت،
دریغاز کینهٔ دور فلک جور سرشت شیرازهٔ شیراز ز هم ریخت، دریغ"
دستور دیگرش بیرون کشیدن استخوانهای کریم خان زند از آرامگاهش بود. استخوانها را به تهران برد و دستور داد که در زیر پلههای کاخش جایی که همیشه از آن گذر میکرد، خاک کنند تا همیشه بر آن پای نهد.
این استخوانها تا پادشاهی رضاخان پهلوی در همانجا ماند تا در زمان سلطنت وی آنها را با احترام از خاک بیرون آوردند و در جایی دیگر که به خلوت کریم خانی معروف است به خاک سپردند.
سپس دستور بازداشت و به زورگیری داراییهای زندیان و وابستگان آنها را داد و آنگاه شاهزادگان و شاهدختان زندی را با خواری بسیار یک جا گِرد آورده و به سوی استرآباد کوچاند. چنین مینماید که سرنوشت شومی بر آنها رفتهاست، از سرنوشت شاهدخت همسر لطفعلی خان زندو پسران شهریار زند فتحالله خان و خسرو میرزا به دلیل سانسور دستگاه قاجار آگاهی درستی نداریم.
/channel/kurdokurdistan
#کریم_خان_زند
👈پارت15
جانشینان کریم خان (#جعفر_خان_زند)
میرزا جعفر خان پسر صادقخان زند و پدر لطفعلیخان زند، یکی از فرمانروایان زندیە بود.
او همچنین برادر مادری علیمراد خان زند بود و به همین دلیل بر خلاف پدر و دیگر برادرانش کشته نشد.
بعد از مرگ علیمراد خان به تخت نشست.
او چندی فرمانرویی بخشهای کوچکی از ایران مرکزی و جنوبی را در دست داشت و سرانجام در جنگ قدرت میان دودمان طایفه زند در شیراز و در حالی که بر بستر بیماری بود، کشته شد.
مرگ
در (۲۵ ربیعالثانی ۱۲۰۳ ه.ق) عدهای از مخالفانش از جمله صیدمراد خان زند، عموزادهٔ علیمراد خان، شبانه بر سرش ریختند و او را کشتند و سرش را از دیوار ارگ شیراز به زیر انداختند.
/channel/kurdokurdistan
#کریم_خان_زند
👈پارت13
جانشینان کریم خان
(#محمدعلی_خان_زند)
محمدعلی بهادرخانِ زند فرزند کریم خان زند و برادر کوچکتر ابوالفتح خان زند و چهارمین فرمانروای دودمان زند بود. او برای مدت کوتاهی توسط زکی خان زند (برادر مادری کریم خان و پدرزن محمدعلی خان) فرمانروای اسمی زندیان گردید.
(#صادق_خان_زند)
محمدصادق بهادرخانِ زند برادر تنی کریم خان زند، پنجمین فرمانروای دودمان زند و پدر بزرگ لطفعلی خان زند بود.
در زمان کریم خان والی بصره بود. پس از مرگ کریم خان و قدرتگیری زکی خان زند (به اسم فرزندان کریم خان) به قصد تصرف شیراز حرکت نمود. ولی به جهت تهدید زکی خان به دستگیری و شکنجهٔ خانوادهٔ سپاهیان صادق خان، کاری از پیش نبرد و به سوی کرمان حرکت کرد و آن جا را تصرف نمود.
با کشته شدن زکی خان در (۲۸ جمادیالاول ۱۱۹۳ ه.ق.) خود را به شیراز رساند. برای مدت کوتاهی فرمانروایی ابوالفتح خان زند (فرزند ارشد کریم خان) را پذیرفت. ولی اندکی بعد در (یکشنبه ۹ شعبان ۱۱۹۳ ه.ق) او را بر کنار کرد و خود را فرمانروای زند خواند و به روایتی ابوالفتح خان را کور نمود.
(روایت دیگر کور کردن ابوالفتح خان را به دستور علیمراد خان عنوان میکند.) سرانجام از علیمراد خان شکست خورد و در (۱۸ ربیعالاول ۱۱۹۶ ه.ق) به قتل رسید یا به روایتی خودکشی کرد.
▫️منابع:
- تاریخ ایران از صدر اسلام تا انقراض قاجاریه، عباس اقبال آشتیانی.
- تاریخ گیتی گشا در تاریخ زندیه، محمدصادق موسوی نامی.
- تاریخ زندیه، محمد رجبی نیری.
- تأملی دربارهٔ ایران، جواد طباطبایی.
- روزگاران (تاریخ ایران از آغازتاریخ تا سقوط سلطنت پهلوی)، عبدالحسین زرین کوب.
/channel/kurdokurdistan
#کریم_خان_زند
👈پارت11
🔹جانشینان کریم خان ( #زکی_خان)
زَکیخان زند، از سرداران خاندان زند و برادر مادری کریم خان بود. پدر او بُداق خان نام داشت و عموی کریم خان بهشمار میرفت.
پس از درگذشت کریم خان مدت کوتاهی به اسم فرزندان کریم خان (ابوالفتح خان و محمدعلی خان) قدرت را در دست گرفت. ولی هیچگاه رسماً خود را فرمانروای زند اعلام ننمود.
وی با این که از هواداران محمدعلی خان زند (فرزند کوچکتر کریم خان و داماد خود) بود.
نخست ابوالفتح خان (پسر بزرگ کریم خان) را به عنوان فرمانروای زند ابقا نمود و اندکی بعد محمدعلی خان را شریک فرمانروایی ابوالفتح خان قرار داد.
در پی حملهٔ صادق خان به شیراز، نسبت به ابوالفتح خان بدگُمان شد و او را برکنار کرد و بدین ترتیب محمدعلی خان یگانه فرمانروای ظاهری زندیان گردید. او برای حفظ قدرت، افزون بر صادق خان، با علیمراد خان زند نیز درگیر شد و سرانجام در (۲۸ جمادیالاول ۱۱۹۳ ه.ق) در ایزدخواست به دست قراولان ایل پایروند کشته شد.
▫️منابع:
-تاریخ ایران از صدر اسلام تا انقراض قاجاریه، عباس اقبال آشتیانی.
- تاریخ گیتی گشا، محمدصادق موسوی نامی.
- تاریخ زندیه، محمد رجبی نیری.
- تأملی دربارهٔ ایران، جواد طباطبایی.
- روزگاران (تاریخ ایران از آغازتاریخ تا سقوط سلطنت پهلوی)، عبدالحسین زرین کوب.
/channel/kurdokurdistan
#کریم_خان_زند
👈 پارت9
▪️مرگ کریم خان
کریم خان در اواخر عمر به مرض سل مبتلا گردید و چون سن او در این تاریخ قریب به هشتاد سال بود. روز به روز ضعف و انکسار بر مزاج او یافت. واقعهٔ قتل علی محمدخان و شورش اعراب و بعضی انقلابات دیگر که در پارهای از ولایات بر اثر انتشار دروغین خبر مرگ او بروز کرده بود. کریم خان را روز بە روز نحیف تر و افسرده تر میکرد. تا آن روز که در سیزده صفر قولنجی سخت بر او دست داد و خان زند از همین مرض در تاریخ مذکور در شیراز فوت نمود.
🔹مدت کرّ و فرّ و حکومت کریم خان مجموعاً بالغ بر ۳۰ سال و ۸ ماه بود.
بلافاصله پس از مرگ کریمخان، سران زند در برابر هم صفآرایی کردند و پیش از به خاکسپاری شهریار ایران به روی هم شمشیر کشیدند. بزرگان زند برای اینکه عمل خود را موجه جلوه دهند، هر یک زیر پرچم یکی از فرزندان کریمخان قرار گرفتند و برای رسیدن به قدرت، فرزندان وی را ابزار برتریجویی خود قرار دادند.
/channel/kurdokurdistan
#کریم_خان_زند
👈پارت7
شیخ بندر ریگ یعنی میر مهنا از اعراب ایران با اینکه چندبار بر کریم خان عاصی شده و خان زند به حرمت دامادش، که در سلک خدمتگزاران زندیه میزیست از خون او درگذشته بود، در این ایام بر صادق خان والی فارس و برادر کریم خان شورید.
صادق خان جمعی را به دستگیری میر مهنای بندر ریگی فرستاد و میر مهنا به جزیره خارکو گریخت و از آن جا که این جزیره آب شیرین نداشت، به خارک حمله برد و در سال ۱۱۷۹ پس از کشتن یا اسیر گرفتن سپاهیان هلندی آن جا را تحت استیلای خود درآورد و این تاریخ زمان ختم دورهٔ تسلط هلندیها در خلیج فارس و سواحل و جزایر آن است.
بعد از این فتح، میر مهنا، سخت مغرور و متعدی شد و به راهزنی و دزدی دریایی پرداخت.
کریم خان، زکی خان برادر مادری خود را به دفع میر مهنا فرستاد. میرمهنا از جلوی زکی خان به بصره گریخت و در آن جا به قتل رسید و جزیره خارک و خارکو ضمیمه قلمرو کریم خان شد.
در سال ۱۱۸۰ کریم خان تصمیم گرفت که به عمان و مسقط لشکرکشی کند و به این خیال زکی خان را به بندرعباس فرستاد و والی هرمز را هم به یاری برادر واداشت.
زکی خان از بندرعباس به هرمز رفت و در آن جا درصدد تعرض ناموسی نسبت به والی هرمز برآمد. والی مزبور هم زکی خان را در زندان انداخت و موضوع را به کریم خان اطلاع داد و به همین علت لشکرکشی به عمان صورت نگرفت.
/channel/kurdokurdistan
#کریم_خان_زند
👈پارت5
آزادخان افغان برای دفع کریم خان از اصفهان رهسپار فارس گردید و کُتَل کمارج در سر راه بوشهر با او روبرو شد. کریم خان در این محل آزادخان را به سختی مغلوب نمود و آزادخا به تاریخ ۱۱۶۶ خود را به اصفهان رساند و چون دانست که محمد حسن خان قاجار هم از جانب شمال عازم اصفهان است، چاره را در ترک آن شهر دید و به آذربایجان رفت.
کریم خان پس از حصول این فتح، لار و گرمسیرات فارس را هم مطیع ساخت و پس از آن که از خبر حرکت محمد حسن خان اطلاع یافت. شیخعلی خان زند را به جلوگیری او به سمت اصفهان فرستاد و خود به ترتیب امور فارس مشغول گردید.
شیخعلی خان از محمد حسن خان شکست خورد و کریم خان خود ناگزیر به آمدن به اصفهان شد، ولی این بار هم به دست خان قاجار مغلوب گردید و به ترک اصفهان و فرار به فارس مجبور گشت.
محمد حسن خان پس از فتح اصفهان عازم تسخیر فارس و تعقیب کریم خان بود، ولی چون شنید که آزادخان از آذربایجان به قصد او حرکت کرده، به گیلان عقب کشید و در این محل و در آذربایجان چند بار بر لشکریان آزادخان تاخت و او را مستأصل نمود تا مجبور شد پناه به کریم خان ببرد و آزادخان از این زمان به بعد دیگر از اهمیت و اعتبار افتاد.
🔸شکست محمد حسن خان قاجار
در سال ۱۱۷۱ محمد حسن خان برای از میان بردن رقیب به شیراز لشکر کشید و آن جا را در محاصره گرفت. کریم خان بر اثر مساعدت مردم و شجاعتهای شیخعلی خان زند، اردوی قاجار را بالاخره از پا درآورد و محمد حسن خان مغلوب و به اصفهان برگشت و چون به علت بد رفتاری کسان او به مردم این شهر، اقامت در آنجا را نیز مشکل دید به مازندران گریخت.
کریم خان با پیروزی تمام به اصفهان وارد گردید و چون میخواست کار محمد حسن خان را یکسره کند، فارس را به برادر خود صادق خان زند سپرد و از اصفهان به تهران آمد و از آنجا شیخعلی خان را روانه مازندران کرد.
شیخعلی خان در ورود به مازندران با طایفهٔ دیگر قاجاریه که نسبت به ایل تابع محمد حسن خان کینهٔ دیرینه داشتند، متحد شد و از ایشان حسن خان دولو را که سابقاً از جانب محمد حسن خان حاکم اصفهان بود به خدمت خود آورد و با یاری ایشان در نزدیکی اشرف با محمد حسن خان روبرو شد.
ولی از این جنگ نتیجهای بەدست نیامد و شیخعلی خان از آنجا برای فتح استرآباد رفت.
محمد حسن خان به عجله خود را به آن شهر رساند، اما در این محل شکست خورد و به مازندران گریخت و در این دیار موقعی که میخواست از پلی بگذرد، اسبش در غلتید و یکی از افراد قاجاریهٔ مخالف، یعنی حسن خان دولو بر او حمله برد و سر او را جدا کرده، پیش شیخ علی خان فرستاد و شیخ علی خان هم آن را به تهران، نزد کریم خان فرستاد.
پس از قتل محمد حسن خان قاجار، افراد طایفه و پسر مهمتر او آغا محمدخان از ترس دشمنان خانوادگی به صحرای یموت، نزد ترکمنان پناه جستند، ولی پس از چهار سال به کریم خان پناە آوردند و خان زند همه را در کنف حمایت خود گرفت.
/channel/kurdokurdistan
#کریم_خان_زند
👈پارت3
زندیها در زمان نادر بارها با ترکان جنگیده بودند و در سپاهیان نادر نیز سربازان بسیاری داشتند. اما نادر شاه بسیاری از اعضای طایفه را کشته بود و مابقی آنها را به ابیورد و دره گز تبعید کرده بود.
مرگ نادر فرصتی مناسبی برای کریم خان و طایفهاش بود، تا خود را رها سازند و به تبعید پایان دهند.
کریم خان فرزند ایناق خان رئیس طایفه زند بود و در سالهای حکومت افشاریان در تبعید به سر میبرد. او را بین طایفه زندیه، توشمال نام داده بودند که به معنی بزرگتر و کدخدا است.
کریم خان را دلیر و قوی جثه توصیف کردهاند و طایفه زند او را به خردمندی و فرزانگی میشناختند. تمام این صفات باعث شد زندیه او را به عنوان رئیس طایفه خود انتخاب کنند.
کریم خان در جوانی به لشکریان نادر پیوست و پس از مرگ نادر به نزد طایفه خود بازگشت. محمدعلی خان تکلو حاکم همدان، نخستین هماورد وی بود. محمدعلی خان، نامهای به کریم خان نوشت و دستور داد وی و سربازانش به نزد حاکم همدان بروند و در رکاب او شمشیر بزنند. کریم خان از لحن تکبر آمیز نامه رنجیده خاطر شد و این گونه ثبت شده که دستور داد. گوشها و بینی نامهرسان را ببرند. سپس با لشکر ۲۰۰ نفره خود به همدان حمله کرد و لشکر پنج هزار نفره حاکم همدان را مغلوب کرد. این پیروزی باعث شهرت کریم خان شد و با پیچیدن آوازه دلاوریهایش به یکی از مدعیان سلطنت بدل شد.
کریم خان زند، گلپایگان و همدان را تسخیر کرد و به زودی بیش از دوهزار سرباز جنگجو به لشکر او پیوستند. همچنین خوشرفتاری وی با اسرای بختیاری باعث پیوستن بختیاریها به لشکر کریم خان شد.
کریم خان پس از این پیروزی با ابوالفتح خان حاکم اصفهان و علیمردان خان بختیاری متحد شد و این سه خان لر تصمیم گرفتند. سلطنت شاه اسماعیل سوم را حفظ کنند و پیمان دوستی بین قبایل خود برقرار کردند. اما به زودی این دو نفر به کریم خان رشک بردند و جنگی میان آنها درگرفت که در آن کریم خان هر دو را شکست داد. با از بین رفتن آن دو، اینک تاج و تخت ایران دو مدعی بیشتر نداشت؛ یکی کریم خان زند و دیگری محمدحسن خان قاجار که در استرآباد به سر میبرد.
نبرد بین کریم خان و خاندان قاجاریه بالا و پایینهای بسیار داشت. سپاه زندیه دو بار از قاجارها شکست خوردند و نهایتاً در نبردی در نزدیکی اصفهان لشکر محمدحسن خان مغلوب شد.
بزرگ خاندان قاجار آخرین دشمن مهم کریم خان بود و با کشته شدن او کریم خان عملاً تنها مدعی تاج و تخت در کشور شده بود.
شورشهای پراکندهای گاه و بیگاه رخ میداد و کریم خان تا میتوانست آنها را سرکوب میکرد. با این حال افغانستان از ایران جدا شد و خراسان نیز به دست شاهرخ، نوه نادرشاه، اداره میشد.
کریم خان از سال ۱۱۲۸ هجری شمسی فرمانروای ایران بود و در اولین اقدام خود دستور قتل عام افغانها که اکنون دیگر همسایه و رقیب ایران محسوب میشدند، را صادر کرد. کریم خان به همه حکام دستور داد تا عید نوروز هر چه افغان میبینند را به قتل برسانند.
برادرش زکی خان را حاکم مازندران کرد تا اطمینان پیدا کند هیچ یک از افاغنه در مازندران جان سالم به در نخواهند برد. بنابر گزارش کتاب مجمع التواریخ «فقط در تهران ۴۰۰۰ افغان در دم به قتل رسیدند و در روز عید ۹۰۰۰ افغان کشته شدند.»
کریم خان اموال کشته شدگان را تصرف کرد و دستور داد یک قصر سلطنتی برایش در تهران بسازند که بعدها با توسعه بیشتر تبدیل به کاخ گلستان شد که بعدها مقر اصلی حکومت قاجاریه در ایران شد.
کریم خان پس از این اقدام به آذربایجان رفت تا شورشهای پراکنده در آنجا را سرکوب کند. در ارومیه با شیخ علی خان زند یکی از باوفاترین سردارانش به اختلاف خورد و دستور داد وی را کور کنند و لشکری هم برای سرکوب برادر خود، زکی خان زند عازم اصفهان کرد. مدتی بعد نیز طوایف بنی کعب را سرکوب کرد و آنها متعهد شدند به ایران خراج بپردازند.
/channel/kurdokurdistan
▪️شاعر و ادیب برجسته سنندجی #رضا_همتیار دارفانی را وداع نمود. وی چندین اثر ادبی را در کارنامه خود دارد و همچنین از فعالان فرهنگی و بنیانگذاران ( انجمن ادبی مولوی سنندج ) بود. انجمن مولوی نقش بسزایی در توسعه فرهنگی کردستان داشته است.
ضمن عرض تسلیت به خانواده و بازماندگان محترم آن مرحوم و جامعه فرهنگی یاد و نام ایشان جاودان باد.
👈 از آثار به چاپ رسیده ایشان می توان به:
- ترجمه شاهنامەی فردوسی بە کردی،
- دنیای عالیخانی ( گۆرانییەکانی هونەرمەند ڕەمەزان کولیایی)،
- ڕێبواری بێ سنور ( لێکۆڵینەوەی فولکلوری کوردەواری)،
- یەکین ئەگەر یەکین ( شێعر کوردی و فارسی)
- کتێبی در پایان( شێعر و چیرۆک کردی و فارسی)
✍ د.محمدباقر پیری
/channel/kurdokurdistan
ایران کشوری با دیدنی های زیبای باستانی و فرهنگ غنی تفاوت ها
🔸نگاهی کوتاه به جنوب ایران
✍ ایرج عبادی
👈بخش دوم
زندان اسکندر:
یا ( مدرسه ضییایه)
که هشت قرن قدمت دارد با گنبد و چاه مشهورش و بافت باستانیش که دیدنی ست.
سرو ابرکوه یا ابر قوه:
یکی از کهن ترین و با ارتفاع بیست و هشت متریش و تنه یازده و نیم متریش در افسانه ها. کاشت این درخت را به زردشت یا پسر نوح نسبت می دهند.
قنات زارچ:
طولانی ترین قنات دنیا شناخته می شود و گویا صد کیلومتر دراز و عمقی نادیدنی دارد. که مربعی بودن چاهای یزد را نشان می دهد و برای وضو نماز گزاران و پر کردن آب انبار مسجد آز ان استفاده میشده است.
یونسکو به کارونسرای زین الدین در سال 2006 جایزه بهترین بنای بازسازی شده را اهدا کرد.
آسیاب آبی اشکذر:
این اسیاب برای آرد کردن گندم با سرعت و فشار آب در دوران صفویه ساخته شده است. سنگ های بزرگ در گذشته با آب قنات همت آباد با قدرت زیادی کار میکرده است.
آب انبار گیو:
که نقش مهمی در تامین آب مورد نیاز مردم داشته است و در سال 1320 ساخته شده است.
آب انبار بادگیر:
از دیدنی دیگر شهر یزد است که از دوران قاجار به یادگار مانده است. این آب انبار با 6 بادگیر، سه بادگیر قدیمی و سه بادگیر جدید. شکل گرفته است.
روستای خرانق:
بیش از 1000 سال قدمت دارد و در 85کیلومتری شهر واقع است دارای قلعه ای قدیمیست با کاروان سرایی قدیمی برای اقامت کاروان ها.
برج خاموشان:
در 15 کیلومتری شهر یزد قرار دارد. محل دخمه یا دادگاه زردشتیان بوده است.
حمام خان یزد:
این بنا در دوران قاجار ساخته شد و چون بیشتر بزرگان شهر از آن استفاده می کردند. به حمام خان معروف است. اکنون با تغییر کاربری آن به رستوران و چایخانه سنتی تبدیل شده است.
هشت باغ دولت آباد:
یکی از زیباتری باغ های ایران است. که توسط محمدعلی بافقی یکی از حکام یزد به یادگار در دوره افشاریان و زندیان ساخته می شود. وی شصت متر قنات را به این باغ می آورد در کنار حرمسرا، یک هشتی نسبتاً بزرگ در ابتدای ورود در آن واقع است با ارایه صنایع دستی یزد به مسافران. فضای سبز و درختان میوه و گل های بسیار زیبا در هنگام رود و حوض هایی بزرگ و زیبا و دیدنی که فضای بی نظیری در میانه باغ برای دیدار کنندگان مجسم کرده است. باغ دولت آباد شامل عمارت سر در سالن های بزرگ پذیرایی، مدرسه، مسجد و در همان حال مسجد و اصطبلی هم ساخته می شود که از حکام خوشنام و خدمتگذار یزد معرفی شده است. دیگر ویژگی های این باغ ساختمان هشتی و بادگیرهایی نسبتا کوتاه و باغ ناصر است. این باغ همچنین باد گیر مرتفعی دارد که از بلندترین باد گیرهای جهان به شمار میرود.
خانه لاری ها:
بنای متعلق به دوران قاجار است. صاحب آن حاج محمد امین لاری بوده است با 150سال قدمت. عمارتی با شش باب خانه و با معماری کویری که در سال 1375ثبت ملی شده است و قبلاً به عنوان خانقاه نعمت الهی از آن استفاده میشده است.
یخچال خشتی میبد:
در فاصله پنجاه کیلومتری شهر یزد قرار دارد. که برای تولید و ساخت یخ از آن استفاده میکردند در ساخت آن از خشت و گل استفاده شده است. تا مانع گرما و خروج سرما شود. این یخچال از بزرگترین نوع خود است و احتمالا در دوران قاجار ساخته شده است.
مسجد جامع یزد:
بنایی بی نظیر که در سال 1313 ثبت ملی شده است. دارای یک ایوان مرتفع، دو شبستان، دو گرم خانه و دو پایاب و یک صحن بزرگ مستطیلی شکل است.
مجموعه امیر چخماق:
از میدان، تکیه، بازار ، انبار و مسجد ساخته شده که بسیار دیدنی ست. که در قرن نهم به دوره تیموریان بر می گرد که توسط جلالدین امیر چخماق که که از سوی شاهرخ پادشاه تیموریان در آن زمان به عنوان حاکم شهر منسوب شده، ساخته شده است و میدانی هم در مرکز شهر در کنار آن مجموعه به نامش.
موزه فرهنگی زردشتیان یزد:
کارماکو انسانی خیر اندیش ایرانی تبار هندی زردشتی بود که با ایجاد و تاسیس دبستان و پرورشگاه کارماکو در یزد گامی بزرگ برای خدمت به شهر یزد و مردمش برداشت. که اکنون با موزه ای تماشایی برای زردشیتیان و دیگر علاقمندان به تاریخ و فرهنگ زردشتیان و دیگر مردم کوشنده یزد تلقی می شود.
بافت معماری و ساخته های موزه و وسایل درونی آن دیدنی و قابل توجه ست که گریزی به مراسم و یادهای دیر و دور زردشتیان ساکن یزد دارد.
به پاس خدمات و احساس انسانیش کارماکو برای تمامی مردم یزد در خور احترام و تمجید است و موزه اش به نام او پایدار.
آتشگاه زردشتیان یزد:
آتشگاه های زردشتیان همیشه روشن نگاه داشته شده است. به گفتەی آشو زردشت پیامبر زردشتیان: سجده بسوی آتش مانند قبلەی مسلمانان است که فەروەهەر (فروهر) در درون هر انسانی مانند پاره تن است و مانند ایزد که او را بسوی خوبی سوق می دهد و کسانی که بسوی بدی میروند مورد علاقه اهورمزدا نیستند.
/channel/kurdokurdistan
#کریم_خان_زند
👈 پارت 22 و پایانی
جانشینان کریم خان ( #لطفعلی_خان_زند)
دوستی و رابطه نزدیک جونز با لطفعلیخان آخرین پادشاه زند در میان ایرانیان شهرت داشت.
از این رو وقتی 16 سال بعد در مقام و هیاتی به ایران آمده بود، روزی فتحعلیشاه قاجار با کنجکاوی از او درباره روابط و سوابقش با لطفعلی خان زند سوال کرده بود.
جونز از خسرو پسر لطفعلی خان هم نام میبرد که سالها پیش در کودکی در باغی در شیراز با او آشنا شده بود. اما در این هنگام ورق روزگار برگشته بود و شاهزاده دیروز، خواجهای در دربار قاجار بود. او در زمان واقعه محاصره کرمان به فرمان آقامحمدخان اخته شده بود و در زمان دیدار جونز و فتحعلیشاه 25 سال داشت.
و در حضور جونز، فتحعلی شاە قاجار در مورد لطفعلی خان زند می گوید:
" مجبور بودم او را به مرگ محکوم کنم. چون مقاومت مردم ادامه می یافت.
⬅️ زیرا او یک شیرمرد حقیقی و بزرگ بود."
به این ترتیب حکومت این سلسله کردنژاد در ایران پایان یافت و قاجاریه تمامی شاهزادگان و وابستگان زند را قتل عام نمودند و اختلاف و تفرقه این بلای تاریخی کُردسوز عامل اصلی از میان رفتن زندیه شد به طوری که هیچ کدام از جانشینان کریم خان زند نتوانستند با آرامش و بدون اختلاف ایران را به سرانجام مطلوب برسانند. متاسفانه کشتار داخلی مابین خوانین زند و عدم رفتار مناسب با کردهای اردلان، کلهر، زنگنه و... باعث شد حاکمیت زندیه با خیانت ابراهیم خان کلانتر مغلوب نالایق ترین سلسله پادشاهی ایران یعنی قاجار شود که طی حکومتشان بیش از نیمی از سرزمین ایران را تقدیم بیگانگان کردند.
با احترام
✍ د.محمدباقر پیری
/channel/kurdokurdistan
#کریم_خان_زند
👈پارت21
جانشینان کریم خان ( #لطفعلی_خان_زند )
بعد از این که تخم چشم راست لطفعلی خان زند از کاسه خارج شد. جلاد کارد را که بەدندان گرفته بود، به دست گرفت و الیافی را که وسیلەی اتصال تخم چشم به کاسه بود را برید و تخم چشم از کاسه به کلی جدا شد و دژخیم تخم چشم را بر زمین انداخت و انگشتان را به زیر چشم خان زند برد و در حالی که آقا محمدخان هم چنان می نگریست آن تخم را هم از کاسه جدا کرد.
وقتی تخم چشم راست او از کاسه بیرون آمد، آن جوان قدری تکان خورد و نالید. ولی هنگامی که تخم چشم چپش را بیرون آوردند تکان نخورد و صدایی از وی شنیده نشد.
وقتی تخم هر دو چشم، لطف علی خان زند بر زمین افتاد، خواجەی قاجار گفت: حالا نوبت من است که آب دهان به صورتت بیندازم و بەرخسار محکوم نابینا آب دهان انداخت. ولی لطف علی خان زند که آب دهان بر صورتش انداختند و صدای خواجەی قاجار را نشنید. زیرا از هوش رفته بود.
همان روز که خان زند را کور کردند. آقا محمدخان قاجار گفت: من نمی خواهم که این مرد بمیرد. بلکه می خواهم زنده بماند و افسار بر سرش بزنند و او را در سفرها وادار نمایم پیادە راە برود.
حال لطف علی خان طوری وخیم بود که به او گفتند که اگر مورد مداوا قرار نگیرد، خواهد مُرد.
خواجه قاجار دستور داد که زخم های دو شانه و دوچشمش را مداوا کنند تا زنده بماند تا بتواند پیوسته او را مورد تحقیر قرار بدهند. خواجه ی قاجار شتاب داشت که لطفعلی خان زودتر مداوا شود تا این که وی بتواند آن جوان نابینا را کنار اسب خود بدواند.
با این که زخم چشم او مداوا یافت. زخم دو شانه اش معالجه نمی گردید و بیم آن می رفت که آن دو زخم، خان زند را بەهلاکت برساند.
بعد از این که زخم های لطفعلی خان بهبود یافت، باز خیلی ضعیف بود، زیرا که غذای کافی به او نمی دادند و او را در مکان راحت نمی خوابانیدند.
مردان کرمان که همه کور بودند. برخی از زنان در شب های جمعه برای او قدری غذا می بردند. ولی مأمورین آقامحمدخان قاجار نمی پذیرفتد و می گفتند که اگر غیر از نان و آب به او بدهند. آقا محمدخان آن ها را خواهد کشت، یا کور خواهدکرد. دیگر لطفعلی خان زند زیبا نبود و هرگز سر را بلند نمی کرد. زیرا کسی که چشم ندارد تا این که دنیا را نگاه کند برای چه سر را بلند نماید؟
گاهی خان زند برای اینکه آتش درون را تخفیف بدهد. اشعار شیخ محمود شبستری را با آهنگ سوزناک می خواند و آهنگ های او که بیشتر نغمه های فارسی بود، طوری در مستحفظین اثر می کرد که بی اختیار هنگامی که از خان زند دور بودند آن را زمزمه می کردند.
بەعلاوە خان زند به خواندن اشعار باباطاهر علاقه داشت با این که خان زند نابینا بود. باز خواجه ی قاجار از سکونت آن جوان در جنوب ایران می ترسید و دستور داد که وی را به تهران منتقل کنند. اما در پایتخت نیز نسبت به خان زند حس کنجکاوی و ترحم به وجود آمد و مردم می گفتند که وارث کریم خان آمده است و برخی اظهار می نمودند که کوری لطفعلی خان زند مانع از سلطنت او نیست. هم چنان که شاهرخ کور است ولی در خراسان سلطنت می کند.
این اظهارات آقامحمدخان قاجار را متوحش تر کرد و هنگامی که در چمن (سلطانیه) بود. برای حاکم تهران دستور فرستاد که لطفعلی خان زند را به هلاکت برسانند و دژخیم بەاتفاق دو نفر وارد زندان خان زند شدند و یک مرتبه دیگر دست های آن جوان تیره روز را بستند و دهانش را گشودند و جلاد دستمالی که گلوله کرده بود در حلقوم او نهاد و بعد یک چوب دراز روی دستمال نهاد و با یک چکش بر چوب زد تا این که دستمال در گلوی خان زند فرو برد و بعداز چند دقیقه روح از کالبد لطفعلی خان جدا شد و آن جوان نابینا از مشقات زندگی رهایی یافت.
وقی جسد او را برای شستن به غسال خانه واقع در نزدیک (چهل تن) در تهران بردند به اسکلتی شباهت داشت که پوستی روی آن کشیده باشند و کسی که آن جسد را می دید، فکر نمی کرد که کالبد بزرگترین شمشیر زن شرق است و دیگر روزگار شمشیرزنی چون او تربیت نخواهد کرد.
پس از این این که جسد شسته شد به امامزاده زید واقع در (بازار) تهران بردند و آن جا دفن کردند. بدون اینکه اثری روی قبر بگذارند.
چنین مرد، شهریار زند و زمام دار روشنفکر ایران که هرگز تبسم از لبانش دور نمی شد و از لحاظ صورت و سیرت فرشته بود و هر کس که او را می دید محبتش را در دل می پرورانید.
🔹نظر فتحعلیشاه درباره لطفعلیخان زند
سر هار فورد جونز سفیر انگلستان در دربار فتحعلیشاه شرح ماموریت خود در سالهای (۱۸۰۷ تا ۱۸۱۱ میلادی) را بهطور مفصل نگاشته است. اما این اولین سفر او به ایران نبود. جونز پیش از این نیز وقتی نماینده تجاری کمپانی هند شرقی در بصره بود، دوبار در اواخر دوره زندیه به ایران آمده بود و در شیراز با جعفرخان و لطفعلیخان دو پادشاه آخر زندیه دیدار کرده بود.
/channel/kurdokurdistan
#دخمه_بی_بی_کند
غار بی بی کند در شاهین دژ (سایین قەڵا) در آذربایجان غربی
روستای بی بی کند روستایی کردنشین با قدمت تاریخی کهن است.
دخمه بی بی کند، مربوط به هزاره اول پیش میلاد است کەتا دوره ایلخانی مورد استفادە بودە، مردم منطقه آن را ئەشکەوت فەرهاد (غار فرهاد) می خوانند.
این اثر در سال ۱۳۷۹ با شمارهٔ ۳۳۲۴ بعنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیدەاست.
این غار در دل کوه کنده شده که برای جلوگیری از هجوم اقوام مهاجم و در واقع پناهگاهی برای مردم بوده،
غار یک ورودی بزرگ به شکل ایوان دارد. امروزە سە طبقه از غار باقی است. که به صورت اتاق به یکدیگر متصل هستند.
غار بی بی کند از دو بخش متمایز که یکی متعلق به سربازان و دیگری بخش امیرنشین بوده، ساخته شده و فضای داخلی آن شامل اتاق های متعدد و راهروهای ارتباطی است.
درون اتاق ها سوراخ هایی وجود دارد که بعنوان پنجره از آن استفاده می شده، ستونهای کنده شده از سنگ در قسمت جلوی دخمه میباشد که با ظرافت خاصی کندهکاری شدەاست.
داخل ایوان یک چشمه آب سرد واقع شده، در طبقه آخر آب از بالای کوه و با استفاده از آبراه باریک به داخل اتاقها هدایت می شدەاست.
/channel/kurdokurdistan
#کریم_خان_زند
👈 پارت18
جانشینان کریم خان ( #لطفعلی_خان_زند)
آقامحمد خان همچنین مردم کرمان را نیز به گناه یاری دادن به لطفعلی خان جزای سختی داد. به فرمان او تمامی مردان کور و به نوامیس تجاوز و اموال غارت گردید.
🔹لطفعلی خان در فرهنگ توده مردم
از آنجا که لطفعلی خان دارای ویژگیهای همهپسندی چون زیبایی، دلاوری، تسلیم ناپذیری و ایستادگی بیش از اندازه داشت و با دغل کاری و بداقبالی و ناکامی و سرانجام شکنجه ددمنشانه و مرگ رودر رو شده بود، نزد مردم به شخصیتی افسانهای همچون چهرههای شاهنامهای تبدیل شد. برای او تصنیف هایی سروده شدهاست که در دل مردم زنده مانده و جهانگردان نیز حتی از آنها یاد کردهاند.
یکی از این تصنیفها را که در میان کرمانیان ساخته شده و مردم سالها آن را میخواندند:
" هر دم صدای نی میاد آواز پی در پی میاد لطفعلی خانَم کی میاد؟
روح و روانم کی میاد؟ "
امروزه نام لطفعلی خان در برخی شهرها بر خیابانهایی نهاده شدهاست، به ویژه در شیراز خیابانی بنام او نامگذاری شدهاست.
🔸غــران
غران نام اسب نامدار لطفعلی خان بود(بەعلت رنگ سیاه اسب) اسبی با نژاد کُردی که بارها جان ارباب خود را در نبردهای گوناگون رهانیده بود. این اسب تند و تیز سیاه رنگ بر پیشانیش لکهای سپید به مانند یک ستاره داشت. گریز لطفعلی خان از میان سپاه قاجار در رویداد تاختن بر کرمان تنها با یاری غران شدنی گردید. او فاصله میان کرمان تا بم را در بیست و چهار ساعت پیمود. سرانجام هنگامی که در بم لطفعلی خان بر اسبش نشست تا از مهلکه بگریزد دشمنان پاهای پشت این اسب را بریدند، حیوان به زانو میافتد ولی سوارش که از سرنوشتش آگاه نبود او را هی کرد، اسب روی پای بریدهاش میایستد. ولی از درد تاب نمیآورد و به زمین میافتد. دیدن صحنه قطع شدن پاهای غران، شاه جوان را متاثر کرد.
▫️لطفعلی خان و میرزا مهدی لشکرنویس
میرزا مهدی لشکر نویس پیش از لطفعلی خان در دستگاه پدرش جعفرخان کار میکرد، که به دلیل جرمی، جعفرخان دستور بریدن گوش های او را داده بود. وی نیز هنگامی که جعفر خان ترور شد. گوشهای سر بیجان ارباب پیشین خویش را برید. پس از پیروزی آغازین لطفعلی خان بر کشندگان پدر، میرزا مهدی بریدن گوش را انکار کرد و حاج ابراهیم نیز برای بخشش او پادرمیانی کرد. لطفعلی خان وی را بخشید و حتی برای وی پیشه و خلعتی هم در نظر گرفت. ولی در روزی که قرار بود، خلعت را به او بدهد به آتشبیاری مادرش، میرزا مهدی را زنده در آتش انداخت و زیر قول خود زد و حاجی ابراهیم را نیز از خود رنجاند.
▪️حاج ابراهیم کلانتر
بزرگترین لغزش لطفعلی خان اعتمادش به حاج ابراهیم بود. این مرد به شاه جوان خیانت کرد و دروازه شیراز را به روی او بست و خانواده و زن و بچه و دارایی های وی را دو دستی به خان قاجار سپرد. حاج ابراهیم دارای نفوذ بسیار بود و خویشانش در جاهای گوناگون ایران از تهران تا اصفهان بر سر کارهای مهم بودند. وی از آغاز کار به نامهنگاری با قاجارها پرداخته بود و داستان میرزا مهدی نیز وی را رنجاند و یک سره به دشمن زندیان پیوست.
🔺مرگ
لطفعلی خان را آغامحمدخان به تهران برد و پس از چندی، دستور کشتنش را داد. مرگ وی را به روش خفه کردن نوشتهاند. پیکرش را در امامزاده زید در بازار قدیمی تهران به خاک سپردند.
🔻مَنش لطفعلی خان
لطف علی خان به همه کَرم می کرد و هر کس برای حاجتی به او مراجعه می نمود. بدون نصیب نمی ماند. با توجه به این فضایل اخلاقی و علاقه ی شدیدی که مردم به سلطنت خاندان زند داشتند. چنین به نظر می رسید که لطفعلی خان عظمت و اقتدار زمان کریم خان را بار دیگر تجدید خواهد کرد. اما با وجود حریف سرسختی چون آقا محمدخان قاجار و حوادث غیرمنتظره ای که در دوران سلطنت او روی داد این امید به یأس مبدل گردید.
/channel/kurdokurdistan
#کریم_خان_زند
👈پارت16
جانشینان کریم خان (#صیدمراد_خان_زند)
صِیدمُراد خان زند، فرزند خدامراد خان، هشتمین فرمانروای دودمان زند بود.
در زمان علیمراد خان زند، پایتخت زندیان به اصفهان منتقل گردید و او به عنوان والی شیراز برگزیده شد.
پس از درگذشت علیمراد خان در ( ۱۱۹۹ ه.ق.) جعفر خان زند با کنار زدن رقیبان به فرمانروایی زندیان رسید. ۴ سال بعد صیدمراد خان با کشتن جعفر خان در پنجشنبه (۲۵ ربیعالثانی ۱۲۰۳ ه.ق) برای کمتر از ۴ ماه در شیراز به قدرت رسید. سرانجام در (۱۴ شعبان ۱۲۰۳ ه.ق) به دست لطفعلی خان زند (فرزند جعفر خان) کشته شد.
▫️منابع:
- تاریخ ایران از صدر اسلام تا انقراض قاجاریه، عباس اقبال آشتیانی.
- تاریخ گیتی گشا در تاریخ زندیه، محمدصادق موسوی نامی.
- تاریخ زندیه، محمد رجبی نیری.
- تأملی دربارهٔ ایران، جواد طباطبایی.
- روزگاران (تاریخ ایران از آغاز تاریخ تا سقوط پهلوی)، عبدالحسین زرین کوب
/channel/kurdokurdistan
#کریم_خان_زند
👈پارت14
جانشینان کریم خان
(#علیمراد_خان_زند)
علیمراد خان زند، فرزند اللهمراد خان (قیطاس خان)، ششمین فرمانروای دودمان زند بود. او از (ربیعالاول ۱۱۹۶ تا ربیعالاول ۱۱۹۹ ه.ق) فرمانروا بود.
وی خواهرزادهٔ زکی خان بود. علیمراد خان در آغاز بر اصفهان فرمان میراند و توانست، بسیاری از رقیبان را کنار بزند و بر پایتخت زندیان یعنی شیراز دست یابد. او اصفهان را پایتخت کرد و صیدمراد خان زند را والی شیراز نمود.
پس از رسیدن به قدرت در (۱۱۹۶ ه.ق( پریجهان خانم دختر بزرگ کریم خان زند را به همسری خود برگزید.
او میرزا عبدالله شهاب ترشیزی را بر آن داشت که تاریخ زندیان را به شیوهٔ شاهنامه بسراید. همچنین ابوالحسن مستوفی غفاری کتاب گلشن مراد را به دستور او به نثر مصنوع نوشت که شامل حوادث عصر نادر شاه و زندیه میباشد.
علیمرادخان در حکومت مشترک ابوالفتحخان و زکیخان مأمور تنظیم امور نواحی مرکزی ایران بود و در همان ایام بر ضد زکیخان عَلم طغیان برافراشت و پس از مرگ زکیخان قدرت خود را تثبیت کرد و سپس به بهانه برکناری ابوالفتحخان، مدعی حکومت صادقخان شد و با شکست و قتل وی سرانجام از میان انبوه مدعیان خاندان زند که با توطئهها و کشتار به جان هم افتاده بودند، پادشاه شد و حدود چهار سال حکومت کرد.
علیمرادخان مردی ثابتقدم و شجاع، ولی شرابخوار و تندخو بود. در جنگ با عثمانیها در حالت مستی به اسارت درآمد، کە پاشای عثمانی از ترس کریمخان او را به ایران فرستاد. نخستین رویاروئی با مدعی حیلهگیر و قدرتمند سلسله زند یعنی آغامحمدخان قاجار در زمان او به وقوع پیوست.
سایکس مینویسد: آغامحمدخان، نهایت درجه از علیمراد حساب میبرد و اغلب میگفت: بگذار ما تا زمانی که این شخص محترم کور (علیمراد یک چشمش را از دست داده بود) در راه ما قرار دارد. صبر کنیم و پس از مرگ او، و نه قبل از آن، ممکن است ما در پیشرفت خود بهسوی عراق موفق شویم (سایکس، سرپرسی، تاریخ ایران؛ ج۲، ص ۴۰۹–۴۱۰).
در مدتی که خوانین زند به جان هم افتاده بودند، آغامحمدخان بدون مزاحمت دیگران شهرهای مازندران و گرگان و گیلان را تحتفرمان خود در آورد و در سالهای اول حکومت علیمرادخان حوزه نفوذ خود تا قزوین و تهران توسعه داد و زمینه سلطنت جدیدی را در شمال ایران فراهم ساخت (تاریخ گیتیگشا؛ ص ۸۱–۸۲).
علیمرادخان پس از جمعآوری سپاه شیخ ویس، فرزند پانزده ساله خود را به فرماندهی سپاه گماشت و مأمور جنگ با آغامحمدخان کرد. سپاهایان زند موفق شدند، ساری را تسخیر کنند و خان قاجار را شکست دهند، بهطوری که وی به گرگان فرار کرد. شیخویس در ساری ماند و محمدزاهرخان را در تعقیب فراریان قاجار به گرگان فرستاد.
محمدزاهرخان بهعلت جوانی و بیتجربگی یکی از معابری را که میتوانست حفظ آن موفقیت زیادی به همراه داشته باشد، بدون نگهبان رها کرد و همین امر باعث برتری سپاه خصم شد. نیروهای شیخویس پس از آگاهی از شکست قوای محمدزاهرخان ساری و مازندران را با بینظمی ترک کردند؛ بهطوری که مورد عضب پدر قرار گرفت و تعدادی از فراریان هم مجازات شدند.
علیمرادخان برای جبران شکست شیخویس مجدداً به جمعآوری سپاه پرداخت؛ اما این لشکر هم از جعفرقلیخان بردار آغامحمدخان شکست خورد. پس از شکستهای پیدرپی علیمرادخان، جعفرخان زند دست به شورش زد و از زنجان به سوی اصفهان حرکت کرد. در این ایام علیمرادخان مریض شد در مورچهخورت اصفهان در گذشت (تاریخ گیتیگشا؛ ص ۸۳. و گلشن مراد؛ ص ۶۸۴. و روزنامه؛ ص ۸۶).
علی مراد خان با انتخاب اصفهان به عنوان پایتخت، اولین قدم را برای انتظام ولایات شمالی برداشت، اما اجل به وی برای تکمیل خواستههایش مهلتی نداد.
علیمرادخان کە وارد تهران شد و فرزندش شیخ ویس خان را مأمور به سرکوب قاجاریه کرد. بنا بر گفتههای عبدالرزاق دنبلی، بیگلربیگی ارومیه از طرف وی تعیین شد و به او مأموریتی محول شد تا سرحدات آذربایجان نظمی دوباره بگیرد.
و به فتحعلی خان دربندی نامه ای نوشت که همچنان مانند دوره وکیل، اجازه ای به روس برای عبور از قفقاز داده نشود. به شیخ ناصر و تمامی حکام بنادر جنوب دستور داد تا با ناوگانش بحرین را که به وسیله اعراب قطیف تصرف شده بود، پس بگیرند (البته ناموفق بود و دوره کوتاه وی فرصت دوباره ای برای تصرف بحرین فراهم نکرد)
▫️منابع:
- تاریخ ایران از صدر اسلام تا انقراض قاجاریه، عباس اقبال آشتیانی.
- تاریخ گیتی گشا در تاریخ زندیه، محمدصادق موسوی نامی.
- تاریخ زندیه، محمد رجبی نیری.
- تأملی دربارهٔ ایران، جواد طباطبایی.
- روزگاران (تاریخ ایران از آغازتاریخ تا سقوط سلطنت پهلوی)، عبدالحسین زرین کوب.
/channel/kurdokurdistan
#کریم_خان_زند
👈پارت12
🔹جانشینان کریم خان (#ابوالفتح_خان_زند)
ابوالفتح بهادرخان زند فرزند ارشد کریم خان زند و یکی از فرمانروای دودمان زند بود.
کریم خان زند، برای خود جانشینی برنگزید. از همین روی در پی درگذشت او در (۱۳ صفر ۱۱۹۳ ه ق)، آشوب بزرگی بر سر جانشینی درگرفت. عدهای به طرفداری از ابوالفتح خان، پسر ارشد کریم خان و شماری دیگر به هواداری محمدعلی خان، پسر کوچکتر کریم خان وارد صحنه شدند. نهایتاً زکی خان زند بر رقبا چیره شد و با این که از هواداران محمدعلی خان بود، در ( ۱۸ صفر ۱۱۹۳ ه ق) ابوالفتح خان را ابقا کرد. ولی اندکی بعد محمدعلی خان را شریک او در فرمانروایی زندیان نمود.
🔸صادق خان زند، برادر تنی کریم خان که والی بصره بود در پی مرگ کریم خان راهی شیراز گردید و به مقابله با زکی خان برخاست. از آن جا که خانوادهٔ بسیاری از لشکریان صادق خان در شیراز بودند، زکی خان تهدید نمود که آنان را دستگیر و شکنجه نماید. از همین رو صادق خان به سوی کرمان حرکت کرد و آن جا را به تصرف درآورد.
زکی خان که نسبت به ابوالفتح خان بدگُمان شده بود او را به ظن ارتباط با صادق خان از فرمانروایی برکنار کرد و محمدعلی خان را یگانه فرمانروای زند نمود.
اندکی بعد زکی خان که به قصد سرکوب علیمراد خان زند، راهی اصفهان بود در (۲۸ جمادیالاول ۱۱۹۳ ه.ق) کشته شد و ابوالفتح خان بار دیگر به فرمانروایی رسید.
او مردی عیاش بود و به بادهگساری معتاد شده بود. عموی وی صادقخان هر چه کوشید او را در خط اعتدال بیندازد افاقه نکرد.
اندکی بعد توسط صادق خان از قدرت کنار گذاشته شد. کور کردن او را برخی به فرمان صادق خان و برخی دیگر به فرمان علیمراد خان میدانند.
▫️منابع:
- تاریخ ایران از صدر اسلام تا انقراض قاجاریه، عباس اقبال آشتیانی.
- تاریخ گیتی گشا در تاریخ زندیه، محمدصادق موسوی.
- تاریخ زندیه، محمد رجبی نیری.
- تأملی دربارهٔ ایران، جواد طباطبایی.
- روزگاران (تاریخ ایران از آغاز تاریخ تا سقوط پهلوی)، عبدالحسین زرین کوب.
/channel/kurdokurdistan
#کریم_خان_زند
👈پارت10
رهبری یک گروه به عهده زکیخان و همفکرانش بود که به حمایت از محمدعلیخان، پسر دوم کریمخان برخاستند و رهبری گروه مقابل بر عهدهٔ نظرعلیخان سردار بزرگ زند و همرزمانش بود که به حمایت از ابوالفتحخان پسر بزرگ کریمخان، دور او جمع شدند.
درگیری میان این دو گروه، سه روز طول کشید و سرانجام زکیخان توانست با حیله و نیرنگ نظر علیخان، رهبر گروه مخالف را به قتل برساند و قدرت را به دست بگیرد.
جسد کریمخان در عرض این سه روز، همچنان بر زمین مانده بود. پس از آن زکیخان و یارانش که بر اوضاع مسلط شده بودند، جنازهٔ وی را به آیین شاهنامه، در عمارت کلاهفرنگی باغ ارگ، در قبری که برای خود ساخته بود (مطابق وصیت کریمخان) دفن کردند.
کریم خان بر روی هم رفته یکی از پادشاهان خوب و خوشسیرت ایران است، مردی بود رعیت دوست و خوش رفتار و خالی از حس کینه کشی و سخت کشی، بسیار ساده میزیست و به تکلفات و دستگاه و جاه و جلال سلطنتی زیاد علاقه نداشت و حتی از قبول عنوان شاه و سلطان نیز احتراز میجست و خود را در تمام عمر وکیل الرعیا خواند.
کریمخان هوشمند و با تدبیر بود و به آرامش و رفاه مردم اهمیت میداد و به دانشمندان ارج میگذاشت. وی کارخانههای چینیسازی و شیشهگری در ایران احداث کرد. صنایع و بازرگانی در دوره وی رونق فراوان یافت. با این وجود غربیان وی را «پادشاهی بزرگ» نمیدانستند، چرا که در دورهٔ زمامداری او به بیگانگان امتیازی داده نشد.
کریمخان با توجه به پیشهاش که سرپرستی ایل بود از نزدیک با مشکلات مردم آشنا بود و سپس سپاهیگری آن هم در ارتش نادری، که درگیر جنگهای پیاپی بود به او نشان داد که بار جنگهای پیاپی، خراج آن به دوش مردم است؛ پس، بیشتر آرامش و درگیر نکردن کشور در درگیریها را میپسندید تا مبادا آشوب یا جنگی به کشور و مردم آسیب برساند.
▫️منابع:
- تاریخ ایران از صدر اسلام تا انقراض قاجاریه، عباس اقبال آشتیانی
- کریم خان زند و زمان او، پرویز رجبی
- کریم خان زند، جان پری
- تاریخ گیتی گشا در تاریخ زندیه، محمدصادق موسوی
- کریم خان زند، عبدالحسین نوایی
/channel/kurdokurdistan
#کریم_خان_زند
👈پارت8
🔹از کردستان تا فتح بصره
پس از انتقال مرکز تجاری انگلیسیها برای بار دوم به بصره، کریم خان مصمم شد که آن جا را مسخر سازد، تا هم زهر چشمی از انگلیسیها بگیرد و هم بصره را از رونق و اعتبار تجاری بیندازد و برای این کار سوءرفتار عثمانیها را نسبت به زوّار ایرانی و بعضی امور دیگر را برای مداخله در خاک عثمانی بهانه قرار داد.
ابتدای کشمکش بین زندیه و عثمانی در اواخر عهد کریم خان بر سر حمایتی بود که خان زند از ولایت #کردستان تحت تصرف عثمانی میکرد و چون عمر پاشا والی بغداد، پاشای تحتالحمایهٔ ایران را از کردستان معزول ساخت. کریم خان، علی مرادخان زند خواهرزادهٔ خویش را به کردستان فرستاد.
ابتدا فتح با زندیه بود، اما چون علی مرادخان در حین جنگ در حال مستی به دست ترکان افتاد، لشکریان بی سردارش منهزم شدند.
عمرپاشا از ترس کریم خان، علی مرادخان را روانه ایران کرد. کریم خان میخواست او را بکشد، لیکن بالاخره به شفاعت صادق خان او را بخشود.
برای تلافی این شکست، کریم خان سردار دیگری از زندیه را به کردستان روانه نمود و او عثمانیان را در این حدود مغلوب نمود و ضمناً از اولیای دولت عثمانی، سر عمرپاشا والی بغداد را خواست.
قبل از آن که جواب این درخواست برسد. در اواخر سال ۱۱۸۸ برادر خود صادق خان را با ۳۰۰۰۰ سپاهی به تنبیه سلیمان آقاحکمران بصره که با شیخ عمان که ضد ایران بود، همکاری مینمود، فرستاد و در این سفر ناصرخان حکمران بوشهر و حاکم بحرین نیز از دریا با صادق خان همکاری میکردند.
اردوی زندیه از خشکی و دریا در ماه صفر ۱۱۸۹ بصره را در محاصره گرفتند. انگلیسیها که میدانستند، غرض عمدهٔ کریم خان از لشکرکشی به بصره، دشمنی با ایشان است. دو کشتی جنگی خود را در اختیار سلیمان آقا گذاشتند و بعضی از اعراب خوزستان هم جانب عثمانیها را گرفتند و دشمنان از راه خشکی و دریا کوشیدند که نگذارند قوای صادق خان و ناصرخان به یکدیگر اتصال و ارتباط حاصل کنند، لیکن این اقدامات نتیجهای نداد و لشکریان صادق خان از اروندرود گذشت و بصره را در محاصره درآورد.
محاصرهٔ بصره سیزده ماه طول کشید و در این مدت کار بر سلیمان آقا و عمرپاشا و دولت عثمانی سخت شد و به باب عالی با فرستادن پاشایان دیاربکر و وان و موصل و دعوت شیخ عمان، هرچه کوشیدند که بصره را از راه خشکی یا دریا از محاصره نجات دهند توفیق نیافتند. عاقبت سلطان عثمانی سر عمرپاشا را چنانکه کریم خان خواسته بود، به شیراز پیش خان زند فرستاد و تقاضای صلح کرد.
کریم خان، فرستادهٔ سلطان را در شیراز سرگرم کرد تا شاید در این فاصله صادق خان بصره را مفتوح سازد. چنانکه بالاخره هم سلیمان آقا در سال ۱۱۹۰ تسلیم شد و بصره به دست صادق خان و ناصر خان آل مذکور مفتوح گردید. صادق خان پس از چهار ماه اقامت در بصره، علی محمدخان زند را در آن جا گذاشت و خود با سلیمان آقا به شیراز به خدمت برادر آمد.
در غیاب صادق خان قسمتی از اعراب خوزستان بر علی محمد خان حکمران بصره شوریدند و به وسیلهٔ انداختن آب در میان سپاه زندیه جمعی از ایشان را تلف کردند و حکمران زند نیز به دست غلام خود به قتل رسید. کریم خان بار دیگر صادق خان را در سال ۱۱۹۲ به تنبیه اعراب سرکش و ضبط بصره روانه نمود.
صادق خان یاغیان را سرکوب کرده و به بصره آمد و تا ماه صفر ۱۱۹۳ در آن جا بود.
در این تاریخ خبر فوت کریم خان به او رسید. به شیراز حرکت نمود و چون بصره خالی ماند، ترکان عثمانی به سهولت آن جا را بار دیگر به تصرف خود درآوردند.
/channel/kurdokurdistan
#کریمخان_زند
👈 پارت6
🔸سلطنت کریم خان
(شکست فتحعلی خان افشار، آخرین مدعی تاج و تخت)
بعد از محمد حسن خان، کسی که به مخالفت با کریم خان برخاست. فتحعلی خان افشار از سرداران نادرشاه بود که بر آذربایجان مسلط و ارومیه مرکز حکمرانیش بود.
کریم خان و شیخعلی خان به دفع او به ارومیه رفتند.
شیخعلی خان از معرکه گریخت. ولی کریم خان، مقاومت به خرج داد و فتحعلی خان افشار پس از عذرخواهی عفو شد و کمی بعد در نتیجه سو رفتاری که داشت، بەدست یکی از افراد خان به قتل رسید. شیخعلی خان زند که به فتوحات خود مغرور شده بود، در توطئهای که برای قتل کریم خان، هنگام محاصره ارومیه چیدە شدەبود، دخالت داشت، به همین دلیل بەدستور کریم خان زند کور شد.
▫️حمله به گرجیهای فریدون شهر
گرجیهای ساکن روستای «آخره» (فریدونشهر قدیم) از دادن خراج خودداری می کردند و به اتفاق مردمان روستاهای گرجینشین مجاورشان به مقاومت مسلحانه پرداختند. کریم خان نیز با قوای نظامی اش به آنان حمله کرد. بسیاری از دهقانان کشته و اسیر گردیدند و رهبران گرجیها تیرباران شدند و خان زند با تعداد زیادی اسیر آنجا را ترک کرد.
کریم خان بعد از آن عازم اصفهان شد و در آنجا خود را وکیل الدوله نامید.
🔹نبرد در سواحل و جزایر خلیج فارس
تجارت دریایی خلیج فارس در این اوقات در دست انگلیسیها و هلندیها بود و فرانسویها هم در این ایام با انگلیسیها در حال جنگ بودند، در خلیج فارس نیز مزاحم دشمنان خود میشدند چنانکه در محرم ۱۱۷۳ با چهار کشتی بندری به بندرعباس آمدند و دارالتجارهٔ انگلیسیها را گلوله باران کردند و پس از سوختن عمارت و غارت اشیاء پس از یازده روز از آنجا رفتند.
چهار سال بعد از این واقعه انگلیسیها مرکز تجارت خود را از بندرعباس به بصره منتقل ساختند و این عمل بعد از آن که هلندیها هم دارالتجارهٔ خود را از خاک ایران به خاک عثمانی انتقال داده بودند، صدمه بزرگی بود به تجارت خارجی ایران.
کریم خان برای جبران این کار انگلیسیها را در سال ۱۱۷۷ به بوشهر برگرداند و به موجب فرمانی نمایندگان کمپانی هند شرقی انگلیس را به افتتاح دارالتجارهای در این بندر واداشت و حق انحصار تجارت بوشهر را به ایشان واگذاشت. انگلیسیها به این فرمان پشت گرم شده، تجارت خانه خود را در بوشهر مفتوح ساختند و تا ۱۱۸۳ در آن جا بودند، لیکن در این تاریخ باز به علت نا امنی داخلی و تعدیات شیوخ اطراف، به بصره رفتند.
در سال ۱۱۶۷ رئیس تجارت خانهٔ هلندی در بصره بارون کینپ هاوزن (kniphausen) جزیرهٔ خارک را به تصرف خود درآورد و آن جا را مرکز صید و تجارت مروارید قرار داده و قلعهای نظامی در آن جزیره ساخت.
/channel/kurdokurdistan
#کریم_خان_زند
👈پارت 4
علی مردان خان که از حُسن توجه مردم به کریم خان ناراحت بود و اختیار تمام کارها را در دست خود میخواست، در غیاب کریم خان، ابوالفتح خان را کشت و به آزار عیسویان جلفا پرداخت.
کریم خان که در این تاریخ به دفع سرکشی رقیبان به کردستان رفته بود، به اصفهان آمد و آن جا را گرفت و علی مردان خان به بختیاری پناه برد.
کریم خان پس از مغلوب نمودن، علی مردان خان قدم در راه دفع بزرگ سلطنت ایران یعنی محمد حسن خان قاجار گذاشت و در مرحله اول گیلان را از تصرف او بیرون آورد و از آن جا به محاصره قلعه استرآباد شتافت و به دستیاری شیخ علی خان زند به این کار مشغول گردید.
در این حمله شیخ علی خان تاب مقاومت نیاورده، گریخت و چون کریم خان هم شنید که شاه اسماعیل سوم به محمد حسن خان قاجار پناه برده از عهده فتح استرآباد برنیامد و منهزم به تهران بازگشت و اطلاع یافت که علی مردان خان هم با آزادخان افغان ضد او طرح اتحاد ریخته و زحمت دیگری نیز جهت او از این رهگذر ایجاد شدهاست.
کریم خان به سرعت به کرمانشاه رفت و علی مردان خان را که در آنجا بود شکستی فاحش داد و آزادخان از در امان خواهی درآمد، کریم خان درخواست او را اجابت ننمود و به جنگ او شتافت، لیکن مغلوب و به فارس فراری شد و آزادخان، مادر کریم خان و شیخ علی خان را به اسیری گرفت و به اصفهان آورد و در قمشه بار دیگر کریم خان را شکست داد و خان زند به لرستان منهزم گردید که سایر ایلات لر به یاری کریم خان شتافتند، و پس از تهیهٔ یارانی تازه از آن جا عازم فارس گردید و در همین ایام بود که علی مردان خان هم به دست یکی از یاران خود به قتل رسید.
/channel/kurdokurdistan
مصاحبه د.رضوان ایلدیز از ترکیه با مدیر مرکز پژوهشی تاریخ کورد و کوردستان که بزبانهای(کردی/فارسی/ ترکی)پخش خواهد شد.
Senendec'te bulunan Kürt ve Kürdistan Araştırmaları Merkezi başkanı Sn. Dr.Muhammed Bakır Pirî ile İran Kürtleri hakkında yapmış olduğum röportajın soruları şu şekildedir:
1.İran Kürtlerinin nüfusu tahmini ne kadardır?
2. Rojhilatta Kürtler hangi lehçeleri konuşmaktadırlar?
3. İran Kürtlerinin inançları nelerdir?Ehli Hak Kürtleri hakkında ne söylemek istersiniz?
4.Hewreman tarihi hakkında açıklamalarda bulunabilir misiniz?
5.Gorani ve Zazaki arasında nasıl bir ilişki bulunmaktadır?
6.İran'da anadilde eğitimin durumu nedir?
7.Kürtçe televizyon ve yayın durumu nasıldır?
8.Newroz hakkında yazmış olduğunuz kitaptan bahsedebilir misiniz?
9.Asur kralı Sargon'un Hewreman'da yazdırdığı anıtın Kürt tarihi noktasındaki önemi nedir?
Bu konular hakkında üstada sorular yönelttim ve kendileri cevapladı. Videonun altyazılarını düzenledikten sonra ilgili kişilerin nazarına sunacağım.
/channel/kurdokurdistan