library_book | Unsorted

Telegram-канал library_book - کتاب و کتابخوانی

387

@Mahestan421 :ارتباط با ادمین

Subscribe to a channel

کتاب و کتابخوانی

🌺نوروز باستانی مبارک باد.🌺
نوروز بهانه ای ست
برای‌ یادآوری تاریخ بلند نیاکانمان
نوروز را
با شکوه زنده نگه میداریم
نورزتان خجسته باد
آرزوی سلامتی، شادکامی، خوشبختی و موفقیت در سال نو، برای شما دارم.
.

سینِ هفتم
سیبِ سُرخی‌ست،
حسرتا

که مرا
نصیب
ازاین سُفره‌ی سُنّت
سروری نیست.
شرابی مردافکن در جامِ هواست،
شگفتا
که مرا
بدین مستی
شوری نیست.

سبوی سبزه‌پوش
در قابِ پنجره ــ
آه
چنان دورم
که گویی جز نقشِ بی‌جانی نیست.

و کلامی مهربان
در نخستین دیدارِ بامدادی ــ
فغان
که در پسِ پاسخ و لبخند
دلِ خندانی نیست.

بهاری دیگر آمده است
آری
اما برای آن زمستان‌ها که گذشت
نامی نیست
نامی نیست.

#احمد_شاملو

Читать полностью…

کتاب و کتابخوانی

#روز_کتاب_و_کتابخوانی_گرامی_باد

#ویکتور_هوگو:
برای نابود کردن یک فرهنگ نیازی نیست کتابها را سوزاند، کافیست کاری کنید که مردم انها را نخوانند.....



قدرت دیکتاتورها را كور مي كند

«بنیتو موسولینی» دیکتاتور فاشیست ایتالیا وقتی از روی بالکن قصر مجلل خود برای صدها هزار نفر از طرفدارنش دست تکان می داد ، هرگز تصور نمی کرد که مدتی بعد به دست همین مردم به طرز فجیعی کشته شود!

مردمی که حتی به جنازه موسولینی هم رحم نکردند و روی جسد او ادرار کردند و به قدری به جمجمه موسولینی بعد از اعدام لگد زدند که صورتش له شد و ترکیب چهره ا‌ش کاملآ از بین رفت!

تولستوی در یادداشتهای شخصی اش در مورد ظلم تزارها می نویسد:

"قدرت دیکتاتورها را کور می کند . آنها همه را حامی و طرفدار خود می بینند ، در حالی که مردم چشم انتظار روز انتقام هستند!"

#کانال #کتاب_و_کتابخوانی

Читать полностью…

کتاب و کتابخوانی

#افروز_کاظم_زاده
.
.
درهوایی خاکستری
با شلواری پشت و رو
ايستادم ، روبروی سفارت آلمان

-که موهای من
از دوازده سالگي درد داشت
از دستانِ پيرمرد

دهانم باز به رهايی
موهايم درد می كرد از خاور ميانه
از تو
از جهانی كه
لای عروسك های بازاری تاب می خورد.

وقتی مرگ بر سكوي پرتاب ايستاد
موهای من به گروگان رفتند
ديگر هيچ يخی بر تن ام آب نشد

بايد رو برگردانم
سوار اسبی باشم
تا دريا
پشت سرم يخ نزند.

می دانستي ؟
من می تازم
و پشت سرم يخ می زند دريا
نديده ای ؟
نشنيده ای يخ بزند دريا،
پشت ِ موهای دردناك ؟

تو نمي دانی
وقتی موهايم درد دارد
و تن ام به گروگان
دریا ، يخ زدن را فراموش نکرد
و من !
تبديل به ببری كه دريدن نمی داند
لا به لای موهايی که درد دارد
و من !
تنها به ابر
ابری بي مو و گَر
اندیشیدم .

و تو چه ميدانی
در خاكستری
موهايت درد را بکشند؟

من هر روز لای موهای درد بیدار می شوم
و شب را در توالتی خراب
بالا می آورم.

سبز نیست
من هيچ وقت سبز نخواهد شد.

حتی گرمای سشوار
سياهی های تن ام
رو فرشی هاي لنگه به لنگه
نادانی ها هم مرا سبز نخواهد كرد.

من ، همان ببری،
خفته در موهای خاورميانه!


#افروز_کاظم_زاده
#زن_زندگی_آزادی

Читать полностью…

کتاب و کتابخوانی

#مونا_برزویی
#مونابرزویی
.
طلوع میکنم اگر منتظرِ شَنیدنی
اگرچه بعدِ زخم‌ها نمانده از مَنم، مَنی..

طلوع میکنم که تو از این “خراب‌تر” شوی!
اگرچه دور رفته‌ای .. بلرزی و .. خبر شوی

طلوع میکنم میانِ گله‌های گرگ‌تر!
در آتشِ ترانه‌ای مهیب‌تر.. بزرگ‌تر !!

اگر تقاص پس گرفت..
اگر به سازِ من نساخت !
اگر که روزگار ِ بَد ! مرا دوباره بَد شناخت!

گریزِ ناگزیرِ من از این خزان بهانه بود
خود انتخاب کرده‌ام مفرّ‌ِ من «ترانه» بود..

چنان کنارِ مرگِ خود شکنجه را قدم زدم
که هر که کینه داشت از گذشته‌ام، ببخشدم

لَعنت به این صدای من !
میخواست حاشایم کند!
هر بار گفتم  “محکمم” 
لرزید!
رسوایم کند!

طلوع میکنم میانِ گله‌های گرگ‌تر
در آتشِ ترانه‌ای مهیب‌تر.. بزرگ‌تر

اگر تقاص پس گرفت..اگر به سازِ من نساخت !
اگر که روزگار ِ بد مرا دوباره بد شناخت...

طلوع میکنم ...طلوع میکنم ... طلوع میکنم...
طلوع میکنم!

برخاستن بی‌قیل و قال
شاید
رسالتِ من است
نه اینکه سعی میکنم!
“طلوع”، عادتِ من است
.

#مونا_برزویی
#مونابرزویی
#جای_شاعر_زندان_نیست
#زن_زندگی_آزادی

Читать полностью…

کتاب و کتابخوانی

#خانه_ماتریونا
#الکساندر_سولژنیتسین( #الکساندر_سولیه_نیتسین )
#برگردان_به_فارسی: #محمود_پورشالچی
راوی: #محمد_نظری

برگردان متن صوتی: #مریم_صابونی

مردی که در اردوگاه‌‌های کار اجباری اتحاد جماهیر شوروی اسیر بود، پس از آزادی در مدرسه‌‌ای کار پیدا می‌کند. او برای اقامت خود خانه‌ی پیرزنی به نام «ماتریونا» را انتخاب می‌کند و در مدّت زندگی با این پیرزن، کم‌کم به شناختی از او می‌رسد و...

Читать полностью…

کتاب و کتابخوانی

.

.

#کتاب_مازیار
#کتاب #مجلات #نشریه #روزنامه
#خریدار_کتابخانه_شخصی
#کتاب_خوانی
#کتاب_نایاب
#کتاب_بخوانیم
کتاب های کمیاب و نایاب در #کتاب_مازیار در #تلگرام
.
آیدی کانال #کتاب_مازیار

https://t.me/joinchat/AAAAAEvHXs_JM0kil4sL4g
.
#کتاب_قدیمی #کتاب_نایاب #کتاب_کمیاب #کتاب_خطی #کتاب_سنگی #نسخه_خطی #چاپ_سنگی #کتاب_آنتیک #کتاب_دست_دوم #کتاب_آنلاین #کتابفروشی_آنلاین #کتاب_نسخه_اصلی #چاپ_اصلی #رمان #داستان #عرفان #ادبی #درام #تاریخی #هنری #کتابخوانی #فروشگاه_کتاب #فروش_کتاب #خرید_کتاب #کتاب_مازیار

Читать полностью…

کتاب و کتابخوانی

#رضا_براهنی


آنچه نوشته ام

نام تمامی پرنده‌هایی را که در خواب دیده‌ام
برای تو در این جا نوشته‌‌ام

نام تمامی آنهایی را که دوست داشته‌ام
نام تمامی  آن شعرهای خوبی را که خوانده‌ام
و دستهایی را که فشرده‌ام

نام تمامی گلها را   
در یک گلدان آبی
برای تو در این‌جا نوشته‌ام

وقتی که می‌گذری از این‌جا
یک لحظه زیر پاهایت را نگاه کن
من نام پاهایت را برای تو دراین‌جا نوشته‌ام

و بازوهایت را ـ وقتی که عشق را و پروانه را پل می‌شوند،و کفترها را در خویش می‌فشرند
برای تو در این جا نوشته‌ام

یک دایره در باغ کاشته‌ام که شب آن را  خورشید پر می‌کند، و روز، ماه
و یک ستاره‌ی آزاد گشته از تمامی منظومه‌ها می روید از خمیره‌ی آن
آن را هم برای تو در این‌جا نوشته‌ام

مرا ببخش من سالهاست دور مانده‌ام از تو
اما همیشه، هر چه در هرهمه جا، در شب ، یا روز، دیده‌ام
و هر که را بوسیده ام
برای تو در این جا نوشته‌‌ام

تنها برای تو در این جا نوشته‌ام
در دوردستی و ، با دلبستگی؛
حجم پرنده‌ی درشتی، در آشیانه مانده، از خستگی؛
روح تمامی نگرانی، در چشمهای  منتظر، متمرکز؛من رازهای اقوام دربدر را
برای تو در این‌جا نوشته‌ام


#کانال #کتاب_و_کتابخوانی

@library_book

Читать полностью…

کتاب و کتابخوانی

#روزگار_دوزخی_آقای_ایاز

#رضا_براهنی


..و اینک شیون ملت من ،شیونی که آنها به هنگام استحاله ی خود از فاعل به مفعول سر داده بودند !ملت من !ملت مفعول من ،ملتی که تمام اعمال بر آنها وارد می شد ،تمام افعال بر آنها فرود می آمد ،مثل نیزه ای بلند که پس از نعوذ فرود آید ؛ملت من ،بوسیله ی تمام اعمال و افعال گاییده می شد. به همین دلیل من که زلف هایم را محمود بدست خود پیراسته بود ،نمونه ای از این خانواده ی بزرگ بشری ،یعنی ملت مفعول خود بودم و باید از آن یاد و یادگار شیون خود ،در استحاله ی از فاعل به مفعول سخن بگویم ،تا بتوانم شیون ملت مفعول خودرا هم توضیح دهم . چرا که آنچه برای من اتفاق افتاده -به صورت فردی -در خوابگاه ها ،بر روی سنگ ها و شن ها،برای ملت من نیز به صورت جمعی اتفاق افتاده است ؛آنچه برای من به طور خصوصی ،در تن ،در قلب ،در مغز و در اعماق ،در همه جای ریشه و پی و پوست و گوشت و استخوان ،و در غضروف ،آری غضروف اتفاق افتاده ،برای این ملت غضروفی نیز اتفاق افتاده است. گفتم غضروفی ،و گفتم برزخی ،چرا که غضروف تنی است ،جسمانی است ولی در برزخی از گوشت و استخوان مانده است. ملت من ،ملت مفعول من ،در این حالت غضروفی مانده اند ؛در طول تاریخ ،نه گوشت گوشت شده اند تا بپوسند و در زیر حرکت پر تحرک زمان و سیل و هجوم و یورش از بین بروند ؛و نه برخاسته اند ،به مفهوم استخوانی کلمه ،به صورت استخوان استخوان ،و خودرا با تحرک تمام بر روی بر روی خطوط کج و معوج تاریخ انداخته اند .ملت من ،ملت مفعول من ،از دید من ،منی که زلف هایم را محمود به دست خود پیراسته بود ،می نگرم ،غضروفی است که شیون می کشد .
من یک نمونه هستم ،مرا ورق بزنید ،خود ورق خورده اید ؛زلف هایم را که محمود می پیراست زلف های شمارا به دست داشت . صفحه ای از تاریخ هستم و هر صفحه ای از تاریخ تکرار پیرایش زلف های من است ؛
آراستن سرو زپیراستن است .البته من در طول تاریخ غضروفی خود ،عین ملت مفعول خود ،در طول تاریخ غضروفی اش ،دمرو افتاده ام. من نمونه ای هستم . نمونه ای کامل ،نمونه ای دمرو ؛و محمود ضلعی است قاءم که بر ما فرود می آید . ما صورت خودرا بر روی خاک ،سنگ ،بالش،قالی ،گلیم و یا هر چیز دیگر گذاشته ایم . دمرو افتاده ایم و محمود بر ما فرود می آید . ملت غضروفی دمروی من ملت مفعول تاریخی من آراستن سرو زپیراستن است و حتی از مغز ما را می پیرایند ؛از قلب ،زلف های قلب مارا می پیرایند ؛ما تنظیم می شویم ؛بر ما لباس غضب پوشانیده می شود ؛بر ما لباس عزا پوشانیده می شود ؛بر ما جشن می گیرند ؛بر ما عروسی می گیرند ؛و جشن و عزا و غضب ،مثل قدم های موزون محمود و محمودها ،بر ما که در طول تاریخ ،به صورت دمرو افتاده ایم فرود می آید ..
مرا که ورق می زنید ،تاریخ ورق می خورد . آراستن سرو زپیراستن است ما همه سروهای دمرو هستیم من نمونه ای هستم از شما که در طول تاریخ دمرو افتاده اید و شیونی که شما می کشید ،شیونی سبع و شوم و حیوانی ،مرا به یاد شیونی می اندازد که در طول تاریخ فردی خود کشیده ام .....

#رضا_براهنی


#کانال #کتاب_و_کتابخوانی

@library_book

Читать полностью…

کتاب و کتابخوانی

#در_انقلاب_ایران_چه_شده_است_و_چه_خواهد_شد؟

#رضا_براهنی



#کانال #کتاب_و_کتابخوانی

@library_book

Читать полностью…

کتاب و کتابخوانی

در بند این مباش که اگر چیزی خصوصی از خود نوشتی، دیگران ممکن است به نوعی دیگر درباره‌ی تو قضاوت کنند؛ ممکن است دیگران در تو دیگر به دیده‌ی احترام ننگرند، دیگران ممکن است از شرم سرخ شوند. این مهم نیست که قضاوت‌های قراردادی ِ دیگران درباره‌ی ِ تو چیست و چه خواهد شد. تو آمده‌ای تا تمام قراردادها را بشکنی، تمام قوانین را از میان برداری، تمام اصالت‌ها را برهنه کنی و رسوا شدن‌شان را نشان بدهی. باید موقع نوشتن به خود بگویی: سر بکش ای غول درون تا ببینم دیگر به چه زیبایی‌هایی آراسته‌ای. سر بکش ای درون تا ببینم در تو چه چیزهای دیگری نهفته است.
.
دکتر می گفت ارزش قلم از تفنگ بیشتر است: انقلاب مشروطیت این را نشان داد. کاغذ اگر زبان داشته باشد، از هر چریکی چریک تر است. قلم بهترین چریکهاست. بی خود نیست که دولت زبان نویسنده های مملکت را بریده.

#چاه_به_چاه
#رضا_براهنی


#کانال #کتاب_و_کتابخوانی

@library_book

Читать полностью…

کتاب و کتابخوانی

#رضا_براهنی

گاری

در را از جایش كندند بلند كردند
در را به روى گارى انداختند بردند
ـ حالا فضاى خالى در چون دهان سگى تشنه و تنها در زیر آفتاب له‌له‌زنان است‌ـ
اتاقها را بردند
ـ با سطح شیشه‌هاى تیز و شكسته دیوارهاى خالى و مغبون پنجره‌ها تنها مانده‌ست ـ
دیدى كه خانه‌ی ما را هم بردند
ـ احساس‌هاى ما حالا زنبورهاى سرگردانى هستند كه تك‌تك دنبال كندوى گمشده‌شان مى‌گردندـ
آنگاه نوبت سبلان آمد
ما بچه‌ها اطراف كوه حلقه زدیم تماشا كردیم
بى‌اعتنا به ما مشغول كار خود شده بودند
فارغ شدند. و بعد: هن‌هن‌كنان سبلان را انداختند روى گارى بردند
و آسمان پرستاره‌ی تبریز را كندند انداختند روى گارى
از روى گارى صدها هزار چشم درخشان تبریزى فریاد مى‌زدند:
ما را بردند
و،
بردند
گل‌هاى باغچه‌هاى تبریز مى‌گریستند وقتى كه ارك علیشاه را انداختند روى گارى بردند


حالا از موریانه ها نشانى خورشید را مى‌پرسیم
اما تو نیستى
زیرا كه آمدند و تو را انداختند روى گارى بردند
ما در غیاب تو در اینجا در این جهان خاكى ویران چه مى‌كنیم؟
از دوردست‌هاى زمان غرش صدها هزار گارى را حتى در خواب نیز مى‌شنویم
ایكاش مى‌آمدند ما را هم مى‌بردند.


#کانال #کتاب_و_کتابخوانی

@library_book

Читать полностью…

کتاب و کتابخوانی

اشعاری از #رضا_براهنی
آلبوم اول
تهیه از مجله صوتی #کوه_ران
انتشار در #سایت_ادبی_پیاده_رو


#کانال #کتاب_و_کتابخوانی

@library_book

Читать полностью…

کتاب و کتابخوانی

#پلی_بر_رودخانه_درینا
#ایو_آندریچ
#برگردان_به_فارسی: #رضا_براهنی


#کانال #کتاب_و_کتابخوانی

@library_book

Читать полностью…

کتاب و کتابخوانی

#فیلم
#فیلم_کیمیا_و_خاک
#ارسلان_براهنی

فیلم کیمیا و خاک روایت ارسلان براهنی از یک رابطه پدر و فرزندی با نگاهی به زندگی براهنی است.
به جز دو قلبِ ما، درونِ خانه‌ای زِ خانه‌هایِ شهر
کَس از کَسانِ شهر را خبر نشد
که کُشتن است عشق،
عشق کُشتن است...
کَس از کَسانِ شهر را خبر نشد
که مُردن است عشق،
عشق مُردن است...


#کانال #کتاب_و_کتابخوانی

@library_book

Читать полностью…

کتاب و کتابخوانی

‍ #عباس_صفاری، شاعری که با مجموعه کبریت خیس جریانی در شعر ایران به وجود آورد، به دلیل ابتلا به ویروس کرونا درگذشت.

شایسته صفاری، خواهر این شاعر، نویسنده و مترجم با اعلام این خبر به ایسنا گفت: او در حدود ساعت ۶ صبح امروز (هفتم بهمن‌ماه) به وقت ایران و ساعت ۴:۴۱ PM به وقت کالیفرنیا در بیمارستانی در نزدیکی محل زندگی‌اش در کالیفرنیا از دنیا رفت.

او در خصوص علت درگذشت عباس صفاری بیان کرد: او پیش از این بیماری ریوی داشت اما مدتی پیش به کرونا مبتلا شد، البته گفتند که خوب شده و او در خانه بود. اما ریه‌هایش هنوز درگیر بود و آسیب دیده بود و چون از پیش هم بیماری ریوی داشت، مجددا حالش وخیم شد.

به گفته شایسته صفاری، درخصوص چگونگی خاک‌سپاری این شاعر هنوز تصمیمی گرفته نشده است.

عباس صفاری چندی پیش در گفت‌وگویی با ایسنا از ابتلای خود، خانواده‌ و حتی نوه سه‌ساله‌اش به ویروس کرونا خبر داده بود و گفته بود که چند هفته‌ای با این بیماری درگیر بوده و رو به بهبود رفته است.

عباس صفاری، شاعر، نویسنده و مترجم متولد سال ۱۳۳۰ در یزد است. از آثار او می‌توان به «دوربین قدیمی و اشعار دیگر»، «عاشقانه‌های مصر باستان»(ترجمه)، «کلاغنامه»، «کوچه فانوس‌ها»(ترجمه)، «خنده در برف»، «مثل جوهر در آب»، «قدم زدن در بابل»(مجموعه‌ای از خاطرات و تک‌نگاری‌ها)، «ملاقات در سندیکای مومیاگران»، «عروس چوپان‌ها»(داستان منظوم از ازدواج اینانا با دموزی - ترجمه)، «مثل خواب دم صبح»، «پشیمانم کن» و ... اشاره کرد

با تسلیت به خانواده ایشان ،اهالی شعر وادبیات



#کانال #کتاب_و_کتابخوانی

@library_book

Читать полностью…

کتاب و کتابخوانی

با یاد عزیزانی که دیگر در میان ما نیستند
مهسا،نیکا،سارینا،حدیث،سعید،سینا_کیان،محمدمهدی و...دیگر عزیزانی که با خون خود نهال آزادی و دموکراسی را آبیاری کردند.
نام و یادتان همیشه در قلب و روح ما زنده است.

به آنان که با قلم
سیاهی دهر را
به چشم جهانیان
پدیدارمیکنند،
بهاران
خجسته باد...

🌺نوروز باستانی خجسته باد.🌺

آرزوی سلامتی، شادکامی، خوشبختی و موفقیت روز افزون در سال نو، برای همگی دارم.
عسکری

⚘🌹⚘🌹⚘🌹⚘🌹⚘🌹⚘

Читать полностью…

کتاب و کتابخوانی

گروه موسیقی کلدپلی با گلشیفته فراهانی، بازیگر ایرانی در کنسرت بزرگ بوینس‌آیرس در آرژانتین آهنگ «برای» شروین حاجی‌پور را در دو شب متوالی اجرا کردند.

این آهنگ برای حمایت از اعتراضات مردم ایران به اجرا درآمد و همزمان بطور زنده در ۳۴۰۰ سینما در سراسر دنیا پخش شد.

نخست نمآهنگ شروین با زیرنویس با همراهی گروه کولدپلی در استادیوم پخش و سپس گلشیفته با لباس بلوچی با آن هم‌آواز شد.

کلدپلی از گروه‌های مترقی راک دنیاست که بارها در کنسرت‌های بزرگ خود هنرمندان میهمان را به صحنه دعوت کرده است، تا طرفداران‌شان را درباره اتفاقات جهان آگاه کند.

برای نمونه در کنسرت اخیرشان در ورشو یک نوازنده دوره‌گرد آواره اوکراینی مهمانشان بود و مستند باغ‌های کابل بی‌بی‌سی الهام‌بخش آلبوم سال ۲۰۱۹ (۱۳۹۸) آنها بود.

انتخاب گلشیفته برای اجرای آهنگ، از سوی مسعود جمالی برنامه‌گذار در لس آنجلس بوده که او را بعنوان نماینده نسل مبارز امروز ایران انتخاب کرده‌ است.

گلشیفته نزدیک به دوازده سال پیش از ایران به آمریکا مهاجرت کرد و در کنار بازی در فیلمهای سینمایی و سریالها بعنوان یک کُنشگر حقوق زنان تا امروز فعالیت داشته ‌است.

Читать полностью…

کتاب و کتابخوانی

#آتفه_چهارمحالیان
.
.
(شعری به جای گریستن)

با حمله از خودم شروع می کنم
آنکه بیشتر می دود، زودتر خسته می شود
و آن قلب که گفتی تنت را از او بکن!
و با ملوان های سیل برایش آوازی بخوان
از این رگ، فقط هوا می چکد
و از گوری آرمیده در حیات گرم می شود
برای طاقت معنا
 مرا به خودم به بهایی گزاف‌تر بفروش
و بین زانوهایی چالم کن
که مثل لب کندن ِ از پستان
زیبا بنالد
وقتی در بخار رهایت می کنم
وقتی در فقدان لمس
سیاهی ِ لشکر بزرگتر است
از کوهی که در جامه‌اش ایستاده بودم
و در هسته ام، بادبان‌ها به گرگ های بیمار
و گرگ های بیمار به
یک مغول در ران های مادری
و تفاوت من با او به زیبایی ای مخوف مبدل گشت.
تو اما ای دست های تنم
که برمی خیزی با خورشید 
تابا دشنه ای که درهم فرو می بریم، کامل شویم
ای رنج
 که حیاتت را مثل مه از عمر ِدشت می گیری
و با ناخن هایم برای نسل بعد نیلوفر می سازی
از توانایی توست
فراموشی
که عصر را با لگد رها می کند روی شهر
 و با بوی رزهای مرگ
 در صدای این جنگل می دود
 من هم آنقدر نفس کشیده ام دیگر
که انگشت های این ریسمان
که بر گردن همه افتاده است
بعدِ تعفن کامل گوشت
 دانه دانه از گلویم بریزد.
.

#آتفه_چهارمحالیان
#زن_زندگی_آزادی
#

Читать полностью…

کتاب و کتابخوانی

سایه هم رفت
هوشنگ ابتهاج ( اسفند ۱۳۰۶ - مرداد ۱۴۰۱ )
#هوشنگ_ابتهاج درگذشت.

امیر هوشنگ ابتهاج متخلص به سایه،شاعر و پژوهشگر سرشناس ایرانی درگذشت. یلدا ابتهاج، دختر این شاعر، در صفحه اینستاگرام خود خبر درگذشت پدرش را تایید کرد. امیر هوشنگ ابتهاج متولد سال ۱۳۰۶ و یکی از بزرگترین غزلسرایان شعر معاصر ایران بود.
#سایه

بیا که خاک رهت لاله زار خواهد شد
ز بس که خون دل از چشم انتظار چکید
گذشت عمر و به دل عشوه می خریم هنوز
که هست در پی شام سیاه صبح سپید
کراست سایه درین فتنه ها امید امان ؟
شد آن زمان که دلی بود در امان امید.

یادش گرامی

Читать полностью…

کتاب و کتابخوانی

🎥 #زر_امیر_ابراهیمی پس از دریافت جایزه بهترین بازیگر زن #جشنواره_کن گفت: «هرچند در این لحظه خیلی خوشحالم ولی بخشی از وجودم برای مردم ایران غمگین است، دل من با آبادان و گوشه و کنار خاک ایران است.»

Читать полностью…

کتاب و کتابخوانی

#رباعیات_خیام

یکی از مجلل‌ترین کتاب‌هایی که تاکنون در دنیا دیده شده است، در آوریل ۱۹۱۲ از لندن به نیویورک فرستاده شد. این کتاب نسخه تزئین شده از رباعیات عمر خیام بود که با کشتی تایتانیک به آمریکا برده می‌شد ولی ۱۱۰ سال پیش درعمق دریا غرق شد.

در اواخر دهه ۱۹۳۰، جایگزین این کتاب با هزینه هنگفت به پایان رسید، اما این کتاب نیز در جریان حمله برق آسای آلمان‌ها به لندن سوخت.

در سال ۱۹۱۱، فرانسیس سانگورسکی صحافی این کتاب را بعد از دو سال تکمیل کرد. کاری که به طور خیره کننده باشکوه بود.

Читать полностью…

کتاب و کتابخوانی

معرفی کتاب،بدون به اشتراک گذاشتن فایل pdf

#چاه_به_چاه
#رضا_براهني
#انتشارات_نشر_نو

داستان از زبان يك زنداني است . يك زنداني شمالي كه در سپاه دانش كار مي كرده و براي كمك خرجي خانواده اش يك تپانچه قديمي يادگار دوران ميرزا كوچك خان را به يك نفر مي فروشد ولي از شانس بدش با اين تفنگ تروري صورت مي گيرد و اكنون او لو رفته و در زندان و در دستان بازجوهاست . در زندان با زندان سياسي سرشناسي معروف به دكتر هم اتاق است و دكتر مدري است كه حرف هاي بزرگي مي زند ...

#رضا_براهنی از كسانی بود كه زماني كه توي ايران بودند راهي زندان شدند . او ليسانس زبان و ادبيات انگليسي را از دانشگاه تبريز گرفت و سپس به تركيه رفت و در ترکیه دكترا گرفت و به ايران بازگشت و مشغول تدريس شد .


#کانال #کتاب_و_کتابخوانی

@library_book

Читать полностью…

کتاب و کتابخوانی

#در_انقلاب_ایران_چه_شده_است_و_چه_خواهد_شد؟

#رضا_براهنی



#کانال #کتاب_و_کتابخوانی

@library_book

Читать полностью…

کتاب و کتابخوانی

ماجرای #نزاع #نصرت_رحمانی و #رضا_براهنی به #روایت #محمود_استادمحمد


محمود استادمحمد - #هنرمند #فقید #تئاتر - در یک گفت‌وگو ماجرای عجیبی را از دعوای نصرت رحمانی و رضا براهنی روایت کرده است: «اصلا و به هیچ وجه نصرت بی‌احترام نبود. حتا در جامعه شعرا هم. حالا این را به شما می‌گویم ظلمی که رضا براهنی در حق شعر ما کرد و از یک طرف در حق نصرت کرد چه بود. نصرت رضا براهنی را در کافه فیروز کتک زد و از آن به بعد...

#رضا_براهنی « #مربع_مرگ» را نوشت و در آن به #شاملو اهانت کرد و #شاملو جواب او را داد... نصرت گفت: «احمد کار بدی کرد. نباید که به رضا براهنی با مطلب جواب داد. باید کتکش زد.» رضا براهنی آمد (کافه) فیروز و اتفاقا زمانی بود که نصرت باز هم داشت این حرف را می‌زد که «چرا احمد به این جواب داد و این کیه که احمد رفته و در مجله به این جواب داده.» و یکهو رضا براهنی آمد داخل و نصرت هم او را زد و بدجوری زد. حالا این مسأله باعث شد که رضا براهنی از آن موقع به بعد نصرت را بایکوت کند.

شعر زیر بلیت رضا براهنی بود و در ژورنالیسم رضا براهنی بود که تعیین می‌کرد تمام مطالبی را که چاپ می‌شد و چیزهایی که خود او دسته‌بندی می‌کرد. حتا شعرا را، می‌بینیم که خیلی جاها اصلا نصرت را جزو شعرا نگذاشته یا اگر گذاشته همه را گفته و در آخر دو تا شعر از کویر یا از کوچ گفته. نصرت این حالت را داشت که خیلی‌ها او را بایکوت می‌کردند.

مراوده با نصرت سخت بود. راه رفتن با نصرت کار واقعا سختی بود. مثلا اگر شعرا در جایی در جلسه‌ای جمع می‌شدند یا جایی دعوت می‌شدند، سعی می‌کردند نصرت را نبرند زیرا می‌دانستند که نصرت می‌آید و برای هیچ کسی اهمیتی قائل نیست. معمولا جلسات را خراب می‌کرد،‌ مثلا جلسه خیلی عصا قورت‌داده فلانِ فلان را یکهو نصرت یک متلک می‌پراند - بدجوری - و اصلا کلا رفتارش این بود. با وجودی که همه آن‌ها از مراوده و رفت‌وآمد با نصرت پرهیز می‌کردند، اما نصرت احترام داشت. همان حرفی که بعد از مرگ نصرت بارها زده شد، مثلا شاملو هنگامی که حتا نصرت زده بود گفت که «نصرت بین ما از همه شاعرتره»...

به نظر من آن حرف شاملو که گفت نصرت از همه ما شاعرتره،‌ واقعا ثابت شده است. خود نصرت چیزی گفته از همان جملات خاص خودش که «بعضی‌ها در حاشیه زندگی شعر هم می‌گویند،‌ من در حاشیه شعر زندگی هم می‌کنم.» خیلی شاعر بود. از نظر گنجینه واژگانی ضعیف بود و احاطه چندانی روی لغات نداشت، اما خیلی روی شعر کلاسیک احاطه پیدا کرده بود. البته اوایل نه... اخلاق شاعری داشت. اصلا موجودیت نصرت شاعر بود و چیزی که اتفاق افتاده بود این بود که همین حس شاعرانه را که در وجود او، در زندگی او بود در شعرش منتقل می‌کرد و دروغ هم نمی‌گفت و کلک هم نمی‌زد. با همان زبانی که زبان خودش بود. نمی‌آمد از یک زبان عالمانه و مطنطن فلان حرف بزند. با همان زبان خودش. نصرت چون هیچ‌گونه قیدی را نمی‌پذیرفت، توانست آن حس‌ها را بریزد روی کاغذ، با همان فرهنگ واژگانی و با همان لغات. سوژه‌ها را هم که نگاه کنی، مثلا آن شعر چاقوی نصرت، بهترین شعرش، بند بندش با وجود نصرت گره خورده. مثلا از قلم نگفته بود. مثلا نگفته بود این قلم در جیب من همیشه خودش را خورده و فلان و فلان. چاقو. دروغ هم نمی‌گفت، ‌نصرت همیشه چاقو داشت. گاهی هم از آن استفاده می‌کرد. اگر پیش می‌آمد استفاده می‌کرد. کما این‌که برای رضا براهنی چاقو هم کشید. نصرت اگر در فرانسه بود «آرتور رمبو» می‌شد یا «ژان ژنه» می‌شد. مگر ژنه با نصرت چه تفاوتی داشت؟ نصرت از ژنه خیلی ناب‌تره. اما این‌جا، در این مملکت می‌گویند مگر می‌شه آدم شاعر باشه بعد این کارها را هم انجام بده. مثلا شاعر باشه و چاقو هم بکشه؟ اصلا نصرت چوب این قضیه را خورد.»


#کتاب « #نصرت_رحمانی»
#گفت‌_و_گوی #مهدی_اورند
از #مجموعه #تاریخ_شفاهی_ادبیات_معاصر_ایران
به #دبیری #محمدهاشم_اکبریانی
#نشر_ثالث

#محمود_استادمحمد
#نصرت_رحمانی
#رضا_براهنی


#کانال #کتاب_و_کتابخوانی

@library_book

Читать полностью…

کتاب و کتابخوانی

از راست : #غلامحسین_ساعدی - #ادوارد_آلبی - #رضا_براهنی


#کانال #کتاب_و_کتابخوانی

@library_book

Читать полностью…

کتاب و کتابخوانی

#رضا_براهنی
#صدای_شاعر
#برای_غلامحسین_ساعدی
#گاری
#آرابا

اصل شعر فارسی است و برگردان به زبان آذری از اسماعیل جمیلی است


#کانال #کتاب_و_کتابخوانی

@library_book

Читать полностью…

کتاب و کتابخوانی

#ایو_آندریچ

#پلی_بر_رود_خانۀ_درینا

#رضا_براهنی

رمان نویسی در بالکان و مخصوصا در جغرافیایی که امروز صربستان نامیده می شود، دارای سابقه ای طولانی است. نویسندگان مشهوری چون ایوو آندریچ و محمد سلیموویچ از همین منطقه برخاسته اند. کتاب “پلی بر رودخانه درینا” اثر جاودانه آندریچ در سال ۱۹۶۱ برنده جایزه نوبل شد. او در این کتاب با تشریح شهر کوچکی در کنار پل رودخانه درینا سیر تاریخ و روحیه مردم را از دوران سلطه ترک ها تا رونق بورژوازی چنان استادانه بیان می کند که خواننده با تاریخ چهار قرن از نظر تحول های اجتماعی آشنایی پیدا می کند. کتاب، نمونه عالیترین آثار ادبی جهان است و می توان آن را همپایه جنگ و صلح تولستوی دانست.
ایوو آندریچ در این کتاب به بازنویسی تاریخ ملت یوگسلاوی می پردازد که سال ها علیه سلطه خارجی مبارزه کردند و سرانجام آن ها را از خاک خود راندند. آندریچ، طبع سرکش و نافرمان مردم یوگسلاوی و صربستان، پراکندگی مذهبی، و تعصب خشک سلطه گران را به خوبی در سطر سطر داستان خویش نمایش می دهد و برای ارتباط قسمت های مختلف داستان (که سال های بسیار طولانی و فاصله های زمانی زیادی را در بر می گیرد) از یک پل زیبا و عظیم که توسط عثمانی ها بر فراز رودخانه همیشه خروشان درینا ساخته شده استفاده می کند. قتل و غارت ، خیزش ملل مغلوب، نیروی گریز از مرکز دهقانان و ملاکان صربستانی و عوامل دیگری که سبب آزاد شدن مجارستان و سپس صربستان از سیطره عثمانی ها شد در سیر حوادث داستان به تصویر کشیده شده است.
این کتاب نکاتی آموزنده از تاریخ جهان و تحولات آن (شامل صعود و سقوط امپراتوری ها) را در بر دارد و در نوع خود یک اثر جامعه شناسی خوب می باشد. ر این کتاب دلایل کینه تاریخی مسلمانان و مسیحیان صرب که سبب فاجعه بوسنی در قرن بیستم شد و یا تنوع قومی یوگسلاوی با ظرافت توسط نویسنده بیان شده است.
کتاب پیش از پیروزی انقلاب اسلامی توسط آقای دکتر براهنی به فارسی ترجمه شده و آقای دیان بوگدانوویچ مقدمه روشنگری بر آن نگاشته اند.

#کانال #کتاب_و_کتابخوانی

@library_book

Читать полностью…

کتاب و کتابخوانی

#پلی_بر_رودخانه_درینا
#ایو_آندریچ
#برگردان_به_فارسی: #رضا_براهنی


#کانال #کتاب_و_کتابخوانی

@library_book

Читать полностью…

کتاب و کتابخوانی

#رضا_براهنی

#کیمیا_و_خاک

ما نویسندگان باید به حراست ناموس زبانها و ادبیات خود همت کنیم.تاریخ کشور ما و تاریخ ادبیات ما نشان می دهند که این نویسندگان و شاعران جدی ما بودند که هویت متحول ما را در طول قرون حفاظت کردند.گذشت زمان بر سیطره ی شاهان و حاکمان جبار و قدرتمندان و سفاکان خط بطلان کشید،ولی از اعماق قرون،چهره ی زبان و فرهنگ ما،و از همه مهمتر،چهره ی تابناک شعر ما،با تلالو جاودانی خود،عبور زمان،هجوم اقوام دیگر،یورش سفاکان داخلی و خارجی را به مبارزه طلبید؛و همه گذشتند،حتی کالبدهای خاکی و جسمانی خود شاعر و نویسندگان، و آنچه ماند قصیده ی منوچهری و فرخی و ناصر خسرو و انوری و خاقانی بود؛مثنوی فردوسی و نظامی و مولوی،غزل سعدی و مولوی و حافظ و صائب،و نثر تاریخ بیهقی و گلستان و قصص الانبیا و تذکره الاولیا بود.کشور ما کشور سهروردی، شیخ روزبهان،شیخ شبستری و مولوی و حافظ است.نسلهای مختلف گذشته اند.زمان طومار همه ی کالبدها را در نوردیده است؛تصوری که از کشور ما پا برجاست،در برابر ماست:کشور شعری بی زمان،کشور رقص واژه ها،کشور غنای درونی صورتِ نوعیِ انسانی خلاق،نجیب،دردمند،رند،طنز گو و آوازخوان.تنها نسل اندر نسل نویسندگانِ واقف بر هستی انسان و هستی زبان انسان هستند که حافظ گذشته ی غنی روح ادبی ما و ناقل آن گذشته به زمان حال و آینده هستند.ما از هیچ احدی جز آفرینندگان واقعی فرهنگمان نمی توانیم انتظار کمک داشته باشیم.وظیفه ی ماست که ابتذال ها را از بیت ببریم؛ بازارهای کاذب را نابود کنیم؛ شیفتگیهای کاذب مردممان را نسبت به ادب خارجی و داخلی سطحی از ذهن آنها خارج کنیم ؛ حدود ادراک ادبی،هنری و انتقادی مردممان را گسترش دهیم و آنها را به صورت مخاطبهای لایق خلاقیت ادبی و هنری در آوریم.این بخلها،حسادتها،کینه های حرفه ای خواه بسیار مهم و خواه بسیار ناچیز نیستند که خواهند مانده.چیزی که خواهد ماند شهادتی است که ما مجموعاً بر عصر خود و هستی خود و انسان در هیات کلمات داده ایم،و وای بر ما اگر بر عصر خود و بر هستی خود شهادتی دروغین داده باشیم.



#کانال #کتاب_و_کتابخوانی

@library_book

Читать полностью…

کتاب و کتابخوانی

کرونا #عباس_صفاری را از ما گرفت.

شاعر گرانقدر « #عباس_صفاری» درگذشت

یادش مانا


#کانال #کتاب_و_کتابخوانی

@library_book

Читать полностью…
Subscribe to a channel