literarylife | Unsorted

Telegram-канал literarylife - ادبیات، زندگی ست

1363

Life of literature با ادبیات همیشه در دنیای تازه ای زندگی می کنید .

Subscribe to a channel

ادبیات، زندگی ست

قطعه《رفتم》

خواننده: بانو #هایده

آهنگساز: #علی_تجویدی

سرگذشت تصنیف "رفتم" از زبان
زنده یاد #اسماعیل_نواب_صفا ترانه سرای
این اثر در سالروز آسمانی شدن هایده

در سالهای ۱۳۴۵ - ۱۳۴۶ تجویدی از من خواست که بر روی یک آهنگ او که در مایه دشتی ساخته شده شعر بگذارم، پرسیدم خودت در مورد این آهنگ چه احساسی داری؟
گفت شعر ملودی اول را خودم ساخته ام
" رفتم و بار سفر بستم"
بلافاصله گفتم با تو هستم هر کجا هستم....
اشعار این آهنگ را تمام کردم و دیگر از سرنوشت آن بی خبر بودم تا اینکه چند سال بعد با اجرای خواننده ای به نام هایده از رادیو ایران شنیدم
تنظیم و اجرا بسیار خوب بود بعداً از تجویدی پرسیدم سابقه نداشت آهنگ هایت را این گونه تنظیم کنی؟
گفت: زیرا هنوز من اصول هارمونیزه را نزد استاد خالقی و استوار نیاموخته بودم.
او عادت داشت شعرهایی را که از من یا ترانه سرای دیگری می گیرد نزد خود نگاه دارد تا خواننده‌ مناسب اجرای آن را بیابد.
در مورد این آهنگ هم همین کار را کرد و من هرگز خانم هایده را از نزدیک ندیدم ولی در یکی از سالها که از او پرسیدند که کدام یک از اجراهایت را بیشتر دوست داری؟
گفت: رفتم و بار سفر بستم

@moosighi_sonati

Читать полностью…

ادبیات، زندگی ست

🔹اگر میخوری و میخُسبی و شهوت میکنی و کاری دیگر نمیکنی و چیزی دیگر نمیطلبی ؛ از چهارپایانی

🔷اگر میخوری و میخُسبی و شهوت میکنی و  غضب میکنی و با مردم جنگ میکنی و آزار میرسانی؛ از درّندگانی

🔹اگر میخوری و میخُسبی و شهوت میکنی و مکر و حیلت می اندیشی و با مردم به مکر و حیلت زندگانی میکنی و دروغ میگویی؛ از شیاطینی

🔹اگر میخوری و میخُسبی و شهوت میکنی و آزار نمیرسانی بلکه راحت میرسانی و مکر و حیلت نمیکنی و دروغ نمیگویی بلکه با همه کس راست گفتار و راست کرداری؛ از‌ ملائکه ای

🔹و اگر میخوری و میخُسبی و شهوت میکنی و آزار نمیرسانی بلکه راحت میرسانی و مکر و حیلت نمیکنی و دروغ نمیگویی بلکه با همه کس راست گفتار و راست کرداری و در طلب علم و معرفتی تا خود را بشناسی و خدای را بدانی؛ از‌ آدمیانی

@literarylife
👤حضرت شیخ عزیزالدین نسفی

Читать полностью…

ادبیات، زندگی ست

در دنیا هیچ چیز ناراحت کننده تر از
نگران استطاعت مالی بودن نیست.
من از آن‌هایی که پول را حقیر می‌شمرند خیلی بدم می‌آید.
این‌ها یا ریاکارند یا احمق.
پول مثل حس ششم می‌ماند که اگر نباشد
آن پنج حس دیگر هیچ سودی ندارند.
این را هم می‌شنوی که می‌گویند فقر
بهترین انگیزه‌ی هنرمند است.
اینها نیش فقر را هرگز در جان و تن شان حس نکرده‌اند.
این‌ها نمی‌دانند که فقر چه بر سر و روزگار آدم می‌آورد.
تو را به ذلت و حقارتی بی پایان می‌اندازد.
بال تو را از جای می‌کند و روحت را مثل سرطان می‌خورد.

📓 #پایبندی_های_انسانی
✍🏻 #سامرست_موآم

Читать полностью…

ادبیات، زندگی ست

کاترین! هیچ وقت تسلیم نشو
خیلی چیزها رو در درونت داری و نجیب ترینشون، احساس خوشبختیه.
فقط منتظر مردی نباش که باهات کنار بیاد. این اشتباهیه که خیلی از زن ها دچارش میشن.
تو خودت خوشبختی رو پیدا کن!

📕 مرگ خوش
✍🏻 #آلبر_کامو

Читать полностью…

ادبیات، زندگی ست

مؤلفات اصلی روان درمانی اگزیستانسیال؛

خیلی ساده و به دور از هر گونه پیچیده نویسی، می توان پارادایم های اصلی روان درمانی اگزیستانسیال را در چند مورد زیر خلاصه کرد؛

1_ فهم اینکه زندگی گاه به شدت تلخ است و جهان نسبت به از دست دادن های ما یا نتوانستن و نشدن های ما بی تفاوت! اما این تمامِ زندگی نیست و همچنین به معنای این نیست که زندگی مطلق سیاه است و شر است و پوچی و ظلمت

2_ اینکه "تنهایی ذاتیِ انسان است" و خیلی هم بد و ناگوار نیست و از قضا می توان در تنهایی به رشد و بلوغ عقلی و غنای درونی و وجودی رسید


3_ همه چیز مطلقا و بدون استثناء در حال تغییر است و هیچ اصل ثابتی جز این اصل که همه چیز در حال تغییر است وجود ندارد بنابراین زندگی به شدت متزلزل است و هر آن می بایست برای حوادث ناگوار یا از دست دادن های تلخ آماده بود.

4_ این که هیچ گریز و گزیری از مرگ و درد و گزندگانیِ برخی امور زندگی نیست، پس به جای انکار باید ماند و ایستادن و آری گویی به زندگی را تمرین کرد

5_ زندگی بالذات دلهره آور و استرس زا و مشحون از اضطراب است بنابراین باید به دل حادثه زد و چشم ها را شست و طور دیگری و از موضع متفاوتی نگریست تا کمتر دچار آسیب شد.
@literarylife

Читать полностью…

ادبیات، زندگی ست

@literarylife
تمرین های ونوس برای موج سواری

Читать полностью…

ادبیات، زندگی ست

@literarylife

Читать полностью…

ادبیات، زندگی ست

آزادی پاداش و افتخار نیست، که بتوان به افتخارش با شامپاینی جشن گرفت. به علاوه، بخشش هم نیست، یک جعبه شیرینی هم نیست که به شما لذت چشایی شیرین کامی بخشد. اوه، نه، برعکس، اعمال شاقه است. دو استقامت است که در تنهایی کامل پیموده می‌شود و جان را از فرسودگی به لب می‌آورد. در آن نه شامپاینی وجود دارد و نه دوستانی که جام‌های خود را با محبت بلند کنند و با لطف و مهربانی بر تو بنگرند. فقط در سالنی اندوه‌بار، تنها در جایگاه گناهکاران، در برابر قاضیان ایستاده‌ای و باید به تنهایی در برابر خویشتن خویش و داوری دیگران، تصمیم بگیری.


آلبر کامو
سقوط

Читать полностью…

ادبیات، زندگی ست

«به هر تقدیر، ما در این کهکشان یا تنها هستیم یا تنها نیستیم. هر دو به یک اندازه ترسناک است». این را من نگفتم. یک جایی در توئیتر خواندم. آن‌قدر خوشم آمد که آن را نوشتم توی دفترم. همان دفتری که هر وقت چیز قشنگی می‌خوانم، آن‌جا می‌نویسم‌اش. چند سالی است که این عادت را دارم. نتیجه‌ی آن شده صد صفحه پر از چیز‌های قشنگ. چیز‌هایی که دوست‌شان دارم و مهم‌تر از همه این‌که فقط مال خودم‌اند و کسی نباید آن‌ها را بخواند. ترسیمی از جهان، آن شکلی که من دوستش دارم. سال‌هاست که محافظه‌کار شده‌ام و حرفی از چیز‌هایی که قلبا دوست دارم نمی‌زنم. حس می‌کنم که چیز‌ها توی قلب قشنگ‌اند. وقتی آن را از قلب به زبان می‌آورم و با صوت و صدا عرضه‌شان می‌کنم، زشت می‌شوند. یا دست‌کم از زیبایی‌شان کم می‌شود.

این چیز‌های زیبا که بهشان اعتقاد دارم، جای‌شان  توی دفتر و قلب است. جای تاریک. بیرون که بیایند، ماهیت‌شان عوض می‌شود. هم زشت می‌شوند و هم جهان دورم را زشت می‌کند. من حتی لیست آهنگ‌هایی را که دوست دارم هم جرات ندارم با کسی تقسیم کنم. این‌که مثلا من آن آهنگِ پسر گوگوش را خیلی دوست دارم. همان‌که حرف شکلات و عسل و چیزهای گلوکزدار دیگر را می‌زند. آهنگ چرندی است؟  بابت همین می‌گویم که باید در نهان‌خانه‌ی دل نگهش دارم. تا وقتی که حرفش را نزنم، قشنگ است. برای من.

اما اشکال کار این‌ است که نیروی محرکه‌ی لاکرداری درونم هست که دائم می‌خواهد بر این ترس بروز غلبه کند و وادارم کند تا این زیبایی‌ها (که صرفا به قیاس من زیبا هستند) را بریزد بیرون و بکند توی حلق دیگران. متقاعدشان کنم که زیبا هستند. یک بار توی مهمانی گیر دادم به فلک‌زده‌ای که صرفا آمده بود دمی به خمره بزند و فلک‌زدگی‌اش را فراموش کند. خواستم بهش اثبات کنم که نزار قبانی، یک سر و گردن از شاعران دیگر بالاتر است. برایش خواندم: «دشنه‌ات را از سینه‌ام بیرون بکش | بگذار زندگی کنم | عطر تنت را از پوستم بگیر و بگذار زندگی کنم» و الخ. این شعر برای واحه‌‌ی وسط کویر است. اما فلک‌زده قانع نشد. آن‌قدر بهش گیر دادم که کلافه شد و شمشیرش را از رو بست و پای حافظ و فردوسی را کشید وسط و گفت شاعر فقط همین‌ها و بس. مهمان به دو نفرمان کوفت شد. من نزار را دوست داشتم و او حافظ را. چه لزومی بود برای قانع کردن؟

این ماجرا برمی‌گردد به سال‌ها قبل که جوان‌تر بودم و نیروی محرکه‌ی لاکردار، مثل پیامبری تازه مبعوث‌شده، اصرار در اثبات حقانیت داشت. اما الان خیلی بهتر شده‌ام. می‌دانم که زیبایی‌ها، ریشه‌ی به عمق رفته در خاکند.  رمز بقا و زیبایی‌شان در همین تاریکی خاک است. عقیده‌هایم را  در تاریک‌ترین جای قلبم نگه می‌دارم. آهنگ پسر گوگوش را قلبا دوست دارم حتی اگر من تنها دوست‌دار آن باشم. برای اثبات آن هیچ تلاشی نمی‌کنم. با هیچ کسی که جواد یساری دوست دارد دست به یقه نمی‌شوم. شمشیر جواهرنشان اعتقاداتم را در نیام نگه می‌دارم. جایش همانجاست و اگر بیرونش بیاورم، باید سر ببرد. خب که چه؟ سرزمین اعتقاداتم، سینه‌ی من است. نه یک وجب بالاتر از آن.
@literarylife
#فهیم_عطار

Читать полностью…

ادبیات، زندگی ست

چطور ميشود به يك پروانه تبديل شد "بايد آنقدر آرزو و اشتياق پرواز داشته باشی كه ديگر دلت نخواهد كرم باقی بمانی."

اما زخمهای التيام نيافتهٔ زندگی همچون چسب به ديواره قصهٔ زندگی هر شخص چنان ميچسبد كه به او اجازه خروج از محدوده مشخص قصه هايش را نميدهد.

تا زخمهای خود را شفا ندهيم
در پيله كرم باقی خواهيم ماند ...

📓 راز سایه
✍🏻 #دبی_فورد

Читать полностью…

ادبیات، زندگی ست

انگیزه اصلی و هدف زندگی گریز از درد و لذت بردن نیست، بلکه معنی جویی زندگی‌ست که به زندگی مفهوم واقعی می‌بخشد، به همین دلیل انسان‌ها درد و رنجی را که معنی و هدفی دارد با میل تحمل می‌کنند.

📙 #انسان_در_جستجوی_معنی
👤 #ویکتور_فرانکل

Читать полностью…

ادبیات، زندگی ست

نه آغازی وجود دارد و نه پایانی؛ تنها چیزی
که وجود دارد، شور بی‌پایانِ زندگیست ...

✍🏻 فدریکو فلینی

Читать полностью…

ادبیات، زندگی ست

می‌توانیم تمام عمر آرزو کنیم که ای کاش شرایطمان جور دیگری می‌بود، اما اگر اجازه چنین کاری را به خودمان بدهیم، همه عمرمان به نارضایتی خواهد گذشت!

📖 #فلسفه_ای_برای_زندگی
✍🏻 #ویلیام_آروین

Читать полностью…

ادبیات، زندگی ست

نام آهنگ: ربابی
اجرا: علیرضاقربانی وعالم قاسم‌اف
موسیقی :حسام ناصری و ماهان میرعرب
شعر:مولانا
ترجمه به ترکی آذری: صالح سجادی

به گفته علیرضا قربانی این اثر در راستای یک پروژه موسیقی جهانی طراحی و منتشر شده که در آینده قطعات دیگری از این پروژه منتشر خواهد شد.

رو آن ربابی را بگو مستان سلامت می‌کنند
سؤیله ربابی مطربه مستان سلام ائیلر سنه

سؤیله او عمرو باقیه مستان سلام ائیلر سنه
ای جان جان ای جان جان مستان سلام ائیلر سنه
بیر مستی واریدیر بی‌گمان مستان سلام ائیلر سنه
ای مه جمالینان خجل مستان سلام ائیلر سنه
اؤیله سرمستم کی، ایدراک ائتمزم دنیا نه دیر،
من کیمم، ساقی اولان کیمدیر، مئی و صهبا نه دیر
گرچی جاناندان دل شئیدا ایچون کام ایسترم،
سورسا جانان، بیلمزم کام دل شئیدا نه دیر
حکمت دنیا و مافیها بیلن عارف دئگیل
حکمت دنیا و مافیها بیلن عارف دئگیل
عارف اولدیر، بیلمه‌یه دنیا و مافیها نه دیر
آه و فریادین، فضولی، اینجیدیبدیر عالمی،
گر بلای عشق ایله خوشنود ایسن، غوغا نه دیر؟
سؤیله او غوغا میرینه مستان سلام ائیلر سنه
سؤیله او سودا پیرینه مستان سلام ائیلر سنه

Читать полностью…

ادبیات، زندگی ست

@literarylife

Читать полностью…

ادبیات، زندگی ست

🎙سرمست
📽شهرام ناظری 🤍

Читать полностью…

ادبیات، زندگی ست

شرلوک هولمز كارآگاه معروف و معاونش دکتر واتسون به خارج از شهر رفته و شب چادری زدند و زير آن خوابيدند.
نيمه های شب هلمز بيدار شد و آسمان را نگريست. بعد واتسون را بيدار كرد و گفت:
نگاهی به آن بالا بينداز و به من بگو چه می بينی؟
واتسون گفت:
ميليونها ستاره می بينم.
هلمز گفت:
چه نتيجه ميگيری؟
واتسون گفت:
از لحاظ معنوی نتيجه میگيرم كه خداوند بزرگ است و ما چقدر در اين دنيا حقيريم.

از لحاظ ستاره شناسی نتيجه میگيرم كه زهره در برج مشتری است، پس بايد اوايل تابستان باشد.

از لحاظ فيزيكی، نتيجه ميگيرم كه مريخ در موازات قطب است، پس ساعت بايد حدود سه نيمه شب باشد.
شرلوک هولمز نگاهی به او کرد و گفت:
واتسون تو احمقی بيش نيستی.

نتيجه اول و مهمی كه بايد بگيری اينست كه چادر ما را دزديده اند ...
@literarylife
فکر کنم در دوره ای زندگی می کنیم که چادرمان را برده اند و ما در تفسیر و تعبیر رخدادها گرفتار آمده ایم.

Читать полностью…

ادبیات، زندگی ست

دلهای ما که بهم نزدیک باشد
دیگر چه فرقی می کند که کجای این جهان باشیم؟

#احمد_شاملو

Читать полностью…

ادبیات، زندگی ست

.
پدر بزرگم
مردی آزادی خواه بود
پیش از آنکه تیر بارانش کنند
تمام شعرهایش را
پای درخت انارِ باغچه چال کرد
من هیچ‌وقت شعرهایش را نخواندم
اما از انارهای باغچه می‌شود فهمید
آزادی
باید سرخ و شیرین باشد.

@literarylife
#عبدالرضا_مولوی

Читать полностью…

ادبیات، زندگی ست

همشهری آنلاین: ۶ سال پیش پلاسکو در چنین شبی آبستن حادثه‌ای تلخ بود؛ ساختمانی ١٧ طبقه که بزرگترین مرکز پوشاک مردانه پایتخت به حساب می‌آید.

امشب، ٢٩ دی ١۴٠١ پلاسکو شبی زمستانی آرام و معمولی را سپری می‌کرد. مردم در حال خرید، مغازه‌داران در حال فروش ‌و انبارگردانی و دیدن فوتبال بودند.

از دو فروشنده که در آخرین ساعات روز با هم شطرنج بازی می‌کردند، پرسیدم می‌دانید امروز چه روزی است؟ گفتند نه! وقتی سالگرد پلاسکو را یادشان آوردم، حسرتی در نگاهشان نبود. فقط گفتند روز تلخی بود که تمام شد.
دم ورودی ساختمان اما قابی بزرگ بر دیوار آویزان است؛ تصویر ١۶ آتش نشانی که نگاه پر از زندگی‌شان برای همیشه منجمد شده. جوانانی که حالا کمتر کسی یاد سلحشوری‌شان در آن روز سرد زمستانی می‌افتد.

@literarylife

Читать полностью…

ادبیات، زندگی ست

ونوس دختر موج سوار 9 ساله و داوود خدیر 17 ساله
برنده ی جایزه ی بورسیه ی تحصیلی اتحادیه ی بین المللی موج سواری ISA شدن.
@literarylife

Читать полностью…

ادبیات، زندگی ست

کار عالم عبرت است و حسرتست
حیرت اندر حیرت اندر حیرتست
هر زمان این راه بی‌پایان تراست
خلق هر ساعت درو حیران ترست
هیچ دانی راه رو چون دید راه
هرکه افزون رفت افزون دید راه
بی نهایت کرد و کاری داشتی
بی عدد حصر و شماری داشتی
کارگاه پر عجائب دیده‌ام
جمله را از خویش غایب دیده‌ام
سوی کنه خویش کس را راه نیست
ذره‌ای از ذره‌ای آگاه نیست
@literarylife
عطار
منطق الطیر

Читать полностью…

ادبیات، زندگی ست

و آن روز که حسنک را بر دار کردند، استادم بونصر روزه بِنَگشاد و سخت غمناک و اندیشه‌مند بود، چنان‌که به هیچ‌وقت او را چنان ندیده بودم. و می‌گفت:«چه امید ماند؟»
-تاریخ بیهقی

Читать полностью…

ادبیات، زندگی ست

درودی دوباره
@literarylife

Читать полностью…

ادبیات، زندگی ست

خانه دوست کجاست؟
نرسیده به درخت،
کوچه باغی است
که از
خواب خدا سبزتر است،
و در آن عشق.... به اندازهٔ
پرهای صداقت آبی است...


📕 #هشت_کتاب
✍ #سهراب_سپهری

Читать полностью…

ادبیات، زندگی ست

یک عمر می توان سخن از زلف یار گفت

در بند آن مباش که مضمون نمانده است

#صائب_تبریزی

Читать полностью…

ادبیات، زندگی ست

کـسـانـی که همدیگر را دوست دارند، بی‌آنکه
خود متوجه باشند به قالب و اندازه همدیگر
در می‌آیند ...

✍🏻 رومن رولان

Читать полностью…

ادبیات، زندگی ست

اگر چون رود می خواهد که با دریا بیامیزد
بگو چون چشمه بر زانو گذارد دست و برخیزد
@literarylife
#فاضل_نظری

Читать полностью…

ادبیات، زندگی ست

آدم را برای شکست نساخته اند.
آدم ممکنه از بین بره، ولی شکست نمیخوره.


📖 #پیرمرد_و_دریا
✍🏻 #ارنست_همینگوی

Читать полностью…

ادبیات، زندگی ست

به محض این‌که رازی میان دو عاشق به وجود آید، به محض این‌که یکی فکرش را از دیگری پنهان کند، جذابیت عشق از میان می‌رود و سعادت ویران می‌شود. خشم، بی‌انصافی، حتی شیطنت، قابل گذشتند؛ اما پنهان‌کاری عنصری بیگانه وارد عشق می‌کند که ماهیت آن را تغییر می‌دهد و پلاسیده‌اش می‌کند.

📘 #آدلف
✍🏻 #بنژامن_کنستان

Читать полностью…
Subscribe to a channel