literarylife | Unsorted

Telegram-канал literarylife - ادبیات، زندگی ست

1363

Life of literature با ادبیات همیشه در دنیای تازه ای زندگی می کنید .

Subscribe to a channel

ادبیات، زندگی ست

قاعده سی و یکم:
 برای نزدیک شدن به حق باید قلبی مثل مخمل داشت. هر انسانی به شکلی نرم شدن را فرا می گیرد. بعضی ها حادثه ای را پشت سر می گذراند، بعضی ها مرضی کشنده را؛ بعضی ها درد فراق می کشند، بعضی ها درد از دست دادن مال… همگی بلاهای ناگهانی را پشت سر می گذاریم، بلاهایی که فرصتی فراهم می آورند برای نرم کردن سختی های قلب. بعضی هایمان حکمت این بلایا را درک می کنیم و نرم می شویم، بعضی هایمان اما افسوس که سخت تر از پیش می شویم.

ملت عشق | الیف شافاک

Читать полностью…

ادبیات، زندگی ست

پیشنهاد می کنم علاقه‌مندان فرصت شرکت در کارگاه های استاد قاسمعلی را از دست ندهند .

Читать полностью…

ادبیات، زندگی ست

پرکارترین محققان ایرانی سال ۲۰۲۲ بر اساس دادگان اسکپوس:
۱- امیرحسین صاحبکار، ۲۴۸ مق. (هر ۱.۵۴ روز)
٢- نیما رضائی، ۱۸۲ مق. (هر ۲.۶۷ روز)
٣- باقر لاریجانی، ۱۷۹ مق. (هر ۲.۸۹ روز)
۴- سوده غفوری فرد، ۱۳۵ مق. (هر ۳.۰۸ روز)
۵- فریدون عزیزی، ۱۲۲ مق. (هر ۳.۳۲ روز)

https://entekhab.ir/002zET

‏من این توییت با ۲۸۰ کاراکترو خواستم بنویسم، دو بار اشتباه کردم. یک بار پاک کردم و دوباره نوشتم، بار دوم هم تصحیح‌نامه نوشتم، شما چَطّور می‌تانید هر هفته دو سه تا مقاله و پژوهش علمی و آکادمیک بنویسید؟


_Nima_


@uttweet

Читать полностью…

ادبیات، زندگی ست

#افشین_یداللهی

یک‌ روز می‌آیی که من، دیگر دچارت نیستم
از صبر ویرانم ولی، چشم انتظارت نیستم!

Читать полностью…

ادبیات، زندگی ست

@literarylife

Читать полностью…

ادبیات، زندگی ست

آینه‌های دردار/هوشنگ گلشیری

گفت: بله، ما غمگینیم، یا من غمگینم، می‌دانم، ولی همین است که هست. شاید نسل بعد بتوانند از چیزهای شاد هم بگویند، از علف هم بگویند، از خود علف که مابه ازای هیچ چیز نباشد، از یک جویبار، از دریاچه‌ای که بی‌هیچ نسیمی خود به خود در یک روز آفتابی تا دورهای دور سطح آبی آرامش را موج‌های ریز پوشانده باشد.
@literarylife

Читать полностью…

ادبیات، زندگی ست

مختاباد فعالیت صنفی در حوزه موسیقی را با انتخاب به عنوان بازرس کانون پژوهشگران خانه موسیقی در سال ۸۱ آغاز کرد و سپس در کنار سردبیری نشریه خبری این نهاد، در دوره‌های بعد به عنوان عضو (۱۳۸۳–۱۳۸۵)، نایب رئیس (۱۳۸۵–۱۳۸۷) و رئیس هیئت مدیره (۱۳۸۷–۱۳۸۹) این کانون انتخاب شد.
او همچنین دو دوره متوالی از سوی مجمع عمومی خانه موسیقی به عنوان بازرس اصلی این نهاد صنفی انتخاب شد و نیز نهادینه کردن و برگزاری چند دوره کتاب و آلبوم سال خانه موسیقی از ابتکارات صنفی او به‌شمار می‌رود
او موسیقی را با یادگیری آواز در سال‌های اولیه دهه هفتاد نزد کریم صالح عظیمی آغاز کرد و در ادامه مدتی نزد سید نورالدین رضوی سروستانی ردیف آموخت و نیز شیوه آوازی طاهرزاده به روایت نورعلی خان برومند را نیز نزد حمیدرضا نوربخش فرا گرفت.
ضمن آنکه چند مدتی هم نزد کمال‌الدین عباسی ردیف آوازی را فرا گرفت. در این مدت آموزه‌های آوازی و صداسازی را با برادرش سید عبدالحسین مختاباد استمرار داد و سلفژ و تئوری موسیقی را نزد محسن الهامیان و نواختن سه تار را هم برای مدتی کوتاه نزد حمید سکوتی، رضا موسوی‌زاده، پیمان سلطانی و بهداد بابایی آموخت.
او سال‌ها است در خارج از کشور زندگی می‌کرد.

Читать полностью…

ادبیات، زندگی ست

همزبانان ما در تاجیکستان
@literarylife

Читать полностью…

ادبیات، زندگی ست

🔴پرواز دوهزار قوی "فریادکش" به تالاب سرخرود

مطابق هر سال که با فرا رسیدن فصل زمستان قوهای مهاجر به تالاب سرخرود در وزرامحله شهرستان محمودآباد کوچ می‌کنند، امسال نیز این قوها این تالاب را برای کوچ برگزیده‌اند.

به گزارش ایرنا، در سال جاری بیش از دوهزار قوی مشهور به "فریادکش" راهی این تالاب واقع در استان مازندران شده‌اند.

امسال بیش از ۵۰ فلامینگو نیز به این تالاب پر کشیده‌اند و توجه گردشگران را به خود جلب کرده‌اند.

Читать полностью…

ادبیات، زندگی ست

اگر کسی چیزی را در شرف رسیدن به آن باشد از دست بدهد (چیزی که بارها برای خودم اتفاق افتاده) در نهایت می آموزد که هیچ چیز به او تعلق ندارد؛

و اگر هیچ چیز به من تعلق ندارد پس نباید اوقاتم را صرف محافظت از چیزهایی کنم که مال من نیست.

بهتر است به گونه‌ای زندگی کنم که انگار همین امروز نخستین و آخرين روز زندگی من است.

📓 یازده دقیقه
✍🏻 #پائولو_کوئلیو

Читать полностью…

ادبیات، زندگی ست

امروز دوم بهمن سالروز خسرو گلسرخی عزیز هست، روح شاد و یادش گرامی


همراه خوب من 
با این غرور بلندت 
در سرزمین یائسه ها 
تو تمامی خود نرفته ای بر باد ...
اینک 
به ریزش رگبار سرخگونه ی خنجر ، 
دست مرا بگیر 
تا از پل نگاه صادقانه ی مردم 
به آفتاب 
          سفر کنیم ...
@literarylife
خسرو_گلسرخی

Читать полностью…

ادبیات، زندگی ست

۲ بهمن جشن بهمنگان

در فرهنگ ایرانی دومین روز هرماه و یازدهمین ماه سال را به نام امشاسپند بهمن به معنی «منش‌ خوب» نام نهاده‌اند. از این روی، در بهمن روز "دومین روز" از بهمن‌ماه، جشن بهمنگان برگزار می‌شود.
از میان گل‌ها یاسمن سپید، گل ویژه «بهمن» و در میان جانوران نیز «خروس سپید» نماد بهمنگان است. در این جشن بیش از هر جشن دیگری به رعایت حقوق حیوانات و پرهیز از خوردن گوشت آنها توجه می‌شود.
پوشیدن تن پوش سپید و خوردن غذاهای گیاهی همچون آش بهمنگان ( آش سبزیجات) از سنت‌های این جشن است. به همین خاطر چند سال است که به ابتکار حامیان محیط زیست و حیوانات، جشن بهمنگان به‌عنوان روز ملی حمایت از حیوانات در ایران نامیده می‌شود.

👈 بهمنگان
به فرخندگی جشن بهمن رسید
به هر بوستان یاسمن نودمید

بُوَد تا در این جشن باشی به هوش
نیوشنده باشی پیام سروش

خروس سپید است پیک سروش
که هر بامدادان برآرد خروش

که یزدان به جاندار داده است جان
مبادا به جانش رسانی زیان

«چه  خوش گفت  فردوسی  پاک‌ زاد
که  رحمت بر آن تربت پاک باد:

«میازار موری که  دانه کش است
که جان دارد و جان شیرین خوش است»

«سیاه اندرون باشد و سنگ دل
که خواهد که موری شود تنگ دل»

مکن با سگ پیر آواره، جنگ
مبندش به زنجیر و قلاده، تنگ

مکش بیش از اندازه از باره کار
مکن روز حیوان بیچاره تار

مزن لانه‌ی مرغکان را به سنگ
مشو پشتوان خروسان به جنگ

مکن صید ماهی به وقت خوشی
مکن پیشه‌ات کار ماهی کشی

منه بار بر اسب بیمار و لنگ
مکش در پی‌اش چوب و الوار و سنگ

چنان بسته‌ای تنگ راه نفس
که بلبل دهد جان به کنج  قفس ؟

چرا می‌کنی دشمنی با  ددان ؟
چرا می‌کنی کار نابخردان ؟

ز نامهربانی بهرام گور
تهی شد همه دشت میهن ز گور

کنون پند گیر از سرانجام او
نشد جز دل خاک انجام او

گر ایران ستایی مزن تیر کین
به  قرقاول و کبک ایران زمین

تو بر شیر ایران ستم کرده‌ای
دل مام میهن دژم کرده‌ای

چو خالی شده بیشه از نره شیر
شده این وطن مُلک کفتار پیر

بسی ببر کشتند پتیارگان
که ناهست شد ببر مازندران

نباشد جز این پند و پیغام دین
ز پیغام دین پند نیکو گزین

همه دام و دد را ز ریز و درشت
نباید شکار و نباید بکشت

همه جیره خوارند از مور و شیر
بر این خوان گسترده بی‌نظیر

نخواهد چنین خوار و خرد و نزار
سرانجام مخلوق، پروردگار

نگهدار، گنجینه‌ زیست بوم
گران پایه سرمایه‌ مرز و بوم

مبادا ز کف مفت و آسان دهی
ز خودکرده نالان و پژمان شوی

حمایت ز حیوان کسی پیشه کرد
که در زندگی، سبز اندیشه کرد

🌿 سروده شاهین سپنتا
@literarylife
✍ شاهین سپنتا

Читать полностью…

ادبیات، زندگی ست

با سوزاندن مازوت ،اصفهان را نابود کردند .فضای غلیظ و مضر ،کوه صفه از دور دیده نمی شود .شهر مورد توجه ناصرخسرو ،چنین شده است .با حسرت اشعار در وصف اصفهان را می خوانیم و تصویرهای پیشین اصفهان را می بینیم .شهر سرمه خیز اصفهان ،مازوت آلوده و سرطان خیز شده است .قشنگترین پیشگفتاری که در کتاب عکسهای اصفهان نصرالله کسرائیان است به خامه زنده یاد میرعلایی بود ،چقدر اصفهان را خوب توصیف کرد....اصفهان را با دو موسیقی نشان دادم؛اول صدای تاج اصفهانی با شعر ملک الشعرای بهار...در افواه هست که مشهدی و اصفهانی با هم خوب نیستند.ولی بهار که در مشهد زاده شد ،سنگ تمام برای اصفهان گذاشته و صوت حسن جلال خان تاج اصفهانی آن را جاودانی ساخت.
به اصفهان رو که تا بنگری بهشت ثانی
به زنده رودش سلامی ز چشم ما رسانی
...اصفهان در شعر بهار،بهشت ثانی است.رود آن زاینده رود این بهشت را زنده کرده است.ناصرخسرو هم چنین می گوید : (اصفهان)شهری است بر هامون نهاده،آب و هوایی خوش دارد و هر جا که ده گز چاه فرو برند، آبی سرد و خوش بیرون آید و شهر دیواری حصین بلند دارد در شهر جویهای آب روان و بناهای نیکو و مرتفع و در میان شهر مسجد آدینه بزرگ نیکو و بارویِ شهر را گفتند سه فرسنگ و نیم است.
امروز اما زنده رود خشک شده است و اصفهان آب و هوایی خوش ندارد،مشکل بی آبی دارد و جنت ثانی هم نیست.آلوده است ودود ودم فراوان.
مهران معمارزاده

Читать полностью…

ادبیات، زندگی ست

دل من دیر زمانی است که می پندارد:
« دوستی » نیز گلی است ؛
مثل نیلوفر و ناز ،
ساقه ترد ظریفی دارد .
بی گمان سنگدل است آنکه روا می دارد
جان این ساقه نازک را - دانسته- بیازارد !

فریدون مشیری
@literarylife

Читать полностью…

ادبیات، زندگی ست

گر درختی از خزان بی‌برگ شد
یا کِرِخت از سورتِ سرمای سخت

هست امّیدی که ابرِ فَروَدین
برگ‌ها رویاندَش از فَرّ ِ بخت

بر درختِ زنده بی‌برگی چه غم
وای بر احوالِ برگِ بی‌درخت

محمدرضا شفیعی کدکنی

@literarylife

Читать полностью…

ادبیات، زندگی ست

‏این تصویر ‎ناسا، یکی از بی‌نظیرترین تصاویری است که از ‎زمین گرفته شده است. آن خط سبز ؛ نشانه ی وجود اکسیژن است. مرزی میان ‎حیات ناچیز زمینی و پهنه بی‌کران کیهان، مرزی میان هستی و نیستی!

@literarylife

Читать полностью…

ادبیات، زندگی ست

گر به گردونه‌ی عصار ببندند خری
کِی تواند که بچرخد به دو روزی، صد بار؟
اوستادا تو چه صاحب‌هنر و کارکُنی
که بُوَد حاصلِ یک‌روزه‌ی تو صد خروار!


#خنگ_دزوی_حکیم
در باب شمار عجیب مقالات علمی! و بین‌المللی! بعضی استادانده‌های دانشگاه‌های این مملکت.

Читать полностью…

ادبیات، زندگی ست

شعر و صدا : #شمس_لنگرودی

تار : #سلمان_سالک

Читать полностью…

ادبیات، زندگی ست

باید ادامه دادن رو از اونایی یاد گرفت که دیگه وقتی براشون نمونده ولی بازم مشق امید رو تکرار می کنند .
💔
@literarylife

Читать полностью…

ادبیات، زندگی ست

ما ایرانی‌ها وقتی به مشکلی برمی‌خوریم، آسان‌ترین راه را انتخاب می‌کنیم. وقتی سر دو راهی ناگزیری قرار می‌گیریم راه سومی می‌سازیم که نه آن است و نه این!

راهی که بعداً اشکالات زیادی برایمان به بار خواهد آورد؛ زیرا این راه آسان را با زیر پا گذاشتن "اصول" پیدا کرده‌ایم.

آنچه ما "زرنگی" می‌نامیم در حقیقت بی‌انضباطی مطلق است، نادیده گرفتن اصول است!

مثلاً: میان ماندن و توضیح دادن، رفتن را انتخاب میکنیم تا نمانده باشیم و توضیح دهیم!

میان عشق و نفرت بی‌تفاوتی را انتخاب میکنیم تا مجبور نباشیم با اصول احساسی‌مان وارد جنگ شویم.

@literarylife
✍🏽 #فریدون_تنکابنی
📕 #یادداشت‌های_شهر_شلوغ 

Читать полностью…

ادبیات، زندگی ست

شبی را با من ای ماه سحرخیزان سحرکردی
سحر چون آفتاب از آشیان من سفرکردی

هنوزم از شبستان وفا بوی عبیر آید
که چون شمع عبیرآگین شبی با من سحرکردی

صفا کردی و درویشی بمیرم خاکپایت را
که شاهی محشتم بودی و با درویش سرکردی

چو دو مرغ دلاویزی به تنگ هم شدیم افسوس
همای من پریدی و مرا بی بال و پر کردی

مگر از گوشه چشمی وگر طرحی دگر ریزی
که از آن یک نظر بنیاد من زیر و زبر کردی

به یاد چشم تو انسم بود با لاله وحشی
غزال من مرا سرگشته کوه و کمر کردی

به گردشهای چشم آسمانی از همان اول
مرا در عشق از این آفاق گردیها خبرکردی

به شعر شهریار اکنون سرافشانند در آفاق
چه خوش پیرانه سر ما را به شیدائی سمرکردی

#شهریار
@literarylife

Читать полностью…

ادبیات، زندگی ست

سید ابوالحسن مختاباد (متولد ۲۲ دی ۱۳۴۸ در امره) نویسنده، منتقد، پژوهشگر موسیقی و روزنامه‌نگار ایرانی است. او همچنین، برادر عبدالحسین مختاباد خواننده شناخته شده موسیقی ایرانی است.
مختاباد در تابستان سال ۱۳۷۲ به کار در نشریه مشغول شد. بهمن همان سال با کار در بولتن جشنواره تئاتر فجر، کار حرفه‌ای خود را آغاز کرد و سپس در بهار سال ۱۳۷۳، به عنوان عضو تحریریه روزنامه همشهری وارد این روزنامه شد و تا همین اواخر با این روزنامه و تعداد دیگری از رسانه‌ها همکاری داشت.

Читать полностью…

ادبیات، زندگی ست

بیا زندگے ڪنیم! خورشید روزے دو بار طلوع نمیڪند، ما هم دو بار به دنیا نمی‌آییم. هر چه زودتر به آنچه از زندگی‌ات باقے مانده بچسب ...


📙 یک مرد ناشناخته
✍🏻 #آنتوان_چخوف

Читать полностью…

ادبیات، زندگی ست

هر صبحدم نسیم گل از بوستان توست
الحان بلبل از نفس دوستان توست

چون خضر دید آن لب جانبخش دلفریب
گفتا که آب چشمهٔ حیوان دهان توست

هر شاهدی که در نظر آمد به دلبری
در دل نیافت راه که آنجا مکان توست

هرگز نشان ز چشمه‌ی کوثر شنیده‌ای
کو را  نشانی از دهن بی‌نشان توست

از  رشک  آفتاب  جمالت   بر  آسمان
هر ماه ماه دیدم چون ابروان توست

این باد روح پرور از انفاس صبحدم
گویی مگر ز طره‌ی عنبرفشان توست

صد پیرهن  قبا  کنم  از  خرمی  اگر
بینم که دست‌من چو کمر در میان‌توست

گفتند   میهمانی   عشاق   می‌ کنی
سعدی به بوسه‌ای ز لبت میهمان توست


#غزلیات_سعدی

Читать полностью…

ادبیات، زندگی ست

در طریق عشق خار از پا کشیدن مشکل است
ریشه در دل می کند خاری که در پا می رود
@literarylife
#صائب_تبریزی

Читать полностью…

ادبیات، زندگی ست

بیا که بار دگر گل به بار می آید
بیار باده که بوی بهار می آید

هزار غم ز تو دارم به دل، بیا ای گل
که گل شکفته و بانگ هزار می آید

طرب میانه ی خوش نیست با منش چه کنم
خوشا غم تو که با ما کنار می آید

نه من ز داغ تو ای گل به خون نشستم و بس
که لاله هم به چمن داغدار می آید

دل چو غنچه ی من نشکفد به بوی بهار
بهار من بود آن گه که یار می آید

نسیم زلف تو تا نگذرد به گلشن دل
کجا نهال امیدم به بار می آید

بدین امید شد اشکم روان ز چشمه ی چشم
که سرو من به لب جویبار می آید

مگر ز پیک پرستو پیام او پرسم
وگرنه کیست که از آن دیار می آید

دلم به باده و گل وا نمی شود، چه کنم
که بی تو باده و گل ناگوار می آید

بهار سایه تویی ای بنفشه مو باز آی
که گل به دیده ی من بی تو خار می آید

#هوشنگ_ابتهاج
@literarylife

Читать полностью…

ادبیات، زندگی ست

یک بار هم زنگ زده بودم منزل نقى‌زاده
اسمش فرامرز بود و با یکى دیگر که هیچ یادم نیست، سه نفرى روى یک نیمکت مى‌نشستیم.
مادرش که گوشى را برداشت،اسمش یادم رفت،
_منزل نقى‌زاده؟
از بابام یاد گرفته بودم بگویم منزلِ فلانى
مادرش شاکى و عصبى گفت:با کى کار دارین؟
_ با...پسرتون .
_ کدومشون؟
تک پسر بودم و فکر اینش را نکرده بودم که در یک خانه شاید بیش از یک پسر وجود داشته باشد.
شاکى‌تر و عصبى‌تر پرسید:کدومشون؟ با کدومشون کار دارى؟
هول شدم. یادم نیامد که مثلن بگویم اونى که اول راهنمایى‌ست.
من‌من‌کنان گفتم: « اونى که موهاش فرفریه، حرف بد مى‌زنه، قشنگ مى‌خنده...» اونى که قشنگ مى‌خندید خانه نبود...تق !
فردایش گفت: «من قشنگ مى‌خندم؟» و ریسه رفت...
من حرصم درآمده بود چون دفتر مشقم را نیاورده بود، ولى از قشنگ خندیدنش خنده‌ام گرفت .
بعدترها فکر کردم آدم باید هر از گاهى اسم هم‌ خانه‌ هایش را، رفقایش را، بغل ‌دستى هایش را فراموش کند، بعد زور بزند توى سه جمله توصیف‌شان کند؛
بدو بدو بگوید مثلا
آنى که خنده‌اش قشنگ است،
آنى که حرف زدنش مثل قهوه‌ ی تازه دم است،
آنى که سین ‌اش حال عاشقى دارد!

#حسین_وحدانی

Читать полностью…

ادبیات، زندگی ست

یه روزی هم حال ما خوب میشه؟
💔💔
@literarylife

Читать полностью…

ادبیات، زندگی ست

@literarylife

Читать полностью…

ادبیات، زندگی ست

سلامی دیگر به خورشیدی که این روزها پشت غبارها یارای تابیدنش نیست .
@literarylife

Читать полностью…
Subscribe to a channel