lookingawry | Unsorted

Telegram-канал lookingawry - کژ نگریستن

2788

حقیقت هر امری را باید بیرون از آن جستجو کرد فلسفه : الهیات: روانکاوی : ادبیات و سینما: @Ahmadi_Reza

Subscribe to a channel

کژ نگریستن

🎯 شنیده‌ام که می‌گویند لکان چیزی بیشتر از این نمی‌گوید که: "پادشاه لُخت است." شاید منظورشان خود من بوده‌ام، اما بیایید بهترین حالت را در نظر بگیریم؛ یعنی اینکه منظورشان آموزه‌های من بوده است. البته، من کمی با رویکرد شوخ‌طبعانه‌تری تدریس می‌کنم تا آن‌طور که منتقدم فکر می‌کند. در این شرایط نیازی نیست به انگیزه‌های پنهان او فکر کنم. ​اگر من می‌گویم "پادشاه لخت است"، نه به آن شیوه‌ای است که کودکی [در داستان معروف] توهم جهانی را افشا کرده است، بلکه بیشتر شبیه به آلفونس آله (Alphonse Allais) است؛ کسی که با صدایی رسا جمعیتی را دور خود جمع کرد و اعلام نمود: "چقدر شرم‌آور! آن زن را ببینید! زیر لباسش کاملاً لخت است!" ​با این حال، من حتی این را هم نمی‌گویم. ​اگر پادشاه واقعاً لخت باشد، این فقط تا جایی است که زیر تعدادی لباس این‌گونه است—لباس‌هایی که بدون شک ساختگی و نمادین هستند، اما با این وجود برای برهنگی او ضروری هستند. و در ارتباط با همین لباس‌ها، همان‌طور که یکی دیگر از داستان‌های خوب آلفونس آله نشان می‌دهد، ممکن است خود برهنگی او هرگز به اندازه کافی برهنه نباشد. آخر، پوست یک پادشاه را می‌توان به آسانی یک رقاصِ زن از بدنش کَند.

ژاک لکان
/channel/lookingawry

Читать полностью…

کژ نگریستن

📣 نشست آنلاین

🎙 با موضوع: روان‌کاوی و علم؛ تمایز یک گفتمان
با حضور دکتر رضا احمدی

🗓 تاریخ: ۲۰ مرداد
🕰 زمان: ساعت ۱۸
📍 بستر: آنلاین در گوگل میت

🔹 این نشست به بررسی نسبت بین روان‌کاوی و علم اختصاص دارد؛ اینکه روان‌کاوی دقیقاً در کجای نقشه‌ی دانش قرار می‌گیرد، چرا نمی‌توان آن را کاملاً در چارچوب علم گنجاند، و چه تفاوتی با گفتمان‌های دیگر، از جمله روان‌شناسی علمی یا علوم اعصاب دارد.

🔹 دکتر احمدی با نگاهی تاریخی به روان‌کاوی، تلاش می‌کند این تمایز را صرفاً به تفاوت در روش محدود نکند و آن را در نسبت روان‌کاوی با سوژه، زبان و ناخودآگاه توضیح دهد.


🔸 فرصت پرسش و گفت‌وگوی آزاد با مخاطبان نیز در پایان نشست فراهم است.

📌 شرکت در این جلسه برای عموم آزاد و رایگان است.
همان روز لینک در کانال تلگرامی ارسال خواهد شد . لطفاً وارد کانال تلگرامی زیر شوید
/channel/psychoanalysis_classical

Читать полностью…

کژ نگریستن

🎯غالباً در گپ و گفت‌های دوستانه، افراد می‌خواهند راهنمایی‌هایی فراتر از پیچیدگی‌های روان‌کاوی ارائه دهم تا اندکی در زندگی‌، جهت‌گیری صحیح را نشان دهد. هرچند در روان‌کاوی از پاسخ‌های مستقیم پرهیز می‌شود، اما نوشته حاضر پاسخ به چنین درخواستی است:
🔺 لکان در توضیح مالیخولیا می‌گوید: "فرد مالیخولیایی خود را با ابژه‌ی دورریز، تفاله، زائد و پسماند این همان و یکسان می‌سازد و به همین دلیل می‌خواهد خود را از صحنه میل دیگری حذف کند. در این راستا به مورد بالینی و مشهور فرویدی در مقاله "The Psychogenesis of a Case of Homosexuality in a Woman"، ارجاع می‌دهد که مربوط به زن همجنس‌گراست؛ زنی که گرایش جنسی "ممنوع" او در آن زمان، عامل رسوایی خانواده‌اش شده بود. این زن، زمانی که همراه معشوقه‌اش در خیابان در حال قدم زدن بود، با نگاه خشم‌گین پدر مواجه می‌شود و خود را از بالای دیواری به قصد خودکشی به سمت ریل راه‌آهن پرتاب می‌کند.
🔺آنچه احتمالا در حیطه‌ی فردی به آن نیازمندیم نوعی تجربه دورریز بودن است، تصور اینکه لزومی ندارد برای امری سودمند باشیم و خود را در برابر انتظاراتی قرار دهیم. پرسش فردی مالیخولیایی این است، وقتی برای آنچه خود و دیگران انتظار دارند، کارآمد نیستم، به چه کاری می‌آیم؟ ضرورت، پشت سر گذاشتن چنین تجربه ای است، نه ماندن و دائمی کردن آن. اشیاء زمانی رستگاری پیدا می‌کنند که از هدفی که برای آن طراحی شده‌اند، جدا شوند. دستکم هنر مدرن در بسیاری از موارد فعالیت بر روی اشیایی است که کارکرد اولیه خود را ندارند. هنر مدرن شئ‌ای که لازم و غیر کافی است را به امر کافی و غیر لازم بدل می‌کند.
🔺 این منطق دگرگونی است که می‌توانیم در وضعیت بحرانی از آن پیروی کنیم. به همین ترتیب، بهترین اقدامات ما اغلب در زمانی رخ می‌دهد که با "زمان و فرصت دورریز بودن" روبرو هستیم؛ یعنی فرصت و زمانی که برای فعالیتی خاص تنظیم شده بود، اما دیگر به آن احتیاجی نیست. تجربه‌ی دورریز بودن می‌تواند به ما کمک کند تا تلاش کنیم آنچه بی‌فایده به نظر می‌آید را برای منظوری دیگر به کار ببریم. برای فرد محکوم به اعدام که زندگی خود را از دست رفته می‌بیند، نجات ناگهانی، بازپس گیری زندگی نیست، فرصت ابداع و خلق خواستی است که از دل چنین خسرانی فراهم می‌گردد. لذا پرسش اساسی را می توان این گونه صورتبندی نمود؛ اگر لازم نیست زندگی در خدمت مقاصد از پیش تعریف شده‌ای قرارگیرد، با اتصال به چه چیزی کافی و غیر ضروری خواهد بود؟

✍ رضا احمدی
/channel/lookingawry

Читать полностью…

کژ نگریستن

🎯فراسوی اختلال و درمان

🔺 درسگفتار حاضر، نه یک ارائه کسل‌کننده از آنچه ممکن است درباره‌ی رویکرد لکانی وجود داشته باشد، بلکه تلاش شده، شیوه‌ی خاصِ لکان در بستری پویا و انضمامی بیان شود. امیدوارم این جلسات بتواند تا حدی به نیاز کسانی که در پی یادگیری کاربستِ نظریه‌ی لکان در فضای تحلیل روان‌کاوی هستند، پاسخ دهد. علاوه بر این، مضامین و مباحث این درسگفتار بصورت کلی برای آشنايي با لکان و روان‌کاوی نیز مفید خواهد بود.

🔺خلاصه‌ی محتوای این جلسات: 
1- تمایز خاص گفتمان روان‌کاوی از گفتارهای دیگر
2- مفهوم درمان و تحلیل در روان‌کاوی( بازیابی میل، این‌همانی، انتخاب ناممکن،...)
3- ساختاری های روانی و نشانه‌شناسی لکان در تمایز ساختارها و اختلالات روانی
4- میل روان‌کاو و انتقال
5- ناخودآگاه و تفسیر در نظریه لکان
6- پایان روان‌کاوی
7- فراسوی اختلال و درمان
8- دیالکتیک و تکنیک
9- خواست نامشروط و پيامد اخلاقی تحلیلِ روان‌کاوی
🎙 برای دریافت ده جلسه فایل صوتی این درسگفتار، مبلغ چهار میلیون تومان به حساب زیر پرداخت و از طریق آی دی زیر درخواست خودتان را ارسال بفرمایید.

6037-9973-9836-8192
(رضا احمدی)
@Ahmadi_Reza

/channel/lookingawry

Читать полностью…

کژ نگریستن

🔺 تنها عرصه‌ای که قدرت نمی تواند آن را تسخیر و از آنِ خود سازد، تفکر در معنای رادیکال کلمه است؛ هنر، ادبیات و علم به میزانی که از تفکر بهره‌مند باشند از مصادره‌ی قدرت فاصله دارند. اما در مواردی که هنر، ادبیات و علم از فرآیندهای تولید وجوه زیبایی شناختی، سبک زندگی و تکنیک‌های عقلانی هستند در ذیل رویه‌های قدرت قرار دارند. آثار آدورنو، والتر بنیامین، فوکو و پیر بوردیو توضیح مناسبی از این همبستگی‌ها ارائه می‌دهند. تفکر را باید یکسره از مفاهیمی چون بازنمایی، همسان‌سازی، هدف‌گذاری، بهینه‌سازی زندگی، انباشت دانش، آرمان‌گرایی و جستجویِ اوتوپیا جدا نمود. لذا تفکر نوعی تعهد به امری نیست، تفکر پایه‌ریزی تفاوت است. بوگدان وولف از دلایل تلاش لکان برای جدایی از علم‌گرایی عصر خود، ارائه مفهوم ابژه کوچک a می‌داند. در نظریه‌ی لکان ابژه‌ی a بیان‌گر تفاوت محض (Pure difference) است، یعنی در تمايلات خودمان همواره به این نقطه می رسیم که "این، آن" نیست. ابژه‌یa نه تنها تفاوت ریشه‌ای در مطلوب میل را توضیح می‌دهد، بلکه خود° تجسمِ نابِ تفاوت است. ابژه‌ی a چیزی نیست، جز اینکه توضیح دهد امری وجود دارد که با خود همسان و برابر نیست. ابژه‌ی a مشخصه‌ی تفاوت دو چیز در سطح فانتزی و واقعیت نیست؛ بلکه نفسِ تفاوتی است که با علامت جبری و بی‌معنی از همه ابژه‌های دیگر متمایز گردیده است.
🔺 در نگاه دلوز تفاوت در فرآیند صیرورت و شدن بی‌اثر و محو می‌گردد و به تبعات ثانویه صیرورت تقلیل می‌یابد. ولی تفاوت در نگاه لکان امری است که بر این‌همانی و حتی خودِ تفاوت، تمایز، دیگر بودگی و ناهمگونی تقدم دارد. به تعبیر دقیق‌تر ( تفاوت حتی با خودش این‌همان نیست و گزاره‌ی (تفاوت= تفاوت) نیز صحیح نیست. هنرمندی که از نو اثری را بازآفرینی می‌کند، خلق دوباره، کپی و مقلدانه است، اما آن‌چیزی که سبب می‌شود اثر اولیه یک اثر هنری باشد، تفاوت محض است. هیچ مشخصه‌ی ایجابی درونِ اثر برای این تمایز گذاری کافی نیست. اما برای لکان هر اصلی از همان ابتدا کپی است، همواره اثر اولیه رونوشت چیزی است که وجود ندارد. تقریر لکان این است که هیچ شئ‌ای با خود این همان نیست. ابژه‌ی a از همان ابتدا هر چیزی را از آغاز از ریخت‌ می‌‌اندازد. ابژه‌ی a ردپا و اثر سوژه‌ بعنوان امر منفی، درونِ ابژه‌ است و آن را دوپاره می‌کند. تفکر جریانی وابسته به چنین تفاوتی است؛ به همین دلیل در انديشيدن با شکل خاصی از پیکربندی تفاوت سروکار داریم. مقصود از تفاوت معنای ابتدایی از این مفهوم نیست که هر چیزی می‌تواند به سادگی بر حسب مجموعه‌ای از ویژگی‌ها از امور دیگر متمایز گردد. این‌ عدمِ همسانیِ یک شئ با خودش است که توسط هیچ نوع مقوله‌بندی به این‌همانی تقلیل نمی یابد. تفکر ناهمسانی را آشکار و بازنمایی نمی‌کند، زیرا خودِ ناهمسانی است.
🔺بنابراین نباید اندیشه و تفکر را یکی از مجموع تلاش‌ها برای کسب قدرت سیاسی لحاظ کرد؛ اندیشه به دلیل خصیصه تفاوت‌گذار واجدِ نیروی است که با قدرت، فاصله انتقادی دارد. در حالی که هدف قدرت همانندسازی است. گفتمانِ چپ به جهت سابقه‌ی تاریخی‌‌‌اش و هم به جهت ظرفیتی که دارد؛ از قدرت‌ دورتر و به امکانِ انديشيدن نزدیک‌تر است. نیروی چپ در شرایط کنوني برای حفظ انسجام و نیروی اثرگذارش صرفا می‌تواند در جانب یکی از دو سویه‌ی تفکر یا قدرت سیاسی باشد و انتخاب هر دو امکان‌پذیر نیست. اگر جریان چپ بخشی از مبارزه سیاسی برای کسب قدرت باشد، تنها یک حزب سیاسی است. از آنجا که مبارزه‌ی راستین، مبارزه با تمام اشکال قدرت است که نمود عینی آن امروز سرمایه‌داری است، لذا مبارزه حقیقی در جهان کنونی ستیز با سرمایه‌داری است، نه به این دليل که محو سرمایه‌داری تمام بحران‌های انسانی را حل می کند، بلکه چنین ضدیتی مختصات تمام مبارزات دیگر را تعیین می‌کند. از این‌رو گرایش چپ صرفا می تواند به تسخیر فضایی بیاندیشد که توسط قدرت به تصاحب درنیامده است تا در نهایت تحلیلِ قدرت را از درون رقم بزند.

✍ رضا احمدی
/channel/lookingawry

Читать полностью…

کژ نگریستن

🎯 گاهی توهمات ایدئولوژیک چنان هسته‌ی سختی پیدا می‌کنند که خود را بعنوان تنها واقعیت موجود نشان می‌دهند. واقعيت ازلی و ابدی که باید از ابتدا کشف می‌شدند و تا بی‌نهایت باید استمرار یابند. زمانی که تمام امکانات مادی و اجتماعی صَرف استقرار چنین توهماتی می‌گردند، در برابر خودمان سطح غیر قابل نفوذی می‌‌بینیم که هر گفتاری علیه آن، حتی برای گوینده به شکل نوعی هذیان تجربه‌ می‌شود. سال‌ها پیش که در دانشگاه برای سخنرانی و تدریس حضور داشتم، هر کلامی با مضمون اینکه می‌توان با آمریکا و غرب رابطه برقرار کرد یا اینکه هیچ لزومی ندارد حجاب اجباری وجود داشته باشد، به بهای ساقط شدن از هستی و نیستی تمام می‌شد. جالب اینکه بعضا اساتید و کارکنانی این هزینه گزاف را برای فرد ایجاد می‌کردند که خود در زندگی‌ شخصی‌شان به این توهمات باور نداشتند. همچنان می‌توان به این اندیشید که در جنبه‌های دیگر، کدام پندارهای ایدئولوژیک ما را احاطه کرده است که حاضر نیستیم اندکی در آنها تردید کنیم.
لذا ضروری‌ترین اقدام در شرایط کنوني برای جامعه ایرانی اولا تردید در روایتی است که نظام سیاسی از زندگی‌ اجتماعی برای ما به‌وجود آورده است و دیگر، زيستن به شیوه‌‌ای است که گویا این روایت وجود ندارد.

✍ رضا احمدی
/channel/lookingawry

Читать полностью…

کژ نگریستن

🎯فراسوی اختلال و درمان

🔺اغلب برای درمان‌گران و تحلیل‌گرانِ روان‌کاوی کاربست نظریه‌ی لکان در حیطه‌ی بالینی امری دشوار به نظر می‌رسد. اینکه اصولا لکان چگونه براساس رويکرد خودش فعالیت بالینی را انجام‌ می‌داد بسیار ابهام دارد. برای نزدیکی به رویکردی لکانی در حيطه‌ی تحلیل لازم است ذهنیت خود را نسبت به مقوله‌ی درمان و اختلالِ روانی کاملا بازبینی کنیم. مفاهیمی نظیر تفسیر، ناخوداگاه، میلِ روان‌کاو، انتقال، ساختارهای روانی، این‌همانی، ژوئیسانس، رانه و بسیاری مضامین دیگر از نو صورت‌بندی جدیدی پیدا می‌کنند. برای آشنايي با این مضامین لازم است از نو تمام آنها را در کلیت نظریه لکان لحاظ بکنیم. هرچند لکان تعاریف متفاوتی از درمان در دوره‌های مختلف ارائه‌ می‌دهد، اما شاید بتوان با توجه به‌ دهه‌ی آخر مباحثش نشان داد که لکان همواره تلاش نموده است نظریه و پراکسیسِ روانکاوی را در فراسوی درمان و اختلال قرار دهد. نتیجه همه این کوشش‌ها این است که در نهایت روان‌کاو یک وظیفه کلی دارد. این وظیفه زمانی موفقیت آمیز خواهد بود که روان‌کاو بتواند روایت مراجعه‌کننده را از نو درون ماجراهاي گذشته او بگنجاند. تحليل‌شونده می‌خواهد بیرون از آنچه در گذشته سپری کرده، ایستاده و گذشته‌ را گزارش دهد. در حالی که همین نقطه نظر و چشم‌اندازِ او حاصل فرآیند همان تجربه‌ی گذشته است.
🔺برای آموزش رویکرد لکانی یک دوره‌ی ده جلسه‌ای برای درمان‌گران و روان‌شناسان در نظر گرفتم تا بتوانم تا حد قابل توجهی کاربست چنین رویکردی را برای علاقه‌مندان تسهیل کنم.
🔺این دوره بصورت ارائه آنلاین براي روان‌شناسان و روان‌پزشکان طراحی شده، هرچند می‌تواند برای سایر علاقه‌مندان نیز مفید باشد. برای ثبت‌نام و دریافت اطلاعات بیشتر لطفا از طریق آیدی زیر پیام خودتان را ارسال بفرمایید.
@Ahmadi_Reza

/channel/lookingawry

Читать полностью…

کژ نگریستن

یک باور کلیشه‌ای درباره‌ی زندگی در زندان وجود دارد، مبنی بر اینکه من ( بعنوان زندانی ) حقیقتا در آن ادغام شده، توسط آن تباه می‌شوم، زمانی که سازگاری‌ام با آن از حد فراتر می‌رود دیگر نمی‌توانم آزادی، زندگی بیرون از زندان را تحمل کنم یا حتی تصور نمایم، به نحوی که آزادی‌ام باعث یک فروپاشی روانی کامل می‌شود، یا دست‌کم موجب حسرتی برای امنیت از دست رفته‌ی زندگی در زندان می‌گردد. اما دیالکتیک واقعی زندگی در زندان، کمی پیچیده‌تر است. زندان در واقع من را نابود می‌کند، سلطه‌ای کامل بر من پیدا می‌کند، دقیقاً زمانی که من با این واقعیت که در زندان هستم موافقت کامل نمی‌کنم، بلکه فاصله‌ای درونی از آن حفظ می‌کنم، به این توهم می‌چسبم که "زندگی واقعی جای دیگری است" و مدام در رویاپردازی درباره‌ی زندگی بیرون، درباره‌ی چیزهای خوبی که پس از آزادی یا فرارم در انتظار من هستند، غرق می‌شوم. بدین ترتیب، در یک چرخه‌ی معیوب از خیال‌پردازی گرفتار می‌شوم، به طوری که وقتی نهایتا آزاد می‌شوم، ناهماهنگی وحشتناک بین خیال و واقعیت من را در هم می‌شکند. تنها راه حل واقعی این است که قوانین زندگی در زندان را به طور کامل بپذیریم، و سپس، در جهانی که توسط این قوانین اداره می‌شود، راهی برای غلبه بر آن‌ها پیدا کنیم. به طور خلاصه، فاصله‌ی درونی و رویاپردازی درباره‌ی "زندگی در جای دیگر" در واقع من را به زندان زنجیر می‌کند، در حالی که پذیرش کامل این واقعیت که من واقعاً آنجا هستم، و توسط قوانین زندان محدود شده‌ام، فضایی برای امید واقعی باز می‌کند.

اسلاوی ژیژک
/channel/lookingawry

Читать полностью…

کژ نگریستن

🔺دوگانه‌ای که امروزه مناسبات جهانی را توضیح می‌دهد جنگ و صلح، توسعه و عقب‌ماندگی یا همبستگی و خصومت نیست، شاید این دوگانگی، زیاده‌خواهی یا هیچ نخواستن است. در این میان، سرمایه‌داری مهم‌ترین شکل زیاده‌‌خواهی است که در آن به اندازه خواستن ناممکن شده است. سرمایه‌داری فُرم غایی است که هر گونه زمینه‌ی میانه‌روی و تعادل را از زنجیره‌ی روابط انسانی کنار می‌گذارد. در زندگی فردی و حیات جمعی، خواستن، سریعا به زیاده خواستن منتهی می‌گردد. سرمایه‌داری نوعی عدم توازن، ناپایداری و عدم تعادل بنیادینی است که اصرار بر تعادل و امر ميانه در آن عبث و بیهوده خواهد بود. به همین دلیل، مختصات اخلاقِ ارسطویی که بر اعتدال استوار است، کاملا برچيده و ناپدید شده است. بر این اساس، سیاست و منازعات جهانی دائما بین گرایش‌های راست افراطی، چپ افراطی و بنیادگرایی در حال دست به دست شدن است. هرچند در تحلیل ژیژک رواج افراط‌گرایی از پیش‌شرط‌های بازگشت امر سیاسی است، اما این بازگشت هیچ زمانی، بازگشت "همان" نخواهد بود. چنین بازگشتی، مستلزم کنار نهادن پرسش‌های کلاسیک اندیشه‌ی سیاسی و تجدید نظر در خودِ مسائل فلسفه سیاسی است.
🔺ماجرای نزاع فلسطینی‌ها و اسرائیلی‌ها را لازم نیست به تاریخ یک صده‌ی اخیر ارجاع دهیم، زیرا در ارجاع به تاریخ، درپی به چنگ آوردن یک موقعیت خنثی و بی‌طرف برای داوری هستیم. مانع اصلی این است که نمی‌توانیم بخشی از واقعیت امروزی باشیم، الا اینکه پیشاپیش درباره‌ی واقعیت موضع سوگیری و جانب‌داری را اتخاذ کرده باشیم. در اینجا لازم است فرم غایی مناسبات قدرت در عرصه جهانی را مدِّ نظر قرار دهیم. شکست حماس در مقابل اسرائیل یک شکست اخلاقی بود، اما پیروزی اسرائیل، نه یک‌پیروزی نظامی بلکه نوعی غلبه توحش و بدخواهی مطلق است. جهان جنون‌آمیزی که در آن پیروزی شرّ بواسطه سرمایه‌داری تضمین یافته، جریانی که خودش را با این شَرّ اهریمنی همسان می‌‌سازد، در تمام نبردها برتری دارد.
پیش از حمله هفت اکتبر، صلح برای گروه حماس یک انتخاب اخلاقی بود، اما پس از آن، ادامه جنگ نه برای دست‌آورد مشخص، بلکه انتخاب مرگ و حتی شکست کامل، یک وجه کاملا اخلاقی داشت. این انتخاب اخلاقی ریشه در این حکمت عامیانه ندارد که مرگ با شرافت بهتر از زندگی ذلیلانه است، زیرا حماس از پیش میان دو انتخاب زیاده‌ از حدِّ، صلح یا جنگِ بی‌هدف محصور بود.
🔺ظهور ترامپ و حتی اشتیاق مردم برای حضور او در صحنه‌ی سیاست، تلاش برای تجربه‌ی زیاده‌خواهی از طریق یک فیگور خلاف‌آمد و کج‌خلق است. ترامپ احتمالا آخرین زور لیبرال سرمایه‌داری آمریکا برای بازیابی سیطره‌ی از دست‌رفته است. زمانی که گفتمانی به پیامد‌های مخرب خودش نزدیک می‌گردد، واکنش متقابل نه تجدید نظر، بلکه شکل‌گیری سماجتی است تا آن گفتمان ارزش‌های اولیه‌اش را از نو بازپس گیرد. اگر بنیاد‌گرایی را نوعی واکنش به لیبرال سرمایه‌داری لحاظ کنیم، راست افراطی تلاش می‌کند این نیرو را پس‌گرفته و با تکرار آن، خود را از نو مستقر سازد. استالین، خروشچف و دیگر رهبران شوروی می‌خواستند یک قدم به سوسیالیسم واقعی نزدیک‌تر گردند، ولی آنچه عملا رخ می‌داد یک قدم دورتر شدن بود. آیا این بدین معنی نبود که سوسیالیسم جلوتر تحقق یافته و آنها ازش عبور کرده بودند؟هر چند در گمانه‌زنی‌شان، سوسیالیسم در آینده تحقق کاملی پیدا می‌کرد. در حالی که سوسیالیسم یک رخداد آنی بود و آنچه بعدا تداوم یافت زیست و اشباع ساختن آن یک لحظه بود. تحول اجتماعی و سیاسی ایران در سال ۵۷ را نیز باید یک رویداد و گسست لحظه‌ای دانست که تمام حوادث و اتفاقات بعدی، مصرف آن بود. در پسِ رخداد‌های سیاسی، نباید در انتظار نسخه‌ی کامل‌تری از آن رویداد باشیم، الا اینکه بر رویداد سبقت گرفته و آن را سپری می‌کنیم. لیبرال سرمایه‌داری نیز آرمانی نیست که در آینده در جستجوی آن باشیم، فعلیت کاملش در جایی از گذشته رقم خورده است.
🔺واپسین لحظه‌های حیات یک گفتمان، بن‌بستی است که در آن هر تصمیم‌گیری حتی به نفع مخالفان، نادرست خواهد بود. این چیزی است که با حقیقت نظم سیاسی در جامعه ایران انطباق دارد. این مخمصه‌ از عدم اعتماد عمومی و بدبینی به اقدامات یک نظام سیاسی ناشی نمی‌شود. چنین محدوديتي به‌اندازه‌ای ریشه‌ای است که حتی تصمیم جمعی برای خوش‌بینی نیز کارکردی ندارد. در واقع آن‌کس که قادر نیست باور کند، خودِ گفتمان و دیگری بزرگ است. در اینجا کافی است آن دیالوگ مشهور مسیح بر صلیب که می‌گوید؛ "پدر نمی‌بینی که دارم رنج می‌کشم؟" را بیاد بیاوریم. پاسخ پدر می‌توانست چنین چیزی باشد؛ نه نمی بینم، چون من مرده‌ام. امری که بر جمعی از متفکران پوشیده نبوده این است که مسیحیت، آیین خدای مرده است. گفتمان خدایی که باور ندارد زنده است. اگر می‌خواهیم، خدایی را باور کنیم که خودش اعتقادی ندارد که زنده است، صرفا می‌توانیم یک مسیحی باشیم.
✍ رضا احمدی
t.me/lookingawry

Читать полностью…

کژ نگریستن

🎙بخشی از درسگفتار هگل برای درمان‌گران

رضا احمدی
/channel/lookingawry

Читать полностью…

کژ نگریستن

سَرسامْهــــــــــــــــــــــــــــــــــــا

Читать полностью…

کژ نگریستن

🎯📣 شروع این دوره با یک هفته تاخیر از تاریخ ۱۱ تیرماه خواهد بود
⏰ زمان : دوشنبه ها ساعت ۱۸

برای دریافت اطلاعات بیشتر و ثبت‌نام به شماره 09106165502 از طریق تلگرام پیام دهید

Читать полностью…

کژ نگریستن

https://youtu.be/byxOQOCavGY

Читать полностью…

کژ نگریستن

🔺برای ما که امروز در زمانه‌ی به اصطلاح مدرن زیست می‌کنیم، هر نوع تلاش برای احیای سنت و بازگشت به ریشه‌ها به‌معنای خنثی ساختن و بی‌اثر کردن همان میراث است. زیرا بازسازی گذشته جز در قالب آنچه اکنون در جریان است، ممکن نخواهد بود. لذا سنت‌گرایی کاملا مواجهه‌ی مدرن با آن چیزی است که سپری شده است. از سوی دیگر، وانهادن گذشته و بی‌توجهی به آن و نیز انکار روایت فراتاریخی‌اش مستلزم‌ پرتاب شدن به فراسوی مدرنیته و پست‌مدرن بودن است. بنابراین ما در هیچ صورتی مدرن نخواهيم بود و تجربه‌ی از زمان وجود دارد که برای ما ناممکن است. گویا انتخاب ما بین سنت‌گرایی و پست مدرنيسم منحصر شده است‌. ما صرفا از طریق سنت‌گرایی و پست‌مدرنيسم است که می توانیم مدرن باشیم. خواست مدرنیته بصورت مستقیم برای‌مان امر محال است. مدرنیته پاره‌ای از زمان است که گمشده‌ و بناچار وجود ندارد. با اینکه وجود ندارد اما برای ما سرنوشت ساز است‌. قطعه‌ی غایبی که در عین غیابش اثر گذار است و حضور دارد.
🔺از این حیث سنت‌گرایی و پست مدرنيسم دو واکنشی است به یک انسداد، امر ناشدنی و عدم پیوستگی که واقعیت تاریخی ما را نشان می‌دهد. همچنان که لیبرال سرمایه‌داری و سوسیالیسم دو پاسخ موقتی به یک مخمصه و انسداد است. این دو، صرفا دو نوع رویکرد معرفتی و گفتمانی نیستند، بلکه دو نوع موجودیتی را به نمایش می‌گذارند که به‌صورت قیاس‌ ناپذیر و بی‌ربط می‌توانند فعلیت پیدا کنند. این دوگانگی از جنس تقابل، تضاد، تفاوت، توازی، تناقص نیست، شاید بتوان آن را دوگانگی ناهمگون و نامتقارن نامید. در اینجا لازم است در یک حرکت ضد ارسطویی و حتی ضد برخی خوانش‌های هگلی از هستی‌شناسی‌‌ای دفاع کنیم که در آن فعلیت همواره، فعلیت چیزی است که هیچ بالقوه‌گی ندارد. آنچه بالفعل است بر هیچ تکیه دارد، و متقابلا آنچه بالقوه است، بالفعل نخواهد شد. بالقوه‌گی در امتناع ذاتی‌اش صورتی دیگر از بودن را محقق می‌سازد. تلاش ناشدنی برای مدرن بودن، ما را به سمت سنت‌گرایی و پست‌مدرنيسم سوق می‌دهد.
🔺 هستی‌شناسی فوق الذکر به هیچ نوع مقوله‌بندی تن نمی‌دهد و مفاهیمی نظیر علیت، وحدت و کثرت و بالقوه‌گی نمی‌تواند آن را توضیح دهد. با دو نوع بودن سروکار داریم که هر قیاس، اتصال و گذر بین آن دو مسدود است. به همین دلیل این قسم از هستی‌شناسی ساختار صوری بحران را ارائه می‌دهد. بحران‌های واقعی مواضعی هستند که درمیان امور امکان داوری وجود ندارد، زیرا بحرانِ خود معیار است. نقطه ارجاعی در بین نیست که سنجش طرفین را ممکن سازد. اما آنچه در اینجا خطاست، تصور رایجی است که گمان می‌کند بحران امری موقت است و دائما باید درپی ایجاد تعادل و نوعی موازنه باشیم. هستی در ذاتش بحرانی است و هر شکلی‌ از تعادل و انسجام امری موقتی است.
🔺 زمانی که در شرایط بحرانی قرار می‌گیریم باید هر گفتگویی را انکار کرد. گفتگو درپی اتصال میان مواضعی است که ذاتا آشتی‌ناپذیر هستند و نمایندگان مدعی گفتگو به وضعیت سابق تعلق دارند. مواضع بحرانی نسبت‌های جدیدی برقرار می‌سازند و طرفین تازه‌ای به وجود می‌آورند‌. آنهایی که درپی مصالحه هستند بخشی از وضعیت پیشین محسوب می‌شوند که به‌دنبال خنثی ساختن آشوب شکل گرفته هستند. در آستانه‌ی بحران، تمام کسانی که در عرصه‌ی بالفعل نقش آفرینی می‌کنند، چه موافق و چه مخالف، در یک سو قرار دارند و آنهایی که پس از بحران، ظهور می‌کنند در سویه‌ی دیگر قرار گرفته‌اند. لنین در آستانه پیروزی انقلاب با یک حرکت هوشمندانه، برای اینکه نماینده اصلی جریانی باشد که پس از انقلاب شکل می‌گیرد، به هم‌رزمان خود و بلشویک‌ها و حتی به کشورش خیانت کرد. در اولین اقدام پس از ورود به روسیه به‌طرز غافلگیرانه‌ای اظهار کرد که تقسیم قدرت با دولت موقت کافی است‌ و همه قدرت باید در دستان شوراها قرار گیرد.
✍ رضا احمدی
/channel/lookingawry

Читать полностью…

کژ نگریستن

🔻هگل برای درمان‌جویان و درمانگران!

⁉️چگونه مفاهیم کلیدی #هگل می‌تواند به خدمت درمان و #درمانگر درآید؟ تکنیک درمان به کمک #فلسفه چگونه است و چه تفاوت‌هایی با رویکردهای موجود در #روانکاوی دارد؟

🔍 در این #طعم_موضوع مدرسه [جیوگی]، می‌خواهیم در کنشی بدیع از مدخل اندیشه هگلی و مفاهیمی نظیر وساطت، تکرار، انعکاس، نفی، کلیت انضمامی، تقابل دانش و حقیقت، بالقوگی، دیالکتیک و... صورت‌بندی تازه‌ای از تکنیک‌های کلاسیک روانکاوی مانند انتقال، مقاومت، میل روان‌کاو، ناخوداگاه، تفسیر، درمان، پایان روان‌کاوی و ساختارهای روانی ارائه دهیم و ببینیم آیا می‌توان با امتزاج اندیشه هگل و روانکاوی به ماحصلی جامع و کارآمدتر دست یافت؟ اگر بله، چگونه؟

📥 جهت کسب اطلاعات بیشتر و ثبت‌نام در این درسگفتار شش ساعته، به وب‌سایت مدرسه [جیوگی] مراجعه کنید:

🌐 https://jivegi.school/products/hegel-psychoanalysis

@jivegionline

Читать полностью…

کژ نگریستن

«روانکاوی و علم ، تمایز یک گفتمان»

🎙رضا احمدی

@psychoanalysis_classical

Читать полностью…

کژ نگریستن

ایران برای ما همه چیز است.
در شرایط کنوني جز اینکه یک ایرانی متعصب و کله‌پوک باشیم انتخاب دیگری نداريم.

/channel/lookingawry

Читать полностью…

کژ نگریستن

🔺حقیقت این است که انسان بیش از هر چیز، در دام فانتزی خود اسیر است. این رؤیابافی عرصه‌ی تجربه‌ی آزادی نیست، بلکه نخستین و درونی‌ترین زندان و محدودیتی است که انسان می‌آفریند. چرا که به محض آغاز خیال‌پردازی، خود را در قلمرو میلِ دیگری جای می‌دهد. ما در واقع سوژه‌هایی هستیم که میل‌مان از دیگری نشأت می‌گیرد، از آن نگاهی که به ما می‌گوید چه چیزی خواستنی است.
در جهان جدید و سرمایه‌داری، این منطقِ فانتزی به اوج انحراف خود می‌رسد. ما با یک دوگانه‌ی فریبنده روبرو می‌شویم: یا باید بی‌وقفه ابژه و قربانی خیال‌پردازی دیگری شویم، یا به کلی از هر فانتزی و میل تهی گردیم. هرچند در منطق سرمایه‌دارانه، قربانی شدن برای رؤیای ارباب بر فقدانِ کامل خیال‌ورزی و مواجهه با هیچ مطلق ارجحیت دارد. این همان پویایی رعب‌آور است که توضیح می‌دهد چرا توده‌ها، با وجود اینکه سهم ناچیزی از مزایای این سیستم می‌برند، همچنان در شیفتگی و اشتیاق کورکورانه به آن غرق‌اند. آن‌ها ترجیح می‌دهند در مدار آرزوهای تحمیلی (داشتن فلان کالا، رسیدن به فلان جایگاه نمادین) حرکت کنند تا با نیهیلیسم ناشی از "بی‌رویایی" محض مواجه گردند.
🔺تنها گسست رادیکال از این جبر چیست؟ پاسخ احتمالا نه یک انقلاب کلاسیک که صرفاً به جایگزینی یک ارباب با ارباب دیگری منتهی می‌گردد. راهکار واقعی، دست‌شستن از هر رؤیایی است. نباید در توهم یک "جهان بهتر" غرق شد؛ زیرا جهان آرمانی، عملاً تحقق یافته است—همین جهان سرمایه‌داری است که در آن، تمامی لذت‌ها و امکانات مادی به ظاهر برای همه در دسترس هستند. مشکل این است که تنها دورنمای جهان فعلی ظهور اربابان جدید است. ارباب می‌خواهد کسی باشد که فالوس (دال تمامیت و قدرت نمادین) را در اختیار دارد و دیگران در خدمت رؤیای او قرار گیرند. او می‌خواهد این توهم را ایجاد کند که می‌تواند تمام فقدان‌ها را پر کند.
اما قهرمان حقیقی، بر خلاف ارباب، تجسم فقدان و اختگی خودِ دیگری است. او نمادی از این حقیقت است که هیچ دالی نمی‌تواند تمامیت را تضمین کند و هیچ اربابی نمی‌تواند تمام فقدان را پر کند. قهرمان کسی نیست که نقص را برطرف کند، بلکه کسی است که خودِ نقص را به رسمیت می‌شناسد و با آن زیست می‌کند.
🔺تن دادن به رؤیای دیگری صرفا ژوئیسانس و لذت مازاد تولید می‌کند. باقي‌مانده‌‌ای که به تعبیر لکان تقسیم ناپذیر است. اوتوپیای حقیقی نمی تواند بر این ژوئیسانس استوار گردد، زیرا لذت مازاد همواره در فضای نابرابری میان افراد حضور دارد. به لحاظ مکان شناختی اوتوپیایِ حقیقی را باید در جایی نظیر ویرانه‌های شهری پس از جنگ جستجو کرد. چنین ویرانه‌های نمایش پایان و فروپاشی رؤیا‌هاست، جایی که زندگی سابق در شکل امر از خودبیگانه تجربه می‌شود و از سوی دیگر، فضایی را برای آنچه که در حال حاضر غیرممکن به نظر می‌رسد، گشوده می‌کند. هانا آرنت در توضیح ویرانی برلین پس از جنگ جهانی دوم می‌گوید: "ویرانی‌های شهر، بدل به مکانی شده‌اند که به راستی در آن می‌توان زندگی کرد. برای اینکه ویرانی‌ها، دیگر از آنِ گذشته‌ای نیستند که به پایان رسیده باشد؛ آن‌ها خود زندگی‌اند، شکل واقعی زندگی". در این شرایط، زندگی امر درخودی است که در خدمت چیزی نیست.

✍ رضا احمدی
/channel/lookingawry

Читать полностью…

کژ نگریستن

بخشی از درسگفتار فراسوی اختلال و درمان
🎙 رضا احمدی
/channel/boost/lookingawry

Читать полностью…

کژ نگریستن

🔺 اسلاوی ژیژک سال‌ها پیش در مصاحبه‌‌‌ای به کشورهای غربی پیشنهاد داد که اجازه دهند ایران سلاح‌ هسته‌ای داشته باشد، چون پس از این مرحله است که مسائل واقعیِ ایران در نظم بین‌المللی آشکار خواهد شد. تنش هسته‌ای نقطه‌ی تعارض ایران با غرب را در یک موضع بسیار ساختگی و تحریف شده قرار می‌دهد. کافی است توجه کنیم دوستانِ راهبردی ایران از قبیل چین و روسیه در نداشتنِ سلاح‌هسته‌ای از سوی ایران، سخت‌گیرتر هستند. با این منطق، در گذشته نوشتم که نه تنها زنان در جامعه‌ حجاب را رعایت کنند، بلکه مردان نیز برقع( روبند) بپوشند تا گامی فراتر از آنچه نظم سیاسی در نظر دارد پیش رویم. بر همین اساس اجازه دهیم حکمرانی سیاسی استمرار یابد و در پی نابودی‌اش نباشیم. پس از کنار گذاشتن اصرار بر فروپاشی، می توانیم به این مساله فکر کنیم؛ تدوام جمهوری اسلامی به چه دلیلی مطلوب خواهد بود؟ دست‌کم تنها دلیلی که خواست جمهوری اسلامی را هنوز موجه‌ می‌سازد این است که با خيال راحت می‌توانیم فاسد باشیم. بنابراین در شرایط کنوني، دو انتخاب وجود دارد: فاسد باشیم درباره‌ی اخلاقیات حرف بزنیم، یا در غیر این‌صورت، ناچاریم درست‌کار باشیم و مخفیانه به شیادی فکر کنیم. این دوگانگی، بسان تفاوت دوزخ و بهشت است؛ زیرا بهشت جایی است که همه غرق در خوشی هستند، اما قادر نیستند از خوشی بگویند و جهنم جایی است که در عذابیم اما می توانیم از خوشی‌ها سخن بگوییم.
🔺علاوه بر این، هر گفتمانی سلاح مخرب‌تری برای نابودی‌ خودش در اختیار دارد. جمهوری اسلامی نمی‌تواند آن چیزی بشود که می‌خواهد و این بمنزله‌ی محدودیت درونی چنین گفتمانی است. مقاومت ما در برابر او، صرفا آن محدودیت را بیرونی می‌سازد. بیرونی کردن یک محدودیت درونی همواره ترفندی است که ما را در یک دام و معضل بزرگ‌تری می اندازد. زنی که در شروع یک رابطه‌ی پیچیده و پر از ابهام قرار دارد، از خود می‌پرسد که آیا این مرد من را برای سکس می‌خواهد یا حقیقتا عاشق من است؟ من بعنوان روان‌کاو صرفا می‌توانم این ابهام را دو چندان کنم و متقابلا می‌پرسم چرا تن به سکس نمی‌دهی تا چیزی باشی که در واقع آن مرد انتظار دارد؟ در اینجا یک امری کاملا مسلم است، امتناع زن در برابر سکس، او را از این خودآگاهی که صرفا برای رابطه جنسی خواستنی است محافظت می‌کند. فرد ثروتمندی که گمان می‌کند اطرافیانش چشم به اموال او دوخته‌اند، به جهت بدبینی، از پرداخت هر پولی خودداری می‌کند، نه برای اینکه پول برای او لزوما اهمیت دارد، بلکه نمی‌تواند با این واقعیت رودرو شود که او صرفا برای پول مورد توجه دیگران است. به همین دلیل لکان اصرار داشت که درپی سلامتِ روانی بودن، یک تمنای پاتولوژیک و بیمارگون است. زیرا ما را از فهم محدودیت‌های درونی‌مان و زندگی‌ دور می‌کند.

✍ رضا احمدی
/channel/lookingawry

Читать полностью…

کژ نگریستن

🎯فراسوی اختلال و درمان

🔺 درسگفتار حاضر، نه یک ارائه کسل‌کننده از آنچه ممکن است درباره‌ی رویکرد لکانی وجود داشته باشد، بلکه تلاش شده، شیوه‌ی خاصِ لکان در بستری پویا و انضمامی بیان شود. امیدوارم این جلسات بتواند تا حدی به نیاز کسانی که در پی یادگیری کاربستِ نظریه‌ی لکان در فضای تحلیل روان‌کاوی هستند، پاسخ دهد. علاوه بر این، مضامین و مباحث این درسگفتار بصورت کلی برای آشنايي با لکان و روان‌کاوی نیز مفید خواهد بود.

🔺خلاصه‌ی محتوای این جلسات:
1- تمایز خاص گفتمان روان‌کاوی از گفتارهای دیگر
2- مفهوم درمان و تحلیل در روان‌کاوی( بازیابی میل، این‌همانی، انتخاب ناممکن،...)
3- ساختاری های روانی و نشانه‌شناسی لکان در تمایز ساختارها و اختلالات روانی
4- میل روان‌کاو و انتقال
5- ناخودآگاه و تفسیر در نظریه لکان
6- پایان روان‌کاوی
7- فراسوی اختلال و درمان
8- دیالکتیک و تکنیک
9- خواست نامشروط و پيامد اخلاقی تحلیلِ روان‌کاوی
🎙 برای دریافت ده جلسه فایل صوتی این درسگفتار، مبلغ پنج میلیون تومان به حساب زیر پرداخت و از طریق آی دی اینجانب درخواست خودتان را ارسال بفرمایید.

6037-9973-9836-8192
(رضا احمدی)
@Ahmadi_Reza

/channel/lookingawry

Читать полностью…

کژ نگریستن

🔺 هگل در بستر مرگ گفته بود " تنها یک‌تن سخنان مرا فهمید، ولی او هم نفهمید" این جمله را باید این‌گونه تعبیر کرد؛ "تنها یک نفر مخاطب من است، ولی آن هم وجود ندارد". گویا سخنان اساسی صرفا یک شنونده‌ی ناممکن دارد و حتی خودِ گوینده نیز قادر به شنیدن آنها نیست. آنچه گفته‌ می‌شود ولی هیچ زمانی‌ شنیده نمی‌شود کلام ناخودآگاه است. بنابراین، آن جمله مشهور ویتگنشتاین که "درباره‌ی آنچه نمی‌توان سخن گفت باید سکوت کرد"، تفسیر روان‌کاوانه‌‌‌ای به این مضمون دارد؛ " درباره‌ی آنچه شنیده نمی‌شود، باید سخن گفت". لکان آن‌گونه که برخی علاقه‌مند هستند تا روان‌کاوی را شیوه‌ی مناسب گوش دادن تعبیر کنند، در نظر نمی‌گیرد. روان‌کاوی ایجاد موقعیتی است تا کلامی از سوی تحليل‌شونده بیان گردد که هیچ‌کسی قادر نیست آن را گوش دهد و از طریق چنین گفتاری است که چیزی را بیان می‌کنیم و خودمان بعنوان گوینده قادر به شنیدن آن نیستیم و به دیگریِ کلام یعنی ناخودآگاه متصل می گردیم. تمام نظر لکان این است که کلام حول ناممکن شکل می‌گیرد، ولی این امر محال، نه در سمت آنچه بیان می‌گردد، بلکه در جانبِ مخاطب و کسی است که آن را دریافت می‌کند.
🔺این ساختاری است که وضعیت تمايلات عاشقانه‌ی ما را توضیح می‌دهد؛ "با اینکه من دوست داشتنی نیستم، دوست داشتن کسی را می‌خواهم که من را دوست ندارد". در گام اول، دوست داشتن کسی را می‌خواهم که نمی‌تواند مرا دوست داشته باشد. در قدم بعدی، برای اینکه چنین دوست داشتنی را بدست آورم، از طریق دوست داشتن یک فرد، متقابلا آن را تقاضا می‌کنم. اساس خودشیفتگی در عشق بدین صورت نیست که خود را شایسته عشق می‌دانم و آن را از دیگری طلب می‌کنم، بلکه با وجود اینکه خود را مستحق چنین عشقی نمی‌دانم، آن را از کسی درخواست می‌کنم که نمی‌تواند پاسخ مثبت دهد. بدین ترتیب، کلامی را بیان می‌کنم که خودم قادر به شنیدن آن نیستیم، ولی می‌خواهم کسی که وجود ندارد آن را بشنود.
🔺پرسش اساسی این است؛ آیا این ناممکن بودن باید ممکن گردد؟ هگل تلاش نمی‌کند این ناممکن را ممکن سازد، تقلای او از نو درج‌ و ثبت کردن این امر در صورت و فرم آگاهی است. این به‌مانند روایت‌گری در آثار ساموئل بکت است، زمانی که او متوجه می‌گردد روایت کردن امر شکست خورده‌ای است، نفسِ این شکست را فرم جدید آثار ادبی خود قرار می‌دهد. همچنان که در فیلم راشومون، نمی توان با معیار قراردادن مضمون و محتوای فیلم حقیقت را آشکار کرد، حقیقتی وجود دارد که هیچ‌کس آن را کشف نخواهد کرد، جز اینکه فرم سینمایی، همین عدم دسترس‌پذیری را روایت کند.
✍ رضا احمدی
/channel/lookingawry

Читать полностью…

کژ نگریستن

گعده: فروید در آشپزخانه

🎙رضا احمدی
/channel/lookingawry

Читать полностью…

کژ نگریستن

🔺تعامل انسان با زبان همواره رابطه التماس است؛ التماس برای اینکه شاید هر بار که سخن می‌گوید مناسب‌تر از زمان دیگر بیان کرده باشد. اما به هر میزان که سخن بیشتری بگوییم، بیش از پیش از خود بیگانه‌تر می‌شویم و اگر سکوت کنیم سرگشته‌تر خواهیم بود. مانند متهم و مجرمی که زیاده‌گویی‌ در دفاع از بی‌گناهی‌اش، عذرش را ناموجه‌تر می‌سازد و اگر سکوت کند اتهامش را پذیرفته است. به همین دلیل هیچ رستگاری برای موجود سخن‌گو وجود ندارد. انسان تنها می‌تواند عملش را رستگار سازد، عمل و اقدامی که از قصد فردی فراتر می‌رود و دامنه‌ی وسیع‌‌تری پیدا می‌کند. فرق است میان عملی که تلاش داریم خودمان را از آن تبرئه کنیم و عملی که دلالت‌های بی پایانی می‌یابد و کوشش ما برای تصاحب دوباره آن شکست می‌خورد. هر چند تمام مختصات چنین اقدامی به فرد وابسته نیست، فرد صرفا می‌تواند در یک مواجهه‌ی مخاطره آمیز و تضمین نشده یکی از پیش‌شرط‌های آن باشد.
🔺هیچ زمانی باورم این نبوده که روان‌کاوی شیوه‌ای برای رستگاری و رهایی انسان است، روان‌کاوی بازسازی خواست و اراده‌‌ای مطلقی است‌ که‌ حتی سیه‌روزی و بدبختی را نیز روا می‌داند. چه‌بسا لازم نیست درپی این باشیم که از خودبیگانگی را درمان کنیم، بلکه صرفا می توانيم با دوچندان‌کردن از خودبیگانگی، گامی فراتر رویم. از این رو هدف روان‌کاوی با شکل خاصی از اخلاق پیوند دارد. در این رویکرد، اقدام اخلاقی، آن اقدامی است که تابع هیچ معیار بیرونی نیست، بلکه خودش معیار است و سوژه انسانی و عامل اخلاقی درپی‌اش از نو زاده می‌شود. در رفتارهای متعارف، سوژه بر فعل خودش تقدم دارد، اما در کنش اخلاقی به معنای روان‌کاوانه‌اش، سوژه‌گی تنها یکی از پیامدهای آن است. چنین کنشی به محض تحقق، عامل اخلاقی را نیز دست‌خوش تغییر قرار می‌دهد.

🎯 این مختصر، محور بخشی از گفتگوی من در این جلسه است.

📍برای شرکت در این گعده به وب‌سایت [جیوگی] مراجعه کنید:
🌐 https://jivegi.school/products/Freud-meeting

Читать полностью…

کژ نگریستن

🎯 یادداشت‌های رامین اعلایی به مثابه‌ بایگانی فلسفی از اسناد و محتوای موضوعات پراکنده‌ و مغفول مانده‌است. هر صورت‌بندی منسجم نظری به چنین نگاشته‌‌های محتاج خواهد بود. مطالب این مجموعه فهرستی‌ جذاب از سرفصل‌های شایسته اندیشه است.

Читать полностью…

کژ نگریستن

🎯روانکاوی و تجربه کلی آن نشان می‌دهد که هیچ‌چیز احمقانه‌تر از سرنوشت انسان نیست؛ یعنی کسی که همواره فریب می‌خورد. حتی زمانی که کسی کار موفقیت‌آمیزی انجام می‌دهد، دقیقا آن چیزی نیست که قصد داشته انجام دهد. هیچ‌چیز ناامید‌کننده‌تر از انسانی نیست که به اوج آرزوهایش رسیده است.
ژاک لکان
/channel/lookingawry

Читать полностью…

کژ نگریستن

🎯 آموزش لکان به میانجی بیماران فروید ( تحلیل لکان از گزارشات بالینی فروید)

لکان خود را یک فرویدی تمار عیار معرفی می‌کند، اما برای کسی که پس از لکان به سراغ فروید می‌رود، این فروید است که کاملا لکانی است. گویا در فروید چیزی وجود دارد که کاملا فرویدی نیست و حتی در لکان هم امری یافت می‌شود که در انتساب کامل آن به لکان تردید وجود دارد. به یک معنا، تلاش برای فرویدی و لکانی بودن، ما را به فراسوی این دو می‌برد. این رويکرد راه‌کار مناسبی برای دوری جستن از شیوه‌ی رایج و دلسردکننده‌ای است که باعنوان مطالعات تطبیقی در فضای آکادمیک جهانی حاکم است. در مطالعات تطبیقی که به قیاس دو چهره تاثیرگذار می انجامد، هر دو سوی ماجرا خنثی و به یک فیگور زبان‌بسته‌ای تقلیل می‌یابند که بناست از طریق دیگری سخن بگویند. لذا لازم‌ است در خوانش هر انديشمندی، به مازادی اصرار کنیم که در عین وفاداری، ما را گامی به پیش می‌برد و در موضع بازبینی تفسیر‌های سابق قرار می‌دهد.
دوره‌ی لکان از طریق بیماران فروید که به تحلیل لکان از گزارشات بالینی فروید می‌پردازد تمرینی برای از نو فکردن به چنین مازادی است. گزارشات بالینی فروید هم بخشی از تاریخ روان‌کاوی و هم بخشی از نظریه روان‌کاوی است. لکان در سمينار پنجم می‌گوید همه آنچه لازم است درباره وسواسی بدانیم در مورد موش مرد وجود دارد. هر چند لکان بصورت منسجم و یکپارچه به این گزارشات نپرداخته، اما در سمینارهای اولیه او ارجاعات فراوانی به این موارد بالینی وجود دارد. بنابراین محتوای پنج جلسه‌ای که به بررسی این موارد بالینی اختصاص دارد شامل ارائه مختصری از گزارشات و تحلیل فروید و سپس تحلیل لکان بر مبنای دیدگاه خاص اوست. علاوه بر این، تقلایی وجود خواهد داشت تا به میانجی شارحان فروید و لکان تحلیل به روزتری ارائه گردد.
🔺 در صورت تمایل برای ثبت‌نام در این دوره درخواست خود را از طریق تلگرام به شماره ۰۹۱۰۶۱۶۵۵۰۲ ارسال و لینک ثبت‌نام را دریافت بفرمایید

Читать полностью…

کژ نگریستن

🔺هگل بینش درخشان و کم و بیش دردناکی را ارائه می‌دهد: اگر آن چیزی که درباره‌ی خودمان انتظار داشتیم و دنبال می‌کردیم تحقق پیدا نکرد، نه موانع بیرونی دخیل بودند، نه سستی و اهمال فردی، بلکه بدین معناست که ما استعداد و بالقوه‌گی برای آن هدف گذاری را نداشتیم. زمانی که عوامل فردی و اجتماعی را برای ناکامی‌های شخصی مقصر شناسایی می‌کنیم، خود را مستعد آن هدف گذاری ايده‌آل می‌دانیم، ولی گمان می‌کنیم شرایط نامطلوب اجتماعی و برخی خطاهای فردی، فرصت‌ها را نابود کرد. از نظر هگل شرایط بیرونی و درونی مانع تحقق امکان‌های فردی نیستند، تنها زمینه‌ای هستند که حقیقی بودن چنین امکان‌های سنجیده می‌شود. صرفا زمانی که هدف‌ها تحقق یافتن، می‌توان از حقیقی بودن آن استعداد‌ها و امکان‌ها اطمینان داشت، و إلا گمان‌زنی پوچی هستند.
🔺بنابراین، اگر آن جايگاه و تصور ايده‌آل درباره‌ی خودمان برآورده نشد، یعنی نمی‌توانستیم آن کسی باشیم که گمان می کردیم توانایی‌اش را دارد. ژیژک در کتاب جدیدا منتشر شده‌اش با عنوان ( Too late to awaken ) تبیین دیگری از این موضوع ارائه می‌دهد: تنها در صورت تصور اینکه فاجعه رخداده و زمان هر اقدامی دیر است، قادر خواهيم بود گذشته را به‌گونه‌ای دست‌کاری کنیم که از آینده فاجعه‌‌آمیز جلوگیری کند. هنگامی که به مراجعه‌کننده در جلسات روان‌کاوی گفته می‌شود زمان تحلیل متغیر است و روان‌کاو در موقع مناسب کلام او را قطع می‌کند، تحلیل‌شونده می‌خواهد قدری ادامه دهد. در این فرصت پایان یافته است که تحليل‌شونده حقیقت را به زبان می‌آورد.
🔺بوگدان وولف به درستی اشاره می‌‌کند که حقیقت همواره می‌تواند راجع‌به خودش دروغ بگوید، الا اینکه حقیقت در استمرار موجودیتش ناچار باشد که حقیقت را اظهار کند. خروشچف در جسله سریِ سرانِ حزبِ کمونیست با اشاره به پاک‌سازهای گسترده و کشتار استالین، دست به افشاگری بی‌سابقه‌ای زد، زیرا بقاء سوسیالیسم به گفتن این حقایق وابسته بود. صدام حسین در طول تمام جلسات دادگاهی‌اش به دروغ گفتن ادامه داد، زیر به خوبی می‌دانست اظهار حقیقت به او هیچ کمکی نخواهد کرد. به همین دلیل لکان در تعیین وقت متغیر، احمق نبود، او می‌خواست همیشه یک فرصت تقریبا تمام شده‌ای را در اختیار مراجعه کننده قرار دهد، تا ناخودآگاه درباره‌ی خودش ناچار به گفتن حقيقت باشد.
🔺 تحسین برانگیزترین اقدامات ما زمانی است که در فرصت و مجال رو به پایان قرار می‌گیریم. مجالی که ناامیدی مطلق بر آن حاکم است. حتی فکر کردن به گزینه‌ی بدیل نوعی بزدلی فکری و نظری است. هیچ گزینه‌ی بدیلی در کار نیست، جز تقلای بیهوده برای تغییر آنچه در جریان است. تقلا و ستيزه‌جویی آخرین دست‌آویزی است که در اختيار داریم، به مثابه اینکه درون باتلاق، فقط می توانیم با چنگ زدن به موهای‌مان، خود را از مخمصه‌ رها کنیم.

✍ رضا احمدی
/channel/lookingawry

Читать полностью…

کژ نگریستن

هگل برای درمان(ده)‌گران

🔺 کاربرد روان‌کاوی در کلینیک را نباید صرفا نوعی تکنیک قابل اجرا برای همه بیماران در نظر گرفت؛ بلکه روان‌کاوی شیوه‌ای از تفکر است که منحصر بفرد بودن مسائل تحلیل شونده را لحاظ می‌کند. زمانی که مراجعه‌کننده انبوهی از مسائل عینی و واقعی خودش را گزارش می‌دهد؛ به طور ناخواسته نقش عنصر ذهنی و سوبژکتیو را از زنجیره‌ی روایت زندگی‌اش حذف می‌کند. هنگامی که تلاش می‌کنیم از نو این عنصر سوبژکتیو را درون آن جریان واقعی زندگی فرد بگنجانیم با مقاومت تحليل‌شونده روبرو خواهیم شد. فرد از خاطرات آسیب زا، ناکامی‌ها، مخمصه‌‌ها، نگرانی‌ها و اضطراب‌ها سخن می‌گوید و تلاش می‌کند همه آنها را به برخی موانع بیرونی نسب دهد. روایت او به منزله‌ی گزارش فردی است که بیرون از ماجراها ایستاده است، هر چند همه چیز درباره‌ی اوست. این بیرون و درونی بودن مراجعه‌‌کننده نسبت به آنچه گفته می‌شود، وضعیت تناقض‌آمیزی را هم برای روان‌کاو و هم برای آنالیزان پدید می‌آورد. تا کجا او درباره خودش و به چه میزان درباره‌ی عوامل عینی سخن می‌گوید. اگر چه روان‌کاوی تلاشی برای ذهنی سازی تمام‌عیار معضلات فردی نیست.
🔺بینش هگلی می تواند انديشيدن درباره‌ی منحصر بفرد بودن مسائل مورد بالینی و در عین حال تعیین سهم فرد را میان آنچه در او و آنچه در بیرون از اوست، ممکن سازد. در این درسگفتار تلاش دارم از طریق مضامین مهم هگلی نظیر وساطت، تکرار، امر در خود و امر برای خود، انعکاس، نفی، کلیت انضمامی، تقابل دانش و حقیقت، بالقوه‌گی، دیالکتیک و سایر مفاهیم او، این نوع انديشيدن را با مخاطبین درمیان بذارم. تفکر هگل می‌تواند به ما کمک کند به شیوه‌ی خاصی از نو موضع سوژه را در میان خطوط و مختصات روایی آنالیزان بگنجانیم. در این ادغام نه در دام روانی سازی معضلات فردی و نه در دام نگرش اجتماعی خواهیم افتاد. هگل به یک معنا تقابل نگرش فردا‌گرايانه و جمع‌گرايانه را نمی پذیرد، بلکه در نظر او، فرد در زندگی اجتماعی نه همانی است که خود می‌خواهد و نه همانی که اجتماع ضرورتا اقتضاء می‌کند. فردیت عنصر تهی است که به مناسبات جمعی در جایگاه خود چیدمان ویژه‌ای را اعطاء می‌کند.
🔺 در نهایت این درسگفتار تلاش دارد به میانجی اندیشه‌ی هگلی، صورت‌بندی تازه‌ای از مفاهیم کلاسیک روان‌کاوی مانند انتقال، مقاومت، میل روان‌کاو، ناخوداگاه، تفسیر، درمان، پایان روان‌کاوی و ساختارهاي روانی ارائه دهد. احتمالا یکی از پیامدهای ضمنی چنین مواجهه‌ای پرهیز از هر نوع ساده‌انگاری و خام‌اندیشی درباره‌ی مقوله‌ی درمان است. اگر با فلسفه هگل نتوانیم از حماقت نظری که در دوره‌ی معاصر دچار آن هستیم کاملا رهایی پیدا کنیم، دست‌کم قادر خواهیم بود ساختار چنین حماقتی را در نگرش فردی و جمعی توضیح دهیم.
✍ رضا احمدی
🎙 برای دریافت فایل صوتی این دوره می‌توانید از طریق دایرکت درخواست بدید

Читать полностью…

کژ نگریستن

🔺 در تاریخ فلسفه سه نوع صِدق از یکدیگر متمایز شده است: صدق معرفت‌شناختی یعنی مطابقت سخن و گزاره با واقعیت( نظیر زمین به دور خورشید می‌چرخد)؛ صدق اخلاقی بمعنای مطابقت گفتار و گزاره با باور گوینده؛ نوع سوم، صدق منطقی یا صوری که با فرم استنتاجاتِ صحیحِ منطقی منطبق است. اما نوع چهارمی از صدق وجود دارد که با اندک تسامحی می‌توان آن را صدق روان‌شناختی نامید. در این نوع از صدق، گزاره‌ی صادق آن چیزی است که با مجموع واقعیت روانی و میل سوژه هماهنگی دارد.
🔺نکته مهم این است که سوژه‌ی خودمختار نمی‌تواند در تمام این سطوح، گزاره‌ی صادقی را به زبان بیاورد. زمانی که سیاسیون اشتباهات خودشان را بیان می‌کنند و از مردم عذرخواهی می‌کنند؛ هر چند در سطح اخلاقی و معرفت‌شناختی ممکن است صادق باشند، اما در سطح روان‌شناسی بیان آنها کاذب است. حتی کسانی که از چشم‌انداز انسان دوستی؛ دفاع از حقوق حیوانات، ضديت با نژادپرستی یا هر چیزی از این جنس سخن می‌گویند؛ لاجرم در یک جنبه‌ای خلاف آن چیزی که هستند؛ سخن می‌گویند.
🔺سوژه تنها در یک حالت در تمام این موارد صادق است و آن همان سطح سیمپتوم است؛ جایی که گویا سوژه در انتخاب آن نقشی ندارد. سیمپتوم یک امر فرعی، ناچیز و بحساب نیامدنی است که در تمام این جنبه‌ها حقیقت را آشکار می‌کند؛ هر چند سوژه آگاهانه آن را انکار می‌کند. تحلیل روان‌کاوی ‌تلاش دارد سوژه را در تمام این سطوح با حقیقت خودش مواجه سازد و این تلاش همان چیزی است که مقاومت بیمار را برمی‌انگیزد. زمانی که جریان تحلیل موفق شود سوژه را در همه این ابعاد به پذيرش آنچه هست سوق دهد، سوژه نسبت به سیمپتوم خود احساس بیگانگی خواهد کرد و آن را بی‌ارتباط با خود می‌بیند. در واقع بازشناسی به جدایی و عدم‌ وابستگي به نشانگان بیماری منتهی می‌شود.
🔺 جمع‌ناپذیری نسبت فوق، مانند توافق یک زوج برای تجاوز جنسی به یکدیگر است که محال خواهد بود؛ زیرا اگر توافقی در میان باشد؛ دیگر تجاوز نیست و اگر تجاوزی رخ دهد، توافق بی‌معنی است. الا اینکه بخواهند در قالب نوعی نقش آن را عملی کنند. لذا زمانی که فرد نشانگان بيماري را در نسبت با خود ملاحظه می‌کند آن را سیمپتوم و نشانه نمی‌داند و در صورتی که آن را سیمپتوم بداند، به خودش نسبت نمی‌دهد. بر این اساس، سیمپتوم بیان‌گر واقعیتی نیست، بلکه نفسِ بیان ناپذیری و ممنوعیت را توضیح می‌دهد. آن چیزی که از اقتصاد روانی انسان حذف شده و خود را در امر پیش‌پا افتاده متجلی می‌سازد.
🔺 کودک و مادر بر عمل تجاوز جنسی توافق می‌کنند، اما به جهت مانع درونیِ این توافق، نمی‌توانند آن را عملی سازند؛ بنابراین بناچار آن را به مانع بیرونی یعنی کارکرد نام پدر نسبت می‌دهند. کودک این توافق را ذهنی می‌سازد که در قالب اقسام فانتزی‌ها به خیال او هجوم می آورد. پدر بعنوان عنصر بیگانه صرفا منع و بن‌بست درونی را به یک سازوکار بیرونی و اتفاقی تقلیل می‌دهد‌. شاید این تفسیر سخن دلوز باشد که می‌گوید قانون چیزی را ممنوع نمی‌کند؛ بلکه قانون خودش ممنوع است؛ یعنی قانون نمی‌تواند خودش را توضیح دهد. در زمان شوروی سابق انتقاد از استالین ممنوع بود؛ ولی سخن گفتن از اینکه نمی توان از استالین انتقاد کرد، نیز ممنوع بود. در این ارتباط دو گروه مجازات می‌شدند؛ کسانی که مستقیما از استالین انتقاد می‌کردند و گروهی که می‌گفتند از استالین نمی‌شود انتقاد کرد. لاجرم یک گروه مجاز بودن سخن بگویند؛ آنهایی که اظهار می‌کردند ما آزادی کامل داریم، اما هیچ نقصی وجود ندارد. قانون برای اینکه چیزی را ممنوع سازد؛ اولا باید خودش را بصورت ذاتی و مقدم بر هر چیزی ممنوع کند.
✍ رضا احمدی
/channel/lookingawry

Читать полностью…
Subscribe to a channel