.
#فرهنگی
شماره بیستوپنجم دوره جدید مجله «تجربه» با گفتوگویی ویژه با علی مصفا درباره سینمای امروز ایران با عنوان اصلی «تصمیم گرفتهاند خط تولید را اصلاح کنند»، منتشر شد.
.
اما کو
یکی که آزاد بمانَد
همه عمر،
و تنها پی دل رود، چنین...
– فریدریش هولدرلین، برگردانِ #بیژن_الهی
.
حالا همهچیز به رنگ خاکستری بنفش متمایل بود و برف شل و چسبنده. سرما به همهجای آدم سر میکشید و دنبال قلب میگشت. در اطرافشان کوچکترین اثری از حرکت محسوس نبود. سکونی بود که انسان را فرو میبلعید و مغز را که هنوز زنده بود و آنها همه در شخص دیگری میگذشت. دیگر نه در درون انسان اثری از کثافتکاریهای روانی بود نه در بیرون.
– خداحافظ گاری کوپر، رومن گاری
🎨 Winter Evening
Czesław Wasilewski, (Polish,1875–1947)
✿
چه شبیست
شب شب.
انجماد به تن تاریکی پیچیدهست
نور، در راهرو سیم مسی زندانیست.
#نصرت_رحمانی
🍂 Fall
• Artist: Vraell
• #Alternative/Indie
.
.
صدای تو
رنگین بود چون بازی نور
در پرتگاه غروب
یا چون خداحافظی گلها
در بهار
#بیژن_جلالی
🔺 YouTube
• Måneskin - VALENTINE
• #Alternative
•2023
•••
✿ Nirvana
.
بر من اگر دندان نشان میدهم، ببخشایید
من که پیشتر با گردنِ زندهام
به جنگ تیغهاتان میآمدم
اینبار با خورشیدهای استوایی دیوانهای میآیم
که ساطورها را مذاب کردهست.
– بیژن الهی، جوانیها
🎨 The Other Door (1917)
by William McGregor Paxton (1869 -1941)
•••
✿ Nirvana
.
باران میبارد و من هوای نوشتن دارم. هوای نوشتن، سرودن و گریستن. روزها آمد، روزگاران رفت و من چشمبهراهِ دمی بودم... و شب برای نوشتن و زمزمه کردن خوش است. زمزمهها دارم. با این همه شور خواندن مرا به بیراهه میکشد. غمی نیست، تو صدای مرا در بیراههها هم میشنوی، من از شب کنده شدهام، بر بلندی شب ایستادهام و گاهِ فریاد زدن است. فریاد زدن، خاموش شدن و گریستن. سیمای تو روبهروی من است و مرا اندوه دوری به در برده است.
– هنوز در سفرم: شعرها و یادداشتهای منتشرنشده از سهراب سپهری
✿ Nirvana
حالا همهجا دوباره تاریک است.
جلد مرغوبت را دور بینداز و خودت باش، کتاب کهنهی خسته...
شادمهر عقیلی
🖤✨
.
آه! درد و فلاکتی که پدران و مادران میرا باید تاب آورند! هرآنکس که به این بلاها بیاندیشد کودکی بدین خاکدان نمیآورد! مردمان هرگز کودکانی به این جهان نخواهند آورد تا تنها خشت گور بالینشان گردد!
– رسوس (نمایشنامه)، اوریپید، ترجمهی غلامرضا شهبازی، نشر بیدگل
✿ Nirvana
.
تا تو بیایی
دستم را به سوی رودی
دراز کردم
که میخروشید.
تا تو بیایی
خاک را نگریستم
در سراسر اندوهش
و گریستم.
تا تو بیایی
خورشید را نگریستم
با چشمان باز
و جهانم در سیاهی فرو رفت.
#بیژن_جلالی
🎨 Girl at the fountain
by Christian Schloe (contemporary)
✿ Nirvana
دوستدارانِ من ای ستارگان چوپانی
مرا بگذارید
تا با نیمتنهی گدازانْ خوابِ دوستی ببینم.
#هوشنگ_چالنگی
🎥 #Soundtrack (Un difetto di famiglia)
Music by: #Ennio_Morricone
.
من بودن به چه معناست؟
دکارت: میاندیشم پس هستم.
– ویدئو از: The Open University
– ترجمهی ایمان همتی
– تهیه و تنظیم: نشر نی
.
.
#فرهنگی
شمارهی پنجاهوسوم ماهنامهی فرهنگی– اجتماعی «چراغنامه» با پروندهای دربارهی جایگاه بازیگری «همفری بوگارت» در سینمای کلاسیک و مطالبی در حوزههای تئاتر، موسیقی، جامعه، تجسمی، کتاب و ادبیات منتشر شد.
.
.
در پس پنجره، عشق
بهنظاره ایستاده، در جامهای سپید.
خیره در عصرگاهی
که گردونهی نور و رنگِ خود را میگردانَد.
– آنخل گونزالس، ترجمهی محمدرضا فرزاد
🎨The Flight of the Swallows, (1906)
by John Henry Lorimer (1856 –1936)
•••
✿ Nirvana
.
من از تمامِ زمین
جز نگاهِ خاموشی ندیدهام
که بر کرانهی ویرانیاش
به حسرتی تنها بر عمرِ خویش مینگرد،
و در تموجِ درد
به باد میرود
تو از کدام زمان آمدی
که چشمهایت در این کرانه بیگانهست؟
🖤 به یادِ محمد مختاریِ عزیز
✿ Nirvana
•••
• #Adam_Hurst
• #Classical, #Neo_classical (#Cello)
.
زن در تصویری که جامعه مذکر بر او تحمیل کرده محبوس است، بنابراین اگر به سراغ انتخاب آزاد برود مانند این است که حصار زندان را شکسته است. عاشقان می گویند "عشق او را آدمی دیگر کرده است" و حق با آنهاست. عشق زن را به کلی دگرگون می کند. اگر جرئت کند عشق بورزد، اگر جرئت کند خودش باشد، باید تصویری را که دنیا او را در آن محبوس کرده نابود کند.
– دیالکتیک تنهایی، اوکتاویوپاز
🎨 Les Apprêts de la soirée (The evening's Preparations), 1920
by Herman Richir (1866 –1942)
•••
✿ Nirvana
ای ابرِ موسیقی
که بر من سایه میافکنی!
باران نیز نمنم
همینگونه بر فرازِ بهشت میبارد...
#نزار_قبانی، فارسیِ سودابه مهیجی
وقتی قرار باشد برای کسی که دوستش داری توضیح بدهی چرا باید ترکش کنی، تازه میفهمی کلمات چقدر بیهودهاند...
Zbigniew Preisner ♥️
.
شبها که مهتاب، نرم، نرم، نرم، نرم بر گورها میپاشد و بوتههای تنها، تنها، تنها به نسیم میجنبند، آیا کسی در گوش مردگان راز میگوید؟
– عباس نعلبندیان، وصال در وادیِ هفتم: یک غزل غمناک
🎨 Moonrise over the Sea,1822 by Caspar David Friedrich (1774 – 1840)
•••
✿ Nirvana
برایت
دلتنگی عصر پاییز را میفرستم
مثل کلاغهای دم غروب
هیچجا نیستم
فقط گاهی
یکی از پرهایم میافتد
#Orchestral_pop