«تغضبُ و كأنَّكَ ستحرق الدُنيا، لكنَّكَ تبكي فقط..»
چنان عصبانی میشوی که گویی دنیا را به آتش خواهی کشید امّا فقط گریه میکنی.
جاییاززندگیمفهمیدم
گاهیدوستداشتهخواهمشد.
امانهطوریکهمیخواهم.
ونهتووسطکسیکهمیخواهم...
#حمیدسلیمی
توقفسدیدیورفتیومنِخستهزبامت
بهخداباغوچمندیدموپروازنکردم...
#مهدی_اخوان_ثالث
منتگذاشتنبندهروهمبیخدامیکنه
چهبرسهبهرابطهیدوتاآدمکوچیکرو
منتنذارید...!
شیطنتهایکوچکیکهتوگذشتهانجامدادی،جنگهایبزرگینکهبایدتوایندهباهاشونروبهروشی!
#قورباغه
چیزیکهمهمهخودهعشقه!
کهبقیهزندگیکشکه..
کهغروبایلعنتیجمعه...
بخاطرجایخالیِیهنفره
کهانقدر،تلخه! :)
امشبمثلبقیهشبا
داشتمخودموتویآینههایخونمنگاهمیکردم
بهموهایبهمریختهام
بهچشماییکهبعدازگریهقرمزشدهبودن
وصورتمکهازاشکایجاریداشتمیسوخت
داشتممثلهمیشهباخودمحرفمیزدم
میگفتمخانمدکتربخداگلهندارما
نهکهبگمخداکمبودبرام
خیلیمبود
یعنیهمیشهبود
فقطدارمشرحوقایعمیدم
اخهمگهشمانپرسیدیچته؟
منمدارممیگم
یهواشتباهبرداشتنکنیکهکافرمواینجورچیزا
منتنهاچیزیکهدلمبهشخوشهاولخداسبعدبابامه
ولیخبخستم
روحمخستهاس
اینکهباهرقدمخستهترمیشم
اینکهدستبههرچیمیگیرمکهپاشم
دوبارهزیرپامخالیمیشهخستممیکنه
ناشکرینمیکنما
فقطدارممیگمخستم
پارسالهمینروزادلمگربهمیخواس
کهاسمشوبذارممریم
بغلشکنم
بگمببینغمتنباشهتومنوداری
الانهمونمنمیخوام
فقطمیخوامپتوپیچشمروتختم
انقدربخوابمکهیادمبرهراهرفتنو
ارهخانمدکتر
ایندنیاقشنگنیست
هرچقدرمگشتمچیزیپیدانکردم
ولیخب
محکومبهادامهدادنم
بهاینکهدوبارهوقتیخستم
خودموباگریهاوکیکنم
ولیوایبهروزیکهگریههمکارینکنه
فککنماونموقعکاریمازدستشمابرنمیاد،
خانمدکتر.
شبهایپایانیسالِیک،اشکدلتنگیوگریه.
ماریان.
چهبگویم
بگویمزخممآنقدرعمیقشده
کهمیتواندرآندرختیکاشت؟
بگویمغمینگمومرگکارینمیکند؟
گفتهبودمفراموشکردنتزمانمیخواهد
اشتباهکردم
زماننمیخواست
دلمیخواست
کهآنهمپیشِتوبود!
وسطاینهمهدرد
دلمخوشاست
کهبرایهمیشهمیروم
چهبیهودهدوستداشتم
کسیرا
کهآدمزندگیمنبود!
#امیروجود
ازمجنونپرسیدنکهچرادستلیلیرونگرفتیفرارکنی؟
گفت:"مادرشخیلیناراحتمیشد،
منقلبیکهتوشلیلیباشهرونمیتونمبشکنم."
#قشاع