m_arefan | Unsorted

Telegram-канал m_arefan - معرفی عارفان

1831

چه گفتم در وفا افزا جفا و جور افزودی جفا کن جور کن جانا،غلط گفتم خطا کردم فیض

Subscribe to a channel

معرفی عارفان

مدیران بزرگوار لطفا
9 تا 22
NO post 🔰

Читать полностью…

معرفی عارفان

ازدواج.
برای هر انسانی «نیمه ای دیگر»‌یا انتخاب الهی وجود دارد.

این دو به یک عالم ذهنی تعلق دارند.این دو را خداوند به هم پیوند داده است. پس احدی جدایشان نخواهد و نتواند کرد.

این جفت یکی خواهد شد.زیرا طرح الهی هشیاری برتر آنها همسان است.

#فلورانس_اسکاول_شین

Читать полностью…

معرفی عارفان

آنجا جهانی است

و آنجا کسی است شبیه به جهان

و تو به تنهایی، جهانِ مَنی…!


#جبران_خلیل_جبران

.

Читать полностью…

معرفی عارفان

.
                  بر شیشه‌ها، کتیبۀ باران،
              چیزی نوشته محو و مِه‌آلود

               در متنِ این کتیبۀ سیّال،
             شعری است، می‌توان خواند:
         "چون لحظه‌های بوسه و بدرود
               بنمود روزگارم و بِرْبود"

                   #شفيعی_کدکنی

Читать полностью…

معرفی عارفان

.
                         زود یا دیر
                         دیر یا زود
              آنچه باید ازین شاخ روید
             روید و رازِ دل با تو گوید
             هیچ کاری زِ تو بر نیاید
         خسته و خُرد و درمانده مانی
           از شنا سوی رهپویی رود
                    زود یا دیر
                    دیر یا زود.
  #استاد شفیعی کدکنی  ۱۹ مهر زاد روز

Читать полностью…

معرفی عارفان

جنگ از طرفِ دوست، دل آزار نباشد
یاری که تحمل نکند، یار نباشد

آن بار که گردون نکشد، یارِ سبکروح
گر بر دل عشاق نهد، بار نباشد

#سعدی

Читать полностью…

معرفی عارفان

چون تنِ آدم ز گِل آراستند
خانهٔ جان بهرِ دل آراستند

مشعلهٔ عشق چو شد خانگی
سوخته شد عقل، به پروانگی

زنده نه آن است، که جانی دروست
اوست، که از عشق نشانی در اوست

#امیرخسرو_دهلوی

Читать полностью…

معرفی عارفان

🌺🍂


در دیاری که در او نیست کسی یار کسی
کاش یارب که نیفتد به کسی کار کسی

هر کس آزار من زار پسندید ولی
نپسندید دل زار من آزار کسی

آخرش محنت جانکاه به چاه اندازد
هر که چون ماه برافروخت شب تار کسی

سودش این بس که بهیچش بفروشند چو من
هر که با قیمت جان بود خریدار کسی

سود بازار محبت همه آه سرد است
تا نکوشید پی گرمی بازار کسی

من به بیداری از این خواب چه سنجم که بود
بخت خوابیدهٔ کس دولت بیدار کسی

غیر آزار ندیدم چو گرفتارم دید
کس مبادا چو من زار گرفتار کسی

تا شدم خوار تو رشگم به عزیزان آید
بارالها که عزیزی نشود خوار کسی

آن که خاطر هوس عشق و وفا دارد از او
به هوس هر دو سه روزیست هوادار کسی

لطف حق یار کسی باد که در دورهٔ ما
نشود یار کسی تا نشود بار کسی

گر کسی را نفکندیم به سر سایه چو گل
شکر ایزد که نبودیم به پا خار کسی

شهریارا سر من زیر پی کاخ ستم
به که بر سر فتدم سایه دیوار کسی


#شهریار

Читать полностью…

معرفی عارفان

.


اینک این من: سر به سودای پریشانی نهاده
داغ نامت را نشان کرده، به پیشانی نهاده

گریه‌ام را می‌خورم زیرا که می‌ترسم ز باران
مثل برجی خسته، برجی رو به ویرانی نهاده

از هراس گم شدن در گیسویت، با دل چه گویم
با دل _ این گستاخ پا در راه ظلمانی نهاده 

تا که بیدارش کند کی بخت من _ اکنون که خواب است
سر به بالین شبی تاریک و طولانی نهاده

ذره‌ذره می‌روم تحلیل، سنگ ساحلم من
خویش را در معرض امواج توفانی نهاده

شاعرم من یا تو؟ ای چشمان تو امضای خود را
پای هر یک زین غزل‌های سلیمانی نهاده!

#حسین_منزوى

Читать полностью…

معرفی عارفان

.


مرا خود با تو چیزی در میان هست
و گر نه روی زیبا در جهان هست

وجودی دارم از مهرت گدازان
وجودم رفت و مهرت همچنان هست

مبر ظن کز سرم سودای عشقت
رود تا بر زمینم استخوان هست

اگر پیشم نشینی دل نشانی
و گر غایب شوی در دل نشان هست

به گفتن راست ناید شرح حسنت
ولیکن گفت خواهم تا زبان هست

ندانم قامتست آن یا قیامت
که می‌گوید چنین سرو روان هست

توان گفتن به مه مانی ولی ماه
نپندارم چنین شیرین دهان هست

بجز پیشت نخواهم سر نهادن
اگر بالین نباشد آستان هست

برو سعدی که کوی وصل جانان
نه بازاریست کان جا قدر جان هست
 
#سعدی

Читать полностью…

معرفی عارفان

.


صد شهر خبر رفته کای مردم آشفته
بیدار شد آن خفته تا روز مشین از پا

بیدار شد آن فتنه کو چون بزند طعنه
در کوه کند رخنه تا روز مشین از پا

#مولانا

Читать полностью…

معرفی عارفان

هر کس به تماشایی رفتند به صحرایی
ما را که تو منظوری خاطر نرود جایی

با چشم نمی‌بیند یا راه نمی‌داند
هر کو به وجود خود دارد ز تو پروایی

دیوانه عشقت را جایی نظر افتاده‌ست
کان جا نتواند رفت اندیشه دانایی

امید تو بیرون برد از دل همه امیدی
سودای تو خالی کرد از سر همه سودایی

زیبا ننماید سرو اندر نظر عقلش
آن کش نظری باشد با قامت زیبایی

#سعدی
‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‎

Читать полностью…

معرفی عارفان

.

ای نگاهت خنده ی مهتاب ها
بر پرند ِ رنگ رنگ ِ خواب ها

ای صفای جاودان ِهرچه هست:
باغ ها ، گل ها ، سحر ها ، آب ها

ای نگاهت جاودان افروخته
شمع ها ، خورشیدها ، مهتاب ها

ای طلوع بی زوال آرزو
در صفای روشنی محراب ها

ناز نوشینی تو و دیدار توست
خنده ی مهتاب در مرداب ها

در خرام نازنینت جلوه کرد
رقص ماهی ها و پیچ و تاب ها


✍شفیعی کدکنی (م.سرشک)
📖دفتر شعر زمزمه ها


Читать полностью…

معرفی عارفان

🌺🍂



به دیدن آمده بودم، دری گشوده نشد
صدای پای تو زآن سوی در، شنوده نشد

سرت به بازوی من تکیه‌ای نداد و سرم
دمی به بالش دامان تو غنوده نشد

لبم به وسوسهٔ بوسه‌دزدی آمده بود
ولی جواهری از گنج تو ربوده نشد

نشد که با تو برآرم دمی نفس‌به‌نفس
هوای خاطرم امروز مشک‌سوده نشد

به من که عاشق تصویرهای باغ و گُلم
نمای ناب تماشای تـو نموده نشد

یکی دو فصل گذشت از درو، ولی چه کنم؟
که باز خوشهٔ دلتنگی‌ام دروده نشد

چه چیز تازه دراین غربت‌ است؟کی؟چه‌زمان؟
غروب جمعهٔ من بی تو پوک و پوده نشد؟

همین‌ نه دیدنت‌ امروز _روزها‌ طی‌ گشت
که هرچه خواستم از بوده و نبوده، نشد

غم ندیدن تـو شعر تازه ساخت اگر
به شوق دیدن تـو تازه‌ای سروده نشد



#حسین_منزوى

Читать полностью…

معرفی عارفان

🌺🍂


پشت پا زن بر دو عالم تا فلک پیما شوی
از سر دنیا و دین برخیز تا رعنا شوی

شد حباب از خودنمایی گوی چوگان فنا
سعی کن تا در محیط عشق ناپیدا شوی

طوطی از خاموشی آیینه می آید به حرف
مهر خاموشی به لب زن تا به دل گویا شوی

بینش ظاهر غبار دیده باطن بود
خاک زن در چشم ظاهر تا به جان بینا شوی

غور کن در بحر هستی تا گهر آری به کف
ورنه با دست تهی چون کف ازین دریا شوی

با هوسناکان به یک پیمانه نتوان می کشید
سعی کن صائب شهید تیغ استغنا شوی
 
#صائب_تبریزی

Читать полностью…

معرفی عارفان

ای شاخ گلی که از صبا می‌رنجی
ور زانکه گلی تو پس چرا می‌رنجی

آخر نه صبا مشاطهٔ گل باشد
این طرفه که از لطف خدا می‌رنجی

#مولانا
- دیوان شمس
- رباعیات
- رباعی شمارهٔ ۱۷۴۳

Читать полностью…

معرفی عارفان

با خندهٔ بر بسته چرا خرسندی
چون گل باید که بی‌تکلف خندی

فرقست میان عشق کز جان خیزد
یا آنچه به ریسمانش برخود بندی

#مولانا
- دیوان شمس
- رباعیات
- رباعی شمارهٔ ۱۷۷۹

Читать полностью…

معرفی عارفان

.
                        در این خاک
                       در این خاک
                 در این مزرعه پاک
     .     بجز مهر، بجز عشق نکاریم

        .     #مولانا از غزل ۱۴۷۵

Читать полностью…

معرفی عارفان

.
             "آخرین پرنده را هم رها کرده‌ام
                       اما هنوز غمگینم
             چیزی در این قفسِ خالی هست
                       که آزاد نمی‌شود"

        #گروس عبدالملکیان ۱۸ مهر زادروز

Читать полностью…

معرفی عارفان

تا از خود پرستی فارغ نشوی، خدا پرست نتوانی بودن؛ تا بنده نشوی آزادی نیابی؛ تا پُشت بر هر دو عالم نکنی به آدم و آدمیت نرسی؛ و تا از خود بنگریزی به خود در نرسی؛ و اگر خود را در راه خدا نبازی و فدا نکنی مقبولِ حضرت نشوی؛ و تا پای بر همه نزنی و پُشت بر همه نکنی، همه نشوی و به جمله راه نیابی؛ و تا فقیر نشوی غنی نباشی؛ و تا فانی نشوی باقی نباشی.

عین القضات همدانی

Читать полностью…

معرفی عارفان

نگال در حُلقوم چون رفته باشد، پاره‌ای می‌کَشَند تا خونش می‌رود و سُست و ضعیف می‌گردد، بازش رَها می‌کنند و همچنین بازش می‌کَشَند تا به کُلّی ضعیف می‌گردد. چَنگالِ عشق نیز چون در کامِ آدمی می‌افتد، حق تعالی او را به تَدریج می‌کَشَد که آن قوّت‌ها و خون‌های باطل که در اوست، پاره‌پاره از او برود که

: اِنَّ اللهُ یَقْبِضُ وَ یَبْسُطُ

#فیه_ما_فیه

Читать полностью…

معرفی عارفان

جانان اگر نشیند، یک بار در کنارم
یک باره می‌توانم، کردن ز جان کناره

آشفتگانِ عشقت، گیرم که جمع گردند
جمع از کجا توان کرد؟ دلهای پاره پاره

از لعل و چشمت آخر، دیدی که شد فروغی
ممنون به یک تبسم، قانع به یک نظاره

#فروغی_بسطامی

Читать полностью…

معرفی عارفان

ای دل به کوی او ز که پرسم که یار کو
در باغِ پر شکوفه که پرسد بهار کو

نقش و نگارِ کعبه نه مقصودِ شوق ماست
نقشی بلندتر زده‌ایم، آن نگار کو

جانا، نوای عشق خموشانه خوش‌تر است
آن آشنای ره که بوَد پرده‌دار کو

ماندم در این نشیب و شب آمد، خدای را
آن راهبر کجا شد و آن راهوار کو

ای بس ستم که بر سرِ ما رفت و کس نگفت
آن پیکِ ره‌شناسِ حکایت‌گزار کو

چنگی به دل نمی‌زند امشب سرود ما
آن خوش ترانه چنگیِ شب زنده‌دار کو

ذوقِ نشاط را می و ساقی بهانه بود
افسوس، آن جوانیِ شادی‌گسار کو

یک شب چراغِ روی تو روشن شود، ولی
چشمی کنار پنجره‌ی انتظار کو

خون هزار سروِ دلاور به خاک ریخت
ای سایه ! های هایِ لبِ جویبار کو ؟!

  
هوشنگ_ابتهاج

Читать полностью…

معرفی عارفان

مطربا مجلسِ انس است
غزل خوان و سرود

چند گویی که چنین رفت
و چنان خواهد شد؟

#حافظ

Читать полностью…

معرفی عارفان

سر سودا مال تو
همه دردا مال من . . .

میثم اکبری ....🕊💕

Читать полностью…

معرفی عارفان

چون خیال تو درآید به دلم رقص کنان
چه خیالات دگر مست درآید به میان

گرد بر گرد خیالش همه در رقص شوند
وان خیال چو مه تو به میان چرخ زنان

هر خیالی که در آن دم به تو آسیب زند
همچو آیینه ز خورشید برآید لمعان

سخنم مست شود از صفتی و صد بار
از زبانم به دلم آید و از دل به زبان

سخنم مست و دلم مست و خیالات تو مست
همه بر همدگر افتاده و در هم نگران

همه بر همدگر از بس که بمالند دهن
آن خیالات به هم درشکند او ز فغان

همه چون دانه انگور و دلم چون چرش است
همه چون برگ گلاب و دل من همچو دکان

ز صلاح دل و دین زر برم و زر کوبم
تا مفرح شود آن را که بود دیده جان
 
#مولانا

Читать полностью…

معرفی عارفان

🌸🍂


اگر شراب خوری جرعه‌ای فشان بر خاک
از آن گناه که نفعی رسد به غیر چه باک

برو به هر چه تو داری بخور دریغ مخور
که بی‌دریغ زند روزگار تیغ هلاک

به خاک پای تو ای سرو نازپرور من
که روز واقعه پا وا مگیرم از سر خاک

چه دوزخی چه بهشتی چه آدمی چه پری
به مذهب همه کفر طریقت است امساک

مهندس فلکی راه دیر شش جهتی
چنان ببست که ره نیست زیر دیر مغاک

فریب دختر رز طرفه می‌زند ره عقل
مباد تا به قیامت خراب طارم تاک

به راه میکده حافظ خوش از جهان رفتی
دعای اهل دلت بادمونس دل پاک


#حافظ

Читать полностью…

معرفی عارفان

🍂🌺🍂
🌺


یک روز به شیدایی در زلف تو آویزم
زان دو لب شیرینت صد شور برانگیزم

گر قصد جفا داری اینک من و اینک سر
ور راه وفا داری جان در قدمت ریزم

بس توبه و پرهیزم کز عشق تو باطل شد
من  نیز بدان شرطم کز توبه بپرهیزم

سیم دل مسکینم در خاک درت گم شد
خاک سر هر کویی بی فایده می‌بیزم

در شهر به رسوایی دشمن به دفم برزد
تا بر دف عشق آمد تیر نظر تیزم

مجنون رخ لیلی چون قیس بنی عامر
فرهاد لب شیرین چون خسرو پرویزم

گفتی به غمم بنشین یا از سر جان برخیز
فرمان برمت جانا بنشینم و برخیزم

گر بی تو بود جنت بر کنگره ننشینم
ور با تو بود دوزخ در سلسله آویزم

با یاد تو گر سعدی در شعر نمی‌گنجد
چون دوست یگانه شد با غیر نیامیزم

#سعدی

Читать полностью…

معرفی عارفان

🌺🍂


تا به مستی نرسد بر لب ساقی لب ما
بر نیاید ز خرابات مغان مطلب ما

عشق پیری است که ساغر زده‌ایم از کف او
عقل طفلی است که دانا شده در مکتب ما

توبه از شرب دمادم نتوانیم نمود
که جز این شیوهٔ شیرین نبود مشرب ما

ملتی نیست به جز کفر محبت ما را
هیچ کیشی نتوان جست به از مطلب ما

یا رب ما اثری در تو ندارد ورنه
لرزه بر عرش فتاد از اثر یا رب ما

کس مبادا به سیه‌روزی ما در ره عشق
که فلک تیره شد از تیرگی کوکب ما

دی سحر داد به ما وعدهٔ دیدار ولی
ترسم از بخت سیه، روز نگردد شب ما

تا نزد عشق به سر خط سعادت ما را
خدمت حضرت معشوق نشد منصب ما

گر ره وادی مقصود فروغی این است
لنگ خواهد شدن اینجا قدم مرکب ما

#فروغی_بسطامی

Читать полностью…

معرفی عارفان

یکایک تلخی دوران چشیدم
زهجران هیچ شربت تلخ تر نیست

اسیر هجر و نومید از وصالم
شبم تاریک و امید سحر نیست

به یک جان خواستم یک جام شادی
ز دور چرخ گفتا رایگان نیست


#امیرخسرو_دهلوی

Читать полностью…
Subscribe to a channel