من افسردگی رو شکست دادم. خودمو از چاه سیاه نا امیدی کشیدم بیرون. طرد شدم، رها شدم، شکست خوردم. اورثینک کردم و شبای زیادی اضطراب داشتم. از اعتمادم سو استفاده شده. منم اشک ریختم، منم از دست دادم. منم راه خلاف زیاد رفتم. منم از عصبانیت تن و بدنم لرزیده. آدمای زیادی رو شناختم. ولی تسلیم نشدم، بلند شدم و سرحال و سر و مرگنده جلوت واسادم. دیگه هیچ اتفاق بدی نمیتونه منو سوپرایز کنه. توام نمیتونی منو اذیت کنی. حتی بعید میدونم چیزی بتونه کوچیک ترین احساسیو درونم به وجود بیاره. من راه مواجه شدن با هر چیز بدی رو تنهایی یاد گرفتم. و به نظرم این زیبا ترین قسمت رشد و بلوغ عقلی و تکامل بود.
❤️🩹
-دیاکو.
به انتهای دوستیام با او نزدیک میشدم! در مدتِ دوستیمان، زیباییهای کمیابی را باهم شریک شدیم. چون دو آینه که مدام در حال انعکاس همدیگرند، ما در یکدیگر ابدیت را به تماشا نشستیم امّا بالاخره روزی فرا میرسد که دایره میچرخد و دوران تمام میشود. هر زمستانی بهاری و هر بهار، پایانی دارد! در جایی که عشق هست، دیر یا زود، جدایی هم هست.
#الیف_شافاک
📚ملت عشق
خطاب به خودم:
من عشقی رو که لیاقتش رو داری بهت میدم تا در مواجه با دیگر عشق ها، عقلت نلرزه🤍
❤️ فقط با ۱۸۵ هزار تومان ادکلن با حجم ۱۰۰ میل بخر
🟡 از اونجایی که ۱۸ اسفند روز جهانی زنانه، براتون یک عالمه ادکلنهای خوش قیمت مردونه و زنونه شارژ کردیم.
🟢 تا با خیال راحت برای خودتون بخرید یا حتی عیدی بدید.
🔴 تازه هر روز روی یکی از پرفروشترین محصولات هم تخفیفهای 50% میذاریم.
همین الان توی این کانال جوین شو
@kalabkala_com
@kalabkala_com
.
ببینید دوستان اینکه میگن دخترا از پسر شوخ طبع و بامزه خوششون میاد منظورشون پسر باهوشیه که میدونه "با کی"، "تو چه موقعیتی"، "چه شوخی بکنه".
نه توئه ابله بیمزه که فقط دهنتو باز میکنی و متوجه نیستی چه حرفیو داری به کی میزنی.
Meli kaa
یه جایی نوشته بود
“خدا جایی و زمانی دستترو میگیره که تو به محال بودنش فکر میکردی !”
⭐️
این قشنگترین متنی بود که امروز خوندم:
"به جای کوچیک کردن دیگران؛ خودت بزرگ شو!
به جای آرزوی شکست برای افراد موفق؛ خودت هم تلاش کن و موفق شو..
به جای تلاش و حسرت خوردن بلند شو و برای آرزوهایت بجنگ!!
فراموش نکن کسی که توهین میکند،خودش را زیر سوال میبرد..
کسی که تحقیر میکند خودش را خوار میکند..
و کسی که میرنجاند دیر یا زود تاوان خواهد داد..!
نه خراقاتی ام نه سطحی نگر..
اما لابه لایی این سطح منطق و روشنفکری به چوب انتقام خدا بدجور اعتقاد دارم؛بدجور..!"
azadbakht
انسان بین ۱۷ تا ۲۲،۳ سالگی در سادهلوحترین ورژن خودشه. فکر میکنه همه چیز رو میدونه، مرکز دانایی جهانه، میتونه دنیا رو تغییر بده و همه بزرگترهایی که شبیه اون فکر نمیکنن احمق و کمهوشن.
و هیچ ایدهای نداره از اینکه زمان قراره چقدر متواضع و فروتنش کنه در مورد دانایی و قدرتش.
Mona Ganjian
ولی هیچچیز زیباتر از این نیست که پس از دلمردگیای دراز؛ باری دیگر نور در وجود تو سر بردارد.
✨
یه روزی
یه ساعتی
یه جایی
واسه آخرینبار
تو چشمات زل زدم
و بهت گفتم دوست دارم؛
ولی نمیدونستم آخرینباره.
| گوش بدیم باهم
@madamekotrelchannel
#ديالوگ📽
آقا رضا(حمید جبلی) :
میدونی چیه معصومه خانوم آدم وقتی یه نفرو دوست داشته باشه دیگه زندگیش خوب میشه
دیگه خوشحاله که صبها بلند میشه میبینه صبح شده
غروب های جمعه هم دیگه دلش نمیخواد با کسی حرف بزنه
به خاطر همینه که شاعر میگه: بدون عشق نمیشه زندگی کرد...
🤍
🎬 خواب_سفید
مختصر و مفید شعر بخوان ..
در ؛
🍒 باغِ آلبالو 🍒
@baghealbaloooo
@baghealbaloooo
@baghealbaloooo
Healing hurts. Getting you and your shit together hurts. Killing off the old version of you that you once knew conditioned by trauma, hurts. This is not an easy journey, but you're doing it and you're not alone.
خوب شدن دردناکه. جمع و جور کردن خودت زجرآوره.
ریشه کن کردن خودِ قبلیت که یه روزی میدونستی با ضربهی روحی صدمه دیده، درد کشیدن داره.
این یه مسیر راحت و بیدردسر نیست، ولی تو داری از پسش برمیای و تنها نیستی ♥️
موضوع سبکهای دلبستگی در روانشناسی واقعا جالبه و اگه قصد خودشناسی دارین و دلتون میخواد یه رابطه خوب رو تجربه کنین، شاید بد نباشه در موردش بخونین. آزمایشی که Ainsworth برای تحقیق راجع به سبکهای دلبستگی انجام داده جالبه.
در دهه ٧٠ میلادی، اون از مادرها میخواست که کودکانشون رو بیارن آزمایشگاه، اونوقت در یک اتاق غریبهای وارد میشد، با مادر صحبت میکرد و بعد مادر اتاق رو ترک میکرد و میرفت. اگه بچه به گریه میافتاد و بعد که مادر هم برمیگشت همچنان به گریه ادامه میداد و آروم نمیشد، نتیجه میگرفتن که سبک دلبستگی اضطرابی داره.
اگه مادر میرفت، بچه نشون میداد که ناراحته و وقتی هم که مادر برمیگشت اون رو نادیده میگرفت، نتیجه میگرفتن که دلبستگی اجتنابی داره. بچه هایی هم بودن که مادر که میرفت، به گریه میافتادن ولی با برگشتنش آروم میشدن. اینها دلبستگی ایمن دارن.
بعد ها نوع دیگه ای از دلبستگی هم اضافه شد ولی این سه نوع فراوانترین دلبستگیها هستن.
اگه بخوایم در چارچوب روابط بهشون نگاه کنیم، آدمهایی که دلبستگی اضطرابی دارن همیشه فکر میکنن که دارن پارتنرشون رو از دست میدن و حتما قراره ترک و رها بشن برای همین همیشه میخوان اون حس نزدیکی رو به دست بیارن. در همون آزمایش بچهها، اینها
کودکانی بودن که حتی بعد از برگشتن مادر فکر میکردن: باز هم من رو ترک میکنی؟
کودکان با دلبستگی اجتنابی فکر میکنن که بهر حال من رو ترک میکنی پس زیاد بهت نزدیک نمیشم. اینا کسانی هستن که دائما دنبال دلیلن که چرا نباید با طرفشون باشن، دنبال بهانه برای به تاخیر انداختن نزدیک شدن هستن
و از اینکه از این نزدیکی بهشون حس خفه شدن و محدود شدن دست بده میترسن.
کسانی که دلبستگی ایمن دارن میگن من نزدیکی میخوام و در عین حال میخوام مستقل باشم. اینها ادمهایی هستن که برای بقیه مثل قهرمانان رابطه هستن چون بین هر دو این حسها تعادل دارن. اینکه شما، اگر سبک دلبستگیت ایمن نیست، بتونی همزمان که روی خودت کار میکنی یه ادم با دلبستگی ایمن پیدا کنی و باهاش وارد رابطه بشی ایدهآله ولی مشکل اینجاست که اینها کم پیدا میشن چون اگه وارد رابطهای بشن توش میمونن.
پس اون آدمهایی که فعالانه در حال گشتن دنبال پارتنر هستن، تعداد زیادی دلبسته مضطرب و اجتنابی هستن
که توی یه چرخه میفتن که مضطرب فکر میکنه عشق برای من یعنی تو قراره من رو ول کنی پس من باید بیام دنبالت و اجتنابی میگه عشق برای من یعنی تو قراره من رو خفه و محدود کنی پس من عقب میکشم و این چرخه تا جایی ادامه پیدا میکنه که یا کسی بتونه با کار روی خودش به دلبستگی ایمن برسه یا با کسی که ایمن هست وارد رابطه بشه تا بفهمه عشق واقعی اینجوری نیست.
اگر دلبستگی اضطرابی دارین و مدام در رابطه با ادمهایی قرار میگیرین که شما باید برین دنبالشون و اونها فرار کنن بدونین دارین به خودتون صدمه میزنین.
❤️🩹🤌🏼
💭
منتظر آسانسور ایستاده بودیم، سلام و احوالپرسی که کردم انگار حواسش پرت شد و موبایل از دستش افتاد. تازه متوجه شدم دو تا گوشی دارد، آن که بزرگتر بود و جدیدتر به نظر میآمد، سفت و محکم بین انگشتانش خودنمایی میکرد، آن یکی که کوچکتر بود و قدیمیتر، روی زمین افتاده بود و بند بندش از هم جدا شده بود ، باتریاش یک طرف، در و پیکرش طرف دیگر !
از افتادن گوشی ناراحت نشد، خونسرد خم شد و اجزای جدا شده را از روی زمین جمع کرد، لبخند به لب باتری را سر جایش گذاشت و گفت :«خیلی موبایل خوبی است، تا به حال هزار بار از دستم افتاده و آخ نگفته !» .
موبایل جدید را سمتم گرفت و ادامه داد :«اگر این یکی بود همان دفعهی اول سقط شده بود ... این یکی اما سگ جان است !» . دوباره موبایل قدیمی را نشانم داد .
گفتم :«توی زندگی هم همین کار را میکنیم، همیشه مراقب آدمهای حساس زندگیمان هستیم، مواظب رفتارمان، حرف زدنمان، چه بگویم چه نگویم هایمان، نکند چیزی بگوییم و دلخورش کنیم، اما آن آدمی که نجیب است، آن که اهل مدارا است و مراعات، یادمان می رود رگ دارد، حس دارد، غرور دارد، آدم است ! حرفمان، رفتارمان، حرکتمان چه خطی میاندازد روی دلش ...»
چیزی نگفت، فقط نگاهم کرد. سوار آسانسور که شدیم حس کردم موبایل قدیمی را محکم توی مشتش فشار میدهد ...
💬📱
#مریم_سمیع_زادگان
بیرون کشیدن ی آدم از بدنت کار سختیه!
اینکه سعی کنی دیگه تیکه کلام های اونُ نگی،
شبیه اون رفتار نکنی،
شبیه اون نخندی،
شبیه اون سیگار نکشی…
⭕️ اگه رابطه ی پایدار میخوای از این جملات بیشتر استفاده کن:
۱- من الان خیلی عصبانی شدم. میشه چندساعت دیگه صحبت کنیم؟ (هوش هیجانی بالا)
۲- ما باهم هستیم و کنارهم حلش میکنیم (نگرش همتیمی)
۳- تو که میدونی من خیلی دوستت دارم، اما فلان مسئله آزارم میده (اطمیناندادن در زمان اختلاف نظر)
۴- شاید بهتر بود فلان کار رو نمیکردم (مسئولیتپذیری)
۵- نهایت تلاشم رو میکنم که خودم رو جای تو بذارم و درکت کنم (همدلی)
بزرگ شدیما،
سختی کشیدیم،
ی سری شبا بود که فکر می کردیم تا صبحش دووم نمیاریم،
ولی صبح سر پا بودیم!
کج بودیم ولی باز روی پای خودمون بودیم
به نظرت نباید افتخار کنیم به خودمون؟🌱❤️
💭
دوران دانشجویی اوضاع مالیم خیلی خراب بود.
انقد که همیشه فقط به اندازهی کرایه رفت و برگشتم پول داشتم.
توی کل دوران تحصیلی حتی پول نداشتم کاپشنم رو عوض کنم.
خیلی به خاطر این بی پولی خجالت کشیدم و اذیت شدم، خیلی جاها از چیزایی که میخواستم گذشتم ولی یه بارش خیلی سخت بود.
اخرین روز ترم سه بودم که بچه ها گیر دادن بریم فلان رستوران همگی غذا بخوریم و روز آخری رو جشن بگیریم.
روم نمیشد بگم پول ندارم، هر چی بهانه آوردم یه جوابی دادن و به زور مجبورم کردن بریم.
توی کل مسیر داشتم دعا میکردم یا زمین بشکافه یا من بخار بشم برم توی هوا و به رستوران نرسیم.
توی رستوران با ترس و لرز قیمتها رو میدیدم، از انواع استیک و پیتزاها تا انواع ساندویچ ها، پولم به هیچکدوم نمیرسید و جلوی اون همه دختر و پسر داشتم سنگ رو یخ میشدم.
دست کردم توی جیبم و دیدم اگه همه پول کرایه تاکسی ها رو بدم میتونم یه سیب زمینی با نوشابه سفارش بدم
همون رو گرفتم.
موقع ای که سفارش همه رو آوردن جلوی همه استیک و پیتزاهای ویژه بود و جلوی من یه سیب زمینی ساده.
همه فهمیده بودن جریان چیه، ولی کسی به روی خودش نمیورد.
ولی یه عوضی برای خوشمزگی گفت: سعید تو که پول نداری چرا رستوران میای.
یکی جواب داد: پول نداره، ولی بر خلاف تو شعور و عزت نفس داره بقیه هم هر کدوم یه چیزی بارش کردن و فضا انقد سنگین شد که همه غذاها نیمه خورده موند و زدیم بیرون.
کل مسیر دانشگاه تا خونه رو پیاده میومدم و سعی میکردم به خودم دلداری بدم، ولی مگه میشد لعنتی؟
هیچی بدتر از خردشدن غرور آدم توی جمع نیست، اینکه به خاطر چیزی تحقیر بشی که مقصرش نیستی.
خلاصه اون روز گذشت
اون احمقی که بهم تیکه انداخت یه آقازاده بود که با پول باباش بارش رو بست و رفت.
بقیه هم هر کدوم یه گوشه ای پخش و پلا شدیم.
اون روز گذشت ولی اون شرم و خجالتی که متحمل شدم توی یادم موند و بهم یاد داد کسی رو به زور جایی نبرم.
بهم یاد داد به کسی اصرار نکنم شاید دستش تنگه.
یاد گرفتم یه حرف نسنجیده یه آدم رو میتونه نابود کنه.
یاد گرفتم که هوای رفقام رو بیشتر داشته باشم، مخصوصا اونایی که روی پای خودشون واستادن و دستشون تنگه.
اگه زمین خوردی، بعدش زخمی ها رو بغل کن، اون موقست که میتونی ادعا کنی خوب شدی.🤌🏼
بیا برات بشمردم که چند بار به مو رسید و پاره هم شد ولی من چون تنها بودم مجبور بودم بلند شم و گره بزنم.
✨🙂
: ففری