560
Poet سروده ها: 📚راحـیل 📚پل رومی 📚تغییر تمدن 📚عاشقانه های قیامت 📚پنجره های بی اتاق . Instagram mahdi_mazaheri__
به این مجسمه سازی که قلبش از سنگ است
بگو تو را بتراشد که من دلم تنگ است!
.
به سقف آبی پرواز اعتمادی نیست
که آسمان من و تو هزار و یک رنگ است
.
شبی کنار در خانه ی جنون بنشین
سرود گریه ی دیوانگان خوش آهنگ است
.
چرا زمانه مرا پایبند عشق تو کرد!؟
برای بی پر و بالی چو من قفس ننگ است
.
در این مجسمه جای تبسمت خالی ست
میان شهر سر بوسه ی لبت جنگ است
.
سر قرار بیا تا دلم نرفته ز دست
اگر چه فاصله ی ما هزار فرسنگ است
.
#مهدی_مظاهری
#پنجره_های_بی_اتاق
.
⬇⚘⚘⬇
@mahdi_mazaheri
خانه ای کوچک ولی دلخواه پیدا کرده ام
در دل سنگ تو امشب راه پیدا کرده ام !
قایقی بی بادبان بودم میان تند باد
در شبی تاریک لنگرگاه پیدا کرده ام
عشق بارید از نگاهت شعر جوشید از دلم
زیر سنگی چشمه ای از آه پیدا کرده ام
آنچه را یک عمر پنهان کرده بودم از خودم
با تو در « آیینه ای ناگاه» پیدا کرده ام
سجده ی شکرم سرا پا بوسه بر پای تو بود
در عبادت فرصتی کوتاه پیدا کرده ام
نیست چشمی غیر چشمان تو این توحید ماست
شرحی از معنای بسم الله… پیدا کرده ام
#مهدی_مظاهری
#نوسروده
@mahdi_mazaheri
"آموزه های آناهیتا"
.
زندگی هولناک است
وقتی
چشمی برای دیدن
گوشی برای شنیدن
و قلبی برای فهمیدن
نداشته باشی
زندگی
گریه ی کودکی ست
که مادرش را
در ازدحام خیابانی بزرگ گم کرده است
زندگی هولناک است
وقتی در آن
گم شده باشی.
.
#مهدی_مظاهری
#عاشقانه_های_قیامت
.
⬇⬇⬇⬇⬇
@mahdi_mazaheri
در پاسخ هر نامه که از عشق سرودم
دشنام نوشت و غزل از آب در آمد
@mahdi_mazaheri
.
وقتی همین یک آرزو را دوست دارم
آیا نباید گفت : «او را دوست دارم»؟!
با اینکه می بینم نگاهش سهم من نیست
آیینه های رو به رو را دوست دارم…
رویای شیرینی ست با هم خواب دیدن
تکرار آن راز مگو را دوست دارم !
در خواب می دیدم که با من مهربان نیست
آتش زبان تند خو را دوست دارم
من هستم اما نیستم آنکس که بودم
این «مردن» بی های و هو را دوست دارم
بگذار تا در چشم او بازنده باشم
شوق جوان جنگجو را دوست دارم
پشت سرش یک شهر حرف بی حساب است
آن فتنه ی بی آبرو را دوست دارم .
مهدی مظاهری
.
.
@mahdi_mazaheri
.
صبر
زیباست
آن گاه که
پای انتخابی در میان است
برای تو
آری
زیباست
برای من اما
صبر است.
.
#آن_گونه_که_دانه_های_انگور
#مهدی_مظاهری
⬇⚘⬇⚘⬇
@mahdi_mazaheri__
سر ِقبول ندارید یا نمی شنوید
چرا پیام فرستاده را نمی شنوید ؟
نسیم مهر گذشت از درخت ها و شما
به غیر همهمه از شاخه ها نمی شنوید
چه سود… دست دعا سوی آسمان بردن؟!
اگر که پاسخ او را شما نمی شنوید
همین بس است شما را گواه سنگدلی
که از شکستن دلها صدا نمی شنوید
قدم به عرشه ی کشتی نهاد نوح و گریست
که رعد حادثه آمد چرا نمی شنوید؟!
اگر مخاطب دشنام هایتان ماییم
به جز سلام … جوابی ز ما نمی شنوید…
#مهدی_مظاهری
🔸🔹🔸🔹🔸
@mahdi_mazaheri__
این لحظه شیرین است اما ناگوار است
دل تنگی دیدار گل ها بر مزار است
.
من در پی او می دوم او در پی من
انگار من پاییز و او فصل بهار است
.
آهو به آهو دشت لبریز از تماشاست
از کلبه ات بیرون بزن، وقت شکار است
.
دل بستن ما وعده ی دل کندن ماست
این رسم دل ها نیست، رسم روزگار است
.
گفتم که بستم بر خیالت راه ای عشق!
گفتی مگر توفان گرفتار حصار است؟
.
عیبی ندارد.... هر چه می خواهی برنجان
خون جگر خوردن سر انجام انار است
.
#مهدی_مظاهری
.
به کانال اشعار تلگرام بپیوندید...
هر شب و روز با شعری تازه می شویم...
⬇⬇⬇⬇⬇⬇⬇
@mahdi_mazaheri
"حکم"
.
عاشقت می شدم
اگر
تو را
هر کجا
جز
در"بعلاوه ی دوربین" تفنگم می دیدم...
.
#مهدی_مظاهری
کتاب #پل_رومی
🌧🍂🍂🌧
@mahdi_mazaheri
"انسان"
.
روز های کودکی
روزهایی بزرگ بود
وقتی
اسکناس ها را
تنها
برای زیبایی شان
دوست داشتیم
.
مابزرگ شده ایم
یا خوشبختی کوچک؟
.
#مهدی_مظاهری
کتاب #تغییر_تمدن
🍂🌿🌿🍂
@mahdi_mazaheri
"عریان"
.
هیچ کس
نفهمید
حتی تو
وقتی مرگ
دکمه به دکمه
پیراهنم را
باز می کرد
.
#مهدی_مظاهری
.
به کانال اشعار تلگرام بپیوندید...
هر شب و روز با شعری تازه می شویم...
⬇⬇⬇⬇⬇⬇⬇
@mahdi_mazaheri
قطره، کی میبرد از یاد، غم دریا را ؟!
بر مگردان نظر مهر ز یاران … یارا!
مات و مبهوت یکی گفت تورا روز هبوط:
ما نکردیم گناهی که برانی ما را
قصّه ای بود که گفتند و نکردیم انکار
سیب ممنوعه و افسونگری حوّا را !
توشه ای از نفس خویش به من بخشیدی
مگر اینگونه تحمّل بکنم دنیا را
در قنوتم به توسرگرمم و می خوانم مست
جذبه ی شمس و پریشانی مولانا را
نفس صبح ، زمان به تو پیوستن ماست
مژدهی صبح بده منتظر فردا را
مهدی مظاهری
۱۴۰۱/۷/۲۹
#نوسروده
@mahdi_mazaheri
"عشق"
.
دایره المعارف بزرگ را گشودم
هر لفظی را
معنایی ست
و هر معنایی را
باطنی
وهر باطنی را
حقیقتی...
.
.
محبوب من!
درباره ی حقیقت «عشق»
چه تفسیر های ساده لوحانه ای
نوشته اند
به راستی
معنای این گریه را
در کدام صفحه می توان یافت!
.
#مهدی_مظاهری
.
به کانال اشعار تلگرام بپیوندید...
هر شب و روز با شعری تازه می شویم...
⬇⬇⬇⬇⬇⬇⬇
@mahdi_mazaheri
"شاعر"
.
بر سینه
مدال افتخار
یا گلوله؟
بستگی دارد
کدام یک از دردهایت را
سروده باشی
#مهدی_مظاهری
راه صد منزل عبادت … ناگهان کوتاه شد
خود به دیدار من آمد … وقت بسم الله شد
سایه ی طاووس ، خاک تیره را پر نقش کرد
کُشت دیدارش مرا خاکم زیارتگاه شد
با نگاهش گفت با من هرچه می خواهی بگو
هر چه را می خواستم با او بگویم آه شد
هرکسی پرسید او را دیده ای انکار کن
هر کس ای دل گفت او را دیده ام گمراه شد
شکر می گویم که وقتی زنده بودم دیدمش
زنده بودن گرچه بعد از رفتنش جانکاه شد…
پاکبازی کن که شرط عاشقی جز صدق نیست
هرکسی اینجا گدایی کرد روزی شاه شد.
مهدی مظاهری
---------------
@mahdi_mazaheri
بعد از تجربه موفق با سالار عقیلی؛
همکاری جدید مهدی مظاهری با خوانندگان
مهدی مظاهری از بازخوردهای موفق البوم «اینکه دلتنگ توام» به خوانندگی سالار عقیلی خبر داد که براساس اشعار او منتشر شد.
پیش از این چند مجموعه شعر از این شاعر به چاپ رسیده است که «آنگونه که دانه های انگور»، «راحیل»، «عاشقانه های قیامت»، «پل رومی» از جمله این آثار هستند.
مظاهری درباره آثار جدید خود اظهار کرد: مجموعه جدیدی دارم که براساس آن هم آلبومی منتشر شده است و به زودی جزئیات بیشتری از آن اطلاع رسانی می شود.
"عریان"
.
هیچ کس
نفهمید
حتی تو
وقتی مرگ
دکمه به دکمه
پیراهنم را
باز می کرد
.
#مهدی_مظاهری
.
به کانال اشعار تلگرام بپیوندید...
هر شب و روز با شعری تازه می شویم...
⬇⬇⬇⬇⬇⬇⬇
@mahdi_mazaheri
"مرگ"
.
دو ستاره ی نامعلوم
در آسمانی کور
به دشواری می درخشند
دو شکوفه ی کوچک
بر دو درخت دور از هم
به دشواری می رویند
دو قلب کوچک
در میان آهن قراضه ها و سنگ ها
به دشواری می تپند!
آخرین نشانه های حیات
تا چند ساعت دیگر محو خواهد شد
تا چند ساعت دیگر
زیر آوار های سنگین
وقتی از تو بپرسم:
"چای گرم
یا بوسه؟"
و تو
به جای لبخند
انگشت های سردت را
در دستم رها می کنی.
.
#مهدی_مظاهری
.
به کانال اشعار تلگرام بپیوندید...
هر شب و روز با شعری تازه می شویم...
⬇⬇⬇⬇⬇⬇⬇
@mahdi_mazaheri
از نشاط صبح سرشارند ايوان ها هنوز
عطر لبخند تو را دارند گلدان ها هنوز
طعنه هایت، لطف هايت را نبرد از خاطرم
هم چنان هستند اينها با من و آن ها هنوز
سربگردان تا ببينی با تو می آيد به شوق
يك نفر چون سايه بی تو… در خيابان ها هنوز
از كدامين راه رفتی بر كسي معلوم نيست!
معنی سرگشتگی دارند ميدان ها هنوز
گرچه ليلی لب فرو بسته ست از پاسخ به دوست
می رسد فرياد مجنون از بيابان ها هنوز
نيست اشكم مرهمی بر آتش عشقت ولی
بر كويری داغ می بارند باران ها …هنوز
باز هم ديوانه ای آهنگ صحرا كرده است
می زند آتش، دم عشق تو بر جان ها هنوز…
#مهدی_مظاهری
#نوسروده
@mahdi_mazaheri__
"حکم"
.
عاشقت می شدم
اگر
تو را
هر کجا
جز
در"بعلاوه ی دوربین" تفنگم می دیدم...
.
#مهدی_مظاهری
کتاب #پل_رومی
🌧🍂🍂🌧
@mahdi_mazaheri__
نسیمم غرق در عطر بهاری ناامید از خویش
نسیم اما نسیم بی قراری نا امید از خویش
اگر آزاد باشم باز می گردم به آغوشت
به خاک افکن مرا، همچون شکاری ناامید از خویش
مزن بر پیرهن آتش که سنگ از کوه باریده ست
به شوق مرگ می آید قطاری نا امید از خویش
نمی گرید کسی بر خاک، دریا راست می گوید
مگر باران ببارد بر مزاری ناامید از خویش
از این ساز خراب، آهنگ شادی بر نمی آید
بزن با شور خود چنگی به تاری ناامید از خویش...
.
#مهدی_مظاهری
.
به کانال اشعار تلگرام بپیوندید...
هر شب و روز با شعری تازه می شویم...
⬇⬇⬇⬇⬇⬇⬇
@mahdi_mazaheri
"جنگ"
.
دوباره با خشم فریاد زد:
"از رود خانه بگذرید!"
.
سرباز ها
مثل مورچه های مردد
یکی یکی
سوار قایق های کاغذی شدند
.
«همه کشته خواهیم شد»
.
در همهمه ی تردید ها
یکی از ما
تفنگ را
به سوی فرمانده نشانه رفت
و تنها
یکی از ما
کشته شد
.
#مهدی_مظاهری
.
به کانال اشعار تلگرام بپیوندید...
هر شب و روز با شعری تازه می شویم...
⬇⬇⬇⬇⬇⬇⬇
@mahdi_mazaheri
غمم این است آیا با غم تو سر کنم یا نه؟
تو را دیگر نمی بینم بگو باور کنم یا نه؟
.
شب دیدار در پیراهنم یک غنچه پنهان بود
بگو این غنچه را در دوری ات پرپر کنم یا نه؟
.
تمام روز ها گرم از هوای دیدنت بودم
بگو نفرین به ماه سرد شهریور کنم یا نه؟
.
به خوابم آمدی با چشم هایی مست در باران
از این پس گریه با دلتنگی ات کمتر کنم یا نه؟
.
مرا چون کوه می دانند یارانم ولی ابرم...
غرور و عشق نزدیکند،چشمی تر کنم یا نه؟
.
سفر خوش،اشک های گرم من پشت سرت، اما
تو را دیگر نمی بینم...بگو باور کنم یا نه!؟
.
#مهدی_مظاهری
#پنجره_های_بی_اتاق
⬇⚘⬇⚘⬇
@mahdi_mazaheri
دریا بمان ! اگرچه شبی بر تو دل نبست
بگذار غرق برکه شود ماه خود پرست...
.
در استکان خالی خود گریه می کنم
ساقی نظر نداشت بر این چشم های مست
.
باران برای ماهی تنگاب قصه بود
دنیا برای آمدن عشق کوچک است!
.
چندی ست می خورم غم و غم می خورد مرا
ای دل چرا گذاشته ای دست روی دست؟!
.
گفتی : " چقدر سنگدلی! "باورم نشد!
خود را نگاه کردم و آیینه ای شکست...
.
#مهدی_مظاهری
.
🌕🌑🌕🌑🌕🌑
@mahdi_mazaheri
غزل برای تو می آید... تویی که نام تو حوا بود
در اولین نظر آدم شد، دلی که عاشق و تنها بود
توعشق خواستی یانفرت،تو سیب خواستی یاآتش؟!
گناه حضرت آدم چیست؟ببین که میل تو بی جا بود
بیا که خاطره می خواهم، بیا و پنجره را وا کن
اگرچه فاصله ای هم نیست، اگرچه پنجره هم وا بود!
تنت سپید تنت باران، لبت چو ابر لبت باران
دلت گرفت چو در باران، خیال کام تو با ما بود
من وتو ودل ولب برلب،من وتو ودو بغل درشب!
من و تو و هیجان و تب،من و تو و شب رویا بود...
چو عشق سوی شکار آید، مکوش راه فراری نیست
ببین که بر کمر یوسف، نشان زخم زلیخا بود!
مخواه جمع رفیقان را!که روزسخت یکی کافیست...
صلیب سهم تو شد وقتی... برادر تو یهودا بود!
.
.
#مهدی_مظاهری
.
@mahdi_mazaheri
شبیه چشمت ای دیوانه تا محشر نمی آید
گمانم هیچ تصویری از این بهتر نمی آید
.
چنان مستم من از آیینه ی چشم تو ای ساقی
که از حالم شراب از شیشه در ساغر نمی آید
.
از آن روزی که در آیینه دیدم چشم هایت را
برایم هیچ چشمی قابل باور نمی آید
.
به راه دیگری رفتی و می پنداشتی با خود
که از دست دلم جز ... آه ... کاری بر نمی آید
.
نمی دانم چه در سر داشتی ... آتش به پا کردی
برای من خبر... جز داغ خاکستر نمی آید
.
تو را در دیگران دیدم ... اگر با دیگران بودم
ببین ... جز تو کسی از خانه ی من در نمی آید
.
مرا با پرده داران ، جز سلام صبر کاری نیست
که زیبایی قرآن بر لب کافر نمی آید
.
پدر ... آن روز ایمان خودش را امتحان می کرد
پدر شاید ... ولی این کار از خنجر نمی آید
.
چنان بی مهری یاران نا همراه سنگین است
که حتی گوشه ای از قصه در دفتر نمی آید
.
غرض از پیله بستن جرات پرواز با هم بود
کسی که پای حرفش نیست ... تا آخر نمی آید!
.
#نوسروده
#غزل
#مهدی_مظاهری
@mahdi_mazaheri
لبی تر کردی و من تازه فهمیدم زبانت را
در آغوشت کشیدم تا بگویی داستانت را
به دریا نوشی من بی حجاب ترس مهمان شو
در آور جامه ی تردید و بشکن استکانت را
مرا از اهتزاز پرچم پیروزی ام بشناس
تمام شهر می بینند رقص گیسوانت را
شبم تاریک و طولانی ست… این پایین مگیر از من
تماشاکردن سیّاره های کهکشانت را
دلم از طعنه های بی شمارت تا ابد خون است
بزن بر زخم هایم بوسه های ناگهانت را …
#مهدی_مظاهری
@mahdi_mazaheri
از مُشتِ صدف ، گوهر نایاب در آمد
شاهِ پریان از دل گرداب در آمد
آن شب که از این کوچه ی تاریک گذر کرد
انگار در این پنجره مهتاب در آمد
هر شب که لب آب به خود خیره شد آن ماه
صد آینه از دامن مرداب در آمد
در پاسخ هر نامه که از عشق سرودم
دشنام نوشت و غزل از آب در آمد
عشقی که ملامتگر میخانه ی من بود
رسواییش از گوشه ی محراب در آمد
حق داشت به رَعْیَت نکند نیم نگاهی
آن یار که از خانه ی ارباب در آمد …!
مهدی مظاهری
۱۴۰۱/۱/۲۱
#نوسروده
🌼🌼🌼🌼🌼
@mahdi_mazaheri