عشق ما را به عرش خواهد برد
عشق ما را بلند خواهد کرد
هستی پر مرارت ما را
عشق مانند قند خواهد کرد
عاشقی اتّفاق شیرینیست
عشق پروردگار انسان است
همگان فانیاند و او باقیست
دو جهان تشنهاند و چشمهٔ عشق
تا ابد باصفاترین ساقیست
هرکسی تشنه بود، بسم الله
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
إِذَا جَاءَكَ الْمُنَافِقُونَ قَالُوا نَشْهَدُ إِنَّكَ لَرَسُولُ اللَّهِ وَاللَّهُ يَعْلَمُ إِنَّكَ لَرَسُولُهُ وَاللَّهُ يَشْهَدُ إِنَّ الْمُنَافِقِينَ لَكَاذِبُونَ ﴿۱﴾
چون منافقان نزد تو آيند گويند گواهى مى دهيم كه تو واقعا پيامبر خدايى و خدا [هم] مى داند كه تو واقعا پيامبر او هستى و خدا گواهى مى دهد كه مردم دوچهره سخت دروغگويند (۱)
اتَّخَذُوا أَيْمَانَهُمْ جُنَّةً فَصَدُّوا عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ إِنَّهُمْ سَاءَ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ﴿۲﴾
سوگندهاى خود را [چون] سپرى بر خود گرفته و [مردم را] از راه خدا بازداشته اند راستى كه آنان چه بد مى كنند (۲)
ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ آمَنُوا ثُمَّ كَفَرُوا فَطُبِعَ عَلَى قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لَا يَفْقَهُونَ ﴿۳﴾
اين بدان سبب است كه آنان ايمان آورده سپس به انكار پرداخته اند و در نتيجه بر دلهايشان مهر زده شده و [ديگر] نمى فهمند (۳)
وَإِذَا رَأَيْتَهُمْ تُعْجِبُكَ أَجْسَامُهُمْ وَإِنْ يَقُولُوا تَسْمَعْ لِقَوْلِهِمْ كَأَنَّهُمْ خُشُبٌ مُسَنَّدَةٌ يَحْسَبُونَ كُلَّ صَيْحَةٍ عَلَيْهِمْ هُمُ الْعَدُوُّ فَاحْذَرْهُمْ قَاتَلَهُمُ اللَّهُ أَنَّى يُؤْفَكُونَ ﴿۴﴾
و چون آنان را ببينى هيكلهايشان تو را به تعجب وا مى دارد و چون سخن گويند به گفتارشان گوش فرا مى دهى گويى آنان شمعكهايى پشت بر ديوارند [كه پوك شده و درخور اعتماد نيستند] هر فريادى را به زيان خويش مى پندارند خودشان دشمنند از آنان بپرهيز خدا بكشدشان تا كجا [از حقيقت] انحراف يافته اند (۴)
وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ تَعَالَوْا يَسْتَغْفِرْ لَكُمْ رَسُولُ اللَّهِ لَوَّوْا رُءُوسَهُمْ وَرَأَيْتَهُمْ يَصُدُّونَ وَهُمْ مُسْتَكْبِرُونَ ﴿۵﴾
و چون بديشان گفته شود بياييد تا پيامبر خدا براى شما آمرزش بخواهد سرهاى خود را بر مى گردانند و آنان را مى بينى كه تكبركنان روى برمى تابند (۵)
سَوَاءٌ عَلَيْهِمْ أَسْتَغْفَرْتَ لَهُمْ أَمْ لَمْ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ لَنْ يَغْفِرَ اللَّهُ لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْفَاسِقِينَ ﴿۶﴾
براى آنان يكسان است چه برايشان آمرزش بخواهى يا برايشان آمرزش نخواهى خدا هرگز بر ايشان نخواهد بخشود خدا فاسقان را راهنمايى نمى كند (۶)
هُمُ الَّذِينَ يَقُولُونَ لَا تُنْفِقُوا عَلَى مَنْ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ حَتَّى يَنْفَضُّوا وَلِلَّهِ خَزَائِنُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَلَكِنَّ الْمُنَافِقِينَ لَا يَفْقَهُونَ ﴿۷﴾
آنان كسانى اند كه مى گويند به كسانى كه نزد پيامبر خدايند انفاق مكنيد تا پراكنده شوند و حال آنكه گنجينه هاى آسمانها و زمين از آن خداست ولى منافقان درنمى يابند (۷)
يَقُولُونَ لَئِنْ رَجَعْنَا إِلَى الْمَدِينَةِ لَيُخْرِجَنَّ الْأَعَزُّ مِنْهَا الْأَذَلَّ وَلِلَّهِ الْعِزَّةُ وَلِرَسُولِهِ وَلِلْمُؤْمِنِينَ وَلَكِنَّ الْمُنَافِقِينَ لَا يَعْلَمُونَ ﴿۸﴾
مى گويند اگر به مدينه برگرديم قطعا آنكه عزتمندتر است آن زبونتر را از آنجا بيرون خواهد كرد و[لى] عزت از آن خدا و از آن پيامبر او و از آن مؤمنان است ليكن اين دورويان نمى دانند (۸)
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تُلْهِكُمْ أَمْوَالُكُمْ وَلَا أَوْلَادُكُمْ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَمَنْ يَفْعَلْ ذَلِكَ فَأُولَئِكَ هُمُ الْخَاسِرُونَ ﴿۹﴾
اى كسانى كه ايمان آورده ايد [زنهار] اموال شما و فرزندانتان شما را از ياد خدا غافل نگرداند و هر كس چنين كند آنان خود زيانكارانند (۹)
وَأَنْفِقُوا مِنْ مَا رَزَقْنَاكُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ يَأْتِيَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ فَيَقُولَ رَبِّ لَوْلَا أَخَّرْتَنِي إِلَى أَجَلٍ قَرِيبٍ فَأَصَّدَّقَ وَأَكُنْ مِنَ الصَّالِحِينَ ﴿۱۰﴾
و از آنچه روزى شما گردانيده ايم انفاق كنيد پيش از آنكه يكى از شما را مرگ فرا رسد و بگويد پروردگارا چرا تا مدتى بيشتر [اجل] مرا به تاخير نينداختى تا صدقه دهم و از نيكوكاران باشم (۱۰)
وَلَنْ يُؤَخِّرَ اللَّهُ نَفْسًا إِذَا جَاءَ أَجَلُهَا وَاللَّهُ خَبِيرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ ﴿۱۱﴾
و[لى] هر كس اجلش فرا رسد هرگز خدا [آن را] به تاخير نمى افكند و خدا به آنچه مى كنيد آگاه است (۱۱)
﷽
عاشق شدن سخت است، آسان نیست
سلب تمام اختیارات است
تاوان خودخواهیست عشق، آری
عاشق شدن نوعی مجازات است
انسان بدون عشق، لایق نیست
شایستهٔ درک حقایق نیست
هر آدمیزادی که عاشق نیست
هرچند انسان، از جمادات است
آیینهدار آدمی عشق است
دار و ندار آدمی عشق است
پروردگار آدمی عشق است
هر باوری جز این خرافات است
لبهای سرخش معدن یاقوت
سحر کلامش جادوی هاروت
نوشینلبان از آن دهان مبهوت
روی رُخش چشم شهان مات است
بذل شفا قانون دستانش
در قتل ما کافیست مژگانش
حاشیّه زد بر لُمعه چشمانش
ابروی او شرح اشارات است
لبهای او سحر پریسایی
جادوی خنیای کلیسایی
در هر دمش صد فصّ عیسایی
هر حرفی از آن لب فتوحات است
«إنّا عَرَضْنا» بار غمهایش
«إنّا فَتَحْنا» کار دمهایش
«تَمْشي عَلَی اسْتِحْیا» قدمهایش
پا تا سرش تفسیر آیات است
لالاند در تفسیر عشق، اشراف
درماندهاند از معنیاش اوصاف
راز نهان در عین و شین و قاف
مستغنی از لفظ و عبارات است
روزی اهل عشق آتش شد
هرکس ز مهرش سوخت، مهوش شد
پر رنگتر شد هرکه محوش شد
آری، در اینجا نفی اثبات است
ای آدمیزادان، جهان وهم است
آری، زمین و آسمان وهم است
هرچیز میبینید، آن وهم است
انسان زمینگیر خیالات است
قدری به مرگ ایمان اگر دارید،
از پوچ دنیا دست بردارید
از بهترین لذت خبر دارید؟
دیدار او مافوق لذّات است
تا چند اسیر بند دنیایید؟
ای خودپرستان، دیده بگشایید
از بند خود بیرون نمیآیید؟
زندانیان! وقت ملاقات است
راضی شدن سرمایهٔ شادیست
تسلیم، تنها راه آزادیست
اینجا خرابی عین آبادیست
سرمنزل مستان خرابات است
من سوختم تا ساختم خود را
بازی نکرده باختم خود را
آخر به او انداختم خود را
توحید اسقاط اضافات است
سیّد مهدی طباطبایی
۱۴ آبان ۱۴۰۲ ساعت ۱۴
«إنّا عَرَضْنا» بار غمهایش
«إنّا فَتَحْنا» کار دمهایش
«تَمْشي عَلَی اسْتِحْیا» قدمهایش
پا تا سرش تفسیر آیات است
﷽
﴿وَالسَّلٰمُ عَلَىَّ يَومَ وُلِدتُ وَيَومَ أَموتُ وَيَومَ أُبعَثُ حَيًّا﴾
کلماتی چند خطاب به سیّد مهدی که چندین سال بار وجود مرا به شانه کشید به مناسبت سالروز میلادش
به من که اسم ندارم، سلام کن، مهدی!
منم ندای درونت، صدام کن، مهدی!
چهقدر از ته دل راه تا زبانت بود!
اگرچه راز توام، برملام کن، مهدی!
شروع کردمت از مبدأیی که مقصد توست
بیا و فاصلهها را تمام کن، مهدی!
بیا که خاصتر از من کسی برای تو نیست
کم التفات به حرف عوام کن، مهدی!
به نام توست زمین و به کام توست زمان
هماره کامروا! ترک نام کن، مهدی!
هرآنچه هست حلالت؛ به جای خواب و خوراک،
به خویش، خوردنِ غم را حرام کن، مهدی!
در این هوسکده از مرگ اگر کشیدی ناز
به بینیازی مطلق سلام کن، مهدی!
به استخوانشکنِ بی یک استخوان، به زبان
فشاری آور و ختم کلام کن، مهدی!
به قدر طاقت خود، اسب نفس را که هنوز
چموش و سرکش و وحشیست، رام کن، مهدی!
تو غایب از من و دجّال نفس در تک و تاز
زمان رسیده به آخر، قیام کن، مهدی!
هنر لطیفترین حجّت وجود منست
ترانه سر کن و حجّت تمام کن، مهدی!
دوباره شب شده و با تو حرفها دارم
دلم برای تو تنگ است، نقطه چین، بوسه
اگر که از سر ذوقم نبود، میگفتم؛
که هست اصل چهار اصول دین بوسه!
برای کاهش افسردگی و رنج حیات
بغل گزینه خوبیست، همچنین بوسه
همیشه بارش باران به گریه شد تشبیه
کسی نگفت که زد ابر بر زمین بوسه
همیشه غنچه که خندید یادت افتادم
مرا به یاد بیار ابرها که میبارند
حسین جان
هزار بار به محنت صدا زدیم تو را
تو هم به رسم محبت صدا بزن ما را
لَأَنْتُمْ أَشَدُّ رَهْبَةً فِي صُدُورِهِمْ مِنَ اللَّهِ ۚ ذَٰلِكَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لَا يَفْقَهُونَ
وحشت از شما در دلهای آنها بیش از ترس از خداست؛ این به خاطر آن است که آنها گروهی نادانند!
آیه ۱۳ سوره مبارکه حشر
﴿يٰأَيُّهَا النّاسُ أَنتُمُ الفُقَراءُ إِلَى اللَّهِ وَاللَّهُ هُوَ الغَنِىُّ الحَميدُ﴾
Читать полностью…همچو افسانههای گیسوی او
قصّهٔ ما و عشق طولانیست
قبل خِلقت مصاحبش بودیم
صحبت این دو روز دنیا نیست
عشق ما را ادامه خواهد داد
گویند تمنّایی از دوست بکن سعدی
جز دوست نخواهم کرد از دوست تمنّایی
﴿يٰأَيُّهَا الَّذينَ ءامَنوا لا تُلهِكُم أَموٰلُكُم وَلا أَولٰدُكُم عَن ذِكرِ اللَّهِ وَمَن يَفعَل ذٰلِكَ فَأُولٰئِكَ هُمُ الخٰسِرونَ﴾
Читать полностью…راز نهان در عین و شین و قاف
مستغنی از لفظ و عبارات است
ای جلاداده به آیینه توحید، حسین
کشتهٔ کرب و بلا، زندهٔ جاوید، حسین
رفقا ممنون میشم نماز شب اول قبر بخوانید برای ابراهیم روزبهانی، ابراهیم ابن حسین.
Читать полностью…ندیدهام که طبیب از دوا دریغ کند
به جز لب تو که دارد در آستین بوسه
خواص بوسه که پوشیده نیست بر احدی
بگو چه فایدههایی ندارد این بوسه؟!
نهفته است در آن آفتاب هستی بخش
اگر که دیده شود زیر ذرّهبین بوسه
﷽
کمینه پیشکشی به جناب کبریای صدیق الاکبر، فاروق الاعظم، مولانا امیرالمومنین علی علیه آلاف التحیة و الثناء
چنان ندیده گرفت این جهان تالّم را
کسی ندیده ز ما یک دهان تبسّم را
دلا به نزد خلایق مبر تظلّم را
شنیدهای که «قُلِ الله ثُمَّ ذَرْهُمْ» را؟
بگو علی و رها کن تمام مردم را
تو را اگر همه تنها گذاشتند چه غم؟
علیست همدم غمدیدگان بیهمدم
جهان اگر به دلت زخم میزند به ستم
علیست مرهم این زخمهای بیمرهم
علی بشارت صلح است هر تخاصم را
بگو علی که علی ارمغان ناسوت است
علی علی دم روحانیان لاهوت است
دلی که نام علی را شنیده مبهوت است
لبی که ذکر علی را گرفته یاقوت است
علی رقم زده زیباترین ترنّم را
علیست اوّل و آخر، علیست جلوهٔ ذات
علیست ظاهر و باطن، علیست نور حیات
علیست باطن صبر و علیست نفس صلات
علیست مام محبّت، علیست باب نجات
سزد فدای وجودش کنی اَب و اُم را
علی مفسّر قرآن، علی کتاب مبین
علی مُنَزِّل طٰهٰ و مُنْزِل یاسین
علی معلّم انفاس قدس روح الامین
علی امین زمان و علی امان زمین
علی قرار مکین است هر تلاطم را
بگو به غیر علی کیست غالب صفدر؟
علی مظفّر بدر است و فاتح خیبر
علیست معدن خیر و علیست دافع شر
علیست عین حیات و عجیب نیست اگر
که برگزید خداوند چشمهٔ خم را
علی به خاک نشاندهست پشت شیطان را
علی به سجده کشاندهست انس را، جان را
علی به عرش رساندهست اهل ایمان را
علی بُراق دواندهست آسمانان را
علی به رقص درآورده ماه و انجم را
علیست فرد احد، پردهدار غیب و شهود
به اعتبار علی جان گرفت ملک وجود
به اعتبار علی شد ابوالبشر مسجود
بدون شک پدر ما در آن بهشت خلود
در آرزوی نجف بود و خورد گندم را
علیست مالک هفت آسمان و کلّ بروج
علیست آنکه به الیاس داده اذن عروج
علیست آتش سوزان ملحدان لجوج
علیست آنکه به یأجوج بسته راه خروج
بلی، علیست که سد کرده هر تهاجم را
علی کنار خلیل خدا در آتش بود
به این دلیل گلستان شد آتش نمرود
تماماً از علی آموخت علم را داوود
علیست آنکه تجلّی به کوه طور نمود
کلیم یاد گرفت از علی تکلّم را
علیست راحت روح و علیست شادی جان
علیست ناجی نوح از کشاکش طوفان
گمان مکن که وجود علیست بند زمان
که جز بقای علی کلّ من علیها فان
برون کن از سر خود ننگ این توهّم را
نبود اگر مدد مرتضیٰ علی محجوب
نمیرسید به آغوش یوسفش یعقوب
بدا به نوح که میماند تا ابد مغلوب
ز رستخیز بلایا نرسته بود ایّوب
نگشته بود مسیح آسمان چارم را
پیمبران اولو العزم و صاحب اعجاز
به خاک کوی علی سودهاند روی نیاز
بدا به حال اسیران این سرای مجاز
که هر فرشته به هر لحظه میدهد آواز
به گوش آدمیان «حَسْرًةً عَلَیْکُم» را
علی حقیقت هستی و نور ارض و سماست
علی بقای قدیم و علی حدوث فناست
علی خلیفهٔ دنیا و حاکم عقباست
علی وصیّ محمّد، علی ولیّ خداست
ببین به یُمن ولای علی تنعّم را
شرار عشق علی کائنات را سوزاند
لهیب جلوهٔ ذاتش صفات را سوزاند
یغوث و لات و هبل را، منات را سوزاند
محبّتش همهٔ سیئات را سوزاند
چنان که شعله بسوزد تمام هیزم را
به جان او که جهان بیوجود اوست سیاه،
جهان بدون علی یعنی آسمان بی ماه
اگرچه نامهٔ ما را سیاه کرده گناه
چنان نهفته به ما لطف میکند آن شاه
که حس نمیکند اینجا گدا ترحّم را
علیست روح خدا، جان خلق، نفس رسول
بلیغتر که بگویم؛ علیست زوج بتول
علیست فرع فروع و علیست اصل اصول
نماز اهل دو عالم نمیشود مقبول
مگر کنند ز خاک درش تیمّم را
طواف ما به حریمش نماز میگردد
که گرد پردهٔ این در حجاز میگردد
بگو به آنکه کماکان به ناز میگردد
همیشه نیش تو سوی تو باز میگردد
که دشمنی به جز از خویش نیست؛ کژدم را
سیّد مهدی طباطبایی
یا أبصر النّاظرین
پنهان شدیم پشت حجابی به نام پلک
کوریم و میرویم به دنبال گام پلک
در هر ندیدن است خیالات دیدنی
دیدن به نام دیده شد امّا به کام پلک
دل کشتهٔ نظرفکنیهای چشم ماست
تیغ کشندهایست میان نیام پلک
راه قلندری همه در چشمپوشی است
هر خرقهپوش ره نبرد در مقام پلک
بر قبض و بسط ما نگشاید کسی مژه
چشمی بخواب بلکه کنی التیام پلک
این لحظه هم گذشت، دریغا که غافلی؛
یک معنی است شرح هزاران کلام پلک
سیّد مهدی طباطبایی
وَلَا تَهِنُواْ وَلَا تَحۡزَنُواْ وَأَنتُمُ ٱلۡأَعۡلَوۡنَ إِن كُنتُم مُّؤۡمِنِينَ
سستى مکنید و غمگین نشوید، که شما برترید، اگر با ایمان باشید.
آیه ۱۳۹ سوره مبارکه آل عمران
(یهودیان از ترس) بر جنگ با شما جمع نمیشوند مگر در قریههای محکم حصار یا از پس دیوار (دشمنی مکر و حیله و جاسوسی)، کارزار بین خودشان سخت است، شما آنها را جمع و متّفق میپندارید در صورتی که دلهاشان سخت متفرق است، زیرا آن قوم دارای فهم و عقل نیستند.
آیه ۱۴ سوره مبارکه حشر
حسین جان
ای تکیهگاه غربت بر باد رفتگان
ای سرپناه بیکسی آس و پاسها