🌷برترینهاےشعـرڪوتاه بدون لینڪ @mahfel_sher96 حضورتان را بمهـــر می ستائیم🌷
بـا لبهـایم نه
مـن همیشـه تـو را
بـا چشـمهـایم میبوسـم
#آرام_تــر
#گـرم_تــر
#عاشقــانه_تـر ...!!!
#سوسن_درفش
جانا چه گویم شرح فراقت؟
چشمی و صد نم
جانی و صد آه...
#حافظ
خودم را
جایی جا گذاشتهام
شاید کنار تو
در باغهای سیب
شاید بالای تپهها
و یا شاید
در جادهای که
جنگل را دور میزد و
به دریا میرسید
روبهروی آینه ایستادهام
اما
از چهرهام خبری نیست
#رسول_یونان
🎶🕊
بر دل من که جای توست
کارگهِ وفایِ توست
هر نَفسی همیزنی
زخمِ سِنان چرا؟ چرا؟
_غزل_مولانا
_علیرضا_قربانی
مَـن بہ شَـببـوسہهاےِ آغـوشِ تـو
آلـودهاَم
تَـبِ داغِ انـدامِ مـن
پَـس میدهـد بہ روشنـاےِ سـَحـَر
خـمارےام
#فرزانہ_طالبیپور
⭐️🌙
📕_ داستان کوتاه شب
داستان انیشتین و رانندهاش
انیشتین برای رفتن به سخنرانیها و تدریس در دانشگاه از راننده مورد اطمینان خود کمک میگرفت. راننده وی نه تنها ماشین او را هدایت میکرد بلکه همیشه در سخنرانیها در میان شنوندگان حضور داشت طوریکه به مباحث انیشتین تسلط پیدا کرده بود یک روز انیشتین در حالی که در راه دانشگاه بود با صدای بلند گفت که خیلی احساس خستگی میکند رانندهاش پیشنهاد داد که جایشان را عوض کنند و او جای انیشتین سخنرانی کند چرا که انیشتین تنها در یک دانشگاه استاد بود و در دانشگاهی که سخنرانی داشت کسی او را نمیشناخت و طبعاً نمیتوانستند او را از راننده اصلی تشخیص دهند. انیشتین قبول کرد، اما در مورد اینکه اگر پس از سخنرانی سوالات سختی از وی بپرسند او چه میکند، کمی تردید داشت به هر حال سخنرانی راننده عالی انجام شد ولی تصور انیشتین درست از آب درآمد. دانشجویان در پایان سخنرانی شروع به مطرح کردن سوالات خود کردند. در این حین راننده باهوش گفت سوالات به قدری ساده هستند که حتی راننده من نیز میتواند به آنها پاسخ دهد سپس انیشتین از میان حضار برخواست و به راحتی به سوالات پاسخ داد به حدی که باعث شگفتی حضار شد.
همه شب با دل دیوانه خود در حرفم
چه کنم جز دل خود نامه بری نیست مرا
#صائب_تبریزی
🎶🕊
دریاکنار
بانوحمیرا
خوشا ڪہ زلف تو ڪَیرم بہ خواب خوش هر شب
خوشا ڪہ روے تو بینم بہ ڪام دل هر ماه..!!!
#عبیدزاڪانی
کنارم گذاشتی
تلخم کنی؟
شرابی شده ام ناب
حسرت بکش
#لادری
َ
مستم کن
آنچنان که ندانم ز بیخودی
در عرصهی خیال
که آمد؟ کدام رفت؟
☕️🌱
❣هرعصر آمدنت را
به دلم
به آغوشم
به شعرم
وعده میدهم
نفرین بر من که ...
دوست داشتنت
بدقول ترین شاعر شهرم کرده ...
_رضا کریمی
روزیام لبخند سرخ توست پس انفاق کن
شاد میگردد به سیبی، تنگدستی مثل من
#فاضل_نظری
هر جا که می و مطرب و معشوق دهد دست
معموره آراسته عالم آبست
می نوش که چشم بد ایام درین فصل
پیوسته بخوابست اگر چشم حبابست
خوش گفت فلاطون بسکندر که درین دور
گر سد غمی هست همین سد شرابست
غیر از لب کم حرف تو ساقی نشنیدم
جائیکه میان می و ساغر شکرآبست
از مدرسه بگریز که بس تیره درونی
در پهلوی هم تنگ چو اوراق کتابست
محروم ز می زاهد ازین عقل تنک شد
کشتی نتوان راند بهر جا تنک آبست
#کلیم_کاشانی
امشب بیا درخلوتم ، بنشین ڪمے دیوانہ شو
شمع شب افروزت شوم بر گرد من پروانہ شو
#افسانه_احمدی_پونہ
مهستی
عالیه
👌
اینم واسه حال خوبتون😍
#تو
مثل #شب برهنه ی تابستان ،
تن ملتهب من .
تو سرزمین منی ..
#تو ،
حسرت دور و نزدیک منی
#ناظم_حکمت
ای جان و جهان من کجایی
آخر بر من چرا نیایی
ای قبلهٔ حسن و گنج خوبی
تا کی بود از تو بیوفایی
#سناییای جان و جهان من کجایی
آخر بر من چرا نیایی
ای قبلهٔ حسن و گنج خوبی
تا کی بود از تو بیوفایی
#سنایی
آن سست وفا که یار دل سخت من است
شمع دگران و آتش رخت من است
ای با همه کس به صلح و با ما به خلاف
جرم از تو نباشد گنه از بخت من است
#سعدی
دل خوشم با غزلی تازه همینم کافیست
تو مرا باز رساندی به یقینم کافیست
قانعم بیشتراز این چه بخواهم از تو
گاه گاهی که کنارت بنشینم کافیست
گله ای نیست من و فاصله ها همزادیم
گاهی از دور تو را خوب ببینم کافیست
آسمانی، تو درآن گستره خورشیدی کن
من همین قدر که گرم است زمینم کافیست
من همین قدر که با حال و هوایت گهگاه
برگی از باغچه شعر بچینم کافیست
فکر کردن به تو یعنی غزلی شورانگیز
که همین شوق مرا خوب ترینم کافیست
محمد علی بهمنی
عشقت به هزار پادشاهی ارزد
وصلِ تو ز ماه تا به ماهی ارزد
آن را که رخی بود بدین زیبائی
انصاف بده که هرچه خواهی ارزد
#عطار
♡
دلبر صنمی شیرین، شیرین صنمی دلبر
آذر به دلم برزد، برزد به دلم آذر
بستد دل و دین از من، از من دل و دین بستد
کافرنکند چندین، چندین نکند کافر
او رخ چو قمر دارد، دارد چو قمر او رخ
عنبر ز قمر رسته، رسته ز قمر عنبر
چوگان سر زلفش، زلفش ز سر چوگان
چنبر همه در جوشن، جوشن همه در چنبر
هرگز به صفت چون او، چون او به صفت هرگز
آزر نکند نقشی، نقشی نکند آزر
چشمش ببرد دلها، دلها ببرد چشمش
باور نکند خلق آن، خلق آن نکند باور
حیران شده و عاجز، عاجز شده و حیران
بتگر ز رخش چون بت، چون بت ز رخش بتگر
عاشق شدهام بر وی، بر وی شدهام عاشق
یکسر دل من او برد، برد او دل من یکسر
نالم ز رخش دایم، دایم ز رخش نالم
داور ندهد دادم، دادم ندهد داور
گریان من و او خندان، خندان من و او گریان
لاغرمن و او فربه، فربه من و او لاغر
مسته صنما چندین، چندین صنما مسته
می خور به طرب با من، با من به طرب می خور
_نظامی گنجوی
حرفی بزن صدایت را ببوسم ...
زندگی از من فراموشکردنت را میخواهد
و این چیزیست که قلبم از فهمیدنش ناتوان است.
#محمود_درویش
َ
وقتی میگم
میخوام تو یک کلبه تو جنگل
زندگی کنم منظورم اینه ...🩵
غمت مباد و گزندت مباد و درد مباد
که مونس دل و آرام جان و دفع غمی
#سعدی
#دلم سفر می خواهد
با حالی که خوش باشد
#لب هایی که بخندد
#دلی که آرام باشد
"شـب"
''موسیقی "
#تــو
و جاده ای
که هیچ " #پایانی"
نداشته باشد !
#نرگس_صرافیان_طوفان
چه ڪرده اے
#تــــــــــــو با
دلـم ڪه از#___تـو
پیش دیڪَران ڪَلایه هـم
ڪه می ڪنم شعــرحساب می شـود
#ڪاظـم_بهمنی.
جدا از این من و ما و رها ز چون و چرا
کسی نشسته در آنسوی ماجرا که تویی
نهادم آینه ای پیش روی آینه ات
جهان پر از تو و من شد پر از خدا که تویی
#حسین_منزوی