در سایه حکومت موفق، انسان مومن دنبال اهداف دینی-اخروی خود می رود و کافر هم به اهداف مادی خود دست می یابد.
✅نتیجه: در حالی که، بی گمان، در چارچوب فکر دینی، مصلحت دین در بالاترین درجه از اهمیت قرار دارد، مصلحت حفظ حکومت، در مقایسه، بسیار ناچیز است. حکومت پدیده ای است دنیوی که مستقیم باید در خدمت اهداف دنیوی مردم نقش ایفا کند. البته، با برآورده شدن اهداف دنیوی در سایه حکومت درست و حکمرانی شایسته، دین داران بهتر می توانند در جامعه ای ایمن و خالی از فقر و فلاکت، به اهداف اخروی-دینی دست یابند. در مقابل، اگر حکومت در جامعه اسلامی با یدک کشیدن قید و بند "اسلامی" کارویژه های ذاتی و اصلی خود را فراموش کند، جای متن و حاشیه را در حکومتداری جابجا سازد و به این توهم روآورد که مستقیم برای نجات دین مردمان برپا شده است، چنین حکومتی نه تنها نخواهد توانست دین و دینداری را یاری کند، بلکه بخاطر گم کردن اولویت ها و جدی نگرفتن مسئولیت های خود در قبال نیازهای مادی جامعه، مردم را از بهزیستی این جهانی هم محروم خواهد ساخت. چنین حکومتی ممکن است، زمینه دینداری مومنان را تباه سازد. به همین دلیل، چنین دولت هایی در عمل بر ضد ادعای دینی خود تبدیل می گردند و همزمان، دنیای مردم را تاریک ساخته و دین آنان را از رمق می اندازند.
23فروردین 1402 شفیعی
@Mahmood_shafiee
[1] انما هی متاع ایام قلائل یزول منها ما کان کما یزول السراب او کما یتقشع السحاب و نهضت فی تلک الاحداث حتی زاح الباطل و زهق و اطمان الدین و تنهنه. بخشی از نامه 62
🔰پیامبر ص و خاستگاه ستمگری در جامعه
✅در بخشی از حدیثی از پیامبر گرامی اسلام ص (ج 74 بحار الانوار، چ دوم سال 1403ق دار الاحیاء التراث العربی، ص [1]186) نقل شده است که آن حضرت به دورانی از زندگی مسلمانان تا روز قیامت اشاره کرده و شرایط سختی را برای مردم توصیف کرده اند که سر منشا آن سختی ها، حاکمان ستمگر و حکومت هایی هستند که در آن حکومتها بدکاران فاسق در صدر نشسته و قدر می بینند.
✅در چنین شرایطی آن دسته از مردمانی که لب به اعتراض می گشایند و حاکمان را به انجام نیکی ها دعوت می کنند، این گروه از مردم نه تنها پاسخ مثبتی از حاکمان دریافت نمی کنند که خود مورد ستم واقع می شوند و به خاطر اینکه آنان چنین حاکمانی را از ستمگری باز می دارند، به جرم چنین اعتراضی تحت فشار قرار می گیرند.
✅پیامبر گرامی اسلامی ص تاکید می فرمایند که مردم در چنین وضعیتی باید بر ایمان خود تکیه کنند و بسیار مقاوم و صبور باشند. نجات مردم در چنین شرایطی این نیست که خود را به تبعیت از حکومتگران به انواع فسادها و گناهان آلوده کنند؛ بلکه باید دامن خود را از ناپاکی جدا سازند و بر عمل صالح پناه ببرند. البته چنین محیط سیاسی و اجتماعی آلوده ای تمایل به عمل صالح را بر همگان سخت می گرداند و زمینه فساد را پیش پای مردمان می گستراند؛ اما نجات انسان مومن در چنین شرایطی به این است که، بر نفس خود نهیب زند و آن را بر انجام عمل صالح وادارد تا بتواند سالم از این جهان خارج گردد و در آخرت به بهشت برین در آید.
✅این فرمایش حضرت با آموزه های قرآنی در این زمینه هماهنگ به نظر می رسد. در این باره آیات متعددی قابل ذکر است که در این یادداشت کوتاه فقط به دو مورد اشاره می کنم.
🔷1. در آیه 258 سوره بقره خداوند علت ستیز و جدال نمرود با ابراهیم ع را این می داند که خداوند به نمرود حکومت داده بود و همین حکومت زمینه طغیان را در او مهیا ساخت. نشانه طغیان این بود که بجای گوش کردن به دعوت ابراهیم ع به انکار خدا پرداخت و در این باره وارد ستیز و جدال با آن حضرت شد.
🔷2. در آیه 34 سوره نمل خداوند از زبان ملکه سبا قاعده ای کلی در باره حکومت و حکمرانی را بیان می کند. آن قاعده این است که در طبیعت حکومت و حکمرانی تمایل به فساد سرشته شده است و از این رو حکومت گران وقتی وارد منطقه ای آباد می شوند آنجا را به فساد می کشند و مردمان محترم و آبرومند را بی آبرو می سازند و آنها را به حقارت وا می دارند.
19فروردین 1402 شفیعی
@Mahmood_shafiee
[1] ایها النّاسُ انَّ بَینَ یدَی السّاعَةِ اموراً شِداداً وَاهوالًا عِظاماً وَزَماناً صَعباً یتَمَلَّک فیهِ الظَّلَمَةُ وَ یتَصَدَّرُ فیهِ الفَسَقَةُ وَ یضامُ فیهِ الآمِرونَ بِالمَعروفِ وَیضطَهَدُ فیهِ النّاهونَ عَن المُنکرِ فَاعِدُّوا لِذلِک الایمانَ وَعَضُّوا عَلَیهِ بِالنَّواجِذِ وَالْجَأُوا الَی العَمَلِ الصّالِحِ وَ اکرِهوا عَلَیهِ النُّفوسَ تُفضُوا الَی النَّعیمِ الدّائِمِ.
🖊چیستی سقوط سیاسی
✅سقوط سیاسی می تواند دو معنای متفاوت داشته باشد. ۱. تغییر رژیم سیاسی. ۲. از بین رفتن مشروعیت سیاسی. سقوط به معنای تغییر رژیم سیاسی محل بحث این یادداشت نیست.
🔷 در معنای دوم (از بین رفتن مشروعیت سیاسی)، سقوط سیاسی به سه شیوه متفاوت، هر چند مرتبط به هم، ممکن است اتفاق بیفتد.
🔸الف. سقوط دینی: به این معنا که از منظر هنجارهای دینی نتوان مشروعیت رژیم سیاسی را توجیه کرد. اگر یک رژیم سیاسی نتواند حداقل های کارویژه خود را عادلانه تحقق بخشد. (طبق نامه ۵۳ نهج البلاغه، چهار کارویژه اصلی حکومت ها، جمع مالیات، تضمین امنیت خارجی، آوردن نظم داخلی و ایجاد آبادانی یا همان رفاه و توسعه است) در ادبیات دینی آن رژیم سیاسی ذیل حکومت های جور قرار می گیرد و از ذیل رژیمهای مشروع خارج می گردد.
🔸ب. سقوط جامعه شناختی: اگر یک رژیم سیاسی رضایت اکثریت مردمان کشور را از دست دهد، با نگاه جامعه شناختی چنان رژیمی مشروعیت ندارد. در نگاه جامعه شناختی، حکومتها از دو چهره خصوصی و عمومی برخودردارند. چهره خصوصی حکومت در تامین منافع طبقات قدرتمند و حفظ بقای خود حکومت، بازتاب می یابد. در مقابل، چهره عمومی دولت، مربوط به خدماتی است که نیازهای گوناگون جامعه را برطرف می سازد. بهداشت و سلامت، آموزش و فرهنگ، انسجام اجتماعی، حل اختلافات، ایجاد رفاه و توسعه، حفظ حوزه های خصوصی گروه های مختلف و بسط آزادی های شناخته شده و اموری از این قبیل، مثالهایی برای خدمات عمومی و نشان دهنده چهره عمومی حکومتها به شمار می روند. حکومت درصورتی می تواند رضایت اکثریت را تحصیل کند که در انجام این وظایف برای همگان موفق عمل کند و گرنه آن حکومت مشروعیت خود را از دست خواهد داد.
🔸ج. سقوط عقلی-فلسفی: اگر با تحلیل عقلی نتوان حکمرانی حاکمان را توجیه کرد، آن رژیم سیاسی نامشروع است. مهمترین توجیه عقلی رژیم های سیاسی در جهان کنونی، نمایندگی حکومت از اراده ملت ها است. حکومت، با تحلیل عقلی، به معنای اداره ملکیت های مشترکی چون جان، مال، ناموس و مذهب است. مالکیت این امور ، در وجه اجتماعی، متعلق به همکان است نه حکومت و حاکمان. در تحلیل فلسفی حاکمیت اصلی از آن ملت است و حاکمیت عملی حکومت به نمایندگی از انان صورت می گیرد. بر این اساس، اگر حکمرانی مبتنی بر یک دموکراسی انتخاباتی آزاد و سالم نباشد، رژیم سیاسی نامشروع خواهد بود.
🔸لازم به یاد آوری است که اگر حکومتی مشروعیت جامعه شناختی و عقلی را نداشته باشد، از نظر شرع نیز نامشروع خواهد بود. دلیل این است که هر آنچه با عقل قابل توجیه نباشد از منظر شرع و دین هم توجیه ناپذیر خواهد بود. همچنین حکومت بر مردم بدون رضایت آنان، طبق روایات معتبر و بعضی از تفسیرها از آیه عدل و امانت (ان الله یامرکم ان تودوا الامانات الی اهلها و اذا حکمتم بین الناس ان تحکموا بالعدل)، نامشروع است.
🔸با این توضیح، هر گاه سخن از سقوط رژیم سیاسی می شود، همیشه تغییر رژیم سیاسی منظور نیست؛ بلکه گاهی منظور فروکش کردن مشروعیت آن در معناهای گوناگون است. در جهان اسلام رژیم های زیادی برپا شده، و کم و بیش، پایدار مانده اند؛ بدون اینکه مشروعیت سیاسی کافی داشته باشند. در طول تاریخ بلند مدت جهان اسلام، بسیاری از حاکمان اموی و عباسی با زور و غلبه بر اریکه قدرت نشسته اند و بنام خدا و اسلام، ستم گرانه، از مردم اطاعت گرفته اند؛ اما مشروعیت نداشته اند. در دوره معاصر ایران، از صفویه تا پهلوی، بسیاری از حکومت ها نامشروع بودند. در جهان معاصر و در اروپای قرن بیستم، فاشیسم، نازیسم و کمونیسم برای چندین دهه حکومت های نامشروع برپا کردند، بدون اینکه تغییر کنند.
🔸نتیجه گیری: هر حکومتی اگر دغدغه حفظ نظام را دارد و از سقوط هراسان است، باید بداند که نه سقوط صرفا تغییر رژیم سیاسی است و نه حفظ نظام به صرف حفظ کردن منافع خصوصی حکومت، تحقق می یابد. اگر حکومتی توانست با اهتمام به چهره عمومی قدرت سیاسی، امانت داری خود را اثبات کند و با انجام موفق کارویژه های ذاتی خود مانند رفاه و توسعه، آسایش و امنیت بیرونی و آرامش درونی همگانی، رضایت اکثریت را تحصیل نماید، به واقع، نظام را حفظ کرده است. اما اگر در راضی کردن عموم مردم شکست خورد، چنین حکومتی اگر بماند، فقط خودش را حفظ کرده است.
۵اسفند۱۴۰۱ شفیعی
@Mahmood_shafiee
🔰بازشناسی حاکمان صالح
🖊پرسش: حکومت صالح و ستمگر را چگونه می توانیم از همدیگر تشخیص دهیم؟ به عبارت دیگر، معیارهای روشنی که در عمل بتوان با توجه به آنها حکومتگران شایسته را از صاحبان قدرت ناشایست بازشناخت، کدامند؟
🖊پاسخ: امام علی ع در این زمینه در گفته ها و نوشته های خود پاسخ های بسیار دقیق و ارزشمندی ارائه فرموده اند که، مستند، به بعضی از آنها که در پیمان نامه آنحضرت با مالک اشتر منعکس شده اند در این یادداشت کوتاه می پردازیم. آنچه در پی می آید سه قطعه از آن نامه و ترجمه آنهاست که امام ع شاخص های مشخصی درباره حکمرانی صحیح ارائه کرده اند. در پایان هم تحلیلی از این سه بخش صورت گرفته است.
✅ 1. داوری عموم مردم:
امام ع در اوایل نامه 53 نهج البلاغه که به پیمان آنحضرت با فرماندار اعزامی خودش به مصر، مالک اشتر، مربوط است، چنین فرموده اند: "يَا مَالِكُ أَنِّي قَدْ وَجَّهْتُكَ إِلَى بِلَادٍ قَدْ جَرَتْ عَلَيْهَا دُوَلٌ قَبْلَكَ مِنْ عَدْلٍ وَ جَوْرٍ وَ أَنَّ النَّاسَ يَنْظُرُونَ مِنْ أُمُورِكَ فِي مِثْلِ مَا كُنْتَ تَنْظُرُ فِيهِ مِنْ أُمُور الْوُلَاةِ قَبْلَكَ وَ يَقُولُونَ فِيكَ مَا كُنْتَ [تَقُولُهُ] تَقُولُ فِيهِمْ وَ إِنَّمَا يُسْتَدَلُّ عَلَى الصَّالِحِينَ بِمَا يُجْرِي اللَّهُ لَهُمْ عَلَى أَلْسُنِ عِبَادِه"
🔷ترجمه: "جناب مالک! من تو را در مناطقی از این جهان به حکمرانی گماشتم که قبل از تو دولت هایی بر آنان حکمرانی کرده اند؛ همانها که بعضی دادگر و بعضی ستم گر بوده اند. بی تردید، مردم به شیوه عملکرد تو دقت می کنند؛ همان طور که خود شما روزگاری که یکی از مردمان بودی به عملکرد حاکمان قبل از خودت توجه می کردی. باید بدانی که مردم درباره تو مانند داوری تو درباره دیگران، اظهار عقیده می کنند. و البته که حاکمان صالح و طالح را از طریق آنچه که خداوند بر زبان عموم مردم جاری می سازد، می توان شناخت"
✅2. برابر دیدن مردم از سوی حکومت:
در بخش دیگری از همان نامه، حضرت چنین می فرمایند: " وَ أَشْعِرْ قَلْبَكَ الرَّحْمَةَ لِلرَّعِيَّةِ وَ الْمَحَبَّةَ لَهُمْ وَ اللُّطْفَ بِهِمْ، وَ لَا تَكُونَنَّ عَلَيْهِمْ سَبُعاً ضَارِياً تَغْتَنِمُ أَكْلَهُمْ، فَإِنَّهُمْ صِنْفَانِ: إِمَّا أَخٌ لَكَ فِي الدِّينِ وَ إِمَّا نَظِيرٌ لَكَ فِي الْخَلْقِ "
🔷ترجمه: "تو، به عنوان فرمانروا، باید با جان و دل، نه فریبکارانه و ظاهرسازانه، نسبت به مردم عشق و محبت بورزی و به آنان نیکویی کنی. و نباید نسبت به آنان مانند حیوان درنده ای باشی که خوردن آنان را غنیمت بشماری. همانا مردم دو صنف بیشتر نیستند: یا برادر دینی تو هستند یا مثل تو انسان اند."
✅3. راضی کردن عموم به جای گروهی اندک:
در بخش دیگری از همین نامه، امام ع می فرمایند "وَ لْيَكُنْ أَحَبَّ الْأُمُورِ إِلَيْكَ أَوْسَطُهَا فِي الْحَقِّ وَ أَعَمُّهَا فِي الْعَدْلِ وَ أَجْمَعُهَا [لِرِضَا] لِرِضَى الرَّعِيَّةِ فَإِنَّ سُخْطَ الْعَامَّةِ يُجْحِفُ [بِرِضَا] بِرِضَى الْخَاصَّةِ وَ إِنَّ سُخْطَ الْخَاصَّةِ يُغْتَفَرُ مَعَ [رِضَا] رِضَى الْعَامَّةِ وَ لَيْسَ أَحَدٌ مِنَ الرَّعِيَّةِ أَثْقَلَ عَلَى الْوَالِي مَئُونَةً فِي الرَّخَاءِ وَ أَقَلَّ مَعُونَةً لَهُ فِي الْبَلَاءِ وَ أَكْرَهَ لِلْإِنْصَافِ وَ أَسْأَلَ بِالْإِلْحَافِ وَ أَقَلَّ شُكْراً عِنْدَ الْإِعْطَاءِ وَ أَبْطَأَ عُذْراً عِنْدَ الْمَنْعِ وَ أَضْعَفَ صَبْراً عِنْدَ مُلِمَّاتِ الدَّهْرِ مِنْ أَهْلِ الْخَاصَّةِ وَ إِنَّمَا [عَمُودُ] عِمَادُ الدِّينِ وَ جِمَاعُ الْمُسْلِمِينَ وَ الْعُدَّةُ لِلْأَعْدَاءِ الْعَامَّةُ مِنَ الْأُمَّةِ فَلْيَكُنْ صِغْوُكَ لَهُمْ وَ مَيْلُكَ مَعَهُم"
🔷ترجمه "باید برای تو، به عنوان حکمران، میانه روی در پیمودن راه حق، دوست داشتنی ترین کارها باشد. همچنین باید گسترده ترین دادگری را در اولویت قرار دهی و، مهمتر از همه، اقدامات تو باید بیشترین خشنودی را برای عموم مردم در پی داشته باشد. دلیل این است که بی تردید نارضایتی عموم مردم رضایت گروهی اندک را بی اثر می سازد؛ اما نارضایتی گروهی اندک را با فرض رضایت عموم مردم میتوان نادیده گرفت. این گروه اندک آنها هستند که هنگام آرامش در کشور بالاترین هزینه دولت خرج آنان میگردد؛ اما در هنگام سختی کمترین کمک را به عهده میگیرند. آنان به شدت از انصاف به دورند و همیشه طلب کار اند. قدردانی از خدماتی که دریافت کرده اند سرشان نمیشود و اگر کمبودی پیش آید پوزشی را نمی پذیرند. آنان، در سختی روزگار، شکننده ترین افراد اند. در مقابل، عموم مردم ستون دین، تکیه گاه جماعت مسلمانان و سازوبرگی قابل توجه برضد اهریمنان اند. پس باید قلبت با عموم مردم و کشش درونی ات به سوی آنان باشد."
چه تلخ است که ندانی این من بودم که انقلاب کردم و رژیمی را فروپاشاندم و عمر دولت قبل از انقلاب را به پایان رساندم و دولت جدیدی که تو باشی پدید آوردم. بله جناب دولت جدید که نامت جمهوری اسلامی است، شما محصول اراده منِ جامعه هستی. منِ جامعه بودم که فردای پیروزی انقلاب تو را متولد ساختم و من حق مادری بر تو دارم. من بودم که دولت قبل را علی رغم ظاهر سازی های دینی، در میدان سیاست، اقتصاد، اجتماع و فرهنگ غیراسلامی دانستم و خواستم دولتی بسازم که نه در ظاهر بلکه در انجام کارویژه های خود اسلامی باشد. من اگر اسلامی نبودم که دولت اسلامی نمی ساختم. تو حالا آمدی جامعه اسلامی بسازی؟! مگر رهبر فقید انقلاب مرا با جامعه دوره پیامبر ص، حضرت علی ع و امام حسین ع مقایسه نکرد و نفرمود که من بهتر از آنان هستم؟ من دنبال دولتی بودم که اسلامش فقط اسمی نباشد و اسلامی بودنش را در انجام درست کارویژه هایش به اثبات برساند. این تو بودی که باید بر خلاف پدرانت، اسلامی بودنت را نه به شکل ظاهری که پدرانت نیز از آن اسلام کم و بیش برخوردار بودند؛ بلکه در پرهیز از تفرعن سیاسی، ایجاد فراوانی و توزیع عادلانه اقتصادی، در برقراری عدالت اجتماعی و حذف تبعیض ها و اسلامی بودن در تکریم مردم و خود را بدهکار جامعه دیدن و گریزان بودن از آقا بالا سر شدن برای جامعه، نشان می دادی. آقای دولت! شما به تعهدات یک دولت اسلامی در این زمینه ها عمل کردی؟! اگر بگویی آری، دروغ گفتی و می دانی که در این صورت جامعه خواهد گفت آن را از راه های مرسوم اثبات کن و می دانی که بدان در خواست هیچگاه تن نداده و نخواهی داد. و اگر بگویی قبول دارم و ادعای تو را تصدیق می کنم، یعنی پذیرفته ای که تو بودی به تدریج انسجام سیاسی را به از هم گسیختگی سیاسی در داخل کشور تبدیل کردی؛ هر روز دایره بازی سیاسی را کوچکتر کردی و به انحصار طلبی رو آوردی. تو بودی که با تفسیرهای ناروا قانون را دور زدی و حقوق سیاسی مردم را به امری تشریفاتی مبدل ساختی. تو هستی که به مهندسی سیاسی رو آورده ای و به شعور سیاسی ملت توهین می کنی. همین دوری تو از معیارهای حکومت دینی در عرصه سیاسی است که موجب دفع شایستگان و جذب ناشایستگان به هیات حاکمه شده است. خرابی اقتصاد هم از همین بازی سیاسی غیراسلامی شما سرچشمه گرفته است. جناب دولت تو نیک می دانی که فساد سیاسی به فساد اقتصادی از یک طرف و بحران های مربوط به تدبیر اقتصادی غیرعقلانی ناشایستگان در قدرت از طرف دیگر دامن زده است. انحصار طلبی سیاسی، اقتصاد را خراب کرده است و هر دوی اینها دست به هم داده و انواعی از تبعیض های اجتماعی را به وجود آورده و نهادینه ساخته است. ای کاش با تمام وجود متوجه می شدی که این نوع سیاست ورزی غیرعقلانی و تصمیمات اقتصادی و اجتماعی نابسنده، محیط زیست این سرزمین را در معرض نابودی قرار داده است. جناب دولت تو خیال کردی که فقط تو سرتاپا اسلامی هستی و جامعه را مستضعف فرض کردی و برای آنها نقشه فرهنگی ریختی و هیچگاه توجه نکردی که اگر بناست فرهنگ اسلامی در جامعه اسلامی انتشار یابد باز هم باید دست به سوی خود جامعه دراز کرد و از خود آنان برای بهبود فرهنگ اسلامی یاری طلبید. جناب دولت به جای دولتی کردن فرهنگ، باید دولت با فرهنگ شوی. در یک کلام جناب دولت بهتر است برگردی خودت را بار دیگر مورد ارزیابی مجدد قرار دهی و متوجه شوی که از اسلام در عرصه سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی، غیر از ظاهر سازی ها، هنوز حظی کافی نبردی و این تو هستی که باید اسلامی شوی. بالاخره جامعه این سوال را همیشه از تو خواهد پرسید که چرا وقتی مساله "حفظ نظام" مطرح می شود، جامعه را فراموش می کنی و نظام را مساوی خودت می گیری؟! اما وقتی مساله "اسلامی سازی" مطرح می گردد، خودت را فراموش می کنی و فقط جامعه را می بینی؟! جامعه از گذشته تا کنون همیشه اسلامی بوده و هست و اگر شما اجازه دهید در آینده هم اسلامی باقی خواهد ماند. جناب دولت شما بنا بود "اسلامی" شوی تا دیگر مانند دولتهای قبل از انقلاب مردم را تحقیر نکنی؛ به آنان بی حرمتی نکنی؛ بازی سیاسی را به جای بردن به خلوت در جلوت انجام دهی؛ سیاست را به انحصار گروه خاص در نیاوری؛ به فساد اقتصادی رو نیاوری؛ فقر، بیکاری، تورم، تبعیض، رشوه؛ و دهها ستم اقتصادی و اجتماعی را بر چینی. برای مردم از جهت فرهنگی و مذهبی تعیین تکلیف نکنی و گوش به دهان جامعه ای باشی که همیشه اسلامی بوده است. جناب دولت چرا از وعده های اسلامی این همه دور شدی و بدتر اینکه امروزه از افعال معکوس استفاده می کنی و بجای اصلاح خود، جامعه را بنام اسلام از اسلام تهی می کنی. جناب دولت به جامعه رو آور تا دوباره اسلامی شوی. به جامعه رو آور تا عاقبت به خیر گردی.
Читать полностью…🔰گفتگوی دولت و جامعه در موضوع دیانت و اسلامیت
🖊امروزه در جمهوری اسلامی تصور عمومی مقامات بلند پایه دولتی این است که دولت و دولت مردان بر اساس اسلام حکمرانی می کنند و گویی که در جامعه افراد و گروههایی در مقابل تمایلات دینی دولت قرار گرفته اند و از دیانت و اسلامیت در وجه سیاسی، اقتصادی و اجتماعی می گریزند! دولت دغدغه دین را دارد و مردم، جز گروهی اندک که در حمایت مطلق از حکومت به سر می برند، به دیانت و اسلامیت تن نمی دهند! در این یادداشت با طرح یک گفتگوی فرضی صحت و سقم این ادعا را بررسی خواهیم کرد. این مناظره فرضی بین دولت و جامعه ایران در چهار مقطع ایران قبل از اسلام، ایران بعد از اسلام، ایران معاصر در دوره پهلوی دوم و ایران دوره جمهوری اسلامی، در موضوع دیانت و اسلامیت برگزار شده است.
✅الف. مناظره دولت و جامعه در ایران قبل از اسلام
👦دولت: جامعه باید بداند که من در این سرزمین از روز اول بنام دین کارم را شروع کرده ام و همیشه حکمرانی من بر اساس دین و حکم خداوند جاری شده است. من قبل از ورود اسلام به این سرزمین با تکیه بر "فره ایزدی" که خداوند آن موهبت نورانی را به لطف خود در اختیار من قرار داده بود، با اراده خداوند حکمرانی می کردم. جامعه ایران باید این اصل را جدی بگیرد و مواظب باشد هیچگاه از جاده دیانت خارج نگردد.
🧒جامعه: آن خداوندی که تو بدان اعتقاد داشتی من نیز همیشه به او معتقد بوده ام و از گذشته دور تا کنون همیشه رفتارهای خود را براساس دستورات او تنظیم کرده ام. یادت نرود این شما دولت بودی که قبل از اسلام فره ایزدی را از دست دادی و لباس دیانت در وجه سیاسی را از تن بیرون آوردی، و خود را به انواع ستم ها بر ضد مردم آلوده ساختی. دین را یدک می کشیدی اما بر اعمال ضد دینی رو آورده بودی. من هم وقتی این شرایط را دیدم و سختی های زندگی از هر طرف هجوم آورد، بر ضد تو قیام کردم و دین دیگری را که از بیرون، از جهان عرب، وارد این سرزمین شد، پذیرا گشتم تا مگر بتوانم در قالب دین جدید، باز هم مثل گذشته هم خودم "دینی" زندگی کنم و هم چنان "دولت دینی"ی داشته باشم که دگر بار بنام دین، لباس تزویر نپوشد؛ در عرصه حکمرانی دیانت را به سخره نگیرد و تنها به نامی از آن اکتفا نکند.
✅ب. مناظره دولت و جامعه در ایران بعد از ورود اسلام
👦دولت: بله درست گفتی من در این سرزمین، قبل از ورود اسلام، خطاهای بزرگی را بنام دین مرتکب شدم و از جاده عدالت در حکمرانی خارج گشتم و به انواع ستم ها آلوده گشتم؛ اما با آمدن اسلام من نیز روحیاتم عوض شد و چیز دیگری شدم. من بنام خلافت و سلطنت توانستم دیانت خود را در قالب اسلام از سر بگیرم. من بعد از ورود اسلام به ایران به یاری دین شتافتم و خلافت و سلطنت دینی در این سرزمین برپا کردم. این من بودم که دست کافران را کوتاه کردم و به بسط دیانت در این جامعه همت گماردم و مردمان این جامعه را به اکثریت مسلمان تبدیل کردم و در این سرزمین تمدن اسلامی را بناگذاشتم و همه جهانیان را به اهمیت دین جدید، یعنی اسلام، آشنا کردم و آنان را به تواضع در برابر آن واداشتم.
🧒جامعه : من هم حق را به شما می دهم که تو بعد از اسلام، لباس دیانت جدید را بر تن کردی. اما فراموش نکنید که بازهم راه خطا پیمودی و بنام اسلام جامعه را به "عربی و عجمی" تقسیم کردی و انواع تبعیض های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی را بر من تحمیل نمودی و من را خشمگین ساختی و من متوجه شدم که باز هم دروغ گفتی. تا یادم نرفته بگویم که تمدن اسلامی هم محصول کار جامعه بود و تو تنها یک مهره، البته ناخلف و ناشایست، از مهره های تمدن اسلامی بودی و نه بیشتر. تمدن را دولت نمی سازد؛ تمدن را جامعه به تدریج به وجود می آورد؛ چرا که شکل گیری تمدن در جوامع بشری یک پروسه است و نه یک پروژه. تو در همان اوج تمدن اسلامی هم از بیدادگری دست برنداشتی. تمدن داشتن که جای عدالت ورزی عملی حکومت در حکمرانی را نمی گیرد و گرنه باید به خاطر وجود تمدن اسلامی، از شما جناب دولت اموی و عباسی و سلاطین آن دوران، به نیکی یاد می شد! ولی می بینی که امروزه کسی از آن خلیفگان و سلاطین، علی رغم تمجید از تمدن اسلامی، به نیکی یاد نمی کند. من در همان زمان که تمدن اسلامی در اوج قرار داشت از دست تبعیضات و ستم های تو در رنج و عذاب بودم. من برای دفع شر تو بود که نهضت شعوبیه را با الهام از آیه 13 سوره حجرات برپا کردم تا مگر بتوانم از اسلامی که "برابری" را فریاد می زند حمایت کنم؛ اما همزمان، از شر دولتی که بنام اسلام بر من جفا می کند، رهایی یابم. من در این جنبش اثبات کردم که اسلام گرای واقعی منم و اسلام نمای ظاهری تویی. من اسلامیت را نگه داشتم، اما بر ضد تو که نام اسلام را داشتی، اما در عمل برخلاف آن به ستم بر من رو آورده بودی، شوریدم و رهایت کردم.
در این وضعیت دولت و جامعه مانند دو کشتی گیر هم وزن و حرفه ای عمل می کنند که هر کدام می کوشد دیگری را شکست دهد. البته این وضعیت خیلی دوام نمی آورد؛ چرا که در نهایت یا دولت پیروز می گردد و وضعیت اول پیش می آید و ممکن است جامعه پیروز گردد و وضعیت دوم تکرار گردد.
✅2. رابطه دولت و جامعه در نظامهای مردم سالار: در نظام های مردم سالار رابطه دولت و جامعه رابطه ای دوستانه و تعاملی است. این دو نهاد هر چند از همدیگر جدا هستند اما این جدایی به صورت حداقلی است و در عمل، به گونه ای دولت و جامعه دو روی یک سکه اند. دولت از متن جامعه برخاسته است. از این رو، حکمرانی برسازوکاری استوار است که مردم در ساختن آن شریک بوده اند. در این دولت ها، نیازهای واقعی مردم مبنای تصمیم های رسمی دولت قرار می گیرند. این دولت ها از مشروعیت عملی برخوردارند؛ چرا که بر رضایت اکثریت استوارند. در این دولت ها مردم همزمان از دولت حمایت می کنند و تقاضاها و خواسته های خود را نیز به اشکال مختلف به سمع و نظر دولت می رسانند. احزاب و تشکلات مدنی، رسانه های دیداری، نوشتاری، گفتاری، واقعی یا مجازی، تجمعات آزاد، انتخابات سالم و آزاد، قوه قضائیه مستقل، نهاد قانون گذاری مبتنی بر مصالح جامعه، رصد دائمی افکار عمومی از طریق نظر سنجی های رسمی، و مواردی از این قبیل، ابزارهای مناسبی به شمار می روند که مردم از طریق آنها خواسته ها و تقاضاهای خود را به گوش دولت مردان می رسانند و دولت ها را همواره در میدان جاذبه جامعه باقی نگه می دارند. از این طریق، زمینه فسادهای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و مذهبی که فاصله دولت و جامعه را رقم می زنند، از بین می رود.
✅نتیجه گیری:
مردم ایران در یکی دو سده اخیر به این آگاهی تاریخی دست پیدا کردند که آنان در عرصه سیاسی نه فرمانبرداران بنده وار که صاحب حقوق سیاسی اند. همین آگاهی آغاز جنبش های سیاسی در ایران جدید را رقم زد. مردم با دست زدن به جنبش مشروطه، نظامی را ساختند که دولت متعلق به مردم باشد و اراده آنان را خنثی نکند. اما مشروطه بعد از پیروزی به تدریج از اراده همگانی فاصله گرفت. این فاصله در دوره پهلوی ها به اوج رسید. از این رو، مردم با انقلاب اسلامی نظامی را ساقط کردند که در همه عرصه ها اراده خود را بر اراده آنان برتری داده بود. آنها با شعارهای عدالت خواهی، برادری و برابری، استقلال از سلطه دولت های خارجی، پاس داشته شدن آزادی های اساسی مردم، جمهوری به معنای بناکردن دولتی برخاسته از اراده مردم، و دین گرایی، رژیم قبلی را ساقط کردند. مردم در اعتراض به شاه و هیات حاکمه آن دوره، از دولت نمی خواستند که به آنها دین یا دین داری را تحمیل کند؛ چرا که مردم خود دین دار بودند. آنان از دولت می خواستند که به دین داری جامعه بی احترامی نکند. مردم از دولت عصبانی بودند که چرا به آزادی آنها در حوزه خصوصی احترام نمی گذارد. مردم از دولت عصبانی بودند که چرا در هنگام حکمرانی اراده همگانی را کنار گذاشته و با تکیه بر اراده فردی حکمرانی می کند. همگان عصبانی بودند که چرا دولت خودسرانه عمل می کند و به مشروطه و قانون برنمی گردد. مردم از پیمان شکنی دولت نسبت به عهدی که با جامعه بسته بود، خشمگین بودند.با انباشت این خشم ها رژیمی ساقط شد که در نام نظام مشروطه را حفظ کرده بود و در عمل همیشه بدان بی اعتنایی می کرد. با وقوع انقلاب اسلامی، با اراده همگانی، نظام سیاسی جدیدی متولد شد. مردم با اراده خود دولت مورد نظر و نهادهای سیاسی رسمی را برپا کردند. آنان کوشیدند دولتی تاسیس کنند که نیازهای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و مذهبی آنها را برآورده کند.
در شرایط کنونی، اما، به تدریج دولت مردان ما به چند فراموشی اساسی مبتلا گشته اند: آنان فراموش کرده اند که عامل اصلی انقلاب اسلامی و اسقاط رژیم پهلوی، فاصله عمیق آن دولت از جامعه و مردم بود. همچنین فراموش کرده اند که نظام سیاسی جدید، جمهوری اسلامی، با اراده مردم برپا گشته است. آنان فراموش کرده اند که مردم ایران دین داری خود را بدهکار حکومت نبوده و نیستند؛ چرا که آنان قبل از برپایی جمهوری اسلامی از جامعه دینی برخوردار بوده اند و اسلامی بودن انقلاب و اسلامی بودن جمهوری در این کشور نه خواست دولت مردان که محصول اراده خود مردم بوده است و چنین جمهوری نمی تواند بر مردم دینداری یاد بدهد. هیات حاکمه اکنون فراموش کرده است که اساس دین با سیاست ورزی نادرست آنان به خطر افتاده است. دولت مردان ما اخلاق قدرت را بر اخلاق دین مسلط ساخته اند. مصالح ذاتی دین به فراموشی سپرده شده است.
✅پیام تاریخی-سیاسی فاطمه س: عبور از ظاهر گرایی
به مناسبت ایام شهادت حضرت زهرا س مهم ترین پیام سیاسی ماندگار که از گفتار و رفتار آن بزرگ بانوی اسلام می توان به دست آورد را به اختصار در این یادداشت تقدیم می کنم:
🔷 بعد از وفات پیامبر ص، مهاجر و انصار یک دست خود را مسلمان واقعی و پیرو پیامبر ص می دانستند. با این حال، آنان از همان ابتدا در فرایند شکل گیری حکومت بعدی به اختلاف افتادند و سرانجام، در عمل، به نظام خلافت تن دادند. گویی که عشق به جاهلیت هنوز در درون اکثر آنان شعله ور بود و در شرایط جدید دوباره بر جامعه مستولی گشت. حکومت بعد از پیامبر ص درون چنین گرایشات سرکشی تشکیل شد که ظاهری دینی داشت؛ اما واقعیت چیز دیگری شد.
🔷 اگر ظاهرگرایی دینی را معیار اسلامی بودن جامعه قرار دهیم، حاکمان وقت، به رهبری خلیفه زمان، ظاهر را در حد عالی پاس داشتند. نماز جمعه و جماعات، روزه، حج، جمع آوری زکات و عمل به ظاهر شریعت بی کم و کاست رواج داشت. آنان به زودی شیوه انتخاب خود را به فراموشی سپردند و خود را به معیار حکمرانی اسلامی تبدیل کردند.
🔷با این حال، فاطمه س، تربیت شده در خانه وحی و نبوت و حامل علم وحیانی و تجربه نبوی و کسی که مانند پدر راه را از چاه می شناسد، به جای بسنده کردن به ظاهر و غفلت از کژدیسگی های داخلی، به نقد درونی پرداخت و در مقابل ظاهر گرایی قرار گرفت.
🔷 آن حضرت فرایند تشکیل حکومت را به چالش کشید و نشان داد که مدعیان قدرت سیاسی و طالبان حکومت با تکیه بر ابزارهای زور و تزویر با دور زدن شایستگان از یک سو، و سرکوب اراده ها و کنارگذاشتن ابراز رضایت واقعی و آزادانه مسلمانان از سوی دیگر، راه درست مسلمانی و سیاست ورزی مناسب زمانه را کنار گذاشته و به تهدید و فریب کاری رو آورده اند.
🔷 در چنین شرایطی دخت گرامی پیامبر ص نه به تقیه رو آورد و سکوت کرد و نه به اجرا شدن ظواهر دین دلخوش نمود. صدیقه اطهر بزرگترین خطای حکومت در دست اندازی به اموال جامعه و مردم را به باد انتقاد گرفت. به طور مشخص، آن حضرت، با اثبات هوشمندانه غصب شدن اموال خود به دست حاکم وقت، پشت پرده فساد انگیز حکمرانی ظاهرگرایان را در معرض دید بشریت در طول تاریخ قرار داد.
🔷 بانوی بی نظیر جهان انسانیت، بی عدالتی سیاسی را فریاد زد و با صراحت بر شیوه تاسیس و تداوم استبدادی حکومت بنام اسلام خط بطلان کشید و از این طریق، نگرانی خود از نهادینه شدن بد-حکمرانی در آینده جهان اسلام را برای همیشه تاریخ اعلام نمود.
🔷روشی که آن حضرت اتخاذ کرد، در زمان علی ع ادامه یافت. امام علی ع نیز مانند همسر بزرگوارش در زمانه خود به جای ظاهرگرایی، به روشهای درست در شکل گیری حکومت و شیوه صحیح حکمرانی همت گماشت.
🔷 علی ع به جای بیعت های فریبنده، اجباری و حداقلی، بیعت آشکار کننده رضایت واقعی همگانی در فضای آزاد را مبنای تشکیل عملی حکومت خود قرار داد و به غیر آن راضی نشد. باشکوه ترین انتخابات، در معنای قدیم، زمانی است که مردم عاشقانه و از روی میل درونی با او پیمان سیاسی بستند و حکمرانی را به او سپردند.
🔷 بعد از انتخاب، در هنگام حکمرانی، برخلاف حکومت های پیشین، به جای دست زدن به کشور گشایی به قصد صدور خشن اسلام، برای بسط عدالت در داخل و اصلاح کژدیسگی های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و مذهبی کوشید. به همین دلیل زمانه او به ظاهر کوتاه بود، اما الگویی از سیاست دینی، عقلانی و انسانی را برای همیشه به یاد گار گذاشت.
🔷به این ترتیب، فاطمه س و علی ع به شیعه واقعی یاد دادند که از ظاهرگرایی باید عبور کرد و در هیچ شرایطی بر بی عدالتی، ستمگری و کج روی سرپوش نگذاشت. برای این دو بزرگوار اسلامی بودنِ نامِ حکومت به هیچ وجه کافی نبود. آنان اسلامی بودن را در برقراری عدالت، بسط انسانیت و اخلاق، و گسترش نیکی ها در همه ابعاد می دانستند.
۹دی۱۴۰۱ شفیعی
@Mahmood_shafiee
✳️کارویژه های حکومت: واقعی یا آرمانی؟
❇️در علم سیاست برای حکومت ها چند کارویژه مشخص، مناسب آن نهاد، برشمرده اند. در منابع دینی هم برای حکومت مجموعه ای از کاروِیژه ها بیان شده است. با این حال، امروزه در جمهوری اسلامی از زبان بعضی از دولتمردان یا حامیان و مدافعان، کارویژه هایی برای حکومت مطرح می گردد که نه در علم سیاست از آن کارویژه ها سخن گفته اند و نه در منابع دینی شاهدی برای آنها می توان سراغ گرفت. در این یادداشت مختصر، ابتدا کارویژه های حکومت را بررسی می کنیم و سپس به نقد کارویژه هایی می پردازیم که امروزه در جمهوری اسلامی از آنها سخن می گویند.
✅1. کارویژه های حکومت های معاصر: حکومت های جدید چند کار ویژه اصلی را به عهده دارند. ایجاد امنیت، تامین آزادی های اساسی از قبیل آزادی بیان، تجمعات و عقیده، انسجام اجتماعی و محافظت از علایق گوناگون متکثر در جامعه بر اساس ارزشهای مشترک، حل اختلافات و کشمکشها بر اساس قوانین و هنجارها، تامین رفاه همگانی و تضمین رضایت عمومی، ایجاد توسعه اقتصادی و جلوگیری از تورم یا دیگر کمبودهای اقتصادی، رقابت با کشورهای دیگر و تلاش برای عقب نماندن از پیشرفت های مادی و معنوی حاصل شده در محیط پیرامون دور و نزدیک، از جمله کارویژه های اساسی دولت های جدید است.
✅2.کارویژه های حکومت در منابع دینی: در تجربه نبوی و علوی، هماهنگ با آموزه های قرآنی و روایی، چند کارویژه اساسی را می توان برای حکومت مورد شناسایی قرار داد. علی ع درباره بعثت پیامبر ص در جزیره العرب فرموده است که با مبعوث شدن آن حضرت جامعه عربی از بد دینی و بد دنیایی نجات یافت. بد دینی این بود که بت می پرستیدند و به انواع گناهان از قمار بازی تا زنا کاری، آلوده بودند. بد دنیایی این بود که زندگی بدوی داشتند و از زندگی مدنی بی بهره بودند. آبی پاک برای نوشیدن نداشتند؛ در بیابانها در میان مارها زندگی می کردند؛ خون همدیگر را می ریختند و خشونت گرایی شدید بخشی از روحیه اجتماعی آنان بود؛ روابط انسانی حتی در میان بستگان از هم گسسته بود. با آمدن پیامبر گرامی اسلام توحید در وجه دینی و جامعه آباد مدنی در وجه دنیوی، جای خرابی های گذشته را گرفت. امام علی ع درباره حکمرانی خود نیز فرمود در کوفه چنان حکومت کردم که هیچ کسی بی خوراک نیست؛ همه از آب فرات می نوشند و همه سر پناه دارند. از آنجا که علی ع حکومت را نه امری قدسی که با تعبیرهایی چون "دنیاکم" و شبیه آن، پدیده ای دنیوی می دانست، کارویژه های آن را نیز از جهت مادی مورد سنجش قرار می داد. نکته آخر این است که مهمترین مساله حکومت نبوی و علوی توزیع عادلانه مواهب مادی و معنوی در میان مردم بود. عدالت برای حکمرانی چنان اهمیتی داشت که حکومت بدون عدالت مانند نماز بی نیت تلقی می شد که با نبودش کل عمل باطل است.
✅3. کارویژه های حکومت در جمهوری اسلامی: امروزه به فراوانی از زبان صاحبان قدرت و یا حامیان اصلی حکومت شنیده می شود که مهمترین کارویژه حکومت اولا زمینه سازی برای ظهور امام غائب عج است و ثانیا حکومت دنبال تمدن سازی اسلامی است. تردیدی نیست که افزایش زمینه برای ظهور امام غایب عج و تلاش برای خروج از انحطاط تاریخی که جهان اسلام سده ها بدان گرفتار بوده است، مورد خواست همگانی بوده و تحقق آنها برای مسلمانان و شیعیان از بزرگترین آرزوهاست. اما نکته اساسی این است که آیا تحقق بخشیدن این دو هدف از کارویژه های یک حکومت در جامعه اسلامی است یا حکومت در هیچ جا، از جمله در جامعه اسلامی، چنین وظایفی ندارد. کارویژه های حکومت را در جامعه اسلامی یا باید از تجربه مشترک بشری پیدا کرد که در قالب رشته ای بنام علوم سیاسی صورت بندی شده است، و یا باید آنها را با برگشت به تجربه های دینی و آموزه های مذهبی استخراج کرد. ملاحظه شد که نه در علوم سیاسی جدید و نه در تجربه ها و آموزهای دینی چنین کارویژه هایی برای حکومت تعریف نشده است. در هر دو تجربه مربوط به صدر اسلام و تجربه بشری در دنیای جدید، رفع نیازهای مادی انسان ها و کم کردن رنج آنها در شکل مادی از مهمترین وظایف هر حکومت است. اگر حکومتی این وظیفه اساسی را فراموش کند، هیچ توجیه قابل قبولی برای موجودیت خود در اختیار نخواهد داشت.
❇️ نتیجه گیری:
الف. آماده کردن زمینه ظهور، وظیفه شیعیان در اقصی نقاط جهان است؛ اما از وظیفه های اصلی حکومت نیست. کاری که به عهده همه شیعیان ایرانی و غیر ایرانی است، انجام آن از سوی دولتی که تعهدی نسبت به آنان ندارد، موجه نیست.
ب. تمدن سازی اسلامی وظیفه همه مسلمانان در اقصی نقاط جهان است؛ اما از وظیفه های ذاتی یک حکومت مشخص در یکی از کشورهای اسلامی نیست. در این صورت کاری که باید همه مسلمانان انجام دهند، چگونه می توان تصور نمود که کشوری به تنهایی چنین کاری را به عهده بگیرد.
✳️نظام های ماندگار
❇️در این یادداشت کوتاه به اختصار به سه عنصر ضروری اشاره خواهد شد که هر یک از آنها سازنده رکنی از ارکان یک نظام سیاسی پایدار است. بر اساس عناصر سه گانه یاد شده، در نتیجه گیری پایانی، وضعیت نظام سیاسی ایران امروز به اختصار مورد بررسی قرار خواهد گرفت.
✅1.سازگاری با روح سیاسی حاکم بر جهان جدید: در جهان قدیم نظم جامعه ازلی و ابدی تلقی می شد؛ چرا که نظم جامعه را ادامه نظم حاکم بر جهان طبیعی می دانستند. درک عمومی این بود که نظم حاکم بر جهانِ طبیعت، نظامی سلسله مراتبی در هستی کیهان به وجود آورده است. این تلقی وجود داشت که نظم در جامعه نیز نظامی سلسله مراتبی است. در راس سلسله مراتب اجتماعی، از جهت سیاسی دولت در بالای هرم سلسله مراتبی جامعه قرار می گرفت و در راس دولت نیز حاکم یا هیات حاکمه قرار داشت. به این ترتیب، تک تک انسانها نیز سلسله مراتبی دیده می شدند که در ذات خود نامساوی اند؛ فقر و غنا هم امری طبیعی بود؛ و به لحاظ سیاسی دولت مردان بر غیر دولت مردان برتری می یافتند. درون چنین ذهنیتی، اقتدارگرایی و استبداد فردی یا جمعی فضیلت بزرگ نظام سیاسی محسوب می گشت. این ذهنیت اما به تدریج در عصر جدید فرو پاشید و به تدریج انسان ها متوجه شدند از جهت انسانیت مساوی اند و جامعه پدیده ای انسان ساخته است و با دیگر پدیده های طبیعی از پیش ساخته شده متفاوت است. به این ترتیب فضیلت اقتدارگرایی سیاسی افول کرد و به تدریج دموکراسی به مثابه بزرگترین فضیلت سیاسی جای اقتدارگرایی را گرفت. این ذهنیت اکنون بنیاد زیست جهان سیاسی انسانها در شرایط کنونی را تشکیل می دهد. بنابراین، در جهان امروز آن دسته از نظام های سیاسی، با هر نامی، اگر با این روح سیاسی حاکم بر جهان جدید هماهنگ نباشند ماندگار نخواهند شد و دیر یا زود تغییر خواهند یافت.
✅2. سازگاری با هویت تاریخی: یکی از عوامل اساسی در تفاوت یابی جامعه های انسانی از یکدیگر، ویژگی های بنیادین تاریخی است که به مثابه میراث مذهبی، سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی از گذشتگان به نسل کنونی، در فرایند جامعه پذیری، منتقل گشته است. هویت های جوامع نیز در چنین فرایندی ساخته می شوند و ماندگار می گردند. در سایه همین هویت های گوناگون اجتماعی است که جامعه های بشری در حالی که از جهت تمدنی مشترک بوده و در یک افق قرار می گیرند؛ اما به لحاظ فرهنگی-اجتماعی موجودیتی مستقل یافته و از همدیگر تفاوت پیدا می کنند. نظام های سیاسی مبتنی بر دموکراسی همچون لباس تازه ای است که هویت های اجتماعی جدید علاقمند به پوشیدن آن هستند. با این حال این لباس جدید باید آن اندازه انعطاف داشته باشد تا با هویت های گوناگون سازگار گردد. از این رو، هر چند دموکراسی روح زمانه است، شکل ظاهری آن با توجه به خصلتهای هویتی گوناگون جوامع از جامعه ای به جامعه دیگر، تفاوت پیدا می کند.
✅3.سازگاری درونی: هر نظام سیاسی از اجزای گوناگونی تشکیل شده است. مهمتری اجزای هر نظام سیاسی را دو رکن دولت و ملت می سازند. ماندگاری نظام های سیاسی در گرو هماهنگی این دو رکن اساسی است. از آنجا که در دموکراسی ها، ساخته شدن ملت ها مقدم بر ساخته شدن دولت ها است و در واقع این اراده ملت ها است که دولت ها را به وجود آورده است، معنای عمیق سازگاری درونی نظامهای سیاسی این است که در این نظامها دولت ها، با همه اجزای ریز و درشت و انواع کارویژه های معطوف به سیاست داخلی و خارجی، باید بازتاب دهنده خواست های مردم خود باشند. در این دولت ها، هیات حاکمه، قوانین، تصمیمات گوناگون سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، مذهبی، داخلی و خارجی، همه و همه، از درون جامعه و با مشارکت رسمی و غیررسمی مردم شکل می گیرند و تداوم می یابند. دولت هایی که بعد از شکل گرفتن با اراده مردم، در عرصه حکمرانی به جای توجه به اراده همگانی به مهندسی از بالا به پایین می پردازند، به تدریج فاصله عمیقی بین دولت و ملت به وجود می آورند و از این طریق ماندگاری خود را به خطر می اندازند.
✅نتیجه گیری: ماندگاری نظام سیاسی، دولت و حکومت در ایران امروز، تنها با هماهنگی با جهان جدید، تاریخ ایران و سازگاری درونی ممکن است.
❇️سازگاری نظام با جهان جدید به این است که نظام نقد تجدد را به نفی تجدد تبدیل نکند. انقلاب ایران در آغازین سالهای شروع و پیروزی، دنبال نفی تجدد نبود؛ هر چند بر نقد تجدد پافشاری می کرد. امروزه با کمال تاسف، در زبان بخشی از هیات حاکمه و اقدامات عملی آنان، نقد تجدد به نفی تجدد تبدیل شده است. این چرخش، از جهت سیاسی، به معنای تحقیر دموکراسی و لوازم آن به شمار می رود. به اندازه ای که دموکراسی تحقیر می شود، به همان اندازه، دولت از روح زمانه دور می گردد و ماندگاری خود، نظام سیاسی و حکومت را آسیب پذیر می کند.
✳️تناقض یکسان سازی سیاسی
✅یکسان سازی سیاسی به این معناست که یک رژیم سیاسی برای اطمینان از بقای خود به جذب کامل نیروهای هوادار درجه یک روی آورد و هر عضو از هیات حاکمه را که کمترین زاویه با مرکز قدرت داشته باشد از جرگه سیاسی بیرون کند. رژیم های یکسان ساز می کوشند هر عنصر سیاسی که او را نامحرم تشخیص می دهند، از میدان سیاسی بیرون کنند. چنین پروسه ای در ظاهر به نفع هیات حاکمه خواهد بود؛ چرا که از یک طرف با یک دست شدن هیات حاکمه هر گونه منازعه درون حکومتی از بین خواهد رفت و از سوی دیگر حکومت با تمام قوا همه مخالفت ها در محیط داخلی و خارجی را مهار خواهد کرد.
✅یکسان سازی اما، به تجربه تاریخی، برخلاف اهداف رژیم های یکسان ساز عمل می کند. خطا در سیستم های سیاسی اجتناب ناپذیر است و هیچ رژیمی را نمی توان سراغ گرفت که خالی از انواع خطاهای سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی، مذهبی، قضایی، و نظامی باشد. به اندازه ای که یکسان سازی تشدید می گردد، کارکرد های نادرست رژیم سیاسی از نگاه حاکمان پوشیده می ماند. دلیل این غفلت دایمی این است که عوامل هشدار دهنده درونی این نوع نظامهای سیاسی با یک دست شدن حاکمیت، از بین می روند و هیچ علامتی در هنگام وقوع انواع گوناگون خطاهای کوچک و بزرگ در مقابل دیدگان حاکمان ظاهر نمی گردد تا آنها را بر وقوع خطا آگاه سازد. هم چنین در این دولت ها بخاطر محدود بودن ورودی های سیستم، غیر از امکان ابراز حمایت، راهی برای ابراز مخالفت پیدا نمی شود و در نتیجه این رژیم ها از محیط سیستم هیچ نشانه ای از کمبودها، و کج دیسگی های مربوط به سیاستگذاری های نادرست حکومتی دریافت نمی کنند.
✅یکسان سازی در واقع رژیم های سیاسی را تخدیر می کند و حکومت کنندگان علی رغم خارج شدن نظام اجتماعی از تعادل لازم، انواع مختلف بحرانهای جامعه خود را متوجه نمی شوند. در چنین مرحله ای زمانی که تحمل ناکارکردی های درهم تنیده حکومت برای مردم غیر قابل تحمل می گردد، بی ثباتی های شکننده بقا سیستم و بقای هیات حاکمه را با چالش های جدی مواجه می سازند و کمتر رژیمی است که در این مرحله بتواند با تغییر اساسی در رویکرد یکسان ساز و دست زدن به اصلاحات عمیق همه جانبه، جامعه و دولت را از خطر فروپاشی برهاند.
✅مثال چنین وضعیتی را در رژیم پهلوی دوم می توان مشاهد نمود. زمانی که پادشاه ایران با انجام یک کودتا از خطر سقوط سلطنت رهایی یافت و بعد از فرار از ایران در سایه حکومت کودتا دوباره به کشور باز گشت، طی چندین دهه، از سال 1332 تا 1354، یکسان سازی را در راستای تضمین بقا سلطنت پهلوی شروع کرد. در اولین گام با کنار زدن تمامی مخالفان خود، توده ایها و ملی ها، گونه ای از نظام دیکتاتوری را به جای فضای باز سیاسی دهه بیست شمسی برقرار نمود. در دهه چهل شمسی، از فردای قیام 15 خرداد 1342، یکسان سازی سیاسی افزایش یافت و نوعی از استبداد مطلقه خودکامه بر فضای سیاسی حاکم گشت. در این دهه رژیم پهلوی همه مخالفان سیاسی، اعم از روشنفکران مستقل، روحانیت معترض، مخالفان آزادی خواه (نهضت آزادی و جبهه ملی سوم)، و مخالفان رادیکال، چپ های مارکسیست و اسلام گرا، همه را از قلمرو بازی سیاسی رسمی و غیررسمی کنار گذاشت. این روند در دهه پنجاه باز هم تشدید شد و در سال 1354 با رو آوردن حکومت به نظام تک حزبی و تاسیس حزب دولت پایه رستاخیز، به بالاترین نقطه رسید. از این تاریخ تا زمان سقوط نظام در 1357، هر چند رژیم پهلوی، با شادمانی از بالاترین حد یکسان سازی سیاسی، خود را در اوج قدرت می دید، راه ورود هر گونه نشانه حکمرانی غلط به درون سیستم سیاسی بسته ماند و هیچگاه نارضایتی های انباشته شده در محیط نظام سیاسی به بدنه سیستم منتقل نشد. فاجعه سقوط زمانی رخ داد که عواملی از درون و بیرون رژیم سیاسی را متزلزل کرد و در این لحظه از تاریخ زمانی که فرصتی برای ابراز نارضایتی جامعه به دست آمد، ماشین جنگی دولت خیلی سریع به رکود قدرت دچار شد و در کمتر از دو سال امر باورناکردنی برای حکومت بروز نمود و عمر رژیمی قدرتمند اما نامشروع به پایان رسید.
🖊۹. مهمترین تغییر به حوزه سیاسی مربوط است. در این زمینه تغییر رویکرد بسته سیاسی باید در اولویت قرار گیرد. بهترین اقدام سیاسی می تواند برگزاری انتخابات زود هنگام همزمان ریاست جمهوری و مجلس با نگاهی باز (بی طرفی عوامل نظارتی و امنیتی) و با حضور نمایندگان همه گرایشات سیاسی باشد.
تردیدی نیست که چنین انتخاباتی می تواند نتایج گسترده ای، نه تنها برای شیوه حکمرانی در داخل و خارج، بلکه برای دیگر حوزه های زندگی دربر داشته باشد. با این اقدام انسجام سیاسی در داخل، تنش زدایی در خارج از راه می رسند. همین دو نتیجه پیامدهای گسترده ای برای گشایش های دیگر سیاسی، فرهنگی و اجتماعی به دنبال می آورد. در چنین شرایطی زمینه برای توسعه اقتصادی با فعال تر شدن بازار کسب و کار داخلی و جذب سرمایه های خارجی، مهیا می گردد.
۲۶آبان۱۴۰۱
@Mahmood_shafiee
❇️-اگر منظور از حفظ نظام جمهوری اسلامی نه حفظ سرزمین، حکومت و حاکمیت بدون ملت، بلکه حفظ هر چهار عنصر سازنده نظام باشد، در این صورت با کمال تاسف باید اذعان کرد که نظام هم اکنون، با وجود پایداری حکومت، حاکمیت و تمامیت ارضی کشور، محفوظ نمانده است. اگر در کشوری اکثریت مردم از حکومت و حاکمیت راضی نباشند، بدین معناست که یکی از چهار پایه نظام یعنی ملت و اکثریت مردم، متزلزل گشته یا فرو ریخته است. اتفاقا "مردم" در نظام های مردم سالار، در میان چهار رکن سازنده نظام، مهمترین رکن را تشکیل می دهد. دلیل این است که در این نظامها قبل از تشکیل حکومت، مردم این سرزمین اند که در راستای منافع جمعی خود دست به تشکیل حکومت می زنند و حاکمیتی را به وجود می آورند و این حاکمیت دسته جمعی را در راستای مصالح خود در اختیار حکومت خودساخته قرار می دهند. بنابراین، در شرایط کنونی بازیابی نظام جمهوری اسلامی تنها از طریق برگشت همه جانبه حکومت به سوی ملت ممکن خواهد شد. هر چند با شرایطی که به وجود آمده و ماندگاری دیگر ارکان نظام نیز با چالش های جدی مواجه گشته، چنین مهمی سخت به نظر می رسد، اما اگر مقامات سیاسی تصمیم گیر، رویکرد اساسی خود را تغییر دهند و اصلاحات همه جانبه بنیادی را از ابعاد مختلف سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، و فرهنگی به طور جدی شروع نمایند، در بلند مدت می توانند بازآفرینی نظام را با آشتی تدریجی افراد، گروه ها، اقشار، طبقات و بخش های مختلف جامعه با حکومت و فروکش کردن تدریجی ناراضیان، بار دیگر تحصیل نمایند.
20آبان1401 شفیعی
@Mahmood_shafiee
🔰تن های نزدیک، دلهای رمیده!!
✅-دولت، بر خلاف جامعه ایران، سالهای طولانی است، راه خود را مستقل از جامعه انتخاب کرده است. در این سالهای طولانی دولت می خواهد، (به عنوان تنها نهاد بر حق، متعالی، نماینده اراده خداوند در زمین، و دولت زمینه ساز ظهور امام غائب) به "مهندسی" جامعه و جهان بپردازد و نظمی نو دراندازد. دولت مدعی است که همراه با یاران قلیل خود در جامعه، می تواند دولتی و جامعه ای آرمانی در جهان اسلام به وجود آورد و در پی آن نظم جدیدی بر کل جهان حاکم نماید. از دیدگاه دولت، مردم دو دسته اند: آنها که دولت بر حق را در این مهندسی الهی یاری می کنند و خودی نامیده می شوند؛ و آنها که دولت بر حق را یاری نمی دهند و از دایره خودی ها خارجند. آنها که از دسته اول اند، چه در داخل ایران زندگی کنند یا خارج ایران، مستحق همه نوع دریافت امتیازات مادی و معنوی اند و از این دسته هر ستمی سر زند، کوچک یا بزرگ، بخشوده است. اما دسته دوم، خود بر دو قسم اند: داخل ایران اند یا بیرون ایران. اگر داخل باشند، اینها دوباره دو قسم اند: مخالفان دولت و مردم عادی. درباره قسم اول سخت گیری همه جانبه لازم است. درباره قسم دوم، سخت گیری لازم نیست، اما دولت وظیفه خاصی غیر از امنیت حداقلی و زندگی بخور نمیر، در قبال آنان ندارد.
✅-سالهای طولانی است که جامعه نیز، در مقابل دولت، راهی برای خود انتخاب کرده و پیش می رود. این راه مستقل در همه حوزه های زندگی مشهود است. از تجربه های شخصی در زندگی خصوصی تا تجربه های مشترک در زندگی عمومی را دربر می گیرد. جامعه برای خود شیوه ای از زندگی مذهبی خود بنیاد، نه تابع جزمهای رایج، را انتخاب کرده و هر فردی برای خود جهانی مذهبی ساخته است که او را از دیگری استقلال می بخشد. با همین سنجه، در جامعه سبک زندگی افراد در هر زمینه ای از الگوهای پیشین گسسته و بر پایه ای خودخواسته استوار گشته است. آنچه جامعه درباره فرهنگ، مذهب، اجتماع، سیاست، اقتصاد، آموزش، قضا، خانواده، و ....، انتخاب کرده، چندان نسبتی با انتخابهای دولت در همین زمینه ها، ندارد.
✅-بنابر تحلیلی که گذشت، با این ناآرامیهای نزدیک دو ماه، اتفاق تازه ای نیفتاده؛ بلکه انقلابی که نطفه آن در متن جامعه بسته شده، رشد یافته و تکمیل گشته بود، افشا شد؛ به شکل زبانی درآمد و جامعه، آن مجموعه از هنجارهای دولتی را که بدون رضایت تن داده بودند، در این لحظه از تاریخ کنار گذاشتند.
✅- اگر این تحلیل درست باشد، پرسش از ناآرامیهای اخیر نیز باید تغییر یابد. تا کنون، پرسش رایج در این زمینه، چنین بوده است که ماهیت این جنبش چیست؟ انقلاب؟ شورش؟ نافرمانی مدنی؟ شبه انقلاب؟ ناجنبش؟ یا ... . این پرسش ها چندان ثمره عملی نخواهد داشت؛ چرا که بدیهی است این بی ثباتی نزدیک دو ماهه، چه از سوی دولت سرکوب گردد، چه مردم داوطلبانه آرام گیرند، چه دولت سقوط کند، چه هرج و مرج و جنگ داخلی رخ دهد، انقلاب اجتماعی صورت گرفته است و درباره آن، غیر از پذیرش بی قید و شرط، کاری نمی توان کرد. بر این اساس، پرسش درست این است که چگونه می توان پس لرزه های یک انقلاب عمیق اجتماعی را به شکل خردمندانه تری مدیریت کرد، تا با کمترین هزینه به پایان رسد؟
✅-به نظر می رسد، اگر دولت به جای انکار صورت مساله یا تغییر دادن صورت مساله، بپذیرد که این بی ثباتی نه شروع یک تغییر که اعلام وقوع یک تغییر عمیق انقلابی در متن جامعه است، به جای سرکوب آن، باید سیاست های دولت را با این تغییر عمیق هماهنگ سازد و یک بار برای همیشه، به جای مهندسی جامعه، به طور همه جانبه به سمت ملت برگردد. به جای هدایت جامعه خود را نماینده اراده جامعه بداند. مردم نیز در این صورت، برگشت همه جانبه دولت به سوی ملت، به جای تندتر کردن اعتراضات راه مسالمت را انتخاب خواهند کرد. در این صورت است که بحران فروکش خواهد کرد و مردم با تحولات عمیق ایجاد شده، دوره ای جدید از زندگی اجتماعی را آغاز خواهند نمود.
۱۳آبان۱۴۰۱
@Mahmood_shafiee
🔰علی ع و درجه بندی دو مصلحت
✅ماه آسمانی-الهی رمضان دو نشانه برجسته را در خود جای داده است: نزول قرآن در سه شب قدر و پیوند آن سه شب بزرگ با نام عدل گستر گیتی، علی ع. به این مناسبت تحلیلی از نامه شصت و دوم آنحضرت که درباره وضعیت دین و حکومت بعد از وفات پیامبر گرامی اسلام ص نگاشته اند، تقدیم می کنم. این نامه خطاب به مردم مصر است و امام ع آن را زمانی که مالک اشتر را به حکومت آنجا گماشتند، مرقوم فرمودند. حضرت در این نامه دو مصلحت دین و حکومت را به آشکارترین شکل ممکن از هم جدا کردهاند و هر یک از آنها را جداگانه تحلیل کرده و درجه بندی نمودهاند. به نظر امام علی ع، از جهت اهمیت و بزرگی، مصلحت دین قابل مقایسه با مصلحت حکومت نیست و هرگاه این دو مصلحت به جای خدمت به همدیگر، در تعارض با یکدیگر قرار گیرند، بی گمان باید مصلحت دین را پاس داشت و مصلحت حکومت را واگذاشت.
✅امیر مومنان دو بحران اساسی جامعه اسلامی، بعد از وقات پیامبر گرامی اسلام ص، را "شکل گیری حکومت تنک مایه" و "پیدایش زمینه دین گریزی" (برگشت مردم از دین اسلام) مورد شناسایی قرار داده اند. آنگاه در چنین شرایطی قاعده ای اساسی را درباب اهمیت پرداختن به هرکدام ارائه فرموده اند. امام ع معتقدند هرگاه در جامعه اسلامی شرایطی پیش آید که پایداری و استواری دین یا سالم ماندن آن تهدید گردد، بی گمان کوشش برای پاسداری فکری، فرهنگی از دین الهی و هر گونه تدبیر در این زمینه، از رقابت بر سر به چنگ آوردن و نگه داری حکومت و تلاش برای نشستن بر کرسی قدرت، جهت برقراری حکمرانی شایسته و کنار رفتن ناشایسته، مقدم است. به این ترتیب، اصالت مصلحت دین، جدا از مصلحت حکومت، مورد توجه امام ع قرار گرفته و هرگونه کوتاهی در یاری دین، به بهانه نگه داشت مصلحت های مربوط به حکومت را مصیبتی بزرگ نامگذاری کرده اند.
✅امام ع در مقایسه با مصلحت دین، مصلحت حکومت را بسی کوچک شمرده اند. از دیدگاه علی ع حکومت، پدیده ای دنیوی و بسیار زودگذر است. [1]آنچه از روزهای حکومت باقی مانده همچون سرابی است که خیلی زود ناپدید می گردد و مانند ابر انباشته ای است که در کمترین زمان از هم می پاشد. حضرت علی ع با این نگاه، راهی را که خود بعد از وفات حضرت رسول ص انتخاب کرد و از رقابت با کسانی که شایستگی کافی برای حکمرانی نداشتند، کناره گرفت، درست و به جا ارزیابی کرده و فرموده است: "در ایام پیدایش حوادث تلخ (شکل گیری تبهکاری و رویگردانی از دین) برخاستم تا اینکه باطل (انحرافات دینی) رخت بر بست و ناپدید گشت. دین خدا به ساحل آرامش رسید و از نابود شدن نجات یافت."
✅ممکن است این پرسش، با توجه به ذهنیت های حاکم بر جامعه امروز ایران، پیش کشیده شود که علی ع چگونه در جامعه دینی فواید حکومت و حکمرانی را به اندازه قدر و قرب زندگی دنیوی و همانند آن، کوتاه مدت و زایل شدنی در نظر گرفته است؟ چرا آنحضرت حساب مستقلی برای مصلحت دین باز کرده و آنها را به حکومت پیوند نداده است و از این طریق امر حکومت و مصلحت مربوط به آن را ارتقا نبخشیده است؟ پاسخ این است که امام ع کارویژه های اصلی حکومت را، به درستی، اموری دنیوی دانسته اند که به طور مستقیم در راستای بهزیستی این جهانی قابل فهم اند و اگر با وجود حکومت شایسته، امر دین هم، به خوبی، بر پا می گردد، چنین چیزی نه از باب ارتباط مستقیم حکومت با امر دینی که به عنوان زمینه سازی آن برای گسترش عمل صالح دینی قابل فهم است.
✅امام علی ع در جاهای مختلف و به مناسبت های گوناگون کارویژه های حکومت را که همگی به مسائل مادی دنیوی مربوط اند، بیان کرده اند. در نامه 53 (پیمان نامه مالک اشتر) کارویژه های حکومت را جمع آوری مالیات، ایجاد نظم، تضمین امنیت و آبادسازی دانسته اند. در خطبه چهل در پاسخ به کج اندیشی دینی خوارج که حکمرانی در جامعه را نمی پذیرفتند، تصریح کرده اند که حکومت پدیده ای لازم در جوامع بشری است و کارویژه های آن ربطی به صالح یا طالح بودن حاکم در زندگی شخصی ندارد. تا آنجا که اگر حاکمی فاسق با شایستگی کارویژه های حکومت را به انجام برساند، چنین حکومتی لازم خواهد بود. حضرت در این خطبه نیز کارویژه های حکومت را جمع آوری مالیات، تامین امنیت راه ها و نظم داخلی، ایجاد امنیت و دفع اهریمنان خارجی، و نیز گرفتن حق ضعیفان از قویترها معرفی کرده اند. به این ترتیب، ملاحظه می شود که در نظر آن حضرت حکومت، هر چند در یک جامعه اسلامی، پدیده ای صدرصد دنیوی است که بهزیستی مدنی را تسهیل می کند و ارتباط آن با دینداری مستقیم نیست. حکومت غیر مستقیم زمینه دینداری در جامعه اسلامی را که بدون اکراه و اجبار به پذیرش دین روآورده اند، تسهیل می کند. از اینرو، امام ع تصریح نموده اند که حکومت، هر چند به دست انسانی فاجر، اگر بتواند کارویژه های خود را به شایستگی اجرا کند، هم به درد مومن می خورد و هم به کار دیگران می آید.
✳️روحانیت مستقل و قدرت سیاسی
✅وجود دولت و حکومت برای بهزیستی انسان ها ضروری است. با تکیه بر وجود دولتی صالح است که می توان رفاه و آسایش، امنیت و آرامش و دیگر نیازهای دسته جمعی انسان در جامعه را تحصیل نمود. در واقع انجام همین کارویژه هاست که چهره عمومی و همگانی دولت را منعکس می کند و تاسیس و تداوم آن را در زندگی اجتماعی توجیه پذیر می سازد.
✅با این حال، جامعه شناسان اجماع دارند که دولت بیش از چهره عمومی، از چهره ای به غایت خصوصی برخوردار است و در این راستا، همه دولتها دنبال حفظ خود، منافع خود و منافع حامیان خود با هر قیمت و هزینه ای هستند. از این جهت، وجود دولت نه بیان کننده ضرورت که انحصار طلبی انسان ها در جامعه را نشان می دهد. چهره خصوصی انحصار طلب دولت اگر کنترل نشود، ضرر بودنش از فایده های آن فزونی می گیرد. معمای همزمان خیر و شر بودن دولت اقتضا می کند که کنترل چهره خصوصی دولت به اولویت اول هر کشور تبدیل گردد.
✅کنترل چهره خصوصی دولت با بسط حوزه عمومی در بیرون از نهاد دولت و در متن جامعه امکان پذیر است. منظور این است که نهادهایی در کنار دولت در جامعه تاسیس گردند تا بتوانند چهره خصوصی دولت را با نظارت همه جانبه کنترل کنند. دین و فرهنگ دو نهاد بسیار با اهمیت بشری است که در اصل متعلق به همگان است. سرشت این دو نهاد را علایق مشترک بشری تشکیل می دهد.
✅روحانیت اگر بخواهد از نهاد دین به نفع همگان، صیانت به عمل آورد، باید به طور جد پای خود را از گلیم نهاد دولت بیرون بکشد و به حداقل ممکن در باقی ماندن در دولت اکتفا نماید. با ظهور چنین شرایطی روحانیت مستقلی شکل می گیرد که همزمان می تواند چهره خصوصی یکه تاز و ستم گر دولت را تا حد ممکن کنترل کند و از سوی دیگر از دین به مثابه نهادی همگانی به بهترین شکل ممکن حفاظت به عمل آورد. روحانیت در این مرحله خواهد توانست به گسترش ایمان و معنویت همگانی در جامعه امیدوار گردد. تردیدی نیست که غلظت حضور روحانیت در حکومت به بازنده شدن روحانیت، تضعیف دین و یکه تازی بیشتر دولت منجر شده و خواهد شد.
✅برای این دیدگاه شواهد قرانی و روایی زیادی وجود دارد. هر چند قرآن تاسیس و نهادینه شدن حکومت در جامعه را به رسمیت می شناسد، انواع مختلفی از مفاسد سیاسی را مورد توجه قرار داده و به نقد همه جانبه قدرت سیاسی پرداخته است. قتل فرزندان، غصب اموال، ارتکاب مفاسد جنسی، ادعای خدایی، علو و برتری جویی، تحقیر مردم، به فقر کشاندن دیگران، عظمت طلبی و فخر فروشی از جمله مفاسد سیاسی حکومت های روی زمین در طول تاریخ بلند مدت بشری است که در آیه ها و سوره های گوناگون به شکل انتقادی انعکاس یافته است. در مقابل، توصیه خداوند به شکل گیری گروهی از مومنان، مستقل از قدرت سیاسی، که بتوانند به هشدار دادن به دیگران، به ویژه، مبارزه با حاکمان ستم گر و زیاده خواه، و همچنین دعوت همگان به ارزشهای نیک و پرهیز دادن از ارتکاب امور ضد اخلاقی، همت گمارند، بسیار جدی است.
✅به نظر می آید، یکی از تغییرات اساسی برای نجات کشور از بحرانهای گوناگون که دولت و جامعه امروز ایران در آنها فرو رفته اند، علاوه بر اصلاحات عمیق سیاسی، اقتصادی و اجتماعی همه جانبه، لزوم برگشت روحانیت از حوزه خصوصی-عمومی دولت به حوزه دینی-عمومی مستقل از دولت است. روحانیت از این طریق می تواند راه جدیدی را برای گرایش دولت و طبقات اجتماعی به سوی دینداری مومنانه و اخلاق محور بگشاید و به طور غیرمستقیم در حل دیگر بحرانهای چندجانبه نیز مفید و موثر واقع شود.
11اسفند1401 شفیعی @Mahmood_shafiee
✍تحلیل: در این سه قطعه از پیمان نامه، امام علی علیه السلام از سه جهت تشخیص حکمرانی مشروع از حکمرانی ناشایست را به شیوه ارتباط حکومت و مردم پیوند داده اند و بر این تصور نادرست که مشروع یا نامشروع بودن حکومت امری همیشگی است، خط بطلان کشیده اند.
🔸در اولین مرحله با یک تقسیم ماقبل دینی از حکومتها، تمام حکومت های جهان را در دو دسته، حکومتهای ستمگر و حکومتهای دادگر، منحصر کرده اند. امام ع بازشناسی این دو نوع حکومت برحق و ناحق را به داوری افکار عمومی واگذار نموده اند. بنابراین، در هنگام حکمرانی، ستمگر یا دادگر بودن به هیچ معیار دیگری غیر از درک عموم مردم وابسته نیست. مهم این نیست که حکومتی جمهوری است یا پادشاهی؛ در جمهوری بودن، جمهوری سوسیالیستی است یا اسلامی یا لیبرالیستی؛ در پادشاهی بودن، پادشاهی مشروطه است یا مطلقه؛ یا هر تقسیم بندی دیگری. ممکن است حکومتی به ظاهر جمهوری باشد، اما در عمل بر ضد جمهور عمل کند و جمهور از آن حکومت ناراضی باشد. عراق در زمان صدام جمهوری بود؛ اما حکومت آن بر ضد جمهور عمل میکرد و عموم مردم از دست حکومت عصبانی بودند. و ممکن است حکومتی نام جمهور نداشته باشد، اما به گونه ای حکمرانی جریان یابد که عموم مردم از آن حکومت راضی باشند.
🔸در مرحله دوم حضرت توضیح میدهند که حکومت دادگر نمی تواند میان مردم جدایی بیفکند و آنها را به بهانه های مختلف تکه پاره کند و گونه ای از حکمرانی سلسله مراتبی را با معیارهای باطل به وجود آورد که توزیع ثروت، شوکت و قدرت، امنیت و آسایش، رفاه و توسعه به شکل تبعیض آمیز در جامعه و میان مردمان از هم جدا افتاده جریان پیدا کند. با دقت در معیار دوم معلوم میشود که از نظر آن حضرت دو نوع حکومت از همدیگر قابل تفکیک اند: حکومت هایی که حکومت گران با ذیحق دانستن همگان نه تنها بین آنان از منظر حکمرانی جدایی نمی اندازند، بلکه با ولی نعمت دانستن مردم، از جان و دل به آنان عشق می ورزند و اجازه نمی دهند بین مردم و حکومت فاصله ای به وجود آید. در مقابل، حکومت هایی قرار دارند که خود را تافته جدا بافته می دانند؛ خود را مافوق مردم می شمارند و بر این تصوراند که خداوند، مستقیم و بدون واسطه مردم، به آنان حق حکمرانی داده است! اینها همیشه خود را ذی حق میدانند و برای ماندگاری خود آماده اند کل جامعه را به خاک سیاه بنشانند.
🔸در مرحله سوم امام علیه السلام به عملکرد حاکمان می پردازند. گاهی آنان سیاست هایی اتخاذ می کنند و تصمیم هایی می گیرند که در راستای منافع اقلیت از خودیها (هیات حاکمه، خانواده حاکمان و کسانی که توانسته اند به شکل های گوناگون رابطه ای صمیمی با حکومت برقرار کنند) قرار دارد. این گروه از حکمرانان جامعه را دو قطبی می سازند. اقلیتی وفادار را از هر جهت به آلاف و الوف می رسانند و عموم مردم را بین مرگ و زندگی نگه می دارند و بر منافع آنان در عمل بی اعتنایی می کنند.
در مقابل، حکومت هایی را می توان بازشناسی کرد که آنان با تعهد به منافع عموم به جای راضی کردن خودی های نظام سیاسی، به گونه ای منضبط و چارچوب مند و اخلاقی عمل می کنند که رضایت اکثریت را جلب نمایند. امام علیه السلام با همین معیار حکومت های نوع اول را باطل و حکومت های نوع دوم را مشروع اعلام می کنند.
۴اسفند۱۴۰۱. شفیعی
@Mahmood_shafiee
مصاحبه ☝️با شفقنا درباره نامه پنجم امام علی علیه السلام در نهج البلاغه که به فرماندار خود در آذربایجان نوشته و به بهترین شکل ممکن انحصارطلبی، خیانت در امانت و مال اندوزی از بیت المال را مورد انتقاد قرار داده و به او فهمانده است که حاکمان، در برابر خداوند، مردم و مقام بالاتر از خودشان مسئول اند و آنان همزمان، در زیر نظارت سه گانه درون حکومتی سلسله مراتبی، عموم مردمان یک سرزمین و بالاتر از همه، خداوند، صاحب اصلی ملک و ملکوت، قرار دارند.
Читать полностью…👦دولت: ساکت!! آخرین اخطار را به تو می دهم که اگر این حرف های چرندت را ادامه دهی و به من بی احترامی کنی، آن چنان تو را ادب می کنم که دیگر تا آخر عمرت، اگر عمری برایت باقی بماند، از سخن گفتن پشیمان گردی.
🧒جامعه: من آنچه شرط بلاغ است با تو می گویم تو خواه پند گیر و خواه ملال
اگر بهت برخورد ما همینجا تمام می کنیم. اما اگر هشدارهای دلسوزانه من را تحمل کردی، از زبان دین شاخص های دولت اسلامی را برایت تحلیل خواهم کرد.
شفیعی 24مرداد 1401
@Mahmood_shafiee
من همان زمان به تو اثبات کردم که اسلام آری! اما حکومت دروغین اسلامی، که مدعی تمدن سازی اسلامی است ولی بر خلاف آموزه های صریح اسلام تبعیض و نابرابری سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی علیه مسلمانان روا می دارد، نه!
✅ج. مناظره دولت و جامعه در ایران معاصر: دوره پهلوی دوم
👦دولت: نمی شود چیزی گفت. بالاخره تاریخ حکمرانی طولانی مدت من همراه با ارتکاب خطاهایی بزرگ که اشاره کردید، حق را به شما می دهد و من دستم خالی است. اما یادت باشد که من در تاریخ جدید ایران لباس جدید پوشیدم و کوشیدم تو هم لباس نو بر تن کنی. برایت صنعت، تجارت، شهر نشینی، ثروت فراوان، و انواع مدهای جدید و تفریحات دلبخواه فراوان آوردم. البته از مسلمانی هم کم نگذاشتم. نماز جماعت و جمعه، حج و زیارتهای مراقد اولیا و ائمه ع، پرداخت خمس و زکات به مراجع، برگزاری مراسم مذهبی در غم و شادی، همه به یمن وجود من استوار گشت. من همان دولت پهلوی دوم بودم که که برخلاف دولت اول پهلوی که از دین فاصله گرفته بود، دین و دنیا را، یکجا، برای تو جمع کردم و سعادت هر دو جهانت را تامین کردم.
🧒جامعه: متاسفم که باز هم قضاوت شما نیم بند و ناتمام بود. این درست است که شما در حوزه دین کاری به کار من نداشتی و برای دنیا نیز کارهای زیادی انجام دادی؛ اما فراموش کردی که بنا نبود آبادی دنیای من به بهای تحقیر اجتماعی من، طرد سیاسی من و تبعیض اقتصادی گسترده علیه من رقم بخورد. من به عنوان انسان و خلیفه خداوند در روی زمین که هر روز به حقوق انسانی و اسلامی خود آشناتر شده بود و می خواستم لباس استضعاف کنار بگذارم و با عزت کامل زندگی کنم، به عدالت و برابری در زندگی اجتماعی و اقتصادی و حق مشارکت در امر سیاسی نیاز داشتم و انتظار من به عنوان جامعه که دینداری را با عدالت اجتماعی و اقتصادی، و عزت سیاسی همنشین می دانست، این نبود که آبادی دنیا بدون توجه به عدالت همگانی، برابری همگانی و عزت عموم مردم به دست آید. این چنین بود که دوباره از دستت بسیار خشمگین شدم و این بار نه با رو آوردن به یک جنبش طولانی مدت که با یک انقلاب فراگیر با سرعتی بالا تو را از صفحه تاریخ حذفت کردم.
✅د. مناظره دولت و جامعه بعد از پیروزی انقلاب و برقراری جمهوری اسلامی
🧒دولت: درود بر شما جامعه عزیز. کاملا این داوری را از تو می پذیرم که دولت پهلوی از ارزشهای دینی در وجه سیاسی، اقتصادی و اجتماعی فاصله زیادی داشت و نتوانست آرزوهای تو را بر آورده کند، اما فراموش نکنید که بعد از پیروزی انقلاب من کوشیده ام دولتی باشم که صفر تا صدش، و تمام پوست و گوشت و استخوانش از ماده دین ساخته شده باشد و اکنون این دولت اسلامی تمام عیار است که در همه عرصه ها دینداری را از جامعه طلب می کند. راستش را اگر بخواهید من تصمیم گرفته ام دولتی باشم که می خواهد تمدن اسلامی بسازد و جامعه ای درست کند که زمینه ساز ظهور امام غایب گردد. من مشغول ساختن تمدنی هستم که بر خرابه های تمدن جدید بنا خواهد شد و بر کل جامعه جدید بشری پیروز خواهد گشت. من آجرهای جامعه جدید آخر الزمانی را تا این لحظه به درستی چیده ام و بالا آورده ام و برای رسیدن به این مرحله رنجهای فراوانی متحمل گشته ام. اکنون به شما جامعه اخطار می دهم که چوب لای چرخ من نگذارید تا ماموریت خود را تمام کنم و گرنه مجبورم با زور و اجبار هم که شده تمامی موانع در این زمینه را از پیش پای خود بردارم. بپذیرید که من با هر دولتی در این سرزمین فرق دارم و من دولتی تمام عیار اسلامی هستم و شما جامعه هم اگر بخواهی اسلامی شوی، باید صدرصد خود را در اختیار من قرار دهی تا من نقشه های زیادی که برای اسلامی سازی کل جامعه طراحی کرده ام همه آنها را در سریع ترین زمان ممکن اجرا کنم تا جامعه ای دینی، شایسته دولتی دینی شکل گیرد؛ تمدن سازی اسلامی تکمیل گردد و در نهایت، با مبارکی و سرافرازی خودم و تو را به دولت آخر الزمان بسپارم. خواهش می کنم، این بار به مباحث بیشتر رو نیاورید، حاشیه درست نکنید. در درستی راهی که من پیش گرفته ام تردیدی نیست و هر کسی، هر چند کل جامعه، با طرح من مخالفت کند، فقط عرض خود خواهد برد و زحمت ما دولت و دولتیان را زیاد خواهد کرد. آخرین اخطار جدی من این است که با این دولت شوخی نکنید و تمام خواسته های آن را مو به مو اجرا کنید؛ چرا که این دولت هیچ فاصله ای با دین و اسلام ندارد و خواسته او عینا خواسته اسلام است و هر گونه زاویه با آن زاویه با اسلام تلقی خواهد شد.
🧒جامعه: من متاسفم که به یکباره در آخرین بخش از گفتگو همه استدلال هایی که آوردم و تو از من آنها را پذیرفتی، فراموش کردی و ناگهان ارتباط تنگاتنگ دیانت و اسلام با جامعه را نادیده گرفتی و خود را متصدی اسلام تلقی کردی و از جامعه طلب کار شدی.
دولت باید بداند که نه تنها در سیاست ورزی نادرست، تدبیرهای اقتصادی و اجتماعی ناموفق، اجرای الگوی های فرهنگی بی توجه به سلیقه جامعه، راه خطا پیموده و به این مردم بدهکار است، بلکه در ناتوانی از عمل به خواسته های دین در هنگام حکمرانی هم، به جد بدهکار جامعه ای است که دین داری همواره اصلی ترین رکن آن بوده است. این جامعه است که امروز باید دولت را زیر سوال ببرد که چرا به اصول بنیادین دین در هنگام حکمرانی عمل نمی کند. چرا عدالت مورد نظر دین را اجرا نمی کند؟ چرا در توزیع ثروت و خدمات عمومی به تبعیض های فاحش رو می آورد؟ و صدها چراهای دیگر در این زمینه.
سخن آخر این است که پایایی و پویایی جمهوری اسلامی و تداوم مشروع دولت، مشروع هم از منظر دینی و هم از منظر جامعه شناختی، در گرو تغییر رویکرد هیات حاکمه و برگشت همه جانبه دولت مردان به سوی مردم و جامعه است. اگر این برگشت صورت گیرد، بحران های موجود یکی پس از دیگری فروکش می کند. نشانه های این برگشت را می توان در عملکرد صدا و سیمای ملی؛ قوه قضائیه مستقل؛ حفظ بی طرفی داوران حکومتی در بازی سیاسی؛ اعتبار یابی افکار عمومی؛ شفافیت در تصمیم گیری های دولت مردان در مسائل داخلی و خارجی و کنار گذاشتن مهندسی فرهنگی یک سویه جامعه از بالا؛ مدارا با مردم و احترام به سلیقه های آنان در حوزه زندگی خصوصی و اموری از این قبیل مشاهده کرد. با پیدا شدن این نشانه ها، می توان امیدوار شد که بحران های موجود یکی پس از دیگری به تدریج فروکش کند و مردم بتوانند با برطرف شدن نیازهای اولیه مادی، صدماتی که در عرصه دینداری و معنویت گرایی متوجه آنان شده است، به ترمیم های لازم در این زمینه بپردازند. اگر وزن کیفی و کمی دین داری در جامعه امروز ایران کاهش یافته است، بی تردید مقصر اصلی بدحکمرانی دولت مردان اند. آنان نتوانستند نیازهای اولیه مادی مردم را عادلانه برآورده سازند و زمینه دینداری مردم را افزایش دهند. بدتر اینکه دولت با انحراف از کارویژه های اصلی خود و دخالت کردن در زندگی دینی مردم، به تضعیف دینداری در جامعه دامن زد. شاید بتوان امیداور شد که با دخالت کمتر دولت و دولت مردان در امر دینداری مردم، تا اندازه ای این خلا جبران گردد و دین داری واقعی، ایمان ورزی، اخلاق مداری و اموری از این قبیل در جامعه افزایش یابد. تنها با برگشت دولت به سوی ملت است که رابطه دولت و جامعه دوباره ترمیم خواهد شد و به شکل تعاملی در خواهد آمد. انشاءالله
16دی1401 شفیعی
@Mahmood_shafiee
🔰رابطه دولت و جامعه
🖊در این یادداشت ابتدا، طی مقدمه ای به دو مطلب پرداخته شده است. در گام اول تعریف کوتاهی از دولت و جامعه ارائه شده است. بعد از آن دو نوع دولت استبدادی و مردم سالار را تعریف کرده ایم. متن یادداشت به تصویر سه نوع رابطه بین دولت و جامعه در نظام های استبدادی و یک نوع رابطه بین دولت و جامعه در نظام های مردم سالار اختصاص یافته است. پایان یادداشت به نتیجه گیری تطبیقی از مباحث طرح شده، برای وضعیت کنونی در جمهوری اسلامی، پرداخته است.
✅مقدمه:
🔷 تعریف دولت و جامعه: منظور از دولت، همه افراد و نهادهایی هستند که قدرت رسمی را در دست دارند. و منظور از جامعه همه افراد و نهادهایی هستند که قدرت رسمی را در دست ندارند. بنابراین، مثلا در ایران امروز، روسای سه قوه، همه کارمندان بلند پایه و دون پایه، همراه با وزیران، نمایندگان مجلس و قضات، بخشی از دولت اند. نیروهای نظامی و انتظامی هم بخشی از دولت اند. تشکیلات دیگری چون مجلس خبرگان، نهاد رهبری، مجمع تشخیص مصلحت، شورای نگهبان، شورای عالی امنیت ملی، و ...، همه این نهادها، تشکلات، سازمانها و نیروهای انسانی که با درجات گوناگون در این مراکز به کار دولتی مشغول اند، بخشی از دولت به حساب می آیند. در مقابل، عموم مردم که قدرت رسمی را در دست ندارند تشکیل دهنده نهاد جامعه هستند. این مردم ممکن است درون تشکلات مدنی گوناگون متشکل باشند یا هیچ تشکلی نداشته باشند.
🔷تعریف نظام های استبدادی و نظام های مردم سالار: همه دولت ها، دینی یا غیردینی، یا استبدادی هستند یا مردم سالار. اگر دولتی با اراده مردم تاسیس گردد و بعد از پایه گذاری، حکمرانی در کشور براساس سازوکاری جریان یابد که شکل دهنده آن سازوکار، اراده همگانی است، چنین دولتی را دولت مردم سالار می گویند. اما اگر تاسیس یک دولت یا بعد از پایه گذاری، شیوه حکمرانی و سازوکار مربوط به آن، خاستگاه عمومی نداشته باشد و فقط اراده یک فرد، گروه یا یک نهاد، دولتی را برپا کند و بعد از شکل گیری دولت، حکمرانی بدون رضایت مردم و بر اساس سازوکاری باشد که با سیلقه یک فرد، گروه یا نهاد مشخصی به وجود آید، یا در اساس، حکمرانی بدون هرگونه سازوکار قبلی و فقط با سلیقه یک فرد، گروه یا نهاد جریان یابد، چنین دولتی را دولت استبدادی می گویند. با توجه به این دو مقدمه، در ذیل رابطه دولت و جامعه در نظام های استبدادی و مردم سالار را بررسی می کنیم.
✅1. رابطه دولت و جامعه در نظام های استبدادی: رابطه دولت و جامعه در نظام های استبدادی بر دشمنی دو طرف دولت و جامعه بایکدیگر استوار است. در این نظام ها حکومت ها و حکمرانی بر رضایت مردم بنا نشده اند. از این رو، در این جوامع دو نهاد دولت و جامعه به شدت از هم فاصله دارند. در نظام های استبدادی دولت فقط در فکر بقای خود است و اهدافی را دنبال می کند که خودش آنها را، بی توجه به نیازهای واقعی جامعه، ساخته و پرداخته است. در نظام های استبدادی دولت جامعه را بر اساس مصالحی اداره می کند که خودش تشخیص می دهد. در این دولت ها برنامه ها، استراتژی ها، راهبردها و تاکتیک های حکومتی نوعی مهندسی اجتماعی است که می خواهد جامعه را آن گونه که خود طراحی کرده است، بازسازی کند. در این نظامها در عمل یکی از سه وضعیت در میان دولت و جامعه پیش می آید:
🔷الف: ادغام جامعه در دولت: تا زمانی که دولت قوی تر از جامعه باشد، دولت استبدادی چنان جامعه را سرکوب می کند که اراده ای برای جامعه باقی نمی گذارد. از آنجا که دولت های استبدادی همه منابع قدرت را به انحصار خود در می آورد، این وضعیت، یعنی سرکوب شدن اراده جامعه، برای مدتی طولانی باقی می ماند. در نظام های استبدادی مردم را چنان ضعیف نگه می دارند که آنان، علی رغم دشمنی پنهانی با دولت، در عمل نمی توانند دولت را مورد چالش قرار دهند و از روی ناآگاهی یا آگاهی، اما با ذلت، از حکومت اطاعت می کنند.
🔷ب: ادغام دولت در جامعه: در موقعیت های استثنایی دولت های استبدادی خود به خود یا به وسیله مردم ساقط می گردند. زمانی که دولت های استبدادی به دلایلی با عوامل داخلی یا خارجی ضعیف گردند، این ضعف، در نهایت، باعث سقوط دولت می گردد. ادغام شدن دولت در جامعه به این معناست که مردم یا با دست خود دولت را در شرایط ضعیف شدن دولت، از بین می برند و دیگر دولتی باقی نمی ماند، یا مردم از دخالت عوامل خارجی برای ساقط شدن دولت حمایت می کنند و با ساقط شدن دولت به شادمانی می پردازند و تا آنجا که ممکن است اجازه برگشت به آن دولت را نمی دهند.
🔷ج. تقابل دولت و جامعه: در شرایط خاصی جامعه آشکارا در مقابل دولت استبدادی قرار می گیرد. در موقعیت های استثنایی، شرایطی پیش می آید که نه دولت خیلی قدرتمند است و نه جامعه آن چنان ضعیف گشته است. در این شرایط دولت و جامعه به تخاصم و دشمنی آشکار با یکدیگر می پردازند و می کوشند هم دیگر را نابود کنند.
ج. حکومت اگر وظیفه های ذاتی خود را از قبیل تامین امنیت، تامین آزادی، تامین استقلال، تامین رفاه، توسعه اقتصادی و اجتماعی، توزیع عادلانه ثروت در بین مردم و اموری از این دست، در اولویت قرار دهد و به آن وظایف اصلی به درستی عمل کند، بی تردید، به سهم خود، گامی مثبت در تمدن سازی اسلامی برداشته و خدمتی در راستای ظهور نیز انجام داده است. دلیل این است که وقتی کشور توسعه پیدا کرد، مردم به حقوق خود دست یافتند، در فرایندی خود افزاینده این مسیر تداوم می یابد و کشورهای اسلامی دیگر نیز به الگوی موفق ایران می پیوندند؛ جهان اسلام به اقتدار چند جانبه دست می یابد و به تدریج تمدن اسلامی سر بر می آورد.
د. با اولویت قرار دادن زمینه ظهور و تمدن سازی اسلامی نه تنها این اهداف تحقق نخواهد یافت، بلکه حکومت در انجام وظایف ذاتی خود نیز ناکام خواهد ماند. حکومت به حکم شرع، عقل و تجربه بشری حق ندارد مالیاتی را که از مردم می گیرد، بیت المالی که در اختیار آن گذاشته می شود، تعهدی که به مردم از جهات رفاه، آسایش، امنیت، آزادی، و اموری از این قبیل، می دهد، به جای تلاش جدی و تمرکز بر تحقق اهداف تعریف شده برای یک حکومت، در آمدها و سرمایه های مادی و معنوی ملی را برای تحقق اهدافی صرف کند که، به طور مستقیم، وظیفه ذاتی و دینی حکومت نیست و از جهت کارویژه های تخصصی ربطی به حکومت ندارد. بدتر اینکه حکومت با اتخاذ چنین روشی به همان اهداف تعیین شده از سوی خود نیز دست نخواهد یافت، که بر عکس همین اهداف هم به تاخیر خواهد افتاد.
2دی 1401 شفیعی
@Mahmood_shafiee
❇️از جهت سازگاری با تاریخ این کشور باید توجه داشت که سه عنصر اساسی در هویت تاریخی ایرانیان وجود دارد: فرهنگ باستانی-ایرانی، فرهنگ اسلامی-ایرانی و تجدد سیاسی-ایرانی. فرهنگ باستانی-ایرانی همه اقوام، نژادها، زبانها، مذاهب و طبقات گوناگون این سرزمین را متحد ساخته است. فرهنگ اسلامی-ایرانی حضور مذهب در حوزه عمومی را به شکل انسانی-اخلاقی ضروری می سازد. تجدد سیاسی-ایرانی گوشزد می کند که انقلاب اسلامی ادامه نهضت مشروطه است که روح هر دو احترام به دموکراسی است . بدون احترام عملی به دموکراسی سازگاری با تاریخ این کشور نیز مخدوش خواهد شد. امروزه کسانی از اهل علم، فرهنگ و سیاست که انقلاب اسلامی را نه به معنای تکامل مشروطه که ملازم زدودن آثار سیاسی و غیرسیاسی آن تفسیر می کنند، به جمهوری اسلامی خدمت نمی کنند و در واقع، به سست شدن آن همت می گمارند.
❇️در نهایت، سازگاری درونی نظام سیاسی در ایران امروز، در گرو برگشت همه جانبه دولت به سوی ملت است. دولت باید بداند که هستی خود را از این ملت گرفته است و باید همه تصمیمات کلان و اساسی دولت در راستای خواسته های بر حق سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و مذهبی این ملت در داخل و خارج رقم بخورد. حتی در حوزه دین، مذهبی بودن نظام سیاسی ما مرهون مذهبی بودن جامعه است و دولت حق ندارد مذهبی بودن را به جامعه ما آموزش بدهد. دولت از این جهت نیز باید از جامعه یاد بگیرد و از تصلب های و دگم های اجتماعی نشده دست بردارد. هیچ دولتی حق ندارد تفاوت های فردی و اجتماعی در مذهب ورزی را نادیده بگیرد و تجربه های مذهبی گروه خاص را بر کل جامعه تحمیل نماید. دولت به حکم شرع، عقل، عرف و اخلاق، حق ندارد از بالا به مهندسی جامعه بپردازد و راهبردهای حوزه های گوناگون زندگی اجتماعی امروز و فردای این کشور را با تکیه بر تک ذهن خود تدوین کند. چنین رویه ای فاصله دولت و ملت را روز افزون خواهد ساخت و ماندگاری نظام را به خطر خواهد انداخت.
25آذر1401 شفیعی
@Mahmood_shafiee
✅نتیجه گیری: هر رژیم سیاسی که اولویت اول آن حفظ خود باشد و برای تضمین بقا به یکسان سازی سیاسی روی آورد، نه تنها هدف مورد نظر در بلند مدت به دست نمی آید؛ بلکه همین امر به پاشنه آشیل آن رژیم تبدیل می گردد و از جایی که فکر نمی کند و به وسیله همان تدبیر نادرست بقای خود را از دست می دهد. در مقابل، هر رژیم سیاسی که اولا اولویت خود را انجام وظایف ذاتی حکومت (ایجاد امنیت همگانی، رفاه همگانی، حل اختلافات با کمترین هزینه، بالا بردن شکوه و اقتدار ملی، توزیع عادلانه خدمات مادی و معنوی و ...) قرار دهد و ثانیا حکمرانی را به شکل هنرمندانه و با تکیه بر تخصص گرایی و شایسته سالاری با مشارکت همه علایق سیاسی در میدان باز سیاسی به پیش ببرد، نه تنها رضایت عموم را تحصیل می کند، بلکه به بهترین شکل ممکن بقای خود را نیز تضمین می نماید.
4آذر1401 شفیعی
@Mahmood_shafiee
✅فاجعه نشنیدن، ساکت ماندن و ندیدن
✳️-در قران بارها کسانی با بیماری روحی نشنیدن، ساکت ماندن و ندیدن توصیف شده اند. خداوند در آیه ها و سوره های گوناگون درباره ویژگی های این افراد روشنگری کرده است:
✳️۱-مومن نمایان: مردمانی که مدعی ایمان به خدا و آخرت اند؛ اما در واقع چنین نیستند. این طیف فریب کارانی اند که می خواهند با خدا و مردم مومن از در خدعه ظاهر شوند. اینها دچار بیماری روحی اند. وقتی از اینها خواسته می شود که دست از فساد بردارید خودشان را اهل اصلاح جا می زنند؛ چرا که در اساس بر فاسد بودن خود آگاهی ندارند. از آنجا که این ها عموم مردم را نادان می پندارند، ایمان دروغین خود را یک سر و گردن از ایمان عموم مردم بالاتر می دانند. با این حال در میان خودی هایشان بی ایمانی خود را آشکار می سازند و ایمان خود را فقط برای عموم مردم به نمایش می گذارند. اینها به خیال خود مردم مومن را به سخره گرفته اند اما در واقع خودشان مورد مسخره خداوند هستند و از این رو خدا به اینها مهلت می دهد تا در کوری سرکشی باقی بمانند.
✳️۲-حیوان صفتان حق پوش: کسانی که توان اندیشیدن مستقل از دیگران را ندارند؛ افرادی که نمی توانند از گفتار، کردار و پندارهای کلیشه ای به ارث مانده از پدران گذشته و نسل های سپری شده، جدا گردند و راه نوی در پیش گیرند. اینها مانند حیواناتی هستند که هر چقدر برسرشان حق و حقیقت را داد و فریاد بکشید غیر از شنیدن صدایی مبهم، معنایی را دریافت نمی کنند. در واقع اینها توان فهم ندارند و از این جهت شرور ترین موجودات اند.
✳️۳-حق پوشان لجباز: آن دسته از اشراف جامعه که نه تنها در مقابل حرف حق تسلیم نمی شوند، بلکه حق گویان را به گمراهی متهم می کنند. کسانی که علاقه ای به زندگی با مردم عادی ندارند و اگر از میان این مردم انسان حق پرستی برای آنان خیرخواهی کند بلافاصله گفتار درست و برحق گوینده را تکذیب می کنند. می توان گفت که اینان خود را تافته جدا بافته می دانند که همیشه حق با آنهاست و تحمل هیچ ایده متفاوت از ایده های پوسیده خود را ندارند.
✳️۴-حق پوشان کوته بین: کسانی که دنیاگرایی آنها را به غفلت کشانده است. آنان کسانی اند که به ستم آلوده اند و در عمل ایمان ستیز گشته اند. چنین اشخاصی کورانی هستند که چون فرعون طغیان می کنند. بدکردارانی که به فساد گرفتار اند. این تیپ از آدمها گاهی به ظاهر حرف حق را می شنوند؛ اما در واقع ناشنوا هستند. آنان گاهی به ظاهر می نگرند؛ اما در واقع نابینا هستند.
✳️۵-دین گرایان بی اندیشه: کسانی که اهل ذکر و عبادتند؛ اما نه از روی تعقل و آگاهی که با چشمانی بسته و گوش هایی ناشنوا. شاید بتوان برای این گروه، از خوارج، کسانی که در طول تاریخ اسلام با خود حق پنداری مطلق خروج می کردند و با تکیه بر زور و شمشیر همراه با ایمانی تهی از تعقل و انسان مداری به قتل و عام مردم بی گناه می پرداختند، مثال آورد. از خوارج صدر اسلام دوره علی ع و بسیاری از خوارج در طول تاریخ بلند مدت اسلام تا به امروز، در این گرایش مشترک اند که دیانت را با حماقت جمع کرده اند. خارجی صفتان در جهان پیشرفته کنونی به بزرگترین بلای جوامع اسلامی سنی و شیعی تبدیل گشته اند. اینان بنام خدا و دین، بنام مذهب و ایمان خون بی گناهان را بی محابا و با تمام کینه توزی بر زمین می ریزند و از کار خود نه تنها پشیمان نیستند، که خود را تنها مقربین درگاه الهی و نجات یافته گان می پندارند.
2آذر1401 شفیعی
@Mahmood_shafiee
🔰آخرین فرصت تغییر و اصلاح
🖊۱.در یادداشت "مرز اصلاح و انقلاب" در توضیح نظریه چالمرز جانسون، از نظریه پردازان مشهور انقلاب، نوشتم که در تداوم یا عدم تداوم وضعیت انقلابی و پیروزی یا ناکامی انقلابی که آغاز شده است، نقش هیات حاکمه و دولت مستقر، اساسی است.
🖊۲. از شروع اولین نشانه های آغاز یک شورش انقلابی، تا مرحله رکود قدرت، لحظه ای که نیروهای نظامی و انتظامی حاضر در میدان از فرمان های فرماندهان سرپیچی می کنند و از شلیک کردن بر شورش کنندگان دست برمی دارند، هیات حاکمه این فرصت را دارد که با اقدامات مناسب، وضعیت انقلابی را برگرداند.
🖊۳.حکومت اگر این درک را داشته باشد که وضعیت انقلابی و وارد شدن بخش های مختلف جامعه به گردونه اعتراضات انقلابی، نه علت انقلاب که نشانه های آشکار عدم تعادل در نظام اجتماعی است، اعتراضات را فرصتی برای هیات حاکمه تلقی می کنند که برای آنان بیماری نظام اجتماعی را آشکار کرده است. چنین دولتی به جای برخورد با نشانه های بیماری، به معالجه بیمار اهتمام می ورزد.
🖊۴.بر اساس تحلیل جانسون، اگر دولت ابتدا در مقابل تغییرات لازم مقاومت نماید، هر چند برگرداندن تعادل به سیستم سخت تر می شود، اما اگر قبل از رکود قدرت، دولت تغییرات لازم را انجام دهد، انسجام به نظام اجتماعی برمی گردد و وضعیت انقلابی فرو کش می کند.
🖊۵. تردیدی نیست که اعتراضات دو ماهه در کشور، آشکارترین نشانه بیماری مزمن و پیچیده نظام اجتماعی است که انسجام آن را از بین برده و نظام را با عدم تعادل روبرو ساخته است.
🖊۶. در چنین شرائطی حفظ نظام در گرو اقدامات گسترده دولت است. اگر دولت بجای صرف همه توانایی های خود برای مهار اعتراضات، که البته در عمل بر ضد خود تبدیل خواهد شد و جنگیدن با نشانه های عدم تعادل بی قراری نظام را افزایش خواهد داد، انرژی خود را به تغییرات بنیادی اختصاص دهد، به احتمال زیاد، انسجام به سیستم برخواهد گشت و وضعیت انقلابی به تدریج کاهش خواهد یافت.
🖊۷. عوامل مهمی که عدم تعادل در نظام را به وجود آورده به ترتیب اولویت در چند ناحیه قابل شناسایی است.
🔷الف. از هم گسیختگی سیاسی: از انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۸ تا کنون هر روز افتراق، انشقاق، اختلاف و کینه های سیاسی در میان نیروهای سیاسی افزایش یافته و بسیاری از بازیگران سیاسی از میدان بازی خارج گشته و تخاصمی آشکار و ناپیدا در میان بلوکهای رسمی و غیر رسمی جای انسجام سیاسی را گرفته است.
🔷ب. سیاست خارجی تنش زا: در همین سالها تعادل در سیاست خارجی هم با اتخاذ مواضع رادیکال در قبال قدرتهای بزرگ جهانی، رخت بر بسته و تاکنون به تدریج فشارهای گوناگونی از سوی نظام بین الملل دولت و جامعه ایران را با نابسامانیهای پیچیده سیاسی، اقتصادی و اجتماعی مواجه ساخته است.
🔷ج.سیاستگذاری یک سویه: امروزه در زبان دولتمردان تعبیر "مهندسی"، به ویژه در عرصه سیاستگذاری فرهنگی، بسیار رایج است. این تعبیر افشا کننده ذهنیتی یک سویه است که دولت می خواهد با هنجارهای خودساخته جامعه را به سوی مقصد مشخصی سوق دهد. مفسده این نگاه یک سویه فرهنگی، به ویژه در شرایط کنونی که دهکده جهانی همه را به هم وصل کرده و جهان ذهنی مشترکی در میان ملتها به وجود آورده است، دوچندان خواهد بود. در وضعیت کنونی کشور می توان از دو الگوی فرهنگی متناقض دولت ساخته و ملت ساخته سخن گفت.
🔷د. بحران اقتصادی: وضعیت اقتصادی نابسامان امروز عوامل پیچیده ای دارد که جای دیگری باید بدانها پرداخت. اما تردیدی نیست که در کشور سیاست محور ایران، هر گونه کمبود سیاسی با کمبود اقتصادی همراه خواهد بود. فقدان انسجام سیاسی در داخل و نبود روابط عادی با نظام بین الملل در خارج، زمینه های لازم برای انحطاط اقتصادی را به وجود آورده است.
🔷ه. اولویت نگاه امنیتی و شکل گیری دولت حداکثری: به دلایل زیادی نگاه امنیتی در داخل پیامدهای منفی زیادی برای حکمرانی خوب به وجود آورده است. از یک طرف نقش نیروهای نظامی در همه حوزه های اقتصادی، اجتماعی، سیاسی، فرهنگی، قضایی، آموزشی، رسانه ای، به طور غیرطبیعی افزایش یافته و شکلی از میلیتاریسم را به وجود آورده که در همه این حوزه ها دست بالا را به این نیرو ها داده است.
🖊۸. دولت هنوز این فرصت را دارد که با تغییرات گسترده انسجام را به سیستم برگرداند و وضعیت بحرانی را مهار کند. البته قبل از انجام تغییرات، لازم است هیات حاکمه اشتباهات دو ماهه را جبران کنند. در این زمینه دلجویی از آسیب دیدگان، تنبیه و کنترل تندروهای حکومتی، آزادی بازداشت شدگان و محاکمه مقصران حکومتی، باید در اولویت قرار گیرد.
✳️ چیستی نظام و چگونگی حفظ نظام
❇️-در رسانه های رسمی جمهوری اسلامی بارها گفته می شود که حفظ نظام از حفظ هر واجبی واجب تر است. در این یادداشت درباره دو پرسش مرتبط به هم در این زمینه بحث خواهم کرد. نظام چیست؟ چگونه می توان نظام را حفظ کرد؟ نظام دو معنای متفاوت دارد: الف. نظام یعنی دولت بدون در نظر گرفتن ملت. اغلب در زبان دولتمردان ایران وقتی گفته می شود "حفظ نظام از اوجب واجبات است" منظور آنان از "نظام" نظام جمهوری اسلامی است و قوام جمهوری اسلامی را به وجود دولت (سرزمین، حکومت و حاکمیت) می دانند. در این کاربرد شهروندان ایرانی، جمعیت این سرزمین، و ملت در ساخته شدن معنای نظام اصلا یا چندان سهمی ندارند. این معنایی که اکنون در کشور ما رایج شده است، به تدریج، از استعمال نادرست این واژه در کاربرد روزمره، به ویژه در زبان سیاستمداران برجسته کشور، ساخته شده و در جغرافیای ایران به معنای حقیقی این واژه تبدیل گشته است. معنای "نظام"در علم سیاست با این معنای رایج در جمهوری اسلامی متفاوت است. ب. نظام یعنی دولت با در نظر گرفتن ملت. در علم سیاست، گاهی از دولت به نظام تعبیر می شود. و دولت را با نگاهی حقوقی پدیده ای می دانند که از چهار عنصر جمعیت، سرزمین، حکومت و حاکمیت تشکیل شده است. در این معنای فنی و تخصصی نمی توان نظامی بدون جمعیت در شکل جزئی (شهروند) یا کلی (ملت) ترسیم نمود. با در نظر گرفتن هر یک از این دو معنا، به چگونگی حفظ نظام می پردازیم.
-
❇️-اگر منظور از نظام معنای رایج در جمهوری اسلامی باشد، ضرورت حفظ نظام به این معناست که جمهوری اسلامی از طریق حفظ حکومت، حاکمیت و سرزمین تداوم یابد. پرسش این است که چگونه می توان بقای حکومت، حاکمیت و تمامیت سرزمینی را با موفقیت در عمل تضمین نمود. در پاسخ باید گفت که جامعه شناسان سیاسی معتقدند حکومت ها دو کارویژه اساسی دارند: ارائه خدمات (رفاه، توسعه، عدالت، امنیت، حفظ آزادیهای اساسی، حل اختلافات و ...) و حفظ خود حکومت. این کارویژه دومی، یعنی حفظ خود حکومت، به دو شکل قابل تصور است: شکل اول این است که حکومت بتواند کارویژه های مربوط به ارائه خدمات را به درستی انجام دهد و رضایت مردم را کسب نماید. در این صورت مشروعیت رژیم تامین خواهد شد و در نتیجه بقای حکومت نیز با حمایت مردم به دست خواهد آمد. شکل دوم این است که در یک رژیم سیاسی حکومت تمام دغدغه خود را به طور مستقیم صرف محافظت از بقای خویش کند و ارائه خدمات به جامعه را در اولویت عملی و جدی خود قرار ندهد. در این صورت چنین دولتی به احتمال زیاد در انجام کارویژه مهم ارائه خدمات ناکام خواهد ماند. وقتی که حکومتی نتواند خدماتی را که باید به جامعه ارائه دهد به درستی عملی سازد، به احتمال زیاد نارضایتی مردم به تدریج افزایش خواهد یافت. در این صورت حکومت ها باز هم به شکل تصاعدی انرژی خود را هر چه بیشتر صرف بقای خود خواهند کرد و در نتیجه چرخه نارضایتی نیز افزایش خواهد یافت. در این نظامها، راه نادرستی که از جهت اولویت بندی، یعنی تقدم حفظ نظام بر ارائه خدمات، اتخاذ شده، سرانجام، بقای خود نظام با مخاطرات جدی روبرو خواهد شد و در واقع حکومتی که اولویت خود را بقای حکومت تعریف کرده بود، در عمل، در راستای عدم بقای خود قدم برخواهد داشت. پس بهترین راه حفظ نظام جمهوری اسلامی به این است که هیات حاکمه به جای اولویت اول قرار دادن حفظ نظام، انجام وظایف ذاتی یک نظام یعنی ارائه خدمات لازم به جامعه را در اولویت قرار دهد در این صورت نظام به شکل انسانی و اخلاقی حفظ خواهد شد و در غیر این صورت حفظ نظام به اعمال خشونت های ناروا نیاز خواهد داشت و این خشونت ها فقط به صورت موقتی، با هزینه های روز افزون و نامشروع، به حفظ نظام کمک خواهد کرد و پایان آن را فقط تاخیر خواهد انداخت.
🔰مرز اصلاح و انقلاب
✅چالمرز جانسون، از نظریه پردازان انقلاب، معتقد است نظامهای اجتماعی به طور طبیعی خودتنظیم گر بوده و از درون رو به تعادل می روند.
✅با این حال، گاهی عاملی از درون یا بیرون ارزشهای یک نظام یا محیط بیرونی آن را دستخوش دگرگونی می سازند و تعادل اولیه نظامها را مخدوش می کنند.
✅در این مرحله اگر هیات حاکمه کشور تغییرات لازم را در بخشهای دیگر نظام به وجود آورند، نظام اجتماعی دوباره، در شرایط جدید، متعادل می گردد.
✅اما اگر هیات حاکمه در مقابل تغییرات به وجود آمده، مقاومت کنند و اصلاحات لازم در دیگر بخشها را مناسب تغییرات به وجود آمده انجام ندهند، عدم تعادل پیش آمده گسترده تر می شود و نظام با مشکل بدتری بنام "ناکارکردگرایی چند جانبه" مواجه می گردد. مانند بدنی که یک بیماری دارد اما با مقاومت مریض، بیماری گسترده تر می شود و بیماریهای جدیدی نیز بر قبلی اضافه می گردند.
✅در همین مرحله هم، اگر حکومت کنندگان تصمیم بگیرند خود را با وضعیت جدید هماهنگ سازند و تغییرات مناسب را در دیگر بخشهای نظام، هر چند به قیمت کاهش قدرت خودشان، به عمل آورند، باز هم بحران بر طرف می گردد.
✅اما اگر هیات حاکمه همچنان دربرابر تغییرات نظام مقاومت نشان دهند و همچنان تقاضاهای جامعه برای تغییرات لازم را پس بزنند، اعتراضات انقلابی در جامعه شدت می گیرد. حاکمان نیز سرکوب را شدت می بخشند و این تقابل ادامه پیدا می کند. کشمکش انقلابی به مرحله ای می رسد که جانسون آن را "رکود قدرت" نامیده است. رکود قدرت لحظه ای از تقابل انقلابی است که ماشین جنگی رژیم سیاسی از کار می افتد. ماشین جنگی زمانی از کار می افتد که نظامیان دیگر از کشتن مردم امتناع می کنند و سلاح ها را بر زمین می گذارند. این لحظه پیروزی انقلاب فرا می رسد.
✅نتیجه:
🔷هرگاه نظامهای اجتماعی بخاطر پیدا شدن عوامل برهم زننده تعادل قدیم، با بحران مواجه گردند، تنها تصمیمات درست یا نادرست هیات حاکمه، قبل از رکود قدرت، است که سرنوشت آن نظام را مشخص می سازد. اگر آنان مناسب تقاضاهای جدید جامعه دست به اصلاحات جدی بزنند، می توانند بحران نظام را مهار کنند. در این صورت جامعه به خواسته های خود دست می یابد و نظام نیز باقی می ماند. اما اگر آنان در مقابل تقاضاهای جدید جامعه مقاومت نمایند و همچنان در آرزوی باقی ماندن نظم قدیم به مقاومت و سرکوب روی آورند، جامعه به مصیبت انقلاب دچار می گردد و آنان نیز قدرت خود را از دست می دهند و به احتمال زیاد، جان و مال و ناموس شان نیز به خطر می افتد و همه، دولت و ملت، زیان می بینند.
🔷بهترین گزینه برای حکومت و هیات حاکمه آن است که تقاضاهای جدید جامعه را مثبت ارزیابی کنند؛ آن تقاضاها را نشانه پویایی و تکامل جامعه در نظر بگیرند؛ هیچ گاه خواسته های درست جامعه را تخطئه نکنند؛ خطاهای کوچک و بزرگ خود را به جای پوشاندن و پنهان کردن، ببینند و تصدیق کنند؛ خود را تافته جدا بافته ندانند؛ مشروعیت و عدم مشروعیت خود را، تنها با نگاه به رضایت یا نارضایتی اکثریت جامعه بسنجند. در این صورت، حاکمان با تغییر اساسی در رویکرد خود، باید اصلاحات مورد نظر جامعه را با جدیت به مرحله اجرا در آورند. بی تردید، در این صورت مردم دوباره به سوی حاکمان بر می گردند و بحران فروکش می کند؛ تعادل به نظام بر می گردد. با این روش، رضایت مردم و خدا به دست می آید و حاکمان خود را از عاقبت به شری که همیشه در کمین آنهاست، نجات می دهند.
🔷البته بهترین گزینه برای مردم نیز آن است که با صبوری خواسته های خود را اولویت بندی کنند و با نافرمانی مدنی، مبارزه از راه گردن ننهادن به قوانین و فرامین بد و بدون رو آوردن به خشونتهای انقلابی، در بازه زمانی بلند مدت به تدریج حکومت را به تسلیم شدن در برابر تقاضاهای خود مجبور سازند.
🔷وضعیتی که امروز در آن به سر می بریم، یکی از تلخ ترین نقاط عطف تاریخی ایران معاصر است که گویی دوباره مصیبت انقلاب بر سر مردم در حال آوار شدن است. اگر حکومت مقاومت کند بازی دو سر باخت پیش خواهد آمد. اگر حکومت از راه خود به سوی مردم باز گردد و معترضان نیز با واکنش مثبت، اصلاحات گسترده از حاکمان را بپذیرند و روش انقلابی را به نافرمانی مدنی و نافرمانی مدنی را به اعتراضات مسالمت آمیز و اعتراضات مسالمت آمیز را به تقاضاهای عادی تبدیل کنند، بازی دو سر برد، همه را، سرانجام شادمان خواهد ساخت. انشاءالله
شفیعی ۱۱آبان۱۴۰۱
@Mahmood_shafiee