🔰امروزه، معروف بودن رسانه های مجازی که امکان نفاق، ریاکاری، فریبکاری و پنهانکاری صاحبان قدرت و ثروت را کنترل می کنند، از روشن ترین یافته های افکار عمومی و از جمله درک های تعمیم یافته عرفی است. در مسائل متغیر عرفی، آنچه که در محضر عقل عموم و درک همگانی خوب است می توان چنان رفتار، کنش یا اقدامی را از منظر شرع معروف، و آنچه که از دید همگانی بد دانسته شود، می توان چنان رفتارهایی را از منظر دین منکر نامید.
🔰 اگر حکومتی بخواهد دینی باقی بماند و راه های دروغ و خصوصا فریبکاری نسبت به مردم خود را به حداقل برساند، و به لحاظ ماهیت به ضد خود تبدیل نگردد، چنین نظامی نمی تواند بدون توجه عمیق و دائمی به خواست عموم و معیار قرار دادن داوری مردم، خلعت مشروعیت بر تن کند.
🔰 آن دسته از مقامات بلند پایه سیاسی که بنام دین و از موضع حاکم مشروع سیاسی به تقابل صریح با خواست عموم در حوزه مسائل عرفی که در حیطه درک عقل عموم قرار دارد، بر می خیزند، باید بدانند که نعل وارونه می زنند، و نه تنها بر فاصله دولت و ملت می افزایند که از میدان جاذبه حکمرانی الهی نیز خارج می گردند.
۱۷آبان۱۴۰۰ شفیعی
@Mahmood_shafiee
🖋تمدن سازی و تمدن سوزی
🔰هر چند در زندگی تاریخی-اجتماعی، محل ثقل تمدن بشری، دائم، در حال جابجائی بوده و همیشه در یک منطقه باقی نمانده، اما اساس پیدایش ، ماندگاری و تکامل تمدن، محصول همکنشی افراد، گروه ها، نهادها، سازمان ها، مناطق مختلف، کشورهای دور و نزدیک، و جوامع گوناگون در شرایط پیچیده تاریخی و اجتماعی است. اندیشه وخلاقیت هیچ تک فرد یا مجموعه مشخصی از متفکران عالم، یا مجموعه ای از انسانهای منزوی در نقطه ای از جهان، هر چند که در تنهایی خود بزرگ و پر شکوه باشد، نمی تواند یک تنه برنامه ای جامع برای تمدن سازی کل بشر طراحی کند. ظهور، شکوفایی و افول تمدن های مختلف قدیم و جدید بسیار پیچیده تر از آن است که در اصطیاد اذهان محدود فرد یا افراد مشخص یا حتی جامعه ای معین در آید و در تور این و آن اسیر گردد.
🔰البته، انتقال تدریجی مرکز ثقل تجربه های دسته جمعی انسان ها از نقطه ای به نقطه دیگر جای تامل بیشتری دارد. بعضی بر این اعتقادند که شکوفایی تمدن جدید بشری با مرکزیت اروپا، محصول تعامل دو عقل فلسفی و تجربی در این سرزمین بوده است که توانست تمدنی مانا و بالنده به وجود آورد و بقای نهادینه شده و تکاملی خود را با تکیه بر امکانات فرارونده داخلی تضمین نماید.
🔰این دیدگاه افول تمدن یونان باستان، تمدن عربی و دیگر تمدن های شرقی را محصول تصلب بر تک عقل فلسفی، عقل بیانی و یا عقل عرفانی ارزیابی کرده و بالندگی تمدن ها را در گرو گشوده بودن افق های چندگانه در یک سرزمین، ارزیابی نموده است.
🔰 تجربه شکوفایی تمدن بشری با مرکزیت جهان اسلام در دوره میانه اسلامی نیز، شرط بودن اصل گشودگی را در تکوین، پایایی و پویایی تمدنها مورد تایید قرار می دهد. با همین نگاه، متفکرانی، کم فروغی تدریجی تمدن اسلامی در سده های اخیر را کنار نهادن عقل فلسفی و بی اعتنایی به عقل تجربی، از یک سو، و تصلب بر شهود نگری یا تعبد بی تعقل بر نقلیات، از سوی دیگر، ارزیابی می کنند.
🔰 نقطه مشترک متفکران قدیم و جدید درباره تمدن شناسی این است که اولا تمدن دستاورد دسته جمعی انسان ها در شرایط گوناگون تاریخی است و ثانیا به اندازه ای که تعامل انسان ها در وجه اجتماعی، بر تبادل فکرها و اندیشه های گوناگون استوار گردد، به همان اندازه رشد تمدنی را شاهد خواهیم بود.
🔰در دو وضعیت، زمینه ای برای ظهور و بالندگی تمدنی باقی نمی ماند. الف. زمانی که زندگی جمعی انسانها از همدیگر گسسته شود و تعاملی بین آنها بر قرار نگردد. ب. زمانی که ارتباط اجتماعی ملت ها نه بر روش های گوناگون عقلانی که از طریق خشونت، جنگ و کشور گشایی رقم بخورد. در واقع دو وضعیت اخیر زمینه های مناسبی برای تمدن سوزی است و نه تمدن سازی.
🔰نتیجه ای که از این بحث برای وضعیت کنونی کشور مان می توان گرفت این است که سیاستگذاری برای تمدن سازی اسلامی چگونه در مرحله عمل به ثمر می نشیند و در چه شرایطی بر ضد خود تبدیل می گردد.
🔰چند نکته در این زمینه قابل توجه است.
✅۱.بدون به رسمیت شناختن تمدن موجود بشری نمی توان از صفر تمدنی برپا کرد.
✅۲. بدون تنش زدایی با همسایگان و دیگر کشورها در اقصا نقاط جهان، تمدن اسلامی برپا شدنی نیست.
✅۳. تمدن اسلامی در دوره میانه، محصول تکامل تمدنهای گذشته، از جمله تکامل تمدن یونان باستان بود. اگر دوباره در آینده چنین تمدنی بخواهد در اینجا و کشور ما شکل گیرد، می تواند فقط به عنوان تکامل یابی تمدن فعلی بشر مورد ارزیابی قرار گیرد و نه نفی آن.
✅ ۴. تعامل همه جانبه با تجدد، به مثابه محصول تمدنی مشترک همه ملتها، و همزمان، نقد تمدن جدید بشری، مطلوب است؛ اما نفی آن محروم کردن خود از دستاورد تمدنی مشترک بشری است و گونه ای از خود بیگانگی را دربر خواهد داشت.
✅۵. دامن زدن به خصومت در روابط بین الملل و تبدیل کردن آن به استراتژی بنیادین در سیاست خارجی، به ظهور هیچ تمدن تازه ای کمک نخواهد کرد.
✅۶. علاقمندی عملی یا نظری، به جنگ و خشونت در روابط خارجی، تا مرحله تمدن سوزی یک تاریخ و یک ملت، خصوصا در شرایط کنونی که سلاحهای نابود کننده همگانی در دسترس تعداد قابل توجهی از کشورها قرار دارد، خطرناک خواهد بود.
✅۷. بسیاری از تمدنها در فرایند جنگهای مخرب، سست و بی فروغ گشته اند؛ چرا که به تعبیر هاناآرنت، فیلسوف پرآوازه قرن بیستمی، ذات جنگ ها را "تخریب" تشکیل می دهد.
✅۸. از گذشته تا کنون، تجربه ثابت کرده است که اقوام جنگ جو به جهان گیری رسیده اند؛ اما هیچ گاه جهان دار نگشته اند.
۷آبان ۱۴۰۰ شفیعی
@Mahmood_shafiee
✳️الگوی ریاست علمی-اخلاقی
✅دیروز، اول مهر هزار و چهارصد، جمعی از دوستان عزیز و بزرگوار در دانشگاه باقر العلوم حضور یافتند تا در مراسم بازنشستگی اولین رئیس این دانشگاه، جناب حجه الاسلام دکتر آل غفور، که در تاسیس، قوام و دوام آن نقش بی بدیلی داشته، شرکت نمایند. بنده که از سال 1362 وارد این موسسه علمی شدم و از روز اول ورودم با حضرت ایشان آشنا گشتم، بر خود لازم دیدم شمه ای از ویژگی های ریاست علمی-اخلاقی ایشان در این مختصر، هر چند به اشاره، بنویسم:
❇️ 1. تواضع و پرهیز از خود بینی: اگر کسی استاد را از قبل نمی شناخت، محال بود نشانه ای از نشانه های رایج برای مقام ریاست در رفتار ایشان پیدا کند. نه برای خود کیش شخصیتی ساخته بود که انگشت نما گردد و نه لحظه ای از مجموعه نیروهای انسانی موسسه اعم از کارمند، دانشجو و استاد جدا می گشت تا توهم ریاست پیرامون او شکل گیرد. او را رئیسی می شناسم که همه حرکات، سکنات، گفتار و کردارش از گزند گرفتن رنگ ریاست به دور مانده بود. در یک کلام او از هر جهت بی تکلف بود و فرسنگ ها از همه کسانی که رنگ ریاست می گیرند و از اصل انسانی خود دور می گردند، فاصله داشت. این خصلت استاد برای همه جاذبه داشت و انسجامی مثال زدنی در این دانشگاه به وجود آورده بود.
❇️ 2. عشق به دانایی : سیاست های آموزشی دانشگاه حکایت از آن داشت که مدیر این موسسه خود عاشق دانایی است. بهترین استادان علوم سیاسی را بدون ملاحظات رایج برای تدریس در موسسه دعوت می کردند و از ملامت ملامت گران نگران نمی گشتند. استادان معروف آن زمان دکتر طباطبایی، دکتر بشیریه، دکتر قادری، دکتر سریع القلم، دکتر کریمی استاد روابط بین الملل، و بسیاری دیگر از نام آوران در رشته علوم سیاسی، همگی، در این موسسه حضور می یافتند و در کمال آزادی فکری و بیانی آخرین یافته های خود را در اختیار طلبه دانشجویان موسسه قرار می دادند. اصالتی که استاد آل غفور برای حوزه علم و دانش قائل بودند سبب شده بود که سنجه ای غیر از دانایی در دعوت از استادان مهمان و جذب استادان بومی، ملاک و معیار قرار نگیرد.
❇️ 3. التفات ویژه به دانشجویان: با تدبیر ایشان، از همان روز اول کسانی به این موسسه علمی جذب می شدند که اهل اندیشیدن، پرسش گری، و دغدغه دین و دولت را داشتن در آنها بروز و ظهور داشته باشد. مصاحبه های ورودی آن زمان با چنین شاخص هایی ممتاز گشته بود و مساله اصلی احراز علاقه دانشجو به دانستن بود. این دغدغه بعد از جذب افراد نیز پیگیری می شد. اگر دانشجویی برجستگی خاصی پیدا می کرد، محل توجه ایشان واقع می گشت و برای تداوم موفقیت به طور ویژه و البته غیر رسمی از سوی شخص ایشان مورد تشویق قرار می گرفت.
❇️ 4. فضای باز برای اندیشیدن: در زمان ریاست دکتر آل غفور دانشگاه باقر العلوم تبدیل به مرکز مطمئنی برای آزاد اندیشی شده بود. استاد و دانشجو، هیچ کدام، تحت کنترل های غیرعلمی مستقیم یا غیرمستقیم، رسمی یا غیررسمی، داخلی یا خارجی، درونی یا بیرونی نبودند. فضای بازی که به وجود آمده بود، پرسش گری آزاد و خلاقانه در کلاس و بیرون کلاس را در میان دانشجویان بسیار رونق می بخشید. بارها پیش می آمد استادان مدعو اعتراف می کردند که تنها در این موسسه است آنان فضای علمی بدون هر گونه محدودیت های ناروا را تجربه می کنند. در سایه چنین فضایی، در این دانشگاه گرایشات سیاسی عرصه را بر فضای علمی تنگ نمی کرد و هیچ گاه مشکلی بنام تقابل های سیاسی به وجود نمی آمد.
❇️ 5. رئیس همیشه در دسترس: از بزرگترین امتیازات ریاست جناب دکتر آل غفور این بود که ایشان اکثر اوقات با چهره ای گشوده و با محضری بی غل و غش در کنار استادان، دانشجویان و کارمندان موسسه مانند یک فرد کاملا عادی حضور داشتند و هیچ گاه خود را با تکبر و خود محوری از انظار عمومی مخفی نمی کردند. این ویژگی برای ریاست انسانی، اخلاقی و ایمانی آن اندازه بزرگ و با اهمیت است که خداوند خصلت اساسی رهبری پیامبر گرامی اسلام بر جامعه را گردهم آمدن مردم به دور او دانسته است. این خصلت در سایه مهر و محبت آن حضرت حاصل شده بود. در همین زمینه با نگاهی جامعه شناسانه تصریح شده است که اگر پیامبر ص به جای نرمی، درشتی می کرد، حتما مردمانش از او دوری می جستند و از دورش پراکنده می گشتند؛ و به طور طبیعی اتحاد و انسجام جامعه فرو می پاشید. آنچه در این مختصر بدان اشاره رفت فقط نمونه ای کوچک از فضایل فراوان علمی، اخلاقی و مدیریتی استاد ارجمند حجه الاسلام دکتر آل غفور بود و با این قلم قاصر نمی توان در این باره حق مطلب را ادا کرد. عمر پر برکتش دراز و راهش پر رهرو انشاءالله
شفیعی
سوم مهر ۱۴۰۰
@Mahmood_shafiee
✳️خشونت ورزی و کشتن بی گناهان بنام دین!
✅۱. خشونت ورزی و کشتن مردم در طول تاریخ همیشه بنام دین رخ نداده است. در جنگ اول جهانی بنام دین نبود که میلیونها نفر را کشتند. در آغازین سالهای پیدایش اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی، لنین و استالین میلیونها نفر را، نه بنام دین که با توجیه ایدئولوژیک (کمونیسم و سوسیالیسم) از پا درآوردند. استالین که در کشتن خودی و غیرخودی به مرحله جنون رسیده بود، مدعی شد که برای ساختن املت باید تخم مرغهای زیادی شکسته شوند! در دهه سی و چهل میلادی باسلطه نازیسم و فاشیسم باز هم میلیونها نفر کشته شدند و ربطی به دین و روحانی و اسلام نداشت. و .... .
✅۲. همه کشندگان بنام دین، فقط مسلمانان نبودند. از جنگ صلیبی مسیحی علیه جهان اسلام تا قتل عام مسلمانان میانمار به دست بودائیان، بنام ادیان دیگر آسمانی و غیرآسمانی، مردم را کشته اند. در این قتل و عام ها، مسلمانان قربانیان اصلی بوده اند.
✅۳. در تاریخ گذشته و حال، چه بسیار از بزرگان دین با خشونت ورزی و آدم کشی مبارزه کرده اند. از پیامبر ص که جامعه بدوی خشن را به جامعه مدنی معنوی تبدیل نمود تا آقای خاتمی، رییس جمهور اسبق ایران، که در مقابل نظریه جنگ تمدنها، گفتگوی تمدنها را مطرح کرد و در همان زمان در جامعه لیبرال آمریکا دولتی افراطی، چنین کشوری را، در اوج صلح خواهی، بخشی از محور شرارت نامید، همگی حکایت از این دارند که می توان بنام دین دم از صلح و برادری جهانی زد و به دوستی و تعاون جهانی تمایل یافت.
✅یک دست کردن اصول گرا و اصلاح طلب و قراردادن همه آنها ذیل خشونت طلبی، غیرمنصفانه است. دو نوع اصلاح طلب و اصول گرا از این جهت قابل تفکیک اند؛ همانطور که سکولارهای افراطی خشن و غیر خشن در سطح ایران، منطقه و جهان را می توان از همدیگر جدا نمود.
✅ نتیجه: خشونت گرایی دارای ریشه روانشناختی، جامعه شناختی، فرهنگی، تاریخی و انسان شناختی و پدیده ای ما قبل دینی است که ممکن است درون انواعی از توجیهات دینی، فلسفی و علمی پنهان گردد.
✅خشونت ورزی و جنگ طلبی به ذات دین خاص یا همه ادیان آسمانی و غیرآسمانی، مربوط نیست. خشونت گرایی و تمایل به کشتن دیگران، با انواعی از جهل، منفعت طلبی، خودخواهی و انحصارطلبی، خود حق پنداری دینی یا غیردینی، استثمار و استبداد و اموری از این قبیل در ارتباط است.
شفیعی ۲۱شهریور ۱۴۰۰
@Mahmood_shafiee
مصاحبه این جانب با آقای دوانی درباره جامعه آرمانی استاد فقید حجه الاسلام دکتر فیرحی (2)
Читать полностью…سیاست عادلانه دموکراتیک
به طور سنتی در جمهوری اسلامی ایران مجموعه منصب های سیاسی به دو نوع سمت انتصابی و انتخابی تقسیم شده اند. در این میان، منصب های انتصابی به طور سنتی، حداقل در سه دهه اخیر، همیشه دست جناح راست و اصولگرایان بوده است. در مقابل، موفقیت جناح چپ و اصلاح طلبان بیشتر در بخش منصب های انتخابی بوده است. آنها اغلب، اگر رقابت با آزادی بیشتر همراه بوده، برنده انتخابات شده اند.
اگر بپذیریم که حکومت عادلانه در جهان امروز حکومت دموکراتیک است، حکومتی که گردش قدرت و رقابت عادلانه در میدان سیاست پذیرفته شده است و مردم هم میتوانند بر چنین حکومتی طبق قانون نظارت عمومی داشته باشند و حقوق آنان هم تضمین شده است، چنین حکومتی در گرو رقابت سالم و آزاد در عرصه انتخابات به دست می آید. نتیجه آن تعیین مقامات انتخابی است. بر این اساس ماندگاری عدالت سیاسی در نظام جمهوری اسلامی در گرو این است که این بعد انتخابی بیش از پیش تقویت شود و هیچ مانعی جلو آن گذاشته نشود در این صورت است که فضیلت جمهوری اسلامی در آینده هم تضمین خواهد شد و در غیر این صورت نظام سیاسی ما به یکی از نظام های سیاسی عقب مانده جهان امروز تبدیل خواهد شد و معیار دموکراسی آن از بین خواهد رفت. یکدست شدن حکومت به تدریج تمایل به انحصار طلبی را را افزایش می دهد و شکل دموکراتیک نظام سیاسی را به اشکال دیگر تبدیل می نماید. آن دسته از مقامات سیاسی که علاقمند به جمهوری اسلامی هستند باید حساسیت بالایی به یک دست شدن حکومت داشته باشند و عواملی را که جنبه دموکراتیک نظام رو مخدوش می نمایند، کنار بگذارند.
🔹انتصاب مالک اشتر به فرماندهی با تکیه بر شایستگی های حرفه ای: علی ع در نامه ۱۳ نهج البلاغه به دو تن از امیران سپاه خود نامه می نویسد و طی آن مالک اشتر را به فرماندهی آنها بر می گزیند و در توجیه این تصمیم چنین می نویسد: "
فَإِنَّهُ مِمَّنْ لاَ يُخَافُ وَهْنُهُ وَ لاَ سَقْطَتُهُ وَ لاَ بُطْؤُهُ عَمَّا اَلْإِسْرَاعُ إِلَيْهِ أَحْزَمُ وَ لاَ إِسْرَاعُهُ إِلَى مَا اَلْبُطْءُ عَنْهُ أَمْثَلُ
زيرا كه مالك، نه سستى به خرج داده و نه دچار لغزش مىشود. نه در آنجايى كه شتاب لازم است كندى دارد، و نه آنجا كه كندى پسنديده است شتاب مىگيرد"
🔹ماهیت این توجیه و استدلال نشان می دهد که در منطق حکمرانی علی ع شایسته سالاری یک اصل بنیادی است و بر معیارهایی چون هم قبیلگی، خویشاوندی، ثروتمندی، اشرافیت و غیره که در نظام های قدیم رایج بوده است، تقدم دارد.
🔹با تاسف، هنوز هم در جوامع امروز چه بسیار دیده می شود که در انتصابهای اداری معیارهای تخصصی، به کل، نادیده گرفته می شود و توجیهاتی خرد گریز یا خرد ستیز، از قبیل: خودی و نه خودی، درون گروهی یا جناحی در مقابل برون گروهی یا جناحی، ارزشی و غیرارزشی، هم زبانی یا غیر هم زبانی، هم استانی و هم شهری در مقابل غیر هم استانی و هم شهری، هم مذهبی و غیر هم مذهبی، و ...، جای معیار اصلی که همان تخصص و کارآمدی باشد، می نشیند!
شفیعی ۱۷ مرداد ۱۴۰۰
@Mahmood_shafiee
✍دین و دموکراسی
🔹برخلاف دیدگاه رایج که دموکراسی در غیاب دین و در سایه سکولاریسم در اروپا متولد شد و به تدریج طی امواجی در اقصی نقاط جهان انتشار یافت، رابطه وثیقی بین این دو مقوله وجود دارد.
🔹علاوه بر آمریکا که کشوری، کم و بیش، دین پایه تلقی می گردد، حتی در اروپا هم دموکراسی از دریچه توجیهات دینی، هر چند با روش فلسفی نه فقهی، پا گرفته است.
🔹استاد دکتر فیرحی، اعلی الله مقامه، در آخرین تحقیقاتش کارهای ارزشمندی در این زمینه انجام دادند و نقش دین در تولد دموکراسی را با ارجاع به مباحث جان لاک و دیگران نشان داده اند.
🔹بسیار قبل تر، در قرن نوزدهم، ماکس وبر در کتاب "اخلاق پروتستانی روح سرمایه داری" به تفصیل و با شواهد تجربی فراوان در سطح کشورهای اروپایی نشان داده بود که بدون پیدایش پروتستانتیسم، سرمایه داری در اروپا استوار نمی گشت.
🔹حقیقت این است که دین هنوز هم در کشورهای مسیحی، در حوزه عمومی تاثیر گذار است و بسیاری از قوانین از آموزه های دینی، البته به شکل مدنی، متاثر است.
🔹 از آغازین سالهای قرن بیست و یکم، پست سکولارهایی چون هابرماس، کازانوا، چارلز تیلور و برگر، به درستی اذعان نموده اند که سکولاریسم کلاسیک باید مورد بازبینی قرار گیرد و سهم دین در حوزه عمومی پرداخت شود. البته آنها شرایطی را ذکر کرده اند که یک شرط این است که ادعاهای دینی در حوزه عمومی زمانی می تواند منشا اثر باشد که به زبان سکولار بیان شود تا ارتباط ذهنی مشترک عملی گردد.
🔹البته بین دینی بودن دموکراسی و توجیه دینی دموکراسی باید تفاوت گذاشت. بنده مدعی اولی نیستم؛ اما شواهد برای دومی زیاد است.
🔹 دکتر سروش در کتاب مدیریت و مدارا، سالها قبل از روی کار آمدن اسلام گراها، مقاله ای دارد مبنی بر اینکه جامعه ترکیه مذهبی است و دولت لاییک با آن هماهنگ نیست. او پیش بینی کرده بود که اصل هارمونی اقتضا می کند که دولت ترکیه متحول خواهد شد و با جامعه مذهبی هماهنگ خواهد گشت. این اتفاق با روی کار آمدن اسلامگراها عملی شد و لائیسیسم تعدیل گشت.
🔹 اخیرا آصف بیات و الیویه روا با طرح پسا اسلام گرایی مدعی هستند که بخشی از اسلام گرایان برای هماهنگ سازی دین با دموکراسی، به پسا اسلام گرایی رو آورده اند.
🔹آخرین سخن این است که دین، علاوه بر سه جهان درونی، اجتماعی و بیرونی مشترک، یکی از جهان های زیست در کشورهای دین پایه است و هر انسانی در این چهار جهان زندگی را تجربه می کند. زندگی بی تناقض اقتضا می کند که این چهار جهان با همدیگر هماهنگ گردند.
شفیعی - ۳مرداد ۱۴۰۰@Mahmood_shafiee
توهم دفن اصلاحات
🔷در صفحه انستاگرامی یک بنده خدایی، تصاویر بزرگان اصلاحات در دو طرف یک سنگ قبر، که به شکل عمودی در زمین جا گذاشته شده است و روی آن دفن اصلاحات و اصلاح طلبان را اعلام کرده، نقش بسته است و در ذیل تصویر هم آیه استرجاع، لفظا و معنا، به غلط، درج شده است.
❤️در پاسخ به این اقدام باید عرض کنم که اولین بار نیست که اصلاحات در ایران، به ظاهر، دفن می شود. تا زمانی که ویروس و بیماری مزمن استبداد در بدن تاریخ و جامعه ایران ریشه کن نشده، شاهد چنین دفن های موقتی خواهیم بود. سید جمال الدین اسد آبادی، قائم مقام فراهانی، امیر کبیر، میرزا حسین خان سپه سالار، امین الدوله، آزادی خواهان مجلس اول، دوم و سوم مشروطه، مدرس و مدرسها در دوره پهلوی اول، مصدق و مصدق ها در دوره پهلوی دوم، طالقانی ها، چمران ها و بازرگانها، قبل از این، همه قربانی استبداد سخت جان تاریخی ایران بوده اند.
❤️ استبداد ایرانی بارها صورت عوض کرده و هر بار لباسی نو بر تن پوشیده و چابکتر از گذشته تداوم یافته است. استبداد قدیم و سنتی ایران بی رقیب بود؛ اما استبداد شبه مدرن، استبداد شبه مدرن نفتی، و به تعبیر آیت الله نائینی، استبداد دینی، بی رقیب نیستند؛ چرا که مردم ایران بیش از صد و پنجاه سال است که به آگاهی تاریخی دست یافته؛ سرطان استبداد را شناخته و با آن به مبارزه برخاسته اند. نشان به آن نشان که مشروطه، نهضت ملی، انقلاب اسلامی، شان نزول همه، شکستن درخت کهن استبداد بود.
❤️این آگاهی تاریخی، در سایه انقلاب اسلامی و جهانی شدن فن آوری ارتباطات، امروز بارورتر هم شده است. هرگز چنین نیست که بدخواهان ملت و خود پرستان امروز گمان کنند این شجره طیبه ریشه کن خواهد شد. ملت ایران هیچ گاه مبانی انقلاب اسلامی (استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی) را فراموش نخواهد کرد و لباس فضایل انقلاب را از تن بیرون نخواهد کند.
❤️اینکه امروز شعار آزادی دادن جرم تلقی می شود و سخن از جمهوری گفتن هزینه در پی می آورد، بدین معنا نیست که آرمانهای اصیل انقلاب اسلامی در جانها شعله ور نباشد. حتما حقانیت نبوی و علوی در نهایت بر توهمات اموی و عباسی پیروز خواهد شد. و مکروا و مکر الله و الله خیر الماکرین.
شفیعی ۱۴ تیر ۱۴۰۰
@Mahmood_shafiee
✳️تجربه تلخ عبور از مشروطه و لحظه تاریخی اکنون
✅در چهار سال اول بعد از کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ رضاخان علیه سپهدار رشتی، نخست وزیر احمد شاه، غیر از مدرس که تجربه سیاسی بالا و آشنایی نزدیک با او داشت، دیگر مشروطه خواهان مذهبی، دوره فعالیت سیاسی رضاخان در کسوت وزیر جنگی و نخست وزیری را در ذیل مشروطه تصور می کردند و از اینرو، فقط با جمهوری خواهی او مخالفت کردند و بر سلطنتش رضایت دادند و در عمل، برکشیدن او به سلطنت را تسهیل نمودند. اما مدرس که رضاخان را خوب می شناخت و منطق بازی سیاسی ایرانی را نیز تجربه کرده بود، او را مستبدی می دانست که در هر کسوتی، جمهوریت یا سلطنت، به اقتدارگرایی و سلطه گری رو خواهد آورد و از اینرو نه تنها با جمهوریت که سلطنتش نیز مخالف بود و می دانست که با آمدنش نامی از مشروطه باقی خواهد ماند و از محتوا تهی خواهد شد. اما صد افسوس که یک دست او صدا نداشت و با غرق و تسلیم شدن همگان در فضای برساخته به نفع رضاخان، شاهی او مسجل گشت و مشروطه هم در عمل رخت بر بست . در ۱۶سال سلطنت رضا شاه، به تدریج روشنفکران و علما مطرود، مقتول، مهجور، تبعید و به دیگر شیوه ها سرکوب گشتند. در ادامه، با تکیه بر زور و خشونت عریان، نه تنها بسیاری از قبایل و عشایر با سیاست "تخته قاپو" به محاق رفتند، بلکه با علایق و سلایق دینی و غیر دینی عموم مردم نیز مبارزه ای بی امان شروع شد و گونه ای از فاشیسم ایرانی بروز یافت و در دوره پهلوی دوم، از دهه چهل تا انقلاب اسلامی، فاشیسم پهلوی اول به استبداد مطلقه و خودکامگی تغییر یافت. انقلاب اسلامی در چنین شرایطی به امید برگشت استقلال و آزادی به وقوع پیوست و در پی آن جمهوری اسلامی، به امید نظامی برای حفظ استقلال و آزادی و نیفتادن دوباره در تله استبداد مدرن، برپا گشت.
🔷نتیجه: ما که در این لحظه از تاریخ جمهوری اسلامی، می دانیم اراده بر خنثی نمودن جمهوریت آشکارتر از آن است که نیازی به تحلیل دقیق علمی داشته باشد، چرا باید با ابراز اراده ای اثباتی و اعتراضی، و رفتن به پای صندوق های رای، جلو انحطاط همه جانبه را با روشی مسالمت آمیز در فرصتی حداقلی که در پیش است، مسدود نسازیم؟! چرا باید تجربه تلخ گذشته را تکرار کنیم و آینده روشن را، با ناامیدی، به سرنوشت نامعلوم و پر از بی قراری های ناخوشایند و گزینه های محتوم تلخ و رنج آور بسپاریم؟! شفیعی-۱۸خرداد۱۴۰۰
@Mahmood_shafiee
انتخابات و سیاستمداری ملت
۱.در جهان کنونی که دموکراسی پارلمانی یا غیر مستقیم، جای دموکراسی مشارکتی یا مستقیم نشسته است، مشارکت مستقیم مردم در قدرت سیاسی فقط در لحظه ها، ساعات و روزهای مشخصی صورت می گیرد.
۲. ایام انتخابات و به طور مشخص "روز رای دهی" به کاندیدای مشخص، روزها و لحظه هایی است که مردم به طور مستقیم به کنش سیاسی مشغولند و می توانند در قامت یک سیاستمدار خوب و ماهر یا سیاستمدار بد و ناپخته ظاهر گردند.
۳.تصمیم به رای ندادن مطلق، تصمیم به رای دادن مطلق یا تصمیم به رای دادن مشروط از جمله گزینه های اصلی پیش روی مردم است.
۴. رای دادن مشروط یعنی پاییدن لحظه های متغیر و دست برداشتن از محاسبه های سیاه و سفید. سیاستمدار مانند یک شطرنج باز حرفه ای است که تا دقیقه نود از برنده شدن در بدترین لحظات نا امید نیست و دائم دنبال فرصت است. ۵. سیاستمدار خوب و ماهر کسی است که هیچگاه بر اساس احساسات عمل نمی کند و مناسب تغییر شرایط تصمیم جدید می گیرد.
۶. در انتخابات پیش رو، تنگ نظری های حاکمیتی، فرصت انتخاب مردم را به حداقل رسانده است و آنان از انتخاب بسیاری از گزینه های بهتر محروم گشته اند و گویی که فرصتی برای برنده شدن باقی نمانده است.
۷. با این حال اگر از میان گزینه های موجود گزینه ای پیدا شد که توانست در راستای اراده ملت عمل کند، به هیچ وجه نباید فرصت ساخته شده را از دست داد.
۸. تا این لحظه بر این اعتقادم که دکتر همتی توانسته به عنوان نماینده زیست جهان عموم مردم ظاهر گردد و حداقل خواسته های ملت را برآورده سازد.
۹. اگر او در ادامه نیز بتواند در مسیر عقلانی و مورد نظر ملت حرکت کند، نباید فرصت سوزی کرد و میدان را دست بسته به رقیب تقدیم نمود.
۱۰. دست خدا بالاتر از هر دست دیگر است.
دهم خرداد۱۴۰۰ - شفیعی
@Mahmood_shafiee
رابطه جمهوریت و اسلامیت
این تعبیر که گاهی گفته می شود: "جمهوریت نظام قربانی می شود" و تعبیرهای مشابه را نمی پسندم و تحلیلی نادرست می دانم؛ چرا که کار حکومت تصرف در جسم و جان و مال مردم است و تصرف در جسم و جان و مال دیگران بدون رضایت صاحبان آنها، از منظر دینی، حرامی روشن و گناهی بس بزرگ است. پس قربانی شدن جمهوریت، قربانی کردن اسلام است. به حکم مضمون آیه امانت و صراحت علی ع، حکومت امانت مردم در دست حاکمان است و باید در چار چوب رضایت آنان بکار رود. در چنین مواردی رضایت خداوند، از راه راضی شدن بندگان خدا حاصل می گردد؛ همان طور که نارضایتی آنان، به خاطر ظلم سیاسی آشکار، غضب خداوند را در پی خواهد داشت.
شفیعی- ۵ خرداد ۱۴۰۰
@Mahmood_shafiee
🖊صدق، صداقت و سیاست ورزی مشروع
🔰در یک نگاه، اعتبار سخن گوینده از دو جهت قابل بررسی است. اگر کسی مدعی بیان واقعیتی مربوط به بیرون از ذهن باشد، گفته او می تواند به "راست و صدق" یا "دروغ و کذب" توصیف گردد. در حالی که، اگر شخصی کارکرد خودش را برای دیگران بخواهد توجیه کند، این توجیه می تواند "صادقانه" یا "فریب کارانه" تلقی گردد.
🔰معیار راست بودن به این است که به شکل تجربی اثبات شود ادعای فرد در بیرون به همان شکل وجود پیدا کرده است. به عنوان مثال اگر سیاستمداری ادعا می کند که برای تضمین امنیت کشور ده درصد بودجه نظامی سال دو هزار میلادی را صرف تولید ده فروند زیردریایی کرده است، اگر معلوم شد که آن کشور طبق گفته فرد در سال دو هزار ده فروند زیردریایی ساخته است، پس گفته او راست بوده است.
🔰 در مقابل، راست آزمایی صداقت و فریبکاری فرد کمی دشوار است. در اعتبار سنجی صداقت و فریبکاری ما با بیرون سرو و کار نداریم؛ بلکه با جهان درون افراد سروکار داریم و می خواهیم انگیزه، قصد و نیت شخص را به دست آوریم. سنجش اعتبار صداقت یک فرد به این است که او برای مدت نسبتا طولانی در موارد مشابه یکسان عمل کند و دچار تناقض در رفتار نگردد؛ تا آنجا که برای مشاهده کنندگان اطمینان حاصل گردد که توجیهات شخص صرفا سرپوشی برای پنهان کردن عقاید واقعی او نیست.
🔰هر چند سیاستمداران فراوان دروغ می گویند، اما از آنجا که راحت می توان دروغ را افشا کرد، آنان بیش از دروغ فریبکاری پیشه می کنند؛ بدین معنا که در اکثر اوقات مقاصد منفعت طلبانه خود را پنهان می کنند و در واقع با ظاهر نمایی زیبا، اکثریت مردم را، هر چند برای مدتی معین، فریب می دهند .
🔰غریزه استخدام (میل درونی برای به خدمت گرفتن دیگران و زیر سلطه قرار دادن همگان) و منفعت طلبی بی حد و حصر از یک سو، و تمایل به منزه طلبی و پاک و بی غل و غش نشان دادن خود به دیگران از سوی دیگر، سبب شده است که اغلب بین توجیهات رفتاری و انگیزه های واقعی رفتار، تطابق وجود نداشته باشد و بسیاری از مردم در عرصه های مختلف زندگی، به ویژه در عرصه حکمرانی، دچار نفاق شدید گردند.
🔰اولین آیه سوره منافقون به خوبی این خصلت را بیان کرده و از این پنهان کاری به کذب تعبیر نموده است. منافقان وقتی به پیامبر می رسیدند، می گفتند که ما شهادت می دهیم که تو رسول خدا هستی؛ اما خداوند که بر نیات افراد احاطه دارد و می داند که این گفته منافقان هر چند، در ذات خود، سخن راستی است و پیامبر واقعی بودن رسول خدا به صحت ادعای آنها در این زمینه شهادت می دهد، منافقان را در این سخن دروغ گو می داند؛ چرا که گفته آنان فقط ظاهر سازی بود و در جهان درون بر گفته خود اعتقاد نداشتند.
🔰به اندازه ای که در یک نظام، فضای سیاسی بسته باشد و فرصت برای افشای تناقضات سیاستمداران محدود گردد، به همان اندازه فراتر از دروغ گویی، نفاق و فریبکاری نیز افزایش خواهد یافت. در مقابل، به اندازه ای که در یک نظام سیاسی، فضای باز سیاسی گسترش یابد، زمینه فریبکاری از دست سیاستمداران گرفته خواهد شد.
🔰از مهمترین ابزارهای موثر در باز شدن فضای سیاسی یک کشور، کثرت عددی و قوت کیفی رسانه های نوشتاری، گفتاری و دیداری است. قوت کیفی رسانه ها با مقدار رها بودن آنها از منافع خاص سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و دیگر منافع تعمیم ناپذیر، ارتباط دقیق و وثیقی دارد. رسانه هایی که در تملک، مدیریت و نظارت طبقات متوسط جامعه قرار دارند، بهترین نمونه از رسانه های برخوردار از قوت کیفی اند که می توانند در کم کردن فریبکاری های کانون های قدرت و ثروت تاثیر عمیق برجای گذارند.
🔰امروزه سیاست ورزی مشروع، یعنی سیاستی که از کمترین دروغ و مهمتر از آن از کمترین فریبکاری برخوردار باشد، بدون در نظر گرفتن عوامل کنترل کننده بیرونی، ناممکن است. بر این اساس، انواع مختلف رسانه های مجازی رایج و غیردولتی که در حال حاضر موثرترین عامل کنترل کننده بیرونی حکمرانی به شمار می روند و مشروعیت آن را تضمین می نمایند، ضرورتی عقلی، عرفی، و به تبع، فریضه ای دینی است که هر گونه محدود سازی نااندیشیده و از روی منفعت طلبی سیاسی در این زمینه، گامی در راه تبدیل کردن سیاست ورزی مشروع به سیاست ورزی فریبکارانه و ریاکارانه تلقی خواهد شد.
🔰بی تردید مشروعیت و عدم مشروعیت عملی حکومت ها، که مردم آنان را امانت داران واقعی تلقی کنند و آنان را دست و زبان و ذهن خود بدانند، در گرو داوری مثبت و منفی افکار عمومی، و به تعبیر علی علیه السلام، سواد اعظم درباره عملکرد صادقانه آنهاست.
✳️ حکومت: پدیده ای قدسی یا عرفی؟!
در بسیاری از نوشته ها و گفتارهای کلامی شیعه از قدیم تا به امروز تعبیر هایی وجود دارد که نشان می دهد متکلمان و به تبع از آنان، دیگر علما و به پیروی از آنها، عموم مردم بر این تصور اند که حکومت از نظر دینی پدیده ای قدسی است و صفر تا صد آن از درون آموزه های دینی استخراج می گردد. با این حال برگشت به منابع درجه اول دینی؛ یعنی قران و روایات معتبر، نشان می دهد که این تصور غالب با واقعیت های منعکس شده در کتاب و سنت درباره حکومت سازگار نیست.
در این یادداشت کوتاه ابتدا به اختصار بعضی از تعبیرهای کلامی متکلمان گذشته و پس از آن تعبیرهای نهج البلاغه در باره حکومت را مرور خواهیم کرد و تقابل دو گفتمان را به نمایش خواهیم گذاشت. در یادداشت دیگری هم انشاءالله آیات قرانی درباره حکومت را مورد بحث قرار خواهیم داد.
✅سید مرتضی، از متکلمان درجه اول قرن پنجمی، در کتاب الشافی، که در پاسخ به کتاب المغنی از قاضی عبد الجبار معتزلی نوشته شده است، حکومت را از شوون امام معصوم می داند. البته او می پذیرد که حکومت منافع دنیوی دارد؛ اما نیاز به امام (حاکم) را نه جلب منفعت دنیوی، بلکه به دین ربط می دهد. هدف اصلی حکومت تامین منافع دنیوی جامعه نیست؛ بلکه تحقق لطفی است که زمینه انجام دادن امور واجب و رفع کارهای زشت به وسیله آن آماده می گردد. از اینرو امام حاکم باید شرایطی داشته باشد که از جمله مهمترین آن شرایط، "عصمت" امام است. معصوم کسی است که کار زشت از او صادر نمی گردد و دقیقا به همین سبب ریاست را به عهده می گیرد. او در تعریف حکومت گونه ای از حاکمیت معصومانه را ترسیم کرده است که با شکل گیری آن زمینه کارهای بد کاهش می یابد و زمینه کارهای نیک گسترده تر می گردد.
✅علامه مطهری این مخیله تاریخی شیعه را در کتاب امامت و رهبری به طور جدی مورد نقد قرار داده و تصریح نموده است که حکومت امر دنیوی است و نیازی به عصمت ندارد . عصمت معصوم بخاطر رسالت دینی او یعنی فهم دقیق دین و تبلیغ درست آن در جامعه برای مردم است. اگر با وجود انسان معصوم دیگران حق تشکیل حکومت ندارند، تقدم معصوم بر دیگران از باب اولویت است. با این حال، آن مخیله تاریخی کلامی شیعه همچنان در فضای فکر دینی جامعه امروز ما غلبه دارد. اخیرا شاهد بودیم که رئیس جمهور محترم با تعبیرهای مختلف برای نظام جمهوری اسلامی ایران، قداست چند جانبه ای ترسیم نمودند.
✅واقعیت این است که از منظر دین، حکومت در ذات خود امر دنیوی است. تعبیرهای نهج البلاغه از فرمانروایی نشان می دهد که از نظر اسلام "حکومت" پدیده ای زمینی، غیرمقدس و دنیوی است. با قدسی کردن حکومت و استعلا بخشی بی دلیل به آن، نمی توان دستورات دین در این باره را –کما هو حقه- شناخت و بدان لباس عمل پوشاند. سخن حضرت علی (ع) در پاسخ به شعار خوارج درباره نفی حکومت غیرخدا بسیار معروف است که می فرماید: "برای مردم چاره ای از داشتن فرمانروای نیکوکار یا تبهکار وجود ندارد". آن حضرت در خطبه شقشقیه با تعبیر "دُنیاکُم" از پدیده "حکومت"، آن را به "آب عطسه بز" تشبیه نموده اند. در هنگام عزیمت برای جنگ با اهل بصره به ابن عباس فرمود برای من "کفش وصله دار نیم درهمی" بیش از خلافتم بر شما ارزش دارد. همچنین در نامه ای به مردم مصر، ولایت و حکومت بر مردم را "روزگار کوتاه دنیوی" توصیف کرد و آن را به "سراب و ابر" تشبیه نمود.
شفیعی 9مهر 1400
@Mahmood_shafiee
🔻مشروعیت و استقلال
🔹استقلال یک کشور بدین معناست که: ۱. دولت در سیاست داخلی و خارجی براساس مصالح ملت خود عمل نماید و نه براساس مصالح دولت ها و ملت های دیگر. ۲. دولت بتواند از دادن هرگونه امتیاز یکجانبه اقتصادی یا سیاسی به کشور دیگر پرهیز نماید. ۳. دولت بتواند تمامیت ارضی کشور را از هر گونه تعرض دولت بیگانه حفظ نماید.
🔹چگونه می توان استقلال یک کشور را به صورت نهادینه شده و دائمی از خطرات فعلی و آینده حفظ نمود؟
🔹 دولت های استبدادی، فاقد مشروعیت، در طول تاریخ همیشه تلاش کرده اند با تکیه بر ابزارهای زور و اجبار و سرمایه گذاری بی حد و حصر در بخش نظامی، استقلال کشور را تضمین نمایند. این دولتها هیچ گاه دغدغه توجه به خواست عمومی را ندارند. سران این دولتها حفظ قدرت خود را به قدرت نظامی و حمایت خارجی گره می زنند و این دو عامل را تضمین کننده بقای خود می دانند.
🔹 تجربه تاریخی جهان معاصر نشان می دهد که با تکیه بر تک عامل زور و اجبار نمی توان استقلال کشور را حفظ نمود. بسیاری از دولتهای استبدادی، علی رغم نظامی گری، در دهه های اخیر فروپاشیدند و استقلال کشور را به خطر انداختند. فروپاشی اتحاد شوروی و سقوط حزب بعث در عراق، دو نمونه بارز و قابل توجه در این زمینه اند.
🔹برخورداری از توانایی نظامی و تسلیحاتی برای استقلال کشور شرط لازم است؛ اما کافی نیست. مهمترین عامل حفظ دائمی و نهادینه شده استقلال کشور، برخورداری دولت از مشروعیت است.
🔹مشروعیت به معنای رضایت اکثریت مردم از دولت خودساخته است. دولت مشروع دولتی است که هنر شنیدن صدای مردم را دارد و اولویت آن پاسخ به نیازهایی است که جامعه آنها را اعلام می کند و دولت براساس آنها در عرصه داخلی و خارجی سیاست گذاری می نماید. دولت مشروع برای مردم تکلیف مشخص نمی کند؛ بلکه تکالیفی که مردم به آن محول کرده به درستی و با ابزارهای مناسب به انجام آن وظایف اهتمام می ورزد. به تعبیر علی علیه السلام، در نهج البلاغه، دولت امانت دار مردم است و حاکمان و کارگزاران حکومتی "وکلاء الامه" (نمایندگان مردم)اند. امانت داری و وکالت از مردم به این است که دولت ها به وظایف ذاتی خود، از قبیل: ایجاد امنیت، رفاه، حل اختلافات، گسترش عدالت و حفظ بی طرفی و ...، به بهترین شکل ممکن عمل کنند.
🔹اقتدار دولت مشروع بازتاب دهنده قدرت لایزال مردم است. چنین دولتی در مقابل هر قدرت و ابر قدرتی شکست ناپذیر خواهد بود؛ چرا که هرگونه تقابل با آن، تقابل با ملت تلقی خواهد شد؛ ملتی که در یک سرزمین پدیده ای همیشگی بوده و شکست ناپذیر است.
🔹خلاصه و نتیجه: هراندازه مشروعیت سیاسی دولتی افزایش یابد، به همان اندازه استقلال کشور نیز محفوظ تر خواهد ماند. بین استقلال و مشروعیت پیوند ناگسستنی وجود دارد. مشروعیت اصلی ترین متغیر تاثیر گذار در امر استقلال یک کشور است.
شفیعی ۲۵شهریور ۱۴۰۰
@Mahmood_shafiee
مصاحبه این جانب با آقای دوانی درباره جامعه آرمانی استاد فقید حجه الاسلام دکتر فیرحی
Читать полностью…مصاحبه این جانب با آقای دوانی در باره جامعه آرمانی استاد فقید حجه الاسلام دکتر فیرحی
Читать полностью…✍انحرافات سیاسی و امام کُشی
✅امام حسین ع کشته شدن خود را به کشته شدن یحیی بن زکریا ع تشبیه کرده است. می توان این سوال را مطرح کرد که چگونه و در چه شرایطی کسانی از میان مردم، در زمانه ای که خداوند برترین انسان ها را برای سعادت و هدایت آنان فرستاده است، دست خود را به خون این قدسیان آلوده می کنند و بد را به جای خوب، شقاوت را به جای سعادت و گمراهی را به جای راه یابی برمی گزینند و شخصیت بلند مرتبه ای چون حسین ع را، فرزند نبی و ولی و فرزند بهترین زنان عالم، به بدترین شکل ممکن، بنام خدا و دین، به شهادت می رسانند. هر چند پاسخ به این مساله آسان نیست، سه عامل در این زمینه قابل توجه است:
✅۱. فقدان تفکیک امور تعبدی از امور توصلی (عقلانی) در قلمرو دین و ایمان: تقسیم مسائل دین به دوگانه تعبدی و توصلی (عقلانی) یکی از تقسیمات رایج در ادبیات دینی است. حکومت به مثابه امری دنیوی، در حیطه امور توصلی (عقلانی) است و نه تعبدی. حکومت از امور راز آلود و قدسی محض نیست که انسان نتواند چند و چون آن را با عقل، تجربه و حس متعارف دریافت نماید. یکی از تلاشهای قدرت طلبان در هر زمان این بوده است که حکومت را به امری راز آلود و خارج از فهم عموم تبدیل نمایند و مردم را به صورت کورکورانه به اطاعت خود وادار کنند. آنچه در این زمینه در صدر اسلام به تدریج پا گرفت، تبدیل کردن خلافت به امر دینی تعبدی بود. مسلمانان قانع شدند که بی دلیل مشروعیت خلافت را به مثابه امری دینی و تعبدی بپذیرند و در نتیجه، ناسنجیده و کورکورانه از هر حاکمی بنام خلیفه اطاعت نمایند.
✅۲. تحریف بیعت سیاسی به عنوان قراردادی دو سویه و تعریف آن به اعلام وفاداری یک سویه: در سیره نبوی و علوی بیعت عمل سیاسی دو طرفه ای بود که از روی آگاهی، اختیار، به شکلی آشکار و متعارف حکمرانی عقلایی را به وجود می آورد. این رویه عقلایی در خلافت خلفای سه گانه و در تجربه طولانی مدت اموی و عباسی، به تدریج از روح خود که بیانگر حکمرانی مدنی بود خارج گشت و به ابزار سلطه یک سویه اجباری مستبدان تبدیل شد. این انحراف تا بدانجا ادامه یافت که به تدریج ظاهر بیعت هم کنار گذاشته شد و حاکمان اسلامی در سایه زور و شمشیر حکومت اسلامی تشکیل دادند!
✅۳. استضعاف سیاسی: یکی از زمینه های انحطاط سیاسی در صدر اسلام که به وارونه شدن دین نجات بخش و تبدیل شدن آن به ابزار سلطه کمک کرد، ناآگاهی گسترده سیاسی بود که اجازه نمی داد در عمل حاکم خوب از حاکم بد شناخته شود. شامیان، با وجود حاکم تزویر پیشه ای چون معاویه، در جهل سیاسی مطلق به سر می بردند. بخشی از مکیان و اهل مدینه هم، بعد از وفات پیامبر ص و تحولات سیاسی تلخی که شکل گرفت، به تدریج تجربه سیاست مدنی پیامبر ص را به فراموشی سپرده بودند. مردم عراق، در این میان، علی رغم دیدن و چشیدن عدالت سیاسی علی ع، بعد از شهادت آن حضرت و صلح امام حسن ع، تحت سلطه امویان قرار گرفتند و فاصله بیست سال کافی بود که آنان نیز مقهور اخلاق قدرت اموی گردند و سرچشمه آگاهی آنان نیز به تعلیق افتد. بی تردید، آگاهی و منابع آگاهی همیشه بزرگترین دشمن مستبدان بوده و بیشترین دلهره فرعونهای سیاسی مدام از این ناحیه برخاسته است.
✅این یک قاعده است که بزرگترین تلاش تشنگان قدرت، بستن مجاری آگاهی بر روی مردم است تا بتوانند تحقیر کنند و اطاعتی بی دردسر بگیرند.
شفیعی ۲۲مرداد ۱۴۰۰ / چهارم محرم ۱۴۴۳
@Mahmood_shafiee
✍دین و دولت بروکراتیک یا دیوانسالار (۱)
🔹در جوامع قدیم، دولت در معنای جدید کلمه (تاسیس حکومت در یک سرزمین مشخص و با جمعیتی معین که حاکمیت برتر را به نمایندگی از یک ملت اِعمال نماید)، هنوز وجود نداشت و چنین پدیده ای سیاسی هنوز در جوامع بشری تجربه نشده بود. به جای دولت، موسسات طبیعی یا برساخته ای چون: نظام خویشاوندی، نظام قبیله، دولت-شهر های یونان، نظام خلافت در جهان اسلام، امپراطوری های قدیم شرق و غرب، نظام فئودالیته در قرون وسطی، یا سلطنت های مطلقه در اروپای عصر جدید، به عنوان نظام های سیاسی آشنا، در همه جا، به چشم می خوردند.
🔹دولت جدید از چند خصلت اساسی برخوردار است.
۱.نهاد صاحب انحصار: وضع قوانین و مقررات، اخذ مالیات، بخشی از حوزه اقتصاد مثل پول، داوری قضایی، نمایندگی از ملت و مهم تر از همه انحصار استفاده از منابع زور و اجبار، در انحصار دولت است. هیچ فرد یا گروهی، دولتی باشند یا غیر دولتی، در این انحصار سهیم نیستند. همچنان که هیچ نهادی، غیر از دولت، از چنین انحصاری برخوردار نیست.
۲بروکراسی یا نهاد دیوانسالاری: منظور این است که اعمال قدرت در دولت جدید امری شخصی نیست و از این جهت بر ابزار مناسبی نیازمند است. مهمترین ابزار مناسب تشکیلات گسترده اداری، شامل همه کارمندان ساده و متخصص اند که به خدمات اداری مشغول اند. اگر در گذشته قدرت به مثابه یک امر شخصی دیده می شد، در دولت جدید، قدرت دیگر امری شخصی و موروثی نیست و فقط درون چارچوب محدود قانونی می تواند مشروعیت داشته باشد. نظام اداری، بهترین سازمان ابزاری است که جلو شخصی شدن قدرت را می گیرد و به اِعمال قدرت، انضباط دقیق غیر شخصی می بخشد. با شکل گیری نظام اداری، خزانه کشور از شخصی بودن خارج می شود و بین امر خصوصی و عمومی جدایی به وجود می آید. بروکراسی ابزاری است که موجب توزیع قدرت می گردد و تخصصی شدن مشاغل را تضمین می کند.
❤️ دیوان سالاری از چند ویژگی اساسی برخوردار است.
🔹 ویژگی اول این است که کارمندان شهروندان آزادی بشمار می روند که فقط تکالیف مشخصی بر عهده آنهاست و هیچ یک از آن ها نه برده حکومت اند و نه رعیت حاکم.
🔹 ویژگی دوم این است که کارمندان بر اساس قراردادی مبتنی بر گزینش بیطرفانه و فرصت برابر برای همه شهروندان استخدام شده اند. برتری کارمندان به شایستگی آنها وابسته است و نه هیچ عامل دیگر.
🔹شاخص سوم مربوط به حقوق و مزایا است. میزان حقوق هر کارمند وابسته به رتبه ای است که در سلسله مراتب اداری احراز می نماید. حقوق و مزایا به نوع مسئولیتی که بر عهده فرد گذاشته می شود، بستگی دارد و نه بر عوامل شخصی و دلبخواهی.
🔹ویژگی چهارم ارتقای شغلی است که حتماً باید مبتنی بر اصل شایستگی و سابقه خدمت صورت گیرد و عوامل و مصالح شخصی نباید در این فرایند، دخالت نماید.
🔹 آخرین ویژگی دیوان سالاری این است که کارمندان دولت نمیتوانند شغلهای خود را تصاحب کنند. آنان فقط در چارچوب اختیارات قانونی می توانند تصمیمات معینی را اتخاذ کنند و کار ویژه هایی را به عهده بگیرند و فراتر از آن نمی توانند در امکاناتی که در اختیار دارند، تصرف نمایند.
🔹مجموعه این ویژگی ها نشان می دهد که عقل عموم بشر در تجربه تاریخی-اجتماعی خود، خرد برتر سیاسی را فرمول بندی کرده و بر عقلانیت حکمرانی آن اندازه افزوده اند که وقتی با خرد حکمرانی با صورتهای قدیم مقایسه می شود، برتری خرد جدید سیاسی بر خرد قدیم، چون خورشید در وسط روز، نمایان می گردد؛ چرا که کارگزاران دولت به تبع صلاحیت شان (با معیار مدرک تحصیلی و آزمونها) استخدام شده اند، نه به خاطر خاستگاه اجتماعی، میزان ثروت، روابط خویشاوندی یا دوستی با صاحبان قدرت و یا هر عامل غیر عقلانی دیگر. در این شیوه بهترین تناسب بین توانمندیها و نقش های اداری برقرار می گردد و کارآمدی دستگاه اداری افزایش می یابد. بوروکراسی به عدالت نزدیک تر است؛ چون همه شهروندان با فرصتی برابر می توانند به مشاغل دولتی برسند. بوروکراسی است که برابری همگان در برابر قانون را تضمین می کند.
🔹اکنون سوال این است که خرد برتر سیاسی حاکم بر دولتهای جدید در قالب ضرورت نهاد دیوانسالاری را، چگونه می توان درون نظام فکر دینی و با تکیه بر میراث اسلامی توجیه نمود.
🔹هرچند دیوانسالاری جدید در تجربه قدیم، به مثابه یک مدل کامل از شیوه حکمرانی، وجود نداشته است، آموزه های دینی مناسبی را می توان جستجو کرد که جوهر آنها عناصر بنیادین در بوروکراسی جدید را تایید، تشویق و الزام می نمایند. در این زمینه آموزه های فراوانی در منابع دینی و میراث اسلامی وجود دارد که در این یادداشت تنها به یک مورد اشاره می کنم و انشاالله در یادداشت هایی دیگر ادامه خواهد داشت.
🔷تقابل آگاهی و اراده: بیم و امید در انقلاب های بزرگ جهان و ایران
🔸 بر اساس مطالعاتی که درباره انقلابهای بزرگ جهان داشته ام، در همه انقلابها، کم و بیش:
🔸۱. معرکه آرا، دیدگاه های ضد و نقیض، قابل شناسایی است. به طور عمده، انقلابیون و ضد انقلابها دو نظریه ضدهم ارائه می دهند و هر کدام در عمل نیز از دیدگاه خود دفاع می کنند. البته همیشه پیروزی با دیدگاه انقلابی است. دیدگاه های ضدانقلابی خیلی زود، از سوی نخبگان و عموم مردم، کنار گذاشته می شوند.
🔸۲. ماه عسل اولیه، کوتاه بوده و جنگ و تخریب در پی پیروزی انقلاب ها بروز می یابند.
🔸۳ شعارهای اصلی و خردمندانه انقلابها، به بهانه های گوناگون، به وسیله خود انقلابیون، در عمل، کنار گذاشته شده و فقط در عرصه زبان به شکل ابزاری مورد بهره برداری قرار گرفته اند.
🔸۴ بارها انقلاب ها به آستانه سقوط رسیده و حتی موقت ساقط شده، اما دوباره برگشته اند و این چرخه تا مدتی ادامه یافته است.
🔸۵. همه انقلابها در درون خود نشانه هایی از انحصار طلبی، ثروت اندوزی انقلابی، فساد گسترده اقتصادی و اجتماعی را بروز داده اند.
🔸۶. ممنوعیتهای افراطی که حلال های عادی را هم در خود فرو می بلعند، به تدریج به اباحه گری های خارج از اندازه، تبدیل می شوند و اخلاق عمومی را تا مدتی مورد تعرض قرار می دهند.
🔹با این حال و با همه تلخی های پیچیده و طاقت فرسایی که پیش می آیند، انقلاب ها در نهایت:
🔹۱ یکی از راه های توسعه، هر چند بدترین آنها، بوده و کشورهایی با ظرفیت تاریخی-اجتماعی محدود، با اختیار یا اجبار، از درون انقلاب به توسعه دست یافته اند
🔹 ۲. شعارهای اصلی سیاسی، اقتصادی و اجتماعی، به ثمر نشسته و تاریخ جدید این جوامع آغاز گشته و تثبیت یافته است.
🔷چین در زمان رهبری مائو چهل سال، در مجموع، انواعی از فلاکت های اقتصادی، اجتماعی و سیاسی را تجربه کرد، اما از درون امکانات عقلانی نهفته در هر انقلاب، توسعه را به دست آورد.
🔷شوروی ۷۰ سال طول کشید تا به جامعه توسعه یافته باثبات دست یابد.
🔷فرانسه بعد از ۸۰ سال تجربه های تلخ چرخه جنگ و انقلاب، به توسعه پاینده دست یافت.
🔷 کشور انگلستان و آمریکا هم، هر چند کمتر از موارد فوق، چنین تلخی هایی را تجربه کرده اند و پس از آن به توسعه دست یافته اند.
❤️نتیجه: هر چند انقلاب ۵۷، مانند هر انقلاب دیگری، ویژگی های خاص خود را دارد، به کلی از عقلانیت مدرن نهفته در پدیده انقلاب، خالی نیست. در شعارهای اصلی انقلاب ایران، استقلال، آزادی و جمهوری حامل عقلانیت مدرن اند. و قید اسلامی هم نشانه این است که انقلابیون دنبال همنشین سازی دین و عقلانیت سیاسی بوده اند و برخلاف حدس و گمان مخالفان، تحجر و برگشت به گذشته اقتدارگرایانه را جستجو نمی کرده اند. همچنین، می توان مدعی شد که بعد از پیروزی انقلاب و پایان جنگ، در کل، انقلاب اسلامی در دوره ۱۶ ساله دولت های هاشمی و خاتمی، مسیری تکاملی پیموده است. بعد از این دوره هم تا به امروز، کم و بیش، منازعه دیالکتیکی توسعه و انحطاط را شاهدیم. به نظرم وضعیت تلخ امروز بیان کننده همه ظرفیت انقلاب اسلامی نیست و علی رغم افق تاریک پیش رو، نوری از توسعه و عقلانیت در انتهای تونل نمایان است.
🌸سخن پایانی: به نظر، غلبه کمی و کیفی "آگاهی" بر "اراده" در گرو ایفای نقش آگاهی بخشی هر چه بیشتر آگاهان جامعه است. بر این اساس، عبور از دوره گذار تاریخی در ایران امروز و رسیدن به توسعه خودافزاینده و تثبیت شده، درگرو خسته نشدن آگاهان از ایفای نقش تاریخی خود است.
رهرو آن نیست که گه تند و گهی خسته رود
رهرو آنست که آهسته و پیوسته رود
۲۴تیر ۱۴۰۰ - شفیعی
@Mahmood_shafiee
✳️ایام تلخ گذشته و فرصت انتخابات
✅شمه ای از خسارت های دوره ریاست جمهوری آقای احمدی نژاد را مرور کنیم:
✅ ۱. از هم گسیختگی سیاسی در داخل و گسترش کینه توزی های سیاسی.
✅ ۲. امواج تورم تصاعدی، در بهترین شرایط در آمد هنگفت نفتی.
✅ ۳. انتشار دروغ های بی حساب و کتاب با رهبری بی بدیل شخص رئیس جمهور که متاسفانه در دولت روحانی هم ادامه یافت.
✅ ۴. میدان دار شدن بی بدیل مداحان و گسترش بی مهار خرافات.
✅۵. بی ارزش شدن علم و دانش و پر شدن دانشگاهها از استادان بی سواد و دانشجویان امنیتی که با تهدید و تطمیع نمره های بالا را به خود اختصاص می دادند.
✅ ۶. اوج گرفتن ظاهرگرایی دینی و گسترش دین گریزی و سست شدن ایمان در میان اقشار مختلف جامعه، خصوصا نسل جدید
✅ ۷. جابجا شدن فضیلت و رذیلت اجتماعی و رخت بربستن اخلاق مدنی.
✅۸. بی اهمیت سازی علوم انسانی؛ برگشت انقلاب فرهنگی و ایدئولوژیک شدن دانشگاهها؛ خانه نشین کردن استادان برجسته دانشگاه ، اخراج، تبعید و ...
✅ ۹. افزایش فاصله طبقاتی؛ کاهش شدید طبقه متوسط و افزایش جهشی طبقات پایین و بالا
✅ ۱۰. رسمیت یافتن نظام تبعیض و تبدیل شدن خودی و غیر خودی به ارزش سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی.
✅ ۱۱. انتقال پرونده هسته ای ایران از آژانس هسته ای به شورای امنیت و افزایش فشارهای بین المللی با تصویب پنج قطعنامه و نیز قرار گرفتن ایران در ذیل فصل ۷ منشور سازمان ملل.
✅ ۱۲. مطرود شدن ایران و ایرانیان در نظام بین الملل و بی حرمتی های زیاد به ایرانی ها در کشورهای دیگر.
✅ آنچه اشاره شد، تنها کلیاتی از خسارتهای جبران ناپذیری است که مردم ایران با حاکم شدن یک رئیس جمهور حکومت ساخته تحمل نمودند.
✅ بیاییم با حضور در پای صندوق های رای، از بازگشت دوره تاریک جلوگیری کنیم؛ چرا که این بار معلوم نیست با سلطه یافتن اقلیت تندرو و خود حق پندار بر اکثریت، چه بلاهای وحشتناکی در کمین سرنوشت فرزندانمان، تمامیت ارضی کشورمان و امنیت همگانی نشسته است.
✅ رای دادن فرصت بزرگی برای مبارزه ای مدنی در مقابل مظالم بی رحمانه است. انشاالله
۲۵خرداد۱۴۰۰- شفیعی
@Mahmood_shafiee
✳️مبارزه رادیکال یا مدنی
✅دو نوع مبارزه در عرصه سیاسی از هم دیگر قابل تفکیک اند: مبارزه رادیکال (تندروانه) غیر قابل دفاع و مبارزه مدنی قابل دفاع. رای ندادن به دلایلی مبارزه رادیکال شمرده می شود. چرا؟ برای اینکه رای ندادن به یکی از گزینه های: ۱.انقلاب کامیاب، ۲.انقلاب ناکام، ۳.هرج و مرج، جنگ داخلی، ۴.حمله خارجی، ۵.امنیتی شدن جامعه، ۶.انسداد شدید سیاسی، و ۷.میلیتاریسم توتالیتاریستی، منجر خواهد شد که همه اینها از گزینه های بد و رادیکال به حساب می آیند. در مقابل، رای دادن بر خلاف میل و اراده حکومت، مبارزه ای مدنی است که چند فایده را دربر دارد: ۱.غلبه اراده ملت بر اراده دولت، ۲. برداشتن یک گام به سمت اهداف سیاسی ۳. انتخاب فردی که از الفبای اقتصادی سردر می آورد و بالا رفتن احتمال کم شدن رنج های مردم ۴. کم شدن احتمال فروپاشی اقتصادی و سیاسی. بر این اساس شرکت کردن در انتخابات را بر شرکت نکردن ترجیح می دهم.
۱۹خرداد۱۴۰۰-شفیعی
@Mahmood_shafiee
امام خمینی و اراده ملت
۱. امام خمینی در دوران مبارزه با رژیم پهلوی، لحظه ای ملت را مقصر قلمداد نمی کرد و در واقع آنان را تحقیر شدگانی می دانست که استبداد پهلوی با اطاعت یک سویه گرفتن، همگان را به استضعاف کشیده بود. فاستخف قومه فاطاعوه ( فرعون مردمش را تحقیر کرد. پس مردم به ناچار بر اطاعت از او تن دادند.)
۲. امام خمینی بلافاصله بعد از پیروزی انقلاب و ورودش به میهن، با صدای بلند اعلام نمود که " من به پشتیبانی ملت دولت تعیین می کنم". او در این سخن صدای خود را صدای مردم و تصمیم و اراده خود را نیز تصمیم و اراده آنان دانست.
۳. امام خمینی در دوران ده ساله رهبری کمتر سخنرانی انجام داد که سخنی از حقانیت ملت نگفته باشد. او همواره سواد اعظم مردم را صاحب انقلاب و نظام می دانست و مصلحت نظام در اندیشه امام خمینی مصلحتی برخاسته از متن جامعه بود و نه امری حکومت ساخته و در ورای اراده ملت بدان پرداخته.
۴. امام خمینی به صراحت طی پاسخ به یک استفتاء، با تفکیک ولایت از تولی، مشروعیت دینی حکومت در معنای جامعه شناختی را نه تنها ناشی از شرعی بودن حاکم، بلکه بر راضی بودن ملت و ابراز آن از طریق انتخابات و مشارکت، مشروط ساخت و مشروعیت الهی را در ورای اراده ملت نپرداخت.
۵. از بدیهیات مواضع سیاسی امام خمینی این بود که هر جا تقابلی بین اراده ملت و حکومت پیش بیاید، این حکومت است که بر جانب باطل نشسته و باید خود را با اراده ملت هماهنگ سازد و نه برعکس. او هرگز چنین تصوری باطل نداشت که ملتی مسلمان راه ضلالت جویند و همزمان حکومتشان مسیر حق پوید.
۶. عقیده امام خمینی، آنگونه که در وصیت نامه سیاسی بر آن تصریح نموده اند، این بود که ایمان، بردباری و وفاداری مردم ایران بسیار بالاتر از مردم دوران صدر اسلام است. او، به تعبیر شهید علامه مطهری، به پروردگارش و ملتش همزمان ایمان آورده بود. خود را نه هادی ملت که نماینده اراده و خواست آنان می دانست.
۷. جای بسی تاسف است که در این لحظه از حیات جمهوری اسلامی به جایی رسیده ایم که فاصله اراده ملت و مسیر حکومت از فرش تا به عرش رسیده است. حکومت در هر تصمیم اساسی مربوط به داخل یا خارج، به جای اینکه زیست جهان ملت باشد، راهی بر خلاف منویات ملت می گزیند و آشکارا و با افتخار بر این تقابل تصریح می کند و حقانیت خود را در آنسوی اراده عمومی مردم جستجو می نماید.
۸. ای کاش امام خمینی اکنون هم زنده بودند و هیچگاه چنین تقابلی زمینه ای نمی یافت. راه پر کردن این فاصله ناروا این نیست که ملت خود را با حکومت تطبیق دهد. بلکه دقیقا برعکس، راه تداوم جمهوری اسلامی فقط و فقط در گرو این است که حکومت بیدار شود و بر مسیر ملت برگردد و از خود حق پنداری و تحقیر ملت دست بردارد.
۱۳خرداد ۱۴۰۰- شفیعی
@Mahmood_shafiee
نظامهای جمهوری و معنای رضایت عمومی
۱. نظام های جمهوری یکی از انواع حکومتهای دموکراتیک است.
۲. حکومتهای دموکراتیک، در دوران قدیم که تعداد مردم در یک منطقه مشخص محدود و روابط اجتماعی هنوز آن اندازه پیچیده نبود، به شکل مستقیم برپا می شد؛ یعنی مردم به جای اینکه به جای خود نمایندگانی انتخاب کنند، خودشان در میدان شهر تجمع می کردند و درباره کارهای مهم اجرایی و قضایی تصمیم می گرفتند و به اجرا در می آوردند. در جهان کنونی، دموکراسی شکل نمایندگی به خود گرفته است؛ یعنی دموکراسی غیر مستقیم است، و مردم حق حاکمیت خود را از طریق انتخاب نماینده گان استیفا می کنند. چنین حکومتی رضایت عموم را مفروض گرفته است.
۳.رضایت عموم مورد نظر، پدیده ای عرفی درباره امری انسانی-اجتماعی است و به معنای رضایت تک تک افراد در باره همه تصمیمات حکومت نیست؛ و چنین تصوری از رضایت عمومی اساسا در زندگی اجتماعی-سیاسی که کسانی باید تنبیه شوند، علیه آنها داوری صورت گیرد و صدها عامل دیگر، قابل تحقق نیست. مساله اساسی سازوکار حکمرانی است که بر توافق جمعی استوار شده است. در این نظامها رضایت اجمالی دو طرف(مردم و حاکمان)، و نه رضایت منطقی و ریاضی گونه غیر قابل استثنا همه مردم، وجود دارد. رضایت حاصل توافق اولیه درباره سازوکار حکمرانی است؛ مثل معلمی که با دانشجو در ابتدای ترم توافق می کند؛ اما اجرای همان توافق در عمل به معنی رضایت همه دانشجوها نخواهد بود و حتما کسانی در نتیجه اجرای توافق متضرر می شوند و از کارهای صورت گرفته ابراز نارضایتی می کنند. اما مهم این است که سازوکار آموزش، بر اساس توافق و رضایت دو طرف شکل گرفته است. چنین معلمی را در مقابل معلم مستبدی فرض کنید که صفر تا صد تصمیماتش یک سویه و بدون توافق قبلی اتخاذ می شود و اجرا می گردد.
۴.منظور از لزوم رعایت رضایت عمومی مردم از سوی حکومت، که در قران و روایات و به تبع در سیره نبوی و علوی در حد تواتر بدان پرداخته شده است، تسلیم شدن حکومت دربرابر رضایتی است که حاکم و مردم چارچوبهای آن را با اصول پذیرفته شده دینی و غیر دینی رایج در یک جامعه و یک دوره تاریخی معین، مشخص کرده اند. در چنین حکومت هایی تصور تقابل اراده حاکم معصوم یا غیر معصوم با اراده مردم، خلاف مفروض اساسی درون یک حکومت مشروع دینی یا غیر دینی است.
۷خرداد ۱۴۰۰- شفیعی
@Mahmood_shafiee
💛امام خمینی و انتخابات آزاد از دخالت دولت: معیار حکومت اسلامی و حکومت طاغوتی✳️
🖊️شفیعی ۵ خرداد ۱۴۰۰
✅امام خمینی در یک سخنرانی برای ناظران و مجریان انتخابات، با حدت و شدت فراوان، از دخالت آنها در فرایند انتخابات، به مثابه حق مسلم مردم برای انتخاب هیات حاکمه در نظام های جمهوری، بر خلاف نظام های سلطنتی، هشدار می دهند و تصریح می نمایند که هرگونه دخالت ناظر یا مجری، فراتر از نظارت و اجرا، باعث تبدیل شدن حکومت اسلامی به حکومت طاغوتی می گردد و قضاوت عمومی، که امام بسیار بر آن تکیه می نمایند، این خواهد بود که تغییری در بین دو رژیم به وجود نیامده است.(۱)
✅امام از تحمیل هر فردی بر مردم از سوی حاکمیت، بسیار ابراز نارضایتی می نمایند و دایم در این زمینه بر عوامل اجرایی و نظارتی رسمی، هشدار می دهند. (۲)
✅امام خمینی امکان شکل گیری نظارت همگانی بر همه امور را به عنوان معجزه و هدیه الهی در جمهوری اسلامی دانسته اند که باید قدر این نعمت الهی بجا آورده شود.(۳)
✅امام در جایی تصریح می نمایند که امر سیاسی مربوط به همه است و اگر مردم مسئولان را به حال خود رها کنند و در سیاست دخالت نکنند و نظارت خود بر امور مسئولان را جدی نگیرند، تباهی در سیاست رخنه می کند. ملت از طریق نظارت است که خطاکاران و آنها را که اعمالشان را نمی پسندند، برای بار دیگر آنها را کنار می گذارند و از امکان انتخاب دوباره محروم شان می نمایند.(۴)
✅امام به طرز شگفت انگیزی شورای نگهبان را از دخالت در موضوعات فراتر از احکام الهی منع می نماید و تشخیص موضوع را از آن مجلس، به عنوان نمایندگان عرف و مردم، می دانند و معتقدند که حرف آخر را در امور عرفی نه نماینده شرع که مردم می زنند.(۵)
✅آیت الله خمینی با وابسته دانستنِ بودنِ مردم در صحنه سیاسی را بر اراده خود مردم و اراده مجموعه دولتیان، اظهار می دارند که اراده از سوی مردم همیشه وجود دارد؛ پس اگر مردم در صحنه نباشند به این معناست که در اراده دولت مشکلی به وجود آمده است. به این ترتیب به طور تلویحی مقصر اصلی در این زمینه را نه مردم که دولت دانسته اند.(۶)
✅امام به صراحت خطاب به مسئولان کشوری اظهار نمودند که ملت شریک بزرگ حکومت است و هر سه قوه کشور عاملان آنها هستند و شرکت دادن آنها در امور سیاسی تکلیفی است به عهده دولت. .(۷)
[۱] صحیفه امام، ج9، صص 22-120
[۲] همان، ج9، ص124 و ص528
[۳] همان، ج14، ص 204
[۴] همان، ج15، صص 18-16
[۵] همان، ج 15، ص 311
[۶] همان، ج 19، صص8-407
[۷] همان، ج 20، 5-54
@Mahmood_shafiee