🔰عشق انقلابی!!
✅-اینکه اکنون شعارهای محوری انقلاب مردم ایران در سال ۵۶-۵۷( استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی) در عمل رنگ باخته اند، تردیدی نیست:
🔷- اگر تعریف استقلال، "تصمیمات مبتنی بر منافع ملت" باشد، استقلال ما به شدت مخدوش است؛ چرا که ما به جای منافع ملت، منافع امت را، که فراتر از ملت یا محدودتر از ملت است، در اولویت قرار داده ایم. از جهت دیگر بخاطر مبارزه بی امان با غرب، خود را، ناخواسته، بر شرق وابسته کرده ایم. البته منظور من بی توجهی به امت نیست؛ اما نکته اساسی این است که بدون تحصیل مستقیم منافع ملت به منافع امت نیز نمی توان دست یافت. ما می توانستیم طبق شعار انقلاب اسلامی، منافع ملت را در اولویت قرار دهیم، آنگاه منافع امت نیز غیر مستقیم حاصل می شد. در مقابل، اگر مستقیم منافع امت در اولویت باشد، معلوم نیست که منافع ملت و حتی امت، به درستی، تحصیل گردد.
🔷-آزادی، آرمان بزرگ دیگر انقلاب نیز به حاشیه رفته است؛ چرا که تعریف آزادی، "به رسمیت شناختن حوزه خصوصی"، مانند حوزه عمومی، است. بر اساس آزادی دولت فقط بخشی از حوزه عمومی است؛ در حالی که امروزه دولت علاوه بر اشغال کل حوزه عمومی، بر حوزه خصوصی نیز از ابعاد گوناگون دست اندازی کرده است.
🔷-امروزه، جمهوریت، شعار کلیدی دیگر انقلاب، به امری نمایشی تبدیل شده و از درون تهی گشته است. بر اساس نظام جمهوری، اولا دولت نماینده ملت است و ثانیا ملت، هم در بخشی از سیاست رسمی حضور دارد و هم دولت را تحت نظارت قرار می دهد. تحقق جمهوری با انتخابات سالم، رسانه های آزاد و اصالت افکار عمومی ممکن است. اکنون اما این شرایط با پرسشهای جدی مواجه شده است.
🔷- در حال حاضر، از اسلامیت، شعار دیگر انقلاب، غیر از ظاهر سازی های مذهبی ناروا، چندان اثر امیدوار کننده ای به چشم نمی خورد. قوام اسلامیت به صداقت سیاسی، معنویت اجتماعی، برادری، صلح و دوستی همگانی، ایمان و عمل صالح و اموری از این قبیل است. با کمال تاسف امروزه عکس این ارزشها، دولت و جامعه را فرا گرفته است. در شرایط کنونی، دلهای ملت و دولت از هم گسسته اند و همین دوری از همدیگر درون ملت نیز دیده می شود.
✅-اکنون پرسش این است که چرا اهداف انقلاب ۵۷، در مدتی کوتاه، چنین بی رمق گشته اند. پاسخ این است که انقلاب امری تراژیک است. پدیده تراژیک سیاه و سفید نیست؛ بلکه ملغمه ای از خوبیها و بدیهاست. با این حال، جامعه شناسان انقلاب در قرن بیستم، بر خلاف اندیشه مارکسیستها، اثبات کرده اند که هزینه های انقلاب بر دستاوردهای آن می چربد. انقلاب پدیده ای است که اهدافی عقلانی تر، انسانی تر و رو به آینده دارد، اما روشها و شیوه های عملی که برای آن اهداف، در اعمال انقلابی، بکار گرفته می شوند، به شدت ضد انسانی، غیراخلاقی، ستمگرانه و افراطی اند. انقلاب با کشتارها، تهمتها، دروغها، مصادره ها، تهدیدها، عصبانیتهای ناروا، بدزبانیها، تحقیرها، و ... همراه است. زمانی که تب انقلاب به اوج می رسد، مانند سیل و زلزله، تر و خشک را با هم می سوزاند. انقلاب با این خصلت دوگانه خوب و بد، در عمل به پدیده ای خود ویران کننده تبدیل می گردد. انقلاب با این روشها و شیوه ها، به اولین عامل انهدام کننده اهداف خود تبدیل می گردد.
✅-نتیجه: با عمل انقلابی نمی توان به اهداف انسانی و عقلانی دست یافت؛ چرا که انقلاب با توجه به شیوه های آن، عملی غیرانسانی و غیرعقلانی است و همراه با خشونتی نارواست که غیر از ایجاد خشونت های بیشتر، نتیجه ای درپی نخواهد داشت. اعتراضات کنونی در کشور اگر با این آگاهی پیش نرود، فاجعه ای دیگر ببار خواهد آورد. متاسفانه سسنسورهای دولت از این جهت کار نمی کند و در مقابل اعتراضات، به جای تغییرات لازم جهت هماهنگی با خواسته های گسترده معترضان، به خشونت رو آورده است. اما با کمال تاسف، لایه هایی از معترضان نیز، در داخل و خارج، همین شیوه را در اولویت نظری و عملی قرار داده اند. اگر این شیوه غلبه یابد، ما همچنان در چرخه باطل تاریخ معاصر خود باقی مانده و از دوران گذار رهایی نخواهیم یافت.
🔹-به نظر می آید در این لحظه از تاریخ ایران، نقش آگاهان جامعه، برای مساعدت در راستای افتادن اعتراضات در ریل جنبش خشونت پرهیز و عملی سازی گام به گام اهداف جنبش، به جای اسقاط انقلابی نظام سیاسی موجود، بهترین گزینه خواهد بود.
۷آبان ۱۴۰۱ شفیعی
@Mahmood_shafiee
🔰رابطه ملت و دولت: آموزه های قرآنی
✅۱. در دوران قدیم، "جامعه" نهادی یکتا تلقی می شد و درون جامعه دو نهاد "ملت" و "دولت" از همدیگر تفکیک نمی شدند. جامعه کامل، جامعه سیاسی بود. جامعه سیاسیِ تکامل یافته، در قالب دولت ظهور می یافت. پس دولت مساوی جامعه سیاسی بود و جامعه سیاسی هم مساوی کل جامعه تلقی می شد.
✅۲.اما در عصر جدید جامعه نهاد بزرگی تلقی گشت که خود دربر دارنده دو نهاد دیگر است. نهاد دولت و نهاد ملت. جامعه شناسان سیاسی با مطالعه میدانی انواعی از رابطه ها را بین این دو نهاد تشخیص داده اند. ماهیت این رابطه ها با توجه به استبدادی بودن یا مردم محور بودن یک نظام سیاسی، از همدیگر، متفاوتند. در بندهای بعدی به معرفی کوتاه این رابطه ها می پردازیم.
🔷الف. رابطه تعاملی دولت و ملت در نظامهای دموکراتیک.
در این نظامها این دو نهاد چنان به همدیگر وابسته اند که فاصله آنها به صورت حداقلی ترسیم می گردد و پیوستگی آنها را در عالم زبان با قرار دادن علامت "-" در هنگام کاربرد گفتاری یا نوشتاری، یعنی استفاده از واژه "دولت-ملت" نشان می دهند. به لحاظ تاریخی و از جهت سرچشمه اقتدار، فضل تقدم با ملت بوده و حاکمیت دولت بازتاب دهنده حاکمیت ملت تلقی می گردد. در این رابطه، دولت تا زمانی دولت مشروع است که به عنوان "نماینده ملت" عمل کند و پا از خواست عموم ملت بیرون نگذارد. دولت، در سیاستگذاری برای داخل و خارج، بازتاب دهنده زیست جهان ملت است و منافع ملی را، نه در خلوت و با تشخیص خود، بلکه با برگشت نظامند دائمی به علایق تاریخی-اجتماعی ملت دنبال می نماید. در این جوامع هرگاه تعارضی بین دولت و ملت به وجود آید، در نهایت این دولت است که باید خود را با خواستهای جامعه هماهنگ سازد؛چرا که در این جوامع، نه تشخیص دولت که خرد جمعی و عقل عموم معیار مناسبی برای شیوه حکمرانی درست تلقی می گردد. قبله نمای عملی اراده ملت است و نه اراده دولت.
🔷ب. رابطه اهریمنانه دولت و ملت در نظامهای استبدادی.
اگر یک نظام سیاسی، استبدادی تاسیس گردد یا به تدریج با دور شدن دولت از اراده ملت و پیداشدن فاصله عمیق بین این دو نهاد، به سمت استبداد انحراف یابد، در این صورت این دو نهاد دشمن یکدیگر خواهند شد و سه نوع رابطه ممکن بین آنها به وجود خواهد آمد:
🔷۱. ادغام ملت در دولت.
هرگاه قدرت متمرکز دولت بیشتر از قدرت پراکنده ملت باشد، که اغلب نیز چنین است، در این صورت چنین دولتی نهاد ملت را مضمحل می کند و اجازه هیچگونه عرض اندامی را به ملت نمی دهد. در این وضعیت در باطن جامعه فاصله ای عمیق این دو نهاد را از همدیگر جدا می کند و سکوتی مرگبار ظاهر جامعه را دربر می گیرد. در واقع نهاد ملت محو شده و از دیده ها پنهان می شود؛ گویی که در جامعه نهادی غیر از دولت وجود ندارد. دولت در این جامعه، در عمل، اراده خود را معیار حق و باطل قرار می دهد. در تاریخ استبدادی طولانی مدت ایران، اغلب چنین رابطه ای بین دولت و ملت حاکم بوده است. محتوای کتابهای تاریخی جوامع استبدادی به گونه ای است که گویی در این جوامع غیر از دولت هیچ نهاد دیگری وجود نداشته است و در این کتابها اغلب محور همه تحولات ثبت شده مربوط به اعمال (گفتار، پندار و کردار) دولتهاست.
🔷۲.ادغام دولت در ملت.
در لحظه های استثنایی که به دلایل پیچیده داخلی یا حمله و فشارهای خارجی، دولتهای استبدادی ضعیف می گردند، در این لحظات، قدرت و اراده ملت بر دولت غلبه می یابد و ملت دولت خود را سرنگون می کند. در تاریخ ایران چنین وضعیتی گهگاه وجود داشته است. یکی از این لحظه ها زمانی است که رضا شاه در میانه جنگ جهانی دوم، با فشارهای متفقین و تجاوز آنان به این سرزمین، در موضع ضعف قرار گرفت و ملت ایران نه پشت او و دولتش که به حمایت از متفقین برخاستند و همگان از پیرامون او پراکنده شدند. او از صفحه سیاسی ایران کنار گذاشته شد و بسیاری در اندیشه برگشت مشروطه واقعی بودند.
🔷۳.ظاهر شدن جنگ دولت و ملت.
گاهی، به ندرت، گونه ای از توازن بین قدرت متمرکز دولت استبدادی و قدرت انسجام یافته ملت به وجود می آید. در این وضعیت جنگ بین دولت و ملت شکل می گیرد و دشمنی پنهان به درگیری آشکار بین دو طرف تبدیل می شود. در این تخاصم اگر ملت پیروز شود انقلاب رخ می دهد و اگر دولت غلبه کند، اراده ملت بار دیگر سرکوب می گردد.
✅۳.در ادبیات قرآنی آموزه هایی وجود دارد که نشان می دهد رابطه مردم و حکومت رابطه ای دو سویه است. در این زمینه فقط به مضمون دو آیه اشاره می کنم. براساس آیه ای از قران، مردم صاحبان امانت و دولت متصدی حفظ امانت است. از این جهت، دولت وظیفه دارد امانتداری خود را به درستی ادا نماید و با قرار گرفتن در ورای اراده صاحبان امانت، حکمرانی را به ستمگری آلوده نسازد. اِن الله یامرکم اَن توُدوا الاَماناتِ اِلی اَهلها و اذا حکمتم بین الناس اَن تحکموا بالعدل۵۸نساء.
✅رابطه اجتهاد فقهی و تخصص دانشگاهی
🔷 ۱. در موارد بسیاری پیچیدگی گزاره های فقهی در جهان امروز نه برخاسته از پیچیدگی حکم گزاره که کارویژه و تخصص فقیه است؛ بلکه بیشتر، برآمده از پیچیدگی "موضوع های" گزاره هاست که قریب به اتفاق غیر مستنبطه اند؛ یعنی در بیرون از حوزه الهیات ساخته شده اند.
🔷۲. موضوع های مهم در جهان امروز عمدتا درون نظریه های پیچیده در حوزه علوم انسانی یا تجربی شکل گرفته اند که بدون تخصص در یکی از این رشته ها از طریق تحصیل در دانشگاهها و موسسات علمی معتبر، نمی توان به شناخت آنها دست یافت.
🔷 نتیجه: مجتهد یا باید در یکی از رشته های جدید دانشگاهی تخصص رسمی داشته باشد یا باید در ارتباط عمیق دایمی با متخصصان قرار گیرد و در واقع نظریه، یا فتوایی اشتراکی با متخصصان دیگر صادر کند.
🔷اگر الهی دان فقیه نمی خواهد یا نمی تواند در رشته های جدید تخصص پیدا کند و زمینه لازم برای ارتباط کافی با متخصصان را ندارد، نمی تواند و، به لحاظ اخلاقی، نباید در مسائل جدید اظهار نظر کند. به طور منطقی، این طیف از مجتهدان، شایسته است فقط در حوزه عبادیات، که موضوعات آنها مستنبطه و درون دینی اند، به اجتهاد بپردازند.
🔷خلاصه: به نظر می آید، برای زندگی اجتماعی پیچیده در جوامع معاصر، با تک-ذهن فقهی نمی توان نظریه ای دینی ارائه کرد یا فتوای فقهی صادر نمود. تنها با رو آوردن به گونه ای از اجتهاد ارتباطی و وارد شدن به فضای فکری چند ذهنی الهیاتی-انسانی یا الهیاتی-تجربی است، که می توان نظریه یا فتوایی مناسب و قابل دفاع در محضر عقل عموم درباره مسائل جدید تخصصی، ارائه نمود.
۷خرداد۱۴۰۱ شفیعی
@Mahmood_shafiee
🔰🖊دوم خرداد و اهداف بزرگ انقلاب
✍ماهیت انقلاب های معاصر جهان، به طور عمده، در دو مقوله "اقتصادی" یا "سیاسی" دسته بندی می گردند. انقلاب فرانسه و انقلاب اسلامی ایران از سویههای قوی سیاسی برخوردار بودند. در مقابل، انقلاب بلشویکی روسیه که به تاسیس اتحاد جماهیر شوروی منتهی شد از جهتگیری قوی اقتصادی برخوردار بود. این ادعا با برگشت به شعارهای محوری انقلاب ها قابل اثبات است.
✍شعار محوری انقلاب فرانسه روی "برابری برادری و آزادی" تکیه کرده بود. شعار محوری انقلاب اسلامی نیز با رنگ غلیظ سیاسی "استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی" بود. در مقابل، "زمین نان و صلح" محور شعارهای انقلاب روسیه را تشکیل می داد. بر این اساس، خلاها و بحران های سیاسی در تاریخ معاصر ایران غیرقابل انکار است و انقلاب اسلامی را تنها درون چنین زمینه ای سیاسی می توان، به درستی، مورد شناسایی قرار داد.
✍ مردم ایران بعد از جنگ های طولانی نیم قرن با دو کشور انگلستان و روسیه در دوره قاجار و شکست های سختی که از این دولت ها دریافت کردند، به تدریج با پدیده شوم استبداد که در بنیاد حکومت های ایرانی برای سده ها لانه کرده بود، آشنا شدند و آنان آگاهی یافتند که شکست های خفت بار آنان از همسایگان در خارج، و گرفتاری آنان به انواعی از کمبود های اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی در داخل، ریشه در دیرینگی استبداد و تداوم آن دارد. در مقابل، آنان متوجه شدند که دستاوردهای تمدنی جدید در کشورهای توسعه یافته، ناشی از پیدایش قدرت ملی و فعال بودن اراده عموم مردم در ساختن دولت و اقتصاد به دست خودشان، بوده است.
✍مردم ایران از آن زمان که با پدیده شوم استبداد آشنا شدند، مبارزه با آن را شروع کرده اند و برای دستیابی به اقتدار ملی سر از پا نشناخته اند. تاریخ معاصر ایران، تاریخ انواعی از جنبش ها و مبارزه های سیاسی و اجتماعی است که البته هر بار با انواعی از مخالفت های دولت استبدادی، نیروهای بدخواه و استبداد گرا روبرو گشته و شکست های زیادی متحمل شده اند.
✍ هرچند مردم این سرزمین بزرگ، نهضت های تنباکو، مشروطه، نوسازی، ملی کردن نفت و انواعی از جنبش های دیگر را به راه انداخته اند، اما با تاسف، در هیچ یک از این مبارزه ها به هدف نهایی دست نیافتهاند. انقلاب اسلامی در شرایطی به پیروزی رسید که مردم ایران از شکست جنبش های قبلی درس گرفتند و این بار تلاش کردند خواستهای سیاسی خود را با هویت دینی خود هماهنگ سازند. همین آگاهی عمیق نتیجهبخش شد و انقلاب اسلامی با شعار های محوری سیاسی که در هماهنگی با هویت دینی ابراز شده بودند، به ثمر نشست و جمهوری اسلامی تاسیس شد.
✍از فردای پیروزی انقلاب اسلامی تا دوم خرداد ۱۳۷۶ بحرانهایی بروز کردند که فرصتی برای اجرای شعارهای محوری انقلاب اسلامی پیش نیامد. هشت سال اول با اولویت یابی اجباری جنگ تحمیلی عراق بر جمهوری اسلامی، سپری شد و ۸ سال دیگر نیز به طور ناچاری به مسئله سازندگی خرابیهای جنگ و زیرسازی های ضروری گذشت.
✍در واقع دوم خرداد ۱۳۷۶ اولین لحظه از تاریخ انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی است که مردم ایران فرصت یافتند در راستای تحقق شعارهای محوری انقلاب اسلامی دولت اصلاحات را که شعارهای آن، هماهنگ با شعارهای محوری انقلاب اسلامی، توسعه سیاسی را در اولویت قرار داده بود، به وجود آورند. روی کار آمدن دولت اصلاحات با ویژگی های منحصر به فرد حجه الاسلام جناب آقای خاتمی که به تعبیر امام خمینی شخصیتی فاضل، با تقوا و متعهداند، توانست در اجرای اهداف اصیل انقلاب اسلامی گام های بزرگ و ارزشمندی بردارد.
✍تاکید بر قانون و قانونگرایی، شفافیت، انتخابات سالم، تشکیل احزاب شناسنامهدار، گسترش تشکلات مدنی، تاسیس نهاد شورای شهر و روستا، رایج شدن نقد دولت در سطوح و ساحت های گوناگون، بخشی از تغییرات مثبت سیاسی بود که در این دوره پدیدار گشت و بر اساس آن نه تنها عرصه سیاسی تحول یافت بلکه پیشرفتهای قابل توجهی در دیگر حوزه های زندگی از جمله اقتصاد و اجتماع به وجود آمد.
از این رو، باید تاکید کرد که دوم خرداد نقطه عطف شکوهمندی در تاریخ جمهوری اسلامی به وجود آورده و همیشه به عنوان نماد توسعه سیاسی پایدار و ماندگار خواهد شد.
✍ در نهایت، بر این باورم که امروز هم بدون برگشت به توسعه سیاسی، کاهش دادن از هم گسیختگی های سیاسی، به وجود آوردن انسجام اجتماعی، در یک کلام، بدون جدی گرفتن مردم سالاری و نیز عادی سازی سیاست خارجی در ارتباط با کشورهای عربی، غربی و شرقی، نمیتوان به توسعه همه جانبه رسید و به اهداف انقلاب اسلامی دست یافت.
۲خرداد۱۴۰۱ شفیعی
@Mahmood_shafiee
🔰تحلیلی فلسفی-الهیاتی از جمع شدن حقوق دوگانه در حکومت و حکمرانی
✅ حکومت نهادی است که در پدید آمدن آن دو نوع حق با دو معنا در یک جا جمع می شود. ۱. حق در معنای مالکیت ۲. حق در معنای شایستگی.
✅ حق در معنای اول متعلق به مردم است و حق در معنای دوم، به حاکم برخوردار از شرایط لازم برای حکمرانی موفق اختصاص دارد. از آنجا که حکمران در هنگام حکمرانی در بدنها و اموال عمومی تصرف می کند، چنین تصرفی در بدن ها و اموال دیگران، به ضرورت عقل و نقل، بدون اجازه صاحبان بدن ها و اموال، که عموم مردم و تک تک آنان باشند، جایز نیست.
✅حق در معنی دوم مربوط به کسی است که از هر جهت شایسته حکمرانی باشد. شایسته حکمران، به حکم عقل و نقل، هم باید دانش های دینی و غیر دینی مربوط به حکمرانی را دارا باشد و هم باید برای حکمرانی از توانایی جسمی و روحی کافی برخوردار گردد. مصداق کامل چنین کسانی در دوره حضور، معصومان علیهم السلام اند.
✅در تمثیل می توان حکومت را به اتومبیلی تشبیه کرد که تعدادی از مردم به اشتراک خریداری نموده اند؛ اما فقط یک نفر از آنان از دانش و هنر رانندگی برخوردار است. در این مثال دو نوع حق در یک جا جمع شده است. حق ملکیت خریداران و حق شایستگی راننده. در چنین وضعیتی تنها زمانی این اتومبیل به شکل صحیح به حرکت در خواهد آمد که حق هر دو طرف استیفا شود و حق دو طرف زمانی استیفا می شود که اولا فرمان اتومبیل در اختیار راننده قرار گیرد نه آن مالکانی که رانندگی نمی دانند و ثانیا راننده هم بدون رضایت مالکان، پشت فرمان ننشیند و تنها طی توافقی مناسب با مالکان دیگر، چنین کاری را انجام دهد.
✅ پس فرمایش پیامبر ص که خطاب به علی ع فرمود " ....لک ولاء امتی فان ولوک ...." بسیار دقیق است و بیان کننده همین دو حق مذکور است. عبارت " لک ولاء امتی" بیان کننده حق حاکم معصوم بر حکومت است و عبارت " فان ولوک" به حقوق مردم اشاره می کند.
شفیعی، ۲۰اریبهشت۱۴۰۱
@Mahmood_shafiee
🔰مبارزات و پیروزیهای تمدن ساز و تمدن سوز
✅۱.مقایسه دو آیه از کلام الهی در باره دو نوع مبارزه، قابل توجه است:
🔹۱. آیه۳۴نمل: قالت ان الملوک اذا دخلوا قریه افسدوها و جعلوا اعزه اهلها اذله و کذالک یفعلون. 🔹ملکه سبا بیان کرد که پادشاهان هنگامی که وارد منطقه آبادی شوند، آن را به تباهی و ویرانی می کشانند و عزیزان اهل آنجا را خوار و پست می گردانند. شاهان پیوسته چنین رویه تباه سازنده ای پیشه می کنند.
🔹 ۲.آیه ۷۵ نساء: و ما لکم لا تقاتلون فی سبیل الله و المستضعفین من الرجال و النساء و الولدان الذین یقولون ربنا اخرجنا من هذه القریه الظالم اهلها و اجعل لنا من لدنک ولیا و اجعل لنا من لدنک نصیرا.
🔹چرا باید در راه خدا و نجات مردان و زنان و کودکان درمانده و بیچاره نجنگید که فریاد برمی آورند و می گویند: پروردگارا ما را از این شهر و دیاری که ساکنان آن ستمکارند، خارج ساز و از جانب خود سرپرست و حمایتگری برای ما پدید آور و از سوی خود یاوری برایمان قرار بده.
✅۲.هماهنگ با دو آیه پیشین، در تاریخ مبارزات اجتماعی، دو نوع از مبارزات و پیروزیهای متفاوت را می توان از هم دیگر جدا کرد: مبارزات و پیروزیهای تمدن ساز، و مبارزات و پیروزیهای تمدن سوز.
🔷۱. مبارزات و پیروزیهای تمدن ساز:
هرگاه مبارزه و پیروزی از برتری منطق انسانی، عقلانی، اخلاقی، معنوی یا دینی برخیزد، نتیجه این نوع پیروزیها برای تاریخ و جوامع بشری، تمدن سازی، تکامل اجتماعی و انواعی از پیشرفت ها برای عموم انسانها را درپی داشته است.
🔹برای نمونه، پیروزی پیامبر اسلام ص در جزیره العرب، که اصلی ترین عامل تاثیرگذار برتری اخلاق پیامبری بر خلقیات اجتماعات خشن جاهلی بود، رهاوردش تحقق جامعه مدنی نبوی و رخت بربستن نشانه های منحط گذشته بود.
🔹در عصر جدید اروپا، پیروزی اصلاح طلبان دینی (پروتستانها) و پیروزی فیلسوفان قرن ۱۷ و ۱۸ بر اصحاب کلیسا و فئودالیسم، به دوره قرون وسطی در اروپا خط بطلان کشید و دوران شکوفایی یونان باستان را در شرایط جدید بازآفرید و در نهایت، تمدن جدید جهانی را رقم زد.
🔷 ۲.مبارزات و پیروزیهای تمدن سوز:
هر گاه پیروزی از زور شمشیر، فریب و تزویر یا تطمیع و تهدید به دست آید، نتیجه این پیروزیها همیشه به انحطاط رفتن تاریخ و جوامع بشری بوده و انواعی از بلایا انسان اجتماعی را احاطه کرده است. در واقع، این پیروزیها تمدن بشری را نشانه می گیرند و دستاوردهای گذشته را بجای ارتقا، نابود می سازند.
🔹برای نمونه، پیروزی امویان و عباسیان بر علویان، تاریکی استبداد را طی قرن ها بر مسلمانان تحمیل نمود.
🔹در شرایطی دیگر که تمدن بزرگی در جهان اسلام به وجود آمده بود، پیروزی مغول بر جهان اسلام، زمینه ساز فروپاشی تمدن اسلامی شد.
✅بر این اساس می توان درباره شروع جنگ روسیه بر ضد اوکراین داوری نمود که آیا این حمله به منظور پیروزی عوامل انسانی، عقلانی، اخلاقی، معنوی و دینی بر جامعه انحطاط یافته صورت گرفته است یا باید آن را مصداقی از "ان الملوک اذا دخلوا قریه افسدوها" دانست. برای داوری درست، ارزیابی شیوه مبارزه و شیوه پیروزی لازم است. آیا کشور شروع کننده، مبارزه خود را با ابزارهای انسانی شروع کرده یا از همان ابتدا، با ابزارهای خشن جنگی بر سرزمین دیگری تاخته است؟! آیا هدف شروع کننده، آبادانی، نجات، انتشار عقل، اخلاق و معنویت در جامعه ای انحطاط یافته است؛ یا برعکس، شروع کننده در راستای منافع کاذب برخاسته از شهوت و غضب، دنبال تخریب، غارت، استثمار، سلطه و کشور گشایی است؟!
شفیعی ۱۱فروردین ۱۴۰۱
@Mahmood_shafiee
🔷بعثت و جامعه جاهلی
🔹حضرت علی ع در خطبه ۲۶، در چند جمله کوتاه، بد دنیائی و بد دینی جامعه جاهلی را، در حالی که آنان را در زمان بعثت رسول گرامی اسلام مورد خطاب قرار داده، توصیف نموده اند.
🔹۱. ویژگی های بد دنیایی:
الف.زندگی خشن بدوی-شما جامعه عرب در میان سرزمینهای پر از سنگلاخ زندگی می کردید.
ب. زندگی پرخطر بدوی- شما گروه عرب درمیان مارهای کر (خطرناک) به سر می بردید.
ج. نوشیدن آب کثیف و آلوده- شما مردم جزیره العرب آب گل آلود و تیره می نوشیدید.
د. خوردن غذای حیوانات- شما عربها غذای نامناسب خشن که مخصوص آدمیان نبود می خوردید.
ه. خونریزی- شما جامعه عرب خون هم دیگر را می ریختید.
و. قطع رابطه با خویشان- شما گروه عرب با خویشاوندان قطع رابطه می کردید.
🔹۲.بد دینی:
الف.بت پرستی- بتها در میان شما عربها بر پا شده بود.
ب. آلودگی به انواع گناهان: گناهان تمام وجودتان را فرا گرفته بود.
🔹امام ع این وضعیت را در شرایطی به عنوان بیدار باش به جامعه مسلمانان، بیان می کنند که با بعثت رسول گرامی اسلام تمامی این ویژگیهای فلاکت بار رخت بر بسته بود. جامعه بدوی به جامعه مدنی تبدیل شده بود. کینه توزی ها جای خود را به برادری همگانی داده بود. خونریزی ها و جنگهای کور به صلح و آرامش مبدل گشته بود. به یمن تدبیر انسانی-الهی آن رسول مهر و محبت، جدایی ها به دلبستگیهای فراگیر تغییر یافته بود. انصار اموال خود را به مهاجران به ارث می گذاشتند و همگان آقای خود گشته و سلطه جویی از همه ساحتهای زندگی رخت بر بسته بود. در یک کلام اجتماع تاریک قبیله ای جاهلی به یک باره و در کوتاه ترین زمان ممکن به جامعه مدنی و معنوی ارتقا یافته بود. در واقع حضرت، با این هشدارها و دادن آگاهی ها، نگران برگشت جامعه تازه تولد یافته به گذشته تاریک بود.
🔹نتیجه: پیام بعثت محمد ص، گسترش صلح، معنویت، توحید، رفاه، آسایش همراه با آرامش در میان همگان، به جای جنگ طلبی، خشونت گرایی، و کینه توزی است. بعثت یعنی دنیای بهتر و دین بهتر به جای دنیای پژمرده و دین تاریک. روز بزرگ بعثت را به همه مسلمانان جهان تبریک عرض می کنم. به امید روزی که پیام آن حضرت در جانهای جهان امروز بنشیند و صلح جهانی تحقق یابد.
شفیعی ۹اسفند۱۴۰۰
@Mahmood_shafiee
🖋️داستان تلخ استقلال ایران
✅یکی از دستاوردهای بزرگ انقلاب اسلامی، به دست آوردن استقلال از نفوذ قدرتهای بزرگ جهانی بود. بنای جمهوری اسلامی بر اساس اصول قانون اساسی و مواضع رهبران آن بر این قرار گرفت که بر اساس یک سیاست مستقل مبتنی بر منافع ملی، رابطه خود را با همه دولتهای مشروع جهان کنونی گسترش دهد.
✅ اما نکته تاسف بار این است که در عمل خط استقلال در تاریخ معاصر ایران دیروز و امروز همواره در حاشیه مانده است:
✅در زمان قاجار قائم مقام فراهانی و امیرکبیر رابطه مستقل با کشورهای بزرگ را دنبال می کردند؛ اما روسوفیل ها و آنگلوفیل ها این دو دولتمرد شایسته را از گردونه بازی سیاسی رسمی کشور خارج ساختند و آنها را به بدترین شکل ممکن به قتل رساندند.
✅ در زمان پهلویها هم سیاستمدارانی چون قوام و مصدق رابطه مستقل با همه قدرتهای بزرگ را دنبال می کردند؛ اما باز هم زورشان به آنگلوفیل ها و بعدا طرفداران سیاست وابستگی به بلوک غرب نرسید.
✅شاه در دهه ۴۰ شمسی، در حالی که، در ظاهر، سیاست مستقل ملی!! اعلام کرد، در عمل کشور را به سمت وابستگی همه جانبه به یک بلوک، یعنی بلوک غرب، سوق داد.
✅اگر امروز هم جمهوری اسلامی نتوانست یک تجاوز آشکار را محکوم کند، و حتی تلویحا در کنار متجاوز قرار گرفت، باید ما را از خواب غفلت بزرگ مربوط به تضعیف شدن استقلال واقعی، بیدار کند.
✅کسی باورش می شد انقلابی بنام استقلال و آزادی شروع شود و در قانون اساسی حمایت از مظلوم یک اصل قرار گیرد؛ اما در شرایطی قرار گیریم که بخاطر اتکای یک سویه عملی به قدرتی جهانخوار که بارها در طول تاریخ کشور عزیز خودمان را نیز مورد تجاوز قرار داده، نتوانیم تجاوز آشکار او به یک کشور ضعیف را محکوم کنیم؟!!!!
شفیعی ۵اسفند۱۴۰۰
@Mahmood_shafiee
🖊۶. با رهیافت جامعه شناختی متکی بر شواهد عینی و اسناد باقی مانده از انقلاب های بزرگ جهان، در قرن بیستم درباره ماهیت انقلاب ها، مطالعات عمیق و گسترده ای صورت گرفت و رشته فرعی جامعه شناسی انقلاب تولد یافت. دستاورد بزرگ جامعه شناسی انقلاب این است که انقلاب، آنچنان که فیلسوفان عصر جدید استدلال می کردند، نعمت خالصی نیست که ذیل پدیده های رومانتیک قرار گیرد؛ بلکه پدیده ای تراژیک است که همزمان دو سویه مثبت و منفی را با خود حمل می کند. انقلابها از یک طرف انواعی از سلطه های تاریخی را می زدایند و آرمانهایی چون آزادی، برابری، برادری، استقلال و عدالت را به طور نسبی تحقق می بخشند؛ اما از سوی دیگر همین انقلاب انواعی از پیامدهای منفی از قبیل مصادره های افراطی، قتل و عام های مسرفانه، تهمتهای ناروا، بدبینی های گسترده، بر هم زدن ارزشهای جاافتاده، و اموری از این دست را، رقم می زند. رها شدن نظام جدید از این پیامدهای منفی آسان نیست و هر کشور انقلاب کرده ای بعد از پیروزی، مدتی طولانی از این پیامدهای منفی رنج می برد.
🖊۷. بر اساس توضیحاتی که گذشت اکنون می توان مدعی شد که انقلابی کسی است که از از دستاوردهای مثبت انقلاب (آزادی، استقلال، جمهوریت، عدالت و ...) دفاع کند و از پیامدهای منفی انقلاب (تهمتها، بی عدالتی ها، بدبینیها، سخت گیریهای غیر قابل دفاع، فسادها، تبعیض ها و ...)انتقاد نماید. جمهوری اسلامی رقم زننده تاریخ جدید ایران است که می خواهد همزمان هویت مذهبی را با آرمانهای سیاسی (آزادی، استقلال، جمهوریت) پیوند بزند. با این حال در وضعیت کنونی نظام ما از سه بحران اساسی رنج می برد: ۱. از هم گسیختگی سیاسی در داخل ۲. سیاست غیر متعادل و تنش زا در خارج ۳. مشکلات اقتصادی گوناگون در میان طبقات مختلف جامعه. بحران اول علت بحران دوم و سوم، بحران دوم معلول بحران اول و علت بحران سوم، و بحران سوم معلول دو بحران اول است. برای خروج از این سه بحران آشتی ملی و انسجام سیاسی در گام اول، اتخاذ سیاست خارجی متعادل با همه کشورها همراه با تنش زدایی، در گام دوم، ضروری است. با حل دو بحران اول، زمینه حل بحران اقتصادی به وجود خواهد آمد. بنابراین، بحران اقتصادی امروز ریشه در دو بحران سیاسی داخلی و خارجی دارد و مستقیم نمی توان برای آن راه حلی اساسی جستجو کرد.
شفیعی ۱۰بهمن ۱۴۰۰
@Mahmood_shafiee
✳️گفتار علی علیه السلام درباره استبداد سیاسی و شورش انقلابی
✅علی ع در گفتار 30 از خطبه های نهج البلاغه دو خطای بزرگ سیاسی را در رویداد تلخ شورش انقلابی مردم بر ضد عثمان گوشزد نموده اند که هر دو مجازات الهی را در پی خواهند داشت:
✅ 1. استبداد حاکمان اسلامی خود سر: براساس آنچه در صراحت این گفتار کوتاه و مجموعه ای از روایات مختلف پیرامون شورش انقلابی مردم بر ضد عثمان و دیدگاه امام ع در این باره وارد شده است، مهمترین خطای عثمان از نظر آن حضرت این بود که او در حکمرانی استبداد می ورزید و علی رغم هشدارهای خیر خواهانی چون علی ع از شیوه ناپسند خود دست برنمی داشت. خلیفه تا آنجا پیش رفت که چنین وضعیتی را در دوره خود نهادینه ساخت. امام ع از جمله بدی های استبداد خلیفه را این می دانست که او خودی ها از فامیل و نزدیکان را، به هزینه دور شدن از عموم مردم و تحصیل نارضایتی آنان، شریک حکمرانی انحصار طلبانه کرد و از این طریق خود را به فساد گسترده سیاسی آلوده ساخت. عثمان در سایه قدرت سیاسی، سفره ویژه خواری را نیز برای بستگان و خویشاوندان پهن کرد و بسیاری از امتیازات اقتصادی را به مروان ها ارزانی داشت و توده مردم را در محرومیت همه جانبه باقی گذاشت. آنگاه که مردم در مرکز و پیرامون نظام خلافت از این وضعیت به ستوه آمدند، شورش های پراکنده در کوفه، مصر، شام، مکه، مدینه و مناطق دیگر دست به هم دادند و شورش بزرگ انقلابی بر ضد خلیفه، رقم خورد.
✅2. مبارزه افراطی مردم در قالب شورش انقلابی: امام ع در ابتدای این گفتار کوتاه دو اقدام را از سوی خویش، در تقابل مردم و خلیفه، با صراحت تمام، نفی کرده اند: اول اینکه او هرگز به قتل خلیفه دستور نداد؛ چرا که در این صورت قاتل بود و حکم قاتل نیز در مجازات اسلامی روشن است. دیگر اینکه او، به نفع عثمان، در مقابل شورش کننده گان قرار نگرفت؛ چرا که در این صورت یاری کننده حاکمی می شد که در حکمرانی از حد گذرانده بود. حضرت در همین گفتار کوتاه کار آن ها که مستقیم به یاری عثمان برخاستند را مورد اعتراض قرار می دهد و بهترین یاری را تنها گذاشتن چنین حاکمی می داند. سیاست تنها گذاشتن حاکمی که از چارچوب های حکمرانی درست خارج گشته، اقدامی است که امام ع در عمل انتخاب نمود. پراکنده شدن از دور حاکمان اهل ستم عکس العملی طبیعی است که در آیه 159 سوره آل عمران بدان تصریح شده است؛ آنجا که خطاب به پیامبر ص می فرماید اگر در مقابل مردم به خشونت ورزی رو می آوردی و سنگدل بودی، مردم از پیرامون تو پراکنده می شدند و تو را تنها می گذاشتند. از این رو، امام ع در پایان گفتار خود در یک عبارت کوتاه شورش انقلابی مردم علیه خلیفه را نیز تخطئه می کنند و آن را زیاده روی در بی قراری می دانند و به مذمت آن می پردازند.
✅داوری نهایی امام ع در شورش انقلابی مردم بر ضد خلیفه این است که هر دو طرف مقصراند و خدا برای هر کدام از حاکم مستبد خود سر و مردم افراطی که در مبارزه حد نگه نمی دارند، حکمی جاری خواهد ساخت و به مجازات هر دو طرف خواهد پرداخت.
9دی 1400 شفیعی
@Mahmood_shafiee
خداوند در آیه ای دیگر حاکم اسلامی مشروع و نامشروع را معرفی می نماید. حاکم مشروع در مقابل مردم نرمخوست، دلش با آنهاست و بین آنان مهر و عطوفتی عمیق در کار است. تصمیمات حکومتی نه در غیاب آگاهی، نظر دهی، مشارکت عموم مردم در تصمیم سازی های گوناگون برای داخل و خارج، که در جمع آنها، با دخالت آنان در پروسه سیاستگذاری، در یک فضای تفاهمی طرفینی و در شرایط پدید آمدن یک جهان مشترک ذهنی، صورت می گیرد. در همین آیه به طور ضمنی حاکم نامشروع هم معرفی شده است. فرمانروای نامشروع مستبدی است که اراده و تشخیص خود را معیار سیاست درست و غلط می داند؛ مردم را از گردونه مشارکت سیاسی بیرون می راند و فاصله عمیقی بین حکومت و ملت شکل می گیرد. مردم به طور طبیعی از حکومت جدا می شوند و از پیرامون فرمانروایان پراکنده می گردند. در یک طرف حکومت قرار می گیرد و در طرف دیگر مردم می ایستند. فبما رحمه من الله لنت لهم و ان کنت فظا غلیظ القلب لانفضوا من حولک فاعفو عنهم و استغفر لهم و شاورهم فی الامر فاذا عزمت فتوکل علی الله ان الله یحب المتوکلین. ۱۵۹آل عمران
✅۴. نتیجه گیری.
از دو گزینه نظام های مردم محور و نظامهای استبدادی، اولی با آموزه های دینی بهتر قابل توجیه است و دومی در تضاد با آموزه های قرآنی قرار دارد. اگر حکومتی بخواهد بنام دین و اسلام حکمرانی کند، باید خود را مدام در معرض اصلاحات گوناگون قرار دهد تا بتواند هر چه بیشتر خود را به الگوی حکمرانی مردم محور نزدیک سازد. در منطق قرآنی نظام چیزی مستقل از اراده مردم نیست. از منظر دینی، حفظ نظام با حفظ رضایت عموم مردم تحقق می یابد.
۵مهر۱۴۰۱ شفیعی
@Mahmood_shafiee
🖊۱۵خرداد و مساله گسست از ملت
🔹۱۵خرداد لحظه افشا شدن گسست رژیم پهلوی از مردم بود. نقطه شروع این گسست از زمان پیدا شدن نهضت ملی در دهه ۳۰ شمسی شروع شده بود. نهضت ملی به این معنا بود که مردم در داخل دموکراسی، انتخابات سالم و بدون دخالت حاکمیت را می خواهند و در خارج دنبال استقلال از سلطه خارجی و احترام به حاکمیت ملی از سوی قدرت های بزرگ اند. با این حال، رژیم پهلوی با سیاست های از بالا به پایین از یک سو و وابستگی به بلوک غرب از سوی دیگر، در عمل حکمرانی بی توجه به اراده ملت را برگزید.
🔹 گسست رابطه ادامه یافت و در ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ به بحران بزرگی تبدیل شد. در این تاریخ، دو اراده متناقض دولت و ملت در مقابل هم قرار گرفتند. دولت با تکیه بر خشونت همه جانبه ملت را سرکوب کرد و هر روز بر تمرکز قدرت و استبداد سیاسی افزود. بیشترین در آمد ایران در دهه ۴۰ و ۵۰ شمسی در شرایطی صرف نظامی گری شد که رژیم پهلوی بخاطر سکوت خشمگینانه مردم مشروعیت سیاسی را از دست داده بود. شاه توانست به اولین قدرت نظامی خاورمیانه و چهارمین قدرت نظامی جهان دست یابد و بر اساس سیاست دو ستون آمریکا، به ژاندارم منطقه تبدیل شود.
🔹با چنین تبختری اما، در روز مبادا، که به دلایل پیچیده داخلی و خارجی از سال ۱۳۵۶ گرفتار شده بود، قدرت عظیم نظامی داخلی و حمایت گسترده خارجی برای ماندگاری شاه سودی نبخشید؛ چرا که قدرت لایزال ملت را، که در واقع قدرت پنهان غیبی-الهی را تشکیل می داد، از دست داده بود و این قدرت ناپیدا اما بی نظیر در مقابل قدرت مادی شاه قرار گرفته بود.
🔹شاه می توانست قبل از گرفتار شدن در وضعیت بحرانی سال ۱۳۵۶، به نصیحت قوه عاقله کشورش گوش دهد و دوباره به سوی ملت برگردد و از افتادن در ورطه سقوط نجات یابد.
🔹معنای عملی برگشت به ملت از جهت اقتصادی این بود که مردم را به دو پاره "اقلیت" برخوردار از ثروت و قدرت، و "اکثریت" محروم از حداقل های ضروری زندگی تبدیل نکند. اجازه دهد اموال عمومی به شکل مناسبی در متن جامعه به گردش در آید و رقابت سالمی پیرامون ثروت و قدرت به وجود آید.
🔹معنای درست برگشت به ملت در وجه سیاسی این بود که در فرایند انتخابات دخالت نکند. حزب های تقلبی دولتی را به جای احزاب واقعی جا نزند. اجازه ندهد ساواک، دربار، رکن دو ارتش، و سازمان بازرسی شاهنشاهی در امور انتخابات دخالت کنند. شایستگان را از انتخاب شدن محروم نسازد. به نتیجه انتخابات آزاد پایبند باشد و در کار قوای سه گانه اختلال ایجاد نکند.
🔹برگشت به ملت در وجه اجتماعی بدین معنا بود که عزت نه یک گروه و نه یک باند وابسته به خود، که احترام همه گروه ها، جریانات، احزاب، و همه مردم را پاسداری کند. مردم را پاره پاره نکند. نظام تقرب به وجود نیاورد. قانون منع و عطا، تهدید و تطمیع را کنار بگذارد و مردم را مانند اعضای یک خانواده ببیند. هیچ کسی را، بی دلیل، بی محاکمه و با بد بینی، از حقوق اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و مذهبی محروم نسازد.
🔹رژیم پهلوی در زمانی که فرصت داشت، هیچگاه به سوی ملت روی نیاورد. شاه در مقابل ملت خود با چهره ای عبوس و طلبکار ظاهر می شد؛ اما شادی خود را با بیگانگان تقسیم می کرد. سخن پایانی این است که پایداری رژیم های سیاسی، وابسته به مشروعیت سیاسی است. مشروعیت سیاسی از رضایت درونی اکثریت مردم به دست می آید و سرمنشا قدرت شکست ناپذیر الهی است.
۱۵خرداد۱۴۰۱ شفیعی
@Mahmood_shafiee
🔰🖊فساد سیاسی و شهادت امام صادق ع
✍تمرکز قدرت مانند انباشت ثروت، یکی از دو کانون محوری خیزش مفسده در جوامع بشری در طول تاریخ زندگی اجتماعی به شمار می رود. آیات گوناگونی از قرآن خطر هر دو را بارها گوشزد کرده است. پرداختن به فرعون قدرت و قارون ثروت در کتاب آسمانی، به عنوان دو نماد کامل ستمگری، قابل توجه اند. در سوره های مختلف قرآن، به صراحت، قدرت طلبی و اصرار بر حفظ حکومت و انباشت قدرت از سوی صاحب منصبان سیاسی، خاستگاه فسادهای بزرگی چون ادعای خدایی، برتری طلبی بر دیگران، قتل و عام و کشتن بی گناهان، مصادره اموال، تخریب شهرها، ارتکاب مفسده های جنسی، تحقیر مردم، و بسیاری از ستمگری های دیگر،، دانسته شده است. تا آنجا که خداوند علت جدال نمرود با ابراهیم ع درباره پروردگارش را به پادشاهی دادن خداوند به نمرود نسبت داده است.
✍عوامل مهار کننده قدرت سیاسی، آنچنان که در قرآن و سنت بازتاب یافته اند، فراوان اند. اموری از قبیل: خلافت و حق حاکمیت خدادادی عموم مردم در روی زمین، ولایت همگانی و امر به معروف و نهی از منکر، شناساندن حکومت به مثابه امانت عموم مردم، تشکیل حکومت با رضایت همگانی (بیعت)، جریان قدرت با مشارکت مردمان (شورا و مشورت)، خیر خواهی و نظارت همگان بر کارهای حکومت، از جمله آنهاست.
✍رواج همین عوامل در حکومت نبوی و علوی، آن دو حکومت را به دو نمونه تاریخی درخشان مبدل ساخت. با این حال، تجربه های سیاسی شکوهمند پیامبر ص و علی ع، با وجود زمینه های عملی گرایش به انحصار طلبی جاهلانه، به زودی به فراموشی سپرده شد و جهان اسلام گرفتار سلطه اموی و عباسی گشت که جملگی قدرت سیاسی را با قهر و غلبه به چنگ آوردند و با سرکوب و تحقیر عموم مردم و رقیبان تداوم بخشیدند.
✍به لحاظ تاریخی حکومت منصور دوانیقی، دومین خلیفه یا به تعبیر خود پادشاه عباسی، از یک طرف میراث بر حکومت مبتنی بر زور بجای حکومت وابسته بر اراده خدا و مردم بود که نزدیک یک سده بر جهان اسلام سایه افکنده بود و از سوی دیگر او باید بعد از برادرش سفاح، که بسیاری از بنی امیه را برای تثبیت قدرتش قتل عام کرده بود، برای حفظ و تداوم حکومت تازه تاسیس بنی عباس شمشیر ستم را برنده تر از گذشته بکار می برد و هرگونه مخالفت احتمالی را که حفظ نظام عباسی را تهدید می نمود، در نطفه خفه می کرد. هر چند خلافت منصور نسبتا طولانی بود، دلهره حفظ و انباشت قدرت، او را رها نمی کرد و شمشیرش به خون دو شاخه از پاکان علوی (آنان که بعد از زید قیام های سیاسی نظامی را ادامه دادند، و امامان معصوم ع و پیروانشان که بعد از شهادت امام حسین ع قیام سیاسی را به مصلحت نمی دانستند) همیشه آغشته بود.
✍ احضار مکرر امام صادق ع به عراق و دارالخلافه تازه تاسیس بغداد، و اذیت و آزار آنحضرت که همواره قرین تهدید به کشتن اتفاق افتاد، بخاطر ترس از جاذبه معنوی آن امام بر حق بود که ماندگاری قدرت باطل او را به خطر می انداخت.
بین شیوه شهادت امام علیه السلام و چگونگی تهدید بودن او برای قدرت سیاسی منصور، پیوند روشنی قابل شناسایی است. منصور مانند هر حاکم ستمگر، از نابود کردن مخالفان با ضربت شمشیر و به صورت علنی ابا نداشت. اما آنان که با حکومت ستمگران، با اندیشه، ایمان، قلم و بیان و از راه های خردمندانه دیگر مبارزه می کنند، چنین مبارزانی را نمی توان با خشونت آشکار و کشتن با شمشیر از میان برداشت. مبارزه ائمه ع بعد از شهادت امام حسین ع مبارزه ای فکری و فرهنگی و استفاده از ابزار قلم و بیان بود و همین عامل به حاکمان ستمگر اجازه نمی داد، آنان را آشکارا به قتل رسانند. چنین بود که امام صادق ع در نهایت با مسموم شدن کینه توزانه خلیفه ستمگر، جام شهادت نوشید. سلام و صلوات دائمی خداوند بر امام راستگو، از روزی که چشم به جهان گشود تا روزی که در پیشگاه خداوند برانگیخته خواهد شد.
۶خرداد۱۴۰۱ شفیعی
@Mahmood_shafiee
🔰🖊مطهری و خردورزی انتقادی
✅۱۲ اردیبهشت سالروز شهادت استاد مطهری، به درستی روز معلم نام گرفته است. درباره فضایل پر شمار معلم اندیشمند استاد بزرگوار فراوان نوشته اند. با این حال، سیل دانش، دریای خردمندی، اوج انسانیت و عظمت اخلاق مداری این بزرگ مرد چنان است که همچنان نوشتن و گفتن درباره او طراوت و تازگی دارد.
✅مطهری فرزند زمانه خویش بود. زمانه ای که در دوره نسبتا طولانی شکل گرفت و جهان امروز را به وجود آورد. جهان نو به تدریج از درون تحولات تاریخی-اجتماعی اروپا سر برآورد و با گسترش همه جانبه در اقصی نقاط عالم در نهایت سرنوشت انسان در هر نقطه از کره خاکی را دربر گرفت و به عصر جدید همه انسانها تبدیل شد.
✅بی تردید بزرگترین فضیلت این عصر بارور شدن خرد و سرایت آن در همه حوزه های زندگی، از جمله قلمرو مذهب و الهیات است. در این میان سویه های گوناگونی از خرد، از قبیل خرد تکنولوژیک (استراتژیک، ابزاری، منفعت طلب)، خرد تفهمی(عملی) و خرد انتقادی گسترش یافت که این آخری از جهت رهایی بخشی، کم کردن انواعی از سلطه های تاریخی، و توسعه همه جانبه زندگی اجتماعی، یک سر و گردن بالاتر از دیگر عقلانیتها قرار دارد.
✅در شکل گیری، بارور شدن و نهادینه گشتن خرد انتقادی مجموعه ای از اندیشمندان ( الهی دانان، فیلسوفان، جامعه شناسان و روانشناسان) نقش اساسی ایفا کردند که شاید بیشترین سهم به فیلسوفانی تعلق داشته باشد که از قرن شانزده تا کنون، بجای دفاع مطلق از سنت به ارث رسیده از گذشته، به نقد و بازسازی آن پرداختند. فیلسوفان بنامی چون فرانسیس بیکن، کانت و هگل، کارل مارکس و هابرماس، جملگی هم در شکل گیری خرد انتقادی و هم در نهادینه ساختن آن سهم بزرگی ایفا نموده اند.
✅وقتی گفته میشود مطهری فرزند زمان خویش بود، یعنی او توانست حامل این خرد گردد. هنر بزرگ استاد این بود که خرد انتقادی را وارد قلمرو سنت الهیاتی کرد. مطهری از این جهت کارهای بزرگی انجام داد و بر خلاف سنت رایج که براساس آن الهی دانان مسلمان رسالت اساسی خود را در حیطه الهیات حفاظت بی چون و چرا از میراث دینی تعریف کرده بودند، وظیفه خود را نه حمایت مطلق که دفاع انتقادی از میراث شناسایی کرد و افق های جدیدی را در حوزه الهیات شیعه به روی نسل های بعدی گشود. بزرگترین امکانات و ابزار مطهری برای این منظور، تکیه بر خرد انتقادی عصر جدید بود که او در بکارگرفتن آن به عنوان یک فیلسوف تمام عیار، بسی چیره دست بود.
✅یکی از کارهای بزرگ مطهری، بازفهمی انتقادی میراث شیعه در بحث امامت است که در کتاب بسیار مهم او در این زمینه یعنی "امامت و رهبری" بازتاب یافته است. در حالی که گذشتگان از متکلمان شیعه درباره امامت "حکومت سیاسی" را اصلی ترین مقام الهی امام بر می شمردند و عصمت معصوم ع را، به تبع، مربوط به این بعد سیاسی می دانستند، مطهری در اولین گام سه مقام "دین شناسی"، "قضاوت در میان مردم" و نیز "حق حکومت بر همگان" را از هم جدا ساخت؛ و ثانیا مقام اول را به عنوان جوهره اصلی امامت اثبات کرد. از این رو، مهمترین شرایط امامت یعنی "عصمت" را به "دین شناسی" امام ع مربوط ساخت؛ دینی که ذاتا امری قدسی- آسمانی است و شناخت درست و کامل آن بدون عصمت ناممکن است. استاد از این طریق موفق شد برخلاف قدما که به حکومت وجه قدسی داده بودند، سازمان سیاسی دولت را پدیده ای دنیوی شناسایی کند که تشکیل آن نیازمند عصمت نخواهد بود. او با این نگاه انتقادی زمینه نظریه پردازی شیعه برای تشکیل حکومت کاملا مشروع در دوره غیبت را فراهم ساخت.
✅مطهری با همین خرد انتقادی درباره انقلاب اسلامی به تامل پرداخت و بجای تمجید مطلق از چنین پدیده ای، آسیب شناسی انقلاب را در اولویت کار پژوهشی خود قرار داد. کار سترگ و ارزشمندی که او در این زمینه انجام داده است، همچنان می تواند مرجع الهام بخش و راه گشا برای عبور از بحرانهای عدیده ای باشد که اکنون با آنها دست و پنجه نرم می کنیم.
✅نکته پایانی این است که مطهری با وارد کردن خرد انتقادی به حوزه مذهب، و به ویژه با طرح الهیات سیاسی انتقادی در دوساحت نظری و عملی، از بحث امامت تا انقلاب اسلامی، نقطه عطف مهمی را در تاریخ اصلاحات سیاسی- اجتماعی مذهبی تاریخ معاصر ایران به وجود آورد. تاریخ اصلاحات سیاسی-اجتماعی با اندیشه ورزان کنش گری چون سید جمال الدین اسد آبادی، سید جمال واعظ، سید محمد طباطبائی، سید عبدالله بهبهانی، مراجع سه گانه مشروطه خواه نجف و علامه نائینی شروع می شود و با سعی و تلاش همه جانبه شخصیتهای بزرگی چون آیت الله طالقانی، امام خمینی، آیت الله مطهری و جمع بزرگ دیگری از علمای نواندیش تداوم می یابد. یاد همگی گرامی و راهشان پر رهرو باد انشاءالله
شفیعی ۲۲اردیبهشت ۱۴۰۱
@Mahmood_shafiee
☝️زمان: ۱اردیبهشت ۱۴۰۱
مکان:قم، مجمع محققین و مدرسین
موضوع: اصلاح و انقلاب از منظر علی ع
🖊🔰نقشه آسمانی خداوند و نیمه شعبان
✅۱.هدایت الهی در جهان با نبوت آغاز شده است. تجدید نبوت در سنت الهی در شرایطی است که جوامع بشری دچار انواع جهل و خرافات گشته و از هدایت الهی به طور مطلق دور شده اند.
✅۲.پیامبر گرامی اسلام ص نیز در چنین شرایطی در جزیره العرب به پیامبری مبعوث شدند. با این حال، با تمام تحولات بزرگی که آن حضرت به وجود آوردند و جامعه توحیدی برپا گشت، بعد از وفات پیامبر ص گرایش به جاهلیت مانند یک بیماری ریشه دار دوباره جامعه را فرا گرفت.
✅۳.علی ع در دوره حیات پر برکتش در واقع با یک جامعه منحرف از راه توحید و نبوت مواجه گشت. امیر مومنان در دوره کوتاه حکمرانی الگویی بی بدیل از جامعه مبتنی بر عدل و داد به وجود آوردند. با این حال محدودیتهای زیادی همچنان در مقابل بازآفرینی جامعه نبوی وجود داشت.
✅۴.در نهایت نیروی اهریمنی جاهلیت که همچنان در جامعه نبوی و علوی لانه کرده بود، با محدود ساختن، خانه نشین کردن، تبعید نمودن و شهادت رساندن امامان ع، خط امامت را، به مثابه راه تداوم بخش بعثت، مسدود ساخت.
✅۵. در چنین شرایطی، جهان اسلام به ظاهرگرایی دچار گشت و خلافت صدها ساله اموی، عباسی و عثمانی، بنام اسلام، خشونت و استبداد جاهلی را بر مسلمانان تحمیل نمود.
✅۶.در دنیای غیرمسلمان اروپا وضعیت اجتماعی مردمان آن دیار پیچیده تر بود. کلیسا در قرون وسطی شبیه خلفای مسلمان بنام دین مسیحیان را دربند و انحطاط نگه داشتند.
✅۷.عصر جدید اروپا تحول بزرگی بود؛ اما این تحول نتیجه ای غیر از پیشرفت تکنولوژیک، در عالم انسانی نتوانست انسانِ آزاد از سلطه درونی و بیرونی را تضمین کند. جامعه جدید اروپا در امور معنوی، مذهبی و انسانی ره به جایی نبرد. از یک طرف مادی گرایی زمینه دیانت و معنویت را به محاق انداخت و از سوی دیگر تجهیز آنان بر تکنولوژیهای جدید، هر چه بیشتر، سلطه بر دیگر نقاط جهان را تسهیل نمود.
✅۸. اکنون جهان در شرایطی است که صورتهای پیچیده ای از جاهلیت با نام دین، بی نام دین یا ضد دین، بر زندگی انسان جدید چیره گشته است.
✅۹.اگر سنت الهی درباره نبوت این بوده است که با هر بعثتی نقشه آسمانی خداوند در زمین اجرا شود، پس بناچار این نقشه در آخر الزمان نیز باید به منصه ظهور رسد. در چارچوب فکر شیعه، ظهور آخر الزمانی امام غائب (عج) در راستای چنین تحلیلی قابل فهم است.
✅۱۰.از همین رو روایتی از امام رضا ع به نقل از علی ع بیان می کند که نیمه شعبان شب قدری است که سرنوشت بشر در آن شب رقم می خورد. شب قدر بودن نیمه شعبان یادآور نقش آن در احیای قرآن است و از این جهت ایام قدر ادامه بعثت است. اگر بعثت اجرای نقشه خداوند در روی زمین باشد، پس نیمه شعبان آخرین حادثه نوید بخش آسمانی است که رقم زننده اجرای نقشه نهایی خداوند در روی زمین خواهد بود.
شفیعی ۲۷ اسفند۱۴۰۰
@Mahmood_shafiee
🖋️چهره کریه جنگ
✅هانا آرنت از فیلسوفان بنام قرن بیستم در کتابی تحت عنوان "جنگ و انقلاب" در مقایسه ای مفصل، در گام اول، ماهیت این دو پدیده را در جهت عکس یکدیگر مورد تحلیل قرار داده است.
✅آرنت با مطالعه عمیق از جنگهای قدیم تا جنگهای عصر جدید و با تاملی فیلسوفانه در نظریه های قدیم و جدید جنگ، به این نتیجه رسیده است که اساسا ماهیت جنگ، تخریب و نابود سازی است و ریشه آن خوی سلطه گری در وجود آدمی است. هر چند قدما جنگ دفاعی را استثنا کرده اند، اما چهره زشت جنگ در قرن بیستم نشان داد که قاعده، بر طبق قاعده، در عمل همیشه بر استثنا غالب است.
✅ او در معرفی انقلاب به تاثیر از فیلسوفان بنام قرن نوزده که پیرامون انقلاب فرانسه با نگاه دراماتیک مثبت، این پدیده را به طور مطلق می ستودند، رسیدن به رهایی و آزادی را مهمترین هدف انقلاب بر شمرد. با این حال، هانا آرنت اذعان نمود از آنجا که در عمل انقلاب و جنگ دو پدیده در هم تنیده اند و هر انقلابی مقدمه یا موخره یک جنگ قرار گرفته، و گاهی انقلابی در وسط جنگ به وقوع پیوسته است، ماهیت منفی جنگ، خود را بر ماهیت انقلاب غلبه داده و در عمل هر دو انواعی از خشونتها و مصیبتها را بر ملتها تحمیل نموده اند.
✅با این فهم عمیق از این دو پدیده، آرنت نکته بسیار مهم دیگری را بر کل بشریت امروز هشدار داده است. هشدار او این است که اگر جنگ و خشونت در هر زمان و مکانی بد است، در قرن بیستم بدی آن چندین برابر خواهد بود. او دلایلی بر ادعای خود اقامه کرده است که مهمترین آن قدرت تخریبی بسیار بالای جنگ افزارهای قرن بیستمی است که بدترین آنها را سلاحهای اتمی نابود کننده نسل انسان تشکیل می دهند.
✅به نظر می آید، خوی درندگی در سرشت انسان که جنگ و خشونت آشکارترین و بدترین صورت آن را به نمایش می گذارد، همان واقعیت تلخ زیست زمینی انسان است که داد ملائک را نیز درآورد و آنها در برابر آفرینش انسان زبان به اعتراض گشودند و خداوند هم در پاسخ آنان بدون اینکه به تایید این جنبه از خوی انسانی بپردازد، صرفا به آنان حالی کرد که درکشان از انسان کامل نیست و حسن در مجموع را در نظر نگرفته اند. غیر از ملائکه، خود خداوند خوی سفک دماء و خونریزی انسانهای طغیان گر را در جای خود با شدت و حدت مذمت نموده است.
✅بر اساس آنچه گذشت تردیدی نباید کرد که اگر کشوری قدرتمند دست به اسلحه برد و ملتی ضعیف را مانند گرگانی درنده تکه پاره کرد و آنان را به خاک و خون کشید، کودکانی را نالان و بی سرپرست نمود، مناطقی آباد را تخریب کرد و هزاران جنایت را در کوتاه ترین زمان مرتکب شد، همه این اعمال شنیع باید نه تنها در زبان محکوم شوند که در عمق وجود آدمی نیز باید موجب نفرت گردد و این نفرت در عمل به دفاع در حد قدر مقدور از مظلوم منتهی شود.
✅حکومت اسلامی که بنیادش دیانت، اخلاق، عدالت، انسانیت، یکرنگی، نیرنگ گریزی، صداقت و پاکی است، نمی تواند جنگ تخریب گر و ویران کننده، و جنگ قوی علیه ضعیف را با هیچ بهانه ای مورد حمایت قرار دهد.
✅از اینها گذشته، جمهوری اسلامی در ارتباط با تجاوز یک کشور بزرگ به یک همسایه نسبتا صعیف، باید در عمل به گونه ای رفتار نماید که هر چه بیشتر اعتماد افکار عمومی جهانی و ذهنیت عموم مردم در کشورهای اسلامی را، به عنوان یک کشور مسئولیت شناس و حامی ملتهای مظلوم، جلب نماید. رمز اقتدار پایا و مشروع یک دولت-ملت نیز در عملکرد مسئولانه و انسانی نهفته است.
شفیعی ۷اسفند۱۴۰۰
@Mahmood_shafiee
تورم و اخلاق: گزارشی از انقلاب فرانسه که توسط دکتر محمد فاضلی ارائه شده است. بخاطر اهمیتش آن را در اینجا قرار دادم.
Читать полностью…برنامه ای در کلاب هاوز☝️ با دعوت آقای فرید مدرسی، که در بهمن ماه توسط محمود شفیعی اجرا شد.
Читать полностью…-☝️وبینار "جمهوری اسلامی، چالش ها و راهکارها" -برگزار کننده: بسیج اساتید دانشگاه تربیت مدرس
-تاریخ: ۱۹ بهمن ۱۴۰۰
-با حضور دکتر لک زایی و شفیعی
۸ فایل👆مربوط به مناظره حجه الاسلام دکتر رهدار(هیات علمی موسسه امام خمینی)، دکتر جبار پور (دانشگاه امام حسین ع) و شفیعی با موضوع: امکان یا امتناع نظام سازی دینی. مکان: دانشگاه باقرالعلوم ع. زمان: شنبه ۹ بهمن ۱۴۰۰
Читать полностью…🔰انقلاب چیست و انقلابی کیست؟
🖊۱. پدیده انقلاب در جهان قدیم از سوی فیلسوفان و الهی دانان مورد مطالعه قرار گرفته است. هر دو گروه، از این پدیده، از منظر اخلاقی، معنایی به غایت منفی ارائه کرده اند. آنان جوامع بشری و نظم موجود در جامعه را امری طبیعی تلقی می کردند و به تعبیر ارسطو آنکه در جامعه نبود یا دد بوده یا اله؛ یعنی موجود فرو انسانی یا فرا انسانی. فیلسوفان یونان و رم باستان با این نگاه به جامعه، انقلاب را به هم خوردن نظم جامعه می دانستند و از چنین پدیده ای با تعبیری چون آشوب، فتنه، ناپایداری، بی ثباتی، شورش، سرکشی، طغیان، تباهی و تباه سازی یاد می کردند. در جهان اسلام نیز فقیهان حفظ نظم را در سطح خرد کلان واجب می دانستند و به هم خوردن نظم را ممنوع و حرام تلقی می کردند.
🖊۲. در ۵۰۰ سال اخیر به تدریج اندیشمندانی پیدا شدند و سلسله مراتبی بودن طبیعی جامعه انسانی را که گروهی با بیشترین ثروت، قدرت و اعتبار اجتماعی در راس جامعه قرار بگیرند و به طور طبیعی از درجه انسانی بیشتری برخوردار باشند و جمعیت بزرگی از مردم نیز در پایین هرم نظام اجتماعی با کمترین ثروت، قدرت و اعتبار در محرومیت به سر ببرند و به عنوان افرادی فاقد حقوق اجتماعی یا حداقل آن تلقی گردند، مورد انکار قرار دادند و چنین وضعیتی را محصول اراده استثماری انسان علیه انسان مورد شناسایی قرار دادند و به عبارت دیگر نظم سلسله مراتبی موجود در جوامع بشری را نه امری طبیعی که برساخته انسانها ارزیابی نمودند.
🖊۳.با تفسیر جدید از ماهیت اجتماعات بشری و اینکه نظم در جامعه طبیعی نیست بلکه خود انسان ها آن را به وجود آورده اند، زمینه برای برهم زدن نظم ستم گرانه به وجود آمد و در این لحظه از تاریخ، انقلاب از معنای اخلاقی منفی گذشته به تدریج خالی گشت و چنین عملی این بار به طور کامل معنایی به لحاظ اخلاقی مثبت به دست آورد. انقلاب فرانسه (۱۷۸۹م) اولین انقلابی بود که با چنین رویکردی، تفسیر جدیدی یافت و نقطه عطفی در رهایی یک ملت از سلطه های تاریخی تلقی گشت. قبل از انقلاب سه طبقه "فئودال اشراف" "روحانیت کلیسائی" و "طبقه سوم" متشکل از عموم مردم استخوان بندی جامعه سلسله مراتبی فرانسه را تشکیل می دادند. دو طبقه اول برتر، و طبقه سوم فروتر حساب می شدند. با انقلاب فرانسه که شعارهای اصلی آن برادری، برابری و آزادی بود، این طبقات فروپاشید و به لحاظ حقوقی و سیاسی همه برابر شدند و برتری انسان بر انسان و طبقه بر طبقه مورد انکار قرار گرفت. نظام لیبرال دموکراسی به جای نظام سلطنتی نشست و نظام سرمایه داری جای فئودالیسم را گرفت. به هر حال با این انقلاب برادری، برابری و آزادی به تدریج در کل اروپا نفوذ کرد و تا آخر قرن نوزده اکثر آنها رژیمهای گذشته را با انقلاب ساقط کردند. همین شعارها در نیمه دوم قرن نوزدهم به تاریخ و جامعه ایران نفوذ کرد و انقلاب مشروطه رقم خورد.
🖊۴. ایده رهایی بخشی انقلاب در قرن نوزده در اروپا تداوم و تکامل یافت و اندیشه انقلاب سوسیالیستی از آن بیرون آمد. انقلابیون روسیه این اندیشه را جذب کردند و بر اساس آن در ابتدای قرن بیستم انقلابی سوسیالیستی در روسیه به وجود آوردند. سوسیالیسم برابری سیاسی را تعمیق بخشید و مدعی شد که بدون برابری اقتصادی، برابری سیاسی و آزادی سیاسی ممکن نیست. الگوی سوسیالیسم در قرن بیستم مبنای بسیاری از انقلابات در کشورهای کم درآمد معروف به جهان سوم را به وجود آورد و این اندیشه در تاریخ و جامعه ایران نیز نفوذ کرد. در دهه چهل و پنجاه شمسی مبارزان انقلابی در ایران، همزمان به دنبال آزادی و نفی استبداد، استقلال و نفی استعمار، جمهوریت مبتنی بر حکومت قانون و نفی سلطنت، عدالت همه جانبه و نفی تبعیضات طبقاتی، بودند.
🖊۵. مذهب که بنیاد هویت تاریخی اجتماعی ایرانیان در طول تاریخ را تشکیل می دهد، در دوره انقلاب مشروطه، ایده و آرمان حکومت سلطنت مشروطه مبتنی بر قانون را توجیه و مورد حمایت قرار داد و در دهه چهل و پنجاه شعارهای جدید مورد اشاره را توانست توجیه و مورد حمایت قرار دهد. در چنین فرایندی بود که شعار "استقلال، آزادی - جمهوری اسلامی" به شعار اصلی این انقلاب تبدیل شد. براین اساس، انقلاب ایران می خواست با تکیه بر هویت دینی جامعه ای جدید به وجود آورد که در آن حکومت قانون در قالب جمهوری پیاده شود. در این جمهوری، برخلاف گذشته، باید از یک طرف استبداد ورزی وجود نداشته باشد و نشانه آن این است که انواع مختلف آزادی های سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و غیره در ضمن قوانین اساسی و عادی تضمین شود و در عمل با تاسیس نهادهای مناسب چنین آزادی هایی به مرحله عمل در آید و از سوی حکومت نقض نگردد. و از طرف دیگر، باید استقلال جای وابستگی گذشته را پر کند. معنای استقلال این است که دولت مردان در برقراری ارتباط با همه دولتهای مشروع در نظام بین الملل، نه براساس منافع کشورهای بیگانه، بلکه براساس منافع ملی تصمیم بگیرند.
🔰فرایند قبیله ای شدن دولت ها
✅در جهان امروز همه دولت ها دو دغدغه اساسی را دنبال می کنند: ۱.خودشان را حفظ کنند و بقای دولت را تضمین نمایند. ۲. بتوانند کار ویژه های تخصصی خود را انجام دهند.
✅ مهمترین کارویژه های دولت های امروز غیر از حفظ امنیت داخلی و خارجی و حل اختلافات داخلی و خارجی، توسعه همه جانبه انسانی در بخش های مختلف اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی است.
✅انجام این کارویژه ها مستلزم آگاهی بخشی کافی به مردم، کسب رضایت همگانی و جلب حمایت گسترده مردم از سیاست های دولتی معطوف به توسعه است. تحصیل حمایت دیرپا، آگاهانه و فعالانه مردم بدون تاسیس نهادهای چند جانبه مدنی، حزبی، آموزشی، تبلیغی، فرهنگی، نظامی، انتظامی و ...، که از عقلانیت کافی برخوردار باشند و روابط دو جانبه انسانی پایدار بین مردم و حکومت را تضمین نمایند، ممکن نیست.
✅ اما بسیاری از دولتها، (به ویژه، در کشورهای توسعه نیافته و از آن ویژه تر در خاورمیانه که گرفتار استبداد دیرین و متصلب است،) به دلایل مختلف که فرصتی برای پرداختن به آنها نیست، چنین هنر و عقلانیتی را ندارند. این دولتها با تاسیس نهادهای نظامی و نظام تک حزبی یا چند حزبی دولت پایه، فقط می توانند به صورت هیجانی و موقتی حمایت کوتاه مدت زودگذر عمومی را به دست آورند.
✅به همین دلیل رهبران این دولتها در انجام کارویژه اصلی خود، یعنی توسعه انسانی همه جانبه عاجز می مانند و در عوض با اجرای سیاست های ضد و نقیض نه تنها در انجام کارویژهایی خود موفقیتی به دست نمی آورند، بلکه بقای خود را نیز در خطر می بینند.
✅در چنین شرایطی، این دولتها در عمل تمام انرژی خود را صرف بقای خود می سازند. رهبران اصلی و کلیدی این دولتها به سیاستهای مختلف معطوف به حفظ و بقای خود رو می آورند:
🔹الف. اگر به نهادهای خود ساخته بدبین شوند با دست خود چنین نهادهایی را تضعیف می کنند. مثلا حزبی را منحل اعلام می کنند یا در داخل آن چند دستگی به وجود می آورند و کارهای دیگر.
🔹ب. اگر به افراد شایسته و کاردان بدبین شوند، شغل و سمت آنان را تغییر می دهند و گاهی نیز آنها را خانه نشین می کنند و در بدترین حالت آنها را معدوم می سازند.
🔹ج. در عوض تا آنجا که ممکن است دولت را با جذب دوستان، وفاداران، فامیل ها، بستگان سببی و نسبی، و همه کسانی که از قدیم الایام در سفر و حضر، در مدارس و سرباز خانه ها، در محلات و گعده ها، با آنان رابطه و علقه شخصی داشته اند، بدون در نظر گرفتن شایستگی شغلی، همه را وارد نهادهای دولتی می نمایند.
🔷 اینجاست که دولت خانوادگی-قبیله ای معطوف به بقا جای دولت مصمم به توسعه را پر می کند و اصلی ترین نقش دولت برای همیشه به حاشیه می رود و فقط در سطح زبانی و در راستای روان درمانی جامعه با گفتار، بحث عدالت و توسعه به کلیشه رایج دولت تبدیل می گردد.
✅نتیجه: هیچ دولتی نمی تواند بدون تن دادن به عقلانیت سیاسی تخصص گرا از یک سو و جلب مشارکت فعالانه مردم از سوی دیگر، اصلی ترین کار ویژهای خود، به ویژه توسعه همه جانبه کشور را انجام دهد. شرط اول، پدیده ای علمی-عقلانی و شرط دوم، امری اخلاقی- عقلانی است. بی تردید، دین ورزی صادقانه در عرصه سیاسی نیز، بر این دو شرط توصیه می نماید.
شفیعی ۱۸ آذر ۱۴۰۰
@Mahmood_shafiee