بایگانی و اطّلاعرسانی یادداشتهای جناب آقای دکتر محمّدعلی فیّاضبخش در ستون «مکتوب هفته» روزنامهی اطّلاعات توضیح: مجموعهی پیش رو، بایگانی «مکتوب هفته» از سال 1391 تا کنون است؛ هر چند نگارش ستون «مکتوب هفته»، از سال 1384 آغاز شده است.
💠مکتوب هفته💠
فرج بعد از شدّت؛ گشایش پس از سختی
🖋دکتر محمدعلی فیاضبخش
📚روزنامه اطلاعات
شماره 28079
پنجشنبه ۲۶ اسفندماه ۱۴۰۰
در روانشناسی ژنتیکِ ما ایرانیان میتوان این نکات را برجسته دید:
🔸در عین نگرانی و تشویش خاطر نسبت به آینده، از خوشیهای حال غافل نمیشویم و نقدها را از دیده فرو نمینهیم.
🔸همزمان با شکوه و گلایهی فراوان از گذشتههای به تاریخنشسته، امید به آینده را از دست نمیدهیم.
🔸در عین بازگویی غرورهای تاریخیِ زمانخورده، اصرار بر نادیدهگرفتن غرورهای فعلی داریم و گاه با آه و افسوس، بر مقایسههای ناروا و حتی معالفارق با دیگر ملل اصرار میورزیم.
🔸از فرافکنی غافل نمیشویم. در خودروی تکسرنشین خود، هم از ترافیک مینالیم وهم از آلودگی هوا؛ ...و از خود نمیپرسیم: یکی از این مخاطبان مگر خود ما نیستیم؟!
🔸در تعارفات و تکلّفات در زمرهی سرآمدان عالمایم؛ از سوار و پیادهشدن در آسانسور تا سفرهی میهمانی و تا پیشخوان مغازهها. مغازهدار بعداز صدور فاکتور چندمیلیونی میگوید: قابلی ندارد!
🔸در استفاده از فناوری وارداتیِ مصرفی، با قرض هم که شده، خانههامان را میآراییم؛ از ماشین قهوهساز جهیزیّه در خشکترین نقاط کشور؛ تا دستگاه هواساز در مرطوبترینها.
🔸در رخوت و رخا (بیغمی و خوشدلی)، غافل از همسایهایم؛ لیک در شدت و بلا، همدل و همراه. در حالت عادی به پیشبینیِ ذخیرهی بانک خون اصلاً نمیاندیشیم و در بحران حوادث ساعتها در صف اهدای خون میایستیم.
🔸ساعتها بیهدف یا بیحرکت در خودرو میگذرانیم، اما در چهارراه، چشم از ثانیهشمار برنمیگیریم؛ تا جایی که عشر ثانیهای به رانندهی پیش رو مهلت تمرکز و تصمیم نمیدهیم... .
بر این فهرست، میتوان دهها مورد دیگر افزود که مجموعهای از افعال نیکو و غیرنیکوست. من به ذوق خودم -بااینکه تقریباً همه را واجد ابعادی دوگانه در حسن و قبح میدانم- اوّلی را سخت میپسندم و بر دیگر موارد، قابلیت حذف، تصحیح و تقویت میبینم.
...و اما نکتهی در صدر فهرست:
گویند فردی را به پای چوبه دار میبردند. در مسیر کوتاه زندان تا اعدام، به رقص و پایکوبی گذراند. بر او خرده گرفتند که این چه نابخردی است و اینجا چه جای برخورداری؟! در پاسخ برآمد که: تنها زمان بهرهوریاز سهم خوشیام همین است؛ آیا بهره ببرم به عقل نزدیکتر است یا فرو گذارمش!؟
انصاف دهیم؛ کار ما با همهی مشقتها و ناملایمات، با آن متهمِ روان به سمت چوبهی دار، قابل قیاس نیست، پس در همین تعطیلاتِ میانِ سال پیشین و سال نو، پای بکوبیم و دست افشانیم و با آنچه در دسترسمان است، خوشی کنیم؛ بهعلاوه آنکه شدیداً امیدواریم سال نو، نه چون آن قصه، از سخت به سختتر است؛ که به لطف ایزد منّان، فرج بعد از شدّت خواهد بود.
🔠 #مکتوب_هفته
🔠 #اسفند
🔠 #سال1400
🔠 @Maktoob_Hafte
💠مکتوب هفته💠
پیامبر رحمت در چالش مفسّران قدرت
(به بهانهی بعثت)
🖋دکتر محمدعلی فیاضبخش
📚روزنامه اطلاعات
شماره 28067
پنجشنبه ۱۲ اسفندماه ۱۴۰۰
در غوغای سیاستزدگی در سالیان اخیر، کسانی خواستند پنجه بر چهرهی این حدیث پیامبر اکرم صلّیاللهعلیهوآله بکشند؛ آنجا که فرمود:
«من برای تکمیل مکارم و بزرگواریهای اخلاق مبعوث شدهام.»
تو گویی هر زمان که نیاز به کرسینشاندن مقصد و مقصود ماست، احادیث صحیح نیز باید به میل ما تفسیر، تبیین یا حتی مردود شود.
هرچه بگویند و بر اوهام خود بتنند:
💠 اوّلاً : علم حدیث (رجال و روایت و درایه و تراجم) نیز در زمرهی علومِ ابزاری و برخوردار از اقتضائاتِ کاربریِ خود است و اهلش را میطلبد و عوامیگری یا روشنفکرنمایی یا سیاستبازیهای گذرا، نمیتواند بر بود یا نبود آنها تعیین تکلیف کند؛
💠 ثانیاً : تاریخِ گذشته به فرمان ما و سر به اطاعت امیال یا سیاستهای امروزین ما نیست. مشی امروز خود را بر جبر تاریخ تحمیل نمودن و از گذشتهها برای امروز مشابهسازی کردن، حداکثر یک ذوق است و نه بر نهج و نسق روش علمی. اگر پیامبر فرموده باشد که هدفش از بعثت، تکمیل بزرگواریهای اخلاقی است، مفهوم «مکارم و بزرگواریها» در علم «هرمنوتیک» قابل بازیافت است و با ذوقهای منبری و شوقهای سمیناری و دکلمهخوانی یا خطابهورزی مفهومش تغییری نمیکند.
در مباحثی که اخیراً در مجامع علمی یا شبهعلمی در مورد شخصیت و منش پیامبر اکرم صورت گرفته، به دو نحله برمیخوریم (که به سختی میتوان نحلهشان نامید!):
1️⃣ تفکری که اصرار دارد از پیامبر رحمت (آل عمران: ۱۵۹ و انبیا: ۱۰۷)، پیامبرِ قدرت بسازد و دین حنیف را عملاً به مذهب تحریفشدهی یهود تبدیل نماید و از اساس، هدف بعثت را بسط قدرت نبوی تعریف کند؛
2️⃣ تفکری منبری که اصولاً همهی آموزههای اخلاقی و زیستمدارانه و عرفیِ دین را فرع دیگر مسائل اجتماعی و سیاسی اسلام مینشانَد؛ تا جایی که بر حدیث فوق خدشه میآورَد.
نکته اینجاست، که این دو تمایلِ فکری، ظاهراً دو خاستگاه کاملاً متقابل سیاسی دارند و در حوزهی سیاست، یکدیگر را برنمیتابند و بلکه پنجهدرپنجهی هماند؛ ...و اما جالب آن که هردو از دو مسیر به یک مقصد میرسند و آن، فروکاستن پیامبر رحمت و معنویّت به پیامآور قدرت و حتی خشونت است!
🔠 #مکتوب_هفته
🔠 #اسفند
🔠 #سال1400
🔠 @Maktoob_Hafte
💠مکتوب هفته💠
دولتمردی و همسایگی
🖋دکتر محمدعلی فیاضبخش
📚روزنامه اطلاعات
شماره 28056
پنجشنبه ۲۸ بهمنماه ۱۴۰۰
در کشاکش مسائل و مشکلات گوناگونی که مردم ما با آن دست و پنجه میفکنند، مسائل معیشتی در رأس است و بیحاجت به بیان مجدد؛ بینیاز از انکار و بیفایده در ادبیات «باید و تأکید و بشود»!
یکی از مشهودات جالب و البته سؤالبرانگیز در ادبیات گفتاری و نوشتاری این روزها، تغییر آهنگِ «نگاهِ معیشتی» است؛ بدین معنی که اگر در دولت پیشین فریادهایی از سوی به اصطلاح اپوزیسیون (به حق در تأدیهی حقوق معیشتی و تکریم زندگی مادی مردم) بلند بود، دوباره در مسیر بازگشتی آرمانخواهانه و معنویتجویانه(!) در حال تغییر ریل است. انگار بسته به این که کارگزاران از ما باشند یا نباشند، آنگاه تکلیف مردم معلوم میشود که به مادّه بیندیشند یا معنی! در خوراک و پوشاک به شأن و نیازشان توجه کنند یا زهد و استغنا پیش گیرند! در محضر خدای عالَم، امساک و خویشتنداری پیشه کنند و به اشکنه و نان و پیاز قناعت ورزند یا اقتصاد معیشت را نیز جزء حقوق عادی و شهروندی خود ببینند! بالأخره پیش از ظهور منجی طعم زندگی خوب و تکریمآمیز را بچشند یا همه را یکسره بگذارند به عهدهی منجی و در عهد ظهور؛ ...و همچنان در صف منتظران صبوری کنند؟!
خوب است بالاخره یک ساز کوک شود؛ صرفنظر از آن که کدام دولت با چه رویکردِ اصولی یا اصلاحی یا اعتدالی یا ترکیبی(!) بر سر کار باشد؛ چراکه معیشت مردم، اصول و اصلاح و اعتدال و نوگرایی و سنتطلبی و... را برنمیتابد؛ بلکه زندگی واقعی، طالب عدالت است و تعدیل ثروت در جامعه و توزیع کرامت؛ ...و نه تقسیم علیالسّویهی فقر و بخشش از کیسهی نسلهای آینده در حاتمبخشی نقدی به نام یارانه (آنهم چه حاتمبخشیای!).
اسفند، ماه حساب و کتاب است؛ نه تنها برای کسانی که مقید به پرداختهای شرعی خود هستند، بلکه نیز برای کسانی که میخواهند با خاطری منزّهتر و آسودهتر پای به سال نو گذارند.
در شرایطی که هنوز چشماندازی برای «حرکتِ برنامهایِ» دولت در اقتصاد و معیشت، بعد از حدود هشتماه دیده نمیشود، این بار هم خوب است که مردم، خود دست همت از آستین حمیّت برون کنند و نیازمندان را در این شب سال نویی در دولت خود شریک کنند.
مردمانی که خود به یکدیگر رحم میکنند و مهربانی را فرو نمینهند، سزاوار لطف یزداناند و تا بوده چنین بوده؛ چشیدهاند و چشیدهایم. باهم بچشیم مزهی دولتمردی را در همسایگی یکدیگر، در شهرمان، در محلهمان، در برزن و کویمان.
🔠 #مکتوب_هفته
🔠 #بهمن
🔠 #سال1400
🔠 @Maktoob_Hafte
💠مکتوب هفته💠
کس نیاید به زیر سایهی بوم
🖋دکتر محمدعلی فیاضبخش
📚روزنامه اطلاعات
شماره 28045
پنجشنبه ۱۴ بهمنماه ۱۴۰۰
چند روز پیش در یک اقدام کودکانه و ایذایی، تصویر دو چهره از خبیثترینهای روزگار بر صفحهی سیما ظاهر شد و عربدهای هم شنیده شد. این حرکت چندثانیهای آنقدر مبتذل و مسخره بود که علیرغم مزاج و ذائقهی این روزها در انتشار وسیع و دستبهدست شدن مطالب زرد، در همان نطفهی عدم پذیرشِ عام، خاموش شد. در ابتذال آن همین بس که حتی اگر کار آن گروهک بوده باشد، از گردن گرفتنش طفره رفتند؛ کار هرکه بود و از هرجا آب میخورد؛ البته نه در سررشتهی این قلم است و نه حتی در حیطهی حدس صاحبقلم.
نکته اما این است که بار دیگر بر این حقیقت باور آوردم که زمانه هر چقدر هم بر مردمان سخت بگیرد یا جفا روا دارد، این مردم از تشخیص سایهی بومِ شوم، عاجز نمیمانند و به قیمت محنت آجل، نعمت کاذبِ عاجل را برنمیگزینند. زینروی بود که چنین اتفاقی -که از تورهای امنیتی گذشت- نه موجی ایجاد کرد و نه قندی در دلها آب کرد؛ دلهای قَنداقی -که با غورهای سردیشان میکند و به مویزی گرمی- البته خارج از این سخن است.
در اتفاق خوشایند صعود تیم ملی کشورمان به جام جهانی نیز ربعپهلوی ریشی جنباند و در دیگ شادی مردم موشی انداخت و گفت: «حاجیان! أنا ایضاً شریک!»؛ ...که این موشدوانی هم نگرفت. اینجا هم مردم به دل و جان گفتند:
کس نیاید به زیر سایهی بوم
گر همای از جهان شود معدوم
اتفاق دیگری هم در سری پرگوییهای کسی -که دیگر به یک کاریکاتور سیاسی تبدیل شده- افتاد و آن، تکرار ژستهای اپوزیسیوننمایی و ولنگاریهای عادتشده بود. تو گویی بخش اعظمی از مضیقهها و بلکه فلاکتهای امروزین، نه میراث شوم او و حلقهاش در دوران پیلسواریاش است؛ که اکنون پیاده است و هر روز ماتتر؛ اما بر همان کیشِ پرگویی و پُر...!
هرچه بود و نُمود، چهل و چهارمین سال استقرار جمهوری اسلامی آغاز شده است. آنان که دانش و تجربهای دارند و به این آب و خاک عشق میورزند و از کنه نیّات دنیای زورگو و خداثروت آگاهند و در دوران هشت سال دفاع از کشور با گوشت و پوستشان سختیها را برای حفظ عزت و شرف و ناموس چشیدهاند؛ ...و خلاصه در یک عمر کوتاه پر از ماجرا و حادثه، به برآیند مثبت اتفاقات میاندیشند، نگاهشان به آینده، نگاهی واقعبینانه و مشفقانه است.
واقعبینانهاش آن است که آرامش و امنیت و رفاه و شادی و زندگی سالم انسانی و دور از جنجال و غوغاگری میخواهند و اصلاح وضعیت را جز از درون کشور نمیجویند و چشم نه به بیرون دارند و نه به بیرونشدگان؛ ربعپهلوی و جاسوسان دوران جنگ که دیگر جای خود دارند.
...و اما مشفقانهاش این است که بر «قدرتنشستگان» نصیحت آورند که هزینههای آزمون و خطاهای آزمودهشده را به صفر برسانند. برای این مهم، راهی نیست، جز آن که جایگاههای برنامهریزی و مدیریتی و تقنینی و اجرایی، زودِ زود -تا دیرتر نشده- به اهلش سپرده شود و این اهلیّت، معنیاش قومیّت و زوجیّت و روابط درونفامیلی و رودربایستیهای همسایگی نیست. این اهلیّت، یعنی ارج نهادن به تخصص و کارآمدی و صداقت و امانت اینهمه انسان که یا آنها را راندهاند، یا به کار گِل واداشتهاند.
🔠 #مکتوب_هفته
🔠 #بهمن
🔠 #سال1400
🔠 @Maktoob_Hafte
💠مکتوب هفته💠
آب در کشتی و آبِ پُشتی
🖋دکتر محمدعلی فیاضبخش
📚روزنامه اطلاعات
شماره 28033
پنجشنبه ۳۰ دیماه ۱۴۰۰
روزهای سخت را به امید بهروزی باید بر خود هموار کرد.
نقد و خردهگیری و تعقیب و مراقبت گفتارها و رفتارهای نهچندان خوشایند -گرچه مقدمهای برای توجه و اِشعار به مشکلات است- بهتنهایی اصلاحگر نخواهد بود. اصلاح اندیشهها و تصحیح عملکردها نیازمند دو مهم است:
▪️یکی زبان خارج از نیش و کنایه و رسواگری و غوغاآفرینی؛
▪️دو دیگر مجالسپاری و امیدواری و مراقبت دلسوزانه؛
...و دیگر، میمانَد تشویش ذهن و نومیدی و افشاندن بذر افسردگی که چیزی را حل نمیکند.
باید به سمت و سویی حرکت کنیم که خِرد جمعی بر هیجانات دفعی و آنی فائق گردد و کشتیبان را تدبیری دیگر آید. کشتینشستگانایم و بر باد شرطه میرانیم. باید بادبانها را همه با هم برافرازیم و در توفانها از یاد نبریم که همه در سرنوشتی مشترک بر این عرشهایم.
در این چهار دهه، دو نسل جدید بالیده است و نسل سوم در مسیر بالندگی است. دانشگاهها انبوهی فارغالتحصیل را روانهی جامعه کردهاند. خِرد جمعی در مسیری لامحاله و ناگزیر رشد کرده است. گیرم تقابلی میانْنسلی شکل گرفته باشد؛ راه حلش نه انقطاعِ میان دو نسل است و نه تخاصم میانشان. چارهای جز تفاهم نیست و این، ضرورتِ رشد متعادل و طبیعی و دور از موتاسیون و جهشهای نافرم است.
اخیراً معاون وزیر کشور در همایشی قریب به این مضمون را بیان کرد که در قشرهای وسیعی از جامعه، گرایش به تغییر و تحول رو به گسترش است. این نکته البته کشف هوشمندانه و نبوغآمیزی نیست که برای ما تازگی داشته باشد؛ بلکه نکتهی جالب و درخورَش، بیان سانسورنایافته از یک واقعیت است و البته در فضای فشار رسانههای یکسو، این خود یک شهامت است و برتر از آن، یک حقیقت؛ همین.
تجربهی زیسته و یقینِ به اثباترسیدهی من، این است که خِرد فردی و جمعیِ ایرانی، جمع اشتباهاتش کمتر از برآیند درستاندیشی اوست. خاک پاک زیر پای ایرانی و پرچم برافراشتهی او بر ستیغ دماوند و سبلان و وحدت ملّی و زبان مشترک او، امید عزت و صلابت است؛ گیرم گذار از کورهراههایی صعب و دشوار را فعلاً بر او رقم زده است؛ ...و گیرم پارهای ندانمکاریها یا مصالحناشناسیها یا قوم و قبیلهگراییها، گرههایی در کار انداختهباشند؛ ...اما گرهها نابگشودنی نیستند و صدالبته جز به دست همهی کشتینشستگانِ این بحر متلاطم و ساکنانِ همپشت و مهربانِ این خاکِ متعادل، گشوده نخواهد شد.
اگر در یک کشتی نشستهایم، نزاع داخلی را نباید در دیدگان ناوبرانِ آن سوی بحار، آفتابی کنیم. اگر بر یک عرشه (عرصهی ایران بزرگ) ایستادهایم، نباید عِرض و عزت و آبرومان را رایگان به بیگانگان عرضه کنیم.
در این مهم، ما ایرانیان همپشت و همنظریم. ما در درون خود نزاعی جدی نداریم؛ چرا که در بضاعت مشترکمان -که خانهی پدریمان است- سند اشتراکی علیالسّویه داریم و در تلاشِ آبادانی و سرفرازی و بهروزی ملک و ملت، تردید و شبهه نداریم.
...میمانَد مسئولیتپذیری و وجدانمداری و عاقبتاندیشی کسانی که هریک بهگونهای بادبانی را در این کشتی بزرگ برمیافرازند یا فرو میاندازند؛ همانهایی که از ته دل همواره آرزو میکنیم در حفظ این کشتی از ماندهشدن در ماندابها و غرقهشدن در گردابها، بهترین تصمیمها را بگیرند؛ برآمده از بهترین اندیشهها.
آب در کشتی هلاکِ کشتی است
آب در بیرون کشتی، پُشتی است
🔠 #مکتوب_هفته
🔠 #دی
🔠 #سال1400
🔠 @Maktoob_Hafte
💠مکتوب هفته💠
هوشبَرانِ بیدارو!
🖋دکتر محمدعلی فیاضبخش
📚روزنامه اطلاعات
شماره 28021
چهارشنبه ۱۵ دیماه ۱۴۰۰
دوش به تقلید از سعدیِ جان، «سنگ سراچهی دل به الماس آبِ دیده میشستم» و به وضعیت اسفبار دارو در بلد طیّبمان، «این بیتها، مناسب حالِ» بعضی میگفتم:
«هردم از عمر میرود نفسی»
پاسخ قحط را دهد چه کسی؟
ای کسانی که بر مسانیدید
حال بیمار را کجا دیدید؟
گر به کاشانهتان -زبانم لال-
کودکی در تَبَش زند پر و بال
آن دگرسو، ز باجناق و رفیق
یا که داماد و همبرانِ شفیق،
در مضیقت فتند از دارو
با شما گر شوند رودررو
بهر دستور با پیامک و زنگ
لحظهای پابهپا کنیّ و درنگ؟!
پس به خلق خدا تو را به خدا
دردمندی کن و رسان تو دوا !
«خجل آنکس که رفت و کار نساخت»
چون به مسند رسید، یکسره تاخت
غافل از مادران زار و نزار
که «تهیدست رفته در بازار»
بهر یک سوزن و یکی شربت
چند میلیون تومن، زهی منّت
نان گندم بدل کند با جو
تا رود سوی «ناصرِ خسرو»!
«نیک و بد چون همی بباید مُرد
خُنُک آنکس» که اشکِ درد ستُرد
حال مردم خراب از داروست
پول یارو معطل پاروست
آن یکی لَنگ قرص و کپسول است
وین دگر بندهی زر و پول است
بخیه بینخ، سُرُم به نایابی
کعبهگمکردهای، تو اعرابی!
خدا نیاوَرَد برای هیچیک از بنیبشر -چه رسد مسئولان میانبالای ما!- که تن خود یا عزیزانشان به ناز طبیبان یا بازار سیاهِ ناصرخسرویان گرفتار آید؛ اگر -زبانم لال- چنین شود، کنجکاوم بدانم چه کسانی را اجیر میکنند تا از این سوی شهر به آن سوی شهر بدوند به دنبال تکنسخه یا چندنسخهای؛ ...یا مثلا تلفن اطلاعات دارویی را بگیرند و مرتب دندان قروچه کنند؛ ...یا خودِ شریفشان -بازهم زبانم لال- در صف دارویی هلال احمر بایستند با دستاری پول نقد؟! هان؟
حداکثر آن است که با پیامکی رفیقانه یا آمرانه، از کنج انباری یا کنام دیواری یا گنجور رهواری، دوای درد را مییابند بإذنالله و برکته! یا آخرالامر از سر ناچاری به رفیقی باجناق یا دامادی سروْقد به بالایی چون چنار، فرمان میرانند در آن سوی بحار؛ که: «دارو را بِرفِس؛ فرودگاه ردیفه!»
آخر شما را به خدا؛ بر مردمان بیمار مضطرّ هم دارواندیشی کنید؛ مسلمان!
آقایانِ دارو و درمان!
بزرگواران بالادستی!
که سیاستگذاریهای خرد وکلان و تصمیمات شما در این امر حیاتی مدخلیّت دارند؛ برگی از مطوّل شکواییههای پزشکان و داروسازان را بخوانید و همهی آنها را تکذیب کنید و خانوادههایی را از نگرانی نجات دهید!؛ آنگاه شب، آرام و ریلکس پلک بر هم نهید و بخوابید:
⭕️ «داغونه، داغونه وضعیت دارو… همین امروز تا چند دقیقه پیش درگیر پیدا کردن داروی حاجب برای بیماران بودم! بیمارانی که برای پروسیجر آنژیوگرافی و آنژیوپلاستی از قبل وقت گرفتن و هماهنگ شده و دارومون صفر شده!
هیچ جا نیست، حتی خواستم پیک بفرستم ۱۳ آبان و هلال احمر هم نداشتن.»
⭕️ «خسته شدم از بس سپردم به این و اون و سراغ کسریها رو گرفتم!
اکثر جاها هم بخش انژیوگرافیشون تعطیل شده بخاطر نبود دارو. همه هجوم آوردن مرکز ما؛ ۴۰ تا مریض فقط امروز داشتیم!»
⭕️ «داروهای بیهوشی گیر نمیان؛ بخصوص پروپوفول؛ اونم هر روز اندازهی همون روز با التماس و پیک و اینور اونور دارم جور میکنم که فقط عملهامون کنسل نشه!
قیمت ۳۰ هزار تومنش رو تا خدا تومن تو بازار آزاد میرفوشن!»
⭕️ «لوازم مصرفی پزشکی هم دچار این معضل هستن؛ از تولیدات داخل گرفته مثل انواع درن جراحی، تا انواع نخ جراحی تخصصی خارجی.»
⭕️ «این روزا کمبودهای دارو و تجهیزات به قول یکی از مدیران دانشگاه، بدتر از زمان جنگه.»
⭕️ «بزرگترین شرکتهای تولیدی تجهیزات داخلی هم قادر به تامین نیاز بازار و مصرف داخلی نیستند.»
...و ما همچنان سرگرم جابهجایی مناصب؛ علیبرکة الغنائم!
🔠 #مکتوب_هفته
🔠 #دی
🔠 #سال1400
🔠 @Maktoob_Hafte
💠مکتوب هفته💠
دو یلداشب، یکی در سراوان و دیگری تهران
(به یاد چهار فرشتهدختر سراوانی، سال ۹۷)
🖋دکتر محمدعلی فیاضبخش
📚روزنامه اطلاعات
شماره 28010
پنجشنبه ۲ دیماه ۱۴۰۰
یلدا شب بلندی است؛ «یلدا»، مادر حماسیگون شبها. چنین شبی قرار بود اگر آن چراغ نفتی به گیرِ بند کیف آن دخترک سراوانی سُر نمیخورد، او نیز گرد خانوادهاش نشسته باشد با نگاهی به قاچهای هندوانه و انار؛ ...و احیاناً عکسی پوستالی از آجیل شیرین، کنار سفرهای پرشور از حضور باباجی و بیبی و آجی؛ ...و شاید در انتظار بازگشت زودهنگامتر بابا از کاراضافهی کمکسفره.
راحتترین کلمه در اینجا -که از دیربازمان تلقین کردهاند- این است که:
«تقدیر چنین خواست؛ بالاخره هر آمدنی را رفتنی است!»
اما نگفتند و نمیگویندمان که چرا این تقدیر، مهمان ناخواندهی خانههایی است همیشه که چوب تدبیر دیگران را میخورند از بیتدبیری؛ نهنه، از بیمسئولیتی؛ نه والله، از بی... و بی... و بیچیزی.
امشب نمیدانم آیا بیبیهای آن چهار فرشته زندهاند یا نه؛ چهارفرشتهای که روحشان آسوده و در ابرهای بهشتشان آرامش یافته و غنوده. بیبیها زنده باشند یا نباشند، چارقد محکمتر زیر گلو سنجاق میکنند و ریز میگریند؛ که یلداهاشان در شب دیجور بیخیالی خیالپردازان قدرت و سیاست، چه غریبانه در خاک، یلدا میکنند.
دلم میخواست نزدیک یلدانشینانِ پریشب میبودم و تفاوت دو یلدا را در دو سفره و دو کاشانه میدیدم؛ آنگاه به دوستی مستندساز سفارش فیلمی را میدادم از دو گون هموطن و دو گونه برخوردار؛ یکی برخوردار از خور و خوراک و مدل پیراهن اناری یلدایی و آجیل هندی و مراسم برهمایی؛ آن دیگر برخوردار از اِند نابرخورداری؛ از بس که دیگر جان ندارد؛ ...و کِی جانی داشته است؟ ...و دوست فیلمساز را به حق همین شب یلدا(!) قسمش میدادم که:
ادویه و نمک و نگار فیلم را زیادتر از زیاد مکن و بیخیال اسکار شو! بگذار -سر جدّ و آبائت!- این یک دردِ یک شب در سالمان، دیگر بین خود ما هشتاد میلیون نفوس بمانَد و بیگانهها برای این یک قلم، امسال نه اشک ترحّم بریزند و نه برای توی فیلمساز، هورا بکشند؛ بگذار هرچه هست بین خودمان بماند که:
کرسی مادربزرگ که در یلداها آشتیکنان دلهای یلدازدهی قهر و کدورت بود، حالا شده سِنهای اسپیناس و آلودهی اسکناس؛ و در این شب، مثل بسیاری شبها، همهی نگرانهای یک دیگ غذای نذری و یک قابلمه شله و چند ظرف حلوای تاسوعا و اربعین، از یاد میبرند فقرا را! ...و با خود نمیگویند این ریختوپاش یلدایی شاید دردی دوا کند از سراوان و جاپلق و برازجان؛ اگر صرفهجویی شود. هان ای «فقرانگرانان!»! بلکه از ادا و اطوار بس کنید؛ باشد که کناره گیرید از رفتارهای کاریکاتوریتان؛ ...و رستگار شوید!
آی یلداکنان امسال! یلداییان پارسال! یلداسودایان سال بعد! نشنیدید وزیر آموزش و پرورش وقت در سال ۹۷ چه گفت؟ فرمود:
«اگر نیمی از مردم، یکماه یارانهشان را ببخشند، (لابد تا چندسال دیگر!) همهی مدارس سیستان و بلوچستان صاحب بخاری غیرآتشگیر میشوند».
نمیدانست آقای وزیرِ مستعجل، که پول یارانهی هر نفر در ماه، میشود به عبارت یک کیلو گوجه فرنگی آیا؟! مگر حاتم طایی هستیم که امر به بخشیدن از کیسهی خلیفه میکنند؟ آنوقت جای خالی این یککیلو گوجه را چه جوری پر کنیم؟
پدری فرزندان را نصیحت میکرد که اگر یک ماه شام نخورید، ماه دیگر شاید ناهار داشته باشید! اما این قماش پدران نمیدانند آیا که کار از جای دیگر از بیخ و بن خراب است؟
وزیر بیچاره هماز سر ناچاری گفته است. چه بگوید آخر؟ زورش به بودجهخوران و مواجبگیران میرسد؟ نمیرسد والله!
یلدا شب بلندی است؛ «یلدا»، مادر حماسهگون شبها. چهار مادر، سهسال پیش چنین شبی بییلدا شدند؛ چهار یلدا امشب بی بیبیاند، چهار بیبی، چه زنده و چه در خاک، امشب بر این غریبآباد ناموزون و کاریکاتورشده متحیرند:
یکی، از ماهها پیش، رختِ یلداییاش را در بختِ اینترنتیاش یافته و بافته؛ دیگری در بهاران زندگیاش به یلدای بلند خاموشی و سردیِ خاک، رخ تافته؛ ای سعدیِ جانم! هرگز این بِدان کی مانَد؟!
🔠 #مکتوب_هفته
🔠 #دی
🔠 #سال1400
🔠 @Maktoob_Hafte
💠مکتوب هفته💠
«دیاگ» با مسئولیت محدود!
🖋دکتر محمدعلی فیاضبخش
📚روزنامه اطلاعات
شماره 27998
پنجشنبه ۱۸ آذرماه ۱۴۰۰
چند روز پیش یکی از پزشکان -که دارای مسئولیتی مهم در ستاد مبارزه با کروناست- اعلام کرد:
یک سوم ایرانیان مبتلا به اختلال روانی هستند.
ایشان قطعاً بهتر از بنده میدانند که اختلال روانی یک پدیدهی تکعاملی نیست؛ بلکه هر اختلالی با هر نام مشخصی، دربردارندهی مجموعهای از اختلالات در شدت و ضعفهای مختلف است. فرد افسرده، تنها از اختلال افسردگی رنج نمیبَرد؛ بلکه مجموعهای از دیگر اختلالات را هم با خود حمل میکند؛ هرچند مشخصاً با عنوان «افسردگی» طبقهبندی شود.
اصولاً اختلال روانی، یک بهمنِ فراهمآمده از یک هستهی اصلیِ اختلال و فربهشده و پیچیدهشده توسط اختلالات جانبی است. اضطراب و وسواس، بهترین نمونه برای ذکر چنین مدّعایی است.
پیدا کردن آن «هستهی اختلالی» جزء مهارتهای روانپزشک یا رواندرمانگر است و البته نیافتن آن هستهی اصلی نیز -اگر با دقتورزی بر دیگر فاکتورهای بیماریزا همراه شود- موجب عدم توفیق در درمان نمیشود.
مثلاً یک بیمار چندشخصیتی یا دارای اختلال دوقطبی، با نشانگان «شیدایی-اُفتایی»، ممکن است دارای هستهی اولیهی «اضطراب فراگیر» یا «گسیختهروانی» باشد و این دو عامل اصلی در تشخیص اولیه تمیز داده نشوند؛ اما با تمرینات عملی در حوزهی خودشناسی، شناخت هیجانات، تقویت خودباوری و زدودن افکار منفی، سرانجام بهبودی حاصل گردد.
الغرض؛ سوال بهجا از آن مقام مسئول در دستگاه بهداشت و درمان کشور، این است:
آیا متکفلان اصلی و مسئولیتپذیرفته در این حوزه، «هستههای بنیادین و اصلی» در بروز اختلالات روانی را بازشناسایی کردهاند؟ همانهایی که منجر به آماری فاجعهآمیز (بنا به ادعای ایشان) در دامنگیری این طیف وسیع از جمعیت شده است؟
بسیار تکراری و صدبارهکاری است، اگر باز هم اظهاراتی کلیشه در پاسخ آید که مثلاً نیازمند کار میدانی و تشکیل پایلوتهای پژوهشی و غربالگری جمعیت و... هستیم و خلاصه به اصطلاحپردازیهای رایج ادامه دهیم! به جای آن، یک سؤال ساده را جواب دهید:
مردمی که به لحاظ سنت خانواده، فرهنگ و بوم، دین و اعتقاد، وجدان فطری و عقل متوسط انسانی، دارای داشتههای در حد قابل قبول هستند -یا بالقوه دارای این داراییها هستند- چرا باید یکسومشان دچار اختلالات روانی بشوند؟ اگر علاوه بر مؤلفههای پیشگفته، شاخصههای زیستی و اجتماعی در یک وضعیت نرمال و دور از تشنج و تنش روزمرّه باشند، دیگر آدم باید خودش مرض داشته باشد، تا بیمار روانی شود! (آن هم مرض ذاتی و خلقتی!)
آن مسئول بهداشت و درمان، شاید مسئولیت اصلاح همهی اجزای پیشگفته را نداشتهباشند، اما خوب است به جای ارائهی آمارهای «نتیجهمحور»، به «علتهای فرایندی» نیز اشارهای کنند؛ باشد که از منزلت یک پزشک دارای مسئولیتِ رسمیِ حاکمیّتی، صدایشان شنیده شود.
کیستکه نداند فرایند بروز اختلالات روانپریشی در روزگار ما، از همین دالانهای اختلالات روزمرّه میگذرد؟ ⬇️
مسکن، خودرو، دارو و درمان، تحصیل، توزیع امکانات، عدم ثبات بازار در اقتصادی غیرعلمی و دستوری و هیاهومحور، رانت، فرونشست کارآمدانِ فاضل، فرانشستِ فاعلانِ ناقابل...
این عوامل و نشانهها دیگر، نیاز به دیاگنوز(!)های پزشکی و روانپزشکی ندارند؛ کوچه و بازار میتواند همه را «دیاگ» بزند!
🔠 #مکتوب_هفته
🔠 #آذر
🔠 #سال1400
🔠 @Maktoob_Hafte
💠مکتوب هفته💠
برکت کار!
🖋دکتر محمدعلی فیاضبخش
📚روزنامه اطلاعات
شماره 27986
پنجشنبه ۴ آذرماه ۱۴۰۰
اگر کسی شبانه برای نخستین بار پای به کشور عزیزمان ایران بگذارد و مثلاً به الهام و اشراقی ناگهانی در جریان همهی انتصابات قرار گیرد، حتما ناسزاوار یقین خواهد کرد که سرزمینی با بیش از هشتاد میلیون نفوس، نخبگان و خبرگانی دارد انگشتشمار؛ اما دانای همهی امور!
وقتی اسامی هیئتامنای جدید دانشگاه تهران را دیدم، حال همان مسافر تازهوارد را یافتم و با خود گفتم:
عجبا از کشوری چهارفصل و پهناور، با جمعیتی گسترده در انواع استعدادها و توانی خیرهکننده در بزنگاهها که در یکی از حساسترین نقاطِ امنایی و اتاق فکری مانند مهمترین دانشگاهش، همچنان باید وقت رییس مجلس و شهردار و وزیر و دیگر مشتغلان به هزارویک اشتغال را بگیرد!
از این بار سنگین بر دوش نازنینانی که کمرشان زیر بارهای دیگر خم شده اگر بگذریم، آیا اهل و عیال این عزیزان، شکوه به روزگار نمیآورند فیالمثل که:
آه از تو ای دست پنهانِ تقدیر و تقسیم! که هرچه بار است در این بارگاه، لاجرم از سوی تو بر دوش پدران و همسران ماست! مگر این آب و خاک اینسان دریغزا قحطالرجالزده شده است؟
گروهی از علما را عقیده بر آن است، که ما آدمیان، پیش از تجلّی حضورمان در این دنیا، گونهای وجود و حیات در عالمی پیشینی داشتهایم به نام ذَرّ. نیک و بدِ اعمالمان را آنجا نمودهایم و خیر و شرّ وجودمان را نمایانده؛ ...و آنچه امروز هستیم، همان بازتاب دیروزمان است؛ اگر یاد نمیآوریم، دیگر هرچه هست از قامت ناساز ماست و حافظهی لاکردارمان...!
...و این بدان آوردم که یقین کنی ای پسر! «گوهر اصل بباید که شود طالب فیض.» اگر میبینی همای سعادتِ همهی مناصبِ این دنیایی تنها بر سر معدودی، نه یکبار، بلکه بارها مینشیند، برو و سعی کن دفتر خاطرات عالمِ ذَرَّت را بیابی و خود را در آن بخوانی و بر صیقل ناخالص وجودت در برابر گوهر قابلِ تنیچند حسرت و غبطه آوری! که کردههای ناروا را پیشتر نمودهای و خودکرده را تدبیر نیست.
مگر آنکه آن مسافر فرضیِ ابتدای نوشتار را اینگونه توجیه کنیم که:
هان؛ عموجان! لختی بیاسای تا صبح شود و خستگی راه از تنت برون گردد و خُلقت به جای آید؛ داستان اینگونه هم که تو جدّیاش میانگاری نیست. هیئتامنا یعنی جمعی امین و خوشنام و مورد وثوق که فقط نام و نشان و سرقفلیِ دیگر سِمَتهاشان در اینجا کار میکند؛ وگرنه قرار نیست معجزهای آورند و عصای موسی را اژدها کنند و عیسی مسیح را در ید بیضاشان شرمنده! نه والله!
این بزرگان همین که نامشان همهجا باشد و به ماندهی تکالیف بر زمینمانده نظر عنایتی ورزند، غنیمت است؛ که کار، خود بر مدار خودش میچرخد و فقط تبرّک و تیمّنِ نام است که به آن کار برکت میدهد.
...و راستی آیا شما به برکت کار اعتقاد ندارید؟!
🔠 #مکتوب_هفته
🔠 #آذر
🔠 #سال1400
🔠 @Maktoob_Hafte
💠مکتوب هفته💠
فرافکنیهای مُدشده!
🖋دکتر محمدعلی فیاضبخش
📚روزنامه اطلاعات
شماره 27974
پنجشنبه ۲۰ آبانماه ۱۴۰۰
با گذشت ٤٥ روز از سال تحصيلي، هزاران كلاس درس معلم ندارند.
رییس فراکسیون فرهنگیان مجلس شورای اسلامی -با اشاره به اینکه درخصوص بحران کمبود نیروی انسانی در آموزش و پرورش بارها هشدار داده بودیم- گفت:
با گذشت ۴۵ روز از سال تحصیلی، هزاران کلاس درس، معلم ندارند و کلاسهای بیمعلم، یکی از دغدغههای مردم در حوزهی آموزش است.
جناب رییس، خود مدت زمان مدیدی -که از آن زمان کمتر از یک دهه میگذرد- سکاندار وزارت آموزش و پرورش بودهاند و بعید مینماید که در این مدت، پس از کنارهگیری ایشان، ناگهان هزاران معلم کلاس درس را خالی کرده و به شغل شریف دیگری روی آورده باشند!
این، عادت مألوف و طریق معهود بسیاری از مسئولان است که با فرافکنی (و به ادبیات خودشان، فرار به جلو!) بهمحض ترک صندلی مسئولیت -بخوانید جلوس بر کرسی دیگر- یادشان میافتد که منصب قبلی چقدر مشکلات داشته و دارد! تو گویی کمترین گرد غباری از کاستیهای فعلی، دامنگیر مسئولیت قبلیشان نیست.
میدانم گفتن از آموزش و پرورش و مشکلات روزافزون آن، آب در هاون کوبیدن است. این آب نه سفت میشود و نه دیگر به درد رفع عطش میخورد؛ در همان هاون بو میگیرد و باید بهدورش ریخت؛ اما انصافاً بهرهوری از موقعیتهای بعد از مسئولیت برای شیبدادن مشکلات به ناکجاآبادها هم جای تعجب و بلکه تأسف دارد.
لااقل تنها چیزی که در برابر آن هشدارِ(!) رییس فراکسیون فرهنگیان میتوان گفت، این که:
جناب رییس! اگر در گذشتهی سکانداری در مقام وزیر آموزش و پرورش به هزار علت موجّه و علیرغم برنامهریزیها و کارشناسیها و خون دل خوردنها، نتوانستید یا نگذاشتند(!) به منویّات خود جامهی عمل بپوشانید، اینک در مقام قانونگذاری و سیادت بر فراکسیون گستردهی فرهنگیان در مجلس، اندکی بیش از دلمشغولی در سیاسات روزمرّه، به آموزش و پرورش برسید:
1️⃣ دولت را مکلف کنید -با انواع اولتیماتومهایی که در نطقهای پیش از دستور، سخاوتمندانه خرج میشود- به تأدیه وتسویهی حقوق معوقهی هزاران معلم؛
2️⃣ در کمیسیون تلفیق بهعنوان حامی فرهنگیان، کمی بیشتر چانه بزنید برای بودجهی آموزش و پرورش؛
3️⃣ حق معلم را به جای ارجگذاریهای تشریفاتی و شعاری در یک روزِ نامگذاریشده، در دُرجِ شأن و مقامش دَرج کنید.
...و آنگاه آن چهلو پنجهزار کمبود نیرو، خود با لشکری انبوهتر برای ورود به کلاسها التماستان خواهند کرد.
🔠 #مکتوب_هفته
🔠 #آبان
🔠 #سال1400
🔠 @Maktoob_Hafte
💠مکتوب هفته💠
همدلانهی امید و انتظار
🖋دکتر محمدعلی فیاضبخش
📚روزنامه اطلاعات
شماره 27962
پنجشنبه ۶ آبانماه ۱۴۰۰
آرامش و سکون نسبی که از آغاز به کار دولت سیزدهم در جامعه حاکم شده، فال نیکی است که میتواند امیدهایی را دوباره شکوفا کند. بخشی از این آرامش نسبی به دلیل عملگرایی فعلی دولت و پرهیز از فرافکنیهای عادت شده است و البته بخش دیگری به یمن فروگذاری جنجالهای رسانهای است؛ که فعلا و خوشبختانه همداستان شدهاند تا آنچه را در دو دولت قبل، روزانه به جامعه پمپاژ میکردند، دمی فروگذارند و از هر کاهی در خورجین رقیب، کوهی بر کوهان حریف نگذارند؛ چرا که فعلاً حریفان و رقیبان، از حُسن اتفاق، صحنه را بر همدلانِ همپیمان وانهادهاند و امید میرود که این تحفّظ و خویشتنداریِ رسانهای ادامه یابد و اجازه دهند مردم با مشکلاتِ عادیشدهی خود سر کنند و آن را مدیریت کنند و بار اضافهی جنگهای روانی رسانهای را دیگر به گوش نگیرند و بر دوش نکشند.
...و اما نگرانی و خطر بالقوهای که همین آرامش نسبی را تهدید میکند آن است که این دوران، ماهِ عسلی را مانَد پرشتاب و رونده، در میانِ جمعآمدگانِ دوباره به خدمت و تکلیف کمربربسته، و خدای نخواسته دیری نپاید که از یاد ببرند آنچه را در کوتاهزمانی پیشتر به وعدهها گفتهبودند و دوباره دوران وعیدها سر رسد! ( خبر خوش را وعده گویند و ناخوش را وعید نام نهند!)
القصه، داستان پرماجرای واکسیناسیون به سامانی قابل قبول رسیده و تعللهای مذاکرات برجامی به وفاقی معقول سرکشیده و تنظیمات بازار به دورنمایی نسبتاً امیدبخش در حال جلوه است و تصمیمات، عجالتاً رنگ و بویی از تخصص و عملگرایی را نمایان کرده و انتظار میرود که گفتارها نیز با اندکی سنجیدگی و پیشخوانی، بلکه از روخوانی همراه شود تا میدان آرامش، مردان خود را بازیابد و مردانِ دانش، با بینشی مقتضی چلّهی دوم انقلاب به صحنه آیند و انحصارِ گردشِ نخبگانِ سنتی و صنعتی(!) در گردونهای وسیعتر با حضور زبدگانِ خالص، ولو غیرفامیل و ناهمبستهی خانوادهی قدرت ظهور یابند و بالاخره کار ملک و ملت سامانی یابد و این آرامش ظاهری به طمأنینه و ثباتی پایدار و دائمی متصل گردد.
غیرت و حمیّتِ شهروندی را چاره جز این نیست که این روزهای پرکاریِ دولت را به فال نیک گیرد و مثبتنگرانه بر آن تفأل نیکو آورَد و همدلانه، همراهی و مساعدت کند و البته مجالی هم نیست که این غیرت و حمیّت بخواهد همچنان چشمانتطار دولت بعدی بنشیند.
🔠 #مکتوب_هفته
🔠 #آبان
🔠 #سال1400
🔠 @Maktoob_Hafte
💠مکتوب هفته💠
لاجوردینسپهر شعر پارسی
(به مناسبت ۲۰ مهر، روز بزرگداشت حافظ)
🖋دکتر محمدعلی فیاضبخش
📚روزنامه اطلاعات
شماره 27952
پنجشنبه ۲۲ مهرماه ۱۴۰۰
در میان مردمان عادی، حافظ با تفأل بر دیوانش شناخته شده؛ چیزی که قطعاً در زمان خود او و شاید چند قرن بعد از او معمول نبوده است. اینکه با غزلیات او به اصطلاح فال میگیرند و با غزل بعدیاش شاهد میطلبند، بیتردید کاری ذوقی و استنباطی شخصی است که نه قطعیتی میآورَد و نه عمومیتی میپذیرد؛ اما دلی که نیتی در خود نشانده، سعی میکند با غزل او همذاتپنداری کند و پاسخش را -بدانگونه که از پیش آمادهاش شده- بشنود و میشنود.
سخن رازآلود و به هزار کرشمه درآمیختهی حافظ، این ظرفیت را به اشعار او داده که هرکسی از ظنّ خود یار تفألش شود و از درون غزل، لزوماً سرّ معنی را نجوید و به تطبیقی میان آن کلام و این نیّت اکتفا کند و بر او نام لسانالغیب نهد و البته این، چندان مخصوص عامیان شعردوست نیست؛ تا جایی که ولفگانگ گوته، نامدارترین شاعر آلمانی نیز، اگر نه به تفأل بل تأمل، سالها در غزلیات حافظ غوطه خورده و اعجاب آورده و مخلصانه خود را در زمرهی مریدان حافظ نامبر کرده.
سالیانی پیشتر هنگام سفر یکی از رؤسای جمهور وقت ایران به آلمان، به همراه رییس جمهور فقید وقت، آقای رائو، در نزدیکی خانه و آرامگاه گوته در شهر وایمار از دو تندیس در کنار هم رونمایی شد؛ حافظ و گوته؛ و وایمار خواهرْشهر شیراز لقب گرفت و حافظ از آن روز در خاطرهی آلمانیها، بلکه اروپاییها محفوظتر ماند.
در میان سبکشناسان همواره نزاعی ادیبانه و مسالمتآمیز در جریان بوده و آن، اینکه خطّهی مسلّم غزل پارسی را کدامیک از این دو خطوهگر سترگ، حافظ یا سعدی، به خط کشیده و چینِ سخن را به خُتایِ ختنِ غزل تاب داده و دلدادگان ادب را بیتاب کرده؟
به نظرم این نزاع، ولو ادیبانه و سبکشناسانه، نه جوابی قطعی دارد و نه به فرض در صورت پاسخی متفقٍّعلیه فایدتی را به بار خواهد نشاند.
سعدیِ جان، درویشمسلکانه هرآنچه را در غمزههای عشقآلود میدیده، عریان برون میریخته و اما حافظِ خان، در پیچ و تاب گیسوی معشوق پنهانش میداشته؛ آن یکی، با وجود ادعای شهرهی شهر بودن به عشقورزیدن، هزار شبهه و کنایه در مصداقهای معشوق و هزاران کرشمه در بیان رازآلود به میان آورده و این یکی رندانه و تردامنانه از دلداگیاش به شاهدان بازاری پرده برداشته و بیم ملامت بر خود روا نداشته؛ به قول خودِ سعدیِ جان، هرگز این بِدان کی مانَد؟!
...و اما آنچه ما را در پس بیش از هفت سده بسامد است و بس پردرآمد، این است که این نزاعها را فرو نهیم و سَبک را به مسلخ سبُکسریهای ادیبمنشانه نکشانیم؛ بل سبکبال و تیزنگر و عقابینچشم، غرابان مدّعیِ شعرسرایی و غزلپردازی را در همان مدار پروازیِ ناودانِ نشریات رنگی تنها گذاریم و از همپروازی در لاجوردینسپهر شعر اصیل و نغز پارسی فرو نمانیم.
🔠 #مکتوب_هفته
🔠 #مهر
🔠 #سال1400
🔠 @Maktoob_Hafte
💠مکتوب هفته💠
دومین مهر بیحضور
🖋دکتر محمدعلی فیاضبخش
📚روزنامه اطلاعات
شماره 27938
پنجشنبه ۱ مهرماه ۱۴۰۰
به نظر میرسد وزارت آموزش و پروش در سال تحصیلی جدید، سرانجام چارهای جز بازگشایی حضوری مدارس نبیند.
بدیهی است که خیل عظیم والدین، تعطیلی بلندمدت مدارس را برنتابند؛ مگر آن که اولاً از صحت تحصیل مجازی فرزند خود مطمئن شوند و ثانیاً بر رجحان تعطیلی در برابر خطر بالقوهی کرونا قانع گردند. آموزش و پرورش ما هنوز نتوانسته در «صحت و سرعت آموزش مجازی»، کارنامهای قانعکننده ارائه کند؛ نیز مجموعهی مدیریت تصمیمگیر در مقولهی کرونا به دلیل ناهماهنگی و چندصدایی، هنوز قادر به اقناع مردم بر یک سبْک رفتار نیست.
به نظر من اعلام آموزش و پرورش مبنی بر اختیاری بودن حضور در مدارس، میتواند گامی سنجیده برای بازگشایی نهایی باشد؛ به خصوص زمانی که اقلیتی از دانشآموزان و مدارس از زیرساختهای آموزش مجازی برخوردارند و اکثریتی فاقد آن؛ باید فضای مدرسهها را به نفع کمتربرخورداران خلوت کرد و نه تعطیل. در این صورت توپ ملاحظات پیشگیرانهی بهداشتی زیر پای کسانی است که باید با تصمیمات منسجم و یکپارچه، همهی دیگر حوزههای اجتماعی را در میزان حداکثری، مصون از انتقال ویروس کنند. آیا در حال حاضر این تصمیمات و این صداها با خودشان هماهنگ عمل میکنند؟!
از خردادماه امسال تقریباً تمام مدارس در اغلب کشورهای اروپایی و نقاطی از امریکا و سراسر کانادا سال تحصیلی جدید را به صورت حضوری کلید زدند. در همهی آن نقاط، همچنان حضور نحس کرونا سایهگستر است و اما مدیریتهای یکصدا و اقدامات احتیاطی، سایهای گستردهتر دارند.
همکاری والدین دانشآموزان، به خصوص در سطح دبستان، البته ضامن گذر ایمنتر از این مسیرِ «نیمهتعطیل» است. نیز قدردانی از خیل معلمان و پشتیبانان فنیِ آموزشهای مجازی، بر عهدهی نظام آموزشی کشور است که باید گفت آبرویش در این نزدیک دوسال تعطیلی در کف باکفایت این معلمان محفوظ مانده است.
🔠 #مکتوب_هفته
🔠 #مهر
🔠 #سال1400
🔠 @Maktoob_Hafte
💠مکتوب هفته💠
باشنده به خَیر
(برای برادران و خواهران عزیز افغانستانی، خُرد و کلان)
🖋دکتر محمدعلی فیاضبخش
📚روزنامه اطلاعات
شماره 27926
پنجشنبه ۱۸ شهریورماه ۱۴۰۰
از صلاتِ خفتن تا پسِ شب، چُپ و آرام گوش به نقل پدربزرگ صاحب داده بودیم. از دورانی میگفت که در قشلهی کابل در جای عسکر به خدمت باشیده بود.
از روزهایی نقل روان میکرد که داوودخان هنوز در ارگ شاهی بر سریر شوکت بود و حکومت میراند؛ روزهایی که آسمان افغانستان صافتر از این روزها بود و کمان رستم بعد از هر برقک و باران در صافی سپهر جلا میشد در برج حمل؛ خلاف این روزها... که ولایت پدری، آسمانش هم از بارش، غیرحاضر است و رنگ فیروزهایاش نصواری گرفته.
روزگار دیگر شد. حاکم پشت حاکم به مساعدتگری اتحادیهی جمهوریت شوروی و قوماندان پسِ قوماندان بر ولایات حاکم گشتند؛ از بلخ و بامیان تا بغلان و جوزجان و از مزار تا کَهمرد. نمیدانُم؛ این زمین که تیلخاک نداشت؛ کرور کرور کوه است و جغلههایش؛ پس چه برهانی از برای لشکرکشی؟
....تا نوبت رسید به مکتبْرفتگانِ مملکت محروسهی همجوار، یعنی پاکستان. مردانِ دستاربهسر با ریشهای بلند و یخنِ بسته؛ تنبان گشاد و اِزاربندِ سیاه و پلانِ از پیش راستکرده برای پس، گسیل شدند اینجا و آنجای ولایات، به گمانشان با پروگرام شریعت؛ تا به فرجام حاکم گشتند بر همهی ولسوالیها؛ فناتیک و متعصب و سخت و چابک. هرکس بایِشان میآویخت، یک مرمی حلالش میکردند از پوچک کارتوس. انگار این قوم را ناف به جلّادیّت بریده بودند. سرْجماعهشان همیشه از انظار غایب بود؛ همان ملّاعمر؛ که فرجام شفاف نگشت در کدام جیهزار یا باتلاقی فرو شُد نفَسبُر.
پدربزرگ صاحب از خلافآمدگانِ پسِ ملّاعمر میگفت که انگاری این روزها با دستارهای شستهتر به نظافت ظاهر شدهاند و چارق چرم ایتالی به پا کردهاند؛ اما هنوز در چوک، مثل همان قبلها در ضخامت و خشونت آموخته گشتهاند. هرکدامشان سوی وزارتخانهای را کرده؛ وزارت معارف، صحیّه، مالیّه، داخله و... برای هر اطرافی، یک والی از جنس خودشان تهیه به تدارک دیدهاند.
لابد دوباره صنف دختران را در مکتب و لیسه بست میزنند و برقع را لازم میکنند و ریش مردان را ذرع مینمایند، تا شریعتشان را سرتاسری تحکم کنند؛ لابد تا روزگارشان دوباره بَربِگردد و خوش شود؛ خدایا به خَیر!
پدربزرگ صاحب، چشمان خود را بسته کرد. دلش نمیشد بگرید. یک دو اشک بر گونهاش روان گشت:
خدایا! پروردگارا ! بسیار مانده شدهام. غم این مردم نجیب را کی و کجا، چه کس خورَد؟ انگار فقط خود میتانی. یک کاسه شوربا و یک پیاله چایی و بوره، پسِ شبیِ ماهِ روزه و به قاعدهی دو تکه کچالو یا اشپولاق و شکمبه بر دسترخوانِ افطار و یک کاسه قلور هراتی، مایهشکم این مردمان قانع و سیرچشم و نجیب است؛ مگر سر بر بالش خشت طلا نهادهاند؟ تعارف روزانهشان را میشنوی؟ ⬅️ «کتی ما چاییخوردن نمیری؟ کجا هستی؟ هیچ نیستی! یگان دفعه بیا دفتر یک چایی خو داده میتانیم. بفرمایید نان! اگر پیشتان نیست، گپ نیست.»
پدربزرگ صاحب، سر راست کرد:
شما طفلها هنوز اَمروز ریز هستید. خدا کند پنج شرزهی ژیان در پنجشیر ببالایند؛ یکی از پس و یکی از پیش؛ یکی از خاور و یکی از باختر؛ پنجمی در وسطِ چوک؛ همه یکتُن صدا کنند: افغانستان! ...تا فردا یکیتان بباشید دوکتور در شفاخانه یا ماستر در دواخانه، یکیتان انجینیور در فکتوری، یکیتان به شغل پالیسی یا ژورنالیستی، یکیتان در مکتب اطفالِ ریز یا برکرسیِ حکم و تمیز، همهتان صاحب؛ برای فردای بیطالب، همهتان کاکه!»
هزاره و پشتون و تاجیک و ازبک -اگر سبیلو پسماندههای تزار و فُکُلبوزدههای عموسام و پستفالههای مَدرسها و مکتبهای وهابیِ پاکستانی لَختی بگذارند- چه خوش به خَیر، برادری خواهری کنار هم باشندهاند؛ چقدر آسان خواهد باشد!
🔠 #مکتوب_هفته
🔠 #شهریور
🔠 #سال1400
🔠 @Maktoob_Hafte
💠مکتوب هفته💠
از نسل «بیدارگران اقالیم قبله»
به مناسبت رحلت علامه محمدرضا حکیمی
🖋دکتر محمدعلی فیاضبخش
📚روزنامه اطلاعات
شماره 27914
پنجشنبه ۴ شهریورماه ۱۴۰۰
گویا نسلی بدون جایگزین در حال انقراض است. سررسیدن عمرها که شوخیبردار نیست؛ اما آنچه نیز جدّی انگاشته نمیشود، جانشینسازی و به اصطلاح «استخلاف» است که متاسفانه در بسیاری از متفکران و عالمان بلندآوازهی این سرزمین، هنوز سنّتِ نهادینه نشده است.
مرحوم علامه محمدرضا حکیمی، دینورزی پژوهشگر و عالمی مجتهد در راه و روش و سیاق خود بود که قطعا _و نه حتی با تردید-جای خالیاش دیگر پر نخواهد شد. او به گفتمانی تعلق داشت که هم شدیداً پایبند سنتهای اصیل و دقیق دینی بود و هم دغدغهمند نواندیشیهای دقیق و محتاطانه در امر گفتمان دین. به همین سبب اخلاق او در نخستین برخوردها با افراد، چندان شیرین نمینمود و بلکه سرکنگبین اندیشهاش بیشتر با تلخی گفتار وی درمیآمیخت و باید از او زمان میگرفتی تا شهد اندیشهاش را در لفافههای تند و تیز زبان بیتعارف و خالی از مجاملهاش دریابی.
من به عنوان دانشجو و خوشهچینِ از راه دورِ اندیشهها و آثار وی، او را اسطورهی زمانه در «فرهنگ ناب اندیشهی دینی» یافتم که با سلیقههای خاص و منحصربهفردش، عمر خود را یکسره وقف اندیشههای آرمانیاش کرد. او در مفهوم تام و تمام کلمه، یک پژوهشگر دینی آرمانگرا بود و زینروی، کمترین کژتابیها در اندیشهی دینی یا کجرویها در رفتار دینی را برنمیتافت.
همهی آثار پژوهشی و قلمی وی، تا پیش از مجموعهی نفیس و سترگ «الحیات»، نشان از شور و بیقراری وی در احیای مَجد و عزت اندیشه و «تراث» دینی داشت. آنچه مینگاشت، سرریز دردمندیاش در نشاندادن یک «دین خالی از آرایه و پیرایه» بود و بدین سبب «مکتب تفکیک» را در ترمینولوژی دینشناسی وارد کرد که تا امروز محل بحث و فحص و کشاکشهای اندیشهورزی است.
بعید میدانم در روزگار ما، از کتابشناسی در اندازهای که او از خود نشان داد، بتوان نشانی یافت. یکتنه کتابخانهای بود در چهارراه و تقاطع اندیشهی اصیل و سنتی دینی با اندیشهورزی نوین و نوسازی دین.
سالهای پایانی عمر پربرکتش، از نگاشتههای متفرقه -که همگی مفید و راهگشا بود- فاصله گرفت و بر جامع حدیثی سترگ «الحیات» به همراه برادران اندیشمندش همت گماشت؛ که خوب میدانست پالایش و ویرایش و استحکامبخشی به مقولهای به نام «حدیث» در گفتمان شیعی، در آشفتهبازار اظهار فضلهای عوامانهی حدیثستیزی، چه میراث ضروری و گرانسنگی خواهد بود.
...و اما داستان پرآب چشمِ «بیجایگزینی»، بزرگترین خسارت بعد از اوست؛ بزرگتر از خسارت وفاتش؛ ...و این، البته به نظام تعلیم و تربیتِ مأنوس و مألوف بزرگانی همچو او بازمیگردد که یکتنه بار دوران را به دوش کشیدن، در نظرشان اولویت داشت؛ تا این که باربردارانی همچو خود را نیز تربیت کنند.
استاد محمدرضا حکیمی، به حق، «فریادروزها»ی بیصدایی و «تفسیرآفتابِ» ابرگرفته و از «بیدارگران اقالیم قبله» بود، که دردِ دینِ خردورزانه را در «دانش مسلمین» جستوجو میکرد.
🔠 #مکتوب_هفته
🔠 #شهریور
🔠 #سال1400
🔠 @Maktoob_Hafte
💠مکتوب هفته💠
دود سفید از سقف انتظار
🖋دکتر محمدعلی فیاضبخش
📚روزنامه اطلاعات
شماره 28073
پنجشنبه ۱۹ اسفندماه ۱۴۰۰
برای امثال من که این روزها فقط خبرها را میخوانند، چارهای جز این نمانده که به انتظار، امید را همچنان میهمان دل خود نگاه دارند و از این تنها بازماندهی مونسِ دل هنوز خستگی نورزند و دوامِ صبوری آورند و به پیامِ اجرِ صبر، دل خوش بدارند.
بیش از یک دهه است که بخش عظیمی از انرژی داخلی و خارجی کشور مصروف چیزی است که در نگاه برنامهریزان کلان کشور، به حیات آینده و حیثیت ملی و بینالمللی تعبیر شده؛ ...و لابد آنها چیزهایی میدانند و بر اموری بصیرت دارند که منصب شهروندیِ عادی بر همهی آن ابعاد، بصیر و آگاه نیست و در فرضِ امانتداری و دلمشغولی سیاستگذاران و کارگزاران به منافع کلان و بلندمدت، لاجرم باید به اعتماد و انتظار، امید را از دل واننهاد و هزینههای وقت و سرمایه و صبر و انتظار و معیشت از یکسو و ناز و ادای رقیبان خارجی را از دگرسو تحمل کرد؛ باشد که رستگار شویم!
مذاکرات احیای برجام، نباید مصداق آن لطیفهای شود که گویند:
جراح از اتاق عمل بیرون آمد و گفت: کلیهی بیمار با موفقیت بیرون آورده شد؛ و هنگامی که از حال بیمار پرسیدند، جواب داد: او که زیر عمل بمرد!
واقعیت آن است که پس از سالها کشمکش بر سر موضوعی -که برای کل کشور به یک مسئلهی حیثیتی (علاوه بر منافع ملی) تبدیل شده است- باید به جلب حداکثری منافع و دفع معایب اندیشید و از دگرسو با توجه به انبوه تجربیات مذاکره، بالاخره باید به فکر بیماری باشند که در وقتگذرانیِ جراحیِ موفقیتآمیزِ کلیهاش، کلّیهی خودش را از دست ندهد! ...و مرگش طعم شیرینِ عملِ کلیهاش را تلخ نکند.
ما مردم مگر امروز چارهای جز صبر و انتظار برای احیای این بیمار داریم؟ ...و مسئولان بالادستی سیاستگذار و پاییندستی مذاکرهکننده، مگر وقت ابدی برای این جراحی دارند؟ درست است که ما مردم عادی نه شنودی بر سر میز مذاکرات داریم و نه -اگر هم میداشتیم- از تعارفات و تبادلات دیپلماتیک سر در میآوردیم؛ چه رسد که خواسته باشیم ظرایف ویرگولگذاری و پارگرافبندی مذاکرات را دریابیم؛ اینها را به نمایندگان کشورمان واگذار کردهایم.
...و اما این نمایندگان تا چند دههی دیگر باید چمدانهای خود را برای رفت و آمد به وین و ژنو و جابلقا و جابلسا باز و بسته کنند؟
آیا واقعاً گرهگشایی از غنچهی فروبستهی عیش و زندگی مردم، این اندازه طلسم و پیچیده است که باید خود را برای نهادی دائمی به نام «مذاکرات و رفت و آمدها» تا همیشهی ایام راضی کنیم و بگوییم: «ما خودمان انتخاب کردهایم که اینگونه زندگی کنیم؟!»
دود سفید پایان مرضیّالطّرفین مذاکرات برجامی چه زمانی از سقف زمان و انتظار زبانه خواهد کشید؟
🔠 #مکتوب_هفته
🔠 #اسفند
🔠 #سال1400
🔠 @Maktoob_Hafte
💠مکتوب هفته💠
زبان مادری
🖋دکتر محمدعلی فیاضبخش
📚روزنامه اطلاعات
شماره 28062
پنجشنبه ۵ اسفندماه ۱۴۰۰
روز دوشنبه، دوم اسفند، مطابق با بیستمویکم فوریه، روز جهانی زبانِ مادری بود. زبانِ مادری آنقدر مهم و پاسداشتنی است که یک روز خاص در دنیا بدان اختصاص یافته است.
مگر نقش زبان مادری در زندگی انسانها چیست؟
در قرآن، اختلاف و گونهگونگی زبان، جزء نشانههای قدرت الهی قلمداد شده؛ نیز تنوع رنگ و نژاد، بهانهی آشنایی اقوام و تیرهها عنوان یافته است.
در میان بیشمار معجزات آفرینش، یکی از سربهمُهرترین و اعجابانگیزترینها، اصل زبان و زانپس تنوع و تعدد زبانهاست. این معجز عظیم -لیک از آن روی که با زندگی شبانهروزی ما، همچون دم و بازدم ما، با ما همراه و همنفس است- از هیمنه در چشم ما افتاده و هیچ تأمل و نگاهی را به خود نمیتابانَد؛ همچو خورشید که -تا هست و میتابد- هیچ چشمی را به سوی خود نمیخوانَد.
زبان مادری، آموختنی نیست؛ زیستنی است؛ و همین است معجزهی زبان که خدای آفریننده بدان توجه داده است. کودک، در آستانهی زبانگشایی، نمیداند از دستور و نظم زبان، چه چیز را باید رعایت کند و کلمات را بر چه فرمی کنار هم بنشاند و از پیش، نه میاندیشد و نه میتواند بیندیشد که آرایش جمله را بر چه نظم و نسقی بچیند؛ اما آنچه را باید بگوید، در صرف فعل و کاربرد ضمایر و حتی صفات و قیود، درست به کار میبَرَد و در این کاربری و انتظامدهی به کلمات در قالب جملات، به تنها چیزی که توجه ندارد و بدان نمیاندیشد، «دستور زبان» است!
بدین سبب است که گویند: «زبان، مال مردم است». بدینسان، دستور زبان، پیآمد این «مال»، برساختهی دستوریان میشود. به بیان دیگر، سعدیِ جان بر وفق نظم و قاعدهای که دستورزباننویسان نوشتهاند، نظم و نثر نساخته؛ بلکه بر عکس، از گفتار سعدی -که ترازِ سخن پارسی است- بنای قواعد دستور زبان را گذاردهاند و برپا کردهاند.
زبان مادری ما پارسیان، صندوق محافظت از گنجهای فرهنگ و اخلاق و ادب و آداب و زندگی، در یک کلام، گنجور آدمیت ماست.
نمیدانم آیا میدانید، یکی از خوشآهنگترین زبانها در دنیا در گوش ناآشنایان به زبان پارسی، زبان پارسی است؟! ما را میشنوند و کلاممان را نمیفهمند و اما از آهنگ سخن پارسیمان لذت میبرند؛ همچون سمفونی بتهوون و آرشهی باخ و ردیفهای موتزارت و اپرای اشتراوس؛ که بود و نبود کلام در آنها، لذت گوشکردنشان را نه میافزاید و نه کم میکند.
دریغا دریغ اما، هزاران و هزار افسوس؛ امروز در میان ما پارسیان ایرانی، به هزار و یک دلیل، از جمله بیخبری، این زبانِ بنیانی به بیمهری جانگزایی دچار شده؛ تو گویی «کرونایی» پنهان، سالهاست به جان این زبان افتاده؛ خورهوار و موریانهصفت.
زبان پارسی، جایگاه هیمنه و جلال و حرمت و زیباییاش در زندگیِ زیستنیمان کجاست؟ ⬇️
🔹دانشآموزانمان در آموختن و علاقهمند شدن و حرمت نهادن به زبان فاخر مادری خود، چه میزان، سترگ و شگرف، آموزش میبینند؟
🔹دانشجویانمان در کنار حلوفصل فرمولهای ریاضی-فیزیک برای نمایشهای المپیادی، چقدر سوادِ فارسی دارند و چقدر بر آن میافزایند؟
🔹مدرسان و استادانمان با زبان مادریشان، چه میزان آموخته و آمیختهی حرفهای و کلاسیک و آکادمیک هستند؟
🔹ذائقهی عمومی مردمان ایرانِ امروزِ ما با زبان درست و معیار پارسی، چقدر آشنا یا علاقمند است؟
🔹رسانههای ما -بهخصوص آنکه قرار بود دانشگاه عمومی شود- چقدر زبان پارسی را بهدرستی میدانند و حرمت مینهند و از زبانورزانِ آزموده و پارسیشناسانِ زبانْسوده بهره میبرند؟
از چهار سؤال فوق بگذریم! از طبلهی سخنگویان روزمره -که صدایشان به گوش عوامناس میرسد- چقدر بوی عطر پارسی لطیف و زیبا و فاخر و ادیبانه (بلکه مؤدبانه!) برمیخیزد؟! پژواک طبل بدْسخنگویان درشترو و اشتلمکنان نادرستگو که دیگر سهل است؛ این زمان بگذار تا وقت دگر!
🔠 #مکتوب_هفته
🔠 #اسفند
🔠 #سال1400
🔠 @Maktoob_Hafte
💠مکتوب هفته💠
دایَه دایَه وقت جنگْیَه....
🖋دکتر محمدعلی فیاضبخش
📚روزنامه اطلاعات
شماره 28051
پنجشنبه ۲۱ بهمنماه ۱۴۰۰
درآمد
بیش از دو سال پیش، آذر ۱۳۹۸، مکتوبی در این ستون آوردم که گویا وقت نشرش امروز بود! بهتر بگویم؛ زمان بازنشرش (با اندکی تغییر) همامروز است. با پوزش از کسانی که دوباره میخوانند و سپاس از آنان که میخوانند!
مادران دلسوز، دایههای دامنسوز
در راستای رسالتورزیهای بیبیسی در امور مختلف ایران و ایرانی، گویا نوبت به زبان و خط فارسی رسیده. اخیراً در ادعایی تأملبرانگیز، بیبیسی فارسی چنین آورده:
«ایرانیها بیش از یک قرن است که نگران عقب ماندن از جهان هستند. گروهی از روشنفکران و فعالان سیاسی در این دوره میگفتند که عقبماندگی از کمسوادی است و کمسوادی به دلیل سختی سوادآموزی. بعضی از آنها چاره را در ساده شدن خط فارسی میدیدند.»
در ادامه نیز سخن از شکوهی دانشآموزان به میان میآورَد که چرا باید از شرّ حروفی که صدای مشابه دارند و شکل نامشابه، رها نشوند؟!
(بیبیسی فارسی: ۱۱ آذر ۱۳۹۸)
خط و زبان پارسی -هرچه هست و هرچه باید باشد- اما نمیدانم چه میزانش باید در دغدغهی بیبیسی باشد؟!
نمیخواهم به ادبیاتی متوسل شوم که -گرچه گویای عمق و کنه رسالتهای بیبیسی است و تداعیگر خدعهها و حیلههای تاریخی انگلیسی- سخن را شعاری کنَد و از تحلیل ماجرا بازمان دارَد؛ وگرنه روشنتر از آفتاب است که گربه برای رضای خدا موش نمیگیرد؛ همانگونه که بیبی، بیاجر و مزد، دایهی مهربانتر از مادر نمیشود. بدین سبب بنا را بر آن میگذارم که مدعی بهراستی دغدغهمند است و به دنبال تسهیل و آسانسازی زبان فارسی، آن هم از دل کشور آنگلوساکسون؛ بمیرم الهی برای اینهمه دردمندی!
...و اما زبان پارسی، میراث هزاران ساله است در تطور و تحول و تغییر؛ ژنی است در درون پیکر ایران و خونی است جاری در کالبد ایرانی. خط فارسی بر خلاف آنچه شایع است، برگرفته و اقتباسشده از عربی نیست و بلکه هویتی مستقل و پارسی دارد؛ همانگونه که ظاهر خطِ یکسان در زبانهای مختلف اروپایی، هیچگاه هویت سرزمینی این کشورها را تخطئه نکرده؛ ولو آنکه ریشهی لاتینی دارند. امروز هیچکس حکم نمیکند که به سبب ظاهرِ زائدِ بعضی حروف در زبان فرانسوی، یا اختلاف اصوات حروف در زبان انگلیسی نسبت به زبان آلمانی، این سه کشور، یک خط و یک صوت واحد را در زبانشان برگزینند یا از شرّ حروف متشابه -که اصوات مختلف دارند- برهند. البته کمسوادان وطنی ما ممکن است حکم به حذف حروفی دهند که ریشه و اختصاص عربی دارند؛ اما از درک این نکته ناتواناند که این حروف در کلماتِ فارسیشده، هویت فارسی مییابند.
از مباحث تخصصی زبانشناختی اگر بگذریم، نکتهی مهمتر، هویت فرهنگیِ گرانسنگی است که در زبان و خط پارسی نهفته و آن، میراثی سترگ از هنر، ادب و ادبیات، وزانت و وقار زبانی، طنازی و عشقبازی، حکمتآوری و اخلاقپروری است و اینها همه، همزمان در زبان و خط است و ایندو، دو همزاد توأماناند.
سالیانی است که متأسفانه بر مبنای نوعی سادهگرایی و سهلانگاری، هم زبان فاخر فارسی رو به ساده شدنِ ناشی از کمسوادی و بیحالی در آموختن گذاشته و هم «نقشْخط» پارسی جایگاه خود را در میان دیگر هنرهای این مرز و بوم باخته. کتابهای فارسیآموز مدارس، در خزشی آرام و خیزشی زیرپوستی، از هیمنه و کوکبهی پارسی فروگذاشته و به سمت شعر و نثرهای بیرمق، اما مورد پسند ویراستاران(!) روی نهاده. همین مقدارمان بساست! دیگرانی در داخلهی خودمان به اندازهی کافی مشغول تهیسازی و بازاریپسندی زبان و ادبیات فارسی هستند؛ از طریق نویسندگان و شاعران سفارشی. بیبیجان نگران نباشد و به دیگر امور، مثل فراخوان اظهار نظر در مورد برنج اینترنتی و اشک تمساح بر قیمت سیبزمینی بپردازد؛ مبادا مشغول ذمّهی ایران و ایرانی بماند!
🔠 #مکتوب_هفته
🔠 #بهمن
🔠 #سال1400
🔠 @Maktoob_Hafte
💠مکتوب هفته💠
غوره یا مویز؟
مسأله این است!
🖋دکتر محمدعلی فیاضبخش
📚روزنامه اطلاعات
شماره 28040
پنجشنبه ۷ بهمنماه ۱۴۰۰
آرزوی همین روزها را داشتیم؛ بهتر بگویم، داشتم.
روزهایی که اگر رییسجمهوری با رأی اکثریتِ «شرکتکنندگان» انتخاب شده و او نیز بر اساس قانون، دولتش را مستقر کرده، حداقلِ آرامش و حق تصمیمگیری را در تمشیت امور کشور داشته باشد و هر روز درگیر رتق و فتق امور حاشیهای نباشد؛ آنچنان که دولت پیشین بود؛ اعم از فشارهای رسانههای رسمی یا سرکشی نیروهای خودجوش!
من این روزها را به فال نیک میگیرم. اگر پیشینیانی که مقبول جناحی نبودند، اکنون مطرود شدهاند و معترضانی که دیروز به هیچروی آرام نبودند، این روزها آرام گرفتهاند، در مجموع اتفاق نیکوییاست. میمانَد همان تمشیت امور معیشت و عزّت و مصلحت مردم؛ ...که خوب است در این مسیر، دلنگرانهای حرفهایِ سابق -همانگونه که این مدت نشان دادهاند و خود را کنترل کردهاند- خاطر، پریشان ندارند و بگذارند و بلکه خود کمک کنند تا این سرِ شوریده به سامان باز آید و غم نخورند.
پوزیسیون و اپوزیسیون در داخل کشور، یک بازی سیاست بیش نیست؛ همانگونه که مثلاً اپوزیسیون(!) خارج کشور، بیش از یک خلسهی بعد از عمل نیست. خارجکشوریها را که مردم سالهاست بر سر کارِ عملشان(!) به حال خود واگذاشتهاند؛ باز هم میمانَد این دو بازیگر سیاستِ داخل، که فرقشان فقط در همان یک «اُ» است! این «اُ» را که گاهی به «هو»کردن میانجامد نیز فرو بگذاریم که بگذرد؛ البته اگر بگذارند! ...و دوباره بیشفعالانِ حرفهایِ اعتراض و خودجوشی، حوصلهشان از «بیعملی» سر نرود.
این روزها یک جناح بر جناح دیگر خرده میگیرد که:
«مثلاً اگر فلان گفتار یا بَهمان کردار در دولت گذشته اتفاق میافتاد، کسانی چنین میکردند و کسانی چنان؛ اما این روزها از چنین و چنانِ آن کسان خبری نیست».
در حد خردهگیری، سلّمنا! اما در پاسخ اینان باید گفت:
مگر شما از آن شلوغکاریها شاکی نبودید؟ خُب؛ الان وضع آرام شده؛ دیگر چه؟! مگر شما نمیگفتید حاشیهها صحنه را بر متن روال امور تنگ کرده؟ خُب؛ امروز چرا نگران یا خردهگیر از بهحاشیهرفتنِ حاشیهها هستید؟!
مگر آنکه بگویند:
«غورههایی را که در چشم ما ترکاندهاند، امروز باید در چشمشان بچکانیم!»
حقیر به هردو بازیگر گوید:
شما را به مقدساتتان قسم! مصالح ملک و ملت را صرف بازی غوره نکنید! بگذارید به آرامش و طمأنینه و در روند درستِ زمان و در یکدستیِ باغبانیِ فعلی، غورههامان به وقتش مویز شوند؛ نه زودهنگام و نرسیده؛ نه دیررس و پلاسیده.
زیاده عرضی نیست.
🔠 #مکتوب_هفته
🔠 #بهمن
🔠 #سال1400
🔠 @Maktoob_Hafte
💠مکتوب هفته💠
شما را چه میدانم!
🖋دکتر محمدعلی فیاضبخش
📚روزنامه اطلاعات
شماره 28027
پنجشنبه ۲۳ دیماه ۱۴۰۰
به نظر من بهتر از وضعیتی که شاهد هستیم، نمیشد که منصبدهیها و جایگذاریها صورت گیرد. گویی یک پازل هزارقطعهای بدون کمترین ناهماهنگی و نافرمی (چه در صورت و چه محتوا) در حال کامل شدن است و فکر میکنم ملت نیز در پس فراز و نشیبهای تنشزای گذشته در هماوردی حریفان سیاسی، امروز لااقل به این راضی باشد که بحمدلله در درون و بیرونِ یک مجموعهی یکدست، دعوا و نزاعی نیست؛ پس دیگر چه حجتی میمانَد برای عدم رفع مشکلات عدیده؟!
میمانَد این نکته که این یکدستی اعجابآور و خیرهکننده، در بسیاری موارد به بهای چشم فروبستن بر کارآمدیها و تخصصها صورت گرفته که به اعتقاد حقیر -اگر به واگشودن گرههای کور باقیمانده از گذشته، مثل برجام و افایتیاف بینجامد- بازهم باکی نیست!
...و اما باز هم میمانَد دو دیگر نکته!:
راستی را؛ در کشوری هفتاقلیم و چهارفصل و هفتاد بوم، آیا ذخائر نیروی انسانی متخصص و کارآمد اینگونه به کف نشسته که برخی کسان به حجّتِ قدمت در سنّتِ مسئولیّت همچنان باید در جای بمانند یا در جایی نو دوباره ببالند و فقط کرسی جابهجا کنند؟ ...و تأملبرانگیرتر آنکه آیا ضرورت وحدت و یکدستی در مسئولیّت باید تمام مرزهای تخصص و کارآمدی را جابهجا کند؛ بهتر بگویم، از جای برکَند؟
در نخستین روزهای استقرار دولت محترم، گاه با انتصابهایی مواجه میشدیم که از باب حمل به صحّت و امید به مصلحت و حدس حکمت، دیده بر آن فرو میبستیم و اِعجاب خویش فرو میخوردیم و خوشدلانه و نجواگرانه میسرودیم:
چرخ گردون گر دو روزی بر مراد ما نرفت،
دائماً یکسان نباشد حال دوران؛ غم مخور!
...اما هرچه میگذرد، احساس میکنیم چرخ گردون بر همان پاشنهی گردونهی جابهجایی از سَمتی به سِمتی دیگر (هرچند نامرتبط) میچرخد و ما خیرگانِ خاکی بر این شاهدانِ افلاکی, همچنان چشم میچرخانیم؛ حیران و مُعجب؛ ...که یا خداوندگارا! چه نسبتیاست مثلاً بین تجربهی مدیریتی سیمایی با منصب هولدینگ پتروشیمیایی؟! یا چه تناسب و ربطیاست میان تخصص کارشناسی در تاریخ و روایتگری با احراز مقام در هولدینگ گردشگری؟!
هرچه هست اما؛ باز میگویم:
همچنان به امید رفع عذرها و بهانهها در سر و سامان یافتن امور، من که شخصاً بر این عزل و نصبها شکوه و خردهای ندارم؛ شما را چه میدانم!
🔠 #مکتوب_هفته
🔠 #دی
🔠 #سال1400
🔠 @Maktoob_Hafte
💠مکتوب هفته💠
این دو باهم نمیخوانند!
🖋دکتر محمدعلی فیاضبخش
📚روزنامه اطلاعات
شماره 28016
پنجشنبه ۹ دیماه ۱۴۰۰
«آمار منتشرشده از سوی سازمان سنجش دربارهی نتایج کنکور در سالهای اخیر، نشان میدهد عملکرد داوطلبان در زبان فارسی نهتنها بهبودی نداشته، بلکه تعداد افراد دارای عملکرد صفر یا منفی در این درس، افزایش یافته است.»
(پایگاه خبری انتخاب، ۴ دی)
در گذرگاههای عمومی سطح متوسط به بالای تهران، فراوان والدینی را دیدهام که به زبان انگلیسی با فرزندانشان محاوره و گفتوگو میکنند. قاعدتاً این اصرار برای آن است که فرزندان، زبان دوم را موازی زبان مادری مسلّط شوند و از موقعیتهای کمکآموزشی، ولو در کوی و بازار نیز این مهم فروگذاشته نشود؛ که محل اشکال نیست و بلکه پسندیده نیز مینماید.
...اما اگر این توجهات همراه با بیتوجهی مفرط به زبان مادری باشد، دیگر نمیتوان اسمش را آموزش مؤثر دانست، بلکه نوعی ادا و اطوار کاریکاتوری تلقی میشود؛ هرچند غیرتعمٌدی باشد.
در سالیان اخیر، سطح و بنیهی کتب درسی مدرسهای در ادبیات فارسی، سخت فروکاسته شده است و این، ناشی از دو رویکرد است:
▪️یکی، درغلتیدن متون به سمتوسوی نگاه ایدئولوژیک و بعضاً سیاستزدگی؛ تا جایی که دست در متون نویسندگان بردهاند و حتی از فتوشاپ برای تغییر یک بنای باستانی مدد گرفتهاند.
▪️دو دیگر عدم اقبال عامه در ذائقهی زبان فاخر و حتی زبان عادیِ ادبیات نوین.
این دو رویکرد، به عنوان چرخشی معیوب، یکدیگر را تشدید کردهاند. سَبُکگویی و سهلانگارانهنویسی و بیتوجهی به درایت و صحّت ادبی (چه گفتاری و چه نوشتاری) ذائقه و چشش نسل نو را به ادبیات فارسی (اعم از کهن و نوین) از صدر مصطبهی نفاست، به حضیضِ مرتبهی سهولت و گاه سخافت کشانده؛ تا بدانجا که فرزندان ما، تحت عنایات خاصهی والدین(!)، به زبان دوم و سوم شایقتر و ماهرترند تا زبان سرزمین مادریشان؛ ...و شوربختانه هر دو گروه را نیز باکی نیست!
استدلال عوامانهشان این است که زبان دوران ما، دیگر آن آبوتاب و نشیبوفرازِ سهلِ ممتنعِ سعدیِ جان و دیگر خانهای ادبیات سترگ فارسی را لازم ندارد و بل، تاب نمیآورَد! بسیار خوب! آیا شما به همین زبان خالی از سجع و صنعت امروزینِ ادب فارسی لااقل پایبندید؟! که نیستید!
وانگهی -اگر به قول کلیشههای امروز خودتان: قضاوتم نکنید!- چگونه است که باید هرسال تمام زوایای خفته و نیمخفتهی چهارشنبهسوری و مهرگان و سده و یلدا را از هزاران سال پیشتر پاس داشت و همهساله بر آن افزود؛ لیک محور وحدت سرزمینی و هویت ملّی و استواری فرهنگی خود، یعنی زبان پارسی را هر روز بیرمقتر نمود؟
آخر، این دو ادّعا باهم نمیخوانند؛ یکسو از لب بام تجدّد، به قیمت فروش رایگان ادبیات فاخر پارسی درافتیم؛ از دگر سو تا انتهای سنتهای متقدّم، پَسپَس دربغلتیم! راستی را... که این دو به هم نمیمانند و باهم نمیپایند.
🔠 #مکتوب_هفته
🔠 #دی
🔠 #سال1400
🔠 @Maktoob_Hafte
💠مکتوب هفته💠
محاسبهی باقیمانده!
🖋دکتر محمدعلی فیاضبخش
📚روزنامه اطلاعات
شماره 28004
پنجشنبه ۲۵ آذرماه ۱۴۰۰
در سلسلهی گفتارهای خارج از عرفیّات و معاف از مالیات، اخیراً یکی از نمایندگان روحانی مجلس حکم داده که هرکه طالب موسیقی است، از این کشور برود.
نقد این سخن، اتلاف وقت است و وزن این قلم، فراتر از این اتلاف؛ چیزی را باید نقد کرد که «چیزی» باشد!
ضمن آنکه اخیراً مد شده، بعد از هر سخن جنجالی، اظهار میدارند که تحریف شدهاند!
...اما سخن از یک بیم و هراس است؛ هراس از رواج گفتمانی که زیرپوستی در حال تبدیل شدن به یک فرهنگ است؛ فرهنگ «تحکّم» به این که:
هرکه چنین است، برود؛ آن که چنان است، برود؛ آنان که چنین و چنان نیستند، بروند؛...
این «توهّم شأن»، که عدهای فراتر از وزن و قدر خود اینگونه حکم به بودن و نبودن افراد در خانهی پدری خود میکنند، از کجا میآید؟ زیرساخت پرورش و بالندگی این افراد، خاستگاهی بوده که همواره از فراز بلندی با مخاطبشان سخن گفتهاند و نه شانهبهشانه؛ که اگر دوتا میگویند، یکی هم بشنوند؛ همین! این افراد اصولاً نمیتوانند چهرهبهچهره سخن بگویند. یا باید از فراز بلندی، بلندگو به دست بگیرند و خلایق از فرودی دست پایین به سخنانشان گوش فرادهند؛ درحالیکه گردنشان را بالا گرفتهاند و چیزی را در افق نظاره میکنند؛ یا سر به زیر افکنند و به نشانهی تایید، آن را بالا و پایین کنند.
معلمی که در کلاس بر بالای زیرپایی میایستد (زمان ما تختهای چوبی بود) و سخن میرانَد، اصلا روحیهاش برنمیدارد که به قطع سخنش توسط دانشآموزی رضا دهد؛ یکسره میگوید و دانشآموز، لاینقطع باید یا سر به تأیید بجنبانَد یا دیکتهی وی را جزوه کند. این کجا و آن معلمی که در میان شاگردانش در کلاس میگردد و میچرخد و هنگام سخنگفتن، همقد آنها میشود یا گاه کنارشان مینشیند و میپرسد: خب! نظر تو چیست؟
اخیراً ویدئویی کوتاه دیدم از عالمی روحانی که نظراتی شدیداً نو و بهاصطلاح روشنفکرانه در فقه و حتی بعضی مبانی مطرح میکند (به قول خود آقایان، شاذّ و نادر!). در اصل سخنان، ورود(!) نمیکنم، چون سوادش را ندارم؛ اما سخنم در ساختار زبان ایشان است. در همین فیلم، کسی از بندگان گنهکار پریشانروزگار( به قول سعدیِ جان) خواست نظری بدهد به امید اجابت. با اشتلمی مواجه شد با این مضمون که: «اینجا من حرف میزنم!» و جالب این که این عبارت را به نقل از استادشان آوردند؛ یعنی استاد ایشان نیز با سائل درماندهی بیچاره در سر درس، همینگونه برخورد میکرده، که: «اینجا فقط باید حرف شنید!» و خلاصه اینکه اینجا ما، آنجا ما، همهجا ما ! تازه این بزرگوار، صبغهی روشنفکری در آرای فقهیاش دارد! به قول مولانا: نار تو این است، نورت چون بوَد؟!
آری، برای این فرهنگِ گفتمانی باید فکری کرد که تبعاتش همین میشود که هرچه به نظر ما درست نیست، درست نیست؛ پس هرکه آن را درست میبیند، جمع کند و برود؛ نیز هرچه به رأی ما درست است، درست است؛ و هرکه آن را نادرست میبیند، جمع کند و برود ایضاً.
واقعاً اگر عمل به این فتوا در توان همگان باشد -یعنی جمع کنند و بروند- آیا آقایان حساب کردهاند که چند نفر باقی میمانند؟!
🔠 #مکتوب_هفته
🔠 #آذر
🔠 #سال1400
🔠 @Maktoob_Hafte
💠مکتوب هفته💠
عدّهی طلاق!
🖋دکتر محمدعلی فیاضبخش
📚روزنامه اطلاعات
شماره 27992
پنجشنبه ۱۱ آذرماه ۱۴۰۰
آنجا که پای منافع ملی در میان است و سود حداکثری در برابر ضرر حداقلی محتمل، شرط عقل، همراهی و پشتیبانیاست؛ ...و حاشیه ساختن از اموری مانند هیئت چهلنفره یا عدم تسلط به زبان و ادبیات طرف مقابل، بحثهایی است اولاً خانگی و ثانیاً زمانشناسانه و در وقتش.
کسانی که در کوران یک اتفاق مرتبط با مصالح و مفاسد کشور، به جای چشم داشتن بر اصل مذاکرات و مفاد و نتایج آن، دلمشغول تعداد مسافران وین میشوند یا به فرمت و رنگ کتوشلوارها ایراد میگیرند -گرچه محل دقت و تأمل است- اما نباید فشارهای روانی ناشی از این حواشی را بر اصل ماجرا غالب کنند.
مثبتنگرانه اینگونه میپنداریم که برای گزینش تکتک این چلّهسواران، فکر و دوراندیشی شده و برای مشکل زبان و ادبیات هم آدمهای تربیتشدهی این کار همراه هستند. (و خیالتان راحت! در مردان میدان سیاست در همهجای دنیا، باید چراغ دست بگیرید تا ادیبی زبانآور را پیدا کنید؛ هست، ولی کم است!)
القصه؛ اخیراً فیلمی کوتاه از مذاکرهکنندهی ارشد وین دیدم که در پاسخ سؤالِ پرسشگر که پرسید چرا سروصدایی از برجام در کشور نیست و مثلاً مانند بعضی مسائل دیگر، آبوتابی از آن چکیده و دیده نمیشود، به تمثیلی اشاره کردند به این مضمون که:
اگر شما زن ناسازگاری داشته باشید که با شما چنین و چنان کرده باشد؛ مهریه را اجرا گذاشته، آبروتان را برده، آرامش زندگیتان را زدوده و خلاصه امانتان را بریده؛ آیا با همهی این احوال، جشن سالگرد ازدواج میگیرید؟!
انصاف دهم، در مقام تمثیل، بر حاضرجوابی و مثَلگردانی و صحنهآرایی سخن، بر مهارتشان آفرین آوردم و از شما چه پنهان، آرزو کردم که در برابر لشکر خیزبرداشتهی آن سوی میز مذاکره نیز همینگونه اسب فصاحت در میدان بلاغت بتازند و تیرِ آخر از جعبهی حجّت بر خصم افکنَند و به مصداق «بُهِتَالّذی کفر» دست پر به خانه باز آیند؛ که خدا کناد!
...اما یک نکته در آن تمثیل، دلمشغولانه رهایم نکرده است: این خانم -که این روز را بر سر شما آورده و روزگارتان را سیاه کرده- چرا بعد از آن که ترامپ طلاقش داد، شما دوباره میل او کردید؟! شاید هم بدان دلیل که عدّهی طلاقش سرآمده است!
🔠 #مکتوب_هفته
🔠 #آذر
🔠 #سال1400
🔠 @Maktoob_Hafte
💠مکتوب هفته💠
زیرا نوشتهباشم!
🖋دکتر محمدعلی فیاضبخش
📚روزنامه اطلاعات
شماره 27980
پنجشنبه ۲۷ آبانماه ۱۴۰۰
در دومین کابینهی دولت اصلاحات، از وزیر آموزشوپرورش (وزیر تعاون در کابینهی اول!) کسی پرسید:
«سابقهی آموزشوپرورشی شما چیست؟»
...و او در جواب برآمد که:
«دوازده سال در مدرسه بودهام!»
البته آن زمان هنوز رسم نشده بود که مسئولانی در آن رده، سؤالات جدّی مردم و خبرنگاران را با طنز و شوخی پاسخ دهند. این سنّت در دولت مهرورزی نهاده شد و زان پس ادامه یافت.
شاید استدلال پنهان آن وزیر، این بود که امروزه علم مدیریّت حرف اوّل را میزند و ادارهی یک وزارتخانه بیش از آن که نیازمند تخصص وزیر در موضوع مربوطه باشد، محتاج هنر مدیریت او در تجمیع نیروهای متخصص، برنامهریزی کلان و انسجام نیروهای کارآمد در آن موضوع است که البته استدلالی درست است (هرچند که این استدلال بر شخص ایشان صدق نمیکرد!).
امروزه در بسیاری از کشورها، در رأس وزارتخانهها افرادی هستند چه بسا با تحصیلات یا سوابقی غیرمرتبط با موضوع وزارتخانه، اما با هنر مدیریتی قوی از نظر نیروشناسی، روابط انسانی کارآمد، توان تصمیمگیری و خلاصه برخوردار از وجوه مختلف هوش هیجانی و صد البته با پیشفرض هوش عمومی. جوامع پیشرفتهی بسیاری را میتوان یافت که:
▫️وزیر بهداشتشان پزشک نیست؛
▫️وزیر صنعت و راهشان مهندس نیست؛
▫️وزیر تجارتشان بازرگان به معنی مصطلح نیست؛
▫️وزیر معادن و ذخائر زیرزمینیشان مهندس شیمی کانی یا آلی نیست؛
▫️حتی وزیر دفاعشان نظامی نیست؛
اما در سه حوزه استثناست:
▪️امورخارجه؛
▪️دادگستری؛
▪️ آموزشوپرورش.
آن دو دیگر را رها میکنم و به سومی میپردازم:
از میان دهها مورد -که لازم میآوَرَد تا وزیر آموزشوپرورش در بدنهی آموزشوپرورش بالیده و رشد یافته باشد- تنها به چند مورد (و نه لزوماً مهمترینها) اشاره میکنم:
وزیر آموزشوپرورش باید:
🔹تحصیلکردهی رشتهی تعلیم و تربیت یا رشتههای مرتبط یا میانرشتهای باشد تا در دنیای پرچالش آموزش، رویکردهای بهینه را بشناسد و در فلسفهی پرورش، نحلهها و سیاقها را بفهمد؛
🔹در میان جامعهی پرجمعیت این وزارتخانه، از وزن و منزلت علمی و وزانت شخصیتی برخوردار باشد تا قبول عام یابد؛
🔹در کوران فعالیتهای معلمی، چالشها و دشواریهای معلم و شاگرد را لمس کرده باشد؛ روانشناسی رشد بداند؛ با دنیای عجیب و غریب امروزین نسل کودک و نوجوان آشنا باشد؛ با گذار از سنتهای مقدسشده و منجمد در فضاهای مدرسهداری، به تحول و نوگرایی تن بدهد؛ ...مفهوم جدید تکلیف شب را بشناسد؛ درک درستی از مفهوم آموزش (به معنی یادگیریِ یادگیری، و نه روخوانیِ فرآوردههای علمی) داشتهباشد...؛
🔹آموزشوپرورش را محل کاشت امروز و برداشت فردا بدانَد و آن را از بازی سیاست دور نگاه دارد و خود را -گرچه در احتمال، میهمان چهارساله میانگارد- مسئول برنامهریزیهای درازمدت ببیند؛
🔹بالاخره بعد از چهلسال، نگوید: «یکشبه نمیتوان مدارس کپری را به زیر سقف محکمتری آورد.» و سرانجام، زمانی را برای پایانِ هزار و یک شبِ صبر و تحملها تعیین کند؛
🔹...و دیگر نمیگویم که جرئت لازم را برای تحقق شئون معنوی و مادی معلمان به خرج دهد.
...و اگر همین حداقلهای ذکر شده را ندارد، به حقّ همان یقهی بسته و محاسن ظاهرالصلاحش، این حقالناس را گردن نگیرد.
یقین دارم -و شما هم شک نکنید!- در روزهای آینده در معرفی وزیر آموزشوپرورش، در، بر همان پاشنهی سابق خواهد چرخید؛ ...که دیگر فرصتی برای رد سومین نامزد نیست؛ پس چرا اینهمه را نوشتم؟ زیرا نوشتهباشم!
پینوشت بعد از تحریر:
پس از نگاشتن این مکتوب و حوالی ظهر روز چهارشنبه، آقای دکتر یوسف نوری به عنوان سومین گزینهی پیشنهادی رئیس جمهوری برای تصدی پست وزارت آموزشوپرورش به مجلس شورای اسلامی معرفی شد.
🔠 #مکتوب_هفته
🔠 #آبان
🔠 #سال1400
🔠 @Maktoob_Hafte
💠مکتوب هفته💠
چُرتها و لبخندها!
🖋دکتر محمدعلی فیاضبخش
📚روزنامه اطلاعات
شماره 27968
پنجشنبه ۱۴ آبانماه ۱۴۰۰
شبی در میانهی این هفته، اخبارگوی سیما اشارتی داشت به چُرت زدن رییسجمهور امریکا در یک نشست بینالمللی؛ ...و صحنهگردانان در حدود یک دقیقه، وی را نشان گرفتند با چشمانی بسته که البته نمیشد قسم خورد که آیا آن دیدگانِ برهمافتاده ناشی از چُرت است یا به قصد هوشیاری و تمرکز بیشتر؟!
اخبارگو، گرچه نوشتهی تحریریهی خبر را روخوانی میکرد، اما پیچ و تابی در گلویش انداخته بود از ذوق تمسخرِ آن چُرتِ احتمالی و صاحبش؛ گویی گروکشی اطفالی دبستانی است؛ آن هنگام که درهم میآویزند و به تمسخر یکدیگر برمیخیزند.
نفهمیدم ارزش خبری آن تصویرِ مشتبه و ضرورت آن پیچ و تابِ صدا در گلوی خبرگو چه بود؟ به علاوه آنکه وقتی یک دقیقه، سری با چشمان بسته، همچنان صاف بر گردن میایستد و فرو نمیافتد، احتمال تمرکز و هشیاریِ صاحبش بیشتر است، تا چُرت و خوابآلودگی؛ (...و این طرفه نکته را کسانی درک میکنند که آبونمان شرکت در همایشها هستند!)
القصه، شکار لحظههای اینچنینی و تصویرگری آن، اگر کاملاً غیر حرفهای است، قطعاً بازنشر و ترویجشان غیراخلاقی است و این بداخلاقی و تمسخرگری را فرقی نیست اگر دامن رییسجمهور امریکا را بگیرد یا رییسجمهور خودی را.
اگر کار بد (به فتوای حافظ، لسانالغیب) «مصلحت آن است که مطلق نکنیم»، هم بازنشر تصویری چُرتآلود، بد و سبُک و بلکه مضحک است و هم دلیل بر اثبات یا بطلان چیزی نیست و علاوه بر آن که ارزش خبری ندارد، خبر و خبرساز را بیشأن میکند.
از قدیم گفتهاند: خار را در چشم حریف دیدی و درخت را در چشم خود نه؟! اگر قرار بر این رفتارهای بهاصطلاح مچگیرانه و تمسخرگرانه باشد، آیا رضا میدهند که از بعضی مجالس یا همایشهای ریز و درشتِ خودی نیز شکار لحظهها شود تا هشیاران از چُرتیان متمایز گردند؟ در اینصورت یقین دارم سیماییانِ اخباری را خوش نخواهد آمد!
🔠 #مکتوب_هفته
🔠 #آبان
🔠 #سال1400
🔠 @Maktoob_Hafte
💠مکتوب هفته💠
پیامآور رحمت
🖋دکتر محمدعلی فیاضبخش
📚روزنامه اطلاعات
شماره 27958
پنجشنبه ۲۹ مهرماه ۱۴۰۰
چه نیکو و پسندیده، سالروز میلاد پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله را روز اخلاق و مهرورزی نام کردهاند. از کودکی بر ما میگفتندکه پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله:
🔹 پیشقدم در سلام بر بزرگ و کوچک بود؛
🔹 هماره متبسّم مینمود؛
🔹 اهل گذشت و مدارا بود و با خودی و غیرخودی به مسالمت میزیست و جز در جنگهایی که در برابرش لشکر میآراستند، ستیزی نداشت؛
🔹 با مردم در حلقه مینشست و بدیشان جلوه نمیفروخت؛
🔹 در سفرها به اندازهی سهم خود همپای یاران کار میکرد و بر ایشان تکلف نداشت؛
🔹 بر رهوارِ برهنه مینشست و زین مرصّع بر مرکب نمیآراست و در قفای خویش نیز چه بسا کسی را مینشاند؛
🔹 بر زمین سفره میگسترد و سربهزیر همچون بردگان، دست به غذا میبرد؛
🔹 و...
اینها بخشی از توصیفاتی است که امیرالمؤمنین علیهالسلام از پیامبر رحمت آورده است. (۱)
شیر را بچه همی مانَد بدو
تو به پیغمبر چه میمانی؟ بگو!
قرآن در بیانی منّتآمیز خطاب به پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله میفرماید:
به سبب رحمت و نظرِ مکرمت الهی بر تو، دلت -ای پیامبر!- بر مردمان نرم شد که اگر درشتخو و سختدل میبودی، از پیرامون تو به فرار میگریختند. (۲)
پیامبر در قرآن به رحمت عالمها (رحمة للعالمین) یاد شده است. (۳)
این عوالم کجاست؟ که پیامبر یکتنه بر همهی آنها رحمت است؟ اگر نفس انسانی را در زمرهی بزرگترین عوالم بدانیم، پیامبر، پیش از همه بر نفس و وجود مبارک خویش رحمت آورده است و گر جز این میبود، قرآن او را اسوه و نمونهی اقتباس معرفی نمیکرد.
بیاییم بر نفوس انسانی خویش رحم کنیم و بر آن رحمت آوریم تا مدلول این آیه قرار گیریم که:
بر شما ای پیروان! رسول خدا الگویی پسندیده و نیکوست. (۴)
کلمهی رحمت، جزء رحیمانهترین واژههایی است که در قرآن و حدیث مورد استفاده قرار گرفته است. در معنی رحمت بهتر است بگوییم:
آفتاب آمد دلیل آفتاب!
تو گویی مهربانانهتر و رأفتآمیزتر و لطیفتر از خود واژهی رحمت برای رحمت، معادلی نیست. از این کلمه چه احساسی به ما دست میدهد؟ رحمت چه مناسبتی با شدّت دارد؟ چون که یکی آید دیگری لاجرم میرود. زینروی، آیهی شریفه، شدّت را مناسب رفتار با کفّار میداند و مؤمنان را مطلقاً به رحمت فرا میخوانَد.
در جامعهای که همه در لوای یک پرچم دینی و ملّی رو به سوی یک قبلهی عبادی و سرسپردهی یک آیین و کیش هستند چه جایی برای شدّت و شقاق و جدال؟ اگر مؤمنان برادر یکدیگر خوانده شدهاند، این برادری فطری و دینی -که به اخوّت ملّی نیز پیوند خورده است- تحت چه شرایطی به قهر و شدّت تبدیل میشود؟ آیا ما مجازیم که به اندک اختلاف آرا و سلیقهها و سبکها و مشیها و تفاوت در خُلقوخوها، خط افتراق در حدّ کفر و ایمان و شدّت و رحمت میان یکدیگر بکشیم و سرخود، انواع توجیهات را ببافیم و بر سلیقههای خود، اصطلاحات و واژهها را از متن دین وام کنیم و چه بسا در معانی آن واژهها و کاربری آنها نه مفهومشناسی کنیم و نه زمانشناسی؟
نامگذاری روز هفدهم ربیع، سالروز میلاد پیامبر رحمت به نام روز مهرورزی و اخلاق، آیا یک تفنّن تقویمی است یا یک تذكّر تفهیمی؟ پایبندی به این مهر و عطوفت میان آحاد ملّت و کاهش از ریتم اشتقاق و آهنگ شقاق به عهدهی چه کسانی است؟ آیا میتوان در مقام وعظ و خطابه، سخنرانی و همایش، قلمزنی و رسانه، مهربانانهتر، آشتیجویانهتر، وحدتطلبانهتر، جاذبانهتر سخن گفت و نصیحت کرد و قلم زد و برنامه ساخت؟ یا مهرورزی و اخلاق، تنها زیور یک روز در تقویم است و غیظورزی و شلّاق، رويّهی جاری برخی عادتزدگان به درشتگویی و سخترفتاری؟ این سخن زیبا و حکیمانه، جذب حداکثری و دفع حداقلی، آیا تنها باید در زمرهی کلمات قصار بنشیند و قداست آرمانی یابد یا باید در حیطهی عمل به کار آید و وثاقتِ افعالی بیند؟
سالی یک روز، یادکرد میلاد پیامبر اکرم را داریم. آیا امسال این مناسبت عظیم، میتواند تحولی عظیم را در ارادهی جمعیِ جامعه ایجاد کند؟ اراده به همدلی و مهربانی.
پینویس:
(۱) نهجالبلاغه: خطبه ۱۵۹
(۲) آل عمران: ۱۵۹
(۳) انبیاء: ۱۰۷
(۴) احزاب: ۲۱
🔠 #مکتوب_هفته
🔠 #مهر
🔠 #سال1400
🔠 @Maktoob_Hafte
💠مکتوب هفته💠
مرغان عروسی و عزا !
🖋دکتر محمدعلی فیاضبخش
📚روزنامه اطلاعات
شماره 27943
پنجشنبه ۸ مهرماه ۱۴۰۰
اخبار مربوط به کرونا در ایران، با دقتی خاص (!) از سوی بیبیسی فارسی دنبال میشود؛ بهخصوص آن بخش که به مراسم مذهبی مربوط میشود و بالاخص سفر زائران عتبات و راهیان اربعین.
این دغدغهمندی بیبی در این نزدیک به دوسالِ کرونایی در حالی است که در خود امّالقرای این شبکه، یعنی لندن، چندبار خیزش کرونا در جهشهای ژنتیکی مختلف، کل بریتانیا را دستخوش بحران کرد و سرپیچیها و سرکشیهای انبوهی از مردمان آنجا در برابر پروتکلهای بهداشتی، تقریبا در اروپا جلودار بود. در عینحال، آن میزان که این شبکه برای ایرانیان نگرانی میورزد، اخبار مربوط به سُکنای خود را چندان دغدغه ندارد. درست در زمانی که تجمعات مسابقات ورزشی و کلوبهای دایرِ شبانه و بیاعتناییهای اجتماعی در آن سرزمین، محل شگفتی و بلکه سرزنش دیگر اروپاییان است، این شبکه روز چهارشنبه ۳۱ شهریور از هواپیمایی در تهران گزارش میدهد که (به تعبیر او) دو طبقه مسافر زده به سمت عراق و واویلاه آفریده! آدم میمانَد از اینهمه حس هموطنگرایی از راه دور و قرابتپنداری در غربت!
...و اما داستان پرآب چشم تجمعات و مراسم مذهبی در این نزدیک به دو سال! ⬇️
بدون آنکه بخواهیم بر پارهای افراطیگریها، چه در گفتارها و چه در رفتارها، صحّه بگذاریم و توجیه آوریم، باید اذعان کنیم که در مجموعِ مشاهدات و مشهوراتِ متعارف، مذهبیانِ اهل مراسم و مناسک -در مقایسه با دیگر اقشاری که دلمشغولیهای دیگری داشتند- مراعاتهای بهداشتی و انضباطهای تجمعات را بهمراتب بیشتر مورد توجه قرار دادند. البته زمانی که بیبیجان و دیگر سینهچاکانِ مراعات کرونا از جنجالآفرینی بر سر روزی شش پروازِ شانهبهشانه به شهرهای مختلف ترکیه، بزرگوارانه (!) عبور میکنند و دوربینهاشان را بر چندصدنفر تجمعکرده در فضای باز مرز مهران و شلمچه میچرخانند، همچنان باید بر یک مظلومیّت تاریخی گریست؛ ...و آن، پاپیچ شدن به کسانی است که بر اساس اعتقاد و ایمان و نیز عشق و عرفان (در نهایت ملاحظه و اطمینان) مناسک خود را میجویند و مراحل عشقشان را میپویند.
صاحب این قلم هیچگاه بر قطبیسازی جامعه (مذهبی، نیمهمذهبی، لامذهبی) معتقد نبوده و به شهادت این ستون همواره در جهت مدارا و مسالمت و احتراز از «دوگانهسازیِ» اجتماعی قلم زده است؛ اما ناگفته نماناد که بیشترین فشار روانی در این نزدیک به دو سال بر قشر مذهبیون و متمرکز بر مراسم و مناسک دینی بوده؛ درحالیکه خود دینداران در بیشترین مراتبِ ممکن، دلمشغول پروتکلها بودهاند.
بیبیسی فارسی را رسالتی نانوشته است در قطبیسازی میان مذهبیون و غیرمذهبیون؛ آنهم در حرفهایترین شکل ممکن؛ تعجب اما از خودیهایی است که در مجموعهی مدیریت کروناییِ خود، از بسیاری جوانب و اطراف تغافل میکنند و فقط منتظرند عاشورا و اربعین و شب قدر و غدیری فرا رسد تا مرغ عروسی و عزای خود را بیابند و ذبح کنند!
🔠 #مکتوب_هفته
🔠 #مهر
🔠 #سال1400
🔠 @Maktoob_Hafte
💠مکتوب هفته💠
بیستوهفتم شهریور، روز شعر و ادب پارسی
(روز بزرگداشت استاد شهریار)
🖋دکتر محمدعلی فیاضبخش
📚روزنامه اطلاعات
شماره 27932
پنجشنبه ۲۵ شهریورماه ۱۴۰۰
زبان و ادبیات پارسی به اذعان زبانشناسان، در گروه فاخرترین زبانهای دنیاست. سیر تحول و دگردیسی این زبان از پیش از ساسانیان تا امروز، روندی پرماجرا و سراسر رمز و راز و شگفتی داشته است.
کهنسرزمین پارس با دیرینهزبان پارسی، همواره هویت و صلابت خود را در جغرافیای عالم حفظ کرده و بالیده است. گنجینهی شعر و ادب پارسی، بیتردید سرآمد ذخایر جهانی زبان است. استحکام و ریشهداری این زبان موجب شد که در طول زمان و در تلاطمهای گوناگون روزگاران، کمر خم نکند و از پای ننشیند و حتی در مواجهه با زبان عربی، هویت و اصالت خود را حفظ کند. اگر امروز زبان پارسی آگنده از واژگان عربی است، نه به معنی استحاله در این زبان، بلکه به مفهوم پذیرش هوشمندانه، داوطلبانه و ویرایشگرانهی آن زبان بوده است. کاربری بیشمار لغات عربی در ساختار پارسی، انفعال در برابر زبان عربی نیست؛ بلکه روحبخشی و تقویت زبان پارسی است؛ لیک در بالندگی و بنیهپروری و ماندگارسازی این زبان.
امروز ما همچون نیاکان پارسیزبانمان به پارسی میگوییم و مینویسیم و ورود لغات بیگانه و ازجمله عربی، به هیچ روی نه نام زبان ما را عوض کرده و نه ساختار آن را؛ بلکه مرام زبان ما را مستحکمتر نموده است. این، قوّت و گنجایش زبان پارسی بوده که توانسته علیرغم دربرگیری بیشمار واژگان عربی، همچنان پارسی بمانَد. هیچکس امروز زبان ما را جز به «پارسی» نام نمینهد و شبههی پارسی-عربی نمیبَرد.
بنابراین تلاشهای بیثمر و بیفایده در زدودن واژههای اصالتاً عربی از زبان پارسی، نشانهی عشق به زبان پارسی نیست؛ که اگر ممکن میشد، تا کنون بینتیجه نمانده بود. بسیاری از ملل خاورمیانه پس از نفوذ اسلام در سرزمینهاشان، یکسره زبان پیشین خود را وانهادند و با وجود برخورداری از پیشینهی مستقل ملی و هویتی، عرب شدند؛ زان روی که زبان عربی را همچون ما پارسیان میزبانی نکردند، بلکه یکسره خانه را به او سپردند و نیز میزبانی را؛ ...و خود میهمان آن زبان شدند.
بدین ترتیب، شکایت از این امر، که زبان پارسی آمیخته به عربی است، ناشی از زبانناشناسی است. زبان ما پارسی است و همانگونه که زبانهای اروپایی در عین برخورداری از ریشهی آنگلوساکسونی (و پیش از آن، ریشهی لاتینی یونانی) هویت مستقل خود را دارند، پارسی نیز همچنان پارسی است و بر ماست، تا هماره پارسیاش نگاه داریم.
ریشهی لاتینی و آنگلوساکسونی، ردپای قوی در همهی زبانهای اروپایی دارد، اما هیچکس انگلیسی را آلمانی نمیداند و آلمانی را فرانسوی نمیپندارد و ایتالیایی را اسپانیایی نمیانگارد؛ پس آخر کلام: زبان پارسی پارسی است؛ گیرم در زیستی مسالمتآمیز در طول تاریخ، آغوش مهر و رسانایی و قوّتزایی و منظورپروری خود را به روی زبان عربی گشوده باشد.
امروز نگاهبانی و حرمتنهی به زبان پارسی، وظیفهی ملتی است که هویتش پارسی است و قومیتش (با همهی تنوع و تعدد گویشها) با زبان پارسی شناسنامه میگیرد.
صیانت و ماندگارسازی این گنجینهی میراثبرده از تاریخ و نیاکانمان، در گروِ آشنایی و انس هرچه بیشتر با ذخایر این زبان و بهرهمندی از آثار ادیبان و شاعرانی است که گرچه صدها سال است در خاک خفتهاند، اما میراث ادبیشان تا امروز بر تارک زبان پارسی میدرخشد.
🔠 #مکتوب_هفته
🔠 #شهریور
🔠 #سال1400
🔠 @Maktoob_Hafte
💠مکتوب هفته💠
فراخوانی گسترده، در تنگنای خروج
🖋دکتر محمدعلی فیاضبخش
📚روزنامه اطلاعات
شماره 27920
پنجشنبه ۱۱ شهریورماه ۱۴۰۰
برترین سرمایه و ثروت یک کشور، نیروی انسانی اوست و طبعاً مهمترین مدیریت، مدیریت منابع انسانی.
🔹آیا در کشور ما نیروهای زبده و قابل و متخصص در طراحی و اجرای امور کماند؟
🔹اگر کم نیستند، شناسایی شدهاند؟
🔹اگر شناسایی شدهاند، در سامانهای واحد و جامع تجمیع اطلاعات شدهاند؟
🔹اگر شدهاند، در بزنگاههای نیاز کشور به نیروی انسانی، فراخوانده و دعوت به کار میشوند؟
🔹اگر میشوند، بعد از دورانی از کار و نمایهای از قابلیت، به سرنوشت بعضی وزرای قبلیِ کاربلد و متخصص و درسخوانده در زمینهی کاریشان، دچار نمیشوند؟
🔹...و اگر نمیشوند، چگونه شده است که پس از فراخوان عام رییسجمهور محترم از مردم و نخبگان برای معرفی همکاران جدید، با همان منظومهی گردشیِ تکراریِ قدیمالقدما مواجهایم؟!
دومینوی سؤالات بالا را یک بار دیگر از نظر بگذرانید و سپس مرا از این حیرت به درآورید که چرا در کشوری با بیش از هشتادمیلیون نفوس انسانی و صدهاهزار فارغالتحصیل دانشگاهی، همچنان در دایرهی بستهای از کارگماریهای وزارت و مشاورت به تنگ آمدهایم؟
احترام اشخاص به جای خود؛ اما واکاوی شخصیتِ کاری و قابلیتها و کفایتهای تخصصی و مدیریتی نیز در جای خویش محل تأمل است. حدود یکسوم مقامات کابینهی فعلی، همان منصبداران وزارتی و مشاورتی در دو دولت نهم و دهم هستند و دوسوم باقیمانده نیز از همان تیره و تبار؛ چه در کفایت و تخصص، چه در همبستگی فکری و جناحی.
ماندهام که آیا خروجی واقعی آن سامانهی فراخوان -که بالقوه نقطهی امیدی را در تحول فکری و مدیریتی کشور نوید میداد- همین بود؟ آیا انصافاً نخبگان این ملت و حتی مردم عادی (و اما بصیر و دلسوز) تجمیع و برآیند معرفیهاشان در آن سامانه، اینان بودند؟
تأکید میکنم؛ احترام اشخاصِ نهایتاً برگزیدهشده، به جای خود محفوظ؛ ...و اما آیا احترام کسانی که به سامانهی مزبور اعتماد کردند و دلخوش داشتند و از سر دلسوزی و عشق به کشورشان کسانی را معرفی کردند نیز محفوظ ماند؟
راست و صادقانه بگویم:
من ضمن آنکه روزنهای از امید، بعد از فراخوان سامانهایِ معرفی کارآمدان برای حضور در کابینهی جدید در دلم گشودهشد، اما بنا به تجربهی زیسته، در این پویش شرکت نکردم؛ لکن یقین دارم که بسیار کسانِ نخبه و دلسوز و آیندهنگر، بر این فراخوان لبّیک اجابت گفتند؛ اما و اما، به گمانی نزدیک به یقین میدانم که برآیند آن نظرات، این خروجی نبودهاست؛ چرا؟ اگر «چرایی»اش را میدانستم، که دیگر زحمت خواندن این مکتوب را به شما نمیدادم!
🔠 #مکتوب_هفته
🔠 #شهریور
🔠 #سال1400
🔠 @Maktoob_Hafte
♦️ تاسوعای حسینی ⬆️
🔉 مرحوم علامه مداح
سال ۱۳۵۵ هجری شمسی
مسجد بزازهای تهران
💠 مکتوب هفته پنجشنبه ۱۴۰۰/۵/۲۸ 💠
♦️ عاشورای حسینی ⬇️