maktoob_hafte | Unsorted

Telegram-канал maktoob_hafte - مکتوب هفته

1210

بایگانی و اطّلاع‌رسانی یادداشت‌های جناب آقای دکتر محمّدعلی فیّاض‌بخش در ستون «مکتوب هفته» روزنامه‌ی اطّلاعات توضیح: مجموعه‌ی پیش رو، بایگانی «مکتوب هفته» از سال 1391 تا کنون است؛ هر چند نگارش ستون «مکتوب هفته»، از سال 1384 آغاز شده است.

Subscribe to a channel

مکتوب هفته

💠مکتوب هفته💠
بشارت‌ها و اشارت‌ها !
🖋دکتر محمدعلی فیاض‌بخش

📚روزنامه اطلاعات
شماره 28563
پنج‌شنبه ۷ دی‌ماه ۱۴۰۲

بشارت‌هایی که این روزها از حضور انبوه‌تر طلاب محترم حوزه‌های علمیه در مدارس می‌رسد، شاید در نگاه سطحی، نویدبخش و خوشحال‌کننده باشد، اما قطعاً برای فردابینان و مجرّبان وادی آموزش‌وپرورش جای تأمل و تردید دارد؛ زان روی که آزموده را آزمودن خطاست.

در دو دهه‌ی شصت و هفتاد، نهادی به نام امور تربیتی در مدارس حکم می‌راند. اغلب حکمرانان این وادی، جوانان بیست تا بیست‌وپنج ساله بودند که به صِرف حمل این عنوان، هم‌ در کار مدیریت مدارس اختلال می‌آوردند، هم اغلب با دستی خالی و تهی از ظرایف تربیتی، عهده‌دار تحقق این مدّعای سترگ شده بودند.

بد نیست اعضای اتاق فکر امروز آموزش‌وپرورش، اگر خود در آن زمان جزو دانش‌آموزان بودند، به یاد آورند پاره‌ای مقولات آن دوران را؛ ...و اگر در زمره‌ی معلمان یا مدیران مدارس بوده‌اند، بازخوانی کنند مشکلات ناشی از آن حضورهای خالی از تخصص را؛ گیرم که نامی از «تعهد» را با خود داشتند.

عزیزانی که امروز دغدغه و پروای آموزش‌وپرورشی ایدئولوژیک، آن هم بر مبنای اندیشه‌های مطلق‌انگارانه‌ی خود دارند، فردایی را محتمل ببینند که مانده‌های اعتقاد و ایمان و دلدادگی به سازه‌های شرع و مقررات دینی، از سر دلزدگی یا وادادگیِ اعتراضی از کاسه‌ی دین‌ورزی نسل نوپا خالی شود و کوثر «دینِ مدرسه‌ای» خشک گردد.

درک این نکته دشوار نیست که تربیت دینی و اخلاقی، مانند آموزش ریاضی و فیزیک و زبان خارجی، هم معلومات کافی می‌طلبد و هم روش‌ها و مهارت‌ها و فنون وافی. به صِرف برخورداری از «دانش»، نمی‌توان مطمئن بود که «بینش» لازم نیز فراهم آمده باشد؛ که فن تدریس دین و زبان تفاهم با کودک و نوجوان، ابزاری هدفمند می‌خواهد و هنری فرامند.

آلبرت بندورا (۱۹۶۹)، واضع نظریه‌ی «یادگیری مشاهده‌ای» و یکی از بزرگ‌ترین روان‌شناسان معاصر (درگذشته‌ی ۲۰۲۱)، یادگیری مؤثر و ماندگار را در سه اصل«الگو»، «دریافت» و «استمرار» ذکر کرده است که به ویژه در مقوله‌ی دین و اخلاق، این اصول، شرط لازم‌اند. شرط کافی، افرادی هستند که به فنون و مهارت‌های هم‌زبانی با کودک و نوجوان مجهز شده‌باشند.

…و البته پیش از بندورا، امام صادق علیه‌السلام فرمود:

«دعوت‌کننده‌ی مردم به نیکی‌ها، با اعمال و رفتارتان (الگوسازی) باشید.»

دیگر خود دانید و مدارستان!


🔠 #مکتوب_هفته
🔠 #دی
🔠 #سال1402
🔠 @Maktoob_Hafte

Читать полностью…

مکتوب هفته

💠مکتوب هفته💠
دغدغه‌های نماز
🖋دکتر محمدعلی فیاض‌بخش

📚روزنامه اطلاعات
شماره 28558
پنج‌شنبه ۲۳ آذرماه ۱۴۰۲

دبیر هیئت مرکزی گزینش وزارت آموزش و پرورش:

«مصاحبه‌گران گزینش اجازه‌ی طرح این سؤال که «آیا نماز قضا دارید یا خیر» را ندارند؛ اما می‌توانند بپرسند آیا نماز می‌خوانید یا خیر یا اینکه از چه زمانی شروع به نماز خواندن کردید؟»

این، بخشی از مصاحبه‌ی دبیر مذکور در بهمن‌ماه سال گذشته است. اگر در، همچنان بر همان پاشنه می‌چرخد، جا دارد که بر مکتوب ذیل تأملی شود و اگر پاشنه یا در عوض شده، چه بهتر که از گذشته عبرتی برگرفته شود.

اکنون بنده‌ی حقیرِ جویا و علاقه‌مند کارِ معلمی را در نظر بگیرید در برابر سؤال فوق:

پاسخ‌های احتمالی این بنده در برابر گزینشگر محترم:

1️⃣ اصلاً نماز قضا ندارم و تا جایی که به یاد می‌آورم، از پیش از سن تکلیف شرعی نمازهایم را شروع کردم.
2️⃣ نماز قضا داشتم؛ اما همین مدتی پیش قضای همه را به جای آوردم.
3️⃣ متأسفانه گاهی کاهل‌نمازی می‌کنم؛ اما در صدد هستم اگر مرا گزینش کنید، همه را به وقت و کامل بخوانم.
4️⃣ آیا بهتر نیست به جای سؤال از نماز -که رابطه‌ی شخصی من با خداست، با توجه به اینکه معلم تعلیمات دینی و قرآن نیستم- از تخصص و دانش من در رشته‌ی تدریسم یا فنون کلاس‌‌داری و این قبیل مهارت‌هایم جویا شوید؟

قاعدتاً می‌توان یقین داشت که پاسخ چهارم، مساوی است با مردودی در گزینش.

…و اما سه پاسخ دیگر:
راستی چگونه می‌توان بر این پاسخ‌ها راستی‌آزمایی کرد؟ آیا صِرفِ اعتماد به پاسخِ گزینش‌شونده، مشکل را حل می‌کند؟ پس بنا بر صداقت و راستیِ داوطلبِ معلمی است. خب! چرا این راستی و صداقت در پاسخ چهارم، جوابش مردودی است؟

حال اگر افرادی که سه پاسخ اول را بیان داشته‌اند، خدای نخواسته، واقعیت را نگفته باشند، آیا صفتی به نام دروغ و ریا به اندازه‌ی نماز نخواندن، در روح و روان شاگردان اثر سوء ندارد؟

…و اگر به سه پاسخ اول نیز اعتماد نمی‌کنند، آیا مدتی فرد‌ مزبور را در خانه و اداره و دیگر شئون زندگی‌اش زیرنظر می‌گیرند تا صحت و سقم گفتارش عیان شود؟

آخر این چگونه گزینشی است که هم فرد نمازخوان را وادار به اقرار نماز در نزد غیرِ معبود می‌کند، هم بی‌نماز را به دروغ و ریا وامی‌دارد، هم راست‌گوی بی‌نماز را برای همیشه از نماز دور می‌کند؟

آیا همه‌ی این آشفته‌کاری‌ها، به دغدغه‌ی نمازخوان کردن دانش‌آموزان است؟!

🔠 #مکتوب_هفته
🔠 #آذر
🔠 #سال1402
🔠 @Maktoob_Hafte

Читать полностью…

مکتوب هفته

پیامد مکتوب این هفته، آن دوست مشترک وجیزه را برای پروفسور فرستاد. این یادداشت کوتاهِ سراسر بزرگی و والایی از او بر من رسید:

با عرض سلام و ارادت.

مرا ایشان واقعا شرمنده کردند. خداوند قادر مرا توفیق دهد تا بیشتر مظهر خدمت همنوعان خود باشم.
من هرچه دارم -گرچه کم هست- اما آن هم از خودم نبوده، بلکه از مرحمت الهی و دعای والدین من هست.
من هر چه در این راهرو ثواب کنم، اهدا می‌کنم به والدین عزیزم و همه‌ی حقداران بر من.

با سپاس

Читать полностью…

مکتوب هفته

💠مکتوب هفته💠
صاحبان نام!
🖋دکتر محمدعلی فیاض‌بخش

📚روزنامه اطلاعات
شماره 28540
پنج‌شنبه ۲ آذرماه ۱۴۰۲

یکی از نام‌داران فرهنگی -که کاش مانند بی‌شمار فرهیختگان کشور، در همان کسوت فرهنگ متمرکز می‌ماند- اخیراً گفته‌اند: «کسی را نمی‌شناسم که پیش از انقلاب، نام فرزندش را زینب گذاشته‌باشد!»

البته این مقدار دقت را در این جمله دیدم که علی‌رغم محتوای مناقشه‌برانگیزش، از فعل «نمی‌شناسم» استفاده شد و نه فعل «وجود ندارد.».

این که افرادی از سر اعتقاد و دلبستگی، معنویات انقلاب را در اموری از این قبیل، مانند اسم‌گذاری فرزندان یا اقبال به مراسم و مناسک و ظواهرِ شمایلی و رفتاری جست‌وجو کنند، به احتمال زیاد ناقض و نافی همان نیت دلبستگی و اعتقادشان خواهد‌ شد؛ چرا که در هر دو گروهِ دلبسته و نادلبسته، هم نام دلارام (یا پدرآرا!) هست و هم نام سکینه و زینب و هم هزاران نام دیگر؛ و بر خلاف ضرب‌المثل، نام‌های آدمیان عادی از آسمان نمی‌بارد، بلکه از دل و ذوق اطرافیان می‌آید.

اصولاً جولان دادن بر موضوعی مانند نام‌گذاری‌ها، از جمله نام فرزند، چه دخلی در مورد قضاوت‌ِ اعتقادات و امور شخصی و انتخابی مانند مذهب افراد دارد؟ نام بعضی از فرزندان امام علی علیه‌السلام و برخی دیگر از ائمه‌ی شیعه علیهم‌السلام را جست‌جو کنید تا ببینید ما نباید کاسه‌ی داغ‌تر از آش شویم و اموری بنیانی مانند عقیده را به صِرفِ سلیقه به چالش بکشیم.

وانگهی! این بزرگواران بد نیست -اگر مبانی حُکمی و حِکَمی‌شان، از جمله نام‌گذاری‌هاست- به اسامی ریز و درشتِ یک‌درمیانِ صاحبانِ مناصب در همین نظام بنگرند تا ببینند اگر مبنای قضاوت‌ها، نامِ نهاده در خانه بعد از تولد افراد است، چه تعداد از آدمیان باید از این مناصب حذف می‌شدند!
در این خصوص، نگاهی به نامِ دولتمردان مهرورز دهه‌ی پیش، نیز اصلاحیان و معتدلان و اصولیان دیروز و نواصولگرایان امروز بیفکنید! …و اصولاً صاحب این قلم، برای چنین امرِ عرفی و قراردادی و ذوقی، محلی از اِعرابِ بحث نمی‌بیند و همین مقدار را به ضرورت آورد.

…و تا یادم نرفته نیز بگویم، بسیاری از صاحبان مناصبِ امروزی (و حتی دیروزیان چهار دهه‌ی اخیر) -که دارای اسامی‌ای غیر از جنس زینبی و حسینی هستند- بیشترشان متولدان پیشاانقلاب هستند؛ پساانقلابی‌هاشان که جای خود دارند!

🔠 #مکتوب_هفته
🔠 #آذر
🔠 #سال1402
🔠 @Maktoob_Hafte

Читать полностью…

مکتوب هفته

💠مکتوب هفته💠
بازهم زمزمه‌های استیضاح
🖋دکتر محمدعلی فیاض‌بخش

📚روزنامه اطلاعات
شماره 28528
پنج‌شنبه ۱۸ آبان‌ماه ۱۴۰۲

اگر تاریخچه‌ی فرازوفرود استیضاح‌ها در سالیان اخیر را از نظر بگذرانیم، یک‌تنه سهم آموزش‌وپرورش چشمگیر است! تو گویی این میدان همچنان عرصه‌ای است برای آزمون و خطای این و آن؛ نیز زورآزمایی هرازچندگاه مجلسیان و دولتیان. وزن و روند انتصابات در این وزارتخانه‌ی بنیادین، از صدر تا میانه، از یک‌سو این استیضاح‌ها را به‌ظاهر موجه می‌نماید و از دگرسو آزموده‌ها را در بوته‌ی آزمون‌های چندباره می‌نشانَد.

پیش‌تر در این ستون نوشته‌بودم که عزل‌و‌نصب‌های وزارتی در این نهاد پرعائله، چندان کارساز نیست؛ تا زمانی که دو عامل تعیین‌کننده به عنوان مداخله‌گرهای مزاحم (اصطلاح آماری)، خطاهای شناختی ایجاد می‌کنند؛ این دو فاکتور عبارتند از:

1️⃣ بودجه‌ای که هیچ‌گونه موازنه‌ای با حجم کار ندارد؛
2️⃣ نهادهای موازی‌ای که تمرکز برنامه‌ریزی را از مغز این وزارتخانه می‌ستانند و گردش خون را در قلب او مختل می‌کنند.


این‌گونه است که هر وزیر، میراث‌دار دولت مستعجلی می‌شود که آش نیم‌پخته را باید به سرآشپز بعدی وانهد؛ با ذائقه‌ی دیگری و دست‌ورزی (!) دیگری.
در این روند، طبیعی است اگر ببینیم، وقت زیادی از وزرای محترم، صرف سخنرانی و تأکید و تأیید بر چیزهایی شود که همچنان پس از چهاردهه باید بشوند!

اگر به کارنامه‌ی درصحنه‌ی وزیر محترم فعلی نگاهی بیندازیم، همین روند است ( پشت صحنه را بی‌خبرم):

▪️تغییر بیست‌هزار مدیر مدرسه در آستانه‌ی سال تحصیلی؛
▪️درخواست از والدین برای تدریس نوبتی در کلاس‌ها برای پوشش کمبود معلم؛
▪️طبق معمول، فرافکنی بار کاستی‌ها به دوش دولت و دولت‌های پیشین؛
▪️…و مسائلی در همین مزاج.

اکنون اگر شما جای وزیر محترم بودید و از توان سخنوری خوبی هم برخوردار می‌بودید، آیا به تهدید اروپا و آمریکا برنمی‌آمدید که: «تا زمانی که از وحشیگری دست برندارند، نه به آن‌جاها سفر می‌کنیم و نه مقاله‌ای برایشان ارسال؟!»
...و یا پیش‌بینی نمی‌کردید: «اگر متخصصان غیربومی، آمریکا را ترک کنند، یک‌ماهه فرو می‌پاشد؟»
...و‌ یا آن که «معلمان را از افراد زیر بیست‌سال انتخاب نمی‌کردید تا بتوانند شکاف نسلی را درک کنند؟!»

خب! وقتی دستمان از هزارجا بسته است در مدیریتِ «جوهرِ» آموزش‌وپرورش باید با «عوارض»، وقت را پر کنیم که:

زانک دل جوهر بوَد، گفتن عَرَض
پس طُفیل آمد عَرَض، جوهر غَرَض

تا مبدّل گشت جوهر زین عر‌َض
چون ز پرهیزی که زایل شد مرض

(مثنوی؛ دفتر دوم)


🔠 #مکتوب_هفته
🔠 #آبان
🔠 #سال1402
🔠 @Maktoob_Hafte

Читать полностью…

مکتوب هفته

💠مکتوب هفته💠
همچنان دیوار کوتاه آموز‌ش‌وپرورش
🖋دکتر محمدعلی فیاض‌بخش

📚روزنامه اطلاعات
شماره 28516
پنج‌شنبه ۴ آبان‌ماه ۱۴۰۲

یکی از مشاهیر منبریانِ این سال‌ها، اخیراً در نقد سکون نسبی در حمایت ملّی از وقایع جنگ غزه، چنگ به صورت آموزش‌و‌پرورش کشیده و در غیظ و بغض، حکم به تعطیلی آموزش‌وپرورشی کرده که به زعم ایشان، بچه‌ها را یاریگر مظلومان تربیت نمی‌کند.

سکه‌ی رایج برخی از اهل منابر است که در جوها و موقعیت‌های «خودمخاطب‌پنداری» چیزهایی می‌گویند که به روایت و حکایتِ سعدیِ جان، بعد از گفتن، تازه با خود می‌اندیشند که چه گفته‌اند؟! (دیباچه‌ی گلستان)

1️⃣ آموزش‌وپرورش دقیقاً باید چه کند تا محصولاتش حامی مظلومان باشند؟ انباشتن کتاب‌های درسی از روایت فداکاری‌های جان‌برکفان دفاع مقدس، سنگین کردن کفه‌ی جهاد و ایثار و خروش علیه ظالمان، در مقابل دیگر سازه‌های اخلاقی -که در دین و ملّیت ما موج می‌زند- و‌ دیگر تعلیمات و تبلیغات مستمر در حمایت از مظلومان فلسطین و یمن و لبنان و عراق، چرا (به زعم آن بزرگوار)، همچنان نتوانسته روحیه‌ی حمایت از مظلوم را در دانش‌آموزان به وجود آورَد؟ دقیقاً مشکل کجاست؟!

2️⃣ چرا این بزرگواران، همه‌ی معنای «حمایت از مظلوم» را در کف خیابان‌ها و برافراشتن بیرق‌ها خلاصه می‌کنند؟ اگر بعد از این‌همه حمایت زبانی و خیابانی، خودِ این بزرگان، یک‌بار لباس رزم بپوشند و در میدان‌ها حضور یابند، آیا بچه‌های مدرسه‌ای الگو نمی‌گیرند؟ ...و آنگاه از این حالت بی‌عملی و بی‌احساسی نسبت به مظلومان به در نمی‌آیند؟!

3️⃣ بچه‌های دانش‌آموز دقیقاً چه کنند تا نشان دهند حامی مظلومان عالم هستند؟ پول بدهند؟ کلاس‌های درس را تعطیل کنند؟ لباس رزم بپوشند؟ انشا بنویسند؟ …چه کنند؟ بزرگ‌ترهاشان چه کرده‌اند که اینان نیز همان کنند؟ اگر بگویید تقصیر از آموزش‌وپرورشی است که چنین حال بی‌حسی و بی‌رگی را دامن زده، گویم: متولّی و متکفّل آموزش‌وپرورش چه کسانی بوده و هستند؟! خب! برای آن‌ها فکری کنید؛ چرا بچه‌ها را از مدرسه و‌ تحصیلشان محروم فرمایید؟!

4️⃣ به شما بزرگواران بگویم: اگر اجازه دهید تا آموزش‌وپرورش به وظیفه‌ی ذاتی خود -که تربیت نسل برای آینده است- عمل کند و در عمل، این نهاد عظیم را در آخرین ردیفِ بودجه و توجه و احترام ننشانید، مطمئن باشید، بدون دستور شما و خارج از دغدغه‌ها و‌ نگرانی‌های شما در دفاع از مظلوم، حامی عملی و عقلی و منطقی محرومان در سراسر جهان خواهند شد؛ بنا به فطرت انسانی.

…اما نمی‌شود یک‌پا بر گاز ماشین باشد و همزمان پای دیگر بر ترمز؛ ...و ناله سر دهیم و شکوِه آوریم که چرا نمی‌رود!

🔠 #مکتوب_هفته
🔠 #آبان
🔠 #سال1402
🔠 @Maktoob_Hafte

Читать полностью…

مکتوب هفته

💠مکتوب هفته💠
اخلاق جنگ!
🖋دکتر محمدعلی فیاض‌بخش

📚روزنامه اطلاعات
شماره 28499
پنج‌شنبه ۲۰ مهرماه ۱۴۰۲

یک‌دهه پیش از تولد نسل ما، جرثومه‌ای به نام اسراییل در قلب کشورهای عربی رویید. اکنون که بیش از هفت دهه از آن دوران می‌گذرد، جغرافیایی جعلی را در کتاب‌های درسی دنیا در آموزش کودکان می‌بینیم که دنیای مدّعا برداشته در آموزش‌و‌پرورشِ «غیرایدئولوژیک» و «واقع‌نگار!»، به‌عنوان واقعیت (فکت) به خورد دانش‌آموز می‌دهد و ابایی از یک دروغ بزرگ تاریخی ندارد.

همان کتاب‌ها در برخی از همان کشورهای به ظاهر غیرایدئولوژیک، هنگام آموزشِ فکتی (!) به نام هم‌‌جنس‌گرایی و عرفی‌سازیِ آن، اصلاً باکیشان نیست که مروّجِ یک ایدئولوژیِ اقلیّتی، اما در بسته‌بندیِ رنگیِ اباحه‌گری و حساسیت‌زدایی از یک «فکت» اخلاقی باشند که از زمان ظهور بشر بر پشت خاک، همیشه به چشم یک ناهنجاری بدان نگریسته می‌شده‌ است.

در چنین دنیای دیوانه‌ای -که هرچه به عقلِ پسامدرنیسم نزدیک‌تر می‌شود، در اخلاق و سیاست وحشی‌تر می‌گردد- عده‌ای دایگان دلسوزتر از مادر، علَمِ اخلاق در جنگی نابرابر را سر دست می‌گیرند -جنگی که برای بازگشت به خانه‌ی سه نسلِ آواره است- و از «اخلاقِ جنگ!» سخن می‌گویند.

همان‌ها که با حساسیت‌زدایی از صدها سازه‌ی اخلاقی، هم هم‌جنس‌گرایی را به اخلاق عرفی تطهیر کردند و هم در جای‌جایِ حفظ منافعشان، اصلِ «دفاع مشروع» را مستمسک بمبارانِ زنان و‌ کودکان در سراسر گیتی ساختند، ناگهان اشک تمساحشان سرازیر می‌شود؛ وقتی یک عقده‌ی انباشته، ناشی از تحقیری هفتاد‌وپنج‌ساله، ساکنانِ محقِ یک سرزمین را به چند رفتار عصبانبت‌آمیز و خارج از عرف و اخلاقِ جنگ وادار می‌کند! این‌جاست که دوباره «اخلاق» باز‌تعریف می‌شود در قاموس‌ کراواتی‌ها و جرثومه‌های عطرزده‌ای که عفونت کشتار و غارت، ژنومِ خلقتشان است.

با دیدن تصاویر خارج از «هنجار و اخلاقِ جنگ»، از هر دو سوی خصومت، هیچ انسانِ طبیعی و عطوفی اشک شوق نمی‌ریزد؛ اما سرازیرشدن اشک تمساح از سوی کراواتی‌های عطرزده‌ی سراپا عفونت‌گرفته، آن هم فقط در زمان شورش و یورشِ چند خانه‌باخته -که در دوسومِ قرن، آواره‌ی باریکه‌ها و تاریک‌خانه‌هاست- انصافاً زجرآور و دماغ‌آزار است؛ چه داخلی‌اش، چه خارجی‌اش.

🔠 #مکتوب_هفته
🔠 #مهر
🔠 #سال1402
🔠 @Maktoob_Hafte

Читать полностью…

مکتوب هفته

💠مکتوب هفته💠
آزمون آزموده‌ها
🖋دکتر محمدعلی فیاض‌بخش

📚روزنامه اطلاعات
شماره 28493
پنج‌شنبه ۶ مهرماه ۱۴۰۲

شنیده‌ها از ترکیب نیروهای برنامه‌ریز و اتاق فکر وزارت آموزش‌وپرورش، طلیعه‌ای از تکرار رخدادهای دهه‌ی شصت را نمایان کرده است؛ رخدادهای ایدئولوژیک‌سازیِ آموزش‌وپرورش.

…در تاریخچه‌ی تحول آموزش‌وپرورش از اوایل قرن بیستم در اروپا، مکاتب گوناگونی را می‌نگریم که با مدّعیات فلسفی گوناگون، داعیه‌دار نظریه‌پردازی در این مهم هستند. این مکاتب تا اواخر قرن بیستم بالغ بر بیست مکتب می‌شدند؛ تا زمانی که پسامدرنیسمِ آموزشی-‌پرورشی به عنوان رقیبی جذّاب و فرامکتبی ظاهر شد.

ایده‌آلیسم و رئالیسم فلسفی از افلاطون و ارسطو شروع شد و به درانداختن نظریات آموزشی-‌پرورشی پرداخت و نهایتاً در قرن هفدهم میلادی، از مکتب طبیعت‌گرایی (ناتورالیسم) سر برآورد و سپس در قرن نوزده و بیست، لیبرالیسم فرهنگی زاده شد. در میان این‌همه «ایسم»، آن‌چه تقریباً هماره غریب ماند، مفهوم انسان، به عنوان موجودی صاحب «اراده»، «اختیار و انتخاب» و «مسئولیت‌پذیری» بود.

مکاتب ایدئولوژیک -که از اعتقادات، بسته‌های الزام‌آوری را برای تفکر و عمل، تجویز و بلکه تحمیل می‌کردند- همراه با اقتداریابی دولت‌ها در فراز و نشیبِ تمشیتِ امور رعیّت، پا گرفتند و در قرون وسطی، از قرن پنجم تا پانزدهم میلادی به سلطه‌ی کلیسای مسیحی درآمدند و نهایتاً با تسلّط علوم تجربی بر علوم عقلی در رنسانس، شعار آموزش‌وپرورشِ فراایدئولوژیک، یعنی فارغ و فرارفته از الزامات عقیدتی و رفتاری را در اواخر قرن بیستم، مسلّط بر مدارس ساختند… .

در تحلیل محتوای شعار «آموزش‌و‌پرورشِ فراایدئولوژیک» تناقض‌های درونی نهفته‌است که مقصودِ این نوشتار نیست؛ اما آن‌چه امروز برای آموزش‌وپرورش کشور ما مهم‌تر از نان شب می‌نماید، توجه به این نکات است:

🔹نهادینه‌سازی عقیده در دانش‌آموز از معبر تعقّل و گفت‌وگو می‌گذرد و‌ نه دستورالعمل‌های وزارتی؛
🔹تربیت اخلاقی دانش‌آموز در فضای الگویی و مشاهده‌ای صورت می‌گیرد؛ نه در فضای القایی و اجباری (نظریه‌ی بندورا؛ ۱۹۶۵)؛ (کونوا دعاة‌ الناس بأعمالکم؛ امام صادق‌ علیه‌السلام)؛
🔹تربیت نسل مسئولیت‌پذیر از مسیر مشارکت‌دهیِ دانش‌آموز در امور مرتبط با خود در مدرسه بالندگی می‌یابد؛ نه از طریق دستور و تحکّم؛
🔹…در یک کلام، تربیت، رسوخ عقیده در قلب و بروز رفتارِ انتخابی و اختیاری در عمل است؛ جز این، می‌شود ایدئولوژی‌گرایی در آموزش‌وپروش که در مدرسه، مُنقاد و مطیع می‌سازد و در بیرون مدرسه، متمرّد و نافرمان.

اکنون اتاق فکر آموزش‌وپرورش ما در صدد آزمون کدام آزموده‌ها در طول یک قرن تعلیم و تربیت اروپاست؟!

🔠 #مکتوب_هفته
🔠 #مهر
🔠 #سال1402
🔠 @Maktoob_Hafte

Читать полностью…

مکتوب هفته

💠مکتوب هفته💠
آخر کم از آن که...؟!
🖋دکتر محمدعلی فیاض‌بخش

📚روزنامه اطلاعات
شماره 28483
چهارشنبه ۲۲ شهریورماه ۱۴۰۲

عذرخواستن از ادامه‌ی کار برخی استادان دانشگاه به دلایل اداری، حرفه‌ای یا سیاسی، درحال تبدیل شدن به یک معضل اجتماعی-فرهنگی است که البته بدون تبعات سیاسی هم نخواهد بود.

در دولت به‌اصطلاح مهرورز -که رئیسش اخیراً در مراسم انجام‌نشده‌ی رسیدگی قضایی‌اش، دادِ سخن داد و انگار او نبوده که بنیان بسیاری از این مهرورزی‌ها(!) را نهاده- موجی از بازنشستگی زودهنگام و عذرخواهی‌های محترمانه(!) به راه افتاد و البته سونامی استادان جدید و تازه‌نفس به درون دانشگاه‌ها نیز کاریزش از همان زمان بود. نتیجه‌ی آن موجِ برون‌ریز و آن سونامیِ درون‌‌ریز، آن شد که امروز، لااقل در حوزه‌ی علوم انسانی، رکودی محتوایی، علی‌رغم کپی‌سازی‌های آزارنده‌ی رساله‌های ارشد و دکتری را شاهدیم.

یکی از تبعات آن ساده‌سازیِ علم و سهولت‌پیشگی در به‌کارگیری مدرّسان، بازشدن ساده و آسان و بیش از اندازه سهل‌گیرانه در منافذ پذیرش دانشجو بود که پایین‌ترین‌ها از حیث رتبه و تراز، بر صندلی‌های علم‌آموزی علوم انسانی نشستند و مجال را در کلاس‌ها برای کسانی که با رتبه‌های بالا و از سرِ انتخابِ آگاهانه نشسته‌ بودند تنگ کردند.

استادان علوم انسانی تقریباً در همه‌ی دانشگاه‌ها شاهد آن‌اند که کثیری از دانشجویان در درک ادبیات فارسی در حد متوسط و نه فاخر، ناتوان‌اند؛ با زبان فارسیِ اینستاگرامی مأنوس‌ترند تا متن متوسط نویسندگان بازاری؛ چه رسد درک و تلذّد از قلم نخبگان ادب پارسی؛ سعدیِ جان که دیگر این‌جا جایی ندارد!
خط و کتابت این کثیر دانشجویان -که عمدتاً در برگه‌های امتحانیشان نمایان است- به زحمت از مرز خط کلاس سوم و چهارم دبستان عبور کرده؛ چه رسد که از خزانه‌ی خالی واژگانشان نقشی ادیبانه بر مکتوباتشان دیده ‌شود.

در دیگر حوزه‌ها البته مدرّسان مربوط باید گزارش دهند و بعید می‌دانم لااقل در بخش ادبیاتِ خواندن و نوشتنِ رسمی و نه محاوره‌ای، وضعیتی بهتر داشته باشند.

برخی مسئولان -که امروز زبان عذرخواهیشان(!) در ادامه‌ی کار برخی استادان، تیز و برّا شده- یا خود نیز از ابزار و اسبابِ پیش‌گفته فارغ‌اند یا اصولاً آینده‌ای را در آینه‌ی زمان برای عرصه‌ی علم و دانش و ادبیات و هنر و فرهنگِ فاخر و نفیس و ماندگار نمی‌بینند.

لااقل بر کسانی که می‌بینند، این رسالت هست که به زبان حال و قال بگویند:
آخر کم از آن، که دست‌وپایی بزنیم؟!

🔠 #مکتوب_هفته
🔠 #شهریور
🔠 #سال1402
🔠 @Maktoob_Hafte

Читать полностью…

مکتوب هفته

💠مکتوب هفته💠
دردم از یار است و درمان نیز هم!
🖋دکتر محمدعلی فیاض‌بخش

📚روزنامه اطلاعات
شماره 28469
پنجشنبه ۲ شهریورماه ۱۴۰۲

تازگی‌ها در نطق‌های پیش و پس از دستور برخی نمایندگان مجلس سخنانی شنیده می‌شود که قطراتی از دریای حرف‌های مردم است؛ مثلاً ارزاق و مسکن و خودرو و اخیراً دارو و درمان؛ ...و البته رییس نمایندگان از ضیق اینترنت.

خدایا ! این بازه‌های تکراری چهارسال یک‌بار را از ما مگیر و این حجم از دل‌خوشی‌هامان را بر ما گوارا بپسند! که بالاخره در نزدیکای خط پایانِ چهارساله‌های مجلس‌ها، جنس برخی، آن هم فقط برخی، از نمایندگان به جنس مردم نزدیک می‌شود؛ همان‌گونه که اخیراً یکی از کابینه‌نشینان نوید داد که زندگی مردان بالای دولت در حال تقریب به زیست مردم است؛ و خدایا شکرت!

چه حالی دست داد چند روز پیش ما را؛ که یکی از نمایندگان فریاد برآورد که برخی بیمارستان‌ها برای انتقال بیمار به اتاق عمل زیرمیزی دریافت می‌کنند؛ هم حال عِشوه از شوق که بالاخره کسی از تریبون‌داران خطر کرد و‌ گفت؛ هم حال غَشوه از مرگ، که عجب! آیا زیرمیزی به سرحدّاتِ بازی مرگ و زندگی هم دست‌ انداخته است؟!

آقایان!
راستش را بخواهید، مشکلات دارو و درمان از مرز مغازله‌ها و بیت‌های عاشقانه‌ی هم‌دلی و هم‌دردیِ شمایانِ رمانتیک و دل‌نازک رد شده و به وادی هراس‌آوری از بازی مرگ و زندگی رسیده؛ داروهای خاص ‌و نایاب و بسیار گران برای بیماران خاص زیر چشم مور؛ سرم تقویتی برای پیران و سال‌خوردگان در حکم پوست سمور؛ ملزومات اتاق عمل برای جراحی‌های سرپایی زیر بغل مار؛ ...و حضرات از یک‌سو نوید تولید داخل و انبارهای پر را می‌دهند و از دگرسو، گروه‌های سیاسیِ رقیبشان از بازار سیاه دارو و سرگردانی مردم از شرقِ شهر به غربِ شهر و زیرمیزی می‌گویند و البته این مردم‌اند که فارغ از هر دو گروه، درمانده‌ی دردند و وامانده‌ی دارو؛ خدایا ! پرتقال‌فروش کو؟!

🔠 #مکتوب_هفته
🔠 #شهریور
🔠 #سال1402
🔠 @Maktoob_Hafte

Читать полностью…

مکتوب هفته

💠مکتوب هفته💠
آزموده‌ها و نیاموخته‌ها
🖋دکتر محمدعلی فیاض‌بخش

📚روزنامه اطلاعات
شماره 28457
پنجشنبه ۱۹ مردادماه ۱۴۰۲

سالیانی دور در یکی از کشورهای اروپایی -که بیشترین مهاجر را از ترکیه پذیرفته است- خوددعوت‌گرانه هنگام افطار رمضان به مجمعی بزرگ از ایشان رفتم. خیل روزه‌داران مرد و زن، باحجاب و کم‌حجاب و بی‌حجاب، کراواتی و عرقچینی، با ریش انبوه و صورت صیقل سه‌تیغ، همه در کنار هم آرام نشسته بودند. تا افطار، زمان داشتیم. یک گروه از هموطنانشان یک موسیقی سنّتی در حال وهوای رمضانی اجرا می‌کرد. کمی به اذان مانده، سازها را کناری نهادند و یکی از نوازندگان، قرآن گشود و به تلاوت پرداخت، مقارن با غروب، یکی دیگرشان از همان سازنوازان برخاست و اذان گفت و سپس همگی به هم قبولِ طاعت گفتند و روزه گشودند.

من که به طریقی دیگر از خط‌کشی‌های برخی هم‌وطنانم مأنوس بودم و به عهدی دیگر مألوف، ابتدا عجَب آوردم و پیش خود، خدایْگانه، اما شماتت‌گرانه گفتم: «مرحباتان باشد بدین تکثّر و ناهم‌گرایی در رفتار! بابا، شما دیگه کی هستین؟!»

اندکی بعد، که وظیفه‌ی خدایگانی از گرده‌ام فرو نهادم و به بطن ماجرا فرو شدم؛ دیدم از قضا ما ناهم‌گراییم و از خوشِ حادثه، آنان هم‌گرا؛ که به اندک و بیشِ تفاوت‌ها، پنجه در چهره‌ی یکپارچگی خویش نمی‌کشند و تفاوت در حجاب و تشخّصات ظاهری را دستمایه‌ی چالش‌ها و خشونت‌‌ورزی‌ها و بداخلاقی‌ها باهم نمی‌کنند.

اول قدم در امنیت ملّی، یکپارچگی مردمی و افتخار همگانی به شهروندیِ مشترک است. طرح‌نویسان و لایحه‌نگاران و جریمه‌‌سازان، الحق و الانصاف اگر دغدغه و داعیه‌ی وحدت و ملّیت و امنیّت دارند، لااقل در این یک قلم، همه‌ی نظراتِ جامعه‌شناسان و روان‌شناسان و مصلحان و دلسوزان را یک‌جا نادیده نگیرند و پژواکِ سازی را که کوک کرده‌اند -و شاید امروز بی‌صدا باشد- برای فردا و فرداها پیش‌بینی و پیش‌شنوایی کنند.

آخر، تا کجا آزموده را صدباره آزمودن و هیچ نیاموختن؟!


🔠 #مکتوب_هفته
🔠 #مرداد
🔠 #سال1402
🔠 @Maktoob_Hafte

Читать полностью…

مکتوب هفته

💠مکتوب هفته💠
در نسبت میان دین‌ورزی و دین‌داری
🖋دکتر محمدعلی فیاض‌بخش

📚روزنامه اطلاعات
شماره 28443
پنجشنبه ۲۹ تیرماه ۱۴۰۲

یکی از منبریان مشهور و پرآوازه -که آوازشان گاه بلند و گاه کوتاه و گاه موقتاً بی‌صداست- اخیراً عتاب برداشته‌اند که «چرا صف اول جماعت برخی مساجد در انحصار بازنشستگان است و جماعت خلوت؟» و خطاب بر بسیجیان مسجدها آورده‌اند که شما زنده‌اید یا مرده آیا؟!

مخاطبان این خطاب و عتاب‌ها چه کسانی‌اند؟ بازنشستگان؟ پیرمردان و پیرزنان؟ جوانان؟ نوجوانان؟ بسیجیان؟ امامان مساجد؟ تریبون‌دارانِ همیشگیِ ارشاد و توجیهِ مردمان؟

خوب است شیپور را از همان سرِ تنگش بدمیم، تا خوش‌آواتر پژواک کند و صدای ارشاد بر خلایق، به گشادی و‌گشودگی برآید تا بر دل‌ها خوش نشیند و در صف جماعات، نابازنشستگان را نیز بنشانَد.

یا آمارهای اخیر وزیر محترم ارشاد در اقبال جوانان به دین تا بالای هشتاد درصد، به حجت پوشیدن لباس سیاه در محرّم، خالی از دقت و صحّت است یا آن عتاب‌ها و‌ گلایه‌ها بر بسیجیان -که از قضا امروز زنده‌تر از همیشه هستند- خطاست یا اصولاً انتظارات برخی آقایان از دین‌داری -که به دین‌ورزی کاسته شده- مصادیق درستی ندارد.

▪️اولاً: از قدیم‌الایامِ کودکیِ ما، متعارفِ صف اول و دوم جماعات در مساجد، احتراماً یا احتیاطاً در انحصار سالخوردگان بوده است و اگر کودک و نوجوانی فارغ از قوانینِ نانوشته‌ی مساجد خطر می‌کرد و به صف اول می‌لغزید، در میانه‌ی دو‌ نماز مجبور به واپس غلتیدن به صف‌های عقب‌تر می‌شد؛ پس چرا عتاب بر بازنشستگان؟!

▪️ثانیاً: امروز در صفوف اول جماعات، چه چیز تازه‌ای برای نوجوان و جوان وجود دارد تا خود را هرچه نزدیک‌تر به ضریح وجودِ امامِ جماعت برسانَد و در صف اول نماز بگزارَد؟

▪️ثالثاً: گیرم صف اول و دوم از آنِ کم‌سن‌وسال‌ها شد و در تمام دو ماه محرّم و صفر نیز جز جامه‌ی سیاه بر تن آنان دیده نشد؛ آن‌گاه خیال‌ِ دغدغه‌مندان از بابت دین‌داری مردم راحت خواهد شد؟ یا تازه با مطالبات، سؤالات، شبهه‌ها، تعارض‌ها و تناقض‌های ذهنی این گروه سنی مواجه خواهند شد و مجبور به جواب و دلیل و برهان در اقناعِ ایشان؟ آن‌وقت، آیا داریم در پشت دستمان، آن‌چه این نسل می‌طلبد و به مطالبه به میدان می‌آورَد؟

بهتر می‌دانم تا اطلاع ثانوی و پیدایش و آمایش شرایط پاسخ‌گویی به این نسل در باب دین‌داری، فعلاً به همان دین‌ورزی‌شان قانع شویم و در همان صف‌های میانیِ جماعت در مساجد پذیرایشان باشیم.

🔠 #تیر
🔠 #سال1402
🔠 @Maktoob_Hafte

Читать полностью…

مکتوب هفته

💠مکتوب هفته💠
ما در کدام گذرگاه غدیر خم ایستاده‌ایم؟
🖋دکتر محمدعلی فیاض‌بخش



گویند در آن صحرای خشک، ده‌ها‌ هزار نفر به فرمان پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله گرداگرد غدیر شانه‌به‌شانه ایستادند تا پیام خداوند را از زبان رسولش بشنوند.

رسانایی این پیام، چرا در همان زمان نارسا شد و در عبور از کلام پیامبر، در غرور زمانه رسوب کرد؟
از علی علیه‌السلام چه دیده بودند که در تداوم حضورش، بر آن هراس آوردند و پیام پیامبر را هرس کردند و میوه‌ی غدیر را نشکفته چیدند؟

پیامبر درباره‌ی علی گفته بود:
«او در ذات خدا اهل معامله و‌ سهل‌انگاری نیست.»
لابد می‌خواستند دین خدا را پس از پیامبرش، به سهل‌انگاری گیرند و باری‌به‌هرجهت انگارند؛ تو گویی نوایی بوده که بایدش از شور انداخت و صدایی بوده که باید از پژواکش مانع شد.

آنچه در پیام غدیر، می‌رفت تا بیت‌الغزل عاشقانه‌ی همه‌ی اعصار شود، علم‌و‌دانش نبوی بود که می‌بایست از دروازه‌ی تفسیر و تبیین علوی می‌گذشت؛ بر این گذرگاه علم، تاب نیاوردند و باب علم نبی را در طول قرون و اعصار، باز و‌ گشوده برنتافتند. علی علیه‌السلام -پیش از آن‌که از جانشینی پیامبر، زودهنگام برافتد- در جهل مردمان زمانه‌ی خویش، از منبر علم پایین کشیده شد و خسارت، این بود.

امروز ما در کدام گذرگاه غدیر ایستاده‌ایم؟ گذرِ شنیدن جانشینی علی پس از پیامبر و سر نهادن به پیام علوی؟ یا گذر از یک برکه در صحرایی خشک و برهوت؛ ...و‌ همچنان تشنه ماندن در کنار کوثر علوی؟

مبارکی ایام، به تبرک پیام آن ایام است؛ پیام غدیر، قطره‌ستانی از دریای مواج علم نبوی است که در ساحل درربار دانش علوی قابل دستیابی‌است؛ وگرنه بهره‌ی ما نیز از غدیر، هرساله فقط می‌شود مدحی و ثنایی و بس؛ ...و سپس گذرکردن از کوثر علوی به وادی برهوت بی‌دانشی؛ که این هم خسارتی دیگر است.

عید سعید غدیر بر تشنگانی که در برهوت بی‌دانشی، از کوثر فهم و علم غدیر، پیاله‌ای می‌ستانند و‌ کامی از آب حیات علوی تازه می‌کنند، مبارک باد!

🔠 #تیر
🔠 #سال1402
🔠 @Maktoob_Hafte

Читать полностью…

مکتوب هفته

💠مکتوب هفته💠
دین و دنیا
🖋دکتر محمدعلی فیاض‌بخش

📚روزنامه اطلاعات
شماره 28425
چهارشنبه ۷ تیرماه ۱۴۰۲

حدود نیم‌قرن پیش یک شرکت بزرگ ساختمانی ایرانی به سفارش دولت عربستان تجهیزات بهداشتی پیشرفته و عظیمی را در بیابان منا احداث‌کرد که‌ حجاج را در آن وانفسای گرما و فقر امکانات، به رفاهی نسبی در سروسامانِ بهداشتی دسترسی می‌داد. به فاصله‌ی اندکی، کلیه‌ی آن تأسیسات به فتوای مفتیان وهابی با خاک یکسان شد؛ بدین حجت که در زمان پیامبر -صلی‌الله‌علیه‌وآله- چنین امکاناتی نبوده و جز زمین بایر و تفتیده، آن بیابان شناسه‌ای نداشته!

کمتر از دو دهه‌ی بعد، دوباره تأسیساتی به مراتب عظیم‌تر و این بار به مباشرت مستقیم خود سعودی برپا شد و هرسال و هرسال تجهیز بیشتری یافت؛ بدان‌گونه که هم ذبح احشام از آن روال زجرآور و غیرقابل دفاع به کشتارگاه‌هایی مکانیزه بدل شد و هم گوشت‌های قربانی در بسته‌بندی‌های صنعتی راهی مناطق محروم دنیای اسلام گردید. فضایی که به عنوان رمی‌جمرات، همه‌ساله قربانی می‌گرفت و راه‌هایی تنگ و ناایمن در فاصله‌ی اسکان حجاج تا رمی، به شاهراه‌هایی ایمن و گشاده بدل شد و همه‌چیز در پوشش مدیریتی سنجیده به انجام مناسکی دور از تنش و تلفات تغییر شکل داد.

اگر همچنان ‌در بر همان پاشنه‌ی اِفتاء و اقتدار مفتیان آن دیار می‌چرخید، معلوم نبود که تا امروز چیزی به نام حج، انتخاب چند‌درصد از مستطیع‌های این فریضه باقی می‌ماند!

اینکه بالاخره کدام قدرت و قطعیّت بر تحجّر و واپس‌گرایی مفتیان فائق آمد و آن مناظرِ مایه‌ی زجر و ضُجرت را سروسامانی مطلوب داد، از توان تشخیص این قلم دور است؛ اما آنچه مایه‌ی عبرت و پندآموزی است، اینکه سَلفیگری، چه در چهره‌ی اعتقادات و آموزه‌های نظری، چه در وجهه‌ی مناسک و اعمال دینی، نه خیلی دیر، بلکه خیلی زود محکوم به شکست است و دین -اگر دین آخر است- و‌‌ پیامبر، رسول خاتم، چاره‌ی ماندگاری و بقایش اصلاح روزآمد و هم‌پایی‌اش با زمان است.

دین، با سلَفیگری نمی‌پاید؛ همان‌گونه که با زیب‌ و زینت‌افزایی و اباحیگریِ مدرنیسم نمی‌مانَد؛ دین، امر اخروی برای سامان و سُرور دنیوی است؛ باقی، سلایق است و لابد بقای سلیقه‌پردازان!

🔠 #مکتوب_هفته
🔠 #تیر
🔠 #سال1402
🔠 @Maktoob_Hafte

Читать полностью…

مکتوب هفته

💠مکتوب هفته💠
در نسبت میان روشن‌فکری و تفکر
(به مناسبت ۲۹ خرداد، سالروز درگذشت دکتر علی شریعتی)

🖋دکتر محمدعلی فیاض‌بخش

📚روزنامه اطلاعات
شماره 28414
پنج‌شنبه ۲۵ خردادماه ۱۴۰۲

برخی، «روشن‌فکر» و «متفکر» را مترادف انگاشته‌اند و هر «روشن‌فکری» را «متفکر» یا هر «متفکری» را «روشن‌فکر» دانسته‌اند؛ خطاست. این دو واژه هم از نظر مفهوم، التزامی با یکدیگر ندارند و هم از نظر ظهورِ تاریخی لزوماً هم‌نوا و ‌هم‌زمان نبوده‌اند.

تاریخ تفکر به قدمت ظهور بشر‌ است؛ گیرم در برهه‌هایی از این تاریخ، «بی‌خردی» دستمایه‌ی تفکر بوده است. (تاریخ بی‌خردی، باربارا تاکمن، ترجمه‌ی حسن کامشاد). تاریخ روشن‌فکری نیز لزوماً و همیشه بر پایه‌ی تفکر نبوده؛ بلکه گاه نواگریِ خارج از تفکر بوده است. تفکر، روال عادی کندوکاوهای ذهن بشری است و روشن‌فکری، چالشگری بر پاره‌ای تفکرات.
بدین‌ترتیب می‌توان چهار ترکیب از این دو واژه را برای واجدان آن فرض کرد:

۱ 🔹 «متفکران» روشن‌فکر؛
۲ 🔹 «متفکران» غیر روشن‌فکر؛
۳ 🔹 «روشن‌فکران» متفکر؛
۴ 🔹 «روشن‌فکران» غیر متفکر.

در اولی و‌ دومی، اصل بر تفکر است و در سومی و‌ چهارمی، اصل بر روشن‌فکری و جامعه‌ی ما در تعداد «چهارمی‌»‌ها دست بالاتر را دارد!

برای گروه اول، مرحوم حمید عنایت، عبدالکریم سروش و با اندکی ارفاق، شهید محمد حسینی بهشتی را‌ می‌توان ذکر کرد.
برای گروه دوم، از دو ‌چهره‌ی شاخص، شهید مرتضی مطهری و سیدحسین نصر می‌توان نام برد؛ نیز با مسامحه از مرحوم مهدی بازرگان.
شاخص گروه سوم، مرحوم علی شریعتی است، که به اعتقاد من هنوز در این ترکیب، بدیل چشمگیری نیافته است؛ البته انواع بازاری آن را به‌خصوص در خارج از ایران فراوان می‌توان یافت.
در گروه‌ چهارم، دو‌ دوره گفتمان از روشن‌فکران غیر متفکر را می‌توان تمیز داد:

گفتمان روشن‌فکریِ لائیک و روشن‌فکریِ مذهبی.

روشن‌فکریِ لائیک، عمدتاً آمیخته با دغدغه‌ها و دل‌مشغولی‌های سیاسی در کشور ما زاده‌شد (نویسندگان حلقه‌ی لاله‌زار در دهه‌ی چهل) و روشن‌فکریِ مذهبی یا شبه‌مذهبی در چالش با سنت‌ها و نهادهای دینی سربرآورد (اندیشه‌ورزان جبهه‌ی موسوم به اصلاحات در دهه‌ی هفتاد)؛ اما هردو از شاخصه‌های تفکر، پژوهش و روشمندی تقریباً تهی بودند.

«متفکران روشن‌فکر» با تسلطِ دانشی و برخورداری از ذهن پژوهنده و کاوشگر و آشنایی با متدولوژی علمی و نیز تأملات فلسفی، از چهره‌ی جامعه، فرهنگ، دین و دیگر شئون زندگی غبارروبی می‌کنند و گرچه با باور عامه پنجه‌در‌پنجه می‌فکنند، اما با احساسات عوام گلاویز نمی‌شوند؛ چراکه جوهر تفکرشان به آن‌ها آموخته‌است که پوست‌اندازی جامعه از جمود و یا خرافات و رهایی از تحریفات، با جراحیِ خونین ممکن نیست؛ بلکه با سِلم و مدارا میسر است.

«متفکران غیر روشن‌فکر» با دل‌نگرانی از اینکه بر سر شاخ، بن نبرند، قداست تفکر را بر حماسه‌سازی‌های روشن‌فکری ترجیح می‌دهند و هراس آن‌ دارند که در آرایش ابروی جامعه و فرهنگ و دین، چشمش را کور نکنند. زین روی، وسواس و احتیاط در سخن گفتن را چاشنی عمق ‌تفکر می‌کنند و ره به ساحل عافیت می‌سپرند.

«روشن‌فکران متفکر»، اصولاً فکر را در خدمت عمل‌گرایی و «پراگماتیسم» می‌دانند. هرچند که خود اهل تفکرند، اما در پل‌ِ «اندیشه»، بر عبور می‌اندیشند و در منزلگاه تغییر و نوآوری، مقصد و‌ مقصود را می‌جویند.

«روشن‌فکران غیرمتفکر»، با کالای اعتراض و فریادِ سلبی، در بازار بدلی‌فروشان، اشتهای زمانه را عجالتاً با فست‌فودها کور می‌کنند؛ چرا که طبخ درخوری ندارند.

خلاصه:
گروه اول با وفاداری بر ایده‌آلیسم و رئالیسمِ فلسفی و با دستور زبانِ تفکری و‌ مهندسی ذهنیِ ارسطویی در صددند تا منطق ریاضی راسل و نظریه‌ی «ابطال‌پذیری علم» پوپر را ضمیمه‌ی تفکرشان کنند.

گروه دوم، سنت‌های فلسفی و فکری را پرمایه‌تر از آن می‌دانند که مدرنیسم را ملات آن کنند و بر آن سرند که خلوص غربال‌شده‌ی تفکرِ تدریجی در طول تاریخ را از آلایش به گندم‌های آغشته به کاه و شنِ روشن‌فکریِ پُست‌مدرن مصون دارند.

گروه سوم، موج‌آفرینی اجتماعی را مقصد می‌دانند و تفکر را در استخدام تموّج می‌خواهند؛ بدون آنکه طرحی برای فردای تفکر داشته باشند و مصداق این اصل هستند که: «فاقد شیء نمی‌تواند مُعطیِ آن باشد».

...و گروه چهارم، موج‌سواران‌اند بر امواجی که نه لزوماً از سر تفکر، بلکه برخاسته از تشتّت و ابن‌الوقتی، خود برمی‌انگیزند و بر آن برمی‌نشینند؛ درحالی‌که با شروع توفان‌ها، نه ناخدایی می‌دانند و نه قطب‌نما را می‌شناسند.

در جامعه‌ی امروز ایران، سه گروه‌ نخست، بدفُرم، جای را بر گروه چهارم فراخ کرده‌اند و به اجبار یا اختیار، خود گوشه‌ی انزوا گزیده‌اند؛ بهتر بگویم: گروه چهارم، غوغاسالارانه عرصه را بر سه دسته‌ی دیگر سخت تنگ کرده‌اند.

🔠 #مکتوب_هفته
🔠 #خرداد
🔠 #سال1402
🔠 @Maktoob_Hafte

Читать полностью…

مکتوب هفته

💠مکتوب هفته💠
باد صبا
🖋دکتر محمدعلی فیاض‌بخش

📚روزنامه اطلاعات
شماره 28563
پنج‌شنبه ۳۰ آذرماه ۱۴۰۲

در تذکرةالاولیاء مذکور است: صبا بادی‌ است که از زیر عرش خیزد و آن، در وقت صبح وزد. بادی لطیف و خنک است و خوش دارد و در اصطلاح سالکان، باد صبا اشارت است از نفحات رحمانیه که از طرف مشرق روحانیات می آید؛ چنانکه حضرت رسالت‌پناه صلیﷲ علیه و آله و سلم فرمود: إنّي وجدتُ نفس الرّحمان من جانب الیَمَن، مراد از نفس الرّحمان ، بندگی خواجه اویس قرنی است. ( کشّاف اصطلاحات الفنون)

ما بندگان که به لطف رحمان، سزاوار رایگان باد صباییم، در همین یک سال اخیر تا کنون تنها نُه روز از هوای پاک برخوردار بوده‌ایم؛ باد صبامان پیش‌کش!

گویند: بزرگان اهل باطن، هنگام وزیدن باد صبا در طراوت صبحگاهان، قنداقه‌ی نوزادان را در مسیر این باد می‌گرفتند تا رشحاتی از این نسیم رحمانی بر تن و جان نوزادشان بنشیند و از این فیض سحرگاهی محروم نمانند.

فعلاً تا اطلاع ثانویّه، همه‌ی همّت ارباب مدیریّه بر سلب است و‌ نه ایجاب؛ مدارس تعطیل؛ مقتضی مفقود و موانع موجود!

چه شده است ما را در ابتلا به این قبض رحمانی در محرومیت از فیض صبایی که نه تنها باد صبامان با ما سرسنگینی می‌کند، که نفَس‌هامان نیز در برگرفتن رایگان‌ترین موهبتِ طبیعت به خس‌خس افتاده؟ لابد راحت‌ترین تعلیل بر این علیلیِ اشتیاق و ساده‌ترین تحلیل بر این ذلیلیِ استنشاق، آن است که گناهانمان درهای آسمان را بر ما بسته و راه باد را مسدود کرده؛ در عوض دماغمان را به مازوت سپرده و باده‌ی ایاغمان را از اوج لاهوت به حضیض ناسوت کشانده؛ شاید!

…اما این تکرار همه‌ساله در آگندن دماغ به دود و به جایی نرسیدن این‌همه فریاد به داد، شاید نشان از چیزی دیگر هم داشته باشد: نقضِ درایت و نقصِ کفایت؛ که خداوندگار عالم، عالم را بر مدار علّت و معلول نشانده و عقول آدمیان را آن توان عطا‌ کرده تا به توبه‌ و انابه از گناه، رفع انسداد از برکات آفاق کنند و دوباره نفَس در عالم انفس تازه گردانند، اگر ادارات حکومیّه و حضرات بلدیّه نیز اندکی از تعارفات بکاهند و بیشی بر مبلغ افزایند؛ مبلغ زندگی در حدّ نفس‌کشیدن آحاد نفوسیّه!

🔠 #مکتوب_هفته
🔠 #آذر
🔠 #سال1402
🔠 @Maktoob_Hafte

Читать полностью…

مکتوب هفته

💠مکتوب هفته💠
ایده‌های شهر«داری»!
🖋دکتر محمدعلی فیاض‌بخش

📚روزنامه اطلاعات
شماره 28552
پنج‌شنبه ۱۶ آذرماه ۱۴۰۲

آن‌چه در این دوسال‌‌‌ونیم در مورد ایده‌پردازی‌های ناب و مشعشع شهرداری تهران می‌توان به‌وضوح دید، مدیریت «بیلبوردی» است. از سویی معلوم نیست تعداد عریض و طویل اعضای شورای شهر، جز نغمه‌هایی گاه‌وبی‌گاه، که در گم‌شدن پاره‌ای اسناد و ناگهان پیداشدنشان سر می‌دهند، در رفاه شهری و قانونمند کردن راحت و آسایش همشهری‌هاشان چه می‌کنند؟

البته یافتن شاعرانی نورسیده یا دیررسیده و تافتن ادبیاتِ یک‌بیتی بر بالای بیلبوردها شاید در زمره‌ی ایده‌های ناب قلمداد شود؛ یا جمله‌ی «من شهردارم»، هم‌وزن و هم‌آهنگ جمله‌ی رنه دکارت تلقی گردد که گفت: «من می‌اندیشم، پس هستم» و این «هستی» عجالتاً در شهر ما نه در مبلمان شهری، نه در ترافیک شبانه‌روزی، نه در سامان‌دهی تملّک گذرگاه‌های عمومیِ تصرف‌شده توسط سوپرمارکت‌ها و‌میوه‌فروش‌ها و نه در کاستن و پیراستن هوا از آلودگی است و نه حتی در ملاحظات اخلاقی در انتخاب پاره‌ای کلمات که بر پیشانی بیلبوردها نقش می‌بندد؛ مهم آن است که «من شهردارم»!

مهم‌تر آن است که منِ شهروند باید عوارض خانه‌ی مسکونی و خودروی سواری و حضور در خیابان و انواع دیگر صدقات و‌ مبرّات را تمام‌و‌کمال و در وقت مقرّر پرداخت کنم و همچنان در رؤیای نفس کشیدن در پایتخت، گوش به وعده‌های فضایی بسپرم؛ از جمله این وعده‌ی اخیر، که: «وداع تهران با ترافیک و آلودگی هوا».

انصاف دهم؛ چیزی که در شهر ما چشمگیر است و در بسیاری از شهرهای مهم دنیا در این حد نیست، پاکیزگی صبحگاهی به لطف زحمات پاکبانان است. اگر همین عزم در دیگر حوزه‌ها خارج از شوائب سیاسی و صرفاً برای «مناسب‌سازی شهر برای زندگی» صورت گیرد، صورت مسئله، دیگر می‌شود و راه حل‌ها آسان‌تر.

اما تا آن زمان، یعنی تحقق تازه‌ترین وعده، یعنی شکستن کمر قیمت مسکن، خداوندا! این حافظه‌ی تاریخی را -که به مصلحت از ما ستانده‌ای- به لطف و کرمت از سرِ مرحمت به ما بازنگردان! بگذار تا انتظاراتمان در همین حدود نفس کشیدن در شهر و چشم پوشیدن از حقوقِ شهری بمانَد که سرد و گرم شدنمان در شنیدن وعده‌ها و دیدن وعیدها، همین میزان حالِ خوشِ چند روز پاکی هوا به یمن باد صبا را از ما خواهد گرفت؛ آمین!

🔠 #مکتوب_هفته
🔠 #آذر
🔠 #سال1402
🔠 @Maktoob_Hafte

Читать полностью…

مکتوب هفته

💠مکتوب هفته💠
سیر صعودی از مشهد تا دوسلدورف
(محفل یادکردی در شهادت حضرت زهرا علیها‌السّلام)
🖋دکتر محمدعلی فیاض‌بخش

📚روزنامه اطلاعات
شماره 28546
پنج‌شنبه ۹ آذرماه ۱۴۰۲

داستان، روایت پزشک افغان و فوق‌تخصصی‌ است، بدون کارنامه‌ی تحصیل مدرسه‌ای.

سال ۲۰۱۸، روز شنبه‌ای، سالروز شهادت حضرت زهرا علیهاالسّلام، برای سخنرانی به مرکز افغان‌های مقیم شهر کلن آلمان دعوت شده بودم. صبح زود آقایی تماس گرفت و‌ گفت: «من [….] هستم و‌ مأمور شده‌ام که برای آوردن شما از محل اقامتتان به کلن خدمت برسم، لطفا آدرس بدهید.»

در جواب گفتم: «ممنونم! وسیله هست و‌ خدمت خواهم رسید.» به خدمت که رسیدم، جوانی خوش‌سیما را در ردیف اول حاضران یافتم که مشتاقانه می‌شنید. بعداً فهمیدم چهل‌ودو سال دارد و بس جوان‌تر می‌نمود. بعد از سخنرانی، آن جوان پیش آمد و‌ گفت: «من [….]هستم.» خوشوبشی کردیم و دریافتم همان فردی است که مأمور حمل محموله (!) بوده است. ناگهان دوست مشترکی ظاهر شد و‌ به او گفت: «جناب پروفسور [….]سلام!» و رو به من کرد‌ و‌ ادامه داد: «ایشان فوق‌تخصص جرّاحی عروق هستند.» تا کمرم تیر کشید و از سویی در دل خرسند شدم که از جسارت رانندگی ایشان بر خود رهیده بودم.

پروفسور در کمال تواضع گفت: «مایلم زمانی شما را در مطبم معاینه کنم.» (نمی‌دانم چه شواهد اختلال عروقی در من یافته‌بود!) بنده نیز از خداخواسته پذیرفتم.

دو روز بعد طبق قرار در پایان ویزیت بیمارانش به حضورشان رسیدم؛ مرکز تحقیقات پزشکی شهر دوسلدورف. وارد مرکز که شدم، تابلوی راهنما را ورانداز کردم. یک‌درمیان نام پزشکان ایرانی بود؛ با تخصص‌های چشمگیر. تابلوی ایشان این‌گونه بود: پروفسور نجیبِ […..] و همکاران. تازه فهمیدم که ایشان سرتیم یک‌سری دیگر از پزشکان است. معاینه‌ام حدود سه‌ربع طول کشید؛ سونوگرافی از سر تا دُم. جهت آسودگی خاطرتان، شکرخدا هیچ اشکالی در عروق نبود، الّا مختصر وادادگی رگی در ماهیچه پای راست؛ به سبب ایستاده حرف زدن در کلاس؛ بلکه حرف زیادی زدن که یک ماهیچه‌بند تقدیم کرد.

در حین «گپ» در این «محفلِ» دونفره (به قول خودِ افغانستانیِ خوش‌واژه‌شان)، دریافتم ایشان یکی از سه متخصص در اروپا هستند که به مهارت «جوش‌ و‌ لحیم رگِ گشاد‌شده در محل واریس» شهره‌اند (اسم تخصصی‌اش در یادم نماند). فردای آن روز نیز قرار بود ایشان وُرک‌شاپی را برای گروهی از پزشکان از سراسر اروپا برای همین «فن» برگزار کند؛ گرچه به شوخی و ملاحت گفت: «بعید می‌دانم یاد بگیرند!»

مرکزی که ایشان در آن‌ مشغول بود، یک مرکز فوق‌تخصصی پژوهشی است؛ بیمار ویزیت می‌کنند، اما بیمارستان نیست.
تواضع، فروتنی، تدیّن و نورانیّت این پزشک، زینت مضاعفی بر شخصیت والای علمی‌اش بود.

پی‌نوشت:
گفت: «کودکی و نوجوانی‌ام را در ایران و در شهر مشهد سپری کردم.» و البته اضافه کرد: «در دوران تحصیلِ مدرسه‌ای در مشهد، به دلیل ملیّتِ افغان، هیچگاه موفق به دریافت کارنامه‌ی تحصیلی نشدم!»

...و‌کارنامه‌ی ‌او اینک در آلمان، حسرت بسیاری از پزشکان اروپایی است.

🔠 #مکتوب_هفته
🔠 #آذر
🔠 #سال1402
🔠 @Maktoob_Hafte

Читать полностью…

مکتوب هفته

💠مکتوب هفته💠
یک مدیر مدرسه
(به مناسبت پنجاهمین سالگرد درگذشت استاد رضا روزبه)
🖋دکتر محمدعلی فیاض‌بخش

📚روزنامه اطلاعات
شماره 28534
پنج‌شنبه ۲۵ آبان‌ماه ۱۴۰۲

دو دهه‌ی سی و‌ چهل خورشیدی، دوران اقبال فرهیختگان در دو حوزه‌ی دین و علم‌ِ روز به فعالیت‌های مدرسه‌ای بود. تلاش‌های پیشینی در امر مدرسه‌داری، عمدتاً به میان‌داری کسانی بود که سفره‌ی مدارس نوین را جز با طبخ دانش بیگانه از دین‌ورزی نمی‌پسندیدند و از دگرسو، متدینان واهمه‌ی آن داشتند که تعلیمات مدرسه‌ای بر ستون اعتقادات و ایمان مذهبی فرزندانشان رعشه افکنَد و زین روی همواره مقاومت در برابر مدرسه‌ای شدن فرزندانشان را به امید در امان ماندن دیانتشان، به راهی‌کردن ایشان به محیط مدارس ترجیح می‌دادند.
این عرصه نیازمند مردانی بود که با شناخت و آگاهی و بصیرت نسبت به هر دو حوزه‌ی دین و دانش، کمر همت بربندند و مفارقت تاریخی میان این دو گستره را به وصلتی نیکو بدل سازند.
ظهور مدارس نوین در بستر اعتقاد و التزام به مبانی دینی و الزامات شریعتی، پیامد چنین نگرش و محصول چنان خطرکردنی بود.

استاد رضا روزبه (ره)، دانش‌آموخته‌ی فیزیک از دانشگاه تهران بود. عمق دانش وی در این رشته و‌ نیز آشنایی و تسلط او در دیگر رشته‌ها در دروس دبیرستانی، اسطوره‌ای علمی را در قامت مدیر مدرسه در نگاه دانش‌آموزان مدرسه‌ی علوی تجسّم داده‌بود. به موازات این وجهه‌ی کم‌نظیر علمی، روح قدّیس‌گونه‌ی او منبعی ریزان بود برای تربیت و صیقل جان نوجوانان؛ در عصری که دین و دانش در یک قهرِ تحمیلی و ناسزاوار به سر می‌بردند.

رویکرد علمی و عملی استاد روزبه در طول هفده سال مدیریت در دبیرستان -که مقارن با مراقبت‌های شدید و بعضاً تنگناهای فراوان از سوی نظام حاکم بود- موجب شد که بنیانِ نهاده‌ی او با درایت و ظرافت از تندبادهای شکننده و بهانه‌جویی‌های تعطیل‌کننده در امان بمانَد؛ آتشی فروزان بر کف دست که شعله‌اش از هیمه‌‌ای بود برنشسته در آتشکده‌ی دل و جانش.

روز ۲۱ آبان ۱۳۵۲ در کلاس نهم، شاهد تشییع او از حیاط دبیرستان بودیم. تا یک هفته پیش از رحلت، در اتاقی مجاور دفتر مدرسه، نیمه‌افتاده بر تشکی، امور مدرسه را رتق‌وفتق می‌کرد و گاه با کمک دو نفر، پله‌ها را بالا می‌رفت تا به کلاس فیزیک دانش‌آموزان برسد؛ در اوج گریبان‌گیری‌اش به سرطان؛ ...و ما دانش‌آموزان، از این مناظر هیچ اعجابی نداشتیم!

روز تشییع، بزرگان و نام‌دارانی را دیدم که جز به آن بهانه، در تمام عمرم نمی‌توانستم از نزدیک ببینمشان؛ از علما و مراجع تهران، تا استادان نام‌آور دانشگاه و البته خیل پرشمار دانش‌آموختگان دبیرستان و انبوه والدین دانش‌آموزان.

او یک مدیر مدرسه در آن روزگاران بود!

🔠 #مکتوب_هفته
🔠 #آبان
🔠 #سال1402
🔠 @Maktoob_Hafte

Читать полностью…

مکتوب هفته

💠مکتوب هفته💠
نشانی‌های اشتباهی
🖋دکتر محمدعلی فیاض‌بخش

📚روزنامه اطلاعات
شماره 28522
پنج‌شنبه ۱۱ آبان‌ماه ۱۴۰۲

«زیاده‌خواهی»، یعنی شما وقت و انرژی خود را بر سر چیزی بگذارید که می‌دانید آن را به دست نمی‌آورید یا شایسته‌ی آن نیستید! نیز یعنی از تجربه‌های گذشته نیاموزید و در را همچنان بر یک پاشنه بچرخانید.

با دیدن صحنه‌ی معلمانِ ایستاده و باشور و اصرار درددل‌کننده با رییسِ کمیسیون آموزش مجلس، نشسته بر صندلیِ گردان و خورنده‌ی تنقّلات، با عرض معذرت شاکی شدم از آن معلمان؛ وگرنه نوع حرکات و سکنات آن نماینده چندان شگفت‌زده‌ام نکرد؛ چرا که قاعده‌ی بسیاری از این حضرات، همین برخوردهای ارباب‌رعیّتی است؛ چرا منِ معلم هنوز این آزموده را صدباره می‌آزمایم؟!

این آقایان همان بزرگوارانی هستند که نه‌تنها هنگام انتخابات، بلکه زمان دعوت شدن برای سخنرانی و افتتاح این‌جا و آن‌جا، یاد عهدنامه‌ی امام علی علیه‌السلام به مالک اشتر می‌افتند؛ روخوانیِ عربی‌اش پیش‌کش؛ اما وقتی گاه به زحمت، همان ترجمه‌ی فارسی‌اش را تلاوت(!) می‌کنند، چه سرودست‌ها که برنمی‌فشانند و چه پای شوق‌ها که بر زمین نمی‌کوبند! …که هان! ای مالک!

آن‌چه‌ محتوای سخنان آن معلمانِ سفرکرده از خوزستان به تبریز و بیتوته نموده پشت درِ دفتر حضرت والا بود، مقصد این نوشتار نیست؛ بلکه سخن در نحوه‌ی برخوردی است که در نگاه و حرکات و تنقّلات و سپس پاسخ‌های آن دردانه‌ی مجلس‌نشین مشهود بود؛ که هان! ای مالک‌الرّقاب!

…و از قضا سخنم این‌ نیست که چرا او چنین‌کرد، بلکه شکوه‌ام آن است که چرا آن‌ معلمان چنان کردند؟! آن معلمان عزیز نمی‌دانستند همان امام علی علیه‌السلام، توصیه‌اش به حاجت‌داران این است:

عَلَيْكُمْ فِي طَلَبِ اَلْحَوَائِجِ بِشِرَافِ اَلنُّفُوسِ ذَوِي اَلْأُصُولِ اَلطَّيِّبَةِ فَإِنَّهَا عِنْدَهُمْ أَقْضَى وَ هِيَ لَدَيْكُمْ أَزْكَى:
نیازهاى خویش را نزد بزرگواران و والاتباران ببرید؛ زیرا نیازهاى شما نزد ایشان رواشدنى‌تر و آن‌ها نزد شما پاکیزه‌ترند.
(غرر الحکم و درر الکلم، ج۱، ص۶۲۱)

🔠 #مکتوب_هفته
🔠 #آبان
🔠 #سال1402
🔠 @Maktoob_Hafte

Читать полностью…

مکتوب هفته

💠مکتوب هفته💠
رفوی جامه‌ی چاک‌شده از صبر
🖋دکتر محمدعلی فیاض‌بخش

📚روزنامه اطلاعات
شماره 28510
پنج‌شنبه ۲۷ مهرماه ۱۴۰۲

خوشبختانه صدایی که در مورد استیضاح وزیر محترم آموزش‌وپرورش برخاسته بود، فروکش کرد؛ تا کی دوباره سومین وزیر، فدیه‌ی چیزی شود که خود تقصیری اساسی در آن ندارد و آن هم برنامه‌ی تحول و توسعه‌ی جامع آموزش‌وپرورش است و تجربه‌ی زیسته‌ی چهل‌ساله نشان می‌دهد که از حوزه‌ی اختیارات وزیر خارج است.

شورای عالی آموزش‌وپرورش متکفّل راهبری راهبردی و درازمدت آموزش‌وپرورش است و دولت، مسئول بودجه‌گذاری و چندین نهاد قانون‌گذاری خارج از مجلس شورای اسلامی، دخیل در امور تودرتوی این وزارت‌خانه؛ حال انصاف دهیم، محلّ اِعراب وزیر -که نوبه‌نو به استیضاح فراخوانده می‌شود و تهدید به واگذاری کرسی وزارت- کجاست؟

آموزش‌وپرورش ما در حوزه‌ی سخت‌افزاری، سخت درمانده است و نالان؛ از مدارس دو و سه‌نوبته بگیرید تا امکانات گرمایش و سرمایش و بعضاً سقف مستحکم بالای سر و در حوزه‌ی نرم‌افزاری، وامانده‌ی کمبود سیصدوده‌هزار نیرو و بیست‌‌وسه‌هزار کلاس درس و کاسه به دست‌گرفته در برابر کسانی که حاضر به ادامه‌ی کار در دوران بازنشستگی نیستند. این انبوه نارسایی را بی‌انصافی است اگر یکسره به سوی وزیرانِ دولتِ مستعجل حواله کنیم و دامنِ «کلانْ‌برنامه‌ریزان» را مبرّا بدانیم.

تردیدی نیست که وزیر قوی و اهل آموزش و از خانواده‌ی بزرگ تعلیم و تربیت، در حکم راننده‌ی ماهر و خوش‌‌دست برای ماشین آموزش‌وپرورش می‌تواند براند؛ اما جا‌ده‌ی زیر پای او و سوخت لوکوموتیو هیولاگونه‌‌ای که‌ هدایتش به دست اوست و معیشت بی‌شمار سرنشینان این قطار، فعلاً در ده‌ها نهاد و ارگان دیگر تمشیت می‌شود و یک وزیر، مهمان چهارساله‌‌ای است که فقط شیفت عوض می‌کند!

«عزم و اراده»، هردو دوستان قدیم‌ بودند! که در پی آن، دیگر صبر چهل‌ساله در سروسامان آموز‌ش‌وپرورش بی‌معنی شده است.

زیدی روزگاری می‌گفت:
«آن قدر قطعنامه بدهید، تا قطعنامه‌دانتان پاره شود.»
فقیر گوید:
«دیگر توصیه به صبر در این مقوله کار نمی‌کند؛ صبردانمان خیلی وقت است که نیازمند رفوست!»

🔠 #مکتوب_هفته
🔠 #مهر
🔠 #سال1402
🔠 @Maktoob_Hafte

Читать полностью…

مکتوب هفته

💠مکتوب هفته💠
سریال هزار و یک شب
🖋دکتر محمدعلی فیاض‌بخش

📚روزنامه اطلاعات
شماره 28493
پنج‌شنبه ۱۳ مهرماه ۱۴۰۲

خبر نخست:
عضو کمیسیون آموزش مجلس ایران از فقدان معلم برای بیش از «۲۳ هزار کلاس» خبر داده است.
او خواستار دخالت مجلس در «وضعیت نابسامان آموزش‌وپرورش» شده است.

خبر دوم:
مدیرکل آموزش‌وپرورش سیستان و بلوچستان از وجود ۱۳۹ هزار بازمانده از تحصیل در این استان خبر داده است. این مقام محلی گفته:
جذب بازماندگان از تحصیل نیازمند حمایت، همراهی و تخصیص ردیف اعتباری خاصی است.

…و این سریال ادامه دارد.

برای توجیه و تعلیل نابسامانی‌هایی از این دست -که در بالا آمد- قاعدتاً کلیشه‌های مأنوس و آشنا نیز همچنان میدان‌دار خواهد بود:

▪️مگر یک‌شبه معضل پیچیده و پرحجم آموزش‌وپرورش قابل حل‌وفصل است؟!
🔹پ.ن. : چند شب دیگر در پس 44 سال بگذرد، کافی‌ است تا آن روز موعودِ موفورالسّرور سر زند و صبح دولتش بدمد؟!

▪️شغل معلمی در میان مشاغل دیگر، از آن‌چنان جذابیت و برانگیزانندگی برخوردار نیست؛ ازیرا سال‌به‌سال با کمبود معلم مواجه هستیم.
🔹پ.ن. : …و البته که ما کمترین تقصیری در عدم جذابیت این شغل و بی‌انگیزگی معلمان نداریم.

▪️فاصله‌ی چشمگیر میان مدارس دولتی و غیرانتفاعی(!) موجب جذب بهترین‌ها در مدارس غیردولتی شده و طبیعتاً مدارس دولتی از کیفیت وامانده‌اند.
🔹پ.ن. : …هرکه خودروی مدل‌بالاتری می‌خواهد، صدالبته که باید قیمتش را بپردازد!

▪️بودجه‌ی این وزارت‌خانه‌ی پرحجم و پرعائله، کفاف آن را نمی‌دهد تا معضلات انباشته در این همه سال را «یک‌شبه!» حل‌وفصل کنیم.

🔹پ.ن : …و در بودجه‌گذاری صدها نهاد و ارگان دولتی و نیمه‌دولتی و غیردولتی، آن‌چنان اولویت‌ها را دقیق سنجیده‌ایم که فعلاً و همچنان، آموزش‌وپرورش در زمره‌ی آخرین نفرات این صف طویل است؛ حتی بعد از بودجه‌گذاری برای همایش‌های تعیین رده‌بندی بانوان بزرگ.

…آری؛ این سریال ادامه دارد.

🔠 #مکتوب_هفته
🔠 #مهر
🔠 #سال1402
🔠 @Maktoob_Hafte

Читать полностью…

مکتوب هفته

💠مکتوب هفته💠
بار خاطر، یا یار شاطر؟
(نظر از زاویه‌ای دیگر بر تکلیف نخبگان اجتماعی)
🖋دکتر محمدعلی فیاض‌بخش

📚روزنامه اطلاعات
شماره 28487
پنج‌شنبه ۳۰ شهریورماه ۱۴۰۲

ساده‌ترین و عافیت‌جویانه‌ترین کار برای نخبگان اجتماعی و فرهنگی هنگام بروز بحران‌ها این است که با موج هیجانات همراه و بلکه بر آن سوار شوند و برای مبادای خود از این نمد کلاهی ببافند و سخت‌ترین و البته مناسب مصالح حال و‌ آینده آن است که برای بحران‌زدایی و زیرساخت‌سازی، مفرّی بجویند و معبری بسازند. راه نخست، جستاری برای اظهار همراهی و همدردیِ صِرف است؛ ولو آن‌که درد، نه‌تنها درمان نشود، بلکه ساکت هم نگردد. راه دوم، در کنار همدلی، فراهم ساختن زمینه‌های دلارامی‌است؛ ...و میان این دو طریق، در عمل فاصله بسیار است.
البته موج‌سواری نخبگان با هیجانات ناشی از بحران‌ها، وجاهتی پوپولیستی برای آنان می‌آورد، لیک در عمل ندیده‌ایم که برای مردمان عادی که درگیر هیجان و برون‌ریزی هستند، ارمغانی آورَد. در پی فرو نشستن بحران، دوباره مردم عادی هستند و هزارویک مشکلی که بدان سبب به خیزششان کشانده بود؛ بعدش چه؟!
گروه دوم نخبگان، اما صابون برخی اتهام‌ها را به تن و جامه‌ی خویش می‌زنند و لیک مراقب‌اند که کف صابون، چشمانشان را ‌نیازارد و نبندد.
اینکه در لایه‌های تودرتوی اندرونیِ سیاست در سرسرای رقابت چه می‌گذرد و خروجی‌هایش چیست و‌ چه‌ها خواهدبود، واگذار اهل سیاست و خطرکردگان میدان قدرت! ...و اما اینکه در گوشه‌ی رینگ زندگیِ مردمان عادی نیز آنچنان صحنه را به غبار و‌ کدورت اضافی بیالاییم تا دیگر چشمشان حریف را هم نتواند ببیند، چیز دیگری است که گاه نخبگان در آن به خطا می‌روند.
به یقین و اطمینان، بر این نظر هستم که در شرایط پیچیده و بعضاً رازآلود امروز، رینگ سخت زندگی مردم را نباید از آنچه هست، سخت‌تر کرد و این سخت‌تر شدن، با دمیدن در کوره‌ی سوزان «امید‌سوزی»، «عصبانیت‌سازی» و «هیجان‌پردازی» ‌است.
نخبه‌ی فرهنگی و اصلاحگر اجتماعی بداند که مردمِ نشسته در تاکسی و ایستاده در صف ارزاق و انتظارکشیده در ایستگاه مترو و هرگوشه‌ی دیگر جامعه، قطعاً بیش‌ از ایشان بلدِ اعتراض و شکایت‌اند و آماده‌ی نفس‌درنفس شدن با ادبیات آه و ناله و شِکوه و دریغ و افسوس. آقای نخبه اگر هنری دارد -و از سر همان هنر، منت نخبگی بر این مردم می‌گذارد و در جایش نانش را می‌خورَد- هنرِ یافتن برون‌رفت‌است از گوشه‌ی رینگ غبارگرفته و حصارکشیده و آن، این است که مربی‌وار به مشت‌خورده‌ی ناتوان، توان و امید دهد و اجازه ندهد، ازپایْ‌نشسته به تماشای مرگ خویش بنشیند؛ وگرنه برای فریادزدنی که در پی‌اش آرام و سکونی ماندگار و کارساز نباشد، مردمانِ دست‌و‌‌پنجه‌نرم کرده در مشکلات، از آقایانِ نخبگان، کاربلدترند! نقش نخبگی آن نیست که اگر خونی از بدن مجروحی می‌رود، به سوگ مرگِ نیامده‌ی او بنشینیم؛ بلکه اگر بلدِ کاریم، خونش را بند بیاوریم، اگر نیستیم، لااقل بختک جلوی رویش نشویم.
اکنون تکلیف امثال من -که گرچه نخبه‌ نیستند، اما به سبب تجربیات و زیسته‌ها، درگیر هیجانات و عصبانیت‌ها نمی‌شوند- آن است که اگر یار مردم نتوانند بود، خاری بر انبان کاهشان نشوند. غرولندافزایی، بدون پذیرش و اقدام مسئولیت انسانی و اجتماعی یا طفره رفتن از عذاب وجدان است و یا کلاه‌بافی از نمَدِ یأس و حِرمان. امروزِ روز، روز تبدیل دلمردگی و یأس و نومیدی به مسئولیت‌پذیری مدنی و اخلاقی و عاطفی است. نه کاسب باید منتظر ادب مشتری بماند تا انصاف ورزد، نه مشتری پیش از ادب‌ورزیِ خود منتظر انصاف کاسب بمانَد. انصاف و آداب، تا همزادانِ توأمان نشوند، وضعیت همین است که هست؛ یعنی کاسب منتظر ادب مشتری است و مشتری منتظر انصاف کاسب؛ چرخه‌ی معیوب!
همه شِکوه و ناله و غرولند دارند و‌ معلوم نیست که بالأخره مخاطب کیست؟ مخاطب، من هستم، شما هستید، آنها هستند. من و شما و آنها، هر سه با هم، و نه منتظر هم، آیا تصمیم داریم کمی عوض شویم؟ ⬇️

اندکی مسئولیت‌پذیرتر، مهربان‌تر، منصف‌تر، مقرراتی‌تر، داننده‌ی فرق عابرپیاده و راننده، مراعات‌کننده‌ی محیط‌زیست، مداراکننده با زیردست؛ و بالاخره، شروع‌کننده از خود.


🔠 #مکتوب_هفته
🔠 #شهریور
🔠 #سال1402
🔠 @Maktoob_Hafte

Читать полностью…

مکتوب هفته

💠مکتوب هفته💠
رعشه‌‌ی احتمالی بر پیکر مدارس
🖋دکتر محمدعلی فیاض‌بخش

📚روزنامه اطلاعات
شماره 28475
پنجشنبه ۹ شهریورماه ۱۴۰۲

اخیراً وزیر محترم آموزش‌وپرورش اظهار داشتند:
در مقطع دبستان، مدرسه‌ی غیرانتفاعی نخواهیم داشت.
البته بهتر است به جای پسوند غیرانتفاعی برای این مدارس، همان عنوان غیردولتی را به کار ببریم.

...و اما در زمانی که وزیر قبلی تعداد بی‌سوادان مطلق در کشور را بالغ بر ۹ میلیون نفر اعلام کرده -که قطعاً تعداد زیادی از آنان کودکان محروم از تحصیل هستند- مسدود کردن این منفذ، یعنی تأسیس دبستان غیردولتی چه کمکی به بهبود وضعیت خواهد کرد؟ ...و در حال حاضر چه ضرری از سوی این مدارس، متوجه آموزش‌وپرورش است؟! یکی از منافع این مدارس برای آموزش‌و‌پرورش، کاستن از بار دولت در بودجه است؛ البته اگر این بودجه‌ی کسرشده، به سوی مدارس دولتی سرریز شود. عدم مدیریت در توزیع بودجه و امکانات برای مدارس دولتی، نباید نشانه‌ی تقصیر را به سمت مدارس غیردولتی روان کند و اگرچه این مدارس، بی‌تقصیر و قصور نیستند، اما باری هرچند اندک را از دوش دولت برداشته‌اند.

افراط‌ها و تندروی‌های دهه‌ی شصت در برخورد با مدارس غیردولتیِ عمدتاً به جامانده از رژیم قبل، نهایتاً در اواخر آن دهه به تصویب تأسیس مدارس غیرانتفاعی (و بعدها، با عنوان غیردولتی) انجامید و چه بسیار کسانی که خود، داعیه‌دار مخالفت با آن‌ مدارس بودند، در شرایط جدید، بانیان مدارس به‌اصطلاح غیرانتفاعی شدند و حتی زنجیره‌ای از این مدارس را با به فراموشی سپردن شعارهای تند اولیه، بنیان نهادند. تا اینجای کار، صرف‌نظر از انگیزه‌های غیرانتفاعیشان(!)، لااقل باربردار بخشی از بودجه‌ی دولت شدند و همین قطره نیز از دریای آموزش‌وپرورش غنیمت بوده و هست.

این که هر وزیر مستعجلی در این وزارت‌خانه‌ی مظلوم، ناگهان یک زیرساخت را نشانه می‌گیرد و با درافکندن یک ارتعاش بر بدنه‌ی آموزش‌وپرورش، این پیکر نحیف را به وارث بعدی خود می‌سپارد، الحق امری تعجب‌برانگیز است!

امیدوارم اظهار فوق، جامه‌ی عمل نپوشد که فعلا صدها مشکلِ متقدّم، در نوبت اصلاح و ترمیم است و جلو انداختن نوبت در تعطیلی یا عدم تأسیس دبستان غیردولتی، دور از حزم و دوراندیشی است.

🔠 #مکتوب_هفته
🔠 #شهریور
🔠 #سال1402
🔠 @Maktoob_Hafte

Читать полностью…

مکتوب هفته

💠مکتوب هفته💠
گذر زیرپوستی از یک رادمردی
🖋دکتر محمدعلی فیاض‌بخش

📚روزنامه اطلاعات
شماره 28463
پنجشنبه ۲۶ مردادماه ۱۴۰۲

هنگامی که تنش‌های اجتماعی، تهدیدی برای وحدت و یکپارچگی در میان مردم می‌شود، با کمال تأسف، جنایتی در این عمق، یعنی حادثه‌ی شاه‌چراغ نیز همدلی لازم را برنمی‌انگیزد و این، زنگ خطری جدی است.

حرامیان نیز فرصت را می‌شمارند؛ یک، دو، سه؛ ...و آن‌گاه که آب را گل‌آلود ببینند، به شکار ماهیان می‌افتند. زبونانه‌ترین شکل خراب‌کاری و ناخن‌کشیدن در چشم جامعه، آن زمانی است که بی‌گناه‌ترین انسان‌ها هدف کورترین جنایات قرار گیرند. زنان و مردان و پیران و جوانانی که دست‌دردست کودکانشان در گوشه‌ای امن، در خلوت‌ترین حالِ دلِ خود، نجوا و دعا و زیارت را مرهم دردی از دردهای خود دیده‌اند و به شخصی‌ترین دفاع برای آرامش خود پناه آورده‌اند: دعا، اشک و آرامش.

بدتر از همه، واکنش، بهتر بگوییم، عدم کنشگری کسانی است که در هزار و یک مسئله‌ی اجتماعی، حاضریراق‌اند به سخن و قلم و پروبال دادن به جوهای تلاطم‌زا و سکون‌زدا؛ در چنین مواقعی اما -که پای عواطف و اعتقادات مذهبی در میان است- به عقده‌‌های از هزارویک‌جا انباشته‌شده، نه ماجرا را بزرگ می‌بینند و نه دیگر، حقوق بشر(!) را سوژه‌ای برای کنشگری می‌یابند؛ لااقل در حقّ آن بی‌گناه‌ترین قربانیِ کورترین ترور. به این پدیده می‌گویند: «گسست و نشست زیرساخت‌های همدلی اجتماعی» که ده‌ها دلیل بر آن می‌توان یافت؛ در رأس همه، قطبی شدن یک جامعه‌ای که عواطفِ هم‌بستگی‌اش در تنش‌های غیرضروری اجتماعی به کاستی و تحلیل رفته است. آیا کوبش بر طبل‌هایی که پژواک ناخوشایندش، مردمان یک کوچه را با همسایگان دو کوچه بالاتر و پایین‌تر غریبه‌ می‌کند، کافی نیست؟!

غم‌بارترین وجه حادثه‌ی شاه‌چراغ، به حاشیه رفتن و پُررنگ ندیدن یک غیرت و حمیّت از سوی یک خادمی بود که با علم به درکف‌داشتن جانش و آگاهی به آن که در کام هیولایی سراپا مسلّح و آماده‌ی خودانفجاری می‌رود، درنگ نکرد و بر خون‌هایی که می‌توانست بیشتر ریخته شود، از دور اشک تمساح و فرار نریخت، بلکه رعدآسا بر آن هیولا فرو ریخت...؛ اما چرا کهنه‌گرایانی که هنوز و همچنان بر ریزعلی‌های خواجوی به حق می‌بالند و جامه‌ی آتش‌زده‌اش را -که مایه‌ی نجات قطاری بی‌سرانجام شد- تقدیس می‌کنند، به این مردی و جان‌برکف‌نهادگی در حرم شاه‌چراغ، زیرپوستی می‌نگرند و می‌گذرند؟ انگار تنش‌ها در بیرون حرم آن‌قدر بالا گرفته، که این ایمن‌سازی و مردافزاری در درون حرم چندان به چشم نمی‌آید!

چند ‌گروه در وهله‌ی نخست و در صف اولِ پاسخ‌گویی به چراییِ این گذارِ زیرپوستی هستند؛ گذارِ بی‌تفاوتی در چنین رخداد شگرفی. به نظر شما کدام کسان و گروه‌ها؟!

🔠 #مکتوب_هفته
🔠 #مرداد
🔠 #سال1402
🔠 @Maktoob_Hafte

Читать полностью…

مکتوب هفته

💠مکتوب هفته💠
امامِ زندگی
🖋دکتر محمدعلی فیاض‌بخش

📚روزنامه اطلاعات
شماره 28448
چهارشنبه ۴ مردادماه ۱۴۰۲

آری؛ مصیبت آن‌قدر بزرگ است که از پنجاه و هفت سال زندگی امام حسین بن علی علیهماالسلام، تنها یک صبح تا ظهرِ پنجاه‌وهفتمین در آخرین روز حیاتش بر ما عیان مانده به‌حق؛ چرا که هرجای دیگر ‌از این زندگی را که می‌خواهی نظر کنی، در تَفّ التهابِ آن نیم‌روز و در شعاع آن شراره‌ی پرسوز در سایه نشسته است.

...و مگر در مورد دیگر امامان معصوم علیهم‌السلام، چه میزان روشنی و نمایانی بر سایه‌های زندگیشان غالب آمده تا در کنار مصیبت‌های وارده بر آنان و سوگ شهادت‌هاشان، سیره‌ی ایشان نیز بازشناخته شود و سوره‌‌های ناطق وجودشان در کنار قرآنِ صامت، بازنمایانده؟

نسل امروز -که برخی خوش‌انگارانه دین‌داری‌شان را به کمیّت و کیفیّت، فراتر از پیش و پیشینیان می‌پندارند- از زندگی و امنِ عیش و پاکی و زلالی حیات امامان معصوم علیهم‌السلام چه می‌داند تا به توصیه‌های الگوپذیری -که از منابر برمی‌خیزد- گوش سپارد و طریقت زندگی‌اش را بر آن منوال نهد؟

از امام سوممان بیاغازیم در پاسخ به سؤالِ پیش‌گفته و دو دیگر امامِ پیش و نُه امام پس از او را به مجالی دگر وا نهیم!

🔹کودکی‌ای که در آغوش مهر و محبتِ نیا و مادر و پدرش سپری کرد و در امنِ ایمانِ خانه‌ی کساء بالید؛

🔹جوانی‌ای که به ادبِ برادری، بر برادر بزرگ‌تر پیشی نگرفت و از لطفِ حُسنِ وی تن‌پوشی حسینی برگرفت و در التزام ادب، صلحِ حسنی را بر برادر گوارا ساخت و بر مدارای وی با خلافت جور، به مصلحتِ امن عیش و بقای مسلمانی گردن نهاد؛

🔹به عُرفِ زندگیِ این دنیایی به کار و‌ کسب و تجارت پرداخت و به لطفِ بزرگ‌زادگی و حُسنِ اصالت، سخاوت بر مردمان را پیشه کرد و عدالت در رفتار و عمل را نمایان؛
🔹تهیدستِ سائل را نه تنها ناامید نکرد، که خواسته‌ی وی را در دیدار چهره‌ی شرم‌آگینش برنتافت و از شکاف دری نیم‌گشوده، کیسه‌ی زر را به وی سپرد تا مبادا زردی زر، آبروی نیازمند را ببرد و سرخی آزادگی‌اش را به زردی نشانَد؛
🔹...و ده‌ها سایه‌روشنِ دیگر که در سایه‌ی چکاچک شمشیرهای یک نیم‌روز، در تاریخ زندگی‌اش به سایه فرو نشسته است.

...حتی کمتر می‌گویند که امام علیه‌السلام، در پنج ماه آخر عمرش، یکسره از حیات گفت و سرود زندگی سرود و اتمام حجّت کرد بر کسانی که جنگ را به تنها انتخابِ وی مبدّل ساختند؛ چرا که زندگی، هرچند اصلی اصیل و مقدس در مرام حسینی بود؛ لیک به هر قیمتی سزاوار نمی‌نمود و زین روی، آخرین انتخابِ ناگزیرش جنگ شد؛ آن هم نه به تیراندازیِ اوّل؛ که گفت: من شروع‌کننده نخواهم بود.

مجلس‌داران و حماسه‌راویان، این نکته را نیز نیک بدانند که:
آری؛ خدا خواست که حسین علیه‌السلام را کشته ببیند؛ اما حسین در طول اراده و خواست خدای خود، تا لحظه‌ی مقدّرِ شهادت، زندگی کرد و زندگی ساخت.

🔠 #مرداد
🔠 #سال1402
🔠 @Maktoob_Hafte

Читать полностью…

مکتوب هفته

💠مکتوب هفته💠
قاب‌های بیشی و کمی
🖋دکتر محمدعلی فیاض‌بخش

📚روزنامه اطلاعات
شماره 28437
پنجشنبه ۲۲ تیرماه ۱۴۰۲

در یکی از تحلیل‌های فردی محترم از نزدیکان دولت، قریب به این مضمون خواندم که:

«آمارها نشان از گرایش و افزایش متمایلان به دین و دین‌ورزی می‌دهد.» *

و عمده حجتی را که بر این مدّعا آورده بودند، شرکت مردم، به‌خصوص جوانان و نوجوانان در مناسک و آیین‌های دینی بوده است. اشاره‌ی نامبرده، به‌ویژه به بهانه‌ی راه‌پیمایی اخیر غدیر، به مراسم اعتکاف و لیالی قدر و پیاده‌روی اربعین و بزرگداشت‌های رجبیّه بود که صدالبته همه‌ی این‌ها:
▪️اولاً نشانی بر دین‌ورزی است و نه لزوماً دلیل دین‌داری؛
▪️ثانیاً برآوردِ آمار آحادِ نسبتاً ثابتِ شرکت‌کننده در این مناسک و آیین‌ها بیشتر از زاویه‌ی انبوه‌نگریِ توده‌ای است و نه آمار ریاضی.

بدیهی است اگر دین را در منظومه‌ی سه‌وجهی «اعتقادات، اخلاقیات، مقرّرات» تعریف کنیم و البته بسترِ نوبه‌نو تغییریابنده‌ی و‌ توسعه‌یافته‌ی مناسک و آیین‌ها را بدان بیفزاییم، باید دقیق‌تر آمار بدهیم.

🔹آیا آماری دقیق و مستند بر پایداری، استحکام و افزایشِ نظام عقیدتی نوجوانان و‌ جوانان -که موضوعِ آموزش‌ها و پردازش‌های عقلی و کلامی است- در دست است؟
🔹آیا پیشانی‌های جامعه در گفتار و رفتار، در قشرهای مختلف اجتماعی، نمایانگر رسوخ و نفوذ اخلاق و آداب دینی است؟
🔹آیا عمل به احکام و مقرّرات و احتراز از محرّمات در یک نمای کلّی در جامعه‌ی ما وجهه‌‌ای چشمگیر دارد؟

چه‌کسی از دین‌‌ورزان، به‌خصوص دین‌دارانِ قدیمی و نه مصلحتی، از صحّت آمار افزایش گرایش دین‌ورزی و دین‌داری خوشحال نمی‌شود؟ ...اما خوشحالیِ ناشی از ظواهرِ موسمیِ همراه با حاشیه‌های گوناگون و بعضاً غیردینی نیز شادمانگی بر میوه‌های گلخانه‌ای‌ است که چون ریشه در خاکی پایا مستحکم نکرده‌اند، چندان مزه و پایداری در ذائقه نیز نخواهند نشاند.

کار سنجش میزان دین‌داری و حتی گرایش‌های دین‌ورزانه، قطعاً در قاب‌های محدود، ولو چشم‌پرکنِ ایام و لیالیِ خاص نمی‌گنجد؛ این قاب را باید منبسط کرد،
▪️اولاً در سنجش عمق اعتقاد؛
▪️ثانیاً در مشاهده‌ی عمق اخلاق؛
▪️ثالثاً در تقیّد عمیق به احکام و مقرّرات.

فقط مراسم و آیین‌ها را با همراهان تقریباً همیشگی و‌ ثابت‌ دیدن و سپس نتیجه‌ی «بیشی» یا «کمی» از آن برگرفتن، با روش تحقیق نمی‌خوانَد؛ گرچه در قاب سیما خوش بیاید و پُر بنشیند.


* رجانیوز؛ ۲۰ تیر ۱۴۰۲


🔠 #تیر
🔠 #سال1402
🔠 @Maktoob_Hafte

Читать полностью…

مکتوب هفته

💠مکتوب هفته💠
پایگاه‌های تابستانی مدارس
🖋دکتر محمدعلی فیاض‌بخش

📚روزنامه اطلاعات
شماره 28431
پنجشنبه ۱۵ تیرماه ۱۴۰۲

از اواسط دهه‌ی شصت، سنّت نیکوی فعالیت‌های تابستانی برای دانش‌آموزان پا گرفت و مدارس بسته به سطح کیفیتِ خود، برنامه‌هایی را برای شاگردان خود به اجرا درآوردند و حتی مساجد و نهادهای مذهبی محلّات وارد این وادی شدند. بگذریم که برخی مدارسِ عمدتاً مذهبی، از پیش از انقلاب، اردوهای تابستانی پیشرفته و مفیدی را برای دانش‌آموزانشان داشتند.

صرف‌نظر از محتواهایی که بنا به عقاید یا سلایق بانیان ارائه می‌شد، نفس مشغول‌ داشتن کودکان و نوجوانان در زمان فراغت موقت از تحصیل و بیکاری طولانی تابستانی، امری سنجیده، ضروری و قابل تمجید بود و هست.

به‌مرور در رقابت‌های مدارس غیردولتی، فعالیت‌های تابستانه بیشتر رنگ درس و تحصیل گرفت و عملاً سال تحصیلی از مهرماه به تیرماه جلو کشیده شد و البته هر مدرسه‌ای بنا به امکانات خود، تنوعاتی کم‌وبیش را در تابستان‌ها به کار افزودند؛ تاجایی‌که موتاسیونِ سلول‌های بیش‌فعالیِ مدارس غیردولتی تا اردوهای خارج از کشور نیز متاستاز کرد و یک کسب پردرآمد همراه با نامِ پررونق به ادا و اطوارِ برندینگ این مدارس افزوده شد.

مدارسی که بی‌ادعا و اطوار، سال‌ها تابستان‌های بچه‌ها را با ورزش و هنر و کاردستی و حلقه‌های ذوق و شوقِ تفریح و تفتّنِ معقول و متعارف پر می‌کردند، بعضاً فعالیت‌های موسوم به جهادی را در گوشه‌وکنار محروم کشور با حضور شاگردانشان کلید زدند؛ این در حالی بوده و هست که مدارسِ جهش‌یافته‌ی موتاسیونی، تورهای تابستانه‌ی اروپایی و آسیایی را در برنامه‌های کاری خود قرار دادند؛ گوارای وجودشان و برندِ ادامه‌ی حضورشان! ...اما بدانیم:

کودک و نوجوان در روزهای بلند و گرم تابستان نیازمند است به:
▪️برخورداری از باشگاه‌ها و زمین‌های ورزشیِ محلّی، لااقل هم‌پای وجود هر مسجد و حسینیه‌ای که تقریبا در هر محله‌ای هست و بیشتر اوقات، درشان بسته‌است؛
▪️اجازه‌ی بازی و شادی در پارک‌هایی پاک و ایمن از خطرات و ناهنجاری‌هایی که بعضاً شکننده‌تر و مصیبت‌زاتر(!) از شل‌حجابی‌اند؛
▪️فراهم‌سازی مهارت‌آموزی‌های فنی و حرفه‌ای و تمرین‌های شغلی با همت و قیادت شوراهای محلات؛
▪️همراهی والدین در تفریحات و حلقه‌های دوستانِ فرزندان؛
▪️پیک‌نیک‌ها و سفرهای کوتاه و تورهای کم‌خرج با میان‌داری مدارس؛
▪️بازتر کردن درهای مساجد و نهادهای مذهبی و خدماتی به روی اقشار مختلف نوجوان، به‌دور از ایدئولوژی‌زدگی‌های مرسوم که فقط به جذب عده‌ای خاص می‌انجامد.

کاش دستگاه حجیم آموزش‌وپرورش دولتی ما را آن‌‌‌ توان، چه سخت‌افزاری و چه نرم‌افزاری، فراهم می‌بود تا به این وظایف ذاتی خود در تابستان‌ها نیز همت گمارَد؛ دریغ!

🔠 #مکتوب_هفته
🔠 #تیر
🔠 #سال1402
🔠 @Maktoob_Hafte

Читать полностью…

مکتوب هفته

💠مکتوب هفته💠
قصه‌های خوب برای بچه‌های خوب
(نوستالژی‌ تابستان‌ها و کتاب قصه)
🖋دکتر محمدعلی فیاض‌بخش

📚روزنامه اطلاعات
شماره 28420
پنج‌شنبه ۱ تیرماه ۱۴۰۲

برندِ قصه در دوران کودکی ما مجموعه‌ی هشت‌جلدی «قصه‌های خوب برای بچه‌های خوب» و نیز چندجلدی «قصه‌های تازه از کتاب‌های کهن» بود؛ به قلم زنده‌یاد مهدی آذریزدی و هر کتاب، ساده و روان‌شده‌ی یک متن فاخر و اصیل از زبان پارسی. مثلاً جلد اولش داستان‌های کلیله و دمنه بود و جلدهای نمی‌دانم چندمش از مرزبان‌نامه و قابوس‌نامه و سندبادنامه و چندمینش از مثنوی و بالاخره قصه‌های شیخ عطار... .

هری‌پاترخوان‌های امروز را که می‌بینم، دقیقا هم‌ذات‌پنداری می‌کنم با همان حال‌وهوای «قصه‌های خوب» و البته نمی‌دانم آن حسّ عجیب و غریبِ محو‌ شدن ما در متن داستان‌ها، چقدرش در حسّ بچه‌های امروز، هنگام خواندن هری‌پاتر و ارباب حلقه‌ها بازتولید می‌شود.

ذائقه‌ی بچه‌های امروز را در داستان‌خواهی و قصه‌خوانی تقریباً می‌شناسم؛ حیف که مزاج خودم همراه نیست و اگر فررندی در این سنین می‌داشتم، با همه‌ی لیبرال‌مسلکی‌ام در تربیت فرزند، این یک قلم را کوتاه نمی‌آمدم. بر عکسِ مامان‌باباهای امروز که از لحظه‌ی میلاد باسعادت دردانه‌شان در یکِ یکِ چهارصدویک، کلاس‌های پی‌فورسی و انواع لگوجات و دوسه رقم زبان خارجی را رزرو‌ می‌کنند و اما فارسی‌دانیِ نازدانه‌هاشان را پشت‌گوش می‌اندازند؛ من با ساده‌شده‌ی گلستان سعدیِ جان در قالب قصه شروع می‌کردم و به موازات، اصل جنس را دستشان می‌دادم.

از هفت‌هشت سالگی، «قصه‌های خوب» را با همان جلد اولش شروع کردیم و داستان خرگوش باهوش؛ که واااااای عجب ماجرای شورانگیزی بود. از جلد نمی‌دانم چندمش که قصه‌های مثنوی بود، داستان کودک حلوافروش در یادم مانده که در همان کودکی -که اندازه‌ی امروز عرفان نمی‌فهمیدم- اشکم را در می‌آورد که:

تا نگرید کودک حلوافروش
بحر رحمت در نمی‌آید به جوش...
و داستان شیخ احمد خضرویّه.

تصورش را بفرمایید!:
بچه‌های امروز در کنار داستان «تهران، خانه‌ی اشباح»، یا «اسپایدرمن»، قصه‌ی کودک حلوافروش را بخوانند و اشکشان از گوشه‌ی چشمشان بچکد! وااای چه منظره‌ی بدیع‌السّاعه‌ و نادرالخلقه‌ای! آن هم در سده‌ی پانزدهم خودمان؛ چه رسد به قرن بیست‌ویکم خودشان!

در مجموعه‌ی کوچک‌ترِ «قصه‌های تازه از کتاب‌های کهن»، کتابی بود به نام «خیر‌ و شرّ»؛ داستان دو آدم خوب و بد به نام ابوخیر و ابوقیر؛ و چه سرگذشتی!
همه‌ی خوبی‌های یک آدم در برابر بدی‌های یک آدمِ دیگر قد برمی‌افراشت و چاره‌ای نمی‌داشتی که تصمیم بگیری خوب باشی! دیگر، ادا و اطوار نظریاتِ وجودی و نئواگزیستانسیالیزم و این‌جور چیز‌ها یک مثقال جا نداشتند برای خودنمایی؛ که‌ مثلاً پشتش را باز بگذار، تا پُستش را خودش بگذارد! خیر؛ پشت و پس و پیشش را چِفت می‌کرد محکم؛ ...و آخرِ حرفِ درست را می‌گفت؛ بی‌توجه به مراعات حقوق کودکِ مصوبه‌ی ژنو! ...و ختم کلام.

آن خوب بود یا این؟ لطفاً به دردسرم نیندازید!
این یک نمه روشنفکرنمایی‌ام را با مجبور کردنم به پاسخ صادقانه به سؤال فوق، نمور نکنید و بر خیالاتتان در مورد حقیر بمانید که‌ چقدر مدافع حقوق کودکان هستم؛ از نوع «هیچ‌کاری به کارشان نداشته‌باشید!»

...اما من هم مثل بقیه‌ی فضلا(!)، بعد از انواع فتاوای روز و پویا و پیشرفته(!) در مورد تربیت کودک، به‌خصوص موادّ دیدنی و شنیدنی و مطالعاتی -که اِندِ روزم- نوبت به فرزند خودم اگر برسد، آخرِ دیروزم؛ بلکه اولِ پریروز.

...و این بدان آوردم که از حقیر، مشورتی برای منابع مطالعاتی فرزندانتان نخواهید که مجبورم به ذائقه‌ی روز فتوا دهم؛ درحالی‌که در خانه‌ام جوری دیگر به نواده‌ام حکم خواهم کرد و این، یحتمل غشّ در معامله خواهدشد!

🔠 #مکتوب_هفته
🔠 #تیر
🔠 #سال1402
🔠 @Maktoob_Hafte

Читать полностью…

مکتوب هفته

💠مکتوب هفته💠
به قدر تشنگی
🖋دکتر محمدعلی فیاض‌بخش

📚روزنامه اطلاعات
شماره 28408
پنج‌شنبه ۱۸ خردادماه ۱۴۰۲

وزیر جدید آموزش و‌ پرورش- که بنیاد سعدی، مدیریت موفق و علمی ایشان را شاهد بوده است- شاید بتوانند بر اساس دانش مرتبطی که دارا هستند، اگرنه توفان، بلکه نسیمی را بر غبارهای نشسته بر این چهره‌ی مظلوم و معصوم جاری کنند و در زمره‌ی معدود وزرای این چهاردهه -که تخصص و دغدغه‌ای در امر آموزش و پرورش داشتند- بدرخشند.

دایره‌ی بسته‌ی انتخاب‌ها، به‌خصوص در دولت مستقرّ فعلی، باید ما را از ایده‌آل‌گرایی در انتصابات دولتی وارهانَد و همین مقدار که کسی را وارد در حیطه‌ی آموزش و مسائل مرتبط بِدان، بر منصب این وزارتخانه ببینیم، خوشحالمان کند.

قابل اغماض و انکار نیست که وضعیت آموزش عمومی و «یادگیری» در تراز استانداردهای بین‌المللی، در کشور ما موقعیتی ناخوشایند دارد. اتفاقات «آموزش گلخانه‌ای» که فعلاً در کشور ما با «المپیادها» شاخص شده، نه تنها نباید فریبنده و اغواکننده باشد، که مایه‌ی نگرانی‌هایی هم هست. اینکه بخشی عظیم از سرمایه‌ی مادی و انسانی آموزشی همه‌ساله مصروف شاخص‌کردن چهره‌های المپیادی در حد یک‌میلیونیُم جمعیت شود، بر اهل نظر راهزنی نمی‌کند و آنان را از عمق ضعف عمومی در ساختار و اجراییات آموزشی غافل نمی‌سازد. نتایج آزمون‌های بین‌المللی پرلز و تیمز برای حوصله‌مندانِ این حیطه گویاتر از آن است که با دیدن حلقه‌‌گل‌های آویخته بر گردن رتبه‌آوران المپیادی کوررنگشان کند.

اگر مقام محترم وزارت آموزش و پرورش برخلاف اسلاف خود بنای بازسازی زیرساخت‌ها و ویرایش روبناها را داشته‌باشند، مناسب است از جمله به نکات ذیل نیز توجه کنند:

1️⃣ غنی‌سازی نیروی انسانی از قِبَل دو امر:
🔹 اختصاص و تجهیز دانشگاه فرهنگیان به نیروهای متعهد به خدمت در آموزش و پرورش، با بالاترین استانداردهای سخت‌افزاری و نرم‌افزاری؛
🔹 بازسازی شئون معلّمی از قِبَل مناسب‌سازی امر معیشتی.

2️⃣ توجه جدی و بودجه‌بندی بدون مسامحه و تعارف برای مدارس فنی و حرفه‌ای و توسعه‌ی «مدرسه-کارگاه»‌ها در کنار خیل انبوه مدارس نظری؛

3️⃣ توجه به مهارت‌آموزی و توانایی‌های خلاقیتی و حل مسئله و توانمندسازی تفکر نقاد در دانش‌آموزان از قِبَل کتب درسیِ غنی‌شده از یافته‌های روان‌شناسی تربیتی و اعتبار نهادن به دستاوردهای آموزشی-پرورشیِ برآمده از تحقیقات و مقالات بین‌المللی؛

بر سیاهه‌ی بالا می‌توان فراوان افزود؛ لیک:

آب دریا را اگر نتوان کشید
هم به قدر تشنگی باید چشید

🔠 #مکتوب_هفته
🔠 #خرداد
🔠 #سال1402
🔠 @Maktoob_Hafte

Читать полностью…
Subscribe to a channel