-
اینجا مینویسم .موزیک گوش میدم .حالمو خوب میکنم اگه چیزی ازینجا برداشتی هشتگشو بذار زیرش بمونه !
از سایه که بیرون بیای،
بخوای گرمای آفتاب رو که حس کنی!
اگه از نقطه امنت که بیرون بیای؛
شاید بسوزی، شاید گُر بگیری،
شاید گرمت شه !
ولی روشنایی رو بالاخره میبینی !
#Rwin
@maneoryan
دریا باش دلبر !
یجوری دریا باش که هرچی رود شم بازم از من پُر نشی .
بازم لبریز نشی ...
من انقدر میتونم از عشق سیرابت کنم ولی تو دریا باش دلبر !
پُر نشو .
زده نشو .
دلبر بمون .
جان نفرسایی ز ما .
ب قول فاضل ک میگه :
پر از شور و شعف باسر بسویت می دوم چون رود
تو دریا باش تا خود را به آغوش تو بسپارم
دریا باش دلبر !
#Rwin
@maneoryan
بهم گفت اگه بپری یعنی خیلی دیوونه ای!
گفتم خب دیوونه بودن چه مزیتی داره؟
گفت هیچی من فقط عاشق دیوونه ها میشم !
ما هم ک اِندِ دیوونه ها ...
#Rwin
@maneoryan
عکاس : #آرین_اکبری
آدمایی که قرار نیست تغییر کنن ؛
فقط حسرت اینو رو دل ما میذارن که میتونستیم ورژنِ بهتری از اون آدم رو داشته باشیم ؛
ولی حیف ...
#Rwin
@maneoryan
چندسال بعد یه بیماری میاد که با نگاه کردن منتقل میشه !
یعنی اگه کسی بهش مبتلا شده باشه تو نگاهش کنی ازش میگیری !
و آدمیزاد هرروز تنها و تنهاتر میشه ...
#Rwin
@maneoryan
بچه ها همیشه همراهشون یه عروسک یا اسباب بازی دارن
به وقت تنهایی !
به وقت ترس !
به وقت خوابیدن !
برای وقتایی که میترسن ، برای آرامش ، برای بو کردن ، برای بوسیدن !
همه جا با خودشون میبرن و اگه عروسکشون پیششون نباشه احساس ترس میکنن ، احساس ناامنی میکنن !
تو واسه من ؛ همون عروسکِ همیشگیِ بچگیامی !
نباشی ، میترسم !
نباشی ، غمگینم !
نباشی ، کودکی ام که روی زمین پامیکوبه تا به عروسکش برسه ...
#Rwin
@maneoryan
صابون ریختم توی عرقی که از دیشب باقی مونده بود.
یکمم ترامادول و یکم از هسته های سیب ک سیانور توش داره !
ریختم توی بطری .
هم زدم .
همزنم .
من مرد و زنم .
پر بزم و صَنَم¹ .
صورتم رو با اسید شستم ک کسی نشناستم .
بعد اثر انگشتامو از بین بردم .
رفتم توی قایقی که منو ببره ازین مرده شور خونه !
ببره جایی ک اگه جنگ هم بود .تن ب تن باشه . رو در رو .
اینجا فقط از پشت خنجر میزنن .
اینجا دیگه چیزی واسه موندن نیس دادا ...
پ.ن : برای مهاجران غیرقانونی !
پ.ن : ¹ صنم : بت . معشوق زیبارو
#Rwin
@maneoryan
عکاس : آرین اکبری
پلک بسته‌ای ازین دنیا و خار در چشمانِ ما کرده‌ای!
این جهانت ارزانی ...
ارزشِ پی بردن به فلسفه‌های پیدایش اگر اینست که چشم و گوشِ مارا بگیری ؛ هیچ نیارزد !
و ما سیبِ سرخِ دستانِ آدم و حوا نیستیم که کِرم در تنبانشان اندازیم که مارا ببلعد که شاید به علم و دانش و آگاهی دست یابد و آخرسر ،سَر از برهوتِ بی نظمی هایی که آن هم به بیگ‌بنگ ربطش دهند ، دراریم !
چشمانِ مارا پس بده و سیبت را پس بگیر !
بِگُذار به زمانی برگردیم که با برگِ درختان خود را از چشمِ تو میپوشاندیم ...
#Rwin
@maneoryan
عکّاس : آرین اکبری
تاب تاب عباسی
خدا منو نندازی
میونِ این همه گرگ ؛ما شدیم برّه ...
که حتی یه چوپون بالا سرمون نیست .
تا چشم کار میکنه همه گرگن !
همه درّنده ... همه خون مکیدنُ بلدن ...
تاب تاب عباسی
صاف مارو انداختی وسطِ یه جنگل ...
که باید بخوری ک خورده نشی که باید گرگ باشی برّه نشی ...
ما آدمِ گرگ شدن نیستیم .
نه اینکه نخوایم ؛ بلد نیستیم گرگ باشیم ...
#Rwin
@maneoryan
دست هات بلندترین شعرهای جهانن ...
ماکان صدای خدا داره !
#Rwin
@maneoryan
که خوبی بمونه تو دنیا ...
واسه اول صبح !
که خوبی بمونه تو دنیا ؛ با چشمای بسته توی ۶ دقیقه !
#Rwin
@maneoryan
کاش پاییز شه، باهاش زیر بارون، با این آهنگ عین دیوونه ها برقصم..
@maneoryan
اگه هفته سختی داشتی اشکال نداره .
چشماتو ببند اینو با من گوش کن .
با من بیا بریم یه سفر کوتاه ...
من میگم تو با آهنگ تصور کن !
یه دشت پر از گلای سفید و قرمز .
هوا پر از بادایی که خنکن ...
یه بارون خیلی ریز ...
هوا پر از عطرِ گُل ...
اگه بهشتی باشه اون شکلی ...
اونجارو تصور کن .
توش قدم بزن . بخند . حالا بدو
بدو دنبال پروانه ای چیزی ...
بعدم دراز بکش و آروم نفس بکش ...
حالا بقیه آهنگ رو فقط نفس عمیق بکش و به نفسات فکر کن ...
حقِ توئه ک آخر هفته آروم باشی ...
#Rwin
@maneoryan
جانُم وفا کن بر عهد خویش.
یارُم صدا کن منُ که خسته اُم.
دل بسته ام !
جان شسته ام !
رنگین کمون میشُم برات !
سفید و سیا میشُم برات !
بیا بیا بیا ...
برقص با من ...
تانگو برقص ...
خسته برقص ...
عربی برقص نگات کُنُم ؛ شیطونی کنم صدات کُنُم ...
بیا بیا بیا ...
منُ نگا نگا نگا ...
#Rwin
@maneoryan
عکّاس : #آرین_اکبری
دنیا انقدر سخت و سرد هست که ما سردترش نکنیم .
تا میتونیم همدیگرو بغل کنیم، گرم کنیم .
به هم دیگه امید بدیم ...
ماها به امید زنده ایم !
#Rwin
@maneoryan
بعضی وقتا از همه آدما که خسته میشی تازه توی آینه خودتو پیدا میکنی ...
بعد میفهمی فقط یه نفره ک شاید حواسش ب تو باشه !
اونم خودتی ...
#Rwin
@maneoryan
تو رازِ من مگوی با دگران
ای افسار گریخته و بند پاره کرده‌ی دلم ...
تو مگو که این دل گیر و دارِ دلدار و دلبر است
و او ...
#Rwin
@maneoryan
آسمون رنگ باخته بود . همه رنگای رنگین کمون شده بودن ۴ تا سیاه و سه تا سفید .
صبح بود یا غروب ، ظهر بود یا طلوع نمیدونم !
یه آبِ یخ تو رگام احساس کردم و آروم شدم ...
آسمون یه رنگ شده بود .
زرد . زردِ قناری . که قناریاش پر میزدن بی بال و پر .
که آدماش حرف میزدن بی لب و دهن ...
توی آینه که نگاه کردم بالا سرم یه زن دیدم.
یه زنِ جوون که از ترس منو بغل کرده بود.
یه زنِ جَوون که موهاش سفید شده بود .
دستاش پینه بسته بود . پاهای سفیدشو واریس رنگی رنگی کرده بود .
توی آینه که نگاه کردم غرق شدم تو نفس کشیدنام .
تو تکون خوردنِ لبام .
با گریه خودمو صدا کردم و از صدا کردنم لذت بردم .
فاصله‌ی بین حقیقت تا واقعیت یه وجب بود .
بین منی که حقیقت داشتم با اونی که واقعیت داشت .
اگه به من بود نمیدونم دلم میخواست حقیقت باشم یا واقعیت .
دلم میخواست دو رنگ باشم .
سفید و سیاه ؛
فکر و خیال ؛
صفر و یک .
دلم میخواست پنگوئن بشم شیرجه برم تو حوضِ یخ که یخ کنه تنم ولی یخ نکنه دلم .
ولی یخ کردم دلم ؛
لرزید تنم ...
"بخشی از مونولوگِ باعث به قلم من "
#Rwin
@maneoryan
من یه روزی روحمو از بدنم جدا میکنمو میرم تو بدن یه عروسک!
بعد میچرخم تو دستِ بچه ها و بهشون میگم زیاد زور نزنید ...
این دنیا ارزششو نداره !
#Rwin
@maneoryan
ابراهیم !
بالاخره اسماعیل را قربانی کرد ...
قربانیِ یک توهّم ؛
قربانیِ یک درد ...
قربانی ای تکه تکه شده ...
نه پدر نه تو مقدّس نیستی !
نه مادر ...
دیگر بهشت زیرِ پایت نیست ...
اسماعیل را تکه تکه کردید میانِ زباله ها ...
#Rwin
@maneoryan
دستاش پُرِ خون شده بود .
نشسته بود یه کناری و با دست و دندون داشت از دستاش تیغ درمیاورد .
رفته بود گل بچینه و دستاش پرِ خون شده بود ...
با خودم فکر کردم نیازه برای خوشحالیِ کسی به خودت آسیب بزنی یا نه؟!
یا اصن میشه بدونِ اینکه آسیب ببینی دلی رو همیشه خوشحال نگه داری ؟
به اینا ک فکر میکردم دیدم داره میخنده که آخرین تیغ رو هم‌از دستاش دراورده بود .
بعد مالید به گل زردا .گفت گلِ زرد نشونه تنفره !
بذا قرمزش کنم یه وقت دلش نگیره دلبر ...
آخ امان از دلبر ...
#Rwin
@maneoryan
عکّاس : #آرین_اکبری
دخترکِ زرد نقاشیای بوته زار ؛
پشتِ اسبِ قرمزش سواره بود !
هرروز توی سبزیِ رنگِ باهار
واسه بارون و رنگین کمون دعا میخوند ...
یه روزم مثلِ روزای سردِ بوته زار
میونِ رنگین کمونِ رنگای این هجله زار
خوابید و بارون گرفت
خیس شد و گریه ش گرفت
خوابید و دیگه نخواست بشه بیدار ...
#Rwin
@maneoryan
نقّاش : #آنیتا_یوسفی
عکّاس : #آرین_اکبری