آخرین باری که توی بچگیت رفتی تو کوچه و با دوستات بازی کردی رو یادته؟
خیلی آخرین بارها هست که یادمون نمیاد دیگه !
#Rwin
@maneoryan
تنها جاییکه میشد رفت
فقط درِ خونه مادرش بود.
مَرد احساس تنهایی میکرد؛
غصه تمام وجودش رو پُر کرده بود.
سالها پیش خونه رو ترک کرده بود.
همه فکر میکردن مُرده .
هیچکس ازش خبر نداشت.
بعدِ سالها دلش واسه یه آشنا تنگ شده بود.
رفت درِ خونه مادرش.
زنگ رو زد، یه خانم غریبه در رو باز کرد.
گفت :ببخشید اینجا قبلا یه خانم مسن زندگی میکرد .
زن گفت : اوه خانمِ مارگارت؟
مرد گفت : بله، بله.
زن گفت : ۳ سال پیش وقتی بهش گفتن پسرت مُرده ، از غصه دِق کرد.
میگن مادرا خبر ندارن ؛ ولی بعضی وقتا تنها دلیلی که پسراشون به زندگی ادامه میدن ، مادرشونه !
#Rwin
@maneoryan
جایِ موندن
جا نَموندن
دردِ من دردِ دو تا چشم، دردِ دیدن !
دردِ بودن؛ درد من دردِ دو تا پا!
پای موندن، همه چی سوخت .
تو که موندی، با خودت بساز خونه رو.
تو که رفتی ، خونه رو بساز با چشمات .
من دیگه موندن ندارم توی رویام .
من فقط دو پایِ رفتن ، من فقط چشمِ به دیوار !
تو فقط آه تو فقط اشک تو فقط بساز برامون ؛ پای رفتن !
#Rwin
@maneoryan
توی زندگیت جز خانوادت و اونایی که شدن خانوادت ؛ هیچکس واست نمیمونه !
نه اونایی ک داداش داداش میکنن؛ نه اونا که خواهر میشن برات،
نه اونایی ک ادعای رفاقت و هرچی دارن!
بنظرم هرچقدم با خانوادت اختلاف عقیده داری هیچوقت بهشون پشت نکن؛
یه روز پامیشی میبینی هیچی برات نمونده !
دقیقا هیچی !
#Rwin
@maneoryan
هرشب مقدر است بمانیم
تا صبح نیز اگر شده دلتنگ
تا صبح اگر شده بیدار
#حسین_صفا
@maneoryan
ما دو تا کِرم بودیم ...
اونا پیدامون کردن و گفتن
باید پروانه باشید .
#او_و_دوستانش
@maneoryan
من اژدهای درونم را بیرون میکِشَم؛
او مرا مزه میکند.
درد تراوش میکند.
زبانش تُرش میشود.
سرفه ای از دود میکُنَد.
بی اختیار کمی از دهانش آتش بیرون میریزد.
موهایم کِز میکند .
میخندم .
میخندد.
باز بی اختیار آتش از دهانش بیرون میزند !
قاه قاه میخندم
میخندد
میسوزم
میرقصم !
#Rwin
@maneoryan