این هم یک آهنگ از پخشکننده موسیقی https://musicplayer.page.link/download برای شما.
Читать полностью…تو را خدا فرستاد
که دلم نگیرد
که نشکند
که نمیرد!
تو را خدا فرستاد
که بشوی شان نزول آیه ی عشق...
که بشوی سرمنشا جنون
که بشوی انتهای تنهایی!
تو را ای عزیزِ بی مانند
تو را ای همیشه ی بی تکرار
تو را ای غزل ترین مضمون
خدا فرستاد
که عطر سیب بگیرد جهانِ بی عشقم
که شکل رویا بگیرد هر لحظه...
که رنگ لبخند بگیرد از حضورت دنیام!
آری!
تو را که معجزه ای
تو را که پیامبر عشقی
تو را که آخرین امیدی
تو را
خودِ خودِ تو را
برای منِ دیوانه
تردید نکن! خدا فرستاد...
#طاهره_اباذری_هریس
#تقدیمخاصترینمخاطب
کانال مالوجه( بیرکلام )صدای مردم
🆔 @malujehbircalame✅
لبانت
به ظرافت شعر
شهوانی ترین بوسه ها را به شرمی چنان مبدل می کند
که جاندار غار نشین از آن سود می جوید
تا به صورت انسان دراید
و گونه هایت
با دو شیار مّورب
که غرور ترا هدایت می کنند و
سرنوشت مرا
که شب را تحمل کرده ام
بی آن که به انتظار صبح
مسلح بوده باشم،
و بکارتی سر بلند را
از رو سبیخانه های داد و ستد
سر به مهر باز آورده م
هرگز کسی این گونه فجیع به کشتن خود برنخاست که من به زندگی نشستم!
و چشمانت راز آتش است
و عشقت پیروزی آدمی ست
هنگامی که به جنگ تقدیر می شتابد
و آغوشت اندک جائی برای زیستن اندک جائی برای مردن
احمد شاملو
قرار جمعه ها
🆔 @manotanhaeiam_M
بسیارند از تو بلندتر، بلندتر...
بسیارند از تو زلال تر، زلال تر...
بسیارند از تو زیباتر، زیباتر...
اما پادشاهم تویی...
گفته اند عشق یک نوع جنون است. این جنون هم اقسام مختلفی دارد، هیچ فرقی نمی کند. جنون عشق یا ثروت یا مقام یا مرام و عقیده. همه اش جنون است. عشق ماری آنتوانت او را به پای گیوتین کشید، عشق ناپلئون بر جهانگیری او را به سنت هلن هدایت کرد، موسولینی دیکتاتور ایتالیا عشق مرام و عقیده داشت و هیتلر عشق جهان گشایی. تمام این عشق ها نافرجام بود چون تمام آن ها با قانون برخورد داشت.
اگر قانون نبود عشق به وجود نمی آمد و وقتی پیدا شد از قانون می گذرد. اگر عشق جنون باشد، جنون بی عشق هم ممکن است. دیوانه ای که عشق نمی فهمد از همه ی ما راحت تر است.
📓#خانواده_خوشبخت
🖊#ژان_پل_سارتر
♥️ یک چتر و دو نفر،
آنکه عاشقتر
خیستر ...
کانال مالوجه( بیرکلام )صدای مردم
🆔 @malujehbircalame✅
خدا میداند چند نفر همین ساعتهای شب،توی اتاقشان باران میآید...
سیل راه میافتد
و فردا صبح مجبورند با لبخند تظاهر کنند که
هرگز دلشان برای هیچکسی تنگ نمیشود!
#نسترن_عليخانى
#شبتون_آروم ✨❤️
قرار جمعه ها
🆔 @manotanhaeiam_M
❤️
"نترس"
با #من دوباره تکرار کن...
"داشتنت را"
"قدمهایت را"
#آغوشت را..,,,,
اصلاً تمام #رویاهایت را...
مثل گناهی شیرین با #من
تا "مرزِ جنون"
دوباره #عاشقانه تکرار کن...
❤️
قرار جمعه ها
🆔 @manotanhaeiam_M
سالها رفت و هنوز
یک نفر نیست بپرسد از من
که تو از پنجره ى عشق چه ها می خواهی
صبح تا نیمه ی شب منتظری
همه جا می نگری
گاه با ماه سخن می گویی
گاه با رهگذران
خبر گمشده ای می جویی
راستی گمشده ات کیست؟
کجاست؟
قرار جمعه ها
🆔 @manotanhaeiam_M
درد میکشم روزهای نبودنت را
چشم انتظارِ جادههایی که
هرگز قرار نیست از آنجا عبور کنی...
و تمامِ تنم فریاد میزند، بودنت را
شب سکوت کرده است و تنها ماه
دارد دلداریام میدهد.
برای زخمهای تنم مرهم بیاور..
#دلمبراتتنگشده...
#دلنوشتهایبرایتو
#چشمانتظارتو
قرار جمعه ها
🆔 @manotanhaeiam_M
نیمه شب، ساعت دو و بیست دقیقه، در حالیکه پلکهایم سنگین شده بود و داشتم به این فکر میکردم که آدمِ سست ارادهای هستم، احساس تشنگی کردم.
بین دو انتخاب، معلّق بودم؛ لذت رها شدن و فرورفتن در گردابِ خواب، و آب ریختن بر کورهی عطش.
به دستآوردنِ هر کدام، دیگری را از کفم میربود. داشتن هر کدام، فقدانِ آنیکی بود. لحظاتی یا شاید دقایقی، مستیِ خواب بر تشنگی چیره شد و در رویای شکنندهای دیدم که مقابل طبقی از میوه و نوشیدنی نشستهام و دستم یاری نمیکند به برداشتن! دیدنِ سراب به تشنگیام افزود، چشمهایم باز شد. این بار سودای سیراب شدن بر خواب چیره شد و شورشگرانه برخاستم و رفتم به آشپزخانه و بیهیچ واسطهای دهانم را گرفتم زیر شیر آب.
آخرین جرعهی آب سرد که بر جگرم نشست، دیدم حالا که از رختخواب جدا شدهام بروم مستراح، تا ناگزیر نباشم چند دقیقه بعد، دوباره خوابم را بیاشوبم برای دفعِ عذابی دیگر!
از مستراح برگشتم و در بستر آرام گرفتم که دیدم صدای چکچک آب بدجوری میزند توی مغزِ سکوت! تاب نیاوردم و پیش ازآنکه تنم به بستر دوخته شود، با تهماندهی ارادهای که چند دقیقه پیش آزموده بودم، تنم را از رختخواب کندم و هجوم بردم تا شیر آب را خفه کنم. نزدیکش که شدم، صدا کم شد. دستم را گرفتم زیر شیر؛ نمیچکید! صدای چکچک آب نبود، تیکتیک ساعت بود! همانجا فرو ریختم و با خزیدن خودم را رساندم به رختخواب و شروع کردم به نوشتن...
#مهدی
دلبری کن بـانو
صبح جمعه چه قدر دلبری کردنت
به قامت اشعارم می آید
درست مثل چشمانت
قرار جمعه ها
🆔 @manotanhaeiam_M
عاشقی کردن ما تلخی پر تکراریست
که خیال دو تن از بودن هم تخت نشد
قصه این است که هرگز کسی اندازه ی آن
که سخن ریخت بر این دایره بدبخت نشد
بيا باهم روى اين جمعه را كم كنيم ...
بيا برويم جايى به دور از غم هايش ، به دور از دلتنگى هايش ، جايى كه خبرى از گوشه یِ دنج و دَمَقَش نباشد ، جايى كه تو موهايت را به باد دهى ، و من غرقِ عطرِ تنت باشم ، دستانت را لمس كنم و بگويم : ديدى جمعه ؟
ديدى اين بار نتوانستى دلتنگيت را بر ما و عشقمان قالب كنى ؟
و تو بخندى
و اين جمعه ، بهترين جمعه مان شود ...
#مهدی
کانال مالوجه( بیرکلام )صدای مردم
🆔 @malujehbircalame✅
«تو زیباترین حزن من بودی. عزیزترین زخمم بودی و این که با افعال گذشته از تو یاد میکنم، غمانگیز ترین شکل انقراض است که برگزیدهام.»
۲۱۲۹
قرار جمعه ها
🆔 @manotanhaeiam_M
.
گفتی «سلام». دلم میخواست زودتر سلام کنی. چند سال؟ نمیدانم. شاید هجده سال زودتر. اعداد وقیحانه جمعوجور اند. به جای آنهمه سال، عصر، شب، پیاده رو، چای، سرما، آنهمه انتظار، به جای همهی اینها میگوییم: هجده.
گفتم «سلام». گفتی «حالت چطور است؟» میتوانستم تمام سوالهای بعد را تا «خوشحال شدم از دیدنت» و «سلامت باشی، خدانگهدار» حدس بزنم. گفتم «خوبم». خوب نبودم. خوبم یعنی نمیخواهم از حالم چیزی بدانی. همیشه همینطور است. مگر میشود کسی خوب باشد؟ نمیخواستیم حرف بزنیم اما چیزی بین ما ادامه میداد. شاید ادب. آخرین تارِ پیوند بین دو انسان، حقیرترین بهانه برای معاشرت. گفتم «تو خوبی؟» گفتی «بد نیستم»، این یعنی «بپرس چرا خوب نیستم»
چرا نپرسیدم؟ چرا نپرسیدم؟
معین #دهاز
قرار جمعه ها
🆔 @manotanhaeiam_M