marenmkl | Unsorted

Telegram-канал marenmkl - سخنان دلـنشین و زیبا ❤

10295

ذهن تو بسیار قوی است، وقتی که با افکار مثبت آن را پرکنی زندگی تو شروع به تغییر خواهدکرد ادعا نمیكنيم بهترينيم اثبات می كنيم در کنارما آرامش را متفاوت احساس کنید "انرژی مثبت و جذب عشق" با ما از همه جا بی نياز شويد. لینک انستا👇 instagram.com/islamic_prof.1

Subscribe to a channel

سخنان دلـنشین و زیبا ❤

تقدیم به شما خوبان امید مورد پسند تون باشد☘️💚🌹

#داستان_زیبا

مردی در حال مرگ بود. وقتی متوجه مرگش شد خدا را با جعبه‌ای در دست دید. مکالمه‌اش با خدا زیباست.

▫️خدا: وقت رفتن است.
▪️مرد: به این زودی؟ من نقشه‌های زیادی داشتم.
▫️خدا: متاسفم، ولی وقت رفتن است.

▪️مرد: در جعبه‌ات چه داری؟
▫️خدا: متعلقات تو را.

▪️مرد: متعلقات من؟ یعنی همه چیزهای من؛ لباس‌هایم، پول‌هایم و...
▫️خدا: آن‌ها دیگر مال تو نیستند، آن‌ها متعلق به زمین هستند.

▪️مرد: خاطراتم؟
▫️خدا: آن‌ها متعلق به زمان هستند.

▪️مرد: خانواده و دوستانم؟
▫️خدا: نه، آن‌ها موقتی بودند.

▪️مرد: زن و فرزندانم؟
▫️خدا: آن‌ها متعلق به قلبت بودند.

▪️مرد: پس وسایل داخل جعبه حتما بدنم است؟
▫️خدا: نه، آن متعلق به گردوغبار است.

▪️مرد: پس مطمئنا روحم است؟
▫️خدا: اشتباه می‌کنی، روح تو متعلق به من است.

🔸مرد با اشک در چشم‌هایش و با ترس زیاد جعبه در دست خدا را گرفت و باز کرد؛ دید خالی‌ست!

▪️مرد دل‌شکسته گفت: من هرگز چیزی نداشتم؟
▫️خدا: درست است، تو مالک هیچ‌چیز نبودی!

▪️مرد: پس من چه داشتم؟
▫️خدا: لحظات زندگی مال تو بود. هر لحظه که زندگی کردی مال تو بود.

💢 زندگی همین لحظه‌هاست. قدر لحظه‌ها را بدان و لحظه‌ها را دوست داشته باش.

Читать полностью…

سخنان دلـنشین و زیبا ❤

و خدا در نهایت همدردی میگه :
" وَلَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّكَ يَضِيقُ صَدْرُكَ بِمَا يَقُولُونَ "

و ما میدانیم سینه‌ات تنگ می‌شود
از آنچه می‌گویند!🥀

Читать полностью…

سخنان دلـنشین و زیبا ❤

ز اسمان حق،سکوت ايد جواب
چون بود جانا دعا نامستجاب

#مثنوی_مولانا



📘وقتي دعا مستجاب نشود از اسمان الهي سکوت ،جواب مي رسد .
سکوت خداوند نيز در جواب نابخردان مستجاب نکردن دعاها و خواسته هاشان است

Читать полностью…

سخنان دلـنشین و زیبا ❤

تقدیم به شما خوبان ریکشن فراموش نشه عزیزان 🌷☘️🌹

#داستان_زیبا

پیرمردی بود که وردی می‌خواند و باران باریدن می‌گرفت. در قبال این کار دو سکه می‌گرفت. پیرمرد شاگردی داشت که به او کمک می‌کرد.

پسرک در طول سال‌هایی که شاگردی پیرمرد را کرده بود، ورد باران را یاد گرفته بود. یک روز با خود فکر کرد که دیگر می‌تواند کسب و کار خود را داشته باشد. پس کنار کلبه پیرمرد باران‌ساز، دکه‌ای ساخت و بر سردرش نوشت باران سازی با یک سکه.

از قضا خشکسالی آن سال بیشتر از سال قبل بود. چند روزی مشتریان زیادی آمدند و جوان هم از رونق دکه بسیار شادمان بود. آنان را راه انداخت و روستاییان هم دعاگویان و شادمان به سمت مزارع تکیده رفتند و چشم به راه باران شدند.دو روزی گذشت. دکه جوان پرمشتری بود.

باران‌ساز پیر هم مانند همه آن روزها عصایش را زیر چانه خود نهاده بود و جلوی در کلبه خود، روی چارپایه‌ای نشسته بود و در انتظار مشتری بود. ناگهان روستاییان با نگرانی و فریاد آمدند به سمت دکه باران‌ساز جوان که به فریادمان برس، زندگی‌مان رفت.

معلوم شد به ورد جوان باران باریده بود ولی سر ایستادن نداشت و سیلی خانمان سوز به راه افتاده بود. باران‌ساز جوان نمی‌دانست چه کار باید بکند. او نمی‌دانست که باران‌ساز پیر دو ورد داشت؛ با یکی باران می‌ساخت و با دومی باران را می‌گفت تا بایستد و جوان این دومی را نیاموخته بود.

#پی_نوشت : آیا شما ورد دوم را می‌دانید؟ آیا همه وردهای کسب و کارتان را بلدید؟



Читать полностью…

سخنان دلـنشین و زیبا ❤

خدایا
صبرش از من‌‌..
پایان خوشش از تو!

Читать полностью…

سخنان دلـنشین و زیبا ❤

تقدیم به شما عزیزان امید مورد پسند تون باشد 🌹🌷✨

#حکایت

▫️پسربچه ای پرنده زيبايی داشت و به آن پر‌نده بسيار دلبسته بود.

▫️حتی شبها هنگام خواب، قفس آن پرنده را كنار رختخوابش می‌گذاشت و می‌خوابید.

▫️اطرافيانش كه از اين همه عشق و وابستگی او به پرنده باخبر شدند، از پسرڪ حسابی كار می‌كشیدند.

▫️هر وقت پسرڪ از كار خسته می‌شد و نمی‌خواست كاری را انجام دهد، او را تهديد می‌ڪردند كه الان پرنده‌اش را از قفس آزاد خواهند كرد و پسرڪ با التماس می‌گفت: نه، كاری به پرنده‌ام نداشته باشيد، هر كاری گفتيد انجام می‌دهم.

▫️تا اينڪه یڪ روز صبح برادرش او را صدا زد كه برود از چشمه آب بياورد و او با سختی و كسالت گفت، خسته‌ام و خوابم مياد.

▫️برادرش گفت: الان پرنده‌ات را از قفس رها می‌ڪنم، كه پسرڪ آرام و محكم گفت: خودم ديشب آزادش كردم رفت، حالا برو بذار راحت بخوابم، كه با آزادی او خودم هم آزاد شدم.

▫️اين حكايت همه ما است. تنها فرق ما، در نوع پرنده ای است كه به آن دلبسته‌ایم.

▫️پرنده بسياری پولشان، بعضی قدرتشان، برخی موقعيتشان، پاره‌ای  زيبایی و جمالشان، عده‌ای  مدرڪ و عنوان آكادمیڪ و خلاصه شيطان و نفس، هر كسی را به چيزی بسته‌اند و ترس از رها شدن از آن، سبب شده تا ديگران و گاهی نفس خودمان از ما بيگاری كشيده و ما را رها نكنند.

▫️پرنده‌ات را آزاد ڪن! ‌‌‌‌‌‌‌
‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌

Читать полностью…

سخنان دلـنشین و زیبا ❤

‌‌

بگو: خداست که شما را از آن تاریکی‌ها نجات می‌دهد و از هر اندوهی می‌رهاند، باز هم به او شرک می‌آورید.☁️🌿

‹ انعام، آیه ۶۴ ›

Читать полностью…

سخنان دلـنشین و زیبا ❤

.
‏قوانین رابطه با آدما ساده‌ست
‏به اندازه‌ای که دوسِتت دارن
دوسشون داشته باش،
‏به اندازه‌ای که بهت احترام گذاشتن
احترامشونو داشته باش،
‏و به اندازه‌ای که آزُردَنِت
ازشون دور شو....🩵

Читать полностью…

سخنان دلـنشین و زیبا ❤

در جایی دیدم از شهید سنوار نقل قول شده بود که گفته است:
«یا غزه باید مانند عالم زندگی کند
یا عالم باید مانند غزه شود»

منقول

Читать полностью…

سخنان دلـنشین و زیبا ❤

تو کتاب سیلی واقعیت یه قسمت خیلی قشنگ داشت که میگفت:
‏_پرسیدم، اگه ماشینت پنجر باشه باهاش میری سرکار؟!
+گفت: خب معلومه، نه
_گفتم: اگه توجه‌ نکنی بری و بیایی باهاش، چی میشه؟!
+گفت: خب میترکه، نابود میشه
_گفتم: ما با ماشینمون اینکارو نمی‌کنیم، ولی بارها با خودمون اینکارو کردیم
کیلومترها خود پنجرمونو بردیم!
حق بود ✋🏻😔

Читать полностью…

سخنان دلـنشین و زیبا ❤

بزن رو اسم الله ببین چی برات میاد 😍🎁
.
⠀⠀⠀⠀⠀⠀⠀⠀⠀⢤⠀⠀⠀⠀⠀⠀⠀⡀ ⠀⠀⠀⠀⠀⠀⠀⠀⠀⠀⠀⠀⠇⠀⠀⠀⠀⠀⠀⣿⡄ ⠀⠀⠀⠀⠠⢤⠀⠀⠀⠀⠀⠀⠀⢀⡀⠤⠂⠀⠀⢻⡟⠄ ⠀⠀⠀⠀⠀⠁⠀⠀⢀⡠⠤⠒⢈⠁⡀⠀⣄⠠⠄⢸⣇ ⠀⠀⠀⠀⠀⠀⠀⠈⠀⠀⠐⡇⢸⡀⡇⠀⠀⠃⠀⠀⣿ ⠀⠀⠀⠀⠠⡗⠀⠀⠀⠀⠀⠙⢃⠉⠁⠀⠀⡀⠀⠀⢻⡆ ⠀⠀⠀⠐⠁⠀⢀⡄⠀⠀⠀⠀⣾⡇⠀⠀⢸⣷⡄⠀⠸⣇ ⠀⠀⠀⠀⠀⣰⢿⠁⠀⠀⠀⠀⢸⡇⠀⠀⠘⣿⠀⠀⠀⣿ ⠈⠀⠀⠀⢀⡏⡾⠀⠀⠐⠀⠀⢸⣧⠀⡥⠀⢻⡇⠐⠀⢹⡆ ⠇⠀⠐⠀⣸⠀⣇⠀⠀⠘⠀⠀⡸⣿⡀⠀⠀⠈⣿⠀⠀⢸⡇ ⠸⡀⠀⢠⡇⠀⣿⣆⡀⠀⣀⣴⠇⢹⣷⣤⣤⣤⠇⠀⠀⠈⡇ ⠀⠹⢶⠟⠀⠀⠘⠿⣿⡿⠟⠁⠀⠀⠙⠛⠛⠉⠀⠀⠀⠀⠃

.
🔔من اولین کسی بودم این سورپرایز و برات اوردم👆👆😍
❌#کپی بنر حرام❌

Читать полностью…

سخنان دلـنشین و زیبا ❤

تقدیم به شما خوبان امید مورد پسند تون باشد 🌹☘️🌷

#حکایت

یکی تعریف می کرد:

کنار سی و سه پل اصفهان نشسته بودم . نگاهم به دختر بچه سه یا چهار ساله خارجی افتاد که از پدر و مادرش اندکی فاصله گرفته بود و داشت مرا نگاه میکرد
بقدری چهره زیبا و بانمکی داشت که بی اختیار با دستم اشاره کردم به طرفم بیاید، اما در حالتی از شک و ترس از جایش تکان نخورد.
دو سه بار دیگر هم تکرار کردم اما نیامد

به عادت همیشگی ، دستم را که خالی بود مشت کردم و به سمتش گرفتم تا احساس کند چیزی برایش دارم !بلافاصله به سویم حـرکت کرد!! در همین لحظه پدرش که گویا دورادور مواظبش بود بسرعت به سمت من آمد و یک شکلات را مخفیانه در مشتم قرار داد !
بچه آمد و شکلات را گرفت!

به پدرش که ایتالیایی بود گفتم من قصد اذیت او را نداشتم!
او گفت میدانم و مطمئنم که میخواستی با او بازی کنی،اما وقتی مشتت را باز میکردی او متوجه میشد که اعتمادش به تو بیهوده بوده است!

کار تو باعث می گردید که بچه ، دروغ را تجربه کند و دیگر به کسی اعتماد نکند.

زندگی هنوزم خوبیاش رو داره ❤️

Читать полностью…

سخنان دلـنشین و زیبا ❤

ولی یه چیزی از من به شما نصیحت
تا میتونید سکوت کنید
هرچی مردم درمورد شما و خانواده و هدف و کار و فرزندان و دوست و آشناهای شما کمتر بدونن
شما زندگی آروم تر و‌شادتری دارید
درمورد هیچ چیز، هیچ چیز تون با مردم گفتگو نکنید....

Читать полностью…

سخنان دلـنشین و زیبا ❤

THE BEST #STORY FOR YOU GUYS

HERE YOU GO !!
THANKS FOR YOUR COMMENT
INSHAALLAH YOU W'LL LOVE IT 😍❤️🫰🏻

❤️🌷صلوات فراموش نشه 🌷❤️


🌙دعا فراموش نشه عزیزان 🌙

Читать полностью…

سخنان دلـنشین و زیبا ❤

گر نگهدار من آن
است که خود میدانم
شیشه را در بغل
سنگ نگه میدارد .

Читать полностью…

سخنان دلـنشین و زیبا ❤

طبق یک نظرسنجی از سالمندان بالای ٨٥ سال،

درباره بزرگترین اشتباهاتشان،
داشتن بیش از یک یا دو فرزند،
بی‌دقتی در انتخاب همسر،
و کار کردن زیاد،
به بهای نخوابیدن کافی،
و لذت نبردن از جوانی را،

حسرت‌های بزرگ زندگی خود دانسته‌اند!

Читать полностью…

سخنان دلـنشین و زیبا ❤

تقدیم به شما خوبان امید مورد پسند تون باشد 🌹☘️🌷

#داستان_زیبا

يکى بود يکى نبود. تاجرى بود که زنى داشت. اين زن و شوهر همديگر را خيلى دوست داشتند. آنها چهار پسر داشتند. روزى يکى از پسرها با يک مشتري، که آمده بود جنس بخرد، دعوايش شد. دائى پسر از او پشتيبانى کرد و کار به زد و خورد کشيد. يک نفر هم به پشتيبانى مشترى وارد دعوا شد. تاجر هم به ناچار قاطى معرکه شد. اينها را گرفتند و به محکمه بردند.
مشترى از خانوادهٔ شاه بود. او را آزاد کردند، اما تاجر، پسر و دائى را حبس کردند. يک ماه در زندان بودند تا اينکه شاه حکم به قتل آنها داد. زن تاجر عريضه‌اى نوشت و از شاه خواست تا يکى از آن سه نفر را به او ببخشد. شاه قبول کرد.
در محبس را باز کردند تا زن يک نفر از آنها را با خود ببرد. تاجر با خود گفت: آمده است مرا ببرد. پسر با خود گفت: مادر من است آمده مرا ببرد. دائى با خود گفت: يعنى مى‌شود خواهرم مرا ببرد؟ زن رفت و دست برادرش را گرفت و با خود بيرون آورد. رفتند به حضور شاه. شاه پرسيد: ”اين پسر توست؟“ زن گفت: ”نه.“ گفت: ”شوهر توست؟“ گفت: ”نه“. شاه پرسيد: ”چطور اولاد و شوهر خودت را آزاد نکردى و برادرت را آزاد کردي؟“ زن گفت: ”اولاد چندتاى ديگر دارم. شوهر هم عوض دارد، ولى پدر و مادر ندارم که برايم برادر درست کنند. او را بيرون آوردم که عوض ندارد.“ شاه گفت: ”حالا که تو برادرت را اينقدر دوست دارى ما هم آن‌دو نفر را به او بخشيديم“. آنها را آزاد کردند. شوهر از زنش گله کرد. زن گفت: ”شما که آدم نکشته بوديد. قاطى دعوا بوديد. برادر من طرف را ناقص کرده بود. شاه اگر مى‌دانست که من او را بيرون مى‌آورم. به‌من چنين اجازه‌اى را نمى‌داد. من هم مى‌دانستم برادرم گناهکار است او را بيرون آوردم تا شاه، شما را که بى‌تقصير بوديد، آزاد کند.

Читать полностью…

سخنان دلـنشین و زیبا ❤

تا زمانی که یاد نگیرید چگونه با افرادی که با شما موافق نیستند صبور باشید،
نه شاد خواهید بود و نه موفق!

👤 #ناپلئون_هیل☘

Читать полностью…

سخنان دلـنشین و زیبا ❤

نه بخاطر هیچکی ...
فقط بخاطر میلیارد میلیارد سلول های درونت
که تنها هدفشون شبانه روزی سلامتی و حال خوبه توئه
لبخند بزن 🥰🩵🙂🩷

Читать полностью…

سخنان دلـنشین و زیبا ❤

THE BEST #STORY FOR YOU GUYS

HERE YOU GO !!
THANKS FOR YOUR COMMENT
INSHAALLAH YOU W'LL LOVE IT 😍❤️🫰🏻

❤️🌷صلوات فراموش نشه 🌷❤️


🌙دعا فراموش نشه عزیزان 🌙

Читать полностью…

سخنان دلـنشین و زیبا ❤

خداوند همراهت هست🤍

Читать полностью…

سخنان دلـنشین و زیبا ❤

تقدیم به شما عزیزان امید مورد پسند تون باشد 🌹🌷

#حکایت
همسر پادشاهی دیوانه ای را دید ، كه با كودكان بازی می كرد و با انگشت بر زمین خط می كشید.
پرسید: چه می كنی؟
گفت: خانه می سازم.
پرسید: این خانه را می فروشی؟
گفت: می فروشم.

پرسید: قیمت آن چقدر است؟
دیوانه مبلغی را گفت!
همسر پادشاه فرمان داد كه آن مبلغ را به او بدهند ،
دیوانه پول را گرفت و میان فقیران قسمت كرد.

هنگام شب پادشاه در خواب دید كه وارد بهشت شده، به خانه ای رسید،
خواست داخل شود اما او را راه ندادند و گفتند:
این خانه برای همسر توست...!!

روز بعد پادشاه ماجرا را از همسرش پرسید:
همسرش قصه ی آن دیوانه را تعریف كرد!

پادشاه نزد دیوانه رفت و او را دید كه با كودكان بازی می كند و خانه می سازد.
گفت: این خانه را می فروشی؟
دیوانه گفت: می فروشم.
پادشاه پرسید: بهایش چه مقدار است؟
دیوانه مبلغی را گفت كه در جهان نبود!

پادشاه گفت: به همسرم به قیمت ناچیزی فروخته ای!
دیوانه خندید و گفت: همسرت نادیده خرید و تو دیده میخری...
میان این دو، فرق بسیار است...!!!

💫ارزش كارهای خوب به این است كه برای رضای خدا باشد نه برای معامله با خدا


‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌╭─┅──═ঊঈ🦋ঊঈ═──┅─

🦋ارسالی_Serat🦋

Читать полностью…

سخنان دلـنشین و زیبا ❤

خدایا ما جز تو کسی رو نداریم،
دورت بگردم.
بغلمون کن! ^^

Читать полностью…

سخنان دلـنشین و زیبا ❤

تقدیم به شما خوبان ☺️🌹☘️

#داستان_زیبا

مردی بود که هر روز برای ماهی گیری به دریا میرفت یک روز کلاهش را باد برد و بر روی آبهای دریا انداخت مرد به آن سمت دریا رفت و کلاهش را برداشت همان جا مشغول ماهی گیری شد. یک ماهی صید کرد و به خانه برد ،زنش ماهی را پخت هنگامی که مشغول خوردن بودند مرواریدی در شکم ماهی دیدند.
روزها گذشت و مرد دوباره بر حسب اتفاق به آن قسمت دریا رفت آن روز هم یک ماهی صید دوباره هنگام شام یک مروارید در شکم ماهی پیدا کرد، از فردا آن روز همیشه به آن قسمت دریا میرفت و هر روز یک ماهی یک مروارید .

تا یک روز پیش خود اندیشید چرا در شکم ماهی های این قسمت از دریا مروارید هست به خود گفت احتمالا در این قسمت از دریا گنجی از مروارید هست ،تصمیم گرفت به زیر آب برود و ان گنج را از دریا خارج کند.
یک روز به همان قسمت دریا رفت خودش را به دریا انداخت به امید گنج مروارید، اما هنگامی که به زیر دریا رسید نهنگی را دیدکه کنار صندوقی از مروارید بی حرکت است و به همه ماهی ها یک مروارید میدهد در این هنگام نهنگ به سمت، مرد رفت و گفت شام امشب هم رسید، طمع مردم باعث شده تا من که سالهاست توان شنا کردن را ندارم زنده بمانم، مرد از ترس همان جا  خشکش زد نهنگ به او گفت من یک فرصت دیگر به تو دادم و گفتم توان شنا کردن ندارم اما تو که توان شنا کردنو را داشتی میتوانستی فرار کنی و مرد را بلعید.

در زندگی فرصتهای زیادی هست اما ما همیشه فکر میکنم دیگر فرصتی نداریم در همین جاست که زندگی خود را میبازیم.
گاه طمع زیاد داشتن است که فرصت زندگی را از ما میگرد.

Читать полностью…

سخنان دلـنشین و زیبا ❤



‏«ما فاتَكَ لم يُخلق لكَ وما خُلِقَ لكَ لن يفوتكَ!»

+آنچه را از دست دادی برای تو آفریده نشده و آنچه برای تو آفریده شده است را هرگز از دست نخواهی داد!

Читать полностью…

سخنان دلـنشین و زیبا ❤

THE BEST #STORY FOR YOU GUYS

HERE YOU GO !!
THANKS FOR YOUR COMMENT
INSHAALLAH YOU W'LL LOVE IT 😍❤️🫰🏻

❤️🌷صلوات فراموش نشه 🌷❤️


🌙دعا فراموش نشه عزیزان 🌙

Читать полностью…

سخنان دلـنشین و زیبا ❤

☘در زندگی هیچ لذتی بزرگتر از
غلبه بر سختی وجود ندارد
لذت عبور از یک پله
و رفتن به پله بعدی
ساختن آرزوهایی جدید 😇

☘و تماشای به ثمر نشستن آنها
همه اینها لذت بخشند...🙂

☘پس با ایمان و تلاش ادامه بده
و مطمئن باش هیچ کوششی
بدون‌ نتیجه نخواهد ماند...☘

🦋#ارسالی_Serat🦋

Читать полностью…

سخنان دلـنشین و زیبا ❤

🔴 درس عبرت از تاریخ
حرفای دروغ وشیطانی نتانیاهو که باحرفاش مردم روگول میزنه
بله مردم ایران قطعا میگفت درکنار مانردم ایرانه هم اکنون برای نابودیه مامردم ایران داره تلاش میکنه وهدف هم اصلا جوری که میگن نیست هدف فقط نابودیه مسلمان هاست بیدار شوید مردم دنیا دوستی بایهود اشتباهه نه تنها اشتباه بدترین ظلم درحق خودتونه مسلمان ها بایهود دوستی نباید بگیرن فراموش نکنین فقط خودشون رو مهم میدونن بقیه مردم عین خیالشون نیستن اهمیتی نمیدن آیه های قران رو فراموش نکنین
#دوستی_بایهود_نابودیه_خودمون
🧨🔋✡ این ویدیو رو تا جایی که میتونید انتشار بدید و برای تمامی گروه ها و دوستانتون ارسال کنید

Читать полностью…

سخنان دلـنشین و زیبا ❤

تقدیم به شما عزیزان امید مورد پسند تون باشد 🌹☘️

#داستان_زیبا

گناهکاری را نزد حاکم بردند...

حاکم گفت: یکی از این سه مجازات را انتخاب کن: «یا یک من پیاز بخور، یا ۱۰۰ سکه بده، یا ۵۰ چوب بخور!»

مرد با خودش گفت: « وقتی می‌شود پیاز خورد کدام عاقلی چوب می‌خورد یا پول می‌دهد؟»

برایش پیاز آوردند...

دو پیاز که خورد، دهانش سوخت.
گفت: «درد چوب از پیاز کمتر است، چوب بزنید!»

هنوز ده چوب نزده بودند که اشکش درآمد و با خودش فکر کرد: «آدم عاقل تا پول دارد، چرا چوب بخورد؟!»

۱۰۰ سکه داد و آزاد شد...

حاکم گفت: «کار آخر را اگر اول انجام می‌دادی لازم نبود هم چوب را بخوری، هم پیاز را و در آخر سکه هم بدهی!!»

این خلاصه‌ی بسیاری از تصمیم ‌گیری‌های ماست، در آخر کار و بعد از صرف هزینه بسیار، همان کاری را انجام می‌دهیم که باید اول انجام می‌دادیم!!

☘️#ارسالی_آقای_AHMADI ☘️

Читать полностью…

سخنان دلـنشین و زیبا ❤

🔹💕🩵
صبر ایوب ؛
ثروت سلیمان ؛
پاکدامنی یوسف ؛
اخلاق محمد (ص) ؛
بارالها ببخش به ما از دریایشان قطره ایی !




❤️❤️❤️❤️❤️


🦋#ارسالی_Serat🦋

Читать полностью…
Subscribe to a channel