گویا که جهان بعد تو زیبا شدنی نیست
حتی گره اخم خدا واشدنی نیست
از حاصلضرب من و تو عشق بپا شد
از خاطره ام عشق تو منها شدنی نیست
من با تو، همیشه همه جا ما شدنی بود
من با تو شدن، ایندفعه گویا شدنی نیست
آغوش من و عشق تو و لحظه ی دیدار
رویای قشنگیست و اما شدنی نیست
از دوری هم، هر دو چه بیمار و خرابیم
اندازه ی این عشق که معنا شدنی نیست
پایان کلامم، من و تو، آخر این شعر،
با وصله و اصرار و دعا... ماشدنی نیست
━⊰🤍 دلبرِ ناز @Delbarenaz ❀🤍❀
درود
همین بیت آخر مصراع اولش
بیا تو دلبر شیرین شعر واحساسم...
آه را از آخر پاک کنید وزنش درست میشه
درکل عالیه آفرین👍
#محمدعلی_بهمن
پیش از آنی که به یک شعله بسوزانمشان
باز هم گوش سپردم به صدای غمشان
هر غزل گر چه خود از دردی و داغی می سوخت
دیدنی داشت ولی سوختن با همشان
گفتی از خسته ترین حنجره ها می آمد
بغضشان شیونشان ضجه ی زیر و بمشان
نه شنیدی و مباد آنکه ببینی روزی
ماتمی را که به جان داشتم از ماتمشان
زخم ها خیره تر از چشم تو را می جستند
تو نبودی که به حرفی بزنی مرهمشان
این غزلها همه جانپاره ی دنیای منند
لیک با این همه از بهر تو می خواهمشان
گر ندارند زبانی که تو را شاد کنند
بی صدا باد دگر زمزمه ی مبهمشان
فکر نفرین به تو در ذهن غزل هایم بود
که دگر تاب نیاوردم و سوزاندمشان
فکر بلبل همه آن است که گل شد یارش گل در اندیشه که چون عشوه کند در کارش
دلربایی همه آن نیست که عاشق بُکُشند خواجه آن است که باشد غم خدمتکارش
🙄🙏🏻
ثابتم در کار و از عشقش به گِردم دایره است زین میان چون نقطه بیرون کرد نتوانی مرا
«سیف فرغانی»
درود متقابل دوست .
از نظر وزن مشکل نداره چون( ساه ) خوانده میشه
یعنی احساسآه .
آه اینجا را بخاطر نشان دادن شدت رنج و درد عاشق بکار رفته .
باز هم خیلی ممنون از نظر ارزشمند شما
بدون چون و چرا بی اراده ميمیرد
ببین چه خسته در اینجا چه ساده ميمیرد!
دلم!.. که مدت یک عمر از خیالاتت
نرفته است بَرون در قلاده ميمیرد
دلم برای تو ای که گذاشتي رفتي...
مرا به قید غمت! بی افاده ميمیرد
شبیه کهنه گلیمم به زیر پاهایت
که سالها شد از آن استفاده، می میرد
شبیه مردَ مسافر که در غم آوارست
به زیرَ خرمنی از خاک جاده ميمیرد!
بیا تو دلبر شیرین شعر و احساس آه...
که دل برای تو جان داده داده ميمیرد!
#اصیل_ابراهیمے
@AsilEbrahimy
داستان_کوتاه
نوجوانی که احساس ناامیدی شدیدی می کرد به یک کارگردان سینما مراجعه کردو گفت:من می خواهم بازیگر شوم.
کارگردان از او پرسید:چه نقشی را می توانی اجرا کنی؟
نوجوان گفت:نقش یک آدم بدبخت و فلاکت زده را.
کارگردان گفت:متاسفم .من در فیلم خودم به یک نوجوان خوشبخت و با نشاط نیاز دارم . اگر تمایل داشته باشی می توانی آن نقش را بازی کنی .اما یک شرط دارد.
نوجوان پرسید:شرطش چیست؟
کارگردان گفت:شرطش این است که به مدت یک ماه نقش آدم های خوش بخت را تمرین کنی.
نوجوان یک ماه نقش خوش بخت ها را به خود گرفت . مثل آن ها فکر کرد ، مثل آن ها راه رفت ، مثل آن ها زندگی کرد. در آخر ماه او به کاگردان مراجعه کرد و گفت:من دیگر برای بازیگری در سینما علاقه ای ندارم.یک ماه تمرین برای من کافی بود که بدانم زندگی خود نیز بازی است و من بازیگر ، می خواهم در بقیه عمرم نقش خوش بخت ها را بازی کنم.
@Navae_Del1401
به چهل عالم یک کلام منطقی کافیست ؛اما چهل کلام منطقی به یکجاهل اضافه است.
#مولانا جلال الدین محمد بلخی
من آن نیام که به افسونِ عیش و سِحرِ نشاط
بدل به خنده کنم گریههای رنگین را
طالب آملی
شعرهایی که از عشق می سرایم،
بافته ی سرانگشتان توست!
و مینیاتورهای زنانگی ات!
اینست که هرگاه مردم ،
شعری تازه از من خواندند؛
ترا سپاس گفتند...!
#نزار_قبانی
فال زدم ز حافظ ک عاقبتم چه اید به بدست…
اه ازین حافظ ک نوشت دست تو اغیار تنهایی و بیمار ….
…
شعر تان از حافظ است…
ظالمی را خفته دیدم نیم روز
گفتم این فتنه است خوابش برده به
وآنکه خوابش بهتر از بیداری است
آن چنان بد زندگانی مرده به
(سعدی)….