mashaera01 | Unsorted

Telegram-канал mashaera01 - مشاعره

-

اهل غزلیم و صحبت ما شعر است اصلیم و همه اصالت ما شعر است

Subscribe to a channel

مشاعره

#حامد_عسگری

تو را هر قدر عطر یاس و ابریشم بغل کرده
مرا صدها برابر غصه و ماتم بغل کرده

چه ذوقی می کند انگشترم هربار میبیند
عقیقی که برآن نام تو را کندم بغل کرده

چنان بر روی صورت ریختی موی پریشان را
که گویی ماه را یک هاله مبهم بغل کرده

لبت را می مکی با شیطنت انگار درباران
تمشکی سرخ را نمناکی شبنم بغل کرده

دلیل چاک پشت پیرهن شاید همین باشد:
زلیخا یوسفش را دیده و محکم بغل کرده

Читать полностью…

مشاعره

صبح بخیر هستیم♥
صبح بخیر تمام دل بستگیم♥
صبح بخیر امید فردا ♥
صبح بخیر تمام سهم من از دنیا♥

Читать полностью…

مشاعره

سیکو یارجان از تجربه میگم

برو کسی حساب نکن ؛ آخریو خودتونی فقط.💯💎

#دیدم‌که‌میگم

Читать полностью…

مشاعره

امتداد عمر برد از چشم ما ذوق نگاه


کهنگی‌‌ها کرد آخر مغز این بادام تلخ...


بیدل‌_دهلوی…

Читать полностью…

مشاعره

سیکو برار

خوبی هاخو حروم آدمای بی‌لیاقت نکن.📛🚫

#فهمیدی‌چی‌گفتم

Читать полностью…

مشاعره

#_هدیه
پاسبان اندلس؛ یوسف بن تاشفین۱
اگر به گذشتهٔ امت اسلامی نگاه کنیم، چشم ما به افرادی بر می‌خورد که در برهه‌های گوناگون و در عرصه‌های مختلف جان‌فشانی‌ها نموده و خدمات شایانی بخرچ داده و نامی بس نیکو از خود بجای گذاشته اند.
درین میان اما؛ در تمامی بخش‌ها نام‌های بایست بخط زرین نوشته شوند_ که شدند_. چون اینجا ما را یارای بحث تفصیلی پیرامون تمامی بخش‌ها نیست، فقط مشت نمونۀ خروار ، تنی چند از آن نام آورانی را نام می‌گیریم که در عرصۀ سلحشوری و جنگاوری سردمدار روزگاران خود و تا حالا و از حال تا قام قیامت خواهند بود_ ان شاء الله _.
خالد بن ولید، اسامة بن زید، محمد بن قاسم، صلاح الدین ایوبی، ظاهر بیبرس، سیف الدین قطز، شهاب الدین غوری، محمد فاتح، محمود غزنوی، یوسف بن تاشفین، عمر مختار و هزاران در هزاری دیگر که در برگه‌های تاریخ با شهادت راستین تاریخ، نام شان ثبت و یادشان گرامیست و پایدار.
ازین میان اما؛ نکته‌ی که ما می‌خواهیم بگوییم، این است که؛ بیشترین این سپه‌سالاران و جنگاوران و نام آوران در سنین نو جوانی، جوانی ومیان‌سالی رشادت بخرچ داده و نام و آوازه‌شان شهره آفاق گشت، یکی را سن ۱۶ بود و آن دیگری را ۲۰، سن یکی ۲۱ یا ۲۲ بود و دیگری را۳۰ سال یا کمتر و زیادتر سن بود. ولی قهرمان این چند سطر فردیست با سنی بین ۸۰ تا ۹۵ سالگی_ بر حسب گزارشات مختلف_, او یوسف بن تاشفین_ پاسبان اندلس_ است، مردی نیکو نام و مجاهد صفت، رهبری خردمند و سپه‌سالاری با تجربه، عالمی فقیه و دعوت‌گری مصلح.
حالا از اینکه نوشتار هذا به اطناب نگراید بهمین قدر خاتمه بخشیده و در نوشتارهای بعدی ان شاء الله از نبرد زلاقه، شه‌کاری های یوسف بن تاشفین، اندلس اسلامی و سایر موارد بحث به میان خواهیم آورد_ باشد تا تک جرقه‌ی باشد ما را مبنی بر سیر وسیاحت در زندگانی وسیرت آن بزرگ مردان، و درس و اندرز گرفتن از سرگذشت شان_.
اینجا جای دارد از دوست خوبم, معروف جان «صدیقی», بابت این هدیه‌ی گران‌بهای شان تشکری کنم، مصداق حدیث سرورمان_ صل الله علیه وسلم _ که می‌فرمایند: «... تهادو تحابو», هدیه دهید، تا مهر، محبت، صمیمیت و دوستی تان را مستحم‌تر و پایدارتر گرداند، و این که هدیه نیز کتاب باشد_ نیازی مبرم و جدی جامعه‌مان مبنی بر رشد فرهنگ مطالعه وکتاب دوستی_, و از آن جایی که داشتن کتاب و یا داشتن دوستانی که کتاب‌دار و اهل کتاب و مطالعه اند، از بهترین‌های زندگی می‌باشند، پس چه نیکوست که روی غنامندی، رشد وشگوفایی این فرهنگ کار شود، باشد تا سرگرمی افراد این جامعه مطالعه باشد و نقل مجالس شان نیز مطالبی مفید کز خلال آن کتب بدست می‌آورند.
والسلام
✍️: بصیراحمد قاضی زاده___۰۲/۰۴/۱۴۰۲

Читать полностью…

مشاعره

غیر از خدا ماییم و بس، کم عشوه‌آ با من برقص
ای قد و بالایت هوس، بر آتشم آبی فشان

گیسوی تو، چشمان تو، مژگان تو رنگ شبان
بنگر مرا کز عشق تو، دیگر ندارم هیچ امان ...

مولانا…

Читать полностью…

مشاعره

عقل نخلیست خزان دیده که ماتم با اوست
عشق سرویست که سرسبزی عالم با اوست...

سعدی❤️

Читать полностью…

مشاعره

پارهٔ دل بر جگر، لختِ جگر بر روی دل
پاره‌ها را دوختم اما پریشان دوختم

#نسبتی_تهانیسری

Читать полностью…

مشاعره

عقل تا مست نشد چون و چرا پست نشد
و آنک او مست شد از چون و چرا رست کجاست


مولانا…

Читать полностью…

مشاعره

تشکر از شما حسن نظر دارید عزیز

Читать полностью…

مشاعره

درود برشما
نظر لطف شماست.

Читать полностью…

مشاعره

یا رب،
دولت به خَران دادی و عزّت به سَگان،
پس ما به تماشای جهان آمده‌ایم؟

دهخدا

Читать полностью…

مشاعره

زندگی تکرار فردا های ماست
می رسد روزی که فردا نیستیم

آنچه می ماند فقط نقش نیکوست
نقش ها می ماند و ما نیستیم

ملینا__رحمانی

Читать полностью…

مشاعره

ترسم از درد صدايم به غريبان برسد
كو طبيبى كه به فريادِ ضعيفان برسد

ميكِشم سُرمه به چشمانِ تر از خاكِ رهت
تا مگر ديده ى بيمار به درمان برسد

شده ام بى سروپا در غمت اى مايه لطف
مگر ازلطف تو اين خسته به سامان برسد

ميكشد شانه به گيسوى سياهت ، طوفان
ميشود دست بر آن زلفِ پريشان برسد؟

آنقدر از تو نوشتم كه شدم شهره ى شهر
بى سبب نيست اگر ناله به هذيان برسد!

كس نفهميدكه آن بانوى خوش چهره مصر
پايش از قصر ، چرا بر درِ زندان برسد!؟

به سُويداى وصالت رهَم از وهم و خيـال
تو اگر يار شوى ... وَهم به بُطلان برسد

بخدا گر نكنى مرحمت اين شيدا ، را
كارم از شهر به صحرا و بيابان برسد

در رهِ وصلِ گلى جوهرِ شعرم خشكيد
بار الها مدَدى .....هجر به پايان برسد


━⊰🤍 دلبرِ ناز @Delbarenaz ❀🤍❀

Читать полностью…

مشاعره

#داستان_کوتاه

میرزا در مکتب‌خانه ﺍﺳﻢ شاگرد ﺭﺍ ﺻﺪﺍ ﻛﺮﺩ، شاگرد برخاست.
میرزا ﮔﻔﺖ: ﺷﻌﺮ بنی ﺁﺩﻡ ﺭﺍ ﺑﺨﻮﺍﻥ،

شاگرد ﺷﺮﻭﻉ ﻛﺮﺩ:
بنی ﺁﺩﻡ ﺍﻋﻀﺎی یک پیکرند/ﻛﻪ ﺩﺭ ﺁﻓﺮﻳﻨﺶ ﺯ یک ﮔﻮﻫﺮﻧﺪ
ﭼﻮ ﻋﻀﻮی ﺑﻪ ﺩﺭﺩ ﺁﻭﺭﺩ ﺭﻭﺯﮔﺎﺭ/ﺩﮔﺮ ﻋﻀﻮﻫﺎ ﺭﺍ ﻧﻤﺎﻧﺪ ﻗﺮﺍﺭ

ﺑﻪ ﺍﻳﻨﺠﺎ ﻛﻪ ﺭﺳﻴﺪ ﻣﺘﻮﻗﻒ ﺷﺪ،
میرزا ﮔﻔﺖ: ﺑﻘﻴﻪ‌اﺵ ﺭﺍ ﺑﺨﻮﺍﻥ!
شاگرد ﮔﻔﺖ: ﻳﺎﺩﻡ نمی‌ﺁﻳﺪ،

میرزا ﮔﻔﺖ:
یعنی چی؟ ﺍﻳﻦ ﺷﻌﺮ ﺳﺎﺩﻩ ﺭﺍ ﻫﻢ نتوانستی ﺣﻔﻆ کنی؟!
شاگرد ﮔﻔﺖ:
ﺁخه ﻣﺸﻜﻞ ﺩﺍﺷﺘﻢ، ﻣﺎﺩﺭﻡ ﻣﺮﻳﺾ ﺍﺳﺖ ﻭ ﮔﻮﺷﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ، ﭘﺪﺭﻡ ﺳﺨﺖ ﻛﺎﺭ می‌کند ﺍﻣﺎ هزینه طبیب ﺑﺎﻻﺳﺖ، ﻣﻦ ﺑﺎﻳﺪ ﻛﺎﺭﻫﺎی ﺧﺎﻧﻪ ﺭﺍ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺑﺪﻫﻢ ﻭ ﻫﻮﺍی ﺧﻮﺍﻫﺮ و ﺑﺮﺍﺩﺭﻫﺎﻳﻢ ﺭﺍ ﻫﻢ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻢ، ﺑﺒﺨﺸﻴﺪ.

میرزا ﮔﻔﺖ: ﺑﺒﺨﺸﻴﺪ، ﻫﻤﻴﻦ؟! ﻣﺸﻜﻞ ﺩﺍﺭی ﻛﻪ ﺩﺍﺭی ﺑﺎﻳﺪ ﺷﻌﺮ ﺭﻭ ﺣﻔﻆ می‌کردی، ﻣﺸﻜﻼﺕ ﺗﻮ ﺑﻪ ﻣﻦ ﻣﺮﺑﻮﻁ ﻧﻤﻴﺸﻪ!

ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﻟﺤﻈﻪ شاگرد ﮔﻔﺖ:
ﺗﻮ ﻛﺰ ﻣﺤﻨﺖ ﺩﻳﮕﺮﺍﻥ بی غمی
ﻧﺸﺎﻳﺪ ﻛﻪ ﻧﺎﻣﺖ ﻧﻬﻨﺪ ﺁﺩمی ...

@Navae_Del1401

Читать полностью…

مشاعره

#کاظم_بهمنی

اجل رسید و لبش را برابرم آورد
چقدر بوسه‌اش از خستگی درم آورد

تمام شد همه‌ی آنچه زندگی می‌گفت
تمام شد همه‌ی آنچه بر سرم آورد

مقابلم ملکی می به استکانم ریخت
بدون آنکه بپرسد بیاورم ؟ آورد …

به خواب مرگ بنازم که از لج تقدیر
تو را در این دم آخر به بسترم آورد

طناب بسته به روح است مرگ، دست خدا
فقط مرا کمی از تو جلوترم آورد

هزار نامه نوشتم برای بعد از خویش
بخوان برای تو هر چه کبوترم آورد

Читать полностью…

مشاعره

 

در دل ویرانی آخرین دل خوش ام
چشم ویرانگر توست

خسته از جنگیدن
آخرین فرصت صلح
عشق عصیانگر توست

کاش غیر از من و تو هیچکس با خبر از ما نشود
نوبت بازی ما باشد و دیگر هرگز
نوبت بازی دنیا نشود


#افشین‌یداللهی

Читать полностью…

مشاعره

خوشا صبحی که آفتابش بلند است
خوشا عشقی که نام او بلند است

Читать полностью…

مشاعره

پیامبر خاتم ❤️ بر اهل جهان داده خدا گوهر بیتا جبریل بگردد سر گهواره ی مولا یوسف بشود مست و گرفتار جمالش گشت ست سلیمان نبی محو جلالش ای دوست بیا سجده ی شکرانه گزاریم پیش قدم یار گل یاس بکاریم از بوسه ی خاک قدمش توشه بگیریم از غیر محمد ز همه گوشه بگیریم در عمق اذان اشهدی از یار بگوئید با صوت جلی از رخ دلدار بگوئید بشکفته گل سر سبد باغ بهاری این مژده به نرگس گل بی خار بگوئید لا حول و لا قوت الا به کمالش یکجا همه قربان دو ابروی هلالش دیگر نبود کس بخدا مثل و مثالش مشتاق بود عالم و آدم به وصالش آن قرص قمر کرده منور همه جارا با نور رسالت شب ظلمانی مارا ساقی شده بر تشنه لبان همه عالم سیراب نموده لب خشکیده ی آدم جای عرق الماس چکید از بر رویش آواره ملائک شده اندر پی کویش با نام محمد عسلی گشته دهانم گشت ست بهاری همه ی فصل خزانم پیچیده به هر جای جهان عطر وجودش مهتاب چکید از رخ او وقت سجودش

Читать полностью…

مشاعره

دینم عشق و مذهبم حقیقت
معبدم درونم و مقصدم خداست
نمازم سکوت است و نیازم همه دوست
آرامگاهم دلِ کوه است و کوله بارم
همه رقص
همه شعر
همه شور
شیوه ام پروانگی ست
مسلکم دلداده گی ست
نور خواهم خورد
عشق خواهم داد
دوست خواهم داشت
اهل هیچستانم

Читать полностью…

مشاعره

گردش دورقمر نه تو دانی نه من
وقت هنگام سفر را نه تودانی نه من
تابود سایه پرمهرپدر بر سر ما
بخدا قدر پدر نه تو دانی نه من

Читать полностью…

مشاعره

این سینه بسوخت ز شور عشق

بین این واژه چه ها کرد با تن فرسوده ام ….




….

Читать полностью…

مشاعره

خواستی دلتنگی‌ام را در دلم پنهان کنم
عاشق و انکار دلتنگی؟ مسلمان و دروغ؟

#سجاد_سامانی

Читать полностью…

مشاعره

📚 #به_وقت_کتاب

📕 سه شنبه ها با موری
✍️🏻 #میچ_آلبوم

📚 کتاب سه شنبه ها با موری کتابی است که در آن ترس از مرگ، محوریت دارد؛ چون استاد موری شوارتز با یک بیماری لاعلاج دست و پنجه نرم می‌کند ولی توانسته با ترس از مرگ کنار بیاید و این واقعیت گریزناپذیر زندگی را با آغوش باز بپذیرد که این خودش هنری است بس عظیم و دشوار!

در این کتاب می‌فهمیم که همه ما به مرگ باور داریم ولی به نوعی خوداستثناپنداری مبتلا هستیم و فکر می‌کنیم که جوانی پایدار می‌ماند و مرگ سراغ ما نمی‌آید. موری یک درس مهم در گفتگوهای خود با میچ آلبوم به ما می‌دهد.


🔹آیا میدانید که با اشتراک گذاری کتاب هایی که خوانده اید، می توانید دنیای جدیدی را برای خود و دیگران باز کنید؟

🔸 هر هفته یک معرفی کتاب داریم، منتظر کتاب های خوب تان هستیم.

┏━━━━━━━━━━━
📗📘📔📕 @Navae_Del1401
┗━━━━━━━━━━━━

Читать полностью…

مشاعره

شاهدخت شیرین سخن ما تاج سر ما هستند افتخار تمام اقوام افغان ❣

Читать полностью…

مشاعره

افتخار دختر خانم های افغان هستند قلم شان رسا❤

Читать полностью…

مشاعره

عشق همین است ،
همین که تو چاقویی هستی که
من دائما در زخمهایم پیچ و تابش میدهم...!

کافکا

Читать полностью…

مشاعره

كفاره شعرى كه نخوانديم و قضا شد
با ركعتى از وصف دو ابروت ادا شد

حالم چو جوانى است كه يك موى سپيدش
در چهره فرسوده آيينه دو تا شد

تا بابل آغوش تو باز است نپرسى
نمرود چرا در دل تورات خدا شد

صدها گره در كار من و شعر من افتاد
وقتى گره موى غزل پيچ تو وا شد

يك روز به بام آمدى و رخت تكاندى
اين كوچه پر از رهگذر سر به هوا شد


━⊰🤍 دلبرِ ناز @Delbarenaz ❀🤍❀

Читать полностью…

مشاعره

بوی باران می دهد عطر خوش ِ پیراهنت
باز افتاده است خونِ تاك ها بر گردنت

بی سبب گنجشك ها حالی به حالی نیستند
امنیت دارند با دیوار چین ِ دامنت

باغبان با خویش دارد نردبان را می برد
گُر گرفته گونه های ِ وسوسه از دیدنت

آدم خاطی شدن می ارزد آخر پیش تو
كفر نعمت می شود با چشم پوشی از تنت

خرمن گیسویت افتاده به جان و می شود -
باد هم آتش بیار لحظه ی دل بردنت

لحظه لحظه نیمه شب مست و هوایی می كند
كوچه ی مهتاب را خواب خوش بوییدنت

می روی تا دور دست دور اما پشت سر
باد می پیچد به خود از ترس تنها ماندنت

كارش افتاده به سیلاب ِ جنونت ، جنگلم
ریشه ام را می برد با خود غم ِ بنیان كنت

#مهدی_نژادهاشمی


━⊰🤍 دلبرِ ناز @Delbarenaz ❀🤍❀

Читать полностью…
Subscribe to a channel