mashinetahrir | Unsorted

Telegram-канал mashinetahrir - ماشین تحریر

710

اینجا آموزشگاهی برای یافتن معنا و خلاقیت در نوشتن خواهد بود/ بالاتر از زخم ها و در اغازی دیگر که گفت :قسمت کرد خداوند چیزها بر خلق. اندوه را نصیب جوانمردان نهاد. ایشان نیز پذیرفتند/تذکره الاولیا

Subscribe to a channel

ماشین تحریر

در وطن خویش ، بیگانه نباش این خاک توست ..فراموش نکن هرچه هست و هرچه شد ، مادر تو در این خاک خفته است... نگران تمسخر روشنفکرانی نباش که تحلیلشان در روی خاک کره ماه است..
بخشی از آزادی خواهی ، رد تردید در مورد چیزهایی است که مردد در بیان آنها هستی. جنایت و خشونت ، سمت آزادی نمی ایستد.
جنایت و خشونت ، دوگانه سرکوب و انفعال خشم است.
تردید نکن که تا وقتی سلامت آحاد را نخواهی ، تو قسمتی از مشت آهنین و خشن مرگ خواهی هستی. در آزادی خواهی ، مرزهای سیاسی برای همدلی با مردم از بین می رود. همدلی با جنایت ، کشتن پرنده آزادی و نغمه زندگی اوست
#کرمان

Читать полностью…

ماشین تحریر

چون حق تحلیل ندارم ، یکی دو جمله مثل یک مسافر تاکسی بگویم. طمانینه و آرامش. دوری از کار عصبی و نقار خشونت که اگر دستگاه عصبی بهم بریزد ، فرصت تهدید سینوسی زیاد می شود .
پیام آرامش ایران به دنیا و حفظ روحیه مردم و نشان دادن نظم، نه خشونت بی مهار. مواظب چرخه خشونت آنکس که گفت جنگ جهانی سوم علیه ایران باشید.اولین بازخواست از کسانی که عرضه تامبن نداشتند.سکوت و حزن.

Читать полностью…

ماشین تحریر

هر که را صبح شهادت نیست شام مرگ هست...

نام ها یافتند آنان که خود را گمنام کردند. که خود را پاک کردند از اینکه مقابل آنچه خالق به آنها داده را از خود بدانند. انسان موجودی است که سنگین می شود . از نام. از غرور. از مال. از قدرت. از مقام. ..
شهادت ، یعنی همه اینها را بدهی که یک چیزی بگیری. قدرت روحی انسان اینست که حتی آبرو را در راه او بدهی. حتی آبرو. طعنه بشنوی. زخم زبان . نه تنها جسم ات که روحت را خداوند گواهی دهد که با زخم پرداخت کرده ای .
اینجاست که صاحب قران می گوید من خریدارم . من می خرم و چیزی که خدا خرید ، عجب گرانبها می شود. صبح شهادت دادن به آنکه برای پرداخت غرور و کبر و منیت به خدا و بندگان گرفتار که عائله خداوندند میارک باد.
آدمهای پاک شده سعادتمند. هزاران بار بپرس که چرا آدم های زرنگ باشی معامله گر ، تهش در چاهند. آنها مقدار خود ندانسته اند‌ ‌ ‌. آنها که کلک باز و غش بازند ، بخدا که می بازند. ارزان فروختند. قیمت بالا با خدا بود‌ . برای تسلی کمبود های روحی به بشر فروختند. بخدا که خنگ ترین آدمها ، اینها هستند که فکر میکنند زرنگی کرده اند. با کسی معامله کنید که ثروتش بی پایان باشد‌ .

Читать полностью…

ماشین تحریر

حضرت زهرا س ، نجاتبخش

🕋من با کسانی حرف می زنم که یک تجربه شهودی در عمرشان داشته باشند. آنها که دیده اند ، گاهی مرگ‌، گاهی ویرانی حتمی ، گاهی تیر خلاص نهایی ، گاهی پرتاب در دره ، گاهی یکدفعه با جنازه ای بر دوش ات ، زیر پایت خالی می شود.‌‌..از این قبیل.
آن لحظه که هیچکسی نمیتواند بند پاره شده دلت را گره بزند ، نامی که میدانی بر شعور و قانون جهان تاثیر می گذارد به ذهن و زبان می آوری.
من دهها بار کم و بیش خطر کردم. مساله جان ناقابل نیست. شاید آن مجروح بر دوش ام که نگرانش بودم مهم تر بود.
حضرت زهرا س برای من ، شکل تکامل یافته سر الله است.
یک احترام ساده به او ، از حر که سردسته یزدیان بود و راه امام حسین را بست ، انسان نجات یافته و شهید خوش عاقبت ساخت.
در برابر واقعیت سیاه و تلخ که می گفت کار تمام است ، بند بریده شده و یاس جامه عمل پوشیده ، احساسی روشن تر از آفتاب به سراغم آمد. ذکر حضرت مادر بگو ..بگو یا زهراس.
آخرینش این امتحان بود که به قول مولوی فریاد که از چهار جهت راه ببستند. ۸۶ اتهام و شاکیانی که.. . همان اول زهرای مرضیه س بود که در آن ترس فرزند و آنچه نباید ، راه ز خارستان برایم باز کرد. من مقالات بسیار در تاریخ یا حقیقت اسلام فاطمی و تفاوتش با اسلام فاطمیه نوشته ام. اما هیچکدام جایگزین آن احترام درونی به این شخصیت که سر الله است نمی شود.
سر است. راز است. منِ عاصی که آن درون را ندارم که تفسیر سر الله کنم . اهل فهم دانند.
زهرای مرضیه س ، کلمه سر الله ، برای مظلومین است. آن کلمه نجات ، که برتر از هر قدرتی است ، اگر اندکی در ادب به او ، حقانیت داشته باشی.
تولد سر الله نجات بخش این کمترین است. میلادش به پاکان و احرار و امامان حق و پیغمبر صدیق و امیرالمومنین ع و بر من مبارکباد.

Читать полностью…

ماشین تحریر

قرار بر این شده که من مدتی سیاسی ننویسم. چاره چیست؟ اما آنچه در غزه و منطقه اتفاق می افتد، بی طرفی را جنایت می کند.مسلمانی به کنار..
اسراییل بیش از صد نفر خبرنگار را کشته. به نظرتان چرا؟ چون افکار عمومی زیر پست های حامیان صهیونیسم این است عمدتا. ما در ایران و فارسی زبانان به خاطر هر علتی ولو لج کردن با حکومت باشد ، این جنایت متراکم و هلوکاست خبرنگاری را وقعی نمی نهیم. بعضا همسو با جنایتکار توییت می زنیم. تاریخ می گوید ، جنایتکار ادامه نخواهد یافت و غزه مظلوم ( زندان بزرگ و شاخص همراهی دولت و ملت ها با مظلوم یا جنایتکار) امروز امتحان هرکسی است که مینویسند. در ابتدا سکوت خبری کردند اما رسانه های بزرگ جهان ، تابع دولت ها و شرکت های صهیونیستی هستند. این دیگر رسانه نیست. همراهی با جنایت است.
از ما سوال می شود که آیا مرعوب اسراییل جنایت پیشه نبودید؟ خواهید گفت مساله خارجی بودو خودمان هشتمان گره نهمان بود.
نه.تاریخ قضاوت تندی علیه ما خواهد کرد.اعراب به اختلافات فرقه ای می پردازند تا بی عملی را توجیه کنند. ما هم توجیهاتی داریم. میدانم نابلدی رسانه های ما و مراکز فرهنگ ما مقصر است. ولی ما نیز بی تقصیر نیستیم.

Читать полностью…

ماشین تحریر

تفاوت درونمایه و موضوع در نوشتن/سکوی سوم را امشب خواهیم گفت

Читать полностью…

ماشین تحریر

ی۶/ در ظلمات ، گنج ها پنهان است
هر انسانی زمانی که در جستجوی چیستی شناسی جهان پیرامون و تحلیل شخصی وجود وتناظر حیات انسانی با زنجیره ی زایش زمان بر می آید .
صرف نظر از درک و اعتقاد به هدف دار بودن هستی و نیز زندگی انسانی در موازات طولی آن و یا حس اضطراب و ترس و لرز بی معنایی در حضور محتوم به مرگ خویش به ضرورت معنا زایی وجود انسانی جهت پر کردن صفحه ی سفید هستی خویش و دیگر انسان ها، پی می برد. گاهی پی می برد که تمام راه را تنها پیموده است. چه تلخ است این فهم. بسیاری در این لحظه فهم توقف می کنند . آنها باور از دست می دهند. خود را به سلاح سردی به نام یاس می کشند. گاهی نیز مجبورند که همان راه را اینبار در همان امتداد بروند. زخم های کف پا و تاول های چشم هایی که منتظر بودند ، هویت را می سازند. به خود می گوید تو این هستی و همین بمان. لااقل بلاتکلیف نیستی. لااقل از هویتی که برایت کف و سوت قبل یا بعد مرگ دارد ؛ دفاع کرده ای.
اما گمان من این هم یک درمان موقتی برای سوز سرمای تنهایی است.
در آن ویرانه وقوف به تنهایی ، از گذشته ات و از آینده ای که معلوم هیچکس نیست دست می کشی.
تو کی هستی که در اینجایی. نام های مهم قابل شناسایی را برمی کنی. حفاری خود . آنجا که ربطی به همراهی و تنهایی ندارد.
آنجا جایی است که مقصد راه در آن نهفته است. شدن در آنجاست. حقیقت در آنجاست. تکلیف خویشتن اصلی ات در آنجاست. گنج در ویرانه همینجاست. یافتن آنکس که از طوفان گذشته است. طوفان همه درجات و لقب ها را برده است. خودی ماند که باید به مهمترین می رسید. چه چیزی مانده ؟ از نظر ناظر بیرونی هیچ.
از نظر خودت چه؟ خود . چه کلمه شگفتی. آنکس که تا ابدیت همراهت است . اگر در تنهایی ، تحملش را نداری ، در ابدیت چگونه او را تحمل خواهی کرد. وقوف بعد از طوفان ، امری ناممکن را موجب شده. تمام آنچه تا به این سن به تو متعلق بود ، با طوفان رفته است. آدم تازه ای نیست. اما دیگر آن آدم در حجاب تعاریف و مشخصات سابق نمی تواند ، نشانی این ادمی که می بینی باشد.
حتی دیگر مشخصات درد هایت ، لرزش دستت و آن تیر درد که در سینه می پیچد تغییر کرده است.
اینجا محلی برای حفاری باقی زندگی است.
۲۳ آذر۱۴۰۲
@mashinetahrir

Читать полностью…

ماشین تحریر

ی ۵/رمان نویسی

یکی از بچه هایی که خود مورد احترام نظام است آمده و نصایحی دارد. می گوید علی ع، ولی خدا بود و به مصالحی ۲۵ سال سکوت کرد. میگویم کاش آن کارشناس همین را می گفت .او گفت بالاتر از آقای منتظری پدرشهید و قائم مقام رهبری نیستی. بعد چرا آدم انقلابی درباره فلسطین سکوت می کنی؟ می گویم تلفن و وسیله ای مانده ؟ اه از درد ژنوساید غزه. بازپرس شاید به اتکا به قانون درک بهتری از من داشت. رفیقم میگوید به حال جسمی ات رحم کن.گیرم تو راست و درست این نظام باشی.مجازی را ترک کن.میگویم واقعا کشیده به دو سه روزی یکبار. میگویم لجاجی ندارم. مسولیت ازشانه افتاده. معلمی هم نکن. کتاب دربیاور.برایش رمان این مدت را می خوانم:
بیست نفری روی زمین در محوطه زیر اوین نشسته اند. زنان هم درون ون می رسند. من رفته ام وضو بگیرم از دستشویی محوطه دادسرا. آسمان آبی است و ابری به شکل گربه به سمت کوههای شمیران بالا میرود.
نسرین ستوده از میان ون نگاهم میکند. با آن قیافه و ریش و تسبیح حتما فکر میکند مامورم.
انگشتم را به شکل وی نشان میدهم. از پشت شیشه ون احساس میکنم لبخند زده.
یک نفر با لباس نظامی می آید سراغم. مودب است. سرش را پایین انداخته و مثل یک کسی که با زبان بدنش بگوید که امر کسی دیگر است لب بر میچیند و میگوید : آقای فلانی .اذیت نکنید. جلوی شعبه خودتان باشید. رعایت ما را هم بکنید.
سیگاری که از راننده ون گرفته ام را برای پسر جوان پریشانی که موهای کم پشت دارد، روشن می کنم. حالت اضطراب دارد و تند تند پک می زند. پله ها را بالا میروم. روی صندلی ها می نشینم. هنوز اذان نگفته. یک کارمند جوان خپل دادسرا که هیجانی است و در چند نوبت دیده ام کارش گرم کردن غذای کارکنان است ، مثل موشک از بغل گوشم رد می شود.
با دوسه نفر برمی گردد و به نگهبان می گوید : نسرین پیاده نشود. برگردد ون.
بازپرس را نمی بینم. چند جوان داش مشتی اهل خیابان پیروزی در نوبتند. سواد همه شان روی هم دیپلم نمی شود. یکی شان می رود پیش بازپرس. تحصیلاتش پنجم است و راننده خاور.
در تلفنش پرچم اسراییل بوده و چند استوری دیگر . به قیافه لاغر و چشمان شگفت زده اش نگاه میکنم. خدایا این راننده جوان خاور کجا ، اسرائیل کجا؟ دو جوان دیگر که با او رفیق بوده اند با تعهد آزاد می شوند. یکی شان شبیه پیک موتوری هاست که مرتب با خودش حرف میزند. انگشتان پرگوشت و شکسته ای دارد.به من میگوید حاجی شما قاضی هستی؟ بخدا من رفته بودم سر قبر مادرم فاتحه بخوانم. من را عوضی گرفتند. رو می کند به رفیقش . همان که راننده خاور و می توپد : ما را به گا دادی. دوباره رو به من می کند و می گوید : حاجی بخدا من بیگناهم.
خنده ام گرفته است. میگویم :من خودم هم متهم هستم.
اگر پابند نبود از حیرت بلند می شد. میگوید حاجی شما چرا ؟ به شما نمی خورد.
.........
رفیقم غرق در رمان می شود. میگوید رمان ...بله . تو باید دولت آبادی ما می شدی‌ .
می گویم سپرده ام به وارث که بعد مرگم منتشر کند

@mashinetahrir

Читать полностью…

ماشین تحریر

خلاصه سه راهی فرانکل
ی/۲

ابدیت آرزویی است که به کودک و پیرمرد به یکسان نمی گذرد. وقتی پایت از نردبان ابراهام مازلو بالاتردمی رود ، می خواهی ادامه بدهی. حتی آنانکه که آرزوی مرگ می کنند ، یا می خواهند تجربه جدیدی از زندگی بهتر را درک کنند یا میخواهند استراحتی که همه چیز را بشوید و آنها را از وضعیتی که هستند برهاند برایشان پیش بیاید.
در دنیای مادی ، همه چیز در یک عمر طبیعی تمام می شود. لذا تا هستی و تا قبل از آنکه به دوران پیش از تولد که هیچ خاطره ای از آن نداری برگردی ، خوشی کن. این خود یک مذهب است که بقیه مذاهب را دروغ می پندارد. اصولا مذهب وقتی به فرقه تبدیل می شود، جز خود را بر سبیل درستی نمی بیند و اگر تو به مذهب مادی معتقد باشی ، معنا یک امر چرند بیهوده است.
در اوضاع عادی ، شاید معنا یک امر چرند ساخته مکاتب یا مذهب به نظر برسد.
اما در اولین حبس و عدم توانایی بهره گیری از دنیای مادی ، انسان به فکر می رود. اینجا باید بروم سراغ ویکتورفرانکل که در دست و پازدن در میان اینکه کی با مرگش ، رنج هایش تمام می شود ، به فکر می رود. او معتقد می شود که
برای معنا بخشیدن به زندگی سه راه وجود دارد

1- اگر انسان چیزی خلق کند، زندگی اش می تواند با معنا باشد، (در اینجا انسان از خود سئوال می کند : من برای چه زنده هستم؟)

2- انسان معنا را در شیوه تجربه کردن زندگی، یا کسی را دوست داشتن، می بیند.(در اینجا انسان از خود می پرسد:من برای چه کسی زنده هستم؟ )


3- انسان معنا را در بحبوحهٔ مشکلات سنگین در می یابد. طرز برخوردی که ما نسبت به رنج انتخاب می کنیم (بلوغ من چه شکلی است)

در جایی ویکتور فرانکل معتقد است که درست در جایی که ما با یک موقعیت روبه رومی شویم که به هیچ روی نمی توانیم آن را تغییر دهیم ( حبس و عدم توانایی بهره گیری از دنیا)از ما انتظار می رود که خود را تغییر دهیم، رشد کنیم، بالغ شویم واز خود فراتر رویم...
در واقع فرانکل شما را به یکی از سه تغییر زاویه دید راهنمایی می کند. نمود اولش تولد بچه است. نمود دومش عشق زمینی است . نمود سومش اما مساله ای با پایان باز است.
/channel/mashinetahrir

Читать полностью…

ماشین تحریر

راه تو..دستمالی دردستی که بر سینه می زند..عقب دسته هیات .شانه درگل و سینه..آرام گریه می کنی.‌.استاد جعفر طولابی عکس ات را گرفته.‌‌..کجایی ای مرد معطر نجیب..شب های تیره بر تن بیمار می بارد و من دانش آموز آن مکتبم که پاک شو قبل از آنکه بروی که کمترین درد این روزها گرفتاری سیاسی است. برایم بعد از دعا برای همه بندگان ، تعقب خیر بطلب . سعی کردم رنجی کم کنم در این چند دهه . ناتوان بودم. گرفتار نفسانیت هم .ابتلا و امتحان سخت هم. اما سخن تو در گوشم بود از سرور آزادگان که:
انَّ اجْوَدَ النَّاسِ مَنْ اعْطی مَنْ لا یرجو

این پاره های شب بر قلب و لرزش دست و  ابر تیره ناامیدی که بهم رسیده و مرا کوفته ، برای پاکی است . پاک رفتن. خدایا درد مال من باشد اما به آنان که امیدی ندارند ؛ ابر رحمت دگرگونی حال برسان .نتوانستم بر رنج کسی مرهمی باشم. فاتح شدن برخود؛ گذشت و سکوت  می خواهد.صبر بر نفسانیت خود، با آنکه دیگران آن را شکوه غرور می دانند
برای نجات جامعه ؛از نفسانیت خویش درگذر ؛جامعه ناامید ؛مستعد تبهکاری است
  عهد نخستین انسان گذشت از خود است.
فَكَأَنَّ الدُّنْيَا لَمْ‏ تَكُنْ‏ وَ كَأنَّ الْآخِرَةَ لَمْ تَزَلْ وَ السَّلَامُ.

Читать полностью…

ماشین تحریر

این سردار مفخمی کیست که خواهان شکستن گردن بی حجابها شده؟
خیابون شده سالن کشتی کج ؟
شما عبداله موحد شدی ریقو؟
تو ضابط قانونی مثلا. دزد ها باید ازت بترسن نه دخترها. عجبا

Читать полностью…

ماشین تحریر

نقلی با واسطه از استاد شجریان در مورد رهبری

دیشب فرصتی دست داد که خدمت یکی از اساتید موسیقی برسم. بیشتر برای دلگرمی و سرکشی چون شرایطی که دارند سخت است.
طرف های یک بامداد، استاد شروع به خاطره گویی کرد و درباره شجریان پرسیدم.
گفت ما یک شب خدمت آقای شجریان رسیدیم در خیابان دروس ( شریعتی یخچال)
مهمان شجریان آقایی به اسم دکتر موقتیان نامی ( اگر من اشتباه نکنم) بودند. وکیل بودند.
بحث سیاسی افتاد و شجریان دو مطلب را مطرح کردند.
اول از تماس تلفنی رهبری گفتند . دوم نقل کردند که در نمایشگاهی نوار استاد علیزاده( احتمالا شب سکوت کویر) را آقای خامنه ای برمی دارد و می خرد.
فردای ماجرا از قم و مشهد چنان هجمه ای علیه آقای خامنه ای می کنند که رهبری موسیقی گوش می‌دهد.
خاطرات دیگری هم گفت که اینجا جایش نیست..
راستش من باور نکردم. اما تا حال دروغی از این استاد نشنیدم. یعنی درکش برای من مشکل است که آن علما آنقدر قدرتشان زیاد باشد که به رهبری نیز چهارتایی بيندازند.
نقل بر صحت هم بگذارم ، ما روی یک جماعت اسم رستم گذاشته ایم و حالا خودمان از آنها می ترسیم. 26 خرداد ۱۴۰۲
@mosbatshahr

Читать полностью…

ماشین تحریر

از توافق شفاهی تا بازگشایی سفارت آمریکا ( یادداشتی تخصصی)
این را اول بگویم راستش  تحلیل من در سال‌های گذشته این بود که  فقدان سفارت آمریکا در ایران را چه کسی جبران دوبله می کند. چه کسی اطلاعات جمع آوری می کند و چه کسی فروشنده است. 
یک مسافر که به سفارت آمریکا در ترکیه و امارات و ...مراجعه می کند ، چطور تخلیه چند سرویس امنیتی می شود؟

به گمانم سفارت کشورهای دوست و هم‌پیمان. لذا تاسیس سفارت آمریکا  بسیار ضررش کمتر  از کارهای نیابتی جاسوسی و ضربه به ایران بود. چون لااقل آنجا پروتکل دارید اما درسالهای تعطیلی سفارت ، شما را کشورهای دیگر برای پول یا منافع خودشان می فروشند. فراموش نکنید که دستگاه اطلاعاتی پاکستان سالها در مورد ایران اطلاعات غلط در مورد سپاه قدس به آمریکا می فروخت. در مورد شهید سلیمانی هم کشورهای دوست ، اطلاعات غلط به وزارت دفاع آمریکا فروختند و آن جنایت خلاف قوانین بین المللی رخ داد. لذا می توان الگوی رابطه با سعودی را در مورد آمریکا نیز اجرا کرد. البته کمی استحکام شخصیت هیات ایرانی را می طلبد. واقعا زشت و ناپسند و خلاف غرور ملی است که هیات ایرانی مثل دختر نابالغ که خواستگار برایش آمده ، پشت میز ننشیند و واسطه حرف مقابل را بیاورد.
ایران دختر نابالغ نیست. این تحقیر را نپذیرید. واسطه از منافع ما می خورد نه آمریکا.
دوم:
⌨برخی دوستان منتقد در حال طعنه به نظام هستند که برجام را نپذیرفتی و حالا نفت دربرابر غذا را می پذیری. سعی کنیم اسیر گذشته نباشیم. تابستان داغی داریم. اگر بی اهمیت بود ، اسرائیل تیم ترور و خرابکاری مثل پلاسکو اجیر نمی کرد. وقتی واجا پیامک سراسری می دهد ، یعنی خرابکاری و جریحه دار کردن عواطف ملت توسط مخالف خارجی توافق محتمل شده.
مساله اینست که ما به تابستان آرامی نیاز داریم. راهبرد تسهیل روابط خارجی و سخت گیری در داخل اشتباهات. سهل گیری در داخل اتفاقا موجب می شود که هر توافقی احساس خوشایند و کاهش التهابات کند.
همه اش گفتنی است. اما یک نیروی سیاسی اگر حتی اپوزیسیون خالص هم باشد یا اصلا نفوذی فلان کشور در دستگاه تصمیم ساز نطام باشد ، ولی ته دلش وضعیت بهتری برای مردم کشورش را بخواهد ، باید فرق بین براندازی مد نظرش و فروپاشی دو مینو وار مملکت را بفهمد.
بله راهبرد زمستان سخت اشتباه بود. اگر آن اشتباه بود، چرا از جنس همان اشتباه تحلیل می فرمایید. تابستان داغ هم جنسش از همان است.
مساله دیگر تصمیم نظام است. این تصمیم بخاطر حسن روحانی قابل اجماع نبود. چون روحانی به خاطر حداکثری کردن انتظارات از برجام پیش ملت و رهبری ، احساس یک راهبرد متوقف شده و شکسته شده را ایجاد کرد.
هرحال در مهلت اوباما نتوانست یک اجماع داخلی با محوریت رهبری ایجاد کند. انتظارات برجامی هم آنقدر زیاد بود که نصفشون هم کفاف اقناع نظام را نمی‌داد.
حالا روزگار دیگری است. ما از رییسی هیچ انتظار معجزه در تعامل با غرب را نداشتیم. لذا آزادسازی منابع ارزی ، دستاورد می شود. بعد هم یک آشنایی زدایی در آمریکای تحت زعامت طرفداران اسرائیل و در داخل نظام اتفاق خواهد افتاد.
آشنایی زدایی یعنی اینکه ایران اهل تعامل است و در صورت توافق جدی ، تمام تصاویر وحشتی که جناح تندروی آمریکا و لابی اسرائیل ایجاد می کند دروغ محض است.
در داخل هم اینکه ما در داخل به آن مقدار تهدید زدایی رسیده ایم که با سعودی و اروپا و سپس آمریکا رابطه نرمال داشته باشیم بدون آنکه سیاست داخلی مان غرب محور شود.

کمی منصف باشیم. اوباما برجام را به اجرا نگذاشت و ترامپ آن را پاره کرد.لذا موضع ایران امر ثانویه بود‌. ایران درواقع با توافق شفاهی درحال ورود به مولفه های قدرت در آینده نزدیک سیاست خارجی است. اینبار می تواند بگوید که آمریکا آدم شده است . چنانچه طی یک ماه سعودی رفتارش دربرابر ایرانیان عوض شد.
@mosbatshahr

Читать полностью…

ماشین تحریر

این اطلاعات غلط است. آقای خاوری بچه سه سیک خرم آباد بود. ته دوران انقلاب هم دختر بازی می کرد.
انقلاب که شد مثل آوینی نشد. رفت تو کار اداری. چند تا خوش خدمتی کرد و رفت بالا. کارش را بلد بود. منتها اینقدر غرق شده بود که نمی‌توانست به یک زندگی کارمندی قناعت کند.
دیگه رفت و رفت تا تهش.
در میان ما میلیونها انسان هستند که در خلوتگاه نه اعتقادی دارند. نه خوششان می آید. منتها همراهی و ریا را لازم می دانند.
معمولا اگر کسی را در افراط دیدید بدانید یا گناه کبیره کرده یا دارد زور می زند در این سیستم بیاید بالا.
. گفت یک کارمند دم مرگ وصیت کرد که چهل سال نماز صبح و مغرب و عشا برایم بخوانید.
گفتن نماز ظهر و عصر چی؟
گفت نه. آنها را در نماز جماعت اداره خوانده ام.
ریاکاری در ایران لازمه رشد است. شما فکر می‌کنید طرف واقعا اعتقاد دارد؟ نه.
صدام طوری اطرافیانش را ترسانده بود که در خواب هم بهش وفادار بودند. ولی روز واقعه یک نفر پیشش نماند.
ترس از حکام این جهت در سنت شیعی حرام است. اول شرک است. دوم نتایج اطرافیان صدام را دارد
@mosbatshahr

Читать полностью…

ماشین تحریر

بی حیایی نظام

به نظرم وقتی دستگاه رسمی و رسانه رسمی ، نشان می‌دهد که در انتشار چهره دختران ما و بانوان بی حجاب و اغلب عفیف بی ملاحظه است، مقابله به مثل آن از طرف جامعه حتی افرادی با ایمان سنتی ، انزجار است.
یادتان هست یک روحانی بی شرم رفته بود وسط جلسه خانم های خانه دار و مراحل زناشویی رل به رکیک ترین شکل تعریف می کرد. اوج وقاحت یک مقام روحانی بود . مشمئز کننده‌ . من بعد از آن دیگر شب قدر به پشت هیچ روحانی نرفتم.
این حرکت نظام در چهره نمایی بانوان علاوه بر گسترش مجرمان ، نشان از بی حیایی دست اندرکاران دارد. خدا رحمت کند مرحوم پدرم را.
یکبار من را گوشه ای کشید. گفت حواس ات باشد پسر. حواس ات باشد لعن خدا را تا ابد بر خودت نخری.
یک سواد قرآنی داشت. گفت من از آقای خمینی شنیدم درنجف که قرآن می گوید اگر کسی به زنی عفیفه تهمت بزند ، خداوند لعن اش می کند . لعن خدا ابدی است. هیچ وقت آبروی زنان را لطمه نزن. پرده بینداز.
آقای خمینی گفت همه عفیفه اند.گفت من می‌گویم دزد باشد. اما عفت داشته باشید. درمورد عفتش احتیاط کنید.
خداوند این اشتباه نظام را لعن می کند. قطعا . قطعا. من اینطور نگاه میکنم
@mosbatshahr

Читать полностью…

ماشین تحریر

پاییز به پیکار بهار آمده امروز...در خاک دلیران به چه کار آمده امروز...

Читать полностью…

ماشین تحریر

ای کرمان قهرمان... ازآن سال که هزاران چشم تو را دراوردند تا آن صبح جمعه که جسم هزار پاره آورند.‌.‌تو قهرمانی.
ای کرمان قهرمان...
.تاب نیاوردند و به خونت کشیدند.. تو مقاوم بمان ..آنگونه که آن سرباز وطن ایستاد‌‌‌‌.‌.و سیعلمو الذین ظلمو‌‌‌‌...

Читать полностью…

ماشین تحریر

عتباب و روضه قاسم.

نتوانستم ننویسم. اگر آن کتاب عتبات را هر ایرانی میخواند، خدمتی که بعد از نادر شاه ، درگسترش زبان و هنر پارسی ومکتب معماری و نقاش و نگار کاشان و تبریز و اصفهان به اعرابی که نیم قرن تلاش کردند زبان و هنر ایرانی را حتی از طوقه بارگاه حضرت علی پاک کنند ، و او هرجا پا گذاشت خط و هنر ایرانیان را با نگاه ایران فرهنگی با خود برد ، امروز قضاوت ها ی لاییک و حتی علیه این نظام در سوگ او بود. ، امروز زبان آنانکه که علیهش می نوشتند تحسین اش می گفتند. کاتب را خاموش کردند و تمسخر کردند و گفتند ننویس. نمی نویسد‌. دمخور بودن ، قضاوت ها را صحیح میکند. آه از آنان که نان از قبل او خوردند و از او چیزی ساختند که همه عمرش در انکار آن بود‌. از لباسش تا حرف زدنش.تا دست بوسیدن آن هموطن عرب که در سیل از خانه بیرون نمی آمد. تا نامه اش به تو. تا نوشتن نام سرباز بر مزارش ‌. سکوت میکنم و این وظیفه را به آنان می سپرم که تمسک می جویند تا مقام دنیا و عقبی به دست آورند ‌ این وظیفه را به آنان سپردم که حق نوشتن را سلب کردند. ما در نابودی داشته هایمان به هستی نمونه ایم. یک نمونه اش او بود که حتی جنازه اش را به ما نداد.

Читать полностью…

ماشین تحریر

شب چله
اولین متنی که در باره شب یلدا خواندم از کتاب امانتی کانون پرورش فکری بود.صمدی بهرنگی ماهی سیاه کوچولو را نوشت ‌‌ اولش به طورهنرمندانه ای ، چ شب نشینی ایرانیان را در قصه ای تخیلی و نمادین آورد.
صمد نوشت :
شب چله بود. ته دریا ماهیِ پیر، دوازده‌هزارتا از بچه‌ها و نوه‌هایش را دور خودش جمع کرده بود و برای آنها قصه می‌گفت: «یکی بود، یکی نبود. یک ماهی سیاه کوچولو ...
باری ، قصه گویی در سنت ایرانیان آنچنان قوی بود که اعراب جاهلیت برای مقابله با قران ، به سمت ترجمه افسانه های ایرانی و هندی و رومی رفتند و بعد در قدم بعد گفتند که قران هم افسانه ای چنین است . بعد از کشتن حسین ع ، قصه های دربار و مشی شاهانه، اعرابی که وقتی حاکم حله را دیدند و قصرش را نگاه کردند و در حیرت ماندند ، تبدیل شدند به سلاطین.
دیگر قصه ها از نظر پند ، رقابت با قران نمی کردند. بلکه قصه های درباری و افسانه پریان برای مزه شراب و لذت دنیوی قدرت اعرابی بود که حالا از چهل شهر آباد جهان ، مالیات و برده می گرفتند و کاخ سبز و سرخ می ساختند و فرزند پیامبر را هم ذبح کرده بودند.
باری به قول شفیعی کدکنی ،
مهار ِ این شتر ِ مست را که می گیرد ؟
کنون که مرتعی این گونه خوش چِرا، دیده ست
سنت های رفتاری ایرانیان در حکومتداری پیامبر و خلفای صدر و بخصوص علی ع ، پاکیزه می آمد. از نوروز تا صله رحم و محبت به پدر و مادر و خانواده و همسایه .
تا همین چند دهه پیش سنت کاسه همسایه ( کاس هومسا) برقرار بود. شب چله هر همسایه از غذایی که داشت مقدار کمی برای چند همسایه اش می برد. دیگران هم اگر داشتند ، برای او می بردند و اینچنین هرکس سر سفره اش چند غذا داشت و خوش بودند.
شب یلدا کلی فرق دارد با شب چله. صورت و فرمش مانده و آن سنت های خوب نمانده. آجیل میلیونی زورش از خاطرات کهن سنت های ایرانی بیشتر است.
آنچه در فرهنگ می گذرد ، ریشه دار نیست. صورت و ظاهر است. مردم ایران از صله رحم دین ، شب چله و نوروز و کاس هومسا ساختند. خوش بودند در فقر در نداری. چون همبستگی و جمع کردن دور هم به درک فقیر و غنی می رسید.
ما دور افتاده ایم . برو ای زاهد و بر دُردکشان خرده مگیر که ندادند جز این تحفه به ما روز الست. ع(ص) زوز آخر پاییز ۱۴۰۲
/channel/mashinetahrir

Читать полностью…

ماشین تحریر

نوشتن چه سودی برای افراد در زندگی شان دارد؟

Читать полностью…

ماشین تحریر

ای زن عارف ، همتای علی ..
ای شهیدی که روبرو ایستاد و علی گونه در غیاب محمد و علی سخن گفت ..ای معنا ده دعای فرج ..ای پیامبر در گلویت ..علی در قدمهایت..اسوه..
تو آن مقام بلند نور اقدس خدایی که گام های بندگان در رگ هدایت فرو رود..آدم شکسته زانو، بال بگیرد.. دست سوخته التیام ...چشم بی سو  مقام دیدن یابد..
ای فاطمه ..
تو آنی که اداراک به کلمات پیش از گفتن باید پناهنده شود..
ای زن.‌..ای مادر..ای مهرت آب..مادر تشنه لبان عصر عاشورا..
تو پیامبر باطنی..نور از صافی تو  به پاکی می رسد..سرم بر کفش توست..آنگونه که بر پای مادرم بیافتم


روزی که نور تو زمحشر طلوع کند ..

دوزخ زشعله افتد و کوثر رکوع کند‌‌‌..

سلام بر فاطمه س

Читать полностью…

ماشین تحریر

ی پنج / آموزش یکم

نوشتن اساسش گزارش نويسی است. حال هرمتنی باشد. از یک نامه اداری تا یک فیلمنامه تا یک رمان یا نمایش نامه.
گزارش یعنی خبری از زاویه دید خود و گذراندن از فیلتر چشم درون.
فرق خبر و گزارش:
خبر و گزارش دو نوع متفاوت از اطلاعات هستند که عمدتا در در رسانه‌ها و روزنامه‌ها و تلویزیون و رسانه های مجازی و حتی رانندگان تاکسی به گوشتان خورده است. . خبر ، گزارش کوتاهست و گزارش، خبر گسترش یافته است. حالا به توضیح هرکدام می‌پردازم:

خبر:
خبر یک نوع گزارش است که به صورت مختصر و مفید اطلاعات رویدادها و اتفاقات جدید را به مخاطبان ارائه می‌دهد. خبر به طور معمول شامل عنوان، لید (مقدمه کوتاه) و بدنه‌ی خبر است.
خبر نویس معمولا خیلی رسمی گزارش می کند و از یک فرمول استفاده می کند. فرمول مشهور خبر نویسی ، هرم وارونه است(مسائل مهم در صدر و حواشی در آخر خبر )
خبرها معمولاً به صورت مستقیم و بدون تحلیل یا نظر شخصی ارائه می‌شوند و هدف آن‌ها تبلیغ یا تأثیرگذاری نیست و معمولا بی طرفانه و طرفدار حقیقت ماجراست .
خبرنگاران سعی می‌کنند اخبار را به صورت موضوعی و بدون تحریف منتقل کنند( اگر منعشان نکنند یا وابستگی نداشته باشند) به آنها خبرنگار حرفه ای می گویند.

گزارش:
گزارش به صورت جامع‌تر و دقیق‌تر اطلاعاتی را ارائه می‌دهد و به تحلیل و تفسیر رویدادها و اتفاقات می‌پردازد. گزارش ممکن است شامل تحقیقات، تجزیه و تحلیل‌ها، نقدها و نظرات متفاوت باشد. در گزارش، علاوه بر ارائه‌ی اطلاعات، توضیحات تکمیلی، داده‌ها، آمار و نمودارها نیز ممکن است وجود داشته باشد. هدف گزارش عموماً به دست آوردن درک عمیق‌تر از یک موضوع است و ممکن است از منابع متعددی برای تأیید اطلاعات استفاده شود.

درواقع
خبر به صورت مختصر و بدون تحلیل اطلاعات را ارائه می‌دهد، در حالی که گزارش با اطلاعات دقیق‌تر و گاهی به همراه تحلیل است.

خوب : حالا شما در ابتدای نوشتن در هرموضوعی باید بدانی اگر حس و شور و حال و توصیفات خود را داخل خبر کردی ، آن را تبدیل به گزارش نموده ای.
پایان درس اول
.........
خوشبختانه در عرض یک روز صد نفر از کسانی که سراغ مسائل سیاسی می گردند از این دفتر یادداشت رفتند و ترک کانال زدند. می دانید یکی از اتهامات که محل کار من فرستاده بود این بود که نهصد نفر در یک حزب جمع شده اند. چرا؟ چون کانال حزب تک نفره اول نامش حزب بوده است :). فضای مجازی نصفش بدفهمی است. از کسی که خواننده است تا کسی که منتقد ، حوصله تمیز ندارد ممکن است به صرف نام با نمک کانال ، متهم شوی..باری به معلمی می پردازیم.
@mashinetahrir

Читать полностью…

ماشین تحریر

ی /۳💠فرصت مبارک زمین خوردن

در زمانه تنها ماندن ، قرب خداست. دوست و دشمن آن نبودند که در ذهن داشتی. آنقدرها ، ادعاها و سرمقاله هایشان با آنچه تو در زحمت و رنج خویش تنهایی کشیدی متفاوت نباید می بود. درکشان می کنی.
همه آدم ها سعی میکنند که زمین نخورند و تو انگار سعی کرده ای تا زمین بخوری. این را از آن برادری که می گوید ما مواظبیم تا از شخص شما محافظت و صیانت کنیم تا خواهرت که سرزنش ات می کند می گویند.
ساق و برگت را می اندازی. مثل بعد از درآمدن از گردبادی در بادهای شن ریز سیستان است.
آیا انسان ریشه دارد چون گیاه ؟ امتحان ریشه ها چطور بود مرد؟ فقط خودت میدانی. خودت واقف تر به ضعف جسم و جانت هستی. اما از طرف دوست و دشمن حمل بر این می شود که تعمدا میخواهی این جان را برداری و ریشه را به تند باد بسپاری و از قطار پیاده شوی و در نمک شن های راه دفن شوی.
آیا تو با جان خود دشمنی؟ آن یار نزدیک چه سرزنشی کرد؟ مگر تو پیامبری یا رسالتی داری که بنویسی؟ سکوت هم نوعی حرف زدن است.
چرای ماجرا همین است. چرا بی ریال و پاداش و تشویق و هر وابستگی گروه و حزب و مرشد و پیری ، این راه را رفتی؟ پشیمانی؟ مزد رسالت مگر میخواستی که از زمین خوردن توسط آنان که رسالتشان بلند کردن نام ها و نامه هاست دلگیر باشی؟
نه . اما حداقل رسم انسانیت اینست که آنچه در نهان است ، جهان نیز برای تو بخواهد.
خوب . حالا قضاوت دیگری داری و میخواهی اعراض از دوست و نادوست کنی؟
معنویت مگر جز اینست که اگر نتوانستی جامعه را کمک کنی ، خویش را بی نیاز از کمک کنی .زمین خوردن فرصتی برای چطور بلند شدن اگر باشد ، چنگی به دل نمی زند. زمین خوردن آنگاه قابل اعتناست که شرایطی شبیه آن روز واپسین در تنهایی مطلق خود با درونت پیدا کنی.
آیا در آن تنهایی ، نزدیک یک دلگرمی معنوی هستی یا منتظر تفقد قدرتی که چشم به آن بدوزی.
زمین خوردن اگر آن آگاهی را به تو داده باشد که هیچ توقعی از هیچکس نداشته باشی ، تو را به آن خلوت تو و صاحب حقیقت جهان می برد.
دربار مناجات خود و او . جایی که همه غایبند جز او . دنیا روزی گرد توست و روزگاری در تن دردمندت تا فر سنگ ها ، دست آشنای مددرسانی نیست.
نه مسیح هستی و نه معصوم. اما چون مسیح تا هنگامه صبح تکذیب می شوی. زمین خوردن فرصت دانستن چیزهایی است که در سر بهوایی ، آشکار نبود. حالا جانت آزاد ز سایه دوست و نادوست است. این مبارک زمین خوردنی است. ۲۳ آذر ۱۴۰۲
/channel/mashinetahrir

Читать полностью…

ماشین تحریر

یک
مدتی است که دوباره نمی نویسم. از اول شروع کرده ام به شک . نمی نویسم و از بی اسم ها که کنار خود جمع کردم را بعد مدتها رها میکنم . دوباره معلمی می بافم میخواهم آنها که پی سخن با معنا نوشتن هستند ، طوری بنویسند که هیچکس ننوشته است. این بعد از بیست سال اتفاق افتاده. همین حدود . دوباره همان کار را می کنم. آنها که نزدیک به بیست سال پیش جمع کردم ، نویسنده هایی هستند که بهتر و خوبتر از من اند. چه بهتر که کسی را به راه بیندازی که فردا دنبالش مشتاق چچبدوی. در بیست سال گذشته تمام جاه طلبی ام از دست رفت. توانستم هرجا که مهم است از روزنامه و غیر آن بنویسم. حالا نوبت آن بود که به داستان نویسی برگردم. به جایی که می توان تو را ساخت. به شعر بازگردم .جایی که تو را با تمام روحت بتوانم زنده کنم . نوبت به تو هم می رسد . وقتی که عکس تو را نقاشی کنم پشت جلد کتابی.
باید قبل از مردن کارهایی کرد که نمی توانی بعد از مرگ آنها را به انجام برسانی..اینکه صدایت می کنم از عمق تاریخ ، چون تو شاهدی در درون من هستی که دیگران هرگز تو را ندیده اند. حتی خودم هم خطوط چهره تو را باید با تخیلم بسازم. و صدایت و هرآنچه جان دارد در بررسی یک گذشته خوب وصبور و آینده ای نه تیره تر از این شب..میخواهم بنویسم از هرآنکس که شبیه تو باشد

/channel/mashinetahrir

Читать полностью…

ماشین تحریر

محرومیت و مرگ انگار همراهند و همزاد. اعتیاد جوانان کم است ، این مشروب خواری ها شده یک بدبختی . منع می‌کنند حریص تر می شوند. یک قطار آدم جوان که برای کمی سرخوشی ، با جان خود یا بینائی خود بازی می کنند. یارو خرپول که دراثر رانت و معاملات عفن به عشق و حال افتاده ، مشروب پلمپ می زند. این جوان معصوم هم ادای او را در می آورد.
می دانید منطقه اسلام آباد و حصارک کجاست ؟ محرومترین نقطه ها. بعد این رفتار خطرناک برای کیست ؟ برای جوانان کله داغ.
ما اینهمه دغدغه افزایش جمعیت داریم. اینهمه مرگ مفت جوانان. وا اسفا... کاش این دوستان علوم اجتماعی و روانشناس به این بلیه که جوانان را گرفته ورود کنند. خیال کنند یک قطار از ریل هر ماه خارج می شود. چه راه حلی دارید؟ آقایان که کیف میکنند و می‌گویند حقشان است.
اگر این ها را فرزند خود تصور کنی ، حقشان است؟ واقعا می گویید؟ فرزندان شما که توالت‌های اروپا و آمریکا را فتح کرده اند.‌نمی‌دانند اسلام آباد کرج کجاست.. وااسفا برای خود تخریبی این جوانان...
@mosbatshahr

Читать полностью…

ماشین تحریر

اسم شجریان آمد یک چیزی بگویم.من هروقت نتانیاهو تهدید نظامی می‌کند معمولا آهنگ های حماسی گوش میدهم. یکی از بهترین آهنگ ها ، استاد شهرام ناظری است. برخیز که دشمن به شکار آمده امروز. روزی که داعش به مجلس حمله کرد ، رفیقی که سال ۸۸ چند سال گرفتار بود برایم فرستاد. کل خبرها را فراموش کردم.
این آهنگ هم شجریان خوانده.
زنده باد ایران، غلط کرده اند که حمله به ایران بکنند. ما یک کشاکش با جمادات عالم در درک واقعیت های زندگی امروز داریم. یک تهدیداتی هم هست که از اجنبی است. از طالبان تا نتانیاهو تا علیف.
تا موقعی روحیه این دختران ایرانی ملی است ، مردش هم هستیم .. درود بر هرکس که برای وطن خود ، با غرور و حماسه بخواند
این اقایون صیانت یاد بگیرند و باگ ندهند. ایران را دوست داشته باشید و دنبال افکار بسته نروید. منافق ظاهر الصلاح برای بستن ایران و ضربه  زیاد است...یاد بگیرید از روحیه این خواهران من که اگر کسی ایران را نگه داشته ، همین ها هستند که در وطن نفس می کشند. همین دختران خوب وطن پرست. اینها را دل بشکنید که فلان آخوندی که جبهه را در دانشکاه امام صادق حرام کرده بود خوشش بیاید؟ صد سال سیاه نیاید.

@mosbatshahr

Читать полностью…

ماشین تحریر

آرمان سادگی

چه جمع معصومی است. خدا به نیت پاکتان مدد برساند. ديدن چهره های سالم و متقی ولی آزادیخواه در مقابل تصویر پهلوی و رجوی و مصی و بقیه ، یک احساس دلگرمی در داخل است. منتظر باشید نظام از یک سو و اپوزیسیون از سوی دیگر بزودی نقره داغتان کنند. چون آنها هردو طرفدار وضع موجودی هستند که ملت را برشته می کند ولی برای آنها پول دارد.
این را دوستی فرستاده است و انتقادهای من را میداند. اگر آقای نصیری ناراحت نشود بگویم ؛ آرمانگرایی همه چیز است و هیچ چیز. خوبست ایده های عالی قبل از ۱۹۱۷ روسیه را مطالعه کنید. جمعی که به سوسیالیست ها و آیده آلیست های تخیلی معروف شدند.
توصیه می‌کنم که گفتگو با نظام یکی از ایده های اصلی تان باشد. شما در باد ایده آلیسم نخوابید. میرحسین برفرق سر ما ولی راهبردش از تنزه طلبی به تصوف و داغان شدن میلیونها جوان رسید.آنهمه خودکشی، مهاجرت و عوض شدن ژنتیک برای بقا.
خدا رحمت کند آقای سحابی را یک جمله ای می گفت به این مضمون که استوار ماندن بر اعتدال در روش از زندان انفرادی فشاری بیشتر بر انسان وارد می کند. شما میروی کنج انفرادی و نماز شب و مفاتیح ..و قهرمان هم میشوی ولی...
@mosbatshahr

Читать полностью…

ماشین تحریر

تکمیلی: یکی از اساتید خرم آبادی بعد از نوشتن مطلب تماس گرفتند و یکساعتی صحبت درباره خاوری کردند. سه سیک محله قدیمی پایین پشت بازار است. من خاوری را در ایام عاشورا آنجا دیده بودم و گمان کردم که بچه همان محل است. چون تعصب به محله در ایام عاشورا هست. ایشان فرمودند که نه . خاوری بچه محله بالای پشت بازار بود( هزار متر بالاتر برای آدم دقیق حیثیتی است)
درمورد همسر همدانی خاوری و اینکه متمول بود توضیحاتی داد. گفت که شما معتقدی خاوری اختلاس کرد یا جهرمی. گفتم جهرمی چون جهرمی پشتش ناطق نوری بود کاریش نداشتند. اما در اقتصاد سیاسی خاوری روغن کاری اقتصاد بیمار را می کرد.
بحث مه آفرید امیر خسروی را نمود که از اختلاف در واردات گوشت با یک وارد کننده درازش کردند. گفت خاوری هم ترسید درازش کنند. برادرش مسافرکش در خرم آباد است و.. القصه. افراد خاکستری هستند. اگر یکبار چشم ات را به فساد بستی ، دیگر بالا می‌روی ولی یا دراز می شوی یا باید بروی کانادا. قصه مفصل است.گفتم
فردا خاوری هم سر پل صراط جلویم را نگیرد. باید در فکر آخرت باشم :)
صحبت پیچیده بود و استاد را زیاد اذیت نکردم. بسیار از ایشان آموختم.

Читать полностью…

ماشین تحریر

هنر زن بودن یا اصحاب تستوسترون
☺️وجدانا حق است که در غذای بعضی علما و پامنبری هایشان کافور بيندازند.
اینها خیلی گنگ شان بالاست.
اگر این بانوی هنرمند مجلله را امام جمعه موقت تهران با آن چشم های از حدقه درآمده ببیند ، اسیرش می کند که کنیزش شود.
اما بخدا من احساس میکنم که احساسات رقیق قلبی و زیبایی خداوند در موسیقی است. در اینکه انسان ورای بخارات مغزی ناشی از چرب و شیرین خوردن باید ساعتی در خلوت خویش موسیقی هستی را روی این کره خاکی که مثل یک دانه شن در بین کهکشان راه شیری و سوپرنوآ در حال سبح است بشنود.
شیعه از اول مشکلش با سنت عربی همین بود. ای انسان خداوند را به اندازه احکام برای عرب جاهلی پایین نیاور. علی ع می گفت از من راههای آسمان را بپرسید. یارو میگفت چند دانه ریش در صورت من است.
کل دوران اموی به این گذشت که از علی یک عرب بسازد. حدیث جعل کند که پسرانش در حمله به ایران بوده اند.
اما علی در دوران خلافت حتی یک کشور گشائی نکرد.
انسان تربیت کرد راه انسان هوشمند زنده بماند. عدالت و آزادی نشان داد که کسی لکنت نگیرد . شعردرباره عشقِ شمشیرزن هوازن میگفت.
حالا یارو می گوید ...هی دادبیداد
@mosbatshahr

Читать полностью…

ماشین تحریر

من اکنون دنبال اسم و تشهیر نیستم. چه سودی برای من دارد جز مزاحمت. حرفها و راه حل های صحیح ام را هم دیگر نمی خواهند . چون فلان سایت اسم من را آورده، می روم در لیست بدها.
لیست بدها هم یعنی از راهکارهای هرگز استفاده نکنید.
اینها را نوشتم که دنبال زیر بغل مار نگردید. واقعا من نیستم که مطلبم را جایی بفرستم. خود خوانندگان هستند.
کاش آن سر پرشور در من بود. پیرمردی نگران جایش را گرفته است.

امیدوارم کمکی به کاهش رنج ها کرده باشم. وگرنه پشیمانم.
۲۵ خرداد۱۴۰۲

Читать полностью…
Subscribe to a channel