mashinetahrir | Unsorted

Telegram-канал mashinetahrir - ماشین تحریر

713

اینجا آموزشگاهی برای یافتن معنا و خلاقیت در نوشتن خواهد بود/ بالاتر از زخم ها و در اغازی دیگر که گفت :قسمت کرد خداوند چیزها بر خلق. اندوه را نصیب جوانمردان نهاد. ایشان نیز پذیرفتند/تذکره الاولیا

Subscribe to a channel

ماشین تحریر

موزیک متن فیلم غبار زمان انجلوپولس

Читать полностью…

ماشین تحریر

وزارت230_ ع 0

930فالوئر داشتیم. گوشی را گرفتید. نرفتند. غیر سیاسی شدیم همه میروند. درستش کردی حاجی ماه روزه. تو فکر میکنی کجا رفتن ؟ رفتن جایی که فحش بشنوند نه راه حل . آمد نیوز ها از این زدنهای دوستانی است که میخواهند ما را صیانت کنند. چون به علم الهدی گفتیم بابانوئل.
ما تمام شدیم. سراغ روز مرگمان. ولی شما سیاست عوض کنید. آخر ۸۸ اتهام به من می آمد .؟ من که..هی خوب کردی. خسته شده بودم از سیاست. الان فقط منتظر روزم هستم. زدیم کاراژ. یک چیز زیادست نویسنده و روزنامه نگار

چون صید به دام تو به
هر لحظه شکارم
ای طرفه نگارم
از دوری صیاد دگر تاب ندارم
رفتست قرارم
چون آهوی گمگشته
به هر گوشه دوانم
تا دام در آغوش نگیرم نگرانم

Читать полностью…

ماشین تحریر

این ویس کلاسی است وسط یک کلاس من‌ . زلزله اتقاق افتاد نمیدانم. شاید ده سال پیش. من معلم حوبی هستم. ذهن کلاس را عوض کردم.
پیش بینی هوش مصنوعی کردم.
حالا فکرش را بکن با این ذهن من ، طرف بیاید بگوید قرارداد من درست است. من سالممم. حاسم نیستم. برو داداش.من خودم رشتی ام.خیلی هم مشتی ام. برو مرد و. زن خدا باش. طرفت نگاه کنه به قراردادت میدونی چقدر خوردی.
طرف پنج سال مدیر قراردادهای جمعیت بوده.

Читать полностью…

ماشین تحریر

نرگس ندمیده به لب پنجره شاید
ای من به فدای تو و آن فاصله هایت
دیواره چین بشکن و نرگس نگران کن
چنگیزمغول مرده به آن سین صدایت

Читать полностью…

ماشین تحریر

ویس سوم

کانتکس یا کانتکست در نوشتن چیست؟ در مفهوم سازی چیست؟ چطور نویسندگان جریان سیال ذهن از آن استفاده می کردند؟ از جیمز جویس تا سناپور خودمان که مخ خواننده را با ابهام می زنند. یاد بگیرید چطور متن تاثیر گذار بنویسید و کلیشه ننویسید/صارمیان

contextualize = زمینه سازی کردن

context = بافت
contextualization = زمینه سازی

context = بافتی
contextualized = بافت شده
contextual = بافتار
contextually = به لحاظ بافتاری

متن همراه هم معنی همیشه

سیاق، مفهوم، زمینه، معنا و مفهوم براساس شواهد و قراین موجود در متن٣٠نوشته ، نوشتار
شرایط ، حال و هوا

مورد - محیط - چارچوب

Читать полностью…

ماشین تحریر

ایران با خت اما خوب بازی کرد

اخلاق باخت را یاد بگیریم...میتوان حتی در باختن هم با شکوه بود و قهرمان مردم شد
مردم مهم هستند. آنها برنده ها را می سازند و کار مهم ترشان مادری و پدری کردن برای بازنده هاست. تا بردن را یاد بگیرند.
اخلاق باخت را بیاموزیم‌ . این شجاعت بیشتری میخواهد و صبوری و شادی بعد از صبر.
بعد التحریر:
این پست را بعد از،باخت تیم ملی گذاشتم. در این شب مبعث به روح وزیر ضد ارتباطات صلوات. ۲ مگ است. وقتی با ۲ گیگ آنکار دیگر میکند دبیر فجازی. اینم از این.
پدر صلواتی ها خودشان از اینترنت بدون فیلتر استفاده میکنند. اخلاق شاهنشاهي دارند. به من هم گفتن بهت بدهیم. گفتیم رعیت هستیم. از همین اینترنت حسنقلی مافی استفاده میکنیم. کاش آقای رییسی یک خواب ببیند و این حزب خزینه را کله پا کند.خیرشان چیست. جز زجر مردم. سیاسی نگوییم. ورزشی بگوییم. مبعث مبارک. روزی که یک آدم بالاتر از فرشته نشست.
بهبه.

Читать полностью…

ماشین تحریر

این نوجوان رجز خوان تداعی گر دیروز های من است‌ . در چهره و رفتار و سرخوشی و ره آمدن و به مطلوب رسیدن.
هیچ کاری نداشتیم جز دوست داشتن علی ع. سینه جلو می دادیم که آن علی گمشده در تاریخ را ما زنده می کنیم. روزی که با پای زخم به خاک بوتراب رسیدم ، نغمه سر دادم که ما به آرزوی کودکی رسیدیم. خدا نصیب کند ، گرداگرد حرم ملکوتی مولا ، انگار ابر است. ناباوری است. تو هزار سال دیر به خاک ابوتراب رسیده ای. دست که جلو می کشی ، در آن هاله ابرگونه گرداگرد خاک ابوتراب فرو می روی. اینک تویی و علی. سخن بگو.
چه درد برای خود می ماند ، جز دردهای ملتت. جز سلام هایی که سفارش شده بودند که به علی برسانی.
چه سینه ها که در بغض پدر خاک ، غلیان نکرد . آیا ما آن که می گویند هستیم. نه . آنها آن چیز که می گویند نیستند.
به ذره گر نظرلطف بوتراب کند
به آسمان رود و کار آفتاب کند
ای علی ..
@saremianhelal

Читать полностью…

ماشین تحریر

مادر
من از کدام راه باید برگردم
که تو اینچنین جشم به راهی
میراث هراران سال آوراگی به یک پلک تو نمی ارزد
روی هر خرمن که شب ها از خستگی افتاده ام
داس تیز تنهایی پنهان بود
که بیم ندیدن تو را درو می کرد در گندمزار خیالم
من از همه آن قصه ها که به تو ختم نمی شود
همه شاهانی که قلعه تنهایی شان بی توست
همه کهکشانهایی که از تودور اند
بیزارم
دست به دامان کدام فرشته ببرم
جبریل هم مادر نمیشود
من را پناه ده ای زن
کجای بوستان ابنهمه گل بر چارقدش دارد
کدام گلستان از عهد سعدی تا ترگمنچای
روی نقشه کوچک سینه ام..بالای قلبم
از اشک تو گران تراست
اگر قند خونت بالا نمی رفت
از محنت زندگی می گفتم
تا به زبر چادرت چون چهارسالگی پناهم دهی
تا به سینه بگیریم
تا آرام آرام امشب به خواب روم
تا اندک اندک جرات تکان دادن گهواره دنیا را بازیابم
من دورم
آنقدر که کنده ای در بیابانی می سوزد و دودش را پنهان کرده است
مرا پنهان کن به زیرچادرت از پاره های شب
من را به سرزمین شکوفه های پیراهنت ببر
من را به آن کنج امن مادرانه های بی سرما و العطش
من را به بهاری که بی تو نمیدمد
به پاییزی که برگ ارغوان نمی ریزد
به صبحگاهی که آرام خواهد آمد پناه ده.‌

Читать полностью…

ماشین تحریر

در وطن خویش ، بیگانه نباش این خاک توست ..فراموش نکن هرچه هست و هرچه شد ، مادر تو در این خاک خفته است... نگران تمسخر روشنفکرانی نباش که تحلیلشان در روی خاک کره ماه است..
بخشی از آزادی خواهی ، رد تردید در مورد چیزهایی است که مردد در بیان آنها هستی. جنایت و خشونت ، سمت آزادی نمی ایستد.
جنایت و خشونت ، دوگانه سرکوب و انفعال خشم است.
تردید نکن که تا وقتی سلامت آحاد را نخواهی ، تو قسمتی از مشت آهنین و خشن مرگ خواهی هستی. در آزادی خواهی ، مرزهای سیاسی برای همدلی با مردم از بین می رود. همدلی با جنایت ، کشتن پرنده آزادی و نغمه زندگی اوست
#کرمان

Читать полностью…

ماشین تحریر

چون حق تحلیل ندارم ، یکی دو جمله مثل یک مسافر تاکسی بگویم. طمانینه و آرامش. دوری از کار عصبی و نقار خشونت که اگر دستگاه عصبی بهم بریزد ، فرصت تهدید سینوسی زیاد می شود .
پیام آرامش ایران به دنیا و حفظ روحیه مردم و نشان دادن نظم، نه خشونت بی مهار. مواظب چرخه خشونت آنکس که گفت جنگ جهانی سوم علیه ایران باشید.اولین بازخواست از کسانی که عرضه تامبن نداشتند.سکوت و حزن.

Читать полностью…

ماشین تحریر

هر که را صبح شهادت نیست شام مرگ هست...

نام ها یافتند آنان که خود را گمنام کردند. که خود را پاک کردند از اینکه مقابل آنچه خالق به آنها داده را از خود بدانند. انسان موجودی است که سنگین می شود . از نام. از غرور. از مال. از قدرت. از مقام. ..
شهادت ، یعنی همه اینها را بدهی که یک چیزی بگیری. قدرت روحی انسان اینست که حتی آبرو را در راه او بدهی. حتی آبرو. طعنه بشنوی. زخم زبان . نه تنها جسم ات که روحت را خداوند گواهی دهد که با زخم پرداخت کرده ای .
اینجاست که صاحب قران می گوید من خریدارم . من می خرم و چیزی که خدا خرید ، عجب گرانبها می شود. صبح شهادت دادن به آنکه برای پرداخت غرور و کبر و منیت به خدا و بندگان گرفتار که عائله خداوندند میارک باد.
آدمهای پاک شده سعادتمند. هزاران بار بپرس که چرا آدم های زرنگ باشی معامله گر ، تهش در چاهند. آنها مقدار خود ندانسته اند‌ ‌ ‌. آنها که کلک باز و غش بازند ، بخدا که می بازند. ارزان فروختند. قیمت بالا با خدا بود‌ . برای تسلی کمبود های روحی به بشر فروختند. بخدا که خنگ ترین آدمها ، اینها هستند که فکر میکنند زرنگی کرده اند. با کسی معامله کنید که ثروتش بی پایان باشد‌ .

Читать полностью…

ماشین تحریر

حضرت زهرا س ، نجاتبخش

🕋من با کسانی حرف می زنم که یک تجربه شهودی در عمرشان داشته باشند. آنها که دیده اند ، گاهی مرگ‌، گاهی ویرانی حتمی ، گاهی تیر خلاص نهایی ، گاهی پرتاب در دره ، گاهی یکدفعه با جنازه ای بر دوش ات ، زیر پایت خالی می شود.‌‌..از این قبیل.
آن لحظه که هیچکسی نمیتواند بند پاره شده دلت را گره بزند ، نامی که میدانی بر شعور و قانون جهان تاثیر می گذارد به ذهن و زبان می آوری.
من دهها بار کم و بیش خطر کردم. مساله جان ناقابل نیست. شاید آن مجروح بر دوش ام که نگرانش بودم مهم تر بود.
حضرت زهرا س برای من ، شکل تکامل یافته سر الله است.
یک احترام ساده به او ، از حر که سردسته یزدیان بود و راه امام حسین را بست ، انسان نجات یافته و شهید خوش عاقبت ساخت.
در برابر واقعیت سیاه و تلخ که می گفت کار تمام است ، بند بریده شده و یاس جامه عمل پوشیده ، احساسی روشن تر از آفتاب به سراغم آمد. ذکر حضرت مادر بگو ..بگو یا زهراس.
آخرینش این امتحان بود که به قول مولوی فریاد که از چهار جهت راه ببستند. ۸۶ اتهام و شاکیانی که.. . همان اول زهرای مرضیه س بود که در آن ترس فرزند و آنچه نباید ، راه ز خارستان برایم باز کرد. من مقالات بسیار در تاریخ یا حقیقت اسلام فاطمی و تفاوتش با اسلام فاطمیه نوشته ام. اما هیچکدام جایگزین آن احترام درونی به این شخصیت که سر الله است نمی شود.
سر است. راز است. منِ عاصی که آن درون را ندارم که تفسیر سر الله کنم . اهل فهم دانند.
زهرای مرضیه س ، کلمه سر الله ، برای مظلومین است. آن کلمه نجات ، که برتر از هر قدرتی است ، اگر اندکی در ادب به او ، حقانیت داشته باشی.
تولد سر الله نجات بخش این کمترین است. میلادش به پاکان و احرار و امامان حق و پیغمبر صدیق و امیرالمومنین ع و بر من مبارکباد.

Читать полностью…

ماشین تحریر

قرار بر این شده که من مدتی سیاسی ننویسم. چاره چیست؟ اما آنچه در غزه و منطقه اتفاق می افتد، بی طرفی را جنایت می کند.مسلمانی به کنار..
اسراییل بیش از صد نفر خبرنگار را کشته. به نظرتان چرا؟ چون افکار عمومی زیر پست های حامیان صهیونیسم این است عمدتا. ما در ایران و فارسی زبانان به خاطر هر علتی ولو لج کردن با حکومت باشد ، این جنایت متراکم و هلوکاست خبرنگاری را وقعی نمی نهیم. بعضا همسو با جنایتکار توییت می زنیم. تاریخ می گوید ، جنایتکار ادامه نخواهد یافت و غزه مظلوم ( زندان بزرگ و شاخص همراهی دولت و ملت ها با مظلوم یا جنایتکار) امروز امتحان هرکسی است که مینویسند. در ابتدا سکوت خبری کردند اما رسانه های بزرگ جهان ، تابع دولت ها و شرکت های صهیونیستی هستند. این دیگر رسانه نیست. همراهی با جنایت است.
از ما سوال می شود که آیا مرعوب اسراییل جنایت پیشه نبودید؟ خواهید گفت مساله خارجی بودو خودمان هشتمان گره نهمان بود.
نه.تاریخ قضاوت تندی علیه ما خواهد کرد.اعراب به اختلافات فرقه ای می پردازند تا بی عملی را توجیه کنند. ما هم توجیهاتی داریم. میدانم نابلدی رسانه های ما و مراکز فرهنگ ما مقصر است. ولی ما نیز بی تقصیر نیستیم.

Читать полностью…

ماشین تحریر

تفاوت درونمایه و موضوع در نوشتن/سکوی سوم را امشب خواهیم گفت

Читать полностью…

ماشین تحریر

ی۶/ در ظلمات ، گنج ها پنهان است
هر انسانی زمانی که در جستجوی چیستی شناسی جهان پیرامون و تحلیل شخصی وجود وتناظر حیات انسانی با زنجیره ی زایش زمان بر می آید .
صرف نظر از درک و اعتقاد به هدف دار بودن هستی و نیز زندگی انسانی در موازات طولی آن و یا حس اضطراب و ترس و لرز بی معنایی در حضور محتوم به مرگ خویش به ضرورت معنا زایی وجود انسانی جهت پر کردن صفحه ی سفید هستی خویش و دیگر انسان ها، پی می برد. گاهی پی می برد که تمام راه را تنها پیموده است. چه تلخ است این فهم. بسیاری در این لحظه فهم توقف می کنند . آنها باور از دست می دهند. خود را به سلاح سردی به نام یاس می کشند. گاهی نیز مجبورند که همان راه را اینبار در همان امتداد بروند. زخم های کف پا و تاول های چشم هایی که منتظر بودند ، هویت را می سازند. به خود می گوید تو این هستی و همین بمان. لااقل بلاتکلیف نیستی. لااقل از هویتی که برایت کف و سوت قبل یا بعد مرگ دارد ؛ دفاع کرده ای.
اما گمان من این هم یک درمان موقتی برای سوز سرمای تنهایی است.
در آن ویرانه وقوف به تنهایی ، از گذشته ات و از آینده ای که معلوم هیچکس نیست دست می کشی.
تو کی هستی که در اینجایی. نام های مهم قابل شناسایی را برمی کنی. حفاری خود . آنجا که ربطی به همراهی و تنهایی ندارد.
آنجا جایی است که مقصد راه در آن نهفته است. شدن در آنجاست. حقیقت در آنجاست. تکلیف خویشتن اصلی ات در آنجاست. گنج در ویرانه همینجاست. یافتن آنکس که از طوفان گذشته است. طوفان همه درجات و لقب ها را برده است. خودی ماند که باید به مهمترین می رسید. چه چیزی مانده ؟ از نظر ناظر بیرونی هیچ.
از نظر خودت چه؟ خود . چه کلمه شگفتی. آنکس که تا ابدیت همراهت است . اگر در تنهایی ، تحملش را نداری ، در ابدیت چگونه او را تحمل خواهی کرد. وقوف بعد از طوفان ، امری ناممکن را موجب شده. تمام آنچه تا به این سن به تو متعلق بود ، با طوفان رفته است. آدم تازه ای نیست. اما دیگر آن آدم در حجاب تعاریف و مشخصات سابق نمی تواند ، نشانی این ادمی که می بینی باشد.
حتی دیگر مشخصات درد هایت ، لرزش دستت و آن تیر درد که در سینه می پیچد تغییر کرده است.
اینجا محلی برای حفاری باقی زندگی است.
۲۳ آذر۱۴۰۲
@mashinetahrir

Читать полностью…

ماشین تحریر

برای حسن یوسف های آن جان جان جانم


روزی را خدا مقدر می کند که عظمتش را ببینی. که نور به چشم و صدا به حنجره ات برگردد که حسن یوسفی که هزار ساعت از تو دور بوده در چشم ات چون اشکی که به شوق آمده باشد ؛نزدیک شود.
چون رگ گردن باشد. اصلا گردن خدا باشد که دست در آن بیندازی که بگویی ؛ به سر آمد این روزگار تلخ تر از زهر .
برای کسی که از دنیا بریده قیامت یعنی فردا.
بوی حسن یوسف مادر می آید.
ای شهید پرور شهر خسته. من را هم دریاب. حسن یوسفی بفرست برای این پنجره خالی...
همیشه فکر می کردم به همان شکل مقدر محتوم سخت پر آزار به حسن یوسفم کنار بنشیم. بگویم تو یادگار گیاه عرش خدایی.
تو مذهبی ترین ساکن ماهی. تو از خدا رسیده ای ای سبزه ات روییده در جانم.
هجده سال . پانزده سال. چقدر این هسته درخت آینه در دل بماند و درخون ات باشد که زنده بماند تا زنده بمانی.
آینه شکسته است. من شکسته ام. دیگر خودنمایی تمام شد. در سرازیری افتاده ام. هیجان تمام شدن است.

حسن یوسف آمده لب پنجره ؛قد کشیده ؛عطر آورده ؛بال آورده ؛شکر آورده ؛ ماه را تمام کرده ؛خورشید را آتش زده..
این روز رستخیز مرده ترین تلخی فراغ که روشن شود ؛ از عمر سرو هرچه بماند زیادت است.
آن ساعتیکه خدا مقرر کند ؛من شک ندارم که به عمر خواهم دید.
هزار شکر از عمری که داد که حسن یوسفی که ملال از سلول سلول بیابان گرفت .
شکر آنست که عمر ؛به قبل و بعد کاشتن این گل در گلدان قلب تقسیم شود.
ای حسن یوسف سبز
قبایت به دامانم باد

Читать полностью…

ماشین تحریر

🎼 اثر بسیار زیبا و رمانتیک والس بهار از "فردریک شوپن"
شوپن یکی از تاثیرگذارترین موسیقی دانان لهستانی و نوازنده برجسته پیانو بود.

Читать полностью…

ماشین تحریر

پارت سوم فایل های صوتی👇👇👇

Читать полностью…

ماشین تحریر

تمام حرمان زندگی من این بود که نگذاشتند معلم شوم.
معلم خوبی میشدم.
دیروز که رفتم کوچولوها را ثبت نام کنم سرکی کشیدم به کلاس ها.
اینجا زیباترین جای دنیاست به گمانم

Читать полностью…

ماشین تحریر

نوری در آستین دارم، دراین برهوت ، آشنایی در قلب است. ای محمد ..ای نجیب که حریص بر مهربانی بودی..‌به من عطر تو خوش است..
روزی که یک آدم بالاتر از فرشته نشست.مبارک است..
بهبه.

Читать полностью…

ماشین تحریر

تقاوت گرارش و خبر و داستان پردازی./ صارمیان

Читать полностью…

ماشین تحریر

شعر ، ادبیات ، هنر ..باید یک چیزی پشتش باشد. در شرق لااقل اینست . یک چیز محکمی که تو را بیندازد توی تونل برفی و بندازتت توی دنیای خودش زیر بهمن برف.

این چرندیات هنر برای هنر ، تئوری و ادعاست. باید یک چیزی باشد که تجربه شهودی و حسی بیاورد.
دنیای ما بشدت غیر اخلاقی و وقیح است. حالا کمی دلشکسنه یا افسرده یا هنرمند یا حساس باش.دیگر نابودی. می شود دلشوره . می شود خبر رسان ویرانی.
خبررسان ها خیال می کند تو از آهنی. نه . گاهی آنچنان پُر هستی که یک کلوخ ، سر ریزت می کند. دنیا دنیای بشدت غیر اخلاقی و وحشی .
می خواهند تو سرخپوست وحشی باشی و تو ترجیح میدهی سرخپوست خوب باشی. یک سرخپوست مرده.
لذا هنر باید تو را نجات دهد...از حجم وقاحت و دلشوره. . گاهی تمام آدمهایی که در طول روز دیدی ، آنها بوده اند که انگار از دستشویی در آمده اند و دست کثیفشان را با پیرهن تمیز تو پاک می کنند. در چنین حالی ام..۲۶ دی

Читать полностью…

ماشین تحریر

من نقاش نیستم ، امدادگرم

پسرم ، نامت علیرضاست. فامیلت سعادت. رسم ات شهادت. من نقاش نیستم که چهره تو را با آن مظلومیت امدادگران هلال احمر بکشم. من یک امدادگر بوده ام.
سعادت تو را هم نداشته ام.
ما هدف نیستیم.
چرا تو را کشتند؟ بای ذنب ...کدامین گناه؟
#شهید_هلال_احمر

Читать полностью…

ماشین تحریر

پاییز به پیکار بهار آمده امروز...در خاک دلیران به چه کار آمده امروز...

Читать полностью…

ماشین تحریر

ای کرمان قهرمان... ازآن سال که هزاران چشم تو را دراوردند تا آن صبح جمعه که جسم هزار پاره آورند.‌.‌تو قهرمانی.
ای کرمان قهرمان...
.تاب نیاوردند و به خونت کشیدند.. تو مقاوم بمان ..آنگونه که آن سرباز وطن ایستاد‌‌‌‌.‌.و سیعلمو الذین ظلمو‌‌‌‌...

Читать полностью…

ماشین تحریر

عتباب و روضه قاسم.

نتوانستم ننویسم. اگر آن کتاب عتبات را هر ایرانی میخواند، خدمتی که بعد از نادر شاه ، درگسترش زبان و هنر پارسی ومکتب معماری و نقاش و نگار کاشان و تبریز و اصفهان به اعرابی که نیم قرن تلاش کردند زبان و هنر ایرانی را حتی از طوقه بارگاه حضرت علی پاک کنند ، و او هرجا پا گذاشت خط و هنر ایرانیان را با نگاه ایران فرهنگی با خود برد ، امروز قضاوت ها ی لاییک و حتی علیه این نظام در سوگ او بود. ، امروز زبان آنانکه که علیهش می نوشتند تحسین اش می گفتند. کاتب را خاموش کردند و تمسخر کردند و گفتند ننویس. نمی نویسد‌. دمخور بودن ، قضاوت ها را صحیح میکند. آه از آنان که نان از قبل او خوردند و از او چیزی ساختند که همه عمرش در انکار آن بود‌. از لباسش تا حرف زدنش.تا دست بوسیدن آن هموطن عرب که در سیل از خانه بیرون نمی آمد. تا نامه اش به تو. تا نوشتن نام سرباز بر مزارش ‌. سکوت میکنم و این وظیفه را به آنان می سپرم که تمسک می جویند تا مقام دنیا و عقبی به دست آورند ‌ این وظیفه را به آنان سپردم که حق نوشتن را سلب کردند. ما در نابودی داشته هایمان به هستی نمونه ایم. یک نمونه اش او بود که حتی جنازه اش را به ما نداد.

Читать полностью…

ماشین تحریر

شب چله
اولین متنی که در باره شب یلدا خواندم از کتاب امانتی کانون پرورش فکری بود.صمدی بهرنگی ماهی سیاه کوچولو را نوشت ‌‌ اولش به طورهنرمندانه ای ، چ شب نشینی ایرانیان را در قصه ای تخیلی و نمادین آورد.
صمد نوشت :
شب چله بود. ته دریا ماهیِ پیر، دوازده‌هزارتا از بچه‌ها و نوه‌هایش را دور خودش جمع کرده بود و برای آنها قصه می‌گفت: «یکی بود، یکی نبود. یک ماهی سیاه کوچولو ...
باری ، قصه گویی در سنت ایرانیان آنچنان قوی بود که اعراب جاهلیت برای مقابله با قران ، به سمت ترجمه افسانه های ایرانی و هندی و رومی رفتند و بعد در قدم بعد گفتند که قران هم افسانه ای چنین است . بعد از کشتن حسین ع ، قصه های دربار و مشی شاهانه، اعرابی که وقتی حاکم حله را دیدند و قصرش را نگاه کردند و در حیرت ماندند ، تبدیل شدند به سلاطین.
دیگر قصه ها از نظر پند ، رقابت با قران نمی کردند. بلکه قصه های درباری و افسانه پریان برای مزه شراب و لذت دنیوی قدرت اعرابی بود که حالا از چهل شهر آباد جهان ، مالیات و برده می گرفتند و کاخ سبز و سرخ می ساختند و فرزند پیامبر را هم ذبح کرده بودند.
باری به قول شفیعی کدکنی ،
مهار ِ این شتر ِ مست را که می گیرد ؟
کنون که مرتعی این گونه خوش چِرا، دیده ست
سنت های رفتاری ایرانیان در حکومتداری پیامبر و خلفای صدر و بخصوص علی ع ، پاکیزه می آمد. از نوروز تا صله رحم و محبت به پدر و مادر و خانواده و همسایه .
تا همین چند دهه پیش سنت کاسه همسایه ( کاس هومسا) برقرار بود. شب چله هر همسایه از غذایی که داشت مقدار کمی برای چند همسایه اش می برد. دیگران هم اگر داشتند ، برای او می بردند و اینچنین هرکس سر سفره اش چند غذا داشت و خوش بودند.
شب یلدا کلی فرق دارد با شب چله. صورت و فرمش مانده و آن سنت های خوب نمانده. آجیل میلیونی زورش از خاطرات کهن سنت های ایرانی بیشتر است.
آنچه در فرهنگ می گذرد ، ریشه دار نیست. صورت و ظاهر است. مردم ایران از صله رحم دین ، شب چله و نوروز و کاس هومسا ساختند. خوش بودند در فقر در نداری. چون همبستگی و جمع کردن دور هم به درک فقیر و غنی می رسید.
ما دور افتاده ایم . برو ای زاهد و بر دُردکشان خرده مگیر که ندادند جز این تحفه به ما روز الست. ع(ص) زوز آخر پاییز ۱۴۰۲
/channel/mashinetahrir

Читать полностью…

ماشین تحریر

نوشتن چه سودی برای افراد در زندگی شان دارد؟

Читать полностью…

ماشین تحریر

ای زن عارف ، همتای علی ..
ای شهیدی که روبرو ایستاد و علی گونه در غیاب محمد و علی سخن گفت ..ای معنا ده دعای فرج ..ای پیامبر در گلویت ..علی در قدمهایت..اسوه..
تو آن مقام بلند نور اقدس خدایی که گام های بندگان در رگ هدایت فرو رود..آدم شکسته زانو، بال بگیرد.. دست سوخته التیام ...چشم بی سو  مقام دیدن یابد..
ای فاطمه ..
تو آنی که اداراک به کلمات پیش از گفتن باید پناهنده شود..
ای زن.‌..ای مادر..ای مهرت آب..مادر تشنه لبان عصر عاشورا..
تو پیامبر باطنی..نور از صافی تو  به پاکی می رسد..سرم بر کفش توست..آنگونه که بر پای مادرم بیافتم


روزی که نور تو زمحشر طلوع کند ..

دوزخ زشعله افتد و کوثر رکوع کند‌‌‌..

سلام بر فاطمه س

Читать полностью…

ماشین تحریر

ی پنج / آموزش یکم

نوشتن اساسش گزارش نويسی است. حال هرمتنی باشد. از یک نامه اداری تا یک فیلمنامه تا یک رمان یا نمایش نامه.
گزارش یعنی خبری از زاویه دید خود و گذراندن از فیلتر چشم درون.
فرق خبر و گزارش:
خبر و گزارش دو نوع متفاوت از اطلاعات هستند که عمدتا در در رسانه‌ها و روزنامه‌ها و تلویزیون و رسانه های مجازی و حتی رانندگان تاکسی به گوشتان خورده است. . خبر ، گزارش کوتاهست و گزارش، خبر گسترش یافته است. حالا به توضیح هرکدام می‌پردازم:

خبر:
خبر یک نوع گزارش است که به صورت مختصر و مفید اطلاعات رویدادها و اتفاقات جدید را به مخاطبان ارائه می‌دهد. خبر به طور معمول شامل عنوان، لید (مقدمه کوتاه) و بدنه‌ی خبر است.
خبر نویس معمولا خیلی رسمی گزارش می کند و از یک فرمول استفاده می کند. فرمول مشهور خبر نویسی ، هرم وارونه است(مسائل مهم در صدر و حواشی در آخر خبر )
خبرها معمولاً به صورت مستقیم و بدون تحلیل یا نظر شخصی ارائه می‌شوند و هدف آن‌ها تبلیغ یا تأثیرگذاری نیست و معمولا بی طرفانه و طرفدار حقیقت ماجراست .
خبرنگاران سعی می‌کنند اخبار را به صورت موضوعی و بدون تحریف منتقل کنند( اگر منعشان نکنند یا وابستگی نداشته باشند) به آنها خبرنگار حرفه ای می گویند.

گزارش:
گزارش به صورت جامع‌تر و دقیق‌تر اطلاعاتی را ارائه می‌دهد و به تحلیل و تفسیر رویدادها و اتفاقات می‌پردازد. گزارش ممکن است شامل تحقیقات، تجزیه و تحلیل‌ها، نقدها و نظرات متفاوت باشد. در گزارش، علاوه بر ارائه‌ی اطلاعات، توضیحات تکمیلی، داده‌ها، آمار و نمودارها نیز ممکن است وجود داشته باشد. هدف گزارش عموماً به دست آوردن درک عمیق‌تر از یک موضوع است و ممکن است از منابع متعددی برای تأیید اطلاعات استفاده شود.

درواقع
خبر به صورت مختصر و بدون تحلیل اطلاعات را ارائه می‌دهد، در حالی که گزارش با اطلاعات دقیق‌تر و گاهی به همراه تحلیل است.

خوب : حالا شما در ابتدای نوشتن در هرموضوعی باید بدانی اگر حس و شور و حال و توصیفات خود را داخل خبر کردی ، آن را تبدیل به گزارش نموده ای.
پایان درس اول
.........
خوشبختانه در عرض یک روز صد نفر از کسانی که سراغ مسائل سیاسی می گردند از این دفتر یادداشت رفتند و ترک کانال زدند. می دانید یکی از اتهامات که محل کار من فرستاده بود این بود که نهصد نفر در یک حزب جمع شده اند. چرا؟ چون کانال حزب تک نفره اول نامش حزب بوده است :). فضای مجازی نصفش بدفهمی است. از کسی که خواننده است تا کسی که منتقد ، حوصله تمیز ندارد ممکن است به صرف نام با نمک کانال ، متهم شوی..باری به معلمی می پردازیم.
@mashinetahrir

Читать полностью…
Subscribe to a channel