معصومه صابر { نویسنده ، شاعر و نقاش }🤍🍂💎🎨🖋 آیدی دریافت ِ پیام و هماهنگی سفارش ها: @Moonart923
اگر دستم رسد بر چرخ گردون
از او پرسم که این چین است و آن چون
یکی را می دهی صد ناز و نعمت
یکی را نان جو آلوده در خون
{ #باباطاهر }
☁️
در دهر نه تنها من و تو بسمل یأسیم
گر بازشکافی دل هر ذره دو نیم است
{ #بیدل }
❤️☁️
خُرَم آن کَس که در این مِحنتگاه
خاطری را سببِ تسکین است...
{ #پروین_اعتصامی }
🖇
برمیگردی
یک روز که خالی از توام
از خویش...
و آن روز
هیچ آشنایی را
در چشمهایِ من نخواهی یافت...
{ #معصومه_صابر }
📓کاش خوابی خوش باشم
☁️
شعر های کوتاه مرا
بلند بلند بخوان...
لبخندت را
بریز توی جیب هایم!
زمستان های زیادی را تاب آورده ام.
این بهار نیایی،
زمستان نمی رود!
من با زمستان می روم.
{ #معصومه_صابر }
☁️
بخیر می شود این صبح های دلتنگی
ببین که روشنم از یادِ خوبِ لبخندت🌱
{ #معصومه_صابر }
🗓شنبه ۸ دی ۱۴۰۳
🧷پیامی برای امروز :
--------------------------------------------------
☁️🪽
زمانی که از فکر کردن دست برداری
و به احساس ِ خود دقیق شوی،
آرام می گیری
و روشنی ِ بسیار بر تو آشکار می شود.
{ #معصومه_صابر }
یکی باید باشد
که آدم را
از خودش نجات دهد!
یکی که
که روی دستهایش
دهانی خندان دارد
و صورتت را می پوشاند
وقتی خورشیدهای دلت
همه غروبند ...
{ #معصومه_صابر }
{ مرا به یاد آر - ویگن }
🩶🌾
ترانهسرا: پرویز وکیلی
آهنگساز: عطاءالله خرم
تنظیمکننده: عطاءالله خرم
انتشار: ۱۳۴۰
هر جا سفر کردی
هر سو گذر کردی ای یار
در هر شهر، در هر دیار
مرا به یاد آر ...
گر به کوه و بیابانها دیدی
آهویی خسته و سرگردان را
یا که در آسمان، شبها دیدی
چون دو چشم من، ابری گریان را
چون ببینی بهار در کنار چمن
شاخهای خشک و بیبار
ای ز من بیخبر، کُن بر آنها نظر
از من خسته، یاد آر ...
چو در سفر بینی به دشت و کُهسار
دو قُمری عاشق، به هم وفادار
به پاس آن مهر و وفایَم ای یار
مرا به یاد آر، مرا به یاد آر...
آه ...
ای سفر کرده، یادت نرفت از دلم
گر مرا بُردی از یاد!
ای که گویی خوشم، بیتو در آتشم
گر تویی خُرم و شاد!
🪷
حدیث زلف جانان در میان است
سخن زانرو پریشان است ما را
{ #فروغی_بسطامی }
خواب دیدمت
دریایی از چشم هایت سر رفت
و یک ماهی ِ قرمز کوچکی که دوید تویِ چشم های تو!
جهان ِ آدم ها
گاهی خواب ِ کوتاهی ست
به عمق ِ دریای ِ چشم های ِ کسی...
من
هنوز هم
لکه ی سرخ ِگوشه ی چشم های توام!
♡
{ #معصومه_صابر }
📓کاش خوابی خوش باشم
🍂
اول گمان می کردم کلمات را ساخته اند
تا آدمی بگوید آنچه بر دل دارد را...
حالا اما فکر می کنم
کلمات را آفریدند تا آدمی بداند
چه چیزها که کلمه نمی شوند
چه حرف ها که در هیچ کلامی نمی گُنجد....
{ #معصومه_صابر }
یکشنبه ۹ دی ۱۴۰۳
🧷پیامی برای امروز :
------------------------------------------------
💙
امروز غنیمت است!
بسیار روزها آیند و روند و ما
برگی بر شاخه ای خواهیم بود!
" اکنون" گرانبها ترین دارایی ِ آدمی ست.
{ #معصومه_صابر }
🩶🕯
جدا ز ما
دلِ ما را
به زیرِ خاک کنید
به این
ستمزده
در یک مزار
نتوان خفت...
{ #نسبتی_تهانیسری }
🍂
این مرغِ پَرشکسته که نامش دلِ مناست
هرگز نشد به شاخِ گُلی آشیان کند
{ #عرفی_شیرازی }
اونجا که #چاووشی میخونه:
خندههامو با تو از نو ساختم♥️
سهمِ من گردشِ حزنآلودی در باغِ خاطرههاست
و در اندوهِ صدایی جان دادن
که به من میگوید:
«دستهایت را دوست میدارم»
دستهایم را در باغچه میکارم
سبز خواهم شد.
میدانم، میدانم، میدانم
و پرستوها در گودیِ انگشتانِ جوهریم
تخم خواهند گذاشت...
{ #فروغ_فرخزاد }
۸ دی ماه زادروز فروغ فرخزاد
🍂
وای بر مشتاق دیداری که در روز وصال
از هجوم گریه، چشمی باز نتوانست کرد...
{ #میرزامحمدعلی_ماهر }
☁️
رجوع کن به دلت ،آن جهان ِ بی پایان...
که این جهان همه جزئی ز گوشه ی دل ِ ماست
{ #معصومه_صابر }
☁️
نگاه میکنم
به هیاهویِ کلمات ِ پریشان!
که عجیب شبیهند به مرغانِ سربریده...
به بلندایِ ناگفته ها،
سکوت می کنم...
{ #معصومه_صابر }