پایان پرسش وپاسخ ۱۴۰۴/۴/۲۶!
Читать полностью…🌺🍂🍃🌺🍃🍂🌺🍃🍂☞۶۱۰۸۱۷
🍃🌺🍃🍂
🍂🍃🌺
🌺🍂 🍃
🌺
🍂
مشاور شما : سرکار خانم دکتر رزمخواه
شرح مشکل :
سلام آقای دکتر
شب تون بخیر
من یه دختر خانمی ۲۱ ساله و دانشجو هستم، ما خونواده ۶ نفری هستیم، مامان بابام، داداش بزرگم، من و خواهر و برادر کوچکتر از خودم
دادشم ۲۳ و خواهرم ۱۸ و اون یکی داداشم ۱۵ سالشه
موقعی که ۱۲ سالم بود، بابام با یه دختر از فامیلامون که اون موقع ۳۰ و خورده یی سن داشت، رابط داشت، همیشه بابام بابت چیزهایی کوچیک با مامانم دعوا میکرد و ماها رو کتک میزد
بابام مامانمو موقعی که میبرد خرید، واسه اون دختره هم کادو میخرید
حتی یه بار یادمه ما رفتیم مشهد، واسش انگشتر طلا خرید
حتی یه بار هممون رفتیم کربلا، بابام از مامانم قسم گرفته بود
مامانمم گفته بود میری زن دوم میگیری برو، ولی من و بچه هامو اذیت نکن
وقتی کارد به استخون مامانم رسید مامانم خواست خودکشی کنه
تا جایی توی زندگی ما تشنج وارد شده که الان روی من و خواهر برادرام، خیلی تاثیر منفی گذاشته، داداشام که کلا کمی عصبی هستن
به هر حال از سن ۱۲ سالگی که تا الان ۲۱ سالم شده
این دختر خانوم هر بار خواسته به هر نحویی خودشو به بابام نزدیک کنه، این قضیه گذشت و چون پدر اون خانم هم از یه خونواده بزرگی هستن، و بابای منم یه آدم بزرگی هست، نتونستن بهم برست
ولی الان دوباره شروع شده😭
باز دوباره با بابام پیامک میده، شب تا نصف شب باهم پیام بازی میکنن
دوباره اخلاق بابام با ما بد شده، حتی منو کتک میزنه، امروز هم دعوام کرد واسه چیز الکی
مامانمو میگم برو به داداشای اون دختره، بگو چه آبجی کثیفی دارن
میگه برم بگم که کار اونو راحت میکنم، اونجوری راحت میاد رو خونه ما خونه میسازه
از خونواده مادری من که تو یه استان دیگه زندگی میکنن، و از ما خیلی دور اند، بابابزرگ مادری ندارم، مامان بزرگمم قرص اعصاب میخوره، و نمیتونن از مامانم حمایت کنن
قبلا باهم تو مسنجر بودن پیام خاصی توش نمینوشتن، اما چند شب پیش تو واتساب بابام پیداش کردم
دختره بیشعور ولکن بابام نیست، بهش خیلی پیام های ....
درحالیکه بابام وقتی چند روز قبل با مامانم رفته بودن خرید، جلو مغازه دار به مامانم فحش داده بوده، اصلا با مامانم درست حرف نمیزنه، قربون صدقه که اصلا
مامانم گوشیش خراب شده، بابام واسش گوشی نمیخره، اصلا واسش کادو یا چیزی نمیگیره
درحالیکه واسه دختر مردم پول داره، و خیلی هم خوب خرج میکنه
تو رو خدا بگین چی کار کنیم؟؟؟
ولکن زندگیمون نیست، داره زندگی مونو خراب میکنه
با اون زحمتی که مامانم واسه سرپا نگه داشتن زندگیمون انجام داده، دل من آتیش میگیره، چرا بابام همچین میکنه
.
بابام به مامانم گفته اگه دختره بخواد باهاش فرار میکنم
به نظر شما من برم با اون دختره حرف بزنم بگم دست از سر بابام ورداره؟؟؟؟؟؟
یا داداش بزرگمو بفرستم؟؟؟؟
ما تو اینجا کسی رو نداریم که واسطه کنیم تا با اون دختره حرف بزنه
چون بابام منتظر یه سرصدا از طرف ماهاست تا رابطه شوتو علنی کنن
به مامانم گفتم طلاق بگیره
مامانم راضی نمیشه میگه بچه هام دم بخته واسه آینده شماها تاثیر بدی داره.
ممنون میشم کمکم کنید 🙏
چون نمیتونم بخاطر خونوادم اینو به هیچ کسی بگم
خواهش میکنم حداقل یه راهی جلو پامون بزارید
موقع امتحاناتمه اصلا نمیتونم درس بخونم
زندگی مون داره ازهم میپاشه، بخاطر خدا کمکمون کنید🙏
جواب سوال شما :
لطفا مخاطبین خودتون رو به گروه دعوت کنید ، سپاس از مهرورزی شما
🌺
🍂
🍃
🌺🍂
🍂🍃🌺
🍃🌺🍂🍃
🌺🍂🍃🌺🍂🍃🌺🍂🍃
🌺🍂🍃🌺🍃🍂🌺🍃🍂☞۶۱۰۸۵۳
🍃🌺🍃🍂
🍂🍃🌺
🌺🍂 🍃
🌺
🍂
مشاور شما : سرکار خانم دکتر رزمخواه
شرح مشکل :
سلام و درود خدمت شما بزرگواران
بنده خانمی هستم ۳۶ساله
و دارای یک فرزند هستم
ازدواج زود هنگام داشتم ۱۵
و با همسرم حدود ۱۲سال اختلاف سنی
دارم
ازدواج به صورت سنی بوده
و علاقه ای نداشتم اصلا اوایل زندگی
بعد ها عادت کردم بهش ولی همچنان حس قلبی ندارم بهش
تو زندگیم خیلی موارد دیدم
از بی لطفی های پدر و مادرم تا نداشتن عشق به همسرم
و جا برای خیانت برای من باز شد
و دوستی با کسی که دوستش داشتم
و عجیب حالم باهاش خوب بود که خب بعد چند سال دوستی و عاشقی که من بیشتر عاشقش بودم تا اون
خلاصه بعد چند سال رابطه بهم خورد دیگه الان بیشتر از یک دهه هست قطع ارتباط
از اونجایی که ظاهر خوبی دارم
پارسال یک آقایی خیلی بهم پیام میداد و مدعی این بود که عاشق هست و فلان
خیلی پیام داد
بلاک کردم و ..فایده نکرد
بالاخره تونست منو تور کنه
از اونجایی که هیییچ محبت کلامی ندیده بودم از همسرم
ایشون خیلی محبت و عشق میدادن
ازش خوشم نیومد
اما چون نیازم یجور برطرف میشد
کشیده شدم سمتش
و ایشون هم متاهل بودن وخانمش متوجه رفتار همسرش شدن و کنجکاو میشن و گوشی همسر میبینن
و شماره منو برمیداره بهم زنگ میزنه و توهین و ...میکنه
با وجود متوجه همسرش بازم دوست داشت ادامه بده رابطه رو
اما من تموم کردم!!
و همین آقا قبل تموم شدن رابطه
درخواست ازدواج با من داشتن
که میگفت من طلاق بدم و شما طلاق بگیر
و من خیلی مشتاق این بودم رابطه رو تموم کنم آقا نمیزاشت
رابطه ما فقط تلفنی و یکی دوبار بیرون رفتیم
ولی ایشون خیلی علاقه داشت بهم
خیلی ضربه دیدم آسیب دیدم
چه از همسر بی روح و احساس
چه عشق خودم
و چه این آقا
وخانواده ام
علت این آسیب هارو نمیدونم چیه خیلی گوشه گیر بی حوصله شدم
اکثرا تنهام
هیچ جا نمیرم
نیاز به کمک دارم
ممنون میشم راهنمایی کنید
با تشکر
جواب سوال شما :
لطفا مخاطبین خودتون رو به گروه دعوت کنید ، سپاس از مهرورزی شما
🌺
🍂
🍃
🌺🍂
🍂🍃🌺
🍃🌺🍂🍃
🌺🍂🍃🌺🍂🍃🌺🍂🍃
🌺🍂🍃🌺🍃🍂🌺🍃🍂☞۶۱۰۸۶۱
🍃🌺🍃🍂
🍂🍃🌺
🌺🍂 🍃
🌺
🍂
مشاور شما : سرکار خانم دکتر رزمخواه
شرح مشکل :
سلام وقت بخیر
با تشکر ازاستاد ثانی بزرگوار ومشاوران محترم
خانم هستم ۴۰ساله
چند وقت پیش سوال پرسیدم در مورد طرز فکرهمسرم در مورد همسر خواهرم که خانم لطفی عزیز وخانم دولت آبادی عزیز پاسخگو بودن امشب تولد دخترم بود وناگهان خواهرم برای سوپرایز کردن دخترم با همسرشون امدن منزلمون همسر ی سلام علیک سرد باشون کردوامد سر سفره و چون سر شام رسیده بودن حتی بهشون تعارف هم نکرد که بیان سر سفره وبه بچه دوسالشون هم بی محلی میکرد وبعدم که شامش رو خورد رفت سرش رو کرد تو گوشی که مجبور شدم بهش پیام بدم بگم حالم داره بد میشه گوشی رو بزار کنار واقعا نمیدونم چه برخوردی باهاش داشته باشم حتی پسرم که ۱۷ سالشه متوجه شده وبابت این موضوع ناراحته ومیگه بابا فقط خودش رو میبینه چند وقت پیش تو یه مهمونی که خونه خواهرم برگزار شده بود همسرم اونجا رو ترک کرده بود که همه از پسرم پرسیده بودن بابات کجاست وقتی آمد خونه گفت مامان امشب حس یتیم بودن بهم دست داد بابا داشتم ولی نمیتونستم بگم رفته تنها نشسته خونه وسرش رو کرده تو گوشی چند بار خواهرم گفته برم خونشون همش بهونه های مختلف آوردم نمیدونم باید چه برخوردی باهاش کنم بارها خواستم براشون نامه بنویسم وبهش بگم که با اینکارش فقط داره مارو عذاب میده واعصاب ما روخرد میکنه ولی نمیدونم آیا این کار درست هست یا نه
جواب سوال شما :
لطفا مخاطبین خودتون رو به گروه دعوت کنید ، سپاس از مهرورزی شما
🌺
🍂
🍃
🌺🍂
🍂🍃🌺
🍃🌺🍂🍃
🌺🍂🍃🌺🍂🍃🌺🍂🍃
🌺🍂🍃🌺🍃🍂🌺🍃🍂☞۶۱۰۸۴۶
🍃🌺🍃🍂
🍂🍃🌺
🌺🍂 🍃
🌺
🍂
مشاور شما : سرکار خانم ابراهیمی
🆔@rahilebrahimiii
شرح مشکل :
سلام ممنون از زحماتتون
من دختر۲۰ ساله ای هستم همسرم ۲۵ سالشونه ما ۹ ماهه عقد هستیم و یه ماه دیگه عروسیمونه مشکل من اینه که الان یه مدته همسرم خیلی اذیت میکننه ما سر هر چیز کوچکی و مسخره ای با هم دعوامون میشه دعوای بد، به حدی که همسرم خیلی داد میزنه و حتی به خانواده من بی احترامی میکنه و حرفایی که میزنمو فکر میکنه خانوادم یادم دادن ،حرفاشون بسیار سنگینه و منو واقعا ازار میده الان خیلی ناراحتم و حس میکنم ازدواجمون اشتباهه حالا نمیدونم دقیقا چیکار کنم با توجه به اینکه یه ماه دیگه جشن عروسیمونه میشه لطفا شما راهنمایی کنید بنده رو ممنونم.
جواب سوال شما :
لطفا مخاطبین خودتون رو به گروه دعوت کنید ، سپاس از مهرورزی شما
🌺
🍂
🍃
🌺🍂
🍂🍃🌺
🍃🌺🍂🍃
🌺🍂🍃🌺🍂🍃🌺🍂🍃
🌺🍂🍃🌺🍃🍂🌺🍃🍂☞۶۱۰۸۱۳
🍃🌺🍃🍂
🍂🍃🌺
🌺🍂 🍃
🌺
🍂
مشاور شما : سرکار خانم امینی
🆔@Amini94
شرح مشکل :
سلام شبتون بخیر
ببخشید یسوال داشتم من حدود بیست ساله ازدواج کردم و مستاجرم اما توی قباله ی ازدواجم دو دانگ خانه پدر شوهری به ناممه اگه بخام اقدام کنم برای سهمم میشه راهنماییم کنید ممنون
جواب سوال شما :
سلام وقتتون بخیر
اگر پدر شوهر شما این دین را قبول کرده باشند بله امکان مطالبه وجود دارد چرا که وفق قانون مدنی شخص ثالث می تواند دین دیگری را قبول و پرداخت نمایند.
به جهت راهنمایی دقیق تر نکاح نامه خود را به دفتر همکاری وکیل در شهر خود برده تا روئیت و راهنمایی دقیق تر کنند.
موفق باشید
لطفا مخاطبین خودتون رو به گروه دعوت کنید ، سپاس از مهرورزی شما
🌺
🍂
🍃
🌺🍂
🍂🍃🌺
🍃🌺🍂🍃
🌺🍂🍃🌺🍂🍃🌺🍂🍃
🌺🍂🍃🌺🍃🍂🌺🍃🍂☞۶۱۰۸۴۸
🍃🌺🍃🍂
🍂🍃🌺
🌺🍂 🍃
🌺
🍂
مشاور شما : جناب آقای دکتر غفوری
🆔@Dr_Ghafouri43
شرح مشکل :
سلام دکتر غفوری
میخاستم بدونم قرص سیپروفکت رو میشه بجای فنازومکس خورد
ایا عوارض برام داره؟
جهت اطلاع عفونت ادرار داشتم فنازو مکس دکتر داده بود خوب شدم. رفتم دوباره بگیرم نداشتن سیپروفکت دادن بهم.. به نظرتون عوارض داره بخورم یا نه؟!
۱۹سالمه متاهل خانم
جواب سوال شما :
سلام
مشکلی ندارد
شاد
و
بهروز
باشید
دکتر غفوری
لطفا مخاطبین خودتون رو به گروه دعوت کنید ، سپاس از مهرورزی شما
🌺
🍂
🍃
🌺🍂
🍂🍃🌺
🍃🌺🍂🍃
🌺🍂🍃🌺🍂🍃🌺🍂🍃
🌺🍂🍃🌺🍃🍂🌺🍃🍂☞۶۱۰۸۵۹
🍃🌺🍃🍂
🍂🍃🌺
🌺🍂 🍃
🌺
🍂
مشاور شما : جناب آقای دکتر غفوری
🆔@Dr_Ghafouri43
شرح مشکل :
سلام وقتتون بخیرمن مشکلم اینه من دوماهه عمل بینی کردم ازهفته چهارم تنگی نفس شدید ازبینی دارم وقتی که نفس عمیق ازدهان میکشم قفسه سینه دردواحساس سنگینی گلودردمیگیرم وخفگی بهم دست بده ورفتم دکترریه تست ریه ازم گرفت گفت خوبه دوباره برای اطمینان بیشترمشکلم برام سی تی اسکن ریه وسی تی اسکن ازکل صورت بینی ام نوشت رفتم دادم وجوابشوهمون روزبه دکترم نشون دادم گفت ریه ام خداروشکرسالمه اماسی تی اسکن بینی دیدگفت متاسفانه انحراف بینی داری چرادکترت خوب عمل نکرده وسیوزیت کمی داری دکتر برام بهترین داروواسپری هارونوشت برای نفس تنگی ام نوشته وقتی استفاده میکنم بهترمیشم واثرداروهامیره دوباره بعدازچندساعت نفس عمیق ازدهان میکشم نفسم میگیره وقفسه سینه دردمیگیره متاسفانه همون علایم دارم که توضیح دادم من قبل ازعمل مشکل تنفسی ریوی نداشتم امکان داره دکترم به راه تنفسی ریه ام آسیب رسانده باشه بله یاخیرچون کسی روندیدم عمل کرده باشه مشکلاتش مثل من باشه یاممکنه ازاسترس واضطراب باشه یاعضلان ریه ام موقع نفس کشیدن ضعیف شده دیگه نه میتونم ازدهان نفس عمیق بکشم نه ازبینی متاسفانه برای انحراف بینی ام دوباره بعدازیکسال ترمیم که بتونم ازبینی ام نفس بکشم که مشکلم حل بشه امامشکل اصلی من دیگه نمتونم ازدهان نفس بکشم بعضی ازوقتاکارم شده گریه وخیلی عصبانی وناراحت میشم که چرامن این عمل بینی انجام دادم خیلی پشیمانم دیگه باشرایطی که دارم نمتونم برم سرکارواشتهام کم شده حوصله هیچ کس ندارم به نظرتون چیکارکنم لطفاراهنمایی ام کنید
جواب سوال شما :
لطفا مخاطبین خودتون رو به گروه دعوت کنید ، سپاس از مهرورزی شما
🌺
🍂سلام
مجددا توسط جراح گوش وحلق و بینی دیگر ویزیت شوید بغیر از پزشکی که شما را عمل کرده است
شاد
و
بهروز
باشید
دکتر غفوری
🍃
🌺🍂
🍂🍃🌺
🍃🌺🍂🍃
🌺🍂🍃🌺🍂🍃🌺🍂🍃
🌺🍂🍃🌺🍃🍂🌺🍃🍂☞۶۱۰۸۳۶
🍃🌺🍃🍂
🍂🍃🌺
🌺🍂 🍃
🌺
🍂
مشاور شما : سرکار خانم برگ نیل
🆔@Bargnill
مشاور شما : جناب آقای نورانی(قسمت دوم سوال )
🆔@Nor7no
شرح مشکل :
با سلام خدمت شما سروران گرامی و خسته نباشید
من دختری 27 ساله هستم که در یک خانواده مذهبی بزرگ شده ام من از بچگی از پدرم می ترسیدم الان هم خیلی ازش می ترسم بعضی وقت ها فکر می کنم پدرم منو حتما میکشه من خوشبختانه تا الان رفتار خارج از عرف و شرع نداشتم تنها مشکل من و گناه من دروغ های مربوط به درس هایم است پدر و مادرم هر دو دیپلم هستند و تا الان که فوق لیسانس معماری دارم در درس هایم تا الان به من کمکی نکرده اند و من به تنهایی از عهده درس هایم برامدم من حتی به برادرم که 9 سال از من کوچکتر است در درس هایش خیلی کمک کرده ام تا جایی که اگر برادرم هم نمره کمی می گرفت پدرم منو مقصر میدونست پدر من با اینکه دیپلم بود خیلی روی درس هایمان حساس بود اگر نمره کمی می گرفتیم به جای کمک کردن به ما برای جبران دعوا می کرد و دلسرد می کرد به همین خاطر من از بچگی از پدرم می ترسم و ترس جانم را دارم من تا مقطع فوق لیسانس به جز پایان نامش همه درس هایم را با نمره عالی گذراندم ولی نمی دانم چرا در قسمت پایان نامه نفس کم آوردم و نتوانستم از عهده اش بربیایم و چون از پدرم می ترسیدم نتوانستم مشکلم را برایش بگویم مادرم هم خیلی طرف پدرم را نگه می دارد و اصلا آدمی نیست که من بتوانم مشکلاتم را برایش بگویم چون از نظر مادرم من بد هستم خلاصه چون از پدر و مادرم می ترسیدم به مدت دو سال به دروغ گفتم که از پایان نامم دفاع کردم تا اینکه دروغ من آشکار شد و من رسوا شدم خلاصه بعد از کلی تحمل کتک و تحقیر شدن من از پایان نامم دفاع کردم من اصلا دلم نمی خواهد دکترا بخوانم ولی چون پدرم می خواهد من دکترا بخوانم و من هم نمی توانم رو حرفش حرفی بزنم مجبور شدم ثبت نام کنم من اصلا مقاله ای راجع به پایان نامه ننوشتم ولی برای اینکه خودم را از شر پدرم راحت کنم به دروغ گفتم نوشتم تا اینکه نتایج آمد و من باید برای مصاحبه آماده باشم من تا الان هیچ مقاله ای ننوشتم پدرم هم می گوید چون به من اطمینان ندارد بعد از عاشورا و تاسوعا خودش به دانشگاه می رود تا از صحت مقاله هایم مطمئن شود حالا بعد از دو روز من دوباره رسوا خواهم شد و اینبار فکر می کنم من حتما کشته می شوم من خیلی دلم می خواهد که ازدواج کنم تا شاید در زندگی ارامش پیدا کنم ولی متاسفانه من نتوانستم به خاطر زورگویی پدرم ازدواج کنم چون تا الان هیچ اجازه ای به من ندادند پدرم فقط می گوید تو باید همیشه درس بخوانی و کاری پیدا کنی من خیلی دوست دارم کاری پیدا کنم ولی دیگر تحمل دوباره آزمون دادن را ندارم من همیشه احساس خستگی می کنم الان هم چون می دانم بعد از دو روز رسوا می شوم راه حل دیگری به جز خودکشی نمی بینم
لطفا راهنمایی ام بفرمایید ایا کسی یا نهادی است که از من حمایت بکند یا نه؟ چون اگر نباشد من راه حلی به جز خودکشی نمی بینم چون حتما به دست پدرم کشته می شوم
جواب سوال شما :
لطفا مخاطبین خودتون رو به گروه دعوت کنید ، سپاس از مهرورزی شما
🌺
🍂
🍃
🌺🍂
🍂🍃🌺
🍃🌺🍂🍃
🌺🍂🍃🌺🍂🍃🌺🍂🍃
🌺🍂🍃🌺🍃🍂🌺🍃🍂☞۶۱۰۸۱۲
🍃🌺🍃🍂
🍂🍃🌺
🌺🍂 🍃
🌺
🍂
مشاور شما : جناب آقای نورانی
🆔@Nor7no
شرح مشکل :
با سلام و احترام
در خصوص یک قطعه زمین کشاورزی که حدود سال ۱۳۵۲ در اختیار خانواده ما بوده، سؤالاتی دارم و نیاز به راهنمایی حقوقی دارم:
این زمین از ابتدا متعلق به ما بوده و از همان زمان به فردی واگذار شد تا روی آن گندمکاری کند. زمین و آب متعلق به ما بود و زحمت و رسیدگی از جانب ایشان انجام میشد.
بعد از چند سال، ایشان بدون مخالفت ما، زمین را به باغ تبدیل کردند و در سال ۱۳۶۶ قراردادی تنظیم شد که بر اساس آن تمام زحمات و رسیدگی به باغ بر عهده ایشان باشد و سود و ضرر باغ به صورت مشارکتی بین دو طرف تقسیم گردد.
در حال حاضر، اکثر درختان باغ خشک شدهاند و طرف مقابل پیشنهاد میدهد که باغ بین ما تقسیم شود. همچنین ایشان ادعا میکند که نیمی از باغ متعلق به اوست.
در سالهای اخیر ایشان عملاً هیچ رسیدگی به باغ نداشته و تمام زحمات توسط ما یا انجام نشده است.
سؤالات بنده به شرح زیر است:
با توجه به اینکه زمین و آب از ابتدا متعلق به ما بوده و صرفاً زحمت و رسیدگی توسط ایشان انجام میشده، آیا ادعای مالکیت ۵۰ درصدی باغ از سوی ایشان وجاهت قانونی دارد؟
در صورت خشک شدن کامل درختان و از بین رفتن باغ، آیا قرارداد منعقده در سال ۱۳۶۶ قابلیت فسخ دارد یا همچنان پابرجاست؟
با توجه به عدم رسیدگی و انجام تعهدات از سوی ایشان در سالهای اخیر، آیا امکان فسخ یا تعدیل قرارداد وجود دارد؟
در صورت فوت یکی از طرفین، چه وضعیتی برای مالکیت یا سهم طرفین ایجاد میشود؟
در صورتی که توافقی برای تقسیم باغ حاصل نشود، تکلیف بهرهبرداری و تعیین سهم هر طرف از طریق دادگاه چگونه خواهد بود؟
با تشکر از راهنمایی شما
جواب سوال شما :
لطفا مخاطبین خودتون رو به گروه دعوت کنید ، سپاس از مهرورزی شما
🌺
🍂
🍃
🌺🍂
🍂🍃🌺
🍃🌺🍂🍃
🌺🍂🍃🌺🍂🍃🌺🍂🍃
سیما قدمیاری -کارشناسی ارشد مشاوره و راهنمایی
عضو سازمان نظام مشاوره و راهنمایی
خانواده درمانگر و مشاور کودک و نوجوان
آدرس کلینیک: مشهد کلینیک یاس سپید
وکیل آباد بلوار جلال ال احمد تقاطع جلال و فرهنگ ساختمان رزا طبقه دوم
شماره تماس۰۵۱۳۶۰۳۱۳۱۸
مشاوره تلفنی :
09336789591
سیما قدمیاری -کارشناسی ارشد مشاوره و راهنمایی
عضو سازمان نظام مشاوره و راهنمایی
خانواده درمانگر و مشاور کودک و نوجوان
آدرس کلینیک: مشهد کلینیک یاس سپید
وکیل آباد بلوار جلال ال احمد تقاطع جلال و فرهنگ ساختمان رزا طبقه دوم
شماره تماس۰۵۱۳۶۰۳۱۳۱۸
مشاوره تلفنی :
09336789591
پاسخ به سئوال ۶۱۰۸۳۶
فاطمه برگ نیل
کارشناس ارشدمشاوره خانواده وروانشناس
مشاوره اعتیاد
آدرس پیج:
@f.b.psychologist
شماره تماس۰۹۳۷۵۴۴۹۶۶۷
https://www.instagram.com/p/Cq4_RPvIy_Y/?igshid=YTUzYTFiZDMwYg==
پاسخ به سئوال ۶۱۰۸۳۴
فاطمه برگ نیل
کارشناس ارشدمشاوره خانواده وروانشناس
مشاوره اعتیاد
آدرس پیج:
@f.b.psychologist
شماره تماس۰۹۳۷۵۴۴۹۶۶۷
https://www.instagram.com/p/Cq4_RPvIy_Y/?igshid=YTUzYTFiZDMwYg==
پاسخ سوا ل۶۱۰۸۴۵
طیبه خدایار کارشناس ارشد روانشناسی
درمانگر کودک و نوجوان
🌱مشاوره خانواده
🌱 مشاوره فردی
🌱 مشاوره کودک
🌱 مشاوره نوجوان
🌱 مشاوره حضوری و آنلاین
🌱عضو انجمن روانشناسی ایران
🌱دارای پروانه صلاحیت حرفهای از سازمان نظام روانشناسی
🌱عضو سازمان نظام روانشناسی و مشاوره
برای هماهنگی و تعیین وقت مشاوره با شماره ۰۹۹۴۰۵۰۶۸۷۷
مدرس کارگاه های آموزشی مهارتهای زندگی -
فرزند پروری- تربیت جنسی کودکان و نوجوانان
/channel/ttparenting
https://www.instagram.com/tayebe.khodayar1/profilecard/?igsh=MXdlMXl3Z2dteG1wYg==اینستاگرام
سلام دختر خوبم 🌺
سوالت رو با دقت خوندم. درد عمیقی که تو و خانوادهات تجربه میکنید واقعاً آزاردهندهست و کاملاً درک میکنم که چقدر احساس تنهایی، خشم، ناامیدی و سردرگمی داری. واقعاً شجاعانه بود که نوشتی، چون این خودش یک قدم بزرگه برای حمایت از خودت و خانوادهت.
چند نکته مهم و کاربردی بهت می گم امیدوارم کمکت کنه
اول اینکه تو مسئول رفتار پدرت نیستی
خیانت، خشونت، تحقیر و بیعدالتی، تصمیمات پدرت هستن. اون انتخاب کرده که به خانوادهاش آسیب بزنه. تو، مامانت، خواهر و برادرات، هیچ تقصیری توی این آسیبها ندارید. این خیلی مهمه که خودت رو مقصر ندونی.
بدون که درگیر کردن خودت با اون زن، کمکی نمیکنه
رفتن و صحبت با اون خانم یا فرستادن داداشت ممکنه باعث تشدید تنشها بشه. گاهی کسی که وارد رابطهای غیر اخلاقی میشه، خودش رو قربانی نشون میده و ممکنه شرایط رو به نفع خودش تغییر بده. بنابراین، به جای درگیری مستقیم، باید تمرکزتون روی حفظ آرامش و امنیت خودتون باشه.
یاد بگیر اولویت اول: حفظ امنیت روحی و جسمی تو و اعضای خانوادهاته
اگر پدرت دست بزن داره و تو یا دیگر اعضای خانواده احساس خطر میکنید، حتماً باید با اورژانس اجتماعی (۱۲۳) تماس بگیرید.
خشونت خانگی، حتی اگر از طرف پدر باشه، قابل پیگیریه و قانون از شما حمایت میکنه. نترسید از کمک گرفتن.
۴. با مامانت حرف بزن، اما بدون فشار
مادرت ممکنه فعلاً توان روانی برای تصمیم بزرگ مثل طلاق نداشته باشه، مخصوصاً وقتی نگران آینده بچههاشه. ولی میتونی بهش بگی که این وضعیت داره شما رو از پا درمیاره و باید حداقل برای حفظ سلامت روانی خودش و بچههاش، با یک مشاور یا مددکار اجتماعی مشورت کنه.
تو باید زندگی خودت رو بسازی، با کمک گرفتن و حمایت
تو الان توی موقعیت حساسی هستی: سن جوانی، دانشجو، پر از استعداد. این بحران ممکنه موقت باشه، اما توی این دوران، نیاز به حمایت داری.
حتماً اگر امکانش هست، با مشاور دانشگاه یا روانشناس مرکز مشاوره صحبت کن. نذار این دردها توی دلت بمونه.
یه پیشنهاد کاربردی لطفا یه دفترچه داشته باش برای تخلیه هیجانی
هر روز چند دقیقه بنویس. حتی اگر گریهت گرفت، بنویس. این کار باعث میشه ذهنت سبکتر بشه. وقتی نمیتونی با کسی حرف بزنی، نوشتن یه کمک بزرگه.
در نهایت
نه، عزیز دلم، رفتن سراغ اون خانم، یا درگیری مستقیم، راهحل نیست.
راهحل اینه که شماها بهعنوان خانواده، قویتر، آگاهتر و با حمایت یک فرد متخصص (روانشناس یا مددکار) مسیر رو پیش ببرید.
مامانتون اگر نمیخواد طلاق بگیره، باید یاد بگیره چطور بدون آسیب بیشتر، خودش و شما بچهها رو حمایت کنه.
پاسخ سوال :۶۱۰۸۱۷
دکتر نسیم رزم خواه
درمانگر
عضو رسمی سازمان نظام روانشناسی
و دارای پروانه اشتغال تخصصی از سازمان نظام روانشناسی
عضو رسمی انجمن روانشناسان امریکا
(APA)
مدرس دانشگاه و درمانگر پروژه بین المللی صلیب سرخ در خراسان رضوی
🏢مشهد- خیابان احمداباد عارف۲ ساختمان پزشکان سپهر کیلینیک سلامت آسا
☎️09159194080
جهت دریافت نوبت پیام بگذارید
🆔https://www.instagram.com/dr.nasimrazmkhah?igsh=MXY4eWY0ZDM4OHVvNA
با آرزوی آرامش و آگاهی بیشتر
و تو هم باید بدونی:
تو قرار نیست پدرتو تغییر بدی.
تو قراره از خودت مراقبت کنی، قویتر بشی، و آیندهتو بسازی
سلام عزیز دل 🌸
اول از همه میخوام بدونی که شنیدنِ این حجم از درد، تنهایی و تجربههای تلخ در زندگیات، قلب هر انسانی رو به درد میاره. تو خیلی بیشتر از چیزی که باید، زود وارد بزرگسالی شدی و بارهایی رو به دوش کشیدی که هیچ دختر ۱۵ سالهای نباید میکشید.
اجازه بده در چند بخش پاسخ بدم و کمکت کنم که اول، خودت رو بهتر بشناسی و دوم، بفهمی الان چه کاری به صلاح توئه
اول اینکه بفهمی. چرا این همه آسیب دیدم؟
تو ریشههای مهمی در گذشتهات داری که باعث شده امروز هم در روابطت آسیب ببینی:
مثل زدواج اجباری و بدون علاقه:
وقتی انتخاب از تو گرفته شد، حس "من مهم نیستم" از همونجا شروع شد.
✅ تجربه بیمهری و بیتوجهی تو خونه پدری:
دختری که از والدینش مهر نمیگیره، در بزرگسالی دنبال کسی میگرده که اون جای خالی رو پر کنه — حتی اگه اون آدم هم آسیبزننده باشه.
✅ نداشتن رابطه عاطفی سالم با همسر:
وقتی با کسی زندگی میکنی که حسی بهش نداری، دلت همیشه دنبال کسی میگرده که "تو رو ببینه"، نه فقط "با تو باشه".
تو عاشق شدی، وابسته شدی، ولی انتخابت امن نبود. این دوستیها هم باعث شدن دوباره رها شدگی و بیارزشی رو تجربه کنی.
می دونی چرا الان اینقدر خسته، افسرده و بیانرژی هستی
تمام اینها نشانههای افسردگی واکنشی هستن — یعنی واکنش طبیعی روانت به حجم زیاد از بیمهری، تنهایی، و شکستهای عاطفی.
تو نیاز داری یک بار برای همیشه از خودت مراقبت کنی، نه فقط از دیگران.
🌸. چی کار باید بکنی
بهترین پیشنهاد شروع درمان فردی با یک مشاور روانشناس هست
تو الان در نقطهای هستی که باید اول "خودت" رو پیدا کنی؛ قبل از هر رابطهای با دیگران، باید رابطهات با خودت رو ترمیم کنی. رواندرمانی کمک میکنه:
عزت نفست بازسازی بشه
بدونی چطور در روابطت مرز بذاری
به گذشتهات معنای تازهای بدی، نه اینکه فراموشش کنی
عزیزم خودت رو از وابستگی نجات بده
تو بارها به آدمهایی تکیه کردی که پناهت نشدن. حالا وقتشه به خودت تکیه کنی. با خودت مهربون باش، قضاوت نکن، و از نو بساز. اگر شد، شرکت در دورههایی مثل مهارتهای زندگی، عزت نفس یا شناخت هیجانات هم میتونه کمکت کنه.
لطفا درباره ادامه زندگی با همسرت تصمیم آگاهانه بگیر
اگر همسرت حاضر به تغییر نیست و رابطه بینتون سرد و بیروح مونده، شاید وقتشه مسیر زندگیت رو دوباره ارزیابی کنی — اما نه به خاطر عشق خیالی کسی دیگه، بلکه فقط برای خودت.
❤️ حرف آخر:
تو ارزش دوست داشته شدن رو داری
نه به خاطر زیباییات، بلکه چون وجودت ارزشمنده
تو باید یاد بگیری چطور برای خودت پناه باشی، نه همیشه دنبال پناهگاه بگردی.
🌿
با احترام و آغوشی از درک
نسیــم، روانشناس و مشاور زندگی
پاسخ سوال :۶۱۰۸۵۳
دکتر نسیم رزم خواه
درمانگر
عضو رسمی سازمان نظام روانشناسی
و دارای پروانه اشتغال تخصصی از سازمان نظام روانشناسی
عضو رسمی انجمن روانشناسان امریکا
(APA)
مدرس دانشگاه و درمانگر پروژه بین المللی صلیب سرخ در خراسان رضوی
🏢مشهد- خیابان احمداباد عارف۲ ساختمان پزشکان سپهر کیلینیک سلامت آسا
☎️09159194080
جهت دریافت نوبت پیام بگذارید
🆔https://www.instagram.com/dr.nasimrazmkhah?igsh=MXY4eWY0ZDM4OHVvNA
با آرزوی آرامش و آگاهی بیشتر
سلام دوست عزیز،شاه کلیدی وقتتون بخیر 🌸
ممنونم که احساساتتون رو با این دقت و صداقت نوشتید. موقعیتی که توصیف کردید واقعاً تلخه و کاملاً قابل درکه که توی همچین موقعیتی احساس ناراحتی، تحقیر و خشم داشته باشید، بهخصوص وقتی روز تولد دخترتون بوده و دلتون میخواسته اون شب با شادی و آرامش سپری بشه.
از حرفهایی که زدید، میشه فهمید که همسرتون ناراحتی حلنشده یا مسئلهای عمیق با شوهر خواهرتون (یا خود خانواده خواهرتون) داره که باعث رفتار سرد و کنارهگیرانهش میشه. اما اینکه این ناراحتی به شکل بیاحترامی یا بیتوجهی به مهمون، بچهها یا خانواده خود شما بروز پیدا کنه، اصلاً سالم و سازنده نیست.
درباره پاسختون، چند نکته مهم هست که بهتون کمک میکنه
یک توصیه کاربردی. نامه نوشتن هست اما با اصول
نامه نوشتن میتونه خیلی مؤثر باشه اگر به قصد حمله یا قضاوت نباشه. یعنی:
با "من" شروع بشه، نه "تو".
به احساسات خودتون بپردازید، نه سرزنش.
هدفش دعوت به گفتوگو باشه، نه اعتراض صرف.
📌مثال:
❌ «تو همیشه ما رو عذاب میدی!»
✅ «وقتی با مهمونهامون اینطور سرد برخورد میکنی، احساس خجالت، ناراحتی و تنهایی میکنم.
به شکل مستقیم، اما آرام باهاش گفتوگو کنید
اگه شرایطش هست، یک زمان آروم باهاش حرف بزنید. نه همون لحظهی درگیری یا ناراحتی. بگید:
دلتون میخواد بفهمید واقعاً پشت این رفتارها چی هست.
چطور میتونید به هم کمک کنید تا فضا بهتر بشه.
احساسات بچهها رو هم بدون قضاوت منتقل کنید (نه اینکه بچهها رو علیهش تحریک کنید).
درستش اینه که مرز روشن و محترمانه بذارین
مثلا اگر همسرتون همچنان بیاحترامی کنه یا فضای خانه رو برای بچهها و شما مسموم کنه، لازمه با صراحت، اما بدون پرخاش مرز بگذارید:
«من انتظار دارم وقتی مهمون داریم، همسرم رفتاری محترمانه داشته باشه. اگه نمیتونی همراه باشی، لطفاً بدون تنش کنار بمون، ولی بیاحترامی نکن.»
خیلی بهتره که از مشاوره کمک بگیرید
این نوع رفتارهای همسرتون میتونه ریشه در مشکلات شخصیتی، باورهای منفی، یا زخمهای قدیمی باشه. کمک گرفتن از مشاور برای خودتون یا حتی جلسات زوجدرمانی خیلی میتونه مفید باشه.
لطفا بچهها بهدرستی صحبت کنین
ناراحتی پسر ۱۷ سالهتون کاملاً طبیعیه، ولی مراقب باشید که این خشم تبدیل به تحقیر یا قضاوت دائم پدر نشه. لازمه بهش یاد بدید که پدرش هم ممکنه مشکلاتی داشته باشه که هنوز یاد نگرفته باهاشون درست مواجه بشه، ولی این به معنی تأیید رفتارش نیست
به امید روزهای بهتر
پاسخ سوال :۶۱۰۸۶۱
دکتر نسیم رزم خواه
درمانگر
عضو رسمی سازمان نظام روانشناسی
و دارای پروانه اشتغال تخصصی از سازمان نظام روانشناسی
عضو رسمی انجمن روانشناسان امریکا
(APA)
مدرس دانشگاه و درمانگر پروژه بین المللی صلیب سرخ در خراسان رضوی
🏢مشهد- خیابان احمداباد عارف۲ ساختمان پزشکان سپهر کیلینیک سلامت آسا
☎️09159194080
جهت دریافت نوبت پیام بگذارید
🆔https://www.instagram.com/dr.nasimrazmkhah?igsh=MXY4eWY0ZDM4OHVvNA
با آرزوی آرامش و آگاهی بیشتر
🌺🍂🍃🌺🍃🍂🌺🍃🍂
🍃🌺🍃🍂
🍂🍃🌺
🌺🍂 🍃
🌺
صدیقه ابراهیمی : مشاور و درمانگر تحلیلی، زوج درمانگر و مشاور پیش از ازدواج
📍تهران - میرداماد ـ میدان مادر ـ خیابان شاهنظری ـ کوچه ابن سینا ـ پلاک یک ـ طبقه پنجم واحد
١٣
شماره تماس: ۰۹۲۱۹۷۳۱۴۲۵
کانال تلگرام:/channel/ebrahimi_psychoanalist
اخذ نوبت:
🆔 @rahilebrahimiii
واتس اپ:
🆔https://wa.me/989028731612
لطفا مخاطبین خودتون رو به گروه دعوت کنید ، سپاس از مهرورزی شما
nobat.ir/sedighehebrahimi
🌺🍂🍃🌺🍃🍂🌺🍃🍂☞۶۱۰۸۳۵
🍃🌺🍃🍂
🍂🍃🌺
🌺🍂 🍃
🌺
🍂
مشاور شما : سرکار خانم فرهاد کیایی
🆔@Psychologist_fkiaei
شرح مشکل :
با سلام ۲۷ سالمه
۵ سال پیش با یه دختری همسن خودم آشنا شدم از طریق مشاوره حقوقی
حدودا یه ماه باهم کار کردیم بعد صمیمی تر شدیم و در عرض ۴۰ روز آشنایی خانواده رو در جریان این آشنایی قرار دادم چون دختر پاکی بود خانواده رفتن تحقیق و دیدیم کلا از نظر فرهنگی واصول خانوادگی باهم تفاوت داریم من این موضوع رو به خودش گفتم و دیگه ماجرا شروع شد چون منم از ته دل دوسش نداشتم فقط می خواستم اگه شرایط جور بود این رابطه رو ادامه بدیم وقتی دختره این موضوع رو شنید شروع به التماس کرد و به پاهای خواهرم مامانم افتاد همش گریه می کرد دیگه من نتونستم خودمو نگه دارم نمی دونم از روی ترحم بود یا چیز دیگه قبول کردم باش ازدواج کنم و کردیم اما ناموفق الان یه بچه هم دارم یه سالشه ولی اصلا هیچ حسی به خانمم ندارم موندم چیکار کنم
جواب سوال شما :
سلام
ممنونم که اینقدر صادقانه و باز با من صحبت کردی. میدونم بیان این مسائل چقدر میتونه سخت باشه، و از اینکه به من اعتماد کردی قدردانی میکنم.
مشخصه که داری با احساسات پیچیده و دشواری دست و پنجه نرم میکنی. اینکه در رابطهای هستی که حس خوبی بهش نداری و در عین حال مسئولیت یک فرزند رو هم داری، میتونه فشار زیادی روت باشه.
میخوام بدونی که اینجا هستم تا کمکت کنم تا بتونی این وضعیت رو بهتر درک کنی و تصمیمات آگاهانهتری بگیری.
به نظر میرسه چند تا موضوع مهم وجود داره که باید بهشون بپردازیم:
احساسات شما: مهمه که وقت بذاری و عمیقاً به احساسات خودت فکر کنی. چرا این حس رو به همسرت نداری؟ آیا این حس همیشه بوده یا به مرور زمان ایجاد شده؟ چه نیازهایی در رابطهات برآورده نمیشن؟
رابطه با همسر: آیا با همسرت در مورد این احساسات صحبت کردی؟ آیا او از این موضوع آگاهه؟ آیا فکر میکنی امکانش هست با کمک همدیگه تغییری در رابطهتون ایجاد کنید؟
فرزند: مسلماً فرزند شما مهمترین اولویت شماست. چطور میتونید تصمیمی بگیرید که کمترین آسیب رو بهش برسونه؟
مسیر پیش رو: چه گزینههایی داری؟ آیا میخوای برای بهبود رابطه تلاش کنی، یا به جدایی فکر میکنی؟
پیشنهاد میکنم که در جلسات مشاوره به طور مفصل به این سوالات بپردازیم. همچنین، میتونیم در مورد مهارتهای ارتباطی، مدیریت تعارض و فرزندپروری هم صحبت کنیم.
بدون که تنها نیستی و من اینجام تا در این مسیر همراهت باشم.
لطفا مخاطبین خودتون رو به گروه دعوت کنید ، سپاس از مهرورزی شما
🌺
🍂
🍃
🌺🍂
🍂🍃🌺
🍃🌺🍂🍃
🌺🍂🍃🌺🍂🍃🌺🍂🍃
🌺🍂🍃🌺🍃🍂🌺🍃🍂☞۶۱۰۸۱۹
🍃🌺🍃🍂
🍂🍃🌺
🌺🍂 🍃
🌺
🍂
مشاور شما : جناب آقای دکتر غفوری
🆔@Dr_Ghafouri43
شرح مشکل :
من چند وقته که توی خونه ضربان قلبمو اندازه میگیرم همش بین ۱۰۰ تا ۱۲۰ هستش و اکسیژن خون هم یا ۹۹ بود یا ۹۸ و چکاپ روتین هم دادم فقط غلظت خون و کلسترول بالا داشتم نوار قلب گرفتم که دکتر فرمودند فقط تپش قلب دارید و الان روزی یکبار فقط درد قفسه سینه دارم ک به مدت ۳ یا چهار ثانیه هست و الان همش نگرانم که قلبم مشکلی داشته باشه شب و روز فکرمو درگیر کرده و از کار و زندگی انداختتم ،دکتر هم نمیتونم برم و اینکه آیا درد قفسه سینه سمت چپ میتونه ناشی از معده باشه؟؟؟ چون وقتی آب میخورم احساس سرد شدن داخل بدن دارم و توی آزمایش H.pylori lgg بالای ۱۰۰ بود
این عوامل با تپش قلب میتونه در ارتباط باشه؟
۱۷ سالمه
لطفا راهنماییم کنید🙏🏻🌹
جواب سوال شما :
سلام
مرتبط با استرس هست
قرص کلینیدیوم -سی هر ۸ ساعت ۱ عدد
شاد
و
بهروز
باشید
دکتر غفوری
لطفا مخاطبین خودتون رو به گروه دعوت کنید ، سپاس از مهرورزی شما
🌺
🍂
🍃
🌺🍂
🍂🍃🌺
🍃🌺🍂🍃
🌺🍂🍃🌺🍂🍃🌺🍂🍃
🌺🍂🍃🌺🍃🍂🌺🍃🍂☞۶۱۰۸۵۷
🍃🌺🍃🍂
🍂🍃🌺
🌺🍂 🍃
🌺
🍂
مشاور شما : جناب آقای دکتر غفوری
🆔@Dr_Ghafouri43
شرح مشکل :
سلام گلوم سه ماه میش خلط جم میکنه کلی دکتر داخلی رفتم بهتر نشدم کسی میتونه کمکم کنه ممنون میشم 🙏🙏
جواب سوال شما :
سلام
نزد متخصص گوش و حلق وبینی مراجعه کنید
شاد
و
بهروز
باشید
دکتر غفوری
لطفا مخاطبین خودتون رو به گروه دعوت کنید ، سپاس از مهرورزی شما
🌺
🍂
🍃
🌺🍂
🍂🍃🌺
🍃🌺🍂🍃
🌺🍂🍃🌺🍂🍃🌺🍂🍃
🌺🍂🍃🌺🍃🍂🌺🍃🍂☞۶۱۰۸۱۶
🍃🌺🍃🍂
🍂🍃🌺
🌺🍂 🍃
🌺
🍂
مشاور شما : سرکار خانم افشار
🆔@Mahtab176
شرح مشکل :
سلام وقت بخیر
خانم هستم ۴۰ساله داری دو فرزند
تفاوت وشباهت ادماهای حسود با آدمی که غبطه میخوره چیه ؟؟؟
با چنین فردی چطور باید رفتار کرد مخصوصا اگر این فرد همسرمون باشه وبا اطرافیان دچار مشکل شده باشه
جواب سوال شما :
لطفا مخاطبین خودتون رو به گروه دعوت کنید ، سپاس از مهرورزی شما
🌺
🍂
🍃
🌺🍂
🍂🍃🌺
🍃🌺🍂🍃
🌺🍂🍃🌺🍂🍃🌺🍂🍃
باسلام ووقت بخیر،درخصوص سوالتون که خودبه ۵سوال تقسیم شده بصورت مجزا پاسخ میدم
1. درخصوص سوال اولتون مبنی براینکه آیا ادعای مالکیت ۵۰ درصدی باغ از سوی ایشان وجاهت قانونی دارد؟
بایدعرض کنم خیر، به طور اصولی معنای ندارد.
بر اساس گفتهی شما، زمین و آب متعلق به خانواده شما بوده و صرفاً رسیدگی به زمین توسط شخص مقابل انجام میشده. در قرارداد سال ۱۳۶۶ نیز نوع رابطه، مشارکت در محصول و سود بوده نه مشارکت در مالکیت.بنابراین، ایشان مالک هیچگونه سهمی از زمین یا آب نیست؛ صرفاً ممکن است در منافع حاصل از باغ (نه در عینِ باغ) شریک محسوب شود.
ادعای مالکیت ۵۰ درصدی باید مستند به مدرک رسمی نظیر سند مالکیت، بیعنامه یا صلحنامه باشد، در غیر این صورت صرف رسیدگی و زحمت، مالکیت ایجاد نمیکند.
2. درخصوص سوال دومتون هم بایدعرض کنم مبنی براینکه در صورت خشک شدن درختان، آیا قرارداد سال ۱۳۶۶ قابلیت فسخ دارد؟
بله، در صورت از بین رفتن موضوع قرارداد، امکان فسخ وجود دارد.
بر اساس ماده ۲۴۰ قانون مدنی، اگر موضوع تعهد (یعنی درختان باغ و بهرهبرداری از آن) کلاً تلف شود و امکان استفاده از آن از بین برود، قرارداد قابلیت فسخ خواهد داشت چون موضوع اصلی قرارداد از بین رفته است.
3. درخصوص سوال سومتون هم مبنی بر با توجه به عدم انجام تعهدات از سوی ایشان، آیا امکان فسخ یا تعدیل قرارداد وجود دارد نیزبایدعرض کنم
بله، امکان فسخ به استناد تخلف از تعهد وجود دارد.
طبق مواد ۲۳۷ و ۲۳۸ قانون مدنی، اگر یکی از طرفین از اجرای تعهداتش خودداری کند (در اینجا رسیدگی به باغ)، طرف مقابل میتواند دادخواست الزام به انجام تعهد، یا فسخ قرارداد به دلیل تخلف را مطرح کند.
4. درخصوص سوال چهارمتون مبنی براینکه در صورت فوت یکی از طرفین، وضعیت مالکیت یا سهم چگونه خواهد بود؟ دراین قسمت هم بایدعرض کنم در صورت فوت هر یک از طرفین، حقوق و تعهدات ناشی از قرارداد به ورثه ایشان منتقل میشود.
اما با توجه به اینکه زمین مالکیتش متعلق به شما بوده، فوت شخص مقابل باعث نمیشود ورثهی او مالک زمین شوند، بلکه اگر قرارداد مشارکت همچنان معتبر باشد، فقط حق انتفاع یا بهرهبرداری آنها ادامه مییابد.
5درخصوص سوال پنجمتون مبنی براینکه اگر توافقی برای تقسیم باغ حاصل نشود، تکلیف بهرهبرداری و تعیین سهم هر طرف توسط دادگاه چگونه خواهد بود؟
بایدعرض کنم در صورت اختلاف، هر یک از طرفین میتوانند از طریق دادگاه اقدام کنند.
دادگاه در این موارد معمولاً یکی از راهکارهای زیر را اعمال میکنه
۱بررسی اصالت و اعتبار قرارداد موجود؛
۲تعیین میزان تعهدات انجامشده و نشده توسط طرفین؛
۳تعیین سهم طرفین از منافع (نه از زمین) طبق قرارداد مشارکت؛
۴صدور حکم به فسخ یا انحلال قرارداد در صورت احراز عدم امکان ادامه؛
وهمچنین تعیین کارشناس رسمی دادگستری برای ارزیابی وضعیت ملک، میزان زحمات، و خسارات
در نهایت، چنانچه قرارداد منقضی یا غیرقابل اجرا شناخته شود، بهرهبرداری مجدد تنها با توافق جدیدخواهدبود.
موفق وپیروز باشید
🌺🍂🍃🌺🍃🍂🌺🍃🍂☞۶۱۰۸۵۶
🍃🌺🍃🍂
🍂🍃🌺
🌺🍂 🍃
🌺
🍂
مشاور شما : سرکار خانم جهانگیری
🆔@khadijehjahangiry
شرح مشکل :
سلام.
منو شوهرم ۲۵ سالمونه ولی شوهرم ۶ ماه ازم بزرگتره و دو سال و نیم ازدواج کردیم و سه سال اشنایی داشتیم
سرم درد میکرد و صدام میکردن حالم خوب نبود عطر زدم که برم شوهرم گفت چرا عطر زدی وقتی سرت درد میکنه من جوابشو ندادم چون مهمون داشتیم و بدو بدو رفتم دیدم ناراحت شده چند بار سعی کردم باهاش حرف بزنم فایده نداشت باهاش خندیدم فایده نداشت اخرشم بش گفتم چرا خودتو بخاطر یچیز کوچیک ناراحت میکنی ارزش نداره الان ۵ روزه قهره یه کلمه هم حرف نمیزنه نمیدونم چیکار کنم .حتی گونه ام کبود شده خود ب خود ب مادرم گفتم ببرتم دکتر و شوهرم حتی نگفت چته یا چی شده
چیکار کنم؟
جواب سوال شما :
لطفا مخاطبین خودتون رو به گروه دعوت کنید ، سپاس از مهرورزی شما
🌺
🍂
🍃
🌺🍂
🍂🍃🌺
🍃🌺🍂🍃
🌺🍂🍃🌺🍂🍃🌺🍂🍃
سلام به شما دوست و همراه عزیز
با توجه به طرح مشکلتون و توضیحی که دادید ممکن هست مسئله فقط همین سردرد و عطر نباشه و میتونه علت بزرگتری باشه که الان خودش و به شکل یک قهر چند روزه نشون داده.احتمالا موضوعات دیگه ای تو رابطه هست و شما باید بررسی کنید و اونهارو پیدا کنید و حلشون کنید. الان هم بهتر هست یکم جو رو مدیریت کنید و وقتی که شرایط مهیا شد با همسرتون صحبت کنید و ببینید علت این قهر چند روزه چی بوده و چرا به خاطر عطر زدن اینقدر واکنش نشون داد. سعی کنید وقتی میخواید صحبت کنید محیط آروم باشه، هیچ کسی نباشه، خسته نباشه و هر گونه عامل مزاحم و حذف کنید و وقتی داره حرف میزنه بدون اینکه مدام وسط حرفش بپرید، یاقضاوت کنید،یا توهین و تحقیر کنید به حرفهای اون گوش کنید و توجه کنید و بعد از اون شما صحبت کنید و حرفها و احساسات خودتون و در این مورد و این قهر کردن و بی محلی کردن بیان کنید. مطمئن باشید تا حرف نزنید متوجه مشکلات و مسائل خود نمیشید.
در صورت نیاز به توضیح بیشتر در خدمت شما هستم.
✅️خدیجه جهانگیری
✅️روانشناس
✅️خانواده و زوج
✅️اصفهان
✅️شماره تماس ۰۹۹۱۰۲۹۵۲۹۷
❤️❤️🌹🌹🌹
🌺🍂🍃🌺🍃🍂🌺🍃🍂☞۶۱۰۸۳۰
🍃🌺🍃🍂
🍂🍃🌺
🌺🍂 🍃
🌺
🍂
مشاور شما : سرکار خانم قدمیاری
🆔@Simamasood
شرح مشکل :
سلام امیدوارم حالتون خوب باشه
من 16 سالمه و عاشق اینم که آدم عاقل و بالغی باشم و رو خودم کار می کنم
ولی یه مشکلی دارم و اونم حسادته
وقتی آدمایی رو میبینم که کیفیت زندگیشون از من بهتره زو ناامید میشم
گاهی این حس خیلی بیشتر میشه و منو تا مرز گریه پیش میرم
دیگه واقعا خسته شدم
ممنون میشم راهنماییم کنین
جواب سوال شما :
لطفا مخاطبین خودتون رو به گروه دعوت کنید ، سپاس از مهرورزی شما
🌺
🍂
🍃
🌺🍂
🍂🍃🌺
🍃🌺🍂🍃
🌺🍂🍃🌺🍂🍃🌺🍂🍃
🌺🍂🍃🌺🍃🍂🌺🍃🍂☞۶۱۰۸۲۱
🍃🌺🍃🍂
🍂🍃🌺
🌺🍂 🍃
🌺
🍂
مشاور شما : سرکار خانم قدمیاری
🆔@Simamasood
شرح مشکل :
سلام آقای دکتر خسته نباشید.من متاهل صاحب چهارتا بچه.بزرگه چهارده سالشه یکی نه سال دوتای دیگم دوسالشونه.راستش چون هم بچه بزرگ داریم هم کوچک واقعا من و شوهرم را بدجور درگیر کردن.الان جوری شده خیلی کم همدیگر رو میبینیم.شبا بچها تا دیر بیدارن و بعدشم چون شوهرم ناراحتی افسردگیم داره ودارو هم استفاده میکنه بسیار از این بابت ناراحته،به همین علت زود خوابش میبره و میخابه.جوریه که اصلا حرفهای پیش پا افتاده نمیتونیم بزنیم چی برسه به بقیه مشکلات.خیلی سعی کردم و میکنم روزها بچها نخابن شب بخابن ولی نمیشه.خلاصه نظم خونوادم بهم خورده واقعا نمیتونم کاری کنم.منم بیش از پیش به شوهرم وابستم جوری که بابت همین موضوع بدخلق شدم و روزا با بچهام درست رفتار نمیکنم.لطف کنین بگین چکار کنم واقعا افسردگی و دوری رو تو خانوادم میبنم.با توجه که امکان دسترسی به مشاور رو نداریم.ممنون.
جواب سوال شما :
لطفا مخاطبین خودتون رو به گروه دعوت کنید ، سپاس از مهرورزی شما
🌺
🍂
🍃
🌺🍂
🍂🍃🌺
🍃🌺🍂🍃
🌺🍂🍃🌺🍂🍃🌺🍂🍃
🌺🍂🍃🌺🍃🍂🌺🍃🍂☞۶۱۰۸۳۶
🍃🌺🍃🍂
🍂🍃🌺
🌺🍂 🍃
🌺
🍂
مشاور شما : سرکار خانم برگ نیل
🆔@Bargnill
مشاور شما : جناب آقای نورانی(قسمت دوم سوال )
🆔@Nor7no
شرح مشکل :
با سلام خدمت شما سروران گرامی و خسته نباشید
من دختری 27 ساله هستم که در یک خانواده مذهبی بزرگ شده ام من از بچگی از پدرم می ترسیدم الان هم خیلی ازش می ترسم بعضی وقت ها فکر می کنم پدرم منو حتما میکشه من خوشبختانه تا الان رفتار خارج از عرف و شرع نداشتم تنها مشکل من و گناه من دروغ های مربوط به درس هایم است پدر و مادرم هر دو دیپلم هستند و تا الان که فوق لیسانس معماری دارم در درس هایم تا الان به من کمکی نکرده اند و من به تنهایی از عهده درس هایم برامدم من حتی به برادرم که 9 سال از من کوچکتر است در درس هایش خیلی کمک کرده ام تا جایی که اگر برادرم هم نمره کمی می گرفت پدرم منو مقصر میدونست پدر من با اینکه دیپلم بود خیلی روی درس هایمان حساس بود اگر نمره کمی می گرفتیم به جای کمک کردن به ما برای جبران دعوا می کرد و دلسرد می کرد به همین خاطر من از بچگی از پدرم می ترسم و ترس جانم را دارم من تا مقطع فوق لیسانس به جز پایان نامش همه درس هایم را با نمره عالی گذراندم ولی نمی دانم چرا در قسمت پایان نامه نفس کم آوردم و نتوانستم از عهده اش بربیایم و چون از پدرم می ترسیدم نتوانستم مشکلم را برایش بگویم مادرم هم خیلی طرف پدرم را نگه می دارد و اصلا آدمی نیست که من بتوانم مشکلاتم را برایش بگویم چون از نظر مادرم من بد هستم خلاصه چون از پدر و مادرم می ترسیدم به مدت دو سال به دروغ گفتم که از پایان نامم دفاع کردم تا اینکه دروغ من آشکار شد و من رسوا شدم خلاصه بعد از کلی تحمل کتک و تحقیر شدن من از پایان نامم دفاع کردم من اصلا دلم نمی خواهد دکترا بخوانم ولی چون پدرم می خواهد من دکترا بخوانم و من هم نمی توانم رو حرفش حرفی بزنم مجبور شدم ثبت نام کنم من اصلا مقاله ای راجع به پایان نامه ننوشتم ولی برای اینکه خودم را از شر پدرم راحت کنم به دروغ گفتم نوشتم تا اینکه نتایج آمد و من باید برای مصاحبه آماده باشم من تا الان هیچ مقاله ای ننوشتم پدرم هم می گوید چون به من اطمینان ندارد بعد از عاشورا و تاسوعا خودش به دانشگاه می رود تا از صحت مقاله هایم مطمئن شود حالا بعد از دو روز من دوباره رسوا خواهم شد و اینبار فکر می کنم من حتما کشته می شوم من خیلی دلم می خواهد که ازدواج کنم تا شاید در زندگی ارامش پیدا کنم ولی متاسفانه من نتوانستم به خاطر زورگویی پدرم ازدواج کنم چون تا الان هیچ اجازه ای به من ندادند پدرم فقط می گوید تو باید همیشه درس بخوانی و کاری پیدا کنی من خیلی دوست دارم کاری پیدا کنم ولی دیگر تحمل دوباره آزمون دادن را ندارم من همیشه احساس خستگی می کنم الان هم چون می دانم بعد از دو روز رسوا می شوم راه حل دیگری به جز خودکشی نمی بینم
لطفا راهنمایی ام بفرمایید ایا کسی یا نهادی است که از من حمایت بکند یا نه؟ چون اگر نباشد من راه حلی به جز خودکشی نمی بینم چون حتما به دست پدرم کشته می شوم
جواب سوال شما :
لطفا مخاطبین خودتون رو به گروه دعوت کنید ، سپاس از مهرورزی شما
🌺
🍂
🍃
🌺🍂
🍂🍃🌺
🍃🌺🍂🍃
🌺🍂🍃🌺🍂🍃🌺🍂🍃
🌺🍂🍃🌺🍃🍂🌺🍃🍂☞۶۱۰۸۳۴
🍃🌺🍃🍂
🍂🍃🌺
🌺🍂 🍃
🌺
🍂
مشاور شما : سرکار خانم برگ نیل
🆔@Bargnill
شرح مشکل :
سلام وقتتون بخیر
خانمی هستم 27 ساله که بتازگی ازدواج کردم. حدودا ۲ ماه و نیم یه ماه میشه.همسرم متولد 70هستن.ایشون بسیار آدم نجیب و مهربونی هستن خیلی دست و دلبازن.شاد و خنده رو هستن خیلی هم مثبت نگر الان مدتی میشه حدود 3یا 4 روز هست که بشدت خوابشون زیاد شده میگن من افسرده هستم ازشون علت را هم که جویا شدم گفتن چون من دوست دارم برم بیرون گردش و تفریح اما از وقتی ازدواج کردم زندگیم بدتر شده ببینین من اصلا اهل تفریح و گردش نیستم یعنی قبلا بودم توی دوران نامزدی با همسرم بیرون میرفتیم میگشتیم حتی غذا هم میخوردیم منظورم رستوران حتی خارج از شهر هم میرفتیم یا پیکنیک میرفتیم.ولی من از زمانی که ازدواج کردم وسواس شدیدی روی وزنم پیدا کردم بطوری که اگر یه گرمم روی وزنم بره خودمو هلاک میکنم که هر جور شده بیارمش پایین حوصله بیرون رفتن با همسرمم ندارم.ایشونم میگن من واقعا خسته شدم به من حق بده که بیرون کار کنم خونه هم که میام بگم بریم بیرون تو نه بیاری به من میگن تو زن پایه و همراهی نیستی میگن من دوست دارم بریم بیرون با من بیای شام بخوریم فست فود بخوریم ناهار روزای تعطیل بشینی کنارم باهم بخوریم دوست دارم با هم میوه بخوریم حتی من همسرم دوران نامزدی میوه نمیخوردن من میوه خورشون کردم اما الان لب نمیزنم که مبادا چاق بشم هیچی نمیخورم حتی غذا نمیخورم بشدت رو وزنم حساس شدم خیلی بد شدم هراس از چاقی دارم آخه من همیشه چاق بودم و یه دوره ای بشدت چاق شدم رسیدم به 80 کیلو بعد خودمو آوردم پایین اینقدر پایین که 40 کیلو شدم .الانم 49 کیلو هستم دوران عقد حتی توی عروسیمم 54-53 بودم.ولی بلافاصله بعد از ازدواجم روی وزنم حساس شدم و آوردمش پایین هر روزم کارم اینه روزی 4-3بار میرم روی ترازو صبح و ظهر و عصر و شب. همسرمم منو که بغل میکنن میگن اینجا استخون اونجا استخون تو همه جات استخونی هر جاتو که دست میزنم فقط استخون رگای دستمو نگاه میکنن .بهم میگه فسقلی ریزه میزه کوچولو تو سوء تغذیه داری.من علاقه خیلی زیادی هم به شیرینی جات دارم جوری که همسرم کلافه شده میگه ذائقه منو بهم ریختی من شیرینی دوست ندارم مجبورم میکنی باهات بخورم .اصلا سر همینا اختلافاتمون شروع شده جوری که من میگم من دوست دارم لاغر باشم دلم نمیخواد باهات بیام بیرون دوست ندارم غذا بخورم دوست ندارم بریم گردش و تفریح بریم رستوران دوست دارم تو خونه باشم .ایشونم میگن همین کارات منجر به جداییمون میشه خانواده همسرمم متلک میندازن بهم که چرا هیچی نمیخوری تو مگه رژیم داری؟ وقتی هم میرم خونشون معذب میشم چون اصرار روی اصرار که میوه بخور،اینو بخور اونو بخور خانواده خودمم از مشکلم که بهشون گفتم میگن حق بجانب همسرته راس میگه تو خیلی لاغری خیلی استخونی زشت شدی مثه مریضا شدی اوناهم طرف همسرمو میگیرن اینم بگم که من هر روز روزی یک ساعت ورزش میکنم.پیاده روی و حلقه ولی همسرم زیاد موافقش نیست خانواده خودمم میگن ورزشت باعث جداییتون میشه پس ولش کن خودشم میگه انجام بده ولی نه هر روز نه یک ساعت.ضمنا ایشون کارشونم که گفتم سخته توی کارخونه فولاد بوتیا کار میکنن. از صبح زود ساعت 6میرن تا 5عصر .تروخدا کمکم کنین بگین من چیکار کنم ؟ از یه طرف دوست ندارم بهم امر و نهی کنن هیچکس حتی همسرم دوست ندارم بهم دستور بده بگه باید خودتو چاق کنی باید با من بیای بیرون باید با من غذا بخوری و هزاران باید دیگه از طرفی هم نمیخوام زندگیم از هم بپاشه ببینین من سر دوراهی گیر کردم خب از طرفی خودم دلم میخواد پایه و همراه همسرم باشم بهشم حق میدم که با وجود کار سختش احتیاج به تفریح داشته باشه ولی از اینکه من این همه سال رژیم گرفتم به سختی وزنمو آوردم پایین (چون تو دوران چاقیم همه مسخرم میکردن یه لباسم اندازم نبود اصلا سایزم گیر نمیومد) و ورزش کردم و میکنم یهو بزارم کنار حتی تصورشم منو دیوونه میکنه خانوادمم میگن تو وسواس پیدا کردی تروخدا کمکم کنین بگین من باید چیکار کنم که زندگیم الکی الکی از هم نباشه یه مورد دیگه هم هست که همسرم ازم شاکی اینکه ایشون دوست دارن آشپزی کنن و غذا بپزن منم دوست ندارم بیان تو آشپزخونه چونکه کثیف میکنن و همه چیو بهم میریزن منم بشدت روی این مورد حساسم و خیلی وسواس دارم روی تمیزی جوری که هر روز جارو میکشم طی میکشم ،دستمال میکشم خلاصه همش در حال تمیز کردن و سابیدن و شستنم ایشونم کلافه شدن از اینکه چرا من نمیزارم بیاد تو آشپزخونه چندبارم بخاطر همین موضوع تمیزی من و اینکه ایشون این موارد رعایت نمیکنن دعوامون شده بشدت کارمون به داد و جیغ و کتک کاری رسیده.ترو خدا کمکم کنین بگین باید چیکار کنم برای حل این مشکلاتم؟
ممنونم
جواب سوال شما :
لطفا مخاطبین خودتون رو به گروه دعوت کنید ، سپاس از مهرورزی شما
🌺🍂🍃🌺🍃🍂🌺🍃🍂☞۶۱۰۸۴۵
🍃🌺🍃🍂
🍂🍃🌺
🌺🍂 🍃
🌺
🍂
مشاور شما : سرکار خانم خدایار
🆔@Tayebeh_Khodayar
شرح مشکل :
سلام وقتتون بخیر باشه
پسرم ۱۰ سالشه خیلییی وقتا گوشی من رو میگیره و سرچ بازی و تحقیق درباره بازی ها میکنه
امروز صبح که خواب بودیم بیدار شده و کلی سرچ کرده
الان داشتم گوشیمو نگاه میکردم ببینم چیکار میکرده
متاسفانه کلی سرچ از زن لخت و س ک س و سینه زن خیلییی معدرت میخوام اینارو ميگم
مواجه شدم
با پدرش در میون گذاشتم
پسرم هنوز نمیدونه که من میدونم چی سرچ کرده و....
چجور باهاش رفتار کنم ؟
برادر ۱۲ ساله داره
ممنون میشم راه حل بدید
جواب سوال شما :
لطفا مخاطبین خودتون رو به گروه دعوت کنید ، سپاس از مهرورزی شما
🌺
🍂
🍃
🌺🍂
🍂🍃🌺
🍃🌺🍂🍃
🌺🍂🍃🌺🍂🍃🌺🍂🍃